www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 12356
زمان انتشار: 19 ژوئن 2021
| |
5 چیز مورد نیاز انسان چیست؟

شادی؛ جلسه 35؛ 1400/03/22

5 چیز مورد نیاز انسان چیست؟

شادی به عوامل زیادی بستگی دارد. یک دسته از آنها، عوامل مادی هستند. مانند تندرستى، امنیّت، فراوانى روزى، همدم سازگار، آسایش و داشتن دوست.

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم یَزَل ناقِصَ العَیشِ، زائِلَ العَقلِ، مَشغولَ القَلبِ= 5 چیز است كه هر كس یكى از آن‌ها را نداشته باشد، همواره زندگى‌اش دچار كاستى، عقلش سرگشته و دلش مشغول است». (شیخ صدوق، خصال، ج1، ص 284)

«فَأَوَّلُها: صِحَّةُ البَدَنِ= اولین مورد، سلامتی و تندرستی است». انسان باید نهایت تلاشش را برای تندرستی خود انجام بدهد. این یک امر واجب است. هیچ کدام از مشغله ها و معشوق های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» نباید مزاحم تندرستی ما بشوند. ورزش مثل نماز واجب است. باید بدن را تقویت کرد و نظام تغذیه ای مناسب داشت. بسیاری از دردهای ما مربوط به جسم انسان یا غذاهایی است که می‌خوریم. بنابراین، هر کس باید مراقب خودش باشد که چه چیزهایی برایش خوب نیست تا مشکلی ایجاد نشود. چون بدن موجود مقدس و مرکب نفس است. اکثر مشکلاتی مثل خواب آلودگی، عصبانیت، کلافگی، بی حوصلگی، بی رمقی، بی انگیزگی، احساس پوچی و غیره، با تغذیه درست حل می شود. تا مشکل جسمی حل نشود، هیچ کار روحی و روانشناسی، به انسان کمک نخواهد کرد. از این رو، همیشه مشکلاتی که در روح و جان ما اتفاق می افتد، اول باید به سمت تعادل طبع رفت. «وَالثّانِیَةُ الأَمنُ= دوم امنیّت است». امنیت، از نعمت های بزرگ است. کشور ما به برکت شهدای انقلاب اسلامی و مدافعین حرم، از امنیت بالائی برخوردار است. ایران یکی از امنیت دارترین کشورهای جهان است. این نعمتی است که تا انسان آن را از دست ندهد، قدرش را نمی داند. چون به آن عادت کرده است. پیامبر گرامی فرمودند: «نعمتان مجهولتان: الصحة و الامان= دو نعمت هستند که قدرشان مجهول است: صحت و امنیت». باید به داشتن مردان غیوری که کشور ما را به این درجه از امنیت رساندند، شاکر باشیم. وَالثّالِثَةُ السَّعَةُ فِی الرِّزقِ= سوم، فراوانى روزى است». فراوانی روزی خیلی مهم است. انسان باید برای فراوانی روزی اش تلاش کند. اگر کسی مشکل مالی داشت و درآمدش خوب نبود، نگوید با همین می‌سازیم. برکت فرمول و قواعد دارد. اضافه کردن درآمد و روزی، فرمول دارد. مثلا اگر در خانه‌ای مدیریت اخلاقی حاکم باشد، موجب برکت آن خانه می‌شود. اگر در خانواده ای دائماً نسبت به هم غر می زنند و به جان هم می افتند، برکت از بین می رود. بنابراین، برکت قاعده ریاضی دارد. یعنی هر کس آن را انجام بدهد، روزی اش زیاد می شود. در روایت داریم که اگر خانواده ای کافر باشند، اما همه همدیگر را دوست داشته باشند و با هم وحدت داشته باشند، خدا به آنها برکت می‌دهد. وحدت ناموس خلقت است. خدا هیچ ناموسی را بزرگتر از وحدت نیافریده است. این یک اصل اساسی است. انسان حقش است که فراوانی روزی داشته باشد. فقط باید فرمول هایش را یاد بگیرد تا برکت را در زندگی اش بیاورد. هر کس برکت عبادی یا عرفانی یا معنوی یا معرفتی یا برکت مادی می خواهد، بداند که همه اینها فرمول دارد. «وَالرّابِعَةُ: الأَنیسُ المُوافِقُ- قُلت: ومَا الأَنیسُ المُوافِقُ؟ قالَ: الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَالوَلَدُ الصّالِحُ، وَالخَلیطُ الصّالِحُ= چهارم، همدم سازگار. گفتم: منظور از همدم سازگار چیست؟ فرمود: زن نیك و فرزند نیك و همنشین نیك». زن خوب، بچه خوب، همنشین خوب و ارتباط با خوب ها باعث می شود که دل مشغولی  و عدم تمرکز و کاستی در زندگی نباشد. باید فرزند را بسازیم. دست والدین است. باید پدر و مادر قبل از انعقاد نطفه، فرمول های تقویت ژن را یاد بگیریند. اسپرم و تخمک ها را قوی کنند و مراقبت های ماه اول تا نهم را یاد بگیرند. فرمول های هفت سال اول، دوم و سوم را یاد بگیرند. اینها همه اش فرمول و قاعده است. «وَالخامِسَةُ، وَهیَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ: الدَّعَةُ= و پنجم كه دربردارنده همه اینهاست، عبارت است از: آسایش». پنجمین مورد که دربردارنده همه اینهاست، آسایش است. انسان باید برای کسب آن تلاش کند. دوست، عامل شادی انسان است امام‌رضا (علیه‌السلام) فرمودند:«كِبَرُ الدّارِ مِنَ السَّعادَةِ، وَ كَثرَةُ المُحِبّینَ مِنَ السَّعادَةِ، وَ مُوافَقَةُ الزَّوجَةِ كَمالُ السُّرورِ= وسعت منزل مسكونى، جزئى از خوش‌بختى است و فراوانى دوستداران، جزئى از خوش‌بختى و سازگارى همسر، اوج شادمانى». (مجلسی، بحارالانوار، جلد؛ 76؛ صفحه، 285) بخشی از خوشی و سعادت انسان، بزرگی خانه است. در روایت دیگر داریم که یکی از عوامل برکت این است که خانه حیاط دار باشد. وسعت حیاط، بخشی از سعادت انسان است. چرا باید خانه حیاط دار را فروخت و منزل آپارتمانی گرفت؟ این کار عاقلانه ای نیست. از دیگر عوامل شادی، داشتن دوستان زیاد است. هر چقدر تعداد دوستان خوب زیادتر باشد، غیر از دنیا در آخرت هم به درد انسان می خورد. چون می توانند شفعیع انسان باشند. دوست خوب یک فضیلت، قیمت و ثروت است. انسان باید بگردد و دوستان خوب پیدا کند. دوست خوب در کجا پیدا می شود؟ در فضاهای خوب، جاهای خوب. مثل مساجد، هیئت ها، جلسات بهشتی و... . باید در این مجالس ارتباط برقرار کرد تا دوستان خوب پیدا شوند. دوست گاهی جای پدر و مادر، خواهر یا مادر یا برادر و فرزند را می گیرد. در روایت داریم که دوست خوب از هر فامیلی می‌تواند نزدیک تر باشد. در آموزه های اسلامی، دوستی خودش بالاترین فامیلی است. ما چقدر فامیل داریم که رابطه دوستی با آنها نداریم. به همین دلیل است که در روایت داریم، فامیلی به دوستی بیشتر احتیاج دارد تا دوستی به فامیلی. لازم نیست برای دوستی افراد، فامیل هم باشند، اما اگر فامیل هستند لازم است که با هم دوست باشند. این خیلی مهم است. در روایت داریم عاجزترین مردم کسی است که از پیدا کردن دوست خوب عاجز است و از این عاجزتر کسی است که دوستان خوبش را از دست بدهد. اساساً دوست، شخصیت و هویت انسان است. ملاک ارزش انسان است. با چه کسانی دوست هستی؟ ارزش ات هم همان است. با چه کسانی رفت و آمد داری؟، با چه کسانی به مهمانی می‌روی؟ با چه کسانی مسافرت می‌روی؟ این قیمت تو را مشخص می کند. چندتا آدم خوب و بهشتی تو را دوست دارند و با تو رفت و آمد دارند؟ این ارزش بزرگی است. دوست نقش بزرگی در شادی و آرامش انسان دارد. اینکه سفارش شده زیاد دوست پیدا کنید، برای این است که هر کدام از اینها به اندازه یک خانواده پشتیبان تو هستند. مراقبت از دوست ده ها فرمول دارد. باید یاد گرفت تا بی خود قهر ایجاد نشود. اینها خیلی مهم هستند. فرمول های دوست یابی یا اضافه کردن دوست را باید یاد گرفت. چون عوامل سعادت انسان است. شادی/ تندرستى؛ امنیّت؛ فراوانى روزى؛ همدم سازگار؛ آسایش قا 361

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 12255
زمان انتشار: 16 فوریه 2021
| |
سنگ فیزوره تولید شادی و نشاط می کند

شادی، جلسه 34؛ 1399/11/18

سنگ فیزوره تولید شادی و نشاط می کند

یکی از سنگ های مهم که ارتباط وجودی با انسان دارد، سنگ فیروزه است و دارای خواص درمانی فراوانی می باشد. از جمله اینکه موجب شادی و نشاط روحیه انسان می شود.

عوامل شادی را در حوزه‌های اعتقادی ـ اخلاقی و عملی تمام کردیم و به موضوع عوامل طبیعی رسیدیم. یکی از عوامل مؤثر در شادی، بحث رنگ و دیگری بحث سنگ‌ها به ویژه استفاده از انگشتر فیروزه است. همه سنگ‌ها یک ارتباط طبی و وجودی با انسان دارند. مثلاً فیروزه، عقیق، یاقوت، زمرد، الماس و طلا با انسان ارتباط دارند. حالا یا ارتباطات مثبت یا ارتباطات منفی. نوع آدم‌ها هم با هم فرق دارند. زمانی به این مسئله فکر می‌کردم که چرا می‌گویند طلا برای زن هیچ اشکالی ندارد و مستحب هم است، اما برای مرد حرام است. متوجه شدم که اصلاً بحث سر طلا نیست؛ بلکه هر چیز دیگری هم می‌تواند این حالت را از سنگ‌ها یا اشیاء، گیاهان یا بوها داشته باشد. داستان، داستان خیلی مفصلی است. قرآن می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا[1]= آنچه که در روی زمین هست خدا برای شما خلق کرده». پس حتماً هر چه که آفریده شده با انسان یک رابطه وجودی و پیوندی دارد. من در تحقیقی که داشتم، دیدم که انواع سیب داریم. خدا 7 هزار نوع سیب برای ما آفریده است. یعنی آن کسی که کره ی زمین و انسان را طراحی می‌کند، فرشته‌هایی که برای انسان طراحی می‌کنند، لازم دانستند برای بشر 7 هزار نوع سیب طراحی کنند. حالا به انواع انگور، پرتقال‌، کیوی‌، نارنگی‌، لیمو و فلفل‌ نگاه کنید. اصلاً آدم حیرت‌زده می‌شود. چون هر کدام شان عظمتی دارند که انسان را وادار می‌کند در مقابل خدا سجده کند. پس این نکته خیلی مهم است که وقتی انسان با یکی از اشیاء برخورد می‌کند، باید حواسش باشد که این آیه را بخواند: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا= او خدایی است که همه موجودات زمین را برای شما خلق کرد». یعنی همه چیز به خاطر شما و به عشق شما آفریده شده. پس به آنها فکر کنید. یکی از آن چیزهایی که خیلی مؤثر است و بر آن سفارش شده، انگشتر فیروزه است. فقط انگشتر فیروزه هم نیست. چندین انگشتر سفارش شده که یکی از آن‌ها انگشتر فیروزه است. یکی از اصحاب حضرت (علیه السّلام) به نام مفضل می‌گوید که من انگشتر فیروزه دستم کرده بودم. امام فرمود: ای مفضل! فیروزه تفریح دیدگان مردان و زنان باایمان است. یعنی نگاه کردنش برای انسان شادی‌آور است. این شادی از دو جهت است: یکی مربوط به خود سنگ فیروزه است و دیگری هم رنگ فیروزه است. شما می‌دانید که فیروزه رنگ‌های مختلفی دارد. فیروزه سبز و آبی داریم، ولی اصلش آبی است که به آن فیروزه‌ای می‌گوییم. از دو جنبه به آثارش توجه کنید: یک) تفریح که حالت فرح و شادی را ایجاد می‌کند. در روایت داریم که حضرت فرمود: من دوست دارم هر مؤمن از پنج انگشتر استفاده کند، یعنی از انگشترهای متنوع استفاده کنند و با آن‌ها ارتباط خوبی داشته باشد. شما اگر با یک حس بد، دارویی بخورید، خیلی نمی‌تواند به درمان شما کمک کند، اما اگر با یک حس خوب دارو را مصرف کنید، دارو یک رابطه خوب با شما برقرار می‌کند. اینها برای آن است که موجودات شعور دارند و می‌فهمند. اگر در خانه با یک گیاه بدرفتاری کنید، پژمرده می‌شود و زود از بین می‌رود، ولی اگر با آن ارتباط خوب، دوستانه و صمیمی برقرار کنید، از شما انرژی مثبت می گیرد. اگر نازش کنید و گیاه را ببوسید و برایش صلواتی بفرستید و با آن این گونه ارتباطی بگیرید، آن گیاه فوق‌العاده اهتزاز و نشاط دارد. سنگ‌ها و انگشترها هم همین طور هستند. با سنگ‌هایی که ارتباط برقرار می‌کنید، باید محترم شمرده شوند. جایی پرت نشوند. نجس نشوند. ارتباط خوب برقرار کنید. خیلی‌ حرمت سنگ‌ها را داشته باشید. چون می‌توان انرژی‌ها و قدرت‌های خوبی از آن‌ها دریافت کرد. گفتیم همه سنگ‌ها شعور دارند. مثل همه اشیائی که در نظام خلقت خدا را تسبیح می کنند. اینها شعور دارند که خدا را تسبیح می کنند. همه آن‌ها آثار دارند و همه چیز را می‌فهمند. در بین سنگ‌ها که هر کدام شخصیت مستقلی دارند، اولین سنگی که ولایت و عشق خودش را به امیرالمؤمنین و اهل‌بیت(علیهم‌السّلام) اعلام کرد، سنگ عقیق بود. صرفِ به همراه داشتن این سنگ ها استحباب دارد. وقتی انگشتر آنها را به دست تان می‌کنید، دائماً برای شما ثواب نوشته می‌شود. این خودش در طهارت و پاکی روح انسان و بالا رفتن ثواب و ارزش کار انسان خیلی مؤثر است. سنگ فیروزه به تعبیر حضرت، تولید شادی می‌کند، نگاهش فرح‌انگیز است و بینایی را تقویت می‌کند و سینه را می‌گشاید و توان قلب را فزونی می‌بخشد. در قدیم پزشکان سنتی به کسی که ناراحتی قلبی داشت، می‌گفتند طلا را در آب بیاندازد و آبش را بخورد. اگر انگشتر یا گردنبندی را در آبی بیاندازید که گرم باشد بهتر است و آن آب را بخورید. آب طلا مثل مس است. غذا خوردن در ظروف مسی حال شما را خوب می‌کند. برعکسِ ظروفی که الان موجود است و جنس های شیمیایی دارند و خطرات بسیاری هم دارند. مثلاً افزایش سرب بدن، تولید بیماری های مثل سرطان‌. قدیم ها از مس استفاده می‌کردند و این هم فوق‌العاده حکمت داشت. می‌خواهم بگویم این آثار خوب فقط مخصوص سنگ فیروزه نیست؛ بلکه همه سنگ‌ها با بدن انسان ارتباطات وجودی دارند. یکی از آن‌ها، سنگ فیروزه است که نگاه کردن و استفاده از آن خواص شگفت انگیزی دارد. مهم ترین عوامل شادی از منظر پیامبر اکرم (ص) نبی اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «الطّیبُ یَسُرُّ وَ العَسَلُ یَسُرُّ  وَالنَّظَرُ إلَى الخُضرَةِ یَسُرُّ وَالرُّكُوبُ یَسُرُّ[2]= بوى خوش، شاد مى كند؛ خوردن عسل شادى مى آورد؛ نگاه كردن به سبزه، شادى مى آورد؛ سواركارى، شادى مى آفریند». حالا نه فقط عطر استفاده کردن، الان چیزهایی هست که خیلی هم خوب است و در بازار آمده. مثل عود. عود خیلی خوب است. البته اول باید با آن ارتباط بگیرید، یعنی ببینید کدام عود می‌تواند به شما حس و ارتباط خوب بدهد. بعضی از آدم‌ها از یک بوی خاصی لذت می‌برند. یعنی بوی خاصی به آن‌ها طراوت و نشاط و امید می‌دهد و غم شان را برطرف می‌کند و از بارهای منفی تخلیه‌شان می‌کند. عطرها هم همین‌طور هستند. عطر و ادکلن خوب است. خدا حضرت امام (رحمه الله) را رحمت کند. در خاطرات شان می‌خواندم که دخترشان به او گفته بود دعا کن من کنکور قبول شوم. آقا هم گفته بود که تو نذر کن یک ادکلن برای من بخری، من هم برایت دعا می‌کنم که قبول شوی. ادکلن خیلی خوب است. البته اگر نجس نباشند. باید حواستان باشد. مشک فوق‌العاده مهم است. چون بسیار خوب و طبیعی است. بوی گلاب فوق‌العاده خوب است. البته به شرط اینکه به تو حس خوبش را بدهد و پکر نکند. چون بعضی از عطرها و بوها هستند به جای اینکه انسان با آن‌ها انبساط پیدا کند، انقباض پیدا می‌کند.  در سیره وجود مقدس سیدالشهدا (علیه السّلام) است که وقتی به کربلا آمدند، عطر همراه ایشان بوده و مرتب برای همه اعضای خانواده و کاروان استفاده می‌کردند. این یک بخش مهمی است. اینکه در روایت داریم اگر دو سوم حقوق و درآمدتان را به عطر بدهید، اسراف نکرده اید، به این خاطر است که این موضوع مهم است. درحالی که موضوعی است که ما به صورت جدی به آن نمی‌پردازیم. یک خانم حواسش باشد در خانه وقتی می‌خواهد از بچه‌ها و شوهرش استقبال کند ببیند حس آنها با کدام عطر ارتباط دارد، خانه را معطر نگه دارد، یعنی وقتی آن‌ها وارد خانه می‌شوند، احساس کنند تغییری در فضای خانه ایجاد شده. خود آن بوی خوب هم شادی و آرامش و سلامتی برای اعضاء خانواده می‌آورد. پس عطرها خیلی مهم هستند. می‌ارزد انسان هم برایش هزینه کند و هم وقت بگذارد. فهرستی از عطرها و بوهای مورد علاقه‌مان را شناسایی کنیم و ببینیم کدامشان با ما سازگار هستند و به بدن و روح ما می‌خورد و با ما سنخیت دارد و می‌تواند آثار خوبی داشته باشد. اگر قرار است عطری در شما خاطره بدی ایجاد کند، آن را کنار بگذارید، هر چند بویش خوب باشد. چون گاهی عطرها راه ورود و نفوذ شیطان می‌شوند. برای همین اگر قرار است شما را به گذشته و خاطرات تلخ ببرد، بدانید که راه نفوذ شیطان و جهنم است و به هیچ وجه نباید به گذشته برگردید. همین تفکرِ درباره ی گذشته تلخ، بد، گناه‌آلود و سخت، خودش یک معصیت بسیار خطرناکی است که می‌تواند هم حال شما را کاملاً خراب کند و زنجیرتان کند و هم آینده‌تان را از شما بگیرد. بنابراین، اگر با یک بو و عطر خاطره خوبی ندارید، هر چند عطر گرانی باشد یا هدیه از طرف کسی باشد، انفاقش کنید به کسی که با آن حس می‌گیرد و هیچ خاطره بدی هم از آن ندارد. همان‌طور که عرض کردم، عطرها با بخش های مختلف ارتباط دارند: جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی. استشمام بعضی از عطرها، شما را تا کربلا و مشهد و خانه خدا می‌برد. شما را به آسمان می‌برد. گل‌ها هم همینطور هستند. وقتی استشمام می‌کنید طبیعی و اصلاً بدون اینکه بخواهید و نیت کرده باشید، می‌گویید: (اللهم صل علی محمد و آل محمد). بعضی‌ها هم موجب غفلت و معصیت یا ضعیف و شُلی می شوند. آن ها را استفاده نکنید. بعضی از عطرها را استشمام می‌کنیم، عقلانیت زیاد می‌شود؛ هوش و تفکر و تعقل و توان فکری را بالا می‌برد. مورد دومی که حضرت فرمودند، جامه لطیف است. جامه لطیف هم طراوت بدن می‌آورد و هم بدن را رشد می‌دهد. مثلاً لباس حریر برای مرد حرام است. ارتباط پوست با بخش‌های مختلف بدن باید رعایت شود. اینکه کدام بخش از بدن از چه نوع پارچه‌ای باید استفاده کند، داستانی دارد. وقتی شما پارچه‌ای را می‌پوشید که فقط خوشگل و زیباست، ولی نمی‌گذارد بدن شما نفس بکشد، این یعنی سم‌ها در بدن شما می‌ماند و برای همه بخش‌های بدن و شئونات مفسده ایجاد می‌کند. بنابراین، انسان باید خیلی حواسش به لباس و جامه‌ای که به تن می کند باشد. نوشیدن عسل هم خیلی مهم است. استفاده از عسل هم طراوت به بدن می‌دهد و هم رشد بدن را تأمین می‌کند. چیزی که خیلی متأسفانه با آن ارتباط خوبی نداریم. قرآن می‌گوید: «فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ= »، یعنی به درد هر بدنی می‌خورد و همه می‌توانند استفاده کنند. صدها نوع عسل هم داریم. این خیلی مهم است که انسان به عسل اهمیت بدهد و با آن دوست و رفیق باشد. بسیاری از گرفتاری‌ها، معضلات و مشکلات بدن را با خوردن عسل می شود حل کرد. البته باید در آن زیاده روی نشود. کسانی که بدنشان انواع و اقسام مشکلات سردی دارد، یک بلای بزرگی برای بدن است. در کشور ما طبع بدن‌ها سرد است. غذاهایمان هم سرد است. این هم فاجعه است. باید طبع را گرم نگه داریم. طبع مطلوب، گرم و تر است. بنابراین، باید تعادل را رعایت کنیم. نباید به بدن ظلم کنیم. 3) تماشای سبزه، شادی‌بخش است. رنگ سبز شامل درخت، گیاه، چمن و... است. در اشعار حکما هم داریم «ثَلاثَهٌ یُذهِبنَ عَن قَلبِ الحَزَن اَلماءُ وَ الخَضراءُ وَ الصوت الحَسَن» سه چیز هست که غم را از بین می‌برد آب، سبزه، صدای خوش. اینها خیلی خوبند که انسان استفاده کند. 4) «وَ الرُّكُوبُ یَسُرُّ» سوارکاری هم برای انسان شادی‌بخش است. گاه بى‌گاه، دل‌ها را استراحت دهید پیامبر (صلی الله علیه و آله) در فرمایش دیگری فرمودند: «رَوِّحُوا القُلوبَ ساعَةً بِساعَةٍ[3] =گاه بى‌گاه، دل‌ها را استراحت دهید». یعنی گهگاهی به دل های تان استراحت بدهید. یعنی یکسره کار نکنید. بعضی از آقایان و خانم ها همین‌طور هستند. تحت تأثیر فضای غربی که مردم از خانه صبح باید بیرون بزنند تا شب یا نصف شب یکسره کار ‌کنند و به خودشان استراحت نمی‌دهند. یواش یواش آن سیستم معصوم بدن و روح کار خودش را می‌کند. شروع می‌کند به علامت دادن و مریض شدن. وقتی روح یا بدن مریض شد، همه چیز را زمین می‌گذارد و دیگر کار نمی‌کند. چون تو به آنها ظلم می‌کنی. باید با آن درست رفتار کنید که بتواند با شما همراه باشد. لذا کسانی که دائماً بدون تفریح و استراحت یکسره کار انجام می‌دهند، حواس شان نیست چه جنایتی در حق خودشان می کنند. تفریح باعث می‌شود انسان برای کارهای بزرگ قدرت پیدا کند. امام کاظم (علیه السّلام) می‌فرماید کسی که یک بخش از وقتش را به لذات حلال نگذارد، برای کارهای اصلی و آخرتی‌اش هم توان ندارد. لذات حلال آدم‌ها فرق دارد. مثلاً یک لذت حلال یک نفر این است که سینما برود، پارک برود، مسجد برود. تفریحش هم هست و برایش لذت دارد. .بعضی ها با یک قهوه و چایی یا رفتن به رستوران یا خوردن میوه لذت می برند. گاهی صحبت کردن با پدر ومادر و دیگران. اینها هم ارزشمند است و باعث شادی انسان می شود. شادی پی نوشت: [1] . سوره بقره، آیه 29. [2] . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج16، ص 367. [3] . متقی هندی، كنزالعمّال: ج ،3 ص 37، ح 5354. قا 305

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11790
زمان انتشار: 15 ژولیه 2020
| |
بدون شناخت خود حقیقی، به شادی و آرامش نمی رسیم

ارتباط وجودی با امام رضا علیه السلام- خانواده آسمانی؛ 1399/04/12

بدون شناخت خود حقیقی، به شادی و آرامش نمی رسیم

فقط کسانی می‌توانند در دنیا به معنای واقعی شادی و آرامش داشته باشند و زندگی‌شان با عشق و محبت سپری شود که واقعاً خودشان را بشناسند و به آن شناختی که دارند احترام بگذارند و آن شناخت را اصل بدانند و براساس اینکه عضو خاندان اهل بیت (علیهم السلام) هستند و به معنای حقیقی از آل محمد (ص) هستند، انتخاب ها و ارتباط ها و رفتارها و اخلاق و چینش های فکری و عملی شان را تنظیم کنند. هر کس غیر از این عمل بکند، به شدت دچار خسران می‌شود و نه می‌تواند در دنیا به معنای واقعی به شادی و آرامش حقیقی و به عشق حقیقی برسد و نه یک تولد خوب و مبارک به آخرت دارد. پس این حقیقت را ما باید باور کنیم که شخصیت و روح ما اصل ماست و شخصیت اصلی ما به روح ماست، نه به جسم ما و عوارض جسمانی ما.  بعد از آن که چنین شناختی برای شخص حاصل شد، بر این اساس برنامه‌های زندگی‌ و مناسبات خودش را با سایر امور و مناسبات شئون خودش یعنی شئون جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی براساس آسمان و غیب تنظیم کند. اگر کسی مناسباتش را با غیب و آسمان تنظیم نکند و بعد بدون تنظیم این رابطه با غیب و آسمان بخواهد به تنظیم رابطه با بخش های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی بپردازد، اصلاً این مناسبت ها به معنای حقیقی برقرار نمی‌شود و اگر هم برقرار شود، کاملاً به ضرر شخص است. یعنی شخص دچار پوچی و مسخره‌گی و عمر تلف کردن و غم و اضطراب طولانی و همیشگی خواهد شد. یعنی دارد در دنیا زندگی می‌کند، اما در تمام ارتباطات جمادی، گیاهی، حیوانی، و عقلی‌اش غصه و حرص و جوش و اضطراب و ناراحتی دارد و پیوسته حس شکست در او هست. هر چند از نگاه دیگران خیلی ممکن است موفق باشد، اما خودش در درون خودش به هیچ وجه به شادی و آرامش و محبت نخواهد رسید. وقتی کسی خود را نشناسد، هر تصمیمی در زندگی‌اش بگیرد، به ضررش تمام می شود و هر تصمیمی که می‌گیرد غلط است. او اساساً از حیات حقیقی و طیبه‌ای که قرآن برای انسان در نظر گرفته، محروم است و زندگی او یک زندگی کاملاً عمر تلف کن و خسارت‌بار و غم‌انگیز و پوچ خواهد بود. حالا در این رابطه ما باید تشخیص بدهیم که الان وضعیت فعلی ما چی هست؟ ما الان چقدر با آن زندگی مناسب و ایده‌آل توانسته ایم ارتباط برقرار کنیم؟ چقدر از آن حیات طیبه برخوردار هستیم؟ چقدر جدی شده ایم در این که خودمان را از اهل بیت (علیهم السلام) بدانیم و با چنین شخصیتی زندگی بکنیم؟ یا چقدر شکست خورده ایم؟ چقدر دچار این پوچی‌ها و مسخره‌گی‌ها و وقت تلف کردن ها و خسران ها هستیم؟ ما همیشه به اهل بیت (علیهم السلام) می‌گوییم که می‌خواهیم با شما باشیم. هم در دنیا و هم در آخرت می‌خواهیم هم‌درجه ی شما باشیم. می خواهیم در نظام ابدی کنار شما باشیم. این مقام، شوخی نیست. یک مقدار باید به آن فکر کنیم که من قرار است با مادرم فاطمه زهرا و در کنار مادرم در یک جا در بهشت تا ابد زندگی کنم. برگرفته از بحث ( ارتباط وجودی با امام رضا علیه السلام- خانواده آسمانی؛ 1399/04/12 )

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11745
زمان انتشار: 16 ژوئن 2020
| | |
گریه برای ظهور امام عصر، متصل شدن به کانون شادی است

گریه برای ظهور امام عصر، متصل شدن به کانون شادی است

فیلم

1 - گریه برای ظهور امام عصر، متصل شدن به کانون شادی است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 11690
21 می 2020
|
پرسش 265: رمز خوشبختی در دنیا و آخرت چیست؟
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 11567
زمان انتشار: 7 مارس 2020
| | |
بی میلی به الله خطرناک است

بی میلی به الله خطرناک است

فیلم

1 - بی میلی به الله خطرناک است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11551
زمان انتشار: 27 فوریه 2020
| |
سلام بر امامان هدايت گر

شرح زیارت جامعه کبیره؛ جلسه 109 ؛ 1398/12/01

سلام بر امامان هدايت گر

«هدايت» در مقابل «ضلالت» است و به معناي بيان راه رشد و دلالت و راهنمايي كردن به چيزي است. وقتی می­ گوییم: «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى»، یعنی من غیراز متخصص معصوم را نمی‌پذیرم و شما را هم به عنوان متخصص معصوم قبول دارم. پس به شما سلام می‌دهم. یعنی شما الگوی عملی من هستید. نه این که من مدام به شما احترام بگذارم، اما یک روش دیگری برای زندگی انتخاب کنم و یک جای دیگری عمرم را تلف کنم؛ بلکه فقط از شما الگو می گیرم. اگر از ولی فقیه اطاعت می کنم هم به خاطر امر شماست.

بحثمان در ادامه شرح زیارت شریف جامعه کبیره، به فراز جدیدی رسید. در خطاب به معصومین علیهم السلام می ­گوئیم: السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى= سلام بر شما که امامان هدایت هستید. قبلاً بیان شد که «سلام» اسم خداست و از جانب خداست و مثل هر نعمت دیگری که هر کسی دارد، از خداوند تبارک و تعالی است. سلام همچنین یک دعاست. یعنی ما سلامتی را از خداوند تبارک و تعالی برای شما می‌خواهیم. امام یعنی کسی که قصدش را می‌‌کنی. یعنی کسی است که اصلاً نمی‌توانم از او جدا بشوم، من فقط و فقط به این فکر می‌کنم که در دنیا و آخرت با او باشم. ذات انسان نمی‌تواند غیر از متخصص معصوم کسی را بپذیرد. اگر سراغ غیرمتخصص یا غیرمعصوم رفتی، خدا بازخواستت می کند که چرا عقلت را به کار نیانداختی! چرا از شعورت استفاده نکردی؟ مگر می‌شود آدمی که تخصص ندارد، امام و الگوی عملی انسان شود. تمام کره زمین برای انسان خلق شده. آسمانها به افتخار انسان خلق شده، انبیاء به افتخار انسان آمدند، قرآن برای هدایت انسان نازل شده: «هُدىً لِلنَّاسِ». پس چرا سراغ کسی می‌روی که تخصص ندارد! چه حجت و دلیلی داری! چه منطقی داری که غیر از اهل بیت را به عنوان راهنما و الگوی خودت پذیرفتی! امام اصل است. بدون امام تو اصلاً نمی‌توانی یک حرکت موفق انجام بدهی. ممکن است در بعضی جاها خوب باشی یا قشنگ عمل کنی، اما عقل خودش اعتراف دارد که عقل به تنهایی برای هدایت بشر به سمت بینهایت کافی نیست. عقل فقط می‌تواند بگوید که چه کسانی به درد می‌خورند. ولی اینکه چه کار باید کنی، خیلی رمز و راز دارد.  یک متخصص مغز و اعصاب وقتی قلب درد داشته باشد، در مقابل پزشک متخصص قلب می‌گوید هر چه شما بگویید. چون رشته و تخصص ما با همدیگر فرق دارد. ما می‌خواهیم انسانی که از این رحم دنیا متولد می شود، یک کسی شبیه امام حسین علیه السلام شود. ذات هر کدام از ما همین را می‌طلبد. ما اگر به کمتر از این برسیم، باخته ایم و ضرر کرده ایم. چون وقتی شخص اطلاعات ندارد، عقلش را به کار نمی‌برد، در نتیجه، وقت و عمرش را در کمالات جمادی و گیاهی تلف می‌کند و حس بینهایت‌طلبی اش را اینجا پیاده می‌کند، نه به سمت هدف اصلی. پس امامت اصل است. امام در جامعه، مثل مغز و قلب در بدن است نقش امام در جامعه، چنان دارای اهمیت است که مغز یا قلب در بدن اهمیت دارد. اگر کسی دو کلمه «أَئِمَّةِ الْهُدَى= امامان هدایت» را بفهمد، نجات پیدا کرده است. یعنی بفهمد که امامان هدایتی وجود دارند، و انسان ساختارش هدایت‌پذیر است و نیاز به هدایت دارد. این اصل، عامل سلامتی قلب انسان است. یعنی گاهی انسان دستش می‌‌شکند، پایش می‌‌شکند، ممکن است چشمش نابینا بشود، یا به اعضای دیگر بدنش صدمه وارد شود. اما اصل سلامتی ­اش که مغز و قلب است را از دست نمی‌دهد. چون اینها اعضای رئیسه هستند. اما اگر به اینها صدمه وارد شود، این اختلال به همه جای بدن آسیب می‌زند و ممکن است حیات انسان را بگیرد. امام هم برای انسان و دین خدا چنین نقشی دارد. چطور یک مجتهد ممکن است جهنمی شود، اما یک آدم منقص در ایمان بهشتی شود؟ ما آدمی داریم که باتقواست، نماز اول وقت می‌خواند، روزه می‌گیرد، در نماز جماعت و جمعه شرکت می کند و در امور دینی بسیار مقید و مؤدب است و دارای اخلاق‌ خوبی هم هست، اما با امام ارتباط ندارد. خداوند قسم خورده پایان چنین شخصی جهنم می‌شود. اما آدمی هم داریم که ممکن است نماز نخواند، حجاب را رعایت نکند و در بسیاری از امور دینی مقید نباشد، اما امام را از بُن دندان قبول داشته باشد و به او اعتقاد داشته باشد و برایش احترام قائل باشد. خداوند چنین کسی که در بُعد اعتقادی پاکار امام است را می‌بخشد و مغفرت شامل حالش می‌شود و نجات پیدا می کند. حالا چرا خدا کسی را که در دینداری آدم مؤدب و مرتبی است، نمازش اول وقت، کارهایش خیلی درست و عالی است را اگر ارتباط با امام نداشته باشد، نمی بخشد؛ ولی یک کسی که خیلی بی‌در و پیکر است و ممکن است چند تا غلطی هم بکند، اما پای کار امام ایستاده و به دستگاه امام وصل است را می بخشد و این آدم اهل نجات می­ شود؟ فهم این قضیه آنقدر مهم است که می‌تواند در تمام شرائط زندگی انسان تأثیر بگذارد. اگر انسان این فرمول را بفهمد، هم در مورد خودش، هم در رابطه با دیگران، به گنجی دست پیدا می‌کند که این گنج، یک اسم اعظمی به او می دهد و یک اکسیری پیدا می‌کند که حتی اگر آسیب‌های زیادی هم داشته باشد، می تواند هم خودش را و هم آدم­ های اطراف خود را بازسازی کند. این فرمول بیشتر و به خصوص برای کسانی مفیدتر است که کار تربیتی می‌کنند. یعنی روی فرزندانشان کار می‌کنند، یا معلم و استاد هستند و کار فرهنگی می‌کنند، یا می‌خواهند کار کلان فرهنگی در سطح شهرشان، استان‌شان، کشورشان و جهان انجام بدهند. فهم این فرمول فوق‌العاده مهم است. اگر کسی این فرمول را فهمید، به یک اکسیر و اسم اعظمی دست پیدا می‌‌کند که با آن می تواند خیلی از مشکلاتش را حل کند. نقش کلیدی امام معصوم در راهنمایی زندگی «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى»؛ ائمه جمع امام است. امام از ریشه (الف، میم، میم) یا (همزه، میم، میم) است. این ماده که در اُمّ هم داریم به معنای مادر است. یعنی آنچه که مورد قصد است، آنچه اصالت دارد. آنچه که حیاتی است. «اُمّ» ریشه است. امام یعنی آن کسی که جلوی خودت می‌گذاری و قصد می‌کنی که به او برسی و با او هماهنگ باشی. آن توجهی که می‌کنی و او را مدنظر قرار می دهی تبعیت از امام است. مثلاً کسی می‌گوید من دوست دارم شبیه فلانی بشوم. آن آدم امام او می‌شود. چون او را مورد توجه قرار داده. چه در حیطه ورزشی، چه در حیطه هنری یا امور دیگر. یعنی او را مورد توجه خودش قرار ‌داده که شبیه و مثل او باشد. ممکن است حق باشد، ممکن است باطل باشد. «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى»؛ هدایت از ریشه «هَدَیَ» است. وقتی شما یک حقی را بیان می‌‌کنی و می‌گویی این هادی است. هادی یعنی کسی که ما را به راه حق راهنمایی می‌کند. پس بیان حق را هدایت می‌گویند. مثلاً کسی مسیری را اشتباه برود و شما هدایتش کنید. یعنی درست راهنمایی اش کنید. اگر درست راهنمایی نکنید، گمراه می‌شود. ائمه نیز ما را به حق هدایت می‌کنند.  حق یعنی به آنچه که شایسته و سزاوار است، ما را هدایت می‌کنند. در تمام ابعاد زندگی ما به امام نیاز داریم. در بخش جمادی اگر می‌خواهی کار اقتصادی بکنی، احتیاج به مربی، استاد، الگو و یک کسی که درس خوانده باشد، داری. در واقع باید از او تبعیت ‌کنی. در بخش بدنی و گیاهی اگر می‌خواهی هیکلت را چند کیلو چاق یا لاغر کنی، یا پوستت را زیبا کنی، نیاز به کسی داری که تو را راهنمایی ‌کند. او می‌گوید این دستورالعمل‌ها را انجام بده. شما را هدایت می‌کند به سمت یک جنبه گیاهی. او همان امام و الگوی تو است. او به شما روش می‌دهد و شما هم از او تبعیت می‌کنی. در بعد حیوانی همین طور است. مثلاً می‌خواهی انتخاب همسر کنی، استاد لازم داری. می­ خواهی انعقاد نطفه داشته باشی، مربی می‌خواهی که مراحل انعقاد نطفه را برای شما بگوید و شما را راهنمایی کند که چه کارهایی را انجام بدهی که بچه در ۵ بخش «سلامت، زیبایی، هوش، عقل، اخلاق و معنویت» آسیب نبیند و نطفه‌ بهتر صورت بگیرد. همچنین در تمام بخش­ های حیوانی مثل سیاست و غیره، مربی می‌خواهد که آدم تربیت سیاسی بشود. در بخش های تربیت اجتماعی، تربیت اخلاقی، تربیت تجاری، تربیت هنری و تمام رشته‌های هنری، نیاز به مربی هست. در بعد علمی هم همینطور. مثلاً برای انتخاب درست یک رشته علمی، نیاز به یک مربی و معلم داریم که باید بالای سرمان باشد و آموزش بدهد تا بهتر بتوانیم انتخاب کنیم. در بخش فوق عقلی و انسانی هم نیاز به مربی داریم. چون انسان در بخش فطری ­اش از جنس اهل بیت است و از آسمان آمده و می‌خواهد به خانه خودش برگردد. پس باید کسی هدایتش کند تا سقط نشود.  ما برای ثروتمند شدن، خوشگل و خوش‌تیپ شدن، پدر و مادر شدن، قهرمان ورزشی یا رئیس‌جمهور شدن، نماینده مجلس شدن، استاندار و فرماندار شدن به دنیا نیامده ایم. اینها همه جنبه‌های حیوانی و طبیعی ما هستند که ابزار و وسیله‌ هستند تا آن رشد حقیقی حاصل شود. بنابراین، اینها ضمن اینکه مقدس و مهم هستند، ارزش و ثواب هم دارند. اما نباید مزاحم بخش انسانی ما بشوند. چون هدف از تشکیل این رحم به این بزرگی، این است که با روح سالم پیش خدا و اهل بیت و خانواده آسمانی مان برگردیم. خدا هم فقط سالم ­ها را می‌پذیرد. مثل دنیا که فقط بچه‌های سالم را از رحم مادر می‌پذیرد یا سالم‌های قوی را می پذیرد. بقیه اعم از ضعیفان، بیماران، ناقص‌ها و معلولان اذیت می‌شوند. دو دسته هم اذیت‌هایشان موقت است، اما سخت. مثل کسانی که ضعیف و بیمار به دنیا می‌آیند. دو دسته دیگر اصلاً اذیت‌هایشان تمامی ندارد. چون هیچ چیز مناسبی را از رحم مادر برای دنیا نیاورده اند. ما هم دقیقاً این شش نوع تولد را بعد از مرگ داریم. پس برای اینکه بتوانیم این مسیر را درست طی کنیم، احتیاج به امام داریم. «معیت» با امام، رمز شادی و آرامش است اگر کسی با اهل بیت علیهم السلام «معیت» داشته باشد، گدایی عاطفی ندارد و آدم آسیب‌‌پذیری نیست. این آدم را حتی اگر بکشند می‌گوید: «ما رأیت الا جمیلا». چون معیت دارد و با حضرت همراهی دارد. معیت با اهل بیت در شما سه خصوصیت ایجاد می‌کند: شادی، آرامش و محبت. اگر این معیت بیاید، حتی اگر در کنارش مشکلات «جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی» هم داشته باشید، باز شاد، آرام و خوشحال هستید. چون قدرت را از جای دیگری کسب کرده اید. هر چیزی که به این سه ملاک لطمه بزند، بدانید که از مرز گذرانده اید. اگر کینه ایجاد کرد، خراب کرده ای. اگر در دل دل‌چرکین شد، خراب کرده اید. امام یعنی من می‌خواهم واقعاً مثل او باشم، می‌خواهم با او زندگی کنم. انتخابش کرده ام نه برای آخرت؛ بلکه برای دنیا. امام یعنی آن کسی که در زندگیت با تو زندگی می‌کند و تو با او زندگی می‌کنی. با او رفت و آمد داری و وجودش از همسرت، فرزندت، پدر و مادرت و بهترین دوستانت پررنگ‌تر است. او در همه جای زندگی­ ات از تو هدیه قبول می‌کند. اجازه می‌دهد برایش هزینه کنی. اجازه می‌‌دهد برایش وقت صرف کنی. اجازه می‌دهد برایش آبرو بگذاری. اجازه می‌دهد از علمت برایش انفاق کنی. اجازه می‌دهد به او دل بدهی و او هم با دلت راه می­ آید. اجازه می‌دهد عاشقش بشوی. هیچ وقت تو را پس نمی‌زند. حتی اگر گناهکار باشی، هیچ وقت تو را برنمی‌‌گرداند. هیچ وقت در را به روی تو نمی‌بندد. خواهش می‌کنم خیلی دقت کنید. چون روایات بسیار تخصصی و دقیق و ریاضی هستند و ما باید نسبت به اینها کاملاً معرفت پیدا کنیم. وجود ما باید با این راهنمایی‌ها عجین بشود و پیوند بخورد. زیرا زندگی آن است که تو با امام بگذرانی. بقیه‌اش وقت تلف کردن است. هوس های «جمادی، گیاهی و حیوانی و عقلی» است، نه اینکه اینها را منکوب کنیم. اینها کمال و نورانیت دارند. دنبالش هم بروید. ولی با خانواده‌ آسمانی­ ات. اینها نباید تو را از خانواده حقیقی ات بیندازد. از انس، عشق، رفت و آمد تو را نیندازد. اگر می‌بینی یکی از اینها قرار است تو را بیندازد، توقف کن. درجه و رابطه انسان با امام، باید به گونه‌ای باشد که وقتی به امام نزدیک می‌شوی، خودت امام می‌‌شوی. مثل یک شاگردی که الان رفته سر کلاس یک استاد و می‌گوید می‌‌خواهم پای درس این استاد تا آخرین مرحله اش بمانم و علم کسب کنم. معنایش این است که این شاگرد، یک روزی خودش استاد می‌شود. در بخش انسانی کمال یک چیز دیگر است. در بخش انسانی وقتی شما امام را قصد می‌کنی، خودت امام می‌شوی. ببین خدا با بنده‌اش چه کار کرده!! هیچ کس غیر از خدا، نمی تواند اینطوری حرف بزند: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً[1]= و ما را امام اهل تقوا قرار بده». در این آیه شریفه پیغمبر دعا می کند که خدایا ما را امام متقین قرار بده. چون امام شخصیتش حقیقی است. اما وقتی دکتر و مهندس می‌شوی، معلوم نیست دکتر و مهندس شدن به نفعت هست یا نه! ممکن است با همین درجه به جهنم بروی.   جامعه کبیره/ السلام علی ائمه الهدی [1] . سوره فرقان/آیه 74. ق/221

صوت

1 - سلام بر امامان هدايت گر

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11531
زمان انتشار: 17 فوریه 2020
| |
«شادی» یک اصل انسانی و حیاتی است

جلسه شادی 33؛ 1398/10/14

«شادی» یک اصل انسانی و حیاتی است

شادی و شاد زیستن، یک اصل اساسی برای زندگی بشر و عاملی برای رشد در حرکت ­های انسانی و معنوی انسان است. ساختار وجودی انسان به گونه ای است که شادی و نشاط، از نیازهای اساسی او محسوب می شود؛ چراکه روح و جسم انسان بعد از مدتی فعالیت خسته شده و نیاز دارد با راهکارهایی این خستگی را از خود دور کند. بنابراین، مهمترین عوامل مادی که می تواند نقش بسزایی در شاد زیستن انسان داشته باشد، عبارتند از خوردن گوشت و کدو، سرکه، استفاده از رنگ زرد، استحمام، خوابیدن. با استفاده درست از هر کدام از این عوامل، هر کدام می تواند در شاد بودن انسان نقش داشته باشد.

قبل از سخن گفتن درباره عوامل مادی شادی، لازم است در ابتدا دو نکته گفته شود. یکی اینکه؛ شادی برای یک مؤمن و یک انسان که قابلیت تربیت نامحدود دارد و لیاقتش محشور شدن در درجه ائمه (علیهم السّلام) است، یک اصل است. متأسفانه زندگی­ های امروزی و توجه به ابزارهای زندگی، همّ و غم­ های زیادی برای ما ایجاد می کند. گاهی ذهن افراد به خاطر مشغله و دلبستگی به اشیاء مثل مبل، پرده، ماشین، لباس، عینک و چیزهای دیگر، آن شادی را که به عنوان یک امر واجب و ضروری است و می‌تواند در سعادت دنیا و آخرت انسان مؤثر باشد را فراموش می‌کند. نکته دوم ارتباط بین جسم و روح است. جسم­ یک مرتبه‌ای از نفس است. نفس انسان نه داخل بدن است و نه بیرون بدن. داخل بدن نیست. چون اگر داخل آن باشد، آن حالت زندان بودن، اسیر بودن، گرفتار بودن و مظروف شدن را ایجاب می کند. بیرون بدن هم نیست. چون وقتی بیرون باشد، حالت کَنده شدن و جدا شدن را در پی خواهد داشت. پس نفس نه بیرون بدن است، نه درون بدن؛ بلکه مرتبه‌ای از خود نفس است.  نفس نیز تعلق به بدن دارد. این تعلق گاهی قطع هم می‌شود. مثل خواب که به راحتی این بدن کنار گذاشته می شود و با بدن برزخی ارتباط برقرار می‌کنیم. پس نفس تعلق دارد و چون تعلق دارد، حالت های روحی در بدن اثر می‌گذارد. همچنین حالت های بدنی در روح. این دو با هم یک رابطه اتحادی دارند. زمانی که خوشحال هستی، می‌بینی که بدنت نشاط دارد. راحت می‌توانی خیلی کارها را انجام بدهی. سرحال هستی، خوابت کم می‌شود، انبساط داری. یک موقع‌هایی هم که خوشحال نیستی و افسردگی داری، می‌بینی مدام دوست داری بخوابی، درد زیادی داری. در نقطه مقابل، بدن هم این گونه است. وقتی آسیب می‌بیند روح را منقبض می‌کند و وقتی که بدن به حالت طبیعی برمی گردد، روح هم نشاط پیدا می کند. این حکایت از ارتباط متقابل جسم و روح می کند. نتیجه می گیریم که عوامل طبیعی در روح ما اثر دارند و خداوند تبارک و تعالی نفس را به گونه‌ای خلق کرده که انسان از ارتباطات بیرونی اثر می گیرد. مثلاً غمگین می‌شود یا شاد. خوردن گوشت، کدو و سرکه از عوامل شادی زا هستند حالا یک سلسله عوامل وجود دارد که غم را برطرف می­ کند. مثل خوراکی‌ها، رنگ‌ها، نوشیدنی‌ها و میوه‌ها. در این جلسه می‌خواهیم بگوییم چه چیزهایی را مصرف کنیم که برای ما شادی و نشاط می‌آورد. گاهی نفس انسان یک انقباضی دارد که منجر به گیجی و گنگی می­ شود. چون موقعی که انسان افسرده می‌شود، ذهنش هم خوب کار نمی‌کند و نمی‌‌تواند تصمیمات خوب بگیرد؛ حتی در ابتدایی مسائل زندگی ­اش، گیجی و گنگی دارد که الان باید چکار کند. در این هنگام می ­بینیم که یک پیشنهاد خوب باعث شادی می­ شود و آن انقباض روزانه را برطرف می‌کند. لذا وقتی سخن از شادی می‌کنیم منظور بخش مادی است که شامل خوراکی‌ها، نوشیدنی‌ها، میوه‌ها، رنگ‌ها و نقششان است. اولین عامل مادی در شاد بودن انسان، خوردن گوشت است. نبی ­اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «إنَّ لِلقَلبِ فَرحَةً عِندَ أکلِ اللَّحمِ= همانا خوردن گوشت، باعث شادى قلب‌ است». ممکن است بعضی ها از گوشت بدشان بیاید، این استثناء است. ولی خود گوشت به خاطر لذتی که دارد، نشاط می‌‌آورد. بهترین شیوه خوردن گوشت هم کباب کردن است. چون گفتیم پختنی‌ها موادش را از دست می‌دهد، یا بیرون از خودش می‌دهد. در سرخ‌کردنی همه خواص از بین می‌رود و به درد نمی‌خورد. فقط خوشمزه است، ولی فایده ندارد. در روایات دو سفارش به نحوه خوردن گوشت شده: 1- کباب کردن.2ـ برای خوردن گوشت نباید آن را ببرید یا چاقو یاچنگال بزنید. بهتر است آن را به دندان بکشید. بعضی‌ها این نوع خوردن را دور از کلاس می دانند. درحالی که نمی دانند با هر بار چاقو و چنگال زدن یک مقدار از خواص گوشت از دست می‌رود. پس برای خوردن گوشت لذتتان را خراب نکنید. دومین عامل شادی، خوردن کدو است که در این باره نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «إِذَا طَبَخْتُمْ‏ فَأَكْثِرُوا الْقَرْعَ فَإِنَّهُ یَسُرُّ الْقَلْبَ الْحَزِینَ= چون طبخ غذا مى‌كنید كدو در آن بسیار كنید كه كدو دل غمگین را شاد مى‌كند». حالا نحوه‌های استفاده از کدو هم متفاوت است. به شکل‌های مختلف می‌توان از آن استفاده کرد. سومین عامل، سرکه است. سرکه هم انواع دارد و خواص هریک با همدیگر متفاوت است، مثل سرکه سیب، انگور یا ..... امام صادق علیه السلام فرمود: «اَلْخَلُّ یُسْرُ اَلْقَلْبِ = سرکه دل را شاد می‌کند». رنگ زرد، موجب شادی و سرزنده شدن انسان می شود از دیگر عوامل مادی جدای از خوردنی ها، استفاده از رنگهاست. رنگ­ها در انسان تأثیرات متفاوتی می‌گذارند. بعضی از رنگ‌ها به گونه ای هستند که اکثریت افراد از آن استفاده می کنند و موجب شادی می‌شود، اما در بعضی از رنگ‌ها فقط افراد خاصی با آن ارتباط برقرار می­ کنند. درحالی که رنگها برای انسان آفریده شده است. خداوند نظام عالم را رنگارنگ قرار داده تا ما از وجود آن لذت ببریم و توحیدمان قوی بشود. قرآن کریم نیز به رنگ زرد سفارش می کند و می فرماید: «صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرینَ[1]= زرد یک دست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد». خیلی ها به رنگ زرد حس های قشنگ و خوبی دارند. قرآن هم صحه می گذارد که رنگ زرد عموماً می‌تواند در افراد تأثیر مثبت بگذارد و نگاه به آن شادی بیاورد. حضرت فرمود: «مَنْ‏ لَبِسَ‏ نَعْلًا صَفْرَاءَ لَمْ یَزَلْ یَنْظُرُ فِی سُرُورٍ مَا دَامَتْ عَلَیْهِ لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: "صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِینَ"= کسی‌که کفش زرد به پا کند، مادامی­ که آن کفش پوسیده و خراب نشود، او شادمان و مسرور می‌باشد؛ همان‌طور که خداوند فرمود: " زرد یكدست، كه بینندگان را شاد و مسرور سازد"». «آب»، عامل نشاط و شادی انسان است در همه حالت­ها استفاده از آب، شادی‌آور و نشاط‌آور است. بهتر است انسان به چیزی عادی نگاه نکند. چون نگاه عادی مثل کفر می‌ماند. وقتی چیزی برای آدم عادی می‌شود، تمام قشنگی‌هایش از بین می‌رود. مثل عادی دیدن کمالات، محبت­ها و قشنگی های همسر و فرزند فاجعه ­آور و کار حیوانی است.   حجاب عادت به­ قدری ضخیم و بد است که آدم را تا جهنم می‌برد. چون خدا را می‌بیند، آثار خدا را می‌بیند و آثار اهل بیت علیهم السلام را می‌بیند. ولی کور است. اصلاً نمی‌تواند ببیند. چون عادت کرده. نگاه عادی فهم انسان را خراب می‌کند، شعور را می‌گیرد، استعدادها را از بین می ­برد و لذت خیلی از چیزها را از انسان می­ گیرد. لذا باید آنها را کنار بگذاریم. امام صادق (علیه السّلام) در خواص آب فرمودند: «وَ بِهِ‏ یَسْتَحِمُ‏ الْمُتْعَبُ الْكَالُّ فَیَجِدُ الرَّاحَةَ مِنْ أَوْصَابِهِ= شخص خسته و افتاده با آن استحمام مى‌كند و از ملال و خستگى در آمده سر حال و راحت مى‌گردد». از خواص آب این است که یک آدم خسته‌تن می‌تواند با آب استحمام کند و از سستی و کوفتگی دربیاید و آرامش پیدا کند. اصلاً آدمی که به استخر می‌رود، آدمی که دوش می‌گیرد، با آدم قبلش خیلی متفاوت است. آنهایی که می‌خواهند عبادت کنند، نماز شب بخوانند، سحر داشته باشند، آنهایی که می‌‌خواهند نماز صبح‌شان قضا نشود، و نشاط عبادی داشته باشند، قبل از خواب 5 یا 10 دقیقه دوش بگیرند. خواب مایه راحتی و نشاط جسم و جان است بحث بعدی مدیریت خواب است. افرادی که می‌خواهند رشد کنند و سیر معنوی خوبی داشته باشند، اولین چیزی که باید مدیریت کنند و مدیریت هم می‌شود، خواب است. اگر نتوانید خوب بخوابید، نمی‌توانید خوب هم زندگی کنید. خواب خیلی مهم است. هم در سلامت انسان و هم در نجات خیلی از بیماری‌ها. بنابراین، بحث مدیریت خواب را جدی بگیریم تا برسیم به آنجایی که بتوانیم هر وقت اراده کردیم، ده دقیقه، حتی در ماشین بخوابیم. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) درباره خواب فرمودند: «النَّوْمُ‏ رَاحَةٌ مِنْ‏ أَلَمٍ وَ مُلَائِمُهُ الْمَوْتُ= خوابْ مایه آسودن از درد و رنج است و هم سنخ (برادر) آن مرگ است». یعنی اگر یک شخص بتواند بخوابد خیلی از دردهایش اعم از دردهای استخوانی، دردهای عضلانی، دردهای سر و عصبی­اش از بین می‌رود. خواب مثل مرگ است. به گونه ای می ­میریم که می‌خوابیم، یعنی همانطور که در خواب، بدن را رها می‌کنیم، در موت هم همین گونه است. بدنش را رها می‌کند و می‌رود به بدن برزخی. فرمایش بعدی از وجود مقدس امام صادق (علیه السّلام) می‌فرماید: «النَّوْمُ‏ رَاحَةٌ لِلْجَسَدِ وَ النُّطْقُ رَاحَةٌ لِلرُّوحِ وَ السُّكُوتُ رَاحَةٌ لِلْعَقْلِ= خواب، آرام بخش جسم است، سخن گفتن آسایش روح است و سکوت، سبب راحتى عقل است». ما نیاز داریم در طول روز و هم در شب ساعاتی را به خواب اختصاص دهیم. مخصوصاً آنهایی که 7 ساعت شب را پر نمی‌کنند. حتماً وسط روز یک ساعت قبل از ظهر را بخوابند. چون این خواب خیلی مهم است و خیلی انرژی می‌دهد. یک جاهایی مدام فشار نیاوریم که کار را ادامه بدهیم یا خودمان را به زور سرپا نگه داریم. چون در دراز مدت در قلب، مغز و سایر بخش‌های بدن انسان اثرات بد می گذارد. همچنین طبق فرمایش حضرت، انسان احتیاج دارد در طول روز که با دیگران حرف بزند تا تخلیه شود. یا اگر یک کسی نیاز دارد، با شما حرف بزند. این مسئله را جدی بگیرید. همچنین خوب گوش کردن را هم تمرین کنیم، سکوت کردن را تمرین کنیم، در حرف همدیگر نپریدن را تمرین کنیم. پس برای راحتی روح، نیاز است که افراد با هم حرف بزنند. نقطه مقابل را داشته باشیم که شئونات را در نظر بگیریم که برای حرف زدن کسانی را انتخاب کنیم که همتایی، سنخیت و شباهت روحی با شما داشته باشند. گاهی هم لازم است شنونده خوبی باشیم. این هم خیلی مهم است. حرف نمی‌زند که تو او را راهنمایی کنی. حرف نمی‌زند که تو نظرت را بدهی، حرف می‌زند که حرف زده باشد. حرف می‌زند که خودش را تخلیه کرده باشد. حرف می‌زند که آتشی که در سینه‌اش وجود دارد، هیجانی که در قلب و ذهن و مغزش است را بیرون بریزد. پس در اینجا باید یک شنونده خوبی باشیم. حضرت در ادامه بیانات شان به این اشاره می کند که سکوت مایه راحتی و آرامش عقل است. عقل برای این خوب است که با آن فکر می ‌کنیم، نقشه می‌‌ریزیم، تصمیم می­ گیریم، در شلوغی این کار قشنگ صورت نمی گیرد. عقل برای راحت شدنش و برای اینکه بتواند کار عقلی کند، احتیاج به سکوت دارد. سکوت خیلی مهم است. حالا این سکوت می‌تواند در کنار یک نوع خوراکی‌ خاص خودش باشد. مثل خوراکی‌های دیدنی، خوراکی‌های شنیدنی یا یک جایی که حرف زدن در آنجا نباشد. مثل کنار دریا. نگاه کردن به دریا تا عقل آن بازیابی و قدرت خودش را برای فعالیت یا تولید فکر جدید پیدا کند. تمرین کنیم کم حرف بزنیم. آدمهایی که خیلی پرحرف هستند، نمی‌توانند تصمیمات درستی بگیرند. نمی‌توانند پروازی داشته باشند. نمی‌توانند ارتباط غیبی برقرار کنند. این بخش‌ها مختل می‌شود. از بخش جمادی، گیاهی و حیوانی که بگذریم، افراد پرحرف در این بخش ها سرعت شان فوق‌العاده کُند است. نه خوب می‌فهمند، نه خوب می‌توانند دریافتی داشته باشند، نه خوب می‌توانند ارائه بدهند، نه می‌توانند پروازهای فوق‌ عقلی داشته باشند، اما افرادی که سکوت دارند، می‌توانند از سکوت خیلی استفاده کنند. اینها آمادگی‌های زیادی برای برقراری ارتباطات بیرونی، روحی، خواب های قشنگ، دیدنی‌های قشنگ، شنیدنی‌های قشنگ و چیزهای دیگر پیدا می‌کنند. پس باید قدر سکوت را بدانیم. خواب، نعمت بسیار عظیمی است که خداوند تبارک و تعالی به انسان می‌دهد و انسان خیلی وقتها با بی‌عرضگی این را بر خودش و دیگران حرام می‌کند. پس اگر می‌خواهی تمرکز پیدا کنی یا کار علمی، معنوی و کارهای دیگر انجام بدهی، باید از خواب مناسب استفاده کنی. عوامل مادی شادی: خوردن گوشت و کدو، رنگ زرد، آب، خواب.   [1] . سوره بقره/ آیه 69. قا/220

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11419
زمان انتشار: 17 دسامبر 2019
| |
حریص به دنیا مثل کرم ابریشم است

حریص به دنیا مثل کرم ابریشم است

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «مَثَلُ‏ الْحَرِیصِ‏ عَلَى‏ الدُّنْیَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ، كُلَّمَا ازْدَادَتْ عَلى‏ نَفْسِهَا لَفّاً، كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى‏ تَمُوتَ غَمّاً= حریص به دنیا، همانند كرم ابریشم است كه هر چه بیشتر دور خود مى ­تند، خارج شدن از پیله بر او سخت­تر مى­ شود، تا آنكه از غصه مى­ میرد». حریص تا نمیرد، ول نمی‌کند. آنقدر درگیر کمالات بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» است تا اینکه در این مسیر می ­میرد. ما یک بی­نهایت بیشتر نداریم و آن هم الله تبارک و تعالی است و دل ما هم عاشق کمال بی­نهایت است. بنابراین، اگر بخواهی جای دیگری حرص بزنی، در واقع از بینهایت دور می‌شوی. چون به هر میلی که دل خواهی سپرد                 از تو چیزی در نهان خواهند برد تو هر باری که یک هوس جدید می کنی و یک طمع جدید سراغت می‌آید، در حقیقت خودت را از ابدیت محروم می‌کنی. یک لذت و نعمت ابدی را نابود می‌کنی. این زیاده‌خواهی است. مثلاً بدن ما در طول روز یک مقداری قدرت جذب ویتامین ث دارد، بیشتر از آن نمی‌‌تواند جذب کند. چون باید آن را تحلیل و هضمش کند. این سفره‌ها که ما می‌اندازیم، سفره‌های حریصانه است. مثلا در رانندگی ما به اندازه دو برابر چینی‌ها گاز مصرف می‌کنیم. این حریصانه است و اسراف است. حرص و طمع، مانع شادی است مانع بعدی از موانع شادی، حرص و زیاده‌خواهی است. حرص در کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی، علمی» نادرست است. این یعنی بی‌موقع یک چیزی را خواستن.  یک چیزی را طلب کردن بدون آمادگی، انسان را از شادی می‌اندازد. حرص در هیچ جهتی خوب نیست. مگر حریص بودن در معنویت و عشق به خداوند. آن هم با رعایت سلسله مراتب خودش. به شرط اینکه زیر نظر مربی باشد.  امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید: «لَا یُلْقَى‏ الْحَرِیصُ‏ مُسْتَرِیحاً[1]= انسان حریص، آسایش و راحتى ندارد». هیچ­وقت نمی‌توانید یک آدم حریص را آسوده ببینید. آدمی که حریص است، به هیچ وجه از ارتباط با خدا، غیب و خانواده آسمانی­ اش لذت نمی ­برد. اصلاً با خودش هم لذتی ندارد. یعنی شما هزار دفعه به او بگو، تو آدم هستی، تو از جنس آسمان هستی، وقتی برای خودت بگذار. اما او نمی‌تواند. چون حریص است. حرص های پایینی اجازه رسیدگی به کمالات بالا را نمی‌دهد. این آدم فرصت ماه عسل با خودش را ندارد. مدام عجله دارد، حریص به کارهای دیگر است. حوصله تمرکز گرفتن برای اینکه بتواند با غیب ارتباط بگیرد را ندارد، حوصله مطالعات انسانی را ندارد. برگرفته از مباحث استاد محمد شجاعی بحث «شادی»(مرزداران) آرشیو مباحث استاد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11396
زمان انتشار: 10 دسامبر 2019
| |
تعلق به دنیا، مانع شادی است

شادی؛ جلسه 10؛ 1398/09/09

تعلق به دنیا، مانع شادی است

دلبستگى به زندگى دنيا مربوط به کسانی است که معشوق حقیقی­ شان را گم کرده ­اند و دلبسته معشوق های طبیعی و دنیایی در چهار بخش «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» هستند. در نتیجه گرفتار اندوه زیاد، عدم کامیابی و نرسیدن به آرزوها و ناامیدی می شوند.

قبلاً گفته شد که انسان در دنیا پنج معشوق­ «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» دارد. در چهار بخش اول، معشوق­ها به گونه‌ای هستند که شما هر چه درمورد آنها غصه بخورید، افسرده­ تر و بی‌شخصیت تر و کوچک­تر می‌‌شوید. بنابراین، باید رابطه‌مان را با دنیا به­ گونه‌ای تنظیم کنیم که قلبمان تعلق به خود اصلی مان داشته باشد، نه با غیر خود. «اله‌» یعنی آن چه به سویش می رویم. اله در بخش فوق عقلانی الله است و ما نمی‌توانیم بیش از یک معشوق حقیقی داشته باشیم. بقیه عشق و محبوب های دنیایی هستند. هر چند که عزیزند، ارزش و نورانیت دارند و هیچ کدام هم بد نیستند و حتی در اسلام هم سفارش شده که هر چقدر می‌‌توانید این معشوق ­ها را دوست داشته باشید. ولی تعادل در این گونه عشق ها را حفظ کنید. چون اگر این تعادل در عشق نباشد، انسان خوار و ذلیل می‌شود. تعادل یعنی بخش عمده ی عشقت و تمایلاتت را به معشوق اصلی یعنی الله اختصاص بده. یعنی وقتی که معشوق فوق انسانی­ ات الله دلت را پر نکند و تو اصلاً عاشق خود جاودانه‌ات نشده باشی، ذلیل و خوار می‌شوی و باید گدایی کنی. فرقی نمی کند: گدایی «جمادی یا گدایی گیاهی یا گدایی‌ حیوانی یا گدایی‌ علمی». در هر چهار نوع گدایی شخصیت انسان خوار و ذلیل و می‌شود. فراموش نکنید که این چهار نوع غم، مربوط به بخش­های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی»، غم‌های جهنم‌ساز هستند. آدمی که می‌تواند غم ­های بزرگ انسانی داشته باشد، وقتی سراغ غم‌های کوچک می‌رود، خودبه‌خود عذاب قبر برای خودش تهیه می‌کند و جهنم می‌سازد. برای همین هم پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ بَكَى عَلَى‏ الدُّنْیَا دَخَلَ‏ النَّارَ= هر کس به خاطر دنیا گریه کند، داخل آتش می شود». پس برای این ۴ کمال «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» فکر، همت و برنامه‌ریزی داشته باشید. ولی اگر به آنها نرسیدید، نباید غصه بخورید. چون غصه شخصیت انسان را مچاله، بی‌مقدار و بی‌ارزش می‌کند. پس مهم این است که انسان در عشق‌ورزی به معشوق های ۵ گانه­ اش، تعادل را حفظ کند. تعادل هم به این است که اصالت را به عشق فوق عقلی­ بدهید. یعنی عشق فوق انسانی‌تان. این عشق باید معشوق اصلی شما باشد و بتوانید معشوق های فوق عقلی­ تان را بنابر تعبیر قرآن «الله، اهل بیت، و جهاد» بر سایر معشوق های طبیعی حاکم کنید. وقتی شما عاشق الله و اهل­بیت هستید و دوستشان دارید، باید خود جاودانه‌تان را هم دوست داشته باشید. اول باید باور کنید که مرد یا زن نیستید. باور کنید که یک موجود جاودانه هستید. باور کنید که از جنس خانواده آسمانی تان هستید. وقتی که این را فهمیدید و باور کردید، آن موقع برای مردانگی و زنانگی‌تان، یا برای مسائل مالی ­تان حرص و جوش و غصه ندارید، دعوا و درگیری ندارید، طلاق اتفاق نمی‌افتد و هیچ اختلافی ندارید. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: اگر مردم بفهمند از کجا آمده اند، دیگر با هم اختلافی ندارند. مهم این است که بفهمیم اصل خلقت مان چیست؟ از کجا آمده ایم؟ ما نه ایرانی هستیم، نه آسیایی، نه زمینی و نه زن و نه مرد هستیم. این یک مأموریتی هست که در زمین به ما داده اند، بعد هم تمام می‌شود. اگر این را کسی خوب فهمید و در قلبش قرار گرفت، دیگر چیزی به اسم غم، غصه، اضطراب، گدایی عاطفی و احساس ذلت سراغش نمی آید. چون آدم باشخصیتی است و با شخصیت حقیقی‌اش عاشق خودش است. این خیلی مهم است. ولی اگر همه عشق و تعلق‌هایمان را به این چهار بخش دادیم، تازه دردسرها شروع می‌شود. حالا تو مدام حج برو، کربلا برو، نماز بخوان، روزه بگیر، حافظ کل قرآن بشو، اصلاً فایده‌ای ندارد. یعنی تو از غم نجات پیدا نمی‌کنی و هیچ وقت هم شاد نمی‌شوی. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ‏ تَعَلَّقَ‏ قَلْبُهُ‏ بِالدُّنْیَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لاَیَفْنَى وَ أَمَلٍ لاَ یُدْرَكُ وَ رَجَاءٍ لاَیُنَالُ= هر كس دلبستگى به دنیا پیدا كند، به سه چیز چنگ زده: اندوه دائمى، آرزویى برآورده نشدنى، امیدى نرسیدنى». «هَمٍّ لَا یَفْنَى‏»، یعنی این آدم دغدغه‌هایی دارد که هیچ وقت تمام نمی‌شود. دائماً در حال فکر، تلاش، دویدن و خستگی است. دائماً ذهنش مشغول است و چیزی به اسم آرامش ندارد. ممکن است مالش زیاد شود و آسایشش بیشتر شود، اما همّش تمام نمی‌شود. چون فرمود«همّ لایفنی». دلم شغولی هایی پیدا می‌کند که تمام نمی­ شود و او را رها نمی‌کند. در نتیجه آرامش ندارد.  «وَ أَمَلٍ لَایُدْرَك‏»، یعنی دائماً هوس­ ها و آرزوهای جدید دارد. اصلاً کاری ندارد که الان خانه‌اش از صدها خانه دیگران بهتر است. ماشینش از ماشین صدها میلیون نفر آدم بهتر است. صدها میلیون آدم آرزوی زندگی او را دارند. اما او دائماً آرزوی چیزهایی را می کند که ندارد. یکسره هوس و آرزوی چیزهایی را دارد که الان دستش نیست. چون «همّش» تمام نمی‌شود. نمی‌تواند آرزوهایش را رها کند. این آدم هیچ­وقت مزه خوشی را نمی‌فهمد، آسایش دارد، لذت می‌برد، اما چیزی به اسم آرامش نمی‌برد. «وَ رَجَاءٍ لَایُنَالُ»، یعنی امیدهایی دارد که هیچ وقت به آن نمی‌رسد. امیدهای دور از دسترس دارد. خیلی برنامه دارد که به آنها برسد. برای خودش، فرزندانش، کسان دیگر، اما آنها را درک نمی‌کند و دور از دسترس است. برای اینکه این اتفاقات برای انسان نیفتد، باید دغدغه‌ها و تعلقاتش را از این ۴ بخش پایینی بردارد. دوستشان داشته باشد، اما به آن­ها وابسته نباشد. از آن­ها استفاده کند، اما ذلیل و خوارشان نباشد. نگذارد که این چهار کمال حاکم بر او شوند. اگر این مراقبت قلبی را هر کس در دلش داشته باشد، هیچ­وقت عصبی نمی‌شود، غصه نمی‌خورد، تحقیر نمی‌شود، احساس حقارت نمی‌کند، احساس بی‌شخصیتی نمی‌کند، احساس بی‌پناهی نمی‌کند، احساس ذلت و گدایی ندارد. همه این احساس­ های منفی که یک موقع هایی سراغ ما می‌آید و ما را له می‌کند، به خاطر این است که ما یک جایی از آسمان بریده ایم. یک جایی به معشوق اصلی‌مان خیانت کرده ایم. در واقع به خودمان خیانت ‌کرده ایم. این هم موجب سقوط انسان می‌شود. ولی اگر کسی عاشق خودش به بلندای ابدیت باشد، عاشق معشوق خودش هم خواهد بود. به عنوان مثال، خانمی که از زنانگی خودش متنفر است، آیا می‌تواند عاشق یک مرد شود؟ او به هیچ وجه نمی‌تواند یک رابطه عاشقانه با مردی برقرار کند. با هر کسی هم ازدواج کند، کارش به طلاق می‌کشد. چون جنس خودش را دوست ندارد. موقعیت زن بودن خودش را دوست ندارد. از این زنانگی خودش لذت نمی‌برد. از این رو، نمی‌تواند از مرد هم لذت ببرد. کسی که از خواندن قرآن خوشش نمی‌آید و از مسجد رفتن و از روحانی متنفر است و حوصله‌ حرم را ندارد و... علتش این است که از حیثیت انسانی­اش بیزار است و عاشق شخصیت خودِ حقیقی ­اش نیست.  باید آدمیت را تمرین کنیم. تمرین کنیم که ما جاودانه هستیم. بچه اهل بیت علیهم السلام بودن را دوست داشته باشیم. انتساب به امام زمان علیه السلام را دوست داشته باشیم و شاد باشیم. این شادی اگر سراغ یک نفر بیاید، امکان ندارد که هیچ یک از غم­های دنیا دستشان به چنین آدمی برسد. او همیشه انبساط دارد، همیشه قوی است، همیشه ارتباط دارد، همیشه اتصال دارد. چون این هویت را پذیرفته است. حرص و طمع، مانع شادی است مانع بعدی از موانع شادی، حرص و زیاده‌خواهی است. حرص در کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی، علمی» نادرست است. این یعنی بی‌موقع یک چیزی را خواستن.  یک چیزی را طلب کردن بدون آمادگی، انسان را از شادی می‌اندازد. حرص در هیچ جهتی خوب نیست. مگر حریص بودن در معنویت و عشق به خداوند. آن هم با رعایت سلسله مراتب خودش. به شرط اینکه زیر نظر مربی باشد.  امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید: «لَا یُلْقَى‏ الْحَرِیصُ‏ مُسْتَرِیحاً[1]= انسان حریص، آسایش و راحتى ندارد». هیچ­وقت نمی‌توانید یک آدم حریص را آسوده ببینید. آدمی که حریص است، به هیچ وجه از ارتباط با خدا، غیب و خانواده آسمانی­ اش لذت نمی ­برد. اصلاً با خودش هم لذتی ندارد. یعنی شما هزار دفعه به او بگو، تو آدم هستی، تو از جنس آسمان هستی، وقتی برای خودت بگذار. اما او نمی‌تواند. چون حریص است. حرص های پایینی اجازه رسیدگی به کمالات بالا را نمی‌دهد. این آدم فرصت ماه عسل با خودش را ندارد. مدام عجله دارد، حریص به کارهای دیگر است. حوصله تمرکز گرفتن برای اینکه بتواند با غیب ارتباط بگیرد را ندارد، حوصله مطالعات انسانی را ندارد. حریص به دنیا مثل کرم ابریشم است امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «مَثَلُ‏ الْحَرِیصِ‏ عَلَى‏ الدُّنْیَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ، كُلَّمَا ازْدَادَتْ عَلى‏ نَفْسِهَا لَفّاً، كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى‏ تَمُوتَ غَمّاً= حریص به دنیا، همانند كرم ابریشم است كه هر چه بیشتر دور خود مى ­تند، خارج شدن از پیله بر او سخت­تر مى­ شود، تا آنكه از غصه مى­ میرد». حریص تا نمیرد، ول نمی‌کند. آنقدر درگیر کمالات بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» است تا اینکه در این مسیر می ­میرد. ما یک بی­نهایت بیشتر نداریم و آن هم الله تبارک و تعالی است و دل ما هم عاشق کمال بی­نهایت است. بنابراین، اگر بخواهی جای دیگری حرص بزنی، در واقع از بینهایت دور می‌شوی. چون به هر میلی که دل خواهی سپرد                 از تو چیزی در نهان خواهند برد تو هر باری که یک هوس جدید می کنی و یک طمع جدید سراغت می‌آید، در حقیقت خودت را از ابدیت محروم می‌کنی. یک لذت و نعمت ابدی را نابود می‌کنی. این زیاده‌خواهی است. مثلاً بدن ما در طول روز یک مقداری قدرت جذب ویتامین ث دارد، بیشتر از آن نمی‌‌تواند جذب کند. چون باید آن را تحلیل و هضمش کند. این سفره‌ها که ما می‌اندازیم، سفره‌های حریصانه است. مثلا در رانندگی ما به اندازه دو برابر چینی‌ها گاز مصرف می‌کنیم. این حریصانه است و اسراف است. برزخ یک فضایی بینهایت پیشرفته‌تر از اینجا است. چون پیشرفته‌تر است، پس گران تر هم هست. آب می‌خواهی، نان می‌خواهی، همسر می‌خواهی، آنجا ازدواج داری، خانه داریم، دانشگاه داریم، حوزه علمیه داریم، مسافرت داریم، مهمانی داریم، آنجا هم همینطوری است تا قیامت. تا قیامت یک زندگی با آن بدن برزخی ­ات که شبها در خواب آن را می‌بینید. آنجا هم همین است و تو باید با خودت آذوقه و توشه ببری. پس توشه‌ات را به جای اینکه اینجا مصرف کنی، به آخرت بفرست. آدم زیرک آدمی است که اصل سرمایه‌اش را آخرت می‌فرستد تا خودش بهره‌برداری کند. نه اینکه همه را اینجا مصرف کند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «حُرِمَ الحَریصُ خَصْلَتَینِ و لَزِمَتْهُ خَصْلَتانِ: حُرِمَ القنَاعَةَ فافْتَقَدَ الرّاحَةَ و حُرِمَ الرِّضا فافْتَقَدَ الیَقینَ= آدم حریص از دو خصلت محروم شده و در نتیجه دو خصلت همراه او شده اند: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است و از رضایت محروم است و در نتیجه یقین را از كف داده است». آدم حریص از قناعت محروم است، در نتیجه هیچ­وقت روی آسایش را نمی ­بیند. مثلاً به او بگو: لباس ساده‌تر، کفش ساده‌تر، تلفن ساده‌تر، غذای ساده‌تر بگیر. او نمی تواند. قناعت گنج است. قناعت باعث می‌شود ثروت ابدی ات زیاد و خوشی جاودانه ات زیاد شود. لذتت در دنیا زیاد شود و آرامش بیشتری کسب کنی. چون دیگر حرص نداری. حضرت سلیمان علیه السلام فرمودند: من هر دو زندگی را تجربه کردم. شیرینی را فقط در سادگی دیدم. در تنوع و تشریفات آسایش، آرامش و شیرینی وجود ندارد. فقط دردسر ذهنی دارد. عروسی می‌گیرد و انواع شادی را تهیه کرده، حالا یک چیزش کم است؛ مثلاً دسر نرسیده. می‌بینی طرف سکته می‌زند. آدم حریص هیچ وقت راضی نیست و محروم از صفت رضاست. از خدا راضی نیست. دائماً از خدا شکایت دارد. بی نهایت خدا به او نعمت می‌دهد. ولی از خدا شاکی است. غرق نعمت های خداست. اگر خدا یکی از این نعمت هایش را از او بگیرد، سکته می‌زند. آدمی که آسایش ندارد، رضا ندارد و نمی‌تواند از دنیا لذت ببرد. «خسر الدنیا و الآخرة= در دنیا و آخرت زیان بار است». هم دنیایش خراب است هم آخرتش. قا/219 موانع شادی/حرص و زیاده خواهی [1] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج1، ص772.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed