www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 10968
زمان انتشار: 11 ژوئن 2019
|
مباحث استاد شجاعی با موضوع «شادی»

مباحث استاد شجاعی با موضوع «شادی»

سلسله مباحث استاد شجاعی با عنوان «شادی» و با موضوع «مهارت های شاد زیستن» شنبه 98/03/25 ساعت 17:00 الی 18:00برگزار می‌گردد. نشانی: بلوار مرزداران، خیابان ایثار، سالن اجتماعات فرهنگی مذهبی مسجد جامع حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آرشیو مباحث «شادی» آرشیو خلاصه مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10837
زمان انتشار: 15 آوریل 2019
|
مباحث استاد شجاعی با موضوع «شادی»

مباحث استاد شجاعی با موضوع «شادی»

سلسله مباحث استاد شجاعی با عنوان «شادی» و با موضوع «مهارت های شاد زیستن» شنبه 98/01/31 ساعت 17:00 الی 18:00 برگزار می‌گردد.

و به مناسبت نیمه شعبان جلسه سخنرانی با موضوع امام زمان علیه‌السلام بعد از نماز مغرب و عشاء در صحن مسجد امیرالمؤمنین علیه‌السلام برگزار می‌گردد.

نشانیبلوار مرزداران، خیابان ایثار، سالن اجتماعات فرهنگی مذهبی مسجد جامع حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

آرشیو مباحث «شادی»

آرشیو خلاصه مباحث استاد شجاعی

فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10079
زمان انتشار: 26 فوریه 2019
| | |
نشاط به معنای رقاصی یا فلان برنامه در تئاتر و تلوزیون نیست

نشاط به معنای رقاصی یا فلان برنامه در تئاتر و تلوزیون نیست

رهبر معظم انقلاب در جلسه درس خارج از فقه: «اینکه ما مرتّب می‌گوییم نشاط و در صحبت‌ها و گفته‌ها مکرّر بنده تکرار می‌کنم نشاط، بعضی‌ها خیال می‌کنند که نشاط یعنی رقّاصی، که فلان برنامه‌ی موسیقی را یا فلان برنامه را فلان جا بگذاریم، در تئاتر بگذاریم، در تلویزیون بگذاریم تا مردم نشاط پیدا کنند! معنای نشاط این نیست. نشاط یعنی حوصله‌ی کار، نشاط کار، تحرّک، که دل انسان آماده باشد برای حرکت کردن، کار کردن، فعّالیّت‌ کردن؛ خسته و ملول و افسرده و مانند اینها نباشد؛ این معنای نشاط است. اگر این [جور] شد، آن وقت انسان، همکار هم پیدا میکند، دیگران هم می‌آیند دُور شما جمع می‌شوند، کار را پیش می‌برید. بخصوص شما جوانها خیلی به این احتیاج دارید.» ۹۷/۱۲/۰۵ آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب

فیلم

1 - نشاط به معنای رقاصی یا فلان برنامه در تئاتر و تلوزیون نیست

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10017
زمان انتشار: 2 فوریه 2019
| |
یکی از موانع شادی، آرزو و تمناهای نادرست انسان است

شادی (مرزداران)؛ جلسه 7؛ 97/10/15

یکی از موانع شادی، آرزو و تمناهای نادرست انسان است

آرزو داشتن، خوب است؛ به شرطی که متناسب با ساختار «فوق عقلانی» انسان تنظیم شده باشد. آدم هوس‌بازی که دائم آرزوهای غیر منطقی دارد، نمی‌تواند شادی‌هایش را درست تنظیم کند، هیچ کس و هیچ روانپزشکی نمی‌تواند به او کمک کند.

گفتیم ساختار وجودی انسان، دارای ۵ بخش «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی یا فوق تجرد» است و بخش فوق عقلی ما، بی‌نهایت‌طلب است. به این معنا که انسان در برخورد با هر کمالی، بعد از مدتی زده می‌شود. یعنی یک چیز بهتر، بالاتر و قوی‌تر را می‌خواهد و حد یقف ندارد. علت آن این است که بخش فوق عقلانی انسان بی‌نهایت‌طلب است. پس فقط عاشق کمال مطلق و بی‌نهایت الله تبارک و تعالی است. اگر روحش را با الله که کمال مطلق و بی‌نهایت است، پیوند بدهد، همیشه آرام است و نه تنها بخش‌های پایینی مزاحمش نمی­‌شوند؛ بلکه کمکش می‌کنند و از این بخش‌ها لذت می‌برد و تجدید نیرو می‌کند برای شکوفا کردن استعدادهای بخش فوق عقلی. مثلاً همه لذتهایی که از پولدار بودن، لذت‌های خوراکی، لذت‌های گیاهی، لذت‌های جنسی، لذت‌های حیوانی، لذت‌های اجتماعی و لذت‌های علمی و عقلی می‌برد، نیرو می‌گیرد برای هدف اصلی که پربار کردن و تقویت کردن بخش فوق عقلی است. ولی اگر نتواند با خود، یعنی «فوق عقل» و معشوق اصلی­‌اش رابطه برقرار کند، آن بی‌نهایت‌طلبی در بخش‌های پایینی قرار می­‌گیرد و انسان از اول تا آخر عمرش، یکسره دچار آرزو و هوس باقی می‌ماند و همیشه احساس حقارت و کمبود می‌کند و این کمبودها یکسره آزارش می‌دهند و هر چه هم که به چیزهای بالاتر برسد، هیچ وقت او را آرام نمی‌کند. یعنی هیچ وقت فکر نمی‌کند چقدر خوشبخت‌‌تر از دیگران است و نمی‌تواند این را ببیند. دائماً روحش احساس گدایی می‌کند، چون اساساً قرار بوده با بی‌نهایت پیوند برقرار کند؛ اما با بی‌نهایت پیوند برقرار نکرده و ناراضی است و این نارضایتی دائماً او را اذیت می‌کند. پس اگر کسی ارزش خودش را شناخت و فهمید که انسان یعنی چه و فهمید که خانم یا آقا یا حیوان نیست، بلکه اینها بخشی از وجود اوست، آرزوهایش فراتر از جنسیت می‌رود. اگر فراتر از جنسیت رفت و چینش آرزوها و معشوق‌هایش را درست انجام داد، در این صورت از جنسیتش هم خیلی لذت می‌برد. بنابراین، اگر ازدواج کند یا نکند، بچه‌دار باشد یا نباشد، کمالات پایینی اش در هر سطحی باشد، او انسانی کاملاً آرام و شاد است. امّا اگر نتواند از اول، آن عشق حقیقی را پیدا کند و آرزوهایش را درست و منطقی چینش و مهندسی کند، از هیچ کدام از کمالات پایینی‌اش هم لذت نمی‌برد. مثلا اگر در بخش کمالات «انسانی و عقلی» به درجه دکترا هم رسیده باشد، نمی‌تواند از آن، لذت ببرد.یا این که خیلی از افراد آرزوی قبولی کنکور را دارند تا بتوانند درس بخوانند و دانشگاه بروند. می‌بینیم که به این آرزویش هم رسیده؛ ولی نه تنها خوشبخت و آرام و شاد نیست؛ بلکه از نظر فکری داغون است. ازدواج هم که می‌کند همین طور است. پس در مباحث انسان‌شناسی یک بحث مفصلی داریم در بحث تنظیم آرزوها و تمناها که اگر انسان روحش را تربیت نکند، روحش هرزه می‌شود، یعنی چنین آدمی هر چه دارد، باز هم گدا و فقیر است. بنابراین، انسان اول باید آرزوهایش را تنظیم کند و این‌ هم در سایه خودشناسی به دست می‌آید. «آرزوهای دور و غیر منطقی»غم آور بوده و عقل را ضایع می­‌کند با توجه به مقدمه فوق، به سراغ اصل فرمول‌هایمان برویم. اولین فرمول از امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که فرمودند: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَاللهَ إنَّ الأملَ یُذْهِبُ العقلَ= بدانید ای بندگان خدا! آرزوها عقل شما را از بین می‌‌برد». آدمی که دائماً درگیر آرزو است، عقلش خوب کار نمی‌کند. چون نسبت به آن موردی که آرزو دارد، شیفتگی پیدا می‌کند و به منطقی بودن و نبودنش توجه نمی‌کند. علاقه و شیفتگی انسان به یک چیز، او را کر و کور می‌کند، یعنی فقط می‌گوید من می‌خواهم به این چیز برسم. می‌گوید من این گوشی را می‌خواهم؛ این اتوموبیل را می‌خواهم؛ این خانه را می‌خواهم؛ این لوستر را می‌خواهم؛ این مبل را می‌خواهم؛ این فرش را می‌خواهم؛ فلان کس را می خواهم. این خواستن ها موجب می شود که انسان قدرت تفکر و تعقلش را از دست بدهد و نتواند خوب فکر کند که آیا واقعاً این مصلحتش هست و به سودش هست یا ضررش.  ببینید عشق نمک زندگی است و خوب است؛ ولی عشق هم باید عقلانی باشد. اگر عشق را عقلانی نکنید، نمی‌ماند. برای همین 80% عاشقان نسبت به معشوقشان به تنفر می‌رسند. چون با آن ریاضی برخورد نکرده‌اند. یعنی حواسشان نبوده که عشق یک موجود زنده است. مثل گُل، ماهی، یک حیوان، عشق یک موجود زنده است و ریاضیات و قاعده و فرمول دارد. اگر نفهمی که این چطوری می‌ماند و چه رفتاری باید با آن داشته باشی، از دست می‌رود و به تنفر می‌انجامد. پس باید کنترل شده سراغ آرزو بروید. برای مطالعه بحث مرتبط و مکمل با این بخش، بحث جذاب «مهندسی آرزوها» را مطالعه بفرمایید.   آرزوها، وعده دروغ می دهند «وَ یُكَذِّبُ الْوَعْد= وعده دروغ مى‌­دهد». آرزوهای غیر منطقی، هم دروغ زیاد به تو می‌گویند و هم دروغگویت می‌کنند. وقتی شما آرزو داری به چیزی برسی، مجبوری برای رسیدن به آن، خیلی به خودت دروغ بگویی. عاشق چیزهایی می‌شوی که دست نیافتنی هستند. چیزهایی را می‌خواهی که هرگز به آن نمی‌رسی و اصلاً مصلحت تو در آن نیست؛ ولی هوسش را می‌کنی. یکی از خصوصیت‌های شخصیت جاهل این است: «رَغْبَتُکَ فِی الْمُسْتَحیل مِن اَعظَمِ الْجَهل= آدم جاهل، عاشق چیزهایی می‌شود که به آن نمی‌رسد». یعنی هوس چیز‌هایی را می‌کند که دست‌یافتنی نیستند، رغبت می‌کند به چیزهایی که امکان به دست آوردنش را ندارد؛ ولی این کار را می‌کند. انسان با آرزوها خیلی سروکار دارد. یعنی یکسره به بقیه دروغ می‌گوید. چون می‌خواهد به آرزویش برسد. مثلاً می‌خواهد با کسی ازدواج کند، مجبور است در موردش دروغ بگوید که طرف مقابل قبول کند که با او ازدواج کند. با وجود اینکه می‌داند طرف مقابل، کسی نیست که بشود عشق پایدار با او داشت. ولی به خودش دروغ می‌گوید. پس آرزوها به تو وعده می‌دهند. اما عمل و وفا نمی‌‌کنند و خود آدم هم یواش یواش همینطور می‌شود. یعنی به آدم‌های دیگر، وعده می‌دهد و عمل نمی‌کند و دیگران را هم سر کار می گذارد. زنش، فرزندش، شوهرش، خواهر و برادر و دوستان خودش و همه را درگیر هوس‌های خودش می‌کند. آرزو، عامل غفلت و گمراهی انسان است «وَ یَحُثُّ عَلَى الْغَفْلَ= غفلت بسیار به بار مى‌آورد» آرزو انسان را به غفلت از خود حقیقی‌اش، غفلت از ابدیتش، غفلت از فلسفۀ زندگی‌اش، غفلت از بخش‌های حتی دنیایی­‌اش تشویق می‌کند. ما چقدر مردانی در این جامعه داریم که به خاطر هوس‌های مختلفی که دارند، زندگی‌شان از هم می‌پاشد. چون یکسره هوس و آرزوهای دست‌نیافتنی برای خودشان بافته اند و می‌خواهند به آنها برسند. با تداوم این وضع، به جایی می‌رسند که یک موقع می‌بینی ناموسش را از دست داده، یا بچه‌اش از دست رفته‌است. حتی از خودش هم غافل می‌شود. وقتی به خودش نرسد، چطور می‌تواند شادی و آرامش داشته باشد. گفتیم در خصوصیات دنیایی دو چیز شرط اصلی هستند: "شادی و آرامش". آدمی که نمی‌تواند شاد و آرام باشد، یعنی مریض است. او هم دنیایش را از دست می‌دهد، هم آخرتش را. چون در دین آمده که برای هر دفعه غمی که شما می‌خورید، معصیتی به پای شما نوشته می‌شود. فقط زنا و شراب و قمار و دزدی که گناه نیست. یکی از گناهان، مقایسه ی وضع خود با دیگران و چشم و هم‌چشمی و در نتیجه، غصه خوردن و احساس حقارت کردن است. اینها همه معصیت هستند. مثل بقیه معصیت‌ها، جرم این معصیت‌ها هم بدتر از زنا و شراب و قمار و چیزهای دیگر است. زندگی باید شاد باشد. اما او تحت عنوان این آرزوها یکسره شادی خودش و خانواده‌اش را نابود می‌کند. خیلی موقعیت‌ها دارد، ولی نمی‌تواند از آنها استفاده کند. آرزوها، حسرت آور و فریبنده هستند «وَ یُورِثُ الْحَسْرَة= و حسرت بر جاى مى‌گذارد». یکی از آفت‌های این جور آرزوها این است که دائماً حسرت و حقارت و کمبود دارد. دائم می‌گوید این را ندارم، آن را ندارم. این آدم به خیلی از آرزوهایش هم نمی‌رسد. «فَاكْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُور= پس، آرزو را دروغ بشمارید كه آرزو فریبنده است». آرزوهایتان را تکذیب کنید. اگر هوس‌های مختلف سراغ شما آمد، آنها را کنار بگذارید و تکذیبش کنید، چون فریبنده هستند. شوهر می‌‌گوید تو قشنگ هستی، من از تو خوشم می‌آید، قیافه‌ات خوب است. من از تو راضی هستم؛ اما زن می‌گوید: «نه؛ من باید بروم عمل کنم». آرزومند، گناهكار بوده و یکسره در غم است «وَ إِنَّ صَاحِبَهُ مَأْزُورٌ= و آرزومند، گناهكار است». آدم آرزومند گناهکار است و وزر و وبال زیادی دارد. چون مثل یک آدم بی‌جنبه و گدای بی‌شخصیت، یکسره هوس‌های طبیعی دارد. یک سره، هوس های «جمادی، یا گیاهی، یا حیوانی، یا علمی» دارد. این اگر از اول، خودش را با یک بی‌نهایت وصل می‌کرد، با همۀ قشنگی‌ها، زیبایی‌ها و کمالات، اصلاً یک شخصیت قدرتمند و ثابتی پیدا می‌کرد که هرزه‌دل نمی‌شد. یعنی اینطور نمی‌شد که هر چیزی بتواند بر او غلبه کند. نمی‌گفت که این را می‌خواهم، آن را می‌خواهم، این را بخرم، آن را بخرم.بعضی از این افراد، یکسره در اینترنت و جاهای دیگر می‌گردند، ببینند کجا چی هست تا برود آن را تهیه کند. حاصل آرزوها، افسوس و نابودی است امیرالمومنین علیه‌السلام نیز می‌فرمایند: «حَاصِلُ اَلْأَمَانِیِّ اَلْأَسَف= حاصل آرزوها، افسوس است »، نتیجۀ آرزوهای باطل افسوس است. ما آرزوهای خوب و معقولی داریم که انسان می‌تواند به آنها برسد؛ اما باید دقت کند که اینها یک وسیله هستند برای ارتباط با بی‌نهایت، ارتباط با خود اصلی‌. برای شادی و آرامش کودک عزیز روانت، و من اصلی‌ات. یعنی اگر حواست نباشد، خود اینها هدف می‌شود و خطرناک خواهند بود. آرزو هدف نیست، ولی کسی که به آن، به صورت هدف نگاه می‌کند، گیر است و همیشه تأسف‌ها و حسرت‌های مختلف دارد. «وَ ثَمَرَتُهُ اَلتَّلَف» ثمره‌ آرزوها این است که انسان نابود می‌شود. یعنی سرمایۀ جاودانی و حیات ابدیش را از دست می‌دهد برای این که مثلاً دو تا خانه داشته باشد، یک باغ داشته باشد و...... اگر قرار است آدم آرزویی بکند، باید بهشتی را آرزو کند که واقعیت داشته باشد و جاودانه و ماندگار باشد و حسرت نداشته باشد. ممکن است موقع مردن، خیلی چیزها داشته باشد؛ ولی نمی‌تواند هیچ کدام را با خودش ببرد. پس انسان باید آرزوها را مدیریت کند. از موانع شکر، دنبال کردن آرزوهای غیر منطقی است امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «تَجَنَّبُوا الْمُنَى فَإِنَّهَا تُذْهِبُ‏ بَهْجَةَ مَا خُوِّلْتُمْ= از آرزوها بپرهیزید که شادی نعمتهایی را که داده شده‌اید را از بین می‌برند». آرزوها لذت و جلوۀ نعمت‌هایی که خدا به شما داده را از بین می‌برند. یعنی گاهی افراد، چیزهای خوبی دارند که می‌توانند از آنها لذت ببرند؛ مثلاً امنیت دارند، یا کسی الان سر خانه و زندگی­‌اش است، بچه دارد، شکمش سیر است، وقت دارد، استعداد دارد، خیلی چیزهاست که می‌تواند از آن لذت ببرد؛ ولی چون درگیر آرزوها و هوس‌های زیاد است، همان چیزهایی که خدا به او داده را هم قدر نمی‌داند و اصلاً شکرش را به جا نمی‌آورد و از آنها لذتی نمی‌برد. شکر، نعمتی است که اگر سراغ کسی آمد، به هیچ وجه آرامش ذهنی و شادی و متانتش را از دست نمی‌دهد. شکر، انسان را خیلی قوی می‌کند. شکر، یک جور واکسینه کردن است. وقتی شکر را به خودت تزریق کردی، شیطان دیگر نمی‌تواند به سراغت بیاید و خاطرات گذشته، به هیچ وجه اذیتت نمی‌کند. علت این که بعضی افراد، خاطرات گذشته پرحسرت‌ آنها را می‌کشد یا دلشوره‌هایی برای آینده دارند، این است که ناشکر هستند. خداوند اینقدر نعمت به کسی می‌دهد که با گذشته ی خیلی بد یا آینده‌ای که شاید نمی‌داند چیست، بتواند همیشه آرام و شاد باشد. اما وقتی تو شکرت را از دست دادی، حتی از همسر خوبت نمی‌توانی لذت ببری، دائم از او ایراد می‌گیری و خوبی‌هایش را نمی‌بینی و فوائد وجودیش را نمی‌بینی، فقط بدی‌هایش را می‌بینی. این نکته خیلی مهم است و در ذهن‌تان باشد که هوس‌بازی‌ها نمی‌گذارد انسان از آنچه که دارد، راضی باشد. مثلاً پدر و مادرها یکسره هوس‌های خودشان را به فرزندشان تحمیل می‌کنند و می‌گویند تو باید درس بخوانی؛ تو باید دکتر بشوی؛ تو باید مهندس بشوی؛ تو باید نمره‌ات 20 باشد. این بچه 19 هم که می‌گیرد، از ترس پدر و مادر، دائما غصه می‌خورد که الان من چطوری بروم خانه بگویم 19 شدم؟ چطوری بروم به پدرم بگویم 18 شدم؟ این پدر نادان فرزندش را خُل می‌کند. خود پدر و مادر هم باعث می شوند، یک عالم هوس‌هایشان را به خانواده‌ تحمیل ‌کنند. به زنش، فرزندش، شوهرش. با چنین وضعی، اصلاً نمی‌تواند از آن وضعیتی که دارد، لذت ببرد. می‌فرماید: «وَ تَسْتَصْغِرُونَ بِهَا مَوَاهِبَ اللهِ تَعَالَى عِنْدَكُم‏= و به خاطر آن آرزوها، موهبتهای خداوند به خودتان را کوچک می­‌شمارید». یعنی خدا به شما نعمت‌های عظیمی می‌دهد، مثل نعمت‌های ابدی، جاودانه، انسانی و ماندگار؛ اما قدرش را نمی‌دانید و آنها را کوچک می‌شمارید؛ چون درگیر کمالهای جمادی یا گیاهی هستید. در روایت داریم هیچ حسرتی در روز قیامت بالاتر از این نیست که انسان می‌توانست در دنیا شب و روز با خود خدا رابطۀ شخصی داشته باشد. اما چون دردنیا با خدا این رابطه را نداشته، در آنجا هم خدا با او یک کلمه حرف نمی‌زند. این همان است که قرآن می فرماید:« وَلَا یُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ= و خدا با آنها در روز قیامت، صحبتی نمی‌کند و حتی به آنها نگاه هم نمی‌کند». یعنی هر چه صدا می‌کند، هیچ کس نمی‌شنود. همچنین یکی از بدترین شکنجه‌ها این است که ما آن طرف با کری محشور می‌شویم. هیچ کس صدای ما را نمی‌شنود. چون در دنیا کر بودیم. همانطور که آیه قرآن است: «أَتَتْكَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسى[1]‏= بدین گونه آیات ما برای تو آمد و همه را به فراموشی سپردی، و امروز هم تو فراموش (و بی‌بهره) خواهی شد». می‌فرماید این همه نعمت به پایت ریختم، این همه عشق پایت ریختم و بهترین بندگانم را برای تو فرستادم؛ اما کشته شدند و خونشان ریخته شد به خاطر تو. اما تو من را فراموش کردی، امروز هم من تو را فراموش می‌کنم. باید بدانی که خدا تو را برای (لا اله الا الله) آفرید، یعنی رسیدن به بی‌نهایت، یعنی شبیه خودش شدن، یعنی مثل خودش بشوی که هر چه را اراده کنی خودت آن را بیافرینی، بفهم برای چه به این دنیا آمده ای. فرمولش این است که شما باید آرزوهای چهارگانه را براساس آرزوی اصلی‌ات تنظیم کنی. یعنی اگر چیزی تو را از رسیدن به آن مقام انسانی باز می‌دارد، هوس‌ات را کنار بگذار. اگر هوس‌هایت کمک می‌کنند که تو در بخش عشق، قوی‌تر بشوی، خوب است؛ ولی اگر قرار است تو را از خانواده‌ات دور کنند، نه. ما باید خودمان را بشناسیم و آرزوهایمان را به قیمت خودمان انتخاب کنیم. آرزوهای هر آدمی قیمت یک آدم را مشخص می‌کند. نوع هوس‌ها، دغدغه‌ها و آرزوهای هر انسانی می‌فهماند که او الان در مرحله جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی یا انسانی است. پس آرزوهایت را بشمار. قرآن سه آرزو را در رأس همۀ آرزوها قرار داده و می‌گوید اگر اینها در رأس همۀ آرزوهایت بود، آرزوهای  پایینی‌ات هم مبارک و قشنگ و ماندگار خواهند بود. آرزوهای جمادی، گیاهی و حیوانی. آنها هم خیلی خوب هستند. ولی این سه تا را بگذار در رأس آن آرزوهایت که همه مبارک باشد. اگر می خواهی با کار اقتصادی جهنم نروی، اگر می خواهی داغون و تحقیر نشوی، این سه عشق انسانی را در رأس همه عشق‌هایت بگذار: اولین عشق) اولین عشق، «الله» است. یعنی «لا اله الا الله» را جدی بگو. وقتی می‌گویی «لا اله الا الله» یعنی من دلبر و معشوقی غیر از خدا ندارم. وقتی می‌گویی: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له» راست بگو که شهادت می‌دهم که من دلبر و معشوقی غیر از خدا ندارم. معشوق یکتایی است که حریف ندارد. دومین عشق) دومین عشق، «اهل بیت» هستند. نگذار رابطه‌ات با آنها خراب بشود. چون تو هم در دنیا و هم در نظام جاودانه، به زندگی با خانواده اصلیت احتیاج داری.. سومین عشق) «جهاد در راه خدا»، یعنی تلاش‌هایت را به خدا بفروش. تلاش کن که حیات انسانی پیدا کنی، تلاش که جاودانه باشی. «فِیمَا وَهَّمْتُمْ بِهِ أَنْفُسَكُم‏= و با خیالپردازی درباره آرزوها حسرتها, به دنبال شما می‌آیند». در قول‌هایی که به خودتان دادید و توهّم کردید، در خیالبافی‌هایی که کردید و به خودتان قول دادید، وقتی که ببینید نتیجه‌ای ندارد، دچار حسرت می‌شوید. پس اگر نتوانید آرزوهایتان را کنترل کنید، یکسره به خودتان و به دیگران، قول‌های غلط یا دروغ و وعده‌های خیالی زیادی می‌دهید. از لذت‌هایی که دیگران ندارند و تو داری، نمی‌توانی لذت ببری؛ از نعمت‌هایی که دیگران ندارند، تو نمی‌توانی لذت ببری. آدم هوس‌باز و آدمی که دائما آرزو دارد، آدمی که نمی تواند شادی‌هایش را تنظیم کند، هیچ کس و هیچ روانپزشکی نمی‌تواند به او کمک کند. قا/130 موانع شادی/ آرزو و تمناها/شکر آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب  [1] . سوره طه/ آیه 126.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9921
زمان انتشار: 2 ژانویه 2019
|
مباحث استاد شجاعی با موضوع «شادی»

مباحث استاد شجاعی با موضوع «شادی»

سلسله مباحث استاد شجاعی با عنوان «شادی» و با موضوع «مهارت های شاد زیستن» شنبه 97/10/15 ساعت 16 برگزار می گردد.

نشانی: بلوار مرزداران، خیابان ایثار، سالن اجتماعات فرهنگی مذهبی مسجد جامع حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

آرشیو مباحث «شادی»

آرشیو خلاصه مباحث استاد شجاعی

فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9895
زمان انتشار: 25 دسامبر 2018
| | |
تفاوت آسایش با آرامش

تفاوت آسایش با آرامش

فیلم

1 - تفاوت آسایش با آرامش

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9853
زمان انتشار: 12 دسامبر 2018
| |
«شب بیداری» فرصتی برای سعادتمندان است

شادی؛ جلسه 30؛ 97/09/17

«شب بیداری» فرصتی برای سعادتمندان است

اگر بخشی از شب را به سخن گفتن و انس با خدا بگذرانید؛ هم فرصتی است برای سعادت؛ و هم تفریحی است، همراه با شادی‌ و آرامش. اما فقط کسانی این را می‌فهمند که به بلوغ انسانی رسیده باشند.

بحثمان درباره عوامل شادی بود که به یاد و انس با خداوند رسیدیم. اصل مسائل مربوط به یاد خدا و کیفیت تأثیرگذاری یاد خدا در شادی و آرامش را توضیح دادیم. امیرالمؤمنین علیه‌السلام ‌فرمودند:«سَهَرُ الْعُیُونِ بِذِكْرِ اللَّهِ فُرْصَةُ السُّعَدَاءِ وَنُزْهَةُ الْأَوْلِیَاءِ= بیداری چشم‌ها در شب به یاد خدا، فرصت دوستان و خوی پرهیزکاران است». اینکه انسان بخشی از شب را بیدار باشد تا با محبوب و معشوق اصلی‌اش یعنی خداوند تبارک و تعالی سخن بگوید، فرصتی است برای افراد سعادتمند.                           در قاعده جذب، قبلاً بیان شد که هر چقدر سطح کیفیت رابطه‌تان با خدا بالاتر برود، چون خدا مسبب الاسباب است، در بخش­های پایینی یعنی منِ جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی، خوشبخت تر می‌شوید و حاجت‌روا. در بخش انسانی، منِ ما فقط یکی است و از جنس خداست. عمرمان هم به اندازه عمر خداست. اگر می‌توانیم به بهشت برویم یا بالاتر از بهشت، به خاطر داشتن بخش انسانی‌مان است. هر چقدر شما این بخش را با حقیقت خودش رو در رو ‌کنید و انس بیشتری پیدا ‌کنید و رفاقت و صمیمیت بیشتری با حقیقت و اله خودتان برقرار کنید، بخش­های پایینی روزی‌شان بیشتر می­‌شود. یعنی روزی‌های معرفتی و علمی ما نیز بیشتر می‌شود. روزی‌های بخش زمینی و زندگی طبیعی­ مان نیز بهتر می‌شود. روزی بخش گیاهی‌مان، یعنی سلامت جسم و روحمان بهتر می‌شود. حضرت در این کلام می‌فرماید که شب بیداری برای افراد سعادتمند، یک فرصت است و برای اولیاء و دوستان خدا هم یک تفریح. این گزارشی است که امیرالمؤمنین از نظام خلقت می‌دهد. مثلاً یک فیزیکدان می‌گوید فلان قانون فیزیکی اینطور است؛ یا ریاضیدان می‌گوید رادیکال 16 مساوی 4 است؛ یا مجموع زوایای داخلی مثلث 180 درجه است؛ یا آب در صد درجه به جوش می‌آید. این هم یک گزارشی از نظام خلقت است. این قاعده هم در خلقت وجود دارد که شما هر چقدر با بخش فوق عقلانی‌تان، یعنی خود حقیقی تان آشتی کنید و به آن نزدیکتر شوید، جهان با شما در آشتی قرار می‌گیرد و همه چیز با تو در صلح خواهد بود. اگر هرکس بخشی از شب را به سخن گفتن با انس با خدا یا سخن گفتن که نماز می‌شود یا شنیدن سخنان خدا که قرآن خواندن است، بگذراند؛ این هم یک فرصت سعادت است و هم یک تفریح که همراه با شادی‌ و آرامش است. منتها آدمهایی این را می‌فهمند که بلوغ انسانی دارند. کسانی که از نماز و قرآن بدشان می‌آید یا انس ندارند، نمی‌توانند از آنها لذت ببرند. اینها مثل یک دختر بچه پنج ساله هستند که به او بگویند می‌خواهیم شوهرت بدهیم، او اصلاً لذتی نمی‌برد، تازه متنفر هم می‌شود. چون او هنوز بالغ نشده. اما وقتی بالغ شد، به طور طبیعی این لذت را خودش می‌طلبد. انس و لذت برای شخصی است که به بلوغ رسیده. در همه بخش­ها این مسئله صادق است. در بخش اقتصادی اگر کسی بلوغ عقلی ندارد، نمی‌فهمد که پول چیست یا طلا و الماس و جواهرات چیست. در بخش گیاهی شما اگر چلوکباب، مرغ و .... جلوی بچه شش ماهه بگذارید، نمی‌تواند آن را بخورد. پس هیچ جذابیتی هم برایش ندارد و تحریک هم نمی‌شود. همان سینه مادرش را به همه چیز ترجیح می‌دهد. چون بلوغ گیاهی ندارد. در بخشهای عقلی، کسانی می‌توانند از مطالعه و علم لذت ببرند که ذهن تشکیل داده باشند. اگر کسی منگول باشد، حتی اگر 30 سالش هم بشود، وقتی به او بگویی کتاب، مطالعه، دانشمند، اصلاً نمی‌فهمد. چون او بلوغ لازم را ندارد. در بخش فوق عقلی هم همین­طور است، یعنی کسی که اساساً بخش انسانی‌­اش بلوغ ندارد وقتی به او بگویید یاد خدا، مسجد، حسینیه، حرم، شب، نماز شب، چون بخش فوق تجرد یا فوق عقلانی‌اش هنوز رشد نکرده، مسخره هم می‌کند و اصلاً می‌گوید: یعنی چی وضو بگیریم یا مسجد نماز بخوانم، حرم بروم؟! البته بعضی­ها هم هستند که بلوغ آن چنانی ندارند؛ ولی یک لذتهایی می‌برند و آرامش‌هایی دارند یا حداقل برای نیازهای بخش­های پایینی‌شان پناهنده به آسمان می‌شوند؛ حتی اگر لذت ‌نبرند. قیمت هر انسانی به اندازه بلوغ انسانی اوست آدم یعنی کسی که بخش انسانی‌اش شکل گرفته و به عنوان یک انسان، قیمت و جاودانگی خودش را می‌شناسد؛ خانواده آسمانی‌­ا‌ش را می‌شناسد و می‌داند که فرزند اهل بیت است. بنابراین، اساساً در دنیا هم براساس اصل و نسب حقیقی و انسانی‌اش، نه اصل و نسب حیوانی‌اش، زندگی می کند. وقتی این را می‌فهمد، آن موقع است که به بلوغ رسیده. حالا که به بلوغ رسیده، یکی از لذتهای مهمش ارتباط با غیب است. یعنی دنبال یک فرصت می‌گردد که از بقیه فرار کند تا با معشوق حقیقی اش خلوت و معاشقه کند. بعضیها بلد نیستند از شب استفاده کنند. عشقبازی با خدا مثل عشقبازی با آدمهای دیگر است؛ چه از جنس موافق چه از جنس مخالف. عشق بازی زمانی به درد می خورد که انسان حالش را دارد. مثل زمانی که انسان قبلا غذا خورده و الان میل به خوردن آن ندارد. پس ذکر و عبادت را هم زمانی بگوئید که می‌توانید رابطه عاشقانه برقرار کنید و حوصله و تمرکزش را دارید و حسش با تو است. اما باید دنبال یک فرصت باشید که با ماوراءطبیعت ارتباط برقرار کنید. یعنی با همه حقیقت و اصل و نسب و خانواده و ریشه خودت و کسانی که بیش از زمینی‌­ها عاشق تو هستند. بیش از زمینیها دوستشان داری و اصل تو هستند. بنابراین، شب را نباید از دست بدهیم، باید دلت را راه بیاندازی. بعضیها آدمهای خوبی هستند، فقط موتور قلبشان یک ذره سرد است. مثل ماشینی که سرد است و باید هولش بدهی تا راه بیافتد. برای همین قلب‌تان را برای این کار هول بدهید. یعنی خودتان را در رابطه عاشقانه بیاندازید. همانطور که در برخورد با دوستان صمیمی خودتان یا معشوقهای زمینی خودتان، بقیه را قال می‌گذارید یا ساعتهایی خلوت می‌کنید و به بقیه «نه» می‌گویید، چون می‌خواهید با او خلوت کنید، در معنویت هم انسان باید خلوت کند. یعنی به غیب بگوید من دوستت دارم و به خاطر اینکه تو را دوست دارم، بقیه را قال می‌گذارم. حتی اگر 15 دقیقه، 20 دقیقه یا نیم ساعت باشد، قشنگ است. یک فرصت است و باعث بروز و ظهور خیلی خبرها، ارتباطها و پروازها می‌شود. پس بهتر است که انسان عاشقانه و عامدانه به سمت این کار برود. مثل نماز واجب. با خدا شاد باش و لذت ببر نقل است که خداوند خطاب به حضرت داود می گوید: «یَا دَاوُدُ! بِی فَافْرَحْ وَ بِذِكْرِی‏ فَتَلَذَّذ= ای داود! با من شاد باش و از من لذت ببر». کسی این را می‌فهمد که بلوغ انسانی پیدا کرده باشد و می‌تواند از بودن با طرف مقابل، شاد باشد و از او لذت ببرد، یعنی یک سنخیت می‌خواهد. یکی از اسم‌ها خدا «مرتاح= شاد» است. نمی‌شود به خدا نزدیک شوی و شاد نشوی. برای همین هم پیغمبر فرمود: «مَنْ‏ بَكَى‏ عَلَى‏ الدُّنْیَا دَخَلَ النَّار=کسی که برای دنیا گریه کند، داخل جهنم می­‌شود». کسانی که به خاطر دنیا یعنی چهار بخش (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) غصه می‌خورند، جهنمی هستند. چون یک شادی بالاتر دارند. این نیاز به بلوغ دارد. می‌ارزد آدمی این بخش خودش را فعال کند، یعنی دائم غذای معنوی بخورد تا بالغ بشود. آدم بالغ که شد و به عشق افتاد، دنیا برایش قشنگ می­شود و همه چیزش لذت‌بخش، زیبا و دوست‌داشتنی می­‌شود. اساس دین، عشق و محبت است خدا دینش را با عشق شروع کرده. «لا اله الا الله» یعنی شهادت می‌دهم که هیچ دلبری و هیچ معشوقی جز خدا نیست. اگر برای رابطۀ عاشقانه کلمه‌ای قشنگ‌تر از این بود، خدا آن را می‌گذاشت. ولی این را چه کسی می‌فهمد؟ کسی که سرش روی پای خدا برود. این سعنی سجده. اگر سرت را روی پای خدا گذاشتی و بلند بکنی این حرف‌ها را می‌زنی. خدائی که هیچ نیازی به تو ندارد، اما به تو مهرورزی می‌کند. این خیلی قشنگ است. چون خالص است. این مسئله خوب و بد هم ندارد. خدا خوب‌ها را که یک طور دیگر دوست دارد. در مورد بدها هم که گناه می‌کنند نقل است که اگر گناهکاران که با من قهر کرده اند، می‌دانستند من چقدر به شوق آشتی آنها نشسته ام از شوق من می‌مردند. این خدای ماست. قرآن فرمود: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ= خدا بدی هایتان را به حسنات تبدیل می کند». خدا همه را دوست دارد. بعد تازه می‌گوید که با من هم شاد باشید و از یاد من لذت ببرید. این خیلی مهم است. یعنی شما باید یک ذائقۀ مناسب با معشوق داشته باشید که وقتی می‌گویید «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ*‏ الْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمین‏ یا سبحان الله* لا اله الا الله» کام شما به لذت برسد و آن حس قشنگ به شما دست بدهد. این یک اثر طبیعی است. یعنی آدم وقتی کسی را دوست دارد، نمی‌خواهد همیشه یک چیزی از او بگیرد. می‌گوید من بالاخره می‌خواهم پنج دقیقه با او تلفنی صحبت کنم. می‌خواهم ده دقیقه او را ببینم. خود این دیدن و حرف زدن، مقصود است. قرار نیست بده و بستانی باشد، خود حرف زدن مورد نظر است. بنابراین، کارهایت را هم به خدا بفروش. بدبختی آدم‌ها این است که وقتی آن طرف می‌روند، می‌فهمند که چقدر می‌توانستند با این خدا، انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین شاد و خوشبخت باشند، ولی بعدا می بینند که یک عمر با اینها قهر بودند. یعنی از عزیزترین، باحال‌ترین، پر عشق و محبت‌ترین افراد، می‌ترسیدند. این از بی‌معرفتی است. فرزندان آخرت از یاد خدا سیر نمی‌شوند در ادامه روایت آمده است: «فَعَنْ قَلِیلٍ أُخَلِّی الدَّارَ عَنِ الْفَاسِقِینَ وَ أَجْعَلُ لَعْنَتِی عَلَى الظَّالِمِینَ= زیرا به زودى خانه را از گنهكاران خالى كنم و لعنتم را بر ستمگران قرار دهم». این به این معنا است که فاسقان و ظالمان را به من بسپار؛ اذیت‌کن‌ها و شرها را به من بسپار؛ تو فقط پیش من باش و با من لذت ببر. دائم از این طرف و آن طرف ابراز کینه نکن، از مشکلات روزگار کینه نکن. من این مشکلات روزگار را برای تو جبران می‌کنم. حتی اگر خودت مقصر باشی، من جبران می‌کنم. پس این را دقت کنیم که انس با حق تعالی، بهترین وسیله شادی ماست. شادی حقیقی و ماندگاری که در آن پر از آرامش است. امام باقر علیه‌السلام در بیان اوصاف آخرت گرایان می فرماید: «لَا یَمَلُّونَ‏ مِنْ‏ ذِكْرِ الله = از یاد خدا خسته و ملول نمى­‌شوند». فرزندان آخرت و بهشت، از یاد خدا سیر و خسته و ملول نیستند. چطور آدم با معشوق‌های دنیایی اش خسته نمی‌شود؟ معشوق اصلی آسمانی و جاودانه هم همین­طور است. آن­هایی که انسانیت‌شان شکوفا شده، به هیچ وجه از یاد خدا خسته نمی‌شوند. قا/117 عوامل شادی/ یاد آخرت

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9841
زمان انتشار: 9 دسامبر 2018
| |
کینه­ توزی مانع شادی است

شادی (مرزداران)؛ جلسه 6؛ 97/09/10

کینه­ توزی مانع شادی است

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «أَقَلُ‏ النَّاسِ‏ رَاحَةً اَلْحَقُودُ= کم‌آسایش‌ترین انسان‌ها، کینه‌­توز است». کسی که می رنجد و رنجش را در دل نگه می‌دارد، هم دنیایش را از دست می‌­دهد و هم آخرتش را. مثلاً از همسرش یک چیزی را به دل می‌گیرد و بعد که همسرش دلش را می‌زند و یا او راحت نمی‌تواند وظائفش را نسبت به همسرش انجام بدهد، می‌گوید او من را اذیت کرد؛ دوستش ندارم. وقتی کار به اینجا می رسد، دیگر کسی نمی تواند رابطه او را اصلاح کند. دیگر از پدر و مادرش و نزدیک‌ترین کسانش، برای اصلاح رابطه،‌ کاری بر نمی‌آید. چون زخم‌های مختلف در دلش ‌باقی مانده است. در حالی که اساساً بدبرخوردی دیگران، یک وسیله‌ رشد ماست، یعنی خداوند ما را آفریده که مَثَل او بشویم و در سرای ابدی مثل خود خدا هر چه که اراده کنیم همان خواهد شد. ما اصلاً برای همین مقام آفریده شده ایم.

خدا برای بخش‌های پایینی روح‌ های خاصی در ما گذاشته. برای پولدار شدن و ثروتمند شدن، بخش جمادی را گذاشته. برای غذا خوردن و بچه‌دار شدن و هیکل و اندام و ورزش و مسائل اینطوری بخش گیاهی را به ما داد. برای ازدواج و عشق‌های زمینی و کار اجتماعی ـ سیاسی، به ریاست و مقام رسیدن، روح حیوانی را به ما داد. برای دکتر و مهندس شدن، عالم شدن، پژوهش و تحقیق و اختراع و اکتشاف، روح عقلی و فرشته‌ای به ما داد. ولی خداوند یک روحی از خودش در ما دمیده است: «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی= از روح خودم در او دمیدم‏». یعنی من یک روح ویژه از خودم در تو دمیدم که تو به وسیلۀ آن دمش، می‌توانی شبیه من بشوی. می‌توانی به مقام من برسی. می‌توانی به مقام اهل بیت برسی. عمرتان را هم به اندازۀ عمر خودم قرار دادم. یعنی یک موجود جاودانه. پس باید توانائی چنین موجودی را داشته باشیم. از همین رو، بلاها و مصائب را سر راه انسان قرار داده است. بلاها و مصائب زندگی انسان، اعم از مادی و معنوی، کفارۀ گناهان ما هستند. اینها ما را قدرتمند می‌کنند. این یک روال طبیعی است و هر موجودی بخواهد قوی بشود، باید این مسیر را طی کند. بنابراین، کینه احمقانه‌ترین کارهاست. مثل اینکه به شخص بگویند: درس بخوان! بعد کتاب فارسی‌اش را پاره کند، کتاب ریاضی‌اش را پاره کند و بگوید من از این بدم می‌آید و متنفر هستم. او نمی‌فهمند برای چی باید مدرسه برود. ساختار زندگی انسان این گونه است که انسان در تضاد رشد ‌‌کند. پس از این تضادها نباید متنفر باشید. وقتی متنفر باشید، مثل دانش‌آموزی می‌شوید که از درس متنفر است و آن رشد لازم، حاصل نمی­‌شود. بخشش دیگران با رهایی از کینه و دشمنی با دیگران حواست باشد که اگر دشمنی، حسادت، بدجنسی از سوی پدر و مادر، همسر، فرزند، اقوام، دوستان، شاگرد، معلم رسید، برای این است که شما جلا پیدا کنید. اولین کسی که در حسادت، خودش را هلاک می‌کند، خود حسود است. روایت است که من تعجب می‌کنم از حسود که نمی‌فهمد با بدن خودش چه کار می‌کند. حالا مدام دکتر هم برود، فایده ای ندارد. حضرت می‌گوید اگر یک حسود می‌دانست با بدن خودش چه کار می‌کند، هیچ وقت حسادت نمی‌کرد. آدمی که حادثه‌ها، برخوردها و رفتارها در ذهن و دلش می‌ماند، جالب است وقتی خودش نسبت به کسی این کار را می‌کند، دوست دارد اگر گفت: ببخشید یا معذرت می‌خواهم، طرف کاملاً ببخشد؛ یا اگر معصیت خدا را کرد، انتظار دارد که خدا او را ببخشید. خدا می بخشد؛ ولی به این شرط که او هم دیگران را ببخشد. خدا در قرآن این را به ما تذکر می دهد که اگر می‌خواهید من گذشته و گناهان شما را ببخشم، شما هم بی‌خیال گذشته و گناهان دیگران نسبت به خودتان بشوید. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَكُم[1]‏= عفو و گذشت پیشه کنند و از بدیها درگذرند، آیا دوست نمی­دارید که خدا هم در حق شما مغفرت و احسان کند».  کسی که در زندگی از سوی خیلی از افراد اذیت شده، باید احساس خوشبختی کند. چون ثروت دارد. خیلی از خدا طلبکار است. مگر قرار است ما فقط همین چهار روز رحمی دنیا را زندگی کنیم؟ ما تا خدا زنده است، زنده هستیم. چون قرار است با خدا زندگی کنیم. از رحم دنیا باید به اندازۀ دوران رحمی توقع داشته باشید. عالم دنیا محدود است. اینکه شما هر چه دلتان بخواهد انجام بدهید، نمی شود. این برای آن طرف است، نه برای اینجا. آن هم در مقیاس قیامت تا ابدیت. بنابراین، دائم اینجا سخت نگیرید، روح‌هایتان کوچک نباشد، بزرگ باشید، بزرگ نگاه کنید. کینه­ توزی، مانع آرامش روح و جسم انسان است  کینه، دنیا و آخرت و همه چیز انسان را به هم می‌ریزد، هم در دنیایش عذاب می‌کشد، هم در آخرت. حسادت، بدبینی، حساس بودن‌ها، ریز شدن در کار مردم، ریز شدن در اخلاق مردم، ایراد گرفتن از این و آن، اینها همه شکنجه و خودآزاری است، یک حماقت خودآزاری است. «الْحَقُودُ مُعَذَّبُ‏ النَّفْسِ مُتَضَاعَفُ الْهَم= جانِ كینه ­توز در عذاب است و اندوهش دو چندان‏». شخص کینه‌توز، جانش در عذاب است. این آدم گرفتاری، اندوه و دغدغه‌هایش چند برابر می‌شود. ما برای کسی که ظلم می‌کند یا برای کسی که حسادت می‌کند، بیشتر باید دل‌مان بسوزد و دعایش کنیم که او گرفتار چنین جهنمی است. اگر انسان نمی‌تواند از همسرش لذت ببرد؛ نمی‌تواند از فرزندانش لذت ببرد؛ نمی‌تواند از پول لذت ببرد؛ نمی‌تواند از مسافرت لذت ببرد؛ نمی‌تواند از بهترین غذاها لذت ببرد؛ نمی‌تواند از خدا لذت ببرد؛ از ملائکه لذت ببرد؛ از آسمان لذت نمی‌برد؛ نمازش برایش یک مصیبت می‌شود؛ عبادت‌هایش برایش یک مصیبت می‌شوند؛ دلیلش این است که بیشتر به فرمان شیطان است تا فرمان خدا. شما اگر غیبت کردی، گناهان طرف را به شما می‌دهند و ثواب شما را به او می‌دهند و این احمقی است. آدم با دشمن خودش هم این کار را نمی‌کند. غیبت یعنی بارکشی. حسادت و کینه یعنی بارکشی. بداخلاقی و زودرنجی یعنی بارکشی، حساس بودن یعنی بارکشی، او نمی‌تواند با همسرش خوش باشد. نسبت به هر چیزی نق و غر می‌زند و حساس است. هر چیزی را می‌بیند ریز است.به هر چیزی ایراد می‌گیرد و خدا نکند که بددهانی یا تحقیر هم بکند. این دیگر خیلی وحشتناک است. این هم در دنیایش عذاب دارد و هم از آن طرف به بعد گرفتار است. پیامدهای منفی کینه ­توزی «الْحَقُودُ لَا رَاحَةَ لَه= آدم كینه ­توز راحتى و آسایش ندارد»، «مَا أَنْكَدَ عَیْشَ‏ الْحَقُود= چه سخت است زندگی کینه‌­توز»، یعنی این از صبح که بلند می‌شود ذهنش درگیر این است که فلانی با من چه کار کرد؟ پارسال چه کار کرد؟ شب عروسی‌ام چه کار کرد؟ الان 20 سال از عروسی‌شان گذشته، اما این هنوز یادش است. علی علیه‌السلام می‌گوید که چقدر زندگی چنین کسی سخت است. آدم باید دلش برای او بسوزد. چقدر زندگی یک آدم کینه‌ای سخت است، چون دنیا که ندارد، آخرت هم ندارد، دیگر از این بدتر نمی شود. «مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَرَاحَ‏ قَلْبُهُ‏ وَ لُبُّه‏= هر كس كینه را از خود دور كند، قلب و عقلش آسوده گردد». من آمدم اینجا شبیه خدا بشوم. من آمدم اینجا بهشت و بالاتر از بهشت را به دست بیاورم. وقتم را در درگیری با مردم نمی ­گذارم، 20 سال، 30 سال، 40 سال جنگ و نفرت و کینه و حسادت... اینها را که رها کنی، دلت آرام می‌شود، عقل‌ات هم آرام می‌شود. شما هر چه از این دنیا کمتر کام بگیرید، کام آخرتی‌ات بیشتر است. اینقدر بیشتر است که حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌گوید: ای کاش در دنیا یکی از دعاهایم مستجاب نمی‌شد. ای کاش در دنیا من را با قیچی تکه‌تکه می‌کردند.  پس یک ابدیت سر راه ماست. شوخی نیست. یک جاودانگی منتظر ماست، ما مرگی نداریم، مردنی نداریم، آدم حقود، یعنی کینه توز، نمی‌تواند خوب فکر کند، نه قلبش خوب کار می‌کند، نه مغزش، نه قلب مادی اش، نه مغز مادیش، و نه قلب معنوی و روحش و نه خرد و عقلش، هیچ کدام خوب کار نمی‌کنند. امام زین‌العابدین علیه‌السلا می‌­فرماید: «الْحَقُودُ یَمُوتُ‏ كَمَداً= کینه‌توز از اندوه می‌میرد». پیری‌های زودرس، مشکلات بدنی، پوستی، مرگ زودرس، سکته عمر را کوتاه می‌کند. عصبانیت، عامل تباهی قلب و پشیمانی است عامل بعدی که مانع شادی ما می‌شود، عصبانیت و خشم است. خشم یک منشأ جسمی دارد که انسان باید حتماً آن را با طبیب در میان بگذارد. ما باید نظام تغذیه‌ای‌مان را درست کنیم. مثلاً ورزش خوب، نظام تغذیه‌ای خوب. آن چیزهایی که تو فکر می‌کردی، ناامیدی‌ها، کسالت‌ها، تاریک دیدن خیلی ‌چیزها، بدبینی‌ها، همه با یک نظام تغذیه‌ای خوب برطرف می‌شود و می فهمی که تو بی‌خود فکر می‌کردی مشکل روانی داری. بعدا می بینی آن چه که فکر می کردی، مشکل روانی نیست. یک مشکل جسمی بوده و به نفس‌ات زده. بدن کم آورده. چون بدن مرکب نفس است. اگر به بدن نرسی و نیازهای بدن را تأمین نکنی، روح گرفتار می‌‌شود. پس ما باید برنامۀ غذایی خوبی داشته باشیم، یعنی من بدانم که اول باید از چه چیزی استفاده کنم. گاهی مشکل طبع نیست. واقعاً مشکلات معرفتی، شخصیتی، عقیدتی است. «مَنْ غَضِبَ عَلَى مَنْ لَا یَقْدِرُ عَلَى ضُرِّهِ طَالَ حُزْنُهُ وَ عَذَّبَ نَفْسَهُ= کسی که خشم و غضب کند بر کسی که قدرت ضرر زدن به او را ندارد، اندوه خود را طولانی و نفس خود را در عذاب قرار داده است»، به آدمی که زورت نمی‌رسد، مثلا استادت است، پدر و مادرت است و حق یک طرفه دارند، حضرت می‌گوید در چنین شرایطی، وقتی که عصبانی می‌شوی، جان خودت را عذاب می‌دهی. پس بی‌خود عصبانی و ناراحت می­‌شوی و دچار خودآزاری می‌شوی. عصبانیت نمی‌‌تواند مشکلی را حل کند، فقط کارت خراب‌تر می‌شود. «طاعَةُ الْغَضَبِ نَدَمٌ وَ عِصْیانٌ= کسی که از خشم خودش پیروی می‌کند، پشیمانی و عصیان به بار دارد»، یعنی وقتی فشار به او می‌آید و نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد، یک چیزی می‌گوید؛ نیشی می‌زند؛ غضبی می‌کند؛ ضربه‌ای می‌زند؛ فحشی می‌دهد؛ متلکی می‌گوید؛ دادی می‌زند. ضمن اینکه پشیمان می شود، گناه و معصیت هم دارد. خشم، شربت فوق‌العاده تلخی است، اگر بتوانی آن را قورت دهی، شیرینی‌های زیادی برایت می‌آورد. «إِیَّاكَ‏ وَ الْغَضَبَ‏ فَإِنَّ أَوَّلَهُ جُنُونٌ وَ آخِرَهُ نَدَم= از غضب پرهیز کن، چون اولش دیوانگی است؛ آخرش هم پشیمانی است». شیطان می‌‌گوید وقتی کسی عصبانی می‌شود، مثل یک توپ در اختیار من است و هر طور بخواهم می‌توانم او را به همه جا هُل بدهم؛ یعنی دقیقاً آدم موقع عصبانیت بندۀ شیطان می‌شود. گاهی غضب خوب و لازم است. اما باید بدانی که باید فقط نقش یک آدم عصبی را بازی ‌کنی. مثلاً پدر و مادر باید یک جاهایی این نقش را بازی کنند. در برخورد با هر کسی ممکن است این ضرورت پیش بیاید. نه اینکه درون‌ات به هم بریزد و به هم بریزی. لازم است که این کار را بکنیم. چون درمانگر است و کمک می‌کند. قا/112 موانع شادی/ کینه توزی     [1] . سوره نور/ آیه 22.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9813
زمان انتشار: 28 نوامبر 2018
|
مباحث استاد شجاعی با موضوع «شادی»

مباحث استاد شجاعی با موضوع «شادی»

سلسله مباحث استاد شجاعی با عنوان «شادی» و با موضوع «مهارت های شاد زیستن» شنبه 97/09/10 ساعت 16 برگزار می گردد. نشانی: بلوار مرزداران، خیابان ایثار، سالن اجتماعات فرهنگی مذهبی مسجد جامع حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آرشیو مباحث «شادی»

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9790
زمان انتشار: 1 دسامبر 2018
|
سلسله مباحث شادی

سلسله مباحث شادی

سلسله مباحث استاد محمد شجاعی با عنوان «شادی» موضوع «عوامل شادی در سبک زندگی الهی» شنبه 97/09/17 ساعت 16:00 برگزار می گردد. نشانی: کرج، خیابان شهید بهشتی، بعد از سه راه گوهر دشت، نرسیده به میدان سپاه، کانون فرهنگی شهید سبحانی، سالن شهدا.   آرشیو مباحث «شادی» 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed