www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 9280
زمان انتشار: 18 ژوئن 2018
|
سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث استاد محمد شجاعی با عنوان «شادی» «مهارت های شاد زیستن» شنبه 97/04/2 در مرزداران برگزار می گردد. استثنائاً این جلسه ساعت 18:00  شروع می شود. نشانی: بلوار مرزداران، خیابان ایثار، سالن اجتماعات مجتمع فرهنگی مذهبی مسجد جامع حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  آرشیو مباحث «شادی» 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9276
زمان انتشار: 21 ژوئن 2018
| |
27) رمز شادی و آرامش در بخشیدن است

شادی؛ جلسه 27، 97/02/01

27) رمز شادی و آرامش در بخشیدن است

شما هر چقدر در بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی، و فوق عقلی» برای بندگان خدا یا برای خود خدا بخشش داشته باشید و عطا ‌کنید؛ نشاط، آرامش و قدرتت بیشتری به دست می‌آورید. هر جا خساست کنید، بخل داشته باشید، غصه‌، فشار روحی و روانی‌تان هم بیشتر است.

 

 انسان قبل از اینکه به دنیا بیاید و بدن بگیرد، پیش خدا بوده. آنجا همه یک روح بودیم. پس همه آدم‌ها این تجربه را داشتند که یک زمانی نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین موجود به خداوند بودند. این نزدیکترین و شبیه‌ترین حالت، یعنی اوج لذت و قدرت. چون مَثَل اعلی و خلیفة الله است. هر کاری بخواهد و اراده کند، همان کار را انجام می‌دهد. هدف از خلقت انسان و آمدن او به زمین نیز همین است که تحت حاکمیت و ربوبیت خداوند و رهبرانی که همه مَثَل اعلی هستند، یعنی معصومین علیهم‌السلام تربیت بشود و آمادگی رسیدن به این مقام را پیدا کند و در بازگشت نیز این مقام را داشته باشد. قبلاً گفته شد که معاد یعنی ما قبلاً یک جایی بودیم که از آنجا آمدیم و حالا برمی‌گردیم به همانجا. این معنا ندارد که بگوییم معاد داریم، اما رفتن را نبینیم. وقتی به عالم طبیعت و مُلک رسیدیم، ابتدا در رحم مادر گرفتار بدن هستیم. بعد از طی دوران رحمی، وارد دنیا می‌شویم و حس‌های حیوانی پیدا می‌کنیم. بعد از مدتی که رشد کردیم، جنبه عقلانیت‌مان رشد می‌کند. در آخر اگر فهمیدیم معشوق اصلی‌مان الله است و اصل‌مان از کجا بوده و غایت‌مان چیست، آن گاه حقیقت انسانی و باطن انسانی پیدا می‌کنیم. در این صورت به عنوان یک انسان روی زمین زندگی کرده و حرکت می‌کنیم. در کره زمین، انسان به خاطر داشتن نیازهای جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی مجبور است یک سلسله درگیری‌ها، رفتارها، روابط، انتخابها و نظایر آن را داشته باشد. مثل انتخاب شغل، همسر، بچه‌داری، خانه‌داری، کارهای اجتماعی، سیاسی و خیلی چیزهای دیگر که مربوط به جنبه انسانی ما نیست. انسان همان انسان است، در لایه آن درگیری‌ها یک روحی از خدا دارد که سر جای خودش هست و پاک است. اربعین؛ یادآور وحدت روح انسان‌ها است اگر شما می‌بینید در اربعین حدود 30 میلیون آدم از 90 کشور دنیا می‌آیند؛ آن هم با ترکیب شیعه، سنی، مسیحی، یهودی، صائبی، زرتشتی، لائیک، بخاطر داشتن یک روح واحد است. اگر قرار باشد اینها بنابر اختلافاتشان بیایند، هیچ وقت در آنجا جمع نمی‌شوند. اما همه بنابر اشتراکات شان می‌آیند، اشتراک این همه آدم که یکجا جمع می‌شوند، عشق به انسان کامل و مَثَل اعلی می باشد که اصل و ریشه خودشان است. آنها فقط به اسم امام حسین علیه‌السلام که نمی‌آیند تا بگویند این امام ماست، بلکه به خاطر عشق به ریشه معنویشان که یک انسان کامل و مجسمه همه خوبیهاست، گرد هم می‌آیند. ظهور همه زیبایی‌ها که قبلاً همه را در عالم قبل از دنیا دیده اند، آن‌ها را به کربلا می‌کشاند و می‌‌آورد. چون عشق به خودشان است و حقیقت خود را نیز در آنجا می‌بینند. برای همین وقتی زیارت عاشورا می‌خوانیم از خدا می‌خواهیم: «أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود لَکُمْ عِنْدَاللّهِ= مرا به مقام محمود که شما اهل بیت نزد خدا دارید، برساند». وقتی می‌گوید من می‌خواهم مثل امام حسین علیه‌السلام بشوم، یعنی مقام من آنجاست. پس روح من آنجا را می‌طلبد. حالا روح این مسیحی‌ها، یهودی‌ها، هندوها، بودایی‌ها، لائیک‌ها، صائبی‌ها، زرتشتی‌ها، همین گونه است. چون همه می‌خواهند برگردند و عاشق آن وطن‌شان هستند. ازاین رو، به طور ناخودآگاه سر قبر آدمی که حقیقت خودشان است، می‌آیند. یعنی هیچ کس اینها را نه وادار می‌کند، نه مجبور می‌کند که به این راهپیمایی بیایند. هر سال هم بیشتر می‌آیند. پس همه ما آن حقیقت را داریم. مشغله های دنیا و افزایش حجم غصه‌ها وقتی انسان در زندگی‌اش فقط به جنبه‌های جمادی، گیاهی، حیوانی یا حتی عقلی بیشتر توجه ‌کند، حجم غصه‌ها، گرفتاری‌ و افسردگی‌هایش بیشتر می‌شود.  در جهان دو گروه هستند که بیشترین خودکشی‌ها، افسردگی‌ها، پژمردگی‌ها، و بیماری‌های جسمی و روحی را دارند: اول کسانی که یا از آسایش بیشتری برخوردارند، یعنی رفاه بیشتر که هر چقدر سطح آسایش بالا می‌رود، سطح آرامش کم می‌شود؛ دوم کسانی که از تحصیلات بالاتری برخوردارند. در کشور ما بالای 90% خودکشی‌هایمان متعلق به تحصیلکرده‌ها است. همه جای دنیا همین است. آن طرف دنیا بدتر از اینجاست. بنابراین، هر چیزی که ذهن‌ ما را در یکی از این شئون (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) درگیر می‌کند، یا کارهای می‌کنیم که طبق اصل و ریشه خودمان نیست؛ حسودی، بدبینی، بداخلاقی، زودرنجی، حساسیت، گدایی عاطفی از این و آن و...  اینها همه موجب بالا رفتن سطح اضطراب‌ها و غصه‌هایمان می‌شود و فراموش می‌کنیم که در عالی‌ترین درجات بوده ایم و اصلاً نیازی به گدایی محبت کسی نداشتیم. به جای اینکه احساس خوشبختی کنیم، احساس ناراحتی و عصبانیت‌مان بیشتر می‌شود. هر وقت از بخش حیوانیتت فرار می‌کنی، شادی به سراغت می‌آید روزه؛ اوج آزادی فطرت انسان. وقتی شما روزه می‌گیری، درست است که با بخش‌های حیوانی‌ات مبارزه می‌کنی، ولی بخش انسانیت قدرت پیدا می‌کند. چون از طبیعتت نجات پیدا می‌کنی و آزاد می‌شوی. کلیه احکام دین اسلام نیز برای آزادی انسان آمده است. چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی كانَتْ عَلَیْهِمْ[1]= و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، ( از دوش و گردنشان) برمی دارد». یعنی دین اسلام آمده که بارهای سنگین را از روح شما بردارد. از این رو، شما حتی یک حکم دینی در اسلام ندارید که آدمی را محدود یا اذیت کند؛ اگر هم احساس محدودیت می‌کنیم، همه برای بخش‌های حیوانی‌مان است. چون هدف اسلام این است با محدودیت طبیعت، بخش انسانی ما را آزاد کند. پس وقتی روزه می‌گیری، احساس شادی، آرامش، قدرت، نشاط و اراده، در شما بیشتر می‌شود. روزه شما را از ذلت در می‌آورد. چون توانسته ای 16ـ 17 ـ 18 ساعت طبیعتت را نگه داری. نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «كُلُّ عَمَلِ اِبْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَیْرَ اَلصِّیَامَ فَهُوَ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ= هر كارِ آدمى براى خود اوست، مگر روزه‌دارى كه براى من است و من خودم پاداش آن را مى‌دهم». هر کار خیری که آدم انجام می‌دهد، برای خودش است، غیر از روزه. چون شما در روزه شبیه‌ترین حالت را دارید. از حالت گیاهی، جمادی، حیوانی جدا می‌شوید و حالت فرشته‌ای پیدا می‌کنید و اگر این حالت فرشته‌ای همراه با قرآن خواندن و مناجات باشد، ارتباط انسانی هم برقرار می‌شود. شادی قلب مؤمن روزه‎دار هنگام افطار و ملاقات خدا حضرت در فرمایش دیگری می‌فرمایند که روزه‌دار همیشه دو شادی دارد: «حِینَ یُفْطِرُ فَیَطْعَمُ وَ یَشْرَبُ وَ حِینَ یَلْقَانِی و حینَ یَلقانی فَاُدخِلُهُ الجَنَّةَ= هنگامى كه افطار مى‌كند و مى‌خورد و مى‌نوشد و آنگاه كه مرا دیدار مى‌كند. پس او را وارد بهشت مى‌كنم». همه روزه‌دارها هنگام افطار را دوست دارند؛ چه روزه مستحبی، چه روزه واجب. این شادی، نه آن شادی است که الان می‌خواهم بخورم. یک شادی کاملاً انسانی و فطری است. یک موفقیتی است که انسان به آن رسیده است. یک جای دیگر هم که روزه‌دار خیلی خوشحال می‌شود، آنجائی است که خدا را ببیند. آن‌هایی که روزه گرفتند بخصوص روزه‌های مستحبی، خیلی قدرت و شباهت به الله پیدا می‌کنند. این قضیه اختصاص به روزه ندارد. این سیستم و نظام، در همه بحث‌های عبادی وجود دارد. آدم‌هایی که می‌خواهند بالا برگردند و درِ غیب به رویشان باز بشود یا می‌خواهند به رؤیت، مکاشفه، عشق و لذت برسند، داوطلبانه خودشان را محدود می‌کنند تا روحشان آزاد و باز شود. اینکه بعضی‌ها می‌گویند اسلام دست و پای ما را می‌بندد؛ یا ما را محدود می‌کند، منظورشان از این «ما»، «ما» طبیعی و حیوانی است. چون خودش را به عنوان یک خانم یا آقا می‌بیند. درحالی‌که اگر کسی از دریچه انسانی‌ به دستورات الهی نگاه کند، می‌بیند که اسلام همیشه ما را از محدودیت‌ها نجات می‌دهد.  مثلاً وقتی می‌گوید خمس بده، برای این است که این کار، تو را از محدودیت، تنگ‌نظری، بی‌رحمی، بی‌عاطفگی در می‌آورد. وقتی شما خمس را می‌پردازی، در واقع یک تعلق را از خودتان دور می‌کنید. انفاق کنیم تا شاد زندگی کنیم رمز شادی و آرامش در بخشیدن است. شما هر چقدر در بخش جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی، و فوق عقلی برای بندگان خدا یا برای خود خدا بخشش داشته باشید یا عطا ‌کنید؛ نشاط، آرامش و قدرت بیشتری به دست می‌آورید. اما هر جا خساست کنید و بخل داشته باشید، غصه‌، فشار روحی و روانی‌تان هم بیشتر است. بنابراین، هر وقت غصه‌دار شدید، یک جا خروجی داشته باشید. مثلاً به گربه‌ای غذا بدید یا به فقیری کمک کنید یا در ساختن یک مسجد کمک کنید یا یک نفر را ببخشید یا اگر از کسی بدت می‌آید، برایش دعا کن. آن وقت می‌بینی که حالت خوب می‌شود. غمت تبدیل به شادی می‌شود. آدم‌های خودشیفته، زودرنج‌ترین آدم‌ها هستند. وقتی به سیدالشهداء گفتند آقا ادب چیست؟ فرمود: وقتی از خانه‌ خارج می‌شوی چشمت به هر کس افتاد، بگویی او از من بهتر است. پس خودت را از هیچ کس بهتر ندان. همین که آدم خودش را بهتر از دیگران دید، از باطن آدمیت دور می‌شود. به محض اینکه احساس کردی از همسرت، خانواده همسرت، همسایگان یا از بقیه بهتر هستی، شیطان به سراغت می‌آید و  افسردگی، تاریکی و غصه تو را می‌گیرد. ولی اگر دیگران را بهتر از خودت دانستی، عشق‌ورزی‌ها، مهرورزی‌ها، دلدادگی‌ها و حس‌هایت همه زیبا و قشنگ می شوند. روحت آزاد آزاد می‌شود. دیگر محال است به کسی حسادت کنی یا بدبین باشی یا از کسی کینه به دل بگیری. وقتی از خودت بیرون می‌روی، از منیت‌هایت خارج می‌شوی و مال دیگران می‌شوی؛ آن وقت انبساط، آرامش و شادی داری و همه خوبی‌ها در زندگی به سراغت می‌آید.     اخلاق/ شهویه/شادی/بخشیدن   [1] . سوره اعراف/آیه 157. 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9077
زمان انتشار: 15 می 2018
|
سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث استاد محمد شجاعی با عنوان «شادی» «مهارت های شاد زیستن»  شنبه 97/02/29 ساعت 17:00 الی 18:00 در مرزداران برگزار می گردد.  نشانی: بلوار مرزداران، خیابان ایثار، سالن اجتماعات مجتمع فرهنگی مذهبی مسجد جامع حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  آرشیو مباحث «شادی» 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9063
زمان انتشار: 8 می 2018
|
سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث «شادی»

اصلاحیه: سلسله مباحث استاد محمد شجاعی با عنوان «شادی» روز شنبه  22 اردیبهشت برگزار نمی گردد.  جلسه آینده به 29 اردیبهشت 97 موکول گردید.  آرشیو مباحث «شادی» 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 9012
22 آوریل 2018
|
پرسش. 193
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 9008
زمان انتشار: 20 آوریل 2018
|
سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث استاد محمد شجاعی با عنوان «شادی» و موضوع «عوامل شادی در سبک زندگی الهی» شنبه 97/02/01  ساعت 17:00 برگزار می گردد.  نشانی: کرج، میدان شهید فهمیده، انتهای خیابان والفجر (آسیاب برجی) کوچه نسترن 3، ساختمان شماره 14.  آرشیو مباحث «شادی» 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8973
زمان انتشار: 7 آوریل 2018
| |
حتی «نگرانی های کوچک» پاک کننده گناهان است

کفارات گناه، جلسه 5، 92/7/4

حتی «نگرانی های کوچک» پاک کننده گناهان است

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ما أصابَ المؤمنَ مِن نَصَبٍ و لا وَصَبٍ و لا حَزَنٍ حتّى الهَمُّ يُهِمُّهُ إلاّ كَفَّرَ اللّه ُ بهِ عَنهُ مِن سيّئاتِهِ[1] = هيچ رنج و درد و اندوه و حتى نگرانى خاطرى به مؤمن نرسد، جز اين كه خداوند بوسیله آن، گناهانش را بزدايد ».

گاهی اوقات انسان غصه و غمی ندارد. اما یک نگرانی دارد، مثلاً پولش را می شمارد، می بیند کم شده است و نگران می شود. یا سویچ اتومبیلش را گم می کند، لنگه ی جورابش را گم می کند و ... چند دقیقه دنبالش می گردد؛ یا حتی گاهی اتفاق افتاده، دنبال وسیله ای می گردد که در دست یا جلوی چشمش بوده، مثلاً عینک در دست یا چشمش بوده، ولی دنبالش می گردد، خداوند همین مقدار نگرانی را کفاره گناهان آن روز شخص قرار می دهد. حضرت می فرماید، حتی همّ و نگرانی های شما می تواند برای شما پاک­کننده باشد. پس هیچ رنج و درد و اندوه و حتی نگرانی نیست که به مؤمن برسد، مگر اینکه خداوند گناهان را بواسطه آن پاک کند. مؤمن، میوه خلقت است چرا خداوند به مؤمن اینقدر احترام می گذارد؟ چرا مؤمن اینقدر پیش خدا عزیز است؟ چون مؤمن میوه خلقت است و سیستم دنیا بر اساس تولید میوه طراحی شده است. لازم است بگوییم که شخصیت مؤمن، هدف خلقت الهی است. یعنی آنقدر مؤمن برای خدا عزیز و دوست داشتنی است که هیچ وقت خداوند دوست ندارد، محبوب خود، یعنی مؤمن را آلوده در گناه یا در رنج و زحمت ببیند. پیامبر اکرم نیز چنین است. برای همین قرآن می فرماید: عزیز علیه ما عنتم=رنج و زحمت شما برای پیامبر ص سخت است. از این رو اگر مؤمن گناهی بکند، خدا خیلی زود او را پاک می کند. مگر اینکه انسان بیفتد به خُلق ­سازی های بد و آن گناه را نگه بدارد و روی آن پافشاری بکند. مثل حسادت، بداخلاقی، تندخویی، زودرنجی، حساسیت، لجاجت با خدا و دین، لجاجت با خودش. انسان گاهی با خودش هم لجبازی می کند. با فهم و شعور خودش لجبازی می کند. خداوند در نظام خلقت، می خواهد خلیفۀ الله خلق کند. کسی را خلق کند که مَثَل الله بشود؛ متخلق به اخلاق الهی بشود؛ می خواهد کسی را بیافریند که از فرشته­ ها بالاتر باشد؛ اگر قرار است انسان فرشته بشود یا از فرشته پایینتر بشود، به این معنی است که به هدف خلقت نرسیده است، پس انسان باید از فرشته بالاتر بشود. در باغداری و کشاورزی وقتی این همه هزینه و کود مصرف می شود، از زمین و ماشین ­آلات و خیلی چیزهای دیگر استفاده می شود و مراقبت صورت می گیرد، برای این است که در آخر به میوه برسی؛ میوه ­هایی که خورده می شوند به کمال می رسند؛ اما میوه ­هایی که خورده نمی شوند لِه می شوند و می گندند، تبدیل به جماد می شوند؛ یعنی این میوه گیاه بوده، اما وقتی می پوسد و می گندد و دوباره بر می گردد به زمین، یعنی سقوط می کند. حال همانقدر که میوه برای یک باغبان عزیز است، مؤمن هم برای خدا عزیز است. شما دیده اید باغبان را که گل کاشته، بدترین توهین به او زیر پا له کردن گل هایش است. چون مؤمن برای خدا عزیز است، خدا رب و مربی مؤمن است. فرد رب غیر مؤمن، شیطان است. مؤمنین ولی و مولا دارند، مولایشان خداوند است. « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ= خدا ولی کسانی است که ایمان آوردند؛ آنان را از تاریکیها خارج کرده و به سوی نور می برد». اما کسانی که مؤمن نیستند، قرآن می فرماید:« لا مَوْلى‏ لَهُمْ = مولایی ندارند»، این خیلی تلخ است و قلب آدم می گیرید. آنها سرپرست ندارند و بی­صاحب هستند و مربی ندارند. اگر کسی مؤمن نباشد و خودش را به ایمان نرسانده باشد، شاخ و برگ می شود و شاخ و برگ و ساقه فقط به درد سوزاندن و آتش و کارهای دیگر می خورد. اما اگر کافر بشود،«وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ= کسانی که کفر ورزیدند، ولی هایشان طاغوت است». کفار در کشورهای خودشان در محیط های حکومتی خودشان سیستمی را طراحی می کنند که اگر تو مؤمن هم باشی، وقتی در آن کشور و در آن فضا و در آن فرهنگ و در آن دانشگاه یا در آن سازمان و اداره و در آن سبک زندگی وارد شوی، اگر میوه هم باشی، از آن طرف گندیده بیرون می آیی. قرآن زیبا می فرماید: «یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»؛یعنی کم کم نورهای او گرفته می شود و تاریک تاریک تحویل برزخ داده می شود. بنابراین، پیامبر از ما می خواهد، در قدم اول باید، مولایتان را مشخص کنید. اول مولایت را مشخص کن، زیر نظر کدام مولا می خواهی کار بکنی. زیر نظر الله می خواهی کار بکنی، یا زیر نظر شیطان؟ این دو  سبک زندگی باهم فرق دارند. پیامبر در جمله خیلی زیبایی می فرماید: « كما تكونوا یولّى علیكم = چنان كه هستید، بر شما حكومت كنند». لیاقت شما برای این که زیر نظر چه کسی و با کدام مربی، با کدام بینش و با کدام ساختار اجتماعی سیاسی زندگی بکنید، خودتان هستید. شما هستید که تعیین می کنید کافر حاکم تان باشد یا مؤمن. پایان هر غم، پاک شدن از گناهان است نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:« ساعاتُ الهُمومِ ساعاتُ الكفّاراتِ، و لا یَزالُ الهَمُّ بالمؤمنِ حتّى یَدَعَهُ و ما لَهُ مِن ذَنبٍ[2] = لحظات نگرانى و اندوه، لحظات كفّاره گناهان است؛ اندوه و نگرانىِ خاطر، پیوسته با مؤمن هست و زمانى رهایش مى كند كه از گناهان پاك شده باشد». بنابراین پاسخ این سؤال که چرا مؤمن همیشه نشاط دارد، به خوبی روشن می شود. برای اینکه مؤمن آن موقع که شاد است، در حال عبادت است.  مثل یک عمل جراحی است. درست است که دارند به او آمپول می زنند، الان دارند دستش را می شکافند، ولی می داند که الان دارند یک غده را در میاورند و بعدش راحت می شود. درست است الان دارد داروی تلخ می خورد؛ اما پشت این تلخی، یک آرامش و شیرینی دارد. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً = با سختی آسانی است»؛ باید تفسیر این آیه را بفهمیم؛ قرآن نمی گوید، بعد از سختی آسایش است. می گوید: با سختی آسایش است. یعنی همان لحظه که تو داری سختی می کشی، آسایشش هم با آن هست. همان لحظه که جراح چاقو را انداخته و دارد می شکافد، همان لحظه شروع شفای تو است. شروع خوب شدن و شروع از بین رفتن دردهای تو است. پس سیستم خدا سیستمی است که همراه با غصه­هایش شادی است. در مریضی هایش بهبودی هست. در دردهایش لذت هست. اما ما این ها را متوجه نمی شویم. جنینی که در رحم مادر است، چگونه می تواند بفهمد که دنیا چقدر قشنگ و بزرگ است. ما الان که در رحم دنیا هستیم، آیا می توانیم بفهمیم بهشت یعنی چه؟ مگر بهشت، جای کمی است که با این فشارهای محدود زندگی، خدا می گوید من اینها را به شما می دهم. ولی نق و غر نزن، شعور داشته باش. بفهم که من خدای تو هستم. رب و مربی تو هستم و دارم تو را تربیت می کنم. گاهی به خاطر این مشکلات و فشارهای زندگی، می افتیم به جان خدا و بد و بیراه می گوییم. «وَ لا یَزالُ الهَمُّ بِالمُؤمِنِ حَتّی یَدَعُهُ وَ مالَهُ مِن ذَنب» چه موقع غصه ها رهایش می کند؟ زمانی که پاک شد. جواهر تا تراش نخورد، قیمتی نمی شود همانطور که تا جواهر تراش نخورد، قیمتی نمی شود، انسان هم تا مصیبت نبیند، قیمت پیدا نمی کند. در روایت داریم:«من لم یرض بقضائی، ولم یصبر على بلائی، فلیتخذ ربا سوائی[3] = کسی که راضی به قضای من نیست و بر بلای من صبر نمی کند، خدایی غیر از من بگیرد». یا به منِ خدا اعتماد داری و می دانی من تو را کجا دارم می برم. پس ساکت باش. یا اگر به منِ خدا اعتماد نداری برو هر خدایی را دلت می خواهد انتخاب کن. برای همین هم خدا می گوید:«لا یُکَلِّمُهُمُ الله= من روز قیامت هم با او حرفی ندارم». چون او در دنیا با من حرفی نداشت. زور و اجباری نیست. مشرکین می گویند: «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا= اگر خدا نمی خواست، نه ما و نه پدر مادرمان مشرک نمی شدیم». خدا می گوید شما دلیلی برای این حرف هایتان ندارید. من خدا شما را موجود مختار آفریدم. هرگز خواسته خودم را به شما تحمیل نمی کنم. چند جا در قرآن می فرماید: اگر به خواست منِ خدا بود، همه شما را مؤمن می کردم. ولی چون من بنا ندارم به شما زور بگویم. بنا ندارم اجباراً کسی را به بهشت ببرم، به اختیار خودتان سپردم. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً= ما راه را به شما نشان می دهیم؛ می خواهید بهشت بیایید، می خواهید جهنم بروید». خودتان انتخاب بکنید. با این خدا ما حق غصه خوردن نداریم، ما در باشگاه خداییم. ساعت های تفریح و خوشی مان خوشی است. ساعت های سختی زندگی مان هم خوشی است. تو که داری ارتقاء مقام پیدا می کنی و هم داری تصفیه می شوی. از دست دادن های ما مربوط به شأن پایینی ماست. از شأن های بالایی (فوق عقل) و فطرت خدا کم نمی کند. هر چه هست، مال شأن های حیوانی است. تو زورت می آید و چسبیدی به حیوانیتت. نمی خواهی رشد و ارتقاء پیدا بکنی. می گویی خدایا من گاوم را هم می خواهم. می گوید گاوت که نمی تواند در باشگاه بیاید. ما می گوییم: خدایا اگر می خواهی بیایم سر نماز، همه شهوت ها، خیال ها، اوهامم را هم می خواهم بیاورم. اگر تو بگویی اینها را نیاور، از دست تو دلخور می شوم. حال، خودِ من که این حرفها را به خدا می زنم، اگر یک نفر را دعوت کنم و سگش را با خود بیاورد، ناراحت می شوم. با یک گوسفند، سگ، حتی با یک حیوان نجس نه، با یک حیوان پاک هم سر سفره بیاید، به من بر می خورد. من شما را دعوت کردم، گوساله ­ات را که دعوت نکردم. حتی شما کسی را دعوت کردید، می بینید بچه ها، دختر خاله، پسرخاله­اش را هم آورده، ناراحت می شوید. ما با خدای خودمان هر آشغالی را می خواهیم ببریم. خدا می گوید اینها را پاک وتمیز کن، من با خودت کار دارم. اگر پاک نشوی، باید رنج جهنم را تحمل کنی. جهنم هم جزء نعمت های الهی است؛ یکی از مظاهر اسم سلام خدا جهنم است. الان مظهر سلامتی جامعه ما چیست؟ پزشکان، درمانگاه ها، سیستم بهداری و بیمارستانی هر دو سیستم، سیستم های بهداری از همه قشنگتر است چرا؟ چون با یک آمپول و با یک کار کوچک، به آدم سلامتی می دهند. یک واکسن می زنند آدم تا آخر عمر راحت است. سیستم اسلام سیستم بهداری است؛ اما سیستم بیمارستانی هم دارد. اگر آسیب دید می تواند بیمارستان برود و هزینه بکند. اسلام از اول می گوید سیستم بهداری بهتر است. مسواک بزن تا آخر عمر راحت باشی. دیگر دندان درد و هزینه بیمارستان و درمان و کندن و کرم­خوردگی و عوض کردن و پر کردن و عصب­کشی اینها را نمی خواهد بدهی. خدا در سوره الرحمن، بعد از این که جهنم را معرفی می کند، می فرماید:«فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ= کدام نعمت خدا را انکار می کنید». جهنم نعمت بزرگی است؛ چرا؟ چون شما را به بهشت جاودان می رساند. آدم خوشش نمی آید به بیمارستان برود. مگر زور است آدمی که می تواند بیمارستان نرود، کاری می کند که بیمارستان برود، واقعاً عقل ندارد. سیستم دنیا سیستم بهداری است و خدا می گوید من در این سیستم با یک سری مشکلات دنیایی حلش می کنم که شما به جهنم نروید. چون شب اول قبر به آن طرف، تو نمی توانی جهنم را تحمل کنی، برایت سخت است. این حسادت را بگذار کنار، لجبازی نکن، نمی توانی تو در قبر عذاب حسادت و جهنم عصبانیت، جهنم شهوت ها و زودرنجی ها و حساسیت ها را تحمل کنی؛ جهنم ها و دردها و روش های درمانی هر کدام از آنها فرق می کند. خدا می گوید همین جا بهداری برایت بس است؛ بیا یک واکسن بزن، تمام است. اما ما اصرار داریم که به بیمارستان برویم. آقا بیمارستان جای خوبی نیست. هزینه دارد، وقتت گرفته می شود، دردش هم خیلی زیاد است. حتی «خواب هولناک»، پاک کننده گناهان است امام صادق علیه السلام فرمود:« إنّ المؤمنَ لَیُهَوَّلُ علیه فی مَنامِهِ فتُغفَرُ لَهُ ذُنوبُهُ، و إنّه لَیُمتَهَنُ فی بَدَنِهِ فتُغفرُ لَهُ ذُنوبُهُ[4] = همانا مؤمن خواب هولناك مى بیند و به سبب آن، گناهانش بخشیده مى شود؛ آسیب بدنى مى بیند و به آن سبب، گناهانش آمرزیده مى شود». خدا چقدر مهربان است. می فرماید «بنده­ام یک خواب بد دید، اذیت شد؛ پس گناهانش را بریزید». یعنی در طول روز نمی شد من او را پاک بکنم، با یک خواب بد پاکش می کنم.   با این خدای به این مهربانی، آیا آدم باید غصه بخورد؟ برای دردسرهای زندگیش به قرص خوردن بیفتد؟ می گوید هیچ نگرانی در زندگی تو نیست، مگر اینکه من پایت حساب می کنم. برای همین فقط ساعت های اوج یک انسان، ساعت های شادی او نیست؛ ساعت های غصه و سختی های زندگی انسان هم ساعت اوج اوست، این ساعتی است که آدم پرواز می کند و اوج می گیرد. مریضی ها، غصه­ ها از دست دادن ها و فقدان ها برای انسان ها اوج می آورد. کفارات گناه/ خواب/ هم و غم [1] -  تحف العقول : 38 . [2] - بحار الأنوار : 67/244/83 . [3] - کنز العمال ج 1 ص 93. [4] - الأمالی للصدوق : 589/815 .

فیلم

1 - حتی «نگرانی های کوچک» پاک کننده گناهان است
2 - حتی «نگرانی های کوچک» پاک کننده گناهان است
3 - حتی «نگرانی های کوچک» پاک کننده گناهان است
4 - حتی «نگرانی های کوچک» پاک کننده گناهان است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8958
زمان انتشار: 4 آوریل 2018
| |
(26) نماز نور چشم من است

شادی؛ جلسه 26 ؛ 96/09/25

(26) نماز نور چشم من است

 پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان انسان کامل فرمود: خداوند، نور چشم مرا نماز قرار داده است، یعنی ذوق زدگی من را در نماز قرار داده است.  

پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می فرمایند: «جعَلَ اللهُ جَلَّ ثَنائه قُرَّةَ عَینی فِی الصَّلاةِ= خداوند، نور چشم مرا در نماز قرار داده است». قرة عینی یعنی خنکی چشم. در فارسی چشم خنکی یا خنکی چشم نداریم؛ بلکه می‌گوییم: «چشم روشنی» یا «روشنی دل». وقتی دلتان شاد می‌شود، می‌گویید: «دلم خنک شد». در واقع خنکی، همان شادی است. هربار که اشکی که ناشی از غمی (غم‌های چهارگانه‌ جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) ‌است، جاری می‌شود، اشک گرمی خواهد بود. گاهی هم انسان از خوشحالی گریه می‌کند، این اشکی که از خوشحالی می‌ریزد، خنک است. پس «قرة عینی» یعنی انسان از شدت خوشحالی گریه‌اش می‌گیرد. در روایت هم داریم وقتی مومن بهشت را می‌بیند، به قدری ذوق زده می‌شود که اگر فرشته‌ها به دادش نرسند، از شدت خوشحالی می‌میرد. پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان انسان کامل می‌فرماید: خداوند خنکی دل من را، یعنی ذوق زدگی من را در نماز قرار داده. این چگونه قابل فهم است که نماز برای انسان شادی می‌آورد؟ گفتیم انسان‌ها در یکی از این پنج وطن (جمادی یا گیاهی یا حیوانی یا عقلی یا فوق عقلی) هستند. هر بخش انسان معشوق، آرزو و هدف ویژه خودش را دارد که عبارتند از آرمان‌های اقتصادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی. بنابراین، انسان بسته به اینکه شخصیتش چه شکلی باشد؛ یعنی چه باطن شخصیتی داشته باشد و از نظر شخصیتی جزء کدام دسته از این پنج شان قرار می‌گیرند، تقسیم بندی می‌شوند. خداوند در قرآن انسان‌ها را براساس معشوق‌هایشان به دو دسته تقسیم کرده: «مؤمن و فاسق». مؤمن از نظر قرآن کسی است که فقط سه معشوق «الله، اهل بیت و جهاد» در راس همه عشق‌هایش باشد. فاسق هم یعنی کسی که باطن انسانی ندارد. چون معشوق‌هایش یکی از چهار دسته معشوق فوق هستند. البته به این معنا نیست که آنهایی که معشوق شان غیر از این چهار مورد فوق هستند، خدا یا اهل‌بیت را دوست ندارند. این طور نیست. بلکه معشوق اصلی‌شان یکی از این چهار دسته است. به چنین کسی فاسق می‌گویند. بنابراین، شما زمانی حالت عادی دارید که معشوق‌های بی‌نهایت و معشوق‌های جاودانه را بخواهید. وقتی بی‌نهایت شدن، خانواده‌ی آسمانی، بهشت و بالاتر از بهشت را رها می‌کنید، دیگر طبیعی نیستید. چون باطن‌تان به خاطر داشتن بخش فوق عقلانی و فوق تجردت بی‌نهایت طلب است. مثل کسی که به غذا نیاز دارد اما اشتها ندارد. این طبیعی نیست. انسانی که با الله، اهل بیت و جهاد، بهشت و معنویت هم سنخ نیست، او هنوز طبیعی نیست. چون رشد کافی ندارد. پس چنین کسی خنکی دلش در این جور چیزها می‌شود. یعنی در امورات مربوط به حیوانی و جنبه‌ی جنسی یا جنبه‌ی حیوانی از قبیل نوع جنسی نیست، نوع وهمی است. مثل مقام، ریاست شرکت، کارخانه و... . پس نوع گرایش هر کس نشان می‌دهد که در کدام یک از این پنج شان است.  نماز؛ فرصت خلوت با خدا است چه اتفاقی در نماز برای انسان می‌افتد؟ در نماز شما فرصت خلوت کردن با الله که معشوقت هست را داری. گاهی شخص می‌گوید: من تمام روز خستگی دارم؛ ولی آن ساعتی که با معشوقم حرف می‌زنم، پیامک میدم، تلفنی صحبت می‌کنم؛ همه‌ی خستگی‌هایم به در می‌رود. این معشوق هر چیزی می‌تواند باشد؛ خانواده؛ همسر، دوست و... در نماز، شخص با اله حقیقی خودش، یعنی الله رو به رو است. الله یعنی زیبایی مطلق، لذت مطلق، قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق، مهربانی مطلق. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می فرماید وقتی خداوند می‌خواست آسمان و زمین را بیافریند، همه چیز را از ۱۰۰ رحمت خلق کرد؛ یعنی از صد درجه مهربانی خلق کرد. یک درجه اش را برای حیات انسان‌ها گذاشت. با همین یک درجه رحمت خداست که میلیاردها انسان عاشق هم می‌شوند و به هم محبت می‌کنند. مثل محبت پدر و مادر، همسر، دوستی‌ها و محبت‌های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی. حتی محبت‌های فوق عقلانی. حضرت می‌فرمایند: «۹۹ درصد رحمتش را برای آخرت گذاشته است». چون آنجا زندگی جاودانه است. پس شما هر کسی را که دوستش دارید و به او محبت می‌کنید، در واقع از رحمت خدا دریافت می‌کنید. در خودشناسی گفتیم محبت یک امر حقیقی است. نیاز به منبع دارد که از کجا آمده! ما وجودمان از خودمان نیست. وجود ما از خداست. حالا وقتی شما می‌خواهی سر نماز بایستی در واقع در مقابل خدا ‌ایستاده ای. آنهایی که نماز نمی‌خوانند، بعدا می‌فهمند که چه جنایت و ظلمی در حق خودشان کرده اند. از چه لذتی، عشقی و از چه شادی خودشان را محروم کردند. وقتی آدم خودش را نمی‌شناسد، از لذت‌های حقیقی هم غافل است.         آفتی نبود بدتر از ناشناخت            تو بر یار و ندانی عشق باخت           برای همین هم انسانی که آدم نشده، چهل سالش هم که باشد، زوری و با کراهت نماز می‌خواند. این یعنی هنوز نمی‌تواند با خدا لذت ببرد، اما انسانی که آدم شده، یعنی بخش انسانی‌اش فعال است، دلش برای نماز لک می‌زند، دلتنگ خدا می‌شود، دلتنگ غیب می شود، دلتنگ حرم می‌شود. وقتی آدم بخش انسانی‌اش فعال بشود، پنج وعده نماز برایش کم است. پس خدا احکام را براساس بخش انسانی انسان قرار داده. چون همه‌ی آرامش‌های حقیقی انسان مربوط به بخش انسانی اوست. اگر بخش اصلی شخصیت ما غذا نخورد، با هیچ چیز دیگر نمی‌تواند آرامش پیدا کند. دنیا بدون خدا معنا ندارد دنیا بدون خدا، بدون مسجد، حسینیه، حرم، سجاده، غیب و خانواده آسمانی واقعا جهنم و تاریک است. آن چیزی که باعث می‌شود دنیا را تحمل کنیم، این است که خدا خودش هم با ما به دنیا آمده، یعنی رهایمان نکرده. علاوه بر خودش هم اهل بیت را فرستاده و ما می‌توانیم با آنها ارتباط بگیریم. ولی اگر نتوانستید این ارتباط را برقرار کنید، لحظه مردن انسان خیلی داغون می‌شود. اجازه‌ی ذکر را از آدم می‌گیرند. رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «جعَلَ اللهُ جَلَّ ثَناء قُرَّةَ عَینی فِی الصَّلاةِ= خداوند متعال شادی دل من را در نماز قرار داده است». تکبیرة الاحرام نماز یعنی حرام کردن، یعنی انسان وقتی با معشوقش تنها می‌شود، دوست ندارد کسی حتی مادرش هم مزاحمش بشود. به خلوتی که انسان دوست دارد هیچ کس با او نباشد، تکبیره الاحرام می‌گویند. یعنی وقتی می‌گوئی: «الله اکبر» یعنی هیچ کسی غیر خدا در دلت نیاید. من می‌خواهم الان با خدا حرف بزنم، من الان عاشق خدا هستم، دوست دارم سرم رو رو پای خدا بگذارم و قربان صدقه برم، دوست دارم بغلش کنم، دوست دارم ببوسمش. این احرام است. ولی کسی که بخش مردانگی و زنانگی اش مسلمان شده و هنوز فوق عقلش فعال نشده و فقط به عنوان یک مرد یا زن نماز را قبول کرده، آن هم تکلیفی قبول کرده، هیچ لذتی از آن نمی‌برد. چون با بخش انسانی ارتباط برقرار نکرده. گفتم ما متاسفانه بیشتر در تربیت‌های دینی‌مان خانم و آقای مسلمان داریم؛ یعنی حیوان مسلمان تربیت می‌کنیم. انسان مسلمان تربیت نمی‌کنیم. چون انسان هم نیست، لذت هم نمی‌فهمد چیست. پس دین را به چشم تکلیف و از سر زور می‌بیند. «لااله الاالله» را درک نمی‌کند. او عشق انسانی را نمی‌فهمد. چون یا عشق عقلی دارد یا حیوانی یا گیاهی یا جمادی. من از نماز سیر نمى‌شوم حالا دقت کنید ببینید پیغمبر چقدر قشنگ عشق را تعریف می‌کند. می فرماید: «وَحَبَّبَ إِلیَّ الصَّلاةَ كَما حَبَّبَ إِلى الجائِعِ الطَّعامَ وإِلى الظَّمآنِ الماءَ= نماز را محبوب من قرار داده، همچنان كه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه قرار داده است. [با این تفاوت كه]گرسنه هرگاه غذا بخورد سیر مى‌شود و تشنه هرگاه آب بنوشد سیراب مى شود، اما من از نماز سیر نمى شوم».(مكارم الأخلاق : 2 / 366 .) انسان گرسنه وقتی غذا بخورد، سیر می‌شود؛ یا آدم تشنه وقتی آب بخورد، سیراب می‌شود. اما پیامبر از نماز سیر نمی‌شد. برای همین خدا برای آدم حسابی‌ها (کسی که خدا و خانواده‌ی آسمانی‌اش را می‌شناسد)، لطف کرده به غیر از نمازهای یومیه واجب، نوافل هم گذاشته تا هر چه قدر که دلش خواست با او درد دل و خلوت کنند. حتی خدا می‌گوید: اگر گناهکاری پیش من بیاید تا سلام کند، من همه‌ی گذشته‌اش را ندید می‌گیرم و بجای گناهانش ثواب می‌نویسم: «یبدل الله سیئاتهم حسنات=خدا بدی ها را تبدیل به خوبی می کند». خدا گناهاش را به کار خیر تبدیل می‌کند. پس اگر کسی عاشق چنین خدایی نشده، در واقع دل ندارد، آدمی هست که انسانیت ندارد. عاشق شو ورنه روزی کار جهان سرآید    ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی   خدا در این کارگاه هستی همه چیز را برای این که تو انسان باشی آفریده. در حدیث قدسی نیز فرموده: «خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک، وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی= من همه چیز را برای تو آفریدم، ولی تو را برای خودم آفریدم»، یعنی من نیازی به تو ندارم بلکه شأنی در تو گذاشتم که جز خلوت با من این شأن اشباع نمی‌شود. قرآن هم می‌فرماید: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌‌گیرد». انسان فقط یا یاد معشوق حقیقی آرامش پیدا می‌کند. لذا خدا این نیاز ما را می‌دانست و نماز و عبادت را برای ما واجب کرد.   فروع دین/نماز/سجده

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8955
زمان انتشار: 3 آوریل 2018
|
سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث «شادی»

سلسله مباحث استاد محمد شجاعی با عنوان «شادی» و شامل موضوعات « نقش شادی در خانواده»، «نقش شادی در ارتباط با همسر»، «نقش شادی در تربیت فرزند» و «نقش شادی در جامعه» روز شنبه  1397/01/18 ساعت 17:00 برگزار می گردد. نشانی: بلوار مرزداران، خیابان ایثار، سالن اجتماعات مجتمع فرهنگی مذهبی مسجد جامع حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام).   آرشیو مباحث «شادی» 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8944
زمان انتشار: 29 مارس 2018
| |
صدقات و آثار آن در دفع عذاب و فشار قبر

منازل الاخره، جلسه 15، 88/6/28

صدقات و آثار آن در دفع عذاب و فشار قبر

صدقات، عامل دیگری برای آسان شدن عذاب و فشار قبر است. نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:«بر میّت هیچ ساعتی سخت­ تر از شب اول قبر نیست، پس رحم نمایید به مردگان خود».

 صدقات در هر زمانی کمک ­حال اموات است و بخصوص در شب اول قبر. منظور حضرت نیز شب اول قبر است که باید در این شب برای اموات مقداری صدقه، خیرات هدیه کرد که ثوابش روشنی ­بخش چشم او و شادکننده دل او باشد. ولی کلاً به طور کلی صدقات در تمام زمان ها راهگشا و شادی­ آورست. صدقات هم مختلف است، گاهی اطعام و خوراک است، مثلاً مبلغی را برای تهیه خوراک به مستحق و فقرای حقیقی باید هدیه کرد که بسیار ارزشمند است. بهتر از این، صدقات عام المنفعه و ماندگار است که برای عموم می شود انجام داد و جزء باقیات الصالحات به شمار می رود. بعضی صدقات مثل کمک غذایی به فقرا یا تهیه لباس ارزش زیادی دارد و کمک زیادی به اموات می کند اما ماندگاری کمتری دارد در مقابل، صدقات معنوی وجود دارد که دائمی بوده و ماندگارند. صدقات ماندگار یعنی هزینه برای ساخت مسجد، کمک به حرم ها، ریختن پول در حرم ها که به منزله ی سهام داری و سرمایه گذاری ابدی است. چون وقتی که شما به مسجد، حرم، حسینیه یا برای یک فعالیت فرهنگی کمک می کنید، در این مکان ها انسان­‌سازی صورت می گیرد و انسانهای زیادی از قِبَل آن هدایت می شوند که نتیجه ­اش را جز خداوند تبارک و تعالی کسی نمی تواند حساب کند. مثلاً در مسجد نسل در نسل عبادت برگزار می شود، انسان هایی هدایت می شوند، نسل در نسل کار خیر انجام می شود، حرم های معصومین و امام زادگان همینطور.  کمک به انجام چنین کارهای خیری فقط مختص به اموات نبوده و زندگان نیز باید در این امر بکوشند. یکی از زیرکی­ های مؤمن این است که همیشه در کارهای ماندگار سرمایه ­گذاری می کند و سهام می خرد، در واقع مثل یک شرکت سهامی است که حالا حالاها سهامش ماندگار است. گاهی افراد علاوه بر این که مبلغی را از طرف میت شان در کارهای خیر سرمایه گذاری می کنند، بلکه برای خود نیز باقیات الصالحاتی پیش می فرستند. مثلاً شما حرم امام رضا(علیه السلام) می روید یا مبلغی را به نیت پدر و مادرتان که از دنیا رفته اند، کمک می کنید، می توانید برای همه اموات چه بدوارثان و بی وارثان نیت کنید. یعنی بگویید، خدایا برای هر کس که خودت صلاح می دانی، برای هر کس که تو دوست داری، برای هر کسی که تو می­ پسندی، من سرمایه­ گذاری می کنم. چون با این نیت، انسان از پوسته خودخواهی بیرون می آید؛ زیرا ثواب، یک امر مجرّد است و به همه می رسد. همانطور که در دعای ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللّهمَّ أَدخِل عَلی أَهلِ القُبُورِ السُّرور= خدایا همه اموات را شاد کن». انسان باید یاد بگیرد که از پوسته خودش و تعلقات شخصی خودش دربیاید. مثلاً وقتی پولی را در حرم امام رضا می ریزید تا این حرم هست و بیشمار انسان می ­آید و آنجا هدایت می شوند و معنویت کسب می کنند؛ عبادت، آموزش، کسب معرفت و نورانیّت است، ثواب آن دائماً برای انسان ذخیره می شود. اگر برای خودش سرمایه ­­گذاری کرده باشد، برای خودش و اگر برای امواتش سرمایه ­گذاری کرده باشد، برای امواتش ماندگار می شود و کسی هم جز خدا واقعاً نمی تواند آن را حساب بکند. نماز والدین،‌ دفع کننده فشار و عذاب قبر از دیگر عوامل دفع کننده فشار و عذاب قبر، نماز و سایر عبادتهاست. از امام صادق(علیه السلام) سئوال می شود که آیا می توان برای مُرده نماز خواند؟ حضرت می فرماید: «بله گاهی میت در فشار است و بخاطر نمازی که شما به او هدیه می کنید در رفاه قرار می گیرد». یکی از نمازها نماز والدین است. جزء آداب است و ارزش فراوان دارد که انسان نماز مخصوصی به نام نماز والدین بخواند، یا دو رکعت نماز معمولی مثل نماز صبح بخواند و به اموات خود هدیه کند. هدیه کردن صلوات، خواندن قرآن، کارهای خیر، حج و ... برای میت خیلی ارزشمند است. این هم لطف عظیم خداوند تبارک و تعالی است که این راه را برای کمک انسانها به همدیگر باز گذاشته است. با این کار اسم «رحمن» و «رحیم» «غفور» و «عفوّ» خداوند در ما تجلی می یابد، کینه هایمان پاک می شود و از نظر اخلاقی تَخَلُّق به اخلاق خدا پیدا می کنیم. پس این اعمال از چند جهت حائز اهمیت است هم برای خودش شخص و هم برای اموات. نکته مهم در انجام این اعمال این است که اگر می خواهیم نماز، قرآن، کار خیر و ... برای میت هدیه کنیم، آن را با کیفیت انجام دهیم. یعنی اگر یک سوره حمد هم می خواهیم بخوانیم، تمرکز داشته باشیم و با توجه به معنی­اش با عشق و علاقه و با معرفت این کار را بکنیم. صلوات نیز کار ارزشمند دیگری است، بخصوص اگر دسته جمعی باشد که در این صورت جزء خداوند کسی نمی تواند ثواب آن را حساب کند. با دو رکعت نماز ساده، اموات تان را شاد کنید نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از کنار قبری رد می‌شدند که میتی در آن دفن شده بود و خانواده­‌ی آن میت بالای قبر او گریه می‌کردند. حضرت میفرماید:«لَرَکعَتانِ خَفیفَتانِ ممّا تَحتَقِرُونَ أحَبُّ إلى صاحِبِ هذا القَبرِ مِن دُنیاکُم کُلِّها[1]= دو رکعت مختصر و کوتاه در نزد این میت از همه چیز بالاتر است». معنای حدیث خیلی عمیق است. یعنی شما در دنیا که بودید چقدر می خواستید در حق یک آدم لطف بکنید؟ حال اگر می خواهی شادش بکنی، دو رکعت نماز برایش بخوان. بیشتر از آن موقع که در دنیا بود و تو همه دنیا را به او می دادی شاد می شود. دست میت آنجا خیلی خالی است. برای همین حضرت علی (علیه السلام) فرمود:«آه مِن قِلَّۀِ الزّاد وَ طُولِ الطَّریق= آه از کمی توشه و طولانی بودن راه». یک آدم باشعور، یک آدم عاقل که قیامت و قبر را باور کرده، بیشترین سرمایه­‌گذاری­ اقتصادی اش­ برای آخرت است نه برای دنیا. الان اگر خوب دقت کنیم می بینیم که بازار بورس چه خبر است. ولی بازار بورس آخرت با اینکه یک مسیر ابدی را انسانها دارند، کساد است. یعنی چیزی به اسم قبر، تنهایی آنجا، وحشت آنجا، ضیق آنجا، باورشان نشده است. یک اهل دلی بود، می گفت: کسی که از دنیا رفته بود را خواب دیدم که اوضاع خیلی بدی داشت و می گفت: شماها اگر بدانید اینجا چقدر دست خالی بودن و فقر آدم را اذیت می کند، آن استخوانی که جلوی سگ می­انداختید به نیت ما می­انداختید، اینجا خیلی به ما می رسید. ما خیلی مثل اینکه به خودمان مغروریم. فکر می‌کنیم خیلی دستمان پُر است. خیلی آرام نشسته ایم، هیچ هیجانی برای قبر نداریم نه برای اصلاح کردن خودمان و برداشتن این مار و عقرب­ها از روح خودمان، خودسازی، نه برای ذخیره کردن انجام اعمال خیر، اعمال صالح. مرگ، قیامت انسان است حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:«المُوتُ القیامَۀ = موت همان قیامت است». این حدیث پیامبر یعنی چه؟ منزل بعد از برزخ، قیامت است. پس چرا پیغمبر می گوید: هر کس بمیرد قیامتش برپا می شود. یعنی چون در برزخ در نظام آخرت، متولد می‌شویم همه ارزیابی­ ها و محاسبه‌­ها آنجا همه چیز شروع می شود. قیامت که 50 موقف دارد که در هر کدام از مواقف از انسان سؤال می کنند،‌ این سؤالها را در قبر هم دارند. در برزخ و قبر «مَن رَبُّک، مَن نَبِیُّک»، وقتی این سئوالها را که دارند می پرسند، پس قیامت انسان برپا می شود. ما تا قیامت مان چقدر فاصله داریم؟ قرآن می فرماید:«إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً = آخرت را خیلی دور می ­بینند و ما نزدیک می بینیم». قیامت و برزخ چقدر با ما فاصله دارد؟ رابطه دنیا با آخرت مثل رابطه رحم مادر با دنیاست. همانطور که دنیا هیچ فاصله زمانی و مکانی با جنین ندارد، جز یک تولد. ما هم هیچ فاصله ­ای تا قبرمان نداریم جز یک تولد که همان وفات مان است. بنابراین، آن طرف که سئوال می کنند:«كَمْ لَبِثْتُمْ= چقدر در دنیا بودید؟»، می گویند: ما نصف روز، یک ساعت، دو ساعتی، چند ساعتی در دنیا بودیم. اگر در مقیاس آخرت ببرید، می‌بینید هیچ است هیچ. در روایات تأکید کردند:«حاسِبُوا قَبلَ أَن تُحاسَبُوا= خودتان را محاسبه کنید، قبل از اینکه شما را محاسبه کنند»، «مُوتوا قَبلَ أَن تَمُوتُوا= بمیرید، قبل از اینکه میرانده شوید». فکر کنیم که شب آخرمان است، ببینیم چه تعداد اخلاق بد داریم؛ ببینیم باید با آنها چه کار کنیم. یا بگویند سرطان داری، تا یک سال بیشتر زنده نیستی، می خواهی چکار کنی؟ می خواهی مسئله را حل کنی یا نه؟ ما اصلاً تصمیم جدی نداریم. همه این­ها هم مال ضعف ایمان ماست. اینکه ما مسئله برزخ و آخرت و ابدیت را باور نکرده ایم. بهترین خبرها، خبر تولد به وطن اصلی است یکی از بهترین خبرها که می تواند همیشه آدم را شاد کند، این آیه شریفه است:«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» یعنی من وطن خودم پیش معشوق خودم اصل خودم ریشه خودم برمی گردم. خیلی ها که اینجا خانه می سازند، چقدر شور و اشتیاق دارند. می خواهند 50 متر 100 متر 150 متر 500 متر خانه بسازند، اشتیاق فراوانی دارند، روی آن سرمایه­گذاری می کنند. می خواهند به بهترین وجه در آن زندگی کنند. ما اصلاً هیچ اشتیاقی برای بهشت هم نداریم. می دانید آن شوق اگر در دل آدم بیاید، آدم چقدر می تواند خوش­اخلاق زندگی بکند. چقدر می تواند مارها و عقرب­ها را از خودش دور کند. ما دل­مُرده شده ایم، شوقش را هم نداریم، ترسش بماند و خدا می داند شوق مُردن و شوق تولد چقدر می تواند در شادی دنیای ما اثر بگذارد. اینکه حضرت فرمود:«المُؤمِنُ دائِمُ النَّشاطُ= نشاط مؤمن دائمی است»، برای این است که یکی از دلخوشی های مؤمن این است که من از اینجا می روم. چند روز دیگر به اولیاء خودم ملحق می شوم:«وَ إنّا إِن شاءَ الله بِکُم لاحِقُون». این خبر خوشی است. ولی چون ما شناخت از خودمان و وطن مان نداریم وقتی می گویند:«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» غم دل خیلی ها را می گیرد. مؤمن چون یقینش به برزخ زیاد است و به چیزی وابسته نمی شود. راحت می تواند بگذرد، تَغافُل و تَجاهُل داشته باشد. صبر داشته باشد. راحت می تواند بگوید:«این نیز بگذرد». اگر شوقش بیاید، عمل صالح و دوندگی ­اش خیلی به انسان لذت می دهد و انسان را شاد و آرام می کند. پس ما به هر دویش احتیاج داریم هم به ترس از آنجا و هم به شوق آنجا. ترس از قبر قشنگ و سازنده است. این ترس، غمی است که در نهادش شادی وجود دارد. اشتیاقش هم شادی می آورد. هر چقدر انسان غم ابدیت و غم آخرت در دلش بزرگتر باشد در دنیا غم نمی­بیند. البته خوش به حال آنهایی که غم بالاتر از آخرت دارند. آنهایی که غم خدا را دارند، دلتنگ خود خدا هستند. آنهایی که قشنگ­ترین حرف هایشان «لا إِلهَ إلاّ الله» است. آنها اصلا غم آخرت هم ندارند. ما اگر بخواهیم دنیای شادی داشته باشیم غمهای دنیا جان ما را آزار ندهد، باید غم قبر و قیامت و غم ابدیت را در دلمان بزرگ بکنیم. اولیاء دین راجع به این مسئله سفارش زیادی به ما کرده اند. در خطبه ­های نهج البلاغه، قرآن، در سیره اهل بیت(علیهم السلام)، در سیره اولیاء الهی چقدر تأکید کردند که ما این غم ها را بزرگ بکنیم. عذاب و فشار قبر سفر پرماجرا [1] - مجموعه ورام/ج2/ص225.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed