www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 7406
زمان انتشار: 26 اوت 2017
| |
حسنات قلب را نورانی می کند

حسنات قلب را نورانی می کند

حسنه، نیکی کردن و خوب بودن، هم قلب و ضمیر ما را روشن می کند و هم در صورت انسان نور ایجاد می کند. برگرفته از بحث حسنات و سیئات جلسه اول

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7190
زمان انتشار: 21 ژوئن 2017
| | |
قلب

قلب

حقیقت انسان قلب اوست. داشتن یک قلب سالم دارائی و کمال انسان است. چون مهم‌ترین و اصلی­‌ترین سرمایه هر فردی در زندگی  دل اوست. حتی سعادت آخرت هم بسته به کیفیت دل دارد.

 

وسعت بهشت هر کس به اندازه وسعت دل خودش است. اینکه چقدر بهشت شما وسیع است، به وسعت دل تان بستگی دارد. آنهائی که فشار قبر دارند، چون دلشان کوچک و تنگ است. فرمول: نفس ما قبر ماست. اگر در نفس خود ناراحتی و اضطراب داری، زودرنجی و بداخلاقی، بد زبانی، زود جوش می آوری، زود حوصله ات سر می رود، فشار قبر داری. چون قبر تو نفس توست. اما اگر عصبی نمی شوی، پرخاش گری نداری، بدبین نیستی، به هم نمی ریزی، روح دعوا و انتقام گرفتن... را نداری. راحت دیگران را  ببخشی، نسبت به آینده اضطراب نداری پس تو آدم بزرگی هستی و بهشت است. اینکه قلب را بشناسیم، حالت‌هایش را بدانیم و این که چه عواملی موجب قساوت و روشنائی دل می شود، از مهم‌ترین موضوعات بحث سی دی «قلب» است. برای خرید این سی دی از فروشگاه آنلاین مؤسسه منتظران منجی (عج) کلیک کنید.  عناوین برگزیده بحث: اهمیت شناخت قلب ظرفیت قلب انواع قلب قلب سلیم چه قلبی است؟ شاخصه سلامت قلب حالات قلب عوامل تأثیرگذار در تقویت دل اصلاح قلب علاقه مندان به تهیه این لوح فشرده می توانند آن را از فروشگاه اصلی مؤسسه، محل برگزاری جلسات، نمایشگاه های عرضه محصولات فرهنگی مؤسسه و سفارش پستی و  فروشگاه مؤسسه منتظران منجی (عج) به آدرس http://montazerstore.ir تهیه نمایند.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6504
زمان انتشار: 28 مارس 2017
| | | |
چرا انسان نیاز به دعا دارد؟

مباحث «آثار دعا»(1) برگرفته از شرح صحیفه سجادیه

چرا انسان نیاز به دعا دارد؟

ماه رجب را در پیش داریم‏، ماه دعا و انابه به سوی خدا. به همین مناسبت بحث «آثار دعا» از سلسله مباحثِ استاد شجاعی را تقدیم می کنیم.

 

انسان به دلیل فقر ذاتی که دارد، محتاج دعاست. یعنی نه تنها در برآورده ساختن نیازهای خود وابسته به خداست، بلکه در اصلِ هستی خود نیز وابسته به پروردگار باریتعالی است و به دعا نیاز دارد. از طرفی، فطرت خداجوی انسان همیشه دنبال قدرت قاهره ی غیرقابل شکست و نامحدود است. زیرا می بیند که از هیچ کدام از قدرت های موهوم و سلسله عللِ عالم، کاری ساخته نیست. پس به طرف قدرت غیر مغلوب الهی جذب شده و به او متوسل می گردد. پناه بردن به قدرتهای محدود، گذشته از ناتوانی های قهری و تخلف های طبیعی، موجبِ خضوع نابجا، تملق، شکست های روحی و هضم شدن در حریم های ناامن می گردد و از همه مهمتر، سبب فراموشی خدای تعالی و غفلت از قدرت بی انتهای او و محروم شدن از برکات این ارتباط نیز خواهد شد. در واقع مکتب دعا، بار عام برای همه ی گرفتاران و نیازمندان، و وعده ی اجابت از طرفِ قدرتی غیر مغلوب و توانا می باشد که تنها حلال مشکلات عظیم انسانهاست. اولین اثر دعا، پر کردن خلاء فطری است با توجه به نکات ذکر شده، اولین اثر دعا، پر کردن خلاء فطری و نیاز به دعا است که در وجود انسان ها نهاده شده است. راهی که قهرا سبب می شود، پای انسان به کج راهه ها باز نشود و از انحرافاتی که از هر جهت برای انسان مضر است، جلوگیری گردد. ما فقیر مطلق هستیم و موجود مستقلی نیستیم. نیاز هایی داریم. یعنی اساسا در نظام وجودی خودمان وابسته هستیم. ما برای حرکت چشم و پلک مان یا حتی برای ضربان قلب مان احتیاج به عنایت حق تعالی داریم. حال، موجودی که این گونه محتاج است، وقتی به سراغ غیر خدا می رود، در واقع خودش را از عامل حیات خود محروم ساخته است. وقتی کسی خودش را از اساسی ترین نیازش محروم می کند، دیگر تعادلِ او معنایی ندارد. نظام شخصیتی انسان، تعادل او، آرامش و قدرت او در ارتباط با حق تعالی است.‌ ما با امری کاملا ریاضی روبرو هستیم. ریاضیات روح بشر، طوری تنظیم شده که بخش اصلی شخصیت ما، که فوق عقل ما را تشکیل می دهد،‌ فقط با خدا آرامش می‌گیرد. «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ= آگاه باش كه با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد» (رعد/28). «قلب» یعنی همه ی حقیقت انسان. پس اولین اثر دعا این است که وقتی تو در جلسه ی دعا می گویی: «الهی، اللهم، یا ربّ، یا الله»، با خداوند روبرو می شوی و خداوند می فرماید: به محض این که تو بگویی:«الهی، اللهم و ...»، من می گویم: «لبیک». ما «اللهم» می گوییم و صدایش می کنیم. او هم می‌گوید: «لبیک». ولی ما خود را با او روبرو نمی بینیم و حرفی نداریم و خود خدا را برای خودمان نمی‌خواهیم. اگر هم حرفی بزنیم، بیشتر نگران بخش های جمادی و گیاهی و حیوانی مان هستیم و چیزهای مربوط به این بخش‌ها را می‌خواهیم. یعنی اصلا با خود خدا، کاری نداریم و در مقابل خود خدا خیلی زاهدیم. «ای که صبرت نیست از دنیای دون              چونت صبرست از خدا؟ ای دوست، چون؟» (مولوی) ما هر وقت با خدا روبرو می شویم و او لبیک می گوید، ما می گوییم: «من ماشین می‌خواهم». «همسر می‌خواهم، خانه می‌‌خواهم...» . اما هیچ وقت نخواستیم حقِ دل‌مان را بگیریم. یعنی نگفتیم خودت را می‌خواهیم و با خودت کار داریم. نیاز ما به خدا از طریق نیازمان به مسائل جمادی، گیاهی و حیوانی تعیین می‌شود. این یعنی هر وقت که پیش خدا می روی و نیازهایت را به او می‌گویی، از شما سؤال می کند که برای خودت چه می خواهی؟ ولی آیا شده، یکبار برای خودمان چیزی بخواهیم؟ ما هر چه خواسته ایم، برای غریبه خواسته ایم. برای ناخودمان و برای بخش حیوانی که از بین می رود، خواسته ایم. چیزی برای نفس و روح، برای قلب و عقل مان که معشوقش خداست، نخواسته ایم. وقتی مهمترین مسئله و دغدغه ام خودم نیستم، چه چیزی را از دعا می خواهم برداشت کنم؟ انسان بر اساس نظام ارزشی خود، بر هر چیزی قیمت می گذارد و متاسفانه در نظام ارزشی ما خداوند تبارک و تعالی قیمتی ندارد. «وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ = بزرگى خدا را چنان كه باید نشناختند»(انعام/91). اگر به شخصی بگویند، کشتی ات غرق شد؛ پسرت مرد؛ زنت مرد؛ پولهایت گم شد و ... سکته می کند. چون نظام ارزشی او به این چیز ها بسته شده است. ضربان قلبش با این ها تنظیم می شود. اما حالا اگر یک نفر بفهمد، خدا را از دست داده است، باید چه حالی به او دست بدهد؟ ما خوابیم و نمی دانیم در حق خودمان چه جنایتی انجام می دهیم. بعد که به برزخ منتقل می شویم، تازه می فهمیم، چه کلاهی سرمان رفته است. اگر خدا همه ی دعاها و حتی دعاهای مقدست را هم که اجابت کند، بعدا می فهمی همین که با خود خدا رفیق نبودی، باخته ای و همین برای تو بزرگترین حسرت می شود. اگر کسی از الان فهمید که باید خلاء روحی اش را با معشوق خودش پر کند، و دغدغه ای اصلی او این شد که بگوید: « اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حُبَّك وَ حُبَّ ما تُحِبُّه وَ حُبَّ مَن یُحِبُّکَ = خداوندا محبت خود را و محبت کسانی را که دوست داری و محبت کسی که تو را دوست دارد را روزیم فرما». اینجاست که آرامش سراغ انسان می آید. اگر بزرگترین دغدغه ی ما دغدغه ی فوق عقلانی باشد، آن وقت آدم راحت می شود و درد احساس نمی کند و «بلا» نمی تواند کمر انسان را خم کند و آرامش را از او بگیرد. نه تنها نمی تواند، آرامش را بگیرد، بلکه از آن به عنوان یک ثروت، یک وسیله برای رسیدن به خدا استفاده می کند. خیلی فرق است بین کسی که سوار بلا می شود تا در آغوش خدا برود و کسی که وقتی بلا سرش می آید از خدا دور می شود. گفتن «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» راحت است. «الا بذکر الله» یعنی غیر از ذکر خدا نیست. اگر تو واقعا اطمینان قلب می‌خواهی و می‌خواهی همیشه آدم قدرتمند و شاد باشی، باید بروی و با معشوق خودت ازدواج کنی. این که تو فکر کنی، اگر از دست این زن خلاص شوی و با زن دیگری ازدواج کنی، از دست این شوهر خلاص شوی و با دیگری ازدواج کنی؛ این ماشینت را عوض کنی؛ یا از مستاجری دربیایی و...؛ اگر فکر کنی با اینها به آرامش می رسی، اشتباه کرده ای. سراب می بینی. اینها فقط سراب است، سراب. خداوند ما را بدبخت و بیچاره خلق نکرده است. ما جزء مظاهر خدا هستیم و روح خدایی داریم. انسان برای به آرامش رسیدن، نه پدر می خواهد، نه مادر، نه همسر و نه غذای آن چنانی و نه ثروت و نه خانه ی آن چنانی. انسان برای آرامش فقط خدا می خواهد. اگر خدا باشد تو آرام هستی و اگر نباشد نه. اینها را هم داشته باشی و او نباشد آرام نیستی. پس اولین اثر دعا پر کردنِ خلائی است که ما نیاز داریم پر شود. چون این خلاء خیلی مهم است. دومین اثر دعا، ارتباط با قدرت نامحدود الهی است ارتباط با قدرت نامحدود الهی، با توان ضعیف انسانی که گذشته از امن و آرامش دائمی برای انسان، و اشباع خلاء روحی او، منجر به دریافت عظمت و فضیلتی می گردد که این فضیلت سبب می شود، او در مقابل هیچ مشکلی توان خود را از دست نداده و همواره مقاوم باشد. یعنی یک معدن عظمت و قدرت و اجابت و مسبب الاسباب را انسان، پشتیبان خود قرار داده است. از خودت در بیا! انسان با خداوند قدرتمند می شود. وقتی که شما نفسِ این ارتباط را داری، روز به روز قوی تر می شوی. ما نمی دانیم واقعا این یعنی چه؟! این یعنی وصل به مرکز قدرت باشی و این اتصال برای انسان خیلی غوغا می کند. بنابراین، در آیه کریمه می فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» یگانه آرامش بخش که می تواند بر تمام وجود آدمی مسلط و فراگیر باشد، فقط و فقط یاد خداست. تنها آرام بخش همین است. امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه می فرماید: خدایا تو بودی که با یاری خودت مرا تایید کردی تا بر دشمنانم پیروز شوم. اگر یاری تو نبود من از شکست خوردگان بودم. ای کسی که رفعت مقام و بلند مرتبگی را به خودت اختصاص دادی. دوستان تو با عزت تو شکست ناپذیرمی شوند. ای کسی که پادشاهان در مقابل تو یوغ ذلت برگردن نهادند و از خشم و غضب تو ترسانند. در تایید این نکته، اگر نظری به تاریخ بیندازیم، به عظمت و مهم بودنِ این موضوع بهتر واقف می شویم. تاریخ تمام انبیاء را که بنگریم، خواهیم دید که آن بزرگواران همیشه در مقابل قدرتهای بزرگ ایستاده اند. در قرآن داستان 25 پیامبر صلوات الله علیهم را بخوانید. قسمت جالب اینجاست که آنها همیشه تنها بوده اند، تا به ما بفهمانند که منشاء قدرت چه کسی است؟ خداوند در قرآن سفارش کرده است:«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى = بگو من فقط به شما یك اندرز مى‏ دهم كه دو نفر به دو نفر و به تنهایى براى خدا به پا خیزید» (سبأ/46). برای خدا دو نفره یا یک نفره قیام کنید. یعنی وقتی من قیام کنم و پشتوانه ام خدا باشد، هیچ فرقی نمی کند که یک نفر باشم یا دو نفر. هر پیامبری که آمده، فرعونی در مقابل او قد علم کرده و شدّاد و نمرودی به نزاع با او برخاسته است. در مقابل، انبیای عظام حتی از کمترین نظام فیزیکی زمان خود بهره‌مند نبودند. ولی هرگز خود را نباختند و جالب آن است که عاقبت هم پیروزی از آنِ مکتب انبیا بوده. حضرت موسی (علیه السلام) فقط هارون را داشت. هیچ کس همراه ابراهیم (علیه السلام) نبود و پیامبر ما فقط از پشتیبانی ابوطالب برخوردار بود. ولی عاقبت، قدرت الهی بر همه چیز غالب آمد. « رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ= خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند. اینانند حزب خدا آرى حزب خداست كه رستگارانند» (مجادله/22). و نیز فرمود: «إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ = كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتما پیروز خواهند شد» (صافات/172). تنها آنها یاری می شوند. « وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ = و سپاه ما هرآینه غالب ‏آیندگانند» (صافات/173).  لشکر ما به تنهایی غالب خواهد گشت. حال کسی می تواند، فکر کند که ما نمی توانیم، آمریکا و ابرقدرتها را نابود کنیم؟ نمی توانیم زمینه ی ظهور امام زمان (علیه السلام) را فراهم کنیم؟ والله اگر تردید کنیم، دین نداریم. فقط و فقط اگر مردم ایران به «وفاداری» و «همدلی» با امام زمان (علیه السلام) برسند، تردید نکنید که هیچ فاصله ای تا ظهور نخواهیم داشت. برگرفته از مباحث «شرح صحیفه سجادیه» 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6069
زمان انتشار: 31 ژانویه 2017
| | |
باید از محبوب­هایت هزینه کنی تا خدا محبوبت شود

درس اخلاق و خودسازی جلسه 12؛ 95/11/11

باید از محبوب­هایت هزینه کنی تا خدا محبوبت شود

خدا انسان را دوست دارد. قبل از این که انسان را خلق کند، خدا مثل همیشه عاشق خودش بود. این که اگر انسان خودش را ببیند به خدا نمی رسد، مصداق این شعر حافظ است: «نبینی زان میان طرفی کمروار/ اگر خود را ببینی در میانه». یعنی وقتی خودت نباشی، او را می بینی. زمانی شناخت کامل از خداوند پیدا می کنی که خودت محو شوی و عالم را منهای خودت ببینی.

استاد حائری در پاسخ به این سؤال که «قبل از این که انسان خلق شود، طرف دوستی خدا کی بود؟» بیتی از شعر حافظ خوانده و این گونه توضیح دادند: «که بندد طرف وصل از حسن شاهی/ که با خود عشق بازد جاودانه»، رابطه خدا با انسان، دوستی است. خدا انسان را دوست دارد. قبل از این که انسان را خلق کند، خدا مثل همیشه عاشق خودش بود. این که اگر انسان خودش را ببیند به خدا نمی رسد، مصداق این شعر حافظ است: «نبینی زان میان طرفی کمروار/ اگر خود را ببینی در میانه». یعنی وقتی خودت نباشی، او را می بینی. زمانی شناخت کامل از خداوند پیدا می کنی که خودت محو شوی و عالم را منهای خودت ببینی. خدا همه جا هست؛ در خودت هم هست. اگر خودت را شناختی، خدا را هم می بینی. آنچه بیرون از خودت می بینی، خدا نیست. اگر جز او چیزی نبینی، این معرفت است. یعنی بیننده ای در کار نباشد و همه اش او باشد. انسان به وصال نمی رسد، مگر این که برای آنچه که دوست می دارد هزینه کند . قرآن می فرماید:« لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون=هرگز به حقیقت بر و نیکی نمی رسی، مگر این که از آن چه دوست داری در راه خدا انفاق کنی». هر کس باید محبوب های خودش را هزینه کند تا خدا محبوب او شود. خداوند به ملائکه فرمود: وقتی آدم را از خاک آفریدم و به او روح دمیدم، همه سجده کنید. ملائکه همه سجده کردند؛ یعنی «مما تحبون» شان را انفاق کردند؛ عزت و اقتدارشان را انفاق کردند. اما ابلیس انفاق نکرد. او بدبین به خدا بود، فکر کرد خدا تحقیرش می کند. گفت: من بهتر از او هستم. خدا بهترین راه نجات را به ابلیس نشان داده بود تا با سجده بر آدم، 6 هزار سال عبادت برایش بماند، اما او اطاعت نکرد و عبرت برای مؤمنین  و وسیله ی گمراهی برای کافرین شد. هر اندازه ای که تو از خود گذشتگی کنی، جزای خیر دریافت می کنی. باز قرآن می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ = ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را خریده است». (توبه/111). جان و مال مؤمن سیم و زرش است، آن را می دهد و بهشت می خرد. راه تقرب به ساحت امام زمان (علیه السلام) ایثار و ندبه است آیت الله حائری شیرازی در پاسخ به این سؤال: «برای ما انسانهایی که از نظر معنوی فقیر و تهی هستیم، راه های تقرب به ساحت امام زمان علیه السلام را بفرمایید؟» گفتند: راه تقرب، از خود گذشتگی و خواندن دعای ندبه است، پای همین دعای ندبه بایستید. گریه های شما در دعای ندبه، شما را نزدیک می کند. به فقیر کمک کنید به همسایه هایی که ندارند، کمک کنید. اصلاح دهید بین مردم را. هر جا خیری می توانی انجام دهی، انجام بده. از وقت و زمانت استفاده کن. اینها همان سیم و زری است که باید بدهی تا به مقصود برسی. چه مراحلی را برای بهبود کامل اخلاق باید طی کنیم تا بتوانیم به خودشناسی نائل شویم؟ قرآن  9 مرحله را بیان می فرماید: «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ = [آن مؤمنان] همان توبه‏ كنندگان. پرستندگان، سپاسگزاران، روزه‏ داران، ركوع ‏كنندگان، سجده‏ كنندگان، وادارندگان به كارهاى پسندیده، بازدارندگان از كارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدایند و مؤمنان را بشارت ده». (توبه/112). پس شرط مؤمن بودن ایت است که این 9 مرحله را رعایت کنیم. همان طوری که سجود بعد رکوع است، ترتیب اینها نیز تصادفی نیست. یعنی در مرحله اول، انسان جلوی خدا می ایستد و حرف می زند. معرفتش که زیاد شد، عظمت خدا را متوجه می شود، خم می شود، ذکر رکوع می گوید. اگر عالم ملکوت و علو خدا را در نظر گرفت و آن مراتب معنوی را دید، آنجا دیگر طاقت نیاورده به خاک می افتد و سجده می کند. رکوع برای عظمت خداست و سجود برای علو خداست و مراتب آن خیلی بالاست. این عالم ملک است و بالاتر از آن، عالم ملکوت است. اینها مراتب علو هستند که اولش از توبه شروع می شود. اگر کسی خودش را بشکند، یعنی حق الناسی دارد، عارش نشود و بگوید حلال کنید، من اشتباه کردم، این می شود توبه. وقتی توبه کرد، عبادت تائب قبول می شود. سیر می کند و می شود «الحامدون» بعد «السائحون». وقتی معرفت پیدا کرد در مقابل عظمت خدا تعظیم می کند و می شود «راکعون». وقتی معرفت زیاد شد، می شود «الساجدون». مرحله بعدی بین دیگران را اصلاح می کند، «الامرون». وقتی بین آدم های متوسط و معمولی را اصلاح کرد، سپس می رود سراغ انسان های مسئله دار. کار با این افراد خودسازی بیشتری نیاز دارد. سپس نوبت به «الناهون عن المنکر» می رسد و در آخر، به مرتبه نهایی می رسد. یعنی حافظ و نگهبان حدود الهی می شود. چگونگی مراقبه و محاسبه نفس را توضیح دهید؟ آیت الله حائری شیرازی در پاسخ به این سؤال فرمودند: ببینید دکاندار ها چه کار می کنند، حساب می کنند چقدر آوردند، چقدر خرج کردند، چقدر خرج خانه شد، چقدر برایشان مانده، چقدر بدهی دارند. این محاسبه روزانه است. اگر روزانه محاسبه نکرد، جمع می شود. مثل چرک دست است. همین که چرک شد، زود تمیزش کن. از این جهت است که می گویند کسانی که عملی از روی جهالت انجام می دهند تا کهنه نشده باید توبه کنند. این محاسبه نفس است. فرق «عرفان» و «تصوف» این است که عرفان به شرع عمل می کند، ولی تصوف «بدعت» ایجاد می کند آیت الله حائری در پاسخ به این سؤال که: «در محاسبه و مراقبه نفس چگونه خطاها را جبران کنیم؟ آیا با بیان استغفرالله آن عمل ناپسند از نامه عمل ما محو می شود؟ آیا روش هایی برای تنبیه و تأدیب نفس ابداع کنیم؟» گفتند: خیر. هیچ راه و روشی ابداع نکنید. «ابداع» روش «تصوف» است. فرق «عرفان» و تصوف همین است که تصوف روش ابداع می کند، ولی عرفان به آنچه شرع گفته عمل می کند. هر چیزی که از شرع رسیده، همان را انجام دهید. در روایت داریم که هر کس توبه کند، ولی از رفقای دوره ی گناهش جدا نشود، این شخص در واقع توبه نکرده است. باید کسانی که با او در گناه همراه بوده را رها کند. باید این حرام را تغییر دهد و جایش حلال را بگذارد. کسی که توبه کند، ولی مجلس گناه را ترک نکند، این در واقع توبه نکرده. انسان خود را دقیق تر از هر کسی محاسبه می کند. ممکن است همه عالم بگویند کارت درست است، ولی او خودش می داند که نیست. قرآن در این زمینه می فرماید: «اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا = نامه‏ ات را بخوان. كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى» (اسراء/14). سؤال بعدی این گونه مطرح شد: وقتی در ذهن مان در باره اعمال و رفتار انسانها قضاوت می کنیم، اگر چه این قضاوت صحیح باشد و در عملکرد ما نسبت به شخص خاصی ظهوری نداشته باشد، آیا این قضاوت و دلخوری از اعمال ناصحیح دیگران، اثر منفی در قلب ما خواهد گذاشت؟ آیا می توانیم با استغفار برای خود و شخص خاطی آثارش را پاک کنیم؟ ایشان در پاسخ فرمودند: یک وقت طرف منکری انجام داده، ثواب دارد که از عمل او متنفر باشی. یک وقت خیال می کند؛ فقط ظن است.‏ نمی دانی بد است یا خوب است. اینجا نیت و ظن بر خوبی باید بکنی. اگر ظن بدی کردی و نگفتی، همان استغفار برایش کافی است. انسان فقط یک دوست و یک دشمن دارد، دوست او خدا دشمن او‏، خودش است ایشان در پاسخ به این سؤال: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا یَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ = اى كسانى كه ایمان آورده‏ اید به خودتان بپردازید. هر گاه شما هدایت‏ یافتید، آن كس كه گمراه شده است به شما زیانى نمى ‏رساند. بازگشت همه شما به سوى خداست. پس شما را از آنچه انجام مى‏ دادید آگاه خواهد كرد» ( مائده/105) به چه فکر کنیم و چگونه فکر کنیم؟ فرمودند: فکر کن به این که اگر نفس تو به تو ضرر نزند، هیچ چیز به تو ضرر نمی زند. مواظب خودت باش! مواظب این و آن نباش! اگر تو هدایت شدی، گمراهی گمراهان به تو ضرر نمی زند. ابلیس جزء «مَن ضَل» است. پس نمی تواند به تو ضرر برساند. اگر تو به خودت سود برسانی، هیچ کس نیست که به تو ضرر برساند. انسان در عالم یک دوست دارد و یک دشمن. دوستش خداست و دشمنش خودش است. بین انسان و خدا یک 100 وجود دارد. معنی اش این است که هر اندازه به خودت خوشبین شدی، باقی اش را می توانی به خدا خوشبین شوی. یعنی اگر به خودت یک درصد خوشبین هستی، نمی توانی به خدا صد درصد خوشبین باشی، یکی از آن صدتا کم می شود. اگر به خودت 50 درصد خوشبین هستی، خوشبینی به خدا از50  درصد بالا نمی رود. اگر به خودت 60 درصد خوشبین هستی، خوشبینی به خدا 40 درصد می ماند. اگر 90 درصد به خودت خوشبینی، برای خدا 10 درصد می ماند. اگر به خودت صد در صد خوشبین هستی، هیچ چیز برای خدا نمی ماند. ابلیس 100 در 100 به خودش خوشبین بود، خوشبینی اش به خدا شد صفر. سعدی می گوید: مرا شیخ دانای مرشد شهاب                  دو اندرز فرمود بر روی آب یکی آن که بر نفس خوشبین مباش           دگر آنکه بر خلق بدبین نباش هر کس به اندازه ای که بر خودش بدبین است، می تواند به همان اندازه به خدا خوشبین باشد. اگر 100 در 100 به خودت بدبین هستی، در نتیجه صد در صد به خدا خوشبینی. عقل از بزرگترین نعمت های الهی است آیا می توان عقل را اعظم نعمت های الهی دانست؟ و چگونه از عقل در احیای قلب استفاده کنیم؟ عقل از اعظم نعمت های الهی است. خدایا! آن کسی را که عقل دادی، چه ندادی.‏ آن کس را که عقل ندادی چه دادی. این عقل نور است. حجت باطنه است. با این حجت باطنه به حجت ظاهره می رسی. در روایت داریم: ما خلق خلقا أحب الیه من العقل استنطقه ثم قال له: أقبل فأقبل ثم قال له: أدبر فأدبر= خداوند عقل را خلق کرد و به او گفت: برو، رفت. به او گفت: بیا، آمد. بعد از آن خداوند فرمود: من از تو عزیزتر نیافریدم. علتش این است که عقل مطیع ترین چیزها به خداست. عقل مسلمان ترین مخلوقات است. خدا به جهل گفت: برو، رفت. گفت: بیا. نیامد. وقتی به ابلیس گفت: به آدم سجده کن. یعنی بیا پیش من، نیامد. برای رشد عقل باید بدانیم که: « مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ، عَلَّمَهُ اللّهُ ما لَم یَعلَمُ = کسی که به آنچه علم داشت عمل کرد، خداوند آنچه را نمی داند، به او می آموزند» (الفصول المختارة: ص107). هر کس به آنچه داشت، عمل کرد. آنچه را که نمی داند، خدا به او می آموزد. قدرت هم همینطور است، کسی قدرت خدا را در راهش خرج کند، خدا بر قدرتش اضافه می کند. کسی که ثروتش را در راه خدا خرج کند، خدا ثروتش را بیشتر می کند. شهرت و محبوبیت همینطور است. چگونه خداوند بین انسان و قلب او حائل است؟ آیت الله حائری در پاسخ به این سؤال که: با توجه به آیه 24 سوره انفال « وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ = و بدانید كه خدا میان آدمى و دلش حایل مى‏ گردد» خداوند چگونه بین انسان و قلب او حائل می شود؟ توضیح دهید. فرمودند: مگر فرعون همه بچه های بنی اسرائیل را نکشت. برای این که نکند کسی پیدا شود و دودمان او را بر باد دهد. موسی را در صندوقی انداختند و آب او را جلوی پای فرعون برد. صندوق را ‏باز کردند، دیدند یک نوزاد است. فرعون گفت: باید کشته شود. زن فرعون گفت: نکشید. اینجا خدا بین فرعون و قلب فرعون حائل شد. هزینه تربیت و رشد موسی را از جیب فرعون درآورد. و آخرین سؤال: در طول روز چه مراقبت هایی داشته باشیم که نماز شب سلب نشود؟ ایشان در پاسخ گفتند: نمازشب را از خود ندانید از خدا بدانید. نماز شب موجب عجب تان نشود. همین که فکر کنی آدم خوبی هستی، توفیق سلب می شود.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5908
زمان انتشار: 25 دسامبر 2016
| |
ظلم به مظلوم سخت ترین نوع ظلم است

خانواده آسمانی (455) ؛ 95/10/2

ظلم به مظلوم سخت ترین نوع ظلم است

در میان ظلم هایی که به مردم می شود، ظلمی که مظلوم، یاور ندارد؛ خطرش بیشتر و عواقبش سخت تر است.

ظلم حتی به گرفتن دانه ای از مورچه نمی ارزد حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «واللّه، لو اُعْطیتُ الأقالِیمَ السَّبعةَ بما تَحتَ أفلاكِها على أن أعصِیَ اللّه َ فی نَمْلةٍ أسْلُبُها جُلْبَ شَعیرةٍ ما فَعَلْتُه= به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمان هاى آنهاست به من دهند، تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا را نافرمانى كنم، چنین نخواهم كرد». (مجلسی، بحار الأنوار: ج 72، ص 359) روایت حضرت امیر حکایت از نظام خلقت می کند و کسی این حرف را می‌زند که همه محاسبات خلقت دست اوست . امام آن وجود مبارکی است که تمام اعداد و قیمتها و شمارش‌هایی که در نظام خلقت الهی هست، همه با وجود ایشان مدیریت می‌شود. وجود امام آنقدر وسیع است که قرآن می‌فرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ= در این شب فرشتگان و روح به اذن خدا از هر فرمان الهی نازل می‌شوند» کل امر یعنی هیچ چیز از امام خارج نیست. همه چیز به محضر او نازل می شود. در اینجا مردم سر پول به هم دروغ می‌گویند و کم فروشی و کم کاری می‌کنند و اضافه کاری بی مورد می‌گیرند. اینها همه نمونه‌های از ظلم هستند. ظلم به مورچه آن هم در حد گرفتن دانه نمی‌ارزد. یک کسی می‌نشیند در محل کارش احکامی را صادر می‌کند و عالمانه به زیر دست و بالادست خود مثل همسر، فرزند، خانواده، همسر، کارمند و... ظلم می‌کند. هیچ‌کدام از ما نیست که بتواند بگوید به کسی ظلم نکرده ام و حق کسی بر گردنم نیست. پس ما باید تلاش کنیم بعد از اعتراف به این همه ظلم‌های زیادی که به گردنمان هست، استغفار و توبه و جبران کنیم و بعد تلاش کنیم تا میزان ظلم‌مان را کم کنیم. چون این باری بر دوش ماست. امام صادق (علیه‌السلام) در این رابطه می فرمایند: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُؤْكَلَ مَا تَحْمِلُهُ النَّمْلَةُ بِفِیهَا وَ قَوَائِمِهَا= پیامبر نهی کرد مردم را از اینکه چیزی را بخورند که مورچه می‌تواند حمل کند و یا با دست و پایش بگیرد». در این روایت نبی  اکرم (صلی الله علیه و آله) نهی کرد از این که شما چیزی را بخورید که می تواند سهم مورچه یا حیوانات دیگری باشد.  بنابراین، اگر پسته‌ای، بادامی یا خرده نانی روی زمین افتاده و می تواند سهم مورچه ها یا پرنده ها باشد، نباید برداریم. اگر کسی ورودی هایش بیش از خروجی هایش باشد، برایش خطرآفرین می شود از قواعد مهم صدقه این است که برای دستیابی به «خیر و برکت»، باید 5 خروجی«مادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» داشته باشیم. پس باید دائماً خیرات از وجود ما ظهور کند. یعنی هر چه خروجی کسی بیشتر باشد، خیر و برکت او هم بیشتر خواهد بود و در نتیجه، دارای روحی سبک تر، شادتر و آرام تر خواهد بود. وقتی که ورودی های ما جمع شود، ولی خروجی نداشته باشیم، خیلی خطرناک می شود. در نظام دنیا کسی برنده است که خروجی بیشتری داشته باشد. زیرا این برای انسان ماندگارتر است. یعنی هر چیز که خیرات دادیم، آن می‌ماند. خداوند در قرآن امر می کند که حتی فقرا هم باید انفاق کنند، چون برایشان خیر و برکت می‌آورد. یکی از انتقادهایی که امام باقر (علیه السلام) از شیعیانش می‌کند، این است که چرا شما ثروتتان را با صدقه زیاد نمی‌کنید. بنابراین، آنچه پیش ما می‌ماند، از دست می‌رود. اما آنچه که می‌فرستیم برایمان باقی می‌ماند. اگر پول یا خرده های غذا از دستتان رفت، آن را برنگردانید که استفاده کنید در روایت فرمودند اگر پول، تکه ای از گوشت و غذا از دستتان رفت سعی نکنید آن را برگردانید که از آن استفاده کنید، زیرا قرار بوده از دست شما برود. برگردان یک پول مثل این است که انسان استفراغ کند، بعد استفراغش را دوباره بخورد. خدا رحمت کند آیت الله بروجردی  را که من هم از آیت الله اراکی شنیدم که می فرمود: در حیات فیضیه آیت الله بروجردی نماز که می‌خواند کمی اسکناس کنار سجده‌اش گذاشته بود. سر نماز بادی می آید و پول‌هارا پخش می‌کند و بر سر طلبه ها می‌افتد. بعد از نماز، طلبه‌ها پول را می آورند و به آقا تحویل می‌دهند. اما آقا می فرماید: هرکس برایش هر چه آمد، مال خودش است. پس دنبال مالی که از دست رفته، نباشیم. چون با از دست رفتن آن، بلا و مریضی از انسان دور می شود. البته این مربوط به مسائل شخصی است نه مسائل بیت المال. همچنین در مورد پول های کلان نیست، بلکه مثلا بقیه پول کرایه تاکسی یا.....مورد نظر است. منظور از مفاد این روایت این است که انسان در مسایل مالی سخت گیر نباشد. آدم‌هایی که در مسائل مالی سخت می‌گیرند؛ نه دنیای خوبی دارند، نه آخرت خوبی. اخلاقشان بد می‌شود. همسر و فرزند و دیگران از او متنفر می‌شوند. مخصوصاً خدا خیلی متنفر می‌شود. سخت‌ترین گردنه در ملاقات با پروردگار نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «بینَ الجَنَّةِ و العَبدِ سَبعُ عِقابٍ، أهوَنُها المَوتُ. قالَ أنَسٌ: قلتُ: یا رسولَ اللّه ِ، فما أصعَبُها؟ قالَ: الوُقُوفُ بینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّوجلَّ إذا تَعَلَّقَ المَظلُومُونَ بِالظالِمِینَ= بین بهشت و انسان هفت گردنه است: سبک‌ترین آن‌ها مرگ است. عرض كردم: اى رسول خدا! پس سخت ترین آن‌ها چیست؟ فرمود: ایستادن در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ آن گاه كه ستمدیدگان گریبان ستمگران را بگیرند». مرگ را باید در دنیا طی کنیم نه این که بی‌خیال باشیم. «مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا= بمیرید قبل از آن که بمیرید». در دنیا تجربه مردن را بکنید و آن را رد کنید که باعث لذت بردن از زندگی می‌شود. به همین دلیل، مرگ چنین کسی هم عروسی اش می‌شود. پس هر روز برای مردن آماده باشید. ظلم‌ها از جمله ظلم به والدین به فرزند یا فرزند به والدین، خواهر و برادر، همسایه‌ها، کشورها به همدیگر... همه اینها ظلم های سنگینی است. آنجا هیچ کس هم نمی تواند برای کسی کاری بکند. چون حق الناس است. خیلی خطرناک است. ظلم نابودکننده حسنات است در روایت بعدی از خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ادامه داستان آمده که می‌فرماید: «إنّه لَیَأتِی العَبدُ یَومَ القِیامَةِ وقد سَرَّتهُ حَسَناتُهُ، فَیَجِیءُ الرجُلُ فیقولُ: یا ربِّ ظَلَمَنی هَذا، فَیُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَیُجعَلُ فی حَسَناتِ الذی سَألَهُ، فما یَزالُ كذلكَ حتّى ما یَبقى لَهُ حَسَنةٌ، فإذا جاءَ مَن یَسألُهُ نَظَرَ إلى سَیِّئاتِهِ فَجُعِلَت مَع سیّئاتِ الرَّجُلِ، فلا یَزالُ یُستَوفى مِنهُ حتّى یَدخُلَ النارَ= روز قیامت، بنده خوش حال از حسنات خود، وارد محشر مى شود . مردى مى آید و مى گوید : «پروردگارا ! این مرد به من ظلم كرده است» پس، از حسنات او برداشته مى شود و در حسنات آن مرد دادخواه ، گذاشته مى شود . به همین ترتیب، افرادى كه وى در حقّ آنها ستم كرده است، مى آیند [و از حسنات او بر مى دارند]، تا جایى كه حتّى یك حسنه هم براى او باقى نمى مانَد. از آن پس، اگر كسى بیاید و حقّ خود را از او بخواهد، از گناهان آن مرد برداشته مى شود و به گناهان او افزوده مى شود. بدین سان، همچنان، داد مردم از او گرفته مى شود، تا آن كه وارد آتش شود». گاهی شخص بهشتی است، ولی آنقدر حق الناس به گردنش دارد و از او ثواب و حسنات گرفته می‌شود و گناه طلبکارها به او داده می‌شود تا اینکه جهنمی می‌شود. یک کسی می‌گوید: خدیا این به من ظلم کرده است. از حسناتش به او می دهند و دیگر حسنه ای باقی نمی‌ماند. طلبکارهای بعدی می‌آیند ثواب می‌خواهند بگیرند و او ندارد. در اینجا از گناهان طلبکار به او می‌دهند. همین جوری از او استیفا می‌کنند و گرفته می‌شود و گناه به او داده می‌شود تا اینکه شخص جهنمی می‌شود. ثواب‌های او را برمی دارند به صاحب ظلم می‌دهند تا راضی شود.  سعی کنیم در ملاقات با خدا طلبکار باشیم نه بدهکار. پس نگوییم همسرم به من ظلم کرده، من هم به او ظلم کنم. طلبکار باشی بهتر است. گاهی ظلم آنقدر بزرگ است که انسان گناهان صدها نفر را می‌پذیرد. مثل مسئولین سیاسی، استاندار شدن، شهردار شدن، رئیس جمهور شدن، وزیر شدن و.. این‌ها راحت نیستند و حق های عظیمی به گردن دارند. قلب اصل سرمایه ابدی ماست که با ظلم از بین می رود نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «إیّاكُم وَالظُّلمَ فَإِنَّهُ یُخَرِّبُ قُلوبَكُم= بپرهیز از ظلم که قلب‌های شما را خراب می‌کند». دارائی یک انسان در آخرت «قلب» اوست. اگر «قلب» در مهندسی عشق موفق شده باشد و سه معشوق در رأس همه معشوق هایش باشد، این بهترین دارائی است. عقل، وهم، خیال و حس وسیله هستند. آنچه برای تو می ماند قلب است. دل هم زمانی ارزش دارد که سه معشوق اصلی در رأس باشد: الله، اهل بیت و جهاد در راه خدا. علاقه به مال و ماشین و خانه و فرزند و همسر به شرطی خوب هستند که عشق به الله بالاتر باشد. اما ظلم‌، قلب و روح را تخریب می‌کند. سیستم انسان را در همه جا بهم می‌ریزد. نماز، روزه، حجاب، دین انسان را خراب می‌کند. اخلاق روابط با همسر، فرزند و خانواده در هر جای که بخواهیم وارد شویم، بد بیاری می‌آورد. در تمام روابط و تصمیم گیری‌ها بد بیاری دارد. حتی در عشق  بدبیاری می آورد. ظلم؛ عشق‌های زمینی را نابود می‌کند؛ عشق پدری، عشق مادری، عشق دوستی و ... امروزه در کشورها از 4 یا 5 ازدواج 4 به شکست می‌خورد. آدم باید خیلی حواسش را جمع کند و تلاش کند رفته رفته این مسئله را در خود حل کند. اینکه انسان همیشه گرفتاری و مشکل دارد به شیوه زندگی اش نگاه کند. ببیند آیا مطابق با ریاضیات دین حرکت می‌کند یا نه! هنگام حضور در مساجد و امکان مقدس بهتر است بدنت بوی نداشته باشد. اگر پایت بوی بد می‌دهد یا سیر خورده باشی نروید؛ چون نوعی ظلم به دیگران است. یا ارسال عکس‌های بد در تلگرام و فضای مجازی که نوعی از ظلم به انسان‌هاست. یا در جائی که همه روزه هستند و کسی آب بخورد، این هم از مصادیق ظلم است. یا خانمی جلوی نامحرم در مهمانی یا جامعه به گونه‌ای ظاهر شود که مردانی که همسر نداردند برایشان گرفتاری ایجاد شود، این هم نوعی ظلم و جنایت است. این مسئله، شخصی نیست. همان‌طور که کسی حق ندارد در محاقل عمومی سیگار بکشد چون به بقیه آسیب می‌رساند. بی‌حجابی و بدحجابی هم نوعی ظلم و آسیب رساندن به حریم دیگران است؛ چون ظلم باعث بهم ریختن و خراب کردن قدرت تشخیص و برنامه ریزی انسان می‌شود.  

صوت

1 - ظلم به مظلوم سخت ترین نوع ظلم است

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5053
زمان انتشار: 26 می 2016
| | | |
اکسیر معجزه انگیز برای دور ماندن از غفلت

بحث غفلت (21)؛ 94/2/8؛ از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

اکسیر معجزه انگیز برای دور ماندن از غفلت

کسی که از «الله» لذت می‌برد، در همه احوالات، آرام و شاد است. زیرا تنها سرمایه‌ی او «الله» است که همیشه پابرجاست  و هرگز نگران از دست دادنش نیست.

به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه 21 «بحث غفلت» مورخ 94/2/8، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید: عوامل بازدارنده غفلت  یاد خدا و شناخت حقیقی او طبق قاعده نسبت رابطه‌ی دنیا با آخرت مثل رحم مادر با دنیاست. اگر جنین در 9 ماه که زمان برای تولد سالم دارد، توقفی در روند اندام‌زایی و... خود ایجاد کند، قطعاً به‌ صورت سالم به دنیا متولد نخواهد شد. و تنها نوزادی قادر به بهره‌گیری کامل از دنیا خواهد بود که با تولد سالم یا سالم قوی به دنیا چشم بگشاید، تولدهای ضعیف و بیمار معطلی و درد با خود به همراه دارند. نفس همانند جنین تنها در یک صورت بعد از تولد به برزخ، سعادتمند خواهد بود که در رحم دنیا شرایط لازم را برای استفاده از شرایط آخرت تحصیل کرده باشد. طبق فرمایش حضرت علی «علیه‌السلام» آرزوهای دروغین به گونه‌ای انسان را فریب می‌دهد که شخص کمالات حقیقی را به اشتباه گرفته و بجای این‌که به دنبال کمالاتی باشد که در آخرت از او طلب می‌کنند، تمام عمر خود را به تحصیل کمالاتی صرف می‌کند که بعد از مرگ هیچ فایده‌ای برایش ندارد. از همین رو ممکن است، یک انسان از لحاظ اجتماعی، خانوادگی، علمی، سیاسی و... انسان برجسته‌ای باشد، امّا با مقیاس معیارهای تولد سالم به آخرت، اصلاً انسان آماده‌ای برای تولد به برزخ نباشد. علامتش آن است که از مرگ اصلاً خوشش نمی‌آید و آن‌قدر برای دنیا و امورات آن درگیر می‌شود که گویا این امورات ابدی هستند و به قدری از آخرت غافل است که گویی اساساً برای او هرگز پیش نخواهد آمد. برای دور ماندن از غفلت، یاد آخرت، اکسیر معجزه ‌انگیزی است. قرآن می‌ فرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ؛ ما انبیاء را با یاد آخرت خالص گردانیدیم» یاد آخرت، سبب می‌شود که انسان تولدش به آخرت را جدی گرفته و او را از چنگال کمالات توهمی خارج ‌سازد. اگر کسی گرفتار آخرت شود، دنیا در پیش چشمش کوچک شده و از غم‌های دنیایی خارج می‌شود. نوع دغدغه‌های یک شخص ارزش و قیمت او را نشان می‌دهد. نوع خیالات و خواب‌های یک فرد نشان می‌دهد که او درگیر چه نوع مسائلی است. علت ضعف ما در نمازهایمان، آن است که اساساً نمازهای ما، از ابتدا در جایگاه غذا برای روحمان نبوده است و ما سعی نکرده‌ایم به واسطه‌ی نماز از اتصال به کمالات پایینی دست برداشته و به دغدغه‌های فوق عقلانی برسیم. امام جواد «علیه‌السلام» فرمودند: «القَصدُ إلَىِ اللّه تعالی بِالقُلُوبِ، أبلَغُ مِن إِتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمالِ؛ حرکت به سوی خداوند با قلب، بسیار رساننده‌تر است از به زحمت انداختن بدن در اعمال». در اسلام بزرگ‌ترین عبادات، تفکر است. به‌طوری که حتی بالاترین عبادت در شب قدر نیز تفکر است. تفکر، قلب انسان را به دغدغه‌های الهی مشغول می‌کند، و بزرگ‌ترین عامل رساننده‌ی انسان به سوی خداوند، اشتغال قلب به «الله» و مظاهر «الله» است. کسی که از عبادات بعنوان غذا برای بخش فوق عقلانی‌اش استفاده می کند، آن‌ها را با قلب خود جذب کرده و به‌واسطه‌ی آن‌ها به «الله» نزدیک‌تر می‌شود. عبادات زیاد، بدون دغدغه‌های فوق عقلانی و بدون اشتغال قلب به «الله» اساساً کاربردی در تشبه انسان به سوی «الله» ندارد. کسی که از «الله» لذت می‌برد، در همه احوالات، آرام و شاد است. زیرا تنها سرمایه‌ی او «الله» است که همیشه پابرجاست  و هرگز نگران از دست دادنش نیست. بنابراین وقتی کسی که «الله» را یافته و شناخته است و هر لحظه به دنبال تولد سالم به آغوش اوست، از بسیاری از کمالات بخش‌های پایینی رها می‌شود، لذا فقدان‌ها و از دست دادن‌های دنیایی او را غمگین و آزرده نمی‌کند.   مطالب بیشتر: پای درس استاد مجموعه سخنرانی های استاد محمد شجاعی مجموعه کتابهای استاد محمد شجاعی  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top

ادبِ خیال، عقل و قلب

ادبِ «خیال»، «عقل» و «قلب» از انسان، موجود متعادلی می‌سازد که به راحتی می‌تواند با حقایق عالم مرتبط شود و استعدادهای معنوی خود را به شکوفایی برساند. انسانِ بی‌نقص انسانی است که همه‌ی ابعاد وجودی او، یعنی «جسم» و «حس» و «خیال» و «عقل» و «قلب» او تربیت شود، ولی باید بدانیم آن گاه که امکان به کمال رساندن همه ی ابعاد خود را نداریم کدام بُعد از ابعاد خود را در اولویت قرار دهیم تا از رسیدن به هویت اصلی خود باز نمانیم.

شناسه مطلب: 4142
زمان انتشار: 14 دسامبر 2015
| |
واجبی که توسط قلب باید انجام شود

واجبی که توسط قلب باید انجام شود

از بدی هایی که در خودمان و دیگران سراغ داریم، قلباً منزجر شویم و از خوبی هایی که در خود و دیگران سراغ داریم قلباً راضی باشیم و درباره خوبی هایی که انجام نمی‌ شود، قلباً به خود و دیگران دستور دهیم و درباره بدی هایی که انجام می‌ شود قلباً خود و دیگران را نهی کنیم.   قلب یکی از ابعاد مهم وجود انسان است که آیات فراوانی از قرآن درباره آن سخن گفته است. از قرآن می‌ آموزیم که قلب مرکز فهم و نیز مرکز عقل در وجود انسان است و دارای حالاتی مثل سلامت، مرض،‌ تقوا، کجی و مهر خوردگی است. در اینجا می ‌خواهیم درباره شناخت یکی از واجبات مهم که باید توسط قلب انجام گیرد از نهج البلاغه کمک بگیریم. کارهایی که قلب می ‌تواند انجام دهد همانطور که گفته شد از قرآن می‌آموزیم که قلب مرکز فهم و نیز مرکز عقل در وجود انسان است و دارای حالاتی مثل سلامت، مرض،‌ تقوا، کجی و مهر خوردگی است. رضایت نسبت به کارهای خوب یا بد دیگران به قدری مهم است که قرآن خبر از تشابه قلب ها با یکدیگر می ‌دهد که در آیه 118 سوره بقره می‌ توانیم سراغ آن را بگیریم. مطابق آن، نیت ها و طرز فکرمان مرزهای زمانی و مکانی را در می ‌نوردد و ما را با شخصیت های مثبت یا منفی از مناطق دیگر زمین یا زمان های قبل و بعد از خود، یکی می ‌کند. بنابراین قلب تنها اثرپذیر نیست بلکه خود نیز منشأ برخی اعمال است. مثلاً قلب می ‌تواند سخت و قسی شود؛ آثم یا مۆمن شود و تقوایی مخصوص به خود نیز بورزد و یا در کاری تعمد به خرج دهد. از اینجا می ‌توانیم بفهمیم که چگونه "تولی" و "تبری" که به معنای "دوست داشتن دوستان خدا" و "دشمن گرفتن دشمنان خدا" می‌ باشد به عنوان دو واجب مهم در کنار نماز نماز و روزه و حج و زکات مطرح می ‌شود. امر و نهی از سنخ قلب امر و نهی قلبی اساسا اولین و پایه ای ترین مراحل امر و نهی است، به گونه ای که بذون آن امکان امر و نهی زبانی و بدنی (اجبار) پیدا نمی شود یکی از کارهایی که عهده قلب بر می ‌آید، امر و نهی است. در جامعه ما درباره امر و نهی زبانی بسیار گفته می ‌شود اما کمتر کسی یافت می ‌شود که خبر از امر و نهی قلبی بگیرد، در حالیکه این دو یکی از مراحل امر به معروف و نهی از منکر هستند؛ آنگونه که امیرالمومنین علیه السلام در روز برخورد با سپاهیان معاویه به اصحاب خود فرمود: ای مومنان، هر کس ببیند "دشمنی" به کار گرفته می ‌شود و به بدی دعوت می ‌شود و با قلبش از این کار تنفر جوید سالم می ‌ماند و هرکس با زبانش چنین کند، مأجور است و از شخص اول با فضیلت ‌تر است و هرکس آن را با شمشیر تنفر جوید اگر نیتش بلند کردن کلمه الله باشد و پایین آوردن کلمه ظالمان باشد، چنین شخصی به راه هدایت رفته و راه را استوار نموده و در قلبش یقین را برافروخته است (کلمات قصار، شماره 373) و از سخن دیگر ایشان که در حکمت بعدی ضبط شده است، نتیجه می ‌شود که امر و نهی قلبی اساساً اولین و پایه ‌ای ترین مراحل امر و نهی است، به گونه ‌ای که بدون آن  امکان امر و نهی زبانی و بدنی (اجبار) پیدا نمی‌ شود. بعضی، منکر را با دست و زبان و قلب انکار می ‌کنند. آنان همه خوبی ها را دارا می ‌باشند و برخی، منکر را با زبان و قلب انکار می ‌کنند اما با دست آن را انکار نمی‌ کنند که دارای دو خصلت خیر هستند و خصلتی را ضایع کرده ‌اند و گروهی نیز تنها به صورت قلبی انکار می‌ کنند و انکار دستی و زبانی را ترک می ‌کنند که چنین افرادی ضایع کننده دو خصلت مهم تر از بین این سه خصلت هستند و تنها دارای یکی از خصلت های خیر هستند. برخی نیز هستند که از هیچ یک از طریق زبانی و قلبی و دستی منکر را انکار نمی ‌کنند که آنان مرده‌ های زندگان هستند... از بدی هایی که در خودمان و دیگران سراغ داریم، قلباٌ منزجر شویم و از خوبی هایی که در خود و دیگران سراغ داریم قلباٌ راضی باشیم و درباره خوبی هایی که انجام نمی شود، قلباٌ به خود و دیگران دستور دهیم و درباره بدی هایی که انجام می شود قلباٌ خود و دیگران را نهی کنیم به عبارت دیگر باید تمرین کنیم که از بدی هایی که در خودمان و دیگران سراغ داریم، قلباً منزجر شویم و از خوبی هایی که در خود و دیگران سراغ داریم قلباً راضی باشیم و درباره خوبی هایی که انجام نمی‌ شود، قلباً به خود و دیگران دستور دهیم و درباره بدی هایی که انجام می‌ شود قلباً خود و دیگران را نهی کنیم.   آنجا که توان امر و نهی زبانی و بدنی را نداریم از عملکرد امیرالمومنین علیه السلام در دوران بیست و پنج ساله سکوت می ‌آموزیم که امر و نهی در بعضی دوران ها از حالت بدنی و زبانی مستقیم خارج می‌ شود و به صورت سکوت معنادار و معترضانه تبدیل می ‌شود؛ اما اگر نتوان به امر و نهی بدنی و زبانی مشغول شد، هرگز نباید از امر و نهی قلبی دوری کنیم زیرا این واجب هیچ گاه تعطیل شدنی نیست. سرپرستان منکر را فراموش نکنیم نکته دیگری که از نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام می ‌آموزیم آن است که در برخورد با معروف ها و منکرها، نگاهی جامع داشته باشیم و بدانیم که در جامعه رؤسا و بزرگانی وجود دارند که امر و نهی آنها اهمیت و اثر بیشتری دارد و باید آماده باشیم که در مواقعی که این فرصت برای ما پیش بیاید به امر و نهی رۆسا و حاکمان نیز بپردازیم که در بیان مولای ما از آن به " كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ " تعبیر شده است.   روح الله رستگار صفت - بخش نهج البلاغه تبیان

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3959
زمان انتشار: 9 نوامبر 2015
|
تدابیر زنان بارداری قسمت اول

تدابیر زنان بارداری قسمت اول

بسم الله الرحمن الرحیم تكوین جنین اگر رحم زن و منی مرد مشكلی نداشته باشند معمولاً قابلیت تكوین جنین را دارند. به عبارتی اگراز سوءالمزاج و مشكلات داخلی و خارجی و علل بدنی و نفسانی كه می تواند باعث سقط شوند خالی باشند جنین تشكیل میشود. اما این دو باید در یك زمان واحد به محلی خاص برسند تا امكان آمیختن و یكی شدن آنها و بارداری باشد. 1- زمانی كه منی و تخمك با هم یكی می شوند و به رحم می رسند حالت بادكرده پیدا میكنند. منی دارای سه نیرو در خود است شامل؛ نیروی روان یا نفسانی، نیروی طبیعت و نیروی زیست یا حیوانی كه این نیروها باید در جایی استقرار یابند تا اندامی كه خمیرمایه اش از آن است را بسازند. بعداً در قسمت مركزی این مادة بادكرده جائی باز می شود كه محلی مناسب برای جنین تشكیل می شود سپس در داخل این قسمت بادكرده 4 نقطه ظاهر می شود؛ اولی در محل قلب، دومی در محل كبد، سومی در محل مغز و چهارمی در محل ناف. از ناف مانند حبابی برآمده و نقاط دیگر را دربر می گیرد تا حرارت غریزی و بقیة اعضا را محافظت كند. نقطة قلب در وسط است و روح حیوانی، نفسانی و طبیعی كه به وسیلة منی آمده است، در ابتدا در آن مستقر است. این نقطه مانند یك بذر عمل می كند كه رشد كرده، دارای شاخ و برگ میشود، شاخه ای از آن به سمت راست رفته كه مغز است و روح نفسانی به آن تعلق و اختصاص دارد و شاخه ای به سمت چپ رفته كه كبد است و روح طبیعی مخصوص آن است و شاخ های ناف را تشكیل میدهد. اولین اندامی كه در جنین تشكیل می شود قلب است. چون هر عضوی برای تغذیة خود به گرمای سرشتی نیاز دارد و بدون آن هیچ غذایی ساخته نمیشود و هیچ كس نمی تواند زنده بماند. پس قبل از هر عضوی باید اندامی كه حرارت سرشتی از آن برمی خیزد یعنی قلب خلق شود كه غذادهندة اصلی و اساسی است و همة اندا مها در بدن و از جمله كبد برای زندگی به قلب نیاز دارند. اگرچه كبد مركز توزیع غذا در بدن است، اما خودش هم به غذا نیاز دارد و تا خودش سهمی از غذا دریافت نكند، نمی تواند غذای بقیة بدن را توزیع كند. سؤال دیگری كه مطرح می شود این است كه؛ نیروی طرح ریز و شكل دهنده به جنین یعنی مایة منی غذا را از كجا دریافت می كند؟ در جواب باید گفت: مایة منی هنگام جدا شدن از منشاء اولیة خود مقداری حرارت غریزی و روان زندگی را به همراه دارد و تا زمانی كه قلب شكل بگیرد و حرارت غریزی را تولید كند، از آن استفاده می شود. پس حرارت غریزی مقدم بر كلِ حیات و ضروری برای حیات و زندگی است؛ یعنی حس و حركت، مقدم بر تغذیه و خواب است. اتفاقات گفته شده حاصل از تحریك قوة مصوره موجود در منی و یا نطفه گویند است و در هفت روز به اتمام می رسد كه آن را احاله اول یا اولی یا نطفه گویند. 2- در ادامة عملكرد قوة مصوره باعث متمایز شدن اجزاء می شود و علامت آن ظهور نقطه ای سرخ است یعنی مادة بادكرده علاوه بر قسم تهای گفته شدة قبلی، در داخل رحم به یك قسمت از رحم متصل می شود. در این ناحیه غشای سطحی رحم را سوراخ كرده و به داخل آن نفوذ می كند و از طریق آن مواد لازم جهت تغذیة خود را دریافت می كند. این قسمت زیربنای ناف جنین است و ناف از آن بوجود می آید كه بعداً به كبد جنین مرتبط میشود. این را احالة ثانیه یا دوم گویند كه 4 روز ادامه می یابد. به عبارتی نمای كلی اعضاء ظاهر می شود (تا حالا 11 روز. 3- در مرحلة بعد اعضاء كه قبلاً حالت معلق و جدا از هم داشته اند، به هم مربوط شده و پایداری بیشتری می یابند و غشائی نازك سطح آنها را فرا می گیرد. این مرحله را علقه یا احالة سوم یا ثالثه گویند كه 6 روز به طول می انجامد تا حالا 17 روز به این ترتیب قسمت های گفته شده در داخل غشائی شروع به رشد می كنند كه در اطراف آنها قرار دارد و جهت دریافت مواد غذایی با رحم در ارتباط است. این غشاء در ابتدا نازك است و جنین هم كوچك كه نیاز به غذای كمی دارد. اما با بزرگ تر شدن جنین و ضخیم تر شدن غشاء، جنین نیاز به غذای بیشتری دارد و چون غشاء ضخیم تر شده، نمی تواند به جنین غذای كافی برساند. بنابراین جنین از طریق سوراخ های ریز غشاء كه همان دهانة رگ هاست، از رحم غذا دریافت می كند و حتی بعدتر این غشاء به چندین غشاء تبدیل خواهد شد. 4- مرحلة بعد جنین مانند یك تكه گوشت منعقد می شود و بعضی اجزاء از هم متمایز می شود و مستعد قبول صورت حیوانی و فیوضات روح حیوانی می شود. این مرحله 12 روز طول می كشد و آن را احاله اربعه یا چهارم یا مرحله مضغه گویند. تا این زمان 29 روز گذشته است. 5- مرحلة بعد مشخص كنندة جنس جنین است و اعضاء مشخص كنندة آن ظاهر می شود. این مرحله 3 روز است و احاله خامسه یا پنجم نامیده می شود. (32 روز)  6- در مرحلة بعد تمام اعضاء اصلی از مفرد و مركب در جای خود قرار گرفته و اعصاب و عروق تشكیل می شود. غشاهای لازم بر روی عضلات مختلف قرار گرفته اند، عضلات شكل گرفته اند، تمام عروق و مفاصل و مجاری ظاهر شده، سر از گردن و دستها و پاها جدا و متمایز از یكدیگر هستند و بدن كامل است. این مرحله احاله ششم یا سادسه است و در 5 روز به اتمام می رسد. 37 روز سپس روح به امر خداوند تبارك و تعالی در آن دمیده میشود؛ فَتَبارك الله اَحس الخالقین. در سورة مؤمنون آیة 2 آمده است: و پوشیده نماند كه این حالات در ذكور پیشتر از اناث حاصل می گردد. مثلاً خلقت پسر در 30 روز و نهایت تا 40 روز با یك یا دو روز كمتر و بیشتر و خلقت دختر در 40 تا 50 روز با یك تا دو روز كمتر و بیشتر كامل می شود و این مدت تقریبی و در اكثر موارد است چون گاه ندرتاً ممكن است كمی كمتر یا بیشتر از مدت های گفته شده باشد. تغذیه و دفع فضولات جنین همانطور كه گفته شد، نقطة چهارم یعنی همان نقطة حبابی كه محیط بر سه نقطة دیگر است، موضع ناف جنین است كه چیزی شبیه روده از آن شروع به رشد كرده، از یك سو به ناف و ازسوی دیگر به رحم مادر متصل است. این قسمت مانند ریشة گیاهان عمل می كند؛ هم باعث استحكام جنین در رحم مادر بوده و هم جذب و دفع مواد را به عهده میگیرد. زمانی كه این نقطه از یك سو به ناف و از سوی دیگر به رحم مادر متصل می شود، خون حیض قطع می شود.  بخش لطیف این خون غذای جنین و صرف ساخت شیر در پستان ها می شود و باقیماندة آن غشائی را می سازد كه مشیمه جفت نامیده می شود و به رحم متصل است. با گذشت زمان طول بند ناف بیشتر م یشود كه امكان حركت آزادانه را به جنین داده و از طرفی چون عمل هضم و نضج غذای جنین در آن اتفاق می افتد، با طولانی تر شدن آن این عمل بهتر و كامل تر می شود و سپس مواد غذایی به كبد جنین رفته تا بین اعضاء مختلف بدن تقسیم شود.                                                                                                                                              ادامه دارد ..............

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3608
زمان انتشار: 15 سپتامبر 2015
| |
مهلک ترین بیماری قلب در عصر حاضر

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

مهلک ترین بیماری قلب در عصر حاضر

آن‌چه که باعث شده است مردم امام زمانشان را نشناسند، کمبود فکر است. نزدیک‌ترین کسی که از پدر و مادر زمینی ما مهم‌تر است امام زمان (علیه‌السلام) است. و کسی که در رابطه‌اش با امام زمان «علیه‌السلام» به مقبولیت نرسیده است، در قیامت باید جواب بدهد.

علامتِ بزرگ و آشکار یک قلب بیمار، عدم ابتلای آن به غم‌های فوق عقلانی (بخش انسانی و الهیِ انسان) است و این فحشایی عظیم است که انسانها غالباً از ابتلا به آن رنج نمی‌برند. قلبی که از آوارگی و غربت هزار ساله‌ی امام زمان «علیه‌السلام» و پدر حقیقی‌اش به درد نمی‌آید، گوشی که فریاد «هل من ناصر» هر روزه‌ی او را نمی‌شنود، چشمی که برای غربت و تنهایی امامش نمی‌گرید و دستانی که برای برداشتنِ موانع ظهور، قدرتی ندارند، به بزرگترین فحشاها مبتلا هستند... هزار و صد و هشتاد سال است که او، منتظرِ ماست... تا یاری‌اش کنیم، تا فریاد کمک خواهی‌اش را بشنویم، تا تنهایی‌اش را به عمق جان حس کنیم... تا برای آمدنش، به پا خیزیم... آیا قلب ما، به چنین غمِ مبارکی، متبرک شده است؟ اگر پاسخ ما منفی است، حتماً منتظر غم‌های کشنده‌ی دنیا باشیم... اگر دل های ما مشتاق امام زمان «علیه السلام» نیست، نشانه بیماری قلب ماست. و باید حتماً مورد درمان قرار بگیرد. قاعده حبّ، نگرانی در مورد ادامه دوستی و ارتباط است. این نگرانی، یک نگرانیِ کاملاً انسانی و فطری است. اساساً ممکن نیست که کسی عشق و علاقه‌ای در دل داشته باشد، و برای آینده آن عشق، برنامه‌ریزی نکرده باشد. در روایت آمده که از خدا می خواهیم ما را از کسانی قرار بده که به قضاء حاجت امام زمان «علیه‌السلام» توجه دارند. بالاترین کسی که ما را به کمک خودش فرا می‌خواند، امام زمان «علیه‌السلام» است. کسی که نسبت به مسائل نهضت امام زمان «علیه‌السلام» بی‌خیال است، دچار قساوت قلب شده است. تمام تلاش یک مؤمن حقیقی باید به این امر اختصاص یابد که نه تنها رنج و فشاری از سوی او متوجه پدر آسمانی‌اش نگردد، بلکه در جهت شادی قلب او و رفع موانع ظهورش حرکت نماید. درست مانند زمانی که والدین از بیماری فرزندشان بیشتر از خود او زجر می‌کشند، امام زمان نیز، از هر فشاری در نفس ما، به شدت تحت فشار قرار می‌گیرند. ببین الان چه‌قدر امام زمان«علیه‌السلام» را دوست داری، چه‌قدر برای حضرت فایده داری، چه‌قدر برای حضرت هزینه می‌کنی، از همین جا معلوم می‌شود که قیامت در گروه امام زمان هستی یا خیر؟ الگوی عملی و امام تو کیست؟ هرکس عمل هر گروهی را دوست داشته باشد در عمل آن‌ها شریک خواهد بود.   برگرفته از سلسله مباحث خانواده آسمانی، استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed