www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 4558
زمان انتشار: 6 ژانویه 2016
| |
دام ابلیس

یکی از شاگردان شیخ انصاری(ره) می‌گوید:

دام ابلیس

زمانی که در «نجف اشرف» و نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که طناب‌های متعدّدی در دست داشت. پرسیدم: این بندها برای چیست؟ پاسخ داد: اینها را به گردن مردم می‌اندازم و آنها را به سمت خویش می‌کشم و به دام می‌اندازم، روز گذشته، یکی از طناب‌های محکم را به گردن شیخ مرتضی انصاری انداختم و او را از اتاقش تا وسط کوچه کشیدم؛ ولی افسوس که به‌رغم زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و برگشت. از خواب بیدار شدم و نزد شیخ رفتم و از او راجع به خواب پرسیدم. شیخ فرمود: شیطان راست گفته است؛ زیرا آن ملعون می‌خواست مرا فریب دهد که به لطف خدا، از دامش گریختم. دیروز، من پول نداشتم، اتّفاقاً چیزی در منزل لازم داشتیم، با خود گفتم: یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش نرسیده است، به عنوان قرض برمی‌دارم و روزهای بعد ادا خواهم کرد. یک ریال برداشته از منزل خارج شدم، همین که خواستم پول را خرج کنم، با خود گفتم: از کجا که من بتوانم این قرض را ادا کنم؟ و در همین اندیشه و تردید بودم که تصمیم خود را گرفتم، چیزی نخریدم و به خانه برگشتم و پول را سر جای خود گذاشتم. «قَالَ أَرَأَیْتَكَ هَـٰذَا الَّذِی كَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَیٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا؛1 گفت: به من بگو، آیا این همان است كه بر من برتری دادی؟ اگر تا روز قیامت مهلتم دهی، قطعاً نسل او را افسار می‌زنم، جز اندكی را.» منبع:موعود پی‌نوشت‌ها: 1. سوره اسراء، آیه 62.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4164
زمان انتشار: 17 دسامبر 2015
| |
عاملِ خطرناکی که غفلت ساز است

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

عاملِ خطرناکی که غفلت ساز است

تفاوت حمله از سمت راست با سه حمله دیگر در آن است که سه حمله اول با حجاب‌های ظلمانی بر انسان عرضه می‌گردند و قابل رؤیت و تشخیص‌اند. اما در حمله از سمت راست انسان به واسطه کمالات نورانی زمین خورده و به جهنم می‌رسد.

طبق آیات متعدد قرآن، یکی از بزرگترین موانع انسان در مسیر حرکت به سوی الله (صراط مستقیم) یک وجود حقیقی و خارجی به نام شیطان است که در تمام حالات مختلف انسان (حتی در خواب) به او حمله نموده و با تولید انواع افکار منفی او را از حرکت در این مسیر ساقط می‌نماید. در میان هجوم این حمله‌ها (راست، چپ، عقب، جلو) تنها انسان‌هایی می‌توانند جان سالم به در برند که اساساً به این حمله‌ها اهمیتی نداده و ذهن، نفس خود را در آن‌ها درگیر ننمایند. چنین انسان‌هایی در تمام لحظات زندگی خود، قدرتمند، شاد و آرام زندگی می‌کنند. گروهی از انسان‌ها که به کدورت‌های میان خود و دیگران دامن زده و حاضر به رها نمودن ذهن خود از آن نمی‌باشند و یا بزرگ‌بینی گناهان گذشته خود، توان توبه را از خود سلب نموده و راهِ آشتی با خدا را به روی خویش می‌بندند آگاه باشند که در دام حملاتِ از عقب شیطان گرفتار شده و اسیر مانده‌اند. و یا گروهی که دائماً دلهره‌ها و اضطراب‌های گوناگون آینده را در قلب خود جای داده و توان رها شدن از آن را ندارند،گرفتار حمله‌هایِ از جلو شیطان می‌باشند. آنان که با وسوسه‌های گوناگون شیطان تن به معصیت داده و یا در گناهی خاص اصرار می‌ورزند، شکست خوردگان در حمله‌های از سمت چپِ او می‌باشند. تنها کسانی قادرند به سرعت ذهن خود را از حملات شیطان خالی کرده و به حرکت خود ادامه دهند که به الله ایمان آورده، غیب را باور نموده‌اند و به سمت قربِ به الله در حال حرکتند. الله، مربیِ (ربّ) انسان‌سازِ ما در باشگاهِ انسان‌سازیِ دنیاست. او شیطان را از دریچه ربوبیت خویش به عنوان یک نیروی مخالف در این باشگاه قرار داده است تا انسانها به وسیله مخالفت با او و مقاومت در برابر پذیرفتنِ حملاتش، قدرت گرفته و مراتب رشد را طی نمایند. خوب است بدانیم که با چنین نگاهی، حتماً تمام حملات شیطان به نفع انسان خاتمه یافته و بر قدرت و میزان قرب او خواهند افزود. اما یکی از خطرناکترین حملات شیطان که تا کنون بیشترین ضربه را بر پیکره‌ی اسلام وارد نموده است، حمله از سمت راستِ شیطان است. دستمایه شیطان در این نوع حمله خوبی‌ها و کمالات گوناگونِ انسان (تقوا، عبادت، جهاد، سوابق خدماتی، سوابق علمی و ...) است. شیطان درست در زمانی که از انحراف کسی در سه حمله دیگر ناامید می‌گردد، موانع معنویت را از سر راه او برداشته و او را به سمت جذب نور و کمالات دعوت می‌نماید. سپس بعد از طی مراحلی از مراتب کمال، او را از سمت راست مورد حمله قرار داده و به خودبینی و خودشیفتگی مبتلا می‌گرداند. به طوری که کمالات را از خود دیده و از الله غافل می‌گردد و بدین ترتیب از صراط مستقیم در پرتگاه آتش سقوط می‌یابد. برای شیطان این نکته که انسان به واسطه کدام نوع از حمله‌ها به دوزخ وارد گردد، اساساً اهمیتی ندارد. تنها مسئله مهم برای او، انحرافِ انسان از صراط و سقوطش در جهنم است. او از هر کدام از حمله‌ها که بتواند، برای بر هم زدن تعادل انسان در صراط استفاده نموده و او را به شقاوت می‌رساند. تفاوت حمله از سمت راست با سه حمله دیگر در آن است که سه حمله اول با حجاب‌های ظلمانی بر انسان عرضه می‌گردند و قابل رؤیت و تشخیص‌اند. اما در حمله از سمت راست انسان به واسطه کمالات نورانی زمین خورده و به جهنم می‌رسد. هر انسانی به واسطه هر کمالی که در او وجود دارد، ممکن است به خودشیفتگی و خودبینی دچار گردد. تنها مراقبه مداوم است که می‌تواند انسان را (حتی ذوی الالباب) را از این خودشیفتگی‌ها نجات دهد. فراموش نکنیم که تمام انسان‌ها برای حفظ تعادل خود در صراط، به مراقبه نیازمندند و هیچ انسانی از این قانون مستثنی نمی‌باشد. پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» می‌فرمایند: «لو لم تذنبوا، لخشیتُ علیکم هو اکبر من ذلک، العُجب...» اگر گناه نکنید، از بدتر از گناه برایتان می‌ترسم؛ عُجب، عُجب (خودبینی)     برگرفته از مباحث انسان شناسی، استاد محمد شجاعی     مطالب بیشتر: مجموعه سخنرانی های استاد شجاعی مجموعه کتاب های استاد محمد شجاعی پای درس استاد  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 4082
1 دسامبر 2015
| | |
پرسش 15.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 4007
زمان انتشار: 17 نوامبر 2015
| |
پژوهشی در موسیقی واثرات آن (1)

از بزرگ ترین آثاری که برای موسیقی ذکر شده است دور شدن از یاد و ذکر خداست .

پژوهشی در موسیقی واثرات آن (1)

«کسی که چهل روز در خانه اش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شیطانی به نام قفندر اعضای خود را به تمام اعضای بدنش مس می نماید ، پس غیرت از آن مرد برداشته می شود تا به حدی که با زنانش اگر فعل قبیحی کنند بدش نمی آید ». با این روایت شاید بتوان به یکی از علل اصلی رواج بد حجابی و فحشا در جامعه پی برد ... چکیده در این مقاله که عنوان آن «پژوهشی در موسیقی واثرات آن» می باشد، سعی شده هم به لحاظ فقهی و هم به لحاظ علوم تجربی، تحقیق مختصری راجع به موسیقی و اثرات آن انجام گیرد. بحث موسیقی از جمله مباحثی است که با وجود این که دارای قدمت زیادی است ولی درعین حال، جزو مباحث روز بوده و از جمله مسائلی است که مخصوصاً جوانان زیادی را به خود مشغول داشته و بالتّبع سؤالات زیادی پیرامون آن مطرح شده و می شود. موسیقی را از جنبه های مختلفی ازجمله، فقهی، هنری و...می توان بررسی کرد، ولی آن چه بیشتر در این مقاله مدّنظر بوده، نگاه به موسیقی هم از جنبۀ علوم تجربی وهم ازمنظردین است که درکل، در مورد اثرات موسیقی برجسم و روان انسان، مطلب مختصری به دست می دهد. در مورد اهمّیّت وضرورت چنین بحثی همین بس که این بحث از قدیم الأیّام مطرح بوده ولی بیشتر جنبۀ فقهی آن مدّ نظر بوده و از جنبۀ علم تجربی کمتر مورد توجّه واقع شده لذا در این مقاله سعی شده بیشتر به جنبۀ علم تجربی پرداخته شود.این مقاله در 5 فصل تنظیم شده که در دو فصل نخست به تعریف موسیقی و انواع آن پرداخته و نیز ارتباط واژۀ موسیقی با واژۀ غنا ازنگاه مراجع عظام مطرح شده، سپس دریک فصل مجزّا وطولانی تری به انواع اثرات موسیقی بر جسم و روان که در بخشهای مختلفی ازآن، از روایات وآیات قرآن استفاده شده پرداخته شده است. و امّا فصل چهارم، برای آشنایی با نظرات علما و دانشمندان اسلام وغرب، راجع به موسیقی تنظیم شده ودر فصل آخر نیز بحث مختصری راجع به موسیقی درمانی وصحّت آن انجام شده است و درکل یک بحث نسبتاًجامعی که راجع به موسیقی نیاز بوده عنوان و ارائه گردیده است. کلیدواژه : موسیقی، غنا، تأثیر، جسم، روان. مقدّمه آن چه در این نوشتارآورده شده است پژوهشی است پیرامون موسیقی و انواع آن و اثرات موسیقی بر جسم و روان انسان که البتّه اثرات آن بیشتر مورد توجّه قرار گرفته است.آن چه در این زمینه بیشتر مورد توجّه صاحب نظران بوده است پرداختن به موسیقی ازجنبۀ فقهی آن بوده است وکمتر به جنبۀ تأثیرات آن و خصوصاً تأثیرات جسمی آن پرداخته شده است. لذا برآن شدیم تا از جنبۀ تأثیرات جسمانی و فیزیکی نیز آن را بررسی کرده تا هم از یک زاویۀ جدید به مسئله پرداخته شود و هم این که به برخی سؤالات جدید مطرح شده پاسخی هر چند مختصر داده شود. همان گونه که بیان شد اگر چه این بحث دارای سابقۀ طولانی است و از دیر باز مطرح بوده است ولی امروزه نیز جزو مباحث روز، مطرح است وعموم مردم، خصوصا ًجوانان با آن در ارتباط اند وگویا جزءلاینفکّ زندگی ما شده است. از طرفی نیز این هنر به ابزار و وسیله ای برای انتقال فرهنگ و حتّی تغییر فرهنگ جوامع، مبدّل گشته است و این گونه مسائل برضرورت تحقیق بیشترراجع به این هنر وکارایی آن و اثرات آن می افزاید.هم چنین همان گونه که مطرح شد بیشترین اثرات، راجع به هنر موسیقی به جنبۀ فقهی آن بر می گردد ولی از کتاب ها و مقالاتی نیزکه در این زمینه نگاشته شده است، نباید چشم پوشی کرد و ما نیز در این نوشتار که به روش اسنادی ـ کتابخانه ای تهیّه شده از برخی از آنها بهره برده ایم.برخی از این کتابها عبارتند از: تأثیر موسیقی براعصاب وروان، نوشتۀ زنده یاد، حسین عبداللّهی خوروش، موسیقی ازدیدگاه فلسفی وروانی، نوشتۀ علّامه محمدتقی جعفری، تاریخ موسیقی، نوشتۀ سعدی حسنی، بخشی ازکتاب سلامتی وطول عمر در احکام اسلام، نوشتۀ مهدی طاهری، بخشی ازکتاب نکته های ناب، نوشتۀ حسن قدّوسی زاده و نیز برخی از مقالات که در این زمینه نوشته شده اند.ازجملۀ وجه امتیاز این مقاله این است که مطالب این نوشته ها را به صورت موجز و مختصرجمع کرده و برخیمطالب پراکنده و زاید را ازآنها حذف کرده وآن چه در این باره مورد نیاز بوده است در حدّ این نوشتار ارائه گردیده است.بالأخره بعد از تحقیق دربارۀ انتخاب موضوع و پس از انتخاب آن به خاطر اهمیّت آن و پس از ارائه به مسؤولین مورد تأیید قرارگرفت و مشغول به تنظیم آن شدیم. البته درتنظیم آن مشکلاتی نیز پیش روی ما قرارداشت؛ ازجمله این که در این زمینه، کتابهای اندکی نوشته شده وکمتر قلم فرسایی شده است لذا منابع قابل دسترسی در این باره محدودتر می باشد. هم چنین بعد از رجوع به منابع ، بعضاً استناد به منابعی شده بود ولی از ذکر آن منابع به صورت کامل ودقیق، صرفنظر شده بود وحتّی گاهی مطلبی مستند به منبعی شده بودکه بعد از مراجعه به آن منبع چنین چیزی یافت نمی شد.یا مشکلات دیگری که نیازی به اطالۀ کلام در این مورد نیست.این مقاله، پیرامون 5 سؤال کلّی و جواب آنها تنظیم گشته که این سؤالات شاکله و پایۀ این مقاله را تشکیل می دهد و هرسؤالی یک فصل ازمقاله رابه خود اختصاص داده است که هرفصل، جواب یکی ازآن سؤالات وسؤالات ریزتر دیگر است و مجموعاً اطلاعات کلّی دراین زمینه رابه خواننده می دهد. سؤالات کلّی هرفصل عبارتست از: 1ـ موسیقی چیست؟ وانواع آن کدام است؟ 2ـ فرق موسیقی وغنا چیست؟ 3ـ موسیقی چه تأثیری برانسان دارد؟ 4ـ نظرعلما و دانشمندان در مورد موسیقی چیست؟ 5 ـ آیا موسیقی درمانی واقعیّت دارد؟ البته تذکّراین نکته لازم است که در این نوشتار با توجّه به ظرفیّت وگنجایش آن، مطلب آمده و ممکن است مطالب فراوان دیگری نیز باشدکه به جهت اختصار، بیان نشده باشد و این مسئله در نقل قول افراد و دانشمندان و علما نیزصدق می کند یعنی ممکن است در میان دانشمندان، تنها به ذکراقوال برخی از آنان اکتفا شده باشد و این فقط به جهت رعایت اختصار بوده وترجیحی دراین مسئله صورت نگرفته است. ولی پیشاپیش از نواقص موجود، عذرخواهی می نمائیم. فصل اول : موسیقی و انواع آن در این فصل برآنیم که تعریف مختصری از موسیقی ارائه داده و با اقسام آن آشنا شویم که البتّه محصوردر این اقسام نبوده و ممکن است به اعتبارهای مختلف، اقسام مختلفی پیداکرد، ولی در یک تقسیم بندی کلّی می توان آن را به اقسامی که بعداً خواهد آمدتقسیم نمود. تعریف موسیقی برای موسیقی تعریفهای زیادی ارائه شده و از زوایای مختلفی به آن نگریسته شده است . موسیقی را می توان هم ازلحاظ لغوی و هم از لحاظ اصطلاحی مورد بررسی قرارداد. این واژه، یک واژۀ یونانی است که به آن «موسیقیا»گفته می شود و ازآن به عنوان غنا ولحن نیز یاد شده است : «بدان که موسیقی در لغت یونان، لحن است و لحن عبارت است از اجتماع در نغم مختلفه که آن را ترتیبی محدود باشد و بعضی این قید را زیاده کنند که کلام مفید بدان مقرون بود....و بعضی این قید را زیاده کنند که آن کلام، دال بر معانی که محرّک نفس باشد به تحریکی که ملایم غرض و لفظ او موزون باشد(1)هم چنین درتعریف موسیقی گفته شده« عبارتست ازاصوات وآهنگهایی که انسان را در عالمی که برای وی قابل توصیف نیست سیر می دهد و چنان بر اعصاب آدمی مسلّط می شودکه گاهی می خنداند ، گاهی می گریاند گاهی اعضاء و جوارح انسان را بدون اختیار به حرکت در می آورد، و زمانی تهییج عشق و شهوت می کند و آدمی را برده و غلام خود ساخته و بر اعصاب ، فکر ، عقل و روانش فرمانروایی می کند».(2)مانند ساز زدن فارابی دربزم سیف الدّوله که با ساز زدن او مدّتی همه خندیدند و باتغییر آهنگ، همه را به گریستن وا داشت و در آخر بانواختن آهنگی دیگر ، همه اهل مجلس را به خواب فروبرد و سپس ازآن مجلس خارج شدکه این جریان در تاریخ ، مشهور است.«ارسطو موسیقی را یکی از شعب ریاضی دانسته و فیلسوفان اسلامی نیزاین قول راپذیرفته اند ولی از آنجاکه همۀ قواعد موسیقی مانند ریاضی مسلّم و غیرقابل تغییر نیست ، بلکه ذوق و قریحۀ سازنده و نوازنده هم درآن دخالت تام داردآن را هنر نیز محسوب دارند».(3)زیبایی موسیقی بر حسب اثری است که درذهن و احساسات شنونده می گذارد . این هنر با دقّت و محاسبه و اندازه گیری دقیق انجام می گیرد شاید به همین خاطر است که در تقسیم بندیهای علوم قدیم و همان گونه که ذکرشد از شعب علوم ریاضی به حساب آمده است. انواع موسیقی شاید دریک تقسسیم بندی بتوان موسیقی را به دو دسته تقسیم کرد : 1ـ موسیقی طبیعی. 2ـ موسیقی هنری. موسیقی طبیعی : عبارت است از اصوات و نغمه هایی که ازطببیعت و یا از حنجره حیوانات شنیده می شو د ؛ مانند صدای برگها و درختان هنگام وزیدن باد و یا مثل آواز پرندگان وموسیقی هنری : عبارت است ازآهنگهایی که انسان با وسایل مصنوعی(چون ویولون،گیتارو...) می سازد.تفاوت موسیقی طبیعی و مصنوعی یا هنری را شاید بتوان در این مسئله دانست که آهنگ های طبیعی دارای سیر ملایم و یکنواخت هستند لذا همواره برای انسان جذّاب و مفرّح و مسرت بخش بوده و بر نشاط انسان به صورت واقعی می افزاید و این مسئله کم و بیش شاید برای همه اتفاق افتاده ولی آهنگهای مصنوعی این گونه نیستند بلکه دارای ارتعاشات وزیر وبم های گوناگونی هستند و لذا به نسبت این ارتعاشات و زیروبم ها سلسله اعصاب از آن اثر می پذیرند و چون یکنواخت نیستند اثرات آن زیان بخش خواهد بود. در موسیقی هفت دستگاه اصلی و البته دستگاههای فرعی نیز وجود دارد و هرگونه صدایی که انسان تولید کند در یکی از این دستگاهها می گنجد . بالأخره بعد از آن که موسیقی را به طبیعی و هنری تقسیم کردیم موسیقی هنری نیز خود ازلحاظ فقهی به موسیقی حلال و موسیقی حرام تقسیم می شود.اگر موسیقی غنا باشد و جزء موسیقی حرام شناخته شده باشد، قطعاً در انسان تاثیرات منفی بسیاری خواهد گذاشت . البته در برخی از مراکز انرژی‌ درمانی ثابت شده است که اصوات آثار بسیاری بر احساسات و روح بشر برجا می‌گذارد که هم ممکن است سودمند وهم زیانبار باشد و در آینده درباره اثرات منفی یا مثبت آن مطالبی خواهدآمد. فصل دوم : فرق موسیقی و غنا چیست ؟ بعد از آشنایی کلّی باتعریف موسیقی وهمچنین انواع موسیقی، بدنیست به جواب سؤالی که در ذهن افراد زیادی هست بپردازیم وآن این که چه تفاوتی میان موسیقی و غنا وجود دارد؟ و مرز این دو کدام است؟ برای پاسخ به این پرسشها از نظرات علما و مراجع بهره می گیریم. حضرت آیت الله خامنه ای(حفظه الله): «غنا یعنی ترجیع صدا به نحوی که مناسب با مجالس لهو باشد که ازگناهان بوده و بر خواننده و شنونده حرام است . ولی موسیقی نواختن آلات آن است که اگر به نحو معمول در مجالس لهو و گناه باشد هم بر نوازنده و هم بر شنونده حرام است . واگر به آن نحو نباشد فی نفسه جایز است و اشکال ندارد».(4) حضرت آیت الله صافی گلپایگانی(حفظه الله): «غنا عبارت از آوازی است که مشتمل بر ترجیع و صوت و طرب انگیز و مناسب با مجالس طرب باشد و موسیقی گاه بر غنا وگاه بر آلات مختلف موسیقی مانند تار، سنتور، دف و غیره اطلاق می شود. موسیقی را اگر به همان معنای غنا و آوازها و سازها و بکار گرفتن آنها بدانیم ، فراگرفتن موسیقی که از قدیم الایّام بین اهل لهو و بزم متداول بود و در کشورها و مناطق مختلف انواعی از آن بکار برده می شده و می شود همه حرام است».(5) حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره): «غنا عبارتست از آوازی که درآن صدا را در گلو می گردانند که به زبان عرفی چهچه می گویند و طرب (تحوّل غیر اختیاری در مستمع) انگیز هم باشد و مناسب مجالس لهو و لعب هم باشد.... غنا صوتی است که باترجیع و طرب همراه باشد ومناسب مجالس لهو و لعب باشد».(6) سؤال : اگر استماع موسیقی هیچ گونه تأثیری در انسان نداشته باشد، آیا باز حرام است؟ جواب همه مراجع : اگر از نوع موسیقی حرام باشد، گوش دادن به آن جایز نیست ؛ هر چند در شخص تأثیری نداشته باشد. (7)تبصره: موسیقی حرام ، غالباً آثار ناپسندی دارد و باعث بیگانگی از خدا و تحریک شهوت و آلودگی به مفاسد دیگر می شود ولی حکم، تابع این امور نیست و اگر به فرض، در موردی موسیقی حرام ، هیچ تأثیری در روح و روان انسان برجای نگذارد باز گوش دادن به آن جایز نیست. اولین غنا : بنابر آنچه در معارف اسلامی آمده است:«اولین کسی که مرتکب غنا شد ، شیطان بود(8)و ازآن به بعد غنا رواج پیدا کرد. همچنین در روایتی از امام جعفرصادق(ع)آمده است : « وقتی آدم رحلت نمود ابلیس و قابیل بارحلت او خوشحال شدند،آن دو در اجتماع شرکت کردند و به نشانۀ شادی برای مرگ آدم از تنبورها و وسائل لهو (موسیقی) استفاده کردند پس هرکس در روی زمین از این وسائل لذت می برد از پیروان آن می باشد»(9) باید دانست در متون دینی واژۀ موسیقی به چشم نمی خورد ولی به جای آن واژه های غنا ، لهو ، ملاهی و مصادیق آلات موسیقی مانند : مزمار(نی و فلوت)، معزف (تار) ، عود ، طبل ، تنبور و مانندآن به کار رفته است. فصل سوم : اثرات موسیقی برجسم و روان. حال که تفاوت موسیقی وغنا و احکام آنها دانسته شد به یکی ازمهمترین بخشهای این نوشتاریعنی انواع اثرات موسیقی برجسم و روان انسان می پردازیم. دربارۀ حوزۀ تأثیرگذاری موسیقی و این که اصالتاً مخاطب آن کدام یک از این دو (جسم و روان) هست باید گفت : « مخاطب حقیقی این هنر ، مغز و روان انسانها است ، نه حس بینایی و نه حس شنوایی ؛ زیرا این دو حس چیزی جز واسطه انتقال اصوات فیزیکی به مغز و روان انسانها نیست .تیز گوش ترین انسانها که دریافت درونی از معنای موسیقی ندارند ، هیچ درکی درباره آن نمی توانند داشته باشند ، حتی تفسیر و چگونگی برداشت انسانهایی که در یک جامعه و در پوشش یک فرهنگ و یک محیط و سرگذشت زندگی می کنند گوناگون می باشد،اگرچه همه آنان ازحس شنوایی مساوی برخوردار بوده باشند(10)ولی بالاخره اثر موسیقی دوگونه است :1ـ اثرات معنوی 2ـ اثرات جسمی. اثرات معنوی و روحی موسیقی: روح انسان ، مهم ترین جنبۀ وجودی انسان است، لذا هر آن چه که برآن اثر بگذارد می تواند در کمال و سقوطش، مؤثّر باشد. از این جا اهمّیت اثر موسیقی بر روح و روان انسان مشخّص می شود. ما در این بخش مهمترین آثار موسیقی را بر روح بررسی می کنیم: 1ـ گمراهی و غفلت ازخدا : از بزرگ ترین آثاری که برای موسیقی ذکر شده است دور شدن از یاد و ذکر خداست . قرآن در سورۀ لقمان یکى از عوامل گمراهى و ضلالت را «لهو الحدیث» دانسته است. «ومِن النّاسِ مَن یشتری لَهوالحدیثِ لیُضلَّ عن سبیلِ الله(11)«لهویعنی غفلت ،یعنی دورشدن از ذکرخدا ، دورشدن از معنویت ، دورشدن از واقعیتهای زندگی ، دورشدن ازکار وتلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بی بند وباری».(12) در روایات اسلامى از «لهو الحدیث» نیز به «غنا» تفسیر شده است.(13) شنیدن غنا و موسیقى آن چنان اراده انسان را سست و غریزه جنسى شخص را تحریک مى‏کند که شخص را از یاد خدا و قیامت باز می دارد لذا ازعوامل گمراهی به حساب می آید. 2- گرایش به فساد : غنا و آواز مطرب و لهوى، انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مى‏کشاند و از راه پرهیزکارى باز مى‏دارد.مجالس غنا و موسیقى، معمولاً جزو مراکز مفاسد گوناگون است و این خود دلیل روشنی است بر این که موسیقی درگرایش به فساد نقش مؤثّری دارد . در حدیثى از نبى اکرم(ص) آمده است : «الغناءُ رقیۀ الزنا»:«غنا نردبان زنا است».(14) 3 ـ سوء عاقبت : برای اثبات سوء عاقبت، به واسطۀ غنا و موسیقی به یک داستان کوتاهی که در زمان امام صادق (ع) اتفاق افتاده اکتفا می کنیم ، چرا که آن چه در زمان آن بزرگواران رخ داده، صرفاٌ یک داستان نیست بلکه باید عبرت برای سایرین وآنان که در زمانهای بعد می آیند قرار بگیرد. مردی به امام صادق(ع) عرض کرد: همسایگان من کنیزانی دارند که آواز می خوانند و با عود (یکی از آلات موسیقی) می نوازند . چه بسا به هنگام قضای حاجت نشستنم را طول می دهم، تا صدای آنها را بیشتر بشنوم.امام فرمودند: « این کار را نکن. در روز قیامت در برابر خداوند هیچ عذری نداری ؛ مگر سخن حق را نخواندی که می فرماید : گوش، چشم، دل، مسئولند و در برابر کارهایی که کرده اند، مورد سؤال واقع می شوند. » مرد عرض کرد : به خدا سوگند گویا این آیه را تاکنون نخوانده و نشنیده بودم. دیگر به خدا این کارها را انجام نمی دهم و از اوآمرزش می طلبم . امام سپس فرمودند: «برخیز و غسل کن و آن چه می توانی نماز بخوان، چون تا کنون به گناه بزرگی مشغول بودی و چه بد حال وتیره بخت بودی اگر بدون توبه و بر این حال از دنیا می رفتی.» (15) همین داستان کوتاه، خود مؤیّد بزرگی بر مطلب ما می باشد و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل. 4- قساوت قلب : یکی از اثرات شوم موسیقی بر روان انسان ها پدید آوردن بیماری قساوت قلب در انسان می باشد. و مویّد اینکلام، سفارش رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع ) می باشد که به ایشان فرموده اند:« یا على؛ سه کار دل راسخت کند: گوش دادن به آواز و موسیقى و شکار و به دربار سلاطین رفتن(16) افرادی که مداومت بر گوش دادن به موسیقی و مطربی دارند قلبشان مریض می گردد. و نتیجه این سختی و قساوت قلب این می شود که دیگر موعظه و پند در این قلوب اثر نمی کند. زیرا طبق آیات قرآنی از آثار گناهکاری ، قساوت قلب است.خداوند متعال درقرآن می فرماید : قلوب افراد گناهکار مانند سنگ است یا سخت تر از سنگ . زیرا برخی از سنگ ها از میانشان آب بیرون می آید یا از ترس خدا از بلندی ها فرو می افتد.(17) ولی قلوب افراد گناهکار به قدری سخت است که دیگر چیزی از پندها و موعظه های الهی در آن اثر نمی نماید.نشانه و علامت این بیماری آن است که این گونه افراد وقتی در مجلسی قرار می گیرند که در آن سخن از خدا و قرآن و یاد مرگ و آخرت است، اهل موسیقی، حالشان بد می شود و دوست دارند زود از این گونه مجالس خارج شوند و بر عکس اگر در جایی باشند که سخن از دنیا و سرگرمی های گمرا ه کننده باشد . به اشتیاق بر آن توجه می کنند و دوست ندارند که تمام شود و باز تایید کنندۀ سخنان فوق،آیۀ 6 و7 سورۀ لقمان است که در آیۀ 6 در مورد اهل «لهوالحدیث» توضیح و بلافاصله درآیۀ 7 که مورد بحث ما است می فرماید: و چون آیات و گفتارما بر اهل لهو و موسیقی خوانده شود دوری گزینند و روی برگردانند و تکذیب آن گفتار نمایند مانند کسی که آن را نشنیده و گویا در گوش های ایشان سنگینی است از شنیدن آیات ما پس به ایشان عذابی دردناک را مژده بده. 5- از بین رفتن حیا : امام صادق(ع) در این رابطه در حدیثی می فرمایند :«مَن ضُربَ فی بَیته بَربَطٌ أربعینَ یوماً سلَّطَ اللهُ علیه شَیطاناً یُقال له القَفَندَر فلا یَبقی عضوٌ مِن أعضائه إلّا قَعدَ علیه فإذا کانَ کذلک نزعَ منه الحیاءُ ولم یُبال ما قال و لا ما قیل فیه»(18)«کسی که در خانه اش چهل روز بربط ( نوعی تار ) نواخته شود خداوند متعال شیطانی را به نام قفندر بر او مسلّط می کند که عضوی از اعضای وی باقی نمی ماند مگر اینکه او را در برمی گیرد و هنگامی که این گونه شد حیا از او گرفته می شود به گونه ای که نسبت به آنچه به او گفته می شود بی تفاوت می گردد».در خصوص اهمّیت حیا نیز خوب است بدانید رسول خدا (ص) در این باره فرموده اند : «حیا و ایمان با همدیگر وابسته‏اند چون یکى از میان برود، دیگرى هم از میان مى‏رود».(19)و باز در اهمیّت حیا درحدیثی آمده است که:«کسی که حیا نداردایمان ندارد(20)شهید مطهّری در کتاب تعلیم وتربیت در اسلام به نقل ازمسعودی در مروّج الذّهب می نویسد : در زمان عبدالملک یا یکی ازخلفای بنی امیّه که موسیقی رایج بود خبربه خلیفه رسیدکه شخصی باکنیزش خواننده هستند و تمام جوانان مدینه را به فساد می کشند . خلیفه دستور داد آنها را آوردند .آن مردگفت : معلوم نیست آنچه این کنیز می خواند غنا باشد و ازخلیفه خواست خودش امتحان کند. وقتی کنیز شروع به خواندن کرد کم کم دید سرخلیفه دارد تکان می خورد و به جایی رسید که خلیفه چهار دست و پا راه می رفت و می گفت : بیا به امرکوب خودت سوارشو. «واقعاً موسیقی قدرت فوق العاده ای مخصوصاً ازجهت پاره کردن تقوا و عفّت دارد».(21) 6ـ از بین رفتن قوّۀ تفکّر: موسیقی بوسیله ارتعاشات خود، اعصاب راتحت تأثیر خودقرارداده وکم کم برقوای ادراکی چیره می شود.به عبارت دیگر«موسیقی به حسب انواع هنری که دارد وهریک از آن انواع مختلف یک حالت دراعصاب ادراکی بر می انگیزد، ازشهوت و بی بندوباری ویا شادی ونشاط و اندوه و یا خیالات عرفان گونه و یا دیگرحالات که همۀ آنهاحالاتی است خیالی و اوهام ساز ،دیگر ادراکات را بر کنار کرده و همان خیالات جای آن راگرفته و در مسیر انگیزه های موسیقی به حرکت در می آورد . در این حال پای عقل و ذهن و اندیشه به همان خیالات و اوهام بسته شده و درهمان مسیر خیال بافی های موسیقی درحرکت است و دیگر نمی تواند به خود آید.»(22) 7- از بین رفتن غیرت: «إنّ شَیطاناً یُقال له القَفَندَرُ إذا ضَربَ فی مَنزل الرَّجلِ أَربعینَ صباحاً بالبَربَطِ و دَخلَ الرّجالُ وَضع ذلک الشّیطانُکلَّ عضوٍ منه علی مِثله مِن صاحبِ البیَتِ ثمّ نفخَ فیه نفخۀً فلا یُغار بعدَها حتّی تؤتی نساؤه فلایُغارُ.» (23)«کسی که چهل روز در خانه اش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شیطانی به نام قفندر اعضای خود را به تمام اعضای بدنش مس می نماید ، پس غیرت از آن مرد برداشته می شود تا به حدی که با زنانش اگر فعل قبیحی کنند بدش نمی آید ». با این روایت شاید بتوان به یکی از علل اصلی رواج بد حجابی و فحشا در جامعه پی برد، چراکه براساس این روایت به هر مقدارموسیقی در جامعه رواج پیدا کند غیرت از مردان زایل شده و نسبت به بد حجابی وتعرّض نامحرمان به ناموسشان ،بی تفاوت تر می شوند. 8 ـ جنون و دیوانگی: فشار شدید موسیقی بر روی اعصاب ، قدرت اندیشه و تفکّر را از انسان می گیرد لذا منجر به انجام کارهایی که با عقل تضاد دارد می شود.نمونه ای ازاین کارهای جنون آمیز را ذکرمی کنیم : «درملیون پنجاه هزار نفر بعد ازگوش کردن به یک کنسرت موسیقی چنان موسیقی آنها را به هیجان آوردکه ناگهان همه به هم ریختند و بدون جهت، هم دیگر را زخمی و مصدوم کردند و قبل از این که پلیس خود را برساند چند نفر به ضرب چاقو از پای درآمدند و به چندین دختر ، تجاوز شد وتعداد زیادی مجروح شدند»(24) یا« درایالت «لتیل راک» جوانی پیانو یاد می گرفت . نغمات موسیقی چنان درروح اوهیجان ایجادکرد که بدوندلیل ازجای برخاست وبا19ضربه چاقو،معلّم خودرا ازپای درآورد».(25) 9ـ افسردگی: کسی که درموسیقی غوطه ور شد، حالت خمودی وافسردگی،یکی ازحالاتی است که بر او عارض می شود.این مسئله در کسانی که با مطالعه ودرس وبحث سروکار دارند بیشتر نمود دارد . به گونه ای که بعد از موسیقی رغبت آنها نسبت به مطالعه کمترشده و نیروی فکر آنها ضعیف می شود.روانشناس معروف ، دکتر «الکسیس کارل» درکتاب «راه و رسم زندگی» می نویسد : «برخی دانش آموزان می خواهند با توجه به رادیو درس خود را یاد بگیرند و در راه تحصیل پیشرفت کنند ، باید گفت رادیو نیز مانند سینما و موسیقی کاهلی کاملی می بخشد به کسانی که به آن سرگرمند(26) 10- نزول بلاهای ناگهانی و عدم استجابت دعا : هم اکنون بسیاری به دنبال پاسخ این پرسش می گردند که چرا زندگی هایمان با وجود رفاه ظاهری با بلاها و مصیبت ها آمیخته شده و یا اینکه چرا هرچه دعا می کنیم مستجاب نمی شود ؟ یکی ازعوامل این گونه مسائل راشاید بتوان در روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده پیدا کرد.که فرموده اند : «بَیت الغناءِ لاتُؤمن فیه الفجیعۀُ و لا تُجاب فیه الدَّعوۀُ و لا یَدخلُه المَلَکُ.»(27) «خانه ای که در آن غناء خوانده می شود از مصیبت و بلای ناگهانی ایمن نیست و دعا در آن مستجاب نمی شود و فرشته داخل آن نمی گردد .»اینها بخشهایی از مضرّات موسیقی بر روان و معنویّت انسان ها بود و اینک، اثرات جسمانی و مادی آن را بررسی می کنیم. پی‌نوشت‌ها: 1. شریعت موسوی، مصطفی ،نظری به موسیقی ازطریق کتاب وسنت، به نقل از نفائس الفنون،محمدبن محمودآملی،ج3،ص83. 2. اولیایی،احمد،نگاهی به موسیقی ،ص9. 3. معین ،محمّد، فرهنگ فارسی معین،ج4،ص3031. 4. حسینی خامنه ای،علی،رهبرمعظّم انقلاب،أجوبۀ الإستفتائات،ص 250،م1138. 5. محمودی،محسن،مسائل جدیدازدیدگاه علماو مراجع تقلید،ص49. 6. فاضل لنکرانی،محمد،جامع المسائل،م 974و978،ص252. 7. استفتائات مراجع. 8. عاملی،محمدبن حسن،وسائل الشیعه، ج12،ص231،ح28. 9.همان،ص233وکلینی،محمدبن یعقوب،کافی،ج6،باب الغناءص1654،ح3. 10. جعفری،محمدتقی،موسیقی از دیدگاه فلسفی وروانی، ص117و118. 11. لقمان(31)،آیه6. 12. قدوسی، حسن، نکته های ناب، ص102. 13. وسائل الشّیعه،ج12،باب99،ص226،ح7. 14. مجلسی،محمدتقی،بحارالأنوار،ج79،باب99،ص247،ح26. 15. طباطبائی،محمدحسین،ترجمۀ تفسیر المیزان، ج13، ص107وکافی،ج6،،ص1655،ح10. 16. فیض مشکینی،علی اکبر،نصایح، ترجمه آیت الله احمدجنّتی ،ص 134. 17. بقره، (2)، آیۀ 74. 18. وسائل الشیعه،کتاب تجارت، باب100،ج12،ص232،ح2وکافی،ج6،،ص1655،ح17. 19. بحارالأنوار،ج71،باب81،ص331،ح4،به نقل ازکافی ،ج2،ص106. 20. همان. 21. مطهری،مرتضی،تعلیم وتربیت دراسلام،ص72. 22. نظری به موسیقی ازطریق کتاب وسنت، ص227. 23. وسائل الشیعه،کتاب تجارت،باب 100 ،ج 12،ص 232،ح1وکافی،ج6،ص1655،ح14. 24. محمدی نیا،اسدالله،بهشت جوانان،ص359 وموسیقی از نظر دین ودانش،ص20،کیهان شماره 6265. 25. طاهری،مهدی،سلامتی وطول عمردراحکام اسلام،،ص84. 26. تاثیرموسیقی براعصاب وروان،ص62. 27. کافی،ج6،ص1655،ح15ووسائل الشیعه،ج12،باب99،ص225،ح1. ادامه دارد... نویسنده : هادی اسپنانی منبع: راسخون

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3950
زمان انتشار: 8 نوامبر 2015
| | | | |
دیدن ضعف های خود قبل از دیدن عیوب دیگران

خانواده آسمانی ۳۹8 ، ۱۳۹۴/۰۸/۰۷

دیدن ضعف های خود قبل از دیدن عیوب دیگران

باید مراقب قضاوت‌هایمان در مورد دیگران باشیم. دیدن عیوبی از دیگران که در خودِ ما هم وجود دارد، در حقیقت نشاندهنده‌ی وضعیتِ منفی ما در مسیر حرکت به سوی الله است، و هشداری جدّی است که ما را به خودمان خواهد آورد. باید بیاموزیم، دائماً به خاطر ستّاریت خداوند، شکرگزاری کنیم. ستّاریتِ او، که باطنِ مارا پوشانده و بی نهایت از گناهانِ ما را بخشیده است.

جملات ناب در این جلسه:  شیطان همیشه ما را مشغول دیدن ضعف و عیوب دیگران و از عیب های خودمان غافل می کند یعنی شب و روز غصه های دیگران را برای ما بزرگ نشان می دهد. این شخص قطعاً دچار خودفراموشی شده و در نهایت خدا را فراموش خواهد کرد. برای اینکه بخواهیم بدی های دیگران را نبینیم به ضعف های خودمان توجه کنیم. در اینجاست که آرامش بدست میاریم. به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه ۳۹8 «خانواده آسمانی » مورخ ۹۴/۰۸/۰۷ ، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:   ستّار باشیم ... مثل خدا انسان‌های زیرک و عاقل، هرگز در دعاهای خاص و حالت‌های ویژه‌ی خود، طلب کردن را از خودشان آغاز نمی‌کنند؛ بلکه از پوسته‌ی نفس خود خارج شده و ابتدا برای دیگران دعا می‌کنند. بدبخت‌ترین انسان‌ها، کسانی هستند که به قدری درگیر نفس خودشان اند که می‌توانند عیوب دیگران را در ذهن‌شان نگه دارند، و آنها را بازگو کنند. کسانی که گناهان و عیوب خود را نمی‌بینند و دائماً در جستجوی ضعف‌ها و ایرادهای دیگران اند. حال آنکه خداوند همواره با ستّاریت ویژه‌ی خود، عیوب آنان را پوشانده است. وقتی انسان‌، از نعمت ستّاریت خداوند بهره می‌برند، وظیفه دارند عیوب دیگران را نیز بپوشاند. اگر کسی بتواند با زیبایی‌ها و خوبی‌های انسان‌های پیرامونش زندگی کند، همواره شاد و آرام خواهد زیست. همه‌ی انسان‌ها ضعف‌ها و قوّت‌های گوناگونی دارند. هنر آنجاست که ضعف‌های خودمان و زیبایی‌های دیگران را ببینیم. در این صورت دائماً در حال بررسی خودمان و رفع نواقص باطنی‌مان بوده و از چون و چراییِ دیگران باز خواهیم ماند. تنها با چنین نگاهی است که قادریم به سمت الله حرکت نموده و روز به روز به او نزدیک ‌تر شویم. قهر، جدایی، حسادت، بدگویی، بدخواهی، زودرنجی، غیبت و ... همه و همه نشانه‌ی ضعف های انسان هستند. چنین صفاتی نشان می‌دهند، که انسان ارتباطات عمیق و عاشقانه‌ای با آسمان ندارد که نمی‌تواند تلخی‌های زمین را تحمل کند. تنها کسی قادر است ضعف‌ها و ناملایمات دیگران را تحمل کند، که آرامش و عشق را از لابه لای رفاقت‌هایش با اهل آسمان دریافت کند. فرشتگان، به تمام قوانین و ریاضیات عالم آگاه اند، و تشویق آنان، نشان می‌دهد که چنین فردی دقیقاً مطابق با ریاضیات عالم، در حرکت است و مسیر او در نهایت به الله می‌رسد. این تشویق، در حقیقت، گزارش مثبت از سوی فرشتگان، از وضعیت‌ ما بر روی صراط است. باید مراقب قضاوت‌هایمان در مورد دیگران باشیم. دیدن عیوبی از دیگران که در خودِ ما هم وجود دارد، در حقیقت نشاندهنده‌ی وضعیتِ منفی ما در مسیر حرکت به سوی الله است، و هشداری جدّی است که ما را به خودمان خواهد آورد. باید بیاموزیم، دائماً به خاطر ستّاریت خداوند، شکرگزاری کنیم. ستّاریتِ او، که باطنِ مارا پوشانده و بی نهایت از گناهانِ ما را بخشیده است. تمام هنر یک انسان، آن است که بتواند مثل خدا ستّار شده و از عیوب دیگران بگذرد. ما نمی‌دانیم که آبروی دیگران در نزد خداوند، چه مقدار است. چه بسا کسانی که ما عیوب شان را در ذهن نگه می‌داریم و یا کسانی را که اهل فحشا می‌دانیم، با همه‌ی فحشاهای ظاهری‌شان در نزد الله از ما، گرامی‌تر باشند. کدام دعا، حتماً مستجاب می‌شود؟ شخصی به نام ابراهیم بن هاشم تعریف می‌کند؛ عبدالله بن جُندَب را در موقِف دیدم (در حالت ایستاده به دعا) که تا کنون ایستادنی به این زیبایی ندیده بودم. یکسره دستانش را به سوی آسمان بالا برده و اشک‌هایش بر گونه‌هایش سرازیر می‌شد و به زمین می‌رسید، چون مردم به راه افتادند، به او گفتم، ای ابا محمد، ایستادنی به زیبایی ایستادن تو ندیده بودم. پاسخ داد: به خدا سوگند جز برای برادرانم دعا نمی‌کردم، زیرا امام کاظم «علیه‌السلام» فرمود: هر که در نبودِ برادرش، برای او دعا کند. از عرش به او ندا می‌دهند، برای تو صدهزار برابرِ آن است، لذا ناخوش داشتم که صدهزار دعای مستجاب را برای یک دعا (دعا برای خودم) که نمی‌دانم مستجاب می‌شود یا نه، واگذارم... زیباست اگر قلب انسان برای کسی بلرزد و برای او به دعای مضطرانه، دست بلند کند... اگر انسان بیاموزد که خودش را به جای دیگران گذاشته و آنان را درک کند، می‌تواند به دعایی حقیقی و مستجاب برای آنان دست پیدا کند، علاوه بر اینکه، خیرات این دعا برای خودش نیز چندین برابر شخصی است که برایش دعا نموده است. فراموش نکنیم که دعای انسان در حق خودش، ممکن است با موانعی مثل گناهانش برخورد کرده و به هدف نرسد، امّا دعای در حق دیگران، به طور یقین مستجاب است؛ زیرا این دعا، از زبانی برآمده است که شخص با آن گناه نکرده است. این دعا معجزه می‌کند. هم برای او و هم برای ما. چه تجارتی است رسیدن به مقامی که هم برای دیگران اعجاز در پی دارد، هم برای خودمان... انسان‌های کوچک، کسانی هستند که ایرادها را در قلب خود نگه می‌دارند، به دنبال تلافی هستند و نمی‌توانند از دیگران بگذرند. انسان‌های بزرگ، آنان اند که حاضراند از درجات بهشتیِ خودشان بکاهند، امّا دیگران را شفاعت کرده و از جهنم برهانند. چنین کسانی در عاشقانه‌ترین خلوت‌هایشان، دیگران برای طلب خیر، پیش می‌اندازند، و همواره به دنبال جلوتر بردن دیگران و هُل دادنِ آنان به سمت بهشت هستند. برای خارج شدن از خودمان باید تمرین کنیم... خروج از خود، پروازهایی بلند و روزهایی نو را برایمان رقم خواهد زد. لذّاتی را که تاکنون نچشیده‌ایم... تا وقتی درگیر «من» وجودی‌مان و اثبات این «من» هستیم، پروازی برایمان رخ نخواهد داد. انواع حسادت‌ها، رقابت‌ها، چشم و هم چشمی‌ها و ... زنجیرهای انسان به زمین هستند، این زنجیرها را باید با تکرار و تمرین‌های مداوم به مدد اهل آسمان، پاره کنیم. ...   «والحمدلله رب العالمین»

صوت

1 - دیدن ضعف های خود قبل از دیدن عیوب دیگران

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3892
زمان انتشار: 1 نوامبر 2015
| |
ویژگی های حضرت مهدی در کلام امام حسین علیه السلام

نام حسین (علیه السلام) و مهدی (علیه السلام) برای شیعیان یادآور یک حکایت ناتمام است، حکایتی که آغازگر آن حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و پایان بخش آن حضرت بقیة الله الاعظم (علیه السلام) است.

ویژگی های حضرت مهدی در کلام امام حسین علیه السلام

خداوند پاداش ما را در عزای مصیبت حسین(ع) بزرگ گرداند و او شما را از جمله کسانی که به همراه ولی اش امام مهدی از آل محمد: به خونخواهی او برمی خیزند قرار دهد.

وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ، اروحناله الفداء، در معارف به عنوان «خونخواه کشته کربلا» (1) شناخته شده و شیعیان همراهی با آن امام منصور برای گرفتن انتقام خون حسین(ع) و یارانش را یکی از آرزوهای بزرگ خود می دانند، (2) تا جایی که در هر عاشورا به یکدیگر اینگونه سر سلامتی می دهند: «اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین(ع)و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من آل محمد:» (3) خداوند پاداش ما را در عزای مصیبت حسین(ع) بزرگ گرداند و او شما را از جمله کسانی که به همراه ولی اش امام مهدی از آل محمد: به خونخواهی او برمی خیزند قرار دهد. در یک کلام نام حسین(ع) و مهدی(ع) برای شیعیان یادآور یک حکایت ناتمام است، حکایتی که آغازگر آن حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و پایان بخش آن حضرت بقیة الله الاعظم (ع) است. در هر حال از آنجا که در اذهان شیعیان این دو وجود مقدس از قرابت و ارتباطی جدایی ناپذیر برخوردارند. از همین رو مناسب دیدیم که در ایام عزای سرور آزادگان به بخشی از معارف ارزشمندی که از آن حضرت در ارتباط با فرزند ارجمندش حضرت مهدی(ع) رسیده است اشاره کنیم: 1. نسب مهدی(ع) حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در روایت های متعددی به این موضوع که حضرت مهدی(ع) از فرزندان و نوادگان ایشان است اشاره کرده اند که از جمله آنها روایتی است که در زیر آمده است: «دخلت علی جدی رسول الله (ص) فاجلسنی علی فخذه و قال لی: ان الله اختار من صلبک یا حسین تسعة ائمة، تاسعهم قائمهم، و کلهم فی الفضل والمنزلة عندالله سواء» (4) بر جدم رسول خدا، که درود و سلام خدا بر او باد، وارد شدم، پس ایشان مرا بر زانوی خود نشانده و فرمود: ای حسین! خداوند از نسل تو نه امام را برگزیده است که نهمین نفر از ایشان قیام کننده آنهاست و همه آنان در پیشگاه خداوند از نظر فضیلت و جایگاه برابر هستند. این موضوع که قائم آل محمد(ص) از نسل حسین(ع) و نهمین نواده اوست در روایات بسیاری ، که از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده، آمده است و هر گونه شک و تردید نسبت به نام و نشان و مشخصات موعود آخرالزمان وآخرین ذخیره الهی را برطرف می سازد. «دخلت علی النبی (ص)فاذاالحسین علی فخذه و هو یقبل عینیه وفاه و یقول: انت سیدابن سیدانت، امام ابن امام، نت حجة ابن حجة، ابوحجج تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم.» (5) بر پیامبر خدا وارد شدم و دیدم که آن حضرت در حالی که حسین را بر زانوی خود نشانده بر چشمها و دهان او بوسه می زند و می فرماید: تو آقایی فرزند آقایی ، تو امامی فرزند امامی، تو حجتی فرزند حجتی ، تو پدر حجتهای نه گانه ای، از نسل تو نهمین حجت و قیام کننده آنان بر خواهد خاست. 2. عدالت گستری مهدی(ع) عدالت و تشکیل جامعه ای بر اساس عدل از آرمانهای همیشگی بشر بوده و در طول هزاران سالی که از زندگی انسان بر کره خاک می گذرد و صدها و هزاران نفر در پی تحقق این آرمان، بشریت خسته از ظلم و ستم را به دنبال خود کشیده اند، اما جز در مقاطع کوتاهی از زندگی بشر و آن هم در سرزمینهای محدود هرگز این آرمان بدرستی تحقق نیافته و هنوز هم عدالت آرزویی دست نیافتنی برای انسان عصر حاضر است. با توجه به همین موضوع در روایت هایی که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم شیعه: وارد شده، گسترش عدالت و از بین بردن ظلم را یکی از بزرگترین رسالت های امام مهدی(ع) بر شمرده و تحقق عدالت واقعی را تنها در سایه حکومت او امکان پذیر دانسته اند. از جمله این روایتها روایتی است که از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نقل شده و در آن آمده است: «لولم یبق من الدنیاالا یوم واحد، لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی، فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، کذلک سمعت رسول الله (ص) یقول » (6) اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد و خداوند آن روز را چنان طولانی می گرداند که مردی از فرزندان من قیام کند و دنیا را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده بود پر از عدل و داد نماید، من این سخن را از رسول خدا، که درود و سلام خداوند بر او باد، شنیدم. پیامبر گرامی اسلامی (ص) نیز قیام عدالت گستر نهمین فرزند امام حسین(ع) را چنین بیان می کنند: «... و جعل من صلب الحسین(ع) ائمة یقومون بامری ...التاسع منهم قائم اهل بیتی، مهدی امتی، اشبه الناس بی فی، شمائله واقواله و افعاله، یظهر بعد غیبتة طویلة و حیرة مظلة ، فیعلن امرالله و یظهر دین الله ...فیملاالارض قسطا و عدلا ، کما ملئت جورا و ظلما.» (7) ... خداوند از فرزندان امام حسین ، امامانی قرار داده است که امر (راه و روش آیین) مرا بر پا می دارند. نهم آنان قائم خاندان من مهدی امتم می باشد. او شبیه ترین مردمان است به من در سیما و گفتار و کردار . پس از غیبتی طولانی و سرگردانی و سردرگمی مردم ، ظاهر می شود ، آنگاه امر (آیین) خدا را آشکار می سازد... پس زمین را از عدل و داد لبریز می کند پس از آنکه از ستم و بیداد لبریز شده باشد. 3. صابران در غیبت مهدی(ع) یکی از ارکان انتظار فرج صبر و پایداری است و انسان منتظر در واقع کسی است که همه سختیها و ناملایمات را به امید رسیدن به آرمان بلند خویش تحمل می کند و از فشار و تهدید زورگویان و طعنه و تکذیب نابخردان هراس به دل راه نمی دهد، از همین رو در روایات صبر و انتظار همواره قرین یکدیگر بوده و فضیلت بسیاری برای صبرپیشگان در زمان غیبت بر شمرده شده است. حضرت سیدالشهداء (ع) که خود والاترین مظهر صبر و مقاومت در راه ادای تکلیف الهی است در بیان مقام منتظرانی که صبر و شکیبایی پیشه ساخته و بر آرمان خویش پایداری می ورزند می فرماید: «منا اثنا عشر مهدیا، اولهم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، و آخرهم التاسع من ولدی، و هوالقائم بالحق، یحیی الله به الارض بعد موتها، و یظهر به دین الحق علی الدین کله، ولو کره المشرکون. له غیبة یرتد فیهااقوام و یثبت فیها علی الدین آخرون، فیؤذون و یقال لهم: «متی هذاالوعد ان کنتم صادقین »،اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب بمنزلة المجاهدبالسیف بین یدی رسول الله (ص)» (8) در میان ما اهل بیت دوازده مهدی وجود دارد که اولین آنها امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و آخرین آنها نهمین فرزند من است. و اوست قیام کننده به حق ، خداوند به وسیله او زمین را پس از آنکه مرده است زنده می کند و دین حق را به دست او بر همه ادیان غلبه می دهد، اگر چه مشرکان نپسندند. برای او غیبتی است که گروهی در آن از دین خدا بر می گردند و گروهی دیگر بر دین خود ثابت می مانند، که این گروه را اذیت کرده و به آنها می گویند: «پس این وعده چه شد اگر راست می گویید؟» آگاه باشید آنکه در زمان غیبت او بر آزار و اذیت و تکذیب صبر کند همانند کسی است که در مقابل رسول خدا(ص) با شمشیر به جهاد برخاسته است. شاید بتوان گفت فضیلتهای بی شماری در روایات ما که برای منتظران فرج بر شمرده اند به اعتبار همین صبر و شکیبایی و تحمل مشکلاتی است که منتظران واقعی فرج بر خود هموار می کنند. چنانکه در روایتی که از امام صادق(ع) وارد شده، آمده است: «...فلا یستفرنک الشیطان، فان العزة لله ولرسوله وللمؤمنین، و لکن المنافقین لایعلمون ، الا تعلم ان من انتظر امرنا و صبر علی ، یری من الاذی والخوف، هو غدا فی زمرتنا...» (9) شیطان تو را تحریک نکند. زیرا که عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است لیکن منافقان نمی دانند ، آیا نمی دانی کسی که منتظر امر ما (حاکمیت اجتماعی آرمانی ما) باشد، و بر بیمها و آزارهایی که می بیند شکیبایی ورزد، در روز بازپسین در کنار ما خواهد بود... 4. خصال مهدی(ع) حضرت مهدی(ع) عصار و فشرده عالم هستی (10) و وارث همه انبیاء اولیاء الهی است، و خداوند متعال همه خصال نیکویی را که در بندگان صالح پیش از او وجود داشته، در آن حضرت جمع کرده است. به بیان دیگر آنچه خوبان همه دارند او به تنهایی دارد. در زمینه آنچه گفته شد روایتهای بسیاری وارد شده که از جمله آنها می توان به روایت زیر که از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نقل شده اشاره کرد: «فی القائم منا سنن من الانبیاء: سنة من نوح، و سنة من ابراهیم ، و سنة من موسی و سنة من عیسی ، و سنة من ایوب و سنة من محمد(ص) . فاما من نوح: فطول العمر; واما من ابراهیم: فخفاءالولادة و اعتزال الناس; واما من موسی: فالخوف والغیبة; و اما من عیسی: فاختلاف الناس فیه، واما من ایوب: فالفرج بعدالبلوی; واما من محمد(ص) فالخروج بالسیف.» (11) در قائم ما (اهل بیت) سنتهایی از پیامبران الهی وجود دارد; سنتی از نوح ، سنتی از ابراهیم ، سنتی از عیسی ، سنتی از ایوب: و سنتی از محمد(ص) از نوح طول عمر، از ابراهیم پوشیده ماندن ولادت و کناره گیری از مردم ، از موسی، ترس و غیبت از جامعه ، از عیسی اختلاف مردم درباره او، از ایوب گشایش بعد از سختیها و بلایا، و از محمد(ص) قیام با شمشیر را .   پی نوشتها: 1. ر. ک: قمی ، شیخ عباس ، مفاتیح الجنان ، دعای ندبه ، اصل عبارتی که در دعای مزبور آمده چنین است: «این الطالب بدم المقتول بکربلاء» 2. ر. ک: همان ، زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا. در بخشی از زیارت یادشده چنین آمده است: «فاسئل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد:» 3. همان جا 4. القندوزی، سلیمان بن ابراهیم ، ینابیع المودة ، نجف ، مکتبة الحیدریة، 1411 ق ، ص 590 ، به نقل از: موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، قم ، دارالمعروف ، 1415 ق ، ص 659 ، ح 688 . 5. حسینی ترمذی ، محمد صالح ، مناقب مرتضوی ، ص 139 ، به نقل از: قرشی،علی اکبر، اتفاق در مهدی موعود7، ص 35 6.الشیخ الصدوق،ابوجعفرمحمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، دارالکتب الاسلامیة،1359 ق، ج 1 ، ص 317 ، ح 4; به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 661، ح 693 . 7. همان ، ج 1، ص 257 ، به نقل از: حکیمی، محمد ، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، 1374 ، صص 36-35. 8 . همان ، ج 1، ص 317 ، به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین، صص 666- 655، ح 703. 9. الکلینی ، محمدبن یعقوب، الکافی ، ج 8 ، ص 37، به نقل از حکیمی،محمد، همان، ص 293 . 10. در برخی از تفاسیر کلمه «والعصر» به وجود حضرت مهدی(ع) تفسیر شده است. 11. علم الیقین ، ج 2 ، ص 793 ، به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین(ع) ، صص 669- 668، ح 710 .     پایگاه اطلاع رسانی حوزه

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3662
زمان انتشار: 21 سپتامبر 2015
| |
دشمنان حضرت مهدی(ع) در روز های پایانی

دشمنان حضرت مهدی(ع) در روز های پایانی

حضرت مهدی (علیه السلام) در راه ایجاد حکومت عدل جهانی دشمنان کوچک و بزرگی دارند، اما بر اساس آموزه های دینی شخصیت هایی مانند دجال، سفیانی، یاجوج و ماجوج از جمله عناصری هستند که در مقابل حضرت ولی عصر (عج) می ایستند و دشمنی می کنند. ما در این مطلب قصد داریم تا به اجمال درباره ی این شخصیت ها توضیح مختصری بدهیم.

اگر یادی از بازی های بچگی تان بکنید، حتماً به خاطر می آورید که آن زمان ها هم همیشه دزدی بود تا در کنار آن پلیس معنا پیدا کند و یا گرگی بود تا بره های کوچک تنها را بخورد. وجود نیروی خیر و شر همیشه ی تاریخ در کنار هم بوده و با هم معنا پیدا می کرده است.در آخرالزمان هم که برای خودش عالمی است، دشمنانی که سربازان ابلیس لعین هستند، آخرین دست و پاهای خود را برای زنده ماندن می زنند و به اصطلاح مقاومت می کنند هر چند که تلاش آنها بی نتیجه باشد. حضرت مهدی (علیه السلام) در راه ایجاد حکومت عدل جهانی دشمنان کوچک و بزرگی دارند، اما بر اساس آموزه های دینی شخصیت هایی مانند دجال، سفیانی، یاجوج و ماجوج از جمله عناصری هستند که در مقابل حضرت ولی عصر (عج) می ایستند و دشمنی می کنند. ما در این مطلب قصد داریم تا به اجمال درباره ی این شخصیت ها توضیح مختصری بدهیم. ابلیس به نظر می آید دشمنی عمیق ابلیس با حضرات معصومین (ع) نیاز به توضیح ندارد. ابلیس در دوران غیبت تا می تواند برای خودش سپاه و نیرو جمع می کند؛ چرا که مرگ را در دو قدمی اش می بیند بنابراین با تمام قوا، با چنگ و دندان و با هر ترفندی قصد دارد بنده های خالص کمتری در زمین باقی بگذارد. به همین علت است که در آخرالزمان نگه داشتن ایمان و گناه نکردن بسیار مشکل است. همین عمل ابلیس باعث می شود خالص از ناخالص جدا شود و یاران واقعی خداوند مشخص شوند. شیطان وسوسه می کند، به فساد دعوت می کند، شیوع هم جنس بازی و ساختن قومهای لوط را دوست دارد. برای مال دنیا در ذهن مردم ارزش و محبت می سازد و از خداوند موجودی دور و سخت! ناامیدی را گسترش می دهد و حتی در دل دوستانش ترس می دمد! بنابراین یارانی فاسد، ناامید و ترسو دارد! در مقابل خداوند منشأ امیدواری و قدرت است و همیشه توبه را می پذیرد. پس تنها نیستیم! صیحه ی شیطانی در صبح روز 23 رمضان ندایی از جبرئیل مردم را به پیروی از حضرت مهدی (ع) فرا می خواند. در عصر همان روز شیطان ندا می دهد که حق با حضرت مهدی (ع) نیست و با فلان خاندان است! در این زمان بسیاری از مردم منحرف می شوند. (1) سپاه ابلیس در نهایت در برابر سپاه امام زمان (عج) قرار می گیرد (2) و اما عاقبت ابلیس: از امام صادق(ع) پرسیدند: اینکه خداوند به شیطان فرمود منتظر وقت معلوم باشد، این وقت معلوم کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند:«روز قیام قائم ماست. وقتی خداوند او را برانگیخته می کند و آماده ی قیام در مسجد کوفه است. در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می رود به آنجا می آید و می گوید: "ای وای از خطر امروز!" قائم پیشانی شیطان را گرفته و گردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد(3)» دجال ظهور دجّال در آخر الزمان، به عنوان اصلی‌ترین دشمن منجی آخرالزمان، از آموزه‌های مشترک بین یهودیت، مسیحیت و اسلام است. واژه ی دجال معانی متفاوتی دارد اما به نظر می رسد دقیقترین ترجمه ی آن اصطلاح «دروغگوی فریبکار» باشد. (4) خروج دجال پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) خواهد بود و این خروج از علائم حتمی نیست بلکه از علائم غیر حتمی ظهور است. درباره ی دجال چند نظر وجود دارد: 1. برخی روایات بیان می کنند که دجال شخص واحدی با ویژگی های خاص است. 2. برخی بر این عقیده اند که دجال معرف شخص خاصی نیست بلکه معرف شخصیتهای متعدد است. این تعدد در دجال تا جایی است که در حدیثی می خوانیم: «قیامت ‏برپا نمى‏شود، تا وقتى كه مهدى (علیه السلام) از فرزندانم قیام كند و مهدى (عج) قیام نمى‏كند، تا وقتى كه شصت دروغگو خروج كنند» (پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله) (5) 3. برخی معتقدند دجال نه تنها به افراد و اشخاص برنمی گردد بلکه معرف جریانی است که در جوامع ایجاد می شود. (برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: چهره ها: دجال ) طبق آموزه‌های اسلامی، دجّال با استفاده از هر نوع دروغ و حیله و سحر و جادو به امور باطل، لباس حق می‌پوشاند. فساد و فتنه‌ی او شرق و غرب عالم را فرا می‌ گیرد و به تمام خانه‌های مردم جهان وارد می‌گردد. اساس فسادگستری و فسادانگیزی‌های او بر موسیقی و استفاده از جذابیت‌های زنان استوار است. در روایات نبوی از فتنه‌ی دجّال با عنوان «أشّدُّ الْفِتَن: سخت‌ترین فتنه‌ها»(6) یاد شده است! پیامبراسلام (ص) از امت خویش خواسته است که دجّال و ویژگی‌های او را به خوبی بشناسند، در فتنه‌انگیزی‌های او به دقت بیندیشند و خطر آن را به یکدیگر و آیندگان خویش یادآور شوند و در همه حال بر ضد دجّال عمل نمایند: «ویژگی‌های دجّال را برایتان گفتم تا در آن بیندیشید و به حقیقت آن راه یابید و آن گاه بر ضد او عمل نمایید. آیندگان خویش را ازفتنه‌ی دجّال با خبر سازید و یکدیگر را بدان یادآور شوید!! پس همانا فتنه‌ی دجّال، سخت‌ترین فتنه‌ها و شدیدترین آزمایش‌هاست.» و سر انجام دجال به دست حضرت مهدی (ع) و یاران ایشان کشته خواهد شد. (7) سفیانی سفیانی از مهمترین چهره های سیاه آخر الزمان و موثر در ظهور به شمار می رود. سفیانی از دشمنان قطعی امام زمان (عج) خواهد بود و بسیاری از یاران و منتظران آن حضرت، مردان و زنان و کودکان را به قتل می رساند. او پنج منطقه ی شام، دمشق، فلسطین، اردن و قنسرین را تصرف می کند و در نهایت توسط امام یا سپاهیان امام (ع) به هلاکت می رسد. آنچه درباره ی سفیانی مهم است بدانیم آن است که: 1.حکومت او بیش از نه ماه به طول نخواهد انجامید. (8) 2.از وادی یابس (بین سوریه و اردن) خروج می کند. (9) 3.پس از اینکه سپاهش در بیداء (در راه مکه) در زمین فرو می رود در جنگ با سپاه امام کشته می شود. در این راه افراد بسیاری را می کشد و در ایران در فارس توسط سپاه خراسانی متوقف می شود. حدیثی است از امام صادق (ع) که خطی مشی ما را مشخص را نیز در این مسیر مشخص می گرداند: «ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانى هستیم كه بر سر دین خدا با هم دشمنى داریم. ما سخن خداوند را تصدیق كردیم و آنان تكذیب كردند. ابوسفیان با پیامبر(ص) مبارزه كرد و معاویه با على(ع) و یزید با حسین بن على(ع) به مخالفت برخاستند و سفیانى نیز با قائم(عج) خواهد جنگید» (10) (برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: چهره ها: سفیانی ) پی نوشت: 1.       النعمانی، الغیبة، ص17ـ بحارالانوار، ج2، ص231 2.       مقاله از ظهور تا قیامت، ماهنامه موعود، شماره97 3.       بحارالانوار، ج2، ص231 4.       رساله یوحنا، بابا 2، آیه 18و22 . 5.       ارشاد، ج‏2، ص‏371 6.       کنزالعمال، متقی هندی، ج14 7.       کمال الدین و تمام النعمه، صدوق،ص210 8.       الغیبة نعمانی، ص  202؛ به نقل از آخرین نشانه های ظهور، ص 10 9.       کمال الدین و تمام النعمه، صدوق ، ص 65 10.   بحارالانوار، ج 52، ص182 اریحا

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3525
زمان انتشار: 30 اوت 2015
| |
وسوسه در وضو

وسواس کار شیطان است.

وسوسه در وضو

        یکی از مسلمانان در وضو گرفتن وسواس داشت یعنی چندین بار اعضاء وضو را می شست، ولی به دلش نمی چسبید و آن را نادرست می خواند و تکرار می کرد. عبدالله بن سنان می گوید: به حضور امام صادق (ع) رفتم و از آن مسلمان صحبت کردم و گفتم: با این که او یک مرد عاقل است در وضو گرفتن وسواس دارد. امام فرمود: این چه عقلی است که در او وجود دارد، و چگونه مرد عاقلی است، با این که از شیطان پیروی می کند! گفتم: چگونه از شیطان پیروی می کند؟ فرمود: از او بپرس این وسوسه که به او دست می دهد، و وسواسی که دارد از چیست؟ خود او در جواب خواهد گفت: از کار شیطان است.(2)                                                                                                                        2.ابلیس نامه 1/96- بحارالانوار 21/336 منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر  

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3499
زمان انتشار: 27 اوت 2015
| | |
اینفوگرافی اطلاعاتی پیرامون سوره ناس

صد و چهاردهمین سوره قرآن

اینفوگرافی اطلاعاتی پیرامون سوره ناس

برای مشاهده در سایز اصلی بر روی تصویر کلیک کنید.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3399
زمان انتشار: 18 اوت 2015
| |
موسی (ع) و شیطان

موسی (ع) و شیطان

روزی شیطان نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت: تو پیامبر خدا هستی و من از مخلوقات گنه کار خدا می باشم و می خواهم توبه کنم، تو از خدا بخواه تا توبه ام را بپذیرد. موسی پذیرفت و برای او دعا کرد، خداوند فرمود: ای موسی، شفاعت تو را در حق او می پذیرم، به او بگو که بر قبر حضرت آدم سجده کند تا توبه اش را بپذیرم. موسی (ع) با شیطان ملاقات کرد و گفت: با سجده بر قبر آدم توبه ات پذیرفته می شود. شیطان گفت: من بر آدم، در وقتی که زنده بود سجده نکردم، اینک چطور بر قبر او که مرده است سجده کنم، هرگز چنین نخواهم کرد.! آنگاه گفت: ای موسی! تو بخاطر آنکه شفاعت مرا نزد خدا نمودی حقی بر گردنم پیدا کرده ای، من به تو نصیحت می کنم که در سه جا مواظب من باش تا هلاک نشوی. اول: به هنگام غضب، که روح من در آن هنگام در قلب تو و چشم من در چشم تو می باشد. دوم: در جنگها، زیرا در آن هنگام من رزمندگان را به یاد زن و بچه و خویشان و اقوامش می اندازم تا پشت به جبهه کرده و بگریزند.سوم: هیچگاه با زن نامحرم در یک جا ننشین که من بین تو و او وسوسه خواهم نمود.(1)   1. شنیدنیهای تاریخ ص 258- محجة البیضاء 5/59. منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed