www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 359
زمان انتشار: 12 اکتبر 2014
| |
تنبلی و بی حوصلگی ، جلسه 20

تنبلی و بی حوصلگی ، جلسه 20

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی در جلسات گذشته بررسی کردیم: چرا انسان با وجود اینکه می‌داند تنبلی و بی حوصلگی منشأ بسیاری از ظلم‌ها، جنایات و مفاسد است چرا تلاشی برای رفع آن نمی‌کند. دختران و پسران ما برای زندگی بهتر و جلوگیری از طلاق می‌توانند مهارت‌های لازم را کسب کنند ولی کوتاهی می‌نمایند. در کشور ما طلاق افزایش روزافزون داشته و کمتر زندگی وجود دارد که در آن شادی و آرامش جریان داشته و علاقه‌ی اعضای خانواده روز به روز افزایش می‌یابد. پیامبر «صلی الله علیه و اله و سلم» می‌فرمایند: «لا یلق الله سبحانه احدٌ به ذنب اعظم من جهاله اهله و اولاده» هیچ کس خدا را ملاقات نمی‌کند به گناهی بالاتر از نادانی خانواده و فرزندانش. سرپرست خانواده باید هم کسب اطلاعات نموده و هم به اعضای خانواده آگاهی بدهد. کمتر کسی است که وقتی اقدام به تشکیل خانواده می‌کند مهارت‌های اقتصادی، عاطفی و خانواده را آموخته و در زندگی به کار بگیرد. این است که اکثر زندگی‌ها به نتیجه‌ی مطلوب نمی‌رسند. ترکیب دو روح و پس از آن چند روح کار بسیار پیچیده‌ای است و باید مهارت‌های لازم و مناسب کسب گردند. والدین هم در آموزش فرزندانشان کوتاهی می‌کنند. در صورتی که طرفین مهارت کسب نکرده باشند به تصریح روانشناسان جهان حداکثر پانزده ماه دوام می‌آورند، اعم از زیبایی، ثروت و موقعیت‌های اجتماعی و ... اگر جذابیت‌های شخصی وجود نداشته باشند معمولاً به بن بست می‌رسند. طلاق‌های کشور ما در بسیاری از موارد سال اول اتفاق می‌افتند چون زوجین نمی‌توانند نظر یکدیگر را تأمین نمایند. متأسفانه غالب ازدواج‌ها ناشی از نیاز جنسی و عاطفی ولی بدون کسب مهارت صورت می‌پذیرد. زوجی که وظایفشان را خوب انجام نمی‌دهند در واقع در حق هم خیانت می‌کنند. از جمله عوامل تنبلی و بی‌حوصلگی، شیفتگی به امور ظاهری دنیاست. در این حالت نفس نامتعادل تغذیه می‌شود. زمانی که ما بعضی بخش‌ها را بیش از حد تغذیه می‌کنیم سهم سایر بخش‌ها کم می‌شود. انسان اگر پنج بخش وجودش را نامتعادل تغذیه کند و سهم هر بخش را به اندازه‌ی نیازش تأمین نکند شخصیت او نامتعادل و نامتوازن می‌شود. شخصی مراجعه کرده بود و می‌گفت که قصد فعالیت مدیریتی دارد، به او توصیه کردم که ابتدا عدالت را در ابعاد وجودی‌اش رعایت کند تا بتواند در میان مجموعه‌ی زیر دستش به عدالت رفتار کند. علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: چگونه کسی می‌تواند درباره‌ی دیگران عدالت داشته باشد در حالی که نسبت به خودش مراعات عدالت را نمی‌نماید؟ کسی که حق عقلش را با تنبلی در یادگیری نمی‌پردازد نمی‌تواند مدیر خوبی باشد. کسی که اضافه وزن دارد نسبت به بخش خیال، وهم، عقل و فوق عقل ظلم می‌کند زیرا نمی‌تواند حق آن‌ها را ادا کند. کسی که بیش از حد به تغذیه خیال و وهم بپردازد و دائماً در حال خواندن انواع زمان‌ها و دیدن انواع فیلم‌ها باشد، توانی برای کارهای عقلی و فوق عقلی نخواهد داشت. ما حتی با تلقین باید مانع پرخوری بخش‌های پایینی شویم. قرآن می‌فرماید: زینت‌های دنیایی انسان را از پرداختن به امور معنوی غافل می‌کند که هم گرفتاری دنیایی به همراه دارد و هم آخرتی. «زُیّن للنّاس حُبُّ الشّهوات من النّساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذّهب و الفضّه و الخیل المسوّمه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیواه الدنیا و الله عنده حسن المآب» (آل عمران/14) محبت امور مادی از زنان و فرزندان و اموال فراوان اعم از طلا و نقره، و اسب‌های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (برای امتحان و تربیت) ولی این‌ها سرمایه‌ی زندگی پست مادی است و سرانجام نیک، نزد خداوند است. زینت دادن چیزی برای جلب توجه است. در وجود انسان حس از محسوسات، خیال از مخیلات، وهم از موهومات عقل از معقولات و فوق عقل هم از الله، خانواده‌ی آسمانی و امور آسمانی و غیبی لذت می‌برد. هر بخشی را که انسان بیشتر تغذیه کرده باشد هنگام بهره‌مندی از غذایش لذت بیشتری می‌برد. کسی که از فیلم و سریال و داستان‌های مختلف لذت می‌برد در واقع وهمش به خاطر تغذیه‌ی زیاد، قوی شده است. کسی که علاقه به مطالعه و تحقیق دارد بخش عقلانی‌اش قوی می‌باشد و آن دیگری که به دعا و عبادت و ... می‌پردازد فوق عقل قوی‌تری دارد. خانمی که به بازار رفته و خسته نمی‌شود به این دلیل است که علاقه به انواع زیورآلات، لباس و ظرف و سایر لوازم دارد و در واقع خیال قوی‌تری دارد. با توجه به آیه‌ی فوق باید گفت: زینت دهنده‌ها را قرآن این‌گونه معرفی می‌کند؛ 1- شیطان 2- نفس انسان 3- شیاطین الانس با توجه به آیه‌ی مذکور جنس مخالف، زینت مهمی است که پرداختن بیش از حد به آن عمر انسان را تلف می‌کند. شیطان هم نقاط ضعف انسان‌ها را شناسایی کرده و بر اساس آن‌ها افراد را جذب می‌کند. مثلاً درباره‌ی قتل و جنایت روی امثال ما سرمایه‌گذاری نمی‌کند بلکه درباره‌ی کسانی این تحریک‌ها را انجام می‌دهد که درجه‌ی خشونت، کینه و حسادتشان بالاست. انسان باید در ارتباطاتش خیلی دقت کند و هر کس را به عنوان دوست، همسر و یا همسایه برنگزیند. در دین توصیه شده مردی را که نماز جماعت و نماز اول وقت برایش اهمیت ندارد مستحب است به همسری انتخاب نکنید؛ همچنین مردی که اهل پرداخت وجوهات نیست را اصلاً نپذیرد. در حال حاضر هم بیشتر زنان وسوسه‌گر بوده و مردان را از قدرت و سرعت در حرکت آخرتی باز می‌دارند. انسان نباید تابع امیال مختلف اعضای خانواده گردد. در حال حاضر در کشور ما فرزند سالاری شیوع دارد که والدین بیش از حد به ایشان رسیدگی می‌کنند و آن‌ها هم نوعاً سپاسگزار نیستند. قرآن سفارش کرده مواظب این ارتباطات باشیم. «انّ من ازواجکم و اولادکم عدوّاً لکم»، «انّ اموالکم و اولادکم فتنه...»، ««لا تلهکُم اموالکم و لا اولادکم عن ذکرالله» بعضی افراد قبل از ازدواج به لحاظ معنوی خیلی قوی هستند ولی بعد از آن دچار افت می‌شوند که البته تا حدی طبیعی است و مانعی هم ندارد زیرا اشتغال به وظایف پدری یا مادری و همسری، خودش عبادت و قرب آور است. اما به هر حال خلوت با خدا نباید فراموش شود. قرآن هم روی این موضوع تأکید دارد که در این امور نباید افراط کرد تا آنجا که خدا و وظایف مهم‌ترش را فراموش کند. یک زن اگر همسر و فرزندش را دوست دارد باید قواعد همسرداری و فرزندداری را نیز بیاموزد. محبت به اعضای خانواده لازم است ولی اگر از حدّ معمول بگذرد فسادآور است. چنانچه چربی، قند، نمک و ... برای بدن لازم است ولی اگر بیش از حد باشد بدن را با خطر مواجه می‌سازد. آقایان باید همسرانشان را بشناسد و تشخیص دهند که با چه اقدامی محبتش بیشتر جلب می‌گردد. محبت را باید تدریجاً نثار و ابراز کرد که اگر یک‌باره باشد عواقب نامطلوبی به همراه دارد. درباره‌ی فرزند هم باید محبت متعادل باشد. بچه، هم به محبت نیاز دارد هم به بیرون رفتن از خانه و مواجه شدن با خشونت‌ها. نباید دائماً دنبال محیط‌های استریل برای بچه باشیم بلکه باید با انواع برخوردها روبرو شده و حرف بشنود. گاهی لازم است با بچه‌های دیگر دعوا کرده و کتک هم بخورد. اسلام تأکید کرده فاصله‌ی بین بچه‌های خانواده باید سه سال باشد چون دعوا کردن لازمه‌ی رشدشان است. پدر و مادر هم باید مراقب باشند تا خیلی شدت پیدا نکند. همان‌طور که شاهدیم فرزندان خانواده با هم دعوا می‌کنند ولی با هم بد نمی‌شوند. اساساً انسان بدون تضاد هیچ رشد معقولی نمی‌کند. باید مواظب باشیم که بچه‌ها افراط نکرده و به بداخلاقی و بدجنسی کشیده نشوند. زینت دیگری که قرآن متذکر شده فرزند است که برخی دچار شیفتگی به آن می‌شوند. چه بسا افرادی که به همین دلیل مانع خیر شده و اجازه ندادند هیچ یک از فرزندانشان در جبهه شرکت کنند، این در حالی بود که بعضی مادرها چهار شهید هم دادند. بعضی مردها هم به قدری وابسته به خانواده بودند که حاضر نشدند به جبهه بروند. نکته‌ی دیگری را که قرآن متذکر می‌شود ثروت است (قناطیر المقنطره من الذهب و الفضه...) بسیاری از انسان‌ها را ثروت و مال دوستی زمین‌گیر کرده است. اموال اضافه مانند عفونت هستند که آرامش را بر هم می­زنند. آسایش که باید آرامش به همراه بیاورد اگر از یک حدی بگذرد آرامش را بر هم می‌زند. بعضی‌ها به قدری در ثروت غوطه می‌خورند که تا آخر عمر به فکر تنوع در انواع نیازها هستند. مورد بعدی «مرکب‌های نشان‌دار» هستند مانند اسب عربی و ... که در حال حاضر مار که‌ای مختلف اتومبیل بسیار مورد توجه و رقابت افراد است و محفل آقایان از این سخنان گرم است. به این آقایان اگر گفته شود که وقت گذاشته و مهارت‌های همسرداری و فرزندداری را بیاموزید اصلاً وقت نمی‌گذارند ولی حاضرند سه شیفت کار کرده و پول دربیاورند و در عین حال مدیریت اقتصادی هم نمی‌دانند. این افراد حال و حس معنوی نداشته و اگر ایام محرم و صفر هم هیئت می‌روند تمایلی به سخنرانی نشان نداده و فقط مداحی و سینه‌زنی می‌کنند در واقع دنبال عمل بدون فکر هستند. از مشورت کردن هم بیزارند. «والانعام و الحرث» هم از دیگر شاخه‌های کسب ثروت هستند. البته قرآن مخالفتی با معشوق‌ها و جاذبه‌های زمینی نداشته و بلکه تأیید هم می‌کند ولی به شرط اینکه غلبه بر معشوق‌های آسمانی نکند. شخص کارخانه‌داری را می‌شناختم که به دلیل مشغله‌ی کاری یک‌بار نماز اول وقتش به تأخیر افتاد کارخانه‌اش را تعطیل کرد. در صدر اسلام هم، مسلمانی هنگام نماز خواندن در باغش حواسش به زیبایی باغ و آواز پرندگان رفته بود که باغ را فروخت و قیمتش را صدقه داد. یکی از چیزهایی که در قیامت بازخواست می‌شویم همین بی ادبی هایی است که سر نماز از ما سر می‌زند. «لا تلهکُم اموالکم و اولادکم ممن ذکرالله» حضرت رسول «صلی الله علیه و اله و سلم» فرمودند: به یهودی و نصاری سلام کنید ولی به یهودی و نصارای امت من سلام نکنید، کسانی که صدای اذان مسجد را می‌شنود ولی به نماز جماعت حاضر نمی‌شود. البته زیاده‌روی و تضییع حق خانواده هم نباید صورت بگیرد. خانم‌ها هم اگر افراط کنند حق همسر و فرزندان را ضایع می‌کنند. خانمی که به بهداشت خانه و تغذیه خیلی اهمیت می‌دهد ولی به وضع ظاهری خودش نمی‌رسد به همسرش ظلم کرده است. باید مواظب باشیم که پرداختن به برخی امور ما را از امور دیگر باز ندارد. باید هم تنبلی در امور دنیا را کنار بگذاریم هم تنبلی در امور آخرتی را. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 350
زمان انتشار: 7 آوریل 2014
| |
(جلسه 18): تمام ابعاد وجودیِ انسان، زوج متناسب به خود دارند

خانواده آسمانی (جلسه18) ؛ 89/12/05

(جلسه 18): تمام ابعاد وجودیِ انسان، زوج متناسب به خود دارند

در جلسه‌ی پیش گفتیم که چرا خداوند مودت را اجر رسالت قرار داده است. امروز به مبانی مودت می‌پردازیم. در دین تا محبت و عشق وجود نداشته باشد، رشدی صورت نمی‌گیرد. حیاتی بالاتر از حیات جمادی، نباتی و حیوانی وحتی ملکوتی وجود دارد و آن حیات انسانی است. تمام ابعاد وجودی ما زوج مناسب خود را دارند. حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل. انسان موفق کسی است که با زوج مناسب این پنج بُعد ازدواج کرده باشد. اگر چشم طول موج نامناسب جذب کند، بیمار می‌شود. گاهی باید عینک بزند تا طول موج را متناسب با چشم نماید و در این حالت است که چشم به آرامش می‌رسد. گوش هم اینچنین است. خداوند برای حس ما محسوسات را خلق کرده است. اگر خدا در غذا لذت قرار نمی‌داد کسی برای تهیه غذا تلاش نمی‌کرد. همین لذت برای تلاش ما کافی است لازم نیست کسی به ما بیاموزد. انسان ساعتها برای تهیه مواد مناسب و طبخ غذا وقت صرف می‌کند برای لذت چند دقیقه‌ای خوردن، قوه‌ی خیال هم زوج مناسب خود را دارد که مخیلات هستند و موهومات نیز زوج مناسب قوه وهم می‌باشند. انسان عاشق محسوسات، مخیلات و موهومات است و حتی حاضر است ساعتها با خیالی سرگرم شده و لذت ببرد. معشوقهای عقلانی هم اینچنین هستند. بسیاری از افراد حاضرند برای جذب اطلاعات عقلانی هزینه کنند. زیرا از علم لذت می‌برند. معقولات، محبوب و معشوق عقل هستند. افراد از درس اجباری لذت نمی‌برند و اگر بتوانند خودشان را خلاص می‌کنند. ما در بخش حس، خیال و وهم با حیوانات مشترکیم و در بخش عقلانی با فرشته‌ها. این بخش فوق عقلانی ماست که ما را از سایر موجودات متمایز می‌کند که این بخش فقط با رسیدن به «الله» آرام می‌گیرد. دین متولی رساندن ما به «الله» است و بدون عشق انسان نمی‌تواند هزینه‌های راه را بپردازد و به «الله» برسد. اگر عشقی در کار نباشد کسی حاضر نیست هزینه کند: «لا اکراه فی الدین» اگر دین اجباری باشد کسی به «الله» نمی‌رسد. امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: والله بسیاری از شما پنجاه سال نماز می‌خواند و یک رکعت آن هم قبول نمی‌شود. غایت انسان بهشت رفتن نیست. بلکه رسیدن به کمال مطلق است. امام کاظم «علیه‌السلام» می‌فرماید: «بهشت پاداش بدنهای شماست.» بهشت برای ما خلق شده نه ما برای بهشت. لذا پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» حرف آخر را همان اول زد: «لا اله الا الله» کسی غیر از «الله» لایق عشق‌ورزی نیست. دین بدون محبت و دین زوری انسان را به «الله» نمی‌رساند و خداوند امر فرموده که به مظاهر بی‌نهایت و جلوه کامل حق تعالی عشق بورزیم. این شیفتگی، راه را برای انسان آسان می‌کند. برای همین اجر رسالت پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» مودت اهل بیتِ پیامبر است. گاهی بعضی از عشق‌های زمینی انسان را به پائین‌ترین درکات سرنگون می‌کند. فقط معصومین «علیهم‌السلام» تمنای دل بی‌نهایت طلب ما را پاسخ می‌دهند. چرا خداوند این همه تأکید کرده: «وابتغوا الیه الوسیله» اساساً ما چه نیازی به واسطه و وسیله داشته‌ایم؟ امام باقر «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «اساس الدین حُبّنا اهل البیت» تا دین لذت نداشته باشد، جذب صورت نمی‌گیرد. در روایات داریم چه بسیار روزه دارانی که بهره‌ای جز تشنگی و گرسنگی از روزه نمی‌برند زیرا اینها فلسفه روزه را نمی‌دانند. در صورتی که افراد با معرفت و سرمست از رجب شروع می‌کنند. و اینکه امام صادق «علیه‌السلام» باطن برخی حجاج را نشان می‌دهند که حیوان هستند به این دلیل است که نماز و روزه و... نتوانسته آنها را از بخش حیوانی به فوق عقل پرواز دهد. انسان عاشق سئوال نمی‌کند. ولی کسی که عاشق نشده یکسره می‌پرسد: نماز چرا؟ روزه و حجاب و... چرا؟ باید شخص به بلوغ انسانی برسد تا احساس نیاز کند و خودش تمنا داشته باشد. کسانی که از شب تا صبح با معشوق‌های حسی، خیالی و وهمی خلوت کرده و لذت می‌برند کسی به آنها نگفته، خودش گرایش داشته و لذت می‌برد. کسی هم که به بلوغ فوق عقل رسیده باشد خودش خوراک می‌طلبد. اگر ما بخواهیم تا پیش خدا برویم به کدام عشق دل ببندیم؟ فقط وجودی می‌تواند ما را برساند که خودش بُرد بی‌نهایت داشته باشد. معصوم بودن اهل بیت «علیهم‌السلام» به نیاز و ضرورت ما بازمی‌گردد. غیرمعصوم محدود است و محدود نمی‌تواند ما را به نامحدود برساند. چیزی که با فطرت ما سازگار است این است که از آن جا که معشوق بی‌نهایت و راه هم بی‌نهایت است، باید وسیله هم بی‌نهایت باشد. وقتی دل بی‌نهایت خودم را به معشوق محدود بدهم، نتیجه‌ی آن پوچی، سرخوردگی و اتلاف استعداد است. لذا غذا وجود بی نهایت را دارند. اطلاعات تخصصی هفت‌گانه مورد نیاز ما عبارتنداز: 1. از کجا آمده ام؟ 2. به کجا می‌روم؟ (و چگونه رفتن) 3. شناخت جسم 4. شناخت روح 5. شناخت روابط جسم و روح 6. شناخت طبیعت 7. شناخت روابط بین جسم و روح و طبیعت. دانشمندان معتقدند عمر طبیعی انسان چند هزار سال است. قرنهاست که مرگها غیرطبیعی است 60 سال عمری نیست که شخص پیر شده یا بمیرد، علت آن نداشتن اطلاعات تخصصی است. دانشمندان مرگ در تصادف و زلزله را غیرطبیعی و سکته و امثالهم را طبیعی می‌دانند. تمام اطلاعات هفتگانه مورد نیاز سعادت بشر فقط در اختیار معصوم است.

صوت

1 - (جلسه 18): تمام ابعاد وجودیِ انسان، زوج متناسب به خود دارند

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 349
زمان انتشار: 6 آوریل 2014
| |
(جلسه 17): اتفاق نظر شیعه و سنی در شایستگی اهل بیت (علیهم السلام)

خانواده آسمانی (جلسه17) ؛ 89/11/28

(جلسه 17): اتفاق نظر شیعه و سنی در شایستگی اهل بیت (علیهم السلام)

در آیه مودت فرموده‌اند: «ما سئلتکم من اجر فهو لکم» اجر رسالت را مودت فی القربی ذکر کرده‌اند و برای خود شماست نه برای پیامبر«صلی‌الله علیه و آله و سلم» و در جای دیگر فرموده‌اند: «... الا ان شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» که راه رسیدن به خدا مودت آل پیامبر«صلی‌الله علیه و آله و سلم» می‌باشد. مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: «بگو این اجر و مودت ذی القربی که از شما می‌خواهم باز در رابطه با ادامه دینداری است. «فهو لکم» و آن برای خود شما مفید است زیرا اسلام هرگز مردم را دعوت نمی‌کند به اینکه خویشاوندان پیامبر«صلی‌الله علیه و آله و سلم» را به خاطر اینکه خویشاوندان او هستند دوست بدارد. بلکه آن محبت، محبت فی الله است. بدون اینکه مسئله خویشاوندی کمترین دخالتی در آن داشته باشد. «صله رحم» هم غیر از محبت کردن به رحم است چون اسلام به هر محبتی غیر از محبت خدا خط بطلان کشیده است. خداوند محبتی را توصیه می‌کند که در راه خدا باشد. محبت قربی، محبت فی الله است. با توجه اخبار زیادی که که از طریق سنی و شیعه وارد شده و همه آنها آیه مودت را به مودت عترت تفسیر کرده‌اند و طایفه دیگری از روایات که مردم را در جهت فهم کتاب خدا به اهل بیت ارجاع داده‌اند کمک می‌کنند که متوجه باشیم که منظور از واجب کردن مودت و اجر رسالت قرار دادن آن مودت تنها این بوده که این مودت وسیله‌ای باشد که مردم را به ایشان رجوع دهد و اهل بیت مرجع علمی آنان قرارگیرند. لذا مودتی که اجر رسالت فرض شده چیزی ماورای خود رسالت و دعوت دینی و بقاء و دوام آن نیست. مودت برای بقاء دین است و اسناد آن هم: «الا ان شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا»، «إن هو الا ذکری للعالمین» با مودت، مردم مسیر را و راه حق را گم نمی‌کنند. و در واقع همان است که بگوید من هیچ اجری نمی‌خواهم. اجر حضرت، امامت که همان بقای دین است می‌باشد. همین نتیجه‌ای که می‌گیریم در قرآن آمده است: «بَلِّغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» اگر امامت مطرح و معرفی نمی‌شد، دین حفظ نمی‌شد. مودت، اطاعت به همراه دارد و اساساً مودت بدون اطاعت نمی‌تواند باشد و اینکه مودت، صرفاً محبت باشد سخن بسیار سخیفی است. وقتی طبق روایات، مرگِ محب آل محمد «صلی‌الله علیه و آله و سلم» مرگ مستکمل الایمان، تائب و شهید و... است، امکان ندارد این محبت بدون طاعت باشد و با حالت بغض عکس اینهاست. همه اینها دلالت بر محبت به همراه طاعت می‌نمایند. برای امامت، ولایت و مودت قرآن عصمت اهل بیت «علیهم‌السلام» را تأیید کرده و علمشان به کتاب را نیز تأیید و فقط و فقط آنها را عالم می‌داند. بارها و بارها از اهل تسنن و علمای آنها و عمر و...نقل شده که اهل بیت رسول خدا «صلی‌الله علیه و آله و سلم» عالم‌ترین، فقیه‌ترین و خوش‌خلق‌ترین مردم هستند و همین‌طور نزدیک‌ترین مردم به خدا می‌باشند. یکی از دلایل دیگری که ما را به محبت اهل بیت «علیهم‌السلام» دعوت کرده‌اند این است که انسان بدون عشق و دلدادگی نمی‌تواند حرکت و خودسازی داشته باشد. انسان با توجه به گرفتاری‌هایی که درباره کمالات جمادی، نباتی و حیوانی دارد بدون عشق نمی‌تواند از آنها خلاص شده و به قرب و کمال و تخلق به اخلاق الله نایل شود. لذا قرآن مسئله اساسی را روی دل قرار داده: اگر پدران و فرزندان و همسران و... از خدا محبوب‌تر است... محبت در عمق نیست بلکه در دل است و اصل شخصیت هر کس دل و قلب اوست نه عقل و قوای ادراکی او. «حس»، «خیال»، «وهم» و «عقل» مقدمه و ابزار هستند و محصولاتشان به دل سرازیر می‌شود. و از دل معلوم می‌شود (به تعبیر قرآن) دل مثل سنگ یا پست‌تر از سنگ یا چهارپایان یا بدتر از آنها «فهی کالحجاره او اشد قسوه... کالانعام بل هم اضلّ» است یا دلش انسانی بوده و حیات حقیقی دارد. قیمت هر کس به معشوق و محبوبش بستگی دارد. باید دید چه کسی یا چیزی باعث آرامش، شادی ماست و حاضریم همه چیزمان را در راهش بدهیم؟ گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم/چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی «تو» در این بیت به تعداد تمام شخصیت‌ها مصداق دارد و مصداق آن برای هر کس تعیین کننده قیمت اوست. ما نه به گذشته فکر می‌کنیم و نه دغدغه آینده را داریم؟ اگر غیر از خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» باشد به نص قرآن فاسقیم. اگر دوست داشتن اهل بیت ملاک باشد، بسیاری از غیرشیعیان هم شیفته اهل بیت «علیهم‌السلام» هستند. اهل بیت «علیهم‌السلام» محبتی را قبول دارند که نوک هرم دل ما بعد از خدا باشد. عشق به آنها با خدا یکی است لذا خدا امر به آن کرده است. اگر ایشان عزیزترین کس زندگی شما نیستند رشد انسانی ندارید و آینده خوبی نخواهید داشت. فقط با این شیفتگی می‌توان مسیر رسیدن به حق تعالی را طی کرد و به سعادت جاودانه رسید. اسلام خشک و بدون عشق و عاطفه را خدا از هیچ کس نمی‌پذیرد. عقل فقط معشوق اصلی را از وهمی و خیالی جدا می‌کند. باید بدانیم عشق به اهل بیت «علیهم‌السلام» را ارتقاء بدهیم تا به عشق به خدا برسیم. ما زمانی انسان هستیم که خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» عزیزترین کس ما باشد. حرام است که تمام دلمان را به غیر از اهل بیت «علیهم‌السلام» بدهیم. اگر غیر از این باشد بد می‌بینیم و بد می‌میریم و آن طرف گرفتار تنهایی عذاب‌آوری می‌شویم. دین مبتنی بر عشق است و بدون عشق و دلدادگی رسیدن به کمال مطلق امکان ندارد. طلب ذاتی و درونی ما این است که به تمام اسماء الله متخلق شویم. امکان ندارد انسان با کمال‌های محدود بتواند حس بی‌نهایت‌طلبی‌اش را پاسخ دهد. پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» فرموده‌اند که اگر مردم بر محبت علی «علیه‌السلام» اجتماع می‌کردند خداوند جهنم را خلق نمی‌کرد. جهنم هم یعنی عدم رعایت قوانین الهی در نتیجه عدم تطبیق با بهشت. اگر معصوم نباشد بهشتی نمی‌شود. لذا خداوند خواسته ما تمام دلمان را به معصوم بدهیم. امام صادق «علیه‌السلام» فرموده‌اند: «الدین هو الحب و الحب هو الدین»؛ دین حب است معلوم است. ولی حب همان دین است یعنی والحب (دقت به "ال" حب شود) که می‌گوید در واقع معشوقی که لیاقت دل شما را دارد معصوم است. عشق به غیرمعصوم ننگین و شرم‌آور و فسق و توأم با سرخوردگی، پوچی و ذلت خواهد بود. غیرمعصوم به بزرگی دل ما نیست فقط دل ما با خدا پر می‌شود. هیچ عاقلی یک میلیارد تومان را قربانی هزار تومان نمی‌کند. عشق حقیقی برای انسان یک مصداق بیشتر ندارد. عشق‌هایی که ما را محدود و ضعیف می‌کند و مانع رسیدن ما به عشق حقیقی می‌شوند حرام هستند: «قل ان کان آباءکم و ابناء کم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن‌ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یأتی الله بامره و الله لایهدی القوم الفاسقین»؛ بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران شما و خانواده‌ها و اموالی که جمع آورده‌اید و تجارتی که از کساد آنها بیم دارید و خانه‌هایی که به آنها راضی هستید محبوب‌تر است نزد شما از خدا و رسول او و جهاد در راه خدا، منتظر امر خدا (عذاب) باشید و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند. 24/توبه خدا کمال مطلق و معشوق اصلی است. پیامبر«صلی‌الله علیه و آله و سلم» هم به عنوان تجلی کامل حق تعالی وسیله رسیدن به کمال مطلق است. «وابتغوا الیه الوسیله» جهاد هم مبارزه با هرچه که مزاحم رسیدن به حق تعالی است، می‌باشد. وظیفه وزارت بهداشت از بین بردن میکروب‌هاست. جهاد هم سرطان‌ها و موجوداتی که مانع کمال انسان است را نابود می‌کند. در جهاد خشونت نیست بلکه رحمت و عطوفت است. همان‌طور که کلیه اقدامات پزشک و پرستار موجب رحمت و سلامت بیمار است. اگر کسی موارد هشت گانه مذکور در آیه 24سوره توبه را به خدا و رسول و جهاد‌ترجیح دهد به تصریح قرآن فاسق است. بسیاری از افراد به خاطر این علاقه‌هایشان جهنمی می‌شوند. این عشقی که در قرآن مطرح است باعث نیل به کمال مطلق است «الا ان شاء الله یتخذ الی ربه سبیلا» و «الا الموده فی القربی ان هو الا ذکر للعالمین» اینها برای این است که ما راه انسانیت را بعد از پیامبر«صلی‌الله علیه و آله و سلم» فراموش نکنیم. اگر به گفته برخی «هو» به قرآن هم برگردد باز هم قرآن اهل بیت «علیهم‌السلام» را معرفی کرده لذا چه به قرآن بازگردد و چه به قربی، یک معنا دارد. سخن مرحوم علامه:... بلکه آن محبت محبت فی الله است بدون اینکه این مسئله خویشاوندی کم‌ترین دخالتی داشته باشد به این جهت است.

صوت

1 - (جلسه 17): اتفاق نظر شیعه و سنی در شایستگی اهل بیت (علیهم السلام)

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 344
زمان انتشار: 2 آوریل 2014
| |
(جلسه 14): تأکید قرآن به رابطه با خانواده آسمانی

خانواده آسمانی (جلسه14) ؛ 89/11/14

(جلسه 14): تأکید قرآن به رابطه با خانواده آسمانی

اگر کسی بحث خانواده آسمانی را خوب جذب کند، منشأ بسیاری از نشاط‌ها و آرامش‌ها در او می‌شود که منجر به تحصیل سلامت قلب و دل می‌گردد. در بحث خانواده آسمانی بسیار مهم است که انسان نوع خاصی از احساس را به اصل و خانواده اش پیدا کند که این ارتباط و احساس تأثیر زیادی بر شادی و آرامش دارد. احساس فوق ناشی از دو ارتباط ویژه است که اگر این احساس و ارتباط لازم نبود، این همه در قرآن و روایات تأکید نمی‌شد. باید دید ریشه و خاستگاه آن چیست؟ و در حال حاضر ما چه در صدی از آن را بر خور داریم؟ چهار آیه در قرآن در مورد نوع احساس ما به اهل بیت «علیهم‌السلام» می‌باشد البته آیات بیشتر از اینهاست ولی این 4 آیه به وزان یکدیگر هستند. 1.در سوره‌ی شوری می‌فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» در منابع اهل سنت آمده که در مورد «موده فی القربی» از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» پرسیدند و ایشان درجایی فرمودند: علی، فاطمه و حسن و حسین «علیهم‌السلام» و در جای دیگر فرمودند تمام فرزندان ایشان و نام تک تک آنها را ذکر فرمودند. .2 «قل ما سئلکم فهو لکم» نیاز اساسی شما که نتیجه‌ی رسالت پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» است، مودت اهل بیت «علیهم‌السلام» است. خود حضرت در جایی فرمودند؛ آنچه خواستم برای خودم نبوده بلکه برای خود شماست. نتیجه‌ی اجر من، مودت خاندان من است. قرآن در سوره‌ی مائده می‌فرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک و ان لم تفعل فما بلغت رساله...» حضرت اگر ولایت امیر المؤمنین «علیهم‌السلام» را اعلام نمی‌کرد، تمام زحماتش هدر می‌رفت. .3«قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الا ذکر للعالمین» 90/انعام . 4 " قل لا اسئلکم علیه اجرا الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» 57/فرقان در این آیه اشاره به این نکته دارد که "مودت فی القربی" که در آیه اول ذکر شده راه رسیدن به پروردگار است. باید اهل بیت «علیهم‌السلام» را بشناسیم تا بفهمیم چرا برای رسیدن به خدا فقط باید به مودت ایشان برسیم. کسانی که رسیدن به پروردگار در گرو مودت ایشان است باید انسان‌های پاکیزه‌ای باشند که گرد گناه بر دامنشان ننشسته باشد تا بتوانند عامل رسیدن ما به خدا باشند. اساسا دینداری بدون مودت اهل بیت «علیهم‌السلام» امکان ندارد. توصیف خداوند از اهل بیت «علیهم‌السلام»: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» 33/احزاب طهارتی که در آیه 33 سوره‌ی احزاب بیان شده، طهارت تکوینی است. انسان‌ها تدریجا خود را تزکیه می‌کنند تا به مرور به عصمت نزدیک شوند و اگر در دنیا نشود در برزخ و قیامت تحقق می‌یابد. (عصمت تشریعی) پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» در تعریف اهل بیت «علیهم‌السلام» علی، فاطمه و حسنین را بیان فرمودند. باید دید چرا خداوند نتیجه‌ی رسالت و شرط رسیدن به خودش را مودت اهل بیت «علیهم‌السلام» قرار داده؟ چرا فرموده اگر پیام ولایت را نرسانی تمام زحماتت هدر رفته؟ خدا تعدادی را معصوم قرار داده و فرموده اینها مصادیق «تخلقوا باخلاق الله» هستند که نمونه‌های انسان کامل هستند برای اینکه الگوی ما باشند. فلذا فرموده‌اند: "من مات علی حب ال محمد مات شهیدا... مات مستکمل الایمان... مات مغفورا” خداوند ما را از نور اهل بیت «علیهم‌السلام» خلق کرده است و به دلیل اینکه ایشان پدر و مادر آسمانی ما هستند و ریشه در روح ما دارند به گردن ما حق داشته و حق ایشان بسیار بالاتر از والدینی است که منشأ جسم ما هستند. تا اینجا درباره رابطه حقیقی امان با پدر و مادر آسمانی گفتیم. از این به بعد در مورد رابطه حقوقی ما با ایشان سخن خواهیم گفت و اینکه این رابطه با ما چه می‌کند.

صوت

1 - (جلسه 14): تأکید قرآن به رابطه با خانواده آسمانی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 342
زمان انتشار: 1 آوریل 2014
| |
(جلسه 13): مصیبت حقیقی قطع شدن رابطه با خانواده آسمانی است

خانواده آسمانی (جلسه13) ؛ 89/11/07

(جلسه 13): مصیبت حقیقی قطع شدن رابطه با خانواده آسمانی است

در ادامه حدیث شریف امام حسن مجتبی «علیه‌السلام» در باب خانواده دینی مان به اینجا رسیدیم که باید به این خانواده بیشترین توجه و اهمیت داده شود و طبق فرمایش حضرت، شکر کردن خویشان نزد پدر و مادر دینی مان و پدران امت پیامبر و علی «علیهم‌السلام» بهتر از شکر کردن خویشان نزد پدر و مادر زمینی مان است چون که باعث آمرزش همه گناهان می‌شود. هر چند این گناهان از زمین تا عرش الهی باشد. و از دست دادن این نوع قرابت هیچ سودی برای انسان نخواهد داشت. با توجه به آیه صله ارحام، رحم‌های حقیقی انسان، خانواده دینی ما هستند و آنها حقیقتاً قوم و خویش ما محسوب می‌شوند. پس متقابلاً وظایفی هم نسبت به آنها بر عهده‌ی ما گذاشته می‌شود و کوتاهی نسبت به آنها با انجام وظیفه نسبت به خانواده زمینی مان جبران نمی‌شود. مهمترین بحث خانواده آسمانی این است که باید باور کرد که پیوند دو روح مهم‌تر از پیوند دو جسم است و قرابت با روح قوی‌تر و شدید‌تر از قرابت با جسم و بدن است. چون پدر و مادر (خانواده زمینی ما) فقط بدن ما را به دنیا آوردند، در حالیکه روح ما از خانواده دینی مان است. پس حق بیشتری بر گردن ما دارند. این نوع نگاه به انسان شرافت و ارزش می‌دهد و منشأ قدرت و شادی و حتی سازندگی در شکل گیری شخصیت انسان در دنیا و آخرت می‌شود. و قطع ارتباط با این خانواده موجبات بدبختی انسان را فراهم می‌کند از جمله اینکه انسان هرگز بوی بهشت را استشمام نمی‌کند. حال برای اینکه گرفتار این نوع بدبختی نشویم نیاز به راهکار و برنامه داریم. انسان در تمام مراحل زندگیش از جمله انتخابات، ارتباطات و حتی چینش افکارش باید بر اساس نوع ارتباط و پیوند با خانواده دینی باشد. یعنی در هر عملی باید به این پیوند توجه داشته باشد چون انسان قرار است با این خانواده تا ابدیت زندگی کند. علاقه‌ها و مصیبت‌های انسان نسبت به چیزی بستگی به این دارد که آن چیز چقدر برای او عزیز و ارزشمند هستند. در اینکه آیا این علاقه‌ها و نگرانیهای ما طبق انسانیت و حقیقت ما هستند یا خیر نیاز به یک معیار و شاخص داریم که ما این شاخصه را از امام صادق «علیه‌السلام» که فرمودند: هر وقت مصیبتی در زندگی شما افتاد برای آرام شدن خود به یاد از دست دادن رسول الله «صلی الله علیه و آله و سلم» بیفتید. بزرگترین مصیبت انسان حقیقی طبق این فرمایش نبود انسان کامل در زندگی است و قطع ارتباط و پیوند با این انسان کامل است و مردم هرگز به مصیبتی بزرگتر از دست دادن رسول الله دچار نشدند. امام حسن «علیه‌السلام» در آخر می‌فرمایند: ولی با از دست دادن خویشان پدر و مادر دینی نزد پدر و مادر نسبی سودی ندارد. خانواده زمینی را راضی کنی و خانواده آسمانی را رها کنی فایده‌ای ندارد. رضایت خانواده آسمانی را از دست بدهی بدرد تو نمی‌خورد. امر به صله رحم این است که تو با ما رفت و آمد داشته باشی. اینکه می‌گویند تو کسی را داری میگویی نه کسی را ندارم تنها هستم این حس کجا، حس اینکه بگویی پدر و مادر و خویشان من پیامبر و آل هستند. در بحث صلوات کسی آمد پیش امام صادق «علیه‌السلام» صلوات فرستاد و الهم صل علی محمد ایشان فرمود شما صلوات را اشتباه فرستادی باید بگویی الهم صل علی محمد و آل محمد، آل محمد خود شما هستید. اینقدر ما فامیل هستیم و نزدیک هستیم به پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» که می‌فرماید کوتاهی تو در حق خانواده آسمانیت با رسیدگی به خانواده زمینی ات جبران نمی‌شود. جدا از اینکه رهبر و امام ما هستند حضرت می‌فرمایند ما خویش شما هستیم پیوند دو روح مهمتر از پیوند دو جسم است. حضرت می‌فرمایند: پدر و مادر زمینیتان بدن به شما دادند و ما به شما روح دادیم باید این را خوب بفهمیم. ما باید حس انتصاب داشته باشیم. با حس حقیقت آسمانی به خودتان نگاه کنید. اگر ما شرافت آسمانیمان را گم کنیم. شرافت دنیا بدردمان نمی‌خورد. اگر کسی می‌خواهد قدرتمند و دارا... شود باید به شرافت آسمانی نگاه کند. حضرت می‌فرمایند: خدا اول نور مرا خلق کرد و مابقی را از نور ما. این باعث می‌شود که قرابت ما به اهل بیت بیشتر باشد. اگر اینطور نگاه کنیم. این حس برای ما سازندگی شگرفی در دنیا و آخرت دارد. سیدی و غیر سیدی جنبه ژنتیکی است مهمتر و اصل ما این است که از محمد و آل محمد است. لذا ما اینهمه آیه راجع به قطع رحم داریم در مورد پیامبر و آل اوست. اینکه بوی بهشت از 500سال می‌رسد اگر قطع رحم کند این بو به او نمی‌رسد. این خویش و رحم منظور است به اهل بیت. فامیل را سر زدن خوب است ولی باید به خانواده آسمانیمان رسیدگی و مسئولیت احساس کنیم. بدون این پیوند و نسبت و صله ما ساقط می‌شویم. هر کسی باید در نظام فردی خودش به این رابطه فکر کنید. بین من و فاطمه زهرا(س) و خانواده آسمانیم چه رفت و آمدی وجود دارد، چه پیوندی (صله) داریم در رفتار و افکار من چه تأثیری باید داشته باشد. اگر به حساب نیاید در حال قطع رحم هستیم. رحم اصلی شما اهل بیت هستند، حضرت می‌فرماید: قرآن می‌فرماید: بعنوان اجر رسالت پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» که ما هم باید بدهیم مودت اهل بیت است. مودت دوست داشتن نیست با آنها بودن و کمک بودن است تمام برنامه ریزی‌ها یمان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، انتخاب رشته و همسر... نباید زمینی باشد باید به گفته حضرت انتخاب و ارتباط و رفتار و افکارتان بر اساس پیامبر و آل باشد چون باید بی نهایت با آنها زندگی کنیم. حتی عواطفمان را باید با خانواده آسمانیمان تنظیم کنیم. چند روایت است از رسول اکرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم»: ( این روایات آینه است و باید خودمان را در آن نگاه کنیم.) وحالت مصیبتش بستگی به این دارد که آن چیز و آن کس چه جایگاهی برایش دارد. ما با سرد شدن رابطه ایمان با چه کسی باعث فکر به بدبخت شدنمان دارد؟ هر کس تعریف دارد، و این تعریفها چقدر درست است باید جلوی آینه یا شاخص بگذاریم ببینیم چقدر درست است و چقدر آدم خوب یا بدی هستیم. امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: اذا اصبت بمصیبه... هر وقت یک مصیبتی در زندگی اتفاق افتاد از دست دادن کسی یا چیزی شما یک جور خودتان را میتوانید آرام کنید: یاد از دست دادن رسول الله بیفتید یاد اینکه پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» بالا‌ی سر شما نیست. روزهای شنبه در دعایش می‌خوانیم که ما به واسطه از دست تو دچار مصیبت هستیم چقدر مصیبت ما به خاطر تو بزرگ است. چون وحی از ما قطع شده و تو را از دست دادیم انا لله و انا الیه راجعون. یک انسان حقیقی مصیبتش به خاطر این است که پیوندش با انسان کامل با پیامبر و امیر المؤمنین و صاحب الزمان قطع شده است. ما این را نمی‌فهمیم که سرگرم کمالات جمادی و نباتی و حیوانی هستیم. ما اینقدر سرگرم چیزهای دیگر هستیم که به کمال واقعی فکر نمی‌کنیم. ما هر کدام چه می‌توانستیم باشیم و حالا چه هستیم؟ همه کس ما پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» و خانواده آسمانیمان هستند. چون ما خود شناسی نداشتیم و زمینی معنا کردیم اطرافیانمان را خانواده امان می‌دانیم اینقدر شناخت پیوند مان با اهل بیت مهم است که اجر رسالت را به مودت با این خانواده گذاشته اند. تا نگاه غلطمان را بر نداریم و شرافت خودمان را با خانواده آسمانی خود نداریم به کانون آرامش و مو فقیت نمی‌رسیم. تا هویت اصلیمان را بدست نیاوریم و ندانیم اینجا روی کره زمین چکار می‌کنیم؟ چند تا سئوال نکن که من روح و حیات وکمال جاودان و مطلق می‌خواهیم اینجا چکار می‌کنم. از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم؟. ما باید چند ساعت در روز راجب فلسفه زندگیمان فکر و تدبر کنیم. حضرت شاخص را مشخص کردند که اینقدر غنی شوی و رشد کنی که بفهمی در خانه امام زمان «علیه‌السلام» نیستی، مصیبت در نبودن پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» است. اینها آینه شفاف برای سلوک هستند تا اینها را انجام ندهیم عاشورا و کربلا و، ما رایت الا جمیلا را نمی‌فهمیم آیه 34 سوره توبه را نمی‌فهمیم متوجه نیستیم چرا خدا می‌گوید شما منحرف هستید اگر من و اهل بیت و جماد برایتان عزیز م از خانواده و اقوام و کار و... نباشم. عمرمان و کارمان و زحمتمان چقدر بدردمان می‌خورد آیا با استاندارد الله رب العالمین استاندارد هستیم یا با استاندارد‌های طبیعی؟ ما به این شاخص نزدیک شویم احساس بن بست و خلا نمی‌کنیم. قرآن می‌فرماید: اگر کسی به اینجا رسید که هر مصیبت و مشکلی به آن رسید با خانواده آسمانیش به آرامش رسید باید به آن بشارت داد و برای آن جشن بگیرد که انسان شده است. من به جایی رسیدم که با خدا همه حوادث و مصائبم تسکین پیدا میکنم. همینکه می‌فهمم که این نیز بگذرد. هر مصیبتی به اینها می‌رسد خودشان را شاد و آرام می‌کنند. ما بقی روایت امام صادق «علیه‌السلام» هرگز مردم به مصیبتی بزرگتر از مصیبت پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» دچار نشده‌اند و هرگز مصیبتی به بزرگی پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» به آنها وارد نمی‌شود. پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» می‌فرمایند: هر کس یک مصیبت(یک مشکل) در زندگیش بزرگ شد باید به مصیبت بزرگ من فکر کند و این مصیبت بعد از این فکر زنگ می‌بازد. شاگردی از استادش پرسید طلب چیست؟که شما طلب، طلب می‌کنید که طلبش را ندارید؟ فرمود برویم در آب . سرش را کرد زیر آب تا به مرز خفگی رسید استاد رهایش کرد، آمد بیرون شاگرد گفت می‌خواستی مرا بکشی گفت استاد چه حالی داشتی گفت نیاز به کمی اکسیژن داشتم استاد گفت این یعنی طلب. هر وقت نسبت به یک چیز‌ی احساس کردی آن نباشد می‌میری آن می‌شود طلب.

صوت

1 - (جلسه 13): مصیبت حقیقی قطع شدن رابطه با خانواده آسمانی است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 340
زمان انتشار: 29 مارس 2014
| |
(جلسه 10): همه انسان‌ها از روح واحد خلق شده‌اند

خانواده آسمانی (جلسه 10)؛ 89/10/16

(جلسه 10): همه انسان‌ها از روح واحد خلق شده‌اند

امام صادق «علیه‌السلام» فرمودند: شیعیان ما از همان روحی آفریده شدند كه ما خلق شدیم. ریشه ما با معصومین یكی است و نور معصومین در همه ما وجود دارد. «إنّ روح الایمان واحد و خرجت...»؛ از روحی اسم می‌برند بنام روح الایمان كه در انسان‌شناسی از آن به نام بخش وجودمان تعبیر كردیم. مراتب نفس؛ در حس و خیال و وهم كه با حیوانات شریك هستیم و در عقل با فرشته‌ها هم‌سنخ هستیم و فوق عقل كه حقیقت انسانی ما را تشكیل می‌دهد. تا روح انسانی در انسان فعال می‌شود بخش فوق عقلانی‌اش فعال است. اما زمانی كه عاشق خالق این عالم می‌شود بخش انسانی فعال می‌شود و شخص به سمت انسانیت حركت می‌كند. بخشی كه می‌پذیرد و به حق تعالی امنیت پیدا می‌كند،‌ بخش انسانی است. قرآن بشر را بر اساس قلبشان به 5 دسته تقسیم می‌كند؛ 1 ـ سنگ . 2- بدتر از سنگ 3 ـ چهارپایان 4 ـ بدتر از چهارپایان 5- انسان (مؤمنین). كسی كه ایمان دارد حقیقت انسان در ایمان تجلی می‌كند كه روح ایمان نام دارد. فقط مؤمنین حقیقت انسانی دارند و رشدشان انسانی است و حضرت می‌فرمایند: روح ایمان یك امر واحد است كه از نزد یك واحد خارج شده است. در مورد انسان فرمودند: «نفخت فیه من روحی» این روح واحد كه از نزد خداوند واحد خارج شده است، در بدن‌های مختلف قرار می‌گیرد همه بدن‌ها از این روح برخوردارند لذا همه انسان‌ها قابلیت ایمان آوردن را دارند. ائتلاف این روح‌ها بر اساس همان وحدت (واحد) است. حول محور آن واحد الفت می‌گیرند. مهرورزی به همدیگر بر اساس روح واحد است. همه انسان‌ها حقیقت واحد را دارند. همه ما آن نور واحد را داریم و همه ما فرزندان یك حقیقت هستیم بالاتر از انتساب بدنی، اگر انتساب بدنی را در نظر بگیریم همه غریبه هستیم، اما وقتی كه جنبه روحانی انسان را در نظر می‌گیریم همه انسان‌ها باهم خواهر و برادر هستند. حضرت می‌فرمایند: همه باهم برادر هستید و فرزندان یك پدر و مادر هستید. «هو انت»؛ او تویی. امكان ندارد انسان كاری برای كسی بكند و نتیجه‌اش به خودش برگردد. فهم این‌كه ما روح واحد هستیم در بسیاری از موارد (روابط ـ سیاسی اجتماعی ـ اقتصادی) به داد ما می‌رسد. امكان ندارد بد كسی را بخواهیم. این توهم خام است كه كسی فكر كند به كسی بی‌محلی می‌كند و اخم می‌كند. این به خودش برمی‌گردد. هر چیز ناحقی دقیقاً در قبرت ظاهر می‌شود؛ نفس همان قبر است. تكبر كاذب، عذاب صادق به همراه دارد. افراد متكبر را در قیامت شبیه مورچه می‌كند و زیر پاها قرار می‌گیرند. خبر مردن و مرگ برای خیلی‌ها خوشایند است زیرا بهشتی هستند و از آن بهشت خارج نمی‌شوند. خیلی‌ها وقتی بدانند مردن در كار است خیلی ناراحت می‌شوند چون می‌دانند وارد جهنم می‌شوند. تكبر كاذب، ذلت صادق می‌آورد. نفس ما قبر ماست. قبر ما نفس ماست. (برخورد خودخواهانه با همسر) برخورد سلیقه‌ای و طبیعی با انسان‌ها فشار قبر می‌آورد. باید بدانیم این شخص قبل از این‌كه همسر، دوست، پدر یا مادر شما باشد، فرزند امام است. دل انسان گاهی بی‌دلیل می‌گیرد. حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» می‌فرمایند:‌ یاد دل ما گرفته یا دل یكی از خواهران یا برادران شما گرفته است. در روایت است كه رفتارها بو دارد. وقتی عمل زشتی انجام می‌شود فرشته بوی بد آن را استشمام می‌كند. كسی كه دلش كینه دارد، ملائكه را اذیت می‌كند. كسی كه بر اساس طبعش به كسی مهرورزی می‌كند خودخواه است. هر چیزی جلوه اسماء و صفات خداست. (عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.) خودخواهی این‌قدر زیاد می‌شود كه سخت همسر و دوست انتخاب می‌كند به سختی و شاید به طمع با كسی رفیق می‌شود اما مهرورزی ندارد. این قبر بسیار تاریك و سختی دارد. آن مهرورزی كه ائمه می‌فرمایند اگر در ما باشد، ملائكه بر ما نازل می‌شوند و در آرامش هستیم. كسی كه صبح كند و توجه به مشكلات مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست. امام;فرمودند: ما غم همه مظلومان عالم را می‌خوریم. همه ما حامل روح ایمان هستیم. همه ما از یك پدر و مادر هستیم. چه‌قدر زیباست اگر این حقیقت را بفهمیم و بسیاری از مشكلات حل می‌شود. بركت به انجام وظیفه است. زیرا خدا می‌بیند فهم این‌كه ما همه خواهر و برادر هستیم و دارای یك خانواده آسمانی هستیم به ما كمك می‌كند ما عاطفه انسانی نسبت به یكدیگر داشته باشیم. حضرت فرمودند: چه بسیار مركبی كه از راكبانشان بهتر هستند و ذكرشان بیشتر است. حضرت می‌فرمایند: الفت‌گیری انسان‌ها هم به واسطه آن روح ایمان است. در طبیعت‌گرایی جان‌ها از هم جداست ولی در فطرت‌گرایی جان‌ها باهم است. وقتی انسان به حقیقت ایمان نزدیك می‌شود دائماً در حال تخلیه كردن جهنم است از خودش.

صوت

1 - (جلسه 10): همه انسان‌ها از روح واحد خلق شده‌اند

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 339
زمان انتشار: 21 مارس 2014
| |
(جلسه 9): عدم شناختن نفس، باعث هدر رفتن استعدادها خواهد شد

خانواده آسمانی (جلسه 9)؛ 89/10/09

(جلسه 9): عدم شناختن نفس، باعث هدر رفتن استعدادها خواهد شد

در ادامه مباحث خانواده آسمانی در باب شادی و آرامش به اینجا رسیدیم که اگر به قیمت خودمان پی نبریم، باعث هدر رفتن استعدادها و ارزش‌های انسانی‌مان می‌شویم و این‌که اکثر انسان‌ها بعد از مدتی از انتخاب‌ها، ارتباطات، رفتارها و افکارشان پشیمان می‌شوند، دلیل بر نشناختن حقیقت انسانی خودشان قلمداد می‌شود و از طرفی اگر انسان بتواند به این شناخت دست پیدا کند می‌تواند به آن قیمت حقیقی خود دست یابد. از مهم‌ترین سؤالات روز قیامت، پرسش از عمر و جوانی است. پس به دلیل این پرسش لازم است هم انتخاب‌ها، ارتباطات، رفتارها و افکارمان را در دنیا با توجه به ساختار ریاضی وجودیمان بنا کنیم و برای این شناخت لازم است که بتوانیم اصل و ریشه حقیقی‌مان کجاست. در ادامه این مباحث بحث به اینجا کشیده شد که ریشه همه‌ی انسان‌ها از یک ریشه‌ی فوق عقلانی و متعالی گرفته شده است و آن همان انوار طیبه هستند که منظور از انوار طیبه، معصومین «علیهم‌السلام» هستند که جلوه‌های کامل خداوند هستند که هیچ فاصله‌ای بین آنها و خداوند وجود ندارد و سایر مخلوقات الهی همه از این انوار طیبه آفریده و خلق شده‌اند لذا مهم‌ترین پیام عشق و رسیدن به حق تعالی است و خداوند به تناسب این پیام، مخلوقاتی را خلق کرد. لازمه این پیام سنخیت داشتن است و چون معصومین «علیهم‌السلام» کامل‌ترین جلوه‌های خدا هستند لذا کامل‌ترین پیام خدا را هم دارند و در مقابل باید کامل‌ترین پیام‌گیرند ه هم باشد. فرشته‌ها که نمی‌توانند گیرنده این پیام الهی باشند. پس باید کسی باشد که لیاقت این پیام بی‌نهایت را داشته باشد و حتی ظرفیت بی‌نهایت را هم داشته باشد و برای پذیرش این پیام باید مردمی از جنس طینت و نور محمدیه خلق شده باشند و این همان شیعیان هستند که به راحتی می‌توانند گیرنده پیام معصومین «علیهم‌السلام» از طرف خداوند باشند. نتیجه‌ای که از این بحث بدست می‌آید سنخیت بین شیعیان و ائمه معصومین«علیهم‌السلام» است که در واقع یک نوع دلدادگی و کشش و عشق در شیعیان به سمت معصومین وجود دارد و این باعث می‌شود که انسان به دنبال خانواده آسمانی و حقیقت انسانی و ریشه‌ی اصلیش برگردد تا بتواند با آنها رابطه و پیوند برقرار کند و اگر کسی نتواند این دلدادگی را در خود ایجاد و پیدا کند، حتماً در نظام فکریش انحرافی صورت گرفته که نمی‌تواند با جلوه‌های کامل و بی‌نهایت خدا ارتباط بر قرار کند.

صوت

1 - (جلسه 9): عدم شناختن نفس، باعث هدر رفتن استعدادها خواهد شد

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 338
زمان انتشار: 21 مارس 2014
| |
(جلسه 8): برای روح حجابی به نام زمان و مکان وجود ندارد

خانواده آسمانی (جلسه 8)؛ 89/10/2

(جلسه 8): برای روح حجابی به نام زمان و مکان وجود ندارد

در زیارت جامعه کبیره ما خطاب به معصومین لفظ «مثل اعلی» را داریم. در قرآن كریم نیز در سوره نحل، آیه 60 فرمودند: «ولله المثل الأعلی» یعنی عالی‌ترین نمونه و عالی‌ترین مظهر از خداوند تبارك و تعالی. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: ما اهل بیت، كلمه تقوی، راه هدایت، مثل اعلی و عظیم‌ترین حجت خدا و ریشه محكم نجات هستیم. (بحارالأنوار، جلد 26، ص 244) حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض می‌كند؛ «یاعلی انت حجه الله و انت باب الله و طریق الی الله و نبأ العظیم و صراط المستقیم و مثل الأعلی» ما باید اصل و نسب خودمان را بشناسیم و بدانیم كه روح ما كه همه اسماء و صفات خدا در آن هست، از چه جایگاهی در ما دمیده شده است. بدانید كه حقیقت روحانی ما كه جاودانه است و معاد و بازگشت به سوی خدا دارد و تا خدا خدایی می‌كند، زنده است. این روایات اصل و ریشه و وطن ما را به ما یادآوری می‌كند. شما مواظب باشید كه خودتان را فقط یك موجود بدن‌دار معنا نكنید. بدانید كه حقیقت شما قبل از این‌كه به دنیا بیایید وجود داشته و حقیقت شما عالی‌ترین نمونه از خدا بوده، برای همین شما می‌توانید اشرف مخلوقات باشید و برای همین فرشته‌ها مأمور بر سجده بر آدم بوده‌اند. اگر این‌ها را ندانید آن حس لایقی كه شایسته ارتباط ما با معصومین هست و ما را به كمال می‌رساند، نمی‌توانیم پیدا كنیم. اگر خوب فهمیدیم كه اصل و ریشه‌مان كجاست و با توجه به این اصل و ریشه پیش برویم، می‌توانیم این خیرات و بركات را برقرار كنیم و از همان سود ببریم. در بحار الانوار در وصف مقام امیر المومنین علیه السلام آمده است : یاعلی تو دلیل خدا و باب الله و راه هدایت و خبر عظیم و صراط مستقیم و تو همان عالی‌ترین نمونه از خداوند تبارك و تعالی هستی. (بحار ، جلد 36، ص 4) درباره این‌كه اهل بیت:، اصل و ریشه و وطن ما هستند، روایات متعددی وجود دارد. در كتاب شریف كافی می‌توانید ببینید. در زیارت جامعه كبیره خطاب به معصومین عرض می‌كنیم؛ «ارواحكم فی الأرواح و  فی النفوس»؛ روح شما در همه روح‌ها و در همه نفوس وجود دارد. روح‌ها زمان و مكان را درمی‌نوردند. حجابی برای روح به نام زمان یا مكان وجود ندارد. «ارواحكم فی الأرواح انفسكم فی النفوس»؛ یكی از مراتبش این است كه وقتی من با حضرت فاطمه زهرا و ائمه طاهرین سخن می‌گویم درون من حضور دارند. ما با علم حضوری، حضور ایشان را می‌بینیم. اصلی كه درهمه نطفه‌ها دمیده شده، قطع نیست و حضورش همیشگی است. امام باقرعلیه السلام فرمودند: خداوند تبارك و تعالی ما را از اعلی علیین خلق كرده كه عالی‌ترین درجه وجود بعد از حق تعالی است. دل‌های شیعیان ما را از آن‌چه كه ما را خلق كرده، خلق نموده است. آن حسی كه همه اقلیت‌های دینی را برای عزاداری امام حسین علیه السلام ترغیب می‌كند، اصلاً قابل توجیه نیست. حرف شیعه و سنی نیست. همه دنیا عزادار امام حسین علیه السلام هستند. این همان معنای «انفسكم فی النفوس و ارواحكم فی الأرواح» است. آن حسین در همه انسان‌ها سهم دارد. به هر میزان كه تقوی و نورانیت دارید، از نور امام حسین علیه السلام بهره‌مند می‌شوید. همه این نور را حس می‌كنند چون همه بدون استثناء اصل، ‌ریشه و وطنشان امام حسین علیه السلام است. لذا نمی‌توانند نسبت به وطنشان حسی نشان ندهند. قلوب شیعیان ما را از آن‌چه ما را خلق كرده و بدن‌های شیعیان ما را از درجه‌ای پایین‌تر از آن‌چه ما را خلق كرده، خلق نموده است. به همین دلیل كه قلوبشان از آن‌چه ما را خلق كرده به‌وجود آمده، دل‌هایشان به سمت ما كشیده می‌شود. آن حقیقت خویشاوندی است كه هر كدام از ما با ارواح طیبه ائمه داریم. حضرت می‌فرماید: بالاترین رحم شما و اصلی‌ترین رحم شما ما هستیم. ما خویشی نزدیك‌تر و ماندگارتر از محمد و آل محمد نداریم. این‌كه می‌فهمیم بی‌اصل و ریشه نیستیم چه‌قدر لذت دارد. ما چه‌قدر قیمت داریم. وقتی خودمان را نشناسیم شروع اشتباه همین جاست. ملاك ارزیابی از خودمان و دیگران را اشتباه نگیریم. سادات بودن یك انتساب ژنتیكی است. مهم‌تر از سادات بودن این است كه ما روح و نفس و حقیقتمان از انوار طیبه معصومین است. ـ به این دلیل دل‌هایشان به سمت ما می‌آید كه آن‌ها هم از جنس ما خلق شدند. امام صادق علیه السلام فرمودند: نزد ما سری از سر خدا و علمی از علم خدا قرار دارد كه ما را به تبلیغش مأمور فرموده است. ما حقیقتی از خدا داریم كه مأموریم این حقیقت را به جهانیان اعلام كنیم و ما آن را از جانب حق تعالی تبلیغ كردیم و برایش محلی و اهلی و پذیرنده‌ای نیافتیم تا آن‌كه خدا برای پذیرش آن از همان طینت و نوری كه از آن محمد و آل را آفریده بود، خلق كرد. یعنی انسان‌هایی را از نور خودمان خلق كرد كه وقتی ما دین را تبلیغ می‌كنیم آن‌ها دریافت كنند. وقتی گیرنده‌ای در وجود ما هم‌سنخ ما با حرف‌های آن‌ها و دعوت آن‌ها وجود دارد می‌پذیریم وگرنه این دعوت  كار عبث و بیهوده‌ای است. اگر خدا پیامبر می‌فرستد و پیامبر هم ما را به سوی خدا دعوت می‌كند، پس بین من و خدا هم سنخیت وجود دارد. آن‌قدر آن چیز گرانبهاست كه خداوند اصلی‌ترین پیامش را این پیام قرار داده كه: ای انسان‌ها بدانید محبوب و معشوقی جز من وجود ندارد. این شیرین‌ترین پیام است. خدا ما را به حیوان و گیاه و... حواله نكرده است. این‌ها لایق دل شما نیستند. وقتی «لا اله الا الله» را آورده‌اند، هر انسان با شعوری باید فكر كند كه قیمتش چه‌قدر است. من كیستم كه امام حسین علیه السلام واصحاب عاشورا به خاطر من حاضر شدند شكنجه‌ها را تحمل كنند. 14 معصوم با شدیدترین وجه مورد سم و زهر و شكنجه و شمشیر قرار گرفته تا من كجا برسم؟ قرار است به كجا بروم؟ ما متأسفانه به دلیل این‌كه معرفت نفس و خودشناسی‌مان ضعیف است، خیلی غریبانه با خودمان رفتار می‌كنیم. تا رابطه و سنخیت وجودی بین پیام‌گیرنده و پیامبر نباشد،‌ پیام گرفتن معنادار نیست. حضرت سیدالشهداءعلیه السلام چه‌قدر زیركانه عمل می‌كند جنگ را عقب می‌اندازد تا آن‌ها كه حسین‌شان فعال نیست، فعال شود. «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا» . نگفتند هر كدام از شما یك حسین هستید. اگر این را بفهمم وقتی زیارت عاشورا می‌خوانم جز حسین علیه السلام را نمی‌خواهم. به كمتر از مقام امام حسین علیه السلام هم راضی نخواهم شد. این مهم نیست كه چه‌قدر استعداد داریم بلكه سعی شما برای خدا خیلی مهم است. «لیس للإنسان الا ما سعی» اگر امام حسین علیه السلام بداند كه تو برای انتقام گرفتن تلاش می‌كنی، طبق فرمایش امام علی هركس یار امام زمان باشد، با من و هم‌درجه من در بهشت خواهد بود. می‌توانیم به مقام محمود برسیم به شرطی كه بخواهیم و تنبلی نكنیم. آیا برای رسیدن به امام زمان علیه السلام از هنر، قلم، وقت و استعدادمان سرمایه‌گذاری می‌كنیم یا نه؟ ما اول حساب دنیا را می‌كنیم بعد وسط می‌آییم. متأسفانه ما در دلدادگی ضعیف هستیم. هر كسی هستیم سعی ویژه خودمان را داشته باشیم حتماً به عالی‌ترین درجات خواهیم ‌رسید. ـ خدا برای پذیرش آن مردمی را كه از همان نور طینت محمد و آل و ذریه او را آفریده بود، خلق كرد و و آن‌ها را از فضل و رحمت خود ساخت، چنانچه محمد و ذریه او را ساخت. پس چون ما آن‌چه را از جانب خدا مأمور به تبلیغش بودیم، تبلیغ كردیم آن‌ها پذیرفتند (چون هم‌سنخ ما بودند) و تحمل كردند یاد ما به آن‌ها رسید پس دل‌های ایشان به شناسایی و حدیث ما متوجه گشت. اگر آن‌ها از آن طینت و نور خلق نمی‌شدند این‌چنین نبودند نه به خدا قسم آن را تحمل نمی‌كردند. اگر شما می‌بینید مسلمان، شیعه، سنی، یهودی و كلیمی همه دنبال امام حسین هستند به این معنی است که در خودشان نوری از امام حسین وجود دارد كه آن‌ها را به این سمت كشیده است.

صوت

1 - (جلسه 8): برای روح حجابی به نام زمان و مکان وجود ندارد

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 337
زمان انتشار: 21 مارس 2014
| |
(جلسه 7): روح، از جبرئیل مقرب نیز عظیم‌تر است

خانواده آسمانی (جلسه 7)؛ 89/9/18

(جلسه 7): روح، از جبرئیل مقرب نیز عظیم‌تر است

خداوند فرمودند: «ونفخت فیه من روحی». «الروح خلق اعظم من جبرئیل»؛ روح، مخلوقی است که از جبرئیل که مقرب‌ترین فرشته نزد خداست، هم عظیم‌تر است. به تعبیر قرآن کریم؛ «ینزل الملائکه بالروح»؛ خداوند فرشته‌ها را به وسیله روح نازل می‌کند. عامل نزول فرشتگان است و قوام فرشته‌ها به این روح است یعنی فرشته‌ها به این روح وابستگی دارند.کمال مطلق و بی‌نهایت یکی بیش نیست. یک وجود بی‌نهایت داریم که همه کمالات را باهم و به صورت عینیت با ذات دارد. «الله» ذات مستجمع همه صفات کمال است. «الله» خالق زمان است. زمان بردار نیست، ازلی است. از نظر رتبه بعد از «الله» حقیقتی وجود دارد که تمام صفات و اسماء خداوند را دارد. «الله» در اولین تجلی خودش موجودی را خلق می‌کند که هیچ فرقی با خدا ندارد. جز در این جنبه که خدا خالق و او مخلوق است. روح کامل‌ترین مظهر و کامل‌ترین تجلی حق تعالی است. همه کمالات حق تعالی را ظهور دارد و مخلوق خدا و فانی در حق است که اسم‌های مختلفی برایش ذکر شده است. نبی اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: اول ما خلق الله «العقل»/ «القلم»/ «اللوح» / «نور محمد صلی الله علیه وآله » هرچند در کارکرد باهم فرق دارند اما همه ظهورات و جلوه‌های یک حقیقت هستند. همان اولین چیزی است که از خداوند ظهور و تجلی کرد. همه کمالات حق تعالی را دارد. از آن جهت که حیات همه موجودات به او وابسته است، روح نام دارد. از آن جهت که تدبیر همه موجودات به او وابسته است، عقل نام دارد. و از آن جهت که ظهور سایر موجودات و تمام جلوه‌های الهی از این موجودات است قلم نام دارد. مخلوقات خدا کلمات خدا هستند. خداوند بارها در قرآن از مخلوقات به‌عنوان کلمه یاد کرده است. سخن گفتن یکی از اسم‌های حق عالی متکلم است.گل کلمه خداست. خدا با آن خودش را نشان می‌دهد. خدا با همه مخلوقات، با ما سخن می‌گوید. همه طبیعت با ما سخن می‌گوید. هیچ دانشمندی پیدا نشده که همه ابعاد وجودی یک موجود و همه پیام‌هایش را بشنود.انسان یک حس سیری‌ناپذیری برای شنیدن سخنان خدا دارد. خدا را یاد می‌کنند ایستاده، نشسته، خوابیده و... «یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم» در خلق خدا فکر می‌کنند آسمان و زمین می‌گویند نه من و نه تو بیهوده خلق نشدیم. کلمات خدا اسم‌های خدا را به ما یاد می‌دهند. تنها موجودی که همه اسم‌های خدا را داراست انسان است. چون فرمود: من از روح خودم در انسان دمیدم.یعنی نور حقیقت ما، آن نور و حقیقتی است که خدا همه چیز را از آن‌ها خلق کرده است. صورت اصلی من «نور محمد صلی الله علیه وآله » است. مرحله‌ای است قبل از آن که به زمین بیاییم و نورگیری کنیم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: خدا رحمت می‌کند کسی که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا می‌رود. امام باقر علیه السلام فرمودند: اگر مردم داستان اول خلقت را می‌دانستند دیگر این همه روی زمین باهم نمی‌جنگیدند. جنسیت جزء شخصیت حقیقی ما نیست. جنبه زمینی ماست که اینجا به ما دادند. وطن من و اصل من قبل از این‌که به دنیا بیایم بالاتر از فرشته‌ها بود. انسان مثل اعلی است. عالی‌ترین نمونه است. همان حقیقت محمد صلی الله علیه وآله است. جنس من و حقیقت من برتر از فرشته‌هاست. حتی بالاتر از جبرئیل علیه السلام است. سجده در جایی صورت می‌گیرد که یک نفر از دیگری برتر باشد. خداوند صحنه‌ای را ایجاد کرده که بگوید حقیقت انسان برتر از فرشته‌هاست. مهم‌ترین مرحله در رشد انسانی این است که انسان اصل و ریشه خودش را باور کند. اگر پیش خدا بودیم بازگشتن به سوی خدا چه معنایی دارد؟ آن موقع کامل‌ترین موجود بودم. اراده و لطف خداوند تعلق گرفت که بی‌نهایت انسان را که همه شان مَثَل خودش باشند را بیافریند. همه اسماء و صفات خداوند را داشته باشند. نامه‌ای که خداوند در بهشت به بهشتیان می‌دهند؛ «من الحی القیوم الذی لا یموت الی الحی القیوم الذی لا یموت»؛ یعنی از زنده پایداری که هرگز نمی‌میرد به زنده پایداری که هرگز نمی‌میرد. «عبدی علیک منی السلام»؛ بنده من از من به تو سلام. سلام یعنی تو از من در امنیت و آرامشی. من خدایی هستم که هرچه اراده کنم همان خواهد شد و تو امروز چنین شده‌ای که هرچه اراده کنی همان خواهد شد. اگر در دنیا گدای عواطف دیگران شویم نشان می‌دهد که واقعاً از اصل خودمان دور افتاده‌ایم. خیلی فرق است بین این‌ که بدانیم از کجا آمده‌ایم و باور کنیم از کجا آمده‌ایم. اگر باور کنیم امکان ندارد به کسی حسادت کنیم یا سر دنیا با کسی اختلاف پیدا کنیم. اگر قیمت دستمان بیاید در حسرت کمالات جمادی، نباتی و حیوانی نمی‌مانیم. منشأ آرامش را در خودمان بیابیم. اگر قیمت دستمان باشد شیطان نمی‌تواند حمله از عقب داشته باشد. اسم = ذات + صفت. یعنی من می‌توانم یک صفتی را بگیرم و جزء دارایی‌های من باشد. آیا می‌شود 60 سال گناه را با اسم «مبدل» خدا پاک کنیم و تبدیل به خوبی‌ها کنیم؟ «اولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات»؛ مهم این نیست گناه کردیم، مهم این است که در گناه نمانیم. در لجن و نجاست و آلودگی نمانیم. اگر حواسم به اصل و ریشه و وطنم باشد، شادی و آرامش بر وجودم سرریز می‌شود. دنیا خیلی کوچک و پست می‌شود. بعد از خدا باعظمت‌ترین اصل، مال من است. اصل من خود خداست. حقیقتی که می‌گوییم، روح خداست. لذا قرآن می‌فرماید: این‌ها آن‌قدر آدم‌های بزرگی هستند که تا یک مشکل در زندگیشان پیش می‌آید باید به این‌ها بشارت داد. «الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و انا الیه راجعون» تا به خودمان ایمان نیاوریم هم در دنیا و هم در آخرت بدبختی می‌کشیم. اگر بخواهیم همه اضطراب‌ها و غصه‌ها از ما برطرف شود باید ایمان بیاوریم. مهم‌ترین چیزی که باید ایمان بیاوریم اصل و نسب خودمان است. «انا لله و انا الیه راجعون»؛ (ما ز بالاییم و بالا می‌رویم) دست از نظام ارزیابی نباتی، جمادی و حیوانی برداریم تا زمانی که با این قیمت‌ها زندگی می‌کنیم و تمام دلمان متوجه آن‌هاست پوچی و محروم شدن را داریم. چون بزرگیم و خودمان را کوچک فروختیم. باید بدانیم که با اصل و وطن خودمان چه رابطه‌ای داشته باشیم؟

صوت

1 - (جلسه 7): روح، از جبرئیل مقرب نیز عظیم‌تر است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 311
زمان انتشار: 21 مارس 2014
| |
(جلسه 3): عظیم‌ترین جهل، نشناختن خود است

خانواده آسمانی (جلسه 3)؛ 89/8/6

(جلسه 3): عظیم‌ترین جهل، نشناختن خود است

حضرت علی علیه السلام فرمودند : رحمت خدا شامل حال كسی می‌شود كه بفهمد و باور كند كه از كجا آمده است؟ ما تا زمانی كه وطن خود را شناسایی نكنیم و یقین نكنیم و باور نكنیم كه در كجا بودیم؟ در كجا هستیم و به كجا می‌رویم؟ تمام عبادت‌هایمان هدر می‌رود. با خسران و تلف شدن عمر روبه‌رو هستیم. تمام عواملی كه گذشته ما را ساختند و بعدها آینده آخرتی ما را می‌سازند همه مبتنی بر شناختی است كه از خودمان داریم و بر اساس قیمتی است كه برای خودمان قائل هستیم. تأكید بزرگان این بوده است كه بفهمیم قبل از این‌كه به دنیا بیاییم كجا بودیم؟ وطن اصلی و خانواده اصلی ما چه وضعیتی داشتند؟ چه استعدادهایی داریم؟ در اینجا چه باید كنیم؟ و این‌كه قرار است كجا برویم؟ ما بیشتر به جای این‌كه سرمایه‌گذاری كنیم كه چه كار كنیم؟ باید سرمایه‌گذاری كنیم روی این‌كه از كجا آمده‌ایم و در كجا هستیم و به كجا می‌رویم؟ اگر این را بفهمیم انتخاب همه چیز بر اساس این مسئله شكل می‌گیرد كه وطن ما كجاست؟ الان كجا هستیم و به كجا بازمی‌گردیم؟ این‌ها خیلی به ما كمك می‌كند كه ما شیوه زندگیمان را بر اساس شادی و آرامش بگذاریم. قرآن هم وقتی یك انسان حقیقی را یاد می‌كند از خصوصیت‌های او به‌عنوان شادی و آرامش ذكر می‌كند. مقوله فقط یك مقوله ذهنی نیست. یك مقدمه است. ایمان آوردن و باور كردن این‌كه كجا هستم و به كجا می‌روم خیلی مهم است. باورهای غلطی در مسیر ما قرار دارد كه باید آن‌ها را از خودمان دور كنیم. مهم‌ترین مسئله در سر راه ما این است كه بفهمیم چه كسی نیستیم؟ باور كنیم كه جماد، نبات و حیوان نیستیم. هرچند این كمالات را داریم. «نال الفوز الأكبر»؛ به رستگاری اكبر و بزرگ‌ترین خوشبختی رسیده كسی كه موفق به خودشناسی شود. ما باید اول پیروزی شناخت خود را به‌دست آوریم و به فرمایش حضرت علی علیه السلام به بزرگ‌ترین خوشبختی رسیده است. این خوشبختی در آخرت نیست، به فرمایش قرآن؛ «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ در همین جاست. اگر ما باور كنیم چه كسی هستیم باور كنیم بدن نیستیم، وطنمان اینجا نیست، در این دنیا غریبه هستیم خیلی مهم است. همه بدبختی‌های ما این است كه باور كردیم مال دنیا هستیم. فرزند دنیاییم و با فرهنگ دنیا خواستیم زندگی كنیم نه با فرهنگ جایی كه بودیم و قرار است برگردیم. لذا انتخاب‌ها، ارتباطات، ‌رفتارها و افكارمان را بر اساس یك شناخت غلط و محدود از خودمان بنا كردیم. طبیعی است كه نتیجه نمی‌دهد. متأسفانه خوشبختی را در چیزهایی می‌دانیم كه واقعاً خوشبختی نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: عظیم‌ترین جهل انسان این است كه نفس خودش را نشناخته است. وقتی انسان گرفتار عظیم‌ترین جهل است معلومات دیگر هم به دردش نمی‌خورد. كمااین‌كه بشر در حال حاضر بیشتر از هر زمان دیگری علم دارد ولی این علم به دردش نمی‌خورد. چون این علوم همراه یك جهل عظیم است. كشورهایی كه تولیدكننده این علوم هستند بیشترین مشكلات را دارند. اساساً این علوم بر اساس شناخت قطعی و مسلم و تعریف درست از موضوع، كه انسان است توسعه پیدا نمی‌كند. طبق اصل اصالت تخصص، متخصص باید به ما بگوید ما كی هستیم و ساختار زندگی ما را ترسیم كند و قرار است كجا برویم؟ چگونه باید زندگی كنیم كه به نهایت خوشبختی جاودانی برسم؟ اگر می‌خواهید به عظیم‌ترین خوشبختی برسید باید موفق به خودشناسی شوید. یعنی دلم باور كند كه از كجا آمده‌ام؟ زن یا مرد نیستم. جماد، نبات و حیوان نیستم. من باید خود حقیقی‌ام را پیدا كنم و بتوانم به خاطر ظلمی كه سال‌ها در حقش كردم عذرخواهی كنم و از او دلجویی كنم. با او مأنوس شوم و با وجودی كه با او هستم چیز دیگری را نخواهم. در نظام فردی و اجتماعی باید «اعظم الجهل» را برطرف كنیم. كار حقیقی این است كه انسان‌ها بفهمند كجا بوده‌اند و در كجا هستند و به كجا خواهند رفت؟ وگرنه هرقدر در علوم، دنیاداری و ... موفق شود، گرفتارتر هستند. الان بیشترین بیماری‌ها و شكست‌ها مربوط به طبقاتی است كه موفقیت بیشتری در تحصیلات،‌ آسایش و ثروت دارند. ساختار اشتباه این است كه هرقدر در اشتباه بیشتر پیشرفت كنید، معضلات بیشتر خواهد بود. از حقیقت اصلی خودتان دورتر خواهید شد. آن‌ها كه دنیای كم‌تری دارند در عمق دنیا فرو نرفته‌اند و كم‌تر دور شده‌اند. این‌كه حضرت مسیح علیه السلام می‌فرمایند: رد شدن یك شتر از سوراخ سوزن راحت‌تر از رفتن یك ثروتمند به بهشت است، معجزه جمهوری اسلامی این است كه در این دنیای پیشرفته، بیشترین تولید انسان‌های ابدی (اولیاء خدا و شهدا) داشته باشد. كسی كه خودش را نشناسد،‌ از راه نجات دور می‌شود. هرچه در دنیا موفق‌تر باشد، غصه‌ها و عذاب و شكست او بیشتر خواهد بود. این‌كه ما چرا با وجود حضور در كلاس‌ها تأثیر نمی‌گیریم این است كه ما با گوش بخش حیوانی می‌شنویم كه از جنس خودم نیست. وقتی از وطنش صحبت می‌كنی، می‌گویی قرار است چند روز دیگر به وطن خودمان برگردیم، حاضر نیست بپذیرد. من باید معیارها و چینش فكری‌ام، انتخاب‌ها، ارتباطات، رفتارها و افكارم باید بر اساس این‌كه كجا بودم؟ كجا هستم و كجا می‌روم؟ باشد. فقط كسانی موفق هستند كه بتوانند به خوراك‌های باطلی كه مدتی خورده اند غلبه كنند. «سابقوا و سارعوا الی مغفره من ربكم» این‌كه می‌فرمایند؛ سرعت و سبقت بگیرید به سمت بهشتی كه به اندازه همه آسمان‌ها و زمین است و متعلق به هر یك از مؤمنین است، به این معناست كه شما مال این‌جا نیستید. وطن خودتان را بشناسید. در این بهشت به محض اراده هرچه بخواهید هست. نامه خدا در آخرت؛ «من الحی القیوم الذی لا یموت الی الحی القیوم الذی لا یموت» امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر شما می‌خواهید اهل ذوق و شوق باشید، اقلاً بهشتی را بخواهید كه به اندازه آسمان‌ها و زمین است. امام صادق علیه السلام فرمودند: خیلی از شما 50 سال نماز می‌خواند حتی یك ركعت آن هم قبول نمی‌شود. چون بخش انسانیش نماز نخوانده است. اگر با بخش انسانی نماز می‌خواند نماز او را مست می‌كرد. او را از محبت هركسی بی‌نیازش می‌كرد. باید در بخش نظری بپذیرم و باور كنم كه مال این‌جا نیستم. امام باقرعلیه السلام فرمودند؛ كلید همه بدبختی‌های آدم در دنیا تنبلی و بی‌حوصلگی است. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: بیشترین ناله جهنمی‌ها از امروز و فردا كردنشان است. تا وقتی با دلی كه شیفته كمالات جمادی، نباتی و حیوانی است حركت كنیم به امام زمان علیه السلام و خانواده آسمانی‌مان نخواهیم رسید. اگر نخواهیم با گوش دیگری بشنویم،‌ مثل زمانی می‌شود كه پیامبر خدا هم آمد اطرافیانش او را نپذیرفتند.

صوت

1 - (جلسه 3): عظیم‌ترین جهل، نشناختن خود است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed