www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 1607
زمان انتشار: 18 ژانویه 2015
| | |
دشمن شناسی

دشمن شناسی

شیطان دشمن قسم خورده ی انسان است که پس از رانده شدن از درگاه الهی سوگند یاد کرد که بر سر راه مستقیم کمین کند و بندگان خداوند را از این راه منحرف کند. اگر به رضای الهی و بهشت برین فکر می کنید، این دشمن را که به فرموده ی خداوند «دشمن آشکار برای انسان » است . دست کم نگیرید . او در کمین است و دائماَ در حال نقشه و توطئه برای افزودن به یاران خود و اصحاب آتش است .

شناخت دشمن نقش مهم و اساسی در رویارویی انسان با دشمنان دارد، چرا که اگر توان انسان در رویارویی بسیار باشد ولی اطلاعات کافی را در دست نداشته باشد، شکست خواهد خورد. هر موجود زنده ای دشمنی دارد و به میزان گستردگی وجود خود، با دشمن بیشتری رو به رو است. "تنها كسی كه نسبت به انسان در مرحله قبل از دنیا و بعد از دنیا علم دارد، می‌تواند در مورد حقیقت انسان و دشمنان او اطلاعات دقیقی بدهد" در قرآن به انواع دشمنان و در واقع به مراتب دشمنی اشاره شده است از این رو، هر دسته از دشمنان دارای خصوصیاتی منحصر به فرد می باشند و راهکارهای مبارزه مختص به خود را دارند. پس برای مبارزه با آنها باید سیاستهای اصولی خاصی را به کار گرفت و دچار افراط و تفریط نگردیم و تنها براساس موازین الهی عمل نماییم. شیطان دشمن قسم خورده ی انسان است که پس از رانده شدن از درگاه الهی سوگند یاد کرد که بر سر راه مستقیم کمین کند و بندگان خداوند را از این راه منحرف کند. اگر به رضای الهی و بهشت برین فکر می کنید، این دشمن را که به فرموده ی خداوند «دشمن آشکار برای انسان » است . دست کم نگیرید . او در کمین است و دائماَ در حال نقشه و توطئه برای افزودن به یاران خود و اصحاب آتش است . فلسفه ی وجودی شیطان، مکانیسم عمل او، نشانه های عناد او با انسان، نحوه ی مقابله و پاسخ به دهها سؤال دیگر درباره شیطان را در مجموعه مباحث « دشمن شناسی» از سلسله گفتارهای "استاد محمّد شجاعی" جستجو کنید. مطمئناَ پس از استماع این مباحث به دیدگاه روشن تری نسبت به هدف خلقت و موانع رسیدن به ان هدف دست خواهید یافت. این دوره یک دوره اساسی و قدرتمند در کنترل فکر و تحریک پذیری برای چند آفت مهم است. منظور از دشمن در این دوره، شیطان است که خداوند آن را در قرآن کریم دشمن نامیده است. در این دوره چهار حمله مهم شیطان به فکر و دل انسان یعنی حمله از جلو، عقب، راست و چپ تشریح گردیده است. علاوه بر تشریح حملات چهارگانه مباحثی مرتبط با این حملات از قبیل وسواس، حسادت و بدبینی نیز به طور مستقل در این دوره به عنوان مباحث توضیحی و تکمیلی طرح و بررسی شده است. از منظر استاد محمد شجاعی: « حمله از جلو یعنی نگرانی‌هایی که شیطان نسبت به آینده ما و عزیزانمان در فکر و دلمان ایجاد می‌کند. حمله از عقب یعنی، وسوسه‌ها و غم‌هایی که شیطان درباره گذشته ما با سه موضوع گناهان، کدورت‌ها و شکست‌ها در وجود ما ایجاد می‌کند. این حمله مانند حمله از جلو بسیار قدرتمند و فراگیر است. حمله از راست شیطان، ایجاد انحراف از طریق نقاط مثبت و مقدسی است که در فرد وجود دارد. توانایی‌های مذهبی و خدمات دینی، و نیز توانایی‌های علمی و عملی در حوزه‌های مختلف می‌تواند وسیله‌ای برای طغیان و انحراف انسان باشد. بیشترین کسانی که از سمت راست مورد حمله قرار می‌گیرند، نخبگان، دانشمندان دینی و غیردینی، افراد مذهبی یا غیر مذهبی،‌ مشهور و قدرتمند و به طور کلی خواص یک جامعه می‌باشند. بیشترین ضربه‌ای که دین و دین‌داران در طول تاریخ خورده‌اند از ناحیه حمله راست شیطان در قالب صور مقدس بوده است. حمله چپ شیطان، تحریک و وسوسه انسان برای آلودگی به گناهان و امور حرام و فحشا و منکرات است و... .» برای خرید این سی دی از فروشگاه آنلاین مؤسسه منتظران منجی (عج) کلیک کنید.  برخی از مهمترین عناوین مطرح شده در این لوح فشرده (دشمن شناسی) به قرار زیر است: نظام فطری ما با نظام ارزشیابی خداوند یكی است و او بر اساس نظام فطری و عقلی با ما برخورد كرده و قیامت را بر پا می‌كند. وسوسه زمانی پیش می‌آید كه ما زمینه و میدان را برای او خالی نمائیم، یعنی در خودمان یك سنخیتی نسبت به نوع وسوسه ایجاد كرده باشیم. شر و بدی در ضمیر همه انسان‌ها وجود دارد، اگر انسان بتواند بر آنها غلبه كند مخفی می‌شود اما اگر غلبه نكند ظاهر می‌شود. حمله های شیطان رابطه روح با بدن درست مثل رابطه برزخ است فلسفه وجود شیطان و امیال و غرایز نفسانی، رشد و به كمال رسیدن انسان است. اگر می خواهید همیشه شاد باشید این فرمول باید یادتان باشد 50 درصد اخلاق این است كه نرنجیم. انسان وقتی كسی را دوست دارد به خاطر دنیا نباید به هم بریزد. وقتی که وارد حزب خدا شدیم تازه باید منتظر حمله های شیطان باشیم. و... علاقه مندان به تهیه این لوح فشرده می توانند آن را از فروشگاه اصلی مؤسسه، فروشگاه منتظران منجی  http://montazerstore.ir به صورت آنلاین، محل برگزاری جلسات، نمایشگاه های عرضه محصولات فرهنگی مؤسسه و سفارش پستی تهیه نمایند. (این مبحث در قالب تصویری نیز ارائه شده است. )

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1266
زمان انتشار: 26 دسامبر 2014
| |
اذکار الهی، پناهگاه مؤمنین

یاد خدا‏، جلسه 11

اذکار الهی، پناهگاه مؤمنین

امام صادق (علیه السلام) در ادامه می فرمایند: تعجب می کنم که کسی غمگین می شود و به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» پناه نمی برد. (سوره ی انبیاء آیه ۸۷ ) من از پروردگار عز و جل شنیدم که از پس این ذکر فرمودند : و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المؤمنین .

ندای ملکوتی، ادعونی استجب لکم، به گوش می رسد   بعد از مروری که در جلسات قبل بر ذکر و یاد خدا و تأثیر آن بر زندگی انسان ،داشتیم؛ به ارائه ی اذکاری از قرآن می پردازیم که توسط انبیاء و صالحین مورد استفاده قرار گرفته اند .لازم به توضیح است اذکاری که خواهیم گفت مختص انبیاء وبرای زمان خاصی نبوده است و اگر در قرآن آمده، به جهت تصریح این موضوع است که حالات انبیاءهم حالات یک انسان است و ما باید در استفاده از این اذکار دقت کنیم .حتی خداوند تبارک وتعالی ،برای استفاده خوب از اذکار، در قرآن به ما شیوه هایی را آموزش داده است. انسان باید فراز و نشیب های زندگی این بیست و پنج پیامبر، که در قرآن آمده است، را بررسی کند ؛ که چه طور آنان این مسیر ها را طی کرده اند .انسان باید بخواند ،تدبر کند ،یاد بگیردکه انبیاء و صالحین در یک موقعیت خاص چه ذکری گفته اند و خداوند چه پاسخی به خواست آنان داده است، مطابق همان روش عمل کند ، حتما همان نتیجه را خواهددید . معرفی پناهگاه های محکم توسط معصوم (علیه السلام) امام صادق (علیه السلام) چهار پناهگاه را چه ما معرفی می کند که ما در مواقعی که احساس آسیب و خطر داریم به اینها پناه ببریم. ذکر در زمان ترس و دلشوره حضرت می فرمایند : تعجب می کنم یک نفر ترس وجودش را گرفته و از این ذکر استفاده نمی کند، «حسبنا الله و نعم الوکیل» «خدا ما را بس است و در صور تی که کار ها را به اوبسپاری بهترین وکیل است و حضرت ادامه میدهند که ،من شنیدم که خداوند تبارک و تعالی این طور فرمودند : الذین قال لهم الناس ان الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالو حسبنا الله و نعم الوکیل  (آل عمران ۱۷۳) فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم یمسسهم  سوء (پس آن مؤمنان به نعمت و فضل خدا روی آوردند و بر آنان هیچ الم و رنجبی پیش نیامد) در زمان دلشوره و ترس این ذکر را بگویید تا هیچ بدی شما را لمس نکند. ذکر در زمان غم و اندوه امام صادق (علیه السلام) در ادامه می فرمایند: تعجب می کنم که کسی غمگین می شود و به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» پناه نمی برد. (سوره ی انبیاء آیه ۸۷ ) من از پروردگار عز و جل شنیدم که از پس این ذکر فرمودند : و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المؤمنین . ظلمات سه گانه دنیا داستان این ذکر که به ذکر یونسیه معروف است از این قرار است که حضرت یونس (علیه السلام) نسبت به قومش غضب کرده و کنار دریا می آید. در این زمان خداوند به یک ماهی بزرگ امر میکند که  حضرت یونس را ببلعد .وقتی حضرت یونس (علیه السلام) بلعیده می شود به ظلمات می رود. (وذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن یقدر علیه فنادی فی الظلمات). در اصل یونس، نفس انسان است؛ وقتی یونس کنار دریا می رود یعنی از ملکوت در آمده و  به طبیعت نزدیک می شود .او وارد شکم ماهی می شودو به دنیا پا می گذارد. طبیعت و دنیا هم دارای سه ظلمت است. این سه ظلمت برای یونس ،در شکم ماهی  به وجود آمده که به ترتیب از این ظلمات سه گانه خارج می شود. انسان هم باید بتواند وقتی گرفتار طبیعت شد از ظلمات سه گانه خارج شود و باطن انسانی و ماوراءطبیعت راه پیداکند . در حقیقت یونس همان نفس انسان است ،ماهی دنیا است، که ۳ تاریکی در دنیاوجود دارد؛ انسان باید ظلمات را بشناسد برای خارج شدن از ظلمت تلاش کند. «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین». خدایا هیچ محبوب و دلبری جز تو نیست، تو منزهی و من ظلم کرده ام .نتیجه این می شود که از ظلمت خارج می شود .و نجیناه من الغم ،ما او را از غم نجات دادیم. وکذالک ننجی المؤمنین خدا این چنین مؤمنان را نجات می دهد. ( سوره ی انبیاء آیه ۸۷ ) مؤمن هرگاه دچار گرفتاری، وسوسه و شک و تردید شد، می تواند  به ذکر یونسیه پناه ببرد. ذکر در زمانی که مورد مکر و حیله قرار گرفتید در ادامه امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: تعجب می کنم از کسی که مورد مکر و حیله دیگران قرار گرفته است وبه ذکر « افوض امری الی الله ان الله بصیر و بالعباد» «من خودم و کارهایم را به خدا می سپارم، بدرستی که او اعمال ما را می بیند» پناه نمی برد . و نتیجه ی این ذکر این می شود که حضرت فرمودند : فانی سمعت الله عز وجل یقول: شنیدم که خدای عز وجل می فرمایند : فوقاه الله سیئات مامکرو «پس خدا او را از تمام بدی ها و مکرهایی که در حق او کرده بودند، نجات داد. (سوره ی غافر آیه ی ۴۵ )  ذکر در توسعه ی دنیا در ادامه روایت حضرت می فرمایند: و در تعجب هستم کسی که دنیا را دوست دارد و می خواهد به زینت دنیا برسد به این ذکر پناه نمی برد : « ما شاء الله لا قوه الا بالله » هر چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوه ای نیست » (سوره ی کهف آیه ۴۰ ) که نتیجه ی این ذکر می شود : ان ترن انا اقل منک مالا و ولدا؛ فعسی ربی  ان یؤتین خیرا. و  تو مراکمتر از مال و فرزندت دانی، که امید است بهترین ها را به تو بدهد و بی حساب برکت دهد . پس برای توسعه ی دنیایی ،ازدواج  و... توصیه به گفتن مکرر این ذکر شده است .

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1165
زمان انتشار: 11 دسامبر 2014
| |
حدیث عنوان بصری ، جلسه 9

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

حدیث عنوان بصری ، جلسه 9

خداوند هم در قرآن می‌فرماید: زمانی كه جاهلین با مؤمنین برخورد می‌كنند، زود رد می‌شوند و خداحافظی می‌كنند یك به دو نمی‌كنند. در روابط دو مؤمن باید خیلی مواظب باشند كه برای همدیگر امواج منفی نفرستند. به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه نهم «شرح حدیث عنوان بصری»، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که عناوین آن در زیر می آید: اركان عبودیت 1. حلم حجابی است که انسان را از آفات و موانع دور نگه می‌دارد. 2. حلم از فطرت انسان پاسداری می‌كند اگر كسی حلم نداشته باشد، فطرتش آسیب می‌بیند. 3. اَنَس بن مالک می‌گوید: من سالها خدمت پیامبر بودم، هیچ‌وقت كلمه‌ «ای كاش» را از ایشان نشنیدم. 4. هر بار جوش زدن و عصبی شدن هزینه هنگفتی بر گردن ما می‌گذارد. 5. امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: اشخاص حلیم هم گاهی اوقات دچار لغزش می‌شوند. 6. مهم‌ترین شاخصه یك مدیر در هر منصبی، حلم است. 7. ورود به سیاست بدون حلم یعنی فاجعه. چه به عنوان عالم سیاسی و چه به عنوان طرفدار. 8. كسی كه در موضع حلم از امامش جلو بیفتد، بی‌دین و فارغ است و اگر عقب بیفتد، گمراه است. 9. خداوند هم در قرآن می‌فرماید: زمانی كه جاهلین با مؤمنین برخورد می‌كنند، زود رد می‌شوند و خداحافظی می‌كنند یك به دو نمی‌كنند. 10. در روابط دو مؤمن باید خیلی مواظب باشند كه برای همدیگر امواج منفی نفرستند. 11. از طرف ما نباید شعله ایجاد شود، وقتی تو اینجا جهنم را سوزاندی، جهنم نمی‌تواند تو را بسوزاند. 12. این فهم مهمی است كه قرآن به ما می‌دهد كه هیزم جهنم مردم هستند و این فهم است كه حلم می‌آورد. 13. علامه می‌فرماید: شیطان گاهی اوقات مؤمن را تا برزخ هم تعقیب می‌كند و آنجا او را به زمین می‌زند. 14. باید حریم رفاقت را نگه داشت و نگذاشت كه به هم بخورد چون رفاقت یك تقدسی دارد. 15. خیلی توصیه شده به داشتن رفیق و زیاد كردن آن. 16. حلم پوزه‌بند سفیه است. 17. پیامبر می‌فرماید: هركس بگومگو كند من شفاعتش نمی‌كنم. شفاعت برای زناكار، قمارباز، شرابخوار است، ولی برای كسی كه اهل بگومگو است، نیست.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 998
زمان انتشار: 26 نوامبر 2014
| |
چرا خداوند گناه ابلیس را بعد از آن همه عبادت نبخشید؟!

در قرآن کریم آمده است که خداوند، ابلیس را پس از آن همه عبادت، فقط به خاطر امتناع از یک سجده، معذب کرد. چرا از او نگذشت؟ او که ارحم الراحمین است.

چرا خداوند گناه ابلیس را بعد از آن همه عبادت نبخشید؟!

توحید در الوهیت یعنی اینکه تنها در برابر او سر به خاک بگذاریم و در مقابل هیچ کس دیگری سر به خاک فرو نبریم. اله یعنی معبودِ واحد. توحید در الوهیت یعنی توحید در معبود، یعنی من جز خدای واحد، هیچ کس دیگری را نمی‌پرستم. شیطان لعین و رجیم این‌گونه بود. یعنی توحید در الوهیت را داشت، او گفت من نمی‌خواهم غیر تو را بپرستم. اجازه بده من تنها در برابر تو سر به خاک بگذارم. بنابر این او از این امتحان سربلند بیرون آمده بود. اما یک مطلب دیگر وجود داشت و آن مرحله دوم توحید بود که آخرین مرحله است. کسی که آن توحید را بپذیرد، توحیدش تمام است و موحد است. اوست که موحدِ مقبول و فرمان‌بر است. توحید در ربوبیت یعنی قبول اینکه قانون، قانونِ خداوند است. من جز در برابر قانون خداوند، در مقابل قانون دیگری سر فرود نمی‌آورم. هر چه او گفته می‌پذیرم و اطاعت می‌کنم. شیطان اله واحد را پذیرفته یعنی توحید در الوهیت داشت اما قانون خداوند متعال را نپذیرفت. خدای متعال فرموده بود آدم را سجده کن، اما شیطان از این امر سر باز زد و قانونی را که خداوند فرموده بود، قبول نکرد. ابلیس ربّ واحد را نپذیرفته بود. برخی از مردم، گناه خویش و دیگران را دانه‌ای، زمانی یا (به قول معروف کیلویی) محاسبه می‌کنند! مثلاً می‌گویند: فقط یک یا ده بار این گناه را انجام دادم و یا طول مدت گناه من فقط یک ساعت، یا 70 سال بود، پس چرا چنین نتیجه (عذاب) سنگینی دارد؟! اما محاسبه‌ی خدا چنین نیست. خدا هم گناه را می‌بیند و هم آثار آن تا آخر الزمان را می‌بیند و همه را در نامه‌ی اعمال هر کس ثبت و نزد امام زمان هر عصری [و لوح محفوظ] احصاء می‌نماید: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» (یس، 12) ترجمه: البته این ماییم كه مرده ‏ها را زنده میكنیم و آنچه را از پیش فرستاده‏ اند (از عمل‏هاى حال حیات) و آثار (پس از مرگ) آنها را مینویسیم، و همه چیز را در امام آشكار به طور فراگیر برشمرده‏ایم. پس وقتی فرد می‌گوید: من فقط یک دروغ گفتم، یا ...، خبر ندارد که دروغش چه آثار سوء و مستمری گذاشته است. چه سرنوشت‌هایی در طی نسل‌ها را تغییر داده است؛ و همین‌طور است بزرگی گناه یک سجده نکردن ابلیس. گناه، یعنی سرپیچی از فرمان خدا که در نظام آفرینش، نتیجه‌اش هلاکت و فلاکت (معذب شدن) عبد است. پس هیچ گناهی، کم یا کوچک نیست. چنان چه امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: «بزرگ‌ترین گناه آن است که صاحبش (مرتکبش) آن را کوچک بشمارد». اخراج ابلیس به خاطر تکبرش بود همه جا چنین بیان می‌شود که "ابلیس به خاطر سرپیچی از فرمان رب در سجده به آدم، از بهشت اخراج شد و برای همیشه ملعون (دور از رحمت) گردید." بله، این گناه عملی ابلیس بود، اما در اصل به خاطر ارتکاب به این گناه اخراج نگردید، بلکه گناه بزرگ‌تری داشت که عامل و سبب این سرپیچی شد و آن گناه اعتقادی است که به مراتب از گناه عملی سنگین‌تر و مهلک‌تر است. حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: فاعتبروا بما كان من فعل الله بابلیس اذا حبط عمله الطویل و جهده الجهید و كان قد عبدالله سته آلاف؛ پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار كرد، در آن هنگام كه اعمال و عبادات طولانى و تلاش و كوشش هاى او را كه شش هزار سال بندگى خدا كرده بود به ساعتى تكبر ورزیدن بر باد داد.(نهج البلاغه، خطبه 192) دقت شود که انسان بسیار مرتکب خطا، گناه و حتی عصیان می‌گردد. اما هیچ گناهی بدتر از "تکبر و خودبزرگ‌بینی" نیست. بله، خداوند متعال، ارحم الراحمین است، اما انسان باید طالب رحمت و مغفرت باشد که مشمول آن گردد. پذیرش توبه وقتی است که گناهکار به گناهش اذعان کند و طلب بخشش نماید، نه این که انتظار داشته باشد، در عین حال ارتکاب به گناه، ادعای حق به جانبی و تکبر و گردن کشی، مشمول توبه و رحمت نیز بشود. ابلیس، هیچ گاه پشیمان نشد؛ نه تنها طلب بخشش و توبه نیز نکرد، بلکه تکبر و گردن کشی هم کرد، پس اخراج و معذب شد. ما نیز باید دقت کنیم که اگر فریب ابلیس و جنود او از شیاطین جنّ و انس یا فریب نفس اماره خویش را خوردیم و در پیشگاه الهی دچار معصیت شدیم، دیگر با تکبر و گردن کشی بیشتر فریب نخوریم. بلکه بگوییم: خدایا! یا ارحم الراحمین، یا غفار الذنوب، یا ستّار العیوب، یا سریع الرضا، ببخش، اشتباه کردم. خدا می‌خواهد انسان به تنزه و سبوحیت خداوند سبحان از یک سو، و به ضعف‌ها و خطاهای خود از سوی دیگر پی ببرد، تا در صدد جبران برآید و رشد کند. پس باید بگوید: «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (الأنبیاء، 87) ترجمه: (اى خدا) جز تو معبودى نیست، تو (از هر عیب و نقصى) منزه و پاكى، حقّا كه من از ستمكاران بودم (زیرا عملى كه نتیجه ‏اش نقص بهره من بود بدون توجه به جا آوردم). باید از ته دل و با باور و اخلاص چنین بگوید، تا پاسخ آید: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِی الْمُوْمِنِینَ» (الأنبیاء، 88)؛ پس ما خواسته او را برآوردیم و او را از اندوه (آن گرفتارى عظیم) نجات بخشیدیم، و ما این گونه مومنان را نجات مى‏دهیم.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 961
زمان انتشار: 25 نوامبر 2014
| |
خانواده آسمانی،جلسه 294 ، 93/05/02

حفاظت از همدلی و وحدت جامعه، به قدری حائز اهمیت است که علت اصلی غیبت امام زمان «علیه السلام»، عدم وجود وحدت و همدلی در جوامع مسلمان، معرفی شده است.

خانواده آسمانی،جلسه 294 ، 93/05/02

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی مروری بر گذشته به مدد پروردگار متعال تا کنون هشت دستورالعمل از سفارشات حضرت علی بن موسی الرضا «علیه السلام» را پیرامون سبکِ زندگی که مشتمل بر مباحث زیر بود، مورد بررسی قرار دادیم؛ 1- سلام 2- شیطان 3- صداقت 4- امانت داری 5- سکوت (زبان و آفاتِ آن) 6- ترک جدال 7- دیدار و ملاقات با یکدیگر 8- قُرب به معصومین «علیهم السلام»؛ (که البته این مرحله، نتیجه‌ی وضعیِ رعایتِ 7 مرحله‌ی قبلی می‌باشد.) در این جلسه به بررسی بخش نهمِ وصایای امام رضا «علیه السلام» به شیعیان خواهیم پرداخت، البته ذکر این نکته الزامی است که این بخش در حرکت انسان به سمت هدف خلقت، بخشی بسیار مهم و کلیدی است و رعایت آن، اجتناب‌ناپذیر می‌باشد. بخش نهم؛ ترک درگیری و اختلاف «و لا یشتغلوا أنفسهم بتمزیغ بعضهم بعضا»؛ توصیه می‌کنم که شیعیان خود را به دشمنی با یکدیگر مشغول نکنند. تمزیغ در لغت به معنای دریدن و پاره کردن است. خشونت‌ها، عصبانیت‌ها، حسادت‌ها، بدبینی‌ها، شهوت‌ها و... انسان‌ها را به دشمنی با یکدیگر وادار کرده و آنها را در مقابل هم قرار می‌دهند. پرهیز از دشمنی، به قدری در تعالیم اسلامی مهم و کلیدی است که امام رضا «علیه السلام» بلافاصله پس از این توصیه، انسان‌هایی را که اهل خصومت و درگیری‌اند، نفرین می‌نماید. برای توجیهِ جایگاه مهمِ ترکِ تمزیغ در سیر تکاملیِ انسان، ابتدا لازم است یک مسئله‌ی اجتماعی بسیار مهم را به نام وحدت و همدلی شناخته و خوب درک کنیم. رحمت و وحدت؛ ریشه‌ی جذب خیرات و برکات الهی اساساً در مسیر تکاملی انسان، ریشه‌ی جذب تمام خیرات و برکات الهی، وحدت، همدلی و مهربانی است. در مباحث توحیدی آموختیم که در مراتب اسماء خداوند، اولین اسمی که پس از «الله» صادر می‌شود، اسم رحمان است. «رحمان» پس از «الله»، سلطان اسماء الهی بوده و تمام اسماء خداوند از اسم رحمانِ او سرچشمه می‌گیرند. بنابراین می‌توان گفت که تمامِ آفرینش و اداره‌ی نظام خلقت، براساس رحمت الهی صورت می‌پذیرد. فراموش نکنیم که برای دریافت هر کدام از اسماء الهی در مسیر تشبّه و قرب به پروردگار، اولین قدم، جذب اسم شریف رحمان است. اگر عصبانیت، پرخاشگری، درندگی، زودرنجی، حساسیت، تکبر، خودبینی و... بر قلبِ کسی حاکم شود، انسان از رحمت خارج شده، و نه تنها به رشد و تعالی نمی‌رسد، بلکه لحظه به لحظه از سنخیّت و شباهت به خداوند دور شده و هیچ پیشرفتی در او حاصل نمی‌گردد. از دیدگاه اسلام، حتی جهاد هم ریشه‌ی رحمانی دارد، درست مانند تنبیه‌های والدین که تنها برای تربیت فرزند بوده و هیچ تفاوتی با بوسه و نوازشِ آنان ندارد. خوب است بدانیم که اگر قوه‌ی غضبِ انسان به غیر از مسیر رحمت فعال گردد، انسان باطنی حیوانی و درنده یافته، و از باطن انسانی خارج می‌گردد به طوری که حرکت او به سمتِ قُرب به پروردگار مختل می‌شود. در دعای جوشن کبیر خداوند را این‌گونه خطاب می‌کنیم؛ «یا من سبقَت رحمتَه غَضَبُه؛ ای کسی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته است.» غضبِ ما نیز به عنوان خلیفه‌ی خداوند در زمین، باید تحت تربیت رحمت‌مان باشد. به طوری که تنها برای رضای او به خشم بیاییم نه برای تخلیه‌ی نفس‌مان. تمام نکبت‌ها، جنگ‌ها، طلاق‌ها، خودکشی‌ها و... در جوامع گوناگون، نمودی از میزان خشونت در آنان است. هر چه سطح خشونت در جامعه‌ای کمتر شده و بر میزان رحمت افراد آن نسبت به یکدیگر افزوده گردد، آن جامعه به خیرات بالاتری نایل خواهند شد. اگر نگاه انسان‌ها به هم، طبق قاعده‌ی «هو أنت» و بر اساس رحمت و مهربانی نسبت به همدیگر باشد، قطعاً غالب مشکلات آن جامعه از بین رفته و مردم در آرامشی بهشتی خواهند زیست. علت حرام بودن گناهانی که با تعرّض به حریمِ دیگران همراه می‌باشند (غیبت، تجسّس، تهمت، پرخاشگری و ...) آن است که اولاً در نظام فردی به رحمتِ انسان آسیب زده و او را از مسیر قرب دور می‌سازد. ثانیاً وحدت و همدلی جامعه را مختل نموده و آرامش و نشاط را از آن سلب می‌نماید. حفاظت از همدلی و وحدت جامعه، به قدری حائز اهمیت است که علت اصلی غیبت امام زمان «علیه السلام»، عدم وجود وحدت و همدلی در جوامع مسلمان، معرفی شده است. وحدت و آثار آن از نگاه قرآن قرآن کریم، آثار عنایت و رحمت خداوند به مسلمانان را ایجاد وحدت و همدلی در میان آنان معرفی می‌نماید. - «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا، واذکروا نعمه الله علیکم، اذا کنتم اعداءً، فالّف بین قلوبکم، فأصبحتم بنعمه اخواناً، و کنتم علی شفا حفره من النّار، فانقذکم منها، کذلک یبین الله لکم آیاته، لعلّکم تهتدون» (سوره آل عمران آیه 103) - و همگی به رشته‌ی دین خداوند چنگ زده و به راههای متفرق نروید و به یاد آورید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خداوند در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند، همه برادر دینی یکدیگر شدید، در صورتی که در پرتگاه آتش بودید و خداوند شما را نجات داد. و خداوند به این مرتبه از وضوح و کمال آیاتش را برای شما بیان می‌کند، باشد که به مقام سعادت، هدایت شوید. طبق این آیه، اختلافات و درگیری‌ها، سقوط در پرتگاه آتش است. بنابراین فعال شدن قوّه‌ی غضب و از میان رفتن رحمتِ انسان، او را به قعر جهنم سقوط خواهد داد. آنچه که مورد نظر و رضای خداوند است، الفت و وحدت میان انسان‌هاست، که باید هر کس به اندازه‌ی وُسعِ نفس خود در حفظ این وحدت و مهربانی بکوشد. به‌گونه‌ای که اگر در اختلافی، حتی حق هم با او بود، کوتاه بیاید و از این وحدت، چونان ناموسِ ارزشمندی حفاظت کند. «الفتنه اکبرُ من القتل» باید هوشیارانه از حریمِ دل‌مان مراقبت کنیم، تا نکند دلمان نسبت به کسی بدبین شده و یا کینه‌ای جذب کند که اگر این اتفاق، واقع شود، بازنده‌ی اصلیِ این ماجرا، خودِ ما خواهیم بود. هر جا که بوی حسادت، رقابت، کینه، اختلاف، درگیری و... می‌آید، جهنمی برپاست، باید به سرعت خود را از آن آتش دور کنیم. یادمان باشد که اگر نتوانیم با خویشتن‌داری، جهالت‌های انسان‌های جاهل را از خود دور نماییم و به جدال و عصبانیت و کینه و... مبتلا شویم، تمام نورانیت و قدرت خود را از دست خواهیم داد. این نکته‌ی اساسی را چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی خود فراموش نکنیم که اختلاف، منشأ تمام جهنم‌هاست؛ همان‌گونه که رحمت، منشأ تمام خیرات و کمالات است. آنچه که می‌تواند اسم‌هایی که انسان از خداوند تبارک و تعالی جذب نموده، از بین ببرد و او را فلج و ناتوان کند، خشونت، درگیری و اختلاف است. خداوند در این آیه، محور وحدت مسلمانان را حبل‌الله معرفی می‌نماید. محور وحدت در گروه‌های مختلف می‌تواند متفاوت باشد مثل (ملیت، زبان، دین و ...). اما آنچه را که خداوند محور وحدت تمام انسانها می‌داند چیزی است که همه‌ی آنان در آن مشترک‌اند؛ «لا اله الا الله» اساساً همه‌ی انسان‌ها فطرتاً عاشقِ کمال مطلق‌اند و بر پایه‌ی لا اله ‌الا الله خلق شده‌اند. شعار اصلی تمام ادیان و شعار فطری تمام انسان‌ها، لا اله الا الله است. «واعتصموا بحبل الله جمیعاً...» همگی حولِ محور «الله» متحد شوید و به واسطه‌ی این حبلِ قدرتمند، جاودانه و شکست‌ناپذیر از تاریکی تا نور هدایت شوید. هم قرآن و هم پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» دو مصداق برای حبل الله معرفی می‌نماید؛ قرآن و عترت. نکته‌ی ظریف مستتر در این آیه، هدایتی است که به دنبال چنگ زدن به حبل الله برای انسان رخ می‌دهد؛ «کذلک یبیّن الله لکم آیاته، لعلّکم تهتدون». توجه به محور وحدت و اصالت دادن به آن، سبب جذب رحمت و برکت خداوند شده و راه هدایت بر او باز می‌شود، به طوری که اگر انسان، تمام مسیرهای علمی و معنوی را طی کند، اما به اصل رحمت و وحدت توجهی نداشته باشد، قطعاً گمراه خواهد شد. اگر پدر و مادری در خانواده، سعی در حفظ وحدت اعضاء آن نداشته باشند، رحمت پروردگار را جذب ننموده و به هدایت نخواهند رسید، چرا که رمز سعادت و سلامتِ یک خانواده حفظ وحدت در آن است. مَحال است کسی با روحیه‌ی فتنه‌انگیزی و درگیری هدایت شود و یا بتواند دیگران را هدایت کند. اهل بیت «علیهم السلام» نیز همواره بر حفظ وحدت جوامع اسلامی تأکید داشته‌اند و با هوشیاریِ کامل از اختلاف‌انگیزی میان مسلمانان ممانعت می‌نمودند. پس، از آتش اختلاف و درگیری فاصله بگیریم تا نفسمان به این آتش خانمان سوز، مبتلا نگردد.   والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 930
زمان انتشار: 23 نوامبر 2014
| |
خانواده آسمانی،جلسه 269 ، 93/01/21

تمام قیمت انسان، به میزان اسمائی است که از خدا دریافت کرده و به الله شباهت یافته است، در غیر اینصورت، هیچ کدام از اعمال عبادی ما، تأثیری در تقرب ما نداشته است.

خانواده آسمانی،جلسه 269 ، 93/01/21

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی در مباحث گذشته، هفت مورد از توصیه‌های امام رضا به حضرت عبدالعظیم را مورد بررسی قرار داریم؛ 1- سلام 2- شیطان 3- صدق 4- امانت داری 5- سکوت 6- زبان 7- ملاقات و دیدار ایشان بعد از این هفت توصیه، از عبارتی تکان دهنده برای شیعیانشان استفاده می‌نمایند، که در این جلسه، به توضیح این عبارت می‌پردازیم؛ «فانّ ذلک قربهٌ إلیّ» کلام حکیمانه یکی از اصول سخن گفتن برای یک فرد حکیم و عاقل آن است که با توجه به قیمت، موقعیت و ارزش مخاطب سخن گفته و ظرفیت او و نظام ارزشهایش را کاملاً در نظر بگیرد. امام رضا علیه السلام، در توصیه‌های خویش به شیعیان در مقام یک پدر رئوف و دلسوز، قطعاً ادبیاتی را در پیش گرفته و به زبانی سخن می‌گوید که متناسب با شخصیت فرزندانش می‌باشد. فراموش نکنیم که رمز برزگِ در فهم معارف قرآن و فرمایشان اهل بیت آن است که توجه داشته باشیم آنها از چه دریچه‌ای به ما نگریسته و با چه نظامِ ارزشی با ما سخن گفته‌اند. بسیار اتفاق افتاده که پای صحبت کسانی نشسته‌ایم و اصلاً گفتار و افکار او را نپسندیده‌ایم. این عدم پذیرش، نشاندهنده عدم تناسب و سنخیت میان نظام فرهنگی و ادراکیِ ما و سخنانِ گوینده است. اما انسان حکیم که هماره حکیمانه شخن می‌گوید، در تخاطب دقیقاً شخصیت، حساسیت‌ها، عقاید و هنجارهای شخص مخاطبق را در نظر می‌گیرد، بخصوص اگر در مقام هدایت و یا برحذرداشتن مخاطب از خطر باشد. زمانی که معصوم، انسان را از چیزی برحذر می‌دارد و یا به امری سفارش می‌کند (مانند هفت مورد گذشته) دقیقاً با فهمِ دقیق جایگاه‌ها و در نظر گرفتن قیمت و شخصیت حقیقی‌مان است. اما اگر کسی سخن آنان را درک نکرده و در او تأثیری ایجاد ننمود، نشان می‌دهد که قیمتی را که معصوم، برای او قائل است، با قیمتی که او برای خود در نظر می‌گیرد، بسیار متفاوت است. کسانی که برای نماز شوقی ندارند و لذتی از اذکار و ادعیه آن نمی‌برند و دائماً تمام عبادات و اعمال برایشان سوال آفرین است. در حقیقت جایگاه هیچ کداماز این اذکار، ادعیه و عبادات را در نفس خویش نشناخته‌اند و خلائی را به صورت تحمیلی پذیرفته‌اند و روزانه 5 بار، این اذکار را بدون فهم تکرار می‌کنند. این واکنش، علامت آن است که آنها هنوز با الله هم زبان نشده اند. امام رضا علیه السلام، بعد از 7 توصیه اول، به صورت کاملاً حکیمانه و عقلانی از کلمه‌ای استفاده می‌نماید، که این واژه (قُرب) تنها زمانی بر روی نفس انسان اثر می‌گذارد که مخاطب، زبانِ گوینده را بفهمد. در غیر اینصورت این کلمه و کلماتی از این دست، هیچ تأثیری بر نفس نداشته و نه شوقی در آن ایجاد می‌کنند و نه ترس و برحذر ماندنی!!! به همین دلیل است که اکثر کلاس‌ها و جلساتِ عقیدتی، عرفانی و اخلاقی بر روی غالبِ شنوندگان تأثیر چندانی ندارند. و این نشاندهنده عدم وجود سنخیت و هم زبانی بین نفس شنونده و مفاهیم گوینده است. از سویی وجود سنخیت میان گوینده و مخاطب، می‌تواند تأثیرات شگرف و عجیبی را در رشد آنها داشته و به سرعت آنها را به هدفِ مورد نظر برساند. اینکه گاهی بعضی از انسان‌ها با شنیدن یک آیه از قرآن. ناگهان تحت تأثیر قرار گرفته و هدایت می‌شوند، از مصادیق همین سنخیت می‌باشد. در مورد کلام امام رضا نیز وضع به همین منوال است. اگر ما سنخیت و تناسب لازم را با معصوم در خودمان برقرار نکرده باشیم، به سادگی از کنار کلمات و فرمایشات ایشان رد می‌شویم و کلماتی کاملاً حکمیانه مثل استفاده ایشان از واژه «قرب» نیز هیچ حسی در ما ایجاد نخواهد کرد. توقع ایشان نیز از همه ما آن است که بعد از شنیدن این عبارت، چنان شوقی در ما به وجود آید که به آسانی 70 مورد قبل را رعایت نماییم. اگر این شوقِ مورد انتظار در ما تولید نشد، علامت آن است که هنوز سنخیت و تناسبی میان نفس ما و کلام امام رضا وجود ندارد. اولین قدم برای رسیدن به جایی که تأثیر کلامِ الله و خانواده آسمانی در ما حس شود، آن است که بخش فوق عقلانی وجودمان را که مخاطبِ آنهاست، فعال نماییم. فعال بودن هر قوه‌ای در انسان، سبب می‌شود که تمام اموری که مربوط به آن قوه اند، برای او تحریک کننده باشند. به عنوان مثال در کسانی که قوه غالب و فعالشان، قوه عقلی است، مسائل علمی، مطالعات، اکتشافات و ... . ارضا کننده و به شوق آورنده خواهند بود. هم زبانی با ادبیات الله و خانواده آسمانی انتخاب کلمه اِله در عبارت لا اله الا الله از سوی رب العالمین، تنها برای تحریک کسانی است که قوه فوق عقلانی آنان، فعال بوده و آنقدر خود را بزرگ می بینند که بتوانند عاشق الله و با او عشق بازی نمایند. داوود علیه السلام است که معنای این جمله خداوند را به خوبی درک می‌کند؛ «یا داوود، بی ففرح و بذکری فتلذّذ...» این داوود، با من شاد باش و با یاد من، لذت ببر. اگر قوه فوق عقل در کسی فعال نباشد، اصلاً معنای شاد بودنِ با خدا و لذت بردن از او را نخواهید فهمید. دریافت حقیقتِ این کلام تنها مخصوص کسانی است که قیمتِ حقیقی خود را فهمیده باشد. لا اله الا الله، قشنگترین، رقص‌آورترین و تحریک کننده‌ترین ترانه‌ایست که خداوند سروده است، اما کسی آن را می‌فهمد که میان ادبیات کلام الله و نفس او، هم زبانی وجود داشته باشد. امام رضا علیه السلام نیز درست بعد از برشمردن 7 نکته لازم و اساسی، پاداش عظیمی را معرفی می‌نماید که به واسطه آن قدرت لازم را در شیعیان برای رعایتِ آسانِ آن 7 نکته ایجاد فرماید. اما جالب‌تر اینکه ایشان بعد از این پاداش، جزائی تهدید کننده را نیز در صورت عدم رعایت این 7 مورد بیان می‌دارند، و این به سبب زبانِ متفاوت نفس انسانهاست، بعضی‌ها با تشویق، به شوق می‌آیند و گروهی با تهدید، تن به عمل می‌دهند. فانّ ذلک قربهٌ إلیَّ... امام رضا علیه السلام، رعایت این 7 نکته را، راهی می‌داند برای رسیدن به قرب خود. و اگر کسی معنای قرب را فهمید، قطعاً سبک زندگی خود را در آن جهت، تنظیم خواهد نمود. «قُرب» تقرب به معصومین به معنای سنخیت یا شباهتِ با الله است. معنای واژه قرب، نزدیکی است. نزدیک شدن به یک مربی به معنای دریافت کمالاتِ آن مربی است. درست مثل شاگردی که بعد از مدتها تحصیلِ کمالاتِ استاد، آرام آرام، دارایی‌های استاد را در خود به وجود آورده و به او شباهت می‌یابد. به این شباهت تقرب گفته می‌شود. تقرب به معصوم، سبب شباهتِ به آنها می‌گردد. معصومین نیز تجلی کامل الله در قالبِ انسانند، و این شباهت در حقیقت انسان را به الله شبیه نموده و با او هم سنخ می کند. پس عشق به معصوم، همان عشقی است که میان نفس انسان و الله سنخیت برقرار نموده و او را عاشق الله می‌کند و اینگونه است که او به حقیقت لااله الا الله می‌رسد. به مثال زیر دقت کنید؛ از میان کسانی که وارد یک باشگاه ورزشی می‌شوند، تنها کسانی به مربی نزدیک خواهند شد که کمالات و مهارت‌های او را فراگرفته و بتوانند آنها را به نمایش بگذارند. در غیر اینصورت، صِرف قرار گرفتنِ در باشگاه و سرگرم شدن با دستگاههای مختلف و بودن در میان دیگر ورزشکاران، تقربی میان انسان و مربی برقرار نخواهد کرد. در مسائل انسانی نیز، همین قانون وجود دارد. همه انسان‌ها در باشگاهِ دنیا قرار می‌گیرند. به این معنا که همه انسانها، روابطِ اجتماعی، روابط خانوادگی، همسرداری، فرزندپروری، مشکالت گوناگون زندگی و ... را تجربه می‌کنند، اما همه آنها از شرایط این باشگاه برای شباهت به مربی (الله) استفاده نمی‌کنند و یا اساساً به دنیا با نگاهِ یک باشگاه تمرینی برای رسیدن به باطن انسانی نمی‌نگرند. اصولاً این دسته از انسان‌ها که حقیقتِ ماجرای خلقت را نفهمیده‌اند، همسر را برای همسر، فرزند را برای پدر و مادر شدن و ... خواسته و فقط در این محیط تمرینی، مشغول بازی با سرگرمی‌های دنیا می‌شوند. درست مانند کسی که در یک باشگاه ورزشی، مشغول بازی با دستگاههای مختلف شده و از هدفِ اصلیِ رفت و آمدش به آن باشگاه باز می‌مانند. بسیار دیده‌ می‌شود، کسانی سالیانِ متمادی در مساجد، هیئت مذهبی، جلسات فوق عقلانی و ... شرکت می‌کنند، اما هیچ شباهتی میان آنان و الله برقرار نمی‌گردد، چرا که آنان اساساً خود را در باشگاه ندیده و هیچ تمرینی هم در آنها صورت نمی‌گیرد ... و آنان اصلاً تصمیمی برای رسیدن به عشق نگرفته‌اند ... عاشق شو، وَر نه روزی، کارِ جهان سرآید                       ناخوانده نقش مقصود در کارگاه هستی تمام قیمت انسان، به میزان اسمائی است که از خدا دریافت کرده و به الله شباهت یافته است، در غیر اینصورت، هیچ کدام از اعمال عبادی ما، تأثیری در تقرب ما نداشته است. مستی‌های کمالاتِ بخش‌های پایینی، قدرتِ رسیدن به قرب را از ما گرفته است. اول باید بیدار شد و هدفِ ماجرایِ خلقت را شناخت. بدون شناختِ خود، محیط‌های انسانی قدرتمند نیز برای انسان بی‌فایده خواهند بود. اگر انسان در یکی از کمالات پایین‌تر، گرفتار شده و عاشق باشد، دیگر راه صحیحی به غیب نخواهد بُرد. خداوند در آیه 24 سوره توبه، تنها کسانی را صاحب باطن انسانی می‌داند که سه معشوق اصلی‌اش الله، خانواده آسمانی و جهاد در راه خدا باشد، در غیر اینصورت فاسق است. زمانی که معشوق‌ها به طور صحیح مهندسی گشت و انسان عاشق شد، دیگر رعایت هیچ امری برای رسیدن به اله‌اش برایش سخت نیست. عدم موفقیت در مهندسی معشوق و نرسیدن به باطن انسانی، قدرتمندترین رحم‌های مکانی و زمانی را نیز برای انسان بی‌اثر خواهد کرد.   والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 781
زمان انتشار: 9 نوامبر 2014
| |
«شیطان» در کلام شیخ رجبعلی خیاط و آیت‌الله دستغیب

«شیطان» در کلام شیخ رجبعلی خیاط و آیت‌الله دستغیب

شیخ رجبعلی خیاط/کسی که برای خدا قیام کند نفس با هفتاد و پنج لشکر و شیطان با جنود خود برای از بین بردنش قیام می‌کنند ولی «جندالله هم الغالبون»؛ عقل هم دارای هفتاد و پنج لشکر است و نخواهد گذاشت بنده‌ مخلص... ، مغلوب شود: «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»؛ اگر علاقه‌ به غیر خدا نداشته باشی، نفس و شیطان زورشان به تو نمی‌رسد، بلکه مغلوب تو می‌شوند.   آیت‌الله شهید دستغیب از جمله چیزهایی که در قرآن مجید و اخبار اهل بیت علیهم‌السلام عنایت زیادی به آن شده موضوع استعاذه است یعنی پناهنده شدن به خداوند از شر شیطان «اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم» و البته باید حال استعاذه یعنی پناه بردن به حق پیدا شود تا استعاذه حقیقی باشد.   دیده‌اید بچه توپ را به هر طرف و هر جور بخواهد می‌اندازد در حال خشم هم شیطان این طور بر بشر مسلط می‌شود که او را به هر حالی وا دارد چه بسا در آن حال از او کفر سر می‌زند مگر کسی که خدا او را نگه دارد.   اگر مخبر صادق به تو خبر داد که امشب یک عده دزد مسلح در کمین هستند که به خانه‌ات بریزند و اموالت را ببرند، خود و عائله‌ات را بکشند، اگر شخص عاقلی باشی می‌روی یاورانی پیدا می‌کنی، درها را محکم می‌بندی، راه‌هایی را که از آن ممکن است بیایند سد می‌کنی سنگربندی می‌نمایی.   اگر عقل نداشته باشی می‌پرسی این دزدها اهل کجایند؟ لباس‌شان چگونه است؟ چه شکلی هستند، پیرند یا جوان؟ تا از این موضوعات سر در بیاوری وقت گذشته است و آنها کار خودشان را کرده‌اند.   آنچه بر تو لازم است راه فرار از شیطان است. حالا کیفیت خلقتش را بدانی، بفهمی چگونه وسوسه می‌کند یا نفهمی از راز آفرینش او سر درآوردی یا سر در نیاوری به این چیزها چه کار داری؟ کار اصلی تو باید همان باشد.   پس از اینکه مخبر صادق خبر داد که دشمن سرسخت ابلیس در کمین است راه نجات را از دست مده و وقت را تلف نکن.   شیطان حسود است چون خودش رانده شده‌ این درگاه است نمی‌تواند ببیند بشر به مقام قرب می‌رسد. بشری که این ملعون به نظر حقارت به او می‌نگریست و می‌گفت «مرا از آتش آفریدی و او را از خاک» و آتش از خاک برتر است آنگاه همان بشر به مقاماتی برسد که آن بدبخت را از آن طرد کردند و گفتند «از بهشت بیرون شو تو از کوچکان و پست‌شوندگانی، حق نداری اینجا بزرگی به خرج دهی...»   بشر می‌خواهد از طریق بندگی به مقام قرب برسد لذا شیطان با تمام قوا سعی می‌کند او را از راه باز دارد تا حس حسادتش را تسکین بخشد و به همه چیز هم قانع است اگر توانست کفر و شرک نتوانست حرام و مکروه تا برسد به کمی درجه و مقام.   مثالی عرض کردم که ابلیس به منزله سگ درنده‌ای است که هر کس بخواهد به خیمه‌ سلطنتی درآید، نمی‌گذارد این به منزله‌ پاسبان است جز آشنایان «عباد مخلصین». کسی از دست او در نخواهد رفت ناچار برای ورود به خیمه (و بارگاه قرب) باید به صاحب خیمه استغاثه کرد و پناه برد زیرا تنها نهیب قهر صاحب خیمه است که این سگ درنده را رام می‌کند و جز این چاره‌ای نیست. پس باید به خدا پناهنده شد تا عنایت حق او را دفع کند این است که خداوند در قرآن مجید به پیغمبرش دستور می‌دهد که «بگو پروردگارا به تو پناه می‌برم از وساوس شیطان‌ها و پروردگارا به تو پناه می‌برم که در آیند مرا.»   خودت به تنهایی نمی‌توانی مگر لطف خدا یار شود «یا غیاث المستغثین یا ملاذاللائذین» اگر لوذ و پناهندگی به حق نباشد از شر شیطان کسی در امان نیست.   از یکی از علما پرسیدند آیا اخبار وارده درباره‌ شیطان، رسیده است که مثل بشر و حیوان خواب دارد یا نه؟ تبسمی کرد و جواب لطیفی داد گفت: اگر شیطان خواب داشت که ما قدری راحت بودیم.   تو خواب هستی و او بیدار، او خوابی ندارد، بلکه همیشه نگران تو است.   «به درستی که او شما را می‌بیند از جایی که شما او را نمی‌بینید» بلی تا نفس آخر رهایت نمی‌کند.   پس باید چه کرد؟ حالا که دشمن قوی و هشیار و در کمین است تکلیف چیست؟   تکلیف این است که باید مسلح شد، بلکه همیشه باید مسلح بود، دشمنی که مهیا و منتظر غافلگیر کردن تو است تو هم باید هیچ وقت اسلحه را زمین نگذاری اگر یک لحظه اسلحه را کنار گذاشتی یا لحظه‌ای رو به او رفتی کارت خراب است. «تقوا» اسلحه انسان است، آماده‌باش در برابر ابلیس.   گویند در زمان سابق که هنوز در خانه‌ها شمع و پیه می‌سوخت، شبی در خانه‌ای دزدی راه پیدا کرد و داخل حجره شده سرگرم جمع‌آوری چیزها شد.   صاحبخانه صدای پا شنید، احتمال داد دزد در خانه باشد، از جا بلند شد و خواست شمع را روشن کند دزد تا فهمید صاحبخانه بلند شده پشت سرش ایستاد تا چراغ یا شمع را خواست روشن کند آهسته فوتی کرد و آن را خاموش کرد.   مرتبه‌ دوم که خواست چراغ را روشن کند آهسته دستش را به آب دهان تر کرد و به فتیله زد که اصلاً نگیرد.   صاحبخانه‌ نادان نفهمید که کسی هست که این کارها را می‌کند، به خیال خودش نسیمی بود که نگذاشته چراغ روشن شود، بالاخره چون دید چراغ روشن نمی‌شود و دیگر صدای پا هم نمی‌آید آرام خوابید، و دزد هم به خوبی کار خودش را کرد و رفت.   یقین بدانید در عالم معنی هم همین است، اگر شیطان در دل جا کرد کجا می‌گذارد کسی متذکر شود، تذکر مال اهل تقواست، اگر تقوا نباشد هزار تذکر هم پیش بیاید بینا نمی‌شود.   نمی‌بینید در جدال‌ها و منازعه‌ها هنگام غضب صد تذکر هم پیش بیاید نمی‌فهمد در دام شیطان است، در دلش جا کرده است، هر چه در آن حال برایش اسم خدا و پیغمبر و امام را بیاورند فایده ندارد زیرا شیطان نمی‌گذارد یاد خدا او را متذکر کند چون تقوا ندارد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 750
زمان انتشار: 2 نوامبر 2014
| |
غفلت،اسلحه شیطان

غفلت،اسلحه شیطان

بهترین راهکارها برای دور کردن شیطان انسان وقتى احساس كند از ناحیه اى در خطر است، فوراً به تكاپو مى افتد، خود را مهیا و مسلح مى كند. خواب را از دیدگانش مى برد و مدام مواظب و بیدار است تا اینكه اگر با آن خطر مواجه شد به مقابله برخیزد. حال كه انسان از ناحیه دشمنى در خطر است كه هیچ وقت سنگرش را ترك نمى كند و همیشه آماده و مراقب است تا لحظه اى طرف مقابلش روى برگرداند یا چرتى بزند تا بر او حمله ور شود، چرا مدام مسلح و مواظب نباشد؟ حال آنكه براى انسان اسلحه هائى ساخته شده است كه با به كار بردن آنها در این جنگ، توان و طاقت مقابله از دشمن گرفته مى شود تا جایى كه دشمن مى گوید من از مقابله با این گروه، ناتوانم، و این را هم باید دانست كه دشمن سلاح هائى دارد كه گاهى با به كار بردن كوچك ترین آنها، انسان را مغلوب مى كند، مثلاً با یك لحظه غفلت از جانب انسان، شیطان یك عمر حاكمیت پیدا مى كند تا جایى كه طرف را با خود متحد و موافق مى سازد. غفلت،اسلحه شیطان لحظه تسلط شیطان بر انسان، همانا لحظه غفلت است؛ آن زمان كه انسان اراده گناه مى كند همان زمانى است كه از یاد خدا و قیامت غافل مانده و همه شقاوت ها و بدبختى هاى انسان از همین لحظه آغاز مى شود. خداوند در این زمینه مى فرماید: سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَكَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِن یَرَوْاْ كُلَّ آیَةٍ لاَّ یُۆْمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِینَ (سوره اعراف ، آیه 146) به زودى كسانى را كه در زمین، به ناحق تكبّر مى‏ورزند، از آیاتم رویگردان سازم [به طورى كه‏] اگر هر نشانه‏اى را [از قدرت من‏] بنگرند، بدان ایمان نیاورند، و اگر راه صواب را ببینند آن را برنگزینند، و اگر راه گمراهى را ببینند آن را راه خود قرار دهند. این بدان سبب است كه آنان آیات ما را دروغ انگاشتند و غفلت ورزیدند. از امیرمۆمنان علیه السّلام نقل شده است: «هرگاه شیطان یکی از شما را وسوسه کرد، به خدای تعالی پناه ببرد و با زبان سَر و سِر بگوید: آمَنتُ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ مُخلِصاً لَهُ الدّینَ». امام صادق علیه السلام فرمودند: لازم است بر شیعیان که قبل از غروب و قبل از طلوع آفتاب ده مرتبه این ذکر را بگویند؛ زیرا در این وقت ابلیس تمام لشگریانش را جمع می کند و ایشان را برای برنامه های جدید، بری اغوا و گمراهی مردم، فرمان می دهد. لذا اگر فراموش کردند، قضای آن را به جا آورند: «اعوذ بالله من همزات الشیاطین و اعوذ بالله ان یحضرون ان الله هو السمیع العلیم» پناه می برم به خدای شنوا و دانا از سربگوشی های شیاطین و پناه می برم به خدا که در برم آیند، زیرا خدا، همان شنوا و دانا است   در امالی صدوق، از ابن عباس روایت است که گفت: چون خداوند حضرت عیسی علیه السّلام را به پیامبری برانگیخت، شیطان راه بر وی بست و او را وسوسه کرد. عیسی علیه السّلام گفت: «سُبحانَ اللهِ سَماواتِهِ وَ أرضِهِ، وَ مدادَ کَلِماتِهِ، وَزِنَةَ عَرشِهِ، وَ رِضاءَ نَفسِهِ.» چون شیطان این ذکر را شنید، خود را فراموش کرد و بی اختیار در لجُة الخَضراء فرو افتاد. از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمده شیطان بر دو گونه است: شیطان جنّی که با گفتن لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظِیم، دور می گردد، و شیطان انسی که با فرستادن درود بر محمّد و خاندانش علیهم السّلام رانده می شود. (مصابیح الجنان، ص293) پیامبر گرامی اسلام فرمودند: اَلا اُخْبِرُکُمْ بِشَىْ‏ءٍ اِنْ اَنـْتُمْ فَعَلْتُموهُ تَباعَدَ الشَّیْطانُ مِنْـکُمْ کَما تَباعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ؟ قالوا: بَلى، قالَ: اَلصَّوْمُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَـکْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِى اللّه‏ وَ الْمُوازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصّالِحِ یَقْطَعانِ دابِرَهُ وَ الاْسْتِغْفارُ یَقْطَعُ وَ تینَهُ پیامبر(صلی الله و علیه و آله) فرمودند: آیا شما را از چیزى خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: بله. فرمودند: روزه روى شیطان را سیاه مى کند، صدقه پشت او را مى‏ شکند، دوست داشتن براى خدا و همیارى در کار نیک، ریشه او را می کند و استغفار شاهرگش را مى ‏زند. (میراث حدیث شیعه، ج 2، ص 20، ح 18) امام صادق علیه السلام فرمودند: لازم است بر شیعیان که قبل از غروب و قبل از طلوع آفتاب ده مرتبه این ذکر را بگویند؛ زیرا در این وقت ابلیس تمام لشگریانش را جمع می کند و ایشان را برای برنامه های جدید، بری اغوا و گمراهی مردم، فرمان می دهد. لذا اگر فراموش کردند، قضای آن را به جا آورند: «اعوذ بالله من همزات الشیاطین و اعوذ بالله ان یحضرون ان الله هو السمیع العلیم» پناه می برم به خدای شنوا و دانا از سربگوشی های شیاطین و پناه می برم به خدا که در برم آیند، زیرا خدا، همان شنوا و دانا است.(شیطان، ظلمتی برتارک آفرینش، ص66 )   منابع: کتاب زندگى در پرتو اخلاق (ذكر الله) شهید سید عبدالمحمد تقوى سایت حجت الاسلام حاتم پوری کرمانی افکار نیوز

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 739
زمان انتشار: 2 نوامبر 2014
| |
آداب نماز از منظر شیخ رجبعلي خياط

آداب نماز از منظر شیخ رجبعلي خياط

در رهنمودهای جناب شیخ درباره نماز چهار نکته اساسی وجود دارد که هر چهار مورد برگرفته از متن قرآن و احادیث اسلامی است:یکی از ویژگی‌های برجسته تربیت شدگان مکتب جناب شیخ رجبعلی خیاط، حضور قلب در نماز است. و این نبود مگر بدین جهت که شیخ برای جسد بی روح نماز، ارزش چندانی قائل نبود و می‌کوشید علاقمندان او حقیقتاً نمازگزار باشند. 1- عشق شیخ رجبعلی خیاط معتقد بود همانگونه كه عاشق از سخن گفتن با معشوق خود لذت می‌برد، نمازگزار باید از راز و نیاز با خدای خود احساس لذت كند. او شخصاً چنین بود و اولیای الهی همگی چنین‌اند.   رسول خدا (صلی الله علیه و آله) لذت خود از نماز را این گونه توصیف می‌فرمایند:   «جعل الله جل ثناؤه قرة عینی فی الصلاة، و حبّب إلی الصلاة كما حبّب إلی الجائع الطعام، و إلی الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أكل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روی، و أنا لا أشبع من الصلاة؛ خداوند (جل ثناؤه) نور دیده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید، همچنان كه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه. (با این تفاوت كه) گرسنه هر گاه غذا بخورد سیر می‌شود و تشنه هر گاه آب بنوشد سیراب می‌شود، اما من از نماز سیر نمی‌شوم.»   2- ادب مؤدب بودن نمازگزار در محضر آفریدگار متعال، یكی از مسایلی است كه اسلام به آن اهمیت بسیاری داده است. امام سجاد علیه‌السلام در این باره می‌فرماید:   «و حق الصلاة أن تعلم أنها وفادة إلی الله عز و جل، و أنک فیها قائم بین یدی الله عز و جل فإذا علمت ذلك قمت مقام الذلیل الحقیر، الراغب الراهب، الراجی الخائف، المستكین المتضرع، و المعظم لمن كان بین یدیه بالسكون و الوقار، و تقبل علیها بقلبك و تقیمها بحدودها و حقوقها.   حق نماز این است كه بدانی نماز، وارد شدن بر خدای عز و جل است و تو با نماز در پیشگاه خداوند عز و جل ایستاده‌ای، پس چون این را دانستی، باید همچون بنده‌ای ذلیل و حقیر، راغب و راهب و امیدوار و بیمناك و بینوا و زاری كننده باشی و به احترام كسی كه در مقابلش ایستاده‌ای با آرامش و وقار بایستی و با دل به نماز رو كنی و آن را با رعایت شرایط و حقوقش، به جای آوری.»   جناب شیخ درباره ادب حضور می‌فرماید:   «شیطان همیشه می‌آید سراغ انسان، یادت باشد كه توجه خود را از خدا قطع نكن، در نماز مؤدب باش. در نماز باید همانند هنگامی كه در برابر شخصیت بزرگی خبردار ایستاده‌ای باشی، به گونه‌ای كه اگر سوزن هم به تو بزنند تكان نخوری!»   امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «فضل الوقت الأول علی الآخر كفضل الاخرة علی الدنیا؛ فضیلت اول وقت (نماز) بر آخر وقت، همچون فضیلت آخرت است بر دنیا.»   3- حضور قلب باطن نماز، یاد خدا و حضور صادقانه دل نمازگزار در محضر قدس حق تعالی است، و از این رو پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید:   «لا یقبل الله صلاة عبد لا یحضر قلبه مع بدنه؛ خداوند نماز بنده‌ای را كه دلش با بدنش حضور ندارد، نمی‌پذیرد.»   جناب شیخ با توجه به این نكته، سعی می‌كرد قبل از اقامه نماز جماعت، حاضران را آماده نماز با حضور قلب كند. نماز او نمونه یك نماز با حضور قلب بود.   دكتر حمید فرزام در این باره می‌گوید: نمازشان خیلی با طمأنینه و با آداب بود و گاهی كه دیر می‌رسیدم و قیافه ایشان را در نماز می‌دیدم انگار لرزه‌ای بر اندامشان مستولی، قیافه نورانی، رنگ پریده و غرق در ذكری بودند كه می‌گفتند. حواسشان كاملاً جمع نماز بود و سرشان پایین، استنباطم این است كه جناب شیخ هیچ شكی، حتی به اندازه سر سوزن در دلش نبود.   یكی دیگر از شاگردان شیخ می‌گوید: گاهی به من می‌فرمودند:   «فلانی! می‌دانی در ركوع و سجود چه می‌گویی؟ در تشهد كه می‌گویی: «اشهد أن لا اله ألا الله وحده لا شریك له»، آیا راست می‌گویی؟ آیا هوای نفس نداری؟! آیا به غیر خدا توجهی نداری؟!»   4- مواظبت بر نماز اول وقت در احادیث اسلامی بر نماز گزاردن در اول وقت تأكید فراوانی شده است، امام صادق علیه السلام می‌فرماید:   «فضل الوقت الأول علی الآخر كفضل الاخرة علی الدنیا؛ فضیلت اول وقت (نماز) بر آخر وقت، همچون فضیلت آخرت است بر دنیا.»   جناب شیخ مقید بود كه نمازهای پنجگانه را در اول وقت می‌خواند و دیگران را نیز بدان توصیه می‌فرمود.   خشم، آفت نماز از شیخ رجبعلی خیاط نقل شده ‌است كه:   «شبی حوالی غروب از نزدیك مسجدی در اوایل خیابان سیروس تهران عبور می‌كردم - برای درك فضیلت نماز اول وقت - وارد شبستان مسجد شدم دیدم شخصی مشغول اقامه نماز است و هاله‌ای از نور اطراف سر او را گرفته، پیش خود فكر كردم كه بعد از نماز با او مأنوس شوم ببینم چه خصوصیاتی دارد كه چنین حالتی در نماز برای او پدیدار است. پس از پایان نماز همراه او از مسجد خارج شدم نزدیك در مسجد، وی با خادم مسجد بگو مگویی پیدا كرد و به او پرخاش كرد و به راه خود ادامه داد، پس از عصبانیت دیدم آن هاله نور از روی سرش محو شد!» مطالب بیشتر نماز منبع: کتاب کیمیای محبت،‌ حجة الاسلام محمدی ری شهری،‌با تصرف تبیانت

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 608
زمان انتشار: 23 اکتبر 2014
|
 شیطان پرستی و توهمات ابر قدرتی!

شیطان پرستی و توهمات ابر قدرتی!

شیطان‌پرستی امروزه در غرب برای گروهی از جوانان جذّابیت دارد. این جذّابیت نه از آن جهت که ذاتاً مطلوب است، بلکه از آن روی که «نقش جایگزین» را در پر کردن خلأها به‌دست گرفته، مورد توجه و اقبال جوانان و نوجوانان است. در کشورهای صنعتی، از یک سو افزایش پیچیدگی‌های اجتماعی و رشد تکنولوژی و از سوی دیگر، تغییرات سریع جسمی و جنسی، باعث احساس نگرانی و ترس در میان جوانان شده است. جالب این که همین پیچیدگی ها باعث گرایش به شیطان پرستی شده است. چرا و چگونه؟ این نوشتار را بخوانید.  وعده اقتدار جوانان معمولاً احساس ترس را با رفتارهای «ضدّ ترس» دفع می‌کنند. رفتارهای ضدّ ترس، به ‌طور غیرمستقیم و در قالب رفتارهای خطرناک و خطر‏پذیر نمود می‌یابد. آن‌چه برای جوان، حیاتی است، تسلّط بر اضطراب ناشی از ترس و تردید است. در این شرایط برخی به مواد مخدّر و الکل پناه می‌برند و پاره‌ای دیگر به سراغ قدرت‌های ماورایی می‌روند. این‌جاست که بزرگ‌ترین جذّابیت شیطان‌پرستی خود را در قالب یک راه‏ حل عملی نشان می‌دهد و آن‏هم «وعده قدرت» است. شیطان‌پرستی از آن‌جاکه به نیرویی به‌نام شیطان دعوت می‌کند و این نیرو را دارای قدرت‏های بی‌پایان معرفی می‌کند، به پیروان خود وعده «قدرتمند بودن» می‌دهد. دو روش در شیطان پرستی در آیین شیطان‌پرستی به دو شیوه، «زیست مقتدرانه» به عنوان هدف دنبال می‌شود؛ از یک سو احساس گناه و پشیمانی برداشته می شود(رفع مانع درونی) و از سوی دیگر روی آوردن به قدرت‌های شیطان (نشان دادن یک نقطه اتکای بیرونی) تأکید می‌شود. نگاهی به وضعیت روانی افرادی که گرایش به شیطان‌پرستی داشته‌اند و دوره‌ای را با این جریان سپری کرده‌اند، نشان می‌دهد که برای این افراد، مفاهیمی چون گناه، خلاف و انحراف اساساً مطرح نیست؛ به همین دلیل احساس پشیمانی هم ایجاد نمی‌شود. کسانی که پیش از ورود به شیطان‌پرستی ترس‌های سرکوب شده داشته‌اند، با دو فرایند، فوق احساس بهبود و تسکین پیدا می‌کنند. رفع مانع درونی از طریق دست‌کاری در تصوّرات دنبال می‌شود؛ چرا که از یک سو گناهان رایج در مسیحیّت (حسد، زنا، ترس...) نه فقط عصیان و لغزش معرفی نمی‌شوند، بلکه پرداختن به آن‌ها ـ با این شعار که اقتضای وجود آدمی است ـ «مطلوب» معرفی می‌شود. از سوی دیگر «وعده قدرت» به عنوان پادزهر تمام مشکلات ناشی از ترس‌های سرکوب شده، جذّابیت ویژه‌ای خواهد دشت. در شیطان پرستی به دیگران وعده اقتدار داده می شود. در این مرام ضد توحیدی، ازآن‌جا‌که راهی برای اقتدار باطنی و قدرت حقیقی نشان داده نمی‌شود، در انتظارِ «اقتدار» نشستن هم می‌تواند رضایت‌بخش باشد. شیطان‌پرستی «باور به قدرتمند بودن» را به جای «قدرت حقیقی» می‌نشاند و صد البته این فرآیند می‌تواند سرپوشی بر ضعف و ناکامی‌ یاران شیطان باشد. امروزه در غرب بعضی از جوانان به امید همین اقتدار به شیطان پرستی روی آورده اند راهکارهای عملی دیگر هم ‌چون استفاده از مواد مخدر و توهّم ‌زا نیز در شیطان‌پرستی تجویز می‌شود و حتی راه‌کاری چون خودکشی که نهایی‌ترین روش فرار از ترس‌ها و اوهام و نجات از آشفتگی‌هاست، تأیید می‌شود.( ر.ک: روان شناسی ساتانیسم، آنتونی موریاتی، مهدی گنجی، ص90 به بعد) از مجموع مطالب یادشده برمی‌آید که شیطان‌پرستی برای بسیاری از جوانان غربی، نوعی فرار از مشکلات روانی و گریز از تهدیدات اجتماعی در زندگی ماشینی است. عمل شیطانی لاوی لاوی(موسس شیطان پرستی مدرن) در کتابش از یک سو با این ادّعا که دین نمی‌تواند به تمام نیازهای انسان پاسخ گوید، ادیان الهی را ناکارآمد دانسته، تلاش می‌کند مخاطب، هرچه بیشتر نسبت به ادیان توحیدی بدبین شود و تصویری کاملاً منفی از ادیان پیدا کند. از سوی دیگر وی به چیزی دعوت می‌کند که ضدّ ادیان است. ترفندی که لاوی برای ترویج شیطان‌پرستی به کار می‌برد در روان‌شناسی «تقویت منفی» خوانده می‌شود؛ یعنی «از کار انداختن ضد». مثال معروف آن، ایجاد ترس نسبت به جهنّم برای دعوت به بهشت است که مخاطب از ترس عذاب جهنّم به بهشت توجه کند. لاوی بدون آن که تلاش کند کارآمدی شیطان‌پرستی را اثبات کند، با ساختن تصویری منفی از ادیان، مطلوبِ خود ـ کارآمدی شیطان‌پرستی‌ـ را به ذهن مخاطب القا می‌کند. شیطان پرستی لاوی برای اثبات «اقتدار شیطانی» از همین ترفند استفاده می‌کند؛ یعنی با این ادّعا که مسیحیان افرادی ضعیف هستند و «وقتی به یک طرف صورتشان سیلی بزنند، طرف دیگر را جلو می‌آورند»، ادّعا می‌کند که شیطان‌پرستی آیین اقتدار است و چون مسیحیت آیین ضعف است، در آیین ضدّ مسیح، افرادی قوی و نیرومند پرورش می‏یابند. وی بدون آن‌که به خود زحمت دهد و بگوید که کدام اقتدار و قدرت از سوی شیطان به هواداران او داده می‌شود، با پرداختن به ضعف مسیحیان، اقتدار شیطان‌گرایان را نتیجه می‌گیرد. جوانان غربی از امنیّت روانی و لذّت مهرورزی و عطوفت در خانواده بهره‌ای نبرده‌اند و از سوی دیگر احساس درماندگی، ناکامی و ضعف را در حاشیه زندگی ماشینی به‌خوبی لمس کرده‌اند(همان، ص95 ) و از همه مهم‌تر خود را از تغییر محیط ناتوان می‌بینند. طبیعی است که این وضعیت روانی، زمینه مساعدی برای دعوت به «امنیّت» و «قدرت» است. در چنین اوضاعی انسان‏ها حتّی به «توهّم اقتدار» و «خیال قدرت» هم راضی‌اند؛ چرا که خیال می‏تواند بدون این‏که حقیقتی در کار باشد، برای آدمی تکیه‏گاه موهوم دست‏ و ‏پا کند.( برقعی، زهره، خیال از نظر ابن سینا و ملاصدرا، ص 178) نیاز فوری آن‌ها، احساس امنیت و تصویری مطمئن از شخصیت خود است، نه اعتماد به‌نفس واقعی و نه اقتدار حقیقی. جوانان معمولاً احساس ترس را با رفتارهای «ضدّ ترس» دفع می‌کنند. رفتارهای ضدّ ترس، به‌طور غیرمستقیم و در قالب رفتارهای خطرناک و خطر‏پذیر نمود می‌یابد. آن‌چه برای جوان، حیاتی است، تسلّط بر اضطراب ناشی از ترس و تردید است. در این شرایط برخی به مواد مخدّر و الکل پناه می‌برند و پاره‌ای دیگر به سراغ قدرت‌های ماورایی می‌روند آن‌چه در شیطان‌پرستی برجسته می‌شود، پرداختن به این نیاز و انگشت نهادن بر درد جوانان است. شیطان‌پرستی تلاش می‌کند نشان دهد درک درستی از چنین کمبودی دارد؛ به همین علت سران آیین شیطانی مدام به مشکلات اجتماعی و ناکامی‌های جوانان و محرومیّت‌های آنان اشاره کرده، و با زبان‌های مختلف، این درد را تکرار می‌کنند. انتخاب نشان مشکی به عنوان نماد ظلم و تجاوز در عالم و رنگ سیاه به عنوان رنگ شیطانی از طرف لاوی در کتاب انجیل شیطانی، با همین هدف صورت گرفته است. در فیلم گابریل که همان جبرائیل است، حتی فرشته‏ها هم درمانده و شکست خورده به تصویر کشیده می‌شوند، به‌طوری‌که تمام صحنه‌های فیلم با تاریکی آمیخته است و نشانی از نور و عدالت به چشم نمی‌خورد. در این محصول هالیوودی، از آن ‌جا که تمام قدرت و قوا از آن شیطان است، دست یافتن به زندگی مقتدرانه در ارتباط گرفتن با شیطان معرفی می‌شود و در نهایت، خاتمه دادن به آشفتگی‌ها و سامان دادن به نابسامانی‌ها هم فقط از شیطان انتظار می‌رود. لاوی از دیگران می‌خواهد با ایجاد رعب و وحشت در دل مخالفان، برای خود اقتدار کسب کنند و احساس گناه را که عامل رنجش درونی است کنار بگذارند و با پرداختن به گناه، هیجانات مثبت خود را تقویت کنند و با کنار گذاشتن دین، به عذاب وجدان خود خاتمه دهند. در شیطان‌پرستی حتی توان فریب والدین و دیگران نه تنها ارزش است، که نشانی از اقتدار معرفی می‌شود. پیروان شیطان، مراسم سرّی و رازآلود در شیطان‌پرستی را نیز نوعی از دانش اقتدار ارزیابی می‌کنند و بالاترین عامل اقتدار که استفاده از قدرت شیطان و تمسّک به نیرو‌های شگرف شیطانی است، در صدر تمام نیروها و به عنوان سمبلی از «اقتدار کامل» معرفی و تبلیغ می‌شود. جوانان غربی از امنیّت روانی و لذّت مهرورزی و عطوفت در خانواده بهره‌ای نبرده‌اند و از سوی دیگر احساس درماندگی، ناکامی و ضعف را در حاشیه زندگی ماشینی به‌خوبی لمس کرده‌اند و از همه مهم‌تر خود را از تغییر محیط ناتوان می‌بینند. طبیعی است که این وضعیت روانی، زمینه مساعدی برای دعوت به «امنیّت» و «قدرت» است. در چنین اوضاعی انسان‏ها حتّی به «توهّم اقتدار» و «خیال قدرت» هم راضی‌اند آن‌چه در شیطان‌پرستی به نام جادو و اعمال جادویی مطرح است، برای درک تجربه اقتدار است. پدر شیطان‌پرستی مدرن، یعنی «الیستر کرولی» کسی بود که جادوگری را به‌طور گسترده‌ای رواج داد. او انجمنی برای گسترش جادو تأسیس کرده و کتاب قانون خود را با همین هدف به رشته تحریر درآورد.(اعترافات یک سالک، خوان آریاس، ترجمه دل آرا قهرمان، ص124) پائولو کوئلیو که خود شیفته آیین‏های شیطانی است و تجربه‏ای در عالم جادو دارد، شخصیت و ایده آلیستر‏کرولی را چنین توصیف می‏کند: "کرولی" شخصیتی بسیار شگفت‌انگیز در تاریخ جادو... من وارد انجمن سرّی او شدم که نامش را فاش نخواهم کرد... آن وقت من رائول (خواننده مشهور برزیلی) را به آن انجمن سرّی بردم که در آن‌جا آزادی کامل حکم‌فرما بود. هیچ قانونی نداشت. می‌توانستی موجودی وحشتناک باشی یا آدمی دوست داشتنی. آزادی جنسی کامل، آزادی اندیشه کامل، هر جور آزادی، حتی آزادی ظلم کردن. تنها هدف، دنبال کردن تجربه اقتدار تا آخر بود.(همان، ص 124 به بعد) نتیجه گیری در شیطان پرستی به دیگران وعده اقتدار داده می شود. در این مرام ضد توحیدی، از آن‌ جا‌ که راهی برای اقتدار باطنی و قدرت حقیقی نشان داده نمی‌شود، در انتظارِ «اقتدار» نشستن هم می‌تواند رضایت‌بخش باشد. شیطان‌پرستی «باور به قدرتمند بودن» را به جای «قدرت حقیقی» می‌نشاند و صد البته این فرآیند می‌تواند سرپوشی بر ضعف و ناکامی‌ یاران شیطان باشد. امروزه در غرب بعضی از جوانان به امید همین اقتدار به شیطان پرستی روی آورده اند. حمزه شریفی دوست          

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed