www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 11949
زمان انتشار: 23 دسامبر 2020
| |
یک سیستم ترمیمی بی نظیر، موهبتی الهی برای انسان

یک سیستم ترمیمی بی نظیر، موهبتی الهی برای انسان

استغفار یک سیستم ترمیمی برای انسان است. خداوند تبارک و تعالی برای کسانی که عرضه بخشیدن خود را ندارند، سیستمی به نام استغفار را قرار داده است. خداوند می خواهد آنها از این سیستم استفاده کنند و خود را را محروم نکنند.

معصوم (علیه السلام) فرمود:«إنَّ اللهَ تَعالی یَغفِرُ لِلمُذنِبینَ إلاّ مَن لا یُریدُ أن لا یُغفَرُ لَه = خداوند همیشه گناهکاران را می‌بخشد، مگر کسی که خودش نخواهد بخشیده شود». یعنی انسان گاهی برای این که خدا و خودش را نمی شناسد و با هدف خلقت‏ و با «شدن» و اهمیت آن آشنا نیست، آنقدر به خود سخت می‌گیرد که همان اوائل راه ناامید می‌شود و راه را به روی خودش می‌بندد. خدا می‌گوید: من می‌بخشم. ولی این بنده خودش را نمی‌بخشد. خداوند می فرماید: وقتی کسی خودش را نمی‌بخشد، یعنی نمی‌خواهد بخشیده شود، پس من هم او را نمی‌بخشم. چرا این شخص نمی‌خواهد آمرزیده شود؟ چون استغفار ندارد و توبه نمی‌کند. این ناامیدی، خجالت‌های حیوانی، حیاهای شیطانی که سراغ انسان می‌آید، او را ناامید می‌کند. شیطان به انسان می‌گوید، حیا کن، تو خیلی گناه کرده ای و دیگر امکان بازگشت وجود ندارد. در حالی که اینطور نیست، انسان هزاران بار هم که گناه کرده باشد، تا زنده است و روی صراط است، امکان بازگشت هست. ولی شیطان آلودگی‌های مکرر و شکست های مختلف شخص را بهانه کرده و می گوید: حیا کن، دیگر مسجد و حرم نرو. تو دست و پا چلفتی هستی و نمی توانی. شخص به محض این که این ترفند را که «ترفند مقدس» هم است از طرف شیطان قبول کند، و این فریب را بپذیرد از توبه متوقف می‌شود و دیگر استغفار نمی‌کند. وقتی استغفار نکرد، حرکتش متوقف می شود و این یعنی سقوط که خیلی خطرناک است. خداوند تبارک و تعالی با هدیه ی استغفار که به انسان داده، دست شیطان را بسته و این امکان را از او گرفته که بتواند با حمله­ های خود، ما را از سازندگی و توبه و از شدن باز بدارد. عمر ما و زمان های دنیا نسبت به زمان های آخرت، «رحمی هستند» و خاصیت سازندگی دارند. این مثل رحم مادر است. وقتهایِ رحم مادر، نسبت به دنیا سازندگی دارند و اگر برای جنین در رحم مادر اشتباهاتی اتفاق بیفتد، فرصت جبران هست و بازسازی می شود. پزشکان الان جنین را از رحم در آورده و عمل جراحی می‌کنند و دوباره به رحم برمی‌گردانند و اعتقاد دارند که مشکل جنین برطرف می شود. به همین ترتیب، وقتِ ما الان در رحم دنیا غیر از وقتِ آخرتی است. 5 دقیقه ی دنیا، معادل میلیون ها سال آخرت سازندگی دارد و چون ماهیتش سازندگی است، پس صیرورت و شدن در آن هست. این یک دروغ بزرگ است که انسان فکر کند، وقت تمام شده و دیگر نمی توانم کاری انجام بدهم، خیر. ممکن است انسان بگوید: من دیر جنبیدم و وقت تمام شد، پس نمی‌توانم پروازهای بُرد بلند داشته باشم یا پروازهای حتی بُرد متوسط داشته باشم، اما حداقل کاری که می توانم ‌بکنم، این است که خودم را از ته جهنم به بهشت بکشانم. یعنی آدم می‌تواند توبه کند و خودش را از جهنم نجات دهد. برای همین ما رحم‌های زمانی و مکانی زیادی در دنیا داریم، مثل شب جمعه، شب های قدر و ... . روز و شب جمعه و اوقات دیگر.باید بدانیم که  ساعت‌ها، روزها و ماه ها با همدیگر فرق می‌کنند. یعنی نوع سازندگی هایشان فرق دارد. رحم های مکانی و زمانی برای انسان فرصت جبران و بازگشت را فراهم می کنند و قصور انسان را جبران کرده و نواقص او را ترمیم می کنند. برادران یوسف (علیه السلام) با آن همه ظلم هایی که به او کردند، دروغ گفتند و اقدام به قتل کردند، اما تا آخرین دقایق روی باطل خود ماندند. اما وقتی لو رفتند، یعنی خودشان توبه نکردند، بلکه آخر لو رفتند و به یعقوب (علیه السلام) عرض کردند:«یاأَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا= اى پدر! براى گناهان ما آمرزش‌ بخواه» (یوسف/97). حضرت یعقوب فرمود:«سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ= گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‌خواهم» (یوسف/98). حتماً من برایتان این کار را می‌کنم، ولی «بعداً». «بعداً» یعنی، برای این ظلمهایی که شما کردید، من باید یک رحم زمانی مناسب پیدا کنم که در آن رحم زمانی، این تحول را بتوانم انجام بدهم؛ یعنی بتوانم توبه را برای شما دریافت کنم و این کار را در شب جمعه انجام می دهد. در روایت داریم، حضرت یعقوب شب جمعه برای پسرانش استغفار می کند تا بتواند گذشته آنها را جبران کند. پس فوق­ العاده مهم است که ما درک درستی از مفهوم زمان، سازندگی و شدن داشته باشیم تا استغفار بتواند روی ما تأثیرگذار باشد. بنابراین، مسأله استغفار یک مسأله کاملاً ریاضی و دقیق و تخصصی است. هیچ کدام از مسائل الهی و معارفی نیست که تخصصی و ریاضی و دقیق نباشد، همه همینطورند. بعضی ها از یک ریاضیات پیچیده ­تری برخوردارند و بعضی ها ساده­ تر هستند. ولی همه­ شان ریاضیات و قاعده و عدد و اندازه دارند.   برگرفته از مباحث استاد شجاعی بحث «استغفار» جلسه 3

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11681
زمان انتشار: 17 می 2020
| |
شیطان باعث رشد انسان می شود

شرح زیارت عاشورا، جلسه 49، 1381/04/06

شیطان باعث رشد انسان می شود

در مورد فلسفه ی وجودی «شیطان» قبلاً صحبت کردیم. شیطان به عنوان یکی از نعمت های بزرگی است که خداوند تبارک و تعالی به انسان داده و نقش زیادی در رشد انسان دارد. کار شیطان وَر رفتن با طبیعت انسان و ایجاد میدان تحریک طبیعت اوست تا عقل و فطرت در برخورد با این تحریک، بتوانند مقام و امتیاز بگیرند. اگر شیطان نباشد، هیچ انسانی رشد نمی کند.

شیطان در رابطه ­ی بین انسان و خداوند تبارک و تعالی، مثل نیروهای مخالفی است که در طبیعت وجود دارد. اگر فقط قطب مثبت در طبیعت وجود داشت و قطب منفی نبود، طبیعت قابل بهره برداری و زندگی نمی شد. مثل برق که از فاز و نول تشکیل شده و با جهت دادن مخالفت این ها، به روشنایی می رسیم. خداوند تبارک و تعالی در نظام خلقت، قانون تضاد را خلق کرده است. بزرگان ما فرمودند: « لَولا التَضاد ما صح دَوامَ الفِیض عَن المَبدَأ َالجَواد [1]= اگر تضاد نمی‌بود، ادامه ی فیض از خدای بخشنده صورت نمی‌گرفت.» پس شیطان برای ما یک نعمت بزرگ است. چون میدان تضاد و مسابقه برای ما ایجاد می کند و  سؤال طرح می کند تا ما در برخورد با تضادها و امتحان دادنها  بتوانیم امتیاز بگیریم و رشد کنیم و بالا برویم. کسی نیست که بدون برخورد و امتحان رشد کرده باشد. اهل بیت (علیهم السلام) هم این طوری بودند. در مورد مادرمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) در زیارت شان می خوانیم: «ِامتَحَنَکَ الله = خداوند تو را امتحان کرده.» همه باید امتحان پس بدهند. در همه ی تضادهایی که ایجاد می شود، یا عقل غلبه می کند و فطرت رشد می کند، یا عقل نمی تواند  غلبه کند و فطرت زمین می خورد. مثلاً در یک وضعیت مالی نامناسب، شما یک کیف پر پول پیدا کردید. دو نیرو هم زمان در وجود شما کار می کند. یک نیرو از شما می خواهد که این پول را بردارید و مصرف کنید و نیاز های خودتان را تأمین کنید. نیروی دیگر می گوید: مال تو نیست. به دنبال صاحبش باش. چون حلال نیست. این نیرو، فطرت و منِ حقیقی است. نیرویی که می گوید: برو مصرف کن! طبیعت و ناخود است و همان جنبه ی نفس اماره و شیطان است. البته نفس اماره با شیطان یکی نیست. دقت کنید! شیطان از طریق نفس اماره انسان را تحریک می کند. فرض کنید که شما پول را بردارید و مصرف کنید. در این حالت، با این که نیازهای تان تأمین شده و به همه ی خواسته های تان رسیده اید، ولی در درون، احساس شکست می کنید. یعنی هیچ وقت به خودتان امتیاز نمی دهید و برعکس، در درون خودتان احساس می کنید که خیلی کار کثیفی انجام داده اید. احساس می کنید باخته اید و به شما خوش نمی گذرد. این نشان دهنده ی آن است که انسان نهادش با خوبی و طهارت و پاکی تنظیم شده است. چون وقتی فطرت را به انسان معرفی می کنند و نهاد انسان را جلوی فرشته ها می گذارند، فرشته ها سجده می کنند. اما شیطان اینطور نیست؛  چون شیطان با فطرت انسان، سازگاری ندارد.  در حالت دوم، زحمت می کشید و اذیت می شوید و سخت است؛ ولی بالاخره به خودتان غلبه می کنید و پول را برمی گردانید و در درون، احساس پیروزی و رشد و قدرت کرده و از خودتان لذت می برید. احساس می کنید به جایی رسیده اید و می فهمید که این حالت ها برای امتیاز گیری بوده است. یعنی شیطان میدانی گذاشت و شما بر او غلبه کردید و امتیاز گرفتید. این یعنی ما هر چه امتیاز بگیریم، بالاتر می رویم. مثلا نامحرم را جلوی چشم ما می آورد و انسان نباید به او نگاه کند. وقتی نگاه نمی کند، احساس قدرت می کند. اما وقتی نگاه می کند، احساس شکست کرده و خودش می فهمد که اشتباه کرده. می فهمد ضعف دارد و این کار خوبی نبوده. سایر کار ها هم همین طور است. لذیذترین گناه ها را که انسان انجام می دهد، در درون خودش احساس شکست می کند. اما وقتی گناه نمی کند، غلبه می کند و امتیاز می گیرد. در حملات شیطان، باید به خداوند پناه برد وقتی شیطان حمله می کند، یک مؤمن پیش اصل خودش و خدا می رود. یادش می افتد پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله تعلی فرجه الشریف) است. هیچ کس نمی تواند تحقیر و مسخره اش کند. خودش و کارهایش را باور دارد. دیگر نمی بازد و در اجتماع کم نمی آورد. قرآن می فرماید: هر انسان یک شیطان دارد و او برای انسان، سرمایه گذاری می کند. اما گاهی زورش به انسان نمی رسد و شیطان های دیگر را هم خبر می کند و چند نفری می آیند و هجوم می آورند تا بلکه او را زمین بزنند. یک طرف، فطرت مؤمن است با هر درجه ای از قدرت یا ضعف، و از آن طرف، چند گردن کلفت طرفدار جبهه ی طبیعت از شیطان و شیطانک ها هستند که به او حمله کرده اند. انسان ممکن است زورش نرسد. اما قرآن می فرماید: مؤمنین زرنگ هستند. تا یک دسته شیاطین به آن ها حمله می کنند، زود پیش خدا می روند تا آسیب نبینند و شیاطین دست از سرشان بردارند. « إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ [2]= چون اهل تقوا را از شیطان، وسوسه و خیالی به دل فرا رسد، همان دم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند ». یعنی این طوری نیست که جبهه ی طبیعت هر چقدر یار قوی داشته باشد، فطرت گرا بترسد. فطرت گرا چون می بیند پدرش زنده است و کمکش می کند، هر جا کم می آورد او را صدا می کند. تا اسم خدا، معشوق، محبوب، ریشه، اصل و وطن می آید، یک دفعه قدرتش خیلی زیاد می شود و می فهمد که یک نیروی عظیمی پشت و کمک اوست. به عنوان مثال، خانمی که شوهرش فوت کرده، تصمیم می گیرد پسرش را بزرگ کند. بعد از مدتی مادر می فهمد چون فرزندش پدر ندارد، شدیداً احساس ضعف می کند و در کوچه از دیگران کتک می خورد و تحقیر می شود. چون بچه ها با تکیه بر بابایشان قدرتمند می شوند و کسی و قدرتی را دارند که بیاید و به دادشان برسد. مادر باخودش می گوید: چه کار کنم که این بچه احساس قدرت کند؟ به نقاش گفت: یک تابلو از یک پهلوان خیلی قوی با بازوبند پهلوانی بکش. مادر تابلو نقاشی را در خانه گذاشت و به بچه اش نشان داد و گفت: این پدرت است. چقدر هیکل و بازوهایش قوی بوده و برایش از پدرش گفت. وقتی پسر دید، عجب بابایی داشته، خیلی قوی و پهلوان بوده، بعد از آن در کوچه و خیابان، حتی بزرگتر از خودش را هم کتک می زد. در جبهه، رزمندگان به جای نگاه به خودشان، به خدا نگاه می کردند در جبهه هر وقت می گفتند که عراق در فلان جبهه نیروی مخصوص و گارد ویژه ریاست جمهوری و تکاور آورده، بچه ها بیشتر می خندیدند. در قرآن هم آمده: وقتی به آن ها می گویند: مردم علیه شما جمع شدند، ایمان شان زیاد می شود. چون می گویند با این قدرتی که داریم، یک درگیری خوب حال می دهد و پوز دشمن را به خاک می مالیم. بعضی از بچه ها می گفتند: حالا که این طوری است ما اسلحه هم نمی بریم و چوب می بردند و پس گردنی می زدند و می گفتند: فقط این دو تا خوب است. حیف است که گلوله حرام شان کنیم. «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ= همان كسانى كه [برخى از] مردم به ایشان گفتند مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‏ اند، پس از آن بترسید و[لى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند خدا ما را بس است و نیكو حمایتگرى است( آل عمران۱۷۳) در جبهه رزمندگان تکبر نداشتند و اگر جایی تکبر می کردند، خدا شدیداً با آن ها برخورد می کرد. در عملیات کشته و اسیر می دادند و دست از پا درازتر، بر می گشتند. چون خدا و پدرشان یادشان رفته بود. رزمنده وقتی می خواست جلو برود، نمی گفت: آن ها قوی ترین نیروی زمینی خاور میانه را دارند. تانک تی 72 دارند. مدرن ترین سلاح  ها را دارند. همه ی ابرقدرت ها کمکشان هستند. مگر می شود ما حریف آن ها بشویم؟ هیچ وقت بچه بسیجی این حساب ها را نمی کرد. بچه بسیجی یاد پدر و مادرش می افتاد و پیشانی بند یا فاطمه زهرا و یا اباعبدالله می بست و این خیلی به او قدرت می داد. در سخت ترین شرایط بچه ها وقتی اسم پدران شان را می شنیدند، اصلاً کوتاه نمی آمدند. در عملیات افرادی بودند که اسم پدران آسمانی را صدا می زدند. یا حسین! یا مهدی! یا امیرالمؤمنین! یا اباالفضل می گفتند و بچه ها با اتکا به آن ها جلو می رفتند. برای همین هم همه دنیا درمانده بود که چرا ما نمی توانیم حریف این ها شویم؟ آن ها نمی دانستند پشت ما چه قدرت عظیمی است؟ آیت الله بهاءالدینی فرمودند: ائمه (علیهم السلام) در جبهه هستند و هر کدام به اندازه ی 100 هزار نفر کمک می کنند. گاهی بچه ها حضرت را می دیدند و حضرت کمک شان می کرد. وقتی یاد پدر و ریشه و اصل باشی، هیچ وقت در اجتماع خجالت زده و سرشکسته نیستی. همه ­ی دنیا هم که تو را تنها بگذارند، وقتی متوجه شوی به کدام قدرت تکیه داری و قدرت حقیقی کیست، اصلاً نمی ترسی. برای همین رزمندگان نشدنی ­ها را در جبهه به شدنی ها، تبدیل می کردند. این همه معجزه در جبهه، به اتکای قوه ی نظامی نبود، بلکه به اتکای قوه ی عظیمی بود که خداوند در اختیارشان گذاشته بود. این طوری نبود که بگویند: آمریکا بمب اتم و موشک دارد. نیروی زمینی اش این طوری است. اصلاً این حرف ها را تحویل نمی گرفتند. انشاءالله وقتی امام زمان ظهور کنند، خواهید دید که ایشان خیلی با ذلت این ها را از بین خواهند برد. حضرت جنگ های خونینی هم می کند، ولی ظالمان و  ابرقدرتها را نابود می کنند. نمرود که برای حضرت ابراهیم شاخ و شانه می کشید، یک میلیون سرباز داشت. ولی خداوند یک پشه داخل دماغش فرستاد و آن قدر او سرش را به دیوار زد که مرد. خداوند این طوری مستکبر ها را نابود می کند. در حملات شیطان، مؤمن باید یارگیری کند قرآن می فرماید: کمک کردن به مؤمنین وظیفه ی ماست و ما کمک شان می کنیم. هر وقت مؤمن خودش، امتیازاتش، توانش، پولش را ندید و گفت: حواسم به یک قدرت دیگری است، در کارش رشد می کند و جلو می رود. ولی هر وقت توانایی خودش را ببیند، شکست می خورد. این یارگیری است. وقتی دشمن حمله می­ کند، اولین کاری که مؤمن می کند این است که یارانش را جمع می کند و می گوید: می خواهم بجنگم. یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)، یا ابوالفضل العباس (علیه السلام) کمک کنید. بسیاری از بچه ها در جبهه وقتی کارشان به بن بست می رسید و نمی توانستند کاری کنند، توسل می کردند و همان جا قضیه حل می شد. یک طریق یارگیری همین است که ما در اجتماع انجام می دهیم. در قرآن و احادیث آمده که هر وقت دشمنان علیه شما حمله کردند، رفقا ی تان را جمع کنید. چون آن ها مایه ی آرامش قلب هستند. امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند: «لَیْسَ شَیْءٌ أَنْكَى لِإِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ مِنْ زِیَارَةِ اَلْإِخْوَانِ فِی اَللَّهِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ [3]= هیچ چیز به اندازه ی دیدار برادران از یكدیگر به خاطر خدا، ابلیس و سپاه او را در هم نمى كوبد.» چون در ملاقات یار گیری می شود. وقتی من در تنهایی بنشینم و با افکار خودم، با ضعف  خودم بخواهم حریف شیطان بشوم، از او شکست می خورم. ولی اگر پاتوق داشته باشم، تا بخواهد حالم خراب شود، تا بخواهد شیطان حمله کند، تا ببینم با یک گناه می خواهد مرا به دام بیندازد، به ملاقات برادر مؤمنم می روم. می­ بینی با حدیث و قرآن خواندن آن ها، گفتار و  نگاه کردن آن ها، چای خوردن و سفر با آن ها، مرا زیر و رو می ­کند و مشکل حل می­ شود. بنابراین، سفارش کردند: به زیارت یکدیگر بروید که این کار، شیطان را می کوبد. نمی گوید: شیطان را طرد می کند، بلکه می گوید: می کوبد. خیلی تعبیر عجیبی است. یعنی شیطان خیلی آسیب می بیند. دیدار در پاتوق ها، مؤمن را قدرتمند می کند تا جایی که می توانید پاتوق های خوب درست کنید. نه پاتوقی که رئیس داشته باشد و یک نفر در آن حرف آخر را بزند. دور یکدیگر جمع شوید و صفا کنید. بنا را بر صفا، صمیمیت، معنویت، دعوت پدر و مادر آسمانی تان بگذارید. آن ها را در مجلس تان دعوت کنید. از این که شما دور هم جمع شوید، خوششان می آید. گفته اند: هر جا به اسم ما جمع شوید، ما در آن جا هستیم. دور هم جمع شوید، خدا نیز حضور دارد. چون قبلا گفتیم که وقتی زیارت می روی از زائرین خداوند تبارک و تعالی شمرده می شوی. علاوه بر این که از زوار خدا محسوب می شوی، از روح جمعی استفاده می کنی و آن اثرات خیلی عالی روی قلب شما خواهد گذاشت. قدرت و انرژی را در شما ایجاد خواهد کرد و این برای شیطان کوبنده است. قبل از هیئت و پاتوق، حال افراد خیلی خراب است، اما بعد از هیئت وقتی رفقا را می بینند، قدرتمندی و سرعت شان را می بینند، آن ها هم  قدرت می گیرند. مثل فردی که می خواهد در منزل ورزش کند، یک روز ورزش می کند، یک روز نمی کند. اما وقتی باشگاه می رود و می بیند همه ورزش می کنند و می دوند، امکانات هست، دستگاه های مختلف بدن سازی آن جا هست، هیجان و شور پیدا کرده و نشاط برای ورزش کردن بیشتر می شود. چون آن جا پاتوق ورزشی است و  انرژی هم در آن جا زیاد می شود. در هر میدانی که پاتوق باشد، انرژی انسان بیشتر می شود. وقتی وارد پاتوق گناهکاران می شوی و اطرافیانت را می بینی که آدم های بدی هستند و تو را هم به مهمانی دعوت می کنند، تو هم غفلت  و بی توجهی می کنی و آن جا می روی و می بازی. وقتی مجلس عروسی می روی، چون همه فاسدند و جو فساد است، کم می آوری و این روح جمعی فساد، به تو غلبه می کند و تورا زمین می زند. از آن طرف هم همین طوری است. جایی هست که می خواهی به شیطان غلبه کنی، ولی نمی توانی. اما چشمت به چندتا مؤمن می افتد که حسابی به شیطان سیلی زده اند، تو هم می گویی: پس من چرا بترسم؟ من هم می توانم به شیطان سیلی بزنم. اگر او شیطان را ذلیل کرده، پس من هم می توانم او را ذلیل کنم. از قدرتمندان کمک می گیری. دیدار و ملاقات، آن روح جمعی را ایجاد می کند و به انسان قدرت می دهد. اگر تنهایی بخواهی حریف شیطان شوی و او تنهایی حریفت نشود، لشکر می آورد تا چندتایی به سرت بریزند. تو هم بلافاصله باید لشکریان خود را جمع کنی و با لشکریانت به جنگ شیطان بروی. بنابراین، صحبت کردن، گفتگو کردن، دور هم جمع شدن اثر خیلی زیادی دارد. دور هم جمع شدن و چای خوردن  خیلی کار می کند. بخواهی یا نخواهی، تورا می سازد و قدرتمندت می کند. فامیل ها در هیئت ماهانه فامیلی دور هم جمع می شوند و رئیس هیئت، مسئول تدارکات و خرید انتخاب می کنند، یک راه تأمین بودجه پیدا می کنند، گردشی یا ثابت بودن جایش را مشخص می کنند. با اعلام این که امشب هیئت منزل کیست، انسانی که ضعیف شده، نیرو می گیرد. من مرتب به خواهران و برادران توصیه می کنم که سعی کنید پاتوق داشته باشید. این کلاس نیز پاتوق ماست. دور هم جمع می شویم. البته من خیلی دوست دارم که جلسه این طوری نگذرد که بنده بیایم صحبتی کنم و بعد رفقا متفرق شوند. دوستان و رفقا باید زودتر بیایند و با هم بشینند وگرم بگیرند و در این پاتوق صفا کنند. گپی بزنند و خودم هم دوست دارم میان رفقا باشم  و صحبت کنم. ولی محدودیت هایی هست که این توفیق را گرفته. ولی همین مقدارش هم خیلی خوب است. پاتوق سازی را باید از خانه شروع کرد نفس با هم بودن، خیلی مهم است. بعضی ­ها این روحیه ی خوب را دارند و بعضی ها روح شان سرد است و الفت گیر نیستند و نمی گذارند کسی هم با آن ها الفت بگیرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «المُؤْمِنُ أَلِفٌ مَأْلُوفٌ وَلا خَیْرَ فی مَنْ لا یَأْلَفُ وَلا یُؤْلَفُ[4] = مؤمن چنان است که با دیگران انس و الفت گرفته و دیگران با او انس دارند و کسی که نه الفت ‏پذیر است و نه الفت می ‏گیرد، در او خیری نیست.» خیلی از مشکلات انسان با الفت گرفتن حل می شود. دیدار فامیل، اثر بخش است. ملاقات فامیل و رحم، واجب شرعی است. برای گرفتن نیروی فطری نیست. انگیزه ی جدا دارد و یک مقوله ی جداست. هم دیدن بستگان و هم دیدن رفقا باید رفت. افرادی که رفیق و پاتوق ندارند، همیشه ضعیف هستند. مثل کسانی که در خودشان هستند، فردند و بعد از ازدواج و سرکار رفتن هم خیلی با کسی در ارتباط نیستند و حتی در خانه هم با زن و بچه نیستند. گاهی یک پاتوق خانوادگی خیلی به انسان قدرت می دهد. در خانواده انسان باید پاتوق درست کند. کسی در پاتوق های دیگر موفق است که در پاتوق خانواده موفق باشد. امام خمینی (سلام الله تعالی علیه) در نجف بعد از درس، زیارت مختصری می کردند و بعد از آمدن به خانه، خودشان سماور را روشن و چای دم می کردند و خانواده را صدا کرده و همه دور هم چای می خوردند. به ایشان می گفتند: شما زیارت به آن مهمی را رها کردید که بیایید چای بخورید؟ فرمودند: «این کمتر از زیارت نیست.» در خانواده توصیه ام هم به آقا و هم به خانم و بیشتر به آقایان این است که باید توجه به پاتوق درست کردن داشته باشند. یعنی در طول روز و ساعت هایی که با هم هستید،اجازه ندهید کارهایی مثل تلویزیون نگاه کردن و... پاتوق شما رو به هم بزند. ساعت هایی که ممکن است تلویزیون برنامه ی مورد علاقه ی شما را نداشته باشد، زود میوه بیاورید، چای و شربت درست کنید و گپی بزنید. این پاتوق خیلی برای شیطان کوبنده است و خیلی اثر عمیقی در شادی و قدرت خانواده می گذارد. بعضی ها هستند این حال و حوصله را ندارند. اگر هم جمع می شوند، اجباری است. خودشان عرضه ندارند برای شام و ناهار در خانواده پاتوق سازی کنند. مثلاً اگر پدر ومادر و بستگانت نزدیک هستند. تماس بگیرید و شام تان را بردارید و به  خانه ی آن ها ببرید و با هم بخورید. این خیلی برای شیطان کوبنده است. فامیل ها و خانواده هایی که خیلی هوای هم دیگر را دارند، شادتر و با نشاط­تر و قوی ترند، مشکلات شان هم کمتر است. در روایت داریم که یک خانواده ی کافر وقتی که هم دل هستند خداوند به آن ها برکت می دهد و یک خانواده مؤمن وقتی که از هم دور هستند، خداوند برکت را از آن ها برمی دارد. یتیم، کسی است که دستش در دست خانواده ی آسمانی اش نیست کسی که دستش در دست امام زمان نیست، یتیم است؛ هر چندکه بابایش هم بالای سرش باشد. او تنها و یتیم است. کسی که دستش در دست مادرش فاطمه ی زهرا نیست، او یتیم و بدبخت است. بچه ی من ممکن است مادر نداشته باشد، یا خانمی ممکن است بچه اش پدر نداشته باشد، ولی یتیم نیست. یتیم، پدر و مادری خیلی بهتر و قوی تر از پدر و مادر خودش دارد. ما برای حرکت به سمت ابدیت به استفاده از قدرت مان، پدران مان، ریشه های مان احتیاج داریم. زنی که همسر ندارد، نمی تواند در مقابل بچه هایش به سر خودش بزند که مردی بالای سر من نیست. چون اساساً قدرت خودش را از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می گیرد. می گوید: اگر من نباشم، بچه ام امام زمان را دارد، قطعاً توجه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به بچه ی من، بیشتر از خود من است. این همه، بچه ی یتیم بزرگ شدند. پیغمبر ما، اولیای خدا، بزرگان در همان روزهای اول کودکی پدر و مادرشان را از دست دادند، ولی سالم و قوی بار آمدند. چون ما باید همیشه در زندگی به پدر و مادر قوی تر و بالاتر فکر کنیم. نباید ناراحت شویم، به ما بر بخورد، گریه کنیم، خودکم­بین باشیم، در اجتماع نرویم، با دیگران دم خور نشویم. چون دارایی خودمان را که نگاه کنیم، می بینیم که پدر و مادرمان زنده اند و همیشه هستند. ملاقات مؤمن، گناهان انسان را پاک می کند امام صادق (علیه السلام) می فرماید:« مَن زارَ أخاهُ للّه ِلا لِغَیرِهِ التِماسَ مَوعِدِ اللّه ِ و تَنَجُّـزَ ما عِندَ اللّه ِ ، وكَّلَ اللّه ُ بهِ سَبعینَ ألفَ مَلَكٍ یُنادُونَهُ: ألا طِبْتَ و طابَتْ لكَ الجَنَّةُ [5]= هر كس براى خدا، نه غیر او و براى دست یابى به وعده ی خدا و دریافت آن چه نزد اوست، به دیدن برادر خود رود، خداوند 70 هزار فرشته بر او گمارد كه آوازش دهند: هان! رستگار شدى  و بهشت گوارایت باد!» ببین خداوند چه راه هایی قرار داده برای این که ما آلوده نباشیم و  پاک از این دنیا برویم. اگر به خانه ی کسی رفتیم و در خانه شان نبودند یا در را باز نکردند یا بعداً به خانه ی ما نیامدند، اذیت نمی شویم. برای این که ما وظیفه ی خودمان را انجام دادیم. مزدمان  را هم از خدا می گیریم. منتی هم سر طرف مقابل نمی گذاریم.  چون ما ذلیل و خوار و کوچک نمی شویم. پیش خدا هیچ کس کوچک نمی شود. اگر کار را برای خدا انجام دهید، خیلی بزرگ می شوید. پی نوشت: [1] اسفار ، ج 3 ص . 117 [2]  قرآن کریم / سوره ی اعراف / آیه ی 201 [3]  الكافی : 7/188/2 [4] المحجّة البیضاء، ج 3، ص 291 [5] الكافی : 1/175/2  ظ م - 40

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11069
زمان انتشار: 14 ژولیه 2020
| |
شرح نامه امام رضا (ع)

شرح نامه امام رضا ع به شیعیان، توسط استاد شجاعی

شرح نامه امام رضا (ع)

برخی از روایات اگر شرح نشود، به طور کامل نمی‌توان از این گنجینه‌ها استفاده کرد. این بخشنامه حضرت حاوی ۸ نکته و ۳ هشدار است که شرح آن تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

شهادت امام رضا (علیه‌السلام) تسلیت باد

مباحث آسیب شناسی سلوک انسانی در کلام امام رضا علیه السلام

فضيلت و پاداش زيارت امام رضا (عليه السلام)

شاخصه های اخلاقی امام رضا (علیه السلام) از منظر روایت

حضرت در نامه‌ای که از طریق حضرت عبد العظیم ارسال می‌فرمایند و در حقیقت بخشنامه ای به شیعیان در همه زمانها است، تاکید می فرماید: من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اعمال ناشایستی که گفتم بشود، از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز از زیان کاران خواهد بود. حضرت می‌فرماید: به دوستان ما توجه بده که خداوند همه نیکوکرداران و حتی بدکاران آنان را مورد عفو خویش قرار خواهد داد. اما از سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد.جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود. اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم. سه گروهی که امام رضا ع هشدار داده که مورد بخشایش خدا نخواهند بود: الف) کسانی که مرتکب اعمال ناشایستی شوند که بیان می شود. ب) کسانی که  به خدا شرک ورزند. ج) کسانی که یکی از دوستانم را برنجانند، یا به یکی از دوستان  و رهروانم خشم کنند و یا به او آسیب برسانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بورزند. متن نامه: بسم الله الرحمن الرحیم. یا عبدالعظیم! أبلغْ عنّی أولیائی السلامَ؛ و قل لهم: أن لا یجعلوا للشیطان على أنفسهم سبیلاً؛ و مُرْهم بالصدق فی الحدیث؛ و أداء الأمانة؛ و مُرْهم بالسکوت وترک الجدال فیما لا یَعْنیهم، وإقبالِ بعضهم على بعض والمُزاوَرة، فإنّ ذلک قربة إلیّ. ولا یشغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً. فإنّی آلیتُ على نفسی أنّه مَن فعل ذلک وأسخط ولیّاً من أولیائی دعوتُ الله لِیعذّبه فی الدنیا أشدّ العذاب، وکان فی الآخرة من الخاسرین. وعرِّفْهم أنّ الله قد غفر لمحسنهم، وتجاوز عن مسیئهم، إلاّ مَن أشرک به أو آذى ولیّاً من أولیائی أو أضمر له سوءً، فإنّ الله لا یغفر له حتّى یرجع عنه، فإنْ رجع وإلاّ نُزع رُوح الإیمان عن قلبه، وخرج عن ولایتی، ولم یکن له نصیب فی ولایتنا، وأعوذ بالله من ذلک.  نکته ها: نکته ۱- «أبلغْ عنّی أولیائی السلامَ= سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان». هر کس از شیعیان حضرت به محض این که متوجه سلام ایشان شد، بر او واجب است که جواب سلام امام را بدهد. این که در سلام حضرت به ما چه برکاتی وجود دارد، شرح مفصلی نیاز دارد. نکته ۲- «وقل لهم: أن لا یجعلوا للشیطان على أنفسهم سبیلاً= و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند». استاد محمد شجاعی بحث مفصلی در موضوع شیطان شناسی دارد که باید به آن مراجعه کرد. اما توضیح کوتاهی در اینجا تقدیم می شود: بستن راه دل بر شیطان) یکی از مهم‌ترین مشکلات بشر و ریشه بسیاری از اختلافات در دین و دنیا ابلیس و وسوسه های اوست. خداوند در آیات بسیاری بیان کرده است که شیطان سوگند خورده جز بندگان مخلص خداوند، همه بشر را گمراه کرده و به دوزخ گرفتار کند. (حجر، آیات 39 و 40؛ ص، آیات 82 و 83) شیطان هر چند که از نظر حیله‌گری دارای ضعف است اما به سبب دو عامل می‌تواند به مقاصد خویش برسد.  هواهای نفسانی انسان) ابلیس و شیاطین با بهره‌گیری از این نقطه ضعف انسانی امکان آن را می‌یابند تا به مقاصد شوم خویش برسند و او را به سقوط بکشانند و از خداوند و صراط مستقیم عبودیت که هدف و فلسفه آفرینش انسان و جن است دور سازند. نهان بودن آنان از چشم انسان‌ها) چون شیاطین از عصاره آتش هستند، دارای جسمی بسیار لطیفند که امکان دیدن آنان نیست. آنان ما را می‌بینند؛ ولی ما نمی توانیم. البته این بدان معنا نیست که آنها از امور غیبی، مانند نیات باطنی ما خبر داشته باشند. این شیاطین تنها از راه نشانه‌های ظاهری می‌توانند به باطن و نیات درونی ما آگاه شوند . به هر حال، ابلیس و شیاطین هر چند که دارای موقعیت برتری از یک جهت هستند، ولی انسان‌ها از موقعیت‌هایی برخوردارند که آنها در اختیار ندارند؛ از این رو می‌توانند با تلاش‌ها و کمین‌های شیطانی مقابله کنند؛ ولی اگر اجازه دهند تا ابلیس به درون دلشان راه یابد، دیگر خود این انسان است که خود را تحت ولایت شیطان درآورده و زمام امورش را به او سپرده است. در این حالت، این ابلیس و شیطان است که افکار و اعمال فرد را مدیریت می‌کند و شخص، بازیچه‌ای در دست شیطان می‌شود. این همان چیزی است که خداوند به عنوان اولیای شیطان از آن یاد کرده و در برخی از موارد، شخص انسانی و جنی، ایمان خود را از دست داده و هویت شیطان را پیدا کرده است، به عنوان شیاطین‌ انس و جن از آنان یاد می‌کند. نکته ۳- و مُرْهم بالصدق فی الحدیث= و آنان را به راستگویی در گفتار امر کن. استاد شجاعی در فراز «و ثبتنی قدم صدق فی الدنیا و الآخره» در زیارت عاشورا طی چند جلسه به مساله راستگویی و قدم صدق در دنیا و آخرت پرداخته است. صداقت در گفتار) بی‌گمان کلید بسیاری از گناهان، دروغ و عدم صداقت در گفتار است. امام حسن عسگری(ع) می‌فرماید: تمام زشتی‌ها در اتاقی قرار داده شده و کلید آن، دروغ است. (بحارالانوار، ج 72، ص 262) در روایت است که شخصی به حضور پیامبر اکرم(ص) رسید و گفت: من بیشتر گناهان را مرتکب می‌شوم، ولی تصمیم گرفته‌ام که خود را اصلاح کنم، ولی نمی‌دانم چگونه؟ حضرت فرمود: دروغ نگو و هر گناهی که می‌خواهی انجام بده. پس از مدت کوتاهی، شیطان او را وسوسه کرد تا کار خلافی انجام دهد. بی درنگ به فکر فرو رفت که اگر من مرتکب چنین عملی شوم و فردا رسول خدا (ص) از من در این باره بپرسد، چه بگویم. اگر راست بگویم، حد بر من جاری می‌کند و اگر دروغ بگویم، که خلاف تعهد است. به همین ترتیب، هر گاه می‌خواست مرتکب گناهی شود، قدری اندیشه می‌کرد و به این ترتیب، ترک دروغ سبب شد دیگر گناهان را نیز ترک کند.(امالی، ص 419) در آیات و روایات نخستین شرط سلامت نفسانی، صداقت دانسته شده است. خداوند دروغ را دشمن می‌دارد و آن را جزء گناهان کبیره قرار داده و وعده دوزخ به دروغگویان داده است. پیامبر (ص) دروغ را به هر شکلی باطل می‌داند حتی اگر برای شادی و سرور دیگران باشد. ایشان می‌فرماید: وای بر کسی که کلام دروغی را نقل کند تا دیگران بخندند. وای بر او، وای بر او. نکته ۴- « و أداء الأمانة= و ادا کردن امانت» ادای امانت: در آیات و روایات بر ادای امانت و ترک خیانت، بسیار تاکید شده است. خداوند در (آیه 58 سوره نساء و آیه 27 سوره انفال)، فرمان می‌دهد که امانت را چنان‌ که تحویل گرفته‌ اید، به صاحبان آن برگردانید. خیانت در امانت نسبت به هر کسی چه مومن و چه کافر جایز نیست. امیر مومنان (ع)- فرمود: لحظه‌ای قبل از وفات پیامبر (ص) سه بار از او شنیدم که فرمود: ای علی! امانت را به نیکوکار و بدکار پس بده، کم باشد یا زیاد، حتی نخ و سوزن. (بحارالانوار، ج 77، ص 275) همچنین آن حضرت (ع) در یکی از وصیت هایش فرمود: امانت ها را رد کنید، گرچه به قاتلان پیامبران باشد. (تحف، العقول، ص 74) اصولا از ویژگی‌های هر مومنی، وفای به عهد (مومنون، آیه 8) و ادای امانت و ترک خیانت است. (انفال، آیه 27) در برخی از روایات آمده که علی (ع) فرمود: راس الاسلام الامانه= سر اسلام، امانتداری است. (شرح غرر الحکم، ج 4، ص 47) نکته ۵- «و مُرْهم بالسکوت= و آنان را به سکوت دعوت کن». استاد شجاعی در باره «سکوت و جدل»، در ۱۲ جلسه سخن گفته و همچنین طی ۱۲ جلسه دیگر به بحث «تفکر» که حاصل سکوت است پرداخته است. اما تاکنون فقط 4 جلسه از آن تنظیم شده و در سایت موسسه قابل رویت است و این کار ادامه دارد. سکوت پر معنا) فرمودند اگر سخن گفتن نقره و سیم باشد، سکوت، طلای ناب است؛ زیرا در سخن گفتن به ویژه پر گویی، ممکن است خلاف گویی رخ دهد و فرد، سخنی را به سهو و یا عمد بگوید که موجب رنجش دیگران شود. البته هر سکوتی خوب نیست، بلکه سکوتی پسندیده است که انسان به جای خیال‌بافی، به اذکار و اوراد و یا به تفکر و تدبر و تعقل بپردازد. در زمینه تاثیر سکوت بر تعمیق تفکر و استواری عقل از رسول‌خدا (ص) نقل شده است که فرمود: هرگاه مومنی را بسیار ساکت یافتید، به او نزدیک شوید. زیرا در حالت سکوت بر قلب مومن حکمت جاری می‌شود. مومن، کم‌گو و پر عمل است. اما منافق، پرگو و کم عمل است. (مستدرک الوسایل، محدث نوری، ج 9، ص 18) در روایات اسلامی صمت به عنوان نشانه‌ی مومن معرفی شده؛ چرا که آغاز عبادت با صمت و سکوت همراه است و با سکوت این امر فراهم می‌آید که انسان به تفکر بپردازد یا به ذکر الهی اقدام کند و عبادت خداوندگار کند. امام رضا (ع) درباره فواید سکوت می‌فرماید: از نشانه‌های فهم عمیق و درست، بردباری، دانش و سکوت است دری از درهای حکمت است. سکوت محبت می‌آورد و راهنمای هر خیری است.( اصول کافی، ج 2، ص 113، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث 1) نکته ۶- «و ترک الجدال فیما لا یَعْنیهم= و آنان را به ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فرابخوان». با وجودی که خداوند در قرآن از «جدال احسن» به عنوان یک روش نیکو یاد می کند، اما از جدل، جز به مجادله به روش نیک نهی شده است.(نحل، آیه 125). «جدال احسن» که با هدف تعلیم و بیان حقیقت صورت می‌گیرد، با استفاده از معقولات مقبول در نزد مخاطب است. اما روش‌های دیگر جدل، جز زیان برای دو طرف چیزی در بر ندارد. برای همین است که خداوند در بهترین موقعیتهایی که انسان می تواند رشد کند، ما را از جدل پرهیز داده و می فرماید: لا جدال فی الحج= در حج جدل نکنید». قطعا این تمرینی است برای سایر مراحل زندگی. چه بسیار دعواهایی که به نقص عضو منجر شده و با یک جدل کوچک شروع شده است؛ چه بسیار دوستان خوبی که بخاطر یک جدل، بینشان جدایی افتاده است؛ جه بسیار خانواده ها که با یک جدل، کارشان به طلاق کشیده شده است. اینها همان «جدال فیما لا یعنی=جدل کردن در امور بیهوده» است. نکته ۷- «و إقبالِ بعضهم على بعض و المُزاوَرة= به یکدیگر روی آوردن و زیارت یکدیگر». حضرت می فرمایند: دوستان ما را به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم، دعوت کن. چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. استاد شجاعی در مورد دوستی و همدلی منتظران منجی و حقوقی که نسبت به یکدیگر دارند نکته ۸- «و لا یشغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً= و خود را مشغول نکنند به درگیری با یکدیگر». این همان آیه ای است که می فرماید: لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَت َذْهَبَ رِیحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ = با یکدیگر نزاع نکنید که فشل و سست خواهید شد و  مهابت‏ شما از بین برود؛ و صبر كنید كه خدا با شكیبایان است. تاکید حضرت بر این است که «دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند».

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9914
زمان انتشار: 31 دسامبر 2018
| |
انجام کارهایی که ساده، اما پاک کننده گناهانند

استاد شجاعی

انجام کارهایی که ساده، اما پاک کننده گناهانند

حضرت می فرماید: «بنده ­ای که بتواند دو سوم دینش را از دسترس شیطان محافظت کند، باید در یک سوم باقیمانده از دینش، تقوا و پرهیزکاری کند». انسان ممکن است گناه کبیره و بزرگی مرتکب شده باشد، اما وقتی در خانه رفتار خوبی انجام می دهد، با آن رفتار، همه گناهانش پاک می شود. حضرت می فرماید: وقتی یک خانم ظرفی را در خانه جابه ­جا می کند؛ یا حتی لیوان آبی به شوهرش می دهد؛ یا در غیاب شوهرش در خانه هرکار مفیدی می کند، ۸ درب بهشت به رویش باز و ۷ درب جهنم به رویش بسته می شود. اصلاً نفسِ در خانه بودن و کار کردن در خانه برای خانواده خیر کثیر دارد و پاک ­کننده و کفاره گناهان است. لبخندی که زن و شوهر به هم می زنند: یا شوخی که با هم می کنند، کفاره گناهان است این خیلی برای انسان کار می کند.   برگرفته از مباحث استاد محمد شجاعی، دروس «دشمن شناسی» جلسه 23 آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب   

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9902
زمان انتشار: 27 دسامبر 2018
| |
مراقبِ هدف گذاریِ شیطان باشیم

استاد محمد شجاعی

مراقبِ هدف گذاریِ شیطان باشیم

از روشهای شیطان این است که به قدری دنیا را جلوی چشم ما بزرگ و مهم جلوه می‌دهد که ما چیزی به اسم ابدیت را فراموش می‌کنیم. یعنی شیطان برای ما هدف‌گذاری می‌کند و یک قسمت از مسیر را در چشم ما خیلی بزرگ می‌کند و در حالی که مسیر اصلی ما از تولد تا بینهایت است، شیطان مقطع تولد تا مرگ را به قدری بزرگ می‌کند که ما اصلاً فرصت نگاه کردن به مرحله وفات به بعد را پیدا نمی‌کنیم و تمام آرزوهای ما خلاصه می‌شوند در آرزوهای کوچک و مبتذلی که فقط در دنیا تاریخ مصرف دارند و به درد زندگی ابدی ما نمی‌خورند.  برگرفته از مباحث استاد محمد شجاعی، دروس «دشمن شناسی» جلسه 26 آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9883
زمان انتشار: 23 دسامبر 2018
| |
قرآن و معصومین، شیطان و حملاتش را کاملاً می‌شناسند

دشمن شناسی جلسه 40

قرآن و معصومین، شیطان و حملاتش را کاملاً می‌شناسند

روانشناس ها می‌گویند انسان در معرض قوا و نیروهایی است که او را به سمت افکار منفی می‌کشاند یا در او افکار منفی تولید می کند. انسان بین دو کشش قرار دارد؛ کششی که او را به سمت پیشرفت می کشاند و کششی که او را به سمت عقب گرد و تنبلی می کشاند. اما هیچ وقت به منشأ این افکار و ریاضیات تولید فکر، اشاره‌­ای نمی‌کنند. چون اساساً اطلاعات تخصصی در این زمینه ندارند. این قرآن کریم و خداوند تبارک و تعالی، خالق آسمانها و زمین و انسان است که به ما اطلاعات دقیق در مورد این حمله‌­ها می دهد و حمله‌ها را برای ما شماره‌­گذاری و حدود و ثغورش را مشخص می‌کند و نوع فکرها را تعیین کرده و راه‌های مقابله با آنها را می گوید. این روانشناسی فوق پیشرفته است که ما می توانیم در قرآن کریم و دست معصومین، آن را بیابیم.

راههای مقابله با شیطان و افکار منفی، در قرآن آمده است «مقابله با افکار منفی»، در روانشناسی دینی و روانشناسی غیردینی (مدرن) یک اصل پذیرفته شده است. همچنین قدرت و نیرویی به نام شیطان وجود دارد که در ما تولید فکر منفی می کند. قرآن این شخصیت را بطور کامل و با همه ابعاد وجودی‌اش مشخص و روشن  برای ما معرفی کرده و می گوید: حواستان باشد؛ باید شیطان را دشمن بگیرید و عبادتش نکنید و از فکری که تولید می کند تبعیت نکنید. بنابراین،آموزش‌های قرآن می گوید: وقتی که می خواهید کاری کنید و صبح که از خواب بلند می شوید، بخوانید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»[1] = اى پیامبر! بگو: پناه مى‌برم به پروردگار آدمیان، پادشاه آدمیان، معبود آدمیان، از شرّ وسوسه شیطان». اولاَ قرآن وجود وسواس و وسوسه را می پذیرد و به شما می گوید که برای درمانش باید کجا بروید. این موضوع در بحث یاد و ذکر، کاملاَ بیان شده است. ثانیاَ کسی هست که وجود خارجی دارد و حتی در خواب، در ما تولید فکر می‌کند. چون وقتی ما می خوابیم، فقط بدن ما استراحت می کند، اما فکر و روح چون مجرد است، خواب ندارد. شیطان بر روی این فکری که بیدار است، کار می کند. می‌بینید که حتی در خسته­ترین حالتها تا می خوابید، همچنان فعال هستید و مثلا به مسافرت می‌روید و مباحثه و مذاکره می کنید. شیطان در همانجا هم می تواند با شما ارتباط برقرار کند، زیرا برای او خواب و بیداری معنا ندارد. شیطان بیدار است و کار می‌کند و اثر خودش را روی ما می گذارد. این ما هستیم که می خوابیم. بنابراین، او در خواب هم می تواند برای ما تولید صورت و فکر کند و برنامه بدهد و صبح که از خواب بیدار می‌شویم، برنامه‌اش را اجرا می‌کنیم. این تولید فکر چنین است که در باره پدر، مادر، خواهر، برادر و دوست تو، یک حرف یا صورت زشت و غلط را ایجاد می کند و صبح که بیدار می شوی با آنها درگیر هستی و نسبت به آنها  بدبینی. چون این خوابها را منشأ اثر قرار می دهی و می گویی: خواب دیدم باید این کار را بکنم. حالا خواب هم دیده باشی، خیلی وقتها خواب اعتبار ندارد و می تواند منشأ شیطانی داشته باشد. شیطان بعنوان یک موجود خارجی، در من تولید فکر می کند. او دوست دارد من فرمولها و حدود الهی را به خیال کسب خوشبختی خودم در دنیا و آخرت رعایت نکنم. «ترس و غم» داشتن، عبادت شیطان است گاهی شیطان حالتی در ما ایجاد می کند که حتی اگر به دستور او عمل هم نکنیم، پذیرش این حالت، عین عمل کردن است. یک نوع توقف و پَس­رفت است. مانند ایجاد غم و ترس در ما، وقتی که به مقدسات حمله می کند. وقتی ما قرآن می خوانیم، فکرهای منفی نسبت به قرآن، خدا، انبیاء به سرمان می آورد. در نماز خواندن و حرم رفتن؛ افکار زشت و منفی به سراغمان می آورد. در جاهای خوب، فکرهای بد به سراغمان می آورد. اما وقتی که سراغ جاهای خوب و کارهای خوب برویم، فکرمان آزاد و راحت است. راه مقابله با شیطان این است که اولاً بدانی او از تو چه می خواهد و پیشنهادش چیست! و بدانیم که ما باید او را دشمن بگیریم. «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا». بعد می گوید: پناه ببرید. بالأخره این یک مبارزه است. کسی می خواهد بین شما و همسرت، یا پدر و مادر یا دوستت؛ اختلاف بیندازد. باید چکار بکنیم؟ یک وجود خارجی آمده و با ما حرف می‌زند و تولید پیام می‌کند. اولاَ او دوست دارد من غمگین شوم. حالا اگر هیچ دستوری از او را هم اجرا نکنم، همین که از این پیام غمگین شوم یا بترسم، خودش عبادت شیطان است. همین که تولید فکر منفی نسبت به خدا و ائمه و مقدسات در تو کرد و به تو برخورد و ناراحت شدی، او پیروز شده. در تولید فکر منفی باید بدانی که یک نفر دارد از دل و زبان تو فحاشی می کند؛ اما تو مطلقاً فحاشی نمی کنی. چون اگر تو اهل فحاشی و بدگویی از خدا و مقدسات بودی و این افکار، جزء عقائد خودت بود، ناراحت نمی شدی. چون آدم از بیان عقائد خودش، ناراحت نمی شود. چون تو این افکار را قبول نداری، با فحشی که موقع نماز و  قرائت قرآن، یا در حرم، به نماز و خدا و مقدسات در ذهن تو ایجاد می شود، یک دفعه احساس حیا و ناراحتی می کنی. به محض این که تو این فکر را بپذیری و ناراحت شوی، او بُرد کرده و می گوید: من دارم فحش میدهم، غصه‌­اش را این می‌خورد. غم جزء پیام‌های شیطان است. بنابراین، راه مقابله با شیطان این است که ناراحت و وحشت­زده نشویم، اگر وحشت­زده شویم، آنجا نیش شیطان را خورده ایم؛ چون او مثل مار می ماند. بنابراین، باید کاملاً آرامش را حفظ کرد. دقیقاً مثل این است که کسی قصد دارد در یک مسابقه ورزشی خیلی مهم، در کنکور، سر کلاس دانشگاه، برای اینکه تو رتبه به دست نیاوری، قبل از جلسه، حرف‌های بدی بزند و ذهنت را طوری مشغول کند که تو دیگر حوصله جواب دادن به سؤال و تست را نداشته باشی. ولی تو اصلاً نباید این حرفها را به خودت بگیری تا او هر چه می خواهد بگوید. شاید این مطالب مورد علاقه شما باشد. باید بسم الله الرحمن الرحیم را بگویی و وضویت را بگیری و سر جلسه امتحان ­بنشینی و شروع به جواب دادن سؤالات کنی. شیطان می داند که تو نسبت به خدا و مقدسات حساس هستی. کسی نمی تواند خدا را دوست نداشته باشد. مقدسات همیشه و برای همه مقدس هستند. گناهکارترین آدمها، مقدسات را پاک و مقدس می دانند و دوستش دارند. تو هم اهل این نیستی که به مقدسات توهین کنی. در بیداری و در حالت‌های عادی، شما هیچ وقت به یک روحانی و امامزاده توهین نمی کنی. پس فکر، مال تو نیست. وقتی مال تو نیست، مال شیطان است. گناهش هم گردن اوست. پس تو هم غصه‌­اش را نخور. اولین مسئله در مورد تولید افکار منفی و به خصوص در بخش صورت‌های مقدس و حمله از سمت راست شیطان، این است که ما  غصه نخوریم و ناراحت نشویم. چون خود غم، منشأ خیلی از مفاسد می شود. شیطان طمع کرده و از این طریق می خواهد برای انسان مشکل ایجاد کند. پس ما ابتدا باید آرامش داشته باشیم و از این فکرها اثر منفی نگیریم که مضطرب شویم. چون تو اگر این را قبول کنی، بعداً می گویی من هر وقت حرم می روم، یا  قرآن  می‌خوانم، یا  نماز می خوانم، فحش‌های شیطانی به سراغم می آید. پس نماز نمی‌خوانم تا خدای نکرده در نمازم توهین به خدا نشود. قرآن نمی خوانم که مبادا به قرآن توهین شود. شیطان هم همین را می خواهد. او می خواهد تو نماز نخوانی؛ ولی می بیند که  نماز می‌خوانی. بنابراین در نمازت تولید فکر می‌کند و یا شک و شبهه ایجاد می‌کند. در جلسه قبل راه‌های درمان آن  را توضیح دادیم. راه نجات و غلبه بر افکار منفی، مشغول کردن نفس با افکار مثبت است شناخت ماهیت فکر، خیلی مهم است. ماهیت فکر و خیال، مثل باتلاق می ماند که وقتی می خواهی از خیال چیزی در بیایی، در واقع مثل تلاش برای خارج شدن از باتلاق است. چون دوست نداری در باتلاق بمانی، حرص و جوش می خوری و دست و پایت را تکان می دهی و خودبه­ خود، بیشتر فرو می روی. هر چه بیشتر تلاش کنی از باتلاق بیرون بیایی، بیشتر غرق می‌شوی. بنابراین، موقعی که در حرم هستی یا داری کارهای مقدس و معنوی می‌کنی، اصلاً نباید تلاش کنی که فکر منفی، در ذهنت نباشد. اصلاً نمی خواهیم افکار منفی را بیرون کنیم. چون هر چه بیشتر تلاش کنیم،  بیشتر در وجود ما باقی می ماند و خاطره­ سازی می کند. وقتی خاطره­ سازی کرد، رهایت می کند. بعداً هر وقت می خواهی قرآن بخوانی، یاد گذشته می افتی که یک گناه صورت گرفته است. شیطان خاطره ­سازی می کند. در حمله از عقب، چه در کدورتها، چه در گناهان، چه در شکستها. پس اصلاً نباید به عقب برگردیم و به خاطرات منفی فکر کنیم. اتفاقی افتاده و قابل جبران است. راه جبرانش را هم قبلاَ به طور کامل توضیح دادم. بنابراین، برای اینکه خاطره ­سازی نشود، من اساساً در ذهنم خیلی درگیر نمی شوم که بخواهم این فکر را از خودم بیرون کنم، بلکه فقط به کارهای مثبت خودم  و به چیزهای قشنگ، می پردازم. مثل لیوانی که یک سانتش خالی است. این یک سانت که خالی است، هوا دارد. اگر ما بخواهیم این یک سانت را پر کنیم، هیچ راهی جز ریختن آب در لیوان نیست. بنابراین، اگر نفس را مشغول به کاری نکنی، او تو را مشغول می کند. یعنی من فقط باید فکرهای قشنگ داشته باشم و اگر فکرهای باطل و زشت سراغم آمد، به آنها کاملاً بی ­توجهی کنم و به آنها محل نگذارم و منشأ اثر قرار ندهم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرماید: کسی که فکرهای منفی می کند و فکر منفی‌­اش را ادامه می دهد، در آن فکر می افتد و آن فکرها به عمل تبدیل می شود [2]. بنابراین نگذارید که گناه و فکر منفی، ادامه پیدا کند. اگر در رختخواب هنگام خوابیدن یا در اتومبیل، فکر منفی به سراغت آمد، چیزهای قشنگ را به یاد بیاور و ضبط و رادیو را روشن کن. برای برطرف کردن باطل، باید سراغ حق برویم و نباید با باطل درگیر شویم. فقط حق می‌تواند باطل را ببرد. «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»«إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً[3] = و بگو حق آمد و باطل نابود شد؛ آرى باطل همواره نابودشدنى است». فکرهای منفی فقط یک خیال و توهم است و اگر محلی به آنها نگذاری، خودش می رود. فقط کافی است من به آن اهمیت ندهم و منشأ اثر قرار ندهم و چیزهای مثبت را انجام بدهم. اگر صبح که از خواب بلند شدی، یک خواب منفی نسبت به شوهرت، زنت، دوستت دیدی و بعد دیدی که یک حالت دیگری داری و نمی توانی راحت در چهره‌­اش نگاه کنی و سلام کنی و صبح به خیر بگویی و بخندی، معلوم می شود که خواب شیطانی تو منشأ اثر بوده. یعنی تو بودی که به آنها اثر دادی. وقتی مشخص شد که فکرهای شیطانی منشأ اثر بوده، بدان که نباید به آنها ادامه می دادی. وقتی ادامه بدهی، دوباره چند روز دیگر یک خواب دیگر می‌­بینی و بعد آهسته آهسته همین افکار منفی، جدی می‌شود و خیال، صورت خارجی را برای انسان می سازد. در ضرب المثل آمده: «مَن طَلَبَ عَیبًا وَجَدَه = هر کس دنبال عیب­گیری از دیگران است، آن عیب را می سازد و پیدایش می کند». در حالی که آن شخص عیب ندارد، ولی خیال ما آن را برای ما می سازد. بهترین راه این است که من بفهمم یک وجود خارجی دارد این فکر را تولید می‌کند و من به آن اهمیت نمی دهم. مثل رادیوهای بیگانه و ماهواره که ساخته شده اند و میلیاردها تومان خرج می کنند که ناامیدی و ترس و فساد ایجاد کنند. جالب اینجاست که انسان اینها را بداند و خودش ارتباطش را با آنها قطع نکند. راه قطع ارتباط انسان با شیطان، تقویت یاد خداست شما وقتی در یک محیط آلوده هستی، استمرار بودن شما در آن محیط آلوده، شما را آلوده‌­تر می‌کند. راه قطع کردن ارتباط با منشأ تولید فکر نیز، طبق فرموده بزرگان، تقویت ارتباط با نقطه مقابل است. پس به جای افکار موهوم و خیالات، سراغ مسائل حقیقی و واقعی بروید و به آن چیزها فکر کنید و دنبال واقعیت و حقیقت باشید. شیطان می خواهد شما را با خیالات منفی، از راه خدا دور کند. این فرمول خیلی مهم است: «ذِکرُ الله مَطرَدَۀُ الشَّیطان»[4] = ذکر خدا طردکننده شیطان است». یاد خدا، یعنی یاد اصل و حقیقت خودت. این یاد، باید با معرفت باشد. یک مثال بزنم: شب امتحان است. خواهر شما کارتون یا فیلم سینمایی نگاه می کند. شما هم تمام مدت که درس زبان می خواندی،  فکرت پیش فیلم سینمایی و کارتون بود. چهار صفحه هم خواندی، ولی فایده نداشت. تو اصلاً درس نخواندی و خواندنی صورت نگرفته و جذبی صورت نگرفته است. ما سر نماز همینطور هستیم، برای همین است که جذبی از نماز نداریم. گفتند: اگر جن دیدید، بسم الله الرحمن الرحیم بگویید تا جن برود. گفت: جنی دیدم و بسم الله الرحمن الرحیم گفتم. اما او نرفت. دوباره گفتم نرفت. بعد گفت: با قرائت مثل  قاریها بسم الله الرحمن الرحیم گفتم و جن هم گفت: الله الله. این جن فرار نمی کند. چون ما واقعاً بسم الله الرحمن الرحیم نمی گوییم. یعنی ما در استعاذه، اینطور نیستیم که واقعاً باید به خدا پناه ببریم. یعنی ارتباطمان با منشأ فساد و فکر منفی، قطع نمی شود. بعد می خواهیم حلش کنیم و حل نمی شود. باید هجرت صورت بگیرد. وقتی می گوییم: ذکر خدا طردکننده شیطان است، یعنی تمام دل و وجودت پیش خدا بیاید و شما این فضای خالی را پر کنید. وقتی کسی از خدا و حرفهای قشنگ و کارهای قشنگ پر شود و برنامه داشته باشد و در تمام شبانه­ روز وقتش را با چیزهای قشنگ پر کند؛ دیگر فرصت نگرانی و اضطراب و فکرهای منفی را ندارد. شیطان طائف است، نباید دستاویزی برای او ایجاد کرد شیطان طائف، اول دور و بر انسان طواف می‌کند تا ببیند کجا خالی است و امکان نفوذ دارد، تا از همانجا سراغ شما بیاید. طواف کننده بودن شیطان از این آیه معلوم می شود که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ= در حقیقت كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون طواف کننده و وسوسه‏ اى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند». (۲۰۱ سوره اعراف) گفتیم که ما نسبت به بسیاری از گناهان مثل شراب­خوری، زنا، قمار، آدم‌­کشی معصوم هستیم و این کارها را انجام نمی دهیم. چون قلب ما اصلاً فضای باز و امکان نفوذی برای این کارها ندارد. اما زمانی گول می خوریم که فضای خالی داشته باشیم و خودمان این فضای خالی را ایجاد کنیم. شیطان هم فقط مواقعی سراغ ما می آید که می تواند بو بکشد و طمع کند که این آدم این کاره است و می تواند روی این قسمت دست بگذارد و فشار بیاورد و اذیت کند. ولی وقتی شما دستگیره ای برایش نگذاشته باشید، نمی تواند شما را اذیت کند. برای همین قرآن می گوید: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»[5] = ای رسول ما چون خواهی تلاوت قرآن کنی، اول از شر وسوسه شیطان مردود به خدا پناه ببر». پناه به معنای حقیقی، یعنی کسی که هست و من را می‌­بیند و من نسبت به او معرفت دارم. و گرنه اگر همین لفظ­ خوانی و عربی خواندن باشد، بین قرآن خواندن و چیزهای دیگر فرق زیادی نیست. کتاب مقدس است، یک ثوابی هم می دهند؛ اما اثری در آن نیست. برای همین است که نماز ما اثر نمی‌کند. چون ما اصلاً نماز نمی‌خوانیم. نماز یعنی ارتباط. مثل ارتباطی که شما الان با من برقرار کردید. من الان صحبت می‌کنم و تا وقتی که دارید به من گوش می‌کنید و حواستان به من است، شیطان نمی تواند بیاید شما را راجع به چیزی وسوسه کند. چون شما تمام ذهن و دلتان به سخنرانی است و مشغول درس و مطالعه و مشغول کار هستید و برای آن کارها وقت ندارید. پس شما زمانی می توانید از باطل نجات پیدا کنید که ذهنتان را با حق پر کنید. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»[6] = بگو پناه مى برم به پروردگار مردم. آن که ربوبیت من را به عهده دارد. مالک مدبر من و همه مردم است. در عبارت «مَلِكِ النَّاسِ»[7] = پادشاه مردم»، به چه کسی آدم پناه می برد؟ چقدر قشنگ است؛ هم رب است و هم مالک مدبر است و هم پادشاه است.«إِلهِ النَّاسِ» [8]=  به معشوقم و اله­ام پناه می برم. آن که من عاشقش هستم و او هم مرا دوست دارد و عاشق من است. باید سوره ناس را همینطوری با توجه به معنی بخوانیم. خواندن خیلی مهم نیست، خواندن ابزار است که شما به سراغ یک حقیقت بروید. خواندن یک شماره تلفن است که شما باید شماره تلفن را بگیرید و اگر اشتباه گرفتید، طرف جواب نمی‌دهد. اما بر خلاف دیگران، ائمه و خدا همیشه گوشی را برمی‌دارند. وقتی برداشتند، این ارتباط برقرار می‌شود. پس تو باید به وسیله لفظ و عبادت، به محضر خدا بروی و بگویی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»[9] = بگو پناه می برم به پروردگار سپیده صبح . از شر تمام آنچه آفریده است. و از شر هر موجود مزاحمی که وارد می شود. و از شر آنها که در گره ها می دمند و هر تصمیمی را سست می کنند. و از شر هر حسودی، هنگامی که حسد می ورزد». بنابراین، کسانی که با منشأ خیر، زیبایی، کمال، عاطفه و عشق همیشه ارتباط دارند، هیچ وقت پیشنهادهای کثیف شیطان را قبول نمی کنند. همیشه پیشنهادها و افکار کثیف، در ظرف خلأ و گدایی و کمبود است که به ما توصیه می شود. کمبود عاطفه، ناشی از نبود ارتباط با خدا است علت این که گاهی احساس کمبود عاطفه می کنیم، این است که با کانون محبت و عاطفه که خداوند است، ارتباط نداریم. اگر فکر منفی سراغمان می آید؛ اگر پیشنهاد جهنم می دهند و ما قبول می کنیم؛ اگر پیشنهاد گناه می دهند و ما می پذیریم؛ نشانه این است که پاکی کم داریم که به سمت گناه می‌رویم. پس کمبودها و خلأها، به نفوذ افکار منفی کمک می‌کند. من وقتی که با کمال مطلق ارتباط دارم، کمبودی ندارم. کسی که کمبود عاطفه دارد، می گوید: فلانی مرا تحویل نگرفت؛ برای من هدیه نخرید؛ به من نخندید؛ پیشنهاد ازدواجم را رد کرد؛ به او پیشنهاد محبت و ارتباط دادم و قبول نکرد و به من اَخم کرد؛ من احساس کوچکی و باختن کردم و احساس کردم له شدم. آدمی که از دختر یا پسر و عزیزترین کس، حتی همسرش احساس له شدن کند، کمبود دارد. خدا اصلاً انسان را «له» نیافریده؛ این انسان است که خودش را له می کند. خدا می گوید: من بینهایت دوستت دارم. اشباعت می کنم. معشوقت هم من هستم. کجا کمبود پیدا می کنی؟ «از مهرت این خورشید جان، چون ذره ام هر سو روان           مجذوب حسن دیگران، ای ماه خوبان نیستم» او معشوق و اله من است. در سجده او را بغل می‌کنی و سرت را که از سجده برمی داری، آنقدر لذت دارد که می گویی«أشهد» یعنی چشیدم؛ نه این که می گویم؛ بلکه چشیدم.  «أشهد أن لا إله إلا الله» من اصلاً معشوقی جز خدا ندارم. در عشق و دل، کسی نمی تواند حریف خدا شود. نه نامزد، نه شوهر، نه زن، نه پدر و نه استاد. تنها خدای یکتا معشوق است. «وحده لا شریک له» اصلاً در عشق شریک ندارد.  عشقش را به هیچ چیزی نمی فروشد. چنین کسی اصلاً خلأ و عقده عاطفی پیدا نمی کند. تمام مباحث عقده‌­های روانی که در روانشناسی مطرح است، به خاطر این است که شخص با کانون همه کمالات ارتباط نداشته است. هیچ وقت در مورد کسی که با کانون تمام کمالات ارتباط دارد، چیزی به اسم عقده ایجاد نمی شود. «یتیم بودن» عقده ایجاد نمی کند بچه هایی که پدر و مادر ندارند، نباید دچار کمبود عاطفه شوند. چون پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌آله‌و‌سلم) هم پدر و مادر نداشت. بعضی از انسان‌های بزرگ، یتیم بزرگ شده اند. امام خمینی(سلام‌الله‌علیه) نیز یتیم بزرگ شد. اگر قرار باشد نداشتن پدر و مادر عقده روانی و کمبود عاطفی ایجاد کند که خدا این کار را نمی‌کرد. اما خدا مخصوصاً این کانون‌های محبت را از آدم‌های بزرگ می‌گیرد که بدانند اینها با خدا به هیچ کس و هیچ چیز نیاز ندارند. اینطور نیست که اگر کسی طلاق گرفت و در فشار عاطفی سنگین افتاد، مجبور است که گدایی عاطفه کند. اگر ازدواج کرد یا نکرد، پدر و مادر داشت یا نداشت، دوستش مُرد یا نمرد، اصلاً دچار کمبود نمی‌شود. ممکن است ناراحت شود از اینکه دوستی را از دست داده، اما خودش خلأ پیدا نمی کند. هیچ وقت شیطان به آدمی که ثروتمند است پیشنهاد نمی دهد که بیا برویم تخم ­مرغ بدزدیم، یا یک مشت تخمه بدزدیم. در کمبودهاست که شیطان روی انسان چنبره می زند و انواع انحرافات و ترسها و دلشوره­‌ها و بیماری‌ها را به ما تحمیل می کند. برای دسترسی به دیگر جلسات دشمن شناسی کلیک کنید. سوء استفاده ترانه سازان و خواننده ها از کمبود عاطفی مردم کمبودهای عاطفی به قدری خطرناکند و گدایی عاطفه به قدری آزاردهنده است که در ترانه­‌های روز و عشق و عاشقی که الان تولید می شود، محتوای شعرها طوری است که به جای این که مردم را شاد کند، غم­ و غصه ایجاد می‌کند. ما حتی در بخش موسیقی هم عُرضه نداریم شادی ایجاد کنیم. شعرهایی که برخی خواننده­‌ها می‌خوانند، بطور عمده با ایجاد نیاز کاذب، عقده ایجاد می‌کند. عقده­‌های یک آدم که نمی‌تواند با بینهایت و با کمال‌های بزرگ، خودش را ارضاء کند و محتاج آدمها و گداهایی مثل خودش شده، حالا آن گدا ناز کرده و او را تحویل نگرفته و او یکدفعه احساس شکست و خلأ می‌کند. موسیقی ها و ترانه­هایمان مشکل اساسی دارند؛ کسی که شعر را می نویسد؛ کسی که می خواند؛ کسی که گوش می‌کند؛ و کسی که می‌پذیرد؛ همه در بیراهه هستند. آدم باید خیلی کوچک باشد که گدایی عاطفه کند. خیلی ریز باید باشد که این چیزها در زندگی او منشأ اثر باشد. خدا ما را برای گدایی نیافریده است. خدایی که معشوق من است، صمد است. می‌گوید: تو هم باید مثل من صمد شوی و به هیچ کس باج ندهی. باید بگویی معشوقم اوست و من هم باید مثل معشوقم شوم. اصلاً عشق یعنی شباهت دو عاشق و معشوق به همدیگر. شما باید به معشوق خودت شبیه بشوی تا بتوانی تکمیل شوی. بلال که سیاه­پوست بود، با اعتماد به نفس، خواستگاری دختری زیبا رفت و گفت: «إن تُزَوِجُونا الحَمدُ لله وَ إن لَم تُزَوِّجُونا فَاللهُ أکبر» = اگر دخترتان را به ما بدهید، خدا را شکر می‌کنیم و اگر نمی‌دهید خدا بزرگ است». در مقابل این تفکر، آدم های کوچک و ریز هستند که از خودشان چیزی ندارند و می خواهند از کسی چیزی بگیرند. اینها می گویند: اگر من با فلانی ازدواج نکنم، خودم را می کشم. اگر با کسی که قرار است ازدواج کنم و عاشقم نباشد، به چه درد می خورد؟ این ذلت است. برخی خانمها و آقایان جوان برای من نامه می‌نویسند که این دختر یا این پسر دیگر تحویلم نمی‌گیرد؛ چه کار کنم؟ جواب اینها را حضرت علی(علیه السلام) اینطور داده است: «ما رَأیتُ ذُلً مِثلَ إشتِغالِ قَلبی بِفارِقِ القَلبِ مِنّی»[10]= هیچ ذلتی را مثل این ندیدم که دلم به کسی مشغول باشد که دلش به من مشغول نیست». ضرب‌­المثل خوبی است که می‌گوید: برای کسی بمیر که برایت تب می کند. اگر قرار است او عاشق من نباشد، من برای چه عاشق او باشم؟ برای این عشق‌های یکطرفه در دختر و پسرهای ما اتفاق می‌افتد که ما سراغ منبع عشق نرفته ایم. قرآن می گوید: سراغ منبع بیا تا دیگر به هیچ کس احتیاج پیدا نکنی. یاد خدا و معنویت حقیقی، از لفظ شروع و به عمل ختم می شود «یاد خدا» شیطان را دور می‌کند. یاد خدا به این نیست که تسبیح را برداریم و «سبحان الله و الحمد لله» بگوییم. یاد خدا یعنی یاد کمال بینهایت، یاد معشوق خودت، خدایی که خدای حقیقی است. نه خدای ذهنی تو. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: وقتی به مورچه می‌گویند؛ خدا را می‌شناسی؟ می‌گوید: بله، خدا یک موجود بزرگی است که شاخک‌هایش از من بزرگتر است. مورچه هم فکر می‌کند که خدا شاخک دارد. این خداهای ذهنی ما؛ نه، خدایی که خودش را به  قشنگی در قرآن معرفی می کند. خدایی که خودش را اله من معرفی کرده، «إِلهِ النَّاسِ» دلبر مردم، معشوق مردم. نه فقط خدای مردم، یعنی کسی که من می توانم با او رفیق شوم و با او رابطه دوستی و عاشق و معشوقی برقرار کنم. اصلاً من برای همین خلق شده ام. روح من مال اوست. در تعریف انسان گفتیم؛ انسان نه زن است و نه مرد. در روح و انسانیت که جنسیت نداریم. جنسیتی که داریم، مال بخش حیوانی ماست. بخش انسانی ما که جنسیت ندارد. او یک روح خالص از خداست. اگر خدا درست یاد بشود، انسان با او پر می‌شود. یعنی انسان خودش را با خدا، با کارهای قشنگ و الهی و انگیزه‌­های الهی و انسانی پر می‌کند. ریاضیاتش را هم که مفصل در جلسات قبل توضیح دادیم. آن چیزهایی که قیمتی است. وقتی شما مشغول به او باشید، اصلاً فرصت ندارید که فکرهای کثیف و آلوده و منفی بکنید. فکر منفی سراغ کسی می آید که سوء تغذیه دارد. یعنی یک جاهایی که ما کم داریم و خلاء داریم، شیطان همانجاها دست می گذارد. خلاء ها را با معشوق بینهایتت، با کمالات واقعی و حقیقی پر کن، نه با کمالات خیالی و موهوم و حسی و نباتی و حیوانی که همه را بیان کردیم. خلاءهایی را که می خواهیم با غیر خدا پر کنیم و نمی شود، علتش این است که این کار، حق نیست. چون ظرف تو بینهایت است، باید با بینهایت ارضاء شوی. این که ما بخواهیم نیازهای بی نهایت خود را با محدودها ارضاء کنیم، مثل مُهره­‌ای می ماند که اگر شما یک پیچ کوچکتر در آن بگذارید و بخواهید پیچ بدهید، نمی شود. پیچ و مهره باید با هم سازگاری داشته باشند. وقتی که من بینهایت­‌طلب هستم و روح بینهایت دارم، باید بدانم که فقط با بینهایت ارضا می شوم. معشوق من هم بینهایت است. من انسان هستم و بدن تنها نیستم. فقط یک زن یا مرد نیستم. فقط مذکر یا مؤنث نیستم. فقط یک رئیس و مرئوس نیستم. فقط یک عمو و دایی و خاله نیستم. اینها جنبه حیوانی من است. من یک انسانم. من زوج خدایم. وقتی دو نفر عاشق هم هستند، اصلاً چشم و گوششان کس دیگر را نمی‌­بیند. «حُبُّکَ لِشَیءٍ یُعمی وَ یُصِّم» [11]= دوست داشتن چیزی، چشم را کور و گوش را کرمی کند». ممکن است از معشوق این آدم عاشق، خوشگل تر و بهتر خیلی باشند. اما او اصلاً بهترها را نمی‌­بیند، فقط معشوق خودش را می‌­بیند. من وقتی به کارهای بزرگ و کارهای قشنگ مشغولم، فضای خالی ندارم. پس یاد خدا و معنویت حقیقی، از لفظ شروع می شود و بعد  سراغ توجه، ترجمه، معنا و محتوا می آید. بعد ما را به سمت عمل می‌کشاند. اگر «فوق عقل» فعال شود، کمبودهای پایینی منحرف نمی‌شوند وقتی بخش «فوق عقل» وجود ما فعال باشد، کمبودهای بخش های پایینی برای آدم، خواب و انحراف و افکار منفی نمی‌آورد. چون بخش اصلی وجود ما پُر است از غذا. چون بخش اصلی­‌اش که بینهایت است، مشغول است، بخش های پایینی، اگر غذا هم نداشتند، مهم نیست. الان شما عزیزان نسبت به بسیاری از گناهان معصوم هستید. چون در آن قسمتها پاک و ارضاء شده هستید و اصلاً نیازی ندارید این کارها را بکنید. بقیه گناهان و بقیه افکار منفی هم همینطور است. پس افکار منفی از خلأ ایجاد می شود. از ضعف و کمبود است. وقتی که ما با محتوای حقیقی پُرش کردیم، هیچ وقت آن افکار منفی سراغمان نمی آید. خیالات و خوابهای منفی، زمانی سراغ من می آید که من یک خلأ دارم. اما اگر خلأ و کمبود من در حقیقت بود؛ یعنی با خدا رابطه برقرار کردم و در این رابطه و عشق، خلأ پیدا کردم، نوع خوابهای من از این به بعد تغییر می کند. کسی که خواب می‌­بیند مکه و کربلا می رود، با کسی که خواب می­‌بیند دبی و کیش می رود فرق دارد. اینها دو جور آدم هستند. کسی که خواب کربلا و مکه، امام حسین، رسول الله و امام زمان را می‌­بیند، عاشقی است که در بخش فوق عقل و بینهایت کمبود دارد، یعنی در عشق بینهایت، کمبود دارد. اما کسی که در بخش حیوانی دچار کمبود است یا در بخشهای دیگرش مشکل دارد، همه‌­اش خواب مرغ و کباب می‌­بیند. [1] قرآن کریم / سوره ناس / آیه 1 – 4 [2] منبعی یافت نشد. [3] قرآن کریم / سوره اسراء / آیه 81 [4] همان / ح6427 [5] قرآن کریم / سوره نحل / آیه 98 [6] قرآن کریم / سوره ناس / آیه 1 [7] قرآن کریم / سوره ناس / آیه 2 [8] قرآن کریم / سوره ناس / آیه 3 [9] قرآن کریم / سوره فلق / آیه 1 - 5 [10] منبعی یافت نشد. [11]  بحا رالانوار / 74  / 166 آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9876
زمان انتشار: 18 دسامبر 2018
| |
عرفان‌های جدید، جزء صور مقدس و حربه‌ی شیطان هستند

دشمن شناسی، جلسه 39

عرفان‌های جدید، جزء صور مقدس و حربه‌ی شیطان هستند

شیطان از بهترین کلمات و صورتها استفاده می کند؛ ولی باطل را به انسان القاء کرده و اندازه‌­ها را تغییر می دهد. اندازه­‌های خداوند با اندازه­‌های ساختار وجودی ما تنظیم شده و اینها با هم رابطه مستقیم ریاضی دارند. خداوند در قرآن فرموده:«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»[1] = فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است». خلقت «انسان» کاملاً با ریاضیات قرآن و ریاضیات معارفی که از طریق معصومین علیهم‌السلام ارائه می‌شود، سازگاری دارد. حالا اگر این ریاضیات چه دانسته و چه ندانسته رعایت نشود، نتیجه‌­ای که باید بدهد را نمی دهد.

 

ما اگر ترفندهای دشمن درونی و شیطان را یاد بگیریم، می‌فهمیم که دشمنان خارجی هم دقیقاً از کدام فرمولها استفاده می‌کنند. عرفان‌های جدیدی که مثل قارچ، از داخل و خارج کشور سر در می‌آورند و جوانان را به سمت خودشان دعوت می‌کنند، یکی از بحث‌های صور مقدس هستند. یک جوان نیاز به دین و معنویت دارد. شیطان اول سعی می‌کند که او را از دین خودش و اسلام ناب جدا کند و به سمت فرقه­‌های مختلف عرفانی و انواع تصوف‌ها و عرفان‌های خارجی دیگر مثل سرخپوستی و هندی و ... ببرد. اما اگر نتوانست و جوان در دین خودش ماند و ارتباطش با خدا و معصومین را حفظ کرد، با انواع و اقسام صورتهای مقدس و به صورت یک مسکن، اصول و حرکتهای اصلی را از او می گیرد. پرداخت خمس، ارتباطی با انجام کار خیر ندارد خمس یک دستور ریاضی است که باید انسان سر سال مالیش، اگر از درآمدش اضافه داشت، یک پنجمش را بپردازد. به شخص خمس تعلق می‌گیرد، گاهی اوقات نمی دهد و بعد عذاب وجدان می‌گیرد. از این طرف و آن طرف می‌شنود که اگر کسی خمس ندهد، نماز و عبادتش هم درست نیست و اصلاً از نظر ایمانی ساقط است. برای این که وجدانش راحت شود، چند سفره می اندازد که به فقرا کمک کند؛ یا به آسایشگاه و یتیم­خانه مبالغی را می پردازد. بعد می گوید: من بخیل و خسیس نیستم؛ بی­‌ایمان هم نیستم؛ اصلاً خیریه تشکیل می دهم. کسانی را داریم که خودشان خیریه تشکیل می دهند. اما اهل پرداختن وجوهات نیستند. می گویند خودمان مصرف می کنیم و به دیگران کمک می کنیم. اینها کارهای مقدسی هستند که همه در استخدام شیطان قرار دارد. ارتباط طولانی با صور مقدس، شخص را برای انحراف بزرگتر آماده می کند از نماز تا سایر اعمال عرفانی و معنوی، همه می توانند در استخدام شیطان قرار بگیرند و شیطان با این کار به شخص، یک هویت مذهبی و معنوی می دهد تا در سایه اش، بتواند او را برای انحرافهای بزرگ و خطرهای خیلی بزرگ آماده کند. شریح قاضی، قاضی دستگاه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. شیطان چنان برایش برنامه‌­ریزی می‌کند و با او کاری می کند که حکم قتل امام حسین را می نویسد. کسانی که ائمه را کشتند، بیشترین کسانی بودند که با صورتهای مقدس سروکار داشتند. در لشکر عمرسعد کسانی بودند که ۵۰ بار به حج رفته بودند. ۵۰ بار حج، به آدم صورت مقدس و قدرتی می دهد که وقتی خواست معصیت کند، بگوید نه من خودم آدم درست و پاکی هستم و خیلی کارم درست است. نماز می خوانم، روزه می گیرم، نماز شب می خوانم و کارهای خیر می کنم. آن روحانی که حکم قتل شیخ فضل الله نوری را امضا می کند، شخصی  است که  در نجف درس خوانده و اهل زیارت عاشوراست و به مستحبات و عبادات خیلی اهمیت می داده است. گاهی وقتها شیطان سالها می گذارد که شخص با مقدسات ارتباط داشته باشد تا بتواند موقعی که خواست جنایت کند، راحت­تر بتواند. نمونه اش اقدام هیئت حاکمه آمریکا در بحث کلیسای «اوانجلیک» و بحث معصیت صهیونیسم است. دشمنان از صور مقدس، برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند مسئولین آمریکایی با خانواده­‌شان، یکشنبه­‌ها باید کلیسا بروند و آنجا به آنها القا می‌شود که شما آدمهای مقدسی هستید. شما لشکریان و سربازان خدا هستید؛ پس با قدرت مسلمانها را بکشید. برای همین در 11 سپتامبر وقتی که برج‌های دوقلو را می زنند، اعلام می کنند که جنگهای صلیبی علیه مسلمین شروع شده، به این بهانه مقدس که ما جزء سربازان مسیح هستیم و می خواهیم مقدمات ظهور مسیح را فراهم کنیم، برضد مسلمانها آماده می شوند. آمریکایی ها وقتی افغانستان و عراق را می گیرند در شعارهایشان می گویند: ما از طرف خدا مأمور هستیم تا این کار را انجام بدهیم. بوش می گوید: خود خدا مستقیماً به من دستور داده که من این کار را بکنم. شهردار نیویورک می گوید: آمریکا نماینده خدا بر روی زمین است. بوش پیامبر خداست و مقابله با او کفر است. در سخنرانی ها و فیلم هایشان، مردم را به جهاد مقدس علیه مسلمانها دعوت می کنند و می گویند: ما از طرف خدا مأمور هستیم که کشورهای اسلامی را فتح کنیم و با آنها مقابله کنیم و نابودشان کنیم تا مقدمات ظهور مسیح فراهم شود. یعنی صورت را کاملاً مقدس درست می کنند. دیگر کشتن زن و بچه­‌های مردم لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق و جاهای دیگر، همه مباح می شود. چرا که برای خدا انجام می شود. در کشور خودمان هم زیاد داشتیم، چهره‌­ها، گروه‌ها و جناح‌هایی که از کلماتی مثل دموکراسی، مردم­‌سالاری و آزادی سوءاستفاده کردند، ولی واقعاً دنبال آنها نبودند. صورت مقدس، ایستگاهی برای  استراحت شخص گنهکار است گاهی در حالتها و مکان های عبادی مثل عزاداریها، مسجد، حرم، ماه رمضان، خانمی که تمام وجودش گناه است و آرایش غلیظی هم کرده و اصلا خود حرکت، راه رفتن و در جامعه حاضر شدنش معصیت است؛ برای اینکه بتواند راه ترقی را طی کند و خودش را تخلیه کند، به حرم می رود و زیارت می کند و ضریح را می بوسد و عبادتی هم می کند. دزدی بود که همیشه دزدی می کرد، به جز ماه رمضان که در این ماه فقط گدایی می کرد و روزه می گرفت. از او پرسیدند: چرا در ماه رمضان دزدی نمی کنی و گدایی می کنی؟ گفت: چون می خواهم نانم حلال باشد. اینها مسکن هایی است که ما برای داشتن حس معنوی به خودمان می زنیم. مثل اینکه من الان زیارت می روم، حرم می روم، روضه می روم و برای امام حسین گریه می‌کنم. با گفتن من می روم مسجد یک نقش مذهبی به آن می دهیم. حتی حج عمره. الان جوانانی عمره می روند که اصلاً چیزی از عبادت و دین نمی دانند. فقط چون در دانشگاه قرعه به اسمش خورده، گفته برویم. حتی همین عمره را یک سفر تفریحی تلقی کرده است.   اینطور نیست که اگر چنین کسی به عمره رفت و برگشت، تمام گناهانش بریزد. نه؛ او در خانه خدا هم آلوده است، در مدینه هم آلوده است و آلوده هم برمی گردد. همین حس که من یکبار خانه خدا رفتم یا در حج تمتع، حاج‌­آقا و حاج خانم شدم، یک صورت مقدسی است که روی شخص می آید و به مفاسد و گناهان بیشتر او کمک می کند. در حمله سمت راست شیطان، خیلی ظرافت وجود دارد. شیطان خیلی وقتها می بیند که شخص از فساد و فحشا و روش غلطی که در زندگیش پیش گرفته، عذاب وجدان دارد و الان است که حالش از خودش، به هم بخورد و به سمت توبه برود. برای همین، زود برایش یک صورت مقدس ایجاد می‌کند و مُسکنی تزریق می‌کند. این مُسکن می‌تواند حرم امام رضا، حرم حضرت عبدالعظیم، روضه، یک ماه روزه گرفتن یا حج عمره و تمتع باشد. حتی یک کار قشنگ، خوب و خیر می تواند آدم را تسکین بدهد. برای اینکه شیطان نمی خواهد که تو بفهمی داری خلاف میکنی. اگر عذاب وجدان سراغت بیاید و بفهمی در مقابل خدا قرار گرفته ای و به سمت جهنم می روی؛ حتماَ ترمز می کنی. خیلی از توبه‌­ها و تحولات اساسی معنوی اینطوری در افراد ایجاد می شود. شخص گناه می کند و یواش یواش از خودش متنفر شده و به جایی می رسد که دیگر خسته شده و می گوید: کافی است. چقدر بی­حیایی! چقدر دروغ گفتن! چقدر فرار کردن از خدا! برای همین توانش برای یک آشتی خوب زیاد می شود و این برای شیطان خیلی کشنده است. خدا راه توبه را باز گذاشته است. دریا دریا هم که شما گناه کرده باشید؛ 40سال، 50 سال ،60 سال؛ راه بازگشت و جبران هست. این برای شیطان خیلی خطرناک است. بنابراین، اگر بو ببرد که شخص می خواهد به سمت توبه برود و این توبه‌­اش هم برای این است که دیگر خسته شده و احساس بی‌­آبرویی دارد و فحشا و فساد دارد او را می کشد؛ به او اجازه‌­های عرفانی و معنوی و کارهای خیر می دهد تا ایستگاه‌هایی برای استراحتش باشد و این ایستگاه‌ها شخص را آرام می کند و باعث می شود از خودش متنفر نشود. یعنی در ضمن اینکه اهل فساد و فحشا و منکرات و گناه و ظلم است، چون سوابقی از کارهای قشنگ و خیر در ذهنش دارد، برای همین دیگر خسته نمی شود و تا آخر عمرش به همان مسیر شیطان بسند، ادامه می دهد. صورت مقدس، استراحتگاهی است که برای اینکه شخص دچار عذاب وجدان و نیروی کافی برای توبه نشود و بتواند راحت­تر مردم را فریب دهد. صور مقدس، در سیستم حکومت بنی امیه امام صادق(علیه‌السلام) در مورد سیستم حکومتی بنی­‌امیه در روایتی می فرمایند: « به منبری‌ها و روحانیون می‌گفتند تا می‌توانید بالای منبر از توحید و خدا، پیغمبر، دین، ثواب، آخرت و عبادت بگویید؛ اما حق ندارید یک کلمه در مورد شرک و انحرافات صحبت کنید. گناه را به مردم نشناسانید. ثوابها را بگویید و از بهشت بگویید؛ ولی از جهنم نگویید و شیطان را معرفی نکنید.» امام صادق(علیه السلام) در ادامه می فرمایند: اینها برای این است که «هر وقت خواستند، شرک و انحراف را به مردم تحمیل کنند.» این هنر شیطان است که خودش را کاملاً مخفی نگه می دارد. کثیف‌­ترین افکار، زشت‌­ترین کارها را به ذهن انسان می اندازد و تلقین می کند؛ اما خودش را نشان شما نمی‌دهد. چون انسان اگر شیطان را ببیند، می‌فهمد که او نیست که این فکرها را می کند بلکه شیطان است که این فکرها را در او القا می کند. اگر انسان شیطان را ببیند، راحت­تر می تواند با شیطان مقابله کند. امروزه بین دینداری و بی دینی، جمع صورت گرفته است الان در اکثر کشورهای اسلامی و حتی در کشور خودمان هم به خصوص بعد از جنگ، بیشتر این قضیه رواج پیدا کرده که بین معصیت، بی­دینی، بی­‌نمازی، بی­‌روزه‌­ای و فساد و فحشا با دین جمع صورت گرفته است. یعنی یک نفر می‌تواند اهل فساد و فحشا باشد و صورت‌های مقدس را هم رعایت کند. یعنی خانم می تواند بی­‌حجاب باشد و جلوی نامحرم بدون ضوابط شرعی ظاهر شود و روابطش خارج از چهارچوب شرع باشد؛ ولی آدم خوبی هم باشد و نماز بخواند و به حج و حرم هم برود. در صورتهای مقدس، ما سر خودمان را همیشه کلاه می گذاریم یعنی تا می آییم بو ببریم که داریم مسیر را اشتباه می رویم و ریاضیات الهی و حدود الهی را رعایت نمی‌کنیم؛ شیطان به ما یک فرصت می دهد. گاهی وقتها برای نماز شب بلندمان می‌کند و می‌گوید: «ببین تو چه آدم خوبی هستی! ». اشکی هم برایت درست می کند و صفایی هم می کنی. ولی همان حرکت اشتباه و غلط به سمت جهنم سر جای خودش وجود دارد. اگر بخواهیم شیطان را عبادت نکنیم، باید حملاتش را بشناسیم اولین چیزی که به ما کمک می کند تا شیطان را عبادت نکنیم، این است که یاد بگیریم که منشأ فکر و تولید فکر در ذهن ما چه بود؟ باید یاد بگیریم که ما واقعاً با یک وجود خارجی سر و کار داریم. شیطان یک موجود موهوم نیست؛ بلکه یک شخصیت خارجی است. مثل ما بدن، شکل، فکر، احساسات، عواطف و عقائد خاصی دارد. فقط تنها مشکلی که با او داریم که این هم جزء امتحان ما قرار گرفته، این است که دیده نمی شود و گرنه صدا دارد و حرف می زند و برای ما تولید فکر می کند. قرآن اصرار دارد که انسان بداند شیطان یک وجود خارجی است که با او ارتباط دارد و دستورالعملها را مشخص می کند. خدایی که خالق ما و جهان و مهندس عالم است، می فرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»[2] = آیا من از شما عهد نگرفتم که شیطان را عبادت نکنید». عبادت شیطان، یعنی به حمله‌­هایی که از «جلو، عقب، راست و چپ» به ما می کند، جواب مثبت بدهیم و این پیامها را بپذیریم. یعنی اگر شیطان می خواهد در گذشته بد ما، ما را به سمت کدورتها، شکستها و گناهان ببرد، برای این است که می خواهد ما بنشینیم و راجع به گذشته‌ی بدمان فکر کنیم و به این نتیجه برسیم که راهی به سوی خدا نداریم. برگشت به گذشته به این شکل، عبادت شیطان است. دلشوره نسبت به آینده ی بد، هم عبادت شیطان است. گاهی ما یک فکر معقول نسبت به آینده داریم و شرائط آینده را می خواهیم بسنجیم و بشناسیم. مثلا درباره ی درس خواندن، انتخاب شغل، بلد بودن فرمولهای ریاضی و عشق به ازدواج فکر می کنیم. خوب اینها پیشگیری است و خیلی هم خوب است. ولی گاهی شیطان دلهره را نسبت به آینده چنان زیاد می کند که حال انسان خراب می شود. بطوری که غمگین بودن، غصه و دلشوره داشتن، ناراحت بودن، موجب می شود که دست و دل ما به سمت کار خوب نرود. اینها همه کار شیطان است. گاهی کسی که وسواس دارد و می داند این فرمولها مال خودش نیست؛ بلکه مال شیطان است که می گوید: بیشتر از دو بار آب بریز! این را می داند. شیطان است که تو را یک ساعت نگه می دارد که غسل کنی و به جای یک دقیقه، یک ساعت وقتت تلف شود. این را می داند. اما به عبادت شیطان ادامه می دهد. خدا می‌گوید: من از شما یک عهد فطری گرفتم که عبادت شیطان را نکنید و شیطان را بد بدانید. این عهد با شناخت حمله­‌های شیطان صورت می‌گیرد. یعنی ما می دانیم آن چه که دارد ما را به سمتش دعوت می کند جزء حدود و اندازه‌­های الهی نیست. خودمان هم می فهمیم که این کار، کار غلط و زشتی است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» [3]= و به او شر و خیر او را الهام کرد». امام صادق(علیه السلام) در بحث وسواس فرمودند: اگر از شخص وسواسی بپرسید چه کسی به تو می گوید این کار را بکنی؟ می گوید: شیطان. اصلاً خودمان هم در گفتگوهای روزمره می گوییم: شیطان می گوید یکی بزن در گوشش! شیطان می گوید الان بلند شو فلان چیز را بشکن! شیطان می گوید تلفن را بردار و هر چه دلت می خواهد به او بگو! شیطان می گوید بلند شو از خانه فرار کن! خودش می داند شیطان است و این فکر، فکر درستی نیست؛ ولی این کار را می کند. گاهی وقتی می خواهیم کاری را بکنیم، می گوییم گوش شیطان کر. این نشانه آن است که واقعاً نیاز داریم بعضی جاها شیطان نشنود. اگر هم شنید ما باید بتوانیم درست عمل کنیم. خداوند می فرماید: من یک عهد از همه شما گرفتم که شیطان را عبادت نکنید. چون «إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» [4] = برای شما دشمن آشکار است». یعنی پیام‌هایش، پیام‌های خیلی ظریفی نیست که نفهمی. این را می فهمی. مراجعه به درون خودت بکنی، حتی در ظریف­ترین حمله‌­ها که صورتهای مقدس است و با صورت نماز و عبادت جلو می آید، باز انسان می تواند بفهمد که این کار شیطان است. پیام‌هایی که در آن دلشوره، اضطراب، ناامیدی، کارهای منفی، خستگی، ترس، قهر، جدایی، خشونت، بدجنسی هست، همه پیام‌های شیطان است و هیچ کدام مال انسان نیست. بنابراین، وقتی شما در تصمیمی که می‌خواهی بگیری، یا کار و انتخابی که می خواهی بکنی، دیدی که یکی از این عوامل وجود دارد، باید بدانی که مورد حمله شیطان قرار گرفته ای. بسیاری از آرزوها، با بی نهایت طلبی انسان، سازگاری ندارند حسادت، جدا شدن از خدا و معشوق‌مان و فراموش کردن ابدیت و آخرت، جزء حمله‌­های شیطان است. گاهی شیطان می‌بیند که یک نفر خیلی آمادگی دارد که جزء دوستان خاص خدا و امام زمان بشود و عاشق کارهای قشنگ است؛ عاشق مردم است؛ عاشق کارهای خیر و بزرگ است؛ اما نمی تواند او را سمت فساد، فحشا، منکرات و صورتهای حرام ببرد. بنابراین، می آید سر راه او یک مشغله مقدس و قشنگ را قرار می دهد؛ یک کار خوب و قشنگ که شخص بگوید: این کار من ارزش دارد که انجامش بدهم؛ ولی او را از حرکتهای بزرگ باز می دارد. در مهندسی آرزوها گفتیم که آرزوها را باید از نظر چینش ریاضی و مهندسی در نظر گرفت. خیلی از آرزوها قشنگ هستند و قیمت هم دارند و درست هم هستند. یعنی بعضی کارها واقعاً کارهای باارزشی هستند و پیش خدا ارزش دارند، اما قیمت انسان نیستند. یعنی انسان از آنها مهم تر است و حیف است برای اقدام به آن کارها. خیلی از آدمهای خوب، آرزوهای قشنگ دارند و تلاش می کنند تا به آنها برسند. در رشته تحصیلی، شغل و ... اما در چینش آرزوها باید دقت کنیم کدام آرزوها واقعاً با غایت و بی‌نهایت­‌طلبی من سازگاری دارد که بعداً اگر به آن رسیدم، نگویم: کاشکی کار دیگری می کردم. باید وقتی که بعد از 10 سال یا  15 سال،  برگردم به گذشته، بگویم: درست عمل کردم. وقتی هم با وفات، به آخرت منتقل و متولد شدم، در آنجا بفهمم که من در این مدت درست عمل کرده ام و به بالاترین چیزهایی که یک انسان ممکن است برسد، رسیده ام. اما بعضی اوقات شیطان ما را مشغول ثوابها و ارزش هایی می کند که ثواب هست، کار خوب و باارزش هست؛ ولی بعداً می فهمد خیلی کلاه سرش رفته است. وضعیت کسی که قدر و قیمت خودش را نداند، مثل کسی است که اموالش در دست دیگری است و خبر ندارد که آن چه دردست اوست، اموال این آدم بوده و حالا او می‌آید و از اموال میلیاردی این آدم، یک میلیون به خودش می‌دهد و این آدم هم خیلی خوشحال است که یک میلیون پول گرفته و همیشه ممنون اوست. یکی از عرفا مثال قشنگی زده و می‌گوید: آقایی با فرزند کوچک و غلامش به مسافرت می‌روند. در راه، این آقا می‌میرد. غلام همه ثروت آقا را به نفع خودش مصادره می‌کند و بچه این آقا را هم به خانه خودش می برد و بزرگش می کند. این بچه نمی داند این ثروت مال پدرش بوده و در حقیقت مال خودش است. غلام مثل یک ارباب، همیشه این بچه را به کار می گرفت و به او پول بخور و نمیری می داد. این بچه هم همیشه خودش را مدیون غلام می دانست و از او راضی بود؛ ولی نمی دانست که این غلام چه جنایتی در حقش کرده است. جدی گرفتن دشمنی شیطان، باعث شادی در دنیا و آخرت می شود  این مهم است که بدانیم ما یک دشمن خارجی داریم که باید با او دشمنی کنیم. برای همین خدا تاکید می فرماید: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» [5]= شیطان دشمن شماست؛ شما هم باید با او دشمنی کنید». او دشمنیش را از طریق حمله «راست، چپ، جلو، عقب» و حمله­‌های دیگر انجام می دهد. آیا آن طوری که خدا به ما امر کرده ما با شیطان دشمنی می‌کنیم؟ آیا در زندگی ما چیزی به نام جهاد مقدس و مبارزه با شیطان و میدان پرهیجان و شیرین و جذاب مبارزه با افکار منفی وجود دارد یا نه؟ آیا ما همه زمین­‌خورده هستیم؟ کجای برنامه من از صبح که از خواب بلند می‌شوم تا شب که می‌خواهم بخوابم، صرف این می‌شود که من این قدرت را پیدا کنم که با افکار زشت و منفی و ناامیدکننده و ترساننده و غم‌­آور مبارزه کنم؟ اصلاً آیا من سیستم تغذیه خاصی دارم که من را شاد، امیدوار، قوی و خوش­‌اخلاق نگه دارد و موفقم کند؟یا اصلاً من رها شده ام!  فقط کار می کنم، درس می خوانم، شغل دارم، ازدواج کردم، زندگی کردم؛ ولی تغذیه‌­ای ندارم. آیا واقعاً می توانم بگویم در طول روز، در جاهایی با شیطان با درگیر می شوم و او را زمین می زنم؟  فکرهای حمله از جلو و عقب را در عمل کنار می گذارم؟ در حمله از راست مقابله می کنم که به وسواس، ریاکاری، سالوس و مسائل دیگر دچار نشوم؟ آیا مهارتهای مقابله با افکار منفی را بلد هستم؟ وقتی توانستی با افکار منفی مبارزه کنی؛ می توانی بگویی که ما با شیطان مبارزه کردیم و واقعاً به این دستور خدا عمل کردیم که شیطان را دشمن خودمان بگیریم و در این دشمنی کردن هم موفق باشیم و پیروز. شما به میزانی که می توانید با این افکار مقابله کنید و شیطان را دشمن بگیرید، پیشرفت می کنید. اساساً این فرمول کلی یادتان نرود که ما تمام موفقیتها و شادی های دنیایی و آخرتی مان بسته به این است که در افکارمان چقدر بتوانیم به منفی ها غلبه کنیم و چقدر بتوانیم شیطان را دشمن بگیریم. آیا در زندگیمان چیزی به اسم شیطان موضوعیت دارد یا تا آخر عمر عبدش هستیم؟ اصلاً آیا تا به حال این را فهمیده ایم که کسی همیشه همراه ما هست که در ذهن و دل ما تولید فکر می کند و این افکار مال ما نیست؟ من را با پدر و مادر، با همسر، با خواهر و برادر، با دوستم، با شاگرد و استادم طرف می کند و زندگیم را خراب می کند. ناامید، دلسرد، عصبی، پرخاشگر و زودرنجم می کند. او دشمنی است که نزدیک ماست با ما همراه است و در ما تولید فکر می کند. پیام‌هایش آشکار است. پیام‌هایش را راحت می توان فهمید که خوب نیست. رنگ و بو و کُد دارد. رنگ شیطانی.  بنابراین باید اول با شیطان مبارزه کرد و اگر کسی بخواهد در بحث دشمنان خارجی موفق شود، باید اول در  مبارزه با شیطان موفق شود. [1]  قرآن کریم / سوره روم / آیه 30 [2] قرآن کریم / سوره یس / آیه 60 [3] قرآن کریم / سوره شمس / آیه 8 [4] قرآن کریم / سوره یس / آیه 60 [5] قرآن کریم / سوره فاطر/ آیه 6

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9846
زمان انتشار: 10 دسامبر 2018
| |
دوری از یادخدا، نزدیک شدن به شیطان است

دوری از یادخدا، نزدیک شدن به شیطان است

شیطان به معنای «فاصله گیرنده و دورشونده» است. در روایت داریم، وقتی که انسان یاد خداست و یاد هدف خودش است و مسیر را درست می‌رود، شیطان بر او هیچ غلبه ­ای ندارد؛ اما به محض این‌که غفلت می‌کند، او به سراغ انسان می‌آید. وقتی انسان به یاد خدا می‌افتد، شیطان از او دور می‌شود و کاری به او ندارد.    برگرفته از مباحث استاد شجاعی، دروس «دشمن شناسی»

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9839
زمان انتشار: 8 دسامبر 2018
| |
بیماری وسواس، تبعات فراوانی دارد

دشمن شناسی، جلسه 37

بیماری وسواس، تبعات فراوانی دارد

بیماری وسواس باعث می شود انسان در درازمدت از عبادت متنفر شده و در طول عبادت حضور قلب نداشته باشد. در نماز به جای اینکه دقت کند که در حال حرف زدن با خدا و معشوق خودش است و از خدا لذت ببرد، همه فکرش این است که کلمات را درست ادا کرده یا نه؟ حروف از مخرج بود یا نبود؟ با وسواس، وضویی که قرار است برای ما طهارت بیاورد، عامل نجاست روح ما می شود. غسلی که قرار است پاکی بیاورد، انواع بیماریها را در نفس ایجاد می کند. بیماری وسواس، از طریق ژنتیک منتقل شده و انسان را تا جهنم می برد.

انسانِ وسواسی، در بند شیطان است حضرت امام(سلام الله) در کتاب «اربعین حدیث» (چهل حدیث) می فرماید: «آری وسواس از خطرات شیطانیه و اعمال ابلیس لعین است که به وسیله آن، شخص وسواس را افسار کرده است.» امام می فرماید: «شک و تزلزل، از القائات شیطان است و این القائات، منشأ تخیلات باطل و اوهام خبیثه می گردد.» سؤال مهمی که یک وسواسی باید از خودش بپرسد، این است که من برای چه می خواهم عددها را تغییر بدهم؟ چه کسی به من می گوید این عددها را تغییر بده؟ آیا دین خدا سخت است؟ وقتی که کارشناسان دینی گفته‌اند دو بار آب ریختن روی فلان چیز کافی است، پس چرا من این کار را سه و چهار بار انجام می‌دهم؟ «یکی از مسلمانان در وضو گرفتن وسواس داشت و چندین بار اعضای وضو را می شست؛ ولی باز هم به دلش نمی چسبید و آن را نادرست می خواند و تکرار می کرد. عبدالله سنان می گوید: به حضور امام صادق(علیه السلام) رفتم و از آن شخص یاد کردم و گفتم با اینکه او مرد عاقلی است، در وضو گرفتن وسواس دارد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: این چه عقلی است که در او وجود دارد؟ چگونه مرد عاقلی است، با اینکه از شیطان پیروی می کند؟ هیچ آدم باشعور و عاقلی وسواسی نمی شود. اگر عقل داشته باشد، می داند که این کار حرام محض است و مخالفت با خداست و چنین کسی ملعبه شیطان شده است.گفتم چگونه از شیطان پیروی می کند؟ حضرت فرمود: از او بپرس: این وسوسه که به او دست می دهد و وسواسی که دارد، از چیست؟ خود در جواب خواهد گفت: کار شیطان است.»[1] انسان وسواسی، با احکام دین آشنا نیست بیمار وسواسی، دین جدایی برای خودش درست می کند. چون  با احکام خدایی آشنا نیست؛ حدود و اندازه ­های دیگری را می دهد. باید از شخص وسواسی سؤال کرد: شما با تعریف خودت، چیزی را نجس می دانی یا با تعریف خدا؟ اگر تعریف خودت هست که خودت کارشناس نیستی، چون تعداد نجاسات و راه اثبات آنها در دین مشخص است. بنابراین، اگر در دستشویی منزل یا دانشگاه، چیزی افتاد که خیس بود، نمی توانی حکم کنی که این نجس است. اگر آب بپاشد و ترشح کند، نمی توانی بگویی؛ چون در توالت بوده، پس من نجس شدم. لزوماً همه جای توالت نجس نیست. شما باید با چشم خودت ببینی که نجس شده یا عین نجاست در آنجا باشد. برای غسل کردن به اندازه ­ای که عرفاً زیر دوش بایستی و آب به همه جای بدنت برسد، کافیست. تجسس هم لازم نیست که آیا آب رسیده یا نه. یکی از بزرگان دین، غسلی کرد و از حمام خارج شد. کسی به او گفت: فکر کنم به قسمتی از بدن شما آب نرسیده. ایشان  گفت: من باید  مقداری که عرفاً لازم است زیر دوش بایستم، ایستادم و پاک شدم. من پشتم چشم ندارم که ببینم. در روابط زن و شوهر که باید پر از صمیمیت و عشق و محبت باشد، زن آنقدر حساس است که گاه، مرد وقتی از در داخل می شود، به جای سلام و علیک و دست دادن و روبوسی کردن، همانجا خانم، مرد را به حمام می فرستد و می گوید به نظرم تو نجس شده ای. از حمام درآمدن و به فضای خانه آمدن هم یک مصیبت است که حوله نباید به جایی بخورد. شوهر بیچاره تا بیاید بنشیند، باید چند تا حوله عوض کند. وسواسی ها چیزهایی را نجس می دانند که در دین نجس نیست و چیزهایی را آب می کشند که لزومی برای آب کشیدنش ندارد. بیماری وسواس، انسان را از خدا دور می کند اعتقاد به نجاست و پاکی، مخصوص آدمهایی است که به دین اعتقاد دارند. اگر شما واقعاً به دین اعتقاد داری و می گویی خدا گفته، اندازه­ های خدا روشن و آسان است، پس این حرفها مال خدا نیست. بیمار وسواسی به خدا نزدیک نمی شود، بلکه از خدا دور می شود. چون یک نماز با حضور قلب نمی‌تواند بخواند و از یک عبادت هم نمی تواند لذت ببرد. وسواسی حدود و اندازه ­های ریاضی خدا را هم متهم می کند و خود خدا را هم متهم می کند. باید به او گفت: بالاخره خدا بهتر می داند یا تو؟ کدام اندازه ­ها درست است؟ آن که خدا داده، یا آن که تو دادی؟ کار به یک جایی می رسد که وقتی به یک وسواسی گفتند: مرجع تقلید تو اینطور می گوید، گفت: فلانی اینطور گفته! او حالیش نمی شود.   چرا وسواسی ها در امور اقتصادی وسواس به خرج نمی دهند؟ «کسانی که گمان می‌کنند، وسواس آنها از روی کمال تقوا و احتیاط در دین است، مانند وسواس داشتن در شستشو، طهارت، وضو گرفتن و غسل کردن، چرا در مورد سایراحکام الهی مثل امور اقتصادی و مالی که احتیاط بیشتری لازم است، احتیاط و مراقبت نمی کنند؟» از همین جا باید بدانیم که وسواس،  نشانه تقوا و دینداری نیست. امام سؤال می کند که اگر واقعاً وسواس شما از روی دینداری است، در مسائل اخلاقی، اعتقادی و مسائل دیگر احکام که خیلی بیشتر باید رعایت کنید!  آیا کسی را می شناسید که در اموال شبهه ­ناک که حلال و حرام بودن آنها کاملاً معلوم نیست، وسواس داشته باشد؟  می گویند: خانه فلانی رفتیم. می دانیم خمس نمی دهد؛ لقمه ­اش هم حرام است، ولی می خورد و کیف می کند و تردید هم نمی کند و اصلا به فکر رد مظالم دادن هم نیست. اگر قرار است احتیاط کنی، باید در حیا، حجاب و مسائل اخلاقی، ارتباط با پدر مادر، با همسر، با فرزندان  احتیاط بیشتری کنی. در اینطور جاها ما به خودمان خیلی باج می دهیم و اصلاً هم وسواس نداریم. تاکنون کدام شخص وسواسی را دیده ­اید که عوض یک مرتبه خمس و زکات دادن، چند مرتبه داده باشد؟! به جای یک مرتبه حج چند مرتبه رفته باشد؟! در کمک به فقرا، آیا وسواسی ها می گویند احتیاطاً ما صد تومان دادیم، صد تومان دیگر بدهیم؟ چرا اینجا شیطان نمی گوید به دلم نچسبید؛ این صد تومان کم بود، بهتر است ده تا صد تومان دیگر هم بدهم؟ اینطور جاها چرا دلم اصلاً مطرح نیست؟ اگر واقعا اهل طهارت هستی، چرا اهل حلیت واقعی نیستی؟ حرام هم نوعی نجاست است. چطور وقتی کینه ی مومنی در دلت می آید، نمی گویی؛ دلم نجس شد؟ بهتر است دلم را بشویم و پاک کنم؛ بهتر است احتیاطاً حرف نزنم؛ تهمت نزنم؛ غیبت نکنم و کینه به دل نگیرم؛ بهتر است احتیاطاً این حرفی که در مورد دیگری زده شده را قبول نکنم و منشأ اثر قرار ندهم. برای کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید. وسوسه و وسواس برای درمان وسواس چه کنیم؟ وسواس،  نشانه رعایت بهداشت نیست بعضی ها وسواس را یک کمال، پز و پرستیژ می دانند. شخص می گوید: من آنقدر اهل نظافت هستم که یک ظرف را که کسی با آن آب خورده، باید چهار بار بشویم. شخص مقابل هم خیال می‌کند: او چقدر با کلاس است، پس من پنج بار می‌شویم و همینطور وسواس را از همدیگر یاد می‌گیرند. با هم به رقابت می افتند که چه کسی بیشتر احتیاط می کند و چه کسی بیشتر مثلاً بهداشت را رعایت می کند؛ ولی این بهداشت نیست. از حد که می گذرد و  می خواهی بهداشت را رعایت کنی؛ مریض می شوی. می گوید: موهای من چرب است. آنقدر شامپوی ضد چربی می زند که چربی مورد نیاز مو از بین می رود و موی سرش خشک می شود. پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: «اَلتُرابُ رَبیعُ الاَطفال»[3] = خاک، بهار بچه­ هاست». بچه­‌ها باید خاکبازی و گِل بازی کنند. در این خاک و گِل، چیزهایی هم به دست می آورند. خود پیغمبر هم گِل بازی کرده است. ولی ما می گوییم؛ بچه باید در محیط بسته آپارتمان، صد بار دستش را بشوید. چنین بچه ای با کمی خاک، سریع مریض می شود؛ چون بدنش نسبت به میکروب عادت ندارد. این بچه ­هایی که در خیابان و کوچه، در روستا و بیابان خاک بازی می کنند و بزرگ می شوند، همیشه سالمتر و قویتر از بچه هایی هستند که این گونه رشد نکرده اند. نمی گویم بهداشت رعایت نشود و مثلا دست شسته نشود. از خانم فاطمه زهرا(سلام الله) سفارش شده که حتماً باید دستها، قبل از غذا و بعد از غذا شسته شود. [4] پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) می فرماید: اگر برایتان سخت نبود، می گفتم مسواک زدن واجب است. نمی گوییم بهداشت رعایت نشود؛  اما وقتی زیاد به آن سمت برویم، بیماری های زیادی برای ما درست می شود. زندگی بشر پر از این افراطهاست. سوء ظن از وسوسه های شیطان است چطور وقتی از خواب بلند می شوی و شیطان خودش را در خواب به شکل پدر، مادر، همسر و برادر به شما عرضه کرده؛ نسبت به همه بدبین می شوی؟ چرا در اینجا احتیاط نمی کنی و نمی گویی القاء شیطان و وسوسه بوده؛  بلافاصله تا خواب می بینی قبول می کنی و  خواب شیطانی را منشأ اثر قرار می دهی؟ سوءظن هم یکی از وسوسه هاست. هر وقت به کسی، خصوصا مومنی بدبین شدید، بگویید: می توانم این حرف و عمل زشت او را به صورتهای قشنگ هم تفسیر کنم. اگر اینها را روی کاغذ یادداشت کنید، می‌بینید که صورت‌های قشنگ، بیشتر از زشتی هاست؛ ولی همیشه ذهن ما سراغ بدترین نوع تفسیر می رود و زود به اطرافیان بدبین می شویم. زیرا از وسوسه های شیطانی تبعیت می کنیم و توجه نمی کنیم که خداوند می فرماید:«إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ= محققا شیطان اراده کرده است که بین شما دشمنی و کینه واقع شود». اگر قرار باشد وسوسه و وسواس، منشأ تقوا داشته باشد، باید اینطور جاها احتیاط کنیم و بگوییم: درست است که من با چشم خودم دیدم و با گوش خودم شنیدم؛ اما انشاءالله که اینطور نیست. ولی ما به جای این که اینطور باشیم، با خیال و خاطره هم به آدمها بدبین می شویم و شیطان راحت به ما القا می کند. در ادامه حضرت امام (سلام الله) فرمودند:«بنابراین، شخص وسواسی باید بداند وسواس داشتن، ربطی به دین و دیانت ندارد؛  بلکه از جهل، نادانی و نفهمی و مخالف دین است. ولی چون حقیقت امر را به شخص وسواسی نگفته اند و نه تنها او را از این حرکت انحرافی، منع و ملامت و سرزنش ننموده اند؛ بلکه از کار او تعریف و تمجید هم کرده ­اند؛ او هم این عمل زشت را تعقیب کرده و به حد کمال رسانده و خود را ملعبه دست شیطان و بازیچه لشکریان و یاران او قرار داده و از ساحت قدس مقربین دور کرده است.» شک در مورد خدا و دین  باید توسط کارشناسان رفع شود علامه جعفری می گوید: اگر از شک در مورد دین، عبور کنید، آن شک، مقدس است؛ اما اگر در آن بمانید، همان شک، تبدیل به شک نامقدس و شوم و شیطانی تبدیل می شود. امام امت(سلام الله) در مورد وسواس در کتاب اربعین خود می فرماید: «بدان که وسوسه، شک، تزلزل، شرک و مانند آنها از خطورات و القائات ابلیس است که در دل مردم می اندازد.» شک کردن معمولا در مورد خدا، پیغمبر، قرآن، ائمه و اصلاً در مورد حقانیت دین حق صورت می گیرد و هیچ اشکالی هم ندارد؛ اما باید با شک به طرز درستی برخورد شود. شخصی به امام رضا(علیه السلام) عرض کرد: من خدا، قیامت و اینها را قبول ندارم. امام رضا(علیه السلام) فرمودند: تو یقین داری که نیست یا شک داری؟ شخص کمی فکر کرد و گفت: تردید دارم؛ یعنی حضرت او را از مرحله یقین به شک آورد. حضرت فرمودند: اگر خدا و قیامت وجود نداشته باشد، چه کسی باخته؟ من باخته ام یا تو؟ گفت: هیچ کدام، هر کس به عقائد خودش دلخوش بوده؛ بعد هم که مُردیم اگر قیامت و خدایی وجود نداشته باشد، کسی نباخته است. حضرت فرمودند: اگر قیامت و آخرت وجود داشته باشد چه کسی باخته است؟ شخص فکر کرد و گفت: اگر وجود داشته باشد، من باخته ام.[2] یک خانم آمریکایی داستان مسلمان شدن خودش را اینطور بیان کرد که دوست مسلمانم به من گفت: ببین  اسلام اینها را گفته؛ اگر راست باشد، کسی که اینها را قبول نکند باخته است. این را گفت و رفت. اما دیگر من نتوانستم از این فکر در بیایم که اگر بعد از مسیح هم پیامبری آمده باشد، من باید دین او را بپذیرم. چون از طرف یک خدا آمده اند. کتاب آسمانی او هم همان کتاب انجیل ما است؛ ولی کاملتر. اگر راست باشد من چکار کنم؟ نمی توانم جوابگو باشم. همین دغدغه باعث شد تا من تحقیق کنم و مسلمان شوم. عقل می گوید: اگر چیزی شایع شد، باید در موردش تحقیق کنم. باید با شک، عاقلانه برخورد کنم. اگر دو نفر اعلام کردند سالن را ترک کنید؛ در اینجا بمب کار گذاشته شده، می گویید: شاید راست باشد؛ پس بهتر است برویم، هر چند هم اگر دروغ باشد، ضرری نکرده ایم. عقل می گوید: باید فرار کنیم. اکثر قریب به اتفاق مردم کره زمین، یک میلیارد و چند صد هزار مسلمان، مسیحی، یهودی همه به خدا و قیامت معتقد هستند. اگر در قیامت و خدایی که میلیاردها انسان روی کره زمین می گویند هست، راست باشد و من در مقابل این خدا ایستاده باشم، چه می شود؟ مسئله قیامت است؛ شوخی نیست. نص قرآن است. می گویند در قیامت پنجاه سؤال از نحوه زندگی شما می کنند؛ راست است یا دروغ است؟ اگر یقین داری که دروغ است، میلیاردها آدم می گویند راست است. بیا با آنها صحبت و بحث کن. آیا می توانی ده ها هزار جلد کتاب تحقیقی و علمی در این زمینه نوشته شده را رد کنی؟! بنابراین، برخورد با «شک»، کار علمی می‌طلبد و روش علمی دارد و باید به کارشناس مراجعه کرد. مثل اینکه من دندان درد داشته باشم، می‌توانم پیش پزشک گوش و حلق و بینی بروم؟ اگر بروم هم دکتر و هم بقیه می‌گویند: تو دیوانه هستی. باید پیش دندانپزشک می رفتی. امروزه کسی نمی تواند بگوید در باره چیزی شک داشتم و کسی جواب مرا نداد امروزه طوری است که هر کس در هر جای دنیا سؤال راجع به مسائل دینی  داشته باشد، مرکز پژوهش حوزه علمیه با تلفن و نامه و سایت، در سطوح مختلف موجود است و پاسخ می دهند.  الان کسی نمی تواند بهانه داشته باشد که من در مورد خدا، دین، پیغمبر شک کردم وسؤال داشتم و سؤالم  بی­جواب ماند. در این زمینه ده‌ها هزار جلد کتاب به زبان های مختلف و در سطوح مختلف نوشته شده که هیچ کس نمی تواند ردشان کند. خیلی محکم در مورد قیامت، ائمه، خدا، خصوصیات خدا و همه چیز صحبت شده و به سؤالات نیز پاسخ داده اند.  اما این اشتباه است که من به همکار، پدر و خواهر خودم که هیچی بلد نیستند، بگویم: خدا را برای من اثبات کن. آنها را هم مریض می کنم. این خیلی کار اشتباهی است. سؤال داری پیش استاد خبره و کارشناس مذهبی برو. یادمان باشد که هر روحانی که عمامه سرش بود و عبا روی دوشش بود، کارشناس مذهبی نیست. تخصص روحانی باید با سؤال شما تناسب داشته باشد. روحانیون هم مثل پزشکان، یک دوره عمومی تقریباً ده ساله دارند. بعد از آن می‌توانند در رشته‌­های تخصصی مثل فقه، فلسفه،  قرآن ، تفسیر، حدیث، تاریخ اسلام و کلام و... کار کنند. متخصصان، شبانه ­روز در ده ها سایت علمی قدرتمند مشغول پاسخگویی به سؤالات و شبهات هستند؛ هر چند از روی لجبازی و عناد طراحی شده باشد.   نهاد نمایندگی ولی فقیه نیز، 22 هزار پرسش و پاسخ  دانشجویان کشور را در طول چند سال در تمام زمینه­ های فقه، منطق، فلسفه، عرفان، کلام، مسائل اجتماعی، سیاسی، حقوقی، خانوادگی، و احکام، جمع آوری کرده است و در قالب سی­دی های آموزشی ارائه داده است. بعد از ایجاد شک و شبهه، نباید اعمال دینی را کنار گذاشت شک خوب است. خوب است که شک کنیم. اشکالی هم ندارد؛ اما شیطان خیلی ناجوانمردانه برخورد می کند. سؤال را ایجاد می کند و تو را همانجا نگه می دارد و می گوید: ببین! از کجا معلوم خدا هست؟ حالا که شک داری، نماز و روزه را رها کن. بعد از آن نمی گذارد سراغ بیماریت بروی و شکت را برطرف کنی و اگر در آن حالت بمیری، برایت خیلی خطرناک است. ما اگر شک هم برایمان ایجاد شود، حق نداریم به ترکیبات دینی مان دست بزنیم. سؤال طبیعی است؛ سؤال هم داری، نمازت را بخوان! رها کردن دین، مثل این است که وقتی لباست کثیف یا نجس شده، نمی گویی که این لباسم نجس است، آن را دور بیندازم و تا خانه عریان بروم و در آنجا لباس نو بپوشم؛ بلکه تا خانه با همان لباس کثیف تنت می روی و  لباست را عوض می کنی. سؤال که برای انسان پیش می آید، نباید دینش را کنار بگذارد و بگوید من که شبهه برایم پیش آمده، دیگر دینم را کنار می گذارم و  چیزی را رعایت نمی کنم. این حرف، حرف شیطانی است.   [1] چهل حدیث ( اربعین حدیث) امام خمینی / ص 399 [2] منبعی یافت نشد.  [3]مجمع الزوائد ج8 /  ص 198 [4]كتاب العوالم : ج 11 /  ص 629

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9812
زمان انتشار: 27 نوامبر 2018
| |
موجودی که از رحمت خدا مأیوس است

استاد محمد شجاعی

موجودی که از رحمت خدا مأیوس است

در حدیثی داریم از حضرت رضا (علیه‌السلام) که نام شیطان «حرث» بوده و بعد از این‌که نافرمانی کرد و از رحمت خدا هم ناامید شد و توبه نکرد، «ابلیس» نامیده شد. ابلیس از «بَلَس» است، به معنای «مأیوس شدن» و خود ابلیس یعنی مأیوس؛ یعنی موجودی که از رحمت خدا مأیوس و ناامید است.    برگرفته از مباحث «دشمن شناسی» هویت و اسامی شیطان چیست؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed