www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 4802
زمان انتشار: 10 مارس 2016
| |
ولایت فرهنگی در خانواده

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

ولایت فرهنگی در خانواده

ما علاوه بر تلاش دنيايي، بايد براي سعادت ابدي هم تلاش كنيم چون اين مسئوليت به گردنمان گذاشته شده است. معنويت يعني بايد مجموعه چيزهايي كه به ما كمك مي‌كند سالم متولد شويم. از پيامبر «صلي‌الله عليه و آله و سلم» سؤال كردند: چگونه خانواده را نگه داريم؟ فرمودند: 1 ـ امر به معروف، 2 ـ نهي از منكر، 3 ـ تعليم به خير كنيد. ما در خانواده وظيفه تعليم داريم. هم خود و هم خانواده را به سمت سعادت آخرت سوق دهيم.

در روایت داریم: علم فقط سه‌تا است؛ 1 ـ اصول عقاید، 2 ـ فروع دین (احكام)، 3 ـ اخلاقیات. غیر از این سه تا فضل است (در ریاضی، جبر و علوم انسانی و... دانشمند است اینها خوب است به شرط اینكه بیاید كنار خداشناسی و هدف‌شناسی و انسان‌شناسی) كسی كه علم آخرت دارد و دكتر هم باشد این پیش خدا فضیلت دارد. آموزش‌های علوم مختلف: 1 ‌ـ علوم نظری مثل رساله، اخلاقیات، عقاید (باید قانع شود، دستوری نیست). 2 ـ علوم عملی كه مهم‌تر است. كسی كه ولایت فرهنگی دارد، باید اینها را یاد دهد. (حرام، حلال، اخلاقیات، قرآن، عقاید را به فرزندانمان یاد دهیم كه سالم متولد شوند.) آموزش قرآن: حضرت علی «علیه‌السلام» فرمودند: حق فرزند بر پدر این است كه؛ 1 ـ برای او اسم خوب انتخاب كند. 2 ـ خوب تربیتش كند. 3 ـ قرآن را به او تعلیم دهد. (روخوانی و معارف قرآنی) نماز و سایر آموزه‌های دینی باید تدریجی باشد و با فشار شروع نشود. ولی وقتی به مرحله بلوغ رسیدند باید مورد مؤاخذه قرار بگیرند. ما در همه مراحل زندگی بچه‌ها (درس، شغل، ازدواج) آن‌ها را تحت فشار قرار می‌دهیم ولی وقتی به معروف‌ها و منكرها و انجام واجباتشان می‌رسد، می‌گوییم: فشارها آن‌ها را عقده‌ای می‌كند. چرا وقتی یك خطر بزرگ بچه‌ها را تهدید می‌كند این‌قدر سهل‌انگاری می‌كنیم. این بچه دو روز دیگر اعتراض می‌كند كه چه‌طور برای رفتن سركار یا رفتن بچه به مدرسه او را بیدار می‌كنی ولی برای خواندن نماز می‌گویی گناه دارد بیدارش كنم؟! آیا ما در فطری‌ترین نقطه زمین نمی‌توانیم فرزند خودمان را كنترل كنیم ولی پدر و مادرهای آمریكایی در طبیعی‌ترین نقطه زمین فرزندانشان را كنترل می‌كنند! در این موارد تنبلی می‌كنیم. این عظیم‌ترین خیانت است چون كوتاهی كردن در مسائل ابدی افراد خانواده است. در قیامت تو را با فرزندانت می‌سنجند. پس در ابتدا باید فرزندانمان را آموزش دهیم اگر با آموزش شروع كنیم نه امر به معروف می‌خواهد نه نهی از منكر. در صورت كوتاهی كردن امر و نهی می‌خواهد یا دیگران ویروس خطرناك به او وارد كردند كه باید امر و نهی می‌خواهد یا دیگران ویروس خطرنك به او وارد كردند كه باید امر و نهی به‌صورت شیرین شود. پس بچه‌ها كه به سن بلوغ می‌رسند نماز نمی‌خوانند زنگ خطر است. رسیدن به سن بلوغ باید جزء مطالبات پدر و مادر باشد. در روایت داریم: ما اهل بیت فرزندانمان را از 7 سالگی آموزش روزه می‌دهیم. نصف یا كم‌تر یا بیشتر از روز را می‌گوییم روزه بگیرند تا زمانی كه گرسنه یا تشنه شود امر می‌كنیم افطار كنند. تا این‌كه عادت كنند به روزه در حجاب و نماز و قرائت قرآن هم همین‌طور. شما از 9 سالگی شروع كنید تا عادت كنند. ائمه از 5 سالگی برای نماز شروع می‌كنند شما از 7 سالگی شروع كنید. حضرت علی «علیه‌السلام» فرمودند: از دانش ما، احادیث و علم ما اهل بیت به فرزندانتان به مقداری یاد دهید كه گروه‌های منحرف نتوانند آن‌ها را منحرف كنند. به‌خصوص الآن كه تاب و توان دشمنان ما در مقابل دختران پسرانمان در دین محمد «صلی‌الله علیه و آله و سلم» اسلام‌سازی زیاد كرده‌اند. انواع دین پیامبر را متشابه ساخته‌اند و یك مرز باریكی با اسلام ناب دارند. از اساتید فاضل و روحانیون خوش خط و خال استفاده می‌كنند. در اسلام ناب شما زیر بار دشمن نمی‌روید و باج نمی‌دهید. دوست ندارید غیر خدا كسی به شما دستور دهد. در اسلام آمریكایی همه این‌ها را زیباتر می‌دهند ولی ولایت با آمریكا باشد. اگر با اسلام ناب بچه‌های ما آشنا شوند بیمه می‌شوند و آلودگی پیدا نمی‌كنند. راه خطا نمی‌روند. زیر دست اساتید فاجر نمی‌روند. دشمن هزینه زیاد صرف كرده و همه امكانات را هم تدارك دیده است. حضرت علی «علیه‌السلام» به امام حسن «علیه‌السلام» فرمودند: پسرم قبل از این‌كه دیگران قلب تو را به انحراف ببرند من به تربیت تو مشغول شده‌ام. باید قبل از انعقاد نطفه ماه اول تا نهم و شیردهی هیچ مقاومتی ندارند پس باید مراقبه داشت. عقاید سالم: اصول عقاید خوب، اخلاقیات خوب، احكام را به فرزندان باید یاد داد. چون فرزندان احكام را بلد نیستند. تن به معاملات وارتباطات غیرشرعی می‌دهند بدون این‌كه بدانند خلاف است. آخرین نكته تعلیم كه لازم است از نماز هم بالاتر است، ولایت و مودت پیامبر و محبت خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» است. ما مأمور به مودت و محبت فرزندانمان به پیامبر و اهل بیت هستیم و واجب است. قرآن: بگو من هیچ اجری از شما نمی‌خواهم جز مودت خانواده‌ام. مودتی كه منجر به عمل می‌شود. محبت حداقل 2 كار را برای ما می‌كند: 1 ـ طی طریق ما را سرعت می‌دهد. گاهی فرزندان شما حرف شما را قبول نمی‌كنند ولی به‌خاطر عشق به اهل بیت راهی را می‌روند. ارتباط معنوی با معصومین دو چیز را ایجاد می‌كند: 1 ـ راه را آسان می‌كند. 2 ـ راه را شیرین می‌كند. هیچ‌وقت و در هیچ جا سابقه نداشته كه كشورهای بزرگ یك كشور را تحریم كنند ولی مردم به‌خاطر ارتباط با رسول خدا و ائمه آن را تحمل كردند و رد می‌كنند و پیشرفت می‌كنند. پس اگر می‌خواهیم فرزندانمان بیمه شوند آن هم مودت اهل بیت را به آن‌ها یاد دهیم. چه فرزندان و چه كسانی‌كه ما عهده‌دار مسائل فرهنگی آن‌ها هستیم. اگر فرزندان نتوانند ارتباط مستقیم برقرار كنند با اهل بیت شما نمی‌توانید با هیچ قدرتی آن‌ها را از مسیر اشتباه برگردانیم. (موفق را با چه می‌سنجید از تولد تا مرگ یا تولد تا ابدیت می‌نگریم خیلی هم ارتباط ندارند ولی موفق هستند) این نگاه وارونه است در پیروزی و شادكامی. نبی اكرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» فرمودند: فرزندانتان را به سه خصلت تربیت كنید؛ 1 ـ محبت پیامبر 2 ـ محبت اهل بیت 3 ـ محبت با قرآن (انس با قرآن آدم را بیمه می‌نماید.     مطالب بیشتر: پای درس استاد مجموعه سخنرانی های استاد محمد شجاعی مجموعه کتابهای استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4779
زمان انتشار: 5 مارس 2016
| |
مختصری درباره سوره مبارکه رعد

مختصری درباره سوره مبارکه رعد

رعد یعنی صدای غرش آسمان و این سوره مکی است. وارث: در آیه 13 چون سخن از تسبیح و حمد رعد به میان آمده است این سوره «رعد» نام گرفته است.(1) تمامی این سوره در مکه نازل شده است. در شرایط و اوضاعی که مشرکین: - رسالت پیامبر اکرم(ص) را منکر بودند و می‌گفتند: تو پیامبر نیستی و نیز منکر آن بودند که قرآن از جانب خداوند نازل شده است. - می‌گفتند: اگر تو پیامبری چرا معجزه نداری. آنان معجزه‌ای غیر از قرآن می‌خواستند. - منکر معاد بودند و می‌گفتند: آیا وقتی خاک شدیم دوباره از نو زنده می‌شویم؟ چگونه ممکن است انسان بعد از مردن و متلاشی شدن اجزای بدن و پوسیدن و خاک شدن، دوباره زنده شود؟ - می‌گفتند: چرا عذابی که ما را از آن می‌ترسانی، نازل نمی‌شود. اگر راست می‌گویی، چرا به این وعده‌ات عمل نمی‌کنی؟ - مهم‌تر از همه آنکه برای خدا شریکانی قرار داده بودند و آنها را اولیای امور مردم می‌پنداشتند. در سوره رعد، اینگونه افکار و سخنان باطل مشرکان مطرح و بدان پاسخ داده می‌شود، و برخی آیات توحید در هستیف بیان می‌شود. از آنجا که یکی از اموری که کفار منکر آن بودند، امر رساتل و قرآن بود، در آیه نخست می‌فرماید: (الف، لام، میم، راء. این است آیات کتاب؛ و آنچه از جانب پروردگارت نازل شده حق است، اما بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند.) همانگونه که در آیه آمده است: قرآن حق است، اما بیتشر مردم که رو به باطل دراند، به کلام پروردگار ایمان نمی‌آورند. خداوند در آیه 28 یک اصل کلی مهم را بیان می‌کند. آن اصل این است که: (.... آگاه باش که تنها با ذکر ]و یادِ[ خداست که دلها اطمینان ]و آرامش[ می‌یابد) این «ذکر» شامل تمام انواع آن می‌شود: ذکر و توجه به خدا با فکر و اندیشه و دل، ذکر با زبان، ذکر با قرآن و با غیر قرآن.(2) «اطمینان» به معنی سکون و آرامش است. انسان وقتی به کسی یا به چیزی دلگرم و خاطر جمع باشد، می‌گوید: «به آن فرد یا به آن چیز اطمینان دارم»، یعنی آرامش دلِ من به آن است. زندگی انسان‌ها پر است از اضطراب‌ها، دلهره‌ها و ترس‌ها و آرامش، گمشده انسان است. هیچ کس هدفی جز رسیدن به سعادت و نعمت و نیکبختی‌ ندارد و آرامش انسان در رسیدن به آن است. بشر پیوسته تلاش می‌کند که به سعادت برسد. اما برای دستیابی به سعادت خویش با دو مشکل روبروست. 1- شناخت درستی از سعادت ندارد 2- اگر هم سعادت را بشناسد، در اسبابی که وی را به سعادت برساند، دچار مشکل است؛ چرا که این اسباب غالباً ناقصند و یا در راه با مانع برخورد می‌کنند. تنها توجه و یاد خداست که این دو مشکل را برای انسان حل می‌کند، توضیح مطلب این است که: 1- تنها خداست که تصویری درست و مطابق با واقع از سعادت نشان می‌دهد و انسان را از خطا و فریب شیطان و نفس و خیالات پوچ و باطل حفظ می‌کند. 2- تنها اوست که می‌تواند انسان را به سعادت برساند. اسباب رسیدن به سعادت، همه به دست اوست. خداوندی که فوق بندگان و اسباب جهان مادی است؛ پروردگار جهان، ولی و سرپرستِ مومنان و پناهِ پناهندگان. خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است. به هر سو رو کنیم، روی به وجه نیکوی او کرده‌ایم. محکم‌ترین تکیه‌گاه است. در تمام سختی‌ها یار و یاور مومنان و متوکلان و بهترین انیس و مونس است. سرچشمه همه مهربانی‌هاست، و همه محبت‌ها پرتوی از مهرِ اوست. سوره رعد سوره «سیزدهم» قرآن است و در جزء «سیزدهم» قرآن واقع شده و آیه‌ای که کلمه رعد در آن ذکر شده، آیه «سیزدهم» این سوره است. 1- رجوع کنید به المیزان، ج11، ص 269 و 270. 2- رجوع کنید به المیزان، ج11، ص 486. کتاب گلستان سوره‌ها – ص 84 محمد حسین جعفری

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه پرسش: 4763
28 فوریه 2016
| |
پرسش50.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

شناسه پرسش: 4748
25 فوریه 2016
| |
پرسش49.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 4650
زمان انتشار: 1 فوریه 2016
| |
چرا سوره یس ،قلب قرآن است

چرا سوره یس ،قلب قرآن است

کمتر سوره ای در فضیلت، مانند سوره ی یاسین است. در فضیلتش همین بس که گفته اند: اِنّ لِکلِّ شیءٍ قلباً القرآنِ سورةُ یاسین: هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره ی یاسین است.1 سوره یاسین با بررسی این سوره چنین می یابیم که آیات سوره یس به طور کلی به سه بخش تقسیم می شود، و هر بخش یکی از اصول اعتقادی اسلام را بیان می کند، بخشی از آن که از ابتدای سوره شروع می شود نحوه مواجهه مردم را با انبیاء الهی بیان می کند در واقع به اصل اعتقادی نبوت  می پردازد و سپس مردم و حال آن ها را در پذیرش یا عدم پذیرش دعوت انبیاء شرح می دهد. بنابر نظر برخی از صاحب نظران معتقدند سوره یس از این جهت قلب قرآن نامیده شده كه مطالب اصلى قرآن مجید را به طور سربسته در بردارد. یعنی تمام مطالب و مبانی که در کل قرآن کریم آمده است در این سوره اجمالا مطرح شده است و اگر فردی بر تلاوت این سوره مبارکه تداوم داشته باشد و بر آیات آن دقت و تدبر داشته باشد گویا همه قرآن را درک کرده است و این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است. اساس قرآن بر معرفى مبدأ و معاد است. یعنی توحید و قیامت و لازمه خداشناسى و توحید، شناخت و معرفت نسبت به پیامبران خدا است. دنبال این اهداف، مجادله و مبارزه با كفار و مشركین، استدلال بر درست بودن راه خداپرستان و باطل بودن دیگران می باشد و بالأخره داستان بهشت و بهشتیان و نعمت هایى كه در آن است و دوزخ و دوزخیان و رنج هایى كه در آن است؛ مطرح شده است. با یك نظر اجمالى به این حقیقت مى رسیم كه مطالب اصلى قرآن كه مربوط به مبدأ و معاد و دعوت به آن است در این سوره جا دارد، بقیه امور فرع است؛ لذا قلب قرآن آیات خداشناسى است كه مبدأ و معاد خداست و مبانی و اصول دین می باشد و سوره "یس" این مبانی را دارا است و می توان نام آن را قلب قرآن نامید. قلب؛ حیات مادی و معنوی همان گونه که قلب، حیات جسمانی انسان را تأمین می کند، این عقاید سه گانه هم حیات دینی انسان را تأمین می کند. اگر عقاید ثلاثه نباشد، به طور مسلّم دین انسان، حیاتی ندارد! خود نماز و حرکت بدن به تنهایی ارزشی ندارد، امساک معده از غذا ارزشی ندارد؛ انفاق کردن فقط بخشیدن مال و دارایی نیست. اگر تمام این اعمال از اعتقاد به خدا و اعتقاد به معاد منبعث شود، ارزش پیدا می کند! بنابراین عقاید سه گانه در دین انسان، کار قلب را انجام می دهد، آن طور که قلب در بدن عامل حیات است، عقاید ثلاثه هم در دین انسان، عامل حیات است. در تمام سوره های قرآن، به توحید و نبوّت و معاد اشاره شده است، ولی در سوره یاسین، این سه عقیده یعنی اعتقاد به توحید، نبوّت و معاد، به نحو جامع و بالغ آمده است و احتمالاً به همین علّت سوره ی یاسین در قرآن مثل قلب است در بدن انسان. آنچه دلیل بر حقّانیّت قرآن است، حکیم بودن آن است و تمام محتویاتش حکمت است و حکمت هم حقایق منطبق بر واقعیت هاست. پس قرآن چون دارای حکمت است، حقّ می باشد نه چون خدا قسم خورده حقّ است... قلب قرآن در بیان مرحوم علامه طباطبایی (ره) مرحوم علامه طباطبایی (ره) فرمود ما از استادمان مرحوم قاضی سوال کردیم چرا سوره یاسین قلب قرآن است؟ ایشان گفتند به مناسبت آیات پایانی سوره یاسین است. کلام آخر ...دو نکته در باب قلب قرآن قلب عالم وجود محمد است که « لولاک لما خلقت الافلاک» پس همه موجودات به طفیل محمد موجود گردیدند و منظور از یس سید انبیاء محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله است . بنابراین سوره ای هم که ویژه محمد باشد نسبت به همه قرآن قلب قرآن می گردد و همان طوری که خود محمد قلب عالم وجود است از همان نخستین آیه، سید انبیاء محمد صلی الله و علیه و آله را مخاطب قرار داده و به قرآن حکیم سوگند می خورد که او از فرستادگان به حق خداست پس از آیاتی چند صریح می فرماید: همه اشیاء را در پیشوای آشکار کننده جادادیم و ضبط نمودیم از سعه روح محمدی خبر می دهد که همه عوالم وجود در او پیچیده و جاداده شده است مرکز و قلب عالم، محمد است. دومین نکته که به نظر می رسد سوره یس مطالب اصلی قرآن مجید را به طور سربسته در هر جلد با اساس قرآن بر معرفی مبدأ و معاد است و لازمه خداشناسی معرفت پیغمبران خداست ... با یک نظر اجمالی به این حقیقت می رسیم که مطالب اصلی قرآن که مربوط به مبدأ و معاد و دعوت به آن است در این سوره افتاده و بقیه امور فرع است لذا قلب قرآن، آیات خداشناسی است که مبدأ و معاد خداست و سوره یس آن را دارا می باشد. (قلب قرآن شهید دستغیب ص 3 تا 16)

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4192
زمان انتشار: 22 دسامبر 2015
| |
چه کسی افراطی است؟ قرآن پاسخ می دهد!

افراطی و قرآن و جوانان انقلابی و امام خامنه ای

چه کسی افراطی است؟ قرآن پاسخ می دهد!

  با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند و تنها رضای او را می طلبند؛ و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است. سوره کهف - آیه 28   جمعى از ثروتمندان مستکبر و اشراف از خودراضى عرب به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدند، و در حالى که اشاره به مردان با ایمانى همچون سلمان، ابوذر، صهیب، و خباب و مانند آنها مى‏ کردند گفتند: اى محمد! اگر تو در صدر مجلس بنشینى ، و این گونه افراد که بوى آنها مشام انسان را آزار مى‏ دهد، و لباسهاى خشن و پشمینه در تن دارند، از خود دور سازى (و خلاصه مجلس تو مجلسى در خور اشراف و شخصیتها! بشود) ما نزد تو خواهیم آمد، در مجلست خواهیم نشست و از سخنانت بهره مى‏ گیریم، ولى چه کنیم که با وجود این گروه جاى ما نیست! در این هنگام آیات فوق نازل شد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد که هرگز تسلیم این سخنان فریبنده تو خالى نشود و همواره در دوران زندگى با افراد با ایمان و پاکدلى چون سلمانها و ابوذرها باشد هر چند دستشان از ثروت دنیا تهى و لباسشان پشمینه است. به دنبال نزول آیات پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جستجوى این گروه برخاست (گویا با شنیدن این سخن ناراحت شدند و به گوشه‏اى از مسجد رفتند و به عبادت پروردگار پرداختند) سرانجام آنها را در آخر مسجد در حالى که به ذکر خدا مشغول بودند، یافت، فرمود: حمد خدا را که نمردم تا اینکه او چنین دستورى به من داد که با امثال شما باشم. آرى زندگى با شما و مرگ هم با شما خوش است! "معکم المحیا و معکم الممات‏" ---         تاریخ تکرار می شود، ثروتمندان مستکبر و اشراف از خودراضى زمان پیامبر هم افراد مومنی چون سلمان، ابوذر، صهیب، و خباب و مانند آنها را می کوبیدند و می راندند. امروز نیز همین گونه است. عافیت طلبان و انقلابی های فرسوده چون خودشان کند و شل شده اند جوانان مومن انقلابی را با کلیدواژه "افراطی" می کوبند. در حالی که قرآن خود آنها را افراطی می خواند.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 4138
13 دسامبر 2015
| |
پرسش32.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

شناسه پرسش: 4137
13 دسامبر 2015
| |
پرسش 31.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 4060
زمان انتشار: 9 ژولیه 2020
| |
یک دلیل عرفانی زیبا در مورد حجاب

زن تا زمانی که در حجاب است، حق است، اما زمانی که از حجاب درآمد، وجهه خلقی پیدا می کند و توانایی اش شکسته می شود.

یک دلیل عرفانی زیبا در مورد حجاب

این حجاب در حقیقت صفت خدا داشتن زن است، خداوند هم محجوب است. خودش فرمود: «از پشت هفت هزار حجاب دارید من را می بینید» اگر عدد را بالاتر ببرد، باز هم حق است.

کل عالم و مقام عصمت عالم اگر به صورت یک شکل و بافت و صورتی دربیاید، قهراً به بافت انسان درمی آید. همان طور که قوه خیال، حقایق آن سویی را مطابق با مناسباتی که بین شان است، با اشکال این سویی برای انسان پیاده می کند، قوه خیال عالم هم، عصمت نظام عالم را در نشئه طبیعت به صورت انسان شکل می دهد و چون عصمت بیشتر با اسم شریف «الباطن» سازگار است، لذا به صورت زن شکل می دهد، نه صورت مرد. چون مرد بیشتر با اسم شریف «الظاهر» و زن بیشتر با اسم شریف «الباطن» در ارتباط است، لذا همان مقام اسم شریف «الباطن» در شریعت، برای زن به صورت حجاب مطرح شده است. این حجاب در حقیقت صفت خدا داشتن زن است، خداوند هم محجوب است. خودش فرمود: «از پشت هفت هزار حجاب دارید من را می بینید» اگر عدد را بالاتر ببرد، باز هم حق است. نه این که دین اگر به زن می گوید حجاب را نگه دار، العیاذ بالله جسارت به زن است، بلکه این در حقیقت، احترام به زن است. به او می گوید چون تو مطابق اسم شریف «الباطن» الهی پیاده شده ای، ما نمی خواهیم در معرض دید هر کسی قرار بگیری، لذا محجوب باش. بگذار اگر دیگران می خواهند تو را ببینند، از پشت حجاب ها ببینند. این حجاب برگرفته از حجاب حق است، لذا حجاب دژ زن است، چه این که خداوند هم دژ دارد. فرمود: هرچه کوشش کنید، نمی توانید حقیقت غیبیه ذات مرا ببینید. آن قدر محجوبم، آن قدر در حجابم که هر چه حجاب ها را خرق کنید، باز هم همچنان باید مرا در پشت حجاب ببینید. هرگز من کشف تام نمی کنم. حتی در قرآن هم کشف تام ذاتی نکرد. قرآن هم اگرچه خدا را به ما معرفی می کند، اما یا با الفاظ است یا با معانی یا صور که هم الفاظ حجابند، هم معانی و هم صور. خدا از پشت حجاب ها خود را معرفی کرد، و الا حق آن طوری که حق است، برای خلق جلوه نمی کند، که لازمه جلوه گری حق برای خلق، بساط خلق را جمع کردن است. زن تا زمانی که در حجاب است، حق است، اما زمانی که از حجاب درآمد، وجهه خلقی پیدا می کند و توانایی اش شکسته می شود. پس حجاب برای زن یک احترام است تا بیشتر شبیه به خداوند شود. واقعیت این است که اگر بخواهند «عصمت اعظم» را به صورت بشر در بیاورند، به بهترین شکل در خواهند آورد که بهتر و زیباتر از این چهره در نظام هستی نباشد. لذا مشابه چهره جناب صدیقه طاهره علیهاسلام در عالم هرگز زنی پیدا نمی شود، چه این که مشابه چهره پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهم السلام هرگز در عالم پیدا نمی شود. حال که عصمت کبرای الهی در حضرت صدیقه طاهره علیها سلام تجلی کرده است، او آن چنان در حجاب قرار می گیرد که فقط امیرالمؤمنین علیه السلام لیاقت دیدار همچنین جمالی را داشته باشد. لذا اگر علی بن ابی طالب نبود، برای تو هرگز در عالم کفوی برای این بانو وجود نداشت.[1]   پینوشت: 1. سخنان حضرت استاد صمدی آملی/ محرم ۸۸   منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4024
زمان انتشار: 19 نوامبر 2015
راهكارهاى قرآنى در بهداشت‏ روانى‏

راهكارهاى قرآنى در بهداشت‏ روانى‏

مناسب‏ ترین راه حل مشكل تضاد میان جنبه ‏هاى جسمانى و روانى انسان، ایجاد هماهنگى میان آن‏دو است. به این معنا كه انسان در حدود شریعت نیازهاى جسمانى خود را ارضا كند و همزمان با آن به ارضاى نیازهاى روانى خویش نیز بپردازد. اگر انسان در زندگى به میانه ‏روى و اعتدال و دورى از زیاده ‏روى و افراط در ارضاى انگیزه ‏هاى جسمانى و روانى ملتزم باشد، ایجاد هماهنگى میان نیازهاى جسم و روح كاملاً امكان‏ پذیر است. خداوند در این‏ باره مى‏ فرماید: «وَ ابْتَغِ فِیمَآ ءَاتَكَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِیبَكَ مِنَ الدُّنْیَا»(3) در آن‏چه خدا به تو داده سراى آخرت را جستجو كن و بهره ‏ات را از دنیا فراموش مكن. با برقرارى تعادل میان جسم و روح، ماهیت انسان به طور حقیقى و كامل شكل مى ‏گیرد. تعادل جسم و روح در شخصیت انسان، نمایانگر توازن عمومى است. هر كس كه بخواهد از این تعادل برخوردار باشد باید به آموزه‏ ها و دستورهاى قرآن توجه نماید، زیرا نه تنها ایمان به آن گزاره‏ ها و عمل به آن آموزه‏ ها و دستورها موجب تحقق بهداشت روانى است بلكه بهداشت جسمى بشر و سعادت دنیوى و اخروى او را نیز فراهم مى ‏آورد. از نظر قرآن تعادل شخصیتى و شخصیت بهنجار در صورتى حاصل مى ‏آید كه جسم و روح در آن متعادل باشد و نیازهاى هر یك به خوبى ارضا شود. انسانى كه داراى شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مى ‏دهد و نیازهاى آن را در حدود شرع مقدس روا داشته و برآورده مى‏ سازد. از آن‏جا كه اسلام و قرآن بنیادش بر محوریت توحید است، تعادل شخصیتى و عدم تعادل را بر پایه عقیده به آن ترسیم و تصویر مى ‏كند. قرآن مردم را بر این اساس به سه نوع مؤمن، كافر و منافق دسته ‏بندى مى‏نماید. به نظر قرآن مؤمن كسى است كه از تعادل شخصیتى برخوردار است و كافر و منافق دچار عدم آن و نابهنجار هستند؛ زیرا به نظر قرآن كفر و نفاق بیمارى است كه مى ‏بایست درمان شوند و در حقیقت این افراد از چنین تعادلى برخوردار نمى‏باشند. آموزه‏ ها و دستورهاى قرآنى در راستاى ایجاد تعادل و درمان این بیمارى است؛ از این‏رو قرآن خود را به عنوان دارو و درمانگر معرفى مى‏كند: «وَشِفَآءٌ لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین»(4)؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین»(5) بر این پایه بهداشت روانى از نظر اسلام یعنى ایجاد زمینه براى بروز ایمان به توحید و عمل به آن‏چه او را به توحید مى ‏رساند و تعادل شخصیتى درونى و بیرونى را پدید مى ‏آورد.

، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed