www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 5853
زمان انتشار: 13 دسامبر 2016
| |
یکی از راه­های مبارزه با غم، صدقه دادن است

راه های مبارزه با غم (68)، 95/8/15

یکی از راه­های مبارزه با غم، صدقه دادن است

مهمترین دلیل خرج کردن و صدقه دادن، "شدن" است. نه این که خدا به ما نیاز دارد. بلکه بخاطر تقرب و شباهت ما به حق تعالی است.

صدقه دادن بخشی از  شئونات انسانی است نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «تَدَارَكُوا الغُمُومَ والهُمُومَ بالصَّدَقاتِ یَكْشِفُ الله تَعالى ضَرَّكُمْ وَیَنْصُرُكُمْ على عَدُوِّكُمْ وَ یُثَبِّتُ عِندَ الشدائدُ اَقدامَکُم= اندوه­ ها و غصه ­های خود را با صدقات جبران کنید تا خداوند گرفتاری ­های شما را برطرف کند و در برابر دشمنانتان شما را یاری نموده و در سختی­ ها گام­ هایتان را استوار کند». انسان 5 شأن وجودی دارد: جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی. انسان چون قرار است شبیه خدا و مثل اعلای خدا شود، غیر از حق تعالی با چیز دیگری آرام نمی­ گیرد و این هدف خلقت ماست. انسانی که بی­ نهایت طلب است، باید در مجرائی قرار بگیرد که این مجرا بتواند به سهولت او را به این هدف برساند. یعنی سبک زندگی اش را به گونه ­ای انتخاب کند که همراه با سرعت، قدرت، رشد، شادی و آرامش و تشبه به حق تعالی باشد. اگر کسی بخواهد این گونه باشد، باید روحی داشته باشد که بزرگ و قوی شود تا شبیه اهل بیت شود.  فلسفه همه عبادات و قوانین احکام اسلامی برای این است که نفس در روند حرکتش، شبیه به اصل و حقیقت خودش، یعنی حق تعالی بشود. پس برای "شدن" باید بتوانی در هر شأنی سهم خودت را بالا ببری. یعنی دریافت ­ها و پرداخت هایت شبیه الله شود. پس صدقه و بخشش مخصوص پولدارها نیست. هر انسانی چه فقیر و چه غنی، حتما باید در مالش سهمی برای فقیر داشته باشد. همان گونه که کودک از سینه مادر هر چه بیشتر بمکد، بیشتر شیر تولید می شود، در صدقه هم خداوند تضمین کرده که صدقه را 1 تا 700 برابر می کند. یعنی دوباره همان مال را و بیشتر از آن را به تو بر می گردد. البته این در دنیاست و غیر از ثواب آخرتی است که در جای خود محفوظ است. صدقات 5 بخش وجودی یعنی: در کمالات جمادی مثل مالی که در اختیار دیگران می­توانیم قرار دهیم؛ درکمالات گیاهی مثل خدمت به خلق و دین خدا که نوعی خروجی بدن و صدقه است؛ در بخش حیوانی مثلاً اگر صاحب مقام و منصبی هستیم و موقعیتی داریم، به مردم خدمتی کنیم؛ در بخش عقلی می­توان اطلاعات و علم و معرفت را در راه خدا خرج کرد؛ در بخش فوق عقلانی و معنوی، انسان می تواند خروجی برای خدا و دین خدا داشته باشد. بنابراین هر چقدر صادرات انسان بیشتر باشد، وارداتش هم بیشتر خواهد شد. یعنی موجب افزایش خیر و برکت و سعه وجودی انسان می شود و این یعنی شباهت به حق تعالی. چرا صدقه بدهیم؟ مهمترین دلیل خرج کردن و صدقه دادن، "شدن" است. نه این که خدا به ما نیاز دارد. بلکه بخاطر تقرب و شباهت ما به حق تعالی است. سیدالشهداء (علیه­ السلام) فرمودند: «اعْلَمُوا انَّ حَوائِجَ النَّاسِ الَیْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْكُمْ فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ= بدانید كه حوایج مردم به سوى شما از نعمت­ هاى خداوند بر شماست؛ پس از این نعمت­ ها دلتنگ نشوید». این فقیر آمده تا تو را بزرگ کند. پس برخورد درستی داشته باشیم. مهمترین هدف در فلسفه عبادت و صدقات و خمس و زکات و.... رشد بخش فوق عقلانی است؛ یعنی شبیه شدن به اصل و خانواده آسمانی­مان و ملحق شدن به آن­ها. نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) رمز جبران شدن همّ و غم­ های انسان را صدقات می ­داند. «تَدَارَكُوا الغُمُومَ والهُمُومَ بالصَّدَقاتِ» انسان گاهی نسبت به پدر و مادر و دوست و اطرافیان ظلم ­هایی کرده و دسترسی به آن­ها ندارد، یا معصیت ­هایی کرده که فکر می­ کند، قابل برگشت نیست. اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می­ فرماید همه اینها با نیکی کردن و صدقه دادن، قابل جبران است و ما چیزی غیر قابل جبران نداریم. جبران کردن یعنی اهل خیر و برکت باشیم تا مشکلات گذشته، حال و آینده ­مان حل شود. هر چند پرداخت صدقات سخت است. مال باشد به گونه ­ای سخت است؛ جان باشد که نوعی جهاد است و سخت تر خواهد بود. اما با خروجی بیشتر، انسان بانشاط­ تر خواهید بود. پس کسی که اهل صدقه نیست، مثل عفونت به خشکی و گندیدگی می­رسد که باعث ایجاد غم و غصه در روح او می­ شود. افراد بدبین، ترسو و خسیس، همیشه عفونی هستند. اما انسان خوش بین و شجاع و بخشنده همیشه دلش آرام است و افکار منفی ندارد و جریان­ دار و زلال است. بنابراین، اگر بخواهید غصه ­هایتان برطرف شود (گذشته، حال و آینده) باید در هر شأنی از شئون تان خروجی داشته باشید. اهمیت پیاده­ روی یکی از خروجی­ های بدن، «پیاده ­روی» است. کسانی که می خواهند به درجات بزرگی برسند، اول باید بتوانند بر بدنشان تسلط داشته باشند. یعنی بدن را مهار و مدیریت کنند تا بتوانند بخش­ های خیالی، وهمی و عقلی خویش را مدیریت کرده و به غیب برسانند. انسان با این مدیریت، می­ تواند خواب­ های قشنگ داشته باشد و به انبساط و آرامش و شادی روح برسد. پس وقتی 4 بخش وجودی انسان، تحت حاکمیت فوق عقل قرار گرفت، آن وقت است که علمش و سایر شئونش ضرری ندارد. این بدن هر چه سختی بکشد، مثل روزه گرفتن، خدمت به مردم یا پیاده­ روی اربعین، و.... کنترل می ­شود. در روایت گفته شد که کلید تمام بدبختی ها تنبلی و بی­ حوصلگی است. یکی از مهمترین تنبلی ­ها، «تنبلی بدن» است. کسی که حجاب ندارد (مرد یا زن)، کنترل بدن ندارد. کنترل در دیدنی ها و شنیدنی­ ها. یعنی نمی تواند خود را در این امور کنترل کند. پیاده روی جمعی مهم است. چون جریان ساز است. دین اسلام تا امروز بوسیله حرکت­ های بدنی مثل سینه زدن، زنجیر زدن، راهپیمائی، هیئت ­ها و ... زنده مانده است. برای همین است که دشمنان با هدف ضایع کردن این راهپیمائی ­ها تلاش در از بین بردن آن دارند و با جایگزین کردن قمه ­زنی­ها سعی در بد و کریه نشان دادن چهره اسلام دارند. پس راهپیمائی اربعین حسینی خیلی مهم است و ثواب و خیرات و برکات معجزات زیادی دارد. چون مهمترین اتفاقی که باید بیفتد، رفع غربت و آوارگی و تنهائی امام زمان (علیه ­السلام) است. باید با حسین­ زمان خودمان ارتباط برقرار کنیم و موانع ظهورش را برطرف کنیم. از این رو، نباید بدن­مان بی­ خاصیت باشد. و باید از آن خوب استفاده کنیم. صدقه، گرفتاری­ها را برطرف می­ کند در ادامه روایت می­ فرماید: «یَكْشِفُ الله تَعالى ضَرَّكُمْ وَیَنْصُرُكُمْ على عَدُوِّكُمْ= صدقه دهید تا خداوند گرفتاری ­های شما را برطرف کند و در برابر دشمنان تان شما را یاری کند». کسانی که می­ خواهند به شادی و آرمش برسند، باید نقش زیادی در شاد و آرام کردن دیگران داشته باشد. انسانی که دغدغه همسر یا خواهر یا برادری یا اطرافیانش را برطرف می­ کند، خدا هم توجه خاص به او دارد و موانعی که بر سر راهش قرار می­ گیرد را برطرف می­ کند. این سنت نظام خلقت عالم است. هیچ وقت از خدا طلبکار نباشیم که چرا مشکلاتم حل نمی­ شود، بلکه اگر توجه به خروجی خود داشته باشیم و اهل صدقه باشیم، راه­ های بسته شده، باز می شود. اما نکته مهم این است که خروجی اول ما باید برای خانواده خودمان باشد. نه مثل مردی که برای همه عاطفه می ریزد، ولی برای خانواده خودش این طور نیست. اگر خروجی داشته باشید و اهل صدقه در 5 بخش وجودی تان باشید، ثروت هم زیاد می شود و ناراحتی برای انسان باقی نخواهد ماند. این دلشوره های ۵ بخش پایینی ماست که  نمی گذارد رزقی از آسمان داشته باشیم.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5852
زمان انتشار: 13 دسامبر 2016
| |
برای درمان غم ها چه دعایی بخوانیم

از استاد محمد شجاعی

برای درمان غم ها چه دعایی بخوانیم

یکی از دعاهای خیلی مهم این است که در طلب مان از خدا یک اسم اعظم را در اول وآخر دعاهایمان بیاوریم. این اسم اعظم «صوات بر محمد و آل محمد» است.

نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «تُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ نِصفَ اللَّیلِ، فَیُنادی مُنادٍ: هَل مِن داعٍ فَیُستَجابَ لَهُ؟ هَل مِن سائِلٍ فَیُعطى؟ هَل مِن مَكروبٍ فَیُفَرَّجَ َنهُ؟ فَلا یَبقى مُسلِمٌ یَدعو بِدَعوَةٍ إلاَّ استَجابَ اللّه ُ لَهُ= درهای آسمان نصف شب باز می شود. یک منادی ندا می کند آیا غمزده ای هست که گشایش به او داده شود. هیچ مسلمانی نیست که از روی صمیم قلب دعا کند، مگر اینکه خداوند اجابت می کند. یکی از دعاهای خیلی مهم این است که در طلب مان از خدا یک اسم اعظم را در اول وآخر دعاهایمان بیاوریم. این اسم اعظم «صوات بر محمد و آل محمد» است. یکی از دعاهایی که برای درمان غم ها مفید است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ= خدایا برای من فرج و مخرج (نجاتی) قرار بده  درکارم و روزیم کن از جای که فکرش را می کنم و از آنجائی که گمانش را نمی کنم». تجربه نشان داده از جاهایی که اصلا گمانش را نمی کردیم، بیشتر روزی ما رسیده است تا جائی که گمانش را می کردیم. در دعای دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله: «اللَّهُمَّ، رَب السموات السَّبْعِ، وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، اكْفِنِی كُلَّ هَمٍّ مِنْ حَیْثُ شِئْتَ، وَكَیْفَ شِئْتَ، وَ مِنْ أَیْنَ شِئْتَ، إِلا أَذْهَبَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ هَمَّهُ= بار خدایا! پروردگار هفت آسمان و آنچه میان آن‌ها است و پروردگار عرش بزرگ! کفایت کن مرا هر جور که دلت می‌خواهد و به هر شکلی که خودت می‌دانی و از جائی که خودت می‌دانی. هیچ کس این‌گونه نمی‌گوید مگر اینکه خداوند هم و غمش را برطرف می‌کند». پس کمیت و کیفیت حل شدن مشکل، به دست خود خداست. گاهی وقت‌ها انسان آنقدر مضطر می شود که به در خانه پدر و مادر می‌رود تا مشکلش را حل کند. اما اگر انسان به در خانه خدا برود و بگوید ای خدا! هر طور خودت حل میکنی مشکلم را حل کن، آثار دیگری دارد. انس می‌گوید: پیامبر هر وقت گرفتار می‌شد، این‌گونه می‌گفت: «یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، بِرَحْمَتِكَ أَسْتَغِیثُ= ای زنده و ای پایدار!  به امید رحمت و مهربانی تو فریاد خواهی می‌کنم». ذکرهای «یا میسر» 320 برای آسان شدن کارها ذکر «یا منعم» برای گرفتن نعمت (مادی و معنوی) ذکر «یا فارج» 284 برای فرج همه گرفتاری‌های سخت، مخصوصا فرج آقا امام زمان (علیه‌السلام) و مشکلات دیگران. اگر کسی لیاقت پیدا کرد که برای بندگان خدا غصه بخورد، غمخوارش حضرت می شود و خیر و برکت به سراغش می‌آید. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «ثَلاثٌ لا یَضُرُّ مَعَهُنَّ شَیءٌ = سه چیز است كه با وجود آن‌ها هیچ چیز زیان نمى‌زند».  ۱- «الدُّعاءُ عِندَ الكَربِ= دعا هنگام گرفتاری» البته بهتر است که  قبل از آن که مشکلات بروز کند دست به دعا برداریم تا مشکلات به وجود نیاید. ۲- «وَ الاِستِغفارُ عِندَ الذَّنبِ=  آمرزش‌خواهى هنگام گناه» یعنی اگر گناه کردیم، استغفار کنیم.  این راه آشتی است که خداوند بر روی ما نبسته است و خدا همه گناهان را می بخشد. مثل «حر» که به لشکر امام حسین (علیه‌السلام) آمد یا بعضی‌ها که بعد از ظهر جنگ وارد لشکر حضرت شدند. یعنی توبه کردند و برگشتند. ۳- وَالشُّكرُ عِندَ النِّعمَةِ= و سپاسگزارى هنگام نعمت».  شکر و سپاس یعنی استفاده درست از نعمت در هر زمینه ای که خدا داده؛ زیبائی، اندام خوب، پول و ثروت و... یعنی با خدا نجنگیم و یعنی دل کسی را نشکنیم و پز ندهیم. حتی نعمت های معنوی هست که باعث سقوط در جهنم می‌شود. چون نعمت را خدا به ما داده است. مثل نماز شب خواندن، کربلا رفتن و... اما نباید خودمان را از دیگران بهتر بدانیم. نعمت باید برای انسان؛ ادب، شکر، تواضع و سپاسگزاری بیاورد. نباید از نعمت سوءاستفاده کرد. ائمه باطن همه را می دانند ولی اصلا به روی کسی نمی آوردند. ما هم اگر سری را از کسی می دانیم، نباید به رویش بیاوریم و بگوئیم که خبر داریم. شکر نعمت باعث می‌شود که آدم صدمه‌ای نبیند. ولی اگر صاحب نعمت از یادش رفت، در این صورت، بدبختی و نکبت به سراغ او می آید. پس اگر کسی اهل شکر باشد، نعمت وبال گردنش نمی شود.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5700
زمان انتشار: 30 اکتبر 2016
| |
«مصلین» از بالاترین مقامهاست و«نماز» قوی ترین نیروی آرامش بخش و شادی آفرین است

استاد محمد شجاعی

«مصلین» از بالاترین مقامهاست و«نماز» قوی ترین نیروی آرامش بخش و شادی آفرین است

«مُصلّین» از مقامات بزرگ است. یعنی نمازگزار حقیقی کسی است که مقام خیلی بلندی دارد. ما اهل نماز نیستم؛ 17 رکعت نماز می خوانیم برای رفع تکلیف. آن هم ما را به «دارایی» نمی رساند؛ چون نمی تواند در ما تاثیر بگذارد و با ما کاری کند. نمی تواند به ما جان و هستی و حرکت و شادی بدهد.

نماز بیش ترین و بزرگترین نیرویی است که می تواند برای یک انسان آرامش و شادی بیاورد. چون تعریف  خدا از مومنین، این است که «شادی و آرامش» مومن دائمی است. اگر کسی این صفات را نداشت، باید در ایمانش شک کرد. برای همین است که فرمودند:«أالمؤمنَ دائمُ النشاط= شادی و نشاط مومن دائمی است».  نماز خوان هایی داریم که قرص اعصاب می خورند و این خجالت آور است که کانون شادی و آرامش با انسان ارتباط داشته باشد ولی او همچنان مضطرب، بداخلاق، دارای سوءظن، بد دهنی، زودرنجی، حساسیت های بیهوده، با افکار پریشان و با احساس بدبختی باشد. آدمی که خدا و 14معصوم را دارد و احساس بدبختی می کند؛ حرم حضرت عبدالعظیم و میکده های به این زیبایی را دارد و احساس شادی نمی کند، به این دلیل است که چیزهایی که کسب کرده و اعتقادهایی که به خدا و اهل بیت (علیهم السلام) و ...دارد، برای او تبدیل به دارایی نشده است. اگر کسی نمازگزار شود، دنیا برای او جای قشنگی می شود؛ چنین کسی در دنیا بزم و شادی خواهد داشت. این که از خدا طول عمر می خواهیم برای همین بزم های شادی است که در دنیا وجود دارد. آدم با وجود این همه بزم، باید آرزو کند که بیشتر در دنیا  بماند، این که شب های مبارک رمضان از خدا می خواهیم که:« عًمّرینی»؛ یا «أن تطیل عمری» یعنی خدایا! عمرم را طولانی کن! این درخواست ها برای این است که مومنی که به شادی رسیده می خواهد بیشتر در میکده بماند. نماز آنقدر مستی می آورد که سیدالشهداء (علیه السلام) در روز عاشورا وقتی که صحابی به او می گوید اذان گفتند و چه خوب بود آخرین نماز را هم خدمت شما می خواندیم، سیدالشهداء می گوید درخواست از دشمن خیلی سخت است؛ ولی این خواهش را بکنید. امام حسین(علیه السلام) به حضرت ابوالفضل می گوید: برو به آن ها بگو اجازه دهند امشب ما نماز بخوانیم . حالا ما این همه فرصت داریم برای عبادت، برای خلوت، نماز خواندن، دعا کردن، مناجات کردن، قرآن خواندن، و از این همه شراب استفاده کردن؛ اما دریغ و دریغ و صد دریغ که ما می خواهیم با هزاران توجیه از آن طفره برویم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: واجب است بر هر مسلمان که روزانه حداقل 50 آیه بخواند. کسی  که موفق نمی شود 50 آیه را در روز بخواند، معلوم است که به این مساله بطور جدی و به عنوان شرافت و مقام نگاه نمی کند؛ آن را یک فرصت و غنیمتی نمی داند که از آن استفاده کند. ما فکر می کنیم قرآن خواندن بار است. درحالی که این 50 آیه واقعاً یک فرصت و غنیمت در بهره برداری از کانون شادی و آرامش در خلوت با خدا و لذت بردن از خدا است.  اما کسی که این را موقعیت نمی داند، دائماَ تلاش می کند تا از آن فرار کند. طوری با کنکور، درس، کار، شغل و مراجعه کننده ها سرمان را شلوغ می کنیم که این کار را نکنیم. درحالی که ما کار دنیایی مان را هیچ وقت تعطیل نمی کنیم، وقتی نوبت به ابدیت و کودک عزیز روان می رسد، به این کودک عزیز روان آنقدر غذا نمی دهیم که قوی شود. ترسم که این که حائل است به جانم، سقط کند کودک عزیز روانم   مقام محمود جلسه اول

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5664
زمان انتشار: 3 اکتبر 2016
| |
(16) «مدارا و نرمی» كليد موفقيت و گشاينده آرامش و شادی است

بحث شادی (16)، 95/5/30؛ از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

(16) «مدارا و نرمی» كليد موفقيت و گشاينده آرامش و شادی است

رفق و مدارا نصف زندگی است که با نرمی به دست می ­آید. کسی که روح مدارا ندارد، انسان سرسختی است که تحمل مخالفت ندارد، زودرنج ، حساس و عصبی است. لذا نمی­ تواند به همه ابعاد شادی و آرامش برسد.

ادبیات فارسی برای خیلی از کلمات عربی معادلی ندارد؛ مثلاً برای کلمه عشق و مهرورزی نزدیک به 60 واژه وجود دارد. کسی که کار زشتی می­ کند، می توانیم به حرمت رفاقت آن اشتباه را ندید بگیریم و بگذریم. ما باید چیزهای که اول ارزش جرقه زدن را داشته باشد، بشناسیم. ما کجا می توانیم رو در رو با دوست خود مخالفت کنیم هر چند که او ناراحت شود؟ علت این که والدین از وضعیت فرزندان­شان شکایت می­ کنند، این است که نمی­ دانند با آن­ها چه کار کنند. چرا اکثر ازدواج ­ها به شکست منجر می ­شود؟ چرا رابطه زوجین به تنفر کشیده می ­شود؟ چرا زوجین نمی­ توانند مانع اختلافات و انزجارشان شوند؟ چون رفق و مدارا ندارند، تغافل ندارند، مهارت ­های زندگی را یاد نگرفته اند. برای همین زود از هم خسته می­ شوند. درحالی که با روح مدارا بسیاری از مصائب حل می­ شود. با روحیه رفق و مدارا  قیمت­ یکدیگر را بشناسیم. باید بدانیم که در کجا، چگونه رفتار کنیم. در غیر این صورت، نه از دنیا خیر می ­بینیم و نه از آخرت. در این خصوص، امام علی (علیه السلام) می ­فرمایند: «مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِالدُّنْیَا فَقَدْ خَسِرَ= کسی که آخرت را به دنیا بفروشد، خسارت می بیند». یعنی آنجائی که از قید خود حقیقی و خود ابدی­مان می­ گذریم و فقط منفعت و سود دنیائی­مان را درنظر می­ گیریم، ضربه خواهیم خورد. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «لایُستَعانُ على الدهرِ إلاّ بالعَقلِ= در برابر روزگار، جز از خرد نمی­ توان كمك گرفت». عقل از «عقال» گرفته شده است؛ یعنی "ترمز" که اجازه نمی­ دهد بی­م هابا تصمیمی بگیرم و غیر از هوش است. عقل برای این است که من چگونه تصمیم بگیرم، ولی هوش این­گونه نیست. حضرت امیر (علیه السلام) می فرمایند: برای دوام حوادث روزگار از عقل باید استفاده کرد. آدمی که نرمی ندارد، زودرنج و حساس است، غصه­ هایش بیشتر است. هر چقدر تندی، عصبانیت، خشونت و سرزنش کردنش بیشتر باشد، بیشتر ضرر می بیند و اولین کسی که در چنبره غم می­ افتد، خودش است. کجا مدارا و سازش کنیم جایی که لازم است با مدارا برخورد شود، رابطه ی والدین با کودکان است. مخصوصا در اذیت و آزارهای کودکان زیر 7 سال. اما در دو جا باید مراقب بود و جلوی آن­ها را گرفت: خطر جانی و پایمال شدن حق دیگران. در  بعضی جاها ضرورت دارد که با مدارا برخورد نشود و اجبار لازم است. مثلا در رفتن کودک به مدرسه که اگر این اجبار نباشد، برخی فرزندان غیر ممکن است به مدرسه بروند. در روابط زناشویی نیز، باید اصل را بر مدارا گذاشت، اما در جاهایی خط قرمز­هایی وجود دارد که نباید مدارا کرد. بنابراین باید جای اجبار و مدارا را شناخت. گاهی مدارا احمقانه است؛ مثلاً در انتخاب همسر که باید حواسمان باشد تا با آگاهی و شناخت صورت بگیرد. در مواجهه با مردی که مشکل اخلاقی دارد، مثل اعتیاد، بدبینی و سخت گیری و خساست، نباید با مدارا و سازش به سمت ازدواج پیش رفت. پس به این مسئله توجه کنیم که کجا باید مدارا کرد و کجا نباید سازش داشت. راز سلامت زندگی در نرمی است رمز شادی، «نرمی» است. در روایت شخص مؤمن را به خاطر روحیه انعطاف ­پذیری به بوته ی نرمی تعبیر کردند. پس نرمی اصل مهمی است. گاهی عصبانیت و خشم یک پادشاه، باعث بروز جنگ ­های طولانی شده است، اما بسیاری از فجایع تاریخی می توانست با نرم خوئی اتفاقی نیفتد. قرآن کریم رمز پیروزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین معرفی می­ کند: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ و َلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ = پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعا از پیرامون تو پراكنده مى ‏شدند». (سوره آل عمران/آیه 159) یعنی بخاطر رحمتی که همان نرمخوئی است و از طرف خدا به پیامبر اکرم داده شد، توانست این همه عاشق در دنیا داشته باشد. پس نرمی باعث نزول رحمت الهی می ­شود و آراسته شدن به صفت رحیم و رحمان برای انسان نرمی می­ آورد. گاهی لازم است کوتاه بیایی، گاهی هم  نمی ­توان بخشید، اما می ­توان با نرمی و مهربانی که نیمی از زندگی است، فرصت جبران داد و عبور کرد. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «سَلَامَةُ الْعَیْشِ فِی الْمُدَارَاةِ = سلامت زندگی در مداراست». یعنی سلامت زندگی به ملایمت و نرمی افراد بستگی دارد. سلامت در ابعاد مختلف اعم از جسمی، روانی، عقلانی، معنوی و آخرتی وجود دارد. زندگی سالم به این معناست که از همه آفت­ ها و بدی­ ها در امان بماند.  مدارا تنفرها را به عشق تبدیل می ­کند. تاریکی­ ها را به روشنی تبدیل می­ کند. کینه ها را به محبت تبدیل می ­کند. مدارا معجزه می­ کند.   مطالب بیشتر: پای درس استاد مجموعه سخنرانی های استاد محمد شجاعی مجموعه کتابهای استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5631
زمان انتشار: 26 سپتامبر 2016
| |
(15) اصل مدارا و سازگاری در روابط خانوادگی از عوامل شادی آور است

بحث شادی (15)، 95/5/30؛ از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

(15) اصل مدارا و سازگاری در روابط خانوادگی از عوامل شادی آور است

از دیگر عوامل شادی آور، «روحیه سازگاری و مدارا با دیگران» است که بحث فوق العاده مهم و کلیدی است؛ چون بعنوان یک اصل در زندگی محسوب می شود و انواع متعددی دارد. از جمله: سازگاری با محیط، در خانواده، در محل کار، سازگاری با رشته تحصیلی و مهم تر از همه، سازگاری با خویشتن.

 

«سازگاری» یکی از بهترین گل واژه های زندگی بوده و پیش نیاز آن صبر است. سازگاری یعنی کنار آمدن با نقاط ضعف شخصی که می خواهیم کمترین مشکل را با او داشته باشیم و زندگی آرامی را باهم سپری کنیم. «نبود رفق و سازگاری بین زوجین» از مهمترین عوامل افزایش آمار تکان دهنده طلاق در کشور است. گفته شده که از هر 5 ازدواج  4 ازدواج به طلاق می رسد.  نبود سازگاری منجر به پیشمانی از ازدواج و "قطع رابطه"ها می شود. اکثر کسانی که طلاق می گیرند، اظهار پیشمانی می کنند که چرا جدا شدند. آنها حاضرند دوباره برگردند و زندگی را از سر بگیرند، بویژه خانم ها که اکثرا درخواست طلاق ها از جانب آنهاست. مهمترین مشکل آدمیان برای عدم دسترسی به شادی، کنار نیامدن با خود و درگیری با درون است. یک سره چیزی از درون، او را ناآرام می کند و نمی تواند شاد باشد. حتی در خواب هم با خودش درگیر است. پس مهمترین راهکار،  این است که انسان ابتدا بتواند با خودش کنار بیاید. شیطان از درون به فرد حمله می کند و همچنین بیشتر آسیب هایی که از بیرون می بیند، بخاطر این است که ساختار درونی خودش ضعیف شده است و نتوانسته با خودش کنار بیاید. برای همین درگیر اموری مثل سحر و جادو، مریضی، و.. می شود. اما اگر کسی بتواند نظام درونی خودش را تقویت و قوی بکند، اصلا مسائل بیرونی آزاردهنده نیستند. منظور از مدارا این است که با اشتباه دیگران کنار بیاییم. مثلاً پدر و مادر رفتار خاصی دارد و فرزند نمی تواند آنها را تغییر دهد یا اصلاح کند؛ در اینجا شایسته است که فرزند با آنها کنار بیاید و اگر نتواند کنار بیاید نشانه ضعف در درونی اوست و  آسیب های بیرونی و گناهان زودتر او را تحت تأثیر قرار می­دهند. پس مدارا کردن عامل مهمی در آرامش و خوشی در زندگی است. هیچ کمال و خوبی بدون مدارا و سازگاری حاصل نمی شود البته این نکته را هرگز نباید فراموش کرد که مدارا و سازگاری با یک مشکل، هرگز به معنای تنبلی و کوتاهی در رفع آن نیست. از آنجائی که طبع انسان، تنبل و تن پرور است و عاشق راحتی بی نهایت است. برای همین، بعضی آن را در دنیا جستجو می کنند درحالی که این راحتی را باید در نظام ابدی و آخرت به دست آورد. نکته: نفس انسان زیر بار تکلیف و مسئولیت نمی رود. اگر سواد، هنر و حرفه ای داریم، همه بخاطر تحمل، سازگاری و مدارا با شرایط است که به این کمال رسیده ایم. وقتی کسی واجبات را انجام نمی دهد و مرتکب معصیت و گناه می شود، نفسش آمادگی ورود به بهشت را پیدا نمی کند. مثل جنینی که در رحم مادر است. او باید در رحم، متناسب با دنیا تربیت شود و تجهیزات مورد نیاز برای زندگی دنیا را با خودش بیاورد. بهشت هم فضایی است که شرایط خاص خودش را دارد و ملزومات آن را باید در دنیا کسب کرد؛ چون بی‌نهایت از دنیا پیشرفته تر، کامل تر و زیباتر است. برای همین است که  شرایطش سخت تر است. پس هر کمالی از زحمت، صبر، حوصله و مدارا به دست می آید و کسی که صبر ندارد به هیچ کمالی نمی رسد. سازگاری نیمی از راه زندگی است یکی از مهارت های عالی و دشوار موفّقیّت در زندگی، روش مدارا و سازگاری با دیگران و به ویژه اطرافیان است.  اهمیت سازگاری و مدارا تا آن جاست که حضرت  نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «الرِّفْقُ نِصْفُ الْعَیْشِ= سازگاری نیمی از زندگی است»، یعنی کسی که می خواهد زندگی کند، باید رفق و سازگاری داشته باشد و نصف دیگر زندگی، تحمل و نصفش تغافل است که این جزء قواعد رفق است. یعنی خیلی از چیزها را نباید بزرگ و جدی گرفت. از آنجائی که هیچ دو انسانی از همه نظر با هم مطابقت ندارند و مشابهت برای هیچ زن و شوهری در همه ی روحیات و ویژگی ها ممکن نیست؛ طبیعی است که میان آن دو، مشکلات و تعارض هایی به وجود می آید. به همین دلیل زن و شوهر باید با به کار گیری اصول و مهارت های مختلف به حل این مشکلات بپردازند. تعدادی از پسر و دختری خدمت حضرت امام (قدس سره) رسیده بودند که ایشان صیغه ی عقدشان را جاری کنند؛ پس از خواندن خطبه، امام فرموده بودند: «بروید و با هم بسازید». قبلا گفته شد که در هر برخوردی انسان یا نور دریافت می کند یا نار؛ کسانی موفق اند که وقتی با مشکلات روبرو می­شوند، با اصل سازگاری بتوانند نور تولید کنند. خدا با قرار دادن آدم ها بر سر راه زندگی ما ؛ فرصت تمرین کردن برای آدم شدن، بهشتی شدن، انسانیت، تمرین صبر و گذشت برای ما فراهم می کند.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5628
زمان انتشار: 24 سپتامبر 2016
| |
مرگ برای مومن شادی آفرین است

استاد محمد شجاعی

مرگ برای مومن شادی آفرین است

ملاقات حضرت پیامبرa و اهل بیتD ایشان در لحظه مرگ، عامل تولید شادی است و سختی و بیماری قبل از مرگ، پاک کننده اوست و سکرات مرگ را در کامش شیرین است.

 

امام صادقA می فرماید:«إذا بَلَغتَ نَفسَ أَحدَكُم هذِهِ قِیلَ لَهُ: أما ما كُنتَ تَحزَن مِن هَمّ الدُنیا و حُزنِها فَقَد أَمِنتَ مِنهُ و یُقال لَه: أمامَكَ رَسُولَ الله صَلَى الله ُعَلَیهِ وَ آله وَ عَلی وَ فاطِمَة صُلوات الله عَلَیهِما = وقتی نفس یکی از شما می رسد به جایی که مرگ تان فرا می رسد، فرشته به او می گوید هر چیزی که در این دنیا برایش غصه می خوردی تمام شد، گفته می شود: پیامبر و علی و فاطمه سراغت آمده اند». خدای مهربان قبل از این که بنده اش بمیرد و به برزخ منتقل شود، این مژده را به او می دهد که هر چقدر غصه در دنیا خوردی، تمام شد؛ حالا در امنیت هستی؛ می خواهد بنده این شادی را قبل از فوتش درک کند؛ به او گفته می شود، پیامبرa، علی Aو فاطمه h سراغت آمده اند. اهل بیتD خانواده ما هستند و در برزخ به استقبال ما می آیند و این صحنه ی قشنگی است. برای همین وقتی شیعه و محبین از دنیا می روند، خیلی استقبال با شکوهی از آنها می شود. زان شبی که وعده کردی روز وصل/روز و شب را می شمارم روز و شب فرشته ی مرگ، حضرت عزرائیلA به قدری زیبا و مهربان است که حضرت ابراهیمA فرمود: «اگر جهنمی ها این فرشته را ببینند، متوجه عذاب نمی شوند»؛ حضرت ملک الموت با انسان زود دوست می شود، ولی ما می ترسیم و سمت او نمی رویم. اما انسان عاقل می داند که در مسیری قرار دارد که مرگ امری حتمی است، پس باید برایش جذاب و شیرین باشد؛ یعنی تا اسم مرگ می آید، شاد شود، نه این که بترسد و غصه بخورد. با مرگ ما از رحمت یک درصدی خداوند دراین دنیا، به سمت رحمت 99 درصدی او می رویم و این باعث شادی است.   ما با خدایی روبرو هستیم که در دنیا با وجود آلودگی ها و گناهانی که داشتیم، ما را پذیرفت، هیچ وقت از مهربانی و عطوفتش نسبت به ما کم نکرد؛ ما بارها از او فرار کردیم، امااو ما را رها نکرد، دل اطرافیان را نسبت به ما مهربان کرد، محبت ما را در دل پدر، مادر، دوست و ... قرار داد؛ در اجتماع به ما عزت، امنیت، رزق و روزی و... داد، مسلماً خدایی که در دنیا این گونه به ما لطف دارد، در آخرت بیشتر از اینجا رئوف خواهد بود. این خود ما هستیم که باعث ایجاد فاصله بین خودمان و خدا می شویم؛ بی ادبانه گناه و معصیت می کنیم؛ خودمان مرگ مان را خراب می کنیم؛ اسم دین، معنویت، ذکر و نماز که می آید، می ترسیم و فرار می کنیم. امام هادیA نزد یکی از اصحابش که در حال احتضار بود رفت و دید که خیلی از مرگ می ترسدو گریه می کند و وحشت زده است. امام فرمود: «ای بنده خدا! تو از مرگ می ترسی، چون مرگ را نمی شناسی»، سپس حضرت مرگ را این گونه تشریح کرد: «اگر بدن تو چندان کثیف، چرکین و پر از زخم شود که از شدت چرک و کثافت آرزده شوی و بدانی که اگر در حمام خودت را شست و شو دهی، همه آنها از بین می رود، آیا دوست نداری به حمام بروی و چرک و کثافتها را از خود بشویی؟» گفت: «آری ای فرزند رسول خدا! دوست دارم حمام بروم.» حضرت فرمود: «مرگ همانند حمام است که آخرین گناهان و بدی های تو را پاک می کند.» بنابراین، مرگ یعنی «کنده شدن از دنیا» و کفاره ی گناهان. لذا در روایت است، خدا کسی را که دوست دارد، او را قبل از مرگ درگیر بیماری می کند و با این بیماری لحظه به لحظه او را پاک می کند. امام امت (رحمه الله علیه) شخصیتی بودند که بزرگانی مثل آیت الله اراکی و مراجع بزرگ درباره ایشان می گفتند: ما در طول عمرمان حتی یک مکروه هم از او ندیدیم، چه رسد به گناه. اما ایشان ده سال سرطان داشت. امام زین العابدینA می فرماید: «خداوند بعضی ها را چون خیلی دوست دارد، گناهی برای آنها باقی نمی گذارد که هیچ، بلکه چند وقتی آنها را درگیر بیماری می کند، تا بر میزان لذت ها و درجات شان در آخرت افزوده شود؛ پس هر گاه وارد آن شدی و از آن گذشتی، از هر نوع غم و اندوه و رنج، رهایی می یابی و به همه نوع خوشی و شادمانی می رسی». جمله ی زیبایی را عوام به کار می برند، می گویند: «فلانی به رحمت خدا رفت»؛ البته عوام این اصطلاح را از علما گرفته اند. خداوند از این جمله خیلی خوشش می آید و می گوید: «این بنده ی خداشناسی است؛ مرا به رحمت می شناسد، پس حق است بر من که با میت با رحمت رفتار کنم». لذا نگویید، جملاتی مثل «خدا بیامرزد»، «خدا رحمت کند » اثر ندارد؛ اینها دعاهایی است که در حق میت به اجابت می رسد. حرمت مؤمن نزد خدا از کعبه بالاتر است؛ شما وقتی به عنوان شیعیان و محبین اهل بیت حرف می زنید، حق تعالی به حرف شما احترام می گذارد. برای همین فرمودند:اگر 40  نفر مؤمن روی کفن میتی بنویسند: « اَللهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْراً = خدایا ما از او جز خوبى نمى دانیم»، خداوند از بدی های او می گذرد، حتی بدی هایی را که خداوند از آن بنده دیده است، به احترام شهادت 40 مؤمن نادیده می گیرد. حیف نیست که ما انس با این خدای مهربان و اطاعت از دستورات او را رها کنیم؟ خدایی که تا این حد مهربان و رئوف است و ما را بیشتر از هر کسی دوست دارد. لذا خداوند به پیغمبرa می گوید: «به آنها بگو اگر مرا دوست دارند، تبعیت کنند». چقدر این حرف قشنگ، مؤدبانه و عاشقانه است که می فرماید: « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ، فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ = بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى كنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده ی مهربان است» (آل عمران/31). پس کسی که خدا را دوست دارد، از حجاب بدش نمی آید؛ حجاب را به عشق خدا رعایت می کند؛ سبک زندگی اش را مطابق رضایت خداوند قرار می دهدو عاشقانه از خدا تبعیت می کند نه از روی اجبار؛ عاشقانه نماز می خواند و عاشقانه دستورات خدا را عمل می کند؛ همانگونه که امام سجادA عاشقانه می فرماید: «عَبدُکَ بِفَداک = بنده ات فدایت شود». وقتی انسان خدایی به این مهربانی را پیدا کرد، در سخت ترین شرایط، فقر، بیماری، شاد است، این از برکات اسلام است که چنین امنیت، آرامش و شادمانی را برای ما به بار آورده است.   برگرفته از مبحث شادی جلسه 9  

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5595
زمان انتشار: 12 سپتامبر 2016
| |
کسب آبرو نزد خدا، از عوامل شادی است

استاد محمد شجاعی

کسب آبرو نزد خدا، از عوامل شادی است

شادی که از اعتبار و آبرو داشتن نزد خدای متعال به انسان می رسد، حاصل مراوده ی انسان با غیب و اعتماد به خدای متعال است. انسان یعنی کسی که باطن انسانی دارد، می داند چگونه با غیب مراوده داشته باشد. گاهی ما با انجام عمل خیر، مستحق دریافت ثواب می شویم که باعث شادمانی ما می شود؛ زیرا انجام کاری که «ثواب» دارد،از عواملی است که به انسان آرامش و شادی می بخشد. اما این ثواب کجا و این که انسان خود، صاحب اعتبار و آبرو شود کجا؛ یعنی شخصاً در آسمان و غیب، اعتبار داشته باشد و با اعتماد به غیب و مراوده با آن، کسب انس و اعتبار کند. خیلی از افراد، چون خودشان را نمی شناسند، تمام عمر در تلاش کسب اعتبار و آبروی دنیایی هستند. مثل اعتبارات گیاهی، جمادی و اعتبارات حیوانی؛ یا دنبال اعتبارات عقلی مثل پرفسور شدن، دکتر و مهندس شدن هستند؛ یا در تلاشند که چهره ماندگار کشوری شوند و در رسانه ی ملی از آنها دعوت و از آنان مصاحبه کنند و جایزه ای دریافت کنند. ولی انسان حقیقی این گونه نیست؛ بیشتر وقت او صرف کسب اعتبارات جاودانه می شود. اعتباری که حقیقتاً اعتبار است. هنگام انتقال به برزخ در آنجا برای خودش اعتباری دارد؛ آنجا او را می پذیرند و قبولش می کنند و به استقبالش می آیند؛ جا و مقام دارد و در برزخ تنها نیست، بلکه دوست و آشنا دارد؛ ثروتمند است؛ در وسعت و زیبایی برزخ گُم نمی شود و بلاتکلیف نیست که نداند وقتی وارد برزخ شد کجا برود و چه کار کند؟ کی به استقبال او می آید؟ انسانی که دوران رحمی خودش را درست طی کرده و تمام وسایل مورد نیاز دنیا را با خود آورده، یعنی برای دیدن اشیاء با خود چشم آورده، برای دریافت فرکانسِ صوت در عالم برزخ، گوش مخصوص آورده است؛ این انسان ثروتمند و دارای اعتبار است.   از راه های کسب آبرو که تولید شادی می کند و آبروی فوق عقلانی به شمار می رود، اعتماد به خداوند است؛ حضرت امیرالمومنین ع در این باره می فرمایند: « مَن وَثِقَ باللّه أراهُ السُّرور= هر كه به خدا اعتماد كند، خداوند شادمانى نشانش دهد.» (جامع الأخبار : 322/905). ما زمانی به یک نفر اعتماد می کنیم که او را بشناسیم؛  زمانی می توانیم حقیقتاً به خدا اعتماد کنیم که او را با تمامی اسماء و صفات شناخته باشیم؛ یعنی من اعتماد دارم که خدای من الله جواد، رحمن، کریم، رئوف، ودود است؛ او با من است، من هم مال او هستم. اعتماد خیلی مهم است. شما وقتی ازدواج می کنید، به همسرتان اعتماد دارید؛ یعنی می دانید کسی هست که می توانید با او حرف بزنید و از او کمک بخواهید. با بودن پدر و مادر و خانواده به آنها اعتماد می کنید؛ آنها چون در کنارتان هستند و وجود دارند، به آنها اعتماد دارید. نکته مهم این است که آیا خدا برای ما هست یا نیست؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «خیلی آدمها خدای مخلوق خودشان را عبادت می کنند، که قابل اعتماد نیست»، خداهایی ساخته اند که کمکی به آنها نمی کنند، معشوق شان نیست؛ نمی توانند به او تکیه کنند؛ با یک تلنگر و با یک سرطان و یک طلاق، تصادف، چندتا حرف بد شنیدن، آن خدا از بین می رود و اصلاً نیست که بخواهد کمکی بکند. ولی خدایی مثل خدای حضرت موسی(علیه السلام)وجود دارد، که وقتی حضرت موسی(علیه السلام) به دریا می رسد از یک طرف جلویش دریا است، از یک طرف هم فرعون با لشکرش رسیده، همه کسانی که با موسی(علیه السلام) بودند، ترسیدند؛ موسی(علیه السلام) می گوید:« إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ = پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى خواهد كرد» (الشعرا/62). خدای موسی خدای قدرتمندی است و آنها را از دست فرعون و لشکرش نجات می دهد. وقتی به خدا اعتماد داشته باشید، هیچ ترس و اضطرابی نیست. اعتماد به خدا شادی و آرامش می آورد؛ شرط اعتماد داشتن این است که باید خدا را ببینید، خدا در زندگی تان ملموس باشد، باور کنید؛ اینها حاصل نمی شود مگر با «معرفت». مثلاً بعضی قدیمی ها که سوادی هم نداشتند، شاید خیلی هم اطلاعات نظری در مورد الله نداشتند، اما باور و ایمان داشتند. وقتی گرهی در زندگی شان می افتاد، می گفتند: «از خدا کمک می گیریم؛ می رویم دامن حضرت زهرا س را می گیریم؛ دامن حضرت رقیه س را می گیریم»، ببینید چقدر صمیمی و راحت؛ یا می گفتند: «خودم به امام رضا(علیه السلام) می گویم»؛ به همین آسانی؛ چون باور داشتند؛ مثل اینکه بگویی من فلانی را می شناسم، خانه اش می روم، می روم به برادرم می گویم، می روم به عمویم می گویم. چهار ذکری که ما در برنامه های شما می نویسیم به منزله ی چهار فرشته قدرتمند هستند. مداومت و تمرکز روی این اذکار، باعث ازدیاد معرفت و اعتماد به خدا و کسب آبرو می گردد. جای تأسف دارد که بعضی افراد، برنامه ای که می دهیم را کامل اجرا نمی کنند و نمی توانند با این 4 ذکر ارتباط برقرار کنند. وقتی ذکر «یا قَوی» را 116 مرتبه با تمرکز می گویید، با این ذکر، همه قدرتهایی را که نیاز دارید، خدا به شما می رساند. زمانی که ذکر «یا مُیَسِّر» را اول صبح می گویید و از خانه بیرون می روید، همه امور در آن روز برایتان سهل و آسان می شو؛ چیزی در برابرتان با اُبُهت نیست؛ همه چیز کوچک است؛ همه ی جیزها حالت وحشتناک بودن خودشان را از دست می دهند؛ اگر مسأله ای هم بر سر راهتان باشد، سریع حل می شود. ذکر «یا مُنعِم» را که در برنامه دادیم، حتماً باید گفته شود؛ «یا منعم» یعنی خدایا! نعمتهایت را بر روی من بریز. از همه مهمتر ذکر «یا غَفور» است که از خدا می خواهید، اشتباهاتی را که در حق خود، دیگران و خداوند انجام داده اید، از سر راهتان بردارد. ذکر «یاغفور» معجزه می کند، ولی باید اول باور کنیم تا بتوانیم کمک بگیریم. این باور نیاز به معرفت و تمرین دارد. هرکس هر جا می رود، خدا با او است و یکی از علائمی که خدا با ما است، این است که از تاریکی نترسیم؛ از تنها بودن نترسیم؛ از جای غریب نترسیم؛ امنیت داشته باشیم؛ فرشته ها با شما هستند؛ همیشه کمکتان می کنند؛ محافظ شما هستند؛ خداوند متعال در این باره در قرآن می فرماید: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ= براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت‏ سرش پاسدارى مى كنند» (رعد/11). حوادث و اتفاقات زیادی در زندگی ما اتفاق افتاده که ممکن بوده، منجر به مرگ ما شوند، ولی به طور شگفت انگیزی اتفاق بدی برای ما نیفتاده، در این گونه موارد اصطلاح قشنگ «خدا به ما رحم کرد» را به کار می بریم و واقعاً‌ هم همین گونه است. خدا خیلی به ما رحم می کند، همیشه محافظ ماست. در روایت داریم که اگر شما یک جایی آسیب می بینید، به خاطر این است که خودتان فرشته ها را رد می کنید، در اثر عمل ناشایستی که انجام می دهید، آنها از پیش شما می روند، همین که نزد شما نباشند، حادثه برای شما اتفاق می افتد. حادثه و اضطراب یعنی بی ایمانی. اضطراب یعنی توهمات ما به حقایق عالمِ‌ وجود غلبه دارد؛ مثل کسی که می داند که میِّت با او کاری ندارد، ولی بازهم از مُرده می ترسد، این انسان توهم دارد، زیرا هنگامی که نیروی وهم منحرف شد، جلوی عقل و شعور را می گیرد. ما به خدایی اعتماد داریم که کل دنیا را با یک صدم رحمتش اداره می کند و با 99 درصد از مهربانی اش در آخرت از ما پذیرایی می کند. آیا انسان با داشتن این خدا می ترسد؟ اضطراب دارد؟ آیا انسان با داشتن چنین خدایی شاد نیست؟   برگرفته از سلسله مبحث شادی جلسه 9

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5594
زمان انتشار: 12 سپتامبر 2016
| |
از راههای شادی، ارتباط بدنی و عاطفی با خداست

استاد محمد شجاعی

از راههای شادی، ارتباط بدنی و عاطفی با خداست

یکی از راه های ایجاد شادی این است که با خداوند ارتباط بدنی و عاطفی برقرار کنیم. زیرا خدای مهربان با ما رابطه عاطفی و بدنی دارد، ما را در آغوش می گیرد و شرایطی فراهم می کند تا بتوانیم با او رابطه ی بدنی برقرار کنیم و در این ابراز عشق و عاطفه ما را مملو از شادی و آرامش می کند.   

وقتی انسان کسی را دوست دارد، فقط صرفِ «دوست داشتن» موضوعیت ندارد، بلکه می خواهد او را در آغوش بگیرد و دست و صورتش را ببوسد. این گونه ابرازِ عواطف کردن، نیازِ انسان است. مثلاً وقتی شما در بخش جمادی، از یک قطعه جواهر خوشتان می آید، دوست دارید آن را لمس کنید. تنها از نگاه کردن به آن لذت نمی برید، بلکه دوست دارید آن را به دست بگیرید و از نزدیک به آن نگاه کنید، یعنی ارتباط بدنی برقرار کنید.

در بخش گیاهی هم همین گونه است، مثلاً برای دیدن یک گل، یک درخت یا هر چیز زیبایی، انسان دوست دارد آن را از نزدیک لمس و حس کند. روابط انسان با محبوب های بخش حیوانیِ و عقلانی وجودش، پر از روابط لمسی است.

در بخش فوق عقلانی که محبوب و معشوق ما الله است، خداوند خود را از دسترس بنده دور نگه نداشته و یک رابطه شخصیِ بدنی با بنده اش برقرار کرده و به او اجازه می دهد که خداوند را در آغوش گرفته و ببوسد.

 خدا راه این ارتباط را باز گذاشته است. نماز بالاترین جلوه ی عاشقانه و تمرینِ رابطه ی عاطفی، جسمی با خداست. «رکوع» یک حالت زیبا از یک رابطه ی بدنی است؛ «سجده» یک رابطه فوق العاده نورانیِ عاطفی است و به منزله ی سر گذاشتن روی پای خداست. «قیام و ایستادن، قنوت و تشهد» همه اینها حالت های زیبای عاشقانه در برابر معشوق است. ما هیچ روایتی نداریم که ما را امر کنند، بعد از نماز مُهر را ببوسیم؛ ولی اکثر مردم مُهر را می بوسند، چون به این رابطه بدنی نیاز دارند و این حس را دارند که یک امر مقدس را در آغوش گرفته اند. در آن لحظه، هیچ کدام از آن 4 بخش دیگر وجودمان(جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) در ذهن انسان خطور نمی کند و فقط و فقط بخش «فوق عقلی» است که فعال است و این فرمان را می دهد.

آیت الله بهجت دراین رابطه فرمودند: خدا  می داند که در حرکاتی که در نماز انجام می دهیم چه خیر و برکات و حکمتهایی وجود دارد.

حضرت علی ع درباره ی برقراری ارتباط عاطفی با عبادت و نماز می فرمایند: «أفضَلَ النّاسُ مَن عَشَق العِبادَة فَعانَقَها، و أحبّها بِقَلبِه وَ باشَرَها بِجَسَدِه = برترين مردم كسى است كه عاشق عبادت و بندگى باشد و آن را در آغوش بگيرد و با قلبش آن را دوست داشته باشد و با تمام جسم آن را لمس كند».

وقتی در حرم اهل بیت ع هستیم ضریح، عتبه و در را می بوسیم، چون این بوسه، نیازِ بخش الهی وجودِ ماست، همان گونه که در بخش های حیوانیِ وجود خود، نیاز به معاشقه و معانقه داریم، در بخش فوق عقلانی هم این نیاز حس می شود. در حرم اهل بیت ع، «ضریح» حکمِ دست و «عتبه» حکمِ پا را دارد.

انسان دوست دارد با بدن ارتباط برقرار کند، وقتی عشق است، رابطه بدنی هم هست. مثلاً با دیدن پرچمی از حرم سید الشهدا ع، آن را روی سر می گذارند، می بوسند، روی چشم شان می گذارند و می مالند. انسان ها به این کار احتیاج دارند. فقط مسلمانها این گونه نیستند، بلکه همه ی کسانی که با تقدس رو به رو می شوند و با معنویت سر و کار دارند، حس ایجاد رابطه ی عاطفیِ بدنی در آنها و در همه معنویت ها وجود دارد.

خدای مهربانی که با فضل بی نهایت و سخاوت خود، چشم بر کاستی ها و قصورهای ما می بندد، با همه ی آلودگی هایی که ما داریم، پذیرای ماست. «رفیق» و «حبیب» از اسم های زیبای اوست و نشان دهنده ی محبت و دوستی او نسبت به ما است. یعنی خداوند آنقدر با ما دوست است که به ما اجازه می دهد که او را در آغوش بگیریم و ببوسیم و با او رابطه بدنی برقرار کنیم؛ با او خلوت داشته باشیم و راز و نیاز کنیم؛ در هر زمان و هر مکان و هر لحظه می توانیم با او حرف بزنیم و ارتباط برقرار کنیم، بدون این که از کسی وقت قبلی بگیریم، هر زمانی که ما وقت داشته باشیم او وقت دارد و ما را می پذیرد.

 

شادی، توحید. نماز.

شادی جلسه 9

یکی از راه های ایجاد شادی این است که با خداوند ارتباط بدنی و عاطفی برقرار کنیم. زیرا خدای مهربان با ما رابطه عاطفی و بدنی دارد، ما را در آغوش می گیرد و شرایطی فراهم می کند تا بتوانیم با او رابطه ی بدنی برقرار کنیم و در این ابراز عشق و عاطفه ما را مملو از شادی و آرامش می کند.    وقتی انسان کسی را دوست دارد، فقط صرفِ «دوست داشتن» موضوعیت ندارد، بلکه می خواهد او را در آغوش بگیرد و دست و صورتش را ببوسد. این گونه ابرازِ عواطف کردن، نیازِ انسان است. مثلاً وقتی شما در بخش جمادی، از یک قطعه جواهر خوشتان می آید، دوست دارید آن را لمس کنید. تنها از نگاه کردن به آن لذت نمی برید، بلکه دوست دارید آن را به دست بگیرید و از نزدیک به آن نگاه کنید، یعنی ارتباط بدنی برقرار کنید. در بخش گیاهی هم همین گونه است، مثلاً برای دیدن یک گل، یک درخت یا هر چیز زیبایی، انسان دوست دارد آن را از نزدیک لمس و حس کند. روابط انسان با محبوب های بخش حیوانیِ و عقلانی وجودش، پر از روابط لمسی است. در بخش فوق عقلانی که محبوب و معشوق ما الله است، خداوند خود را از دسترس بنده دور نگه نداشته و یک رابطه شخصیِ بدنی با بنده اش برقرار کرده و به او اجازه می دهد که خداوند را در آغوش گرفته و ببوسد.  خدا راه این ارتباط را باز گذاشته است. نماز بالاترین جلوه ی عاشقانه و تمرینِ رابطه ی عاطفی، جسمی با خداست. «رکوع» یک حالت زیبا از یک رابطه ی بدنی است؛ «سجده» یک رابطه فوق العاده نورانیِ عاطفی است و به منزله ی سر گذاشتن روی پای خداست. «قیام و ایستادن، قنوت و تشهد» همه اینها حالت های زیبای عاشقانه در برابر معشوق است. ما هیچ روایتی نداریم که ما را امر کنند، بعد از نماز مُهر را ببوسیم؛ ولی اکثر مردم مُهر را می بوسند، چون به این رابطه بدنی نیاز دارند و این حس را دارند که یک امر مقدس را در آغوش گرفته اند. در آن لحظه، هیچ کدام از آن 4 بخش دیگر وجودمان(جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) در ذهن انسان خطور نمی کند و فقط و فقط بخش «فوق عقلی» است که فعال است و این فرمان را می دهد. آیت الله بهجت دراین رابطه فرمودند: خدا  می داند که در حرکاتی که در نماز انجام می دهیم چه خیر و برکات و حکمتهایی وجود دارد. حضرت علی(علیه السلام) درباره ی برقراری ارتباط عاطفی با عبادت و نماز می فرمایند: «أفضَلَ النّاسُ مَن عَشَق العِبادَة فَعانَقَها، و أحبّها بِقَلبِه وَ باشَرَها بِجَسَدِه = برترین مردم كسى است كه عاشق عبادت و بندگى باشد و آن را در آغوش بگیرد و با قلبش آن را دوست داشته باشد و با تمام جسم آن را لمس كند». وقتی در حرم اهل بیت(علیهم السلام) هستیم ضریح، عتبه و در را می بوسیم، چون این بوسه، نیازِ بخش الهی وجودِ ماست، همان گونه که در بخش های حیوانیِ وجود خود، نیاز به معاشقه و معانقه داریم، در بخش فوق عقلانی هم این نیاز حس می شود. در حرم اهل بیت(علیهم السلام)، «ضریح» حکمِ دست و «عتبه» حکمِ پا را دارد. انسان دوست دارد با بدن ارتباط برقرار کند، وقتی عشق است، رابطه بدنی هم هست. مثلاً با دیدن پرچمی از حرم سید الشهدا ع، آن را روی سر می گذارند، می بوسند، روی چشم شان می گذارند و می مالند. انسان ها به این کار احتیاج دارند. فقط مسلمانها این گونه نیستند، بلکه همه ی کسانی که با تقدس رو به رو می شوند و با معنویت سر و کار دارند، حس ایجاد رابطه ی عاطفیِ بدنی در آنها و در همه معنویت ها وجود دارد. خدای مهربانی که با فضل بی نهایت و سخاوت خود، چشم بر کاستی ها و قصورهای ما می بندد، با همه ی آلودگی هایی که ما داریم، پذیرای ماست. «رفیق» و «حبیب» از اسم های زیبای اوست و نشان دهنده ی محبت و دوستی او نسبت به ما است. یعنی خداوند آنقدر با ما دوست است که به ما اجازه می دهد که او را در آغوش بگیریم و ببوسیم و با او رابطه بدنی برقرار کنیم؛ با او خلوت داشته باشیم و راز و نیاز کنیم؛ در هر زمان و هر مکان و هر لحظه می توانیم با او حرف بزنیم و ارتباط برقرار کنیم، بدون این که از کسی وقت قبلی بگیریم، هر زمانی که ما وقت داشته باشیم او وقت دارد و ما را می پذیرد.   برگرفته از سلسله مبحث شادی جلسه 9

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5593
زمان انتشار: 12 سپتامبر 2016
| |
باطنِ مشکلات دنیا، ذخیره ی شادی در آخرت است

استاد محمد شجاعی

باطنِ مشکلات دنیا، ذخیره ی شادی در آخرت است

دنیایی که در آن زندگی می کنیم، پر از مشکلات و مصیبت هاست. انسان ها در مواجهه با این مشکلات یا ایستادگی و صبر می کنند و یا تسلیم این مشکلات شده و از پا در می آیند. مسأله مهم درک باطن این مصیبت هاست که در زندگی ابدی ذخیره شده و باعث شادی انسان می گردند.

 

روایتی زیبا از پیامبر (صل الله علیه و آله) در این باره نقل شده، همانند شرابی مست کننده و شادی آور است. می فرمایند:« لَو تَعلَمونَ ما ذُخِرَ لَكُم، ما حَزِنتُم عَلى ما زُوِیَ عَنكُم= اگر آنچه را براى شما ذخیره شده، مى شناختید، بر آنچه از شما گرفته شده، غمگین نمى شُدید». حضرت با کلمه «لو= ای کاش» شروع کردند، یعنی «ای کاش می دانستند» چون باور این مسأله برای خود حضرت نیز سخت است که اکثر مردم بتوانند از این شراب بنوشند. اگر در دنیا به چیزهایی که می خواهید نمی رسید، یا دعاهایتان اجابت نمی شود، یا دارایی هایی که داشتید را از دست می دهید، غصه نخورید، زیرا نمی دانید که به ازای هریک ازاینها چه چیزهایی در آخرت برای شما ذخیره شده است. گاهی باور و اعتماد افراد به بانک بیشتر از اعتماد و باور آنها به خداوند است. خانه شان را می فروشند، می روند مستأجری، طلاهایشان را می فروشند و پولشان را در بانک سرمایه گذاری می کنند، حاضرند به خودشان فشار بیاورند، چون باور دارند که این پول برایشان سود می آورد؛ ولی به خدا این باور را ندارند که وقتی خدا چیزی را از آنها می گیرد، آن را پرورش آخرتی می دهد و دوباره در زندگی ابدی به آنها بر می گرداند. نه تنها در آخرت بلکه در دنیا هم به آنها پاداش می دهد. شما اگر یک تومان پول می دهید، یک تا هفتصد تومان به شما در همین دنیا بر می گرداند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«هر وقت وضع مالی ام بد می شود، صدقه می دهم تا رویش پیدا کند». ما در زندگی وقتی به مشکلات برمی خوریم، روش کاملاً غلط و برعکس را در پیش می گیریم؛ لذا همیشه از نظر اقتصادی هشت مان گرو نُه مان است.   «زُوِی» یعنی «باز داشته شده» و «منع شده» یعنی چیزی که به دستتان نرسیده است.  کسی که می داند به ازای از دست رفته هایش، چی ذخیره شده، شاد است؛ در حقیقت از دست رفته نیست، بلکه به جاودانگی و ابدیت می رود و پرورش می یابد. مادری که فرزندش سقط می شود، غصه می خورد؛ در صورتی که غصه خوردن معنی ندارد؛ زیرا فرزندش بهشت رفته و زیر نظر بهترین اولیاء خدا پرورش می یابد و در آخرت شفیع او می شود. در روایت داریم اگر به کسی مصیبتی وارد شود و از شدت غم به زانویش بزند، اجر عملش را از دست می دهد. جزع و فزع و مو پریشان کردن در مصیبت ها مثل این است که شخصی پولش را در بانک سرمایه گذاری کند، بعد بگوید:«بدبخت شدم، پنج میلیارد تومانم را ریختم به حساب»، این کار به همان اندازه جاهلانه است که غصه خوردن در مصیبت ها و سختی های زندگی، کار غلط و احمقانه ای است. مصیبت ها همیشه به بخش حیوانی ما وارد می شوند؛ اما به بخش فوق عقلانی ما که «خودِ» اصلی ما است، هیچ آسیبی نمی رسد. اما در مقابلِ مصیبت هایی که از ظلم ظالمین بر ما وارد می شود، باید ایستادگی و جهاد کرد، ما ظلم را نمی پذیریم، مثل ظلم آل سعود که باید جلویشان بایستیم و مقابله کنیم؛ حتی اگر کشته شویم، اگر تحریم مان کنند با آنها مبارزه و جهاد کنیم، ما در جهاد چیزی از دست نمی دهیم، بلکه به دست می آوریم. ولی یک موقع طرف مقابل پدر، مادر، مادرشوهر و مادر زن و پدر شوهر و فرزند و همسایه و ... هستند که مقابله و جنگیدن  با آنها کار درستی نیست و به جای صلح و عشق باعث ایجاد کینه و نفرت شده و روابط بین افراد و همسران را تخریب می کند. در حقیقت با هر کسی انسان نمی تواند، دعوا و جدال کند، زیرا این درگیری ها از میزان شادی انسان هم در دنیا و هم در آخرت می کاهد. شادی، مصیبت ها و مشکلات، ذخیره آخرتی برگرفته از مبحث شادی جلسه 9  

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5588
زمان انتشار: 10 سپتامبر 2016
| |
قوانین زندگی را رعایت کنیم تا شاد و آرام باشیم

استاد محمد شجاعی

قوانین زندگی را رعایت کنیم تا شاد و آرام باشیم

از عوامل مؤثر در ایجاد شادی، رعایت قوانین جسم و روح است. از آنجائی که سیستم بدن و روح، نظام کاملا ریاضی است، با رعایت اصول و قوانین می توان به شادی حقیقی دست یافت. پس باید عوامل و موانع شادی را بشناسیم تا بدانیم چه چیزهایی نمی گذارند شاد باشیم و چه چیز هایی بر شادی ما می افزایند.

در برخورد با خداوند تبارک و تعالی افراد دو گونه عمل می کنند: گاهی وقتها افراد معصیت می کنند و بی خیال هستند و می خندند. فرمود: «مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَ هُوَ ضاحِكٌ دَخَلَ النَّارَ وَ هُوَ باكٍ= کسی که گناه می کند، اما خندان است، داخل جهنم می شود، درحالی که گریان است». و گاهی وقتها ما فکر می کنیم که خداوند یک شخص قلدر و زورگویی است که یک سلسله قوانینی را گذاشته تا  اگر کسی معصیت کند، جهنم برود و اگر کسی اطاعت کند بهشت برود. خداوند نظام عالم را براساس قضا و قدر خلق کرده است؛ یعنی چون سیستم و ساختارش ریاضی است و قوانینی در نظام خلقت حاکم است که این قوانین به گونه ای است که اگر شما رعایت کنید، خود به خود به شادی و آرامش می رسید؛ مثل سیستم بدن می ماند؛ یعنی وقتی شما شرایط بدن را رعایت می کنید؛ ورزش می کنید؛ تغذیه خوب دارید؛ چون قانونمند است، به شادی و آرامش می رسید.  اگر مریضی، سرطانی، مرگ و میری هست، همه بخاطر عدم رعایت بهداشت است. خدا یک سیستم نظام مند را براساس رحمت خودش می آفریند و بعد در این سیستم که دقیق و منطبق با اصول ریاضی هم هست، می گوید: اگر شما این حدود را رعایت کنید، شاد و آرام هستید. اگر رعایت نکنید خودتان اذیت می شوید. پس درد انتقام خدا نیست بلکه عدم رعایت قوانین بدن است.  کارشناسان تغذیه می گویند: میزان کالری دریافتی را اگر به زیر 2000 کالری برسانیم، سلولهایمان جوان تر می شوند، یعنی به جای این که پوست پیرتر شود، جوان تر می شود. کسانی را که پوست های چروک دارند، برای این که پوست شان صاف شود، کالری دریافتی را یک دفعه کم می کنند. مثلاً به عنوان یک کار تمرینی کوچک، سه روز روزه می گیرند. ولی روزه با میوه،؛ یعنی فقط میوه می خورند؛ غذای پخته نمی خورند. سه روز با میوه روزه می گیرند و بعد از سه روز، تفاوت در پوست کاملاً مشخص است. می بینید که این پوست جوان و تازه می شود؛ اما بعضی می روند از این آشغالهای شیمیایی به پوست می مالند تا پوستشان را نجات دهند، ممکن است این داروها پوست را یک مقدار ظاهراً شاداب نگه دارد، ولی باطناً دارد پوست را پیرتر می کند و پیری زودرس می آورد. جهنم اثر طبیعی عدم تطبیق ساختار خود ساخته ی ما با بهشت است. این طور نیست که خدا از روی لج و لجبازی بگوید که حالا که من را اطاعت نکردید، شما را جهنم می برم؛ مثل بعضی از سلاطین که دستور می دهند: حرف من را گوش نکردی پس او را به زندان بیاندازید.   برگرفته از 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed