www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 5587
زمان انتشار: 10 سپتامبر 2016
| |
تولدهای دنیا تمثیلی از شاکله های انسان در آخرت است

استاد محمد شجاعی

تولدهای دنیا تمثیلی از شاکله های انسان در آخرت است

رابطه دنیا با آخرت، مثل رابطه رحم مادر با دنیا است. جنین شش نوع تولد دارد: سالم، سالم و قوی، ضعیف، بیمار ناقص و معلول؛ هر یک از این شش نوع تولد، بستگی به این دارد که براساس داده های پدر و مادر، بچه چه وضعیتی داشته باشد.

وقتی شما 5 صفت سلامت و زیبایی، هوش، عقل، دین و اخلاق را قوی می کنید،  اینها در آینده بچه اثر می گذارد؛ چه خودتان و چه همسرتان. وقتی افراد رعایت می کنند، محصول یک چیز دیگر است. یک مادری رعایت می کند؛ غذای خوب می خورد، فرمول ها را رعایت می کند، بچه محصول خوبی در این 5 ژن خواهد بود. اما یکی رعایت نمی کند؛ دارو می خورد، سیگار می کشد، در معرض عکس قرار می گیرد، هوای آلوده تنفس می کند و... پس بچه آسیب دیدگی های زیادی پیدا می کند. پس اگر جنین شش نوع تولد دارد، برای این است که پدر و مادر اینطوری برنامه ریزی کردند. در 9 ماه، وقت جنین بیشتر صرف دنیا می شود. هر چند قسمتی از زمانش را به امور رحمی می گذراند، اما بیشتر فعالیتهایش برای تولد سالم است. پس بچه ای سالم یا سالم قوی به دنیا می آید، این نشان دهنده آن است که جنین در رحم مادر متناسب با شرایط زیستی دنیا تربیت شده است. ما هم در رحم دنیا همین طور هستیم. در رحم دنیا باید طوری زندگی کنیم که به محض انتقال به آخرت، سالم یا سالم قوی باشیم. بچه هایی که ضعیف، بیمار، ناقص یا معلول به دنیا می آیند، در دنیا گرفتاری های خودشان را بعد از تولد دارند. ضعیف ها باید معطل شوند تا تقویت شوند. بیمارها باید رنج درمان را تحمل کنند تا بسته به سه عامل نوع، تعداد و شدت بیماری، باید رنج درمان را تحمل کنند. چون با سیستم دنیا هماهنگ نیستند. لذا گرفتاری و اذیت های خاص خودشان را دارند. انسان هم بعد از وفات و ورود به آخرت، وارد بهشت می شود؛ ولی وقتی وسایل بهشت را  با خودش نبرده باشد، همه چیز جهنم می شود.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5586
زمان انتشار: 10 سپتامبر 2016
| |
بلاهائی که گناه بر سرمان می آورد

استاد محمد شجاعی

بلاهائی که گناه بر سرمان می آورد

گرفتاری‌های دنیوی و غصه های که برای انسان پدید می‌آید و گره‌های کوری که در زندگی ایجاد می‌شود که هیچ کس قادر به باز کردن آن گره‌ها نیست، ناشی از گناهانی است که مرتکب شده‌ایم.

 

پیامبر (صل الله علیه و آله ) فرمود: «ومَن بَكى عَلَى الدُّنیا دَخَلَ النّارَ= کسی که برای دنیا گریه می کند، جهنم می رود». گناه یعنی قوانین الهی را رعایت نکردن. غصه ها، عصبانیت ها و بداخلاقی ها، زودرنجی ها، حساسیت ها، و ظلم هایی که به دیگران می شود، برای این است که قوانین شادی را و شادی آفرینی که اسلام گفته، رعایت نمی شود که اگر رعایت کنند همیشه شاد در دنیا خواهیم بود. خدا شادی را برای ما نسیه قرار نداده است بلکه نقد نقد می خواهد که همیشه شاد باشیم. قاعده: نفس ما قبر ماست. یعنی به میزانی که نفس ات را درگیر غم و غصه، اضطراب و پریشانی می کنی در واقع فشار قبر ذخیره می کنی؛ چون این نفس در رحم دنیا است. مثل مادری که در دوران بارداری سیگار می کشد، نتیجه این کار در دنیا ظاهر می شود که باعث بیماری بچه می شود. نفس انسان قبر اوست؛ یعنی ما همین الان در قبر هستیم، وقتی یکسره عصبانیت ذخیره می کنیم، اضطراب ذخیره می کنیم، بداخلاقی ذخیره می کنیم، غم و غصه ذخیره می کنیم، دلشوره های الکی ذخیره می کنیم، چون فعلاً در رحم دنیا هستیم خیلی نمود پیدا نمی کند.   برگرفته از مبحث شادی جلسه 3

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5585
زمان انتشار: 10 سپتامبر 2016
| |
انسان می تواند طول عمر خود را افزایش یا کاهش دهد

استاد محمد شجاعی

انسان می تواند طول عمر خود را افزایش یا کاهش دهد

انسان با اختیاراتی که خداوند به او داده، می تواند نقش مهمی در افزایش یا کاهش طول عمر خود داشته باشد. اگر می خواهید طول عمر بیشتری داشته باشید؛ به سلامت جسمی و روحی خود بپردازید.

کاهش یا افزایش عمر، قانون دارد. خدا یک سلسله مقررات گذاشته است که با رعایت آن، عمرتان افزایش یا کاهش می یابد. این سیستم طبیعی است که خداوند تبارک و تعالی قرار داده است. در روایت داریم اکثر افراد که می میرند و عمرشان کوتاه می شود به خاطر این نیست که واقعاً خدا عمرشان را به این میزان نوشته باشد، بلکه خودشان عجله دارند و با اختیار کوتاه می کنند. عواملی همچون؛ عدم احتیاط در رانندگی، نداشتن لوازم ضروری در حین رانندگی یا اگر بدن کالری بیش از حد نیاز دریافت کند، بدن زود پیر می شود و زودتر عکس العمل نشان می دهد. لذا عمر کوتاه می شود. پس تا حدود زیادی طول عمر به دست خودمان است و این قوانینی است که خداوند در طبیعت قرار داده است. مومن و کافر هم ندارد.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 5572
7 سپتامبر 2016
| |
پرسش99.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ،

شناسه پرسش: 5571
7 سپتامبر 2016
| |
پرسش98.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

شناسه مطلب: 5566
زمان انتشار: 7 سپتامبر 2016
| |
یاد مرگ عامل تأثیرگذار در شادی انسان است

استاد محمد شجاعی

یاد مرگ عامل تأثیرگذار در شادی انسان است

مرگ حقیقتی قطعی و غیرقابل انکار است و یاد آن در شادی انسان مؤثر است. شادمانیِ که از یاد مرگ ناشی می شود، مربوط به ملاقات پروردگار است که با ورود به عالم برزخ تحقق می یابد.

 

 

 قرآن مرگ را یک قانون ثابت و کلی برای هر موجودی می شمارد و می فرماید:« کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ = هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است» (آل عمران/185). در مورد یاد مرگ از رسول خدا(صل الله علیه و آله) سؤال کردند: « اَیُّ الْمُؤْمِنِینَ اَکْیَسُ. فَقالَ أَکْثَرُهُمْ ذِکْرا لِلْمَوْتِ وَأَشَّدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدادا = زیرک ترین مردم چه کسی است؟ فرمود: آن کس که بیشتر یاد مرگ کند و زیادتر مهیّای آن شده باشد». (دعائم الاسلام: ج1 ص 221، بحار الأنوار : ج 82 ص 167 ح 3) مرگ تولد است. تولد ما از یک عالم بسیار کوچک به عالمی که بی نهایت از دنیا زیباتر، کاملتر، شادتر، بزرگتر و پیچیده تر و مهمتر است. عالم برزخ به اندازه ای زیبا است که حق تعالی می فرماید: «مظهر زینت من است.» شما هر چه از زیبایی های دنیا می بینید، گلها، گیاهان، حیوانات، غروب، طلوع، شفق قطبی، قیافه های زیبا، زیبایی های که بشر تولید می کند، در مقابل زیبایی برزخ یک نم است، حتی یک قطره هم نیست. برای درک بیشتر وسعت و زیبایی برزخ باید گفت، دنیا نسبت به رحم مادر، چند برابر وسیع تر و زیباتر است؟ عالم برزخ نیز، به همین مقدار از دنیا بزرگتر است، ثروتش بیشتر است، بنابراین، آمادگی بیشتری هم نیاز دارد. صحنه مرگ یا ورود به این زیبایی خیلی باشکوه است؛ صحنه ای فوق العاده آرام بخش و لذت بخش است. می فرماید زیرک ترین آدم ها کسی است که زیاد به آن لحظه باشکوه فکر می کند و می گوید: من به زودی وارد فضایی می شوم که خدا است، خانواده آسمانی ام است، انبیاء، صدیقین، صالحین و شهدا و همه فرشته ها منتظر من هستند. یاد این لحظه ی باشکوه با شاد شدن و نشاط داشتن رابطه مستقیم دارد و تمام غم ها و غصه های دنیا را از دل بیرون می برد.     برگرفته از مبحث شادی جلسه6

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5565
زمان انتشار: 7 سپتامبر 2016
| |
مؤمن همیشه شادتر از مسلمان است

استاد محمد شجاعی

مؤمن همیشه شادتر از مسلمان است

شادی مومن حاصل معرفت و ایمان حقیقی او به بی نهایت مطلق (الله) است، اما فرد مسلمان فاقد این معرفت است. مؤمن نسبت به خدا معرفت دارد، اما مسلمان فقط علمِ به وجود الله دارد.پس مؤمن با مسلمان فرق دارد. بعضی ها مسلمانند و اسلام را پذیرفته اند، چون پدر و مادرشان مسلمان بوده، اینها هم به تبع آنها مسلمان شده اند؛ ولی هیچ شناخت عقلانی و قلبی و معرفتی از دین ندارند. می گویند پدر و مادرهای ما مسلمان و شیعه بودند، ما هم هستیم. وقتی از آنها در مورد عقایدشان سؤال کنند، که چرا مسلمان هستید؟ چرا سنی نیستید؟ چرا مسیحی نیستید؟ پاسخی ندارند.

 

بسیاری از این مسلمانان، اگر به کشور خارجی سفر کنند، تحت تأثیر محیط، عقاید شان سست شده، خیلی زود باورهای اصلی خودشان را از دست می دهند و هم رنگ محیط و جماعت می شوند. آدم مسلمان چون فقط اسلام را پذیرفته و هنوز ایمان در قلب او رسوخ نکرده و استحکام ندارد، با تغییر محیط و شرایط، تغییر عقیده می دهد. قرآن در این مورد می فرماید: «قالت الاعراب آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ= اعراب بایدیه نشین گفتند: ما (بی جنگ و نزاع) ایمان آوردیم، ای پیامبر! بگو: شما که ایمانتان (از زبان) به قلب وارد نشده به حقیقت هنوز ایمان نیاورده‌اید لیکن بگویید ما اسلام آوردیم» (حجرات/14). اگر مصیبتی در زندگی مسلمانی اتفاق می افتد، طلاق، مرگ و میر، ورشکستگی، مریضی و ... روحیه اش را می بازد، عقاید و افکارش زیرو رو می شود، ارتباطش با غیب کم می شود، رابطه اش با خدا ضعیف می شود. اما مؤمن چون عقاید و باورهایش مستحکم شده، به راحتی دستخوش تحولات زندگی قرار نمی گیرد. قلبش امنیت و اطمینان دارد؛ با مشکلات زندگی روحیه اش صیقل خورده و قوی تر می شود و عشقش به الله روز به روز افزون تر می گردد. با این تعریف است که می گوییم مؤمن نسبت به مسلمان، انسان شادتر و با نشاط تری  است.     برگرفته از بحث شادی جلسه 6

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5551
زمان انتشار: 4 سپتامبر 2016
| |
شادی مؤمن نتیجه ی هوشمندی و زیرکی اوست

استاد محمد شجاعی

شادی مؤمن نتیجه ی هوشمندی و زیرکی اوست

«زیرک و هوشمند بودن» دو صفت بسیار مهمی است که حضرت برای مؤمن بیان می کند. مؤمن شادی و نشاطش را در چهره اش آشکار می کند، اما غمش را هیچ گاه بروز نمی دهد.

علی (علیه السلام) درباره تأثیر عوامل اعتقادی، به خصوص ایمان در ایجاد شادی می فرمایند: «المُؤمِنُ هُوَ الكَیِّسُ الفَطِنُ، بِشرُهُ فی وَجهِهِ، وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ = مؤمن زیرك و هوشیار است، شادمانى او در چهره اش و غمش در دل اوست.» (الكافی: 2/226/1). علت زیرک و هوشمند بودن مؤمن این است که او به هر دو سیستم دنیا و آخرت کاملاً آشنا است. سیستم دنیا را یک رحم می بیند که زمینه ی رشد او برای زندگی ابدی را فراهم می کند. شادی انسان حاصل اعتقاد، باور و «ایمان» اوست. «ایمان» به زندگی انسان امنیت، سرزندگی، نشاط و هیجان می دهد. انسان فقط با داشتن ایمان قوی «مؤمن» است. هنگامی که صحبت از «مؤمن» می کنیم، منظور کسی است که دل او با عقیده مذهبی اش امنیت پیدا کرده و به آرامش رسیده است؛ باورش محکم شده و تغییری در آن راه ندارد؛ نسبت به عقایدش شک و تردید نداشته و تزلزلی در دین او اتفاق نمی افتد. تغییر محیط و تغییر شرایط، ایمان او را ضعیف نمی کنند، مثل رفتن به دانشگاه، رفتن به سربازی، ازدواج، تغییر محل زندگی، سفر به کشورهای خارجی، شبهات مطرح شده در شبکه های اجتماعی و... هیچ کدام باعث رنگ عوض کردن او نمی شوند. مؤمن در هر شرایطی استحکام خودش را حفظ می کند. خدا ما را جاودانه خلق کرده است. رابطه دنیا با آخرت، مثل رابطه رحم مادر با دنیاست، وقتی ما از اینجا به برزخ متولد می شویم، تنها ایمان ماست که دست ما را می گیرد. طبق آیه ی قرآن: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ،إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا= انسان در خسارت و زیان است، مگر آنان که ایمان آورده اند» (عصر/3). شعاع دیدِ مؤمن خیلی وسیع است؛ یعنی از دنیا تا آخرت و قیامت امتداد دارد؛ برای زندگی مومن در دنیا فرمول و قاعده وجود دارد؛ مومن از برزخ، قیامت 50 هزار ساله و سؤالات آن نیز، آگاهی دارد. مسلماً چنین انسانی هوشمند و زیرک است. مؤمن انسان با همتی است،‌ در هر دو نظام موفق است. انسانی که جاودانگی را ببیند و با خدا و غیب رفاقت کند، آدم ساده ای نیست که زندگی اش را فقط در همین دنیا و داشته های آن، پدر و مادری که بزرگش کردند یا زن و فرزند و ... خلاصه کند، او می داند که اینها همه مربوط به بخش طبیعی و حیوانی وجودش هستند. مؤمن اصل و ریشه ی خود را خوب می شناسد و در ضمن این که در دنیا با خانواده زمینی اش زندگی می کند، با همه ی اعضای خانواده آسمانی اش نیز، رفت و آمد دارد؛ با همه کسانی که هر روز در نماز از خدا می خواهد تا راه آنها را برود، یعنی انبیاء‌،‌ صالحین، صدیقین و شهدا مراوده دارد و آنها هم با او دوست هستند و رفاقت دارند. مؤمن انسان فوق العاده ای است و هیچ گاه در دنیا تنها نیست، او یک زندگی خیلی باشکوه و پر هیجان دارد؛ هیجاناتش هیجانات حقیقی است، نه هیجانات کاذب که از تلویزیون، فیلم سینمایی، کارتون، خواندن کتاب و رمان به خودش تزریق کند. زندگی اش سرد و همراه با روزمرگی، خسته کننده و یکنواخت نیست، او خودش را برای جاودانگی آماده می کند. نگاه ابدی و جاودانه آنقدر مهم و گسترده است که قرآن در این مورد می فرماید: « قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ، قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّینَ، قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ = گوید که می‌دانید شما چند سال در زمین درنگ کردید؟ آنها پاسخ می دهند که یک روز بود یا یک جزء از روز؛ (اگر ما خطا می‌گوییم) از شمارندگان (یعنی فرشتگانی که حساب عمر خلق دانند) باز پرس. خدا می فرماید: شما اگر (از حال زندگانی خود) آگاه بودید، می‌دانستید که مدت درنگتان در دنیا بسیار اندک بوده است.» (مؤمنون/ 112-113). درست مثل این است که از ما راجع به دوران رحمی مان سؤال کنند؛ آیا یادمان است که چه مدتی را در رحم گذراندیم؟ ما 9 ماه در رحم مادر بودیم و آنجا زندگی کردیم، ولی هیچ خاطره ای از آن نداریم. ما وقتی از دنیا به برزخ منتقل می شویم، آنجا داستان آنقدر عجیب است و ارتباطات برزخی فوق العاده گسترده است که در واقع اصلِ زندگی آنجاست؛ ما اینجا زندگی نمی کنیم. همانطور که یک جنین در رحم مادر زندگی به معنای واقعی ندارد و فقط دارد خودش را برای زیستن در دنیا آماده می کند، زیرا زندگی رحمی در مقایسه با زندگی دنیا، زندگی نیست. همانطور که زندگی دنیا در مقایسه با زندگی آخرت، زندگی به حساب نمی آید. طبق آیه ی شریفه ی قرآن:«وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ= این زندگانی چند روزه دنیا افسوس و بازیچه‌ای بیش نیست، و زندگانی اگر مردم بدانند به حقیقت در سرای‌ آخرت است (که حیاتش جاوید و نعمتش بی‌رنج و زوال است)» (عنکبوت/64)؛ اگر حیات و زندگی حقیقی می خواهید، فقط در برزخ و آخرت به آن می رسید. انسان مؤمن در همین دنیا از این زندگی برخوردار است؛ در همین دنیا با تمام اجزای زندگی برزخ در ارتباط است؛ او زندگی پر از هیجان و شادی، پر از هدف، پر از «شدن» و پر از رشد و ارتقا دارد.  اینکه حضرت می فرماید: «بِشرُهُ فی وَجهِهِ، وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ = شادمانى او در چهره اش و غمش در دل اوست»؛ یکی از موارد زیرکی مؤمن هم همین است که شادی هایش را در ظاهر بروز می دهد، اما غم ها را در دلش نگه می دارد، چون معامله اش با خداست. در مباحث غم گفته شد که 3 نوع غم وجود دارد که سراغ ما آمده و ما را اندوهگین می کند، حوادثی که از طریق نظام خلقت اتفاق می افتند و تولید غصه می کنند، مثل زلزله، تصادف،‌ سیل و ... یا غم هایی که نتیجه ی آزار و اذیت دیگران است، مثل اذیت شوهر، مادر شوهر، پدر شوهر، پدر زن، باجناق، دوست، پسر، فرزند، دختر، همسایه و... ، یا این که خود فرد اشتباهاتی می کند که منجر به تولید غصه در زندگی اش می شود. کسی که مؤمن است می داند، هر کدام از این 3 نوع غم، در نهایت باعث کفارات گناهانش شده و درجات آخرتی برایش دارد. هیچ لزومی نمی بیند که این غم ها را به عنوان گله گزاری و درد دل پیش بندگان خدا بگوید؛ چون دو حالت دارد، طرفی که دارد حرف تو را می شنود، یا دوست است یا دشمن، اگر دوست باشد، ناراحت می شود، اگر دشمن باشد، خوشحال می شود. ما انسان های بی کس و بی خانواده نیستیم، ما خدا، اهل بیت و امام زمان را داریم، پس احتیاجی نداریم تا غصه هایمان را برای آدم های کوچک و زمینی که نوعاً کاری از آنها بر نمی آید، بیان کنیم. انسان هایی که مثل خود ما هستند و کمکی به ما نمی کنند و چه بسا مشاوره ی غلط به ما بدهند. مواردی پیش می آید که انسان برای حل مسائل و مشکلات، نیاز به مشورت دارد و به مشاور، استاد یا انسان صاحب نظری مراجعه می کند که در جای خود کار پسندیده ای است و با اظهار غصه و درد دل برای هر کس فرق دارد. شادی، نقش ایمان در شاد بودن، هوشمندی مؤمن     برگرفته از جلسه ششم شادی

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5550
زمان انتشار: 3 سپتامبر 2016
| |
«علم» شادی آفرین نیست،اما «معرفت» شادی می آفریند

استاد محمد شجاعی

«علم» شادی آفرین نیست،اما «معرفت» شادی می آفریند

علم انسان را شاد نگه نمی دارد؛ اما معرفت و به ویژه معرفت خدا و اهل بیت ع باعث می شود، انسان همیشه آرام،شاد و صبور باشد.پس برای درک شادی، باید تفاوت علم و معرفت را بدانیم.

 

«علم» جدااز «معرفت» است. علم اطلاعات کلی است؛ اما معرفت اطلاعات جزئی و شخصی و شهودی است؛ علم اطلاعاتی است که وقتی شما آن را تجربه می کنید، تبدیل به معرفت می شود. مثلاً اگر گفته شود که سوار شدن به قطار هوایی در شهربازی خیلی هیجان دارد، این علم است. اما وقتی خود شخص سوار شده و آن را تجربه می کند، علم او به معرفت تبدیل می شود، این برای آن است که تجربه ی شخصی چیزی است که با تمام وجود لمس می شود. در باره ی الله می گویند این عالم یک آفریننده دارد؛ قانون و قاعده این عالم طوری است که هیچ اثری بدون مؤثر نیست. هیچ معلولی بدون علت نیست؛اینهاعلم به خدااست. اما وقتی با خدا شخصاً ارتباط برقرار می کنید؛ یعنی خدا را لمس می کنید و با او ارتباط می گیرید؛ این معرفت، باور و شهود است. یعنی الله که خالق کل شیء است، همیشه و همه جا با من است. هستی مطلق و وجود مطلق است. قرآن می فرماید: «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ= پس به هر طرف روی کنید به سوی خدا روی آورده‌اید» (بقره/115). جایی نیست که خالی از الله باشد، حتی در تمام سلول های من، وجود من، فکر من، خیال من الله وجود دارد؛ من باید این قضیه را شهود و باور کنم؛«این یعنی معرفت». امااگر فقط گفته باشند و من شنیده باشم، «این یعنی علم». «معرفت» یعنی یقین دارم که خانواده ی آسمانی دارم؛ قبلاً با خدا زندگی کرده ام؛ قبلاً با اهل بیت ع زندگی کرده ام و آنها ریشه ی من هستند. سهم آنها در من بیشتر از پدر و مادر زمینی من است؛ زیرا والدین زمینی من فقط در جسم من مشارکت دارند. پدر و مادر زمینی من واسطه ی آمدن من به زمین شده اند. پس پدر و مادر زمینی، خواهر و برادر، عمو و دایی و خاله و ... هیچ کدام از این ها «منِ اصلی» من نیستند. این معارف باعث می شود، انسان همیشه آرام و شاد و صبور باشد و بااز دست دادن هر یک از این ها، لطمه ای به شادی او می خورد. انسان های شاد در مصائب صبورند، چون خود را از خدا دانسته و می دانند که به سوی او بر می گردند. قرآن در مورد مؤمن می فرماید: « وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ = و صابران را بشارت و مژده بده، آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) می گویند: ما به فرمان خدا آمده‌ایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.» (بقره/155-156). همین که مشکلی برای مؤمنین پیش بیاید، می گویند ما از جای دیگری هستیم. مثل این که شما دارید از کوچه ای می گذرید که دو نفر با هم در حال نزاع هستند؛ اگر کسی یقه شما را هم بگیرد و بخواهد با شما دعوا کند، می گویید: «من که کاری با شما ندارم؛ اصلاً من مال اینجا نیستم؛ از جای دیگری آمده ام و فقط از اینجا دارم رد می شوم. من تصادفاً اینجا آمده ام، از بد حادثه اینجا هستم. مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک، چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم».  بخش ثابت و جاودانه ما که(خودِ حقیقی)ماست، در آغوش خداست؛ خدا با این بخش و همراه ما به زمین می آید و با ما هم بر می گردد؛ این طور نیست که خدا ما را تنها به زمین فرستاده باشد. خدا در همه مراحل با ما است و ما تنها نیستیم. «ان الله معنا= خدا باماست». در زمین هم قاعده و فرمول داریم، خداوند قبل از آمدن ما همه قوانین را آماده کرده و فرستاده و همه چیز مشخص است. قرآن داریم، معصوم داریم، احتیاج به هدایت، راهنمایی و الگوگیری از جای دیگر را نداریم؛ پس آرام هستیم و نهایت عوامل شادی و آرامش همیشه کنار ما است. اما زمانی اضطراب به سراغ ما می آید که فراموش کنیم انسان هستیم و از کجا آمده ایم. علی (علیه السلام)فرمود:«رحم الله من علم من این= رحمت خدا شامل حال کسی می شود که بداند از کجا آمده است». شیطان هم از این فرصت که ما ندانیم از کجا آمده ایم استفاده کرده و از پشت و جلو به ما حمله می کند؛ مدام گذشته را به رخ ما کشیده و ترس و اضطراب از آینده را در دل ما می اندازد. اما مؤمن راجع به آینده اضطراب ندارد؛‌ چون خود را در آغوش خدا می بیند؛ معشوق و اله او الله است؛ الله مؤمن را دوست دارد و هیچ وقت آغوشش را بر روی او نمی بندد، حتی اگر گناه کند. مثلاً پدر و مادر ثروتمند و مهربانی را در نظر بگیرید که فرزندان شان را خیلی دوست دارند. اگر فرزندشان صبح از خواب بیدار شود و بگوید: «اگر من صبحانه نداشته باشم چه کار کنم؟ اگر ناهار گیرم نیاید، چه کار کنم؟  اگر شام غذایی برای خوردن نداشته باشم چه کار کنم؟» والدین می گویند: تو چرا این سخنان را می گویی؟ تو پیش ما هستی؛ چرا برای صبحانه و ناهار و شام غصه می خوری؟ ما به هر ترتیب شده مواظب و مراقب تو هستیم.   امام صادق می فرماید: «اگر مردم می دانستند که در فضیلت معرفت خدا چه چیزی وجود دارد، هیچ وقت به زندگی مادی دیگران چشم نمی دوختند». بیان حضرت شبیه این آیه است که می فرماید:«وَلَوْلَا أَنْ یَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ= و اگر نه آن بود كه [همه] مردم [در انكار خدا] امتى واحد می شدند، قطعا براى خانه ‏هاى آنان كه به [خداى] رحمان كفر مى ‏ورزند، سقفها و نردبانهایى از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مى‏ دادیم (زخرف ۳۳  خداوند می فرماید:آنقدر از شکوفه های دنیا به دشمنانم می دادم، شکوفه ای که خدا می گوید، فقط شکوفه می ماند و هرگز گل نمی شود. پس چیز کوچکی است که خدا به دشمنان نشان داده است. اصلاً غصه نخورید و خیال نکنید که چرا این ها زیاد دارند و ما نداریم؟ آنها هم بندگان خدا هستند؛ آنها دنیا را می خواهند، خدا هم می دهد. خداوند می فرماید اگر برای  به حسودی افتادن شما به کفار نبود، ناودان خانه آنها را از طلا قرار می دادم. اما خدا می فرماید: کسانی که معرفت به الله دارند، از نعمت این معرفت، همیشه بهره مند می شوند. لذتی که انسان از داشتن الله می برد، همان لذت بهشتی است که اولیای خدا در بهشت دائما با خدا دارند؛ یعنی بهشت همین جاست. یکی از حسرت های خیلی بزرگ ما در برزخ، این است که می فهمیم ما با الله واهل بیت تا چه اندازه بیشتر از این که الآن هستیم می توانستیم رفیق باشیم و زندگی کنیم. وقتی بفهمیم که آنها در دنیا خیلی برای ما احترام قائل بوده اند و ما را بدون شرط و حتی با تمام گناهان و کاستی هایمان پذیرفته اند، خیلی حسرت می خوریم. انسان وقتی وارد برزخ می شود، می فهمد که قشنگ ترین زمانها، زمان نماز بوده، زمان های هم آغوشی با خدا، زمان های خلوت با خدا، زمان هایی که می توانسته با غیب ارتباط داشته باشد و با اهل بیت ع رفت و آمد داشته باشد. وقتی انسان بفهمد که این همه را مفت از داده و در دنیا به حواس پرتی و غفلت و بازی گوشی و چیزهای دیگر گذرانده، خیلی حسرت می خورد. برای همین فرمودند که یکی از نام های قیامت «یوم الحسرة= روز حسرت» است. پس فهمیدیم که بزرگترین عامل شادی انسان معرفت است. هر چقدر سطح معرفت انسان بالاتر برود، شادی او عمیق تر، ماندگارتر و لذیذتر می شود. بدترین فاجعه ای که ممکن است در زندگی کسی اتفاق بیفتد این است که بمیرد و خدا را نبیند و نشناسدو خدا در زندگی او نقشی نداشته باشد. تنها چیزی که ما برایش به دنیا آمده ایم، معرفت الله است. خداوند در قرآن می فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ= و من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا (به یکتایی) پرستش کنند» (ذاریات/56). عبادت وسیله ی شناختن الله است. عبادت تمرکز است، تمرکز در ارتباطی که به عاشقی می انجامد.  خدا رحمت کند مرحوم الهی قمشه ای را که فرمود: « ترسم این تن که حائل است به جانم              سقط کند کودک عزیز روانم» «کودک عزیز روان» همان بخش فوق عقلی ماست. ما خیلی وقتها در مشغله های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی مان، بخش اصلی و کودک عزیز روان مان را فراموش کرده و آن را ساقطش می کنیم. مثل سقط جنین. شادی، معرفت الله، آثار معرفت الله در شادی انسان     برگرفته از سلسله جلسات شادی 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5544
زمان انتشار: 1 سپتامبر 2016
| |
(14) خدمت به مردم؛ راز شادی و نشاط انسان

بحث شادی (14)، 95/5/2؛ از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

(14) خدمت به مردم؛ راز شادی و نشاط انسان

«خدمت به همنوع» امری است که هیچ کس نمی تواند منکر شادی زا بودن آن شود. کمک به دیگران حتی به حیوانات و گیاهان مایه زنده ماندن دل و شادابی روح می شود. عوامل شادی آوری که ما بیان می کنیم، مواردی است که خالق هستی به انسان یاد می دهد. یعنی دستوراتی که اگر انسان آنها را رعایت کند، شاد و خوشبخت می شود. 

به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه 14«بحث شادی» مورخ 95/5/2، استاد شجاعی به ادامه بحث پرداختند: هر چند که «خدمت به خلق» جزء کمالات گیاهی است، اما اگر آن را از بُعد حیوانی نگاه کنیم، نوعی تخلیه، آرامش و سکون برای روح انسان است، و اگر از بعد فوق عقلانی آن را در نظر بگیریم، یک ارزش است. در سبک زندگی انسانی، چون انسان عاشق الله است، خدمت به خلق نیز عبادت بزرگی محسوب می شود؛ چون نگاه حیوانی وجود ندارد، بلکه با نگاه الهی و فرزند اهل بیت بودن صورت می گیرد. این که گفته می شود یکی از عوامل شادی، خدمت به خلق است. یعنی خروجی های انسان (اعم از رفتار، احساسات، عواطف، مادی، معنوی و ...) به گونه ای است که در میزان شادی نفس او تأثیرگذار خواهد بود و هر چه این خروجی بیشتر باشد، شادی اش در دنیا بیشتر می شود و  نوعی ذخیره ابدی نیز خواهد بود. جلوه های خدمتگزاری «خدمت ­­­­­­­­­­­­­به همنوع» می تواند در پنج بخش جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی صورت گیرد. یعنی گاهی خدمتگزاری از سنخ جمادی بوده و رفتارها و عملکردها در حد جماد است. گاهی خدمت گیاهی است؛ یعنی محدوده رفتارهای انسان در حد کمالات گیاهی است؛ گاهی حیوانی است؛ مثل حل کردن مشکلات دیگران، فراهم کردن زمینه ازدواج برای دیگران و گاهی خدمت از جنس عقلی است؛ مثل فراهم کردن زمینه رشد علمی، آموزش و... همه این خدمتگزاری ها ارزشمندند، حتی اگر مربوط به حیات دنیایی شخص باشد، باز هم اجر و ثواب دارد. اما گاهی کمک و یاری رساندن ما، فوق عقلانی است. یعنی خدمت با نگاه ابدی و جاودانه انجام می شود. خدمت در همه نوعش شادی آور است، ولی آن که از همه بهتر، ماندگارتر و شادتر است، خدمت فوق عقلانی است؛ چون این خدمت، باعث می شود انسان به صورت یک نفر محشور نشود، بلکه به صورت یک انسان بی نهایت محشور شود؛ چون او در دنیا یک نفر نبوده، بلکه در قالب هزاران نفر زندگی می کرده و همه انسانها، حتی حیوانات و گیاهان از آن استفاده می کردند. اما کسی که خروجی ندارد و از او هیچ خدمتی صادر نمی شود، مثل مردابی است که در حال گندیدن است. برای همین، ما زمانی شاداب هستیم که عفونت های روحی مان خارج شود. در این جاست که مردم داری، همسایه داری و این گونه امور، قیمت زیادی پیدا می کنند. زیرا قیمت هر آدمی، به میزان خروجی هایش است. پس به میزانی که خروجی داشته باشیم، میزان دریافت شادی هایمان از بیرون بیشتر خواهد بود.  اما چه کسانی این خروجی های خدمتی ما را مصرف می کنند؟ باید گفت: حتی کافر هم اگر مصرف کند، برای ما ثواب دارد؛ اما بهترین ثمرات خدمت های ما، زمانی است که برای جاودانگی انسان ها کاری انجام دهیم؛ مثل انفاق کردن؛ مثلا پولی که برای تهیه جهیزیه دختری برای تشکیل خانواده می پردازیم. همان طور که هدف اصلی تولد ما در دنیا، «تشبه به الله» و «زندگی جاودانگی» است. لحظه تولد حقیقی یک انسان هم لحظه ای است که می فهمد، جاودانه است. یعنی می داند که برای دنیا و اهداف دینایی نیامده  است. کسی که توجه به این مسئله ندارد، مثل جنینی است که در رحم مادر بزرگ می شود، ولی برای دنیا اندام زایی نمی کند و شکل و قالب بدنی برای دنیا نمی آورد. از این رو، به محض تولد به دنیا، بدبختی اش شروع می شود. ما هم اگر برای شرایط زیستی برزخ و قیامت و جاودانگی چیزی آماده نکرده باشیم، به محض تولد به آخرت، عذاب هایمان شروع می شود. پس دنیا، بسترى براى ساختن خانه آخرت است. «الدنیا مزرعة الآخره». كار نیك، احسان به مردم، خدمت صادقانه به دیگران، ابزار و مصالحى است كه «سراى آخرت» را براى انسان آباد مى سازد. خدمت به هم نوع؛ مردم را به بهترین مدل زندگی هدایت می کند حضرت علی g می فرمایند: «أحسَنُ النّاسِ عَیشا مَن عاشَ النّاسُ فی فَضلِهِ= نیکوترین مردم از نظر زندگی، کسی است که سایر مردم در سایه او زندگی کنند»؛ یعنی برای مردم خروجی داشته باشد. یعنی نه تنها برای انسان ها، بلکه برای محیط زیست، گیاهان، حیوانات و... هم برنامه داشته باشیم. پس زندگی خوب و پاک، شرطش دوری از بدخواهی و بدجنسی نسبت به دیگران است؛ چون اینها اموری هستند که موجب محرومیت انسان می شوند. در حدیث دیگری از امام حسن g آمده است که شخصی نزد امام g آمد و پرسید: «مَن أحسَنُ النَّاسُ عِیشاً؟= چه کسی زندگی اش از همه بهتر است؟» امام در پاسخ فرمود: «مَن أَشرَکَ النّاسَ  فِی‏ عَیْشِهِ= کسی که مردم را در زندگی خود شریک گرداند». یعنی در هر کدام از قوای پنجگانه (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی) خروجی داشته باشد. پس چنین کسی بهترین زندگی را خواهد داشت. اما وقتی انسان بخل کند و از خدمت به دیگران دریغ کند، نکبته و غم و غصه ها سراغش می آیند.  پس اگر بخواهیم گرفتار این مسائل نشویم، باید به فکر دیگران باشیم. این خود، عامل شادی، آرامش و خیر و برکت در زندگی می شود.   مطالب بیشتر: پای درس استاد مجموعه سخنرانی های استاد محمد شجاعی مجموعه کتابهای استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed