www.montazer.ir
شنبه 12 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 9967
زمان انتشار: 19 ژانویه 2021
| |
همنشینی با سیدالشهدا و معصومین علیهم‌السلام در آخرت

همنشینی با سیدالشهدا و معصومین علیهم‌السلام در آخرت

«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَكُونَ مَسْكَنُهُ فِی اَلْجَنَّةِ وَ مَأْوَاهُ اَلْجَنَّةَ ، فَلاَ یَدَعْ زِیَارَةَ اَلْمَظْلُومِ قُلْتُ وَ مَنْ هُوَ قَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُفَمَنْ أَتَاهُ شَوْقاً إِلَیْهِ وَ حُبّاً لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ حُبّاً لِفَاطِمَةَ ، وَ حُبّاً لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، أَقْعَدَهُ اَللَّهُ عَلَى مَوَائِدِ اَلْجَنَّةِ ، یَأْكُلُ مَعَهُمْ وَ اَلنَّاسُ فِی اَلْحِسَابِ = ابی بصیر گفت: از امام صادق علیه‌السلام و یا امام باقر علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمودند: «کسی که دوست دارد محل سکونت و منزلش بهشت باشد پس زیارت مظلوم را ترک نکند. گفتم: مظلوم کیست؟ فرمودند: حسین بن علی علیه‌السلام صاحب کربلا. کسی که به خاطر شوق به آن حضرت و محبت به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و محبت به فاطمه علیها‌السلام و محبت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام آن حضرت را زیارت کند، خداوند او را همراه ایشان بر سر سفره‌ای بهشتی می‌نشاند و با آنها هم غذا می‌شود، در حالی که مردم هنوز در حساب می‌باشند.» (کامل الزیارات باب 52 حدیث 2 صفحه 258) برگرفته از کتاب «مصلح برگزیده» باب پنجم، اثر استاد محمد شجاعی آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9962
زمان انتشار: 14 ژانویه 2019
| |
امام زمان را برای همه جهان می خواهیم

امام زمان را برای همه جهان می خواهیم

ما امام زمان عج را نه فقط برای خودمان، بلکه برای تمام مردم جهان میخواهیم. حضرت را برای افغانستانیها و فلسطینیها و افریقاییها و حتی برای امریکاییها و برای کسانی که بیشتر از هر ملتی در نکبت هستند، می خواهیم.

آرامشی که امروز داریم، به خاطر وجود ولی فقیه است فقط آدم طبیعی و سالم می فهمد وقتی که جای امام زمان خالی است و سکان دار در زندگیش حضور ندارد، چقدر سخت است. این که امروز نماینده امام زمان و ولی فقیه حضور دارد و آرامش نسبی که امروز داریم، به برکت وجود ولی فقیه است. این خود یک مقدار از درد و اضطراب یتیمی ما را کم می کند. اما وقتی پدر و امام زمان ما بیاید، کاملا احساس آرامش خواهیم داشت. خدا می داند حال انقلابیون متدین قبل از انقلاب چگونه بود و چقدر اذیت می شدند که ولی فقیه نداشتند و مرجع شان را دستگیر و تبعید کرده بودند. اذیت شدن آنها برای این بود که در کشوری زندگی می کردند که ریاست و حکومتش به دست امریکا و در دست افراد فاسد و فاجری بود که هیچ سنخیتی با خدا و دین نداشتند. خیلی به آن ها سخت می گذشت. وقتی که انقلاب شد، آنها این جور دعاها را می خواندند: « و نصر تعزه و بفتح تعجله= فتحی که تو با عجله به ما می رسانیش». یک انقلابی، خیلی لذت می برد، وقتی که در این کشور انقلاب شد و دید که یک دفعه ولی فقیه و نماینده و نائب امام زمان آمد به جای شاه و در رأس قرار گرفت. خدا می داند کسانی که مؤمن حقیقی بودند، چه لذتی بردند و الان هم کسانی که مؤمن حقیقی هستند، لذت می برند. امام زمان را برای همه جهان می خواهیم ما امام زمان عج را نه فقط برای خودمان، بلکه برای تمام مردم جهان می خواهیم. حضرت را برای افغانستانی ها و فلسطینی ها و افریقاییها و حتی برای امریکاییها و برای کسانی که بیشتر از هر ملتی در نکبت هستند، می خواهیم. امریکاییها و اروپاییهای زیادی داشتیم که در جو زندگی غربی، مسلمان شده اند. خدا می داند چقدر فقر در آنجا حاکم است. آدم باید برای همه خیر بخواهد. خداوند به پیامبر می فرماید:« و ما ارسلناک الا کافة للناس= تو را برای همه مردم فرستاده ام». ما برای مرده ها هم خیر می خواهیم. ما برای مرده ها از خداوند می خواهیم که خداوند امام زمان را برساند که مرده ها هم شاد شوند. می گوییم: «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور= خدایا مرده ها را شاد کن». یعنی با آمدن حضرت شادشان کن. چه رسد به زنده ها! ما همه ی اهل زمین را دوست داریم و دوست داریم همه در هدایت باشند و استعدادهای انسانی خود را شکوفا کنند. نمی شود ما سالم باشیم و مؤمن متعادل و حقیقی باشیم؛ ولی اضطراب نبود امام زمان، ما را اذیت نکند و در این دغدغه در رأس برنامه های زندگی ما نباشد. هر زمانی که بچه ای بابا و مادرش را گم کرد و آن ها را فراموش کرد، این نشان دهنده این است که او تعادل ندارد. همین حالت به ما هم دست می دهد. این که ما الان امام زمان نیست و داریم زندگی مان را می کنیم، این نشان دهنده این است که ما هم تعادل نداریم و به ایمان حقیقی دست پیدا نکرده ایم و هنوز آن نیازهای فطری در ما شکوفا نشده و هنوز خودمان را نشناخته ایم و مختصاتمان را در سمت حرکت به سمت ابدیت و برزخ به دست نیاورده ایم. اگر کسی این را به دست بیاورد، می فهمد نبودن امام زمان چه مصیبتی است. در دعای افتتاح در هر شب ماه رمضان می خوانیم: «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا و کثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا= « خدایا! ما شکایت می کنیم به تو بخاطر نبودن پیامبر و غیبت امام زمان و زیادی دشمنان و کمی عدد ما شدت فتنه هایی که برعلیه ماهست». این را با زبان حال خودت بخوان. ما در شنبه ها زیارت پیغمبر را می خوانیم و میگوییم: «فما اعظم مصیبتنا بک حیث انقطع الوحی یا رسول الله= چه مصیبت بزرگی بود که با نبودن تو وحی قطع شد». این دعا را نگفته اند که ما تقلیدی بخوانیم؛ بلکه گفته اند زبان حال شما به عنوان یک مؤمن باید این گونه باشد. باید با شعور و اضطراب به خدا بگوییم: «اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة = خدایا! ما رغبت و میل زیادی داریم که با دولت کریمه به سوی تو بیاییم». یعنی ما خیلی میل و رغبت زیادی داریم به این دولت کریمه. این باید در وضعیت روزانه زندگی ما تأثیر بگذارد. باید این را بخواهیم که امام زمان بیاید و در این کار رغبت داشته باشیم و جزء اصلی ترین خواسته هایمان هم باشد. تلقینی هم نیست که من به شما تلقین کنم. زیرا بچه ای که بابایش گم می شود، کسی به او یاد نمی دهد که گریه کند و بگوید آقا من بابایم را می خواهم؛ یا من فقط مادرم را می خواهم.   برگرفته از مباحث استاد شجاعی «شرح زیارت عاشورا» جلسه 12 آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9958
زمان انتشار: 8 اوت 2019
| |
نگذاریم، رسم‌ خوبِ جوانمردی، در جامعه ما بمیرد

نگذاریم، رسم‌ خوبِ جوانمردی، در جامعه ما بمیرد

چه رسم های خوبی مردم ما دارند! چقدر در آنها آقایی و سروری هست! اصلاً نمی توانند از کنار مشکل یک نفر به راحتی رد شوند. اگر ببینید یک نفر مشکل دارد، سریع کمک می کنند. من در خارج از کشور زیاد بوده ام. اصلاً از این خبرها نیست. آن سالی که سویس بودم، همسر یکی از دوستانم می گفت: من زایمان کرده بودم و با نوزاد از بیمارستان می آمدم و تصادف کردم و با بچه نوزادم در خیابان افتادم. می گفت: هیچ کس نیامد ما را بلند کند. هیچ کس به ما کاری نداشت. اما در ایران اگر یک نفر چپ به ناموس مردم نگاه کند، صدتا مرد غیور هستند که نمی گذارند.  یادم هست با فرمانده مان داشتیم می آمدیم، یک دفعه گفت: بزنید کنار، گفتیم: چه شده؟ گفت: این جا اتومبیل یک خانم پنچر شده. خانم محجوبی بود و بلد نبود پنچری بگیرد. جک هم نداشت. موقع پنچرگیری سه نفر ما شدند جک. یک نفر تند تند چرخ را باز کرد در عرض 4 دقیقه لاستیک را جا انداختند. در ایران این طوری است. یک جا مریض هست، تصادفی می شود، همه می ریزند کمک می کنند. چقدر این روح ها بزرگند. نباید بگذاریم این رسم های جوانمردی در جامعه ما بمیرد. این رسم ها باید تقویت شود. «این مشکل توست» یک رسمِ ناجوانمردانه و طبیعت گرای غربی است هر جا که می توانیم کاری کنیم، بریزیم کمک کنیم؛ مشکل همه، مشکل ماست. در نظام طبیعت گرای غربی می‌گویند:«This is your problem = این مشکل توست». مشکل من نیست. ولی در فلسفه و اخلاق اسلامی، مشکل دیگران، مشکل من هم هست. حتی اگر خودش هم کوتاهی کرده باشد، ما باید به یک نحوی کمکش کنیم.   برگرفته از مباحث استاد شجاعی، دروس «احسان» جلسه 3   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9957
زمان انتشار: 24 دسامبر 2018
| |
تناسب ماه رمضان، امام زمان، زیارت عاشورا و مساله عاشورا در چیست؟

شرح زیارت عاشورا، جلسه 12، 80/9/17

تناسب ماه رمضان، امام زمان، زیارت عاشورا و مساله عاشورا در چیست؟

میان ماه مبارک رمضان و زیارت عاشورا و مساله عاشورا و و وجود مقدس امام زمان(عج) تناسب زیادی وجود دارد. گفتیم که محصول اول ماه مبارک «رفاقت با خدا» است. اما محصول دوم این ماه، «تقرب» به امام زمان (عج) می باشد.

تناسبی که گفتیم این است که ماه رمضان، ماه تجلی امام زمان است و همان گونه که ماه خدا و ماه تجلی خداوند تبارک و تعالی می باشد، ماه تقرب ما به امام زمان نیز هست. در این ضیافت، با شخصیت های مختلفی آشنا می شویم که مهمترین آنها امام زمان عج است. اگر ادعیه ماه مبارک رمضان را بررسی کرده باشید، می بینید که پیوند زیادی با وجود مقدس امام زمان علیه السلام دارد. یعنی کسی که اهل دعاهای ماه مبارک است، توجه پیدا می کند که این دعاها دارند به او جهت می دهند و دارند دستش را در دست امام زمان قرار می دهند. مثلا خواندن دعای افتتاح در هر شب وارد شده است. شرح دعای افتتاح این دعا با ثنا و حمد الهی آغاز می شود و در اواخر دعا می بینیم که شکل سیاسی به خود می گیرد. ابتدا خدا را به جهات مختلف شکر می کنیم و می گوییم: «الحمدلله الذی لا یهتک حجابه و لا یغلق بابه= سپاس خدایی را که حجاب او دریده نمی شود و در خانه او به روی کسی بسته نمی شود. «و لا یرد سائله= کسی که از خداوند چیزی میخواهد ردش نمیکند». «و لا یخیب آمله= کسی که امید به خدا دارد، امیدش را ناامید نمی کند». از این مرحله به بعد، می‌بینید که این دعا مسیر دیگری پیدا می‌کند و به سمت امور سیاسی می رود. زیرا می خوانیم:«الحمدالله الذی یومن الخائفین و ینج الصالحین و یرفع المستضعفین و یضع المستکبرین= سپاس خدایی را که خدا ترسان را امنیت می‌بخشد و صالحان را نجات داده و مستضعفان را بالا می‌برد و مستکبران را پایین می‌کشد». می خوانیم:« و یهلک ملوکا= و هلاک می‌کند ملوک را». «و یستخلف آلاخرین= و کسان دیگر را جایشان می‌گذارد». «الحمدلله قاسم الجبارین؛ «مبیرالظالمین و مهلک الحاربین و نکال الظالمین، صریخ المستصرخین، موضع حاجات الطالبین= سپاس خدای را که در هم کوبنده جبارین است و.....». سپس مسیر دعا کم کم به سراغ وجودهای مقدس اهلبیت علیهمالسلام می رود. درودی به همه ۱۴ معصوم میفرستیم و آخرین نفری که به او درود میفرستیم، امام زمان(عج) میباشد. میگوییم: «و الخلف الهادی المهدی حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک صلوة کثیرة دائمة= و جانشین هادی و مهدی و حجت های تو بر بندگانت و امینانت در شهرهایت؛ درود کثیر و دائمی». بعد می پردازد به وجود مقدس امام زمان(عج). میخوانیم: «اللهم و صل علی ولی امرک القائم المومن= خدایا صلوات و درود بفرست بر ولی امرت که قیام کننده ای است که مورد امید دیگران است». «و العدل المنتظر= و عدلی که همه در انتظار او هستند». «و حفه بملائکة المقربین= او را بپوشان با فرشته های خودت و محافظتش کن». «و ایده بروح القدس= و او را توسط روح القدس تایید بفرما». سپس برای حضرت و خودمان دعا میکنیم. به نحوهی تنظیم روابط بین خودمان و حضرت دقت کنید. یعنی در دعا، حضرت و جامعه اسلامی را میخواهیم و این فقره را میخوانیم که برای هر شب ماه مبارک رمضان وارد شده است: «اللهم إنا نرغب الیک فی دولة کریمة تُعِزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة إلی طاعتک و القادة إلی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدنیا و الآخرة= خداوندا از تو حکومت شایسته و بزرگوارانه ای درخواست می کنیم که در سایه آن، اسلام و مسلمانان را عزیز و سربلند گردانی و نفاق و اهلش را خوار و زبون کنی و ما را در آن حکومت، از دعوت کنندگان به پیروی ات و پیشوایان راهت قرار دهی». «اللهم المم به شعثنا و اشعب به صدعنا و ارتق به فتقنا و کثّر به قلّتنا و اعزز به ذلّتنا و اغن به عائلنا و اقض به عن مغرمنا و اجبر به فقرنا و سُدَّ به خلّتنا و یسّر به عسرنا و بیض به وجوهنا و فک به اسرنا و انجح به طلبتنا و انجز به مواعیدنا و استجب به دعوتنا و اعطنا به سؤلنا و بلّغنا به من الدنیا و الاخرة آمالنا و اعطنا به فوق رغبتنا= خدایا به وسیله آن امام، ما را از پراکندگی به جمعیت برسان. رخنه میان ما را پر کن و جدایی ما را به وصل، بدل ساز. تعداد کم ما را افزون گردان. ما را از خواری به سربلندی نایل ساز. نیاز ما را به بی نیازی تغییر ده. بدهی مان را ادا و نداری مان را جبران کن. راه تهی دستی مان را ببند و سختی مان را آسان گردان. به ما آبرو ببخش و از اسارت آزادمان کن. خواسته هایمان را برآورده کن. وعده هایمان را عملی و دعایمان را برآورده ساز. درخواست مان را اجابت فرما و ما را به آرزوهای دنیا و آخرت مان برسان و به واسطه او (امام زمان) افزون بر میل و خواهش مان به ما ببخش». سپس می خوانیم: «یا خیر المسئولین= ای بهترین سؤال شونده ها»؛ «و اوسع المعطین= ای گشاده دست ترین کسانی که عطا می کنند»؛ «اشف به صدورنا= قلب های ما را به وسیله حضرت شفا بده»؛ «و اذهب به غیظ قلوبنا=غیظ قلب ما را به وسیله حضرت ببخش برطرف کن»؛ « و اهدنا به مختلف فیه من الحق باذنک = آن جاهایی که اختلاف در حق است، به وسیله حضرت باذن خودت اختلاف ما را از بین ببر»؛ « انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم= تو هر کس را بخواهی، به راه راست هدایت می کنی»؛ «و انصرنا به علی عدوک و عدونا= به وسیله حضرت ما را بر علیه دشمنانت و دشمن ما ما را یاری کن»؛ «اله الحق امین= ای خدا! ای اله حق! ای معبود حق! ای معشوق حق! اجابت کن».  سپس می گوییم: «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلوات علیه و علی ابائه= خدایا ما شکایت داریم به خاطر این که پیغمبرما در بین ما نیست»؛ « و غیبه ولینا= آقای ما هم بالای سرمان نیست». شکایت می کنیم و گله داریم از این که یتیم هستیم و حضرت بالای سر ما نیست و ولی ما در بین ما نیست و پنهان است از ما. «و کثرت عدونا و قله عددنا= و از زیادی دشمنان و از کمی خودی ها شکایت می کنیم به تو»؛ « و شدت الفطن بنا= از شدت فتنه هایی که سراغ ما می آید و توطئه هایی که علیه ما می شود، شکایت می کنیم به تو»؛ « و تظاهر زمان علینا= و جلوه گری های زمانه برضد ما». تظاهر یعنی همیاری و همان تظاهرات. یعنی زمانه علیه ما دارد جلوه گری می کند. «فصل علی محمد و اله=پس درود بفرست بر پیامبر و آلش»؛ «و اعنا علی ذلک بفتح منک تعجله= و کمک کن به این مشکلاتی که ما داریم، با یک پیروزی و فتحی که زود برسد». یعنی این پیروزی را برای ما زود بفرست. «و بضر تکشفه= و آن ضرری را که ما گرفتارش هستیم زودتر رفعش کن»؛ «و نصر تعزه= و پیروزی را عزیز بفرما که با عزت تو به ما می رسد»؛ «و سلطان حق تظهره= و سلطنت حقی که تو ظاهرش می کنی». یعنی همان سلطنت امام زمان که ظاهرش می کنی.«و رحمه منک تجللناها= و رحمتی که از ناحیه خودت بر ما می پوشانی و فرا می گیرد این رحمت ما را.«و عافیه منک تلبسنا= عافیتی که در همه جهات است می پوشانی با این عافیت ما را»؛ « برحمتک یا ارحم الرحمین». محصول ماه مبارک، تقرب به وجود مقدس امام زمان است ما باید در ماه مبارک امام زمانی شویم و اگر نشویم، باخته ایم و از ضیافت ناکام بیرون آمده ایم. دعای فرج امشب زیاد وارد شده است که بخوانیم. در تعقیبات نماز هم یک دعای فرج داریم که آن هم گفته اند بعد از هر نماز خوانده شود و جالب این جا است که فرمودند هیچ دعایی به اندازه این دعا ثواب ندارد. در روایت داریم که هر کس بعد از نمازهایش این دعا را بخواند، گناهانش را تا قیامت می بخشند. حالا دعای فرج چه است؟ خوب دقت کنید ما الان آن چه در دعای افتتاح خواستیم مشخص شد که چه چیزهایی را خواسته ایم. با توجه به چیزهایی که در افتتاح خواستیم، دعای فرجی که بعد از نماز می خوانیم این است: «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور؛ اللهم اغن کل فقیر...  تا به حال شده است این گونه در خارج تحقق پیدا کند که هیچ فقیری نباشد و هیچ غمگینی نباشد و هیچ اسیری نباشد و هیچ مریضی و هیچ بدهکاری و هیچ فسادی نباشد؟ اینها کی می شود؟ زمانی که امام زمان علیه السلام بیاید؟ در واقع باطن این دعا چیست؟ باطن این دعا این است که« اللهم ادخل علی اهل القبور السرور بظهور الحجة اللهم اغن کل فقیر بظهور الحجه= خدایا با ظهور حجتت همه مرده ها را شادکن؛ فقر همه را برطرف کن». این در واقع دعای فرج است که از خداوند میخواهیم که خدایا با ظهور حضرت این کارها را انجام بده. به این ها تحقق ببخش. در این ضیافت، ادعیه طوری طراحی شده که منویات امام زمانی ما در آن گنجانده شده است. محصول ضیافت و آشنایی ما با وجود امام زمان و پیوند ما با خود حضرت، در این دعاها گنجانده شده است. ما باید وقتی داریم دعا میکنیم، به مضمون دعاهایمان توجه داشته باشیم. ما اگر عابد دهر هم باشیم؛ با تقوا و پاک باشیم و حتی یک گناه هم از ما سر نزند و بیشترین خدمت را هم به اسلام بکنیم؛ ولی پیوند با امام زمان مان نداشته باشیم، فایده ای ندارد. اصل این است که به عنوان یک انسان و به عنوان یک جوان، پیوند بخوریم با امام زمان و زندگی مان جهت دار باشد و زیر نظر امام زمان و تحت ولایت امام زمان باشیم و به اذن و رضایت او و در جهت اهداف او باشد. همه زندگی ما باید با وجود مقدس امام زمان پیوند بخورد و با اهداف حضرت زندگی مان را تنظیم کنیم. تا وقتی هم که این طور نشود، واقعاً زندگی ما بیهوده خواهد بود. یعنی به هیچ جا بند نیستیم. در ماه مبارک رمضان فرمودند«و دعائکم فیه مستجاب= دعای شما در این ماه به اجابت میرسد». دعای فرج میخوانیم و برای ظهور حضرت دعا میکنیم و عرض میکنیم به خداوندتبارک و تعالی که خدایا هر کس مرده است، راحتش کن و از غم بیرونش بیاور و سرور و شادی به او برسان. باطن قضیه این است که ما در واقع ظهور امام زمان را می خواهیم. اما خود ما در حال دعا کردن هستیم. اول این که به فکر میت ها هستیم. انسان زمانی که دعای فرج را میخواند، یعنی دعای کسی را میخواند که تجلی کامل خدا است و خلاصه همه معصومین و ۱۳معصوم را که خلاصه کنیم، میشود وجود امام زمان. تجلی همه این ۱۳ معصوم در وجود امام زمان است. یعنی رحمت کامل و آن رحمة للعالمینی که پیامبر است، امام زمان هم هست. منتها خون دلی که امام زمان می خورد، پیامبر نمیخورد و نخورده. میگوییم خدایا به وسیله امام زمان، مردههای ما را شاد کن. این یک رحمتی در دل ماست و باید باشد که ظهور را میطلبیم. اولاً طلب ظهور، کار یک فطرت متعادل است. یعنی یک انسان مؤمن متعادل ظهور را می خواهد. یعنی اصلی ترین خواسته یک آدم متعادل، ظهور است. یعنی اگر به یک آدم متعادل مؤمن، بگویید تو بزرگترین خواسته ات چیست؟ میگوید من ظهور را میخواهم. در رأس همه دعاهایش نیز، اولین چیزی که اعلام میکند به خداوند تبارک و تعالی این است که: « االهم عجل فی فرج مولا نا صاحب الزمان». این را میخواهد و هیچ دعایی را مقدم بر ظهور نمیکند. چرا؟ چون رحمت دارد در دل خودش. مؤمن با نبود امام زمان عج احساس یتیمی میکند یک پیرو امام زمان، مثل خود امام زمان رحیم است و اوضاع نابسامان خانواده امام زمان را که میبیند، میفهمد که این خانواده یتیم است و بابایش بالای سرش نیست. یعنی احساس یتیم بودن برای خودش میکند. بعد میبیند که همه اعضای خانواده، این گونه هستند و دوست دارند بابا بیاید. بله سرپرست یک خانواده که نیست، خانواده دچار بحران های خیلی شکننده می شود. در اینجا همه آرزوی داشتن سکان دار و سرپرست را میکنند و میگویند خدایا! بابا را برسان. مادر هم همین طور است. مادر وقتی که در خانه نیست، پدر و بچه ها همه گیج میزنند و لنگ هستند تا این که مادر برسد و زندگی، نظم و ترتیبی پیدا کند. آدم هم با از دست دادن مادر یتیم است و هم با از دست دادن پدر. اما امام زمان هم مادر است و هم پدر. برای همین است که زمانی که نیست، ما کاملا یتیم هستیم. یک فطرت سالم که میخواهد اوج بگیرد، خودش میفهمد که دچار خلاء است. میفهمد که یک جای قضیه کم است. میفهمد که اوضاع، متعادل نیست. چون آقا و ولی و پدرش بالای سر او نیست و یتیمی او را اذیت میکند. شما یک بچه کوچک را امتحان کنید. اگر بخواهید بفهمید که یک بچه متعادل است یا نه، آدم میتواند به راحتی این را تشخیص بدهد. بچه متعادل را در بازار رهایش کنید و خودتان بروید و یک گوشه ای بایستید و از دور، او را مراقبت کنید. یک بچه متعادل تا وقتی که بابا همراه اوست، در بازار این و آن را نگاه میکند و آرامش دارد. اما دستش که از دست پدرش رها شود، کمی اضطراب دارد. ولی همین که پدر را بغل خودش می بیند، آرامش دارد، حتی اگر دستش هم در دست بابا نباشد. بچه، همین که پیش پدر و مادر هستند، برایش کافیست. دوست دارد یکسره دست پدرشان را بگیرد. این گرفتن دست به آنها یک آرامش و سکینه و سکون درونی می دهد. دیگر در اجتماع و در خیابان که در حال رفت و آمد است، راحت است. اگر دستش هم در دست پدرش نباشد، راحت است. چون میگوید مهم نیست؛ چون ما میتوانیم با هم و در کنار هم راه برویم. کودک وقتی پدر و مادر را پیش خودش میبیند، آرامش دارد. اما گاهی یک دفعه به خودش میآید و میبیند که مادرش نیست. اینجا اشتباهی به جای مادرش، به چادر خانم دیگری میچسبد. بعد که متوجه شود اشتباه کرده، اگر بچه متعادلی باشد، میبینید که شروع به گریه و داد زدن میکند و بابا و مامانش را میخواهد. و یک سره گریه میکند. حالا همه بغلش میکنند و میگویند بچه جان آرام باش! اما او فقط گریه میکند. حتی اگر به او شکلات و کاکائو و بیسکوبیت بدهید، میبینید که هر چه هم به او بدهید،  آرام نمیگیرد و یک سره ناله میکند و در گریه است تا این که پدرش و یا مادرش را ببیند. این حالت طبیعی یک بچه است که خودش را متعلق به یک پدر بداند و نشانه سالم بودن او هم هست. حالا یک بچه دیگر که از این سلامت برخوردار نیست را نگاه کنید. آن جا که ببیند مادرش نیست، می‌گوید خوب حالا مهم نیست که مادر نباشد. به راه خودش ادامه می دهد و قدم می زند و به مغازه ها می رود و همین طور نگاه میکند و کاری ندارد که پدر و مادرش هستند یا نه. به یک مغازه خوردنی هم که رسید، چهار تا ناخنک می زند و به حساب مادر و بابا می خورد. مادرش که او را می بیند، متوجه می شود که این اصلا انگار نه انگار که گم شده. سرش را پایین می انداخته و برای خودش راه می‌رود. دو ساعت، سه ساعت رفت و گریه ای هم نکرد. یک جا هم که خسته شد، می نشیند و خستگی اش را در می کند و اصلا دچار اضطراب نمی شود. این را  می گوییم عجب بچه نمک نشناسی است. انگار نه انگار که بابا و مادر بالای سرش نیستند. این بچه طبیعی نیست. حالت طبیعی این است که آدم وقتی که مولایش بالای سرش نیست، مضطرب است و حال عادی ندارد. هرچه هم به او بدهند و هر چه هم داشته باشد، باز هم راضی نمیشود و اصل را میخواهد. چرا که احساس یتیمی و گمشدگی اذیتش میکند و دنبال صاحبش میگردد. این وضعیتی است که یک مؤمن متعادل باید داشته باشد. یعنی یک مؤمن حقیقی در واقع اگر اینطور نبود، قطعا در ایمانش نقص و خلل وارد است. کسی که بدون امام زمان می تواند زندگیش را سر کند، طبیعی نیست. در حالی که یک آدم طبیعی، میگوید: «بی همگان به سر شود؛ بی تو به سر نمی شود». اگر ما طبیعی باشیم، نبودن امام زمان خیلی اذیت مان می کند. حالا این گونه هستیم یا نیستیم؟ یعنی طلبه این گونه داریم یا نداریم؟                 ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی ادامه مطلب در بخش دوم آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9952
زمان انتشار: 10 ژانویه 2019
| |
بانوی عشق و صبر

بانوی عشق و صبر

پنجم جمادی الاولی میلاد شخصیت بزرگی است که وجودش در تاریخ، به زن بودن «معنا» بخشید! تجسمی از شجاعت و صبر بود و معلمی برای پاکدامنی؛ نیز الگویی برای پیروان ولایت و رهبری. زاد روز فرخنده او را «روز پرستار» نام نهاده اند و چه مناسبت پرشکوهی! ولادت حضرت زینب سلام الله علیها به همه عاشقان اهل بیت علیهم‌السلام تبریک می گوییم. 

برگی هایی از دفتر زندگانی حضرت زینب سلام الله علیها از تلاقی دو دریای نور و معرفت علی و فاطمه(علیهاالسلام) گوهری پا به عرصه وجود نهاد که این نوگل روییده در گلزار عترت، عطر محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، خوی علی(علیه‌السلام) و خُلق فاطمه(سلام‌الله‌علیها) داشت؛ با تولدش فصلی جدید در تاریخ «عفاف» رقم خورد ... . زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در روز پنجم جمادی‌الاولی سال پنجم هجرت، بر شاخه وجود فاطمه (سلام‌الله‌علیها) جوانه زد و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نام او را زینب نهاد؛ یعنی زینت پدر! محیط خانوادگی او از لحاظ شرف، فضیلت و انسانیت بی نظیر بود. نگین عترت در دامان پر مهر و آغوش گرم علی و فاطمه پرورش یافت و از جدش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فضایل بی شماری اخذ کرد. از همان دوران طفولیت، چهره ای نورانی و باوقار داشت و در حیا و عصمت همچون زهرای مرضیه بود و در شیوایی و فصاحت کلام، همچون علی مرتضی! معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب می‌کنند، ولی در جریان ولادت حضرت زینب علیها السلام والدین او این کار را به پیامبر اسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند . پیامبر صلی الله علیه و آله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معنای «زینت پدر» است برای این دختر انتخاب نمود. کمانه داغ ها هنوز پنج بهار را بیشتر تجربه نکرده بود که نخستین داغ رحلت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر دل او نشست و به فاصله اندکی پس از آن، حادثه دلخراش میخ در و سینه مادر را به تماشا نشست! تشییع مظلومانه «مظلومه تاریخ» را دید و گریه های علی(علیه‌السلام) را بر سر چاه نظاره کرد. آه ... مگر دختر بچه ای پنج ساله چقدر تاب و تحمل دارد؟ اندوه با زندگی او عجین بود و تحمل، در رگ های او جاری! زینب رشد کرد و بالید و از دریای بی کران علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) که 25 سال سکوتی شکوهمندانه را تحمل کرده صبر و استقامت آموخت و آن را همچون چراغی، فرا راه زندگی خود افروخت ... . در خانه همسر هنگامی که به سن ازدواج رسید، خواستگاران زیادی داشت. از جمله آنان اشعث بن قیس بود که از ملوک «کنده» بود. کسی که پول و ثروتی هنگفت داشت؛ اما بی هویت و بی ریشه بود ... . سرانجام دست تقدیر او را با پسرعمویش عبداللّه بن جعفر پیوند داد و همسر او شد. اما از شروط ازدواجش این بود که هر روز باید حسین(علیه‌السلام) را ببیند. باری، مهر و محبت این خواهر و برادر چیز دیگری است. اگر یک روز او را نمی دید، کسل و درمانده می شد. حتی یک بار که برادر برای دیدنش رفته بود، ساعت ها در برابر نور آفتاب ایستاده بود تا اشعه سوزان خورشید، چهره خواهر به خواب رفته اش را نخراشد. و اینگونه بود که زینب (سلام‌الله‌علیها) نمی توانست از خاندان وحی و رسالت حتی لحظه ای دور باشد. در کنار تنهاترین سردار در سال چهلم هجرت، شاهد شهادت معصومی است که عمرش را در راه مبارزه با پلیدی سپری کرد. با اینکه شکافته شدن فرق پدر در محراب کوفه، ضربه ای سهمگین بر او وارد کرد، اما با این حال به برادرانش دلخوش بود. حوادث روزگار، او را که چون کوهی تسخیرناپذیر بود، کم کم آماده تر می کند؛ آماده صبری بیشتر در برابر ناملایماتی تلخ تر و شکننده تر! هنگامی که به دستور معاویه، امام مجتبی (علیه‌السلام) را مسموم می کنند، بار دیگر این زینب است که به پرستاری او مشغول می شود و اینبار، جگر پاره پاره برادر را در طشت می بیند. اما باز هم صبر می کند؛ چرا که هنوز حسین (علیه‌السلام) برایش باقی مانده است ... . در رکاب حسین(علیه‌السلام) در سال 60 هجری، همراه برادرش عازم مکه می شود. کاروان کربلا به همراه زنان و کودکان به حرکت در می آید. از کودک شیرخواره گرفته تا بچه هایی که باید دستشان را گرفته، از بیابان ها و سنگلاخ ها عبورشان داد؛ آن هم در گرمای سوزان آفتاب حجاز و شب های تاریک کوه و دشت! آفتاب جمع زنان در این میان زینب است. زنی پنجاه و چند ساله! زنی که در مدینه، سال ها محفل تفسیر قرآنش، روشنایی بخش دل و دیده زنان و دختران شهر بوده. او عقیله بنی هاشم است و کانون امید گرفتاران و درماندگان. زینب تمام راه را در کنار «خورشید حضور پر تلألؤ حسین (علیه‌السلام)» است. چه کسی بهتر از زینب حسین را می شناسد؟ و چه کسی بهتر از حسین، زینب را؟ او لحظه لحظه از وجود حسین نور می گیرد و یار و غمخوار حسین است ... در منزلگاه ها خبرهای ناگوار کشته شدن سفیران امام را می شنود، ولی محکم تر از پیش گام برمی دارد. می شنود که حسین آب پاکی روی دست همه می ریزد و آخر کار را شهادت رقم می زند. زینب (سلام‌الله‌علیها)، این عالمه غیر معلمه، می داند که امام او تکلیف خود را با مرگ روشن کرده و «مرگ سرخ» را بر زندگی ذلت بار ترجیح داده؛ می داند که کوه ها هم در برابر این اراده خاکسارند. اما باز هم دست از «ولایت» برنمی دارد. چرا که اسلام بدون «ولی» خانه ای بدون چراغ است ... . وادی کرب و بلا زینب در کنار علی بن حسین نشسته است. بر بالین بیماری که از تب می سوزد و عمه مهربانش از او پرستاری می کند. خواهر، صدای «یا دهر افّ لک من خلیل...»(1) برادرش را می شنود و بی تاب می گردد. تا آن روز تمام مصیبت ها را در کنار امام حسین (علیه‌السلام) تحمل کرده است. همه رفتگان را در چهره حسین می بیند و صدایش به گریه بلند می‌شود. حسین (علیه‌السلام) او را به صبوری توصیه می کند. در شب عاشورا این خواهر و برادر به گفتگو می نشینند و آن بیتابی بی پایان زینب، در سایه سار این گفتگو با حسین محو می شود و دل دریایی اش آرام می گیرد. طوفان و تلاطم از جانش رخت بربسته و آفتاب شکیبایی بر جانش می تابد و آماده رویارویی با مصائب و مشکلات آینده می گردد. او باید آمادگی پیدا کند تا پس از حسین (علیه‌السلام) مسئولیت ادامه راه را برعهده گیرد و بازماندگان از قافله کربلا را هدایت کند. نبردی نابرابر را مشاهده می‌کند و نیز قطعه قطعه شدن جوانان بنی هاشم را. حتی پسران خود، «محمد» و «عون» را به قربانگاه می فرستد تا جانشان را در راه امام فدا کنند. سرانجام، هنگام وداع با برادر فرا می رسد. از زمین غم می جوشد و از آسمان اندوه می بارد. نگاه این برادر و خواهر با هم سخن می گوید؛ نگاهی که سال های سال، رنج و شکیبایی را با هم قسمت کرده اند. زینب می خواهد نگرید، اما وقتی فضای سینه، ابری است و دل دریاست و حسین (علیه‌السلام) تنها! مگر می‌شود نگریست؟! اینجاست که حسین (علیه‌السلام) دست زینب را گرفته، او را به قله شکیبایی می رساند. وقت آن رسیده که زینب به وصیت مادر عمل کند. او در وداع آخرین، بوسه ای بر گلوی برادر می کارد. گلویی که تا ساعتی دیگر خنجر بر آن خواهد نشست ... . حسین (علیه‌السلام) می رود و زینب تنها می ماند. این بار «شهادت» و «اسارت» را بین او و خودش تقسیم می‌کند. دیگر چقدر صبر و تحمل؟ کشته شدن برادران و عزیزان، آتش زدن خیمه ها و ... او می داند که زمین نباید از حجت خالی بماند و مسلمانان باید همواره حول محور ولایت بچرخد. پس با به خطر انداختن جانش، حجت باقیمانده خدا را از میان آتش و دود نجات می دهد. «امامت» برای زینب بزرگترین سرمایه است و باید به هر ترتیبی که شده، او را حفظ کند. روزگار سخت اسیری دوران اسارت آغاز می شود. دورانی سخت و جانسوز. اما زینب که راز شهادت را می داند افق های دوردست را می نگرد. به آینده ای روشن امید دارد و به همین خاطر، حسین بن علی را دلداری می دهد. در طول مسیر اسارت، سهمیه نان خود را نیز نمی خورد و به کودکان می خوراند. این بزرگ پرستار تاریخ، با آن همه سختی ها و ناملایمات، نماز شبش را ترک نمی کند؛ اما این بار از شدت ضعف، نشسته نماز می خواند. مصائب کربلا و اسارت در روح بلند او تأثیری نگذاشت. او پیام آور کربلا بود. یزید با خود می اندیشید با کشتن حسین و اسارت خانواده اش به قدرت و سلطه دست یازیده و در آن خراب آباد بی تپش، کسی را یارای قد علم کردن نیست. اما سخنان زینب در دارالاماره و کاخ یزید، تار وپود حکومت جور و فساد را از هم می‌گسست. گویی جریان مذابی بود که از قلب پردود آتشفشان سر می‌کشید. آن هم با چه عباراتی! سخنان زینب در برابر یزید تا به امروز و همیشه تاریخ ادیان، و نیز در تاریخ عزت و آزادگی حرف اول است. او پرورده مادری چون زهراست و خطبه فدک مادر را شنیده است. وقتی عبیداللّه بن زیاد می پرسد: کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟ زینب بدون اینکه از حال طبیعی خارج شود، می گوید: «ما رأیت الاّ جمیلا ...»(2) این حرف همچون پتکی سنگین بر پیکره نظام بنی امیه بود و تیر خلاصی بود بر قلب شیطانی و پست عبیداللّه بن زیاد. آرامش و تسلط زینب بر روح کلماتی که ادا می کرد جشن پیروزی بنی امیه را به مجلس ماتم کفر و استبداد تبدیل می کرد و پرده از چهره کریه آنان برمی داشت. به راستی او چگونه سخن می گفت که مردم از درون می شکستند؟! آن بانوی فداکار با سخنان آتشین خود بر قله آزادگی و عزت ایستاد و یزیدیان را در دره غرور و تباهی سرنگون کرد. اگر تلاش بی نظیر و فداکار زینب نبود، به یقین بنی امیه ماجرای کربلا را یا به فراموشی می سپردند و یا از مسیر حیات بخش خود منحرف می ساختند. حضرت زینب سلام الله علیها، عالمه غیر معلمه مراتب علمی و کمالات والای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها)، قدرت آن بزرگوار در تفسیر آیات وحی، و بیان احکام و فصاحت و بلاغت آن بانو که بدون تردید رنگ و بوی فصاحت و بلاغت پدر بزرگوارش را داشته، از شاخص ترین ابعاد وجودی آن حضرت است. مستند این ادعا را در چند کلمه از امام سجاد(علیه‌السلام) تقدیم می کنیم: پس از آن که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در کوفه، خطبه معروف خود را خواند، امام سجاد (علیه‌السلام) خطاب به آن بانو فرمود: «یا عمه! اسکت انت بحمدالله عالمه غیرمعلمه و فهیمه غیرمفهمه؛ ای عمه! سکوت اختیار کن! تو به حمدالله دانشمندی هستی بدون آموزگار و دانایی هستی بدون یاد دهنده. با عنایت به این که امام سجاد(علیه‌السلام) براساس تعارفات معمولی چنین لقبی را به کسی هرچند به عمه خود عطا نمی‌کند؛ بدون تردید، رمز و رازی در عالم بودن زینب بدون معلم و آگاه بودن ایشان بدون یاد دهنده و استاد نهفته است. جرعه هایی از کلام حضرت زینب سلام الله علیها حمد و ستایش خداوند را و درود و صلوات بر پدرم محمد و اهل بیت پاک و برگزیده او. ای مردم کوفه! ای صاحبان مکر و خدعه! آیا بر ما گریه می کنید؟ هرگز آب دیدگان شما فرو نایستد و ناله های شما ساکت نگردد. مثل شما مثل زنی است که رشته های خود را نیکو ببافد و سپس از هم باز کند. شما ایمان خود را مایه مکر و خیانت در میان خود ساختید و رشته ایمان را بستید و دو مرتبه باز کردید. در میان شما جز خودستایی و تملقی چون تملق کنیزان و غمازی با دشمنان، خصلتی نیست. شما مانند گیاه‌های زباله دانها هستید که قابل خوردن نیستند و به نقره ای می مانید که زینت قبور باشد و از آن استفاده نمی گردد و عذاب جاویدان برای شما آماده شد.   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9951
زمان انتشار: 10 ژانویه 2019
| |
شعر رهبر انقلاب در فراق امام زمان علیه السلام

شعر رهبر انقلاب در فراق امام زمان علیه السلام

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو  سپند وار زکف داده ام عنان بی تو ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ   زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی  پراست سینه ام از انده گران بی تو نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق  ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو لب از حکایت شبهای تار می بندم  اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو گزارش غم دل را مگر کنم چو امین  جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو آیت الله سید علی خامنه ای   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

فیلم

1 - شعر رهبر انقلاب در فراق امام زمان علیه السلام

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9947
زمان انتشار: 9 ژانویه 2019
| |
چه زمانی نعمت ها تبدیل به نقمت می شوند؟

احسان، جلسه 3، 91/05/19

چه زمانی نعمت ها تبدیل به نقمت می شوند؟

ما باید از دارایی ها و نعمت هایی که خدا به ما ارزانی کرده، خروجی داشته باشیم. زیرا هر یک از دارایی های انسان هم می تواند درد سر باشد و هم می تواند نعمت باشد. دارایی ها اگر انسان را به حق تعالی شبیه و نزدیک کنند، نعمت اند. اگر دارایی ها، کارهای خیر، سوابق و کمالاتی که داریم، انسان را به خودش مشغول کند، حتی اگر چیز خوبی هم باشد، مثل نماز، عبادات، قرآن، ذکر و ... آنقدر ما را به خودش مشغول کند که از صاحب نعمت غافل شویم، این نعمت دیگر نقمت و عامل غفلت است. یعنی انسان بعدا می گوید کاش نبود و اینها را نداشتم. بسیاری از افراد که وارد قبر و برزخ و قیامت می شوند، می گویند، ای کاش خیلی از نعمت ها را خدا به ما نمی داد. ای کاش توفیق خیلی از عبادتها را پیدا نمی کردیم. زیرا همان عبادت ها ما را بدبخت و خودخواه و خودپسند کرد و نسبت به مردم متکبر بار آورد. بنابراین، معلوم نیست که اینها بلا می شود یا نعمت. این مهم است که ما فقط میزانش را بشناسیم. میزانش هم این است که اگر بلایی انسان را به خدا نزدیک کرد، می شود نعمت؛ و اگر نعمتی انسان را از خدا دور کرد می شود بلا.

نعمت ها و نقمت ها نباید ما را غافل کنند این یک قاعده است که نباید دارایی ها و نعمت ما را غافل کند. یکی از راه هایی که کمک می کند تا دارایی ها ما را غافل نکند، این است که خروجی داشته باشیم. یعنی بدی ها و بلاها هم نباید ما را از خدا غافل کند. علی علیه السلام می فرماید: «رب مرحوم من بلاء هو دواءٌ =چه بسا افرادی که بلایی سرشان آمده و دلتان خیلی برایشان می سوزد، اما همان بلا باعث رشد او می شود.» همان بلا داروست و شخص را به خدا نزدیک می‌کند. چه بسیار افرادی که می گوییم، خوش به حالشان؛ کاش من جای او بودم؛ در حالی که همان چیزی که تو نسبت به آن راغب هستی، همان چیز، آن شخص را بدبخت می کند و از خدا دور می کند. برای رفتن به محضر خدا، تخلیه از شأن و منیت، الزامی است نباید «شأن و من و منیت» برای خودمان درست کنیم. هیچ چیز نباید در ما بماند. ما وقتی به محضر خدا می رویم، باید با تخلیه کامل برویم تا چیزی در ظرف ما بریزند. اما وقتی این ظرف پر باشد، جایی ندارد که چیزی در آن بریزند. انسان زیرک، کسی است که وقتی پیش خدا می رود، هم خوبی ها و هم بدی ها را تخلیه می کند و خدا هم به  نسبت بدی ها و خوبی هایی که تخلیه کرده، خوبی های بهتر و بیشتری در ظرفش می ریزد. انسان اگر به محضر یک استاد، عارف یا مربی هم می رود، باید خالی برود. اگر پر برود، چیزی دریافت نمی کند. کسانی هستند که پای درس و جلسات اساتید می نشینند، در حالی که قبل از رفتن، تخلیه نکرده اند و فقط برای انتقاد و غلط گیری می روند. اینها چیزی گیرشان نمی آید. بزرگان و اولیا و علمای بزرگ، حتی اگر به یک جنگل می رفتند، حتی اگر پای روضه یک آدم معمولی می رفتند، اول تخلیه می کردند؛ انگار هیچ چیز نمی دانند. برای همین بود که روضه به دلشان می چسبید. زیرا از هر چه مطرح می شد، عبرت می گرفتند. حتی از شاگردهای درجه چندم خودشان هم درس می گرفتند. به قول یکی از مراجع، آدم حتی از یک الاغ هم می تواند درس و پیام بگیرد. از یک مورچه هم می تواند درس و پیام بگیرد. اما یک نفر وقتی خودش را عالم، با سواد و با معلومات و کمال دانست، چون این همیشه پر است، پس چیزی گیرش نمی آید و آن آشغالهایی که جمع کرده، همان ها او را به خودش مشغول می کند. به فرموده قرآن فکر می کند:« وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا[1] = و خود مى ‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏ دهند». به فرمایش امام صادق ع، 4 چیز، زکات 4 چیز است امام صادق علیه‌السلام فرمود: « اَلْمَعْرُوفُ زَكَاةُ اَلنِّعَمِ وَ اَلشَّفَاعَةُ زَكَاةُ اَلْجَاهِ وَ اَلْعِلَلُ زَكَاةُ اَلْأَبْدَانِ وَ اَلْعَفْوُ زَكَاةُ اَلظَّفَرِ وَ مَا أَدَّیْتَ زَكَاتَهُ فَهُوَ مَأْمُونُ اَلسَّلَبِ[2] = احسان، زكات نعمت هاست؛ و شفاعت، زكات مقام؛ و بیماری ها زكات بدن؛ و گذشت، زكات پیروزی است؛ و هر آنچه كه زكاتش پرداخت شود، از دست رفتنش آسودگی باشد.»  کار خیر و احسان به دیگران، زکات نعمت است. اگر نعمتی نصیب شما شد، اولین چیزی که انسان باید به آن فکر کند، این است که چقدر از آن، سهم دیگران است. اگر شرف، عزت، آبرو، معلومات، سواد، معنویت و پول و هر چه که هست و هر چه که نصیب انسان می شود، باید ببینیم چقدر از آن باید خارج شود و به دیگران برسد. مثل آدم بدهکاری که تا پول دستش می آید می گوید، چقدر از آن را باید قسط بدهم. کسی که با روح زکات آشناست، می داند که اگر هر چه دارد را نگه دارد و همه چیزش را خودش مصرف کند، می بازد. آن چیزی که به دیگران می دهیم، ماندنی است و آنچه که نزد ما می ماند از بین می رود: «مَا عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاق ٍ[3]= آنچه پیش شماست، تمام مى ‏شود و آنچه پیش خداست پایدار می ماند». دریافت دو اسم، در ازای عطا و بخشش به دیگران اگر در میان اسم های الهی به «جود» و «کرم» دقت کنیم، می بینیم که هر چه انسان جود و کرم بیشتری داشته باشد، نه تنها چیزی از او کم نمی شود، بلکه بر این صفت افزوده می شود. نمونه اش خود خداست. وقتی در دعای افتتاح می خوانیم: «وَ لا تَزِیدُهُ [یَزِیدُهُ‏] کَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلا جُودا وَ کَرَما= و بخشش بسیارش، جز جود و كرم بر او نیفزاید»، یعنی دارد به دست ما این قاعده را می دهد که تو هم می توانی در جود و کرم، شبیه خدا شوی. یعنی هر چقدر که از تو خارج شود و به دیگران برسد، هر چیز مادی یا معنوی فرقی نمی کند، وقتی تو می توانی از آن بگذری و به دیگران عطا کنی، در عوض آن، به تو، دو اسم اضافه می شود. دو راه به سوی خدا برایت باز می شود و دو صفت از صفات خدا نصیبت می شود. یکی جود و دیگری کرم. مثل سوخت بنزین می ماند که شما هرچقدر پایت را بیشتر روی پدال گاز فشار می دهی، سرعتت بیشتر می شود و بنزین مصرفش بیشتر می شود و هر چقدر بنزین بیشتری مصرف کنی، زودتر می رسی. احسان و کار خیر را باید از خانواده شروع کنیم انسان باید اول در خانه و خانواده برای دیگران مفید باشد. پیامبر فرمود: «خیرکم خیرکم لاهله = بهترین شما کسی است که بهترین کس برای خانواده اش باشد.» باید طوری عمل کنیم که اگر به هر یک از اعضای خانواده شخص گفتند: فلانی چطور آدمی است؟ آنها او را قبول داشته باشند. پس عطاها، دهش و مهربانی و احسان را اول در حیطه خانواده خودتان انجام دهید. این کار به ما تمرین می دهد تا برای بیرون از خانواده نیز،  بتوانیم مفید باشیم. چون محیط خانواده، یک محیط باشگاهی است. من باید در خانواده اسم الله را جذب کنم و به حق تعالی نزدیک شوم. بنابر این، هر کس باید سعی کند تا برای پدر و مادر و خانواده اش، بهترین باشد. اگر موقعی در منزل نبود دل اعضای خانواده برایش تنگ شود. طوری نباشد که بگویند خدا را شکر که نیست. وقتی نیست، اعصاب ما راحت است. بهترین شما کسی است که برای خانواده، فامیل و رحم خود بهترین فرد باشد. برای محله و شهر و کشور خود از بهترین ها باشد. هر چقدر شما بیشتر خروجی داشته باشید، به حق تعالی شبیه تر می شوید و تقرب تان بیشتر می شود. احسان راهی میانبر، برای تقرب به الله ما با احسان می توانیم به خدا نزدیک شویم. گاهی افراد قدرتمند خیلی خوب می توانند از نماز و عبادات استفاده کنند؛ ولی برای امثال ما که افراد ضعیفی هستیم، راه های دیگری هم هست که بتوانیم یک جوری خودمان را به مقصد برسانیم و بالاخره با یک اسم، دو اسم یا سه اسم، خود را به خدا نزدیک کنیم. احسان کردن، نه خرج مادی دارد و نه خرج معنوی. تقرب الی الله را اشتباهی فهمیده ایم، می گوییم قربة الی الله، اما عمل نمی کنیم. مثلاً می گوییم: دو رکعت نماز می خوانیم قربة الی الله. قربت یعنی نزدیکی، نزدیکی یعنی شباهت، چون تا شباهت وجودی نداشته باشید، نزدیک نمی‌شوید. چون دو امر معنوی هستند. در میان رفقای شما کی ها به شما نزدیکترند؟ آنهایی که به شما شبیه ترند. هر چه شبیه تر باشند، نزدیکتر می‌شوند و گرنه، اگر خصوصیات اخلاقی تان به هم نخورد که از هم دورید. بسیاری از زن و شوهرها که با طلاق از هم جدا می‌شوند، جسماً به هم نزدیک هستند، اما روحاً دورند. پس شباهت است که نزدیکی و تقرب می آورد. تقرب یعنی سنخیت. یعنی مَثَل شدن و مثل هم شدن. با این حالت است که همه چیز قربة الی الله می شود. شما وقتی احسان می کنی، خدا چک سفید داده و در قرآن می فرماید: اگر شما از مالت دادی، منِ خدا تضمین می کنم که یک تا ۷۰۰ برابر به تو برگردانم. پس چیزی از مالت کم نمی شود، بلکه اضافه هم می شود. آنهایی که سال خمسی دارند و خمس و زکات را از مالشان خارج می کنند، خداوند تضمین کرده که به آنها چندبرابر برگرداند و درست نقطه مقابل آنهایی که نمی توانند خارج کنند، به آنها ضرر مالی می خورد. نکبت و عفونت در مالشان ایجاد می شود. این مثل چربی اضافه است که بعداً درد سر درست می کند. این طور نیست که اگر کسی چربی اضافه، نمک اضافه و قند اضافه خورد، خوش به حالش است. بعداً باید کلی هزینه بدهد، یا محرومیت بکشد تا همین مقدار اضافه وزن را کم کند و گرنه اینها برایش سکته می آورد؛ یا سکته قلبی یا مغزی. پس یادمان باشد که ما در عطا و بخشش ضرر نمی کنیم. این یک راه کاملاً بی ضرر است. چیزی از ما کم نمی شود، بلکه هم نظر مالی و هم  از نظر روحی به ما اضافه می شود. شما از علم، هر چقدر بدهی، علم بیشتری جایش می آید. از معنویت هرچقدر بتوانی در اختیار دیگران قرار بدهی، معنویت بالاتری نصیب خودت می شود. هر چقدر خیر و برکت و خوبی و مهربانی بیشتری به دیگران بکنی، رحمت بیشتری از خدا نصیبت می شود. مال هر چقدر خارج کنی، مال بالاتر و بیشتری سراغت می آید. برای جذب اسم احسان، از چیزهای ساده باید شروع کرد احسان از اسم های کلیدی است. هر کس یک سال یا دو سال روی اسم محسن یا روی اسم احسان تمرکز بگیرد و تمرین کند که همیشه خوب باشد و خروجی داشته باشد، حاصل آن را خواهد دید. مثلاً تصمیم بگیرد همین حالا در خانواده، هنگام خواب، در خدمات، اجتماع و ...  در هر جا که هست، برای دیگران خیری داشته باشد. گاهی دیده اید که یک نفر سر سفره می نشیند و تک خور است. می رود در گوشه ای و غذایش را به تنهایی می خورد. برعکس این گونه افراد بعضی ها هستند که در وسط سفره می نشینند، یعنی جایی که به همه طرف احاطه دارد. دیگ را می‌گذارد جلویش و برای همه غذا می‌کشد. این خیرات دارد. این نشسته که هر کس آش می خواهد، آب می خواهد، نمک می خواهد، سالاد می خواهد، به دستش برساند. وقت جمع کردن سفره یا انداختن سفره بلند می شود کمک می کند. این گونه آدمها برای دیگران خیر دارند. شخصیتاً آدمی هستند که اگر سفره جمع شود اینها جمع می کنند، اگر قرار است ظرفی شسته شود، ظرفها را می شویند. اگر یک مهمانی جمعی تمام شد، اینها آنجا را جارو می کنند. واقعاً در روح اینها خدمت وجود دارد. ممکن است از نظر بدنی نتوانند و یا دیگران نگذارند که اینها کمک بکنند، ولی روح خدمت در وجودشان هست. روح تکبر و مهمان بودن و مصرف گرایی در آنان نیست. جذب اسم احسان در هیئت ها اهل بیت به اندازه ای شما را از خودشان می دانند که شما آنها را از خودتان بدانید. ولی کسی که با اهل بیت غریبه است نباید توقع داشته باشد به راحتی راه برایش باز شود. کسی که روح خدمت در وجودش هست، هیئت که می رود، این طور نیست که مهمان باشد و یک گوشه ای بنشیند. اول می رود ببیند آشپز خانه کاری دارند یا نه. دم در کاری هست یا نه. می رود ببیند پرچمی باید زده شود یا نه. می رود ببیند سیب زمینی یا پیازی باید پوست کنده شود، یا غذایی باید آماده سازی شود. این دغدغه ها را دارد، چون مهمانی پدر و مادر خودش است. عزاداری ها و شادی هایی که برای اهل بیت داریم، مال خانواده آسمانی ما است. او اصلاً خجالت می کشد به عنوان یک مهمان برود در مجلس خانواده آسمانی اش شرکت کند. این طور نیست که باید به او بگویی، تو را به خدا برای مجلس امام حسین کمک کنید. این خودش عارش می آید که به او بگویند. این وقتی می فهمد که جایی مجلس امام حسین یا مجلس امام زمان است، جلوتر می رود تا کمک کند. چون مجلس پدرش است. احسان به همسایه، یعنی همیشه از حال او با خبر باشی خدا رحمت کند مرحوم بحرالعلوم رحمة الله تعالی علیه را که مکرر هر وقت که می شد، خدمت امام زمان علیه السلام می رسید. به قول مرحوم علامه طباطبائی سه نفر هستند که از کُمَل اولیای الهی هستند. مرحوم بحرالعلوم، مرحوم ابن طاووس و مرحوم ابن فهد حلّی صاحب «عدّة الداعی». یکی از شاگردان مرحوم بحرالعلوم که از علما بوده، می گوید: شب استادم من را صدا کرد. رفتم، دیدم استادم خیلی هم غضبناک نشسته، یک ظرف غذا هم جلویش گذاشته بود. پرسیدم: چی شده؟ گفت: این غذا را ببر به همسایه تان بده. مدتهاست اینها غذا ندارند بخورند. تو چرا نباید از همسایه ات خبر نداشته باشی؟ گفتم: من واقعاً خبر نداشتم، نمی دانستم. گفت: من هم سوالم از تو همین است که چرا نمی دانستی؟ اگر می دانستی و کمک نکردی که این کفر است. آدم بداند که دوست، همسایه و همکارش نیاز دارد و به روی خودش نیاورد، این خیلی خطرناک است. انسانِ محسن، در نیکی کردن پیشقدم است در روایت داریم، آدم محسن اصلاً نمی گذارد که سراغش بیایند. خودش جلوتر از آن که کسی به آنها بگوید، می رود تا کمک کند. بعضی ها منتظر می شوند که دیگران از آنها التماس و درخواست کمک کنند؛ یا پدر و مادر، بارها و بارها التماس شان کند تا یک کاری برای آنها انجام دهند. اگر کسی عمداً بگذارد، پدر و مادر از او درخواستی کنند، این غضب خدا را در پی می آورد. اگر کسی عمداً بگذارد تا خواهر و برادر و کسان دیگر از او کاری بخواهند، این خیلی گرفتاری می آورد.  آدم سخی و محسن کسی است که خودش به سراغ مردم می رود. مثل خداست که سراغ بندگان می آید. کریم یعنی دادنِ بدون درخواست. حضرت می فرماید: آدم پست، از خوردن لذت می برد و آدم کریم از خوراندن لذت می برد. آدم سخی اصلاً کیفش این است که غذایی برایش نرسد و به جای او دیگری بخورد. مصادیق مختلف احسان در خانواده و اجتماع گاهی با خانواده و زن و بچه زیارت امام رضا علیه السلام می روید، بچه گریه می کند. چه کسی به امام رضا نزدیکتر است؟ آن که می گوید، من بچه را نگه می دارم، شما بروید زیارت کنید. آن کسی که با یک پیرزن و یا یک پیرمرد بیشتر می ماند و آنها را نگهداری می کند. آن کسی که ویلچر می گیرد و می آورد و به زائر خدمت می کند و کمتر هم فرصت می کند که به سمت ضریح برود. این آدم به امام رضا خیلی نزدیکتر است. در یک اردوی تفریحی، کسی که به زن و بچه خودش بیشتر می رسد و کاری می کند که فشار بیشتری به خودش بیاید، تا دیگران در آسایش بیشتری باشند. این سرور است و پیش خدا سیادت و برتری دارد. این ذاتاً بزرگ است. چون خروجی دارد، بیشتر شبیه خداست و مفید است. هر چقدر شما مفیدتر هستی، آقاتر هستی و به خدا شبیه تر هستی. آن کسی که فقط مصرف کننده است و دیگران کارهایش را انجام می دهند و از همه توقع دارد، این کار را بکن، آن کار را بکن، این پست تر است. چون خروجی ندارد و از خدا دور است.  یک هیئت یا گروهی مثلا به مشهد می روند. آن که بیشتر از همه به این گروه خدمت می کند و اتفاقا کمتر هم حرم نصیبش می شود، او به امام رضا خیلی نزدیکتر است. امام رضا توجه ویژه به او دارد. ما به خیال خودمان داریم زیرکی می کنیم که آن بنده خدا را سر کار می گذاریم، بعد فکر کنیم ما خیلی عزیز هستیم که بیشتر کنار امام رضا رفتیم. پس کسی نباید بگوید: همه اش من دارم کار می کنم و زحمت می کشم. فرمود وقتی می روی بیرون برای زن و بچه ات کار می کنی، این جهاد است: «کالمجاهد فی سبیل الله». اگر در این راه کشته شوی شهید هستی. نفهمیدن اینکه من دارم چه کار می کنم، خیلی بد است. زن باید از کارهایش لذت ببرد. چون کارش خروجی اوست. مرد هم باید از زحماتی که در بیرون از منزل می کشد،‌ باید لذت ببرد. چون خروجی او محسوب می شود و با همین خروجی ها عبادت می کند. کسی که در هوای گرم نشسته، بدون کولر، دارد مسافر کشی می کند. دارد عبادت می کند. این از نماز شب برایش بیشتر تقرب می آورد. چند روایت درباره احسان از امیرالمؤمنین علیه السلام امیرالمومنین علیه السلام فرمود:«اَلمَعرُوفُ سِیَادَهٌ = کار خوب موجب آقایی است». (غرر الحكم: ٣٢ و ٨٠) پیغمبر فرمود:«سید القوم خادمهم = آقای هر قومی، خادم آن قوم است». یعنی کسی که در قومی بیشتر به بقیه خدمت می کند، آن کس نیست که می رود یک گوشه ای می نشیند و منتظر است که برایش کار انجام دهند، بلکه کسی است که بیشتر از همه می دود. او سرور این قوم است. امام علی علیه‌السلام فرمود: «المعروف حَسَب= خوبی کردن یک افتخار است».(غرر الحكم: ٣٢ و ٨٠) خوبی کردن شرافت است. مثلاً پسری آمده خواستگاری دخترت، پدر و مادر که ندارد، فوت کرده اند یا نیستند یا پیر هستند. نگاه کن شخصیتش چطور آدمی است، اگر یک شخصیت خیر و بزرگوار و مهربانی دارد؛ خود این از پدر و مادر مهربانتر است؛ خود این یک حسب است. باز می فرماید:«المعروف اشرف سیادة = خوبی، با شرافت ترین سیادت است».(غرر الحكم: ٨٥٧، ٦٥٨٥، ٩٨٩٠) اول گفت کار خیر آقایی و سروری است. بالاتر از آن فرمود، کار خیر با شرافت ترین سیادت است. بالاترین شخصیت، اهل نیکی و اهل معروف بودن است.   باز از حضرت نقل شده:«فِعْلُ المَعْرُوفِ، وَ إغاثَهُ المَلْهُوفِ، وَ إقْراءُ الضُّیُوفِ آلَهُ السّیادَهِ = انجام کار خیر و دستگیری ستمدیده و مهمان نوازی، وسیله آقایی هستند». (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل , ج 16 , ص 241) «ابذل معروفك للنّاس كافّة فإنّ فضیلة] فعل[ المعروف لا یعدلها عند اللّه سبحانه شئ = به همه مردم خدمت کنید، زیرا در نزد خدای تعالی، هیچ چیز به اندازه فعل خوب ارزش ندارد.» (المصدر نفسه، 1932) حضرت می فرماید به همه مردم خدمت کنید، خوب و بد ندارد. بعداً می رسیم به این که آیا ما فقط به خوبها خدمت کنیم؟ اگر شخص کافر و فاجری آمد و کمک خواست به او کمک نکنیم؟ حضرت می فرماید، چه به بد و چه خوب، خوبی و خدمت کن. خوبی به شخصِ بد، نه این که باعث تقویت بدی او شود، بلکه اگر نیاز معقولی دارد، برطرفش بکن. نباید بگذاریم، رسم های خوبِ جوانمردی، در جامعه ما بمیرند چه رسم های خوبی مردم ما دارند! چقدر در آنها آقایی و سروری هست! اصلاً نمی توانند از کنار مشکل یک نفر به راحتی رد شوند. اگر ببینید یک نفر مشکل دارد، سریع کمک می کنند. من در خارج از کشور زیاد بوده ام. اصلاً از این خبرها نیست. آن سالی که سویس بودم، همسر یکی از دوستانم می گفت: من زایمان کرده بودم و با نوزاد از بیمارستان می آمدم و تصادف کردم و با بچه نوزادم در خیابان افتادم. می گفت: هیچ کس نیامد ما را بلند کند. هیچ کس به ما کاری نداشت. اما در ایران اگر یک نفر چپ به ناموس مردم نگاه کند، صدتا مرد غیور هستند که نمی گذارند.  یادم هست با فرمانده مان داشتیم می آمدیم، یک دفعه گفت: بزنید کنار، گفتیم: چه شده؟ گفت: این جا اتومبیل یک خانم پنچر شده. خانم محجوبی بود و بلد نبود پنچری بگیرد. جک هم نداشت. موقع پنچرگیری سه نفر ما شدند جک. یک نفر تند تند چرخ را باز کرد در عرض 4 دقیقه لاستیک را جا انداختند. در ایران این طوری است. یک جا مریض هست، تصادفی می شود، همه می ریزند کمک می کنند. چقدر این روح ها بزرگند. نباید بگذاریم این رسم های جوانمردی در جامعه ما بمیرد. این رسم ها باید تقویت شود. «این مشکل توست» یک رسمِ ناجوانمردانه و طبیعت گرای غربی است هر جا که می توانیم کاری کنیم، بریزیم کمک کنیم؛ مشکل همه مشکل ماست. در نظام طبیعت گرای غربی می‌گویند:«This is your problem = این مشکل توست». مشکل من نیست. ولی در فلسفه و اخلاق اسلامی، مشکل دیگران، مشکل من هم هست. حتی اگر خودش هم کوتاهی کرده باشد، ما باید به یک نحوی کمکش کنیم. خداوند کافر با سخاوت را بیشتر از عابد خسیس دوست دارد حاتم طائی کافر بود. اما چون آدم سخاوتمندی بود، خداوند همه عذاب ها را از او برداشت. یعنی خدا حیا می کند از این که آدمی که خوب است را عذاب کند. بهشت نمی رود چون مومن نیست. اما عذابش نمی کند. اگر کافری اهل خیر باشد، خدا دوستش دارد.  در روایت داریم خداوند یک جوان کافر ولی با سخاوت را بیشتر از یک پیر عابد، ولی خسیس دوست دارد. چون معروف، احسان و محسن اسم مادر است. پس هیچ چیز در نزد خدا به این اندازه که یک نفر اهل معروف و اهل کار خوب باشد، ارزش ندارد. آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب  ع ل 145 [1] . کهف/104. [2] . تحف العقول عن آل الرسول صلی ال، ج 2، ص 381 [3] . سوره نحل/96.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9946
زمان انتشار: 9 ژانویه 2019
از فعالیت همکاران فعال و خوبمان در مشهد

از فعالیت همکاران فعال و خوبمان در مشهد

برگزاری نشست های هم اندیشی با محوریت فرمایشات مقام معظم رهبری جامعه معلمان مهدوی با شرکت در طرح تبیین منظومه فکری مقام معظم رهبری تصمیم دارد فرمایشات حضرت آقا را مسیر کار خود قرار داده و با الهام گرفتن از تفکرات ایشان بسوی اجرای قدم بقدم چشم انداز خود حرکت نماید. از معلمین عزیزی که مایل به شرکت در طرح هستند دعوت می‌کنیم با تماس با شماره تلفن 09155230585  خانم رحمان زاده به ما ملحق شوند.   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9945
زمان انتشار: 9 ژانویه 2019
| | |
حجاب یعنی اگه یه روزی شوهر تو به وظیفه‌اش عمل نکرد، کانون خانوادتون نپاشه

حجاب یعنی اگه یه روزی شوهر تو به وظیفه‌اش عمل نکرد، کانون خانوادتون نپاشه

آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

فیلم

1 - حجاب یعنی اگه یه روزی شوهر تو به وظیفه‌اش عمل نکرد، کانون خانوادتون نپاشه

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9944
زمان انتشار: 9 ژانویه 2019
محجبه شدن بازیگر ترک

محجبه شدن بازیگر ترک

«غمزه اوزچلیک» بازیگر معروف ترکیه ای اخیرا تصاویری از خود در اینستاگرام منتشر کرده است که وی را با حجاب کامل نشان می دهد. به گزارش رهیافته (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان) به نقل از الجزیره، اوزچلیک از افرادی که وی را در اینستاگرام دنبال می کنند خواسته است برای موفقیتش در زمینه پایبندی به امور دینی دعا کنند. وی پیش از این سرگرم کارهای خیریه و بشردوستانه بود و به مردم زیادی در کشورهای آفریقایی، فلسطین، یمن و میانمار کمک کرده است. اوزچلیک اولین بازیگر ترک نیست که با محجبه شدن کاربران را غافلگیر کرده است؛ بازیگران و هنرمندان دیگری نظیر بشری آیدین نیز پیش از این از محجبه شدن خود خبر داده بود. غمزه اوزچلیک درباره دلیل حجاب خود نوشته است که اصرار داشته است از خدا بخواهد او را به شکلی قرار دهد که باید باشد و او را را به سمت کاری که باید انجام دهد، هدایت کند. وی همچنین گفته است: امروز از خداوند به دلیل هدایتش به راه خیر وحفظ نمازهای پنج گانه شاکر است و دیگر می داند زن مسلمانی است که باید حجاب بپوشد و به آنچه خداوند مقرر کرده پایبند باشد.   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed