www.montazer.ir
شنبه 12 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 9337
زمان انتشار: 4 ژولیه 2018
| | |
چه جوابی داریم؟

چه جوابی داریم؟

اگر وقتی به امام حسین می گوییم ای کاش کربلا با تو بودم، آقا بگوید: آیا با امام زمان خودت هستی؟ 

فیلم

1 - چه جوابی داریم؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9336
زمان انتشار: 25 ژوئن 2018
| |
فرمانروایی جهان هستی

فرمانروایی جهان هستی

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «آگاه باشید که فرمانروایی جهان هستی به مهدی (عج) واگذار شده است».   بحارالانوار/ ج 37/ص213.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9331
زمان انتشار: 24 ژوئن 2018
| | |
اعتقاد یک محقق انگلیسی به امام زمان علیه‌السلام

اعتقاد یک محقق انگلیسی به امام زمان علیه‌السلام

لینک کلیپ های دیدنی و جالب http://montazer.ir/tv 

فیلم

1 - اعتقاد یک محقق انگلیسی به امام زمان علیه‌السلام

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9316
زمان انتشار: 21 ژوئن 2018
| |
‌ مساله غیبت حضرت به ساختار وجودی انسان بازمی‌گردد

‌ مساله غیبت حضرت به ساختار وجودی انسان بازمی‌گردد

چرا کمتر از 300 سال بعد از بعثت آخرین پیامبر الهی، خداوند متعال تصمیم گرفت ولیّ خود، امام شیعیان و بهترین بنده خود بر روی زمین را از نظرها غایب کند؟ مساله غیبت حضرت به ساختار وجودی انسان بازمی‌گردد که دارای مراحل زیر است.

در آموزه‌های دینی ما، برای انسان سه مرحله حیات ذکر کرده اند: مرحله اول، قبل از دنیا است. مرحله دوم، دنیاست و مرحله سوم بازگشت به نزد خداست. در مرحله ی قبل از دنیا، همه ما یک روح بودیم و تعبیر قرآنی‌اش «مثل اعلی» یا «نور محمد»(ص) و نور اهل‌بیت است. در مرحله ی دوم، آمدیم به دنیا و آن نور به شکل جنین‌های مختلف، به رحم مادران تعلق گرفت و ما با شخصیت‌های فعلی‌مان به دنیا آمدیم. در مرحله ی سوم به خدا و همانجا که از آنجا آمدیم، برمی گردیم.  این عبارت «به دنیا آمدن» خود توضیح دارد؛ وقتی می‌گوییم فلان کس به اینجا آمد، یعنی کسی بوده و در جایی بوده، از جایی به اینجا آمده است. متاسفانه اکثرا وقتی می‌گوییم کسی به دنیا ‌آمد، فکر می‌کنند یعنی به وجود ‌آمد. در حالی که او وجود داشته، سابقه موجودیت در قبل را داشته، اما حالا آن حقیقت الهی و به تعبیر قرآن «نفخه الهی» به دنیا ‌آمده است. یعنی از جایی وارد دنیا ‌شده است. سپس همان وجود، مدتی در دنیا زندگی می‌کند که قرآن می‌فرماید: «و لکم مستقر»؛ یعنی شما در زمین استمرار و بهره‌مندی موقت دارید تا مدت مشخص. بعد هم به سوی آن مرکز اصلی که از آنجا آمده بودید، یعنی به سوی اصل و ریشه خود، «الله» بازمی‌گردید. این همان «انا لله و انا الیه راجعون» است. مثلا من اگر از شما سوال کنم کی به منزلتان بازمی‌گردید؟ شما می‌گویید مصاحبه تمام شود، بازمی‌گردم. معنی‌اش این است که شما قبلا منزل یا محل کارتان بودید؛ از آنجا آمدید و حالا به همانجا بازمی‌گردید. پس پذیرش بازگشت انسان و معاد، منوط به این است که بپذیریم انسان قبلا در جایی بوده؛ از آنجا به دنیا آمده و حالا دارد باز می‌گردد و می‌رود به همانجا. چون وقتی می‌گوییم «می‌رویم پیش خدا» یا می‌گوییم «معاد»، غالب مردم متاسفانه این طور فکر می‌کنند که ما عاقبت و قیامت داریم و می‌رویم به معاد. در حالی که این «رفت» نیست؛ «برگشت» است. اسلام به این می‌گوید بازگشت. پس ما از جایی آمده ایم به دنیا و حالا داریم برمی‌گردیم به همان جا. یعنی یک اصل و ریشه داریم. پس حیات ما سه مرحله است. از جایی که آمده ایم، یک مرحله از سفر ماست؛ در جایی که هستیم، یعنی دنیا یک مرحله است و بعد به آنجایی که بودیم بازمی‌گردیم هم یک مرحله است. ما هم‌اکنون در مرحله دنیا به سرمی بریم و در حال رفتن به مرحله‌ای هستیم که ته و انتها ندارد. خداوند برای ما مرگ و پایانی قرار نداده است. پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «شما برای جاودانگی خلق شده اید نه برای فانی شدن». ما یک مسیر جاودانه  و بی‌پایان داریم که باید آن را طی کنیم. حالا اینکه ما این مسیر بازگشت را خوشبخت طی می‌کنیم یا غیرخوشبخت، بستگی به این دارد که در دنیا چگونه زندگی کنیم. یعنی نوع زندگی ما در دنیا، تعیین‌کننده زندگی جاودانه و حیات ابدی ماست. حال اگر ما بخواهیم در دنیا به‌گونه‌ای زندگی کنیم که هم در دنیا خوشبخت باشیم و هم در آخرت، منوط به این است که بدانیم به کجا می‌رویم. برای همین امام علی(ع) می‌فرمایند: «رحمت خدا شامل کسی می‌شود که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا باز می‌گردد».پس ما نیاز داریم بدانیم که از کجا آمده ایم و در کجا هستیم و در دنیا به کجا می‌رویم. ما الان نمی‌بینیم فضای آخرت چگونه است تا زندگی خود را براساس آن، برنامه‌ریزی کنیم . یعنی کسی که نمی‌داند می‌خواهد به کجا برود، هیچ وقت نمی‌تواند خودش را برای آنجا آماده کند. به طور طبیعی وقتی به شما می‌گویند مثلا فردا قرار است بروید ماموریت یا اردو، اولین سوال شما این است که قرار است به کجا برویم؟ چون فطرت انسان این گونه است که اگر نداند می‌خواهد به کجا برود، نمی‌تواند درست تصمیم بگیرد و خودش را آماده کند. برای همین بود که فرمودند: «خداوند دشمن می‌دارد هر عالِم به دنیایی که جاهل به آخرت است». یعنی دنیا را خوب می‌شناسد و با دنیا و مسائل دنیا آشناست. علوم دنیایی را بلد است؛ زبان، کامپیوتر، شیمی، فیزیک، سیاست، مدیریت و... اینها را بلد است؛ اما چیزی از آخرت و اینکه می‌خواهد به کجا برود، نمی‌داند. پس ما باید دو حیات را همزمان با هم بسازیم یکی حیات دنیایی، به‌گونه‌ای که خوشبخت باشیم در دنیا و دیگری حیات جاودانه که آن را هم باید خوب بسازیم. عمر دنیایی ما محدود است و تکرارپذیر هم نیست و ارزش عمر ما یک ساعتش معادل میلیون‌ها سال آخرت است. پس باید این عمر را درست و کامل مصرف کنیم. با توجه به آن چه بیان شد، از این به بعد ما به یک سلسله اطلاعات تخصصی احتیاج داریم درباره این سه مرحله. مرحله‌ای که من کجا بودم؟ کجا هستم؟ و قرار است به کجا بروم؟ اگر قرار است بروم و خوشبخت شوم، چطور باید زندگی کنم؟ کیفیت زندگی و سبک زندگی من باید چگونه باشد که هم در دنیا خوشبخت باشم و هم زمان وفات من که به معنی تولد به آخرت است رسید، وقتی وارد آن فضا می‌شوم، خوشبخت باشم؟  این مراحل چگونه است؟ ما یک مرحله زندگی ملکوتی داریم که از بعد از دنیا شروع می شود و به فرموده ی قرآن 50 هزار سال طول می کشد.بعد از آن است که تازه زندگی جاودانه ما آغاز می‌شود یعنی تازه اول زندگی ماست و انتهایی هم ندارد. به عبارت دیگر عمر هر کدام از ما به اندازه عمر خداست. یعنی ما ته و انتها نداریم. این مساله تکلیف‌مان را خیلی سنگین می‌کند. ما باید در یک محدوده کوچکی مثل زندگی دنیا، یک فضای بی‌نهایت را بسازیم. بنابراین، نوع انتخاب‌های هر کس، نوع ارتباطات، نوع رفتارها و چینش‌های فکری هر کس و در مجموع، سبک زندگی هر کس، تعیین‌کننده نظام آخرتی اوست.  پس ما نباید با هر سبک زندگی و با هر آیین و با هر نوع فرمولی زندگی کنیم؛ بلکه باید طوری زندگی کنیم که هم در دنیا خوشبخت باشیم و هم سعادت ابدی را داشته باشیم، قطعا چون در هر یک از سه مرحله از حیات انسان قاعده و قانون و قرار دارد خاص خود را دارد، فقط در صورتی می‌توانیم هم سعادت دنیا را به دست بیاوریم و هم سعادت آخرت را که قوانین مذکور را درست رعایت کنیم. یعنی باید خودمان را با قوانین خلقت تنظیم کنیم و با نظام خلقت و آیین خدا و وجود الهی آشنا شویم. براساس آن فرمول‌ها و آیینی که خداوند به ما پیشنهاد می‌دهد، زندگی‌مان را تنظیم کنیم که همه اینها به واسطه دین اتفاق می‌افتد. از اینجاست که ما به یک چیزی به نام «راهنمایی الهی» نیاز پیدا می‌کنیم. این راهنمایی‌های الهی به چند گونه به ما عرضه می‌شود.   قانون اساسی دین ما چیست؟ کتاب الهی، قرآن کریم، قانون اساسی دین ماست که بدون مجری توانایی امکان عملی شدن ندارد، احتیاج به مفسر و تبیین‌کننده دارد و خداوند در قرآن خطاب به پیامبر اعظم می‌فرماید: «ما این کتاب را بر تو نازل کردیم تا تو بیانش کنی برای مردم». این متخصصان را خود قرآن معرفی می‌کند. اینها فقط اهل بیت پیامبر هستند که از آنها در قرآن در سوره واقعه با عنوان «مطهرون» نام برده شده است.  مطهرون یعنی پاک‌شدگان، کسانی که به شیوه خاصی پاک شده اند تا اشتباه نکنند، اشتباه نفهمند، اشتباه نگویند و اشتباه رفتار نکنند. این کلام در سوره واقعه اینگونه بیان شده است که هیچ‌کس دست پیدا نمی‌کند به باطن قرآن مگر مطهرون؛ یعنی کسانی که پاک شده‌اند به شیوه خاصی. پس کسانی می‌توانند قرآن را تعبیر کنند که خود در فهم آن اشتباه نکنند. چون اگر اشتباه کنند، سیستم نظام زندگی انسان به خطر می‌افتد. انسان نیاز به استاد و مربی معصوم دارد؛ چون غیر از معصوم، لایق انسان نیست. چون مربی‌ای که اشتباه کند، ما را به اشتباه وادار می‌کند و ما دقیقا نمی‌توانیم طبق فرمول آخرت زندگی کنیم. چراکه آخرت قانونمند است و نمی‌شود با اشتباه، سالم متولد شد به آخرت. بنابراین نیاز به کسانی داریم که پاک باشند، کاملا معصوم باشند و خوب قرآن را بفهمند. این پاک شده‌ها چه کسانی هستند؟ در آیه‌ای‌ دیگر این افراد را معرفی می‌کند و می فرماید: خدا اراده کرده است که شما اهل بیت را از هر نوع پلیدی پاک کند و شما را به پاک کردن ویژه‌ای پاک کند. این را شیعه و سنی قبول دارند. همه متفق‌القول هستند که منظور از مطهرون، اهل بیت است. در واقع ما با این دو منبع که پیامبر در غدیرخم برای ما گذاشت، یعنی قرآن و عترت، باید حرکت کنیم به سمت آخرت. از اینجا نقش امامان پیش می‌آید که ائمه چه کاره هستند. ائمه کارشان هدایت مردم و رهبری مردم به سمت اهداف الهی است و هدف خلقتشان؛ تامین سعادت دنیا و سعادت آخرت مردم است.  وظیفه مردم در مقابل امام چیست؟ جواب، تنها یک کلمه است؛ «پیروی». در همه زمینه‌ها؛ در اقتصاد در مدیریت، در هنر در تعلیم و تربیت، تعلیم و تعلم در سبک زندگی، کلا آنها هستند که تعیین‌کننده‌اند. در این میان، واقعیت تاریخی چیست؟ واقعیت تاریخی این است که بعد از پیامبر با اینکه پیامبر(ص) امامان را مشخص کرده است، مردم پیروی نکردند؛ جز معدودی از اصحاب. نه از امیرالمومنین پیروی کردند و نه از حضرت مجتبی، نه از سیدالشهدا و نه از سایر امامان. قدر این حضرات را ندانستند و یک به یک اینها به شهادت رسیدند. الان نوبت رسیده به آخرین نفر. اگر خداوند بخواهد همین‌طور مردم را به حال خود بگذارد، اینها امام زمان را هم می‌کشند. کمااینکه مادر امام زمان وقتی باردار بودند، دشمنان بارها به درون خانه‌شان ریختند و بازرسی کردند. حتی مادر امام زمان را بازرسی می‌کردند که مبادا این بچه وجود داشته باشد. اما خداوند کاری کرد که حداقل برای مردم این یک دانه رهبر زنده بماند.  حالا چرا امام زمان غایب شد؟ چون اگر ظاهر بود او را می‌کشتند و مردم دیگر از متخصص معصوم محروم می‌شدند. اگر بنا بود این 12 نفر بشود 120نفر، باز مردم این امامان را می‌کشتند، چون پیروان به این بلوغ نرسیده بودند که باید از امامشان دفاع کنند.بنابراین خداوند به فضل و کرمش امام زمان(عج) را غایب نگه داشت تا زمانی که مردم به این بلوغ برسند. پس اگر بپرسندعلت اصلی غیبت چیست؟ پاسخ فقط عدم آمادگی ماست. در درجه اول ما آماده نیستیم که از امام مان دفاع و پذیرایی کنیم و در درجه دوم ما آماده نیستیم خودمان را کاملا در اختیار ایشان بسپاریم و از ایشان اطاعت کنیم. پس علت غیبت مشخص شد.  امام زمان در نامه‌ای که هزار سال پیش به شیخ مفید نوشتند، هم علت غیبت خود را بیان می‌کنند و هم شرط ظهورشان را. حضرت فرمودند: «اگر شیعیان دو صفت داشته باشند، من با عجله می‌آیم»، پس این خیلی مهم است که حضرت عجله دارند و می‌خواهند زودتر بیایند تا ما را نجات دهند. ولی آن دو صفت که حضرت فرمودند «اگر آنها را داشته باشید من می‌آیم» را ما نداریم،‌ پس اگر الان امام زمان در میان ما ظاهر نیستند، به خاطر این است که آن دو صفت هنوز در ما به وجود نیامده است. اما آن دو شرط: یکی وفاداری و عاطفه‌ای است که باید نسبت به حضرت داشته باشیم و دومی همدلی. یعنی وحدت داشته باشیم حول محور امام زمانمان و همگی کمک کنیم به برطرف کردن موانع ظهور حضرت. «وفاداری» که در ما ضعیف است، ما از دو جهت باید وفادار باشیم به حضرت. اینجا لازم است من نسبت‌های حضرت با خودمان را بگویم. دو نسبت حقوقی و حقیقی که ما با معصوم ع داریم چیست؟ معصومین با ما دو نسبت دارند: یکی نسبت حقوقی است که تا الان توضیح دادیم؛ یعنی اینها متخصصان معصومی هستند که عقلاً و شرعاً اطاعت از آنها واجب است و دیگری نسبت حقیقی است که اصل و ریشه و پدر ما است. هر جا متخصصی هست، عقل می‌گوید باید از او پیروی کرد. ما در ساختمان، در اتومبیل، در کارهای الکترونیکی‌مان، در امور پزشکی‌مان، در همه کارهای‌مان به متخصص مراجعه می‌کنیم. متخصص انسان هم امامان هستند. پس یک رابطه حقوقی با حضرت داریم. از باب رابطه حقوقی باید به این متخصص وفادار باشیم و هر چه می‌گوید، گوش کنیم و اطاعت کنیم. معصومین(ع) با ما یک رابطه مهم‌تر هم دارند و آن رابطه حقیقی است. خداوند تبارک و تعالی حقیقت ما را از آنها خلق کرده است. پس آنها در واقع اصل و ریشه ما و به تعبیر خودشان، پدران حقیقی ما هستند. بنابراین ما فرزندان حقیقی ائمه هستیم و آنها پدران حقیقی ما و خانواده آسمانی ما هستند و ما باید این خانواده را بشناسیم و ارتباطاتی با آنها داشته باشیم. ما وظایفی نسبت به این خانواده آسمانی داریم، وظایفی مهم‌تر از آنچه نسبت به خانواده زمینی‌مان داریم. یعنی همان‌طور که قرآن می‌گوید، معصومین باید از پدر، مادر، همسر و فرزندانمان برای‌مان مهم‌تر باشند. ما باید نسبت به این دو رابطه‌ای که با معصومین داریم، وفادار باشیم و متاسفانه هیچ کدامش الان در ما نیست. یعنی ما نه دلمان برای پدران آسمانی و خانواده آسمانی‌مان تنگ می‌شود، نه عاطفه فرزندی داریم نسبت به اینها. باید برای امام زمانمان دلتنگی‌هایی داشته باشیم و برای تنهایی ایشان گریه کنیم. دیگر اینکه وفاداری علمی نداریم به ایشان.  ما باید به سمت آنها برویم و اطلاعات تخصصی را فقط و فقط از متخصصان بگیریم. اما الان سبک زندگی و الگوهای زندگی‌مان در کشور خودمان هم معصومین نیستند. اکثر مردم سبک و الگوهای زندگی‌شان را از غیر از متخصص می‌گیرند. این یعنی خیانت و وفادار نبودن به متخصص. مثل یک فردی می‌ماند که در محلشان یک پزشک متخصص داشته باشد، اما برود از یک آدمی که اصلا نمی‌داند پزشکی چیست و تنها یک آدم مدعی است، دستور عمل پزشکی بگیرد. متاسفانه هنوز به این بلوغ نرسیده‌ایم که زن، مرد و دختر و پسرمان سبک زندگی‌شان را از معصوم بگیرند. اگر کشور ما در طلاق جزو رتبه‌های اول دنیاست و اگر سه‌چهارم ازدواج‌های ما با شکست مواجه می‌شود؛ اگر ما این همه مشکلات روحی- روانی در کشور داریم و آن مشکلاتی که رهبر حکیم انقلاب در سفرشان به خراسان شمالی به آنها به عنوان مشکلات سبک زندگی اشاره کردند و حدود 20 مورد را برشمردند، ‌این یعنی جامعه فقط اسمش اسلامی است؛ اما هنوز مردم به اینکه اینجا کشوری اسلامی است که مردم باید واقعا از اسلام در همه مراحل و سبک زندگی‌شان، پیروی کنند، نرسیده‌اند. چون این سبک زندگی متخصصانه که نیست؛ خرافی هم هست است. تقلید از کسانی است که آنها هم انحرافات زیادی دارند. این همه مسائل در جامعه وجود دارد. پس ما باید به اینها وفادار باشیم و دلمان برای حضرت تنگ شود. حضرت امام علی(ع) درباره امام زمان فرمودند: آواره طردشده تنهای یگانه. این تعبیر را در بحار الانوار می‌گویند. با این آوارگی 1180 سال منتظرند تا ببینند ما چه کار می‌کنیم. خدا هم منتظر ماست که ببیند ما بالاخره به این وفاداری و همدلی نسبت به معشوق می‌رسیم یا نمی‌رسیم. بنابراین ما نسبت به ایشان این حس را نداریم و هنوز رابطه عاطفی نداریم. ما این رابطه عاطفی را نسبت به پدر زمینی‌مان داریم؛ نسبت به دوستانمان، نامزدمان، همسرمان و بچه‌ها داریم؛ ولی هنوز نتوانسته‌ایم با ایشان به عنوان پدرمان رابطه عاطفی برقرار کنیم. همچنین نتوانسته‌ایم با معصومین به عنوان متخصص رابطه علمی برقرار کنیم. به خاطر همین است که انسان و جهان بشریت به محروم بودن از حضور امام زمان(عج) مبتلا شده است؟چون مردم خود را از متخصص محروم کرده‌اند. نکته دوم همدلی است. یعنی فراهم کردن شرایط ظهور ایشان، احتیاج به کاری جمعی دارد که همه مردم باید ایشان را بخواهند. همه مردم باید این طلب در آنها اتفاق بیفتد و بخواهند و واقعا با سبک زندگی معصومین کار کنند. اگر این آمادگی در دلشان ایجاد شود، حضرت چه لزومی دارد در غیبت باشند؟ خودشان هم دوست ندارند؛ نه خودشان نه خداوند دوست ندارند در غیبت باشند؛ ولی ما هستیم که باید خودمان را آماده کنیم و زمینه ظهور را فراهم کنیم.  حداقل کاری که ما می‌توانیم برای حضرت انجام دهیم، چیست؟ چیزی که خود حضرت از ما خواستند و ما می‌توانیم انجام دهیم، دعا کردن است. روایت داریم: «برای تعجیل فرج دعا کنید». دعا چگونه باید باشد؟ دعا باید صادقانه باشد و از صمیم قلب تا استجابت در آن باشد و به اجابت برسد. حضرت امام صادق(ع) درباره نحوه دعا برای امام زمان یک داستان تعریف کرده‌اند تا ما خیلی خوب با این داستان حس بگیریم و بتوانیم یک شبیه‌سازی بکنیم که چطور باید دعا کنیم. ایشان داستان بنی‌اسرائیل را نقل می‌فرمایند که خداوند برای بنی‌اسرائیل 400 سال آوارگی و در به دری تقدیر کرد؛ برای آنکه آنها به انبیا پشت می‌کردند و انبیا را اذیت می‌کردند و انبیا را می‌کشتند و مورد غضب خدا قرار گرفتند. ۲۷۰  سال از این 400 سال گذشت، مردم خیلی اذیت شدند؛ زیرا 270 سال بدون رهبر خیلی اذیت شدند و مشکلات زیادی داشتند. همگی به این نتیجه رسیدند که باید بروند توبه کنند و برای ظهور یک پیغمبر، برای آمدن یک رهبر و برای اینکه خداوند هدایتشان بکند و مشکلاتشان را برطرف بکند دعا کنند. چون گرفتار فرعون شده بودند. فرعون هم به آنها خیلی ظلم می‌کرد. قرآن می‌فرماید مردهایشان را می‌کشت و زن‌هایشان را رها می‌کرد. اینها آمدند 40 شبانه روز به معنای حقیقی دعا کردند. خداوند به اینها رحم کرد و 130 سال را بخشید.  امام صادق(ع) وقتی این داستان را نقل می‌کنند، می‌فرمایند: شما هم باید اینگونه برای فرج ما دعا کنید. اگر شما اینگونه دعا کنید، فرج ما حتما خواهد رسید. و گرنه، تا زمان مقرر پایان خودش، ادامه پیدا می‌کند. پس ما باید به دعا برسیم، اما متاسفانه مردم ما حتی در دعا هنوز به این اضطرار نرسیده‌اند. اضطرار یعنی اینکه انسان آن حالت نیاز به شخص را احساس کند و بداند چقدر نیاز به طرف دارد، بداند این نیاز، یک نیاز ضروری و آخرتی است. هم برای حیات دنیایی ما و هم برای حیات آخرتی ما. یعتنی حالا بیفتد به گریه اما ما چنین گریه‌ای را نداریم. البته ما دعا می‌کنیم و می‌گوییم «اللهم عجل لولیک الفرج» و الهی آمین می‌گوییم؛ اما اضطرار حالتی است که شخص به بیچارگی بیفتد. مثل اینکه وقتی به یک فرد بگویند تو سرطان داری! چگونه به حالت اضطرار می‌افتد و گریه می‌کند؟ می‌گویند پسرت، نامزدت، شوهرت، زنت، مادرت در حال مرگ است؛ دعا کن! چگونه دعا می‌کنید؟ آن حالت را می‌گویند اضطرار. هنوز برای ما چنین حالت‌هایی برای دعا کردن برای حضرت دست نداده است. یعنی نیفتادیم به اضطرار که ای خدا! ما به آقا نیاز داریم؛ این آقا را برای دنیا و آخرتمان می‌خواهیم. بنابراین، حداقل کاری که می‌توانیم انجام بدهیم، دعاست که متاسفانه آن هم هنوز به فرهنگش نرسیده‌ایم. بعد از دعا می‌ماند اینکه انسان باید برنامه زندگی خودش را با برنامه امامش تنظیم کند. یعنی سبک زندگی خودش را به‌گونه‌ای تنظیم کند که حرکت‌ها و انتخاب‌های او، ارتباطات او، رفتارهای او، کارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی تربیتی که می‌کند، هر کاری که دارد، کارهای هنری او هر چه که هست در جهت برطرف کردن موانع ظهور حضرت باشد. اگر از این غفلت کند، در واقع خیانت بزرگی به مردم، به خودش و امام زمان کرده است؛ چون حضرت هر 24 ساعت می‌فرمایند «هل من ناصر ینصرنی» اما کسی نمی‌رود کمک بکند. مردم دوست دارند برای آن حسینی که سال 61 «هل من ناصر ینصرنی» گفته است گریه کنند، عزاداری کنند، پول خرج کنند، ولی برای حسین زمان که زنده است، نه! ما به ایشان احتیاج داریم و او هر روز هم از ما کمک می‌خواهند، اما هیچ اقدامی نمی‌کنیم و در حرکت نیستیم. انسان‌ها در مورر حضرت به چند دسته تقسیم می‌شوند  اول کسانی که الان جزو سربازان امام زمان هستند و خودشان را واقعا به چادرهای حضرت رسانده‌اند. دوم کسانی که فهمیده‌اند نسبت به حضرت چه وظایفی دارند و در حال حرکت هستند تا خودشان را به حضرت برسانند. سوم کسانی که بی‌خیال هستند و هیچ برنامه‌ای برای رسیدن به حضرت ندارند. این مساله دقیقا مثل عاشوراست. امام حسین(ع) در عاشورا می‌گفتند: هل من ناصر ینصرنی. این مردم به سه قسمت تقسیم شدند؛ عده‌ای رساندند خودشان را و با حضرت همراه شدند و آمدند تا کربلا و ماندند. عده‌ای هم بعدا ملحق شدند و در راه بودند و نرسیدند، خیلی‌ها بودند که دوست داشتند برسند و نرسیدند و عده‌ای هم برگشتند یا وقتی ندای امام را شنیدند، اصلا همراهی نکردند. ما لعنت می‌کنیم اینها را در زیارت وارث و زیارت عاشورا. در زیارت وارث می‌گوییم خداوند لعنت کند کسانی که تنهایی شما را شنیدند و نیاز شما را به کمک شنیدند و به این تنهایی راضی شدند. حالا ما هم الان این‌طوری هستیم. در جامعه ما الان مردم به چند گروه تقسیم شده‌اند: یا کسانی هستند که با امام زمان اصلا کاری ندارند، اگر هم دارند یک رابطه انگلی است، مثلا شوهر می‌خواهند، زن می‌خواهند، چک برگشتی دارند، شفا می‌خواهند، برای خودشان نیازهای حیوانی را می‌خواهند؛ از حضرت کمک می‌گیرند، اما با خود حضرت کاری ندارند. اصلا حضرت در زندگی‌شان نیست و در چادر حضرت نیستند. در کارهایشان، فعالیت‌های اجتماعی‌شان، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... چیزی از این کارها به حضرت نمی‌رسد. ‌یعنی مثل حل‌المسائل که هر وقت جواب سوال را می‌خواهیم، بازش می‌کنیم و پیدایش می‌کنیم و بعد می‌بندیم و وقتی دوباره لازم داشته باشیم، به آن مراجعه می‌کنیم. این مشکل در ما هست و هر کسی در رسانه و مراکز فرهنگی هست، معلمان، روحانیون، علما، کسانی که دست‌اندرکار امور فرهنگی هستند و... همه این رسالت را دارند که پیام غربت و مظلومیت حضرت را به همه مردم برسانند و نسبت‌هایی که حضرت با مردم دارند را برای مردم بگویند و شناخت و معرفت را نسبت به امام زمان ایجاد کنند. باید ضرورتی که اقتضا می‌کند ما خودمان را به حضرت برسانیم، برای مردم تشریح شود و آثار مخربی که نبودن حضرت و صدمه‌هایی که ما از نبودن حضرت می‌خوریم و خسارت‌های بسیار وحشتناکی که از نبودن حضرت در جامعه می‌بینیم، آن هم در سطح جهان و نه فقط در سطح کشور خودمان، مطرح شود و آن را برای مردم تبیین کنیم تا مردم به این معرفت برسند که حداقل کاری که می‌کنند یک دعای مضطرانه باشد. حالا حرکت و یاری در مراحل بعدی قرار می‌گیرد.  دلیل اینکه خدا به مدت ۶۹ سال غیبت صغری قرار داد و اکنون بیش از هزار و چند صد سال از غیبت کبری می‌گذرد، چیست؟ آیا ممکن بود با خواست مردم؛ غیبت صغری به پایان رسیده و غیبت کبری لازم نباشد؟ غیبت صغری امتحانی برای مردم بود که آیا واقعا می‌خواهند ظهور امام زمان را یا نه؟ امام زمان(ع) آن موقع با چهار نایب خود ارتباط داشتند، اما آن موقع هم این آمادگی در مردم ایجاد نشد. برای همین، چون حضرت دیگر ناامید شده بودند از مردم که اینها حالاحالا‌ها ما را نمی‌خواهند، دوران غیبت کبری آغاز شد. دنیا چه باید بکند تا این غیبت پایان یافته و حضرت صاحب حکومت عدل جهانی‌شان را تشکیل دهند؟ دعا، همدلی و وفاداری. البته دعا کردن اولین کار و اولین قدم است؛ بعد کمک کردن و یاری حضرت است. باید یاری، یاری حقیقی باشد.   تنظیم شده مصاحبه روزنامه وطن امروز با استاد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9315
زمان انتشار: 21 ژوئن 2018
| |
همین حالا ...

استاد محمد شجاعی

همین حالا ...

در زمان ظهور همه می‌آیند و در آن زمان حضرت چه احتیاجی به من دارد. زمان حال است که من می‌توانم در لشکرش ثبت نام کنم. هنگام ظهور آنقدر بزرگان هستند که همه با عشق با حضرت بر می‌گردند. شهدا در برزخ، منتظرند. خدا رحمت کند، آقا نجفی قوچانی، گفت: وقتی بهشت رفتم، دیدم حضرت ابالفضل و علی اکبر (علیهم‌السلام) هنوز لباس نظامی تن‌شان است، به آنها گفتم شما چرا اینگونه‌اید؟ در بهشت هم لباس رزم دارید؟ گفتند: ما آماده هستیم برای ظهور، از الان آماده هستیم. ابالفضل و علی اکبر با شهدا و ائمه می‌آیند. آن موقع من و شما برویم، چی بگوییم؟ بگوییم: آمدیم آشتی کنیم، جز سربازان شما باشیم. حضرت نیازی دارد؟ جبرئیل است، میکائیل است، تمام قوای عالم در اختیار حضرت هستند. عضو شدن ما آن موقع لطفی ندارد. حالا و در این زمان ثبت نام است. الان ما می‌توانیم، ثبت نام کنیم، الان یاری کنیم. الان ابالفضل نیست، علی اکبر نیست، جبرئیل نیست، میکائیل نیست، لشکر عظیم شهدا نیامده اند. ما هستیم، باید دوندگی ‌کنیم و عرق بریزیم. پول هزینه ‌کنیم، جان بدهیم، آبرو بگذاریم. در این صورت است که می‌توانیم با علی اکبر و ابالفضل و سایر اهل بیت (علیهم‌السلام) هم درجه باشیم.   برگرفته از جلسات شب احیاء 96 شب 23 جلسه 2

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9202
زمان انتشار: 14 ژوئن 2018
| |
«طولانی شدن غیبت» از اعتمادم به امام زمان نمی کاهد؛ چون بعداز مرگ رجعت می کنم

استاد محمد شجاعی

«طولانی شدن غیبت» از اعتمادم به امام زمان نمی کاهد؛ چون بعداز مرگ رجعت می کنم

معصوم علیه السلام می‌گوید: با امام زمان تان این طور حرف بزنید و عشق و وفاداری تان را این‌گونه به حضرت اعلام کنید: «وعَلَيکَ اِلاّ مُتکِلاً و مُعتَمداً= یعنی حتی اگر نیایی، اتکال و اعتمادم به تو روز به روز بیشتر می‌شود. «و لِظُهُورِکَ اِلاّ مُتَوَقِّعاً ومُنتَظِراً= و برای ظهورت توقع دارم و وقت شماری می‌کنم و منتظر و حساسم و جریانات را نگاه می کنم».

 این حالت منتظر بودن، برای فرد  بعد از مرگ، امکان رجعت به این دنیا را فراهم می کند. یعنی خیلی ها بودند که که منتظر حضرت بودند و امام نیامد و حضرت را ندیدند و با حالت انتظار مردند. اما وقتی در حالت انتظار باشی و بمیری، در برزخ پیش امامت هستی. اگر اینطور زندگی کنی، به تو اجازه ی رجعت می دهند و حتماً به عنوان کسی که قبل از ظهور با عنوان منتظر از دنیا رفتی، در بهشتت و در برزخت به تو می‌گویند: «تو لیاقت امام زمانت را داری، اگر می‌خواهی برگرد! الان آقایت ظهور کرده، چون تو دوست داشتی کنارش باشی، الآن مخیری که بروی به دنیا». نه فقط شهدا، بلکه اموات هم برمی‌گردند، کسانی که با عشق امام زمان زندگی کردند و رفتند. پس دیگر ترسی نیست، تو برو در لشکر حضرت باش، اگر آقا نیامد، به ایشان می‌رسی. آقا موقع آمدنش، تو را با خود می‌آورد و ‌می‌گوید: اگر دوست داری بیا، ما آن جهاد تو را پذیرفتیم، الان هم اگر می خواهی بیا.  «ولِجهادی بَینَ یَدَیکَ مُتَرَقِّباً= آقا همه عشقم این است که جلوی روی مبارک تو جهاد کنم و شمشیر بزنم». «فاَبذُلُ نَفسی و مالی و وَلدی و اَهلی و جَمیعَ ما خَولَنی= جانم را برایت بدهم، مالم را، فرزندم و خانواده و هر چه که خدا به من داده بریزم به پایت». خوش به حال کسی که با صاحب شب قدر که نامه‌ی عمل تک تک من و شما را می‌بیند و تقدیرات را امضا می‌کند، به این حس برسد. نامه عمل ما نفس ماست. یعنی چیزی به صورت کاغذ و مکتوب نیست. ای کاش امام زمان امشب که می‌خواهد نامه عمل ما را امضا کند، کاش امام زمان امشب ببیند که تو در نفست به این عشق و دلدادگی و به این آمادگی و جان فشانی رسیده ای. « وَالتصَرُّفِ بَینَ اَمرِکَ و نَهیِکَ= و بین امر و نهی تو باشم». یعنی هر چه امر کنی بگویم چشم. هر چه نهی کنی، بگویم چشم. این غلامی حضرت چقدر قشنگ است، این روح خدمت چقدر زیباست. سپس حضرت می فرماید: « مَولایَ فَاِن اَدرَکتُ اَیّامَکَ الزّاهِرَهَ واَعلامَکَ الباهِرَهَ، فَها اَنَا ذاعَبدُکَ المُتَصَرِّفُ بَینَ اَمرِکَ ونَهیِکَ، اَرجُو بِهِ الشهادَهَ بَینَ یَدَیکَ والفوزَ لَدَیکَ= مولای من! اگر ایّام دولتِ درخشان و شکوفای تو و پرچم‌های نمایان و نورانی تو را درک کردم، پس من آن بنده‌ای خواهم بود که امر و نهی تو را گردن نهاده و به جای آورده‌ام که به وسیلهِ آن، آرزوی شهادت در پیشگاه تو و کامیابی در حضور تو را دارم». یعنی، آقا من همینم؛ من اگر تو را ببینم، همینم. متصرف بین امر و نهی تو هستم. یعنی اگر برسم به زمان تو، فقط با امر و نهی تو کار می کنم. واقعاً به همین اندازه مطیع تو هستم که برسم. آرزویم این است که در مقابل تو شهید شوم. « مَولایَ فَاِن اَدرَکنی المَوتُ قَبلَ ظُهُورِکَ فَانّی اَتَوَسلُ بِکَ و بِابائکَ الطّاهِرینَ الی اللّه تعالی واَسئلُهُ اَن یُصَلِیَ عَلی مُحَمدٍ والِ مُحَمدٍ واَن یَجعَلَ لی کَرهً فی ظُهُورِکَ و رَجعَهً فی اَیّامِکَ لاِ َبلُغَ مِن طاعتِکَ مُرادی واَشفِیَ مِن اَعدائکَ فُؤ‌ادی‌ = مولای من! اگر پیش از ظهورت مرگ من فرا رسد، در این صورت من توسل می‌جویم به تو و پدران پاک تو به درگاه خدای تعالی، و از خدا درخواست می‌کنم که بر محمد و آل محمد درود فرستد و این که در هنگام ظهور تو بازگشت و رجعتی را برای من قرار دهد، تا در ایام دولت تو با اطاعت و پیروی از تو به مقصودم برسم، و از شماتت دشمنانت قلبم را شفا دهم» . اگر موت قبل از ظهورت من را گرفت، به خودت و پدرانت و خدا توسل می‌کنم و از آنها می‌خواهم برای پیغمبر و آل درود بفرستد، اینجا فرستادن درود و صلوات برای تضمین دعاست. از خدا می خواهم اگر مُردم، به خدمت شما برگردم. یعنی رجعت کنم. اعتقاد به رجعت واجب است. برای همین است که شیعه اعتقاد به رجعت دارد. یعنی اگر کسی این را باور نکند، یک اصل اعتقادی را باور نکرده است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9201
زمان انتشار: 17 ژوئن 2018
| |
امام زمانم! طولانی شدن غیبتت، چیزی جز به یقین و عشقم به تو نمی افزاید

استاد محمد شجاعی

امام زمانم! طولانی شدن غیبتت، چیزی جز به یقین و عشقم به تو نمی افزاید

دعایی از جانب امام رضا علیه‌السلام نقل شده که معاشقه‌ی زیبایی است با حضرت. دراین دعا آمده است که وقتی با امام زمان حرف می‌زنی، این گونه بگو: «فَلَو تَطاوَلَتِ الدُّهُورُ وتمادَتِ الاَعمارُ لَم اَزدَد فيکَ اِلاّ يقيناً ولک اِلاّ حُبّاً و عَلَيکَ اِلاّ مُتکِلاً ومُعتَمداً و لِظُهُورِکَ اِلاّ مُتَوَقِّعاً ومُنتَظِراً و لِجهادي بَينَ يَدَيکَ مُتَرَقِّباً فاَبذُلُ نَفسي ومالي و وَلدي واَهلي و جَميعَ ما خَولَني رَبّي بَينَ يَدَيکَ وَالتصَرُّفِ بَينَ اَمرِکَ ونَهيِکَ = پس اگر روزگاران طولاني و عمرها بلند شود، جز اين نيست که يقينم به تو افزون مي‌شود و عشق و دوستي‌ام به تو زياد مي‌شود و توکل و اعتمادم به تو افزايش مي‌يابد و براي ظهور تو متوقع وآماده و پيوسته مسئو‌ليت‌پذير خواهم بود و در اين آماده بودنم از انتظار وآمادگي و توانمندي‌هاي لازم برخوردارم و براي جهاد در رکاب تو و در پيشگاه تو چشم به راهم و ديدباني و رصدهاي به هنگام و مناسب انجام مي‌دهم  و ثانيه شماري مي‌کنم تا اين که جان و مال و فرزند و اهل و عيالم را و همه دارايي ام را که پروردگار به من عطا کرده، در پيشگاه تو و همه را در راه امر و نهي تو صرف ‌کنم».

ای امام زمان! اگر روزگار طولانی شود و تو نیایی و عمرها بگذرد، چیزی جز یقین من به تو اضافه نمی‌شود». یعنی شک و تردید نمی‌کنم و در راه دوندگی و تلاش برای تو سست نمی شوم. طولانی شدن غیبت، فرصتی است تا هزاران سال طول بکشد و میلیونها آدم فرصت کنند تا به چادر امام زمان بروند. حضرت معطل می‌کند که هر کس بخواهد سوار شود، سوار شود. ولی وقتی که آمد، دیگر چه لطفی دارد.   حضرت فرموده است که با لشکری از شهیدان می‌آید. همه عزیزان شهیدی که عکس هایشان را شما در این در و دیوارها می‌بینید، دوستان شهید خودتان، پدران و برادران، همسران، هر کس شهید دارد، بچه محل‌های‌تان، شهدای بزرگ، از حضرت اباالفضل و حضرت علی‌اکبر علیهم‌السلام و مالک ابن اشتر همه می‌آیند. حضرت عیسی (علیه‌السلام) هم می‌آید. در زمان ظهور همه می‌آیند و در آن زمان، دیگرحضرت چه احتیاجی به من دارد. زمان حال است که من می‌توانم در لشکرش ثبت نام کنم. هنگام ظهور آنقدر بزرگان هستند که همه با عشق به همراه حضرت بر می‌گردند به این دنیا و رجعت می کنند. شهدا در برزخ، منتظرند. خدا رحمت کند آقا نجفی قوچانی را که گفت: وقتی بهشت رفتم، دیدم حضرت ابالفضل و علی اکبر (علیهم‌السلام) هنوز لباس نظامی تن‌شان است. به آنها گفتم شما چرا اینگونه‌اید؟ چرا در بهشت هم لباس رزم دارید؟ گفتند: ما آماده هستیم برای ظهور. ابالفضل و علی اکبر با شهدا و ائمه می‌آیند. آن موقع من و شما برویم، چی بگوییم؟ بگوییم: حالا آمده ایم آشتی کنیم و جزء سربازان شما باشیم. آیا حضرت نیازی دارد؟ جبرئیل هست، میکائیل هست، تمام قوای عالم در اختیار حضرت هستند. عضو شدن ما آن موقع لطفی ندارد. الان ما می‌توانیم، ثبت نام کنیم، الان باید حضرت را یاری کنیم. الان حضرات ابوالفضل و علی اکبر و جبرئیل و میکائیل نیستد؛ لشکر عظیم شهدا نیامده اند؛  اما هستیم و باید دوندگی ‌کنیم و عرق بریزیم و از امکانات و پول و...خود هزینه ‌کنیم؛ باید جان بدهیم و آبرو بگذاریم. در این صورت است که می‌توانیم با علی اکبر و ابوالفضل و سایر اهل بیت (علیهم‌السلام) هم درجه باشیم. اما وقتی ما مشغول پیچ و خم مسائل زندگی‌مان می‌شویم و یادمان می‌رود که باید خود را به بزرگی امام زمان تربیت کنیم و برای این لشکر و این تمدن و برای این حکومت خودمان را تربیت کنیم. وقتی که ما اسیر گرفتاری های دنیایی‌مان می‌شویم، در همین گرفتاری‌ها، به ضعف اعصاب و غصه و افسردگی و اضطراب دچار می‌شویم و تا سرحد مرگ پیش می‌رویم. ما همین‌گونه و در همین گرفتاری‌‌ها می‌میریم. اما این‌گونه مردن و این‌گونه زندگی کردن اصلاً قشنگ نیست. همه‌ی هنر ما این است که در زمان گرفتاری هم عاشق حضرت باشیم و با حضرت بودن را نسبت به گرفتاری‌هایمان اولویت بدهیم و گرفتاریها را فعلاً کنار بگذاریم و در لشکر حضرت برویم.  امام حسین (علیه‌السلام) به فردی گفت: «پسرت اسیر شده، برو و پسرت را آزاد کن». گفت: «پسرم خدا دارد. من اینجا تو را رها کنم و به دنبال پسرم بروم؟» پسر من هم یک انسان است و باید امتحانش را پس بدهد، او هم خدا دارد. من الان فقط با تو کار دارم و وظیفه‌ام تویی». ما امشب باید از خدا بخواهیم که اجازه بدهد، یک مقدار از عمر و جوانی‌مان وقف حضرت شود. بگوییم«خدایا نگذار عمر و جوانی و استعداد و پول و آبرو و امکانات ما فقط صرف دنیای ما شود». چون حضرت هم خیلی غیور است و هم خیلی ناز دارد. میلیون ها آدم می‌شنوند که حضرت آواره و طرد شده است، ولی نمی‌توانند کاری بکنند. شما الان تعجب می‌کنید که چگونه روز عاشورا آن اتفاق ها افتاد و امام حسین به آن همه آدم گفت بیایید، نیامدند و برگشتند. بله، درست مثل ما که الان با امام زمان مان نیستیم. دائماً نگوییم خدا آنها را لعنت کند؛ آنها چطور آدم هایی بودند که امام حسین شان را رها کردند، امام زمان شان را رها کردند و برگشتند و نخواستند با حضرت باشند. الان ما هم همین‌گونه هستیم. میلیونها انسان می‌شنوند که امام زمان «هل من ناصر ینصرنی» می‌گوید و احتیاج به کمک دارد، اما هیچ تغییری در سبک زندگی و روند زندگی‌شان نمی‌دهند. سبک زندگی‌ آنها را دشمن و اینترنت و تلویزیون و ماهواره و... برایشان طراحی و تعیین می‌کند. دیگران برای شان تصمیم می‌گیرند.  هزاران نفر رفتند تا کربلا اما نهایتاً 100 و 150 نفر ماندند که غربال شدند و امام را رها نکردند. امروز هم همین‌گونه است. خیلی‌ها می‌شنوند، اما حسی به آنها دست نمی‌دهد به غیرت و حیا و تصمیم و وفاداری و محبت و عشق نمی‌رسند. امام رضا (علیه‌السلام) در این دعا می‌فرماید: «اِلاّ یقیناً و لک اِلاّ حُبّاً » هر چقدر هم دیرتر بیایی من عشقم به تو بیشتر است. عزیزان فکر نکنید که فقط برای حر یا آن 100 و 150 نفر در کربلا چنین فرصتی به وجود آمد؛ خیر. برای تک تک من و شما رسیدن به آن مقام از همین حالا ممکن است. امشب مثل شب عاشورای سال 61 است که امام حسین داشت صحبت می کرد و می گفت: «هل من ناصر ینصرنی». هر کس می خواهد بایستد و هر کس می خواهد برود. امشب و در اینجا من از خودم حرف نمی‌زنم، بلکه صدای آقا را به گوش شما می‌رسانم. حالا می‌خواهیم چه کار کنیم؟ تصمیم بگیریم. می خواهیم برویم یا نرویم؟ می خواهیم مهدوی شویم یا نمی خواهیم؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9200
زمان انتشار: 6 نوامبر 2018
| |
«مهدوی بودن» یعنی هدف قرار دادن موانع ظهور و رفع آنها

استاد محمد شجاعی

«مهدوی بودن» یعنی هدف قرار دادن موانع ظهور و رفع آنها

 مهدوی بودن یعنی تو دقیقاً موانع ظهور حضرت را هدف قرار بدهی و آنها را از بین ببری. بزرگترین مانع ظهور حضرت مانع فرهنگی است، نه مانع نظامی، سیاسی و فرهنگی. یعنی فرهنگ مردم طوری شود که امام زمان را بخواهند و بطلبند و دوستش داشته باشند و آماده کمک به او باشند. می شود آدم عارف باشد، قرآن بخواند، نماز شب خوان باشد، آدم خیری باشد، ولی مهدوی نباشد.  

دعایی که شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان وارد شده و گفته‌اند تا صبح بخوانید، دعای «اللهم کل ولیک الحجه ابن الحسن...» است. شما با این دعا سلامتی حضرت را می‌خواهید و می‌گویید: «حتّی تُسکِنَه أرضَکَ طَوعا = تا او را در زمین خود ساکن گردانی در حالی که زمین فرمانبردار او باشد». تمام محور دعا در این جمله است. تا این که تو حضرت را در حالی ساکن و حاکم بر زمین کنی که زمین حضرت را دوست بدارد و بخواهد و با اختیار، خودش را در اختیار حضرت قرار ‌بدهد. این هدف بزرگ احتیاج به کار فرهنگی دارد. احتیاج دارد به برطرف کردن موانع ظهور در وجود خودمان و وجود دیگران. ابتدا باید در خودم این شجاعت، عشق و رغبت ایجاد شود که به چادر حضرت بروم و به لشکر حضرت ملحق شوم و در لشکر حضرت ثبت نام کنم و بعد تلاش کنم تا بقیه‌ی ایتام آل پیغمبر و ایتام امام زمان بیایند و با امام زمان آشتی کنند و وارد چادر حضرت شوند. بزرگترین کار مهدوی مشارکت در پیوند دادن و آشتی دادن مردم جهان با امام زمان و شناساندن حضرت و ملحق شدن به حضرت است. ما باید آن قدر فعالیت کنیم تا همه جهان امام زمان ما را بشناسند و عاشقش شوند‏ و خودشان را برای ظهور حضرت آماده کنند. ما در زیارت آل یاسین می گوییم: «السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکده = سلام بر تو ای میثاق الهی که خدا از ما گرفته و برآن تأکید کرده»، خدا یک میثاق شرعی و عقلی و فطری از همه انسانها گرفته که متخصص معصوم را یاری کنند. این هم در فطرت ماست و هم در دین ماست. همه ی انسانها می دانند اگر امام زمان بیاید، مردم دیگر هیچ مشکلی در زمینه‌های مالی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و ... نخواهند داشت. راه شان به غیب باز می شود و همه در اوج سعادت هستند. حالا اگر کسی در رسیدن مردم به این حکومت تنبلی و کوتاهی کرد و در رساندن خودش و جهان به چنین شخصیتی کوتاهی کرد، شرعاً مسئول است و به خودش و خدا و امام زمان و مردم خودش خیانت کرده. چون مردم را از چنین امام و حکومتی محروم کرده است. از این رو در زیارت آل یاسین می‌ خو انیم: خدا این پیمان را از همه شماها اخذ کرده و تأکید هم کرده که حواستان باشد که باید مهدوی باشید. حواستان باشد که امامتان را یاری کنید و نگذارید امام با وجود شما آواره و طرد شده و تنها و یگانه نشود؛ نگذارید غصه بخورد؛ نگذارید مضطر باشد. اجازه ندهید دشمنانش با تبلیغات مسموم هیاهو و سر و صدا کنند که زمینه‌ی ظهورش فراهم نشود. نگذارید فساد در خانه‌ی شما، محیط و جامعه شما رشد پیدا کند که امام زمان از خاطر مردم برود و مردم به دنبال عیش و نوش، فسق و فجور و شهوت های مادی، اقتصادی، گیاهی، حیوانی و نهایتاً چیزهای علمی باشند و احساس نیاز به وجود حضرت نداشته باشند. نگذارید مردم به خواب بروند. شما هر مشکلی در این چهار مرحله (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) دارید، وقتی می‌روید به چادر حضرت تمام مشکلاتتان حل می شود. ولی وقتی امام زمانت را فراموش می‌کنی، دنیا خودش به تو سخت می‌گیرد. دنیا نفرین‌تان می کند. دنیا انسان را لعنت می کند و می‌گوید: تو امام زمانت را تنها گذاشتی، تو هیچ خاصیتی برای لشکر امام زمان نداری. تو فقط مصرف‌کننده‌ای؛ می‌خوری و مصرف می‌کنی و دریافت می‌کنی؛ اما برای لشکر امام زمان خروجی نداری. کدام فعالیتت موانع ظهور حضرت را در سطح زمین برطرف می کند؟ با این سبک زندگی، فرشته ها هم ما را لعنت می کنند. مهمترین سوال روز قیامت، رفتار ما با امام زمان است. می گویند امام زمان در زمان شما آواره و طرد شده و تنها و یگانه بود؛ شما چگونه زندگی می‌کردید و چه کمکی به او می‌کردید؟ اگر کسی دغدغه‌ی امام زمان را داشته باشد، تمام مسائل روحی، جسمی و معنوی‌اش درست می‌شود. زندگی اش برکت پیدا می‌کند. به شرط این که واقعاً غصه‌ی حضرت را بخورد و برای حضرت هم هزینه بکند و هم هزینه بشود.   برگرفته از احیاء شب بیست و سوم ماه رمضان 96

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9072
زمان انتشار: 13 می 2018
|
سخنرانی استاد شجاعی در شهرستان لارستان

سخنرانی استاد شجاعی در شهرستان لارستان

سخنرانی استاد محمد شجاعی در زمینه های اعتقادی، مهدویت، اخلاق و عرفان و ... یکشنبه 23، دو شنبه 24 و سه شنبه 25 اردیبهشت در شهرستان لار برگزار می گردد. 

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8952
زمان انتشار: 3 آوریل 2018
| |
آفت های عارض شده بر زندگی

آفت های عارض شده بر زندگی

ماهنامه موعود شماره 160

مهدویت و آخرالزمان؛ مقالات مهدویت و آخرالزمان؛ امام مهدی (علیه السلام)؛ سیره و سنّت؛ خانواده مهدوی؛ سبک زندگی؛ آفت های عارض شده بر زندگی

چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ آفت های عارض شده بر زندگی ••• خانواده، مهم‌ترین و اساسی‌ترین نهاد برای ساخت یک جامعه است. خانواده مهم‌ترین باشگاه انسان‌سازی و خودسازی است. سعادت و شقاوت یک جامعه به کیفیّت خانواده‌های آن بستگی دارد. به همین دلیل، نقش اساسی و بی‌بدیل این نهاد مقدّس همیشه مورد توجّه و طمع دشمنان اسلام و «ایران اسلامی» بوده است. مراجعه به اسناد و آمار جنایت‌ها و توطئه‌های استکبار جهانی علیه اسلام و ایران نشان می‌دهد که آنها همواره تلاش نموده‌اند که دو آسیب جدّی و بزرگ را به خانواده‌های ما وارد کنند: 1. کاهش جمعیّت؛ 2 اضمحلال خانواده و بالا بردن آمار طلاق به روش‌های گوناگون. این تلاش حتّی قبل از انقلاب نیز وجود داشته است. بعد از انقلاب اسلامی تا پایان دوران دفاع مقدّس، کشور ما تحت تأثیر موج انقلاب و انفجار نور الهی و شرایط حماسه و معنویت در بین ملّت از این آسیب‌ها تا حدود زیادی در امان ماند؛ ولی پس از پایان جنگ و شروع جریان به اصطلاح سازندگی، این دو آسیب با قدرت و شدّت زیادی بر پیکره خانواده‌ها وارد شد؛ البتّه این موضوع تنها به دلیل قدرت دشمن در تهاجم و شبیخون فرهنگی علیه ملّت ما نبوده است؛ بلکه عامل اصلی، بی‌توجّهی مسئولان، به ویژه مسئولان نهادهای فرهنگی نسبت به این فاجعه عظیم بوده است. تذکّرها و هشدارهای نخبگان و دل‌سوزان نیز در آهن سرد آنان تأثیر چندانی نداشت. اگر به عملکرد دولت‌ها، نهادهای تصمیم‌گیرنده و دست‌اندرکاران امور فرهنگی بعد از دوران دفاع مقدّس توجّه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که نداشتن درک درست از فرهنگ و تعاریف غلط و غرب‌زده از آن، همچنین خودباختگی و شیفتگی در برابر فرهنگ منحطّ دشمن، آنها را به نوعی بی‌اعتقادی به انجام فعّالیت‌های فرهنگی مؤثّر و سازنده رسانده است. بنابراین شیوع فساد و انحراف در بین جوانان و خانواده‌های ما، صرفاً به دلیل بی‌توجّهی مسئولان نبوده است؛ بلکه در بسیاری از موارد، بی‌اعتقادی به فرهنگ اسلام ناب محمّدی(ص) و خودباختگی قلبی در برابر فرهنگ منحطّ دشمن، آنها را به نوعی تقابل و تلاش عمدی برای آسیب دیدن خانواده‌ها کشانده است. این مسئله، بارها مورد اعتراض رهبری نظام، مراجع تقلید، نخبگان و دلسوزان فرهنگی قرار گرفته است تا جایی که مقام معظّم رهبری در سفر به «خراسان شمالی»، بیست آفت خطرناک و شایع را در کشور را که ناشی از سبک زندگی غلط مردم می‌باشد، برشمردند و در پایان سال 92 نگرانی عمیق خویش را از اوضاع فرهنگی کشور ابراز داشتند. ایشان سال 93 را نیز سال اقتصاد و فرهنگ نام‌گذاری کردند. قطعاً اگر عملکرد مسئولان و دستگاه‌های فرهنگی مثبت و مناسب بود، نباید بعد از سی و پنج سال، این بیست آفت خطرناک، از جمله افزایش وحشتناک آمار طلاق و کاهش وحشتناک‌تر رشد جمعیّت در کشور اتّفاق می‌افتاد. دشمنان ما بارها نیّت شوم و خطرناک خویش را بدون هیچ نوع مخفی‌کاری و واهمه‌ای، مبنی بر ضرورت کاهش جمعیت ایرانیان و نابودی نهاد خانواده در ایران اعلام نموده‌اند. واقعیت تلخ جامعه ما نشان می‌دهد که آنان تا چه حد، در این اهداف پلیدشان موفّقیت داشتند. اگر سری به آمار طلاق در کشورمان بزنیم، خواهیم دید چه وضعیت اسفباری در خانواده‌های ما وجود دارد!. عمق فاجعه، زمانی بیشتر آشکار می‌شود که از آمارهای طلاق‌های عاطفی و درگیری‌ها و اختلاف‌های خانوادگی مستمر که منجر به طلاق نمی‌شوند، ولی کانون خانواده را سرد و بی‌روح می‌کنند و آفت‌های زیادی را به جامعه تحمیل می‌کنند، مطّلع گردیم. حدود سه چهارم ازدواج‌های ما به نتیجه مطلوب و دلخواه نمی‌رسند. به عبارت دیگر یا گرفتار طلاق می‌شوند یا طلاق عاطفی را بدون درگیری تجربه می‌کنند یا گرفتار دعوا و درگیری بدون طلاق می‌شوند. آیا این وضعیت وحشتناک نشان‌دهنده سلامت و موفّقیت نهاد مقدّس خانواده و نیز سایر نهادهای فرهنگی در کشور ماست؟! در حــــــالی‌که شعار دین ما و رهبران الهی ما(ع)، افزایش عشق و محبّت روزافزون در خانواده و جامعه است، ما شاهد افزایش شکست روزافزون در خانواده‌ها هستیم. نبیّ اکرم(ص) درباره ارتباط مستقیم ایمان و عشق به همسر چنین می‌فرمایند:«كُــلَّـمَــا ازْدَادَ الْعَبـــــْدُ إِیمـــَانــاً ازْدَادَ حُبّــــاً لِلنِّسَــــاءِ؛ »1 هـــرچــــه ایمان بنده بیشتـــر شود، دوستی‌اش به زنان بیشتر می‌گردد.» طبق این حکم نورانی، علامت و نشانـــه سلامت یک فرد و جامعه و علامت رشد معنویت و انسانیت یک فرد و جامعه، افزایش محبّت و عاطفه نسبت به همسر و سایر اطرافیان و مردم می‌باشد. کلمه نساء به معنی زنان در این روایت فقط یک مصداق است. اختصاصی به زنان ندارد؛ بلکه شامل همه افراد خانواده و اجتماع نیز می‌شود. با توجّه به آنچه که درباره اوضاع غم‌انگیز خانواده در کشورمان گفتیم، بر همه ما لازم است که به سهم خودمان نهایت تلاش و جدّیت را در احیای امر خانواده و ثبات آن بنماییم. بهترین و کوتاه‌ترین راه برای غلبه بر آسیب‌های خانواده و اصلاح امور آن، پیوند افراد و خانواده‌ها با امام و پدر آسمانی ا‌مان، حضرت بقیّه‌الله الأعظم ارواحنا له الفداء و تنظیم سبک زندگی با اهداف و آرمان‌های مهدوی است. ••• خانواده مهدوی خانواده مهدوی، هماهنگ با روح انتظار و منتظرساز است؛ تمام لوازم یک روح و یک شخصیّت منتظر در خانه و خانواده او نیز جلوه و ظهور دارد. این فقط خانه و خانواده منتظر نیست که از روح منتظر او حکایت می‌کند؛ بلکه تمامی انتخاب‌ها، ارتباط‌ها، رفتارها و چینش‌های فکری و جلوه‌های محبّتی او نیز از روح منتظر او حکایت می‌کنند. روحی که با حضرت مهدی(عج) به عنوان امام معصوم و یگانه هادی و منجیّ انسان‌ها و نیز به عنوان پدر حقیقی و آسمانی انسان‌ها پیوند خورده باشد، خواه ناخواه دارای خصوصیّاتی زیبا و متعالی است. طبیعی و مسلّم است که این خصوصیات در ساحت‌های زندگی او، از قبیل فرهنگ، سیاست، اقتصاد، هنر، مدیریت، اخلاق و خانواده او تأثیر عمیق و جدایی‌ناپذیر می‌گذارد. ما در این مجموعه مقالات، تأثیر روحیه منتظر را نخست در محیط خانواده بررسی می‌کنیم و سپس به حول و قوّه الهی در سایر ساحت‌های زندگی او بیان خواهیم نمود. ••• پیوند با حضرت مهدی(عج) دوای همه دردهای فرد و جامعه دشمنان اسلام همیشه توطئه‌های زیادی را برای نابودی امّت اسلامی طرّاحی و اجرا کرده‌اند که مبارزه با یکایک آنها نیاز به درگیر کردن تعداد زیادی از نیروهای جامعه و صرف مبالغ سرسام‌آوری از بودجه کشور دارد. توطئه‌هایی از قبیل: سکس و فسادهای جنسی، اعتیاد و قاچاق، ایجاد شبهات دینی و گسترش انحراف‌های عقیدتی با تبلیغ مکاتب منحرف گوناگون، ایجاد انحراف‌های اقتصادی و آلوده کردن مردم به حرام‌خواری، از هم‌پاشیدن خانواده و بالا بردن آمار طلاق و.... ما معتقدیم به جای صرف هزینه کلان از بیت‌المال و غیر بیت‌المال و به جای اینکه تعداد زیادی از نیروهای کشور در قالب‌های مختلف، مشغول مبارزه با این توطئه‌ها شوند، کافی است که یک در مبارک روی همه باز شود و یک پناهگاه محکم و امن به همه معرفی شود تا ریشه همه مفاسد، یک‌باره خشکیده گردد و درهزینه‌ها و نیروها به گونه چشمگیری صرفه‌جویی شود. این درِ مبارک و این پناهگاه امن و محکم، پیوند سبک زندگی متناسب با وجود مقدّس حضرت مهدی(عج) است. اگر مردم با تمام وجود با پدر آسمانی و امام خویش پیوند بخورند و روح مودّت و نه فقط محبّت صرف بدون عمل بر آنها حاکم شود، نه تنها از تمامی آفت‌ها در امان خواهند بود، راه‌های رشد و تعالی و نیز سعادت و سلامت فردی و اجتماعی، مادّی و معنوی نیز به روی آنها گشوده خواهد شد. در اینجا لازم است قبل از پرداختن به مباحث اصلی سبک زندگی مهدوی، به اختصار به بیان آثار و برکات پیوند با حضرت در سبک زندگی فردی و اجتماعی بپردازیم. 1. نجات از بلاتکلیفی علمی و عملی معصومان(ع) مظاهر علم الهی و مفسّران حقیقی کتاب هدایت، یعنی «قرآن کریم» هستند. هدایت‌های آنان مبتنی بر علم بدون نقص و جهل به همه نظام خلقت، از جمله علم به ابعاد عظیم وجود انسان است. کسی که از الگوی معصوم(ع) در همه ابعاد زندگی بهره‌مند می‌شود، دچار هرج و مرج و بلاتکلیفی در علم و عمل نمی‌گردد. فرد و جامعه‌ای که از الگوی معصوم(ع) استفاده می‌کند، با اطمینان و آرامش قدم برمی‌دارد و هرگز دچار پشیمانی نمی‌شود. 2. بهره‌مندی از الطاف و مدد الهی استفاده از الگوی معصومان(ع) و پیوند با خلیفه الهی، هماهنگی با هدف خلقت و حرکت مطابق نقشه مستحکم و مبارک الهی است. بدیهی است که چنین کاری، از حمایت و مدد الهی در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و مادّی و معنوی برخوردار است. قرآن کریم و فرمایش‌های معصومان(ع) مملوّ از بشارت فراوان به کسانی است که شیوه زندگی خود را مبتنی بر آموزه‌های وحی و تعالیم حیات‌بخش معصومان(ع) قرار داده‌اند. چنین کسانی به دلیل هماهنگی با عالم غیب در تمام صحنه‌های زندگی، از خیرات و برکات غیبی و مدد اولیا و فرشتگان الهی بهره‌مند هستند. 3. بهره مندی از دعای خیر معصومان در منابع دینی ما احادیث متعدّدی در باب بهره‌مندی پیروان معصومان(ع) از دعای خیر این انوار طیّبه وجود دارد. 4. دفع خطرات و بلاها استفاده از الگوی معصومان(ع)، خطرها و مفاسد استفاده از الگوی غلط یا ناقص را از حیات فردی و اجتماعی دور می‌کند و نیاز به ترمیم خسارت‌های ناشی از روش‌های غلط را به حدّاقل می‌رساند. چنین جامعه‌ای از تقلید و وابستگی به دشمنان و بیگانگان در امان خواهد بود و مجبور به نابود کردن سرمایه‌های مادّی و معنوی برای پیاده کردن الگوهای محدود و فاسد آنان نیست. رها کردن آیین الهی، در واقع روی‌گردانی از آیین کامل و حیات بخش خداوند است. کسی که حق را رها کند، دچار گمراهی و فساد می‌شود. قرآن کریم این واقعیّت تلخ را چنین هشدار می‌دهد: «فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلال‏؛ 2 بعد از حق، چیزی جز گمراهی وجود دارد؟» فرد و جامعه‌ای که برطرف کردن موانع ظهور حضرت، مهم‌ترین اولویّت حیاتش باشد، به شدّت از آن آفت‌ها و خطرها دور می‌شود. کسی که دغدغه و آرمانش، رسیدن به چادر و قرارگاه حضرت و قرب و رضای ایشان باشد، روز به روز از آفت‌ها و بلاهای ویرانگر و خانمان‌سوز، فاصله بیشتری می‌گیرد. 5. در امان ماندن از خشم الهی و خطر خیانت به دین خدا و حجّت الهی بی‌اعتنایی به سبک زندگی الهی و رنگ خدایی، گستاخی به دستاورد همه انبیای الهی و ائمّه معصومان(ع)، بی‌توجّهی به ارزش جاودانه و الهی خویش و معطّل گذاشتن استعدادهای بی‌پایان انسانی است. قطع ارتباط با الگوی معصوم به طور قهری، موجب سقوط در جهنّم گمراهی خواهد بود؛ جهنّمی که دنیا و آخرت انسان را نابود می‌کند و انسان را همیشه از شادی و آرامشی که دستاورد دین است، محروم خواهد ساخت. باید توجّه داشت که انتخاب سبک زندگی مهدوی یک پیشنهاد نیست؛ بلکه یک ضرورت و تنها راه نجات‌بخش فرد و امّت اسلامی است. غفلت از حجّت و خلیفه خدا، محرومیّت از نگاه رحمت و لطف خداوند  و دل‌شکستگی امام زمان(عج) را در پی خواهد داشت. غفلت از حجّت خدا در طول تاریخ اسلام، منشأ همه بدبختی‌ها و نکبت‌های موجود در امّت اسلامی، بوده و هست. امام علی(ع) درباره محجور ماندن و غربت امام زمان(ع) در بین فرزندان و محبّان خویش و جامعه اسلامی چنین می‌فرماید: «هُوَ الطَّرِیدُ الشَّرِیدُ‏ الْفَرِیدُ الْوَحِید؛3 او طرد شده، اواره و تنهای تنهاست.» همان‌طور که گفته شد،سبک زندگی مهدوی،  به معنای حضور حضرت در تمامی حیطه‌های زندگی فرد و جامعه است. بی‌توجّهی از ایشان و اهداف مقدّسشان، همچنین بی‌خیالی نسبت به وظایف مسلّم و واجب الهی در قبال حضرت، سیل آسیب و فجایع را به حیات فرد و جامعه سرازیر خواهد کرد. مشکلات بسیار زندگی فردی و خانوادگی ما، محصول فراموشی حضرت و عدم انتخاب سبک زندگی مهدوی است. همچنین مشکلات کلان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما در سطح کشومان نیز ناشی از بی‌توجّهی به حضرت و انتظارات او از مسئولان کشور است. حضرت امام خمینی(ره)، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، هر مسئولی را که از حضرت و اهدافش غفلت کنند، خائن و خطرساز معرفی می‌کند؛ هرچند به مردم خدمت کند؛ زیرا سایر خدمات رفاهی در همه زمینه‌ها وقتی مردم را از امام و پدر آسمانی ا‌شان دور کند، به نوبه خود بزرگترین خیانت به مردم خواهد بود. بزرگترین نیاز مردم ما و مردم همه جهان، پیوند با امام معصــوم و حجّت الهی(ع) و بهره‌مندی از فیوضات و هدایت‌های ایشان است. رفاه و آسایش بدون چنین پیوندی عینی، غفلت و نکبت و عذاب است. امام خمینی(ره)، این حقیقت تکان‌دهنده را که متأسّفانه مورد غفلت بسیاری از مسئولان است، چنین بیان می‌کند: مسائل اقتصادی و مادّی اگر لحظه‌ای مسئولان را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند، منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید و این بدان معنا نیست که آن را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است، منصرف کند.4 مودّت نسبت به امام زمان(عج) و یاری و پیوند با ایشان، عهد محکم و مورد تأکید خداوند از همه ماست. همان‌طور که خود حضـــــرت در« زیارت آل‌یس» خود را چنین معرفی می‌فرمایند: «یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَكَّدَه‏؛ ای پیمان خداوند که آن را از همه ما اخذ کرده و به آن تأکید کرده است!» این پیمان و تأکید آن در ده‌ها آیه از قرآن کریم و صدها روایت ار معصومان(ع) یادآوری شده است؛ هرچند این پیمان طبق اصل اصالت تخصّص،5 یک عهد فطری و عقلانی نیز هست. برای سهل‌انگاری نسبت به این میثاق محکم الهی و غفلت مردم و مسئولان از آن، علاوه بر اینکه یک خیانت بزرگ به خداوند، معصومان(ع) و به خصوص خود حضرت می‌باشد، آفت‌ها و خطرهای بزرگ را متوجّه مردم و کشور خواهد کرد. به همین دلیل، بر ضرورت زندگی مهدوی در سطح فردی و اجتماعی تأکید می‌شود. 6. قدرت رشد و بالندگی خانواده و جامعه‌ای که به دنبال پیوند با حضرت و آرمان‌های ایشان و انتخاب سبک مهدوی است، از بالاترین قدرت و سرعت در رشد و بالندگی همه‌جانبه برخوردار است. علاوه بر دلائل گفته شده در بندهای پیشین، حدّاقل دو عامل دیگر در وجود منتظر و یار حقیقی حضرت وجود دارد که تأثیر شگرفی در پیشرفت همه‌جانبه او دارد: الف) از آنجا که منتظر حقیقی، امام زمان(عج) را خلیفه‌الله و شاهد و ناظر بر همه اعمال و روحیات خویش می‌بیند، به طور طبیعی از آلودگی‌ها و کژی‌ها فاصله زیادی می‌گیرد. شرم حضور و ادب حضور، مانع بسیار بزرگی در انحراف‌ها، در همه فعّالیت‌های فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می‌باشد. وقتی مردم و مسئولان در کلّیه عملکردهای خویش، خود را در محضر حضرت ببینند، به هیچ وجه از صراط مستقیم الهی خارج نمی‌شوند و فقط و فقط به آن چیزی عمل می‌کنند که موجب رشد و تعالی آنهاست؛ ب) عشق به حضرت، وقتی به معنای حقیقی بر دل انسان حاکم شود، بر سایر کشش‌های مضرّ و خطرناک غلبه می‌کند؛ بنابراین سرعت رشد و قدرت حرکت به سوی کمال انسانی و ارزش‌های الهی را به شدّت افزایش می‌دهد. با توجّه به آنچه درباره ضرورت پرداختن به سبک زندگی گفته شد، از این پس، در سه سطح عقیده و معنویت، اخلاق و تربیت و اقتصاد خانواده مباحث سبک زندگی خانواده مهدوی را تقدیم می‌کنیم. ••• خانواده مهدوی و اقتصاد اقتصاد هر چند مهم‌ترین ساحت فعّالیت یک خانواده اسلامی و مهدوی نیست و به هیچ‌وجه از نظر اهمّیت به ساحت‌های اخلاقی، تربیتی و عقیدتی، معنوی نمی‌رسد؛ ولی در سیر رشد و شکل‌گیری ساحت‌های دیگر، به عنوان یک مقدّمه بسیار مهم، نقش کلیدی را بازی می‌کند. به عبارت دیگر اگر وضعیت معیشت و اقتصاد یک فرد یا یک خانواده و به تبع آن، یک جامعه به صورت شرعی و خداپسندانه نباشد، رسیدن به رشد اخلاقی و معنوی نیز محال است. ممکن است این سؤال پیش آید که مگر بدون عقیده و تربیت اسلامی، اقتصاد اسلامی و خداپسند ممکن است؟ پس چگونه می‌توان مدّعی شد که عقیده و تربیت اسلامی، بدون اقتصاد و لقمه پاک و حلال به وجود نمی‌آید؟ در جواب باید گفت: هرچند بدون عقیده و اخلاق اسلامی، اقتصاد اسلامی نیز تحقّق نخواهد یافت، امّا رابطه اقتصادی از یک سو و معنویّت و اخلاق از سویی دیگر به عنوان رابطه دوسویه هستند. به طور کلّی همه قابلیت‌های تربیتی انسان، از جمله تربیت اقتصادی و رفتار اقتصادی او، تابعی از جهان‌بینی و عقاید او هستند؛ امّا کسی که خواستار تأثیرگذاری جهان‌بینی و معارف اسلامی در نسل‌های آینده و طالب ساختن جامعه‌ای مهدوی است، بدون توجّه به تأثیر لقمه حلال و آسیب‌های لقمه و اقتصاد حرام به این تأثیرگذاری نخواهد رسید. اگر کسی تحت عالی‌ترین آموزش های اسلامی قرار گیرد و بهترین اساتید را نیز داشته باشد و بالاترین معارف را نیز جذب کند، ولی لقمه و معیشت او آلوده به حرام باشد، از چنین آموزه‌ها و معارفی استفاده چندانی نخواهد کرد. به همین دلیل هرچند اقتصاد تابعی از جهان‌بینی و تربیت اسلامی است، امّا به علّت تأثیر مقدّماتی و شگرفی که در جذب و اثربخشی معارف الهی و تربیت دینی دارد، به عنوان بخش مستقل و مقدّماتی در ساحت‌های خانواده اسلامی و مهدوی مطرح می‌شود. مباحث تفصیلی را به حول و قوّه الهی در شماره بعدی همراه با مباحث عقیدتی و اخلاقی تقدیم می‌کنیم.   استاد محمد شجاعی پی‌نوشت‌ها: 1. «النّوادر» (للراوندی)، قم، دارالکتاب، چاپ اوّل، بی‌تا، ص 12. 2. سوره یونس، آیه 33. 3. طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم‏، «دلائل الإمامه»، قم، بعثت، چاپ اوّل، 1413ق.، ص 530. 4. «صحیفه نور»، ج 21، صص 107-108. 5. اطّلاع بشر از آیات و روایات مربوط و آگاهی از اصل اصالت تخصّص به کتاب «آشتی با امام زمان(ع)» اثر نویسنده مراجعه شود.   مجموعه مربوطه سبک زندگی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed