www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 9997
زمان انتشار: 24 ژانویه 2019
| |
«اهل خیر» به مردم تکیه نمی کنند

شرح زیارت جامعه کبیره؛ جلسه 86؛ 97/11/27

«اهل خیر» به مردم تکیه نمی کنند

اخیار چون از مردم بریده اند و به مردم وابسته نیستند و مردم برایشان مرده هستند، در همه کارها به خانواده آسمانی شان وابستگی و تکیه دارند.

آخرین خصوصیت اخیار، از حدیث شریف معراج، از قول خداوند تبارک و تعالی در خطاب به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله این است: «اَلنَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتی وَاللَّهُ عِنْدَهُمْ حَیٌّ قَیُّومٌ= اهل خیر و اهل آخرت، این گونه هستند که مردم نزد آنها مرده‌اند و خدا نزد آنها زنده است». ما فقط یک وجود داریم که حی قیوم است. یعنی حیاتی دارد که قائم به خودش است و وابسته به کسی نیست و این وجود، وجود مطلق است. این موجود مطلق، در همه موجودات، جلوه‌ها و مخلوقات، جریان دارد و همه مخلوقات حیات و ظهورات و آثار خودشان را از حیات او می‌گیرند. بنابراین، اصالت در دیدگاه اهل خیر و اهل آخرت، با خداوند تبارک و تعالی است. اینکه می فرماید مردم برایش مرده هستند، یعنی به خاطر مردم جهنم نمی‌روند و چون مردم برای آنها مرده‌اند، به مردم تکیه نمی‌کنند. مردم از خودشان چیزی ندارند. تکیه به مردم، بدون تکیه بر خدا شرک است. این که خداوند اصرار داشته انبیائش به تنهایی و در اوج غربت و تنهایی، برای کارهای بزرگ مبعوث شوند، بی حساب نبوده است. انبیاء نوعاً تنها بودند و به ندرت مثلاً دو یا سه پیغمبر با هم بوده اند. انبیاء به تنهایی در شرائط بسیار بسیار نابرابر، قیام می‌کردند. حضرت ابراهیم علیه‌السلام در مقابل نمرود بود. حضرت موسی علیه‌السلام در مقابل فرعون، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مقابل ظالمین مکه و جهله آنجا، ولی همگی پیروز می‌شدند. چون فقط خدا را داشتند. ما باید این را بفهمیم به میزانی در زندگی‌مان توفیق داریم و خیرات دنیایی یا معنوی و آخرتی را جذب می­‌کنیم که این خصوصیت خیرین را داشته باشیم. یعنی به جای تکیه بر مخلوقات، به اهل بیت و خانواده آسمانی خودمان تکیه کنیم که کلید همه مخازن و همه رحمت خدا هستند. بنابراین، اخیار این گونه نیستند که احساس تنهایی کنند. اخیار چون به اهل بیت تکیه دارند، نشاط و شادابی و رفت و آمد روحی‌شان هم از همین به تنهایی حرکت کردن و امید به کسی نداشتن است. آنها با مراوده با اهل بیت و فرشته‌ها و اولیاء الهی و صدیقین و شهدا و صالحین، از تنهایی در میآیند. چنین آدمهایی گدایی عاطفی به کسی ندارند و وابستگی و التماس نسبت به کسی ندارند. اینطور نیست که اگر کسی تحویلشان نگیرد و برایشان کم بگذارد، تحقیر و له بشوند. تکیه گاه اهل خیر، خدا و اهل بیت هستند اخیار در همه کارها وابستگی و تکیه را به خانواده آسمانی‌شان دارند. اخیار تا مسئله و مشکلی برایشان پیش بیاید، اول خدا و خانواده آسمانی‌شان در ذهنشان است، نه آدم­های معمولی. در روایت داریم که امام صادق علیه‌السلام فرمود: مردم سه دسته هستند: بعضی از ما هستند و ما هم از آنها هستیم. یعنی با هم یکی هستیم و آنها ما را از خودشان می‌دانند، ما هم آنها را از خودمان می‌دانیم. چون در راه ما هستند و برای ما زحمت می‌کشند و زندگی می‌کنند. به­ خاطر ما حرکت می‌کنند و عشقشان ما هستیم. پس خوش به حال کسی که در زندگی دنیایی‌اش، به عشق اهل بیت زنده باشد و کار ‌کند و درس بخواند و اصلاً دلخوشی‌اش اهل­بیت باشد. با آدم­های کمتر از اهل بیت این اصلاً کاری ندارد. حضرت می‌فرماید:«و قوم یَتَزَیَّنونَ بِنا».یعنی یک عده هستند که پُز ما را می‌دهند. اسم ما را میآورند؛ فقط به اسم ما اما برای خودشان کار می‌کنند. یعنی دنبال جاه و جلال و ثروت و موقعیت خودشان هستند، اما از ما هزینه می‌کنند. یک گروه هم هستند که به اسم ما به جان هم می‌افتند و همدیگر را می‌درند همه آنها می‌گویند ما اهل بیتی و ولائی و مهدوی هستیم. بعد می‌بینی دلش پر از حسادت و کینه و دعوا است. تو اگر واقعاً برای خدا و اهل بیت کار می‌کنی، این همه نفرت و کینه و حسادت و رقابت و چشم‌وهم‌چشمی برای چیست؟! این حسادت‌های کاری و مذهبی چیست؟! پس معلوم است برای خدا نیست. اما «اهل خیر» اصلاً اینطوری نیستند. اهل خیر آدمهایی فوق‌العاده مهربان و خوب و دوست داشتنی هستند. مردم را به خاطر خدا دوست دارند و قاعده «هو أنت» را رعایت می‌کنند. دیگران هم که بخواهند اینها را به سمت جهنم هول بدهند، در جهنم نمی‌افتند و به جهنم نمی‌روند. بعضیها هم خودشان و هم دیگران را جهنمی می‌کنند. «اخیار» مردم را مرده می‌دانند و خدا و اهل بیت را زنده واقعی می‌دانند و همه حیات و انرژی و نور و قدرتشان را از اینها می‌گیرند. یعنی اصلاً قائم به اینها هستند. اهل خیر ، خودشان را بهتر از بدها نمی‌بینند حالا به سراغ آخرین مرحله از تحقیق درباره «و دعائم الأخیار» برویم. اهل بیت چگونه تکیه‌گاه خوبان هستند؟ خوبان چون آدمهایی هستند که خوب هستند و از بدی بیزارند، بدها را هم دوست دارند و به آنها محبت می‌کنند و برای آنها دلسوزی دارند. یعنی خودشان را اصلاً بهتر از بدها نمی‌دانند. یکی از خصوصیات اخیار این است که هر بدی را ببینند، خودشان را بهتر از آن بدها نمی‌دانند. نمی‌گویند ما از اینها بهتر هستیم. اخیار بهداشت روانی و جسمی و روحی را رعایت می‌کنند و می‌گویند نه؛ ارزش و آبروی این آدم ممکن است پیش خدا بیشتر از من باشد؛ ولی از عمل ناپاک بدها پرهیز می­‌کنند. یعنی ضمن اینکه از بدیها پرهیز می‌کنند، خودشان را بهتر از آن بدها نمی‌دانند. اخیار چون به هدف خلقتشان واقف هستند و می‌دانند برای چه آفریده شدهاند، و چون معرفت نفس دارند، می‌دانند که اصلاً جایگاهشان در این عالم چیست. می‌دانند برای چه روی کره زمین آمده اند. می‌دانند الان در دنیا تکلیفشان چیست و باید چه کار کنند. می‌داند که قرار است به زودی به کجا بروند. کاملاً وضعیت و اوضاع خودشان را می‌فهمند. اخیار در یک جریان رحمت هستند. چون هم می‌فهمند که از کجا آمده اند؛ و هم می‌فهمند چه کسی هستند و الان در کجا هستند و قرار است به کجا بروند. آنها فهمیده اند که فقط زن و مرد و بدن و گیاه و حیوان و فرشته نیستند. کاملاً هویت و شخصیت انسانی خودشان را باور کرده اند. شخصیت آنها از جنس خدا و از جنس محمد و آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله است. آنها مقصد را می‌شناسند و می‌دانند که به این دنیا آمده اند که جانشین و شبیه و مَثَل خدا بشوند. چون این را می‌فهمند که اصلاً برای چه به این دنیا آمده اند، تکلیفشان را در این دنیا می‌دانند. می‌دانند که همه ثروتشان موقع مردن، به تعداد شباهت‌هایی است که به خدا دارند. یعنی می دانند که ثروتشان موقع رفتن از دنیا، به تعداد اخلاق­هایی است که از خدا دارند. بنابراین، این جور آدمها وقتی که می‌خواهند حرکت کنند، قیمت خودشان را می‌دانند. می‌دانند که برای اینکه تخلق به اخلاق الهی پیدا کنند و شبیه اصل خودشان و خانواده آسمانی‌شان بشوند، احتیاج به الگوهایی به این عظمت دارند. به همین دلیل، به­ هیچ وجه ذهن و عقل آنها به الگویی کمتر از اهل بیت علیه‌السلام اصلاً فکر نمی‌کند. یعنی از کمالات محدود خوششان نمی‌آید و می دانند که هر کمال محدودی داشته باشند، بعد از یک مدت دلشان را می‌زند. می دانند که انسان با کمال محدود سیر نمی‌شود و بعد از یک مدت، می‌گوید «این به چه دردم می‌خورد». میگویند پس ما چون بی­نهایت‌طلب هستیم، برای رسیدن به بی­نهایت، احتیاج به الگوهایی داریم که خودشان به همین بزرگی تربیت شده باشند و بتوانند ما را تا بی­نهایت ببرند و دست ما را در دست بی­نهایت و اله ما قرار بدهند. برای همین اخیار کلاً در سبک زندگی به غیر از اهل بیت و خداوند تبارک و تعالی اعتماد ندارند و اصلاً پایه و قیمت خودشان را کمتر از اینها نمی‌دانند. اینجاست که "دعائم الأخیار" معنا پیدا می‌کند. اهل خیر به سبکی غیر از سیره معصوم زندگی نمی­‌کند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: من دو یادگار بسیار گرانبها و ارزشمند برای شما می‌گذارم: کتاب الله و عترتی. پس اهل خیر در الگوها و حجاب و لباس و مسافرت و ازدواج و کار و تحصیل و غذا و سبک زندگی و انتخاب شغل و انتخاب دوست، کلاً به کمتر از سبک زندگی معصوم فکر نمی‌کند و اصلاً سبک زندگی غیر معصوم، برای اینها هیچ ارزشی ندارد. «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً= خداوند اراده کرد که پلیدی را از شما خاندان دور بدارد و شما را بسیار پاک بدارد». خدا عصمت معصومین را در قرآن مُهر می‌زند. آن هم به اسم اهل بیت علیهم‌السلام. خدا اراده کرده که شما معصوم باشید. چون اگر معصوم نباشید، به درد مردم نمی‌خورید و مردم نمی‌توانند به غیر از معصوم اعتماد کنند. الگوی هر کس لیاقت و شخصیت اوست و اخیار به هیچ وجه آدمهای بی‌شخصیتی نیستند. اینها چون شخصیتشان خیلی بالاست، به کمتر از معصوم هم اعتماد و تکیه نمی‌کنند. اگر به علما و دانشمندان شان هم تکیه می‌کنند، می گویند اینها واسطه‌هایی هستند که خود اینها تکیه‌گاه میانی هستند. اینها هم تا وقتی که در راه خدا و اهل بیت هستند، می شود به آنان تکیه کرد تا دست بقیه را بگیرند و بقیه را هم به اهل­بیت و خدا برسانند. دو تا دعا من به شما هدیه کنم. حداقل یک بار بخوانید: دعای 21 و 22 صحیفه مبارکه سجادیه. آنهایی که عربی بلد نیستند، نروند فقط جمله عربی بخوانند که نفهمند چه می‌خوانند. این خواندنش اصلاً فایده‌ای ندارد. دعا یعنی اینکه من می‌خواهم حرف بزنم و یک چیزی را درخواست کنم. پس باید بفهمم که چه می‌گویم. اخیار اینطور هستند که هر نعمتی داشته باشند؛ مثل داشتن صدای خوش، آن را به کمتر از خدا و اهل بیت نمی‌فروشند. چون اخیار می خواهند خلیفة الله شوند و مثل خداوند  اسماء الهی را داشته باشند. پس در همه زندگی‌، تکیه‌گاه شان اهل بیت علیهم‌السلام است. چه در معرفت و چه در علم و تخصص و چه در عمل. چون فقط با این سیره شباهت پیدا می‌کنند و روحشان با روح آنها یکی می‌شود. قا/128 شرح جامعه کبیره/ دعائم الاخیار آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب   

صوت

1 - «اهل خیر» به مردم تکیه نمی کنند

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9995
زمان انتشار: 23 ژانویه 2019
| | |
بهترین زندگی ها را چه کسانی دارند؟

بهترین زندگی ها را چه کسانی دارند؟

فیلم

1 - بهترین زندگی ها را چه کسانی دارند؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9992
زمان انتشار: 21 اکتبر 2014
| |
رشد و قدرت، جلسه 4

رشد و قدرت در سایه سختی ها، جلسه چهارم  84/10/10 

رشد و قدرت، جلسه 4

گاهی وقتها هست که انسان در مقام ادعا خیلی حرف میزند، اما اگر به سختی دچار بشود، چیزهایی از دهانش خارج می‌شود حرف‌هایی را می‌زند که تا آن موقع مخفی بوده. ارزش کار آدمها به میزان قدرتی هست که در غلبه بر امور ضد خودشان نشان میدهند. یکی از مراتب خوبِ امتحان، شنیدن حرفهای تلخ و سخت است. اگر کسی بخواهد در مقابل شنیدن حرفها بی­‌طاقت باشد، ایمانش را از دست می‌دهد و این را هم به شما بگویم اگر کسی در شنیدن بتواند تحمل بکند یعنی بشنود از حق خارج نشود این به بالاترین مراتب حیات و ایمان می‌رسد. مسخره شدن کفاره گناهان است. مسخره شدن درجات عالی از مقامات انسانی را به انسان می‌دهد. کسی که سختیهای بیشتری کشیده باشد، زحمت زیادی کشیده باشد، تلخیهای زیادی را دیده باشد حرفهای بیشتری شنیده باشد حرفهای تلخ بیشتری شنیده باشد این ثروتمندتر است. گاهی وقتها انسان که در معرض زینت‌های مختلف قرار می‌گیرد برایش موقعیت رشد است. گاهی وقتها که انسان از طریق آبرویش مورد امتحان قرار می‌گیرد این از سخت­‌ترین امتحانهاست. اگر انسان به یک چیز حلال میل پیدا کند امتحان نیست فقط امتحانش این است که زیاده‌­روی و افراط نکند. اما اگر حلال باشد اشکالی ندارد. خدا از انسان در امور حلال امتحانی نمی‌گیرد. امتحان در امور حلال به این است که زیاده‌­روی و اسراف نکند.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9990
زمان انتشار: 22 ژانویه 2019
| |
رمز مهم انسان شناسی در حدیث امام صادق علیه‌السلام

احسان، جلسه 6، 91/05/21

رمز مهم انسان شناسی در حدیث امام صادق علیه‌السلام

جلسه قبل روایتی خواندم که در آن یکی از رموز بسیار مهم انسان شناسی وجود دارد و آن این است که خداوند به ما اجازه داده که هم در دنیا و هم در قیامت، خودمان نجات دهنده از جهنم باشیم.  

جلسه قبل روایتی از امام صادق علیه‌السلام خواندیم، به این مضمون که یکی از شما مؤمنین روز قیامت شخصی را می‌بیند که دستور داده می‌شود آن شخص به جهنم برود. آن شخص، مومنی را می‌بیند که او را در دنیا می شناخته و می‌گوید: نجاتم بده! من در دنیا در حق تو نیکی کردم. چون مؤمن آنجا خودش جزء شئون ربوبی شده، بدون اذن از کسی و بدون شفاعت­‌گیری از کسی، به فرشته می‌گوید: رهایش کن و خداوند هم دستور مؤمن را امضا می‌کند و می‌فرماید: هر چه مؤمن گفت، اجرا کنید. یک موضوع در این حدیث، بحث معروف بود که اگر کسی به یک نفر کمکی بکند، این معروف آنقدر اثر دارد که در قیامت هم می‌تواند به کار ما بیاید. نکته بعدی که نکته مهمی است و گفتم جزء رموز انسان شناسی به حساب می آید، این است که اگر خدا در قیامت به مؤمن این قدرت را داده که بدون اذن و شفاعت کسی، برای نجات از عذاب، اقدام نماید و خدا هم آن را امضاء می کند، حتماً در دنیا هم مؤمن این قدرت را دارد و می تواند اولین کس را که خودش می باشد، از عذاب نجات دهد و خدا هم امضا کند. مثلاً امشب که شب قدر است، شما به خدا می گویی، خدایا محو و اثبات نامه عمل دست توست؛ اگر من امشب جزء سعدا هستم، سعادت من را زیادتر کن و اگر جزء اشقیا هستم، اسم من را از بین اشقیا خط بزن و در بین سعدا بنویس. خدا این اجازه را به خودِ ما داده است. یعنی امشب هر کدام از ما اجازه داریم و می توانیم هر چه را که می‌خواهیم، در نامه عمل مان بنویسیم و هر چه را که نمی‌خواهیم، پاک کنیم. این دست خودِ ماست و یک اصل خیلی مهم است. در شب قدر می‌گویند، نامه عملت را دست خودت می‌دهیم، هر چه می‌خواهی خودت پاک کن هر چه می‌خواهی امضا کن. برای آیندهات چه تصمیمی داری؟ هر چه در نامه عملت بنویسی، ما امضا می‌کنیم. امام زمان هم امضا می‌کند، مطمئن باش. هر چه را پاک کنی، ما امضا می‌کنیم و تو دیگر آن را نمی‌بینی. ولی خودت باید آن را پاک کنی. نامه عمل هر کس یعنی خودش و نفسش. نامه عمل هر انسان، نفس اوست «كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ اِلی عُنُقِهِ[1]= و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته‏ ایم». نامه عمل، خودت هستی، نویسنده، خودت هستی، پاک کننده، خودت هستی، قاضی هم خودت هستی. روز قیامت هم می‌گوید:«اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیباً[2]= نامه‏ ات را بخوان كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى». خودت نامه عملت را بخوان، خودت هم قضاوت کن، خودت هم نتیجه بگیر، اگر بهشتی هستی، برو بهشت و اگر جهنمی هستی برو جهنم. چگونه نامه عمل خود را پاک کنیم؟ خدا این اجازه را به ما داده که هر چه گناه کرده ایم را از نامه عمل مان پاک کنیم. مهمترین خواسته امشب همه ما مغفرت است و این که جهنم نرویم. حال چگونه نامه عمل یا نفس مان را پاک کنیم؟ برای این کار، ذهنت را از همه کدورتهایی که از دیگران داری، خطاهایی که از دیگران داری، پاک کن. ذهن خودت را که پاک می‌کنی، نامه عملت هم پاک می‌شود. می‌خواهی محو شود، اول خودت محو کن. رمز بزرگ این است. اگر حقِ الله است، بگو، خدایا معذرت می‌خواهم، دیگر کوتاهی نمی کنم؛ در حفظ حجاب کوتاهی نمی‌کنم؛ در نماز کوتاهی نمی‌کنم؛ در روزه کوتاهی نمی‌کنم؛ در خمس، صدقات، انفاق، جهاد کوتاهی نمی‌کنم. خدایا من امشب تمام گذشته ام را پاک کردم، تو هم پاکش کن. خدا می‌گوید، قبول است. امشب، اینجا قیامت ماست. دوست داری قیامتت چگونه باشد؟ پس همین الان انجامش بده. امشب شب اول قبر است. هر کاری می‌خواهی بکنی، امشب بکن. تفاوت در این است که در قیامت و شب اول قبر، کار از دستت در رفته؛ ولی الان کار هنوز در دستت هست. تا دیر نشده، همین امشب بجنبیم. جایی برای ادای حقِ امام زمان در نامه عمل مان داشته باشیم اگر حقِ امام زمان است، از همین امشب برای امام زمانمان یک تصمیمی بگیریم. بگوییم آقا من نمی‌خواهم از این به بعد یک فرزند بی‌­عرضه­ برای تو باشم. یک سرباز بی­‌خاصیت باشم. تصمیم گرفته ام، در زندگیم تو باشی. من تصمیم گرفته ام همه «تصمیماتم، انتخابهایم، ارتباطهایم، رفتارهایم» را با خانواده آسمانی ام تنظیم کنم. کسی که قیمت خودش را نمی‌داند، خودش را ارزان می‌فروشد. شما تا وقتی قدر خودتان را ندانید، شب قدری هم، در کار نیست. چه کسی مورد لعن خدا و فرشتگانش قرار می گیرد؟ «اَسبَق» از یاران خاص امیرالمؤمنین بود، یکبار با حضرت، خصوصی با هم یک جایی بودند. اسبق گفت: دوست دارم یک حدیثی از پیغمبر که خودت شنیده ای، به من بگویی. حضرت فرمود: یک روز پیغمبر من را صدا کرد و گفت: یا علی! برو مسجد و همه را جمع کن. وقتی همه جمع شدند، بگو: خدا، پیغمبر و فرشته­‌ها لعنت کند کسی را که به پدرش [یا ولی نعمتش] انتساب نداشته باشد. مردم همه گیج شدند که یعنی چه؟ اما امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌دانست. وقتی یکی از حضرت سؤال کرد، گفت: بگذار من با پیغمبر صحبت کنم و اول ببینم پیغمبر چه می‌گوید. پیامبر فرمود: یا علی! من و تو پدران این امت هستیم. بگویید هر کس که با من و تو هماهنگ نیست، خدا لعنتش کند، فرشته­‌ها لعنتش کنند، انبیاء لعنتش کنند. اگر کسی با امام زمان و خانواده آسمانی‌­اش هماهنگ زندگی نکند، سبک و شیوه زندگیش با اهل بیت هماهنگ نباشد، از آنها دور می‌شود. لعنت یعنی دورباد. خوب است آدم، غیرت خانوادگی داشته باشد و سبک زندگی خود را با خانواده اش هماهنگ کند. زندگی به قیمت آسمان و آسمانی ها ما از آسمان آمده‌ایم و باید به قیمت آسمان زندگی کنیم، نه به قیمت زمین و زمینیها. خود را با آدم‌های زمینی که قدر خود را نمی‌شناسند، مقایسه نکنیم. در فرهنگ اسلام، مؤمن به قدری با شخصیت و بامناعت است و روحش بزرگ است که وقتی در دنیا دچار مصیبتی میشود، عارش می‌آید از این که گریه کند:«الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ= کسانی که هرگاه مصیبتی بر آنها وارد شود، می گویند ما از خداییم و به سوی او بازمی گردیم». پیامبر فرمود:«مَن بَکی عَلَی الدُنیا دَخَلَ النّار= هر کس برای دنیا گریه کند، وارد جهنم می شود». این روایت نمی‌گذارد آدم مومن،  بیشخصیت، کوچک و حسود بشود. این روایت نمی‌گذارد آدم چشم و هم­چشمی کند، یا آدم زودرنج و حساسی باشد. اگر حسود، زودرنج، عصبانی و پرخاشگر شدی، اگر فحش دادی، قهر کردی، زندگی شیرین زناشویی ات را به هم زدی، یعنی دنیا تو را به گریه واداشته و سوزانده. اگر دنیا نتواند کسی را بسوزاند، زندگیش همیشه شاد است، یعنی می داند، او مال خداست. اصلا خود آدم باید عارش بیاید که در دنیا برای دنیا عصبانی شود. ما جزء خانواده حضرت زینب هستیم که بعد از آن همه مصائب فرمود: «وَ ما رَأَیتُ اِلاّ جَمیلا = جز زیبایی چیزی ندیدم». ما چرا زود آشفته می‌شویم؟ زود عصبانی می‌شویم؟ زود پرخاش می‌کنیم؟ داد می‌زنیم؟ زود به پوچی می‌رسیم؟ زود احساس بی‌­پناهی می‌کنیم؟ چون قیمت خودمان دست مان نیست، بی­‌خود خودمان را به لجن می‌کشیم. قرآن می‌گوید مومنین تا مصیبتی به آنها می‌رسد، اصلاً به هم نمی‌ریزند.«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» این ذکر باید را زیاد بگویید. اگر یک جایی داری به هم می‌ریزی، این ذکر را بگو، سلاح بسیار مهم و اثرگذاری است. یعنی من شرافتم الله است و زمین نیست. ذلت برای کسی است که می خواهد زمینی زندگی کند و زمینی بماند ما قیمت مان را از آدمها نمی گیریم. اگر کسی خواست پیش زمینی‌ها قیمت پیدا کند، خدا به همان زمینی‌ها واگذارش می‌کند و ذلیل می‌شود. در حقیقت، قیمت تو و قَدَر تو و قدر تو آن چیزی است که تو را به هم می‌ریزد. هر وقت چیزی تو را به هم ریخت و غصه­‌دارت کرد، ببین قیمتت بود یا نبود، می‌­ارزید یا نه. مثلاً یک نفر به تو گفت، دوستت ندارم. خوب نداشته باشد. این نباید تو را به هم بریزد. علی(علیه‌السلام) فرمود:«ما رَأیتُ ذُلاً مِثلَ اِشتِغالِ قَلبی بِفارِغِ القَلبِ مِنی= من هیچ ذلتی را مثل این ندیدم که به کسی علاقه داشته باشم که او به من علاقه ندارد». آدم قیمتش را از ریشه و خانواده خودش و از خدا میگیرد. آدم باید یک ذره فکر کند آیا برای چیزی که به هم می‌ریزد، ارزش دارد؟ امشب شب قدر است. شب قدر یعنی باید تو قدر خودت را بدانی. قیمت دستت باشد و کمتر از قیمتت خودفروشی نکنی. فرمول «جز زیبایی چیزی ندیدم» مختص حضرت زینب س نیست این فرمول فقط مختصِ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نبوده، وقتی حضرت فرمود: «وَ ما رَأیتُ اِلا جَمیلا = جز زیبایی چیزی ندیدم». حضرت زینب سلام‌الله‌علیها می‌خواهد همه شیعیانش هم همینطوری باشند. او می‌خواهد ما قوی باشیم و شخصیت داشته باشیم و این قاعده در همه زندگی ما جاری باشد. آرزوهای آرمانی و خانوادگی ما، با انتساب به اهل بیت علیهم‌السلام کسی که جزء خانواده آسمانی است، آرزوهایش هم از نوع همین خانواده است؛ آرزوهایش آرمانی است. به ما یاد دادند هر شب ماه رمضان بگوییم:«اَللّهُمَّ اِنا نَرغَبُ اِلَیکَ فی الدَولَۀٍ کَریمَه= رغبت ما دولت کریمه شماست». آرزوی من برقراری دولت کریمه شماست. «تُعِزُ بِهَا الاِسلامَ وَ اَهلَه وَ تُذِلُ بِهَا النِفاقَ وَ اَهلَه = که به وسیله آن، اسلام و اهلش عزیز و نفاق و اهلش ذلیل می شوند». من باید در این دولت کریمه سهم داشته باشم. چون بعد از دعای افتتاح می‌گوید:«اَللّهِمَّ اِجعَل لی مِمَن تَنتَصِرُ بِه لِدینِک وَ لا تَستَبدِل بی غَیری= خدایا من را از کسانی قرار بده که دینت را به وسیله من یاری می‌کنی و هیچ کس را هم جای من نگذار». من نمی‌خواهم عادی زندگی کنم. می‌خواهم با خانواده­ام و با قیمت خانواده­ام زندگی کنم. می خواهم تنفسم، ضربان قلبم با خواسته مادرم فاطمه زهرا تنظیم می‌شود. فاطمه زهرا و اهل بیت علیهم‌السلام دارند من را نگاه می‌کنند. من باید همیشه با سبکی زندگی کنم که آنها را خوشحال کنم. ما از ورزشکاران کمتر نیستیم؛ آنها هم آدمهای بسیار بزرگی هستند. نسبت به کشور و اصلشان غیرت زیادی دارند. ما هم باید از آنها یاد بگیریم و خانواده آسمانی و وطن آسمانی ما برایمان مهم باشد. «وَ تَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاۀِ اِلی طاعَتِک= خدایا ما را در حکومت امام زمان از کسانی قرار بده که مردم را به طاعت تو دعوت می‌کنند». «وَ القادَۀِ اِلی سَبیلِک= ما رهبر مردم باشیم به راه تو». چقدر ما را تحویل گرفته اند که به ما یاد دادند تا کوچک دعا نکنیم. بزرگ درخواست کنیم و بزرگ شویم. خداوند امشب لوح را دست خودتان داده، هر چه از حافظه خودت و از گناهان خودت می‌توانی ببخشی، ببخش. بگو خدایا من می‌خواهم با شما آشتی کنم، می‌خواهم به من اجازه دهید، جزء مقربین شما شوم. من اول همه گناهان خودم را بخشیدم. خودم را هم بخشیدم. تو هم من را ببخش. من آمده ام، با تو آشتی کنم. اصلا باورم نمی‌شود آن گناهانم بتواند رابطه مان را خراب کند. خوش به حال کسی که برای دیگران هم دعا می‌کند. کسی که مشغول دعا برای دیگران است، خدا و فرشته­‌ها در کارش هستند. تمام مظلومان عالم را بیاد بیاورید و مضطر حقیقی، وجود مقدس امام زمان، در رأس شان باشد. غصه‌­ها و گریه‌­هایتان برای حضرت باشد. چقدر خوب است آدم اینقدر برای حضرت غصه بخورد و نگران باشد که یادش برود برای خودش دعا بکند. زیرا اگر خودش را فراموش کرد، آن موقع حضرت است که برای شما دست به دعا می شود. چرا 28 ماه رمضان، باز هم درخواست فضیلت شب قدر می کنیم؟ روز بیست و هشتم هم شما در دعا می‌خوانید:«اَللّهُمَّ ارزُقنی فَضلَ لَیلَۀ القَدر= خدایا فضیلت شب قدر را نصیب من بکن». روز بیست و هشتم از خدا فضیلت شب قدر را میخواهیم. این بدین معناست که هنوز وقت داری. شب بیست و هفتم هم بیا بنشین و فکر کن و تقدیراتت را رقم بزن. اگر برای تنظیم سبک زندگیت احتیاج به زمان داری، شب بیست هفتم هم فرصت هست، کارهایت را بکن، تصمیماتت را بگیر. بگو خدایا می‌خواهم، از اول شروع کنم. می‌گوید، شروع کن. بگو خدایا می‌خواهم همه گذشته را جبران کنم. می‌گوید ما قبول داریم و همه گذشته­ات را باک می کنم. بگو خدایا هر چه گناه کرده ام، می‌خواهم امشب تبدیل به عبادت و ثوابش کنم. خدا می‌گوید، من تبدیل می‌کنم. خودِت هم می‌توانی تبدیل کنی. من رمز تبدیل را دست خودت می‌دهم. قرار است ما اسم بگیریم، همهاش به خدا نگوییم، تبدیل کن. خودمان هم تبدیل کنیم. خداوند در را باز گذاشته، بیا بدو، باید بدوی و خودت را برسانی. در بسته نشده، پس هر تصمیمی امشب می‌خواهی بگیری، بگیر. خدا شما را تنها و بی­‌کس نگذاشته. دو لحظه خطیر بلافاصله بعد از مرگ دو صحنه خطیر، موقع رفتن ما از این دنیا وجود دارد: لحظه اول) ملاقات با امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمودند:« مَن یَموت یَرَنی= هر کس بمیرد من را میبیند». برای بعضی‌ها خانم فاطمه زهرا هم تشریف می آورند. برای بعضیها پیغمبر و حسنین هم می‌آیند. آن لحظه خیلی لحظه خطیری است. اولین کسانی که سراغ ما می‌آیند خانواده‌­مان هستند. چون داریم متولد می‌شویم. خدا نکند فاطمه زهرا بیاید و ببیند ما خیلی خراب کرده ایم. خدا نکند آدم آن لحظه امیرالمؤمنین را غصه‌­دار و غضبناک ببیند. ما باید از الان تصمیم بگیریم، خدایا آن لحظه که قرار است خانواده‌­ام به دیدنم بیایند، خوشحال بیایند و من هم خوشحال بروم در آغوششان. لحظه دوم) ملاقاتی است که با خود خدا داریم. یادآوری آن لحظه، قرار و امان را از آدم می بُرد. لحظه ای که آدم با خدا روبرو می شود و خدا میپرسد، چه کار کردی؟ من روح خودم را، روح 14 معصوم را امانت به تو دادم، با خودت چه آورده ای؟ چه شکلی آمده ای؟ این خیلی صحنه خطرناکی است. حال اگر خداوند به آدم لبخند بزند و بگوید بارک الله! خوب آمدی. این مهمان من است. از او پذیرایی کنید. پس اگر امشب تصمیم گرفتی و گذشته را پاک کردی و آدم جدیدی شدی، زمانی که وارد برزخ می شوی، اصلاً یادت نمی‌آید در عمرت گناه کرده باشی. چون همه را از ذهن خودت پاک کرده ای. از ذهن ملائکه هم پاک شده و وقتی آنجا می روی، فقط قشنگی و زیبایی می بینی. فقط خوبیها، خدمات، زحمات و کارهای قشنگت معلوم می شود. مغفرت یعنی همین. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. اگر می خواهی اینگونه با تو برخورد کنند، تو هم با دیگران همینطور رفتار کن. آنها را ببخش و خاطرات بدشان را از ذهنت پاک کن. خودت را هم ببخش و نگو من نمی‌توانم اوج بگیرم. من نمی‌توانم آشتی کنم. من نمی‌توانم سرباز ویژه حضرت باشم. من نمی‌توانم رفیق حضرت باشم. من نمی‌توانم جزء اولیاء خدا، و جزء فرزندان و سربازان خاص حضرت باشم. این حرف ها حرف شیطان است. آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب  ع ل 148 [1] . اسراء/13. [2] . اسراء/14.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9989
زمان انتشار: 21 ژانویه 2019
| |
برای دوام و بقای نعمت ها چه کنیم؟

احسان، جلسه 5، 91/05/21

برای دوام و بقای نعمت ها چه کنیم؟

اگر کسی بخواهد نعمتش چه مادی و چه معنوی دوام داشته باشد، باید دیگران را در آن نعمت سهیم کند.

در جلسات قبل گفته شد، امام صادق(علیه‌السلام) 4چیز را زکات 4چیز بیان کرد و فرمود[1]:« اَلْمَعْرُوفُ زَكَاةُ اَلنِّعَمِ ... وَ مَا أَدَّيْتَ زَكَاتَهُ فَهُوَ مَأْمُونُ اَلسَّلَبِ = احسان، زكات نعمت هاست ... و هر آنچه كه زكاتش پرداخت شود، از نابودی در امان است». نیکوکاری زکات نعمتهاست و هر چیزی که زکاتش پرداخته شود، دیگر از انسان گرفته نمی شود.

هر نعمتی که خداوند به ما می‌دهد، باید درست و در راه خیر مصرف شود. مثلاً خدا خانه به او داده، خانه­اش را فقط خودش مصرف نکند؛ بلکه وقتی همسایه عروسی یا مجلس ختم یا مهمانی دارد، خانه اش را در اختیار همسایه قرار دهد. اگر پول دارد همه را خودش مصرف نکند؛ بلکه به دیگران هم بدهد. البته این غیر از حقوق واجبی است که باید ادا کند. چون مهمترین معروف و نیکوکاری، این است که انسان اول حقوق واجب مثل خمس، زکات و نفقات را از مال خودش خارج کند. اگر واجبات بماند و مستحبات را خارج کند، فایده ای ندارد، چون مال تطهیر نمی شود.  انسان باید از نعمت فرزند خوب استفاده کند و قدرش را خوب بداند و فرزند را هم به کارهای نیک وادار کند. اگر فرزند اهل کار خیر شد، زکات این بچه داده شده و این خیلی ارزشمند است. « مَأْمُونُ اَلسَّلَبِ» یعنی از گرفته شدن در امان است و خداوند تبارک و تعالی به آن نعمت بقا و دوام می دهد. در احادیث داریم که یکی از پیامبران الهی به یک مرد و زنی گفت: خداوند برای شما 30 سال آسایش و ثروت و 30 سال فقر قرار داده. حالا خودتان انتخاب ‌کنید که کدامیک اول باشد؟ آنها گفتند: ما ثروت را اول انتخاب می‌کنیم. 30 سال اول که سالهای ثروت بود را پشت سر گذاشتند و منتظر 30 سال دوم که سالهای فقر بود ماندند. اما دیدند هیچ خبری نشد و فقر سراغ شان نیامد. مدتی گذشت زندگی شان همچنان روال عادی داشت. به پیامبرشان مراجعه کردند و گفتند قرار بود 30 سال دوم فقیر شویم، پس چرا نشدیم؟ پیامبرشان فرمود: خداوند دید شما از ثروتتان خوب استفاده کردید و با آن ثروت کارهای خیر کردید و دیگران هم در ثروت شما سهیم بودند. برای همین فرمود: حیف است که این خیر و این معروف از اینها گرفته شود. شخصی اتومبیلی دارد، خانه­ای دارد، آبرو و اعتباری دارد، پولی دارد، قلمی دارد، صدایی دارد، در راه خدا استفاده کند، خدای نکرده در راه معصیت استفاده نکند که خیلی خطرناک هست. احسان و اهل احسان با بهشت سنخیت دارند، نه با آتش جهنم کار خوب و معروف، قابل سوختن نیست. «خَیِر» وقتی وارد محشر میشود، اساساً با بهشت سنخیت دارد. یعنی خود به­ خود بهشتی است. در روایت داریم که نام یکی از 8 درب بهشت «بابُ المعروف» است و کسی از آن در وارد نمی‌شود، مگر اهل معروف و اهل کارهای خیر. اولین کسانی که داخل بهشت می‌شوند هم، اهل معروف هستند. حضرت مسیح(علیه‌السلام) فرمود:«استَكثِروا مِنَ الشَّیءِ الّذی لا تأكُلُهُ النّارُ، قالوا: و ما هُوَ ؟ قالَ: المَعروفُ[2] = آن چیزى را كه طعمه آتش نمى شود، زیاد فراهم آورید. عرض كردند: آن چیست؟ فرمود: خوبى كردن». حضرت می‌فرماید که آن چیزی را که آتش نمی‌گیرد و آتش آن را نمی‌سوزاند، زیاد داشته باشید. خوب است انسان تمرین بکند که همیشه خوب باشد. بدجنسی، بدخواهی، زودرنجی، حساسیت در او نباشد. بعضی افراد، هر چیز کوچکی به آنها بر می‌خورد. چون حساس و زودرنج هستند. حسودی، تکبر، خودخواهی همه مال بدجنسی است. مال این است که شخص نمی‌تواند خوب باشد. کسی که می‌خواهد اهل خیر و معروف باشد، این شخص سوختنی نیست. این تمرین را خیلی انجام بدهید تا آتش ها و چیزهایی که در وجودتان هست و امکان دارد شما را بسوزاند، از وجودتان خارج کنید. از این رو اهل معروف چون اساساً عادت کرده‌اند که خوبی کنند، در قیامت هم  ثوابها و خوبی‌هایشان در دستشان می‌ماند و به خداوند عرض می‌کنند که این ثوابها و نیکی‌ها را بین کسانی که ممکن است اهل عذاب باشند تقسیم کند. اینگونه اهل معروف هم در دنیا و هم در آخرت اهل نیکوکاری می‌شوند. در این باره امام صادق(علیه‌السلام) تعبیر زیبایی دارد:« أهل المعروف فی الدنیا هم أهل المعروف فی الآخرة، لأنهم فی الآخرة ترجع لهم الحسنات فیجودون بها على أهل المعاصی[3]= اهل نیكى در دنیا، همانا نیكان در آخرت اند؛ زیرا در آخرت خوبى ها به آنان بر مى گردد و آنان با آن نیكى بر گنه كاران پیشى مىگیرند». حضرت می‌فرماید، حسنات آنها اضافه می‌ماند و آن را به اهل معاصی میبخشند. «فیجودون» از جود، به معنی بخشندگی میآید. یعنی همانطور که در دنیا مازاد را به دیگران می دادند، در آخرت هم مازاد خود را به دیگران می دهند. این نکته خیلی مهم است که آنها در آخرت موفق می‌شوند مازاد خود را به گناهکارها بدهند. در دنیا هم که بودند مازاد را به دیگران می‌بخشیدند و هیچ چیز را پیش خودشان انبار و ذخیره نداشتند که بگویند: مبادا یک موقعی به مشکل بربخوریم. این جریان مبارک از الله تا نفس شان را باز نگه می‌داشتند. اینطور نبوده که ذخیره نگه دارند. بعضیها خیلی ذخیره نگه می‌دارند؛ در حالی که خیلیها محتاج هستند. اهل معروف بخشش میکردند. چون میگفتند، خدایا ما این بخششی که داریم می‌کنیم به فضل تو و کرم تو و به اعتماد تو است. خدایا کسی که اینطوری به تو اعتماد دارد، تو او را هیچ وقت دست خالی نمی‌گذاری. هر چه نان خور او بیشتر باشد، خیر و برکتش هم بیشتر است. در معنویات هم همینطور. اهل احسان از کمک به ایتام اهل بیت علیهم‌السلام لذت می برند بعضی ها که خیلی تنبل و عافیت ­طلبند، می‌گویند: ما باید خصوصی باشیم. اینها تک خور هستند. ولی اهل معروف اصلاً نمی‌توانند تک­خوری کنند. اهل معروف مثل اهل بیت(علیهم‌السلام) اگر خیری به آنها برسد، بدون ­دیگران، به آنها خوش نمی‌گذرد. اهل احسان و معروف دوست دارند زود به بچه‌­های اهل بیت و ایتام آل محمد(علیهم السلام) برسانند، چه خیر مادی، چه خیر معنوی و چه خیر علمی. «انفسکم فی النفوس= وجود شما در وجودها» یعنی چه؟ اهل معروف، خودش را عضو خانواده اهل بیت علیهم‌السلام باور کرده و دیگران را هم عضو همین خانواده و به عنوان خواهر و برادر خودش می‌داند. این همان قاعده «هو انت» است که در مباحث خانواده آسمانی گفتیم که وقتی با یک شیعه برخورد می‌کنید، حضرت می‌فرماید:« هو أنت= او خود تو هستی». نه اینکه او یک نفر دیگر و تو یک نفر دیگر هستی و تو داری به آن یک نفر خدمت می‌کنی. یعنی تا وقتی که بین خودت و دیگران دوئیت می‌بینی، هنوز به آن بلوغ شیعی نرسیده ای. بعضی از روایت‌ها را برایتان می‌خوانم که بیان می‌کند تو یک نفری دو نقش داری. یا در یک میلیون نقش، یک نفر دارد چند میلیون نقش را بازی می‌کند. این قاعده را در فقره «اَنفُسُکُم فِی النُفوس=وجود شما در وجودها» در شرح زیارت جامعه ان شاءالله بیان خواهیم کرد. خواهیم گفت که ما به تعداد آدمها امام زمان داریم. یعنی امام زمان جانش در جان همه بچه­‌هایش است. مثل یک مادر و پدر که جانشان در جان همه بچه­‌هایشان است. به یکی از بچه­‌هایشان بد بگذرد، به مادر و پدر بد می‌گذرد. چون آنها اصل ما هستند. فاطمه زهرا مادر حقیقی ماست. اهل بیت علیهم‌السلام پدران ما هستند و جانشان در جان همه شیعیان‌شان است. این خیلی نگاه مهمی است که انسان بصیر باشد و امام زمان و اهل بیت را در شخصیت تک­ تک ایتام شان ببیند. اگر توانستید ۱۴ معصوم و حتی بالاتر از آنها، شخصیت خدا را در تک ­تک انسانها ببینید، آن وقت نوع نگاه و رفتار شما با دیگران خیلی متفاوت می شود. دیگر برایتان فرق نمیکند که این شخص حسن است یا حسین یا دیگری. اهل خیر، وقتی دارد سلام می‌کند، لبخند می‌زند، دست می‌دهد، بغل می‌کند و می‌بوسد، به کسی خیر دارد و خدمت می‌کند، در حقیقت، این دارد خدا و معصوم علیه‌السلام را در آغوش می‌گیرد. آدمها فقط یک وسیله‌­ای هستند برای اینکه من به خدا شبیه بشوم و به خدا برسم. حضور آدم‌ها، تعارض‌ها، تخالف‌ها، نیازها و اینکه کسی در حق کس دیگری ظلم می‌کند؛ کسی نسبت به کسی نیازمند می‌شود؛ همه صحنه‌ه­ایی هستند که تو برای خداکار کنی و حواست به خدا باشد. کسی که عطا می‌کند، محتاج تر است تا کسی که دریافت می‌کند علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: اهل معروف به دادن، بیشتر محتاجند تا آن فقیر به گرفتن». این خیلی نکته مهمی است. او که دارد عطا می‌کند، به دادن بیشتر محتاج است تا او که دارد می‌گیرد. چون این کسی که دارد عطا می‌کند، خودش به شدت نیاز دارد که بالا برود و شبیه شود. خود ما به فقر برزخ و فقر آخرت، خیلی گداییم. پس کسی که بخیل است، در روابط عاطفی در خانواده و محیط بیرون از خانواده، بخیل است. آدم بخیل در روابط اقتصادی هم به خانواده اش بخیل است. به دیگر بندگان خدا و ایتام آل محمد(علیهم‌السلام) هم بخیل است. او در حقیقت، دارد برای خودش کم می گذارد. فقر در برزخ به مراتب سخت تر از فقر دنیاست فقر برزخ خیلی خطرناک است. ما متوجه نمی‌شویم، کم آوردن در برزخ یعنی چه؟ می‌دانید برزخ یعنی چه؟ یعنی از وفات برو تا قیامت. آن هم در یک فضایی که بی­نهایت از اینجا خرجش بیشتر است و زندگی کردن در آنجا واقعاً هزینه بالایی می‌خواهد. برای همین قرآن می فرماید: ان خیرالزاد التقوا= بهترین توشه، توشه برای آخرت است». در برزخ هزینه هر چیزی خیلی گران است. این کارهایی که از ما الان دارد سر می‌زند، مثل این نماز و روزه­‌های ضعیف، به شب اولش هم نمی‌رسد. می‌افتیم به گدایی و بدبختی؛ می‌افتیم به کم آوردن و کم داشتن. بنده خدایی به رحمت خدا رفت. آدم خیلی بزرگ و باصفایی بود. پدر و مادرش اموالش را تقسیم کردند. از مال این مرحوم، یک میز باقی ماند که در خانه گذاشته بودند. این آدم با آن بزرگی که من خودم خوابش را دیدم که در بهشت روی قصر بسیار باشکوهی ایستاده بود. در خواب پدر مادرش آمده و گفته بود که آن میز من را برای چه نگه داشته اید؟ خودم اینجا بیشتر به آن احتیاج دارم. میز من را رد کنید برود. باید در دنیا تمرین کنیم تا از فقر برزخ در امان باشیم ما خیلی در برزخ نیازمندیم. پس باید نوع نگاه مان را عوض کنیم. آن کسی که می‌آید سراغ تو یا تو با او رو در رو هستی، ارباب رجوع در کارخانه، بانک، مغازه، خریدار یا هر کس دیگر، باید حواست باشد این کسی که وارد شد، خود تو هستی. سریع جایت را عوض کن. یعنی زود بگو من الان ارباب رجوع هستم. دوست داشتم او با من چگونه رفتار می کرد؟ همانطوری با مردم رفتار بکن. زن و شوهر زود جایشان را عوض کنند. خواهر و برادران، دوستان باید تندتند این کار را بکنیم. تا این تمرینها را نکنیم، در وقتی که بطور حقیقی برایمان پیش می آید، نمی توانیم درست عمل کنیم. هو أنت را باید تمرین کنیم. یک مرحله بالاتر از «هو أنت» «هو رسول الله»، یعنی فرستاده خدا و از آن بالاتر «هوالله» است. یعنی این خود خداست که به تو مراجعه کرده. در قرآن خدا دستش را دراز می کند و می فرماید:«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً= چه کسی که به من خدا قرض می دهد»؟ عجب خدایی است! برای تربیت ما چه کار می کند! بعضی از عزیزان که می‌خواهند برای امام زمان کار کنند، برای ایتام، فقیر، عریان، اسیر برای ایتام معنوی اهل بیت پول جمع کنند، واقعاً خداوند به اضعاف کثیر به آنها برکت می دهد. بعضی ها کمک های کلان مالی می کنند، وقتی بگویی خودت کیسه دستت بگیر و برو کمک جمع کن، قبول نمی کند، می گوید من گدایی نمی کنم. عزیزانی که کیسه دستشان می‌گیرند و کمک جمع می‌کنند، واقعاً کار بزرگی دارند می‌کنند. جایگاه ویژه‌­ای پیش خدا دارند. بعضیها هم خودشان این کار را نمی‌کنند و هم دیگران را منع می‌کنند. می‌گویند شما هم این کار را نکنید؛ خوب نیست. چه اشکالی دارد؟ خدا دارد این کار را می‌کند. پیغمبر این کار را کرده، پیغمبر همیشه کمک می‌گرفت از دیگران. اگر این شخصیتها نباشند، امکانی برای کمک کردن ما وجود ندارد. یک کسی باید باشد این کیسه را بگرداند، یک کسی باید باشد ما را تشویق کند به عطا کردن تا ما هم عطا بکنیم. باید از آنها خیلی تشکر بکنیم که امکان بالا رفتن ما و شبیه شدن ما به خدا و بهشت رفتن ما را فراهم می کنند. اگر دریافت کننده نباشد، دهنده چه کار بکند؟ درود بر کسانی که حاضرند برای خدا از دیگران دریافت کننده باشند. کاری که احسان و نیکی در قیامت با انسان می کند امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید:« إن المؤمن منكم یوم القیامة لیمربه الرجل لهالمعرفة به فی الدنیا وقد أمر به إلى النار والملك ینطلق به قال: فیقول له: یا فلان أغثنی فقد كنت أصنع إلیك المعروف فی الدنیا وأسعفك فی الحاجة تطلبها منی فهل عندك الیوم مكافاة فیقول المؤمن للملك المؤكل به: خل سبیل قال: فیسمع الله قول المؤمن فیأمر الملك أن یجیز قول المؤمن فیخلی سبیله[4]= مؤمنی از شما شیعیان در روز قیامت، کسی را که قبلاً در دنیا میشناخت، می‌بیند که دارد رد می‌شود، به او امر میشود به سوی جهنم برو. پس به آن مؤمن میگوید: ای فلانی کمکم کن. در دنیا که بودی یادت هست، یک جا به تو کمک کردم. مؤمن به ملک موکل میگوید: راهش را نگیر؛ بگذار برود. پس خدا سخن مؤمن را می شنود و به ملک امر میکند، دستور مؤمن را اجرا کن. پس راه او را باز میکند». مؤمن ادای خدا را آنجا درآورده و قیافه هم گرفته و به فرشته گفته ولش کن؛ راهش را باز بگذار. فرشته هم مانده بین دوراهی چه کار بکند؟ راه را باز کند یا او را ببرد جهنم. یک دفعه خدای متعال به فرشته امر میکند که دستور مؤمن را اجرا کن. یعنی آن کار خیر و معروف، کافر را نجات میدهد. امام صادق میفرماید، شما شیعیان روز قیامت اینطوری هستید. برای همین است که میبینیم خَیِر بودن خیلی اثر دارد. خدا اهل معروف را دوست دارد. خوبی کردن نزدیکترین حالت انسان به خداست. کار نیک از کافر هم سر بزند، محبوب خدا می شود. در جلسات این حدیث را خواندیم که جوان کافری که اهل خیر است، نزد خدا محبوبتر از پیر عابدی است که اهل خیر نیست و بخیل است. معصوم علیه‌السلام می فرماید:«المناقب لابن شهر آشوب عن أبی هاشِمٍ: سَمِعتُ أبا مُحَمَّدٍ یَقولُ: إنَّ فی الجَنَّةِ بابا یُقالُ لَهُ : المَعـروفُ، لا یَدخُلُهُ إلاّ أهلُ المَعروفِ. فحَمِدتُ اللّه َ تَعالى فی نَفسی و فَرِحتُ مِمّا اتَكَلَّفُهُ مِن حَوائجِ النّاسِ، فنَظَرَ إلیَّ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام فقالَ: نَعَم قَد عَلِمتُ ما أنتَ عَلَیهِ؛ و إنَّ أهلَ المَعروفِ فی الدّنیا أهلُ المَعروفِ فی الآخِرَةِ، جَعَلَكَ اللّه ُ مِنهُم یا أبا هاشِمٍ و رَحِمَكَ[5]= در مناقب ابن شهر آشوب ـ به نقل از ابو هاشم ـ آمده: شنیدم كه ابو محمد علیه السلام مى فرماید: «همانا بهشت درى دارد به نام نیكى كه از آن درْ، جز اهل نیكوكارى وارد نمى شوند». من در دلم خداوند متعال را سپاس گفتم و از این كه در راه رفع نیازها و مشكلات مردم مى كوشم خوشحال شدم. ابو محمد علیه السلام به من نگاهى كرد و فرمود: آرى، دانستم كه در درونت چه گذشت. همانا اهل نیكوكارى در دنیا، اهل نیكى در آخرتند. اى ابو هاشم! خداوند تو را از شمار آنان قرار دهد و رحمتت كند». حضرت او را دعا می‌کند. چقدر خوب است که آدم توسط امام زمانش تأیید بشود و امام زمان، انسان را به عنوان اهل معروف بپذیرد. علی علیه‌السلام فرمود:«اَلمَعروفُ ذَخیرۀُ الأَبَد[6]= خوبى كردن اندوخته ابدى است». خوش به حال کسی که معروف بیشتری دارد و خوش به حال کسی که معروف‌هایش را فراموش کند. اصلاً چقدر خوب است، آدم اهل معروف باشد و همه هم از یادش برود. اینها ذخیره آخرت و جاودانگی است. حضرت نمی‌گوید، ذخیره آخرت است، می‌گوید ذخیره ابد است.   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب  ع ل 147 [1] . اَلْمَعْرُوفُ زَكَاةُ اَلنِّعَمِ وَ اَلشَّفَاعَةُ زَكَاةُ اَلْجَاهِ وَ اَلْعِلَلُ زَكَاةُ اَلْأَبْدَانِ وَ اَلْعَفْوُ زَكَاةُ اَلظَّفَرِ وَ مَا أَدَّیْتَ زَكَاتَهُ فَهُوَ مَأْمُونُ اَلسَّلَبِ= احسان، زكات نعمت هاست؛ و شفاعت، زكات مقام؛ و بیماری ها زكات بدن؛ و گذشت، زكات پیروزی است؛ و هر آنچه كه زكاتش پرداخت شود، از نابودی در امان باشد. (تحف العقول عن آل الرسول صلی ال، ج 2، ص 381). [2] . مستدرك الوسائل : 12/344/14247. [3] . وسائل الشیعة، ج 16، ص 292، باب 2، ح 24. [4] . ثواب الاعمال. [5] . المناقب لابن شهرآشوب : 4/432. [6] . غرر الحكم : 980 .

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9983
زمان انتشار: 21 ژانویه 2020
| |
فاطمیه را عاشورایی برگزار کنید

فاطمیه را عاشورایی برگزار کنید

فاطمیه را عاشورایی برگزار کنید، بنده حوائج یک ساله خود را در ایام فاطمیه می‌گیرم. آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9980
زمان انتشار: 19 ژانویه 2019
| |
سوگنامه یاس کبود

سوگنامه یاس کبود

حضرت زهرا سلام الله علیها ریحانه نبی، همسر علی علیه السلام و مادر امامان معصوم است که نقش زیادی در پیشبرد مسیر اسلام و تشیع بر عهده داشت. از مقام و فضایل او نمی توان سخن گفت چرا که او دریای بیکران کوثر است و سرانجام در راه حمایت از ولایت و امامت به شهادت رسید.

برترین بانوی گیتی ارزش انسانها مسلماً یکسان نیست، بعضی از مقربترین فرشتگان الهی برترند، و بعضی از درنده ترین حیوانات پائین تر، و آنچه به این انسان ارزش می دهد بر اساس معرفی قرآن و اسلام همان «علم و ایمان و تقوی و ملکات فاضله انسانی» است. با توجه به این معیارها بانوی اسلام فاطمه زهرا (س) برترین زنان جهان - در لسان پیامبر(ص) - معرفی شده است. در روایات فراوانی که در منابع معروف اهل سنت آمده تصریح شده است که فاطمه زهرا(س) افضل زنان جهان بود، آن سخنی است که پیغمبر اکرم (ص) آنرا به تعبیرات مختلف بیان فرموده است: در یک جا می فرماید: «ان افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بن محمد(ص) و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم: برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد(ص) و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم است.» در حدیث دیگری می خوانیم پیغمبر اکرم (ص) در بیماری وفاتش هنگامی که بیتابی فاطمه را مشاهده کرد، فرمود: «یا فاطمة الا ترضین ان تکونی سیدة نساء العالمین، و سیدة نساء هذه الامة، و سیدة نساء المؤمنین؟ ای فاطمه! آیا راضی نیستی که تو برترین بانوی زنان جهان، و بانوی زنان این امت، و بانوی زنان با ایمان باشی؟» منقبت فاطمی حضرت زهرا علیها السلام هم به لحاظ نسب و خانواده و هم به جهت رفتار و منش شخصی و اوصاف فردی در اوج قله عظمت و بزرگی قرار دارد . او در عظمت و بزرگی نسب خانوادگی شهره جهان است؛ زیرا پدری چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله - اولین فرد جهان هستی در کمال و فضائل - و مادری چون خدیجه کبری علیها السلام - یکی از زنهای کامله جهان هستی و دومین مسلمان، و فداکارترین فرد در راه اسلام - و همسری چون امیرمؤمنان علی علیه السلام - که به منزله جان پیامبر صلی الله علیه و آله و برترین انسان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد - و فرزندانی چون حسنین علیهما السلام و زینبین علیهما السلام دارد. اگر محصول تربیت زهرا علیه السلام فقط زینب علیها السلام بود، در افتخار و عظمت حضرت زهرا علیها السلام کفایت می کرد. راستی کجا می توان خانواده ای یافت که مانند خانواده زهرا علیها السلام پدر معصوم، همسر معصوم، فرزندان ذکور معصوم و خود خانم نیز معصومه باشند و کجا می توان خانه ای یافت که چنین انسانهای بزرگی در آن جمع شوند، جز خانه گلی فاطمه. و او در اوج فضایل قرار دارد به حدی که شناخت او جز برای معدودی از انسانها غیرممکن است . امام صادق علیه السلام فرمود: «و هی الصدیقة الکبری وعلی معرفتها دارت القرون الاولی ؛ او صدیقه کبری است که بر محور شناخت او قرنهای گذشته دور زده است.» چگونه می توان او را شناخت، در حالی که خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما؛ ای پیامبر! اگر تو نبودی هستی را نمی آفریدم، و اگر علی علیه السلام نبود تو را خلق نمی کردم، و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را به وجود نمی آوردم .» منزلت علمی فاطمه زهرا سلام الله علیها فاطمه زهرا علیهاالسلام نه تنها در آغاز با علم لدُنّی از مسائل آگاه بود، بلکه در طول حیاتش ملائکه با او حرف می زدند و او را از مسائل آینده آگاه می کردند. حضرت صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللّهِ کانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً اِنَّما سُمِّیَتْ فاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِاَنَّ الْمَلائکَةَ کانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّماءِ فَتُنادِیها کَما تُنادی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرانَ...؛ فاطمه، دختر رسول خدا، محدّثه بود؛ نه پیامبر. فاطمه را از این جهت محدّثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و با او همانند مریم دختر عمران گفتگو داشتند.» امام صادق علیه السلام سخن خود را چنین ادامه می دهد که «شبی حضرت صدیقه به فرشتگان هم کلام خویش فرمود: آیا آن زن که بر جمیع زنان عالم برتری دارد، مریم دختر عمران نیست؟ جواب دادند: نه؛ زیرا مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خودش بود؛ ولی خدای متعال تو را سیده زنهای عالم خودت و هم عالم زمان مریم و اوّلین و آخرین قرار داده است (یعنی تو را بانوی بانوان جهان قرار داد).» همچنین فرمود که فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 75 روز بیشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود. به این جهت، جبرئیل پی درپی به حضورش می رسید و او را در عزای پدر تسلیت می گفت. آن حضرت در ادامه فرمود: «وَ یُخْبِرُها عَنْ اَبِیها وَمَکانَهُ، وَیُخْبِرُها بِما یَکُونُ بَعْدَها فی ذُرِّیَتِها وَکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَکْتُبُ ذلِکَ فَهذا مُصْحَفُ فاطِمَةَ علیهاالسلام ؛ و او را از پدرش و مقام و منزلتش [در بهشت] و نیز به حوادثی که بعد از رحلت او بر ذریه اش وارد خواهد گشت، خبر می داد. علی علیه السلام نیز آنچه را جبرئیل گزارش می داد، می نوشت. پس این [مجموعه] همان مصحف [معروف] فاطمه زهرا است.» آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9973
زمان انتشار: 19 ژانویه 2019
| |
موج اعتراضها به بازداشت مرضیه هاشمی در جهان راه افتاده است

موج اعتراضها به بازداشت مرضیه هاشمی در جهان راه افتاده است

ابراز واکنش ها نسبت به دستگیری و وضعیت نگران کننده مرضیه هاشمی از سوی افراد حقیقی و حقوقی در ایران و سراسر جهان ادامه دارد. در یکی از تازه ترین این واکنش ها، انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران خواسته است در اسرع وقت درباره علت بازداشت مرضیه هاشمی اطلاع‌رسانی شود. فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران (آی‌اف‌جی) روز پنجشنبه (17 ژانویه) در حساب توییتری خود نوشت: «مرضیه هاشمی، خبرنگار ایرانی در آمریکا بازداشت شده در حالی که اتهامات او علنی نشده است. ما به شدت نگران او هستیم و از مقام‌های آمریکا می‌خواهیم هر چه زودتر در این باره شفاف‌سازی کنند. در روزهای گذشته حزب الله لبنان نیز بازداشت ظالمانه مرضیه هاشمی خبرنگار شبکه تلویزیونی پرس تی وی توسط ماموران آمریکایی و توهین به اعتقادات ایشان را به شدت محکوم کرده بود. حزب الله از رسانه‌های آزاد جهان خواسته تا تجاوزات نژادپرستانه آمریکا و نقض دائم حقوق بشر توسط آمریکایی‌ها را فاش کنند.   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9972
زمان انتشار: 19 ژانویه 2019
| |
مرضیه هاشمی توسط مدعیان دموکراسی بازداشت شد

مرضیه هاشمی توسط مدعیان دموکراسی بازداشت شد

مرضیه هاشمی مجری، خبرنگار و مستندساز مسلمان پرس تی وی، روز یکشنبه در فرودگاه سنت‌لوئیس توسط ماموران اف‌بی‌آی بازداشت و به مقر مرکزی پلیس فدرال در حومه واشنگتن دی سی منتقل شد. بعد از گذشت چند روز از دستگیری غیرقانونی مرضیه هاشمی، مجری، خبرنگار و مستندساز شبکه پرس تی وی توسط مقامات آمریکایی، جلسه دادگاه او روز جمعه در واشنگتن دی سی برگزار می شود. در حالی که تلاش ها برای کسب اطلاع از وضعیت و دلیل بازداشت مرضیه هاشمی همچنان بی نتیجه بوده و وی فقط در یک تماس کوتاه تلفنی با دخترش، از بدرفتاری و خشونت ماموران پلیس آمریکا در حین و بعد از دستگیری اش خبر داده است، روز جمعه به وقت آمریکا، دادگاه این مجری و خبرنگار بین المللی تشکیل می شود. هاشمی که برای دیدار با فرزندان و بستگان و عیادت از برادر بیمار مبتلا به سرطانش به زادگاهش سفر کرده بود، روز یکشنبه در فرودگاه سنت لوئیس لمبرت بازداشت شده و پس از ساعت ها بی خبری کامل، سرانجام در گفت و گوی کوتاه تلفنی به دخترش گفته است مسئولین زندان دست و پای او را با زنجیر بسته و همانند یک جانی با او رفتار کرده اند. این مجری آمریکایی الاصل مسلمان شده، همچنین از عدم رعایت حقوق اولیه اش توسط ماموران زندان خبر داده و اظهار کرده است که حجاب او علیرغم اعتراض جدی اش برداشته شده و در بدو ورود، از او بدون حجاب عکسبرداری شده است. همچنین تنها دو تی شرت به او داده شده که هاشمی از یکی از آنها به عنوان پوشش سر استفاده کرده و همچنان از داشتن پوشش کامل اسلامی محروم است. مسئولین زندان دیگر حقوق مسلم این خبرنگار بین المللی مسلمان را نیز رعایت نکرده و غذای حلال در اختیار او نگذاشته اند و هاشمی از این جهت نیز به دلیل امتناع از خوردن گوشت خوک، در شرایط نامناسبی به سر می برد.   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9968
زمان انتشار: 16 ژانویه 2019
| |
اگر انسان با خدا ازدواج نکند، هیچ مشکلی از او حل نمی شود

شرح زیارت عاشورا، جلسه 14، 91/5/21

اگر انسان با خدا ازدواج نکند، هیچ مشکلی از او حل نمی شود

خداوند در جهان قاعده ای به نام قاعده‌ی زوجیت قرار داده، یعنی هر چیزی زوجی دارد که در کنار آن آرامش می یابد. همه اجزاء عالم این گونه اند:«سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا[1]= پاک و منزه است کسی که همه موجودات عالم را زوج و جفت آفرید». زوج انسانیت انسان، حقیقت انسان و ذات انسان، خداوند تبارک و تعالی است و انسان تنها با یاد خداوند آرام می‌گیرد و این زوج شدن، باید در انسان صورت بگیرد.

پس ازدواج، یعنی زوج شدن. اگر این ازدواج انسان با خدا صورت نگیرد، هیچ ازدواج دیگری نمی‌تواند مشکل انسان را حل کند. مثلاً این گونه نیست که قوه «خیال» مان را با پرداختن به هنر و مخیلات و یا قوه «واهمه» مان را با پرداختن به موهومات و قوه «عقل» مان با علوم، انس بدهیم و بتوانیم به آرامش برسیم. زیرا حقیقت انسان، جز با خداوند که جفت و زوج اوست به آرامش نمی‌رسد. چون حقیقت انسان از خداوند است:«انا لله و انا الیه راجعون». کسی که با خدا بتواند شاد باشد و لذت ببرد، معلوم میشود که جفت خودش را پیدا کرده و محصول این ازدواج، اشتدادِ محبت و اشتداد معرفت می شود. این مبنای خوبی است که بفهمیم تا الان که عمر کرده ایم کجای کار هستیم. برای همین بود که خدا در حدیث قدسی فرمود: «یا داوود بی فافرح و بذکری فتلذذ و بمناجاتی فتنعم= ای داود! با من شاد باش و با یاد من لذت ببر و با مناجات من متنعم شو» و سپس می گوید: «به زودی خانه را از فاسقین خالی میکنم و لعنت خود را بر ظالمین قرار میدهم». عمر دنیا در مقابل ابدیت و در مقابل قیامتی که یک روزش 50 هزار سال است، هیچ است. بنابراین زرنگ کسی است که در این تجارت بُرد کند. کاسب کیست؟ در یکی از مناجات های خمس عشر می‌خوانیم، خدایا! ما را از کسانی قرار بده که در فروختن دنیا به آخرت سود کرده باشیم. کاسب حقیقی کسی است که بتواند با خدا شاد باشد. با ذکر او لذت ببرد. به مناجات باخدا متنعم شود. غیر از این، هر کس هر سودی ببرد، حتی اگر بهشت هم برود، بازهم ضرر کرده است. در همین سودش هم ضرر کرده است. خداوند معدن رحمت و مهربانی است. خدای ارحم الراحمین، خدایی که رفیق همه است؛ خدایی که معدن شادی و نشاط است؛ خدایی که معدن آرامش و لذت و زیبایی است. اگر کسی نتواند این خدا را ببیند و از او لذت ببرد، کور و مریض است. سیدالشهداء علیه السلام در دعای عرفه می فرماید: کور باد چشمی که تو را به همراه خود نمی بیند:«عمیت عین لا تراک علیها رقیبا». خداوند و اهل بیت علیهم السلام ناظر بر ما هستند و می بینند که ما با داشتن آنها شاد هستیم یا نه. اگر شاد نباشیم، این کفران بزرگی است. در هر بار زیارت، به تمام بزرگان عالم سلام می کنیم شما وقتی دعای زیارت می‌خوانید، می‌بینید که خداوند شما را با بزرگانی از عالم رو به رو میکند. سر نماز هم به ما یاد داده است که بگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم= خدایا ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن». یعنی «من النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین» پیامبران 124 هزار نفرند. شما به آنها درود و صلوات میفرستید و با آنها اتحاد برقرار میکنید. در زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام یا دو بزرگوار دیگر که در جوارشان هستند؛ یا در زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها، به پیامبران سلام می‌دهیم و میگوییم: «السلام علی آدم صفوة الله= خالصانه ترین سلام و درود خود را به حضرت آدم ابوالبشر می فرستیم که پدر همه ماست»، بعد به حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی علیهم‌السلام سلام می دهیم و سپس میگوییم: «السلام علیک یا رسول الله». یعنی مخاطب و رو در رو به پیغمبر سلام می دهیم و بعد از پیامبر شروع میکنید با امیرالمومنین علیه السلام. «السلام علیک یا امیرالمومنین السلام علیک یا فاطمه سیده نساء العالمین السلام علیکما یا سبطی نبی الرحمة و سیدی شباب اهل الجنة» تا آخر و بعد با خود خانم معصومه سلام الله با خود آقا عبدالعظیم علیه السلام و یا بزرگان دیگر سلام علیک می کنیم. اگر با اینها آدم احساس بدبختی و تنهایی کند، یعنی در زندگی اش خیلی حجاب دارد که نمی تواند با این ها شاد باشد. در حالی که خداوند خیلی صریح به تو می گوید زرنگ های عالم کسانی هستند که با من و با رفقای من رفیق شدند. در مناجات روز شنبه می خوانیم:«اللهم ارزقنی حبک و حب من یحبه= خدایا محبت خودت و محبت هر کس که دوست دار تو است را  نصیب من کن». ساعتی باید از نعمت مناجات برخوردار شد خداوند می فرماید:«و بمناجاتی فتعنم = به مناجات من متنعم باش» متنعم یعنی با مناجات از من بهرمند شوید. برای ما باید موضوعیت داشته باشد که ساعت هایی در را به روی همه ببندیم و بگوییم که من هستم و خدا؛ ماییم و اهل بیت علیه السلام، کار داریم می خواهیم صحبت کنیم؛ نمی خواهیم به آنها بگوییم:« زن می خواهم، شوهر می خواهم، خانه می خواهم، قرض هایمان را ادا کن، مریضی هایمان را خوب کن و ...». خوب است اینها را هم از آنها بخواهیم، ولی ما با خودشان کار داریم. خودشان آنقدر برای ما عزیز هستند که دوست داریم با خودشان به بهانه های مختلف و حرف بزنیم. موسی کلیم الله؛ «کلیم الله» یعنی با خدا مکالمه داشته. با خدا دوتایی حرف می زدند. این بگوید و او بگوید. در قرآن نگاه کنید که خداوند چقدر قشنگ محبتش را به موسی علیه السلام نشان می دهد: یا موسی «ما تلک بیمینک= در دست راستت چیست؟» خدا می داند در دست موسی علیه السلام چیست. اما خداوند دنبال بهانه می گردد با موسی علیه السلام حرف بزند. سر حرف هم همیشه خداوند باز می کند. موسی علیه السلام هم زرنگ است می تواند یک کلام بگوید: خدایا این عصاست. ولی می گوید:« این عصای من است، به آن تکیه می کنم، به وسیله آن برای گوسفندانم برگهای درختان را می تکانم». متاسفانه وقتی خدا سراغ ما می آید و سر حرف را باز می کند، ما پشتمان را میکنیم. همیشه تجلی از خدا است؛ رو کردن از خداست؛ بهانه از خداست. گاهی اوقات که ما متوجه نمی شویم و غفلت میکنیم، شب جمعه‌ای، رجب و شعبانی، ماه رمضانی می گذارد و سه شب احیاء، تا بهانه ای شود و ما جمع شویم و آشتی کنیم.   امام سجاد علیه السلام در مناجات ذاکرین می فرماید: خدایا اگر تو اذن نداده بودی که می توانست با تو حرف بزند». همه چیز بهانه ای است برای حرف زدن با خدا از بزرگ ترین نعمت ها جریان ذکر تو بر زبان ما است. همین دستور نماز واجب را که در رساله ها مفصل بخوانید می بینید، از وضو که شروع می شود، همه بهانه ای است برای حرف زدن باخدا. تا چشمت به آب می خورد، می گویید این آب را خداوند به من داده: «الحمدالله الذی جعل الماء طهورا و لم یجعله نجسا= شکر خدا را که آب پاک و پاک کننده قرار داد و نجس قرار نداد». و همینطور برای دست شستن، برای شستن صورت و ... هر کدام بهانه ای است برای صحبت کردن با خدا. می خواهید اذان و اقامه بگویید، قبل و بعد از گفتن اذان، مفصل دعا دارد. یعنی مرتب کِش میدهید تا تکبیرة الاحرام میگویید. بعد قرائت حمد و سوره و رکوع و سجود، چه نماز مفصلی گذاشته برای کسی که دوست دارد با او حرف بزند. دعای ساعت اول، ساعت دوم، ... ساعت بیست و چهار و ... اما وای بر ما که پشت به خدا میکنیم. این همه فرصت برای حرف زدن با خدا و انس و رفاقت با خدا و اهل بیت علیه السلام را از دست دادیم. پیر که شدیم، میفهمیم که عمر گذشت و اصلا جوانی درستی نکردیم. جوانی نباتی و جمادی کردیم، ولی انسانی نکردیم. در قیامت یک دفعه می پرسند جوانی را چه کار کردید؟ حرفی نداریم بزنیم. ما حتی در مرده ترین وقت هایمان میتوانیم از خدا لذت ببریم و صفا کنیم. قرآن چقدر قشنگ می گوید این ها زمانی که خوابیده اند و روی پهلوهایشان غلت میزنند با من حرف میزنند. «الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ». از این پهلو به آن پهلو که می‌شوند، ذکر می گویند. من بعضی از اموات را می شناسم که خدا رحمتشان کند، این ها در خواب هم ذکر می گفتند. یعنی در خواب یک تکان که می خورند، می بینید چهار تا صلوات فرستاد؛ «لا اله الا الله» یا «استغفرالله» گفت. بهره مندی از نعمت در آخرت، بسته به میزانِ رفاقت با خدا است خداوند در روایت بعدی که جانسوزتر است، می‌فرماید:«یا عبادی الصدیقین تنعموا بعبادتی فیالدنیا فانکم تتنعمون بها فی الاخرة[2] = ای بندگان راستی پیشه من! در دنیا از نعمت عبادتم برخوردار باشید که در آخرت به سبب آن متنعم خواهید بود». یعنی اساسا برخورداری شما از نعمت در قیامت و آخرت و ابدت، بسته به رفاقتی است که در دنیا با من داشته اید. حرف آخر را اینگونه می زند که در آخرت، به میزان رفاقت با من بهرمند خواهید شد. یعنی با حقیقت خود شما. چون قیامت روز تجلی خدا است. خداوند می گوید، آنهایی که رفیقم بودند اصلا هول قیامت و جهنم ندارند. خداوند شدید رفیق باز است. یعنی فقط با میزان رفاقت و نعمتی که در دنیا از من بردید، آنجا بهره‌مند میشوید. ببینید چقدر به کانون عشق نزدیک هستیم؟ در آخرت بر اساس همین نزدیکی به کانون عشق، بهرمند می شوید. با این اوصاف، چرا ما هنوز گیج باشیم و ندانیم برای چه زندگی می کنیم و هدفِ زندگی ما چیست؟ وقت مان را باید چگونه پر کنیم؟ الآن طوری شده که دیگران باید از دانشگاه های خارج بیایند و به ما بگویند اوقات فراغت تان را چگونه پر کنید! برای جوان ها باید فرهنگسرا بسازیم؛ کلاس موسیقی بگذاریم؛ چه و چه و... بگذاریم تا اوقات فراغتشان را پر کنیم؛ اینها مال جوان های طبیعت گراست. جوان های فطرت گرا بلدند چه کار کنند. عیاش خانه ها و میکده های الهی را بلدند. پیرمردهایی که در دین ریش شان را سفید کرده اند و در جوانی با خدا و قرآن و دین انس داشته اند، اگر از آنها بپرسید آیا پشیمان هستید؟ میگویند نه؛ پشیمان نیستیم. پشیمانیم از این که کاش بهتر و بیشتر می توانستیم جوانی کنیم و از خدا و قرآن لذت ببریم. اصلاً عشق جوان همین است. جوانان را در 8 سال جنگ دیده اید. چرا جبهه رفتند؟ چرا دست و پایشان قطع می‌شد، ولی باز هم به جبهه می رفتند. اتفاقا جوان هایی بودند که در زمان شاه زندگی کرده بودند. چگونه از تکراری شدن و روزمرگی زندگی خلاص شویم؟ خداوند حی و قیوم است. وقتی به او دل می دهید، همه خاطرات لذت و صفا، مرتباً افزایش می‌یابد. همه چیز همیشه تازه است و هیچ چیز تکراری نیست. هیچ نماز و ذکری تکراری نیست. با عشق به خدای حی می توانیم از روزمرگی و تکراری شدن زندگی نجات یابیم. خلاصی از روزمرگی و زیبا شدن زندگی، آرامش و میزان رضایت را بالا می برد. مسلم است چنین زندگی با مرگی آرام به پایان می رسد. خوش به حال کسی که سابقه رفاقتش با خدا بیشتر است. وقتی سرش را می گذارد و از این جا می‌رود آرام است. امام امت فرمود: با قلبی آرام و ضمیری شاد و ... چه اصطلاحاتی به کار برده. حیف است که خداوند ما را برای رفاقت بخواهد و ما تن به کار دیگری بدهیم. در مقابل این همه خوبی، به چه می نازیم؟ سلطنت همه دنیا را هم که به ما بدهند، بی فایده است. خداوند، حجت هایش را در بین همه اقشار مردم قرار داده است خداوند در هر جا و هر شغلی حجت های خود را قرار داده. پس حواستان باشد، هر شغلی که دارید، قصاب، آخوند، دکتر، خیاط، دانشجو و ... چه در داخل کشور و چه در خارج، در همه جا رفقای خود را گذاشته است. رجبعلی خیاط رفیق خداست و یک خیاط است. کسی نگوید من باید حتما به حوزه علمیه بروم و در حوزه رفیق خدا شوم. خداوند راهش را تنگ نگرفته است. وقتی تو وقت برای رفاقت بگذاری و برایت موضوعیت داشته باشد، خداوند خودش راه رفاقت را باز می‌کند. بیچاره آنهایی که وقت هم دارند، اما وقت شان را با چیزهای دیگر پر می کنند. دیده اید که خیلی ها با تلویزیون، فیلم، مهمانی و ... یک جوری وقت شان را پر می کنند که مبادا جایی خالی باشد و خدا در آن بیاید. بعضی ها می گویند، چه کار کنیم حوصله ما سر رفته. مگر تو صاحب نداری؟ رفیق نداری؟ پس چرا حوصله ات سر رفته؟ چرا غمگینی؟ در چنین مواقعی، طرف زود به سراغ امور و شوون طبیعت گرایانه می رود و می بیند که حالش بدتر شد. اینها وقتی که زمان اذان می شود، می بینیم دیگر حال خدا را ندارند. چون در طول روز از خدا فرار کرده اند.   ع ل 142 آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب  [1] . یس/36. [2] . باب العبادة، ح 2.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed