www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 10795
زمان انتشار: 27 مارس 2019
| |
آیا سیل این روزها ربطی به ظهور حضرت حجت عج دارد؟

آیا سیل این روزها ربطی به ظهور حضرت حجت عج دارد؟

عزیزان می‌پرسند با رخدادهای اخیر چقدر احتمال دارد، سال فرج امسال باشد؟ جواب به این سوال، بسیار واضح است: نمی‌دانم و نمی‌دانید و جز خدا و حجت هایش نمی‌دانند!

اما از آنجا که معصومین علیهم‌السلام بی دلیل هزاران نشانه برایمان نقل نمی‌کنند و هجوم این علائم در عصر حاضر به طرز شگفت‌آوری درآمده، این امید را داریم که در پس این نشانه ها به زودی زود چشم‌مان به جمال آفتاب عالمتاب مهدویت منور شود ان شاالله.

طرف، سر معامله، زیادی داغ کرده بود؛ گفتم: خیلی جوش نزن، ارزشش رو نداره! گفت: چی میگی، شوخی که نیست؛ بحث بر سر میلیون ها تومن پوله!! گفتم: باشه پس جوش بزن! و جوش می‌زد!! یه چیزی بگم پرهای این دوستمون و خودمون با هم بریزه! شوخی که نیست بحث بر سر حکومت بر دنیاست، حکومت بر تمام آن میلیون ها تومن های جهان، حکومت بر تمام دارایی ها و اراضی ها! و مهمتر از همه حکومت بر دلها که خداوند فرمودند: روزی می‌آید که مستضعفان (وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ[1] = و ایشان را وارث [زمین] كنیم) شده و به همراهشان (أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُون[2] = همانا زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد). بله روزی می‌رسد که شما زمین را به ارث می‌برید. خدا می‌داند که تقریبا روزی نیست به این سخن عبد صالح خدا مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه فکر نکنم: همه ی علائم حتمی ظهور محقق شده اند به جز سفیانی! و معتقدند فقط سفیانی مانده! پس این همه علامت را که روزانه شاهدیم شاید تکرار مکرراتند برای بیدار کردن من و شما! پس هر لحظه این شوق و اضطراب هست که به یکباره فرج شود. شوقش از دیدار با محبوب حقیقی انسانهاست و اضطرابش برای من نوعی است که مبادا توبه نکرده به دیدار امام نازنینم نائل شوم. از تکرار این جمله ی حضرت امام ره لذت می‌برم : از خدا بعید نیست که دهر را در ساعتی بگنجاند و زمین را به مستضعفان این وارثان ارض بسپارد. پس حال که انقلاب چهل ساله شده و شمارش معکوس ظهور در عالم طنین افکنده و رهبر عزیزمان دست به قلم برداشته و امت اسلام را به سوی ظهور فراخوانده بر من و شماست که شبی را بدون توبه به صبح نرسانیم که معصوم فرمودند: پس از ظهور توبه‌ای نپذیرند و ما هر لحظه و ثانیه در معرض این رحمت بزرگ هستیم. جریانات و اتفاقات ماه رجب  در این قسمت به اهم حوادثی که در ماه رجب و در واقع پنج ماه پیش از ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد اشاره خواهیم کرد که این مطالب را از روایاتی که در این باره بوده اند استخراج نموده ایم .  1 - باران شدید و فراوان  در سالی که بناست حضرت مهدی (ع) ظهور کنند قحطی به طور جدی شیوع یافته و در بیستم ماه جمادی الاول چنان بارانی می بارد که از زمان منزل گرفتن حضرت آدم در زمین بی سابقه است که این باران تا دهم ماه رجب ادامه می یابد . از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند:  وقتی قیام قائم (ع) نزدیک شود در ماه جمادی الثانی و ده روز از رجب بر مردم بارانی می بارد که خلائق همانند آن را ندیده باشند (3) .  و شیخ مفید در الارشاد چنین آورده است که:  سپس به بیست و چهار باران ختم می شود که زمین را پس از مرگش زنده می کند و برکاتش نمایان می شود . (4)  همان گونه که از این روایات برمی آید از علایم قریب الوقوع ظهور حضرت مهدی (ع) نزول باران های شدید و آب های فراوان آسمانی است که به نوعی برای [عصر] ظهور زمینه چینی شود تا زمین ها برای زراعت و کشاورزی پربار و بابرکت، پس از این حالت فقر و خشکسالی که داشته اند آماده شود .  بارش باران عادی چیز عجیب و خارق العاده ای نیست جز اینکه مدت یا میزان آن بارش غریب باشد که بنابر روایات موجود، تاکید بر این باران ها به جهت بیان و ابراز اعجازگونه بودن آنهاست . با توجه به آنچه گفته شد حقیقت صحبت امیرالمؤمنین (ع) را می فهمیم که فرمودند:  شدیدا از آنچه میان ماه جمادی و رجب واقع می شود در عجبم . (5)  نظریات مختلفی درباره مدت این باران ها بیان شده است . حجة الاسلام علی کورانی در کتاب خود می نویسند:  بعید نیست که این بارانی که از جمادی تا رجب ادامه دارد پس از ظهور حضرت نازل شود; چرا که تعدادی از علایم ظهور از باب توسع و گستردگی محدوده [عصر ظهور] به این عنوان نامگذاری شده است (6) .  لکن نظر آیت الله سید محمد صادق صدر که آن را از نشانه های ظهور برمی شمرند قابل قبول تر به نظر می رسد . ایشان چنین می گویند:  با توجه به فراوانی آب و باران نازل شده بهتر است آن را پیش از ظهور بدانیم; چرا که اگر پس از ظهور واقع شود مانع برخی از فعالیت ها و وعده هایی می گردد که بناست حضرت آنها را انجام دهند و بدان ها جامه عمل بپوشانند، پس مقدم دانستن آن بر ظهور هم فایده های متعارف باران را در بر خواهد داشت و هم با دیگر فواید اثری دو چندان می توان برای آن تصور کرد . (7)  البته این نکته را هم متذکر شویم که احادیث و روایات به مکان و کیفیت بارش این باران ها اشاره ای نکرده اند اما آنچه مهم است این است که این باران ها را به عنوان نشانه و علامتی برای نزدیک شدن زمان ظهور در نظر بگیریم حال چه نحوه باریدن آن با بقیه باران ها متفاوت باشد، چه مقدار و یا مکان آن .  اللهم عجل لولیک الفرج... [1] . سوره قصص/5. [2] . سوره انبیاء/105. 3 . بحارالانوار، ج 52، ص 337; الزام الناصب ج 2، ص 159; تاریخ مابعدالظهور ص 137 .  4. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 370; تاریخ مابعدالظهور، ص 137 .  5. العجب کل العجب مابین جمادی و رجب .  6. الممهدون للمهدی (ع)، ص 40 .  7 . تاریخ مابعدالظهور، ص 137 .  آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10792
زمان انتشار: 26 مارس 2019
| |
حقوق مدیران حکومت امام زمان عج کمتر از سایر افراد است

حقوق مدیران حکومت امام زمان عج کمتر از سایر افراد است

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در برنامه اخیر سمت خدا گفت: حقوق مدیران در حکومت اسلامی امام زمان عج از سایر افراد پایین تر است. بدیهیست که این امر،‌ برای کسانی که ادعای انتظار حکومت جهانی حضرت را دارند،‌ باید الگو باشد. یکی از مهمترین شاخص های تقرب به امام زمان عج همین است که مدیران ما از حالا از این الگو تبعیت کنند. زیرا بعد از ظهور،‌ ایمان آوردن به منویات حضرت، برای کسی فایده ای ندارد. قرآن نیز این موضوع را مورد تاکید قرار داده و می فرماید:« یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّكَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ= آیا جز این انتظار دارند كه فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى كه پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت [پدید] آید كسى كه قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد بگو منتظر باشید كه ما [هم] منتظریم» انعام ۱۵۸ ا آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10791
زمان انتشار: 6 می 2019
| |
 دعای ماه رمضان، دعای ظهور امام زمان عج است

بخش دوم از جلسه دوازدهم شرح زیارت عاشورا

 دعای ماه رمضان، دعای ظهور امام زمان عج است

در ماه رمضان می‌خوانیم: «اللهم اغن کل فقیر بظهور الحجه= خدایا همه فقرا را با آمدن امام زمان عج بی‌نیاز کن». این دعا دست روی مسائل اقتصادی می‌گذارد. یعنی اولین چیزی که مطرح می‌شود، رفع مشکلات اقتصادی مردم است.

دعا باید همراه با عمل باشد. نمی‌شود دعا کنیم که خدایا همه فقیران را غنی کن؛ اما اقدام و عملی را برای این دعایمان نکنیم. معصوم ع فرمود: «الداعی بلا عمل، کالرامی بلا وتر= دعاکننده بدون عمل، مثل تیر اندازی است که کمانش زه ندارد». دعای بدون عمل، یعنی تیری شلیک نمی‌شود. عمل کردن به دعا برای اموات، بخشیدن آنهاست. وقتی در دعا می‌گوییم: «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور= خدایا مرده‌ها را شاد کن». باید عمل هم بکنی و تلاش کنی برای شان خیرات بفرستی. حتی اگر از دست مرده‌ای ناراحت هستید، حلالش کنید. یعنی تا دیدید که دیگر دستش کوتاه شده از دنیا، بدانی که دیگر در وضعیت خیلی بدی قرار گرفته است. پس زود حلالش کن. یعنی کسی از اموات نباشد که نسبت به او گرفتگی دل داشته باشید؛ و گرنه دعا کننده حقیقی نیستید. کسی هم که عرضه ندارد دیگران را ببخشد و حلال کند، مشمول رحمت خدا نمی‌شود. چون این شخص قسی القلبی است. مومن در مورد فقرا چگونه عمل می‌کند؟ مومن وقتی می‌گوید: «اللهم اغن کل فقیر= خدایا همه فقرا را بی نیاز کن». یعنی عمل و اقدام هم در پی این دعا دارد. قرآن وقتی که مؤمنین را از نظر رسیدگی به فقرا توصیف می‌کند، می‌فرماید مؤمنین کسانی هستند که «فی اموالهم حق معلوم،  للسائل و المحروم= در اموالشان حق مشخصی برای سائل و محروم گذاشته اند». یعنی غیر از حقوق واجبی مثل خمس و زکات، حق مشخصی در اموالشان برای فقرا کنار می‌گذارند. مثلا کسی که حقوق ماهانه یا درآمد مشخصی دارد، ماهانه مبلغی را برای فقرا کنار می‌گذارد. ما باید خود را به جای فقرا بگذاریم و آنها را درک کنیم. شما الان که آمده اید نشسته‌اید اینجا شکم هایتان سیر است و سحری تان هم می‌دانید تامین است. آیا اگر افطاری نخورده بودید، می‌آمدید بنشینید اینجا؟ گرفتار معده و شکم بودید. اگر می‌دانستید که فردا افطاری ندارید چطور؟ من در همین ماه مبارک مراجعه داشتم که دم افطار درست یک دقیقه مانده به افطار، یک دفعه برخورد می‌کنم به مردی که می‌گوید: آقا برای زن و بچه‌ام چیزی ندارم. یک دفعه خودم را می‌بینم که آن طرفم جای او و دارم می‌گویم آقا کمک! یا بعضی‌ها با خانم شان می‌آیند که این دیگر خیلی بدتر است. من فکر می‌کنم خودم رفتم با خانمم به دفتر یک نفر دارم گریه می‌کنم که امشب چیزی نداریم. برای بچه ام امشب چیزی نداریم و بچه مریض است و کرایه خانه‌ام چند ماه عقب افتاده و پولی نداریم. این وضع، خیلی کشنده است. از این افراد زیاد هستند. در زندگی نمی‌شود که ما همیشه فقط خودمان بخوریم و لباس و غذای خانواده‌مان تأمین باشد و بعد بیاییم مثلا آقایی کنیم و پنج تومان به صندوق صدقات بیندازیم. چیزی که پول یک وعده غذا هم نمی‌شود. واقعاً صدقه هایی که ما می‌دهیم، آیا یک شکم را سیر می‌کند؟ هر وقت می‌خواهیم صدقه دهیم، حداقل صدقه امیرالمؤمنین علیهالسلام را نگاه کنیم و درس بگیریم. ما پیرو کدام امام هستیم؟ پیرو امیرالمؤمنین علیه‌السلام که میزان اعمال است؟ خدا در مورد ایشان می‌فرماید:«وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا= و به [پاس] دوستى [خدا] بینوا و یتیم و اسیر را خوراك می‌دادند». یعنی سه شب و سه روز کامل، در ماه رمضان با آب خالی افطار کنید و غذایتان را به مسکین و یتیم و اسیر بدهید. اگر ما پیرو آنها هستیم و اگر راست می‌گویم خودم را عرض می‌کنم، باید مثل آنها عمل کنیم. چه صدقه ای داده ایم؟ چه موقع تاحالا صدقه درست و حسابی داده‌ایم؟ چه موقع به فکر فقرا بوده‌ایم؟ کدام فقیر از ما بی‌نیاز شده است؟ دلمان هم خوش است که می‌خواهیم مثل اهل بیت ع زندگی کنیم. این که نمی‌شود که همه چیز ما تأمین باشد؛ لباس و پوشاک و مسکن ما تأمین باشد و سرمان را هم شب راحت روی زمین بگذاریم و ادعای تبعیت از آنان را بکنیم. این اصلا با ایمان و تشیع جور در نمی آید. یک کسی آمده بود که به او پول و طلای خیلی زیادی ارث رسیده بود. مسجد آمد و رفقای او هم بودند. گفت: رفقا بیایید پول را بین شما تقسیم کنم. یکی گفت: چگونه این همه پول را تقسیم می‌کنی؟ گفت: آقا من برای رفیق هایم همیشه بهشت را می‌خواستم. این پول که چیزی نیست. اگر من راست می‌گفتم و واقعاً بهشت را برای دوستانم می‌خواستم پس می‌توانم این پول را هم بین شان تقسیم کنم.  در آن زمانی که خود ما توانایی کمک کردن داریم، نباید کنار بکشیم. این با روش اهل بیت ع جور در نمی آید. وقتی می گوییم :« اغن کل فقیر» یعنی در مال تو مبلغ مشخصی برای فقرا هست.  لعنت خدا برکسی که حق امام زمان و خدا نزد او بماند و نپردازد امام زمان عج فرمودند خدا لعنت کند کسی را که مالی از ما در دستش باقی بماند. این یعنی بعضی ها حق واجب امام زمان را هم نمی‌دهند. حالا فقرا بماند. بعضی افراد هستند که هنوز سال خمسی هم ندارند. یعنی خمس واجبشان را نمی‌پردازند. بعضی‌ها حق خدا و امام زمان در مالشان هست و بی‌خیال و راحت زندگی می‌کنند و میلیون میلیون جمع می‌کنند و کلی در سال به آن اضافه می‌شود و تجارت و کاسبی می‌کنند؛ بازار می‌روند و مغازه دارند؛ اما حق خدا را نمی‌پردازند. به بعضی کارمندها هم خمس تعلق می‌گیرد؛ اما نمی‌پردازند. بخش اول این مطلب را اینجا بخوانید. مباحث استاد شجاعی «شرح زیارت عاشورا» جلسه 12 بعضی کارهای خیر ما، به جای جلو بردن، ما را عقب می‌برد بعضی از کارهای خیر ما، به جای این که ما را جلو ببرد، ما را عقب می‌برد و ما را گردن کلفت می‌کند. طرف خمس نمی‌دهد و کلی بر گردنش پرداخت های واجب مانده است؛ بعد می‌آید مثلا افطاری راه می‌اندازد و با مُسَکِن‌های این گونه، خود را آرام می‌کند و فکر می‌کند اهل خیر است. شیطان هم می‌گوید شما آدم خیلی خوبی هستید که افطاری می‌دهید یا کمک کردید به کمیته امداد و جشن عاطفه‌ها. اما عزیزان! بروید اصل را که حق خدا و امام زمان است را درست کنید. آقا می‌رود و حق خدا را بالا می‌کشد؛ انگار نه انگار. اگر هزار تا خرج مستحبی و سفر کربلا و حج عمره و این ها را هم انجام بدهد، جای خمس و سایر واجباتش را نمی‌گیرد. منتظر مصلح، خودش باید مصلح باشد وقتی در دعا می‌خوانیم: «خدایا همه فقرا را غنی کن؛ خدایا همه عریان ها را بپوشان؛ خدایا همه کسانی که وامدار و گرفتار هستند، بدهی آنها را بپرداز» به این معنی است که برای مشکلات مردم باید فکر کرد. بعضی از رفقای دانشجو می‌آیند و می‌گویند آقا درس خواندیم و نمی‌داینم چه کنیم. دچار سردرگمی هستیم و نمی‌دانیم آرمان و هدف زندگی مان چیست. تو باید یک موجودی با رحمت الهی بار بیایی. یک موجود ضد فقر. تلاش زندگی تو باید این باشد که به فقر اطرافیان برسید. از خانواده خودت هم شروع کن. پدر و مادر«و باالوالدین احسانا» «و الاقربین». پدر و مادر و برادر و خواهر و فامیل و بقیه مردم. به فکر این ها باش. زندگی این گونه است که جهت پیدا  می‌کند. اشتها باید اشتهای جهانی باشد. آنگونه که خدا معرفی کرد. مثل پیغمبر و مثل امام زمان. یعنی راضی به کم نیست. اگر در کشور خودش هم فقیر نباشد، باز آرامش ندارد و به فکر فقرای سایر کشورهاست.  به فکر هدایت مردم در کشورهای دیگر هم هست. فعالیتش جهانی است. هیچ وقت هم آرام و قرار ندارد. اگر یک جا نتوانست کار کند، به جای دیگر می‌رود. یا به او گفتند اینجا نمی‌شود کارکنی و جلویش را گرفتند، جای دیگر می‌رود. یک مسلمان هیچ وقت بن بست ندارد.  بعد می‌خوانیم: «اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین= خدایا هر فسادی را که در بین مسلمانان هست، برطرف کن». این یعنی من باید اول خودم مصلح باشم. مصلح هستیم یا نیستیم؟ آیا اصلاح شده‌ایم تا به مصلحی برسیم یا نه؟ آیا این قدر تقوا دارید زمانی که پشت کامپیوتر می‌نشینید و روی اینترنت رفتید در سایت‌های منحرف آن نروید؟ بله این قدر تقوا به تو دست داده یا نه؟ من یک بچه حزب اللهی سراغ دارم که نمی تواند خودش رانگه دارد. در حالی که کلی هم ادعا دارد. اول ارتباط خودت را با خوراک فاسد با رفیق فاسد و محیط فاسد و دوست فاسد و محله فاسد قطع کن. بعد خود را اصلاح کن. زیرا ممکن نیست ما خود را اصلاح نکنیم و به امام زمان بگوییم آقا پا شو بیا امام زمان خودت را برسان. ما این گونه به استقبال حضرت نخواهیم رفت. شما امام زمان را برای چه می‌خواهید؟ می‌گوییم می‌خواهیم همه مرده‌ها شاد شوند. می‌گوید خوب خودت عمل کن تا مقداری که می توانی و مرده ها را شاد کن. انسان فاسد که نمی‌تواند منتظر مصلح باشد. از محیط خودت شروع به درست کردن امور کن. خودت بچه ات را درست تربیت کن. حجاب دخترت را درست کن. حجاب پسرت را درست کن. خواهر و مادرت را امر به معروف و نهی از منکر کن. اصلاح را از محیط خانواده خودت شروع کن. می‌پرسیم امام زمان را برای چه می‌خواهید؟ می‌گوید می‌خواهم فقیری نباشد. خوب خودت چقدر به فقرا کمک می‌کنی؟ آدمی که منتظر امام زمان است یک آب و جاروبی می‌کند. برای آمدن امام زمان، یک سنخیتی به خودت بده. منتظرِ عدل، اول خودش باید عادل شود «و العدل المنتظر» داریم در دعای افتتاح می خوانیم عدلی که در انتظارش هستیم خوب خودت چقدر به عدالت نزدیک شده ای؟ در خانه چقدر عادل هستید؟ نسبت به بچه هایت چقدرعادلی؟ چقدر عدالت دارید؟ نسبت به دوستانت چه مقدار عدالت داری؟ چه کاری انجام می‌دهید؟ چقدر عدالت دارید؟ عدل را در خود پیاده کن بعد بگو امام زمان بیا. با این وضع نادرستمان می‌گوییم چرا خداوند او را نمی‌فرستد؟ این همه در دنیا تباهی و فساد هست؛ چرا خدا او را نمی فرستد؟ خوب ما چه کاری انجام داده ایم؟ ما چه شباهتی داریم با عدالت؟ نمی شود که برویم و برای خودمان زندگی کنیم و با زن و بچه و زندگی و درس و چیزهای دیگر خود را سرگرم کنیم و اصلاً حواسمان نباشد که پدرمان در چه فشاری به سر می‌برد و ما چه کمکی می‌توانیم به او بکنیم. انگار نه انگار که ما فرزند او هستیم. آیا این زندگی بدین گونه مزه دارد؟ این زندگی است که ما داریم بدون امام زمان خیلی راحت زندگی می‌کنیم؟ خیلی راحت شادیم و می‌نشینیم و می‌گوییم و می‌خندیم و حواسمان هم نیست که پدر آسمانی ما در چه وضعی به سر می‌برد. آدمی زمانی باید بخندد  که وظایفش را انجام داده باشد. خنده و شادی خوب است؛ ولی وقتی را هم باید برای تلاش گذاشته باشیم. بسیجی ها بیشترین خنده را داشتند. شوخی و تفریح داشتند و شادترین دل های عالم را داشتند. اما تلاش هم می کردند. همان که امام فرمودند. بدون تفکر بسیجی، زندگی فایده ندارد. فرمود: خداوندا مرا با بسیجیانم محشور فرما! اصلا انسان زمانی که بسیجی نیست ثابت است. تنها چیزی که امام فرمود می‌تواند این جامعه را نجات دهد، تفکر بسیجی است. شهید رجایی فرمود: پاسدار انقلاب اسلامی کسی نیست که لباس سبز تنش کند و به او بگویند تو پاسدار انقلاب اسلامی هستی. بلکه کسانی هستند که حتی عضو سپاه نیستند؛ اما پاسدار انقلاب اسلامی هستند. اما کسانی هستند که در سپاه هستند؛ ولی پاسدار انقلاب اسلامی نیستند. کسانی هستند که روحانی هستند؛ ولی روحانی نیستند. واقعاً جسمانی و طبیعی هستند. طبیعت گرای محض هستند.  واقعاً نمی شود که ما بدون اضطراب برای امام زمان،  مزه ایمان را بچشیم. باید دل شوره امام زمان را داشته باشیم باید دغدغه او را داشته باشیم. تا آقایمان نیاید، سر و سامان نمی‌گیریم و دنیا هم سر و سامان نمی‌گیرد.  پس سعی کنید ماه مبارک رمضان را ماه نزدیکی خودتان به امام زمان بدانید. در محیط کار و در دانشگاه مواظب باشید فاسد نشوید. در رشته تحصیلی مواظب باشید بسیجی و سرباز بمانید. در خانواده همین طور خوب بمان و همه جا یک نواخت باش. همه جا صاف و یکرنگ سرباز حضرت باشیم و دقت کنیم همه جا و در همه شرایط بسیجی باشیم. همه جا مؤمن و همه جا مسلمان حقیقی باشیم. همه جا محب حقیقی امام زمان و رفیق ایشان باشیم. بخش اول این مطلب را اینجا بخوانید. مباحث استاد شجاعی «شرح زیارت عاشورا» جلسه 12

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10765
زمان انتشار: 17 مارس 2019
| |
ای بهار دلها! بی تو چه بهاری؟!

ای بهار دلها! بی تو چه بهاری؟!

در توصیه های اخلاقی آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) می خوانیم: تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان، می نشینی بگو یا صاحب الزمان، برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان، صبح که از خواب بیدار می‌شوی مؤدب بایست ،صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن. بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن، شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو "السلام علیک یا  صاحب_الزمان" بعد بخواب. شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد. دیگر نمی‌توانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است که، در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود  ثابت قدم می مانند  که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند". و اما دریغا! این همه هیاهو و دغدغه تنها برای آمدن بهار است که مبادا از راه برسد و آماده نباشیم. کاش غوغایی به ‌پا شود، همه به تکاپو بیفتیم برای آمدنت. بهار دل‌ها! کدامین بهار بر کدام شاخسار لبخندت شکوفا می‌شود؟ آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10755
زمان انتشار: 16 مارس 2019
| |
اعمال ام داوود به نیت خلاصی امام زمان(عج) از زندان غیبت

اعمال ام داوود به نیت خلاصی امام زمان(عج) از زندان غیبت

آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

فیلم

1 - اعمال ام داوود به نیت خلاصی امام زمان(عج) از زندان غیبت

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10106
زمان انتشار: 28 فوریه 2021
| |
ماه رجب، ماه رهایی از سردرگمی های زندگی است

پرواز در آسمان رجب؛ جلسه4؛ 97/12/09

ماه رجب، ماه رهایی از سردرگمی های زندگی است

ما در عمرمان سردرگمی های زیادی در مسائل جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی داریم. مثلاً می‌خواهی یک کار اقتصادی بکنی سردرگم هستی که این کار را بکنم یا نکنم. این معامله را انجام بدهم یا نه. این شغل را انتخاب بکنم یا نه. این دارو را بخورم یا نه. با این شخص ازدواج بکنم یا نه. این رشته تحصیلی را انتخاب کنم یا نه.

در مسائل معنوی هم سردرگم است. نمی‌داند که ارتباطش با خانواده آسمانیش چطوری است؟ با اهل بیت چطوری است؟ با خود خدا، با ملائکة الله چطور است؟ یعنی هدایت‌هایی را می‌خواهد که مربوط به جنبه‌های فوق عقلانی است. نمی‌داند باید چه کار بکند. در هر پنج شأن وجودی، انسان سردرگمی و بلاتکلیفی دارد و نمی‌داند باید چه کار بکند. اما باید بدانیم که در همه اینها خدا هدایت‌ می‌کند. چون فرمود: «وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ= هر کس از من هدایت بخواهد، هدایتش می‌کنم». هر کس از من رفع بلاتکلیفی بخواهد در این ماه، من تکلیفش را می‌کنم. یعنی خدا با یک وسیله‌ای دل آدم را می‌برد به یک سویی که درست است. مختلف هم هست؛ ولی بالاخره هدایت می‌کند و یک نور و روشنایی نصیبش می‌کند. یکی از چیزهایی که خیلی مهم است، این است که ببینیم خدا در این ماه از ما چه چیزی خواسته. دعاهای این ماه، نقش هدایت­گری برای ما دارند و ما را از بلا تکلیفی‌­های زیادی در می‌آورند. اگر اهل بیت نبودند ما که از رجب سر در نمی‌آوردیم و نمی‌دانستیم رجب چیست و چه خصوصیاتی دارد. کور و کر وارد آن می‌شدیم و کور و کر هم از آن خارج می‌شدیم. اما الان به ما بصیرت می‌دهند و می‌گویند حواستان باشد که ماه رجب است. ماه رجب، زمان و منطقه امن است و با ماه‌های دیگر خیلی فرق دارد. پس چه کسی از باطن ملکوت این ماه به ما خبر می‌دهد؟ اهل بیت (علیهم السّلام) به ما یاد دادند که در این ماه چه کار کنیم و چطوری وارد اردوگاه زمانی ماه رجب بشویم و چطور از مواهب آن استفاده بکنیم. از همان شب اول، قدم به قدم معصوم دست تو را گرفته و می‌گوید این حرفها را بزن و با خدا اینطوری بگو. «یا من یعطی من لم یسئله و لم یعرفه= ای کسی که عطا می کنی به کسی که از تو درخواستی نمی کند و تو را نمی شناسد». خدا می‌گوید تو من را بشناسی یا نشناسی، از من بخواهی یا نخواهی، من در این ماه به تو می‌دهم. چه رسد به کسی که خدا را می شناسد و از او درخواست می کند. ماه رجب، ماه استجابت دعاهاست ماه رجب مقدمه ای برای پرواز و اوج گرفتن است. خداوند در ماه رجب، درب آسمان را به روی انسان­ها گشوده و ندا می دهد اگر کسی از من درخواست کند او را می آمرزم و هدایت می کنم. این ماه حبل بین بنده و خداست و این ریسمان از آسمان هفتم آویخته شده تا بندگان از طریق آن به خدا برسند. در ادامه فراز حدیث قدسی که فرشتۀ عزیز الهی در ماه رجب از آسمان هفتم تا صبح ندا می‌دهد، به اینجا رسیدیم که «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ = هر كه در این ماه مرا بخواند اجابتش كنم». «دعانی» یعنی هر کس صدایم کند. یعنی جواب کسی که مرا صدا کند را می‌دهم. در روایت داریم که خدا اصلاً جواب بعضی ها را نمی‌دهد و برای شنیدن حرف بعضی‌ها خدا گوشی ندارد. چون دوستشان ندارد و حوصله‌شان را ندارد و قبولشان ندارد، حرف‌هایشان را هم که حرفهای بی‌منطقی است گوش نمی‌کند. پس اصلاً دعاها را اجابت نمی‌کند. مثلاً کسی که کار نمی‌کند، مدام از خدا روزی می‌خواهد، تنبل است. او روزیش را خودش می‌بنندد. یا بعضی‌ها به روزی کم قانع نیستند، و می‌خواهند روزی شان یک دفعه زیاد بشود. اما کار نمی‌کنند و می‌گویند این کارها که کار نیست. در حالی که این فکر اشتباهی است. زیرا هر کس با کار و درآمد کم کارش را شروع بکند، روزیش زیاد می‌شود. بعد هم دعا می‌کند خدایا چرا مشکل من حل نمی‌شود. خدا می‌گوید یک کار کم را شروع کن تا روزیت را زیاد کنم. بیکاری ننگ و گناه است. از یک رزق کوچک شروع کن تا خدا برکت را به تو ‌بدهد. ولی اینکه تو از الان انتظار داری یک دفعه یک درآمد چند میلیونی داشته باشی، معقول نیست. هیچ وقت کم را رها نکنید به خاطر اینکه کم است. با کم شروع کنید، خدا به شما برکت می‌دهد. یا مثلاً درس نمی‌خواند بعد می‌گوید خدایا من در دانشگاه و امتحان و کنکور قبول بشوم. خدا جز با رعایت مجاری طبیعی که خودش قرار داده، به کسی چیزی نمی دهد. چون این ناموس و قوانین خودش هست. خدا می‌گوید این مسیری که من گفتم را برو، از من هم کمک بخواه تا من هم به تو کمک ‌کنم. گفتیم ماه رجب خیلی خاص است و همه شرائط، قوانین، مقررات و همه چیز در ماه رجب برداشته می‌شود. حتی خدا واسطه‌ها را هم برمی‌دارد. در واقع در ماه رجب خود بنده شرافت دارد، خود بنده اعتبار پیدا می‌کند. حتی اگر گناهکار هم باشد، یک قیمت و ارزشی دارد. ماه رجب خیلی خیلی ویژه است. متوجه این باشید که خدا با همه وجودش آغوشش را به روی بندگانش باز کرده است. برای همین فرمود: «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ= اگر کسی من را در این ماه صدا کند، من اجابتش می‌‌کنم و جوابش را می‌دهم. پس ناامید نشوید و نگویید من هزار تا مشکل دارم، گناه دارم، آلوده هستم، معصیت کردم، چنین و چنان هستم. اصلاً این حرفها را نزنید. هر کس و هر طور باشی، خدا جوابت را می‌دهد. ماه رجب، غیر از ماه‌های دیگر است. ماه رجب ریسمانی است بین بنده و خدا خدا می گوید: «وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی‏= من این ماه را یک ریسمان بین خودم و بنده‌ام قرار دادم». ببینید خداوند چقدر رسا حرف می‌زند. رجب اینقدر قشنگ است. اما گرفتن این ریسمان هنر و آمادگی و وقت گذاشتن و تمرکز می‌خواهد. باید بدانی که در این ماه چطوری رفتار کنی. باید «تصمیمات‌مان، افکارمان، آرزوهای‌مان و عشق‌های‌مان» را در این ماه تنظیم کنیم. «فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی‏= هر کس اعتصام بکند به ریسمان ماه رجب، به خودم وصل می‌شود». ببینید خدا چقدر قشنگ حرف می‌زند. می فرماید ماه رجب، حبل اتصال به خود خداست. چه چیزی از این قشنگ‌تر که یک دفعه آدم همه موانع را بردارد و به خدا وصل بشود. خوش به حال کسی که حرف زدن عاشقانه با خدا را بلد باشد و این رمز‌ها را بشناسد و بداند خدا چه طور با او حرف می‌زند. یکبار دیگر نامه خدا را با هم مرور کنیم: «یَقُولُ اللهُ تَعَالَى أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِی الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِی فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی‏= خداوند تعالی می گوید: من همنشین کسی هستم که همنشین من باشد. من مطیع کسی هستم که مطیع من باشد. من آمرزنده ی کسی هستم که از من طلب آمرزش کند. این ماه، ماه من است و بنده بنده ی من است و رحمت رحمت من است. پس هر کس در این ماه مرا بخواند، اجابتش می کنم و هر کس از من درخواست کند، عطایش می کنم. هر کس از من طلب هدایت کند، هدایتش می کنم. این ماه را ریسمانی بین خودم و بنده ام قرار دادم؛ پس هر کس به آن چنگ زند، به من می رسد». این نامه عاشقانه خدا به بنده اش است. آدم باید زبان‌فهم باشد. خدا 22 بار به بنده می‌گوید من هستم. شما تا حالا شده پیش  کسی که خیلی عاشقت است، مثلا پدر و مادرت ۲۲ بار به تو بگوید من هستم و من پشت تو هستم و من هستم و هر چه بخواهی، در کنارت هستم و اجابتت می‌کنم و حرف‌هایت را گوش می‌کنم و هر چه بخواهی هدایتت می‌کنم! اگر گوش داشته باشیم، این ندا را از آسمان هفتم می‌شنویم. اگر با چنین وضعی، کسی جهنم برود حقش هست و لیاقتش همان جهنم رفتن است. آدم‌هایی که به جهنم رفتند، شیفته جهنم بودند و عاشق جهنم بودند که رفتند. از بهشت خوششان نمی‌آمد. از مظاهر خدا، رنگ خدا، بوی خدا، مظاهر خانواده آسمانی، رنگ و بوی خانواده آسمانی‌شان، از سبک زندگی بهشتیان خوششان نمی‌آمده که به جهنم رفتند. خودش خواسته جهنم برود، دوست داشته جهنم برود. دعاها و اعمال مشترک ماه رجب خدا در این ماه، شراب هایی ریخته که فوق‌العاده شیرین و مهم هستند. از جمله دعاهای این ماه که عبارتنداز؛ «یَا مَنْ‏ یَمْلِكُ‏ حَوَائِجَ السَّائِلِین‏» از امام زین‌العابدین است که بعد از نمازها خوانده می‌شود. «خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَى غَیْرِكَ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك ...‏». یعنی خسران می‌رود سراغ کسی که در این ماه برود در خانه کسی غیر از خود خدا و التماس کسی را بکند و از کسی خواهش بکند و خودش را کوچک و ذلیل بکند. فقط در خانه خدا برو، به هیچ کس و آدمی فکر نکن. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ‏ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَك ‏...» خدا کند که بشود در خلوت آدم اینها را بخواند.«وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِی‏»؛ « اللَّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ‏ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَةِ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَ الْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ وَ النِّعَمِ الْجَسِیمَة ...»؛ «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ ...» خدایا من هر چیزی که اهل بیت می‌خواهند، من همه آنها را می‌خواهم. این دعای امام زمان علیه‌السلام خیلی ویژه است. یعنی اگر کسی دعاشناس باشد، حتی اگر نداند امام زمان این را گفته، می‌خواند می‌گوید این مال آقا است. چون آقا شیعیان را خیلی تحویل گرفته، درجه خواسته‌ها را خیلی بالا برده، امام زمان علیه‌السلام خیلی مهربان است. اما ما مهربان نیستیم. ما با حضرت خشن هستیم.  دعای تولدهای امامان را داریم. چون دو امام ما در این ماه متولد شدند.  دو تا دعا هست زمانی که شما وارد حرم می‌شوید، این دعاها دعای میکده‌ای است.«الْحَمْدُ لِله الَّذِی‏ أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِیَائِه...‏» بعد هم دعای «یَا مَنْ‏ أَرْجُوهُ و ...». در آخر، استغفارها را برای خودتان بنویسید و سعی کنید از الان یک دفترچه برای خودتان تهیه کنید و اعمال ماه رجب را در آن بنویسید و همیشه همراهتان داشته باشید. هر روز استغفار بگویید که عالی است. اینها اعمال مشترک هستند.  یکسری اعمال در ماه رجب، از شب اول شروع می‌شود به همراه نمازها تا ایام البیض. هر کس می‌‌تواند در ایام البیض به میکده برود. اگر می توانید سه روز اعتکاف را بروید. در این شبها و بخصوص ایام البیض چند دعای خیلی زیبا دارد که خیلی غوغا است. روزه‌ها را خیلی جدی بگیرید، روزه‌ها مرحله به مرحله آدم را اوج می‌دهد. هر کس هر چه بیشتر می‌تواند روزه بگیرد. وجود انسان را صاف و نورانی می‌کند. اگر کسی روزه نمی تواند بگیرد، دعاهایی هست که ثواب روزه را دارد. قا/161 مطالب مرتبط آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب

صوت

1 - ماه رجب، ماه رهایی از سردرگمی های زندگی است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10103
زمان انتشار: 8 ژوئن 2019
| |
داستان شفای شیخ حر عاملی با دعای امام عصر (عج)

داستان شفای شیخ حر عاملی با دعای امام عصر (عج)

اگر در صحن عتیق (انقلاب اسلامی) حرم مطهر رضوی (علیه آلاف التحیّة و الثناء) دوری بزنی، نظرت به حجره‌ای جلب می‌شود که رفت و آمد زائران این بارگاه ملکوتی در آن قابل توجه است. مرقد و بارگاهی با ضریح نقره ای در آن حجره وجود دارد که متعلق است به یکی از ستارگان درخشان آسمان علم و فقاهت.

عالمان علم اخلاق زیارت او را بر زیارت امام رۆوف (علیه‌السلام) مقدم می‌شمرده و شاگردان خویش را نیز به این عمل امر می نمودند و بدین طریق آن جناب را به درگاه سلطان عشق؛ حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) شفیع خویش می‌نمودند. کمتر کسی است که در مسائل دینی ورودی هر چند مختصر داشته باشد ولی نام پر آوازه ی او را ندیده یا نشنود. نسب او با ۳۶ واسطه به حر بن یزید ریاحی (علیه الرحمة) می‌رسد. او «محمد بن حسن عاملی» است و همگان او را با نام «شیخ حر عاملی» می شناسند. آن جناب در سال ۱۰۳۳ هـ.ق در روستای «مشغره» از توابع جبع چشم به جهان گشود. صاحب اعیان الشیعه درباره این منطقه می‌نویسد: «جبع یكی از مراكز مهم جبل عامل است كه شخصیتهای ارزنده‌ای همچون شیخ بهایی و شهید ثانی، تحویل جامعه اسلامی داده است. [۱]» آثار ارزشمند متعددی از وی بر جای مانده است، ولی مهمترین کتاب او « وسائل الشیعة » است. این همان کتاب معروفی است که «شیخ حر» را با آن و آن را با «شیخ حر» می شناسند. این اثر گرانسنگ، یكی از كتابهای مرجع در زمینه احادیث اهل بیت(علیهم السلام) است كه از اعتبار و اعتماد خاصی در میان كتابهای حدیثی برخوردار است. در این كتاب، نویسنده روش خاص خود را بكار برده و احادیث فقهی كه فقها در استنباط احكام شرعی بدان نیازمندند و بر آنها تكیه می‌زنند جمع‌آوری كرده است و شمار آنان به بیست هزار حدیث می‌رسد كه شیخ حر از مصادر و كتب معتبر شیعه چون اصول كافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب و كتب دیگر كه شمار آنها به هفتاد منبع و مأخذ می‌رسد جمع ‌آورده است. بنابر آنچه در کتب تاریخی مذکور است، آن عالم ربانی در سال بیست و یکم ماه رمضان المبارک سال ۱۱۰۴ هـ.ق دیده از جهان فروبست. پس از وفات، پیکرش را در زیر گنبد امام رۆوف؛ حضرت رضا(علیه السلام) قرار داده و به امامت برادرش بر آن نماز خوانده شد، سپس در حجره ی کناری مدرسه میرزا جعفر به خاک سپرده شد. [۲] آن جناب، بنابر آنچه در کتاب «اثبات الهداة» مضبوط است، بارها به زیارت و دیدار ولی عصر خویش، حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف) نائل گردیده است. داستان زیر یکی از تشرفات او در این باب است که خود این چنین تعریف می‌کند: «من در زمان كودكى و سن ده سالگى به بیمارى سختى مبتلا شدم و چنان حالم منقلب و دگرگون شد كه بستگان و نزدیكان من جمع شده و گریه مى‌كردند و یقین پیدا كردند كه من در آن شب خواهم مرد و از این ‌رو آماده سوگوارى براى من گردیدند. در این اثناء در میان خواب و بیدارى، پیغمبر و دوازده امام «صلوات‌اللّه‌علیهم» را دیدم بر آنان سلام كرده با یك‌یك، آن بزرگواران مصافحه نمودم و میان من و حضرت صادق علیه‌السّلام سخنى گذشت كه در خاطرم نماند. تنها به خاطر مانده كه آن حضرت در حق من دعا فرمود. پس به حضرت صاحب علیه‌السّلام سلام كردم و با آن جناب، مصافحه نمودم و گریستم و عرض كردم: اى مولاى من، مى‌ترسم در این بیمارى بمیرم در حالى‌كه مقصد خود را از علم و عمل به دست نیاورده‌ام. آن حضرت فرمود: نترس زیرا در این بیمارى از دنیا نخواهى رفت بلكه خداوند تبارك و تعالى تو را شفا مى‌دهد و عمرى طولانى خواهى داشت. آن گاه قدحى را كه در دست مباركشان بود به دست من دادند و من از آن آشامیدم و همان وقت، سلامتى خود را باز یافتم و بیمارى من به كلى مرتفع گردید و نشستم و نزدیكان من تعجّب مى‌كردند لیكن من جریان را براى آنان نگفتم تا بعد از چند روز كه این قضیّه را براى آنان نقل كردم. [۳]» ۱.اعیان الشیعه، ج ۱ ، ص ۱۹۹ ۲.سجع البلابل، ج ۱ ، مقدمه ۳.اثبات الهداة، ج ۵ ، باب معجزات إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات. شیخ حر عاملی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10102
زمان انتشار: 7 مارس 2019
| |
داستان شیرین تشرّف آیت‌الله نمازی خدمت امام زمان(عج)

داستان شیرین تشرّف آیت‌الله نمازی خدمت امام زمان(عج)

آیت‌الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی از سلسله سعادتمندان و زمره نیکبختانی است که در سفر بیت‌الله پس از حادثه‌ای هولناک به همراه جمعی از حاجیان و زائران خانه خدا، موفق به دیدار جمال دلربای حضرت بقیه الله ـ ارواحنا فداه ـ می‌شود.
حادثه از آن جا آغاز می‌شود که با اشتباه و غرور و حرف نشنوی یکی از رانندگان به نام «اصغرآقا» اتوبوس حامل حجّاج در برهوت و بیابان‌های عربستان راه را گم می‌کند و پس از پیمودن مسافتی طولانی راه به جایی نمی‌برند. در این هنگام آب آشامیدنی و بنزین نیز به پایان رسیده و سرانجام حاجیان ناامیدانه دل بر مرگ می‌نهند. به درخواست آیت‌الله نمازی، توسلی به آستان فریادرس بیچارگان، امام زمان(ع) جسته می‌شود و این توسل و توجّه کارساز می‌افتد و عنایت امام عصر(ع) از آنان دستگیری می‌نماید و حاجیان نیم‌روز با حضرت بقیّه الله(ع) همسفر می‌شوند..

آیت‌الله نمازی، انگیزه خود از نقل این تشرّف را شادی دل مؤمنان مشتاق به دیدار امام عصر(ع) بیان داشته و می‌فرماید: «این تشرّف را برای تذّکر و عمل به آیه «وذکّر فانّ الذکری تنفع المؤمنین» نقل می‌کنم و امیدوارم که این تذکّر، موثر واقع شود و قلوب مؤمنان با استماع این حکایت، از محبّت به حضرت بقیه الله سرشار گردد. این حقیر ناقابل مورد مرحمت حضرت حق ـ جلّ و علا ـ واقع شدم و خداوند سعادت تشرّف به محضر حضرت مهدی(ع) را نصیبم کرد و حدود نصف روز در خدمت آن حضرت بودیم و پس از این که غایب شدند، دانستیم که ایشان، حضرت بقیه الله ـ ارواحنا فداه ـ بوده‌اند»۱ لازم به یادآوری است که جناب نمازی شاهرودی تشرّفات دیگری هم به محضر امام زمان(ع) داشته‌اند که طالبان می‌توانند به کتاب مجالس حضرت مهدی مراجعه نمایند. دامن این مقدمه را بر می‌چینیم و خوشتر آن است که سرّ دلبران را از زبان خود ایشان نه دیگران بشنویم. این شما و این سوغات سفر، و ارمغان راه. دیـدار یار غائب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد در سال ۱۳۳۶ هجری از تهران به همراه جمعی از برادران ایمانی به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. امیرالحاج و سرپرست ما «صدر الاشراف» بود. در آن زمان چیزی حدود ۲۵۰ تومان تا ۳۰۰ تومان می‌گرفتند و با ماشین‌هایی قرار‌داد می‌بستند که ما را به مکّه رسانده و از آن جا به عراق بازگردانند. من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیت‌الله الحرام مشرّف می‌شدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت می‌کردم. آن سال در راه بازگشت به عراق به خاطر مسائلی، عربستان قوانینی برای ماشین‌های حجّاج وضع کرده بود و آن این که ماشین‌های زائران خانه خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند. هر کاروان یک سرپرست داشت و یک ماشین هم، لوازم یدکی و ملزومات دیگر را همراه کاروان حمل می‌کرد. ضمناً دو ماشین پلیس، یکی در جلو و دیگری در عقب کاروان وظیفه حفاظت از قافله را بر عهده داشت ماشین ما دو راننده به نام‌های محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّه تهران بودند. هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی می‌کرد. از قضا ماشینِ ما در آخر صف، پشت سر همه ماشین‌ها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد و شروع کرد به غُرو لُند کردن و این که در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم. من باید از صفِ ماشین‌ها خارج می‌شوم و می‌روم در جلوی ماشین‌های دیگر قرار می‌گیرم. گم شدن در بیابان اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشین‌ها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. من به خاطر سفرهای متمادی می‌دانستم که بیابان‌های عربستان بی‌سروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند. اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازه کافی آب و بنزین داریم و می‌توانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم. او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند. کم‌کم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم. وقتی از ماشین پیاده شدم؛ به آسمان نگاه کردم و دیدم که فاصله ما با هفت برادران (هفت اورنگ) زیاد شده، فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمده‌ایم به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همین‌جا بیتوته می‌کنیم و فردا صبح از همان راهی که آمده‌ایم، باز می‌گردیم». فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما از آن جا که صحراهای حجاز دارای شن‌های نرم است و باد آن‌ها را پیوسته حرکت می‌دهد، نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم. هیچ اثری از راه دیشب بر سینه صحرا نبود از آن طرف، ماشین هم مرتّب در شن‌ها فرو می‌رفت، جهت‌های متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید. فردا صبح روز سوم، آب و بنزین هم تمام شد. ابرهای ناامیدی همه وحشت‌زده و ناامید شده بودیم. من به عنوان روحانی کاروان و کسی که سفرهای زیادی به خانه خدا آمده بودم گفتم: «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد. اما چاره‌ای هم نیست، بیاید همگی به امام زمان(ع) متوسّل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید، زهی سعادت و خوشبختی، اما اگر به فریاد ما نرسد همگی در این بیابان مُرده، طعمه حیوانات خواهیم شد. بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بی‌رمق بیفتد، هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود که اگر مرگ به سراغ ما آمد، در آن گودال‌ها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمه حیوانات نشود و با گذشت زمان، باد وزیده و شن‌ها را روی ما بریزد و در زیر شن‌ها مدفون شویم. همه مشغول شدند و هر یک برای خود قبری کند و در این حال به حاجیان گفتم: جلوی قبر خود بنشینند تا به چهارده معصوم(ع) توسّلی بجوییم و خودم شروع به خواندن دعای توسّل کردم. ابتدا به رسول خدا(ص)، بعد به حضرت زهرا(س) و سپس به سایر امامان(ع)، وقتی به امام عصر(ع) رسیدم، روضه‌ای خواندم و گریه زیادی کردیم. در این حال الهام شدم که همه با هم «آقا» را با این ذکر بخوانیم: « یا فارس الحجاز أدرکنا، یا اباصالح المهدی ادرکنا، یا صاحب‌الزمان ادرکنا» همه با حال ناامیدی و گریه و زاری این ذکر شریف را تکرار می‌کردیم و آقا را صدا می‌زدیم. به حاجیان گفتم: « با خدا قرار بگذارید که اگر نجات یافتیم همه اموالی که به همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم، با خدا عهد ببندیم که اگر نیازمندی به ما مراجعه کرد در حقّ او کوتاهی نکنیم و بقیه عمرمان را در برآوردن نیازهای مردم کوشا و ساعی باشیم». اضطرار و انقطاع کامل بعد از توسّل و توجّه، هر کسی مشغول راز و نیاز با خدای خود شده، من هم از جمع، جدا شدم و پشتِ تپه کوچکی رفتم و با خدای خود سخنانی گفتم که بماند. به امام زمان عرضه داشتم: «آقا جان اگر الان به فریاد ما نرسی، پس کی و کجا به فریادمان خواهی رسید». گریه و توسل عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در مدّت عمرم چنین حالت شیرینی چه قبل و چه بعد از آن حادثه، دیگر در من پیدا نشد. باران رحمت در حال توسّل و تضرّع بودم که ناگهان آقایی در شکل و شمایل یک مرد عرب، به همراه هفت شتر که بارهایی بر آنان بود، در برابرم ظاهر شد. با آن‌که بیابان صاف و همواری در مقابل من بود و همه چیز از مسافت دور قابل رؤیت و دیدن بود، اما من آمدن او را ندیدم و متوجّه نشدم. خیال کردم از عرب‌های حجاز است و احیاناً شتربانی است که همراه شترهایش به مسافرت می‌رود و یا شاید رهگذری است که تصادفاً از این بیابان عبور می‌کرده است. با دیدن او به حدّی خوشحال شدم که از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدم. با دیدن او خود را در جَریه که مرز میان عربستان و عراق بود می‌دیدم. با خود گفتم: این آقا حتماً راه رسیدن به «جریه» را می‌داند و ما را راهنمایی خواهد کرد. در حال بشاشت و شادمانی بودم که دیدم آن آقا به طرف من آمد، من هم از جا برخاستم و با خوشحالی به طرف او رفتم و به او سلام کردم. در پاسخ فرمود: «علیکم السلام و رحمه الله و برکاته». به هم که رسیدیم روبوسی کرده، من صورت او را بوسیدم. شمایل او در اوج زیبایی و جذّابیّت بود، و چشم و ابرو و صورت بسیار زیبا و نورانی داشتند. پس از سلام و روبوسی به زبان عربی فرمودند: «ضیّعتم الطریق؛ راه را گم کرده‌اید؟» گفتم: بله. فرمودند: من آمده‌ام که راه را به شما نشان دهم. عرض کردم: خیلی ممنون. بعد فرمودند: از این راه مستقیم بروید و از میان آن دو کوه بگذرید، به دو کوه دیگر می‌رسید، از میان آن‌ها هم بگذرید، جادّه برای شما نمایان می‌شود بعد طرف چپ را بگیرید تا به جریه برسید. آقا پس از نشان دادن راه فرمودند: « النذور الّذی نذرتم لیس بصحیح؛ نذرهایی که کرده‌اید، صحیح نیست». عرض کردم: چرا، آقای من؟ فرمودند: «نذر شما مرجوح است، اگر همه دارایی خود را در راه خدا انفاق کنید چگونه به عراق می‌روید؟ در حالی که شما چهل روز در عراق می‌باشید و به زیارت امام حسین(ع) و امیرمؤمنان(ع) و سایر امامان(ع) مشرّف می‌شوید، اگر آن چه راه همراه دارید، در راه خدا انفاق کنید، در مسیر، بدون خرجی می‌مانید و مجبور به تکدّی و گدایی می‌شوید و تکدّی هم حرام است. آن‌چه را از مال و دارایی به همراه دارید، الان قیمت کرده و بنویسید و وقتی به وطن خودتان رسیدید به اندازه آن در راه خدا انفاق کنید، اکنون عمل به نذرتان مرجوح است.» سپس فرمود: «رفقایت را صدا کن و فوراً سوار شوید، الان که به راه بیفتید اوّل مغرب در جریه هستید.» دوستان ما هنوز در حال گریه و انابه و توسّل و تضرّع بودند و ما را نمی‌دیدند، اما ما آنان را می‌دیدیم. وقتی آن‌ها را صدا کردم، با دیدن ما یک‌باره از جا برخاستیم و با خوشحالی به طرف ما آمدند. یکی یکی سلام کرده، دست آقا را بوسیدند. آن‌گاه حضرت فرمودند: «سوار شوید و از همین راه بروید». به دوستان گفتم: «آقا راه را به من نشان دادند، سوار شوید تا برویم». یکی از حاجیان به نام «حاج محمّد شاه حسینی» به من گفت: «حاج آقا! اگر راه بیفتیم ممکن است ماشین دوباره در شن‌ها فرو رود یا این که مجدّداً راه را گم کنیم. بیایید پول‌های نذر شده را همین الان به این مرد عرب به مقداری که می‌خواهد بدهیم، تا زحمت کشیده تا رسیدن به مقصد ما را همراهی کند». آقا وقتی سخن حاجی مذکور را شنیدند، فرمودند: «[شیخ اسماعیل] جلوی من به همه آن‌ها بگو که نذر آن‌ها صحیح نیست». من هم به حاج محمّد و سایر حجّاج گفتم: «آقا می‌فرمایند نذر شما مرجوح است و صحیح نمی‌باشد، اگر همه دارایی و اموال‌تان را الان در راه خدا بدهید با کدام پول می‌خواهید به عراق بروید و از آن‌جا به ایران برگردید؟ در عراق مجبور به تکدّی و گدایی می‌شوید و گدایی هم حرام است». آن آقا همچنین فرمودند: «من می‌دانم پولی که همراه دارید برای شما در سفر کافی است وگرنه خودم به شما پول می‌دادم». ما دیدیدم نمی‌توانیم آقا را با پرداخت پول با خود همراه کنیم، یک‌باره به قلبم الهام شد که آقا اهل حجاز هستند و اهل حجاز در سوگند به قرآن و احترام به آن خیلی عقیده‌مند می‌باشند به همین خاطر قرآن کوچکی که در جیب بغلم بود بیرون آورده و ایشان را به قرآن سوگند دادم. آقا فرمودند: «چرا به قرآن قسم می‌خوری؟ به قرآن قسم نخور! باشد حالا که مرا به قرآن قسم دادی می‌آیم». سپس فرمودند: «علی اصغر مقصّر است (که باعث گم شدن شما شد)، اکنون محمود رانندگی کند من هم وسط (صندلی کنار راننده) می‌نشینم و شما (شیخ اسماعیل) هم کنار من بنشین به رفقا هم بگو زودتر سوار شوند.» به محمودآقا گفتم: تو رانندگی کن. آقا شترهایشان را همان جا خوابانیدند و خودشان کنار راننده نشستند و من هم کنار ایشان نشستم. حرکت حاج محمود پشت فرمان نشست آقا به من فرمودند: «بگو ماشین را روشن کند». در این حال هیچ یک از مسافران و راننده‌‌ها به نداشتن بنزین و آب توجّهی نداشتند. حاج محمود استارت زد، ماشین روشن شد و به راه افتاد. در این لحظه دیدم آقا، انگشت سبابه‌اشان را حرکت دادند امّا من از رمز و راز آن آگاه نبودم. ماشین بدون این‌که در شن‌ها فرو رود، به سرعت راه خود را می‌پیمود. وقتی از میان آن دو کوه گذشتیم همان‌طور که آقا فرموده بودند دو کوه دیگر ظاهر شد. آقا فرمودند: «بگو از میان این دو کوه حرکت کند». من به حاج محمود آقا گفتم: از وسط دو کوه حرکت کن. آقا با این که اصلاً فارسی سخن نگفتند و تنها با من به عربی صحبت می‌کردند اما نام من و سایر زوّار و حجّاج و راننده‌ها را می‌دانستند و همه را به اسم، نام می‌بردند و سخنان فارسی ما را متوجّه شده، پاسخ می‌گفتند. وقتی به وسط دو کوه رسیدیم، حضرت به آسمان نگاهی کرده، فرمودند: «الآن اوّل ظهر است. به راننده بگو بایستد. همه پایین بیایید و نماز خود را بخوانید. من هم نماز خود را بخوانم، بعد از نماز رفقا بعد از نماز سوار شده و ناهار را هم در ماشین بخورند تا اول مغرب ان‌شاءالله به جریه برسیم». من سخنان آقا را به حاج محمود گفتم، ایشان هم ماشین را نگه داشت. وقتی دوستان پیاده شدند آقا فرمودند: «آب که ندارید؟» عرض کردم: خیر، آبی نداریم. حضرت در این هنگام درختچه خاری را که به ضخامت یک عصا بود به من نشان دادند و فرمودند: «آن درخت را که می‌بینی، کنار آن چاهی است. بروید، آب بنوشید، وضو بگیرید و نماز بخوانید، مشک‌ها را هم پُر کرده، ماشین‌تان را هم آب کنید. من همین‌جا نماز می‌خوانم، من وضو دارم.» وقتی به آن درختچه رسیدیم، چاهی دیدیم که آبی زلال و گوارا داشت و حدود یک وجب یا کمی بیشتر از سطح زمین پایین‌تر بود. به راحتی دستمان به آب می‌رسید و می‌توانستیم از آن آب نوشیده و وضو بگیریم. خلاصه بعد از انجام کارها و خواندن نماز، آقا هم که نمازشان به پایان رسیده بود، تشریف آوردند و فرمودند: «همه ناهارشان را داخل ماشین بخورند» بعد از این که ماشین به راه افتاد، من مقداری آجیل و خوراکی برداشته، به حضرت تعارف کردم اما ایشان چیزی برنداشتند و فرمودند: «نمی‌خواهم». مقداری نان که خودم در «شاهرود» از گندم خوب و تمیز درست کرده بودم، به ایشان تعارف کردم که حضرت مقداری برداشتند اما ندیدم که بخورند. آن‌گاه حضرت از بعضی از شهرهای ایران مانند همدان، کرمانشاه، مشهد تعریف کردند و از بعضی از علما مانند «ملاّ علی همدانی» تمجید نمودند. و درباره حضرت «آیت‌الله وحید خراسانی» ـ حفظه الله ـ که در آن زمان به شیخ حسین خراسانی معروف بودند، توجهی نموده، فرمودند: «برکات و عنایات ما به ایشان می‌رسد». آن‌گاه مقداری هم به من امیدواری داده، فرمودند: «شما ان‌شاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد». و درباره ناراحتی‌هایی که داشتم، دلداری دادند، بحمدالله، آن گرفتاری‌ها برطرف شد. در طیّ مسیر درباره بعضی از علما، صحبت‌هایی به میان آمد ـ آقا از بعضی از مراجع مثل «آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی» و دیگر آقایان تعریف و تمجید کردند. ایران از برکات اهل بیت برخوردار است حضرت در پاسخ بعضی از مسائلی که خدمتشان عرض می‌کردم، می‌فرمودند: «همه این‌ها از برکات ما اهل بیت است». در این حین عرضه داشتم: «در جاده‌های ایران، چند فرسخ به چند فرسخ، قهوه‌خانه، آب، روشنایی و میوه است. اما این‌جا هیچ چیز نیست». حضرت فرمودند: «در همه جای ایران، نعمت وافر و فراوان است و همه آن‌ها از برکات ما اهل بیت است» و من غافل از همه جا و همه چیز، اصلاً متوجّه مقصود آن حضرت نبودم. ماشین همچنان راه خود را با قدرت می‌پیمود تا این‌که اول مغرب ـ همان ‌طور که آقا فرموده بودند ـ به جریه در مرز میان عراق و عربستان رسیدیم. در این هنگام آقا فرمودند: «من دیگر می‌روم. از این جا به بعد راه را به تنهایی نروید. امشب را در جریه بمانید، فردا یک قافله صدتایی از مکّه می‌آید، شما با آن قافله همراه شوید.» عرض کردم: چشم! امشب همین جا می‌مانیم. شما هم نزد ما بمانید و میهمان ما باشید. حضرت فرمودند: «شیخ اسماعیل! من کار زیادی دارم، تو مرا به قرآن قسم دادی، من هم اجابت کردم. من باید بروم و شما را به خدا می‌سپارم و دوباره تکرار می‌کنم. آن نذری که کردید، صحیح نیست. شما مراقب باشید که این‌ها دارایی‌شان را به کسی نبخشند همان‌طور که قبلاً گفتم اموالتان را حساب کنید و بنویسید، بعد در وطن خودتان به اندازه آن انفاق کنید». ما حدود سه ساعت به ظهر مانده همراه آقا سوار ماشین شدیم و تا مغرب خدمت ایشان بودیم. امام عصر(ع) پیوسته مشغول ذکر بودند اما من متوجه نبودم که چه ذکری را می‌گویند. شالی به کمرشان بسته بودند و به هیئت اعراب حجاز شمشیری بزرگ در طرف راست و شمشیر کوچکی در طرف چپ خود آویخته بودند و چیزی مانند یشناق (نوعی سرپوش) که عرب‌ها بر سرشان می‌اندازند، به سر مبارک انداخته بودند اما پیشانی نورانی و ابروهای کمند و چشمان جذّاب‌شان کاملاً دیده می‌شود و خیلی خوش‌اخلاق بودند. در این هنگام من برای انجام کاری از ایشان اجازه خواستم. ایشان چند قدمی همراهی کردند و همین طور که مشغول صحبت بودم دیگر آقا را ندیدم، تازه فهمیدم که چه بر سرمان آمده است. رفقا را صدا زدم؛ حاج عبدالله! حاج محمد! کور باطن‌ها! از صبح تا حالا حدمت آقا بودیم اما او را نشناختیم با گفتن این سخن و فهمیدن موضوع همه شروع به گریه کردند. صدای گریه حجّاج بلند شد. بر اثر گریه زیاد و سر و صدا، چند تا از شُرطه‌ها و پلیس‌ها با عجله در خیمه‌ای که برپا کرده‌ بودیم آمدند و گفتند: «کی مرده؟» آنان خیال می‌کردند کسی از گروه ما مُرده است و ما برای او گریه و زاری می‌کنیم. من گفتم: «کسی نمرده، ما راه را گم کرده بودیم، حالا که راه را پیدا کرده‌ایم، گریه می‌کنیم». یکی از آنان گفت: «خدا را شکر کنید که راه را پیدا کردید، این که گریه ندارد». در این حال که ما با شُرطه‌ها مشغول صحبت بودیم، صدای اذان بلند شد و مغرب شده بود. به راننده‌ها گفتم: «اسم شما را از کجا می‌دانست؟ اصغرآقا اسم تو را از کجا می‌دانست که فرمود: «اصغر آقا مقصّر است» اصغرآقا بنا کرد به سر زدن و گریه کردن و گفت: راست گفتید. تقصیر من بود، من سبب گم شدن شما شدم. گفتم: الحمدلله، عاقبتش بخیر شد، تو ما را گم کردی، اما الحمدلله به نعمت ملاقات مولایمان رسیدیم.۲ نکته‌های نابی که از این تشرف نتیجه می گیریم تشرّف کم نظیر آیت‌الله نمازی شاهرودی در بردارنده لطایف و دقایقی است که به اندازه بضاعت این قلم به برخی از آن برداشت‌‌ها و نکات اشارتی هر چند کوتاه می‌رود و درک و دریافت حقایق پنهان دیگر به خواننده فهیم و فرزانه موعود واگذار می‌شود. ضمناً برخی از این نکته‌ها در ذیل این تشرف توسط گردآورنده خاطرنشان شده است: 1) احترام قلبی و قالبی فراوانی که انسان‌ها ـ و حتی سایر پدیده‌ها ـ در برابر معصومین(ع) دارند خود از آیات و معجزات است. چنان‌چه در این تشرّف آمده: «وقتی که آن‌ها را صدا کردم با دیدن ما، یک‌باره از جا برخاسته، با خوشحالی به طرف ما آمدند و یکی یکی سلام کردند و دستِ آقا را بوسیدند». 2) معصومین به همه زبان‌ها و لغات آشنایی دارند. در این تشرف با این‌که امام زمان(ع) به زبان عربی با نمازی شاهرودی سخن می‌گوید اما به ضمیر و زبان فارسی حجّاج آشنایی دارد، سخنان آنان را می‌داند و نیّت ایشان را می‌خواند و پاسخ آن‌ها را می‌دهد و ایشان و حتی راننده‌ها را به اسم می‌خواند. در این‌جا مناسب می‌نماید که به دو روایت در این موضوع اشاره شود. در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) که مرحوم شیخ صدوق روایات مربوط به امام رضا(ع) را گردآوری کرده، بابی تحت عنوان «باب معرفته بجمیع اللغات» یعنی آگاهی و شناخت امام معصوم به همه زبان‌ها وجود دارد. در آن‌جا آورده شده: داوود بن قاسم جعفری روایت کرد و گفت: «من با حضرت رضا(ع) هم غذا می‌شدم، آن حضرت گاهی به زبان صقلبی (= اسلاوها) و گاهی به زبان فارسی غلامان خود را می‌خواند و بسا من غلام خود را برای انجام کاری نزد آن حضرت می‌فرستادم ایشان با زبان فارسی تکلّم می‌کرد.» در ادامه از اباصلت هروی آمده است: حضرت رضا، با افراد مختلف با زبان خودشان گفت‌وگو می‌کرد و به خدا قسم فصیح‌ترین مردمان و آگاه‌ترین آنان به هر زبان و لغتی بود. روزی به حضرتش عرضه داشتم: «ای پس رسول خدا! من در شگفتم از این‌که شما به تمامی لغات این گونه تسلّط دارید». فرمود: «ای پسر صلت! من حجّت خدا بر بندگان اویم و خداوند حجّتی را بر نمی‌انگیزد که زبان آنان را نفهمد و لغاتشان را نداند. آیا این خبر به شما نرسیده که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: اوتینا فصل الخطاب؛ به ما نیروی داوری و سخن قاطع داده شده است. آیا این نیرو جز شناخت و معرفت به هر زبانی است؟»۳ ختام این اشاره را حدیثی از باب الحجّه اصول کافی قرار می‌دهیم. ابوبصیر می‌گوید، به امام رضا(ع) عرض کردم: جانم به فدایت! امام با چه نشانه‌هایی شناخته می‌شود؟ فرمود: «به چهار خصلت و چهارم آن‌که «یکلّم الناس بکلّ لسان» یعنی با مردم به هر زبانی سخن می‌گوید. در همین هنگام مردی خراسانی بر ایشان وارد شد مرد خراسانی به زبان عربی با ایشان سخن گفت امّا امام به فارسی پاسخ او را داد. آن‌گاه خراسانی به حضرت عرض کرد: «به خدا سوگند چیزی مانع نشد که با شما خراسانی سخن نگویم مگر آن‌که گمان بردم شما آن را به خوبی نمی‌دانید». حضرت فرمود: «سبحان‌الله! وقتی من نتوانتم پاسخ تو را بدهم، پس فضیلت من بر تو چه خواهد بود؟» آن‌گاه فرمود: «سخن هیچ انسان، پرنده، چهارپا و جانداری از امام پنهان نیست و هر کس در وی این خصلت‌ها نباشد، امام نیست.»۴ 3) یکی از معجزات امام عصر(ع) که در این تشرّف آشکار شده جوشش چشمه‌ای آب گوارا و زلال در آن بیابان برهوت است. افراد آگاه می‌دانند برای رسیدن به آب در آن منطقه حداقل باید صد تا دویست متر حفّاری شود. 4) در این تشرّف ـ چنان که آمد ـ امام زمان(ع) «جمع میان صلاتین» می‌کنند یعنی نماز ظهر و عصر خود را در اول ظهر خواندند، همین کاری که شیعیان ما در مساجد و خانه‌ها انجام می‌دهند. 5) یکی دیگر از آیاتی که از ایشان در این تشّرف به ظهور رسیده حرکت ماشین حجّاج بدون سوخت و بنزین است؛ مطلبی که در آن حال، حتی راننده‌ها نیز از آن غافل بودند. 6) آن وجود بزرگوار با همه کارها و مأموریت‌هایی که داشتند اما به خاطر سوگند دادن ایشان به قرآن، با زائران و حاجیان همراهی کردند اما از سوگند به قرآن نهی کردند و فرمودند: «به قرآن سوگند نخور! چرا به قرآن قسم می‌خوری؟ من کار زیادی دارم، تو مرا به قرآن قسم دادی و من تو را اجابت کردم. من باید بروم و شما را به خدا می‌سپارم.» 7) حضرت دائم الذکر بودند و پیوسته نام خدا بر زبان‌شان جاری بود. 8) حضرت به آقای نمازی، بشارت رفع گرفتاری‌ها دادند و مشکلات ایشان مرتفع گردید «شما ان‌شاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد». 9) امام مهربان ما از سر بزرگواری و محبّت به شیعیان خود می‌فرماید: «من می‌دانم پولی که همراه دارید، برای شما کافی است و به پول بیشتری نیاز ندارید و الاّ من به شما پول می‌دادم». 10)  حضرت درباره نعمت‌های فراوان این سرزمین ولایت‌مدار و دوستدار خاندان پیامبر ـ ایران عزیزـ می‌فرماید: تمامی این نعمت‌ها از ناحیه امامان معصوم(ع) است و افسوس که جای پرداختن به این مطلب در این مقام نیست. 11) حضرت بقیهالله(ع)، چندین مرتبه اشکال شرعیِ نذر حاجیان را یادآور می‌شود و می‌فرماید: « این نذر به این ترتیب صحیح نیست». 12) حاجیان آن فریادرس گرفتاران را با نام «یا فارس الحجاز و یا أباصالح» می‌خوانند که پایان بخش مطلب را ختمی با این نام‌های مبارک قرار داده، مطلب را به پایان می‌بریم: هر مؤمنی که در بلای سختی گرفتار شده باشد و یا در امور دینی و دنیوی برای او مشکلی پیش آمده باشد، اگر به صحرا رفته و این کلمات را هفتاد مرتبه بگوید. حضرتش او را دریافته و به فریاد او می‌رسد، ان‌شاءالله؛ یا فارسَ الحجاز أدرکنی، یا اباصالح المهدی أدرکنی، یا اباالقاسم أدرکنی و لا تَدَعْنی، فَانّی عاجزٌ ذلیلٌ عبدالحسین ترکی (شهرکرد)اباصالح المهدی ماهنامه موعود شماره ۷۵ پی‌نوشت‌ها: ۱٫ باقی اصفهانی، محمدرضا، مجالس حضرت مهدی(ع)، ص ۳۰۸٫ ۲٫ همان، صص ۳۲۴-۳۰۸اباصالح المهدی. ۳٫ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، صص ۵۵۴-۵۵۳، باب ۵۵٫ ۴٫ کلینی، اصول کافی، باب الحجّه، ج ۱، ص ۶۱۴، ح اباصالح المهدی۷۴۷٫ ۵٫ در این باره ر.ک: مجتهدی سیستانی، سید مرتضی، صحیفه مهدیه.اباصالح المهدی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10101
زمان انتشار: 9 مارس 2019
| |
دعای امام زمان(عج) در ماه رجب

دعای امام زمان(عج) در ماه رجب

ابن عیاش می گوید از اموری که از ناحیه مقدسه امام عصر ارواحنا فداه به دست شیخ ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید رسیده، دعایی است که در هر روز از ماه رجب خوانده می شود؛ همچنین نقل است که اين توقيع شريف [يعنى دست نويس شريف] از ناحيه مقدّسه به دست شيخ كبير ابى جعفر محمّد بن عثمان بن سعيد رضى اللّه عنه، بيرون آمد كه هر روز از روزهاى رجب بخوان:

متن کامل دعا همراه با ترجمه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ به نام خدا كه رحمتش بسیار و مهربانى اش همیشگى است «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِكَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَ أَرْكَانا لِتَوْحِیدِكَ وَ آیَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِی لا تَعْطِیلَ لَهَا فِی كُلِّ مَكَانٍ یَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لا فَرْقَ بَیْنَكَ وَ بَیْنَهَا إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْكَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْت » خدایا از تو درخواست می كنم، به حق معانى تمام دعاهایى كه متولیان امرت تو را به آن مى خوانند، آنان كه امین راز تو هستند، و به امر تو شادند، و بیان كنندگان نیرویت و آشكاركنندگان بزرگی ات می باشند، از تو مى خواهم به حق آنچه از مشیتت درباره ایشان گفته شد، پس آنان را قرار دادى معادن كلماتت و پایه هاى توحیدت، و آیات و مقاماتت كه تعطیلى براى آنها در جایى نیست، تو را با آنها شناسد هركه بشناسد ت، بین تو و آنها تفاوتى نیست جز اینكه ایشان بندگان و آفریده تواند كه باز و بسته شدن كارشان به دست توست، آغازشان از تو و انجام شان به جانب توست، آنان بازوان و گواهان و بخشندگان و مدافعان و نگهبانان و بازرسان اند، آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتى تا آشكار شد كه معبودى جز تو نیست، فَبِذَلِكَ أَسْأَلُكَ وَ بِمَوَاقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بِمَقَامَاتِكَ وَ عَلامَاتِكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِی إِیمَانا وَ تَثْبِیتا یَا بَاطِنا فِی ظُهُورِهِ وَ ظَاهِرا فِی بُطُونِهِ وَ مَكْنُونِهِ یَا مُفَرِّقا بَیْنَ النُّورِ وَ الدَّیْجُورِ یَا مَوْصُوفا بِغَیْرِ كُنْهٍ وَ مَعْرُوفا بِغَیْرِ شِبْهٍ حَادَّ كُلِّ مَحْدُودٍ وَ شَاهِدَ كُلِّ مَشْهُودٍ وَ مُوجِدَ كُلِّ مَوْجُودٍ وَ مُحْصِیَ كُلِّ مَعْدُودٍ وَ فَاقِدَ كُلِّ مَفْقُودٍ، پس به حق همه این ها و به جایگاه هاى عزّت از رحمتت و به مقامات و نشانه هایت از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى، و بر ایمان و پایداریم بیفزایى، ای پنهان در عین ظهور، اى ظاهر در عین نهان، و مستورى، اى جداكننده بین روشنایى و تاریكى، اى وصف شده بدون اینكه ژرفاى وجودش درك شود و اى شناخته شده بدون تشبیه، مرزبند هر محدود، گواه هر گواهى پذیر، هستى بخش هرچه هست، و شماره كننده هر شماره و گم كننده هر گم شده؛ لَیْسَ دُونَكَ مِنْ مَعْبُودٍ أَهْلَ الْكِبْرِیَاءِ وَ الْجُودِ یَا مَنْ لا یُكَیَّفُ بِكَیْفٍ وَ لا یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ یَا مُحْتَجِبا عَنْ كُلِّ عَیْنٍ یَا دَیْمُومُ یَا قَیُّومُ وَ عَالِمَ كُلِّ مَعْلُومٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَلَى عِبَادِكَ الْمُنْتَجَبِینَ وَ بَشَرِكَ الْمُحْتَجِبِینَ وَ مَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْبُهْمِ الصَّافِّینَ الْحَافِّینَ وَ بَارِكْ لَنَا فِی شَهْرِنَا هَذَا الْمُرَجَّبِ الْمُكَرَّمِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَشْهُرِ الْحُرُمِ معبودى غیر تو نیست، اهل بزرگ منشى و جودى، اى كه چگونگى نپذیرى و به جایى درنگنجى، اى پوشیده از هر دیده، اى جاودان، اى به خود پاینده و دانای هر دانسته، بر محمّد و خاندانش درود فرست، و بر بندگان برگزیده ات، و انسان هاى در پرده ات، و فرشتگان مقربّت، و شجاعان صف كشیده گرداگرد عرشت، و مبارك گردان بر ما در این ماهمان ماه بزرگ و ماه مكرّم، و آنچه پس از این است از ماههاى محترم، وَ أَسْبِغْ عَلَیْنَا فِیهِ النِّعَمَ وَ أَجْزِلْ لَنَا فِیهِ الْقِسَمَ وَ أَبْرِرْ لَنَا فِیهِ الْقَسَمَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ الَّذِی وَضَعْتَهُ عَلَى النَّهَارِ فَأَضَاءَ وَ عَلَى اللَّیْلِ فَأَظْلَمَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا تَعْلَمُ مِنَّا وَ مَا لا نَعْلَمُ وَ اعْصِمْنَا مِنَ الذُّنُوبِ خَیْرَ الْعِصَمِ وَ اكْفِنَا كَوَافِیَ قَدَرِكَ وَ امْنُنْ عَلَیْنَا بِحُسْنِ نَظَرِكَ وَ لا تَكِلْنَا إِلَى غَیْرِكَ وَ لا تَمْنَعْنَا مِنْ خَیْرِكَ وَ بَارِكْ لَنَا فِیمَا كَتَبْتَهُ لَنَا مِنْ أَعْمَارِنَا وَ أَصْلِحْ لَنَا خَبِیئَةَ أَسْرَارِنَا وَ أَعْطِنَا مِنْكَ الْأَمَانَ وَ اسْتَعْمِلْنَا بِحُسْنِ الْإِیمَانِ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ الصِّیَامِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَیَّامِ وَ الْأَعْوَامِ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ . در این ماه نعمت هایت را بر ما فراوان كن، و نصیب هاى ما را سرشار فرما، و سوگندهایمان را به انجام برسان، به حق اسم بزرگ و بزرگ تر و عظیم تر و گرامى ترت كه چون بر روز نهادى روشن شد و چون بر شب گذاردى تاریك گشت، و از گناهانمان بیامرز آنچه را تو میدانى و آنچه را ما نمی دانیم، و ما را از گناهان حفظ كن به بهترین نگاه دارى، و ما را از حوادثى كه مقدّر نموده اى كفایت فرما، و بر ما به حسن توجّهت منّت گذار، و به غیر خودت وامگذار، و ما را از خیرت منع مكن، و به عمرهایمان به اندازه اى كه مقدّر فرموده اى بركت ده، و رازهای پنهان ما را سامان ده، و از جانب خود به ما امان بده، و ما را با حسن ایمان به كار گمار، و به ماه رمضان و روزها و سالهاى پس از آن برسانِ مان، اى داراى جلالت و بزرگوارى.» صحیفه مهدیه ص ۴۲۷  شرح این دعا در سخنان آیت الله حائری شیرازی (ره) آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10100
زمان انتشار: 5 مارس 2019
| | |
دو حقی که امام زمان (عج) به گردن ما دارد

دو حقی که امام زمان (عج) به گردن ما دارد

آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب t.me/ostadshojaefilms

فیلم

1 - دو حقی که امام زمان (عج) به گردن ما دارد

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed