www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 10883
زمان انتشار: 29 آوریل 2019
| |
با خداشناسی، به ضرورت نبوت می رسیم

شرح زیارت عاشورا؛ جلسه 19؛ 1380/10/20

با خداشناسی، به ضرورت نبوت می رسیم

اگر کسی خدا را به خدایی، درست شناخته باشد، امکان ندارد در خداشناسی به ضرورت نبی نرسد. هیچ کس جز خود خدا، نمی‌تواند خودش را به ما بشناساند. «َانتَ دَلَلتَنی عَلَیک[1] = تو خودت، مرا به خودت هدایت کردی». اگر خدا خودش را به انسان نشناساند، قطعاً انسان رسولش را هم نخواهد شناخت.

علت اینکه بعضی دستشان از پیغمبر ما کوتاه است، این است که دستشان از خدا کوتاه است. اگر کسی خدا را شناخت و در زندگی اش، در نظام عملی، فکری و تحقیقی‌اش گمان نکرد که به پیغمبر نیاز دارد و به شناخت او نرسید و دستش در دست پیغمبر قرار نگرفت؛ قطعاً در نظام فکری و مطالعاتی اش درباره خدا اشتباه رفته است.  مشکل اساسی ما با اهل تسنن نیز سر مسئله توحید است. یعنی امکان ندارد توحید مان با هم یکی باشد و روی  پیغمبر اختلاف داشته باشیم. این باید و خود به خودی که می‌گوییم، از خودمان درنیاورده ایم. ملازمه عقلی بین آنها هست. یعنی ذاتا شناخت خدا مساوی با شناخت پیغمبر است. خدا انسان را به عنوان هدف خلقت جهان آفریده، یعنی دنیا را به خاطر انسان خلق کرده و انسان گل سرسبد موجودات است. خداوند در قرآن به انسان این طور فرموده: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ[2] = آیا پنداشتید که شمارا بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوی ما باز نمی گردید؟» امکان ندارد چنین خدایی کسی را برای راهنمایی انسان به سمت خودش نفرستد؟ هیچ مقرارت و آیینی را نفرستد؟ این کار خیلی عبث است و منزه است که خدا چنین کار غیر حکیمانه ای انجام دهد. شناخت نبوت، شناخت امامت را به دنبال دارد امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِیَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى[3] = خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانى فرستاده ات را نشناخته ام، خدایا فرستاده ات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستاده ات را به من نشناسانى حجّتت را نشناخته ام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دین خود گمراه مى شوم.»   امکان ندارد کسی به پیغمبر اعتقاد داشته باشد و او را درست شناخته باشد و به اهل بیت نرسد. بنابراین کسانی که پیغمبر را به حساب خودشان قبول دارند و به او ایمان دارند، اما نسبت به اهل بیت کوتاهی می‌کنند و آنها را به عنوان جانشینان پیغمبر، به رسمیت نمی‌شناسند، در نبوت هم مشکل دارند. بنابراین مشکل ما با برادران اهل تسنن سر مسئله ولایت نیست بلکه مشکل اساسی در مسئله  نبوت هست. یعنی مفهوم نبوت و اعتقاد به نبوت از ناحیه شیعه با مفهوم نبوت و اعتقاد به آن از نگاه اهل تسنن متفاوت است. ظاهراً ما می‌گوییم پیغمبرمان یکی است و او را قبول داریم اما اگر کسی پیغمبر را قبول داشته باشد، امکان ندارد امیرالمؤمنین را نتواند قبول کند. بنابراین حتما شناخت پیغمبر خودبه­‌خود شناخت و اعتقاد و اطاعت نسبت به امیرالمومنین (علیه السلام) را در پی خواهد داشت. عدم اعتقاد به نبوت و امامت، باعث بطلان خداشناسی می شود خداشناسیِ حقیقی اجازه نمی‌دهد که انسان، خدا را بدون رسول، بدون امیرالمومنین و بدون معصوم بشناسد. اگر کسی گفت؛ من خداشناسی کردم خدا را قبول دارم، عارف هستم، چنین و چنان هستم، ولی در عمل معتقد به پیغمبر و اهل بیت نبود، قطعاً خداشناسی او باطل و غلط است. به قول امام صادق (علیه السلام)؛ خدای ساخته و پرداخته ذهن خودش را پرستش می کند و مشرک است. امکان ندارد اگر ما خداشناس باشیم، به ضرورت نبوت و امامت نرسیم. تهمت و جسارت به خداوند تبارک و تعالی است؛ اگرکسی بگوید: خدایا تو ما را آفریدی و دستمان به جایی بند نیست. خلقمان کردی و برایمان هیچ رهبر، امام و هیچ شخصیتی نگذاشتی که دستمان را به دستش برسانیم و راهنمایی شویم. این نسبت ناروایی به خداوند تبارک و تعالی است. جزء مسلم و قطعی و غیر قابل تفکیک  خداشناسی؛ پیغمبرشناسی و امام شناسی است. بدون پیغمبر شناسی و امام شناسی اصلاً رابطه انسان و خدا کاملاً قطع است. انسان تحت ولایت خدا نیست. هر چند ادعا کند، خداپرست است. هر چه با براهین علمی و عقلی دقیق خدا را ثابت کند و بگوید من به این خدا عشق می ورزم، هیچ فایده ای ندارد. یک تهمت به خداوند تبارک و تعالی است، چون اساساً کار معقولی نیست که خداوند بخواهد میلیاردها انسان را بیافریند و سرپرست نگذارد. مگر می شود؟! ملک الناس است، یعنی پادشاه مردم است؛ نمی­شود مردم را بی رهبر رها کند و هر کس، هر راهی دلش خواست برود. ما در طول تاریخ دیده ایم، آنهایی که دستشان از خدا و معصومین بریده شد؛ به سمت پرستش خورشید، ماه، ستاره، حیوانات و... رفتند. اختلاف شیعه با یهودیت و مسیحیت و اهل سنت برسر توحید است مشکل ما با یهودیان و مسیحیان در مسئله امامت یا نبوت نیست؛ سر مسئله توحید است. یعنی امکان ندارد توحید ما با توحید آنها یکی باشد و به پیغمبر نرسیم. ما با اهل تسنن نیز سر مسئله امامت اختلاف نداریم. بلکه مرکز اختلاف، روی نبوت و توحید بوده و روی امامت تجلی پیدا کرده است. مگر می‌شود انسان، خدا را بشناسد و قبول نداشته باشد، و خدا با او ارتباط نداشته باشد؟ این خدا باید با انسان تماس داشته باشد. همچنین باید رهبری در همه زمان ها باشد که انسان بداند او از طرف خدا  روی زمین است و بتواند به او پناه ببرد. این خداشناسی طبیعی است و اگر اتفاق نیفتاد، در واقع توحید شخص، توحید ضعیفی است و خدا را نشناخته است. امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرمایند:«تنها کسی خدای عزوجل را  می شناسد و پرستش می کند که هم خدا را بشناسد و هم امام از ما خاندان را و کسی که خدای عزوجل را نشناسد وامام از ما خاندان را نشناسد، غیر خدا را شناخته و عبادت کرده است. این چنین (مانند عامه مردم) که به خداگمراهند، به این معنی خدائی که به وسیله غیر ائمه هدی علیهم‌السلام معرفی شود، جوان خوش سیمائی است که در قیامت برای مردم جلوه‌گری کند، پس هر که به چنین خدائی معتقد باشد، حقا که خدا را نشناخته است»[4]. وقتی کسی ادعا کرد، خدا را شناخته، خیلی خیلی طبیعی است که شناخت پیغمبر و امام، برایش راحت می‌شود. ما با اهل تسنن یا خارجی ها وقتی مسائل اعتقادی را از ریشه مرور می‌کنیم؛ پذیرش نبوت، قرآن و امامت خیلی برایشان راحت است. از دانشمندان تا عوام الناس آنها می گویند؛ اینها همه منطقی و طبیعی است. باید این طور باشد. خداوند کسی را که پیام دین به او نرسد، عذاب نمی کند حق مسلم و طبیعی انسان این است که از خدا طلبکار باشد. خداوند فرموده که من این جهان را برای انسان خلق کردم و انسان را برای هدف خاصی خلق کردم. مگر می‌شود، بعد از مرگ، خداوند به انسان بگوید: من از تو وظایفی می خواستم و انسان در جواب بگوید کسی به من  وظایفم را نگفته و دستوراتی به من نداده! بنابراین خود خدا می‌داند این کار معقول نیست و در قرآن می‌فرماید:«مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ = وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا [5]= هر کس راه هدایت را یافت، تنها به نفع و سعادت خود یافته، و هر کس به گمراهی شتافت، او هم به زیان و شقاوت خود شتافته، و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نگیرد، و ما تا رسول نفرستیم (و بر خلق اتمام حجّت نکنیم) هرگز کسی را عذاب نخواهیم کرد». دینداری و خداپرستی بدون امام و پیشوا، مقبول نیست در روایات متعدد داریم که اولین کار واجب برای انسان این است که راهنمایش را پیدا کند تا مطمئن شود که کارش را درست انجام می دهد و خدا کارش را تایید می کند. محمد بن مسلم می‌گوید: شنیدم که امام باقر (علیه السلام) می فرمود: «هر کس دینداری خدای عزوجل را بکند و بوسیله عبادتی که خود را در آن به زحمت می‌افکند، ولی امام و پیشوایی که خدا معین کرده، نداشته باشد، زحمتش ناپذیرفته و خود او گمراه و سرگردان است و خدا اعمال او را مبغوض و او را دشمن می دارد».[6] من وقتی به آسمان و زمین نگاه می‌کنم، می فهمم خدا برای هدف خاصی، من و جهان را خلق کرده. عقلاً می‌فهمم، حتی اگر قرآن هم نخوانده باشم. چون همه موجودات هدف دار و غایت دار هستند. هیچ کدام عبث خلق نشده اند. وقتی می‌گویم مرا برای هدفی خلق کرده، صریحاً اعتراف به این است که کسی از طرف او روی زمین است که من به او مراجعه کنم و بپرسم باید چکار کنم؟ طبیعت گرایی، مانع عبادت حقیقی خداوند می شود بعضی انسانها نمی­خواهند خدا را آن طور که خدا می خواهد، بپرستند. می گویند خودمان دوست داریم خدا را این طور بپرستیم و این قابل قبول نیست. مثلا حضرت موسی بعد از خودش جانشین دارد. ولی علمای بنی اسرائیل گفتند: همان تورات که موسی آورده، برایمان بس است و پیغمبر بعدی او را کشتند. حضرت مسیح کتاب انجیل و معجزه آورد. مرده زنده می‌کرد. مریض های لاعلاج را شفا می‌داد. خبرهای غیبی می داد. ولی می گفتند: نه، ما همان موسی را می‌­خواهیم. قرآن در سوره بقره، بحث حذف رهبران الهی را مطرح می‌کند و اینکه خیلی از مردم می‌خواستند فقط خدا را با میل خودشان عبادت کنند و نه تحت نظر رهبر الهی. می‌فرماید:« وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی‏ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَریقاً تَقْتُلُونَ [7]= ما به موسی کتاب (تورات) دادیم؛ و بعد از او، پیامبرانی پشت سر هم فرستادیم؛ و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم؛ و او را به وسیله روح القدس تأیید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید)؛ پس عده‌ای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید؟!» مردم می‌گفتند که پیغمبران دروغگو هستند و اصلاً پیغمبر نیستند و آنها را می‌کشتند. ۱۲۴ هزار نفر پیغمبر، تماماً کشته شدند. گاهی خداوند ۷۰  پیغمبر در یک زمانمی‌فرستاد و مردم همه را یکجا می­‌کشتند. امام زمان هم بیایند، حتی بعضی از اهل دین می‌گویند: او دین جدید آورده. «یَاتی بِدین جَدید»[8]. این اصلاً اسلام نیست. می گذاشت ما همان اسلام سنتی خودمان را عمل می کردیم. خیلی از ما امام حاضر را نمی خواهیم؛اما امام غایب را می خواهیم وقتی امام حاضر یا پیغمبر حاضر، جلو چشمم باشد، هر دفعه مچم را می‌گیرد و می گوید: این کارت غلط است و اینطوری من اذیت می‌شوم. اما حالا که پیغمبر از دنیا رفته، کتابش را هر طوری دلم بخواهد تفسیر می کنم. دیگر خودش نیست که مچم را بگیرد. برای پیغمبر مرده خیلی قربان و صدقه می روم و برایش گریه و عزاداری می‌کنم؛ اما تحمل پیغمبر زنده را ندارم. چون زنده باشد به من می گوید: کارت درست نیست. می گوید: نمی توانی انگشتر طلا به دستت کنی و فیلم های آن چنانی نگاه کنی و بعد هم بیایی عرفان بازی دربیاوری. الان هم که امام زمان نیست، بعضی می‌گویند: خوب کاری کرده در غیبت مانده. خدا ان شاءالله غیبتش را طولانی کند. ما هم می‌توانیم برای خودمان اسلامی درست کنیم. ولی وقتی ایشان می‌آیند، همه چیز لو می رود. می فهمیم که ما اصلا به اسلام عمل نمی کردیم. خدا می گوید: شما این طور هستید که نمی‌توانید پیغمبر حاضر را تحمل کنید. از و پغمبر حاضر خوشتان نمی آید و دوست ندارید زیاد اطراف ولیّ خدا باشید. ترجیح می‌دهید از اولیای خدا دور باشید و خیلی کار با درون شما نداشته باشد. این یعنی طبیعت گرایی. اما هر وقت دیدی در وجودت نسبت به امام زمان (علیه‌السلام) این طور هستی که اگر پیش ایشان باشی، می‌توانی راحت زندگی کنی و می­‌توانی وجودی را تحمل  کنی که به اسرار درون و همه چیز تو آگاه است و می­توانی درونت را مطابق میل او نگه داری، معلوم است که تو منتظری. مسیحیان و یهودیان با دیدن قرآن، خلع سلاح شدند «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ‌ کِتَابٌ‌ مِنْ‌ عِنْدِ اللَّهِ‌ مُصَدِّقٌ‌ لِمَا مَعَهُمْ‌ وَ کَانُوا مِنْ‌ قَبْلُ‌ یَسْتَفْتِحُونَ‌ عَلَى‌ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ‌ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ‌ فَلَعْنَةُ اللَّهِ‌ عَلَى‌الْکَافِرِینَ‌[9] =و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‌هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می‌دادند (که با کمک او، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند. لعنت خدا بر کافران باد». خدا می‌گوید: قرآن «مصدق لما معهم»است. قرآن کتاب آسمانی آنها و بقیه دین آنها را هم تایید کرده. آنها تا پیغمبر آمد و قرآن نازل شد و دیدند که هر چه در قرآن و انجیل هست در تورات هم هست، خلع سلاح شدند و وقتی نتوانستند آن را در مقابل قرآن علم کنند، خیلی دردشان گرفت. گفتند: پیامبر ساحر و دیوانه است. چنین و چنان است و زیر بار نرفتند. یهودی‌ها نیزکاملا او را شناخته بودند و می دانستند او همان کسی است که فرزندش قرار است، پیغمبر آخرالزمان باشد. اصلا اینکه «این نوجوان پیغمبر است» را اولین بار، خود مسیحی ها و یهودی‌ها به ابوطالب گفتند. تاکید کردند که او همان است و مواظبش باش! پس باید بدانیم که خداوند هیچ وقت کاری نمی کند که کسی گمراه شود و بگوید: برای من شبهه ایجاد شده. مقدماتی می چیند و حوادثی ایجاد می کند که ذهن همه مشغول شود. پیغمبر(صلی الله و علیه و آله و سلم)  تا به دنیا می آید، سه حادثه در جهان  اتفاق می افتد تا همه بفهمند قرار است خبرهایی بشود و دیگر حجت بر همه تمام شود. «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ‌ رَسُولٌ‌ مِنْ‌ عِنْدِ اللَّهِ‌ مُصَدِّقٌ‌ لِمَا مَعَهُمْ‌ نَبَذَ فَرِیقٌ‌ مِنَ‌ الَّذِینَ‌ أُوتُوا الْکِتَابَ‌ کِتَابَ‌ اللَّهِ‌ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ‌ کَأَنَّهُمْ‌ لاَ یَعْلَمُونَ‌ [10]= و هنگامی که فرستاده‌ای از سوی خدا به سراغشان آمد، و با نشانه‌هایی که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعی از آنان که به آنها کتاب (آسمانی) داده شده بود، کتاب خدا را پشت سر افکندند. گویی هیچ از آن خبر ندارند!!». اهل کتاب گفتند: ما با دین جدید کاری نداریم و همان تورات و انجیل خودمان را می خواهیم. این روحیه انسان است. انتخاب درست پیغمبر و امام، باعت قبولی عمل می شود اگر  اول پیغمبر و امام مان را پیدا کنیم، اگر اعمالمان کم هم باشد، موفق و پیروز هستیم؛ ولی بدون تایید نماینده­ی خدا و بدون امضای ایشان، دریا دریا اعمال هم انجام بدهیم، قابل قبول نیست. قرآن می‌فرماید: « یَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِیَ كِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَٰئِكَ یَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا[11] = )به یاد آر) روزی که ما هر گروهی از مردم را با پیشوایشان (به پیشگاه حقیقت) می‌خوانیم. پس هر کس نامه عملش را به دست راست او بدهند، نامه خود را قرائت کند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد». در روز قیامت، به تنهایی کسی را نمی پذیرند و حساب و کتاب با امام است. حساب و کتاب، پنجاه هزار سال طول می کشد ولی وقتی معلوم شود که امام و رهبرمان، حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) و فرزندان طاهرین او هستند، خیلی در حق انسان لطف می شود و خداوند تبارک و تعالی راجع به بقیه مسائل، با تساهل و تسامح رد می شود. چون رهبرانی را که پیدا کردیم، همه عزیز خدا هستند. یکی حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) است که می فرمایند: ۹۹۹ صف، از هزار صف را سیدالشهداء شفاعت می کند. آدم چقدر خوشبخت است که امامش مشخص باشد و مَرضی خدا باشد. باید یکبار راجع به ائمه قشنگ فکر کنیم و این نعمتی را که خدا به ما داده بشناسیم! وقتی در قیامت فرق آن کافر مسیحی که در آمریکا و اروپا شیعه می شود با منِ شیعه که در این مملکت اسلامی، کافر از دنیا می روم، معلوم شود؛ خیلی درد دارد و یک فاجعه است. حضرت قسم می خورد، کسی که از این امت باشد و امامی هویدا و عادل از طرف خدای عزوجل نداشته باشد،گمگشته و گمراه است و اگر با این حال بمیرد، با کفر و نفاق مرده است. «بدان ای محمد! که پیشوایان جور و پیروان ایشان از دین خدا برکنارند. خود گمراهند و مردم را گمراه می کنند. اعمالی که انجام می دهند، چون خاکستری است که تند بادی در روز طوفانی به آن بتازد و از کردارشان چیزی دستگیرشان نشود. این است گمراهی دور»[12]. خداوند در قرآن می فرماید: « یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنْفَعُهُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ [13] = (این کافر نگون‌بخت) خدا را رها کرده و چیزی را می‌خواند (و می‌پرستد) که هیچ نفع و ضرری به حال او ندارد، و این حقا همان گمراهی دور (از هر سعادت) است». انسان خودش را به معصوم بسپارد، سالم به مقصد می رسد اهل بیت وقتی می بینند که ما کسی غیر از آنها را قبول نداریم و اگر به علما و مراجع احترام می­گذاریم به خاطر این است که آنها دست ما را در دست معصوم گذاشته اند؛ از ما مراقبت کرده و ما را سالمِ سالم نگه می دارند. امام باقر(علیه السلام) به ابوحمزه فرمودند: «ای ابوحمزه! هر یک از شما که  بخواهد چند فرسخی را بپیماید، باید برای خود راهنمایی بگیرد. تو که به راه های آسمان نادان تری تا به راه های زمین، پس برای خود راهنمایی طلب کن»[14]. مسیر ما، مسیر آسمان، ابدیت و آخرت است. حضرت می فرمایند: شما در مسیرهای چندفرسخی زمینی­تان اگر راهنما نداشته باشید، گم می شوید. شوخی نیست؛ می خواهید مسیر طبیعت تا خدا که مسیر ماورای طبیعت است را طی کنید. مسئله پیمودن عالم ناسوت، ملکوت و جبروت است. این مسیر کسی را می خواهد که در این مسیر رفت و آمد کرده باشد و بلد باشد. حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: «من به راههای آسمان آشناترم تا راه های زمین»[15].   کمتر از معصوم، نمی­تواند انسان را راهنمایی کند. انسان قرار است خلیفة الله بشود. قرار است شبیه و مثل خدا شود. نباید خودش را مفت بفروشد. عقاید، اخلاق، همسر، فرزند، دین را باید به آنها سپرد. این عزیزان را گذاشتند که ما خراب نشویم. باید به آنها پناه ببریم. هر نقشه و برنامه ای که شیاطین انسی و جنی ریخته باشند که انسان را فریب دهند و دستش را از دست امام زمان کوتاه کنند، آقا خودش خنثی می کند و دست همه را قطع کرده و انسان را سالم نگه می دارد. [1] مفاتیح الجنان / دعای ابو حمزه ثمالی [2] قرآن کریم / سوره مؤمنون / آیه 115 [3] اصول کافی/ ج1 / ص256 / ش4 و شرح أصول الكافی/ المازندرانی، الملا صالح / جلد6  / صفحه 254 [4] اصول کافی / ج 1 / ص 181 [5] قرآن کریم/ سوره اسراء / آیه 15 [6] منبعی یافت نشد. [7] قرآن کریم / سوره بقره / آیه 87 [8]  دعوىالسفارة فی الغیبة الكبرى/ السند، الشیخ محمد/ جلد2 / صفحه 358 [9] قرآن کریم / سوره بقره / آیه 89  [10] قرآن کریم / سوره بقره / آیه 101 [11] قرآن کریم / سوره اسراء / آیه 71 [12] اصول کافی / ج 1/ کتاب الحجة / ح 8/  ص 259 – 260 [13] قرآن کریم / سوره حج / آیه 12 [14] همان / ص 61 / ح 10 [15] پیام امام امیر المومنین(ع)/ مكارم شیرازى،ناصر  / جلد 7 /صفحه 288 توحید- نبوت- امامت

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10849
زمان انتشار: 17 آوریل 2019
| |
لزوم پیوند با رهبر و حجت الهی

شرح زیارت عاشورا، جلسه 18، 80/10/20

لزوم پیوند با رهبر و حجت الهی

آن چیزی که در درجه اول، امر به پیوند با آن شده، ارتباط با حق تعالی است و دومین چیز، رهبران الهی و حجت های خداوند تبارک و تعالی روی زمین هستند. در این باره، در شرح حدیث معراج و بحث ولایت قبلاً توضیح داده ایم.

تجلی ارتباط و پیوند با حق تعالی در روی زمین، از طریق نماز و دعا و مناجات صورت می‌گیرد. اما این کافی نیست و نمی‌تواند حرکت انسان به سمت ابدیت را تضمین کند. انسان، مسافر آسمان و ابدیت است و در کلام معصوم نیز به ما گفته شده، کسی می تواند شما را راهنمایی کند که حتماً آگاه به آسمان باشد و بتواند شما را آسمانی کند و در این مسیر جلو ببرد.

قبلاً قوس صعود و نزول را ترسیم کردیم و توضیح دادیم. خداوند تبارک و تعالی از روح خودش در انسان دمید و انسان حامل نفخه الهی شد. عالم جبروت و ملکوت که برزخ است را طی کرد و به ناسوت که طبیعت است آمد. از این جا به بعد، برگشت و حرکت ما به عنوان نفس ناطقه و به عنوان یک انسان که در این جا بوجود آمده، ولی دارای یک حقیقت قبلی به نام روح نیز هست، شروع می‌شود. انسان می خواهد همان مسیری را که آمده، برگردد. قرآن می‌فرماید: ما همانطور که شما را آوردیم، برمی گردانیم. در روایات زیادی نیز هست که شما همانطور که خلق شدید، برمی گردید. طی این مسیر، از طبیعت تا بی نهایت احتیاج به ۷ مورد اطلاعات تخصصی دارد: 1- انسان از کجا آمده 2- در کجا هست و کجا می خواهد برود 3- جسم 4- روح 5- رابطه جسم و روح 6- طبیعت 7-رابطه جسم و روح با طبیعت. فقط کسی می‌تواند ما را حقیقتاً راهنمایی کند که این ۷ اطلاعات تخصصی را به طور کامل داشته باشد. در میان انسانها از روز اول خلقت تا الان، به غیر از رهبران الهی که خداوند مستقیماً تأییدشان کرده، هیچ کس این اطلاعات را ندارد. بنابراین فقط و فقط رهبری می تواند هدایت ما را به عهده بگیرد که اولاً از طرف خود خداوند تبارک و تعالی باشد و ثانیاً این اطلاعات را داشته باشد. کس دیگر، نه می‌تواند ادعا کند، نه توانش را دارد که بتواند ما را هدایت کند. بنابراین ما به کمتر از معصوم نمی‌توانیم خودمان را بسپاریم. پیوند با معصوم، پیوند با خداوند است معصوم، اصل و حقیقت ما به صورت مجسم، در روی زمین است و توسط خداوند تبارک و تعالی، امر به پیوند با او شده‌ایم. معصوم همان تجلی خداوند تبارک وتعالی در روی زمین است که پیوند با او، عین پیوند با حق تعالی است. اطاعت از دستورات او، عین اطاعت از دستورات حق تعالی است. دوستی او، مساوی با دوستی با حق تعالی است. لقای او عین لقای حق تعالی است. رضا و غضب او، عین رضا و غضب حق تعالی است. بشر از نظر ساختار روحی و روانی طوری خلق شده که به یک الگوی ظاهری و عینی احتیاج دارد که اولاً با او در ارتباط باشد و بتواند از طریق ارتباط با او رشد کند. ثانیا هدف خلقت انسان، تشبه به حق تعالی است. یعنی انسان خلق شده که مثل خداوند تبارک و تعالی بشود. پس برای دستیابی به چنین هدفی احتیاج به الگو دارد. خدا می‌گوید من شما را آفریدم که مثل من شوید. نه این که از حقیقت انسانی خارج شوید؛ بلکه در حالی که انسان هستید، شبیه من باشید. پس ما باید انسانی که خدا گونه است را داشته باشیم که تجلی کامل خداوند تبارک و تعالی باشد و متصف به همه اسماء و صفات حق تعالی باشد تا بتوانیم بگوییم که دستور العملهای او به ما رسیده و ما می خواهیم خودمان را شبیه او کنیم. وقتی به او شبیه و نزدیک شدیم، در واقع به خداوند تبارک وتعالی نزدیک شده ایم. دلایل و آثار زیارت معصومین (علیهمالسلام) زیارت به معنای ملاقات است. به زیارت که می خواهیم برویم، یعنی می خواهیم به زیارت اصل و حقیقت خودمان، خداوند تبارک و تعالی برویم. به زیارت تجلی ریشه خودمان برویم تا خودمان را پیدا کنیم و تقویت کنیم و رشد بدهیم. به زیارت کسی برویم که قرار است، شبیه او شویم. او اصل و ریشه ماست و در واقع، امر به پیوند با او شده ایم. ممکن است ما یک عمر به زیارت برویم ؛ اما هیچ وقت هم نفهمیم که از زیارت چه می خواهیم. ممکن است هزینه کنیم و وقت بگذاریم و تا مکه و کربلا و مشهد برویم؛ ولی یک بار هم به آن قصدی که باید زیارت می رفتیم، نرفته باشیم و آن برداشتی که باید از زیارت می کردیم را نکرده باشیم. معصومین (علیهمالسلام) مثل خود خدا بی نیاز هستند. اتصال به صمد دارند و خودشان هم صمد هستند. هیچ نیازی به زیارت ما ندارند و زیارت ما چیزی به آنها نمی‌رساند. اما تمام ائمه علیهم‌السلام سفارش به زیارت کردند و برای هیچ عملی از عبادات، بعد از واجبات و ترک محرمات، به اندازه زیارت، ثوابی ذکر نشده است. مهمترین وسیله و عمل ما، همین ارتباط زیارت است تا ما به هدف خلقت خودمان برسیم و حکمت زیارت در ما تحقق پیدا کند. شناخت معصوم (علیه‌السلام) در زیارت، ضرورت دارد من وقتی می خواهم به زیارت ائمه (علیهم السلام) بروم، باید بدانم این شخصیت که بوده است. چون فرمودند: اگر کسی با حق معرفت به زیارت بیاید و امام را آنطور که باید بشناسد و بداند کجا دارد می آید، بهشت برایش واجب می شود. علت اینکه برای شناخت معصوم از کلام خود معصوم استفاده می شود،  این است که کسی باید او را برای ما تعریف کند که به شخصیت او احاطه داشته باشد و او را بشناسد. بنابراین، معصوم خودش باید از خودش خبر بدهد؛ یا خداوند از او خبر بدهد و امثال ما و بزرگان و اساتید ما، و هزار درجه هم بالاتر از ما، هیچ وقت نمی توانند آنچه که در مورد معصوم هست را گزارش کنند. بهترین منبع، بعد از کلام معصوم (علیهم السلام) برای ما، جامعه کبیره است که یک دوره کامل امام شناسی و حجت شناسی است. ضرورت وجود رهبران الهی در روایات در روایتی از کتاب اصول کافی( الحجه)، هشام بن حکم میگوید: یک زندیق (کافر) از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) سؤال کرد که وجود پیامبران و رسولان را از چه راه ثابت می کنید؟ امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ، از نقطه ای شروع می‌کند که ما همه در آن هم عقیده هستیم. چون مسئله خدا ثابت شده و پذیرفته شده است. ما آفریننده و صانعی داریم که از ما و تمام مخلوقات برتر و با حکمت و رفعت است. آفریننده همه موجودات است و کار عبث نمی‌کند. یک موجود مجرد، غیر جسمانی و بی نهایت است. وقتی ما دسترسی به خدا نداریم و هیچ کدام هم با جبرئیل ارتباط نداریم و به هیچ یک از ما وحی نیز نمی رسد، پس خداوند باید چه کار کند؟ ما را که نمی تواند معطل بگذارد. زیرا ما را برای هدف بزرگی خلق کرده است. در قرآن نیز به ما گزارش می دهد: «اَفَحَسِبتُم أنَّما خَلَقناکُم عَبَثاً و أَنَّکُم إِلَینا لا تُرجَعون» [1] = گمان کردید که شما را بیهوده خلق کردیم و شما به سوی ما باز نمی گردید؟» وقتی خداوند حکیم ما را عبث خلق نکرده، یعنی ما باید بگوییم خدایا ما را برای چه خلق کردی؟ ما باید چه کار کنیم؟ روی کره زمین چه وظیفه ای داریم؟  پس باید سفیرانی در میان خلقش باشند که خواست او را برای مخلوقات و بندگان بیان کنند و ایشان را به مصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان، رهبری فرمایند. ببینید امام صادق (علیه السلام) چقدر دقیق استدلال می‌کنند: «پس وجود امر و نهی کنندگان و تقریر نمایندگان از طرف خدای حکیمِ دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیامبران و برگزیده های خلق او باشند. حکیمانی هستند که به حکمت تربیت شده و به حکمت مبعوث گشته اند که با آنکه در خلقت و اندام با مردم شریک هستند، در احوال و اخلاق شریک ایشان نباشند و از جانب خدای حکیم دانا؛ به حکمت مؤید باشند». یعنی رهبری که می‌خواهد بیاید، باید در هفت مورد اطلاعات تخصصی، وارد باشد. اگر کمتر از این باشد، خدا زیر سؤال می رود و ما از خدا طلبکار می شویم. باید اخلاق و احوالشان شبیه خداوند باشد، تا وقتی من او را روی زمین می بینم، بدانم او همان خدایی است که متجلی شده و قرار است من مثل او شوم. در روایت دیگری «منصور ابن حازم» خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض می‌کند: آقا من با چند نفر بحث کردم و این گونه برایشان صحبت کردم. خوب حرف زده ام یا نه ؟ راضی هستید یا نه؟ و گفتم: کسی که بداند برای او پروردگاری است، سزاوار است که بداند برای آن پرودگار، خرسندی و خشم هست. اگر تو خدا داری، باید بدانی که خدای تو یک موقع از تو راضی است، یک موقع از تو راضی نیست. در حالت های بخصوص است که تو می توانی به او نزدیک شوی و خشنودی او را جلب کنی. بعضی از کارها را دوست دارد، بعضی از کارها را دوست ندارد. کما اینکه در قرآن کریم نیز می خوانیم: «ان الله یحب = محققا خدا اینها را دوست دارد». «ان الله لا یحب = محققا خدا اینها را دوست ندارد». وقتی خدا تو را آفریده، از تو انتظاری هم دارد. این را عقل هم تأیید می‌کند. در شرایطی من را دوست دارد، و در شرایطی من را دوست ندارد. خرسندی و خشم او جز به وسیله وحی یا فرستاده او معلوم نمی شود. از کجا می خواهی بفهمی خدا از تو راضی ست یا نه؟ چگونه با تو ارتباط برقرار کند؟ به ما که وحی نمی شود. پس باید کسی را برای ما بفرستد که بگوید: من از طرف خدا آمده ام؛ به این دلیل. ما هم به او اعتماد کنیم و حرف خدا را از او بشنویم. هر انسانی موظف است بگردد و راهش را پیدا کند. خیلی از خارجی های تازه مسلمان شده که فیلم هایش از تلویزیون پخش شده، می گویند: برای ما سؤال پیش آمد، دنبال آن را گرفتیم و به این جا رسیدیم.  عقل خود ما جواب می دهد که نمی شود خدا این جهان را با این عظمت بیافریند و کاری هم به ما نداشته باشد. خداوند می گوید شما چگونه استدلال کردید؟ موقعی که شیمی، زیست شناسی، فیزیک و نجوم می خواندید، نگفتید کسی که اینها را آفریده عبث نمی آفریند. ازما چه می خواهد؟ می فرماید: کسی که بر او وحی نازل نشود، باید درجست و جوی پیامبران باشد. چون ایشان را بیابد، باید بداند که ایشان حجت خدایند و حجت یعنی دلیل و راهنمایی که از طرف خدا برای ما آمده و اطاعتش لازم است. این عقلی ترین استدلال است که خودمان را به راهنما بسپاریم و حرف هم نزنیم و ساکت باشیم. قرآن مفسر می خواهد صحابی امام صادق (علیه‌السلام) می‌گوید: من به اهل سنت گفتم آیا شما می‌دانید که پیغمبر حجت خدا در میان خلقش بود؟ گفتند: آری. گفتم: چون پیغمبر در گذشت، حجت خدا بر خلقش کیست؟ گفتند: قرآن. ببینید طبیعت‌گرایی چه کار می‌کند و چطور باعث می‌شود به یک صورت مقدس پناه ببرند. عقل و شعور به ما می گوید کسی که قرار است حجت خدا باشد، از جنس خود ماست و باید انسان باشد و قابل صحبت و مذاکره باشد. این صحابی امام صادق(علیه‌السلام) می‌گوید: وقتی به من گفتند قرآن، من در قرآن نظر کردم، دیدم سنی و تفویضی مذهب و زندیقی که به آن ایمان ندارد و همه مکاتب و مذاهب، همه برای مباحثه و غلبه بر مردان در مجادله، به آن استدلال می‌کنند. همه سراغ خود قرآن می‌آیند و می‌گویند حرف ما را قرآن تأیید می‌کند و طبق سلیقه خودشان، آیات قرآن را تفسیر می‌نند. پس دانستم که قرآن بدون قَیِّم رهاست. یعنی سرپرستی می خواهد که آن را طبق واقع و حقیقت تفسیر کند و هر چه بگوید حق باشد. پس به ایشان گفتم: قیم قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود، عُمَر، حُذَیقِه قرآن را می دانند. گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه. در ادامه این صحابی گفت: من کسی را ندیدم که بگوید کسی جز علی (علیه‌السلام) تمام قرآن را می‌دانست. چون مطلب و سوالی در میان مردم مطرح می شود، عمر و ....گفتند نمی‌دانیم؛ اما علی ابن ابی طالب(علیه‌السلام) می‌گوید می‌دانم. عُمَر خودش می‌گوید: خدایا مرا در هیچ مشکلی که علی (علیه‌السلام) در کنارم نباشد، تنها نگذار. خود اهل سنت از عُمَر نقل کردند که ۷۰ بار گفت: «لَولاعَلِیٌ هَلَکَ العُمَر» [2]= اگر علی نباشد، عمر هلاک می‌شود». پس گواهی می دهم که علی (علیه‌السلام) قیم قرآن باشد و اطاعتش لازم است. او حجت خدا بعد از پیغمبر بر مردم است و اوست که هر چه نسبت به قرآن بگوید، حق است. حضرت فرمودند: «خدایت رحمت کند» و این گونه امام او را تأیید کرد. حضرت رضا (علیه‌السلام) یک بار از قول امام صادق (علیه‌السلام) و یک بار هم خودشان مستقیماً فرموده اند: «إِنَّ الحُجَةَ لا تَقُومُ لِله عَزَّوجَل عَلی خَلقِه إِلّا بِإِمامٍ حَتی یُعرَف»[3] در منبع از قول امام هفتم نقل شده  = حجت خدا بر مردم تمام نمی‌شود مگر این که امامی را بفرستد که مردم او را بشناسند. یعنی خدا وظیفه اش است برای مردم امامی بفرستد که مردم او را بشناسند و از او تبعیت کنند. امام صادق (علیه‌السلام)فرمودند: «خداوند برتر و بزرگتر از آن است که زمین را بدون امامِ عادل بگذارد»[4]. «برتر است» یعنی برای خدا، نقص و عیب است که بندگانش را بدون امام رها کند. امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «به خدا سوگند از زمانی که خدا آدم را قبض روح نمود، زمین را بدون امامی که مردم بوسیله او به سوی خدا رهبری شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمین بدون امامی که حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد»[5]. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «اگر مردم زمین تنها دو کس باشند، یکی از آن دو امام است و آخرین کسی که بمیرد، امام است تا کسی بر خدای عزوجل احتجاج نکند که او را بدون حجت وا گذاشته است»[6]. ضرورت حضور پیامبران در همه زمانها و مکانها (قاعده لطف) حیطه فرماندهی حضرت موسی در مصر بود که به خاورمیانه نیز کشیده شد. مسیح (علیه‌السلام) در «بیت لحم» متولد شد. پیامبر در مکه بودند. این ۲۵ پیامبری که می‌شناسیم از نظر جغرافیایی غالباً در خاورمیانه و آسیا هستند. پس چرا خداوند برای آفریقائی‌ها و اروپایی‌ها پیامبر نفرستاده است؟  قرآن می‌فرماید: ما برای هر امتی پیامبر فرستادیم. بله در اروپا هم پیامبران بودند. در هر جای کره زمین که قوم و تجمعی وجود داشته، پیامبر خدا هم آنجا حاضر بوده‌است. این حکمت خداست و نمی‌تواند انسانها را معطل بگذارد. به این می‌گویند: «قاعده لطف». «قاعده لطف» یعنی بر خداوند واجب است و بر عهده اوست که اگر انسانی را می‌آفریند، رهبر هم برای او خلق کند و بلکه بر خداوند واجب است قبل از این که انسان ها را بیافریند، رهبر را خلق کند. بنابراین در روایت داریم قبل از اینکه مردم روی زمین بیایند، حجت خدا هست. او تا قیامت با مردم هست و بعد از مردم هم روی زمین است. یعنی آخرین کسی که باید از اینجا برود، حجت است. چون واجب است که هیچ کس روی زمین معطل نباشد. برای همین خداوند تبارک و تعالی حضرت آدم را خلق می‌کند و به عنوان حجت خودش، او را به عصمت، علم و تخصص مسلح می‌کند و بعد انسان های دیگر خلق می‌شوند. «و عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ کُلَها»[7] = نام همگان را به آدم آموخت. این طور نیست که انسان‌ها را بیافریند و بعد بگوید باید کسی را برایشان بفرستیم. نه؛ اولین انسان باید حجت خدا باشد و دلیل هم بیاورد که مردم را قانع کند تا زمین خدا از حجتی که بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانه‌ای داشته باشد، خالی نماند. پس خلقت بدون حجت معنا دار نیست. چنین نیست که خدا کره زمین، جهان، کهکشان و کیهان را خلق کند و یک دنیایی را بیافریند که از نظر ابعاد هم نا متناهی است. بعد انسانهایی را بیافریند و آنها را رها کند. همه اینها تا وقتی که معصوم نباشد عبث است. بنابراین، موقعی آفرینش معنادار است که آن موجودی که خلق می‌کند، رهبر داشته باشد. اگر قرار است که مختار باشد و خودش تصمیم گیری کند، باید رهبر داشته باشد. بله خداوند قبل از انسان‌ها، حیوانات را هم خلق کرد؛ ولی حیوانات به طور غریزی به سمت هدفشان راهنمایی می‌شوند. اما موجودات مختاری مثل جن و انسان را که خلق می‌کند، باید رهبر داشته باشند. امام و حجت خداست که خلقت خدا را معنا دار می‌کند. برای همین هم در روایت داریم:«لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها[8]= اگر حجت خدا بر روی زمین نباشد، زمین همه اهل خودش را فرو می برد». کره زمین چه فایده‌ای دارد، وقتی روی آن امام معصوم نباشد که انسانها را راهنمایی کند. مثل این که یک جنین در رحم مادر دستگاه تنفس هوایی بسازد. بعد وقتی متولد می‌شود، در آب متولد شود، خوب جا در جا خفه می‌شود. هوا باید بیرون باشد که این دستگاه تنفس که ساخته شده، برای او عبث نباشد. بنابراین امام است که به خلقت، هدف و معنا می دهد و همه چیز قائم به اوست. امام است که رکن نظام خلقت است. قطب همه عالم امکان است و همه عالمِ امکان حول محور امام می گردد. علم و تخصص معصوم (علیه السلام) در روایات معصوم علیه‌السلام فرمود: «خداوند زمین را بدون عالم وا نگذارد و اگر چنین نمی کرد، حق از باطل تشخیص داده نمی شد»[9]. علم و تخصص، مهم ترین خصوصیت در امام است که اگر  آن را نداشته باشد، امام برای مردم فایده ای ندارد. عقل می‌گوید؛ ما فقط تابع تخصص هستیم. شما الان قلبتان درد بگیرد، می‌گویید: من قلبم را دست کسی نمی‌دهم که در رشته قلب، تخصصی نداشته باشد. حرف آخر را تخصص می زند. اصل تخصص، اصل عقلی است و قابل تردید هم نیست و هیچ کس نمی‌تواند در آن شک بکند. ما چرا به امام احتیاج داریم؟ چون عقل می‌گوید حرف آخر را تخصص می‌زند. بنابراین این جا امام صادق (علیه‌السلام) خیلی با ظرافت کلمه امام را برداشته اند و می‌فرمایند: خداوند زمین را بدون عالم وا نگذارد. عالم را جای امام گذاشته تا بدانیم که حیثیت حقیقی امام و علت احتیاج ما به امام و علت ضرورت اطاعت از او و علت تقدس او و علتی که ما باید حرف او را گوش کنیم؛ تخصص و علم است. در واقع علم حرف آخر را در زندگی انسانها می زند. رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمود: «ِانَ اللهَ یُطاع ِبالِعلم وَیَعبد بِالعِلم وَ خَیر الدُنیا وَ الاخِره مَعَ العِلم»[10] =  به راستی خدای متعال با علم، اطاعت و عبادت می شود و خیر دنیا و آخرت همراه علم است». این تعصب بیجا نیست؛ بلکه یک حکم عقلی مسلم است که انسان به چهارده معصوم اعتنا کند و آنها را قبول داشته باشد و به غیر از آنها به کسی اعتماد نکند. چون اعتماد به غیرمتخصص، کار عاقلانه‌ای نیست. اگر به غیر معصوم اعتماد کند، نمی‌تواند روز قیامت جواب بدهد. اگر بگویند فلان دکتر از آمریکا آمده، برای شما این همه تخصص که گرفته، من می‌گویم این آقای دکتر که شما می‌گویید هزار تا دکترا هم که داشته باشد، در هیچ یک از این ۷ نوع اطلاعاتی که به درد سعادت زندگی دنیا و ابدیت من می‌خورد، تخصص ندارد. اگر کسی این تخصص ها را ندارد، حق ندارد که در مورد باید و نباید زندگی، با من حرفی بزند. حالا شما دقت کنید دینی که این قدر مبتنی بر عقل و تخصص است، شیاطین و انسان های شهوت ران کاری کرده اند که یک مسلمان، حزب الهی و به خصوص یک شیعه جلوی دیگران، یک آدم خرافاتی به نظر بیاید. این حرف خیلی توهین بزرگی است که این ها علم و تخصص را رها کرده اند و به امام چسبیده اند. غیر از امام متخصصی نیست. خود حضرت می فرمایند: «اگر شرق و غرب عالم را بگردید، هر علم صحیحی باشد، از ناحیه ما اهل بیت (علیهمالسلام) است و همه تخصص ها را ما داریم». شما در کتاب های شیعه، مسیحیت و کتاب های اهل سنت، یک جا سراغ ندارید که از حضرت علی (علیه السلام) یا یکی از این چهارده معصوم سؤالی شده باشد و آنها بفرمایند؛ بلد نیستم. محور اصلی در وجود امام تخصص است. تخصص را برای تشخیص حق از باطل می‌خواهیم. و اگر امام بود، دیگر امت اسلام به ۷۲ فرقه تقسیم نمی‌شد. امام را کنار گذاشتند و گفتند امام را لازم نداریم. گفتند: «حَسبُنا کِتابَ الله = کتاب خدا برای ما کافی است». همانطور که عُمَر گفت ما هیچ احتیاجی به حجت نداریم. از آن به بعد بود که 72 فرقه و گروه‌های مختلف ایجاد شدند. و گرنه اگر کسی خود را به امام بسپارد که راه واضح و شفاف است و اختلافی ایجاد نمی‌شود، چون او تخصص دارد و همه چیز را می‌داند. پی‌نوشت: [1] قرآن کریم / سوره مومنون / آیه 115 [2]كافی /كلینی / ج 7 / ص 424 [3] اصول كافى / جلد 1 / صفحه 250 /  روایة 1 [4] بحار الانوار / ج  25 / مجلسی  صص ۲۶۹ [5]  الکافی (ط - الإسلامیة) / ج  / ص 178 [6] همان / ص254 / 253 [7] قرآن کریم / سوره بقره / آیه 31 [8] هیئة العلمیه فی مؤسسة المعارف الاسلامیه/ معجم احادیث الامام المهدی(عج)/ قم/ ناشر مؤسسة المعارف الاسلامیه/ چاپ اول/ 1411 هـ ق،‌ ج3/ ص2 / ح877/ ص44/ ‌خ89. [9] الکافی / جلد /  1  /  صفحه 178 [10] بحار الانوار / ج 1 / ص 64 آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10813
زمان انتشار: 6 آوریل 2019
| |
آیات مهدی (عج)

آیات مهدی (عج)

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9337
زمان انتشار: 4 ژولیه 2018
| | |
چه جوابی داریم؟

چه جوابی داریم؟

اگر وقتی به امام حسین می گوییم ای کاش کربلا با تو بودم، آقا بگوید: آیا با امام زمان خودت هستی؟ 

فیلم

1 - چه جوابی داریم؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9090
زمان انتشار: 24 می 2018
| |
روزها و شبهای ماه رمضان بهترین فرصت دعا و مناجات با الله است

استاد محمد شجاعی

روزها و شبهای ماه رمضان بهترین فرصت دعا و مناجات با الله است

از غذاهای دیگر در این ماه، دعاست. دعاها را با میل و رغبت و نه با بی میلی بخوانید. دعاهایی که وارد شده بیش از میزان دعاهایی هست که در ماه های دیگر وارد شده است.بسیاری از دعاهای شیرین وارد شده که غذاهای عالی است؛ اما چون ما زبان عربی بلد نیستیم، مثل این است که معده مناسب با این غذا را نداریم. وقتی هم این غذا ها را دریافت می کنیم، معده ما پس می زند و نمی تواند بگیرد. چرا؟ چون نمی فهمد. نمی تواند آن را درک کند. خیلی از مناجات ها، دعاهای بسیار عالی هست در این ماه مبارک که ما چون فقط زبان آن را بلد نیستیم، نمی توانیم درک بکنیم.

توصیه می کنم به دوستان که شب ها ترجمه این دعای افتتاح را بخوانند. حداقل دعای افتتاح و دو سه تا دعای کوچک  بعد از آن است که مجموع آنها شاید نزدیک چهار صفحه، پنج صفحه بشود. فارسی آن ، شاید نزدیک ده دقیقه طول بکشد. اما فارسی آن را هر شب یک وقتی بگذارید با خدا حرف بزنید؛ مستقل و خصوصی. با شلوغی ها و اینها هم کاری نداشته باشید. دعاهایی که بعد از نماز است «یا عَلِیُّ یا عَظِیم» را حتما ترک نکنید. آن دعای «اَللّهُمَّ اَدخِل عَلی اَهلِ القُبُورِ السُّرور» به خصوص آن را حتما بخوانید. دعاهای دیگر، دو تا دعای دیگر هم با اینها هست، اینها را فراموش نکنید. دعای روز اول، دعای روز دوم، دعای روز سوم که همه آنها کوتاه است؛ در حدیک یا دوخط.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9088
زمان انتشار: 23 می 2018
| |
قرآن، دعاها، ذکر و انس با خدا، از غذاهای معنوی هستند

استاد محمد شجاعی

قرآن، دعاها، ذکر و انس با خدا، از غذاهای معنوی هستند

بهترین غذا قرآن است. این ماه هم بهار قرآن و ماه نزول آن است. «ماه نزول قرآن» یعنی قرآن باید به ما هم نازل بشود. یعنی ما هم باید طوری قرآن را بخوانیم و با آن انس بگیریم که احساس کنیم که این آیات دارد به ما هم نازل می شود و واقعا احساس «مخاطب قرآن بودن» را بکنیم. وقتی خود را واقعا مخاطب قرآن قراردادیم، پیام های آسمانی را خوب دریافت می کنیم. «دعا» غذای بعدی ماست. میزان و نوع دعاهایی که در ماه رمضان  وارد شده، در هیج ماه دیگری وارد نشده است.   مراقبات ماه مبارک رمضان جلسه اول

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9026
زمان انتشار: 25 آوریل 2018
| |
راهکارهای دفع فشار قبر

منازل الاخره جلسه 27؛ 89/06/14

راهکارهای دفع فشار قبر

در جلسات قبل، برای دفع فشار قبر عواملی را ذکر کردیم که عبارتند از:

1) انس با حق تعالی 

2) انس با اهل بیت علیهم السلام

3) انس با نماز

4) کارهایی که بازماندگان میت برایش انجام می دهند، مثل خواندن نماز لیلة الدفن، دعا و خیرات و ...

5) خوش اخلاقی

6) انس با قرآن

7) صلوات

8) حج

9) وفات بین ظهر پنج­شنبه تا ظهر جمعه

10) گذاشتن جریدتین (دو قطعه چوب خیس) همراه میت در قبر

11) آب ریختن روی قبر

12) صدقه

13) ساختن مسجد و کوشیدن در ساختن و حفظ مسجد

14) خواندن نماز شب و 70 مرتبه استغفار در قنوت نماز وتر

اثر بعضی از آیات قرآن در دفع فشار قبر یکی از عوامل دفع فشار قبر، انس با قرآن بود. روایات زیادی در این رابطه وجود دارد، از جمله خواندن سوره های زخرف، تکاثر، احقاف، نساء می باشد. امام باقر(علیه السلام) فرمود:« هر کس سوره زخرف را بخواند، خداوند او را در قبرش از خزندگان و فشار قبر حفظ می کند». یعنی همان مار و عقرب هایی که در آن عالم هستند و متناسب با شرائط آن عالم هستند. در این مورد توضیحی بدهم: تصور کنید در رحم مادر، یک حیوانی یا جانوری بخواهد جنین را اذیت کند. چقدر می تواند بزرگ باشد. یعنی به میزان فضای آنجا می تواند بزرگ باشد. در دنیا  می بینید که حیواناتی، صدها برابر انسان وجود دارند. مثلاً یک وال یا نهنگ را ببینید؛ خیلی بزرگتر از انسان است. فکر کنید این به جان آدم بیفتد؛ یا مارهای بسیار بزرگی که بیش از ده متر طول دارند؛ مارهایی که یک شیر  یا گاو را به راحتی می بلعند. یا در بعضی از روایات داریم در آخرت عقرب هایی هستند که به اندازه شتر هستند. خیلی تعجب­ انگیز نیست که یک حیوان به اندازه شتر باشد. ما خیلی بزرگتر از شتر هم داریم. چون آن عالم هر چقدر بزرگتر باشد، نسبت به این عالم کمالات، دردها، عذابها، لذتها، سرورها و بهجت هایش هم حسابی ­تر است. تنگی ها و تاریکی های رحم کجا و سختی های دنیا کجا؛ خوشی های رحم کجا، خوشی های دنیا کجا؛ اینها  خیلی با هم فرق می کنند. کمالات و عذاب ها و کلاً همه چیز در آخرت و در قبر متفاوت است. وقتی حضرت می گوید خداوند از خزندگان آنجا انسان را نجات بدهد. برای این است که خزندگان آنجا چیزهایی هستند که نگاه کردن به آنها انسان را تا مرز مرگ می برد. ولی چون در آنجا مرگی وجود ندارد، مردنی هم در کار نیست؛ بنابراین وحشت روی انسان می افتد؛ قیافه آن خزنده­ ها و قیافه آن حیوانات می تواند بسیار وحشتناک باشد. شما دایناسورهایی که چند میلیون سال پیش مردند؛ اگر به اسکلت و فسیل آنها که به جا مانده نگاه کنید، خیلی ها را انسان نمی تواند در چشمشان نگاه بکند. حالا اگر مار و عقربی در قبر باشد، آن هم به خاطر عذاب و ترساندن و شکنجه انسان باشد، چقدر خطرناک است. اینکه می گوید سوره زخرف انسان را نجات می دهد از خزندگان قبر و از فشار قبر این نعمت بسیار بزرگی است که خداوند نصیب انسان  می کند که در دنیا با این سوره ­ها انس بگیرد. سوره نساء) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:« هر کس در هر روز جمعه سوره نساء را بخواند، از فشار قبر ایمن شود». راهکارها را خودشان چقدر زیبا به ما دادند. سوره تکاثر) نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)فرمود:« هر کس سوره تکاثر را در وقت خواب بخواند، از عذاب قبر نگاه داشته می شود». مگر سوره تکاثر چقدر است؟ فکر کنم خواندنش بیشتر از یک دقیقه طول نکشد. ولی توجه به معنی­ اش داشته باشید؛ باید در قلب انسان برود. سوره ن) امام صادق(علیه السلام) فرمود:« هر کس سوره(ن) را در نماز واجب یا مستحب بخواند خداوند او را از فشار قبر نگاه می دارد». پس ببینید چقدر انس با قرآن مؤثر است در دفع فشار قبر. سوره احقاف) همچنین حضرت فرمود:« هر کس شب یا روز جمعه سوره احقاف را بخواند، در دنیا به او ترسی نرسد و از فزع و ترس روز قیامت ایمن باشد». چون موضوع سوره احقاف، مسأله آخرت است. ساختن، حفاظت مسجد و اهل مسجد بودن و دفع فشار قبر رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌واله) فرمودند: شبی که مرا به معراج بردند، بالای درب ششم بهشت دیدم که نوشته بود:«لا إله إلا الله؛ محمد رسول الله؛ علی ولی الله» و در ادامه نوشته بود که هر کس می خواهد قبرش وسیع گردد،  مسجد بسازد و هر کس می خواهد جانوران او را در دل خاک نخورند، در مسجد ساکن شود؛ یعنی حضور مرتب و فراوان در مسجد داشته باشد، اهل مسجد باشد. هر کس می خواهد بدنش تازه باشد و نپوسد، پس مساجد را تمیز بکند. چه نسبتی هست بین بدن و مسجد که می گوید شما مسجد را تمیز نگه دارید و به فکر نظافت مسجد باشید، یعنی اهل نظافت و تمیز کردن مسجد باشید. چه عبادتهای زیبایی هست که رسم خوبی الان چند سالی در کشور ما وجود دارد، غبارروبی از مسجد سالی یکی دو بار این کار را انجام می دهند و خیلی فرصت خوبی است تا انسان سرمایه­گذاری کند برای این نوع فضاها، عبادتگاه ها و غبارروبی کند. هر جای مقدسی اثر دارد؛ فرق نمی کند مسجد باشد یا حرم. هر کس می خواهد جایگاه خود را در بهشت ببیند، یعنی قبل از مردنش، پس فرش مساجد را تهیه بکند. اهمیت نماز شب در دفع فشار قبر نماز هم باعث از بین رفتن فشار قبر می شود. نماز را چه دیگران برای انسان هدیه کنند، چه خود انسان اهل نماز باشد؛ به خصوص نمازهای نوافل و مستحبی دفع فشار و عذاب قبر می کند. اگر هم انسان عذابی نداشته باشد، نمازهایش درجات او را بالا می برد. در بین نمازها نماز شب اهمیت ویژه ­ای دارد. چون یک عشق و حال ویژه ­ای دارد. دلیلی است بر محبت ویژه انسان به خداوند تبارک و تعالی، یعنی نشان می دهد که این شخص صادق است که شب با محبوبش دوست دارد بیدار باشد و خوابش نمی برد. استدلال خدا هم این است که هر کس دوست دارد شب با محبوبش باشد؛ نماز شب بخواند. بنابراین اگر من محبوب شما هستم، شما حتماً باید شب را بتوانید با من بگذرانید. کسی که شب حوصله خدا را ندارد، معلوم است که خدا محبوبش به معنای واقعی نیست و اگر خدا محبوب یک نفر باشد و شب به عشق خدا به عبادت بپردازد این دیگر چه عذاب و چه فشاری می خواهد داشته باشد؛ چنین کسی که رفیق خداست. امام رضا(علیه السلام) فرمود: بر شما باد به نماز شب، هیچ بنده ­ای نیست که برخیزد در آخر شب و به جا آورد هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر» و پاداش الهی دریافت نکند. می دانید که نماز شب یازده رکعت است؛ چهارتا دو رکعتش به نیت نماز شب است و یک دو رکعت به نیت نماز شفع است، «شفع» یعنی جفت، و یک رکعت هم وتر است، «وتر» یعنی فرد. بعد حضرت فرمود: و مستحب است در قنوت وتر 70 مرتبه استغفار کند. قنوت با دست چپ است؛ چون دست راست را معمولاً تسبیح می گیرند که بتوانند آن ذکرها را بگویند. فرمود: هر کس این کار را بکند، از عذاب قبر و از عذاب جهنم پناه داده شود و عمرش طولانی شود و معیشتش توسعه یابد.  خدا رحمت کند مرحوم قاضی را؛ به مرحوم علامه طباطبایی فرمود: پسرم دنیا می خواهی نماز شب، آخرت هم می خواهی نماز شب، هر چه می خواهی در نماز شب به تو داده می شود. نماز دیگری هست از مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در کتاب «المراقبات» نقل شده ایشان می فرماید: هر کس دو رکعت نماز در روز چهارشنبه بخواند در هر رکعت بعد از حمد یک مرتبه سوره زلزال و سه مرتبه سوره توحید را بخواند رکعت دوم هم همینطور، خداوند از او تاریکی قبر را تا روز قیامت برمی دارد.   فشار قبر/ عوامل دفع فشار قبر

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8888
زمان انتشار: 3 مارس 2018
| |
 انوار اهل بيت بر عرش الهى احاطه دارد

مقام عرشی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، جلسه7؛ 96/12/3

انوار اهل بيت بر عرش الهى احاطه دارد

دفاع از امام زمان، مرد و زن ندارد. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در دفاع از امام زمانش و در جلوگیری از حذف معصوم همه دارایی خودش را به میدان ‌آورد.

حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از یک جایگاه مدیریتی، تدبیری و فرماندهی و فرمانروایی برخوردار است. هر چند که همه معصومین این جایگاه عرشی را دارند. برای همین است که خطاب به آنها می‌گوییم: «خَلَقَكُمُ الله أنْوارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فی بُیُوتٍ أذِنَ الله أنْ تُرْفَعَ وَ یُذْكَرَ فیهَا اسْمُهُ= خداوند شما را [به صورت] نورهایى آفرید و گِرداگِرد عرش خود، قرارتان داد تا این كه به واسطه شما بر ما نعمت بزرگى عطا فرمود. پس شما را در خانه هایى قرار داد كه خداوند رخصت داده است كه بزرگ داشته شوند و نام وى در آن‌ها یاد شود». خدا شما را به صورت نور خلق کرد و اطراف عرش خودش به طواف آورد تا اینکه بر ما منت گذاشت و شما را در خانه‌هایی قرار داد که اذن داده که اسم خدا در آن خانه‌ها ذکر بشود و بالا برود.  مساجد، عبادتگاه ها، حسینیه‌ها از جمله مصادیق خانه‌هایی هستند که خداوند اذن داده که در آن نامش برده شود و بالا برود. در جایگاه خودش در این باره سخن خواهیم گفت، اما مهمترین مصداق این «خانه» همان نفس و قلب ماست که نور اهل بیت به آن دمیده می‌شود و این باشکوه‌ترین لحظه تاریخ خلقت خداست که یک انسان حامل نور خدا می‌شود که فرمود: «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی= از نور خودم در انسان دمیدم». نور محمد و آل محمد از این نور خداست که در ما دمیده می‌شود و یک انسان حامل این روح بزرگ می‌شود. باید به این مرحله خیلی فکر کنیم که ما چقدر سعادتمندیم که خداوند این وجود گرانقدر را در ما دمیده است. چون دمش این روح باعث می‌شود که حقیقت ما با اهل بیت یکی بشود، از جنس آنها بشویم و بتوانیم به مقام و جایگاه آنها برسیم. فاطمه (سلام‌الله‌علیها) حجت بر حجت‌های خداست با اینکه مسأله جایگاه عرشی برای همه اهل بیت ثابت است، اما جایگاه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) یک جایگاه بسیار ویژه است که امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: «نَحنُ حُجَجُ الله عَلى خَلْقِهِ وَ أمُّنا فاطِمَةُ حُجَّةٌ اللهِ عَلیَنا= ما حجت‌‎های خدا بر شماییم و مادر ما فاطمه علیها سلام حجت خدا بر ما (اهل بیت) است». به این نکته دقت کنید که ما حجت خدا بر بندگان هستیم و مادر ما فاطمه حجت خدا بر ماست و نیز امام عسکری (علیه‌السلام) فرمود: «نَحنُ حُجَجُ الله عَلى خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّة اللهِ عَلیَنا= ما (اهل بیت) حجت‌های خدا بر خلق او هستیم و جدّة ما فاطمه علیها السلام حجت خدا بر ما است» مادر ما جده ما فاطمه حجت خدا بر ماست. به مفهوم «حجت بودن» خوب دقت کنید. یعنی انسان با ظرفیت فوق عقلانی و الهی به دنیا می‌آید و اقتضای بخش فوق عقلانی‌اش این است که خلیفه الله و مظهر خداوند بشود و به مقام انسانیت و مَثَل اعلی برسد. اگر بخواهد به آن مقام برسد، ظهور آن مقام در زمین که حجت خدا بر انسان است، باعث تشبه و متخلق شدن به اخلاق خدایی می شود. مسأله حجت خدا بر خلق بودن در حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم مطرح است، اما حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک برتری دارد و آن این است که امام رضا و امام عسکری هر دو بزرگوار  فرمودند که واسطه بین خدا و اهل بیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)است. این که گفته می‌شود ائمه حجت خدا بر ما هستند، یعنی ائمه هم در اجرای وظائف و دستوراتی که خدا به آنها داده و نقش امامتی‌شان یک الگویی دارند که او نماینده برای اینهاست. به اینها دستور می‌دهد، اینها را تدبیر می‌کند و برنامه برایشان مشخص می‌کند و آن حضرت زهرا (سلام الله علیها)است. برای همین عرض کردم با اینکه امیرالمؤمنین به عنوان امام و حجت خدا و خلیفه الله بعد از پیغمبر است، اما جبرئیل خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) (سلام الله علیها) می‌رسد و آنچه که جبرئیل و حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرماید و امیرالمؤمنین می‌نویسد، همان برنامه امامتی تک به ‌تک ائمه است که به نام «صحیفه فاطمیه» نامیده شده، یعنی روند تاریخی حرکت ائمه تا آخر مطرح شده است؛ اینکه چه رویداد و اتفاقاتی برای زهرا، امیرالمؤمنین، حضرت مجتبی، سیدالشهدا و امام زمان، همه را دربر می گیرد. بنابراین، حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک موجود بی نهایت فعال و پرتلاشی است که همیشه در حال مدیریت و تدبیر است. علاوه بر اینکه به ما به عنوان فرزندانش نگاه می‌کند، در تدبیر ما و همه عالم و نیز تدبیر خود ائمه هم نقش دارد.  حضرت زهرا (سلام الله علیها) آن روح خداست که مؤید همه انبیاء و همه ائمه معصومین است. یعنی همه انبیاء و ائمه را هدایت می‌کند و همچنان در حال تدبیر و اداره امور است. عملکرد حضرت زهرا (سلام الله علیها) فوق‌العاده است و ساعت ها باید نشست و در مورد عملکرد ایشان سخن گفت. تک ‌تک کارهای ایشان که ظهور الهی دارد بر ما حجت است. رفتار، کلمه، سکوت، حرف اضافه ندارد و انسان باید ببیند که ایشان در لحظه به لحظه زندگی‌اش چه رفتارهایی داشته تا آن روح حاکم بر عالم که دریافت‌کننده تدبیر خدا و اجراکننده اوست حتی نسبت به معصومین چه کار می‌کند را بفهمد. گریه های فاطمه زهرا حکایت از گریه انسانی دارد  یکی از کارهای صدیقه طاهره این است که موقعی که پیغمبر از دنیا می‌رود، در روایت داریم حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به شدت گریه می‌کند. این گریه حرف دارد، یعنی گریه‌ای کرده که باید بگرید و برای ما این گریه بماند. اینطور نیست که ما یک قصه تاریخی نقل کنیم و بگوییم حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) فلان جا گریه کرد. هر جا ائمه و پیغمبر و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) گریه کردند، یعنی می‌خواستند با آن گریه یک حرف و پیامی را به ما برسانند. این مانند دعاهای امام سجاد(علیه‌السلام) می‌ماند. ائمه و حتی خود حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بسیاری از حرف‌هایی را که می‌خواستند به بچه‌هایش و به ما بزنند، در قالب دعا گفتند. پس گریه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) فوق‌العاده مهم است. چون گریه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) اصلاً گریه ی بخش طبیعی نیست. گریه بخش انسانی اوست. حضرت زهرا (سلام الله علیها) که در مقام عرشی خودش که حالا تنزل کرده به خاطر انسانیت و انسانها روی زمین است، در مقام تدبیرکنندگی و عرشی خودش گریه می‌کند. به قدری این گریه جانسوز و تلخ است که شاید تلخ‌ترین گریه‌ها این گریه است، چون وقتی که ایشان گریه می‌کند، پیغمبر می‌فرماید: «وَ الّذی بَعَثَنی بِالحَقّ لَقَدْ بَکی لِبُکائِکِ عَرش الله وَ ما حَولَه= قسم به کسی که من را به حق مبعوث کرد، با گریه تو عرش، اطراف عرش، ملائکه، زمین و آسمان گریه کردند.» گریه، تکان خوردن است، لرزش است، ریزش است، تأثر است. وقتی حضرت می‌فرماید با گریه تو عرش می‌لرزد، یعنی آن مقر فرمانروایی خدا، آن جایگاه مدیریتی ماسوی الله می‌لرزد. یک اتفاقی  می‌افتد که این تدبیر به هم می‌ریزد. مقام انسان، مقام اهل بیت است خداوند انسانهایی را با ارزش بی نهایت و به بلندای بینهایت آفریده و این انسانها لیاقت رسیدن به مقام اهل بیت را دارند. این از همه چیز برای خدا مهمتر است و این انسانها برای اینکه به نتیجه برسند، تنها از طریق حاکمیت و مدیریت متخصص معصوم است که می‌تواند اینها را به آن مقام برساند. این را در کنار سوره الرحمن بگذارید  که می فرماید: «الرَّحْمنُ /عَلَّمَ الْقُرْآنَ/ خَلَقَ الْإِنْسانَ= الرحمن/ قرآن را تعلیم داد/ انسان را آفرید». خدای رحمان اول تعلیم قرآن کرد و بعد انسانها را آفرید. یعنی قبل از اینکه ما به دنیا بیاییم، خدا قانون زندگی ما را آفریده و کسی را آفریده که این قانون را دارد. تا وقتی یک انسان به دنیا آمد معطل و بلاتکلیف نباشد و این یک سیر عقلانی و ریاضی دارد. عقل هم همه جا این را تأیید می‌کند. وقتی که بخواهند دانشگاه درست کنند، اول باید به فکر استادش باشند. چون استاد است که به دانشگاه معنا می‌دهد. اگر ما استاد نداشته باشیم دانشگاه به چه درد می‌خورد؟ خلقت بدون متخصص معصوم معنا ندارد. چون بقیه انسانها خلقت شان بیخود و عبث می‌شود. پس تمام ارزش  نظام خلقت به این است که متخصص معصوم حاکم باشد تا انسانها بدبخت و بیچاره نشوند و استعدادهای شان تلف نشود. پیغمبر علاوه بر این که خودش حاکمیت دارد، زمینه را برای حاکمیت معصوم نیز فراهم کرده است. حضرت از روز اول داستان، استمرار حاکمیت متخصص معصوم را در جامعه خودش جا می‌اندازد. سه سال دعوت مخفی دارد؛ به محض اینکه می‌خواهد دعوتش را علنی کند قرآن می‌گوید: « وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ» یعنی اول  خانواده و فامیل خودت که نزدیکترین کسانت هستند را دعوت کن و به آنها ابلاغ کن که تو پیغمبری. پیامبر هم سه روز این کار را می‌کند. هر روز  می‌گوید که من پیغمبر خدا هستم و اولین کسی که از بین شما به من ایمان بیاورد، وزیر و جانشین من خواهد بود. هر سه بار امیرالمؤمنین که آن موقع یک نوجوان بود، دستش را بالا می‌برد و می‌گوید من به شما ایمان دارم. تاکید خدا بر تولد علی (علیه السلام) در کعبه از نظر ساختار ریاضی خدا که حکیم است، کار عبث نمی‌کند. به پیامبر می‌گوید از روز اول مسأله جانشینی را مشخص کن. همه مردم باید بدانند که جایگزین یک متخصص معصوم یک شخصیتی به بزرگی امیرالمؤمنین است. آن وقت امیرالمؤمنینی که خودش شناخته‌تر و معروف‌تر از پیغمبر است؛ زیرا پیغمبر هنوز پیغمبر نشده بود که خدا امیرالمؤمنین را در کعبه به دنیا آورد. همه مردم می‌دانند که مولود کعبه یعنی امیرالمؤمنین و همه به چشم خودشان دیدند و خدا هم تاکید دارد همه این را بفهمند و این شکاف کعبه در طول تاریخ تا به حال مانده تا حجت بر همه مردم تمام شود و نگویند که یک داستانی در تاریخ بوده و ما هم ندیده ایم و نمی دانیم. این که خدا اصرار دارد که علی در کعبه به دنیا بیاید، معنی عرفانی و باطنی‌اش این است که باطن توحید، متخصص معصوم است. ظهور الله و ظهور توحید بر روی زمین امام می‌شود. یعنی امام مظهر و خلیفه خداست. خلیفه شخصیتی است که برجستگی و بزرگی‌اش را قبل از بعثت همه می‌دانستند. یک شخصیتی که وقتی از دل کعبه او را در می‌آورند، بعد از سه روز، چشم بسته، دهان بسته، به دست رسول الله می‌دهند. نه چشمش را روی پدرش باز می‌کند نه چشمش را روی مادرش که آن همه زحمت برایش کشیده باز می‌کند.اما چشمش را به رسول خدا باز می‌کند.  آن موقع که حضرت رسول به عنوان پیغمبر مبعوث نشده، این نوزاد جلوی همه چشمش را باز می‌کند به رسول خدا و می‌گوید: «السلام علیک یا رسول الله» بعد به زبان می‌آید و از پیغمبر اجازه می‌گیرد که تورات و انجیل بخواند و می‌خواند. همچنین از پیغمبر  اجازه می‌گیرد قرآنی که هنوز نازل نشده را بخواند و پیغمبر می‌گوید بخوان. علی علیه السلام می خواند: «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ/ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ...» تا آخر سوره را می‌خواند. شما وقتی به تاریخ نگاه می کنید، می بینید پیغمبر به کرات رفتارهایی می‌کند که اهل سنت و شیعه هم نوشته اند که مدام به همه تأکید می‌کند که این علی جانشین و وزیر من است. یعنی پیغمبر کاری می‌کند که بر همه مردم و نه فقط مردم زمان خودش، بلکه تا الان حجت را تمام می‌کند. محال است یک آدم بی‌طرف، بی‌غَرض و مرض، نه فقط کتاب های شیعه بلکه کتاب های اهل سنت را بخواند و یقین نکند که امیرالمؤمنین امام و جانشین پیغمبر است. حتی پیغمبر بیعت های خصوصی در مورد امیرالمؤمنین از بسیاری از اصحاب خودش می‌گیرد که این علی جانشین من است. بعد از من اذیتش نکنید. فاطمه را اذیت نکنید. فاطمه بخشی از وجود من است. هر کس زهرا را اذیت کند، من را آزرده و هر کس من را بیازارد خدا را آزرده: «فاطمة بِضْعَةٌ مِنّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی الله». اینها در روایت اهل سنت هم وجود است. اینها را فقط شیعه نقل نکرده است. در روایت دیگری پیامبر فرمودند: «إِنَّ الله تَعَالَى یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا= خدا به غضب فاطمه غضب می‌کند و با رضایت فاطمه راضی است». این چه مقامی است که خدا با غضب فاطمه غضب می‌کند و با رضایتش راضی است؟ یعنی این موجود نه تنها معصوم است، بلکه خلیفة الله است. آن هم نه خلیفه الله فقط برای مردم، بلکه خلیفه الله برای خود ائمه. چنانکه امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: «وَ جَدَّتُنا فاطِمَة حُجَةُ اللهِ عَلَینا، وَ أمُّنا فاطِمَة حُجَةُ اللهِ عَلَینا» اینها را بیان کردند تا ما بفهمیم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) کیست؟ مادر ما کیست؟ اصل و ریشه ما کیست؟ مهمتر از همه این است که بفهمی تو چه کسی هستی و خودت چه ظرفیت و قیمت و جایگاهی داری. اگر ما خود را گم کنیم تا آخر کور زندگی می‌کنیم و بی نهایت استعدادمان را تلف می‌کنیم. حضرت زهرا در دفاع از امامش همه دارایی اش را وسط آورد  حالا این پیغمبر با این عظمت از دنیا می‌رود. حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌داند چه اتفاقی می‌افتد و در مصیبت این فراق گریه می کند. گریه حضرت گریه انسانی است. گریه‌ به خاطر یک فاجعه بزرگ انسانی و جهانی است که هم در طول تاریخ و هم در وسعت تاریخ اتفاق می‌افتد. گریه اش برای این است که میلیاردها انسان، متخصص معصوم را از دست می‌دهند. به عمق فاجعه دقت کنید. پس آن گریه که یک گریه خاص است؛ هنوز هم ادامه دارد. یعنی ناله حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) هزار و چند صد سال است که در تاریخ ادامه دارد. این گریه است که شروع یک فاجعه را نشان می‌دهد. این فاجعه چند ساعت بعد از فوت پیغمبر یک دفعه شکل‌هایش در می‌آید. اول آن تغییر مسیر خلافت، دوم حمله به خانه امیرالمؤمنین، آتش زدن در خانه، بعد آن ضربه ها برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) و.. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در دفاع از امام زمانش و در جلوگیری از حذف معصوم، همه دارایی خودش را وسط ‌آورد. دفاع از امام زمان، مرد و زن ندارد، یک زن جوان باردار با چهارتا بچه کوچک، زنانگی‌اش را ندید. بارداری‌اش را ندید چون متخصص معصوم در خطر است. ما در خطر بودیم. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در طول تاریخ همه بچه‌هایش را نگاه کرد. می‌دید که چه اتفاقی قرار است بیفتد. بنابراین، برای اینکه ما محروم از متخصص معصوم نشویم، نه جوان بودن خودش، نه زن بودن خودش، نه باردار بودن خودش را اصلا توجه نکرد. او همه دارایی که یک زن و یک انسان دارد به وسط آورد؛ حتی جان و حیاتش را به خطر انداخت. این آن درسی است که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) برای ما دارد. اگر ما این درس را خوب یاد گرفته بودیم، الان 1180 سال امام زمان آواره و تنها نبود. اگر همه همین درس را از حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) یاد می‌گرفتند، همۀ موانع ظهور برطرف می‌شد.  جالب است که هزار و چند صد سال است که برای حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) عزاداری می‌شود و هیچ کس به رویش نمی‌آورد که باید از حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چه درسی یاد بگیرد. فقط می‌گویند که خانم بین در و دیوار بود، بچه‌اش سقط شد و بنشینیم گریه کنیم. فقط گریه کار ماست. در حالی که ما باید درس یاد بگیریم که برای امام زمانت باید تمام قد وسط بیایی، برای برطرف کردن موانع ظهور حضرت، باید با همه وجود و دارایی‌ات وسط بیایی. اگر برطرف کردن موانع ظهور امامت به فداکاری و جان و مال و وقت‌گذاری و مصرف آبروی تو و علم و عبادت تو نیاز دارد، حق نداری دریغ کنی. این آن درسی است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ما می‌دهد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌داند که بزرگترین فاجعه در تاریخ بشر حذف متخصص معصوم است. پس آن رفتار را از خودش نشان می‌دهد. بعد از اینکه این همه صدمه می‌بیند، باز مبارزه منفی می‌کند تا روزهایی که زنده است؛ چون این داستانها برای چند روز اول بعد از وفات پیغمبر است. بعد از آن، اوضاع ظاهراً ساکت است. ولی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) مبارزه منفی می‌کند که هیچ کس از اینهایی که می‌خواستند به ملاقاتش بیایند را نمی پذیرد. می‌گوید من هرگز با شما سخن نخواهم گفت. من از شما پیش خدا و رسول خدا شکایت می‌کنم. اما حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک کار مهم می‌کند و آن این است که نقش تدبیری و امامتی و مدیریتی و عرشی خودش را بازی می‌کند. این مقام، جبرئیل را به زمین می‌کشاند. وقتی می‌گوییم جبرئیل نازل می‌شود، مقامی است که روی زمین جبرئیل را پایین می‌کشد. در جامعه کبیره می‌ خوانیم: «وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلاَّئِکَتُهُ» یعنی شما یک قدرتی دارید که ملائکه را پایین می‌کشید. «وَ مَهْبَطِ الْوَحْیِ» یعنی ساختار شخصیتی شما به گونه ای است که فرشته‌ها را نزد شما پایین می‌کشد. ارتباط با ملائکة الله، یعنی تو هم این قدرت را داری که یک ارتباطی با فرشته‌ها برقرار کنی که آنها فقط به خاطر تو پایین بیایند و فقط با تو حرف بزنند. فقط به عشق تو به تو سر بزنند. تو هم می‌توانی اینطوری باشی که با فرشته‌ها رفت و آمد داشته باشی و دوست باشی و رابطه صمیمی برقرار کنی. حضرت زهرا (سلام الله علیها) با ایجاد صحیفه فاطمیه که امیرالمؤمنین نوشت، گفت یا علی جبرئیل بر من نازل شده حضرت فرمود اگر دفعه بعد آمد، به من بگو که من هم باشم تا آنچه می گوید را بنویسم. جبرئیل آمد و امیرالمؤمنین را خبر می‌کنند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) دریافت می‌کند و امیرالمؤمنین می‌نویسد. به همین دلیل است که امام خمینی ره فرمود ما به صحیفه فاطمیه که نزد ائمه است افتخار می‌کنیم. این صحیفه همانطور که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هیچ حکم خدا و احکام الهی و شرعی در آن نیست و فقط احکام مدیریتی و تدبیری بعد از پیغمبر هست تا آخر». برای امام زمانت بدون چشم داشت خدمت کن حواست باشد که هر جا بین ولایت و یک صورت مقدس ماندی که کدامش را انتخاب کنی و کدام اولویت دارند، باید با صورت مقدس بجنگی حتی اگر قرآن روی نیزه باشد. این سیره امیرالمؤمنین است. یعنی ولایت، درس امروز ماست. جالب است یک چیز تلخی که اتفاق افتاده و ما هم الان در این فاجعه شریک هستیم و باید زودتر توبه کنیم و تلاش کنیم که خود را از این فاجعه نجات دهیم، کوتاهی در حق امام زمان است. هر کس در حق امام زمانش کوتاهی کند و او را تنها بگذارد این جهنم دارد. این که در قرآن گفته شده «قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى= بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر مودت در باره خویشاوندان »، باید بدانیم که مودت یعنی پای کار بودن.  بدانید! بیش از آن که نسبت به زن، شوهر، بچه‌ها و کس و کارت مسئول باشی، نسبت به امام زمانت مسئول هستی. مهمتر از همه خانواده و همه کس در روی زمین، امام زمان (علیه‌السلام) است که نسبت به او مسئول هستیم. باید برایش خرج کنیم؛ باید برایش وقت بگذاریم؛ باید آبرو بگذاریم؛ باید هر چه استعداد داریم برای برطرف کردن موانع ظهور امامت وسط بریزیم. این را بفهمیم که ما باید بدون‌شرط و بی‌چشم داشت، فدای امام زمان بشویم. و گرنه مودتی در کار نیست. دروغ است اگر بگوییم مودت داریم.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7792
زمان انتشار: 7 نوامبر 2017
| | | | | |
(48)محاسبه نظام خلقت به دست امام معصوم است

شرح زیارت جامعه کبیره (48)؛ 96/8/11

(48)محاسبه نظام خلقت به دست امام معصوم است

محاسبه و تدبیر هر چیزی در نظام خلقت، به دست معصوم است و فرشتگان که مسؤول اجرای امور عالم هستند، اوامر الهی را از امام دریافت می‌کنند. چون امام باب الله است. بدون امام هیچ تدبیر و تغییری در عالم صورت نمی‌گیرد.

فرشتگان ماموران الهی هستند. قرآن کریم می فرماید: «لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ[1]= هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند، اجرا می نمایند». این امر توسط یک نفر انجام می‌شود که به او «ولی و صاحب امر» می‌گویند. چون همه امور به دست اوست. قرآن هم تصریح می‌کند که تمام محاسبات نظام خلقت به دست یک نفر به نام امام مبین انجام می‌شود. «کل شیء احصیناه فی امام مبین». یعنی در هر مقطعی از زمان، یک نفر خزانه دار و حسابدار عالم است و حساب همه چیز در دست اوست. نص قرآن است که می‌فرماید: محاسبات دقیق ریاضی برای «کل شی» با امام است. این امام که محاسبات دقیق کل شی را دارد، «ولی امر» نیز هست و فرشته‌ها دائماً در حال رفت و آمد نزد او هستند. چون نظام خلقت برای اجرای امور، به فرشته احتیاج دارد. طبق آیه «تنزل الملائکة و الروح» رفت و آمد ملائکه یک امر دائمی است. نزول ملائکه همیشه وجود دارد. اما چرا فقط در شب قدر می گویند: «تنزل الملائکه و الروح»؟ چون یک شب خیلی خاص است که نزول خیلی خاصی دارد. «تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» یعنی همه چیز در نظام ماده، نظام برزخ و بالاتر از برزخ و هر اتفاقی که قرار است بیفتد، تعیین ریاضی‌اش با حضور همه‌ی فرشته‌ها و روح در این شب انجام می‌شود. پس شب قدر، شبی است که برنامه‌ریزی یک ساله برای ماسوی الله دارد. متاسفانه ما بد، ضعیف و زشت زندگی می‌کنیم. در این عالم خبرهائی هست که ما از آن بی‌خبریم و برای چیزهایی غصه می‌خوریم یا شاد می‌شویم که ارزشی ندارد. خلقت عظمت والائی دارد و بالاتر از آن، خود انسان باعظمت است. چون قرآن می‌گوید: ما خلقت با این عظمت را به خاطر انسان انجام دادیم: « هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا[2] = اوست آن كسى كه آنچه در زمین است، همه را براى شما آفرید» و در آیه دیگر می‌فرماید: « وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا[3] = و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است به سود شما رام كرد ». سبک زندگی ات را براساس رسیدن به مقام امام حسین تنظیم کن ما برای این خلق شده‌ایم که به جایی برسیم که خدا به ما بگوید: «من الحی القیوم الذی لایموت الی الحی القیوم الذی لایموت= از زنده ی پایداری که هرگز نمی‌میرد، به زنده ی پایداری که هرگز نمی‌میرد». پس تو برای این آفریده شده‌ای که جلوی یک امامی با این عظمت بایستی و به او بگویی: «اسئله ان یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله= من از خدا می‌خواهم ای امام حسین مرا به همان مقام شما برساند». شما اگر مقام امام را نشناسید، معنی زیارت عاشورا در این مقوله را نمی‌توانید بفهمید. فکر نکنید شما فقط یک زن یا مرد هستید و برای این آفریده شده‌اید که با کسی ازدواج کنید و تشکیل خانواده بدهید و شغلی داشته باشید، فعالیت اجتماعی سیاسی کنید، به ریاست و حکومتی برسید، وزیر شوید، رئیس جمهور شوید. این توهمات را از ذهن‌تان بیرون کنید. شما باید به این درک برسید که من برای چه به این دنیا آمده‌ام؟ به کجا می‌خواهم برسم؟ مسائل زنانگی، فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و... این‌ها جزء وظایف شرعی و الهی شماست. شما در هر جایگاهی که هستید، باید هدف تان برای رسیدن به مقام امام حسین باشد. توجه کنید که در نظام خلقت، شما در هر هویتی که باشید، از همان هویت می‌توانید به این مقام برسید. مثلا در همسر داری تو به وظیفه‌ات عمل کن؛ هر چند که همسرت عمل نکند؛ یا در وظایف مادرداری و پدرداری خوب عمل کن، حتی اگر پدر مادر خوبی هم نداشته باشی. اگر این را هدف قرار دادی، به آن جایگاه که باید برسی، می‌رسی. در هر جایگاهی باشید، از همانجا به کانال معصوم راه پیدا می‌کنید. راه‌ها بسته نیست. هر جا باشی می‌توانی خودت را برسانی. اگر آدم این را بفهمد و به قلبش نفوذ پیدا کند(نه این که فقط در ذهن و عقلش بماند)، خیلی از بیماری‌های روحی و روانی از او دور می‌شود. بزرگ، سنگین و با شرافت می‌شود. ارزش و قیمت پیدا می‌کند. فرشتگان با دستور از صاحب الامر عالم را تدبیر می کنند فرشته‌ها هر جا که امام و صاحب امر باشد، به آنجا می‌آیند. معصوم علیه‌السلام می‌فرماید: «مَا مِنْ مَلَكٍ یُهْبِطُهُ اللَّهُ فِی أَمْرٍ مَا یُهْبِطُهُ إِلَّا بَدَأَ بِالْإِمَامِ ، فَعَرَضَ ذلِكَ عَلَیْهِ ، وَ إِنَّ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ - تَبَارَكَ وَ تَعَالى‌ - إِلى‌ صَاحِبِ هذَا الْأَمْرِ= هیچ فرشته‌اى نیست كه خدا او را فرو فرستد در امر آنچه او را فرو مى‌فرستد، مگر آن كه به امام ابتدا مى‌كند و آن امر را بر او عرضه مى‌دارد. و به درستى كه آمد و شد فرشتگان از نزد خداى تبارك و تعالى به سوى صاحب امر امامت است». در زیارت شریف آل یاسین به امام زمان می‌گوییم: «السلام علیک یا باب الله». باب الله یعنی درِ خدا؛ یعنی هر چه که از خدا خارج می‌شود، از راه باب الله است. هر کس هم که می‌خواهد وارد شود، باید از طریق همین باب الله وارد شود. در جامعه کبیره می‌خوانیم: «من اراد الله بدأ بکم» این یعنی هر کس اراده‌ی خدا را کند، بدون امام معصوم نمی‌رسد. باید از معصوم شروع کند. «من اراد الله»، یعنی شخص اراده‌ی کمال بی‌نهایت و مطلق دارد. اگر بخواهی به کمال مطلق برسی باید با کامل‌ترین ظهور خدا به بی‌نهایت برسی. شما هیچ وقت با ظهورهای محدود نمی‌توانی به کمال بی‌نهایت برسی.  گل، ظهور الله است، اما محدود است و تو را به الله نمی‌رساند. اگر کسی خواست به بی نهایت برسد، باید با استفاده از کامل‌ترین ظهورِ بی‌نهایت برسد. باید ابتدا از بالاترین و کامل‌ترین ظهور هستی مطلق شروع کند که اصطلاحا به او «خلیفة الله» یعنی جانشین کامل خدا می‌گویند که همه‌ی کارها را می‌تواند انجام دهد. پس وقتی به امام زمان می‌گویید: «السلام علیک یا باب الله» باید بدانید همه‌ی ورودی و خروجی‌ها با امام زمان است. شما اگر بخواهید به هر درجه‌ای از درجات معرفتی و عرفانی ماندگار و پایدار برسید که واقعا درجه باشد و توهم نباشد، بدون پیوند با امام زمان امکان ندارد. حتی اگر آدم خوبی هم باشی، اما وقتی در چادرش نباشی، اتصال وجودی با او نداری. اتصال وجودی با حضرت، یعنی مثل فرشته‌ها همه‌ی تقسیمات و تدبیرات کارت با امام تنظیم شده‌باشد. باید همه محاسبات زندگی‌ات را به او بسپاری و راضی هم باشی. مثل زهیر که وقتی به چادر حضرت رفت، عاشق شد و فهمید که باید با این آقا باشد، آمد و همه کارهایش را براساس بودنِ در چادر امام تنظیم کرد. این برای زهیر مصیبت نیست، بلکه مقام است. این همان معنای مقام محمود است. مقام محمود یعنی تو دست از تدبیرات شخصی زندگی‌ات برداری و بگویی: من همه زندگی‌ام را براساس حضور در چادر امام زمان تنظیم می‌کنم. نه این که برای خودت به گونه‌ای برنامه ریزی کنی که هیچ کدام نگذارد تو در چادر حضرت باشی. بعد بگویی: ای امام زمان! من عاشقت هستم و می‌خواهم در خدمت شما باشم. وقتی تو سبک زندگی غلط، تصمیم‌های جمادی غلط، اقدامات شغلی و مالی غلط، تدبیرهای بدنی جنسی و اجتماعی و سیاسی غلط، تدبیرهای علمی غلط داری؛ اینها اجازه نمی‌دهند تو اصلا وارد چادر حضرت شوی. «باب الله» یعنی تو همه کارهایت را با نهضت امام زمان (علیه‌السلام) تنظیم کنی. هر چیزی که به جریان خودسازی و هدف من لطمه بزند، باید کنار بگذارمش تا آسیب نبینم. چون امام زمان دوست دارد که من شبیه انسان باشم. امام صادق علیه‌السلام در دعای ندبه می‌فرماید: «أینَ باب الله الذی منه یؤتی= کجاست آن باب اللهی که از آن می‌شود وارد شد؟». این «أین» که حضرت می‌فرماید «أین» فوق عقلانی و انسانی است. حضرت نمی‌گوید: کجاست آن دانشمند، کجاست آن که حلال مشکلات است. بلکه می‌فرماید: « أین باب الله الذی منه یؤتی؟ = کجاست آن درِ خدایی که از آن می شود وارد شد». اگر کسی این را فهیمد، در چادر امام زمان ورود پیدا کرده و حیات انسانی دارد. تو باید کار عبادی و معنوی‌ات را هم، تابع حضورت در چادر امام زمان و میل امامت انجام بدهی. پس وقتی می‌گوییم این شخص باب الله است، یعنی فرشته‌ها هم اوامر الهی را باید از طریق این شخص انجام بدهند. همه‌ی فرشته‌ها برای همه‌ی کارهایشان نزد امام می‌روند. مختلف‌الملائکه یعنی محل رفت و آمد. حالا نگاه کنید امام یعنی موجودی که «لاتأخذه سنة و لا نوم= خواب و چرتش نمی‌گیرد» است، یعنی یک لحظه در کل عمرش چرت ندارد، خواب ندارد، حتی موقعی که خواب است، تدبیر امور می‌کند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من چشم‌هایم می‌خوابد، ولی قلبم مشغول کار خودش است». کل نظام خلقت در محضر امام است. چیزی از محاسبات او خارج نمی‌شود. خلیفة‌الله یعنی «لا تأخذه سنه و لا نوم» یک لحظه خواب و چرت ندارد. او مشغول تدبیر عالم است. چه خواب باشد چه بیدار. امام/ فرشتگان [1] - تحریم/6. [2] - بقره/29. [3] - جاثیه/13.

صوت

1 - (48)محاسبه نظام خلقت به دست امام معصوم است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 7540
14 اکتبر 2017
| |
پرسش. 174
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed