www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 1765
زمان انتشار: 27 ژانویه 2015
| |
شانس یا خدا!!!

شانس یا خدا!!!

در مباحث اعتقادی چنین بیان شده که شخص حسود عدل خدا را زیر سوال می برد. اما در عمل و در عامه مردم چنین باوری وجود دارد که کسانی که حسود هستند همیشه شانس با آنها همراه است. از طرفی اگر کسی معتقد است که هیچ برگی بدون اذن خدا زمین نمی افتد چطور ممکن است حوادث بر اساس شانس باشد؟     شانس یا... ما معتقدیم شانسی وجود ندارد ، بلکه همه پدیده ها معلول علت های خودشان هستند و در این عالم معلول بدون علّت وجود ندارد. کسانی که چنین سخنانی را مطرح می کنند هیچ وقت مستقیم در ضمیر خود شان به عدل خداوند فکر نمی کنند و فقط به شانس فکر می کنند. در حالی که اصلاً شانسی وجود ندارد و همه چیز دست خداست. این بحث در فلسفه کاملاً ثابت شده و همه حکما به این مطلب اعتقاد دارند. اما اینکه حسود به حکمت خدا و به عدل خدا اعتراضی ندارد. باید دید که منظوراز حسد چیست؟ و تعریف حسد چیست؟ تعریف حسد را آنگونه که علمای اخلاق گفتند و در روایات هم به آن اشاره شده این است که شخص آرزو و درخواست زوال نعمت از دیگری را داشته باشد، حال چه به خود انسان حسود آن نعمت برسد، چه نرسد. معنایش این است که از نظر شخص حسود بودن نعمت در دست صاحب نعمت حکیمانه نیست. وقتی که شخص حسود می بیند یک نفر نعمتی دارد آرزو می کند که آن نعمت زائل بشود و معنای این درخواست از خدا این است که خدایا تو عدل را مراعات نکردی .این نعمت را نباید به او می دادی، چرا دادی؟ ممکن است توجه نداشته باشد. ممکن است لازمه این تقاضا و این نفسانیت را نفهمد. اما واقعیت این است که معنایش این است. وقتی آرزویش این است که آن نعمت زائل بشود. یعنی نعمت جای خودش نیست. در تعریف عدل و ظلم گفته اند: عدل چبود وضع شی فی موضعش ظلم چبود وضع شی ناموضعش حسود می گوید بودن نعمت در دست آن شخص ، یعنی نعمت در جای خودش و در موضع خودش نیست. این دقیقاً معنای خدشه وارد کردن به عدل است. در روایات نیز به این مطلب به همین شکل اشاره شده. در روایتی داریم که خداوند به موسی بن عمران علی نبینا و آله وعلیه السلام فرمود: حسود از نعمت های من به بندگانم ناراحت و غضبناک است. نعمت را چه کسی به آن شخص داده؟ معلوم است ، خدا داده. حسود وقتی نسبت به بودن نعمت در دست بنده خدا غضبناک است یعنی نسبت به خدا و نسبت به کاری که خدا انجام داده غضبناک است. این که بعضی نعمت را به شانس و اینجور چیزها نسبت می دهند ممکن است در ظاهر و در قالب جمله آن باشد اما در سودای قلبشان و در باطن نفسشان اگر بررسی شود، فهمیده می شود که نتیجه حسد اعتراض به عدل و حکمت الهی است.   آثار حسد یکی از آثار حسد این است که سبب می شود شخص حسود دوستانش از دستش بروند. " الحسود لا خلّة له " حسود هیچ سروری و آقایی ندارد. امام فرمود: حسد ایمان را می خورد آن چنانکه آتش، هیزم را می خورد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: " إیّاک أن یحسد بعضکم بعضاً فإنّ الکفر أصله الحسد ". در روایات دیگری هم داریم که امام فرمود: حسد، کفر است "اصول الکفر ثلاثة: الحرص و الاستکبار و الحسد" مراد از این کفر باید شرک افعالی و کفر افعالی باشد یعنی به فعل خدا اعتراض دارند نه به ذات و صفات خدا. اما آثار حسادت به این چند مورد محدود نمی شود که خیال کنیم آثار و مفاسد به همین یکی ، دو مورد ختم می شود. حسد نوعی بیماری است وکاملاً یک بیماری بی سود است. پس باید به فکر علاج این بیماری سخت بود که اگر ریشه بدواند درمان آن مشکل خواهد بود.   خلاصه سخن در اصول اعتقادات هر معلولی زاییده یک علت مشخص است و همه چیز در جهان از قانون علت و معلول پیروی می کند و چیزی به اسم شانس وجود ندارد بلکه همه چیز دست خداست. حسد نوعی بیماری است .شخص حسود در واقع نسبت به خدا و کاری که خدا انجام داده ( یعنی نعمتی را به کسی داده ) غضبناک است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1690
زمان انتشار: 21 ژانویه 2015
| |
چادرم مرا تا بی کران ها خواهد برد....

چادرم مرا تا بی کران ها خواهد برد....

چه زیبا گفت شهید آوینی... بالی نمی خواهم این پوتین های کهنه نیز می توانند مرا به آسمان ببرند... سید شهیدان اهل قلم، من نیز بالی نمی خواهم... چادرم مرا تا بی کران ها خواهد برد.... فرقی نمی کند کجآ یا ک‍ی! در هیاهوی این شهر هرکجا و هر وقت دچار واهمه شدی با " ایمانت" وضو بگیر زیر لب نیت کن "حجاب می کنم قربة الی الله"

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1675
زمان انتشار: 20 ژانویه 2015
| |
هستى تسلیم اوست، چرا ما نباشیم؟

هستى تسلیم اوست، چرا ما نباشیم؟

دین و هدایت الهى، همواره همراه بشر بوده است. انبیاء همچون معلّمان یك مدرسه ‏اند كه به طور زنجیره‏اى مأمور ارشاد مردم هستند. أَفَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (آل عمران ـ 83) آیا جز دین خدا را مى‏جویند با آنكه هر كه در آسمان ها و زمین است ‏خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانیده مى ‏شوید.   نکات اجمالی: موجودات آسمان‏ ها و زمین، همگى تسلیم خدایند. حتّى اگر در حال عادّى این سر سپردگى را كتمان كنند، در حال احساس خطر به ناچار به او دل مى ‏سپارند. مومنان با میل و رغبت تسلیم او هستند، ولى همگان در زمان احساس خطر یا مرگ یا مغلوب شدن در جنگ و یا درماندن در استدلال، تسلیم او مى‏شوند. همه ذرّات عالم، از كوچك‏ ترین اتم تا بزرگ ‏ترین كرات، همه تابع همان قانونى هستند كه خداوند بر آنها حاكم كرده است و هر لحظه مى‏تواند آن را تغییر دهد. امام صادق علیه السلام در مورد این آیه فرمودند: زمانى كه قائم علیه السلام قیام كند، تمام سرزمین ‏ها شهادت «لا إله الا الله و محمد رسول الله» سر خواهند داد. (تفسیر عیّاشى، ج 1، ص 183)   پیام ‏های آیه: 1ـ انتخاب راه غیر خدا، با حركت هستى سازگار نیست. «أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ» 2ـ حقیقت دین، تسلیم است. «أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ ...» 3ـ انسان، دائماً در جستجوى راه و روشى است و گرایش به مكتب در نهاد او قرار دارد. (جمله «یَبْغُونَ» دلالت بر خواست و تمایل دائمى دارد.) 4ـ اگر هستى تسلیم اوست، چرا ما تسلیم نباشیم؟ «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» 5ـ در آسمان‏ ها موجودات با شعور هستند. «مَنْ فِی السَّماواتِ» (پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: مراد از «مَنْ فِی السَّماواتِ» ملائكه مى ‏باشند. درّ المنثور، ج 2، ص 254) در حدیثى از پیامبر صلی الله علیه و اله مى ‏خوانیم كه فرمود: روز قیامت اعمال را یك به یك (در دادگاه الهى) مى ‏آورند، هر كدام خود را معرفى مى‏ كند؛ یكى مى ‏گوید من نمازم، دیگرى مى‏ گوید من روزه‏ام و ... و سپس اسلام را مى ‏آورند و مى ‏گوید: پروردگارا! تو سلامى و من اسلام، خداوند مى‏ فرماید: ... امروز به واسطه (مخالفت با) تو مواخذه مى ‏كنم و به تو پاداش مى ‏دهم. خداوند در كتابش مى ‏فرماید: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ 6ـ اگر پایان كار ما اوست، چرا از همان اوّل رو به سوى او نكنیم؟ «إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَى وَعِیسَى وَالنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (آل عمران ـ 84) بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده و آنچه به موسى و عیسى و انبیاى [دیگر] از جانب پروردگارشان داده شده گرویدیم و میان هیچ یك از آنان فرق نمى‏گذاریم و ما او را فرمانبرداریم.   پیام ‏های آیه: 1ـ ایمان خود را اظهار كنید. «قُلْ» 2ـ ایمان به انبیاء، در كنار ایمان به خداوند است. «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ»، «وَ النَّبِیُّونَ» 3ـ خدمات پیشینیان را نادیده نگیریم. «وَ ما أُنْزِلَ عَلى‏ إِبْراهِیمَ»، «وَ ما أُوتِیَ مُوسى‏» 4ـ آمدن انبیاء، جلوه‏اى از ربوبیّت الهى است. «وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ» 5ـ دین و هدایت الهى، همواره همراه بشر بوده است. انبیا همچون معلّمان یك مدرسه‏اند كه به طور زنجیره‏اى مأمورارشاد مردم هستند. «إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ» 6ـ تمام انبیاء، داراى هدف واحد هستند. «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ» 7ـ برترى بعضى از انبیاء بر برخى دیگر «فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْضٍ» (اسراء، 55) هرگز مانع ایمان ما به همه‏ى آنها نیست. «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ» 8ـ پیامبر اسلام، با اظهار ایمان خود به سایر انبیاء، پیروان آنها را به وحدت دعوت مى‏ كند. «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ» 9ـ پیامبر اسلام، تسلیم مطلق حقّ است. «نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» 10ـ كسى كه میان انبیاء فرق بگذارد، در حقیقت تسلیم خدا نیست. «لا نُفَرِّقُ»، «نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» 11ـ مومنان، هماهنگ با تمام موجودات، تسلیم خدا هستند. «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، «وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ (آل عمران ـ 85) و هر كه جز اسلام دینى [دیگر] جوید هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت از زیانكاران است. نکات اجمالی : از جمله‏ ى «یَبْتَغِ»، استفاده مى ‏شود كه مراد آیه، كسانى هستند كه اسلام به گوش آنها رسیده، ولى آن را رها كرده و به سراغ دیگر مكاتب رفته‏ اند. این افراد در قیامت زیانكارند و دین آنها مورد پذیرش نیست.   پیام‏ های آیه: 1ـ اسلام، ناسخ همه ادیان پیشین است. «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ» 2ـ رها كردن مكتبى جامع، مایه خسارتى ابدى است. «مَنْ یَبْتَغِ»، «مِنَ الْخاسِرِینَ» 3ـ آخرت، جلوه گاه خسارت ‏هاى واقعى است. «فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ» 4ـ انتخاب اسلام، رمز و نشانه دور اندیشى انسان است. «فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ»   برترین آیین الهى اسلام است‏ تاكنون بحث هاى مشروحى در آیات گذشته درباره مذاهب پیشین آمده، در این آیات بحث درباره اسلام آغاز مى ‏شود و توجه اهل كتاب و پیروان ادیان گذشته را به آن جلب مى ‏كند. در آیه 83 قرآن مجید، اسلام را به معنى وسیعى تفسیر كرده و مى ‏گوید: تمام كسانى كه در آسمان و زمینند و تمام موجوداتى كه در آنها وجود دارند مسلمان‏اند یعنى در برابر فرمان او تسلیم‏اند زیرا روح اسلام همان تسلیم در برابر حق است منتها گروهى از روى اختیار (طوعاً) در برابر"قوانین تشریعى" او تسلیم‏اند و گروهى بى اختیار (كرهاً) در برابر"قوانین تكوینى" او. در آیه 84 خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله (و همه پیروان او) دستور مى‏ دهد كه نسبت به همه تعلیمات انبیاء و پیامبران پیشین، علاوه بر آنچه را پیغمبر اسلام نازل شده ایمان داشته باشند. و بالاخره در آیه 85 به عنوان یك نتیجه گیرى كلى مى‏ فرماید: "هر كس غیر از اسلام آیینى براى خود انتخاب كند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانكاران است" . به این ترتیب از مفهوم عام اسلام به عنوان یك اصل كلى كه همان تسلیم در مقابل حق است به مفهوم خاص آن یعنى آیین اسلام منتقل مى‏ شود كه نمونه كامل و اكمل آن است و مى ‏گوید: امروز جز آیین اسلام از هیچ كس پذیرفته نیست و در عین احترام به همه ادیان الهى برنامه امروز، اسلام است. زمانى كه قائم علیه السلام قیام كند، تمام سرزمین ‏ها شهادت «لا إله الا الله و محمد رسول الله» سر خواهند داد جمعى از مفسران گفته ‏اند كه این آیه درباره دوازده نفر از منافقان نازل شده كه اظهار ایمان كرده بودند و سپس مرتد شدند و از مدینه به مكه بازگشتند آیه نازل شد و به آنها اعلام كرد كه هر كس جز اسلام را بپذیرد زیانكار است. (تفسیر ابو الفتوح رازى، جلد 3، صفحه 100) در حدیثى از پیامبر صلی الله علیه و اله مى ‏خوانیم كه فرمود: روز قیامت اعمال را یك به یك (در دادگاه الهى) مى ‏آورند، هر كدام خود را معرفى مى‏ كند؛ یكى مى ‏گوید من نمازم، دیگرى مى‏ گوید من روزه‏ام و ... و سپس اسلام را مى ‏آورند و مى ‏گوید: پروردگارا! تو سلامى و من اسلام، خداوند مى‏ فرماید: ... امروز به واسطه (مخالفت با) تو مواخذه مى ‏كنم و به تو پاداش مى ‏دهم. خداوند در كتابش مى ‏فرماید: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ (تفسیر الدر المنثور، ذیل آیه مورد بحث (با تلخیص) جلد 2 صفحه 48)   بحث لغوی: جمله "یبتغ" از ماده "ابتغاء" به معنى تلاش و كوشش است كه هم در موارد شایسته و هم ناشایسته به كار مى ‏رود و در هر مورد، تابع قرائنى است كه در آن مورد وجود دارد.   تشابه با آیات دیگر: آیه 84، به غیر از یكى دو كلمه، كاملًا شبیه آیه 136 سوره بقره است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1159
زمان انتشار: 10 دسامبر 2014
| | |
شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع) (۲) - مقدمه

دومین کارگاه آموزشی توحید - اردوی نسیم حیات (۲)

شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع) (۲) - مقدمه

میزانِ انسانیت و یا انسان زیستنِ ما، به میزانِ معرفت ما بستگی دارد. اشتباه نکنیم؛ کسبِ علوم خداشناسی و معارف الهی، صرفاً به معنای کسب معرفت الله نیست. بلکه میزان دارائی‌ها و توانایی‌های ماست که تعیین‌کننده‌ی سطحِ معرفتی ما می‌باشد. به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه مقدماتی «شرح خطبه امام رضاع»، استاد محمد شجاعی به شروع بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید: مقدمه معرفت‌الله یعنی چه؟ اصلی‌ترین و مهم‌ترین هدف ما در زندگی، کسب معرفت است. به‌گونه‌ای که تمام شئونات دیگر زندگی از قبیل شئونات طبیعی، اجتماعی، ذهنی و... باید در جهت رسیدن انسان به این هدف قرار گیرند، در غیر این‌صورت ارزشِ انسانی خویش را از دست خواهند داد. بنابراین میزانِ انسانیت و یا انسان زیستنِ ما، به میزانِ معرفت ما بستگی دارد. اشتباه نکنیم؛ کسبِ علوم خداشناسی و معارف الهی، صرفاً به معنای کسب معرفت الله نیست. بلکه میزان دارائی‌ها و توانایی‌های ماست که تعیین‌کننده‌ی سطحِ معرفتی ما می‌باشد. معرفت‌الله؛ به معنای شناخت اخلاق خداوند به‌عنوان موجودی است که وظیفه‌ی ما، تشبه یافتن نسبت به اوست. فراموش نکنیم که هدف از شناخت اسماءالله، شناخت ذهنی آن‌ها نیست، بلکه دریافتِ وجودیِ آن اسم توسط انسان است. به‌گونه‌ای که با اسمی از اسماء خداوند یکی شده و به آن متخلّق گردد. مسیر رسیدن به معرفت الله؛ قدم اول؛ ما کجای راه ایستاده‌ایم؟ قدم اول، تعیین سطح معرفتی خودمان است. ابتدا باید بدانیم که نقاط قوت و یا ضعف معرفتیِ ما کجاست؟ تا واقعیت را در مورد خودمان باور نکنیم، نمی‌توانیم قدم در مسیر کسب معرفت بگذاریم. چرا که توهمات ما از خودمان که گاهی بسیار بسیار از واقعیت وجودمان فاصله دارند، تمام فعالیت‌های ما را در این مسیر، بی‌نتیجه خواهند گذارد. امامان متخصص و معصوم ما از اولین قدم تا آخرین قدمِ مسیر کسب معرفت را برایمان چاره‌اندیشی و برنامه‌ریزی نموده‌اند، آن‌ها برای دریافت‌های صحیح ذهنی از خود واقعیِ انسان، آثار معرفت‌الله را در وجود او برایش برشمرده‌اند، تا با مقایسه‌ی این آثار و خصوصیات وجودیش، به یک تصویر صحیح از سطح معرفتیِ خویش دست یابد. شناختِ نقاط ضعفِ وجودی‌مان، باید ما را به سمت کشف ریشه‌های آن‌ها سوق دهد. ریشه‌ها که حذف شدند، ضعف‌ها نیز به دنبال آن برطرف می‌گردند. درگیرشدن مستقیم با یک خُلق، بدون کشف ریشه‌ها، قطعاً نتیجه‌ای نخواهد داد. برای تثبیت قوت‌ها و خوبی‌ها در باطن نیز باید روی ریشه‌های آن‌ها سرمایه‌گذاری نمود. ریشه‌ی یک صفت خوب اگر در باطن نفوذ کند، پایدار و حقیقی خواهد بود، در غیر این‌صورت در وجودمان از بین خواهد رفت. ایمانِ ما، از کدام گروه است؟ بر اساس نکاتی که آموختیم می‌توانیم انواع ایمان را به دو دسته تقسیم کنیم؛ ۱ ـ ایمان مستقر؛ در باطن همیشگی و پایدار است. ۲ ـ ایمان مستودع؛ با یک حادثه، امتحان، بلا و... از باطن شخص حذف می‌شود. ثباتِ ایمان مستقر، نتیجه‌ی استقرار ریشه‌های کمالات در باطن انسان است. نفوذ ریشه‌ها در باطن، نور ایمان را در قلب مستقر می‌کند. این ایمان است که دائماً میوه داده و در برابر حملات شیطان قدرتمندتر می‌گردد. حتی در صورت شکست در برابر شیطان و آلوده شدن به گناه، ثباتِ ریشه‌ها در باطن، راه پیروزیِ دوباره را برای انسان بازنموده و کسب قدرت‌های پیاپی را برایش به دنبال خواهند داشت. باطن، تولیدکننده ظاهر است. باطن صحیح، ظاهری با اخلاقیاتِ الهی خواهد ساخت. آثار معرفت‌الله از دیدگاه متخصصان معصوم ۱ ـ آیا اهل ندیدن عیب دیگران هستیم؟ امیرالمؤمنین علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: عارف‌ترین مردم به خدا، کسی است که بیش از همه عذرپذیر است. حتی که عذری هم برایشان وجود نداشته باشد. ندیدن عیب دیگران، پذیرش اعتراضات آن‌ها، اهل سازش بودن، سخت‌گیری نکردن، اهل مچ‌گیری نبودن و... از خصوصیات بارزِ خداشناس‌ترینِ انسان‌هاست. انسانی که خداوند را به خوبی می‌شناسد، یقین دارد که او اهل حساب و کتاب و سخت گرفتنِ بر بندگانش نیست، که اگر چنین بود، جنبنده‌ای از عذاب او در امان نمی‌ماند. خداوند اهلِ ملاطفت و مهربانی است. آرام از کنار گناهان ما می‌گذرد، بی‌آن‌که حتی خودمان نیز، متوجه بسیاری از گناهانمان شویم. خداوند با همه‌ی عظمتش به دنبال بهانه‌هایی کوچک می‌گردد تا گناهانِ بزرگ ما را بیامرزد... آیا ما هم از کنار عیوب دیگران، با چشمانی بسته می‌گذریم؟... آیا شکایت و عذر دیگران را از خودمان به آسانی و با آغوشی گشاده می‌پذیریم؟... ۲ ـ آیا از خداوند به همان اندازه که امید به رحمتش داریم، می‌ترسیم؟ امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» فرمودند: شایسته است برای کسی که خدا را می‌شناسد، این‌که قلبش از امید و ترس به خدا خالی نباشد. عارف‌ترین مردم به خداوند گروهی هستند که به سبب شناخت از او، به رحمت لایتناهی او چشم امید داشته و هرگز ناامید نمی‌شوند. حملات شیطان از سمت عقب هرگز نمی‌تواند با به رخ کشیدن گناهانشان، آن‌ها را گرفتار افسردگی و ناامیدی از محبت خداوند نماید. از سویی آن‌چنان از مقام خداوند بیم دارند که با تکیه بر محبت او هرگز بر گناهی با تعمد، اصرار نمی‌ورزند. بال‌های خوف و رجا در آن‌ها، دو بال با قدرت‌های برابرند. نگاهی به خودمان، قدرتِ این دو بال را در وجود ما، نشان می‌دهد. ما از کدام گروهیم؟... ۳ ـ آیا مشتاقانه در انتظار رسیدن به وعده‌های خدا هستیم؟ امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» فرمودند: شایسته است برای کسی که خدا را می‌شناسد، این‌که به آن‌چه در نزد خداست راغب باشد. رغبت به وعده‌های الهی و بالاتر از آن رغبت به آغوش خود خداوند، از نشانه‌های معرفت او در باطن انسان است. نشاطی که مؤمن را به تلاش برای رسیدن به چنین مقاماتی ترغیب می‌نماید. از علاماتِ یقین او به وعده‌های خداوند و ایمانِ ریشه‌دارِ اوست. پروردگار عالم، هرگز مؤمنِ بی‌نشاط، غمگین و افسرده نیافریده است. شناخت خداوند؛ یعنی شناختِ تمام آن‌چه را که می‌توان در کنارش سرمست و شاد بود. اگر انسان پژمرده و بی‌نشاطی هستیم، او و آن‌چه در نزد اوست را نشناخته‌ایم... 4 ـ آیا حقیقتاً اهل تواضع هستیم؟ امیرالمؤمنین علی «علیه‌السلام» فرمودند: هرقدر معرفت انسان از اِله و معبودش بیشتر می‌شود، تواضع، خاکساری، مهرورزی، صمیمیت و... در او بیشتر جلوه می‌کند. کسی که عظمت خداوند را شناخته، می‌داند که وجود او در گستره‌ی پادشاهی پروردگارش، آن‌قدر ناچیز است که جایی برای علوّ و تکبر برایش باقی نمی‌گذارد. برتری جُستن، پُز دادن، تکبر و خودبرتربینی، رقابت کردن در امورات دنیا و... همه و همه حاکی از آنند که ما نه خودمان را واقعاً شناخته‌ایم نه خدایمان را... ۵ ـ چه‌قدر اهل تسلیم و رضا هستیم؟ امام باقر «علیه‌السلام» فرمودند: شایسته‌ترین بندگان خداوند برای تسلیم در برابر قضای الهی کسی است که خدای عزوجلّ را می‌شناسد. با نفود معرفت در قلب، انسان در برابر هیچ دستوری از سوی پروردگارش مقاومت نکرده و با لذت تن به اجرای آن‌ها می‌دهد. او به قضای الهی راضی است و پیشامدهای روزگار را هرچند ناخوشایند با آغوش باز و نه با اکراه می‌پذیرد. تمام سؤالات و چون و چراهای انسان زمانی ایجاد می‌شود که خداوند را نمی‌شناسد. اگر او را به‌عنوان یک ربّ مدبّر می‌پذیرفتیم و یقین داشتیم که؛ ـ «ربّکم اعلم بکم؛ خداوند نسبت به احوال شما آگاه‌تر است.» (سوره اسراء، آیه 54) هرگز علامتِ سؤالی از او و اراده‌ی او در اداره عالم در ذهن ما نقش نمی‌بست. یقین به ربّ مدبری با قدرتی لایتناهی، راه هر ترس و اضطرابی را در وجود انسان خواهد بست. چرا که او هماره مراقبش خواهد بود، نه ترسی از آینده دارد و نه هراسی از گذشته... انسان عارف، تحت ربوبیت پروردگاری که همه کاره عالم است، بی‌هیچ دغدغه‌ای، فقط بندگی می‌کند... فقط بندگی... 6 ـ دستانمان چه‌قدر به دعا برمی‌خیزند؟ امیرالمؤمنین علی «علیه‌السلام» فرمودند: داناترین مردم به خدا، کسی است که دعایش از همه بیشتر است. انسانی که تنها یک موجودِ صاحب اراده در عالم می‌شناسد، و یقین دارد که جز او قدرت مؤثرِ دیگری در عالم نیست؛ لا مؤثر فی الوجود الاّ الله دستانش به سوی او بالاست و لبانش جز به دعا و مناجات اُنس ندارند. تکیه ما بر اسباب و علل مادی، نشانه‌ی عدم شناخت صحیح ما از خداوند است. دستان ما، چه‌قدر به دستانِ خداوند اعتقاد دارند؟ چه‌قدر به او تکیه می‌کنند؟ چه‌قدر از او می‌خواهند؟... ۷ ـ خلوت با خدا را چه‌قدر دوست داریم؟ امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» فرمودند: (من عرّف الله توحّده)؛ کسی که خدا را شناخت، تنها شد. وقتی شناختی‌اش، عاشق می‌شوی، آن‌وقت تمام راه‌ها را امتحان می‌کنی تا دلش را تصاحب کرده و در نگاهش چون ستاره‌ای بدرخشی... وقتی الله، اله حقیقی‌ات شد، دیگر تکالیف شرعی برایت رنگِ واجبات ندارد. بلکه تمامشان فرصتی است برای در آغوش کشیدن معشوقت. از صبح که چشم می‌گشایی به دنبال راهی می‌گردی تا راضی‌اش کنی. به دنبال خلوتی می‌گردی تا سر بر شانه‌هایش گذاشته و با او نجوا کنی. آن‌وقت است که دیگر این جمله برای تو بی‌معنا می‌شود؛ «آن‌چه من می‌خواهم» ... تمام زندگی تو فقط حولِ یک محور خواهد چرخید: «آن‌چه خدا می‌خواهد» پس علی «علیه‌السلام» علامتِ انسانِ عارف را دوست داشتنِ خلوت‌ها و تنهایی‌ها برای دربرگرفتن معبود می‌داند. راستش را بگوییم... چه‌قدر به دنبال خلوتی عاشقانه با خدا می‌گردیم؟ تا کنون چند بار از کثرات زندگی فرار کرده و به آغوش خدا پناه برده‌ایم؟ ... راستش را بگوییم... ۸ ـ چه‌قدر به خدا اعتماد داریم؟ امام صادق «علیه‌السلام» فرمودند: «ثِق بالله، تکن عارفا»؛ به خدا اعتماد کن تا عارف شوی. برای توضیح این کلام امام صادق «علیه‌السلام»، ابتدا به نکات زیر توجه کنید: مراحل دست یافتن به معرفت را به اختصار می‌توان این‌گونه طبقه‌بندی نمود: ۱ ـ شناخت کلی؛ کسب علم از طریق شنیدن، خواندن و... ۲ ـ عمل کردن به علم کسب شده ۳ ـ شناخت جزئی (معرفت) پس طبق این تقسیم‌بندی، ابتدا باید علومِ خداشناسی را از طُرُق مختلف مانند کتاب، استاد، سخنرانی‌ها و... کسب نمود. سپس به آن‌چه کسب شد، عمل کرد. همین عمل، که قرآن از آن به نام عمل صالح یاد می‌کند، آرام آرام معرفت خداوند (شناخت جزئی او را) در دل وارد می‌نماید. پس از مدتی تکرار، معرفتِ کسب شده جزء دارایی‌های انسان می‌گردد. فراموش نکنیم که عمل یک تلقین برای ریشه‌دار کردن علمِ کسب شده در باطن است. تلقین‌های مکرر، حتماً انسان را به مهارت خواهند رساند. حال به سراغ روایت امام صادق «علیه‌السلام» می‌رویم؛ ابتدا باید اعتماد کرد تا به معرفت رسید. به یقین خداوند برای رسیدن به قلبی سلیم، حمایتمان خواهد کرد. نباید هراسید. شک به یاری خدا، قطعاً انسان را بر زمین خواهد کوبید. این جمله را هرگز فراموش نکنیم؛ تا به خداوند اعتماد نکنیم، به یقین نخواهیم رسید. گاهی بسیاری از عوام تنها با اعتماد به خدا با حذف مرحله‌ی اول (کسب علم) راهِ معرفت را طی می‌کنند. خداوند آن‌ها را مستقیماً هدایت نموده و علوم را به قلبشان وارد می‌کند. آن‌ها نیز به ندای قلبشان گوش کرده و به دنبال آن، به اعمال صالح می‌پردازند و اعمال صالح در پسِ اعتماد به خدا، قطعاً معرفت‌زا خواهند بود. از بارزترین نمونه‌های معتمدین به خداوند، شهدا هستند. اعتمادِ آن‌ها به خداوند نردبانی بود برایشان تا مقام شهود. تا جایی که ارتباط با آن‌ها نیز، برای ما بسیار بسیار رساننده و مددکار خواهد بود. ۹ ـ چه‌قدر برای خانه ابدی‌مان تلاش می‌کنیم؟ امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» فرمودند: تعجب می‌کنم اگر کسی خداوند را شناخته است، چگونه برای خانه آخرتش تلاش نمی‌کند. نوع زندگی انسان در نظام آخرتی کاملاً به نوع زندگی او در دنیا وابسته است. در نگاهِ اهل معرفت، خانه حقیقی، آخرت است. آن‌ها دنیا را تنها گذرگاهی دانسته و خود را در آن به دیده‌ی مسافر می‌نگرند. بنابراین تمام انتخاب‌ها، ارتباطات، رفتارها و افکارشان را به گونه‌ای تنظیم می‌کنند که نه تنها به آرامش و آبادانیِ آخرتشان لطمه‌ای وارد نکرده، بلکه سازنده‌ی آن خانه نیز باشد. معرفت، آخرت‌باوری می‌آورد. وقتی آخرت را باور کردی، از هیچ تلاشی برای آرامشِ فردایت فروگذار نخواهی کرد. باور به آخرت، آرام آرام انسان را به سمت خلوص پیش خواهد برد. هرقدر یاد معاد در تو بیشتر شود، بر اخلاص و پاکی‌ات نیز اضافه خواهد شد. ۱۰ـ دنیا، چه‌قدر می‌تواند ما را به اضطراب و یا هیجان بکشاند؟ امیرالمؤمنین علی «علیه‌السلام» فرمودند: کسی که اندکی معرفت به خداوند داشته باشد، در دنیا اهل زُهد خواهد بود. واژه‌ی زُهد در تعبیرات قرآن به معنای دل‌آرامی است. دلِ آرام با داشتن‌ها، به هیجان و با نداشتن‌ها به اضطراب نمی‌افتد. اگر با نگاه امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» نگاه کنیم، باید بپذیریم که اندکی معرفت کافی است تا انسان به جایی برسد که در همه احوالات روزگارش آرام و شاد باشد. فقط اندکی از معرفت کافیست که ... چه‌قدر روزهای ما آرام می‌گذرند؟ ما چه‌قدر در روزهای ناآرام آرامیم؟... بهتر است واقعیت را در مورد خودمان باور کنیم... توهمات ما از خودمان، اولین مانعِ جذب اسماءالله در وجودمان است. باید این مانعِ بزرگ را بشکنیم... راستش را بگوییم؛ اول به خودمان بعد به دیگران...   سلامت فکر امیرالمومنین علی «علیه السلام» می‌فرمایند: «افضل العباده، الفکر»؛ تفکر بالاترین عبادت است. (غررالحکم، ج ۷۹، ص 188). کوچکترین تأمل در این سخن حکیمانه­ی امیرالمؤمنین، دو سوال اساسی را در ذهن هر انسانی تداعی می کند که؛ 1-       به چه چیزهایی باید فکر کنیم؟ 2-       چطور فکر کنیم؟ 3-       در روایت دیگری، خود حضرت امیر، به سوال اول ما پاسخ می­دهند؛ «التفکر فی آلاء الله، نعم العباده»؛ تفکر در نعمت های خداوند، بهترین عبادت است. (بحارالانوار، ج 71، ص 61). می‌دانیم که پایگاه مورد تهاجم شیطان، فکر انسان است. اگر افکار ما، توسط خودمان کنترل نشده و معطوف امور الهی نگردد، به یقین در برابر حملات شیطان آسیب خواهد دید. تا جایی که خداوند در سوره­ی ملک، آیه 10، علت اساسی ابتلاء انسان­ها به دوزخ را عدم تعقل و تفکر معرفی می­نماید؛ «و لو کنّا نسمعُ او نعقل؛ ما کنّا فی اصحاب السّعیر» بنابراین موفقیت در کنترل فکر و تغذیه­ی آن در مسیر تقرب به خداوند، باطنی صحیح برای فرد خواهد ساخت، و باطن صحیح نیز ظهوراتِ صحیح از خویش صادر خواهد نمود. بنابراین برای اصلاحِ عملکرد، ابتدا باید به اصلاح فکر و تولیدات آن پرداخت. به مثال زیر توجه کنید؛ در تهاجم فرهنگی، دشمنان، دقیقاً افکار انسان­های جامعه را نشانه می­گیرند. چرا که اگر فکرِ انسان، آسیبی را بپذیرد، باورها و عقایدش را آرام آرام از دست خواهد داد، در اینصورت صورت­های مقدس و عملکردهایی که مطابق باورهایش از او صادر می­شد، دیگر وجودِ خارجی نخواهند یافت. به عنوان مثال، وقتی عصب بینایی شخصی آسیب می­بیند، دیگر چشمی که ساختار بیرونی­اش کاملاً سالم است، قادر به دیدن نخواهد بود، چرا که پایگاهِ قدرتِ حس بینایی، عصبِ بینایی است. بنابراین در یک جمله می­توان اینگونه گفت که؛ فکرِ آسیب دیده، باطنی بیمار را می­سازد، و باطن بیمار نیز ظهورات ناسالم تولید خواهد کرد. تغذیه ­ی فکر برنامه­ریزی­های ما برای تغذیه­ی فکرمان، باید مداوم و مکرر باشند؛ درست مانند برنامه­ی غذایی روزانه­ی هر انسان. چرا که عدم تکرار و تداوم آنها، قطعاً قدرت و قوت لازم را برای تولید تفکرات صحیح به ما نخواهند بخشید. زیرا فکری که از اشتغال و تغذیه­ی سالم، باز بماند، سریعاً با حملات شیطان، مشغول خواهد شد. باید قوه­ی تعقلمان را نیرومند کنیم. عقل قدرتمند، می­تواند با تمام سوالات جاهلانه و توهمات شیطانی مبارزه نماید. عقلی که اله خود را آنگونه که هست می­شناسد، هرگز در عبودیت خویش دچار اشتباه و عقب­گرد نخواهد شد. فراموش نکنیم که ابتدایی­ترین بخشِ کار ما در کسب معرفت الله آن است که: با عقلی شفاف، پروردگارمان را بشناسیم.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 878
زمان انتشار: 13 نوامبر 2014
| |
میثاق برادران ، جلسه 8

میثاق برادران ، جلسه 8

ویژگی‌های كلی همسر استاد: محمد نیكنام 1. فرزندان ما آنگونه نمی‌شوند كه ما می‌خواهیم بلكه آن‌گونه می‌شوند كه ما هستیم. 2. هرقدر ما در پاكی خودمان بكوشیم، می‌توانیم فرزندانی پاك و دور از عیب و نارسایی داشته باشیم و رمز و راز موفقیت انسان‌های بزرگ در تعلیم و تربیت در حد نیت انسان‌ها همین است. 3. میل به ازدواج بر اساس یك دلیل خاص، نباید مانع از توجه به سایر فواید ازدواج شود. 4. اولین و بالاترین ویژگی انتخاب همسر مسئله ایمان است، ابتدا خودم ایمان داشته باشم و بعد دنبال یك فرد با ایمان بگردم. 5. امام علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: (الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان)؛ ریشه ایمان باید در دل باشد و شكوفه‌اش در زبان و میوه‌اش در اعضاء و جوارح باشد. 6. پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» فرمودند: (یا ابالحسن لا خیر فی قول الا مع العمل)؛ علی جان، خیری نیست در آن سخن و كلام مگر آن‌كه به همراه عمل و كردار باشد. 7. اگر زن و مرد، ایمان همراه با عمل داشته باشند، زندگی سراسر حلاوت و شیرینی دارند. 8. از ویژگی‌های دینداری، خداخواهی است. یعنی من در كانون خانه خدا بخواهم، خود نخواهم. 9. اگر مرد و زن، هر دو خدا را بخواهند، هیچ‌گاه با یكدیگر برخورد پیدا نمی‌كنند. 10. اگر در خانه‌ها، حق سالار باشد، مشكلات حل می‌شود. 11. از دیگر خصوصیاتی كه دختر باید دارا باشد، اخلاق نیكو است. 12. حضرت فرمودند: هر كه خلقش نكوتر است، ایمانش كامل‌تر است. 13. مؤمن غمش در دل و شادی‌اش روی لبش است. 14. معیار دیگر از ایمان، ‌مسئله حیا است كه بسیار مهم می‌باشد، فرمودند: یكی از میوه‌هایی كه حتماً باید بر شاخسار ایمان باشد، حیا است. 15. آدمی كه حیا داشت، زشتی‌های خلقی‌اش پوشیده می‌شود و آلوده به زشتی نمی‌شود و آفات از او دور می‌شود. 16. حیا نیكوست و برای زن‌ها نیكوتر است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 376
زمان انتشار: 12 اکتبر 2014
| |
تنبلی و بی حوصلگی ، جلسه 35

تنبلی و بی حوصلگی ، جلسه 35

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی تلقین؛ محرکِ موتورِ قلب در جلسه قبل آموختیم که مهمترین عامل غلبه بر تنبلی، تلقین است. هرچه بصیرت انسان بیشتر می‌شود، بر قدرت تلقینِ او نیز افزوده می‌گردد، به گونه‌ای که به راحتی می‌تواند بر تنبلی‌های جسمی، وهمی، خیالی و ... غلبه کند. قلب انسان، برای اتخاذ تصمیم‌های درست و انسانی و واداشتنِ بدن به اجرای آنها، نیازمند تقلین است. قلب برای آغاز حرکت‌های انسانی، نیازمند هُل دادن است. اما به محض اینکه به راه افتاد، بقیه مسیر را به آسانی طی می‌کند. این هُل دادن‌ها، باید به صورت ناگهانی بر قلب وارد شده و با یک تصمیم فوری آن را به عملِ مورد نظر وادار نمایند. در بخش وهمی، که از بخش‌های حیوانیِ وجود انسان‌هاست، همه ما نیازمندِ برقراری روابطی مثل روابط همسری، فامیلی، دوستی، شغلی، اجتماعی و ... هستیم که بر همه ما واجب است، این روابط را در صلح نگه‌داریم. دو عامل اصلی که مانع روابط حسنه انسانها هستند، عبارتند از: 1-      شیطان که به عنوان یک عامل مزاحم دائماً در حال تولید بدبینی‌ها، سوء ظن‌ها، اختلاف‌ها و درگیری‌هاست. 2-      تنبلی‌ها و بی‌حوصلگی‌ها، گاهاً خواست‌های انسان‌ها مانع از انجام یک‌سری از کارهایی می‌شود که همان کارها می‌توانست حلالِ بسیاری از مشکلات باشد. گاهاً انسان با یک تلقین ناگهانی و غلبه بر تنبلی، خساست و ... و یا یک تصمیم اساسی و عمل به آن، می‌تواند یک خانواده را از به هم ریختگیِ روابط نجات دهد. گاهی با یک هدیه خوب و یا یک جمله مهرآمیز می‌توان کدورتی چند ساله را از بین برد. البته در انتخابِ نوعِ ارتباط و مهرورزی باید حتماً به نوع شخصیت طرف مقابل دقت کنیم. به عنوان مثال بعضی از افراد شنیداری‌اند، یعنی در برخورد با آنها باید محبت را از طریق کلامِ محبت‌آمیز به سمع آنها برسانیم. در این افراد حتماً ابراز علاقه‌ها و یا عذرخواهی‌ها باید به صورت کلامی صورت پذیرد. دسته‌ای از انسانها لمسی‌اند، باید آنها را در آغوش کشید و محبت را از طریق نوازش، لمس و ... ابراز کرد. گروهی نیز دیداری‌اند، می‌توان آنها را با هدایایی خوب و خوشحال‌کننده که برایشان خیلی مهم و دوست داشتنی است، شاد نمود. این قاعده کلی را فراموش نکنید که، هر چه انسان به درجات بالاتری از ایمان دست می‌یابد، در حقیقت به خداوند نزدیک‌تر و شبیه‌تر می‌گردد. اسم رحمان از نامهای اصلی خداوند می‌باشد. ممکن نیست کسی به خداوند شبیه شود، اما مهربان‌تر و رئوف‌تر نگردد. خداوند در جریان ربوبیت خویش، دائماً کسانی را در مسیرِ زندگی انسان‌ها قرار می‌دهد که نیازمند مهرورزی و عاطفه او هستند تا به واسطه این عشق‌ورزی‌ها و محبت کردن‌ها، اسم رحمان او را دریافت نمایند. یک مادر در عشق‌ورزی به فرزندانش، یک خانم در مهرورزی به همسرش، یک دوست در رفاقت نمودن با دوستانش است که می‌تواند اسم الله را در نفس خویش تثبیت نماید. علاوه بر این باید اشاره کرد که هر چه خروجی‌های محبتی انسان بیشتر باشد، تشبّه و تقربِ او به خداوند نیز بیشتر می‌گردد. این در حالیست که علاوه بر آباد نمودن آخرتش، بیشتر از بقیه انسان‌ها از زندگیِ دنیایی خود نیز لذت می‌برد. آتش نشانِ نفس خود باشیم! انسان‌ها به محض تلقین و آغاز غلبه بر خود، به سمتی پیش می‌روند که از حجم بخش‌های جهنمی وجودشان کم نموده و بر بخش‌های بهشتی‌شان می‌افزایند. قرآن کریم، هیزم‌های جهنم را خودِ انسان‌ها معرفی می‌نماید. شعله‌های آتش جهنم، همان عصبانیت‌ها، زودرنجی‌ها، کینه‌ها، بی‌محبتی‌ها و ... است که نفس انسان‌ها را تحتِ فشار قرار می‌دهد. انسان‌ها در زمان محبت کردنِ به دیگران، در حقیقت، در حال از بین بردن سنخیت خود با آتش جهنم و افزایشِ شباهت‌شان با خداوند می‌باشند. گاهی از کسانی انتظار داریم که در شرایطی خاص، به حسادت بیفتند، عصبی شوند، گریه کنند و ...؛ در واقع می‌توان گفت: در آن لحظه آنها در درون خود، یک عاملِ جهنمی درند که در شرایطی خاص آنها را تحت فشار قرار داده و به چنین عکس العمل‌هایی وامی‌دارد. اما اگر برخلاف انتظار ما، آن شخص، چنین عکس العمل‌هایی را نشان نداده و بالعکس رفتارهایی کاملاً صحیح و انسانی از خود بروز داد، می‌توانیم به جرأت بگوییم او این عوامل آتش را در وجود خود خاموش نموده و در حال از بین بردن سنخیت‌های خود با آتش جهنم است. انسان‌ها با تلقین می‌توانند جهنم را در وجود خاموش نموده و سنخیت خود را با بهشت افزایش دهند. اما لازم به ذکر است که برای خاموش نمودن این آتش‌ها باید سختی‌ها و دردهای این مسیر را نیز پذیرفته و تحمل کنیم. حذف زائده‌های نفس، مانند هر درمانی بر روی جسم، دردها و مصائبی دارد که باید آنها را متحمل شده تا به سلامتِ نفس رسید. بخش‌های جهنمی در وجود ما، اصالت ندارند، لذا به محض آنکه نفس ما، زائده‌ای جهنمی را جذب نمود، باید سریعاً به فکر درمان و از بین بردن آن باشیم. درمان نفس نیز جز با تلقین میّسر نیست. اجازه دهیم تا دیگران، نفس ما را تراش داده و به الله شبیه نمایند. سنگ اگر تحمل تیشه را نداشته‌باشد، قیمت پیدا نخواهد کرد. باید بیاموزیم تا به موقعیت‌هایی که خداوند برای آرامش ما، فراهم می‌آورد، اعتماد کنیم. چه بسیار بلاها و مصائبی که دیگران را به ترحم وا می‌دارد، اما عامل اصلیِ رشد انسانیِ شخص مبتلا به شمار می‌رود. مهم آن است که تمامِ مقدرات خدا را عاملی برای بزرگ شدن خودمان ببینیم. در بعضی از رحم‌های زمانی، انسان این قابلیت را پیدا می‌کند که خداوند تمام گناهانش را یکجا ببخشد، مثل شب نیمه شعبان، شب عرفه، شبهای قدر و ... اما در چنین رحم‌هایی نیز، گناهانِ دو دسته از انسان ها هرگز بخشیده نمی‌شوند: 1-      انسانهایی که به خداوند شرک می‌ورزند. 2-      کسانی که عذرپذیر نیستند و یا کینه‌ای از کسی در دلشان است. برای غلبه بر کینه، تلقین بهترین راه درمان است. البته لازم به ذکر است که عشق، تمام دردهای روح را یکجا درمان می‌کند. انسانی که عاشق غیب شده و می‌خواهد به الله شبیه شود، می‌فهمد که باید به هر قیمتی، برای رسیدن به معشوقش، خودش را با او هم‌سنخ نموده و زائده های جهنمی نفسش را از بین ببرد. به همین دلیل، کینه‌ها عصبانیت‌ها، غیبت‌ها، تهمت‌ها و ... را براحتی کنار می‌گذارد. باید بدانیم که انسان برای آنکه مورد مغفرت خداوند قرار بگیرد، باید دیگران را بخشیده و دلش را از تمام کینه‌ها، پاک نماید. برای این منظور، اول باید خودش را ببخشد. چرا که شیطان دائماً با تولیدِ افکار منفی، مبتنی بر اینکه او انسان آلوده‌ایست و توانی برای بازگشت ندارد، او را از توبه و ادامه مسیر باز می‌دارد. باید به اله حقیقی‌مان مطمئن باشیم؛ او کسی است که تمام گناهانِ ما را یکجا می‌بخشد. شک به مغفرت خداوند، مانعی است برای اجابت دعاها و تقرب به او. دومین قدم، بخشیدن تمام انسانهایی است که در حق ما بدی یا ظلمی کرده‌اند و در حقیقت جریانی را در جهتِ تراشِ نفسِ ما، تولید نموده‌اند. فراموش نکنیم که باید دو خصلت عذرپذیری و عذرخواهی در ما وجود داشته‌باشند. انسان تنبل به چنین خصائصی دست نخواهد یافت مگر با تلقین. تلقین در درمان تنبلی‌های اجتماعی که متأسفانه در کشور ما بسیار رایج است، نیز بسیار تأثیرگذار می‌باشد. تنبلی در استفاده صحیح از نعمت‌های خداوند، تن ندادن به کارهای سختِ بدنی، عدم تحمل شرایط سخت و ناگوار و ... همه و همه نشان‌دهنده رواج تنبلی‌های اجتماعی در جامعه است. اما خوب است بدانیم که اهل بیت در عین اینکه به تجارت مشغول بودند، هرگز کار بدنی را رها نمی‌کردند. اساساً تمام پیامبران اهلِ کارهای سخت و طاقت‌فرسا بودند، چرا که کلید تمام شقاوت‌ها را در تنبلی می‌دیدند. یادمان بماند: تلقین، قلب را برای حرکت‌های بزرگ به تپش در می‌آورد!!!     والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 372
زمان انتشار: 13 آوریل 2014
| |
(جلسه 24): قیمت دل ما به چیزی است که با آن آرام می‌شویم

خانواده آسمانی (جلسه 24) 89/12/26

(جلسه 24): قیمت دل ما به چیزی است که با آن آرام می‌شویم

ما هر قدر «الله» را بشناسیم به ولایت نزدیک‌تر و در آن قوی‌تر می‌شویم. هر قدر خود آرمانی و کمال حقیقی خودمان را بشناسیم به معصومین «علیهم‌السلام» علاقمند‌تر می‌شویم. ضعف در خودشناسی و ضعف در توحید باعث بدسلیقگی، بی‌خیالی و غفلت ما می‌شود وقتی ما کمال مطلق را نشناسیم، معشوقمان را نمی‌شناسیم و وقتی خودمان را نشناسیم کمال خود را نشناخته و در عشق و نظام محبتی شکست می‌خوریم. وقتی فهمیدیم خوشبختی و آرامش باید در گرو شناخت حق تعالی باشد و وهمی نباشد، به جلوه‌ی تام هم عشق می‌ورزیم. وقتی کسی قیمت خودش را ندانست به کمالات ناقص و محدود راضی می‌شود. دغدغه‌های انسان قیمت انسان را معین می‌کند. کسی که از خودش تعریف جمادی، نباتی، حیوانی و حتی مَلِکی داشته باشد تا همان حد هم قیمت دارد. فقط کسی که خود متعالی خود را شناخت به کمتر از حق تعالی خودش را نمی‌فروشد. کسی که بگوید: «لا حبیب الا هو و اهله» و حقیقتاً عاشق کمال مطلق باشد خودش را صرف کمالات محدود نکرده و به آنچه که لایق آن است فروخته است. باید ببینیم عزیزترین فرد نزد ما کیست؟ و در آینه‌ی دلمان عکس چه کسی افتاده است؟ با هر چه آرامش می‌یابیم قیمت ما همان است. اگر خدا را می‌خواهیم باید ببینیم مظهر و جلوه‌ی تام او کیست؟ اگر محبوب ما مظهر تامِ خدا بود بر ما مبارک است و هرکه غیر از ایشان باشد، دچار خسران شده‌ایم و نتیجه‌ی آن خواری است. اگر معصومین «علیهم‌السلام» محبوب ما هستند و واسطه‌ی رساندن ما به خدا هستند، باید سعی کنیم مثل آنها شویم زیرا ایشان واسطه‌ی رساندن ما به خدا هستند و دوست داشتن ایشان یعنی مَثَل آنها شدن: «اسئل الله ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره...» و «وان یبلغنی مقام المحمود لکم عند الله...» والبته همه عاشق کمال مطلق هستند ولی مصادیق را اشتباه گرفته‌اند و کمالات محدود را مطلق فرض کرده‌اند. نتیجه‌ی طبیعی دوستی و محبت خدا، عشق به اهل بیت «علیهم‌السلام» است. مگر اینکه اللهی را که می‌شناسند تعریفش اشتباه باشد. خیلی مهم است که انسان خدا را چگونه شناخته باشد اگر از دریچه‌ی کمالات محدود ببیند و خدا را از حیث این‌که ثروت و همسر و فرزند و آبرو و سلامتی داده دوست داشته باشد، بسیار متفاوت است با این‌که خدا را دوست داشته باشد چون خداوند اساسا دوست داشتنی است. کسی این دعایش به اجابت می‌رسد «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره» که دعای او «ان یبلغنی المقام المحمود» باشد. اول باید مهندسی را دردل داشته باشیم، یعنی خدا را با لذت و معصومین «علیهم‌السلام» را بالطبع معشوق دل خود بدانیم. در جامعه کبیره می‌خوانیم: «من احبّکم فقد احبَّ الله» هرکس شما را دوست دارد حتما قبلا خدا را دوست داشته. نمی‌شود انسان خدا را دوست داشته باشد و مظهر تام او را دوست نداشته باشد. دوست داشتن مظاهر محدود خدا سبب شادی ما می‌شود ولی نمی‌تواند همه‌ی دل ما را پرکند. از نظر روانشناسی موقع ازدواج از دختر و پسر سئوال می‌شود که چه ویژگی در طرف مقابل تو را جذب کرده، بررسی شده در کمالات و جاذبه‌های محدود حداکثر این عشق پانزده ماه واستثنائأ بیست ماه دوام دارد. چون کمال محدود است علاقه‌ی به آن هم محدود است. والبته «من احب الله فقد احبکم» نیز صادق است زیرا کسی که خدا را دوست دارد نمی‌تواند مظهر تامش را دوست نداشته باشد. متأسفانه ما ضمن اینکه می‌گوییم: «اشهد ان لا اله الا الله» طالب کمالات محدود هستیم. نبی اکرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» می‌فرمایند «احبونی محب الله» مرا برای خدا دوست داشته باشید زیرا مظهر تام خداست. کسی که قائل به «لا حبیب الا هو و اهله» نیست، دروغ می‌گوید خدا را دوست دارد. کسی که کمال مطلق را باور کرده باشد محال است پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» و اهل بیت او را به عنوان رسیدن به او دوست نداشته باشد. برادران اهل تسنن این حدیث را نقل کرده‌اند که پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» می‌فرمایند: «لا یؤمن احدکم حتی اکون احب الیه من نفسه و اهلی احب الیه من اهله و عترتی احب الیه من عترته» یعنی هیچ کس ایمان نیاورده، مگر این‌که من و اهلم و عترتم (خاندانم) را از خود، اهل و عترتش بیشتر دوست بدارد. زیرا ما می‌خواهیم از خود محدود دست برداشته و به خود متعالی برسیم و این عین عقل است و غیر از این عین حماقت است. بزرگ‌ترین حامی عشق عقل است و بزرگ‌ترین عقلاء عاشق‌ترین بوده‌اند. در شهادت عقلا برنده هستند. کسی که از شهادت می‌ترسد خود محدودش بر خود متعالی اش غلبه کرده است. دین با محدود کردن خود محدود فضا را برای خود متعالی باز می‌کند. چون دهان بستی دهانی باز شد تا خورنده‌ی لقمه‌های راز شد در هر روزماه مبارک رمضان بیش از 12-10ساعت با بدن کاری نداریم و با خودی که از نور محمد «صلی‌الله علیه و آله و سلم» خلق شده در محضر خدا حاضر می‌شویم. امکان ندارد کسی اهل بیت «علیهم‌السلام» را بشناسد و دنبال الله دیگری برود. امام حسن عسکری علیه السلام فرموده اند «نحن حجه الله علی الناس...»یعنی ما حجت خدا برمردم هستیم و مادر ما فاطمه‌ی زهرا «سلام‌الله علیها» حجت خدا بر ماست. کسی که عاشق فاطمه‌ی زهرا «سلام‌الله علیها» است خیلی هوسش بالاست. رابطه‌ی ما با معصومین «علیهم‌السلام» قیمت ما را تعین می‌کند. خیلی سخت است که ما روزی بفهمیم حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» چه کسی بوده و چه راحت در اختیار ما بوده و می‌توانستیم با ایشان رابطه برقرار کنیم و کوتاهی کرده‌ایم. امام حسن مجتبی «علیه‌السلام» می‌فرمایند که عاق پدر و مادر آسمانی ما به مراتب بدتر از عاق پدر و مادر زمینی است.

صوت

1 - (جلسه 24): قیمت دل ما به چیزی است که با آن آرام می‌شویم

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 259
زمان انتشار: 6 اکتبر 2014
| |
میثاق برادران ، جلسه 4

میثاق برادران ، جلسه 4

هدف و فواید ازدواج (1) استاد: محمد شجاعی 1. انسان، برای هدف ویژه‌ای خلق شده و آن، رسیدن به كمالات فوق حیوانی است. پس تمام كارها و فعالیت‌های او نیز باید در جهت همین هدف والا و ارزشمند باشد. 2. هدف از ازدواج، رسیدن به یك زندگی انسانی و شكوفایی استعدادهای ویژه انسان است. درواقع انسان به واسطه ازدواج یك ارتقاء و تعالی از سطح زندگی حیوانی به انسانی پیدا می‌كند. 3. تفاوت هدف و فواید ازدواج در این است كه فواید ازدواج از جمله: ارضاء غریزه جنسی، تكثیر نسل، كار و فعالیت اجتماعی و... همگی باید در جهت كسب هدف آن به استخدام درآیند. 4. فواید ازدواج به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم می‌شوند و هر كدام از این‌ها نیز به دو بخش مادی و معنوی منقسم می‌گردند. 5. اولین فایده فردی معنوی ازدواج، كسب آرامش است. 6. شرط اساسی انجام هر عملی، داشتن آرامش است و از طرف دیگر هدف از انجام عمل نیز كسب آرامش می‌باشد. 7. مسیر انسان به این‌گونه است كه در ابتدا یك آرامش برای خویش كسب می‌كند و سپس سعی می‌كند این آرامش را بیشتر كرده و به یك پایگاه ثابت برساند و این را به‌صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، اساسی‌ترین اصل قرار می‌دهد. 8. در سایه ازدواج، انسان از تنهایی نجات پیدا كرده و احساس تعلق پیدا می‌كند و می‌داند كه بین او و خانواده یك احساس عشق و علاقه و دوستی به‌وجود آمده است. 9. نكته مهم در كسب آرامش در ازدواج این است كه انسان با همسر خویش سنخیت داشته باشد یعنی هر دو، هم‌كفو یكدیگر باشند چرا كه عدم سنخیت، آرامش را سلب می‌كند. 10. فایده دیگر فردی معنوی ازدواج،‌ ایجاد مودت و رحمت بین زوجین است. 11. اشتباهی كه بسیاری از جوان‌ها می‌كنند این است كه انتظار دارند در دوران نامزدی یا عقد، تمام مودت، رحمت و عشق، ظهور پیدا كند در حالی‌كه به فرمایش قرآن كریم، مودت و رحمت پس از ازدواج كسب می‌شود. 12. مودت، عبارت است از محبتی كه جنبه و ظهور عملی دارد یعنی صرف عشق و علاقه نیست بلكه در كنار آن شخص متحمل زحمت نیز می‌شود. 13. رحمت، عبارت از رحیم بودن نسبت به هم و ایجاد رأفت و الفت در دل نسبت به یكدیگراست. 14. آمار نشان می‌دهد كه منشأ بسیاری از مفاسد و بزهكاری‌ها در اجتماع، بی‌محبتی در خانواده‌هاست كه افرادی با آلودگی‌های روحی را تربیت و تحویل اجتماع می‌دهد. 15. امام صادق «علیه‌السلام» فرمودند: افزایش ایمان در شخص با افزایش علاقه نسبت به همسر، ارتباط مستقیم دارد. 16. سردی، بی‌مهری و كدورت در فرد، نشانه بی‌ایمانی یا كم‌رنگ بودن ایمان در شخص است. 17. خداوند متعال معدن دوستی، محبت و رحمت نسبت به بندگانش است لذا كسی كه ایمان را در خود تقویت می‌كند و شبیه به خداوند می‌شود، نمی‌تواند در این صفت به خدای رحمان شبیه نباشد. 18. ارزش زندگی به این است كه بین زوجین، صفا، صمیمیت، مودت و محبت حكم‌فرما باشد چرا كه عدم وجود آن هم به زوجین و هم به فرزندان آسیب می رساند. 19. كودك باید در رفتار و عملكرد والدین، محبت را احساس كند حتی اگر تنبیهی از جانب آن‌ها صورت می‌گیرد باید نشان دهد كه جنبه مهر و محبت دارد. 20. آرامش در خانواده جنبه‌های گوناگون دارد؛ یك جنبه آن مهرورزی زوجین نسبت به یكدیگر است و جنبه دیگر آن مهرورزی آن‌ها نسبت به فرزند می‌باشد. 21. انسان ربوبیت را دوست دارد و می‌خواهد مانند خداوند، كسی را روزی داده و تربیت كند و ازدواج، زمینه آن را فراهم می‌كند. 22. فایده دیگر فردی معنوی ازدواج، ایجاد روح تعاون، همكاری و فداكاری بین زوجین است كه به واسطه محبت و مودت بین آن‌ها ایجاد می‌شود. 23. فایده دیگر ازدواج، ایجاد روحیه تعهد و مسئولیت‌پذیری است و آن به خاطر مودت و محبتی كه بین آنها ایجاد می‌شود و این مسئله در تربیت فرزندان بسیار مهم است تا در جامعه این روحیه را حفظ كنند. 24. فایده دیگر ازدواج، ایجاد روحیه تحرك و نشاط است یعنی از آن جهت كه ازدواج، كانون عاطفه و محبت است. منشأیی برای تحرك و نشاط روحی است. 25. نكته مهم در ایجاد روحیه تحرك و نشاط این است كه انسان بتواند پیش از ازدواج این روحیه را ایجاد كرده و كنترل كند چرا كه جهت ندادن به آن ممكن است باعث محدود شدن فعالیت‌های اعضای خانواده در حیطه زندگی دنیایی شده و دیدگاه آخرتی را از آن‌ها بگیرد. 26. تحرك و نشاط در زندگی باید در سه جهت تقسیم شود:      الف ـ تأمین نیازهای مادی      ب ـ تأمین نیازهای عاطفی و اخلاقی؛3 ـ تأمین نیازهای معنوی 27. یكی دیگر از فواید معنوی ازدواج، پیروی از دستور الهی و سنت پیامبر اكرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» است چرا كه حكمت بالغه الهی بر این نهاده شده كه انسانی كه خلق شده نسلش حفظ شده و باقی بماند. پس كسی كه قبول ازدواج می‌كند خود را با نظام حكمت الهی هماهنگ كرده و این باعث جلب ثواب و رحمت الهی است. 28. مودت عبارت از رحیم بودن نسبت به هم و ایجاد رأفت و الفت در دل، نسبت به یكدیگر است. 29. آمار نشان می‌دهد كه منشأ بسیاری از مفاسد و بزهكاری‌ها در اجتماع بی‌محبتی در خانواده‌هاست كه افرادی با آلودگی‌های روحی را تربیت و تحویل اجتماع می‌دهد. 30. بنا بر روایتی از حضرت امام صادق علیه‌السلام: افزایش ایمان در شخص با افزایش علاقه نسبت به همسر، ارتباط مستقیم دارد. 31. در روایت است كه هیچ چیز در نزد خداوند محبوب‌تر از خانه‌ای كه به‌وسیله ازدواج آباد می‌شود، نیست. 32. تمامی فواید ازدواج، تأثیر بسیار زیادی در ایجاد روح جمعی و تبدیل شدن من به ما دارند. 33. یكی از تأثیرات مهم ازدواج این است كه در طی آن، انسان با عقاید، آراء و عملكردهای مختلفی مواجه می‌شود و این امر باعث از بین رفتن خودخواهی‌ها (كه مانع واقعی رشد انسان است) می‌باشد و سعه صدر انسان را زیاد می‌كند. 34. یكی دیگر از فواید ازدواج دوری از آلودگی و گناه است كه شامل چند جهت است:      الف ـ كنترل غریزه جنسی و روش مشروع دفع آن؛ ب ـ ازدواج به‌خاطر فوایدی كه دارد، نوعی سازندگی را در انسان ایجاد می‌كند كه به سمت گناه و خطا نرود. 35. مبنا در یك انتخاب خوب این است كه از كمالات انسانی شروع شده و به كمالات گیاهی ختم شود. 36. پیامبر اكرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» فرمودند: هركس می‌خواهد خداوند متعال را پاك و مطهر ملاقات كند پس به‌وسیله همسرش عفت پیشه كند. 37. نبی اكرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» فرمودند: هر كس ازدواج كند نصف دینش را حفظ كرده پس باید از خداوند متعال به‌خاطر نصف دیگرش بترسد. 38. نبی اكرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» فرمودند: بیشترین ساكنان جهنم، عذب‌ها هستند.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 182
زمان انتشار: 27 سپتامبر 2014
| |
آداب تعلیم و تعلم،جلسه 10

آداب تعلیم و تعلم،جلسه 10

اخلاص جایی است كه ما می خواهیم كاری را انجام دهیم و باید منطبق با شرایط زیستی آخرت باشد. میزان در شرایط زیستی آخرت، خداوند است. آنچه كه انسان را به سمت بالا می برد عمل صالح است. تا عمل نباشد هیچ عقیده ای در وجود شخص تثبیت نمی شود. حكمت، گمشده مؤمن است. قرآن دشمن بسیار قوی را برای ما معرفی می كند به نام شیطان. كسانی كه بد عمل می كنند كارشان به فساد و گناه كشیده می شود. شاگرد دینی و معلم هردو باید ظاهرشان به ظاهر اسلامی بخورد. اگر شما دین را قبول کردید  باید در ظاهر اثر داشته باشد. بسیار اهمّیّت دارد که در زمان خاص خواص چگونه عمل کنند، در همه ی زمان ها برای خواص وجود دارد. با دیگران مطابق فهمشان حرف زدن، چیز دیگر است اما امتیاز دادن یک چیز دیگر. حتّی در صحبت کردن با اعضای خانواده خود به عنوان یک خاص باید حواسمان جمع باشد که خراب کاری نکنیم. واجب، ستون است اگر نباشد دینی اقامه نخواهد شد. بسیار خطرناک است که آموزش های دینی جنبه نظری پیدا کند و تنزل پیدا کند. در مجلسی که معصیت خدا می شود هیچ مسلمانی حق ندارد بنشیند. اگر شخص از دوران دانشجویی مراقبت نکند بعداً هم که تحصیلاتش بالاتر برود و عالم شود آن طور که باید باشد نیست و انتظاری که از او باید، نمی­رود برازنده مؤمن، معلم ودانشجو این است که نمک نشناسی­های دیگران را تحمّل کنند مگر جایی که جنبه تربیتی دارد. در وظایف شاگرد داریم که بد اخلاقی های استاد خود را تحمّل کند. ( حتّی رفتار غیر اخلاقی استادش را) امام فرمود: «اگر ایمان درجه 2 را به کسی که ایمان درجه 1 دارد تحمیل کنی کافر می شود  هرکس که شبیه خدا شود ظلم­کش تر نسبت به خودش است، مورد مظلومیت و اهانت و قدر نشناسی و ناسپاسی قرار می گیرد اما بیشتر از هر کس دیگر قدر می­داند.» با قدرنشناسی دیگران از شما تنها چیزی که در شما آسیب می­بیند و اذیّت می­شود و به آن فشار می­آید ناخود است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 139
زمان انتشار: 20 اوت 2014
| |
مهمترین ویژگی همسران بهشتی چیست ؟

مهمترین ویژگی همسران بهشتی چیست ؟

چون معاد هم جنبه" روحانى" دارد و هم" جسمانى" نعمتهاى بهشتى نیز هر دو جنبه را دارند، تا جامعیت آنها حاصل شود، و هر كس به اندازه استعداد و شایستگیش بتواند از آنها بهره گیرد. ویژگى نعمتهاى بهشتى‏ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ (بقره 25) و كسانى را كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام داده‏اند، مژده بده كه برایشان باغهایى است كه نهرها از پاى (درختان) آن جارى است، هر گاه میوه‏اى از آن (باغها) به آنان روزى شود، گویند: این همان است كه قبلًا نیز روزى ما بوده، در حالى كه همانند آن نعمت‏ها به ایشان داده شده است (نه خود آنها) و براى آنان در بهشت همسرانى پاك و پاكیزه است و در آنجا جاودانه‏اند.   ایمان و عمل در آیه در قرآن، معمولًا ایمان و عمل صالح در كنار هم مطرح شده است، ولى ایمان بر عمل صالح مقدم قرار گرفته است. آرى، اگر اتاقى از درون نورانى شد، شعاع این نور از روزنه و پنجره‏ها بیرون خواهد زد. ایمان، درونِ انسان را نورانى و قلب نورانى، تمام كارهاى انسان را نورانى مى‏كند. بركات ایمان و عمل صالح بسیار است كه در آیات قرآن به آنها اشاره شده است. در سوره طلاق آیه 11 مى‏خوانیم: وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً:" آن كس كه به خدا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، او را وارد باغهایى از بهشت خواهد ساخت كه از زیر درختانش نهرها جارى است، همیشه در آن خواهند ماند". و در سوره نور آیه 55 مى‏خوانیم وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ:" خداوند وعده داده است به افرادى كه ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند آنها را خلفاى روى زمین قرار دهد"! اصولا ایمان همچون ریشه است و عمل صالح، میوه آن، وجود میوه شیرین دلیل بر سلامت ریشه است، و وجود ریشه سالم سبب پرورش میوه‏هاى مفید. جالب اینكه تنها وصفى كه براى همسران بهشتى در این آیه بیان شده وصف" مطهرة" (پاك و پاكیزه) است و این اشاره‏اى است به اینكه: اولین و مهمترین شرط همسر، پاكى و پاكیزگى است، و غیر از آن همه تحت الشعاع آن قرار دارد، حدیث معروفى كه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده نیز این حقیقت را روشن مى‏كند ممكن است افراد بى‏ایمان گه گاه عمل صالحى انجام دهند، ولى مسلما همیشگى نخواهد بود آنچه عمل صالح را تضمین مى‏كند ایمانى است كه در اعماق وجود انسان ریشه دوانده باشد و با آن احساس مسئولیت كند. نكته ای در مورد كلمه «مُتَشابِهاً» در این آیه شاید مراد از «مُتَشابِهاً» این باشد كه بهشتیان در نگاه اوّل، میوه‏ها را مانند میوه‏هاى دنیوى مى‏بینند و مى‏گویند: شبیه همان است كه در دنیا خورده بودیم، لكن بعد از خوردن مى‏فهمند كه طعم و لذّت تازه‏اى دارد. و شاید مراد این باشد كه میوه‏هایى به آنان داده مى‏شود كه همه از نظر خوبى و زیبایى و خوش عطرى یكسانند و مانند میوه‏هاى دنیا درجه یك، دو و سه ندارد.   همسران پاك‏ جالب اینكه تنها وصفى كه براى همسران بهشتى در این آیه بیان شده وصف" مطهرة" (پاك و پاكیزه) است و این اشاره‏اى است به اینكه: اولین و مهمترین شرط همسر، پاكى و پاكیزگى است، و غیر از آن همه تحت الشعاع آن قرار دارد، حدیث معروفى كه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده نیز این حقیقت را روشن مى‏كند : ایاكم و خضراء الدمن قیل یا رسول اللَّه! و ما خضراء الدمن؟ قال المرأة الحسناء فى منبت السوء!:" از گیاهان سرسبزى كه بر مزبله‏ها مى‏روید بپرهیزید! عرض كردند: اى پیامبر! منظور شما از این گیاهان چیست؟ فرمود: زن زیبایى است كه در خانواده آلوده‏اى پرورش یافته" (وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 19)   همسران بهشتى دو نوع هستند: الف: یكى حور العین كه همچون لؤلؤ و باكره هستند و در همان عالم آفریده مى‏شوند. «أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»ب: همسران مؤمن دنیایى كه با چهره‏اى زیبا در كنار همسرانشان قرار مى‏گیرند. «وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ» (رعد، 13) از امام صادق علیه السلام درباره‏ى ازواج مطهّره سؤال شد، فرمودند: همسران بهشتى آلوده به حیض و حدث نمى‏شوند. (تفسیر راهنما و دُرّ المنثور)   نعمتهاى مادى و معنوى در بهشت‏ گرچه در بسیارى از آیات قرآن، سخن از نعمت هاى مادى بهشت است مانند: باغ هایى كه نهرهاى آب جارى از زیر درختان آن در حركت است، قصرها، همسران پاكیزه، میوه‏هاى رنگارنگ، یاران همرنگ و مانند آن. ولى در كنار این نعمت ها اشاره به نعمت هاى معنوى مهم ترى نیز شده است كه ارزیابى عظمت آنها با مقیاس هاى ما امكان‏پذیر نیست، مثلا در آیه 72 توبه مى‏خوانیم: وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساكِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ: "خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغهایى از بهشت وعده داده كه از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند بود، و مسكن‏هاى پاكیزه در این بهشت جاودان دارند، همچنین خشنودى پروردگار كه از همه اینها بالاتر است و این است رستگارى بزرگ". و در آیه 8 سوره" بینة" بعد از ذكر نعمتهاى مادى بهشت مى‏خوانیم: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ:" خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خدا خشنودند". كارهاى شایسته و صالح، در صورتى ارزش دارد كه برخاسته از ایمان باشد، نه تمایلات شخصى و جاذبه‏هاى اجتماعى. اوّل «آمَنُوا» بعد «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» و به راستى اگر كسى به آن مقام برسد كه احساس كند خدا از او راضى است و او هم از خدا راضى، همه لذات دیگر را از یاد خواهد برد، تنها به او دل مى‏بندد، و به غیر او نمى‏اندیشد، و این لذتى است روحانى كه با هیچ زبان و بیانى قابل توصیف نیست.   كوتاه سخن اینكه چون معاد هم جنبه" روحانى" دارد و هم" جسمانى" نعمتهاى بهشتى نیز هر دو جنبه را دارند، تا جامعیت آنها حاصل شود، و هر كس به اندازه استعداد و شایستگیش بتواند از آنها بهره گیرد.                    پیام‏های آیه 1ـ مژده و بشارت همراه با هشدار و اخطار (در آیه قبل) یكى از اصول تربیت است.«فَاتَّقُوا النَّارَ» «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا» 2ـ ایمان قلبى باید توأم با اعمال صالح باشد. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» 3ـ انجام همه‏ى كارهاى صالح و شایسته، كارساز است، نه بعضى از آنها. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (الصالحات) هم جمع است وهم (الف و لام) دارد كه به معناى همه كارهاى خوب است. 4ـ كارهاى شایسته و صالح، در صورتى ارزش دارد كه برخاسته از ایمان باشد، نه تمایلات شخصى و جاذبه‏هاى اجتماعى. اوّل«آمَنُوا» بعد «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» 5ـ محرومیت‏هایى كه مؤمن به جهت رعایت حرام و حلال در این دنیا مى‏بیند، در آخرت جبران مى‏شود. «رُزِقُوا» 6ـ ما در دنیا نگرانِ از دست دادن نعمت‏ها هستیم، امّا در آخرت این نگرانى نیست. «وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» 7ـ آشنایى با سابقه‏ى نعمت‏ها، بر لذّت كامیابى مى‏افزاید.(مثلا سخنان كسى را كه مى‏شناسیم در رادیو و تلویزیون با عشق و علاقه گوش مى‏دهیم و یا عكس جاهایى كه قبلا آنجا رفته‏ایم با علاقه بیشتری نگاه مى‏كنیم.)«رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ» 8 ـ همسران بهشتى نیز پاكیزه‏اند. «أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» آمنه اسفندیاری بخش قرآن تبیان       منابع: 1-  تفسیر نورج1 2-  تفسیر نمونه ج1 3-  وسائل الشیعه جلد 14 4-  تفسیر راهنما 5-  تفسیر دُرّ المنثور  

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed