www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه پرسش: 12154
30 دسامبر 2020
|
پرسش 295: چرا گاهی با گفتن ذکر خدا هم آرام نمی شویم؟
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ،

شناسه مطلب: 11790
زمان انتشار: 15 ژولیه 2020
| |
بدون شناخت خود حقیقی، به شادی و آرامش نمی رسیم

ارتباط وجودی با امام رضا علیه السلام- خانواده آسمانی؛ 1399/04/12

بدون شناخت خود حقیقی، به شادی و آرامش نمی رسیم

فقط کسانی می‌توانند در دنیا به معنای واقعی شادی و آرامش داشته باشند و زندگی‌شان با عشق و محبت سپری شود که واقعاً خودشان را بشناسند و به آن شناختی که دارند احترام بگذارند و آن شناخت را اصل بدانند و براساس اینکه عضو خاندان اهل بیت (علیهم السلام) هستند و به معنای حقیقی از آل محمد (ص) هستند، انتخاب ها و ارتباط ها و رفتارها و اخلاق و چینش های فکری و عملی شان را تنظیم کنند. هر کس غیر از این عمل بکند، به شدت دچار خسران می‌شود و نه می‌تواند در دنیا به معنای واقعی به شادی و آرامش حقیقی و به عشق حقیقی برسد و نه یک تولد خوب و مبارک به آخرت دارد. پس این حقیقت را ما باید باور کنیم که شخصیت و روح ما اصل ماست و شخصیت اصلی ما به روح ماست، نه به جسم ما و عوارض جسمانی ما.  بعد از آن که چنین شناختی برای شخص حاصل شد، بر این اساس برنامه‌های زندگی‌ و مناسبات خودش را با سایر امور و مناسبات شئون خودش یعنی شئون جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی براساس آسمان و غیب تنظیم کند. اگر کسی مناسباتش را با غیب و آسمان تنظیم نکند و بعد بدون تنظیم این رابطه با غیب و آسمان بخواهد به تنظیم رابطه با بخش های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی بپردازد، اصلاً این مناسبت ها به معنای حقیقی برقرار نمی‌شود و اگر هم برقرار شود، کاملاً به ضرر شخص است. یعنی شخص دچار پوچی و مسخره‌گی و عمر تلف کردن و غم و اضطراب طولانی و همیشگی خواهد شد. یعنی دارد در دنیا زندگی می‌کند، اما در تمام ارتباطات جمادی، گیاهی، حیوانی، و عقلی‌اش غصه و حرص و جوش و اضطراب و ناراحتی دارد و پیوسته حس شکست در او هست. هر چند از نگاه دیگران خیلی ممکن است موفق باشد، اما خودش در درون خودش به هیچ وجه به شادی و آرامش و محبت نخواهد رسید. وقتی کسی خود را نشناسد، هر تصمیمی در زندگی‌اش بگیرد، به ضررش تمام می شود و هر تصمیمی که می‌گیرد غلط است. او اساساً از حیات حقیقی و طیبه‌ای که قرآن برای انسان در نظر گرفته، محروم است و زندگی او یک زندگی کاملاً عمر تلف کن و خسارت‌بار و غم‌انگیز و پوچ خواهد بود. حالا در این رابطه ما باید تشخیص بدهیم که الان وضعیت فعلی ما چی هست؟ ما الان چقدر با آن زندگی مناسب و ایده‌آل توانسته ایم ارتباط برقرار کنیم؟ چقدر از آن حیات طیبه برخوردار هستیم؟ چقدر جدی شده ایم در این که خودمان را از اهل بیت (علیهم السلام) بدانیم و با چنین شخصیتی زندگی بکنیم؟ یا چقدر شکست خورده ایم؟ چقدر دچار این پوچی‌ها و مسخره‌گی‌ها و وقت تلف کردن ها و خسران ها هستیم؟ ما همیشه به اهل بیت (علیهم السلام) می‌گوییم که می‌خواهیم با شما باشیم. هم در دنیا و هم در آخرت می‌خواهیم هم‌درجه ی شما باشیم. می خواهیم در نظام ابدی کنار شما باشیم. این مقام، شوخی نیست. یک مقدار باید به آن فکر کنیم که من قرار است با مادرم فاطمه زهرا و در کنار مادرم در یک جا در بهشت تا ابد زندگی کنم. برگرفته از بحث ( ارتباط وجودی با امام رضا علیه السلام- خانواده آسمانی؛ 1399/04/12 )

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 11690
21 می 2020
|
پرسش 265: رمز خوشبختی در دنیا و آخرت چیست؟
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 11617
زمان انتشار: 21 آوریل 2020
| |
استانداردِ یک دل سالم چیست؟

قلب، جلسه 20، 1389/07/03

استانداردِ یک دل سالم چیست؟

تعریف حدود و استاندارد حقیقی یک دل سالم چیست؟ در حرکت از رحم مادر به دنیا و تولد سالم، استانداردهایی داریم. مثلاً تعریف یک نوزاد سالم این است که دارای قد و وزن مناسب باشد. وضعیت سلامت قلب، چشم، گوش، استخوان بندی بدن سالمی داشته باشد. وقتی این فاکتورها را می‌سنجند، می‌گویند این بچه سالم است. برای سلامت قلب نیز استانداردهایی وجود دارد که نشان می‌دهد آیا این قلب سلامت به برزخ متولد خواهد شد یا نه. سنجش این فاکتورها از سکرات موت و به محض وفات شروع می‌شود. اهمیت سلامت قلب را در جلسات قبل بررسی کردیم و گفتیم که باید از دو جنبه، یکی نظری یعنی شناخت، آگاهی و اطلاعات، و دیگری جنبه عملی به سلامت قلب توجه کنیم. در جنبه نظری باید خود را بشناسیم و قیمت خود را بدانیم تا جوانی و عمر را مفت نبازیم. زیرا این از مهمترین سوالاتی است که مطرح می شود. سوال می شود که عمرت را چگونه گذراندی؟ جوانی ات را صرف چه کردی؟

در جنبه عملی هم گفتیم که مهمترین عاملی که مانع کسب قلب سلیم می شود، تنبلی و بی حوصلگی است. حتی زمانی هم که به یک شناخت درست می‌رسیم، همین تنبلی و بی حوصلگی، عمل را از ما می‌گیرد. برای همین معصوم(علیه‌السلام) فرمود، بیشترین ناله جهنمیان در روز قیامت به خاطر این است که آدم‌های تنبلی بودند. می‌دانستند واقعیت چیست. حق را می‌شناختند و می‌دانستند باید چه کار کنند. اما همین تنبلی در اجرای حدود و قوانین الهی و اجرای حدود انسانی، راه عمل را بر آنها بست. راه غلبه بر تنبلی و بی­ حوصلگی هم تقویت بُعد نظری است. یعنی ارتقاء دادن سطح معرفت و تلقین به خود، برای مبارزه با تنبلی. در قلب سالم، احدی جز خدا نیست از امام صادق (علیه‌السلام) درباره قلب سلیم سؤال کردند و حضرت یکی از استانداردهای قلب سالم را این گونه بیان فرمودند:«اَلْقَلْبُ اَلسَّلِیمُ اَلَّذِی یَلْقَى رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ[1] = دل سالم كسى دارد كه پروردگارش را ملاقات كند، در حالى كه جز خدا احدى در آن نباشد.» یعنی حاکم این دل، خداست و این دل همه آن مراحل چهارگانه ­ی «انتخاب‌ها، ارتباط‌ها، رفتارها و افکار» را بر اساس خدا تنظیم کرده است. کل برنامه­ ریزی و تدبیر کارهای این شخص براساس محبوب و معشوق اصلی، یعنی الله انجام گرفته و این آدم، آدم قیدداری است. دل انسان تا وقتی که خدا را معشوق خود نداند، ناآرام است و غلیان و عصیان دارد. به محض این که محبوب اصلی را پیدا کرد، به آرامش می‌رسد. آرامش فقط با خدا، یعنی با کمال بینهایت و مطلق امکان پذیر است، نه آن خدایی که ما خود، در ذهن خود ساخته ایم. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید، شما خودتان یک خالق برای خودتان می‌سازید که خدای ضعیفی است که نه می‌تواند جلوی غم تان را بگیرد؛ و نه می‌تواند به شما شادی بدهد؛ و نه می‌تواند جلوی آلوده شدن شما به گناه را بگیرد. اینها خداهای مخلوق ماست. اما آن خدای حقیقی و کمال مطلق با خدای ضعیف و خودساخته ما فرق دارد. هیچ آدم عاقلی کمال مطلق و بینهایت را رها نمی کند و به خدای ضعیف و موهوم نمی‌چسبد. یکی از علامت‌های سلامت یک دل، این است که هیچ وقت محدود را به بینهایت ترجیح نمی‌دهد. همیشه بینهایت و کمال مطلق برایش در رأس معشوق‌ها و لذت‌هایش قرار دارد. البته این منافاتی با دوست داشتن و رابطه صمیمی برقرار کردن با خانواده و اطرافیان و مردم جامعه ندارد. مهم این است که این دوست داشتن‌ها بر معشوق اصلی برتری پیدا نکند. قلب سالم قلبی است که از اول با معشوقش و با کلمه «لا إله إلا الله» پیوند می‌خورد و دائم در طول زندگی دنیا، درجه محبت این معشوق، بالا می‌رود و موقع مردن ظهور پیدا می‌کند. وزن دل شما چقدر است؟ شخصیت و دل ماست که با خودمان به آخرت می‌بریم و دل هم باید دارایی داشته باشد. قرآن تأکید زیادی روی کشیدن و وزن کردن دل می‌کند. میزان که می‌گویند: «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» «و إن المیزان حقٌ»، به همین معناست. در ترازوی اعمال، آن چیزی را که می‌کشند و وزن می کنند، دل است. مبنای کشیدن دل هم حق است. یعنی باید ببینی که تو چقدر از حق بهره ­مند هستی و با آن پیوند می‌خوری؟ دلی که آن طرف برود و خالی باشد، مثل بچه‌ای است که متولد شده، ولی دست و پا و سر ندارد. آنجا اول گرفتاری ­اش است و اگر دل به آن‌طرف رفت و دلی پر و وزن دار بود، عیش ابدی راضی کننده ای دارد. «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ [2]= اما هر كس سنجیده ‏هایش سنگین برآید، پس وى در زندگى خوشى خواهد بود.» هر کس میزانش سنگین باشد، یعنی پر از حق باشد، او راضی و رضایت بخش است. علت وجود میزان های مختلف چیست؟ ما فهمیدیم که ترازوی وزن، حق است. اما این میزان ها مختلف است. مثلا نماز یکی از این میزان هاست. چرا میزان‌های مختلف برای ما ذکر کرده اند؟ چرا فرمودند نماز میزان است و اگر کسی نماز نخواند کافر می‌شود؟ «ما بَینَ الکُفرِ وَ الإیمان إلاّ تَرکَ الصَّلاۀ= فاصله‌ی بین کفر و ایمان، ترک نماز است.» مثلاً پزشکان میزان‌های یک مریض را که می‌سنجند، می‌گویند وضعش بد است، اما تقویتش می‌کنیم و دارو می‌دهیم، خوب می‌شود. اما یک دفعه چیزی در آزمایش نشان می‌دهد که دکتر می‌گوید: دیگر نمی‌شود کاری کرد، این یک مورد خیلی خطرناک است. نماز و امام زمان(علیه‌السلام) و قرآن از این دسته میزان ها هستند. گفتیم که در قیامت 50 تا سؤال می‌پرسند. یعنی 50 نوع میزان داریم. مثل ولایت، توحید، نبوت و ارتباط با پیغمبر، امامت و امام زمان، قرآن، ارتباط با همسر و خانواده­، ارتباط با همسایه، حق الناس. بعضی از این میزان‌ها خیلی کلیدی است. اگر درست در بیایند، بقیه میزان‌هایی که نقصان دارند هم اصلاح می‌شوند. اما شفاعت داریم، امکان اصلاح داریم و بالأخره مشکل حل می‌شود. اما بعضی از میزان‌ها اصلاً درست بشو نیستند. یعنی اگر یکدفعه در میزان آنجا درست در نیایند، تمام است. آیا می‌دانید، چه میزان از عمرتان به عشق و دلدادگی گذشته است؟ باید ببینیم عمر ما که دارد بالا می‌رود، چقدر هر روز و هر ماه و هر سال، به میزان عشق و دلدادگی و دلتنگی و سرمستی ما نسبت به خدا، چهارده معصوم و جهاد در راه خدا اضافه می‌شود؟ الآن امام زمان ع هزار و ۱۸۶ سال در آوارگی و اضطرار و مظلومیت و غربت است، برای اینکه شیعه روح جهاد نداشته و امامش را تنها گذاشته است. ۱۱ نفر امام معصوم کشته شدند، چون ما روح جهاد نداشتیم. الآن که یکی از آنها باقی مانده، او هم از دست ما فراری است. برای اینکه ما حاضر نیستیم موانع ظهورش را برطرف کنیم. روح جهاد نداریم و گرفتار خودمان و زندگی خودمان هستیم. پدر و امام حقیقی ما در آوارگی، طردشدگی، غربت و مظلومیت است و ما مشغول بازی‌های زندگی خودمان هستیم. حتماً در روز قیامت سؤال می‌کنند شما که زندگی می‌کردید، امام زمان شما در آوارگی، طردشدگی، تنهایی و یگانگی بود، شما چه کاره بودید؟ از من و شما نمی‌پرسند که وقتی سر امام حسین ع را می‌بریدند، شما چه کار می کردید؟ چون ما آن موقع نبودیم. ولی حتماً می‌ پرسند شما شریک جرم آوارگی امام زمان خودتان بودید. چون هیچ کاری نکردید. کارهای زیادی می‌توانستید بکنید و نکردید. یا اگر می‌توانستید بکنید کم کردید یا اصلاً هیچ کاری نکردید. الان اگر کسی خانه پدر و مادرش نرود که سر بزند، می‌گوییم عاق والدین می‌شوی. می‌گوییم اگر به خانواده همسرش به مادرزن، پدرزن، مادرشوهر، پدرشوهر سر نزند، معصیت کرده. چون آنها هم طبق فرمایش شرع ما جزء پدر و مادرهای ما هستند. اگر با آنها صله­ رحم نکند، می‌فرماید، بوی بهشت از 500 سال راه می‌رسد، ولی به مشام کسی که قاطع رحم باشد، نمی‌رسد. حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: بالاترین رحم شما ما هستیم. ارتباط شما با ما چگونه است؟ الان امام زمان در آوارگی هست یا نه؟ ارتباط ما با امام زمان آواره، طردشده و مظلوم، امام زمانی که هزاران برابر از امام حسین غریب­تر است، چگونه است؟ چه مقدار از وقت، عمر، جوانی، پول، امکانات و هنر ما برای امام زمان هزینه می‌شود؟ از آبرو و اعتبار خود، برای امام زمان چه گذاشته ایم؟ امام سجاد(علیه‌السلام) به خاطر تنبل بودن و بی عرضه بودن شیعیانش خیلی گله می‌کند. حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) هم به خاطر بی عرضگی ما کشته شد. به خاطر اینکه ما حاضر نبودیم برویم و کمک کنیم. ما یعنی اجدا ما. اگر دو صفتی که امام زمان(علیه‌السلام) در نامه‌شان از آن نام می‌برند، یعنی «وفاداری و همدلی» در ما باشد، حضرت با عجله ظهور می‌کنند. اما هزار سال است که حضرت این نامه را نوشته اند، ولی ما هنوز آن را در خودمان پیاده نکرده ایم. یعنی نه همدلی داریم و نه وفاداری. آرامش و اطمینان دل نشانه ی سلامت آن است معیار و استاندارد دیگر برای قلب، «اطمینان» آن است. آرامش و اطمینان قلب نیز همانند سلامت قلب، عاملی مهم برای سنجش قیمت انسان و چگونگی زندگی آخرتی او محسوب می‌شود. قرآن درباره اطمینان دل این آیات را بیان می‌فرماید:«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[3] = همان كسانى كه ایمان آورده‏ اند و دلهای شان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش كه با یاد خدا دل ها آرامش مى‏ یابد.» یعنی جز یاد کمال مطلق، چیز دیگری نمی‌تواند دل را آرام کند. همچنین می فرماید: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّكِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَكِیمًا[4] = اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره داناى سنجیده‏ كار است.» باز هم صحبت از سکینه است». یا می فرماید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی[5]= اى نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.» حضرت امام صادق(علیه‌السلام) چقدر زیبا و شیرین این آیه را برای یک دل سالم ترجمه کرده است که خوشحال ­کننده است و برای آدم انبساط و شادی می‌آورد. بعد از خدا، اهل بیت(ع) بهترین کسان برای اطمینان قلب هستند اگر قرار است، بعد از خدای متعال، دل آدم به جایی مطمئن شود، بهتر است به خانواده آسمانی خودش مطمئن شود. آرامش، دلخوشی و شادی انسان به پیامبر و اهل بیتش(علیهم‌السلام) است. تا غصه ­ای از غصه ­های دنیا می‌خواهد دل آدم را بگیرد، آدم بگوید همین دو روز است و بزودی تمام می‌شود. من چند روز دیگر به رفقای اصلی ­ام ملحق می‌شوم. تمام این غصه ­ها را پیامبر و آلش برای ما جبران می‌کنند. حضرت امام صادق(علیه‌السلام) حدیثی درباره قبض روح مؤمن و اطمینان قلبش به اهل بیت(علیهم‌السلام) می‌فرماید: «... وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ فَیُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ رُفَقَاؤُكَ قَالَ فَیَفْتَحُ عَیْنَیْهِ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ اَلْعِزَّةِ فَیَقُولُ یا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ اِرْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً بِالْوَلاَیَة مَرْضِیَّةً بِالثَّوَابِ فَادْخُلِی فِی عِبادِی یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی فَمَا مِنْ شَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اِسْتِلاَلِ رُوحِهِ وَ اَللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی[6]= این شخص مؤمن موقع قبض روحش، پیغمبر و امیرالمؤمنین، فاطمۀ، الحسن، الحسین (علیهم‌السلام) را می‌بیند. حضرت عزرائیل(علیه‌السلام) به او می‌گوید: این رسول خداست، این امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمه(علیهم‌السلام) هستند. اینها رفیق‌های تو هستند. پس چشمش را باز می‌کند و آنها را می­بیند. سپس یک منادی از طرف خدا به او ندا می‌دهد: ای نفسی که آرام گرفتی به پیامبر و اهلش. راضی به ولایت آنها، به سوی پروردگارت برگرد. خدا به ثواب از تو راضی است. پس داخل شو در جمع بندگانم یعنی محمد و اهل بیتش و داخل شو در بهشتم. در این هنگام، هیچ چیز برای این شخص دوست داشتنی ­تر از کَنده شدن جانش و پیوستن به آن ندادهنده نیست.» وقتی می‌فرماید: خدا از تو راضی است، چرا راضی است؟ چون «بِالثَّواب = اهل ثواب بودی». خدا رضایتش را با ثواب به تو می‌دهد. این دل، آرام است. چقدر شیرین است آدم چشمش به این ۵ نفر باز شود. مبنای این اطمینان در زندگی دنیا چیست؟ مبنا این است که ما باید ببینیم که در زندگی­ مان چقدر با داشتن پیامبر و آل(علیهم‌السلام) که خانواده آسمانی ما هستند، شاد هستیم؟ اینقدر شاد هستی که اگر چیزهای دیگر اذیتت کرد، با داشتن اینها خیلی برایت ارزش نداشته باشد. این سرمایه ی بزرگی است. انسانی که به این اطمینان رسیده، می‌تواند خودش را با خدا و اهل بیت(علیهم‌السلام)، آخرت، یاد خدا و صلوات، گرم و شاد و قدرتمند نگه دارد. زیرا این شخص دارایی دارد. اگر از شوهرت ناراحت هستی، زنت اذیتت می‌کند، بچه­ات اذیتت می‌کند، بچه ناخلف داری، مادرشوهر، پدرشوهر، مادرزن، پدرزن یا کس دیگری اذیتت کرده، جامعه اذیت می‌کند، مشکل اقتصادی داری، اهل‌بیت(علیهم‌السلام) همه اینها را یک زمانی به بُرد بینهایت برای ما جبران می‌کنند. خیلی بد است ما اهل بیت ع را در زندگی داشته باشیم و اینقدر غمگین و افسرده زندگی کنیم. پس باید مهارت‌های استفاده از زندگی را یاد بگیریم. باید برای اینها وقت بگذاریم. اگر مبنای زندگی ما روی دل برود، یک خانم، یک آقا فرقی نمی‌کند، می‌توانند خیلی کار بکنند. مثلاً بعضی خانم‌ها شهادت را دوست دارند و می گویند کاش جبهه می‌رفتیم و شهید می‌شدیم. اگر مبنا برای انسان دل باشد، به آنچه که می‌خواهد برسد، رسیده است. یک خانم در خانه هم می‌تواند ثواب شهید را ببرد. اگر کسی راست بگوید، کافی است. خدا از ما یک دل راستگو می‌خواهد و با عمل‌های ما خیلی کار ندارد. در شریفه می فرماید: «یَنظُرُ إلی قُلُوبِکُم= به دل هایتان نگاه می‌کند». یعنی دل باید صادق باشد. الان ما اینجا به برکت انقلاب اسلامی نشسته ایم که به برکت خانم‌ها و بچه هایی است که تربیت کرده اند. چون یک بچه یک نسل است. بینهایت آدم است. خانمی که می‌خواهد کار فرهنگی و جهادی بکند، تربیت بچه از همه چیز برایش جهادی ­تر است. اگر یک ولی خدا تربیت کند. یک سرباز یک رزمنده یک دوست امام زمان تربیت کند، هر چه از ثواب به این بچه برسد، به مادر بیشتر می‌رسد. مادر در روز قیامت محشور می‌شود و می­ بیند نامه عملش را دستش دادند و می‌بیند صد بار شهادت در نامه عملش نوشته اند. هزار بار حج نوشته اند. چقدر جهاد نوشته اند. می‌گوید من که اینها را انجام ندادم. می‌گویند تو یک نسلی تربیت کردی که محصولش در حسابت نوشته شده است. امام فرمود: نقش زنها در جامعه و انقلاب اسلامی، از مردها اگر نگوییم بیشتر بود، کمتر نبود. پی نوشت: [1] . الکافی, جلد۲, صفحه۱۶. [2] . سوره قارعه/6و 7. [3] . سوره رعد/28. [4] . سوره فتح/4. [5] و سوره فجر/27-30. [6] .  بحار الأنوار  ,  جلد۶  ,  صفحه۱۹۶ ع ل 364

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11551
زمان انتشار: 27 فوریه 2020
| |
سلام بر امامان هدايت گر

شرح زیارت جامعه کبیره؛ جلسه 109 ؛ 1398/12/01

سلام بر امامان هدايت گر

«هدايت» در مقابل «ضلالت» است و به معناي بيان راه رشد و دلالت و راهنمايي كردن به چيزي است. وقتی می­ گوییم: «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى»، یعنی من غیراز متخصص معصوم را نمی‌پذیرم و شما را هم به عنوان متخصص معصوم قبول دارم. پس به شما سلام می‌دهم. یعنی شما الگوی عملی من هستید. نه این که من مدام به شما احترام بگذارم، اما یک روش دیگری برای زندگی انتخاب کنم و یک جای دیگری عمرم را تلف کنم؛ بلکه فقط از شما الگو می گیرم. اگر از ولی فقیه اطاعت می کنم هم به خاطر امر شماست.

بحثمان در ادامه شرح زیارت شریف جامعه کبیره، به فراز جدیدی رسید. در خطاب به معصومین علیهم السلام می ­گوئیم: السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى= سلام بر شما که امامان هدایت هستید. قبلاً بیان شد که «سلام» اسم خداست و از جانب خداست و مثل هر نعمت دیگری که هر کسی دارد، از خداوند تبارک و تعالی است. سلام همچنین یک دعاست. یعنی ما سلامتی را از خداوند تبارک و تعالی برای شما می‌خواهیم. امام یعنی کسی که قصدش را می‌‌کنی. یعنی کسی است که اصلاً نمی‌توانم از او جدا بشوم، من فقط و فقط به این فکر می‌کنم که در دنیا و آخرت با او باشم. ذات انسان نمی‌تواند غیر از متخصص معصوم کسی را بپذیرد. اگر سراغ غیرمتخصص یا غیرمعصوم رفتی، خدا بازخواستت می کند که چرا عقلت را به کار نیانداختی! چرا از شعورت استفاده نکردی؟ مگر می‌شود آدمی که تخصص ندارد، امام و الگوی عملی انسان شود. تمام کره زمین برای انسان خلق شده. آسمانها به افتخار انسان خلق شده، انبیاء به افتخار انسان آمدند، قرآن برای هدایت انسان نازل شده: «هُدىً لِلنَّاسِ». پس چرا سراغ کسی می‌روی که تخصص ندارد! چه حجت و دلیلی داری! چه منطقی داری که غیر از اهل بیت را به عنوان راهنما و الگوی خودت پذیرفتی! امام اصل است. بدون امام تو اصلاً نمی‌توانی یک حرکت موفق انجام بدهی. ممکن است در بعضی جاها خوب باشی یا قشنگ عمل کنی، اما عقل خودش اعتراف دارد که عقل به تنهایی برای هدایت بشر به سمت بینهایت کافی نیست. عقل فقط می‌تواند بگوید که چه کسانی به درد می‌خورند. ولی اینکه چه کار باید کنی، خیلی رمز و راز دارد.  یک متخصص مغز و اعصاب وقتی قلب درد داشته باشد، در مقابل پزشک متخصص قلب می‌گوید هر چه شما بگویید. چون رشته و تخصص ما با همدیگر فرق دارد. ما می‌خواهیم انسانی که از این رحم دنیا متولد می شود، یک کسی شبیه امام حسین علیه السلام شود. ذات هر کدام از ما همین را می‌طلبد. ما اگر به کمتر از این برسیم، باخته ایم و ضرر کرده ایم. چون وقتی شخص اطلاعات ندارد، عقلش را به کار نمی‌برد، در نتیجه، وقت و عمرش را در کمالات جمادی و گیاهی تلف می‌کند و حس بینهایت‌طلبی اش را اینجا پیاده می‌کند، نه به سمت هدف اصلی. پس امامت اصل است. امام در جامعه، مثل مغز و قلب در بدن است نقش امام در جامعه، چنان دارای اهمیت است که مغز یا قلب در بدن اهمیت دارد. اگر کسی دو کلمه «أَئِمَّةِ الْهُدَى= امامان هدایت» را بفهمد، نجات پیدا کرده است. یعنی بفهمد که امامان هدایتی وجود دارند، و انسان ساختارش هدایت‌پذیر است و نیاز به هدایت دارد. این اصل، عامل سلامتی قلب انسان است. یعنی گاهی انسان دستش می‌‌شکند، پایش می‌‌شکند، ممکن است چشمش نابینا بشود، یا به اعضای دیگر بدنش صدمه وارد شود. اما اصل سلامتی ­اش که مغز و قلب است را از دست نمی‌دهد. چون اینها اعضای رئیسه هستند. اما اگر به اینها صدمه وارد شود، این اختلال به همه جای بدن آسیب می‌زند و ممکن است حیات انسان را بگیرد. امام هم برای انسان و دین خدا چنین نقشی دارد. چطور یک مجتهد ممکن است جهنمی شود، اما یک آدم منقص در ایمان بهشتی شود؟ ما آدمی داریم که باتقواست، نماز اول وقت می‌خواند، روزه می‌گیرد، در نماز جماعت و جمعه شرکت می کند و در امور دینی بسیار مقید و مؤدب است و دارای اخلاق‌ خوبی هم هست، اما با امام ارتباط ندارد. خداوند قسم خورده پایان چنین شخصی جهنم می‌شود. اما آدمی هم داریم که ممکن است نماز نخواند، حجاب را رعایت نکند و در بسیاری از امور دینی مقید نباشد، اما امام را از بُن دندان قبول داشته باشد و به او اعتقاد داشته باشد و برایش احترام قائل باشد. خداوند چنین کسی که در بُعد اعتقادی پاکار امام است را می‌بخشد و مغفرت شامل حالش می‌شود و نجات پیدا می کند. حالا چرا خدا کسی را که در دینداری آدم مؤدب و مرتبی است، نمازش اول وقت، کارهایش خیلی درست و عالی است را اگر ارتباط با امام نداشته باشد، نمی بخشد؛ ولی یک کسی که خیلی بی‌در و پیکر است و ممکن است چند تا غلطی هم بکند، اما پای کار امام ایستاده و به دستگاه امام وصل است را می بخشد و این آدم اهل نجات می­ شود؟ فهم این قضیه آنقدر مهم است که می‌تواند در تمام شرائط زندگی انسان تأثیر بگذارد. اگر انسان این فرمول را بفهمد، هم در مورد خودش، هم در رابطه با دیگران، به گنجی دست پیدا می‌کند که این گنج، یک اسم اعظمی به او می دهد و یک اکسیری پیدا می‌کند که حتی اگر آسیب‌های زیادی هم داشته باشد، می تواند هم خودش را و هم آدم­ های اطراف خود را بازسازی کند. این فرمول بیشتر و به خصوص برای کسانی مفیدتر است که کار تربیتی می‌کنند. یعنی روی فرزندانشان کار می‌کنند، یا معلم و استاد هستند و کار فرهنگی می‌کنند، یا می‌خواهند کار کلان فرهنگی در سطح شهرشان، استان‌شان، کشورشان و جهان انجام بدهند. فهم این فرمول فوق‌العاده مهم است. اگر کسی این فرمول را فهمید، به یک اکسیر و اسم اعظمی دست پیدا می‌‌کند که با آن می تواند خیلی از مشکلاتش را حل کند. نقش کلیدی امام معصوم در راهنمایی زندگی «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى»؛ ائمه جمع امام است. امام از ریشه (الف، میم، میم) یا (همزه، میم، میم) است. این ماده که در اُمّ هم داریم به معنای مادر است. یعنی آنچه که مورد قصد است، آنچه اصالت دارد. آنچه که حیاتی است. «اُمّ» ریشه است. امام یعنی آن کسی که جلوی خودت می‌گذاری و قصد می‌کنی که به او برسی و با او هماهنگ باشی. آن توجهی که می‌کنی و او را مدنظر قرار می دهی تبعیت از امام است. مثلاً کسی می‌گوید من دوست دارم شبیه فلانی بشوم. آن آدم امام او می‌شود. چون او را مورد توجه قرار داده. چه در حیطه ورزشی، چه در حیطه هنری یا امور دیگر. یعنی او را مورد توجه خودش قرار ‌داده که شبیه و مثل او باشد. ممکن است حق باشد، ممکن است باطل باشد. «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى»؛ هدایت از ریشه «هَدَیَ» است. وقتی شما یک حقی را بیان می‌‌کنی و می‌گویی این هادی است. هادی یعنی کسی که ما را به راه حق راهنمایی می‌کند. پس بیان حق را هدایت می‌گویند. مثلاً کسی مسیری را اشتباه برود و شما هدایتش کنید. یعنی درست راهنمایی اش کنید. اگر درست راهنمایی نکنید، گمراه می‌شود. ائمه نیز ما را به حق هدایت می‌کنند.  حق یعنی به آنچه که شایسته و سزاوار است، ما را هدایت می‌کنند. در تمام ابعاد زندگی ما به امام نیاز داریم. در بخش جمادی اگر می‌خواهی کار اقتصادی بکنی، احتیاج به مربی، استاد، الگو و یک کسی که درس خوانده باشد، داری. در واقع باید از او تبعیت ‌کنی. در بخش بدنی و گیاهی اگر می‌خواهی هیکلت را چند کیلو چاق یا لاغر کنی، یا پوستت را زیبا کنی، نیاز به کسی داری که تو را راهنمایی ‌کند. او می‌گوید این دستورالعمل‌ها را انجام بده. شما را هدایت می‌کند به سمت یک جنبه گیاهی. او همان امام و الگوی تو است. او به شما روش می‌دهد و شما هم از او تبعیت می‌کنی. در بعد حیوانی همین طور است. مثلاً می‌خواهی انتخاب همسر کنی، استاد لازم داری. می­ خواهی انعقاد نطفه داشته باشی، مربی می‌خواهی که مراحل انعقاد نطفه را برای شما بگوید و شما را راهنمایی کند که چه کارهایی را انجام بدهی که بچه در ۵ بخش «سلامت، زیبایی، هوش، عقل، اخلاق و معنویت» آسیب نبیند و نطفه‌ بهتر صورت بگیرد. همچنین در تمام بخش­ های حیوانی مثل سیاست و غیره، مربی می‌خواهد که آدم تربیت سیاسی بشود. در بخش های تربیت اجتماعی، تربیت اخلاقی، تربیت تجاری، تربیت هنری و تمام رشته‌های هنری، نیاز به مربی هست. در بعد علمی هم همینطور. مثلاً برای انتخاب درست یک رشته علمی، نیاز به یک مربی و معلم داریم که باید بالای سرمان باشد و آموزش بدهد تا بهتر بتوانیم انتخاب کنیم. در بخش فوق عقلی و انسانی هم نیاز به مربی داریم. چون انسان در بخش فطری ­اش از جنس اهل بیت است و از آسمان آمده و می‌خواهد به خانه خودش برگردد. پس باید کسی هدایتش کند تا سقط نشود.  ما برای ثروتمند شدن، خوشگل و خوش‌تیپ شدن، پدر و مادر شدن، قهرمان ورزشی یا رئیس‌جمهور شدن، نماینده مجلس شدن، استاندار و فرماندار شدن به دنیا نیامده ایم. اینها همه جنبه‌های حیوانی و طبیعی ما هستند که ابزار و وسیله‌ هستند تا آن رشد حقیقی حاصل شود. بنابراین، اینها ضمن اینکه مقدس و مهم هستند، ارزش و ثواب هم دارند. اما نباید مزاحم بخش انسانی ما بشوند. چون هدف از تشکیل این رحم به این بزرگی، این است که با روح سالم پیش خدا و اهل بیت و خانواده آسمانی مان برگردیم. خدا هم فقط سالم ­ها را می‌پذیرد. مثل دنیا که فقط بچه‌های سالم را از رحم مادر می‌پذیرد یا سالم‌های قوی را می پذیرد. بقیه اعم از ضعیفان، بیماران، ناقص‌ها و معلولان اذیت می‌شوند. دو دسته هم اذیت‌هایشان موقت است، اما سخت. مثل کسانی که ضعیف و بیمار به دنیا می‌آیند. دو دسته دیگر اصلاً اذیت‌هایشان تمامی ندارد. چون هیچ چیز مناسبی را از رحم مادر برای دنیا نیاورده اند. ما هم دقیقاً این شش نوع تولد را بعد از مرگ داریم. پس برای اینکه بتوانیم این مسیر را درست طی کنیم، احتیاج به امام داریم. «معیت» با امام، رمز شادی و آرامش است اگر کسی با اهل بیت علیهم السلام «معیت» داشته باشد، گدایی عاطفی ندارد و آدم آسیب‌‌پذیری نیست. این آدم را حتی اگر بکشند می‌گوید: «ما رأیت الا جمیلا». چون معیت دارد و با حضرت همراهی دارد. معیت با اهل بیت در شما سه خصوصیت ایجاد می‌کند: شادی، آرامش و محبت. اگر این معیت بیاید، حتی اگر در کنارش مشکلات «جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی» هم داشته باشید، باز شاد، آرام و خوشحال هستید. چون قدرت را از جای دیگری کسب کرده اید. هر چیزی که به این سه ملاک لطمه بزند، بدانید که از مرز گذرانده اید. اگر کینه ایجاد کرد، خراب کرده ای. اگر در دل دل‌چرکین شد، خراب کرده اید. امام یعنی من می‌خواهم واقعاً مثل او باشم، می‌خواهم با او زندگی کنم. انتخابش کرده ام نه برای آخرت؛ بلکه برای دنیا. امام یعنی آن کسی که در زندگیت با تو زندگی می‌کند و تو با او زندگی می‌کنی. با او رفت و آمد داری و وجودش از همسرت، فرزندت، پدر و مادرت و بهترین دوستانت پررنگ‌تر است. او در همه جای زندگی­ ات از تو هدیه قبول می‌کند. اجازه می‌دهد برایش هزینه کنی. اجازه می‌‌دهد برایش وقت صرف کنی. اجازه می‌دهد برایش آبرو بگذاری. اجازه می‌دهد از علمت برایش انفاق کنی. اجازه می‌دهد به او دل بدهی و او هم با دلت راه می­ آید. اجازه می‌دهد عاشقش بشوی. هیچ وقت تو را پس نمی‌زند. حتی اگر گناهکار باشی، هیچ وقت تو را برنمی‌‌گرداند. هیچ وقت در را به روی تو نمی‌بندد. خواهش می‌کنم خیلی دقت کنید. چون روایات بسیار تخصصی و دقیق و ریاضی هستند و ما باید نسبت به اینها کاملاً معرفت پیدا کنیم. وجود ما باید با این راهنمایی‌ها عجین بشود و پیوند بخورد. زیرا زندگی آن است که تو با امام بگذرانی. بقیه‌اش وقت تلف کردن است. هوس های «جمادی، گیاهی و حیوانی و عقلی» است، نه اینکه اینها را منکوب کنیم. اینها کمال و نورانیت دارند. دنبالش هم بروید. ولی با خانواده‌ آسمانی­ ات. اینها نباید تو را از خانواده حقیقی ات بیندازد. از انس، عشق، رفت و آمد تو را نیندازد. اگر می‌بینی یکی از اینها قرار است تو را بیندازد، توقف کن. درجه و رابطه انسان با امام، باید به گونه‌ای باشد که وقتی به امام نزدیک می‌شوی، خودت امام می‌‌شوی. مثل یک شاگردی که الان رفته سر کلاس یک استاد و می‌گوید می‌‌خواهم پای درس این استاد تا آخرین مرحله اش بمانم و علم کسب کنم. معنایش این است که این شاگرد، یک روزی خودش استاد می‌شود. در بخش انسانی کمال یک چیز دیگر است. در بخش انسانی وقتی شما امام را قصد می‌کنی، خودت امام می‌شوی. ببین خدا با بنده‌اش چه کار کرده!! هیچ کس غیر از خدا، نمی تواند اینطوری حرف بزند: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً[1]= و ما را امام اهل تقوا قرار بده». در این آیه شریفه پیغمبر دعا می کند که خدایا ما را امام متقین قرار بده. چون امام شخصیتش حقیقی است. اما وقتی دکتر و مهندس می‌شوی، معلوم نیست دکتر و مهندس شدن به نفعت هست یا نه! ممکن است با همین درجه به جهنم بروی.   جامعه کبیره/ السلام علی ائمه الهدی [1] . سوره فرقان/آیه 74. ق/221

صوت

1 - سلام بر امامان هدايت گر

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11396
زمان انتشار: 10 دسامبر 2019
| |
تعلق به دنیا، مانع شادی است

شادی؛ جلسه 10؛ 1398/09/09

تعلق به دنیا، مانع شادی است

دلبستگى به زندگى دنيا مربوط به کسانی است که معشوق حقیقی­ شان را گم کرده ­اند و دلبسته معشوق های طبیعی و دنیایی در چهار بخش «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» هستند. در نتیجه گرفتار اندوه زیاد، عدم کامیابی و نرسیدن به آرزوها و ناامیدی می شوند.

قبلاً گفته شد که انسان در دنیا پنج معشوق­ «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» دارد. در چهار بخش اول، معشوق­ها به گونه‌ای هستند که شما هر چه درمورد آنها غصه بخورید، افسرده­ تر و بی‌شخصیت تر و کوچک­تر می‌‌شوید. بنابراین، باید رابطه‌مان را با دنیا به­ گونه‌ای تنظیم کنیم که قلبمان تعلق به خود اصلی مان داشته باشد، نه با غیر خود. «اله‌» یعنی آن چه به سویش می رویم. اله در بخش فوق عقلانی الله است و ما نمی‌توانیم بیش از یک معشوق حقیقی داشته باشیم. بقیه عشق و محبوب های دنیایی هستند. هر چند که عزیزند، ارزش و نورانیت دارند و هیچ کدام هم بد نیستند و حتی در اسلام هم سفارش شده که هر چقدر می‌‌توانید این معشوق ­ها را دوست داشته باشید. ولی تعادل در این گونه عشق ها را حفظ کنید. چون اگر این تعادل در عشق نباشد، انسان خوار و ذلیل می‌شود. تعادل یعنی بخش عمده ی عشقت و تمایلاتت را به معشوق اصلی یعنی الله اختصاص بده. یعنی وقتی که معشوق فوق انسانی­ ات الله دلت را پر نکند و تو اصلاً عاشق خود جاودانه‌ات نشده باشی، ذلیل و خوار می‌شوی و باید گدایی کنی. فرقی نمی کند: گدایی «جمادی یا گدایی گیاهی یا گدایی‌ حیوانی یا گدایی‌ علمی». در هر چهار نوع گدایی شخصیت انسان خوار و ذلیل و می‌شود. فراموش نکنید که این چهار نوع غم، مربوط به بخش­های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی»، غم‌های جهنم‌ساز هستند. آدمی که می‌تواند غم ­های بزرگ انسانی داشته باشد، وقتی سراغ غم‌های کوچک می‌رود، خودبه‌خود عذاب قبر برای خودش تهیه می‌کند و جهنم می‌سازد. برای همین هم پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ بَكَى عَلَى‏ الدُّنْیَا دَخَلَ‏ النَّارَ= هر کس به خاطر دنیا گریه کند، داخل آتش می شود». پس برای این ۴ کمال «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» فکر، همت و برنامه‌ریزی داشته باشید. ولی اگر به آنها نرسیدید، نباید غصه بخورید. چون غصه شخصیت انسان را مچاله، بی‌مقدار و بی‌ارزش می‌کند. پس مهم این است که انسان در عشق‌ورزی به معشوق های ۵ گانه­ اش، تعادل را حفظ کند. تعادل هم به این است که اصالت را به عشق فوق عقلی­ بدهید. یعنی عشق فوق انسانی‌تان. این عشق باید معشوق اصلی شما باشد و بتوانید معشوق های فوق عقلی­ تان را بنابر تعبیر قرآن «الله، اهل بیت، و جهاد» بر سایر معشوق های طبیعی حاکم کنید. وقتی شما عاشق الله و اهل­بیت هستید و دوستشان دارید، باید خود جاودانه‌تان را هم دوست داشته باشید. اول باید باور کنید که مرد یا زن نیستید. باور کنید که یک موجود جاودانه هستید. باور کنید که از جنس خانواده آسمانی تان هستید. وقتی که این را فهمیدید و باور کردید، آن موقع برای مردانگی و زنانگی‌تان، یا برای مسائل مالی ­تان حرص و جوش و غصه ندارید، دعوا و درگیری ندارید، طلاق اتفاق نمی‌افتد و هیچ اختلافی ندارید. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: اگر مردم بفهمند از کجا آمده اند، دیگر با هم اختلافی ندارند. مهم این است که بفهمیم اصل خلقت مان چیست؟ از کجا آمده ایم؟ ما نه ایرانی هستیم، نه آسیایی، نه زمینی و نه زن و نه مرد هستیم. این یک مأموریتی هست که در زمین به ما داده اند، بعد هم تمام می‌شود. اگر این را کسی خوب فهمید و در قلبش قرار گرفت، دیگر چیزی به اسم غم، غصه، اضطراب، گدایی عاطفی و احساس ذلت سراغش نمی آید. چون آدم باشخصیتی است و با شخصیت حقیقی‌اش عاشق خودش است. این خیلی مهم است. ولی اگر همه عشق و تعلق‌هایمان را به این چهار بخش دادیم، تازه دردسرها شروع می‌شود. حالا تو مدام حج برو، کربلا برو، نماز بخوان، روزه بگیر، حافظ کل قرآن بشو، اصلاً فایده‌ای ندارد. یعنی تو از غم نجات پیدا نمی‌کنی و هیچ وقت هم شاد نمی‌شوی. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ‏ تَعَلَّقَ‏ قَلْبُهُ‏ بِالدُّنْیَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لاَیَفْنَى وَ أَمَلٍ لاَ یُدْرَكُ وَ رَجَاءٍ لاَیُنَالُ= هر كس دلبستگى به دنیا پیدا كند، به سه چیز چنگ زده: اندوه دائمى، آرزویى برآورده نشدنى، امیدى نرسیدنى». «هَمٍّ لَا یَفْنَى‏»، یعنی این آدم دغدغه‌هایی دارد که هیچ وقت تمام نمی‌شود. دائماً در حال فکر، تلاش، دویدن و خستگی است. دائماً ذهنش مشغول است و چیزی به اسم آرامش ندارد. ممکن است مالش زیاد شود و آسایشش بیشتر شود، اما همّش تمام نمی‌شود. چون فرمود«همّ لایفنی». دلم شغولی هایی پیدا می‌کند که تمام نمی­ شود و او را رها نمی‌کند. در نتیجه آرامش ندارد.  «وَ أَمَلٍ لَایُدْرَك‏»، یعنی دائماً هوس­ ها و آرزوهای جدید دارد. اصلاً کاری ندارد که الان خانه‌اش از صدها خانه دیگران بهتر است. ماشینش از ماشین صدها میلیون نفر آدم بهتر است. صدها میلیون آدم آرزوی زندگی او را دارند. اما او دائماً آرزوی چیزهایی را می کند که ندارد. یکسره هوس و آرزوی چیزهایی را دارد که الان دستش نیست. چون «همّش» تمام نمی‌شود. نمی‌تواند آرزوهایش را رها کند. این آدم هیچ­وقت مزه خوشی را نمی‌فهمد، آسایش دارد، لذت می‌برد، اما چیزی به اسم آرامش نمی‌برد. «وَ رَجَاءٍ لَایُنَالُ»، یعنی امیدهایی دارد که هیچ وقت به آن نمی‌رسد. امیدهای دور از دسترس دارد. خیلی برنامه دارد که به آنها برسد. برای خودش، فرزندانش، کسان دیگر، اما آنها را درک نمی‌کند و دور از دسترس است. برای اینکه این اتفاقات برای انسان نیفتد، باید دغدغه‌ها و تعلقاتش را از این ۴ بخش پایینی بردارد. دوستشان داشته باشد، اما به آن­ها وابسته نباشد. از آن­ها استفاده کند، اما ذلیل و خوارشان نباشد. نگذارد که این چهار کمال حاکم بر او شوند. اگر این مراقبت قلبی را هر کس در دلش داشته باشد، هیچ­وقت عصبی نمی‌شود، غصه نمی‌خورد، تحقیر نمی‌شود، احساس حقارت نمی‌کند، احساس بی‌شخصیتی نمی‌کند، احساس بی‌پناهی نمی‌کند، احساس ذلت و گدایی ندارد. همه این احساس­ های منفی که یک موقع هایی سراغ ما می‌آید و ما را له می‌کند، به خاطر این است که ما یک جایی از آسمان بریده ایم. یک جایی به معشوق اصلی‌مان خیانت کرده ایم. در واقع به خودمان خیانت ‌کرده ایم. این هم موجب سقوط انسان می‌شود. ولی اگر کسی عاشق خودش به بلندای ابدیت باشد، عاشق معشوق خودش هم خواهد بود. به عنوان مثال، خانمی که از زنانگی خودش متنفر است، آیا می‌تواند عاشق یک مرد شود؟ او به هیچ وجه نمی‌تواند یک رابطه عاشقانه با مردی برقرار کند. با هر کسی هم ازدواج کند، کارش به طلاق می‌کشد. چون جنس خودش را دوست ندارد. موقعیت زن بودن خودش را دوست ندارد. از این زنانگی خودش لذت نمی‌برد. از این رو، نمی‌تواند از مرد هم لذت ببرد. کسی که از خواندن قرآن خوشش نمی‌آید و از مسجد رفتن و از روحانی متنفر است و حوصله‌ حرم را ندارد و... علتش این است که از حیثیت انسانی­اش بیزار است و عاشق شخصیت خودِ حقیقی ­اش نیست.  باید آدمیت را تمرین کنیم. تمرین کنیم که ما جاودانه هستیم. بچه اهل بیت علیهم السلام بودن را دوست داشته باشیم. انتساب به امام زمان علیه السلام را دوست داشته باشیم و شاد باشیم. این شادی اگر سراغ یک نفر بیاید، امکان ندارد که هیچ یک از غم­های دنیا دستشان به چنین آدمی برسد. او همیشه انبساط دارد، همیشه قوی است، همیشه ارتباط دارد، همیشه اتصال دارد. چون این هویت را پذیرفته است. حرص و طمع، مانع شادی است مانع بعدی از موانع شادی، حرص و زیاده‌خواهی است. حرص در کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی، علمی» نادرست است. این یعنی بی‌موقع یک چیزی را خواستن.  یک چیزی را طلب کردن بدون آمادگی، انسان را از شادی می‌اندازد. حرص در هیچ جهتی خوب نیست. مگر حریص بودن در معنویت و عشق به خداوند. آن هم با رعایت سلسله مراتب خودش. به شرط اینکه زیر نظر مربی باشد.  امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید: «لَا یُلْقَى‏ الْحَرِیصُ‏ مُسْتَرِیحاً[1]= انسان حریص، آسایش و راحتى ندارد». هیچ­وقت نمی‌توانید یک آدم حریص را آسوده ببینید. آدمی که حریص است، به هیچ وجه از ارتباط با خدا، غیب و خانواده آسمانی­ اش لذت نمی ­برد. اصلاً با خودش هم لذتی ندارد. یعنی شما هزار دفعه به او بگو، تو آدم هستی، تو از جنس آسمان هستی، وقتی برای خودت بگذار. اما او نمی‌تواند. چون حریص است. حرص های پایینی اجازه رسیدگی به کمالات بالا را نمی‌دهد. این آدم فرصت ماه عسل با خودش را ندارد. مدام عجله دارد، حریص به کارهای دیگر است. حوصله تمرکز گرفتن برای اینکه بتواند با غیب ارتباط بگیرد را ندارد، حوصله مطالعات انسانی را ندارد. حریص به دنیا مثل کرم ابریشم است امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «مَثَلُ‏ الْحَرِیصِ‏ عَلَى‏ الدُّنْیَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ، كُلَّمَا ازْدَادَتْ عَلى‏ نَفْسِهَا لَفّاً، كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى‏ تَمُوتَ غَمّاً= حریص به دنیا، همانند كرم ابریشم است كه هر چه بیشتر دور خود مى ­تند، خارج شدن از پیله بر او سخت­تر مى­ شود، تا آنكه از غصه مى­ میرد». حریص تا نمیرد، ول نمی‌کند. آنقدر درگیر کمالات بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» است تا اینکه در این مسیر می ­میرد. ما یک بی­نهایت بیشتر نداریم و آن هم الله تبارک و تعالی است و دل ما هم عاشق کمال بی­نهایت است. بنابراین، اگر بخواهی جای دیگری حرص بزنی، در واقع از بینهایت دور می‌شوی. چون به هر میلی که دل خواهی سپرد                 از تو چیزی در نهان خواهند برد تو هر باری که یک هوس جدید می کنی و یک طمع جدید سراغت می‌آید، در حقیقت خودت را از ابدیت محروم می‌کنی. یک لذت و نعمت ابدی را نابود می‌کنی. این زیاده‌خواهی است. مثلاً بدن ما در طول روز یک مقداری قدرت جذب ویتامین ث دارد، بیشتر از آن نمی‌‌تواند جذب کند. چون باید آن را تحلیل و هضمش کند. این سفره‌ها که ما می‌اندازیم، سفره‌های حریصانه است. مثلا در رانندگی ما به اندازه دو برابر چینی‌ها گاز مصرف می‌کنیم. این حریصانه است و اسراف است. برزخ یک فضایی بینهایت پیشرفته‌تر از اینجا است. چون پیشرفته‌تر است، پس گران تر هم هست. آب می‌خواهی، نان می‌خواهی، همسر می‌خواهی، آنجا ازدواج داری، خانه داریم، دانشگاه داریم، حوزه علمیه داریم، مسافرت داریم، مهمانی داریم، آنجا هم همینطوری است تا قیامت. تا قیامت یک زندگی با آن بدن برزخی ­ات که شبها در خواب آن را می‌بینید. آنجا هم همین است و تو باید با خودت آذوقه و توشه ببری. پس توشه‌ات را به جای اینکه اینجا مصرف کنی، به آخرت بفرست. آدم زیرک آدمی است که اصل سرمایه‌اش را آخرت می‌فرستد تا خودش بهره‌برداری کند. نه اینکه همه را اینجا مصرف کند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «حُرِمَ الحَریصُ خَصْلَتَینِ و لَزِمَتْهُ خَصْلَتانِ: حُرِمَ القنَاعَةَ فافْتَقَدَ الرّاحَةَ و حُرِمَ الرِّضا فافْتَقَدَ الیَقینَ= آدم حریص از دو خصلت محروم شده و در نتیجه دو خصلت همراه او شده اند: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است و از رضایت محروم است و در نتیجه یقین را از كف داده است». آدم حریص از قناعت محروم است، در نتیجه هیچ­وقت روی آسایش را نمی ­بیند. مثلاً به او بگو: لباس ساده‌تر، کفش ساده‌تر، تلفن ساده‌تر، غذای ساده‌تر بگیر. او نمی تواند. قناعت گنج است. قناعت باعث می‌شود ثروت ابدی ات زیاد و خوشی جاودانه ات زیاد شود. لذتت در دنیا زیاد شود و آرامش بیشتری کسب کنی. چون دیگر حرص نداری. حضرت سلیمان علیه السلام فرمودند: من هر دو زندگی را تجربه کردم. شیرینی را فقط در سادگی دیدم. در تنوع و تشریفات آسایش، آرامش و شیرینی وجود ندارد. فقط دردسر ذهنی دارد. عروسی می‌گیرد و انواع شادی را تهیه کرده، حالا یک چیزش کم است؛ مثلاً دسر نرسیده. می‌بینی طرف سکته می‌زند. آدم حریص هیچ وقت راضی نیست و محروم از صفت رضاست. از خدا راضی نیست. دائماً از خدا شکایت دارد. بی نهایت خدا به او نعمت می‌دهد. ولی از خدا شاکی است. غرق نعمت های خداست. اگر خدا یکی از این نعمت هایش را از او بگیرد، سکته می‌زند. آدمی که آسایش ندارد، رضا ندارد و نمی‌تواند از دنیا لذت ببرد. «خسر الدنیا و الآخرة= در دنیا و آخرت زیان بار است». هم دنیایش خراب است هم آخرتش. قا/219 موانع شادی/حرص و زیاده خواهی [1] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج1، ص772.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11128
زمان انتشار: 3 اوت 2019
| | |
همسرداری را از علی و فاطمه علیهماالسلام بیاموزیم

همسرداری را از علی و فاطمه علیهماالسلام بیاموزیم

زندگی مشترک حضرت فاطمه و علی(ع) برای ما و تمامی خانواده های مسلمان، بهترین الگو است. آنان چنان با عشق، صفا، محبت و صداقت با همدیگر زندگی می کردند که مطالعه فرازهایی از زندگانی آن دو بزرگوار، برای همه درس آموز است. در این مقاله چند درس از زندگی حیاتبخش آن گرامیان را به نظاره می نشینیم:

گل باصفای خانه صفا و شادابی کانون خانواده، به حضور بانشاط «زن» بستگی دارد؛ امّا نشاط و سرزندگی یک زن به محبت «مرد» وابسته است. حضرت علی(ع) در باره لطافت شخصیت زن فرمود: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ وَ لَیسَتْ بِقَهْرَمَانَةٌ؛[1] زن، گل بهاری است، نه پهلوانی سخت کوش.»[2] زن همانند گل است و به راستی، طراوت یک گل، مرهون مراقبت های باغبانی مهربان است تا در سایه مواظبت و انس با آن، از جلوه، زیبایی، عطر و رنگش، بهره و لذت برد و روحش از دیدار آن تازه گردد. بنابراین هر گونه رفتار خشونت آمیز و قهرگونه، آرامش و نشاط خانه را به هم می ریزد. آرامش زندگی در سایه مدارا کوتاه آمدن در مسایل خانوادگی مانند خطای همسر و فرزندان و یا حساس نشدن در مقابل عادات و سلیقه های ناموزون اعضای خانواده، سعادت دنیا و آخرت و عزّت و سربلندی در پی دارد و بنیان خانواده را از تزلزل و فروپاشی باز می دارد. خداوند در توصیف مؤمنان می فرماید: «آنان خشم خود را فرو می برند، لغزشهای مردم را عفو می کنند و خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.»[3] علی(ع) هم در توضیح این آیه فرمود: «در هر حال با همسرت مدارا کن و با او به شیوه ای نیکو رفتار نما تا زندگی باصفا و آرامی داشته باشی!»[4] کدام یک خسته ترید؟ امام باقر(ع) فرمود: «حضرت فاطمه همسر بزرگوار علی(ع) خانه داری می کرد، خمیر کردن و نظافت منزل از جمله کارهای او بود و علی(ع) نیز بیشتر به کارهای بیرونی منزل مانند آوردن هیزم و تأمین مواد خوراکی اقدام می نمود.»[5] روزی رسول خدا(ص) به منزل آنان وارد شد و مشاهده کرد که این زن و شوهرِ نمونه، گندمها را با آسیاب دستی آرد می کنند. پیامبر فرمود: کدام یک خسته ترید؟ علی (ع) فرمود: فاطمه، خسته تر است. پیامبر به او فرمود: دخترم برخیز! من کار تو را انجام دهم. فاطمه برخاست و پیامبر(ص) خود، علی (ع) را در آرد کردن گندم، یاری نمود.[6] یاری به همسر حضرت علی(ع) و حضرت زهرا در آغاز زندگی مشترک برای تقسیم مسئولیتها خدمت رسول خدا(ص) رسیدند و از ایشان درخواست تعیین تکلیف نمودند. پیامبر(ص) کارهای داخل منزل را به فاطمه و کارهای بیرون منزل را به حضرت علی(ع) سپرد. پس از این رهنمود واقع بینانه، حضرت زهرا فرمود: «فلَا یعلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِکفَائِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ؛[7] خدا می داند که چقدر از این تقسیم کار خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهای مربوط به مردان معاف فرمود و مرا وادار نکرد که دوشادوش مردان نامحرم به کار بپردازم.» با این حال، علی(ع) در کارهای خانه نیز شرکت می جست. آن گرامی با علاقه ای که به زهرا داشت، به او یاری می رساند؛ مثلاً در پاک کردن عدس ، جارو کردن خانه و دستاس کردن، همسرش را یاری می نمود. امام صادق(ع) می فرماید: علی(ع) هیزم و آب می آورد و خانه را جارو می کرد. حضرت زهرا نیز گندمها را آرد می کرد، خمیر آماده می نمود و نان می پخت.[8] رابطه ایمان و محبت به همسر امام صادق(ع) می فرماید: «الْعبْدُ کلَّمَا ازْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً ازْدَادَ فِی الْإِیمانِ فضْلًا؛[9] هر چه محبت همسر در قلب مرد زیادتر می شود، فضیلت ایمانش زیادتر گردد.» حضرت علی(ع) آن چنان با متانت، دلجویی و احترام در برابر ناراحتی و شکوه حضرت زهرا برخورد می نماید که حضرت فاطمه آرام می گیرد و می فرماید: خداوند، مرا کفایت می کند. و بدین گونه کار آنها را به خدا وامی گذارد و ساکت می شود.[10] امام علی(ع) درباره چگونگی برخورد با همسرش می فرماید: به خدا سوگند! هرگز کاری نکرده ام که فاطمه، خشمگین شود و او را به هیچ کاری مجبور نکرده ام، او نیز هرگز مرا خشمگین نکرد و برخلاف میل باطنی من، قدمی برنداشت.[11] روزی حضرت فاطمه به امیر مؤمنان (ع) فرمود: از روزی که با تو زندگی مشترک را آغاز کرده ام هرگز با تو مخالف نکرده ام.»[12] رابطه مهرانگیز علی(ع) و فاطمه علی(ع) درباره بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می فرماید: «لَقَدْ کنْتُ أَنْظُرُ إِلَیهَا فَتَنْکشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان؛[13] ..به او نگاه می کردم و با نگاه کردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد.» حضرت فاطمه در خانه علی(ع) با عشق، صفا و صمیمیت زندگی کرد و در آخرین لحظات زندگی به شوهر وفادار خویش، صادقانه اظهار داشت: «یا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُک مُنْذُ عَاشَرْتَنِی؛ ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی که با من زندگی مشترک آغاز نمودی، هرگز با دستورهایت مخالفت نکردم.» امام علی (ع) هم در جواب او فرمود: «مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَی وَ أَکرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَک بمُخَالَفَتِی؛[14] پناه بر خدا! تو نسبت به خدا داناتر، نیکوتر، پرهیزگارتر، بزرگوارتر و هراسناک تر از آنی که بخواهم درباره مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ کنم.» پاداش خدمت به زن در خانه رسول گرامی اسلام(ص) همسران را به کمک در کارهای خانه توصیه می کرد و دست آوردهای بزرگ این امر مقدس را یادآور می شد. علی(ع) در این باره فرمود: روزی رسول اکرم(ص) به حجره ما وارد شد؛ در حالی که فاطمه کنار دیگ غذا نشسته بود و من عدس پاک می کردم. به من فرمود: یا ابا الحسن! عرض کردم: لبیک یا رسول الله(ص). فرمود: گوش فرادار که آنچه می گویم به فرمان پروردگار من است: 1- «مَا مِنْ رَجُلٍ یعِینُ امْرَأَتَهُ فِی بَیتِهَا إِلَّا کانَ لَهُ بِکلِّ شَعْرَةٍ عَلَی بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ صِیامُ نهَارِهَا وَ قِیامُ لَیلِهَا وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الثَّوَابِ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَ دَاوُدَ النبِی وَ یعقُوبَ وَ عیسَی(ع)؛ هیچ مردی نیست که در خانه به همسرش کمک دهد، جز آنکه به عوض هر موی بدنش، ثواب یک سال عبادت که شبهایش به نماز و روزهایش به روزه گذشته برای او مقرّر شود و خدایش همانند ثواب صابران: داود پیغمبر، یعقوب و عیسی(ع) ببخشد.» 2- «یا عَلِی مَنْ کانَ فِی خِدْمَةِ الْعِیالِ فِی الْبَیتِ وَ لَمْ یأْنَفْ کتَبَ اللَّهُ اسمَهُ فِی دِیوَانِ الشُّهَدَاءِ وَ کتَبَ لَهُ بِکلِّ یوْمٍ وَ لَیلَةٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِیدٍ وَ کتَبَ لَهُ بکلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ حِجَّةٍ وَ عمْرَةٍ وَ أَعطَاهُ اللَّهُ بِکلِّ عِرْقٍ فِی جَسَدِهِ مَدِینَةً فِی الْجَنَّة؛ یا علی! هر که در خانه به خدمت عیال پردازد و تکبّر نورزد، خدا نامش را در دفتر شهدا ثبت فرماید و به عوض هر شب و روزی که می گذراند، ثواب هزار شهید در حقّ او می نویسد و به عوض هر گامی که برمی دارد، ثواب حجّ و عمره برای او می نویسد و به عوض هر رگی که در تن دارد، شهری در بهشت به وی می بخشد.» 3- «یا عَلِی سَاعَةٌ فِی خِدْمَةِ الْعِیالِ خَیرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سنَةٍ وَ أَلْف حَجٍّ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ خَیرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ أَلْفِ عِیادَةِ مَرِیضٍ وَ أَلْفِ جُمُعَةٍ وَ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ أَلْفِ جَائِعٍ یشْبِعُهُمْ وَ أَلْفِ عَارٍ یکسُوهُمْ وَ أَلْفِ فَرَسٍ یوَجِّهُهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ خیرٌ لَه مِنْ أَلْفِ دِینَارٍ یتَصَدَّقُ عَلَی الْمَسَاکینِ وَ خَیرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یقْرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ مِنْ أَلْفِ أَسِیرٍ اُسَرَ فَأَعْتَقَهَا وَ خَیرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ بَدَنَةٍ یعْطِی لِلْمَسَاکینِ وَ لَا یخْرُجُ منَ الدُّنیا حَتَّی یرَی مَکانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ؛ یا علی! یک ساعت در خدمتِ عیال بودن، بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و هزار بنده آزاد کردن و هزار بار جهاد کردن، عیادت کردن هزار بیمار و گزاردن هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و سیر کردن هزار گرسنه و پوشاندن هزار برهنه و تجهیزات هزار اسب برای جهاد در راه خدا است، و بهتر از دادن هزار دینار صدقه به مساکین و خواندن تورات، انجیل، زبور و قرآن کریم و گرفتن هزار اسیر و آزاد کردنشان، و بهتر است از هزار شتر که به تهیدستان ببخشد، و از دنیا نمی رود تا جایگاه خود را در بهشت ببیند.» 4- «یا عَلِی مَنْ لَمْ یأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِیالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَیرِ حِسَابٍ؛ یا علی! هرکس از خدمت به همسرش شانه خالی نکند و تکبر نورزد، بدون حساب به بهشت می رود.» 5- «یا علِی خِدْمَةُ الْعِیالِ کفَّارَةٌ لِلْکبَائِرِ وَ یطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِینِ وَ یزِیدُ فِی الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَات؛ یا علی! خدمت کردن به عیال، کفاره گناهان بزرگش می شود و خشم پروردگار را خاموش می کند و مهریه حوریان بهشتی می گردد و بر حسنات و درجات می افزاید.» 6- «یا عَلِی لَا یخْدُمُ الْعِیالَ إِلَّا صَدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ رَجُلٌ یرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَة؛ یا علی! به عیال خدمت نمی کند، مگر صدّیق یا شهید یا مردی که خدا برایش خیر دنیا و آخرت بخواهد.»[15] راز فرمایش پیامبر اکرم(ص) در بیان این همه ثواب برای خدمت در خانه، زمانی کشف می شود که بدانیم طبق آمار رسمی از جمله علتهای فروپاشی خانواده ها، عدم همکاری مردان در امور خانه و خانواده است. اگر مرد در انجام امور خانه کمک نکند، این احساس در زن پیدا می شود که کلفت خانه است، وانگهی چون کارهای خانه، یکنواخت و خسته کننده است و به علاوه شوهر را شریک زندگی خود می داند، این سؤال برای او پیش می آید که چرا همسرش در کارهای خانه کمک نمی کند. ادب کردن شوهر بی معرفت علی(ع) نه تنها خود شوهری نمونه بود؛ بلکه می کوشید خانواده ها را نیز اصلاح کند و شوهرانی را هم که حقوق همسر خویش را رعایت نمی کردند ادب می کرد. آن گرامی در یکی از روزهای بسیار گرم، خسته و عرق کرده به مقرّ حکومت مراجعت کرد. زنی ستمدیده جلوی مقرّ حکومتی اش سرگردان بود. وقتی چشم زن به علی(ع) افتاد. جلو آمد و گفت: شکایتی دارم: شوهرم مرا از خانه بیرون کرده و تهدید کرده است که اگر به خانه بروم مرا کتک خواهد زد. اکنون به دادخواهی نزد تو آمده ام. حضرت علی(ع) فرمود: بنده خدا! الآن هوا خیلی گرم است، صبر کن هنگام عصر هوا قدری بهتر بشود، آن گاه خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد. زن گفت: اگر توقف من در بیرون خانه، طول بکشد، می ترسم خشم او افزون شود و بیشتر مرا اذیت کند. امام علی(ع) لحظه ای سر خویش را پایین انداخت. سپس سر را بلند کرد؛ در حالی که با خودش زمزمه می کرد و می گفت: «نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را تأخیر انداخت. حقّ مظلوم را حتماً باید از ظالم ستاند و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با شهامت و بدون ترس در مقابل ظالم بایستد و حقّ خویش را مطالبه کند.» آن گرامی، همراه زن حرکت کرد تا به خانه اش رسید؛ سپس پشت در ایستاد و فریاد کرد: «سلام بر اهل خانه!» جوانی بیرون آمد که شوهر همین زن بود. جوان، علی(ع) را نشناخت. دید مردی که حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است. فهمید که زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت آورده است؛ امّا حرفی نزد. امام علی(ع) فرمود: این بانو که زن تو است از تو شکایت دارد، می گوید: تو به او ظلم کرده ای و او را از خانه بیرون رانده ای؛ همچنین تهدید کرده ای که او را کتک خواهی زد؛ آمده ام بگویم از خدا بترس و با زن خویش نیکی و مهربانی کن. آن مرد با گستاخی گفت: به تو چه مربوط است که من با زنم خوب رفتار کرده ام یا بد؟! آری، من او را تهدید کرده ام که کتک خواهم زد؛ امّا حالا که تو را آورده و تو از جانبش حرف می زنی او را زنده زنده آتش خواهم زد. حضرت از گستاخی جوان برآشفت، دست به قبضه شمشیر برد و از غلاف بیرون کشید. آن گاه گفت: من تو را اندرز می دهم و امر به معروف و نهی از منکر می کنم، تو این طور، جواب مرا می دهی؟! صریحاً می گویی من این زن را خواهم سوزاند؟! خیال کرده ای دنیا این قدر بی حساب است؟! فریاد علی که بلند شد، عابران از گوشه و کنار جمع شدند. هر کس که می آمد، در مقابل علی(ع) تعظیمی می کرد و می گفت: السلام علیک یا امیر المؤمنین.جوان مغرور که تازه متوجه شد با چه کسی روبه رو است، خود را باخت و به التماس افتاد و گفت: یا امیر المؤمنین! مرا عفو کن، به خطای خود اعتراف می کنم. از این ساعت قول می دهم مطیع زنم باشم و هر چه فرمان دهد اطاعت کنم. علی(ع) به آن زن رو کرد و فرمود: اکنون به خانه خود برو! امّا مواظب باش طوری رفتار نکنی که وی را به چنین اعمالی وادار کنی.[16] دلجویی و دلداری حضرت زهرا پس از رحلت رسول مکرّم اسلام(ص) وقتی «فدک» را به ناحق از او گرفتند، برای دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن آن، نزد خلیفه وقت رفت؛ امّا با استدلالهای منطقی، موفق نشد آن را بستاند. بنابراین با ناراحتی و تأثر شدید، وارد منزل شد و اظهار ناراحتی کرد. حضرت زهرا به شوهرش علی(ع) گفت: . . . هیچ کس از من، دفاع و از ظلم آنها جلوگیری نکرد. خشمگین از خانه بیرون رفتم و پریشان و افسرده بازگشتم، و تو این گونه پریشان نشسته ای! تو همان بودی که گرگهای عرب را صید می کردی و اکنون زمین گیر شده ای! یا علی! نه گویندگان را مانع هستی و نه یاوه گویان را دافع! اختیار از کفم رفته. . . ؛ از اینکه با تو این گونه سخن می گویم از خدا عذر می خواهم، خواه مرا یاری کنی یا واگذاری! ای وای بر من در هر صبح و شام که تکیه گاهم از کف بیرون رفت و بازویم بی رمق شد. حضرت علی(ع) با لحنی محترمانه، همسر مهربانش را دلداری داد و فرمود: «لَا وَیلَ لَک بَلِ الْوَیلُ لِشَانِئِک نَهْنِهِی عَنْ وَجْدِک یا بنَیةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیةَ النُّبُوَّةِ فَمَا وَنَیتُ عَنْ دِینِی وَ لَا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِی؛[17] وای بر تو مباد، بلکه وای بر دشمنان تو باد! ای دختر برگزیده خدا و یادگار نبوت، از اندوه و غصه، دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه، سستی نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم.» پرستاری از همسر هنگامی که زمان ارتحال حضرت زهرا نزدیک شد، درباره تشییع بدن، محلّ دفن و چگونگی غسلش به شوهرش علی(ع) سفارشهایی کرد. آن حضرت نیز وصیتهای همسر خویش را انجام داد. همچنین علی (ع) هنگام بیماری همسرش، مانند پرستاری دلسوز از او مراقبت می نمود. امام سجاد(ع) از پدرش امام حسین(ع) نقل می کند: وقتی حضرت زهرا بیمار شد، به علی (ع) سفارش کرد جریان کسالت او را به کسی خبر ندهد. علی (ع) نیز چنین کرد و کسی را در جریان کسالت زهرا قرار نداد و خود آن حضرت، پرستاری و مراقبت از همسرش را عهده دار شد و اسماء نیز به او یاری می رساند. وقتی هنگام ارتحال فرا رسید حضرت زهرا به شوهرش سفارش کرد که او عهده دار مراسم تجهیز و دفنش شود، شبانه او را دفن نماید و محلّ دفن را پنهان نگه دارد. علی(ع) نیز چنین کرد؛ امّا پس از دفن آن حضرت، حزن و اندون فراوان، وی را فرا گرفت و اشکهای مبارکش بر گونه هایش جاری شد، سپس به مرقد مبارک پیامبر(ص) رو کرد و فرمود: «السَّلَامُ علَیک یا رَسولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک النَّازِلَةِ فِی جِوَارِک وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِک قَلَّ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیتِک صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی...لَقَدْ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فمُسَهَّد؛ سلام و درود من بر تو ای رسول خدا! و سلام دختر عزیزی که پس از رحلت به سرعت به تو پیوست! یا رسول الله! بر اثر مفارقت زهرا، توانم به ناتوانی و صبرم به کم صبری تبدیل شده. یا رسول الله! امانت از من گرفته شد! امّا بدان که پس از این، دیگر حزن و اندوه من همیشگی است و شبها از فراق فاطمه، خواب به چشمم نخواهد آمد.»[18] پی نوشت ها [1] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیة، 1388 ق، ج 5، ص 510. [2] نهج البلاغه، سیدرضی، نشر هجرت، قم، 1404 ق، نامه 13. [3] آل عمران/ 135. [4] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، مؤسسه الاعلمی، بیروت، بی تا، ج 3، ص 556. [5] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، مکتبة العلمیة، تهران، ج 1، ص 171. [6] الفضائل، شاذان بن جبرئیل قمی، نشر رضی، قم، 1363 ش، ص 112. [7] مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ق، ج 13، ص 48. [8] من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 169. [9] همان، ص 384. [10] احتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق، ج 1، ص 108. [11] کشف الغمة، علی بن عیسی اربلی، مکتبة بنی هاشم تبریز، 1381 ق، ج 1، ص 362. [12] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1402 ق، ج 43، ص 191. [13] مناقب خوارزمی، موفق خوارزمی، مؤسسة نشر اسلامی، 1411 ق، ص 354؛ بحار الانوار، ، ج 43، ص 134. [14] بحار الانوار، ج 43، ص 191. [15] عن علی(ع) دَخلَ علَینَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ فَاطِمَةُ(ع) جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّی الْعَدَسَ قَالَ یا أَبَا الْحَسَنِ قلْتُ لَبیک یا رَسولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَا أَمَرَ رَبِّی... مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ورام بن ابی فراس مالکی، انتشارات فقیه، ج 1، ص 42. [16] مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، نشر صدرا، تهران، ج 18، ص 492. [17] احتجاج، طبرسی، نشر مرتضی، تهران، ج 1، ص 108. [18] نهج البلاغه، سیر رضی، خطبه 202. وبسایت: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11077
زمان انتشار: 16 ژولیه 2019
| | |
کتاب کار «توکل و آرامش»

کتاب کار «توکل و آرامش»

کتاب کار «توکل و آرامش» به ضمیمه متن  تقریظ استاد محمد شجاعی و همراه با سی دی صوتی مجموعه مباحث توکل و آرامش منتشر شد و در فروشگاه موسسه منتظران منجی عج موجود می‌باشد. کتاب کار دارای ویژگی های زیر می‌باشد:

1. شیوه ای نوین برای  بازخوانی و  تمرین های فردی

2. ارائه  چکیده مباحث برای مرور دروس

3. امکان تنظیم برنامه ریزی آموزشی براساس  یادداشت برداری شخصی

و دیگر ویژگی ها......

این کتاب و سایر کتاب ها از مجموعه کتاب های کار و کتاب های بیان استاد محمد شجاعی را می‌توانید از فروشگاه مؤسسه منتظران منجی عج دریافت نمایید.

لینک خرید کتاب کار توکل و آرامش همراه با تحویل درب منزل در سراسر کشور

http://yon.ir/9mbPL

لینک خرید کلیه آثار استاد محمد شجاعی

http://yon.ir/3ho79

در انتظار محصولات جدید باشید (به زودی.....)

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 10063
زمان انتشار: 23 فوریه 2019
| | |
عشقِ الله، آرامش می آورد

عشقِ الله، آرامش می آورد

آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب

فیلم

1 - عشقِ الله، آرامش می آورد

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9895
زمان انتشار: 25 دسامبر 2018
| | |
تفاوت آسایش با آرامش

تفاوت آسایش با آرامش

فیلم

1 - تفاوت آسایش با آرامش

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed