www.montazer.ir
شنبه 12 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 2860
زمان انتشار: 2 ژولیه 2015
آغاز امامت حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان خردسالی

آغاز امامت حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان خردسالی

در تاریخ هشتم ربیع الثانی، سال 260 ه.ق. امام حسن عسکری (ع) در شهر سامراء، چشم از گیتی فرو بست و به جوار حق شتافت و در هنگامی که جعفر برادر امام عسکری خواست بر جنازة امام نماز بخواند، کودکی از میان جمعیت خارج می شود و او را به عقب رانده و خودشان که همان امام زمان بودند بر جنازة پدر خویش به نماز ایستادند و با این اقدام خویش، امامت خود را به شیعیان اعلام نمودند. در باور ما شیعیان، امامت در سنین کم، محذوری ندارد و نمونه های دیگری نیز داشته است. همان طوری که از امامان، امام جواد و امام هادی (علیه السلام) و از پیامبران، حضرت یحیی (علیه السلام) و عیسی (علیه السلام) در سنین خردسالی به مقام امامت و نبوت رسیدند، علاوه بر آن، احادیثی که درباره ائمه (علیه السلام) و تعداد آنها وارد شده اند. آن قدر صراحت به این دارند که امام دوازدهم همان مهدی موعود است که هیچ گونه جایی برای شک و تردید باقی نمی گذارند

، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2859
زمان انتشار: 2 ژولیه 2015
مولد نور حق، امام زمان (عج)

مولد نور حق، امام زمان (عج)

(بر اساس «حروف ابجد»، کلمات «نور» و «نهر» به ترتیب بیانگر اعداد 256 و 255 هستند) تولّد آن حضرت را جز عدّه ای خاص نمی دانستند و برای نوع دوم مخفی بود، تا مبادا مورد گزند طاغوتیان غاصب و ستمگر زمان قرار گیرد. حکیمه خاتون عمّه ی امام حسن عسکری علیه السلام می گوید: «روز پنجشنبه، شب نیمه ی شعبان، به منزل برادرم رفتم. هنگام مراجعت، امام عسکری علیه السلام فرمود: «عمّه جان! امشب را نزد ما باش، امشب فرزندی متولّد می شود که خداوند زمین را به علم و ایمان و هدایت او زنده گرداند». بالاخره ماندم. صبح صادق حالت اضطراب در نرجس خاتون پدید آمد، او را در بر گرفتم، امام علیه السلام فرمود: سوره ی قدر را بخوان، مشغول خواندن سوره ی قدر شدم، شنیدم که آن کودک در شکم مادر، در خواندن سوره با من همراهی می کند. در این موقع پرده ای بین من و آنها افکنده شد، دیگر نرجس را نمی دیدم، از آنجا سراسیمه دور شدم و نزد امام علیه السلام آمدم. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: برگرد، برگشتم. در نرجس نوری را مشاهده کردم که دیده ام را خیره کرد و امام زمان (عج) را دیدم، رو به قبله به سجده افتاده، سپس دستش را بلند کرده و می گفت: «أشْهَدُ أنَّ لا الهَ إلاّ الله، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه وَ انْ جَدّی رَسولُ الله وَ اَنْ ابی امیرَ الْمؤمِنینَ وَصیَّ رَسولُ الله» بعد یکایک امامان را شمرد تا به خودش رسید و فرمود: «اللّهُمَّ اَنْجِزْلی وَ عَدْتَنی وَ اتْمَمْ لی اَمْری وَ ثَبِّتْ وَ طَأتی وَ امْلاَء الاْرْضِ بی عَدلاً و قِسْطاً»: (خداوندا وعده ی نصرت که به من فرموده ای وفا کن و امر خلافت و امامت مرا تمام کن و استیلاء و انتقام را از دشمنان ثابت گردان و زمین را به سبب من از عدل و داد پر کن) او را نزد پدر بردم، همینکه نظرش بر پدر افتاد سلام کرد. حضرت او را به دست گرفت، و زبان مبارک بر دو دیده اش مالید و در دهان و هر دو گوشش زبان گردانید و او را بر کف دست چپ نشانید و دست چپ نشانید و دست بر سرش کشید و فرمود: ای فرزند! به قدرت الهی سخن بگو. صاحب الامر (عج) استعاذه کرد و فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم، و نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفوا فِی الارْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الارْضِ و نُریَ فِرعَونَ وَ هامانِ وَ جُنودَ هُما مِنْهُمْ ماکانوا یَحْذَرونَ» (قصص/5و6): اراده ی ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین، نعمت بخشیم و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم، حکومتشان را پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنها آنچه را بیم داشتند از این گروه نشان دهیم. امام قائم (عج) هنگامی که متولّد شد، پاک بود و هیچگونه آلودگی نداشت و در بازوی راستش این آیه نوشته بود: «وَ قُلْ جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، انَّ الباطِلُ کانَ زَهوقاً» (اسراء/81): (و بگو حق آمده و باطل نابود شد، حتماً باطل نابود شدنی است.

، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2686
زمان انتشار: 26 می 2015
| |
همیشه ایستــاده (سیرت و سنّت مهدی(عج)) ...

همیشه ایستــاده (سیرت و سنّت مهدی(عج)) ...

از روایات متعدّد چنین استفاده می‌شود که ائمّه(ع) در دوران حکومت و زمامداری خود، تکلیف خاصّی دارند. یکی از آنها تطبیق دادن زندگی خود با فقیرترین افراد کشورش می‌باشد که آنها از صبر بیرون نروند؛ چنان‌که امیر آزادگان، علی(ع) در پاسخ عاصم بن زیاد بصری این مطلب را فرمودند: «شما مانند ما نیستید! ما در ایّام حکومت، مکلّف به تطبیق زندگی خود با کمترین فرد مملکت هستیم.» حضرات معصومان(ع)، ده‌ها سال قبل از آنکه نواده گرامی‌اشان، امام مهدی(ع) به دنیا بیایند، از طریق علم امامت، واقف به خصال روحی و صفات و سیره ایشان بودند و در کلام روایات، وجوهی از آن همه را بیان داشته‌اند؛ از جمله آنکه امام موسی‌بن جعفر(ع) در توصیف سیما و صفات امام مهدی(ع) فرمودند: 1. «یَعْتَوِرُهُ مَعَ سُمْرَتِهِ صُفْرَةٌ مِنْ سَهَرِ اللَّیْلِ بِأَبِی مَنْ لَیْلُهُ یَرْعَى النُّجُومَ سَاجِداً وَ رَاكِعاً بِأَبِی مَنْ لَا یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ مِصْبَاحُ الدُّجَى بِأَبِی الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّه‏؛1 بر اثر تهجّد و شب‌زنده‌داری، رنگش به زردی متمایل است. پدرم فدای کسی باد که شب‌ها در حال سجده و رکوع، طلوع و غروب ستارگان را پیگیر می‌‌شود (وداع می‌نماید)! پدرم فدای کسی که در راه خدا ملالت ملامتگران در او اثر نمی‌گذارد! او چراغ هدایت در تاریکی‌های مطلق است. پدرم فدای کسی که به امر خدا قیام می‌کند!» 2. «خاشعٌ للّه كَخُشوعِ النَّسرِ لِجِناحِه؛2 مهدی(عج) در برابر خداوند فروتن است؛ همچون شترمرغ در برابر بال‌هایش.» 3. «أَلمَهدیُّ خاشِعٌ لِلّهِ كَخُشوعِ الزُّجاجَةِ؛3 مهدی(عج) در برابر پروردگارش، همچون شیشه خاشع است.» 4. «یَكُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَل‏؛4 مهدی(عج) در برابر پروردگارش، از همه متواضع‌تر است.» 5. «الْجَحْجَاحِ الْمُجَاهِدِ الْمُجْتَهِد؛5 او شتابنده به سوی نیکی‌ها و بزرگواری‌ها، مبارز و سخت‌کوش است.» 6. «عَلَیْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِیسَى وَ صَبْرُ أَیُّوب‏؛6 او دارای کمال موسی، شکوه عیسی و شکیبایی ایّوب است.» 7. «إِنَّ الْعِلْمَ بِكِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص لَیَنْبُتُ فِی قَلْبِ مَهْدِیِّنَا كَمَا یَنْبُتُ الزَّرْعُ عَلَى أَحْسَنِ نَبَاتِه‏؛7 علم به کتاب خدا و سنّت پیامبر، در دل مهدی ما(عج) ریشه می‌دواند؛ آن‌چنان که گیاه در دل مساعدترین سرزمین‌ها ریشه می‌دواند.» 8. «إذ بَعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِن أَطائِبِ عِترَتی وَ أبرارِ ذُرِّیَتی عَدلاً مُبارَكاً زَكیّاَ لا یُغادِرُ مِثقالَ ذَرَّةٍ... یَكونُ مِنَ اللّهِ عَلى حَذَرِ، لا یُغیِّرُ بِقَرابَتِهِ، لا یَضَع حِجرَاً عَلَى حِجرٍ؛8 آنگاه خداوند، مردی را از بهترین فرزندان و پاک‌ترین عترت من برمی‌انگیزد که سراپا عدل و برکت و پاکی است، از کوچک‌ترین حقّ‌کسی چشم نمی‌پوشد. او فرمان خدا را پیروی می‌کند. با کسی، حساب خویشاوندی ندارد و سنگی روی سنگ نگذارد (از متاع دنیا چیزی برنمی‌گیرد).» 9. ٍ«یُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِالسَّكِینَةِ وَ...تَعْرِفُهُ بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ بِحَاجَةِ النَّاسِ إِلَیْهِ وَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى أَحَد؛9 مهدی(عج) را با سکینه و وقار می‌شناسید و با شناختن حلال و حرام و نیاز همگان به او بی‌نیازی او از همه را خواهید شناخت.» 10. «یَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاس‏... وَ تَنَامُ عَیْنُهُ وَ لَا یَنَامُ قَلْبُهُ وَ یَكُونُ مُحَدَّثا... وَ یَكُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَیْن‏؛10 او دانا، حیکم، پرهیزکار، بردبار، بخشنده و عابدترین مردمان است... دیدگانش در خواب فرو می‌رود؛ ولی دلش همیشه بیدار است و فرشتگان با او سخن گویند... دعایش همواره به اجابت می‌رسد. اگر در مورد سنگی نفرین کند، از وسط دو نیم می‌شود.» 11. «دَلَالَتُهُ فِی خَصْلَتَیْنِ فِی الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَةِ الدَّعْوَه؛11 مهدی(عج) دو نشانه آشکار دارد که با آنها شناخته می‌شود؛ یکی دانش بیکران و دومی استجابت دعا.» 12. «أَكْثَرُكُمْ عِلْماً وَ أَوْصَلُكُمْ رَحِما؛12 دانش او از همه شما افزون‌تر و صله ارحام‌کننده‌تر از همه شما است.» 13. «فَوَ اللهِ مَا لِبَاسُهُ إِلَّا الْغَلِیظُ وَ لَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِب‏؛13 به خدا سوگند! که لباس مهدی(عج) جز پوشاکی درست و غذای او جز غذای سخت و بی‌خورش نیست.» 14. «و یشرط لهم على نفسه... أن یمشی حیث یمشون، و یكون من حیث یریدون و یرضى بالقلیل، و یملأ الأرض بعون اللّه عدلاً كما ملئت جورا، یعبد اللّه حق عبادته‏ و لا یاخذ حاجبا و لا بواباً؛14 ([در پیمان دوطرفه هنگام گرفتن بیعت در «مکّه»] او نیز در حقّ خود تعهّد می‌کند که از راه آنها برود، جامه‌ای مثل جامه آنها بپوشد، مرکبی همانند مرکب آنها سوار شود؛ آن‌گونه که مردم می‌خواهند و به کم راضی و قانع شود، زمین را به یاری خداوند پر از عدالت کند؛ چنان‌که پر از ستم شده باشد. خدا را آن‌طور که شایسته است، بپرستد و برای خود دربان و نگهبان اختیار نمی‌کند.» 15. «یُشِیرُ بِالتُّقَى وَ یَعْمَلُ بِالْهُدَى‏؛15 تقوا را پیشه خود می‌سازد و از روی بصیرت و هدایت، گام برمی‌دارد.» ••• خوراک و پوشاک آن حضرت از روایات متعدّد چنین استفاده می‌شود که ائمّه(ع) در دوران حکومت و زمامداری خود، تکلیف خاصّی دارند. یکی از آنها تطبیق دادن زندگی خود با فقیرترین افراد کشورش می‌باشد که آنها از صبر بیرون نروند؛ چنان‌که امیر آزادگان، علی(ع) در پاسخ عاصم‌بن زیاد بصری این مطلب را فرمودند: «شما مانند ما نیستید! ما در ایّام حکومت، مکلّف به تطبیق زندگی خود با کمترین فرد مملکت هستیم.» امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «خداوند مرا برای خلق خود امام قرار داد و بر من واجب گردانیده است که در نفس و طعام و شراب و لباس خود، مانند ضعفای مردم تقدیر کنم تا که فقیر به فقر من اقتدا کند و ثروت غنی، او را به طغیان واندارد.»16 در این‌باره روایات متعدّد داریم که مردمان امّت به دین امامان و رهبران خود می‌نگردند؛ زیرا: «النَّاسُ عَلَى دینِ مُلُوكِهِم؛ مردم بر دین پادشاهان خودند.» روش امام زمان(عج) نیز در زندگی حکومتی، همان روش رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین (ع) خواهد بود؛ غذای خشک و سخت و لباس زبر و خشن. 1. امام صادق(ع) فرمودند: «إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یَكُنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْعَرَبِ وَ قُرَیْشٍ إِلَّا السَّیْفُ مَا یَأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّیْفَ وَ مَا یَسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ اللَهِ مَا لِبَاسُهُ إِلَّا الْغَلِیظُ وَ مَا طَعَامُهُ إِلَّا الشَّعِیرُ الْجَشِبُ وَ مَا هُوَ إِلَّا السَّیْفُ وَ الْمَوْتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ؛17 وقتی قائم(عج) خروج کرد، میان او و عرب و قریش جز شمشیر نیست و نمی‌گیرد از آن، مگر با شمشیر و برای چه به خروج قائم عجله می‌کنند؟! به خدا قسم! طعامش نیست، مگر جوی خشک و لباس او نیست، مگر غلیظ و (دست‌آورد خروج او) نیست، مگر شمشیر و مرگ در زیر سایه شمشیر.» 2. معلّی‌بن خنیس به امام صادق(ع) عرض کرد: اگر امر، دست شما بود، هر آینه با شما زندگی خوشی داشتیم؟ فرمودند: «قسم به خدا! اگر این امر (حکومت) به دست ما آید، نخواهد بود، مگر خوراک خشن و لباس درشت.»18 3. به مفضّل فرمودند: «نخواهد بود، مگر زندگی پیغمبر و روش امیرالمؤمنین(ع).»19 4. ابی‌بصیر گوید که امام صادق(ع) فرمودند: «مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ فَوَاللهِ مَا لِبَاسُهُ إِلَّا الْغَلِیظُ وَ لَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِبُ وَ مَا هُوَ إِلَّا السَّیْفُ وَ الْمَوْتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ؛20 برای چه به خروج قائم(عج) عجله می‌کنید؟! به خدا قسم! لباس او نیست، مگر غلیظ و طعامش نیست، مگر خشک و نیست آن (خروج)، مگر شمشیر و مرگ در زیر سایه شمشیر.» 5. حضرت رضا(ع) فرمودند: «شما امروز، از آن روز آزادتر و آسوده‌خاطرتر هستید.» عمربن خلاد پرسید: چگونه؟ فرمودند: «اگر قائم(عج) خروج کند، نخواهد بود، جز عرق کردن و خون بسته ریختن. آن روز قرارگاه مردم بر پشت زین و لباس قائم(عج) نخواهد بود، جز درشت و طعام او نخواهد بود، جز خشن.»21 6. حمّاد بن عثمان گوید که حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «علی‌بن ابی‌طالب(ع) آن لباس را در آن زمان می‌پوشید. بر او خرده نمی‌گرفتند و اگر امروز از آن لباس را بپوشد، لباس شهرت خواهد بود. بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است؛ امّا قائم ما اهل بیت(ع) زمانی که ظهور می‌کند، لباس علی(ع) را می‌پوشد و به شیوه آن حضرت عمل می‌کند.»22 پی‌نوشت‌ها: 1. «بحارالانوار»، ج 53، ص 61، ب 29، ح 52 از «الخرائج». 2. «عقدالدّرر»، امام رضا(ع)، ص 158. 3. «الملاحم و الفتن»، امام صادق(ع)، ص 58؛ شاید تشبیه به شیشه از جهت تسلیم و عدم مقاومت آن باشد. 4. «الزام النّاصب»، امام رضا(ع)، ص 10. 5. «جمال الاسبوع»، امام رضا(ع)، ص 310؛ «صحیفه مهدویّه»، ص 260. 6. «عیون اخبارالرّضا(ع)»، امام صادق(ع)، ج 1، ص 36 در حدیث لوح. 7. «بحارالانوار»، امام باقر(ع)، ج 52، ص 317؛ «منتخب الاثر»، ص 309. 8. «الملاحم و الفتن»، پیامبر(ص)، ص 108؛ (بنا به نقل «روزگار رهایی»، ج 2، ص 950.) 9. «غیبت نعمانی»، امام حسین(ع)، ص 127؛ «منتخب الاثر»، ص 390. 10. «الزام الناصب»، امام رضا(ع)، ص 9 (بنا به نقل «روزگار رهایی، ج 1، ص 132). 11. «عیون اخبار الرّضا»، امام رضا(ع)، ج 1، ص 180؛ «الزام النّاصب»، ص 10. 12. «غیبت نعمانی»، امام علی(ع)، ص 114؛ «بحارالانوار»، ج 51، ص 115؛ «منتخب الاثر»، ص 309. 13. «غیبت نعمانی»، امام صادق(ع)، ص 122؛ «بحارالانوار»، ج 52، ص 354. 14. «منتخب الاثر»، امام علی(ع)، ص 469. 15. «بحارالانوار»، امام صادق(ع)، ج 52، ص 269. 16. «اصول کافی»، ج 1، ص 466، ح 1073/1. 17. ترجمه «غیبت نعمانی»، باب 15، ص 234؛ «معجم الملاحم و الفتن»، ج 4، ص 6. 18. معلّی بن خنیس: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ إِلَیْكُمْ لَعِشْنَا مَعَكُمْ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ إِلَیْنَا لَمَا كَانَ إِلَّا أَكْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِن‏، «غیبت نعمانی»، ص 193؛ «بحارالانوار»، ج 52، ص 340، ب 27، از دعوات راوندی. 19. «وَ قَالَ(ع) لِلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ لَوْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ إِلَیْنَا لَمَا كَانَ إِلَّا عَیْشُ رَسُولِ اللهِ(ص) وَ سِیرَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)»، «بحارالانوار»، ج 52، همان. 20. «غیبت نعمانی»، ص 122؛ «غیبت طوسی»، ص 292؛ «بحارالانوار»، ج 52، ص 3254، باب 27، ح 115 و ص 355 ح 116، از «غیبت نعمانی» در غیبت طوسی (الا الشعیر الجشب) آمده است جشب یعنی خشک (المنجد). 21. «معجم أحادیث الامام المهدی»، ج 4، ص 164، ح 1224؛ «غیبت نعمانی»، باب 15، ص 192؛ «بحارالانوار»، ج 52، ص 358، ب 27، ح 126. 22. «اصول کافی»، ج 1، ص 411؛ «بحارالانوار»، ج 40، ص 336. مهدی واحدی

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2486
زمان انتشار: 27 آوریل 2015
| |
اهداف حضرت مهدی (عج) از زبان پدر ایشان

اهداف حضرت مهدی (عج) از زبان پدر ایشان

«ابراهیم بن مهزیار، یکی از نیکبختانی است که در غیبت صغری به زیارت امام زمان خویش نائل آمده است. وی در این تشرّف فرازی از وصیّت های امام حسن عسکری (علیه السلام) به حضرت بقیة الله ارواحنا فداه را از زبان خود آقا نقل کرده است بدین صورت: ـ «اِعْلَمْ یا اَبا اِسْحاقَ! اِنَّهُ قالَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ: یا بُنَّیَّ! اِنَّ اللهَ جَلَّ ثَناءهُ لَمْ یَکُنْ لِیُخَلِّیَ اَطْباقَ اَرْضِهِ، وَ اَهْلَ الْجِدِّ فی طاعَتِهِ وَ عِبادَتِهِ، بِلا حُجَّة یُسْتَعْلی بِها وَ اِمام یُؤتَمُّ بِهِ، وَ یُقْتَدی بِسُبُلِ سُنَّتِهِ وَ مِنْهاجِ قَصْدِهِ». ـ «ای ابو اسحاق! بدان که پدرم صلوات الله علیه به من فرمود: ـ «پسرجان!، خدای تبارک و تعالی هرگز اقطار زمین و تلاشگران در عبادت و اطاعت را بدون حجتی نمی گذارد که دانش و ایمان آنها را بالا ببرد، و بدون امامی که به او اقتدا کنند و بدون پیشوایی که راه را به آنها نشان دهد». ـ «وَ اَرْجُو یا بُنَیَّ اَنْ تَکُونَ اَحَدَ مَنْ اَعَدَّهُ اللهُ لِنَشْرِ الْحَقِّ وَطَیِّ الْباطِلِ، وَ اِعْلاء الدّینِ، وَ اِطْفاءِ الضَّلالِ فَعَلَیْکَ یا بُنَیَّ بِلُزُومِ خَوافِی الاَْرْضِ وَ تَتَبُّعِ اَقاصیها، فَاِنَّ لِکُلِّ وَلِیٍّ مِنْ اَوْلیاء اللهِ عَزَّوَجَلَّ عَدُوّاً مُقارِعاً، وَضِدّاً مُنازِعاً، اِفْتِراضاً لِمُجاهَدَةِ اَهْلِ نِفاقِهِ وَ خِلافِهِ، اُولِی الاِْلْحادِ وَ الْعِنادِ، فَلا یُوحِشَنَّکَ ذلِکَ». ـ «امیدوارم که فرزندم! تو از کسانی باشی که خداوند آنها را برای نشر حق و برچیدن اساس باطل، اعلای دین و خاموش کردن شعله های باطل، آماده ساخته است». ـ «ای فرزند! بر تو باد جاهای پنهان و دور دست، که همواره در جاهای دور دست و پنهان زندگی کن، که هر یک از دوستان خدا، دشمنی خطرناک و مخالفی مزاحم دارند، و این واکنش وجوب جهاد با منافقان، مخالفان، ملحدان و منکران است، که این امر موجب وحشت تو نباشد«. ـ «وَاعْلَمْ اَنَّ قُلُوبَ اَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الاِْخْلاصِ، نُزِّعٌ اِلَیْکَ مِثْلَ الطَّیْرِ اِذا اَمَّتْ اوْکارَها، وَهُمْ مَعْشَرٌ یَطْلُعُونَ بِمَخائِلِ الذِلَّةِ وَ الاِْسْتِکانَةِ، وَ هُمْ عِنْدَاللهِ بَرَرَةٌ اَعِزّاءُ یَبْرُزوُنَ بِأنْفُس مُخْتَلَة مُحْتاجة، وَهُمْ اَهْلُ الْقَناعَةِ وَ الاِْعْتِصامِ، اِسْتَنْبَطُوا الدّینَ فَوازَروُهُ عَلی مُجاهَدَةِ الاَْضْدادِ، خَصَّهُمُ اللهُ بِاِحْتِمالِ الضَّیْمِ، لِیشْمَلَهُمْ بِاتِّساعِ الْعِزِّ فی دارِ الْقَرارِ، وَجَبَّلَهُمْ عَلی خَلائِقِ الصَّبْرِ، لِتَکُونَ لَهُمُ الْعاقِبَةُ الْحُسْنی، وَ کَرامَةُ حُسْنِ الْعُقْبی». ـ «پسرم! دل های مردم دیندار و با اخلاص، مانند پرندگانی که شیفته آشیانه خویش باشند، مشتاق لقای تو هستند. آنها در میان مردم با خواری زندگی می کنند ولی در پیشگاه خداوند عزیز و محبوب هستند. آنها خود را بیچاره و بی نقش نشان می دهند ولی اهل قناعت و خویشتن داری هستند. آنها دین خود را به وسیله مبارزه با ضدّ دین، کامل نگه می دارند. خداوند آنها را با پیکار در برابر بی عدالتی امتیاز داده، تا در سرای جاویدان، مشمول عزت بی کران خود سازد، خداوند آنها را در برابر ناملایمات شکیبا آفریده، تا حسن عاقبت در جهان سرمدی از آنِ آنها باشد».   ـ «فَاقْتَبِسْ یا بُنَیَّ! نُورَ الصَّبْرِ عَلی مَوارِدِ اُمُورِکَ، تَفُزْ بِدَرْکِ الصُّنْعِ فی مَصادِرِها، وَاسْتَشْعِرِ الْعِزَّ فیما یَنُوبُکَ تَحْظَ بِما تُحْمَدُ عَلَیْهِ اِنْشاءَ الله». ـ «فرزندم! در هر کاری که بر تو پیش آید از نور صبر و مقاومت کسب نور کن، تا به امدادهای غیبی نایل شوی. در هر حادثه ای بر توروی دهد عزت و شرف را پیشه خودساز، تا عاقبتی نیکو و پسندیده از آن تو باشد، انشاءالله«. ـ «فَکَانَّکَ یا بُنَیَّ بِتَأییدِ نَصْرِاللهِ، قَدْ آنَ، وَ تَیْسیرِ الْفَلَحِ وَ عُلُوِّ الْکَعْبِ قَدْ حانَ، وَ کَأَنَّکَ بِالرّایاتِ الصُّفْرِ، وَ الاَْعْلامِ الْبیضِ، تَخْفُقُ عَلی اَثْناءِ اَعْطافِکَ، ما بَیْنَ الْحَطیمِ وَ زَمْزَمَ، وَ کَأَنَّکَ بِتَرادُفِ الْبَیْعَةِ وَ تَصافِی الْوِلاءِ یَتَناظَمُ عَلَیکَ تَناظُمَ الدُّرِّ فی مَثانی الْعُقُودِ، وَ تَصافُقِ الاَکُفِّ عَلی جَنَباتِ الْحَجَرِ الاَْسْوَدِ». ـ «فرزندم! چنان می بینم که زمان تأیید تو با امدادهای الهی نزدیک است، پیروزی و سرفرازی تو با مددهای غیبی فرا رسیده است. روزی را با چشم خود می بینم که پرچم های زرد و سفید، در میان حطیم و زمزم (در کنار کعبه) بر فراز دوشهایت به اهتزاز در آمده، دست ها برای بیعت با تو در پی یکدیگر صف کشیده، دوستان در دوستی تو صفا نشان می دهند و کارها را آن چنان به نظم و اسلوب ردیف کرده اند، که همچون دانه های دُرّ گرانبها، که در رشته ای قرار می گیرد، شمع وجودت را احاطه کرده اند و دست هایشان برای بیعت تو، در کنار حجرالأسود به هم می خورد». ـ «تَلوُذُ بِفِنائِکَ مِنْ مَلأ، بَرَأهُمُ اللهُ مِنْ طَهارَةِ الْوِلاءِ وَ نَفاسَةِ التُّربَةِ مُقَدسةٌ قلوبُهُمْ مِن دَنَسِ النِّفاقِ، مُهَذَّبٌ اَفْئِدَتُهُمْ مِنْ رِجْسِ الشِقاقِ، لَیِّنَةٌ عَرائِکُهُمْ لِلدینِ، خَشِنَةٌ ضَرائِبُهُم عَنِ الْعُدوانِ، واضِحَةٌ بِالقَبُولِ اَوْجُهُهُمْ،نَضِرَةٌ بِالْفَضْلِ عیدانُهُمْ، یَدینُونَ بِدینِ الْحَقِّ وَ اَهلِهِ». ـ «قومی به آستانه ات گرد آیند که خداوند آنها را از سرشتی پاک وریشه ای پاکیزه و گرانبها آفریده است، دل هایشان از آلودگی نفاق وپلیدی شقاق پاکیزه است. به فرمان های دینی خاضع و منقاد هستند، دل هایشان از کینه و عداوت پیراسته است، رخسارشان برای پذیرش حق آماده، سیمایشان با نور فضل و کمال آراسته است. آئین حق را می پرستند و از اهل حق پیروی می کنند«. ـ «فَاِذا اشْتَدَّتْ اَرکانُهُم وَ تَقَوَّمَت اَعمادُهُمْ، قَدَّتْ بِمُکاثَفتِهِم طَبقاتُ الاُْمَمِ، اِذْ تَبِعَتْکَ فی ظِلالِ شَجَرَة دَوْحَة بَسَقَتْ اَفْنانُ غُصونها، عَلی حافاتِ بُحَیْرَةِ الطَّبریَّةِ، فِعِنْدَها یَتَلألأُ صُبحُ الحَقِّ، وَیَنْجَلی ظُلامُ الْباطِلِ، وَ یَقْصِمُ اللهُ بِکَ الطُّغْیانَ، وَ یُعیدُ الایمانَ، وَ یُظْهِرُ بِکَ اَسقامَ الافاقِ وَ سَلامَ الرُفاقِ، یَودُّ الطِفْلُ فِی الْمَهْدِ لَواسْتَطاعَ اِلَیْکَ نُهُوضاً، وَ نَواسِطُ الوُحُوشِ لَو تَجِدَ نَحوکَ مَجازاً». ـ «هنگامی که پایه های آنها محکم شد و ستون نفرات آنها نیرومند گردید، با حملات پیاپی آنها اجتماعات ملت های جهان در هم می شکند، و آن هنگامی است، که زیر درخت پر شاخ و برگی در کنار دریاچه »طبریّه« (در فلسطین) با تو بیعت کنند، آن گاه صبح حق می دمد و تیرگی باطل رخت بر می بندد. و خدای تبارک و تعالی به دست تو کمر طاغوت ها را بشکند و راه و رسم ایمان را باز گرداند، و بیماری های دیگران و سلامتی دوستان به دست تو آشکار گردد. کودکانی که در آغوش گهواره آرمیده اند، آرزو می کنند که ای کاش می توانستند برخیزند و به سویت بشتابند. درندگان دشت و صحرا آرزو می کنند که ای کاش راهی به کویت باز می یافتند». ـ «تَهْتَزُّ بِکَ اَطرافُ الدُّنیا بَهجَةً، وَ تَهُزُّ بِکَ اَغصانُ العِزِّ نَضْرَةً، وَ تَسْتَقِرُّ بَوانی العِزِّ فی قَرارها، وَ تَؤُبُ شَوارِدُ الدینِ اِلی اَوْکارِها، یَتَهاطَلُ عَلَیکَسَحائِبُ الظَّفَرِ، فَتُخنِقُ کُلِّ عَدُوٍّ، وَ تَنصُرُ کُلِّ وَلیٍّ، فَلا یَبْقی عَلی وَجْهِ الاَرْضِ جَبّارٌ قاسِطُ، وَ لا جاحِدٌ غامِطٌ، وَ لا شانِیٌ مُبْغِضٌ، وَ لا مُعانِدٌ کاشِحٌ، وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ، اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ، قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شیء قَدْراً«. ـ «به وسیله تو اقطار و اکناف جهان از کران تا کران نزهت گیرد، و هر شاخه شکسته و خشکیده ای سرسبز گردد، معیارهای عزت و شرف در جای اصلی خود قرار گیرد، آنان که از شاهراه هدایت روی برتافته اند، به آیین آرام بخش خود باز گردند، از ابرهای پیروزی و سرفرازی، باران های نصرت و رحمت فرو بارد، و دشمنان را در دره های هلاکت غرق سازد، و دوستان را به پیروزی و سرفرازی برساند. دیگر در روی زمین از ستمگر تجاوزگر، منکر عنادگر، دشمن حیله گر، و مخالف بدسیر، اثر و نشانی باقی نباشد. که «هر کس به خداوند توکل کند، خداوند او را بس است. خداوند امر خود را به انجام رسانده است». آنگاه فرمود: ای ابا اسحاق! این نشست ما در پیش تو مکتوم بماند، مگر از اهل صدق و برادران دینی با صدق و صفا. هنگامی که نشانه های ظهور آشکار شود خودت و برادران ایمانی ات بی درنگ به سوی ما بیایید و همراه با دیگر کسانی که به سوی مشعل یقین می شتابند به سوی انوار درخشان مشعل های دین بشتابید، تا بهحقیقت نائل گردید، انشاءالله«. (1).

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2447
زمان انتشار: 21 آوریل 2015
| |
پشت پرده خطرناک‌ترین پروژه فرهنگی غرب

پشت پرده خطرناک‌ترین پروژه فرهنگی غرب

دین نوین جهانی که تحت عناوینی چون دین واحد جهانی و سازمان ادیان متحد درحال رشد است، بسیار نوپا بوده و به بازار داغ فرهنگی سال‌های آینده تعلق دارد.   مبانی آنچه در این نوشتار دین نوین جهانی نامیده می شود را باید در سالهای اولیه قرن بیستم جستجو کرد. زمانی که انجمن تئوسوفی و جریان عصر جدید (New Age Movement) برای بازسازی ساختار معنوی و دینی جوامع مختلف بر اساس آموزه های پیشامسیحی کابالیستی و تئوسوفیستی نظریات متنوعی ارائه نمودند. با این حال این جریان تا دهه اول قرن بیست و یکم به یک فرهنگ و ایده عمومی تبدیل نشد و در کتابها و محافل خاص باقی ماند. اوج این عمومیت و فراگیری را در عرصه رسانه ای باید فیلم آواتار به شمار آورد که کاملاً برگرفته از این آموزه های پیشامسیحی است و اقبال فراگیر جهانی از آن میتواند محکی برای آغاز زمان ارائه عمومی مبانی این دین نوین جهانی دانست.   آواتار به چه فرا می خواند؟ فیلم آواتار در این میان یک شاخص است و بدنه این جریان طیف وسیعی از تولیدات و محصولات رسانه ای را شامل میشود که متأسفانه برخی رسانه های داخلی ناخواسته گرفتار مشارکت در مدل پیچیده دین‏‌زدایی و دین‏‌ستیزی شده اند که در حال حاضر فعال می باشد. این مسأله در حوزه تبلیغ و ترویج آموزه های دینی اهمیت مضاعفی می یابد چرا که به همان اندازه که ترویج آموزه های دینی می تواند با مدیریتی درایت محور و هوشمندانه، ابتکار عمل را در مواجهه با این جریان به دست گیرد، کاستی و ناکارآمدی آن می تواند پاشنه آشیل جریان سازی فرهنگی در این مسأله باشد. قدم آغازین در حرکت فرهنگی قوام مند و استوار و به کار گیری شیوه های هوشمندانه جنگ نرم، ترسیمی درست و فراگیر از مختصات فرهنگی است که در حال حاضر در آن قرار داریم. در این گزارش، به بررسی پروژه رسانه ای خواهیم پرداخت که بر اساس مدل پلکانی مدیریت پیام تنظیم شده است و هدف نهایی آن تمهید شرایط لازم برای ظهور "دین نوین جهانی" است. در ادامه نیز فیلم سینمایی آواتار محصول ۲۰۰۹ امریکا از این منظر مورد بررسی قرار می گیرد.   پروژه دین نوین جهانی چیست؟ دین نوین جهانی را باید بخشی از پروژه نظم نوین جهانی و برگرفته از آموزه های پساساختارگرانه‏‌ی متفکران و استراتژیست های پست مدرن غرب دانست. این ایده که تحت عناوینی چون دین واحد جهانی و سازمان ادیان متحد در حال رشد است، بسیار نو پا بوده و در واقع به بازار داغ فرهنگی سال های آینده تعلق دارد. هرچند که همانطور که توضیح داده شد ریشه های آن در اوایل قران بیستم قابل شناسایی است. پیش بینی می شود با تمهیدهای رسانه ای تدارک شده در سال های آتی جریان فرهنگی مرتبط با این ایده به سرعت گسترش یابد و محصولات متنوع تصویری و مکتوب مرتبط با آن به بازارهای فرهنگی سراسر دنیا سرازیر شود. تئوری دین نوین جهانی از پیچیدگی قابل توجهی برخوردار است که تشخیص آن و اتخاذ تدبیر مناسب در برابر آن را مشکل می‏سازد. پروژه دین نوین جهانی برخلاف آنچه که شاید از عنوان آن به ذهن متبادر شود به دنبال از میان بردن تمام ادیان و معرفی یک دین جدید و واحد جهانی نیست. با این حال مکانیسم پروژه دین نوین جهانی به نحوی است که سبب می شود اصول عقاید و آموزه های متافیزیکی مشترکی مورد پذیرش پیروان تمام ادیان قرار گیرد و پیروان تمامی ادیان و حتی افراد لائیک و غیر دینی همگی زندگی خود را بر اساس این آموزه ها تنظیم نمایند. به این ترتیب در عین حال که در ظاهر هیچ یک از ادیان مورد تعرض قرار نگرفته است، آموزه های عقیدتی مشترکی در مناطق مختلفِ فرهنگی و مذهبیِ زمین حاکم خواهد شد. تحقق این هدف، از پیش نیازهای غیر قابل چشم پوشیِ آن چیزی است که نظم نوین جهانی نامیده می شود. دین نوین جهانی را بهتر است الهیات طبیعی بنامیم. رصد فعالیت هایی که تا کنون در چارچوب پروژه دین نوین جهانی انجام شده است، برخی از باورهای اعتقادی این آئین را برای ما آشکار می سازد. اگر شما کسی باشید که در زمان استقرار دین نوین جهانی زندگی می کنید، صرف نظر از اینکه اِسماً مسلمان باشید یا مسیحی یا سیک و یا بودیست، به چند گزاره باور عمیق خواهید داشت: - جهان یک مجموعه واحد وهماهنگ است و من جزئی از این مجموعه هستم. - یک روح مقدس در همه اجزا جهان جریان دارد. - اجزای جهان اعم از درختان، دریاها و خشکی ها، حیوانات و عناصر گوناگون روح مقدس جهان را در خود دارند و تعادل خود را از آن روح کسب می کنند. به دیگر عبارت روح مقدس ساری در اجزا جهان، تعادل و هماهنگی جهان را تضمین می کند. - روح مقدس جهان در وجود تک تک انسان ها نیز حضور دارد. - روح مقدس جهان وجود متشخص ندارد. او شعور مطلقی است که در جهان جاری است. او نمی شنود و متأثر نمی شود. نقش او ایجاد تعادل است. چه درخواستی باشد و چه نباشد تعادل انجام می شود. عشق و نفرت که از مظاهر تأثر است در او راه ندارد. آنچه مهم است تعادل است. - روح مقدس آهنگ هستی را می نوازد و حرکت اجزا جهان اعم از همه جانداران، رقص و توازنی متناسب با آهنگ نواخته شده از سوی اوست. - راز سعادت انسان هماهنگ شدن با ملودی طبیعت ذی شعور است. شناخت طبیعت و همراه شدن با آن کلید خوشبختی است. انسان در صورت هماهنگی با طبیعت و نظم موسیقائی جهان پس از مرگ نزد روح مقدس باز می گردد، چرا که جان او ودیعه ای از جانب اوست. جانِ رفته، در چرخه تکرار شونده هستی در کالبدی جدید به جهان و طبیعت باز می گردد. این چرخه همواره ادامه دارد. حیات در پس حیات است و جاودانگی حق مسلم همه است. - روح مقدس تعادل را تضمین می کند. گاهی برای تعادل لازم است روح مقدس متشخص شود و در کالبدی طبیعی حلول کند تا با آموزش دیگر انسان ها ضامن بقاء تعادل در جهان باشد. - هر انسانی روح مقدس را تنها باید در وجود خود جستجو کند. بیرون از او راهی به سوی شنیدن ملودی جهان نیست. روح مقدس حلول یافته در انسان های خاص نیز جز آنکه انسان های دیگر را متوجه درون خود کند وظیفه ای ندارد. همه از درون موسیقی جهان را می شنوند و باید با آن به رقص در آیند تا بازگشتشان به جهان و طبیعت تضمین شود. این چرخه بخشی از تعادل است. - هماهنگی و تعادل با طبیعت سلامت کالبد را به همراه دارد. نوید به فرادرمانی، انرژی درمانی، خوددرمانی و سلامت جسم و کالبد نیز از آموزه‏های این دین نوین جهانی است. همانطور که ملاحظه می شود این آموزه ها بر پایه مفاهیم بنیادینِ روح مقدس، تعادل، تناسخ، دریافت درونی موسیقی هستی، ستایش و هماهنگی با طبیعت و در نهایت مفهوم تجسد ( حلول روح مقدس در کالبد طبیعی) استوار گشته است. توضیح بیشتر مضامین و آموزه‏های دین نوین جهانی و ارتباط آنها با میراث قبّاله، شَمَنیسم بومیان امریکا، هندوئیسم و بودیسم نیازمند مجال جداگانه ای است. آنچه اکنون در اینجا مهم و مد نظر است، ابتنای این دین نوین بر پایه هماهنگی با طبیعت، پذیرش تناسخ، باور به تعادل موسیقایی هستی در قالب چرخه های حیات و درنهایت پذیرش تجسد و به عبارت دیگر آواتاریسم می باشد.   پروژه دین نوین جهانی در خدمت منافع چه کسانی است؟ سازمان ادیان متحد به ابتکار بنیانگذاران امریکائی اش راه اندازی شد و شدیدا مورد حمایت دولت ایالات متحده و همچنین سازمان ملل متحد می باشد. کتاب ها، فیلم های سینمایی، برنامه های تلویزیونی و وبگاه هایی که این ایده را دنبال می کنند به نحو متمرکزی از ایالات متحده کنترل می شوند. شورای روابط خارجی، مهمترین و تأثیرگذار ترین مؤسسه مطالعاتی در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کشورها و مناطق مختلف است. این مؤسسه که به شدت مورد اعتماد کاخ سفید و کنگره می باشد، پروژه های تحقیقاتی متعددی را در خصوص مسأله ادیان در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان، به انجام رسانده است. بسیاری از اعضای برجسته وزارت خارجه، وزارت دفاع و بسیاری از نمایندگان کنگره در کنار پژوهشگرانی با نژادهای مختلف از کشورهای ویژه عضو این شورا هستند. رضا اصلان و ولی نصر دو پژوهشگر ایرانی عضو این شورا هستند. رضا اصلان که در چند رشته مرتبط با دین شناسی و مطالعات ادیان دارای مدرک دکتراست از جمله نظریه پردازان درجه اول دین نوین جهانی به شمار می آید. انجام پژوهش های مربوط به دین نوین جهانی در مهمترین و راهبردی ترین مرکز مطالعات امریکا، نشان می دهد این پروژه برای دولتمردان و سیاستمردان پنهان و آشکار ایالات متحده از اهمیت عملیاتی خاصی برخوردار است و با جدیت آن را دنبال می کنند. فیلم های درجه اول سینمای هالیوود نیز از سال ۲۰۰۰ به این سو، به طور سامان یافته و گسترده ای تمهید رسانه ای جهت باور به مؤلفه های دین نوین جهانی را فراهم نموده است. در ادامه این گفتار به نحو تفصیلی تری به بخش رسانه ای پروژه دین نوین جهانی پرداخته خواهد شد. می توان گفت مهمترین مانع در تحقق طرح های نظم نوین جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، مسأله دین و باورهای مذهبی است. تلاشهای چند صدساله کانون های آنگلوساکسون از زمان استعمار کهن انگلیس تا کنون، اکنون در پروژه دین نوین جهانی به زعم این کانون ها در آستانه ثمر دهی قرار دارد. کانون های اسلامی خاورمیانه به دلیل ارائه ساختارهای اجتماعی برای پیروان اسلام، که تبلور کامل آن در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خود را نشان می دهد، مانع اصلی تحقق طرح های کلان اقتصادی و سیاسی در قالب برنامه های نظم نوین جهانی است. پروژه دین نوین جهانی که قلب ماهیت کانون های اسلامی خاورمیانه در عین حفظ ظاهر و پوشش آنها را هدف خود قرار داده است می تواند این مانع بزرگ در راه تحقق اهداف کانون های سرمایه دار آنگلوساکسون را از میان بردارد.   سینمای امریکا چه نقشی در اجرای پروژه دین نوین جهانی دارد؟ مفاهیم تعادل طبیعی، مراقبه و هماهنگی، کشف خدای درون، تناسخ، آواتاریسم (تجسد روح مقدس) و بسیاری از دیگر مفاهیم مرتبط با آموزه های دین نوین جهانی در طول دهه اخیر به شکل سامان یافته و وسیعی در فیلم های هالیوودی مورد پرداخت و تأکید قرار گرفته است. جدیدترین تولید هالیوودی که در راستای بخش رسانه ای پروژه دین نوین جهانی ساخته شده است، سینمایی (Avatar (۲۰۰۹ تازه ترین شاخص رسانه ای این پروژه است که باید نقطه عطفی در این خصوص به شمار آید. به طور کلی هالیوود از سال ۲۰۰۰ به این سو در دو فاز متعاقب، این پروژه را دنبال می کند. فاز نخست که باید آن را از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ دانست دوره تثبیت مفاهیم بنیادین مورد نیاز در پروژه دین نوین جهانی است. همانطور که مستند و مستدل خواهد شد، مفاهیمی چون تعادل طبیعی ، تناسخ و تجسد با به کارگیری مدل پلکانی مدیریت پیام، اکنون به مفاهیمی آشنا و مأنوس برای طیف وسیع مخاطبان جهانی هالیوود تبدیل شده اند. اکنون و پس از تثبیت این مفاهیم در جان و ذهن مخاطبان، زمان استفاده عملیاتی از این مفاهیم و معرفی نظام فکری-معنوی است که بر پایه این مفاهیم بنیان نهاده شده است. در بخش دیگری مستندات مربوط به این دو دوره در سینمای امریکا ارائه خواهد شد؛ در اینجا به طور اجمال به این نکته می توان اشاره کرد که فیلم سینمایی (Avatar (۲۰۰۹ و (The Book of Eli (۲۰۱۰ نخستین نشانه های این فصل جدید به شمار می آیند. فیلم کتاب اِلی نیازمند تحلیل مستقلی است که به زودی انجام خواهد شد. جالب اینکه کمتر از یک ماه پس از اکران آواتار، فیلم جدید شیمالایان کارگردان امریکاییِ هندی تبار که مشخصا روی بحث های معنویت نوین تمرکز دارد با نام the last Airbender که به مسأله آواتاریسم می پردازد، اکران خواهد شد. انیمیشن آخرین الهه هوا نیز به صورت یک مجموعه تلویزیونی در سال گذشته وارد بازار شد.   آواتار و دین نوین جهانی در اینجا به منظور ملموس شدن آنچه تا کنون گفته شد، نگاهی گذرا به فیلم سینمایی آواتار خواهیم داشت و تا حدی که مجال این گفتار است، نقش رسانه ای این فیلم را در پیشبرد پروژه جاری دین نوین جهانی، بررسی خواهیم کرد.   خلاصه داستان داستان در سال ۲۱۵۴ شکل می گیرد. انسان ها در یکی از قمرهای سیاره پولیفِموس، ذخائر عظیم زیر زمینی از عنصری نایاب و بسیار گرانبها به نام آنوپتانیوم (Unobtanium) را شناسایی کرده اند. انسان ها این قمر بسیار بزرگ را پاندورا (Pandora) می‏نامند. این قمر با موجوداتی آبی رنگ و بلند قد شبیه به انسان پر شده است. این موجودات هوشمند خود را ناوی (Na’vi) می نامند. آنها در هماهنگی با طبیعت حیات خود را پیش می برند و یک الهه مؤنث به نام ایوا (Eywa) را پرستش می کنند. ساکنان بومی پاندورا مانع بزرگی در دسترسی به تمام منابع آنوپتانیوم هستند. گروهی از دانشمندان به سرپرستیِ دکتر گریس آگوستین (Grace Augustine) پروژه آواتار را تحقق بخشیده اند تا بوسیله آن به درون دنیای بومی ها راه یابند. آواتار بدنی شبیه به بدن بومی ها و تولید شده از ترکیب DNA ساکنان بومی و انسان است که می تواند بوسیله یک انسان کنترل شود و به درون قبایل بومی برود. کلنل فرمانده نظامی منطقه است و تنها به نابودی ساکنان پاندورا به عنوان راه حل فکر می کند. جیک یک تفنگدار نیروی دریایی است که پاهای خود را از دست داده است. او به عنوان کنترل کننده یکی از آواتارها انتخاب می شود. جیک بر خلاف سایر آواتارها موفق می شود اعتماد بومی ها را جلب کند. نیتیری (Neytiri) که دختر رهبر ناوی است، شاهد توجه درخت مقدس (Tree of Life) ناوی به جیک است. رهبر معنوی قبیله این حادثه را نشانه‏ای از مقدس بودن جیک می‏داند. نیتیری مأمور می شود آداب و عقاید ناوی را به جیک آموزش دهد. اهالی ناوی در تنه یک درخت غول‏پیکر زندگی می کنند. جیک به کمک دکتر آگوستین در می یابد ناوی ها ارتباط وثیقی با روح طبیعت دارند.از نظر آنها الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را بر قرار می کند. جان هر جاندار ودیعه ای از سوی ایوا است و روزی باید به سوی او باز گردد. ناوی ها به طبیعت آسیب نمی زنند، طبیعت نیز از آنها حمایت می کند. آنها روح مقدس یا ایوا را از طریق درختی مقدس (Tree of Secrets) احساس می کنند و با آن مرتبط می شوند. جیک شیفته فرهنگ و عقاید ناوی ها می شود. او دیگر با کلنل همراه نیست و به کمک دکتر آگوستین که او نیز به فرهنگ بومی ها توجه خاص دارد، تصمیم می گیرد به آنها در برابر نیروهای نظامی کلنل یاری رساند. اما بومی ها دیگر به او اعتماد ندارند و او را عامل رنج بزرگ (Great Sorrows) می دانند. اما جیک موفق می شود با به زانو در آوردن پرنده غول‏پیکر و مقدسی به نام تروک (Toruk Maktao) اعتماد بومیان را جلب کند. در جنگی سخت جیک موفق می شود کلنل و نیروهایش را از بین ببرد و دنیای جدید را خلق نماید. اکنون جیک دیگر نمی خواهد به دنیای انسان ها بازگردد. در مراسم آئینی خاصی پای درخت مقدس، روح جیک از بدن انسانی او خارج می شود و نزد ایوا می رود و سپس همان روح از جانب ایوا در بدن آواتاری جیک حلول می کند. آواتار داستانی نمادین از سیر تاریخی تمدن غرب است که به زعم سازندگان آن، اکنون مراحل پایانی جهانی شدن خود را سپری می کند. این فیلم با ترسیم فضایی پست مدرنیستی و پسا ساختارگرایانه، مولفه های فرهنگی و آموزه های معنوی مرتبط با دنیای جدید پست مدرن را به تصویر می کشد و مخاطبان خود را برای پذیرش این نظم نوین فرهنگی و اعتقادی در جهان مهیا می سازد. بی شک مضامین این فیلم را باید در کنار جریان های فکری پست مدرن در دهه های اخیر و همچنین فعالیت های سیاسی، امنیتی و فرهنگی انجام شده در دو دهه اخیر از سوی کانون های آنگلوساکسون ارزیابی کرد. آواتار با تأکید بر آموزه های الهیات طبیعی مولفه های اصلی باور به دین طبیعی را در قالبی تأثیر گذار و قابل پذیرش به مخاطبان خود عرضه می کند. این ارائه به نحوی است که نسبت این آموزه های با بسیاری از پدیده های تمدن جدید نیز مشخص می شود و مخاطبان به سمت و سویی سوق داده می شوند که با آنچه آواتار به آنها معرفی می نماید، زندگی روزمره خود را در همه شؤون تغییر دهند و باورها، رفتارها و مناسبت های جدیدی را بپذیرند. دقت به این نکته بسیار حائز اهمیت است که آواتار تنها نیست. ما با یک پروژه گسترده رسانه ای برای تثبیت دین نوین جهانی مواجهیم، نه فقط یک فیلم. آواتار به دلیل جامعیت و عمق مفهومی و همچنین قرار گرفتن در نقطه عطف زمانی این پروژه رسانه ای، طبیعتا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و می تواند به ما نشان دهد در آینده باید منتظر چه خُرده پروژه ها و جریان‏‌هایی باشیم.   کارگردان فیلم کیست؟ جیمز کامرون در میان کارگردان های امریکایی باید یک شاخص به شمار آید. او سالهاست که در حوزه ادیان مطالعات و سفرهای گسترده ای را انجام می دهد. او در یکی ازمصاحبه ها گفته بود از ده سال پیش کار روی فیلم نامه آواتار را آغاز کرده است. جیمز کامرون در سال ۲۰۰۶ نیز مستند جنجالی درباره جسد گمشده مسیح تولید کرد که واکنش های تندی را از سوی واتیکان برانگیخت. در این مستند استخوان های کشف شده در یک گور جمعی در اورشلیم را به مسیح، پسر مسیح و خانواده او نسبت می دادند. این مستند در کنار فیلمهایی چون کد داوینچی که در همان سالها تولید شد، اصول عقاید مسیحیت را به صورت جدی خدشه دار می ساخت. جالب اینکه در مستند مذکور به این نکته اشاره می شد که آنچه گفته می شود ایمان مسیحی را نابود نمی کند بلکه شکل و چگونگی آن را تغییر می دهد. فعالیت های اینچنینی جمیز کامرون نشان می دهد او از سالها پیش در طرحی که مبانی ادیان بزرگ وحیانی را به چالش می کشد و آنها را نزد پیروانشان بی اعتبار می سازد، مشارکت داشته است. آواتار سرشار از نشانه ها و نمادهایی است که مخاطب را به سوی هدف نهایی فیلم هدایت می کنند. غالب این نمادها و نشانه ها برای مخاطبان غربی که با فرهنگ یهودی- مسیحی آنگلوساکسونها آشنایی بیشتری دارند، کاملا معنا دار است و درک می شود. آواتار فیلمی برای نوزایی برای بازتولد و برای شکل گیری دنیای نوین یا همان نظم نوین جهانی است. آواتار ترسیم آموزه های معنوی و دینی در جهان آینده ای است که بر اساس قواعد نظم نوین جهانی شکل خواهد گرفت. جیک، از یک خواب طولانی در سفینه مادر بیدار می شود و به پاندورا می رود تا آغاز گر دنیای جدید باشد. رؤسای او زمانی که جیک را می پذیرد در پروژه موسوم به آواتار مشارکت کند این جمله را به زبان می آورند: جیک بارها در طول فیلم به آموزه های ناوی درباره تولد و بازتولد اشاره می کند. در آخرین سکانس فیلم جیک مراسم آئینی که به انتقال روحش از بدن انسانی به بدن آواتاری می انجامد، را به جشن تولد خود توصیف می کند، جشن تولدی که برای او و کسانی که در دنیای او زندگی می کنند اهمیت ویژه ای دارد چرا که آغاز یک زندگی تازه در دنیایی جدید است. در دنیای کنونی شخصیت های نظامی چون کُلنل کواریچ و شخصیت های اقتصادی چون پارکر کنترل شرایط را در اختیار دارند و می کوشند هر مشکلی را با راه حل نظامی از میان بردارند. در دنیای کنونی علم بدون توجه به مؤلفه های معنوی تعیین کننده سیاست ها و تصمیم گیری هاست. تجارت و سرمایه داری محور اصلی این دنیاست و دکتر گریس (که نماد علم و دانش کنونی است) و کلنل کواریچ در واقع به اهرم های تجاری سهامداران بزرگی که از تجارت آنوپتانیوم سود می برند، تبدیل شده اند. در دنیای آینده غلبه تجارت و سرمایه داری بر هماهنگی و تعادل با طبیعت، از میان رفته است. در دنیای جدیدِ آینده ارتباط با ایوا الهه مقدس و هم نوا شدن با هارمونی طبیعیت از همه چیز مهم تر است. اقتصاد و قدرت نظامی در نیز در هماهنگی با این ساختار تعریف می شوند. مولفه هایی که به دو دنیای کنونی و دنیای آینده در فیلم نسبت داده می شود، همان مولفه هایی است که در دهه های اخیر از سوی متفکران و استراتژیست های غرب برای تمایز میان دنیای مدرن و پست مدرن توصیف شده است. به بیان ساده می توان گفت پست مدرنیسم تلاشی است برای ارائه تصویری از دنیای روشن آینده در پیش چشم کسانی که با مدرنیسم همراه شده اند و اکنون از آن ناامیدند. این در حالی است که پست مدرنیسم به هیچ وجه نقطه مقابل مدرنیسم و نفی مبانی آن به شمار نمی آید. در دنیای جدیدی که آواتار پیش روی ما قرار می دهد از همه چیز مهم تر دین و آئینی است که بر این دنیا حاکم است و تنها کسانی می‏توانند در این دنیا سهمی داشته باشند که این دین و آئین را باور داشته باشند. دکتر گریس و دو تن از همکارانش به همراه جیک و خلبان ترودی تنها کسانی هستند که به آموزه های این آئین ایمان می آورند و به دنیای آینده راه می یابند، البته دکتر گریس و ترودی در طول داستان به شکل نمادینی جان خود را از دست می دهد. در ادامه این گفتار به جایگاه گریس و نمادنمای او خواهیم پرداخت. آنچه در ناوی ها به عنوان دیدن و آئین برگزیده اند هیچ چیز نیست مگر شناخت طبیعت، شناخت روح مقدس طبیعت، باور به تناسخ و تجسد و در نهایت هماهنگی با آهنگ و ملودی طبیعت. این آیین که الهیات طبیعی نامیده می شود، اقتباسی از چند جریان شبه-‏دینی قدیمی از جمله عرفان سرخپوستی، شمنیسم، بودیسم، هندوئیسم و البته میراث قبّاله می باشد. جِیک باورهای دنیای زیبای ناوی را اینگونه توصیف می کند: ناوی ها روح طبیعت را Eywa می نامند. ایوا روح مطلق است و روح هر موجود زنده ای که گرفتار مرگ می شود نزد او می رود. اجزای طبیعت با هم ارتباط عمیقی دارند. همه گیاهان از طریق ریشه های خود شبکه وسیعی را شکل می دهند که ارتباط موجودات زنده ناوی را فراهم می آورد و تعادل میان آنها را تضمین می نماید. جیک مرگ را بر اساس آموزه های ناوی اینگونه توصیف می کند: در ناوی همه چیز از درون درک می شود و هماهنگی با طبیعت را نیز که راز سعادت و زندگی خوب است باید با مراجعه به درون کشف کرد. ناوی ها حتی در زمان شکار و سایر فعالیت های روزمره بر اساس این کشف درونی و مراقبه باطنی و مراجعه به خود، راه درست را در می یابند. زمانی که نیتری دختر قبیله سعی دارد به جیک آموزش دهد که چگونه مرکب خود را رام نماید از او می خواهد با هارمونی طبیعیت ایکان (جانوری که به عنوان مرکب استفاده می شود) هماهنگ شود تا بتواند از حرکت و رقص روح ایکان در جهتی که تمایل دارد استفاده کند. نیتری می گوید این چیزی است که جیک باید آن را درون خود احساس کند: تکیه بر حس درون در تصمیم گیری ها و باورهای قلبی و همچنین هماهنگ شدن با نوای طبیعت و احساس نمودن روح موجودات طبیعی، از مولفه های صریح و غیر قابل انکارِ الهیات طبیعی است. دقت داشته باشیم الهیات طبیعی یعنی معنویتی که آواتار به آن فرا می خواند، ادعای هیچ گونه جنبه ملکوتی و متافیزیکی ندارد، بلکه تمام آنچه که در این آئین مورد توجه است شناخت ارتباط طبیعی است که انسان با موجودات دیگر و با روح حاکم بر همه موجودات برقرار می کند. دکتر گریس زمانی که سعی دارد مدیر اجرایی پروژه استخراج را قانع کند که تخریب درخت مقدس کار درستی نبوده است به او می گوید من از یک توهم جادوئی حرف نمی زنم، من از یک شبکه بیولوژیک گسترده در میان موجودات زنده روی پاندورا حرف می زنم که درست همانند عصب های مغز فعالیت می کند. به عبارت دیگر آنچه که از نظر آواتار دین آینده خواهد بود قرار نیست ابعاد ملکوتی از هستی را به روی ما بگشاید بلکه صرفا شناخت درست طبیعت و بُعد ناسوتی هستی است که در اینجا همه هستی به شمار می آید. در واقع الهیات طبیعی با انکار الهیات وحیانی بر پایه یافته های علمی و تجربه درونی، نوعی حس هماهنگی و یکپارچگی با طبیعت را برای فرد به همراه می آورد. الهیات طبیعیِ آواتار چارچوب اصلی خود را از عرفان یهودی یعنی میراث کابالیسم اقتباس کرده است. لازم به ذکر است ارجاع به آموزه های کابالیستی در فیلم ها و سریال های مختلف امریکایی، در حال حاضر به اوج خود طی دو دهه اخیر رسیده است و این نشان آن است که این جریان فکری در آنچه دین نوین جهانی نامیده می شود، نقش و جایگاه ویژه ای خواهد داشت. کابالا یا قبّاله آموزه های عرفانی رمزی و غیر وحیانی است که از صده های گذشته در میان برخی رهبران یهودیان دست به دست شده است. عنوان این جریان، به دلیل ارجاع آن به عارفان یهودی کهن که قبل و پیش از این میزیسته اند قبّاله نامیده می شود که معبّر آن کابالا می باشد. ارجاعات فیلم آواتار به آموزه های یهودیان و عرفان قباله به حدی است که گویی جیمز کامرون قصد داشته است کابالا را به عنوان دین نوین جهانی معرفی نماید. تقریبا تمامی نقد و تحلیلهایی که درباره آواتار در منابع نزدیک به کانون های مسیحی و یهودی قابل دسترسی است، اله ناوی Eywa را تلفظ دیگری از خدای یهودیان یعنی Yahweh معرفی کرده اند. ساکنان بومی پاندورا، Na’vi نامیده می شوند. Navi در زبان عبری همان نبی معنا می دهد که به شخص صاحب خبر و آگاهی اطلاق می شود. ساکنان پاندورا از شبکه ارتباطی بیولوژیکی در میان موجودات طبیعت خبر و آگاهی دارند که انسان ها از آن بی خبرند. یکی از سکانس های آواتار به گفته برخی شاهدان در سینماهای اسرائیل لبخند رضایتمند تماشاگران را موجب شده است. نیتیری دختر قبیله زیر درخت مقدس، به جیک می گوید که زمان آن رسیده است یکی از دختران قبیله را به همسری برگزیند. او پیشنهاد می کند جیک با Ninat ازدواج کند و در توصیف نینات می گوید: Ninat is a great singer .Ninet Tayeb خواننده زن مشهور اسرائیلی است و ارجاع به او در این فیلم به عنوان یکی از ساکنین ناوی، تلویحا این قوم را با بنی اسرائیل مشابهت می دهد. صرف نظر از ارجاعات کوچک اینچنینی، آنچه حائز اهمیت است تشابه مفهومی دین ارائه شده در این فیلم با آموزه های کابالیستی است به طوری که جیک میچلسون دوستدار و مروج عرفان کابالیسم درباره آواتار می گوید: آواتار همان کابالیسم است که از فیلتر هندوئیسم عبور کرده است. تأکید این فیلم بر panentheism که از مولفه های کابالیسم نیز می باشد به حدی است که جیک میچلسون را به وجد آورده است. مسأله مهم مرتبط با همه‏خدایی و همه‏در‏خدایی که در آواتار القاء می شود و از آموزه های مسلم کابالیستی است در حال حاضر با استفاده از شبکه گسترده تبلیغاتی در حال ترویج است. شاید در نگاه اول آواتار فیلمی در دفاع از طبیعت و ترویج زندگی مسالمت آمیز با آن به نظر آید. ولی این یک ساده اندیشی غیر قابل بخشش است. آواتار به چیزی فراتر از آن و پیچیده تر از آن فرا می خواند. اگر به دیگر بخش های پروژه بزرگ دین نوین جهانی توجه کنیم به مسأله مهمی به نام محیط زیست گرایی یا environmentalism خواهیم رسید. هواداران محیط زیست چند طیف مختلف را شامل می شوند. این جنبش اجتماعی که در ابتدا با انگیزه حمایت از منابع زیست محیطی در برابر آلودگی ها و مصرف نادرست انسانی شکل گرفت، اکنون در شاخه های اصلی خود به جنبشی فلسفی- آئینی تبدیل شده است که به سوی ستایش الهه مادری یا همان سیاره زمین و منابع طبیعی آن، سوق یافته اند. یکی از رهبران اصلی و متنفذ جریان های محیط زیست گرایی الگور است، کسی که در دور اول ریاست جمهوری جرج بوش رقیب انتخاباتی او بود. الگور به دلیل فعالیت هایش در حمایت از محیط زیست، شهرت جهانی دارد. هرچند وی متهم است مأموریت دارد زمینه روانی پذیرش مالیات های سنگین جدید بر سوخت های فسیلی را در مردم امریکا فراهم آورد ولی برخی شواهد نشان می دهد پشت پرده فعالیت های او چیزی فراتر از این اتهامات باشد. او در کتاب های خود ضمن جلب توجه خوانندگان به مسأله زیست بوم و محیط پیرامون با نگاهی فلسفی- آئینی فراتر از حفظ منابع طبیعی، همگان را به نوعی ستایش و پرستش در برابر زمین دعوت می کند. اقدامات الگور در القای نگاه عرفانی- آئینی به طبیعت به حدی است که برخی او را مفسر جدید برای انجیل خوانده و کتاب مهم او با نام « زمین در تعادل: بوم شناسی و روح انسان » را « انجیل به روایت الگور» نامیده اند. در وابستگی الگور به کانون‏های ماسونی و صهیونیِ ایالات متحده شواهد کافی در اختیار همگان قرار دارد، اما صرف نظر از این شواهد، بررسی محتوای کتاب ها و سخنرانی های الگور نشان می دهد وی در پی قلب ماهیت نگاه ادیان نه تنها نسبت به طبیعت بلکه نسبت به تمامی شؤون زندگی است و تلاش می کند نگاه جدیدی را که تحت مفاهیم شبه عرفانی و آئینی الهیات طبیعی تعریف شده است، جایگزین آن نماید. او در کتاب زمین در تعادل، با اشاره به روح پنهان طبیعت که در همه آن ساری و جاری است و شایسته ستایش و پرستش است الهیات همه خدایی را که بر اساس آن خداوند در همه اجزای طبیعت پراکنده است به عنوان پشتوانه معنوی و فکری جنبش حمایت از محیط زیست، باوری لازم برای زندگی امروز می داند. به عبارت دیگر او در کتاب خود از حمایت معقول و معمول از طبیعت فاصله می گیرد و خواننده را به برقراری یک رابطه معنوی جدید میان خود و طبیعت فرا می خواند و به صراحت به پیوند افکارش با عرفان سرخپوستی و شمنیسم بومیان امریکا اشاره کرده و می‏گوید: « درک معنوی ما از جایگاه مان در طبیعت به فرهنگ بومیان امریکا باز می گردد... ایدئولوژی غالب اروپای ماقبل‏ تاریخ و بسیاری از دیگر مناطق جهان بر پایه پرستش الهه مؤنثِ زمین استوار بوده است، الهه ای که منشأ حیات است و تعادل را میان همه موجودات زنده برقرار می سازد.» الگور پس از این فراز با لفظ دین از این رویکرد یاد می کند و معتقد است پس از ظهور ادیان مذکر فعلی، انسان به اقتضاء طبیعت اش و در پی هماهنگی با آهنگ طبیعت، به خدایی مؤنث باور داشته که در طبیعت جلوه گر بوده است. و این درست همان چیزی است که در آواتار دیده می شود. درست به همین دلیل است که جیمز کامرون جامعه ناوی را شبیه به بومیان سرخپوست آمریکا به تصویر کشیده است. این شباهت تداعی‏گر باورهای طبیعت گرایانه و الهیات زیست محیطی است که سرخپوستان بدان ایمان داشته اند. جالب اینکه این عقاید پان‏تئیستی و شبه معنوی که به صراحت توسط الگور به عنوان یک مذهب ارائه می شود، به دلیل پوشش حفاظت از محیط زیست و دوستی با طبیعت به سرعت در سراسر دنیا از جمله ایران در حال انتشار است. بنابر این رویکرد مدافع محیط زیستیِ آواتار نیز کاملا در جهت دین و آئینی است که این فیلم بدان فرا می خواند و همگی اینها تمهیدی است برای تثبیت اصول عقاید دین نوین جهانی که انتظار می رود به زودی مبانی خود را بر جوامع مختلف با گرایشات مذهبی گوناگون تحمیل نماید بدون آنکه در ظاهر با عقاید بومی این جوامع به مخالفت برخیزد. باید توجه داشت آنچه در آموزه های اسلامی به عنوان مبانی حفظ محیط زیست از نظر اسلام قابل ارائه است، با اینگونه آموزه ها صرفا تشابه ظاهری دارد و تفاوت باطنی و محتوایی آنها غیرقابل انکار است. دقت داشته باشیم که تشخیص شِرک از شناسایی حرکت مورچه ای بر سنگ سیاه در دل شب تاریک دشوار تر است؛ و این مسأله اینگونه است. در مورد این مسأله به طور مشخص می توان گزارش مستقلی تنظیم نمود. آموزه های کابالیستی که به تماشاگر این فیلم القاء می شوند، به باورِ همه‏در‏خدا انگاریِ حاکم بر داستان و آئین ارائه شده در فیلم خلاصه نمی شود. درخت در فیلم آواتار جایگاه نمادین ویژه ای دارد. شبکه بیولوژیک طبیعت بواسطه درختان و ریشه آنها خود را گسترانیده است؛ اهالی ناوی نیز در تنه یک درخت غول‏آسا زندگی می کنند و از همه مهمتر معبد و مکان نیایش ناوی، جایی است که درخت روح ها (Tree of Souls)، درخت صداها (Tree of Voices) و درخت مقدس (Secret Tree) نامیده می شود. در این میان عبارت یا درخت روح ها، تعبیر رایج برای اشاره به درختان ویژه ای است که در حکم نقاط عطف شبکه معنوی طبیعت می باشند و آمد و شد روح موجودات طبیعت به آنها بسیار زیاد است. جیمز کامرون برای نقطه تمرکز معنویت و جایی که روح طبیعت بهتر احساس می شود از نماد و تعبیری استفاده کرده است که قرن هاست در عرفان یهودی و کابالا به عنوان یک آموزه شناخته شده وجود دارد. درخت روح ها (Tree of Soulsاز نظر آنها الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را بر قرار می کند. ) دقیقا تعبیری است که برای اشاره به برخی اسطوره های عرفانی یهودی مورد استفاده قرار می گیرد. این آموزه به اندازه ای در عرفان یهودی شناخته شده است که در بعضی موارد برای اشاره به اسطوره های عرفانی یهودی یا همان کابالا مورد استفاده قرار می گیرد. شهرت Tree of Souls به عنوان نمادی برای عرفان کابالا به اندازه ای است که هوارد شوارتز کتاب خود در باب اسطوره های عرفانی یهود و کابالا را با همین نام منتشر کرده است. در کتاب هوشع از تنخ آمده است که در بهشت درختی به نام درخت روح ها وجود دارد و ارواح تمام آنچه تا کنون آمده است و آنچه خواهد آمد در آن قرار دارد. پدر عرفان کابالیسم، اسحاق لوریا که شبکه عرفانی او را کابالای لوریانی می نامند، بر این باور بود که معادل درخت روح ها در بهشت، درخت های روح زمینی نیز وجود دارد. بر اساس آموزه های او درختان در طبیعت مأمن و جایگاه روح ها هستند. در شرح حال اسحاق لوریا آمده است که وی روزی شاگردان خود را برای تعلیم به میان طبیعت برد، ناگهان دید که روح های بسیاری درختان را احاطه کرده اند، او لحظاتی با روح ها سخن گفت، شاگردان که روح ها را نمی دیدند پرسیدند استاد با که سخن می گویید و اسحاق پاسخ داد اگر شما هم صدای آنها را می شنیدید می دیدید که چه روح های بسیاری در درختان حضور دارند . این روایت درست همان چیزی است که در سکانس معرفی درخت روح ها به جیک در فیلم آواتار به تصویر کشیده شده است. در آواتار نیز نیتیری به جیک می گوید که درختان جایگاه روح ها هستند روح اجداد ما، و ما می توانیم صدای آنها را بشنویم. باور به روح برای درختان از آموزه های مسلم کابالای یهودی است. در شرح احوال خاخام ناخمان براتزلاف افسانه های زیادی در ارتباط با روح درختان آمده است از جمله آنکه او شبی را در مسافرخانه ای سپری می کرد، در نیمه های شب با ناله او ساکنان خانه از خواب پریدند و علت ناله ها را جویا شدند. خاخام براتزلاف از جا برخواست و دست به قلم برد و نوشت: هرکس درختی را قطع کند مرتکب قتل شده است. خاخام از صاحب مسافرخانه پرسید آیا این ساختمان بجای درختان قطع شده بنا شده است و او پاسخ داد آری. خاخام گفت شب در خواب روح درختان را می بینم که اشک می ریزند و موجب هراس من می شوند. از اینگونه افسانه های مربوط به درخت در کتاب های کابالا به فراوانی یافت می شود و همانطور که گفته شد به همین دلیل است که هوارد شواتز کتاب خود درباره اساطیر عرفان یهودی را درخت روح ها نامگذاری کرده است. پروژه رسانه ای دین نوین جهانی در سه مرحله تنظیم شده است: آشوب باورها، تثبیت مفاهیم اولیه، معرفی نظامِ نوین ارزشی این سه پلکان، الگویی کلاسیک و شناخته شده برای هر تحول بنیادین در ساختار باورهای جامعه هدف می‏باشد.   آشوب باورها: در مرحله آشوب، انبوهی از باورهای متکثر و متنوع و الگوهای معرفتی گوناگون به سوی مخاطبان نشانه گرفته می شود. این اقدام سبب می شود پس از مدتی مخاطبان دچار سردرگمی در باورها شوند. هجمه آموزه ها و باورهای گوناگون سبب می شود که جامعه هدف نتواند آموزه های بومی و قابل قبول خویش را از غیر آن تشخیص دهد و یا در تفسیر آموزه های بومی به اندازه های با تنوع و تکثر مواجه می شوند که ارتباط متعصابه خود را با آنها از دست می دهد. آشوب باورها همواره در الگوی جنگ نرم مرحله پیشین و ضروری برای استقرار باورهای نوین است. خدا‏شناسی (توحید)، فرجام‏شناسی (معاد و تقدیرفردی و تاریخی)، مرجع‏‌شناسی (نبوت و امامت)، جهان‏شناسی (مراتب فیزیکی و متافیزیکی خلقت)، مبدأ‏شناسی (چگونگی حضور انسان بر روی زمین و راز تولد نفس انسانی در ضمن یک فرایند طبیعی) و انسان‏‌شناسی (رابطه نفس و بدن، قوای انسانی، رابطه انسان و مبدأ آفرینش او) از جمله مفاهیم بنیادینِ دینی است که سینمای آمریکا در دو دهه گذشته به طور عام و در ده سال گذشته به صورت خاص و متمرکز به پیاده سازی نظریه آشوب درباره آنها پرداخته است. تمامی فیلم ها و سریال های متعلق به کانون های فیلم سازی امریکا که به مضامین جادوئی، ادیان و اسطوره‏های سحرآمیز باستان، پیشگوهای دنیای نو و باستان، انجمن های رازآمیزگرا، زندگی پس از مرگ، قدرت‏های فراطبیعی انسان های خاص، حیات معنوی و فرقه های نو می پردازد، هر یک در واقع محقَق ساختن بخشی از مرحله آشوب باورها را عهده دار هستند. کارکرد آشوب ساز این گونه تولیدات با توجه به فقدان تبیین کافی از آموز های اصیل بومی در سال های گذشته، دوچندان می شوند.   تثبیت مفاهیم بنیادین نوین: این مرحله زمانی است که آشوب باورها به طور نسبی حاکم شده باشد. زمانی که شما خودتان عامل آشوب بوجود آمده باشید، این امکان را دارید که چند نقطه اتکا را به عنوان مفاهیم اولیه نظام ارزشی آینده، مورد تأکید قرار دهید. زمانی که مفاهیم اصیل دینی با خرافه و تخیل و موهومات منتشر شده توسط فیلمها به هم آمیخته شد و آشوب حاکم گشت، زمان آن می رسد که توجه مخاطب به چند مفهوم اولیه و بنیادین جلب شود و آنها را نسبت به سایر مفاهیم موجود قابل قبول تر بداند. این مفاهیم در واقع شالوده نظام ارزشی یا آئین جدیدی است که قرار است در مرحله بعد ارائه شود. حلول روح هستی در کالبد جسمانی، بازتولد روح یا تناسخ، تعادل با موسیقای هستی و ایمان به قدرت درون و مراقبه باطنی، از جمله مفاهیم اولیه دین نوین جهانی است که باید در مرحله دوم به تثبیت برسد. در این مرحله که از نظر زمانی می توان با مرحله آشوب همراه باشد، این مفاهیم در ذهن مخاطبان به عنوان آموزه هایی قابل پذیرش و نزدیکتر به واقع تثبیت می گردد تا در مرحله سوم آئین نوین بر پایه آنها بنا شود. مفاهیم بنیادین اولیه برای دین نوین جهانی با ظرافت قابل توجهی در تاروپود درام های تولید شد در کانون های فیلم سازی مذکور، گنجانده شده اند. به عنوان مثال تولیداتی نظیر Tru Calling (series), Push (۲۰۰۹), Painkiller Jane (۲۰۰۷), Dead Zone (series) این مأموریت را بر عهده دارند که پیش شرط های روانی لازم را برای ایمان به رهبران معنوی جدیدی همچون Alberto Villoldo که شاگردان او چندین سال است که در ایران نیز فعال شده اند، در ذهن مخاطبان مهیا سازند. این رهبران پیشگو و غیبگو مبلغان آموزه های دین نوین جهانی خواهند بود. ارائه نظام ارزشی جدید: مرحله سوم ارائه نظام ارزشی جدید و ساختار نوین به عنوان یک مجموعه واحد و منسجم است که به طور رسمی و فراگیر جایگزین نظام ارزشی پیشین می شود. در این مرحله بر اساس یک تئوری پساساختارگرایانه، لزوما نیازی نیست ساختار پیشین شکسته شود و ساختار ارزشی نوین جایگزین آن گردد، بلکه در صورتی که بتوان نظام ارزشی جدید و محتوای مورد نظر را در همان ساختار قدیم گنجاند، سناریوی موفق تری به انجام رسیده است. آنچه که به مرحله ارائه ساختار نوین مربوط می شود، فیلم هایی هستند که به مخاطب القاء می کند آئینی که در اختیار اوست نمی تواند پاسخگوی نیازها و زُداینده مشکلات باشد، بلکه باید آئینی جدید را جستجو نمود که از بنیان متفاوت است. فیلمهایی چون Avatar (۲۰۰۹)، The Book of Eli (۲۰۱۰) و ۲۰۱۲ (۲۰۰۹) به این مرحله از پروژه دین نوین جهانی تعلق دارند و زمینه پذیرش یک ساختار معرفتی تازه را در اذهان مخاطبان فراهم می سازند. پیاده سازی این ایده در خصوص آموزه های اسلامی بویژه آموزه مهدویت به دهه سوم قرن بیستم باز میگردد. آلیس بیلی اولین باد در سال ۱۹۲۵ بر اساس آموزه های تئوسوفیستی- کابالایی، منجی را در ادیان مختلف از جمله اسلامی همان انکشاف هفتم حلقه های خلقت معرفی کرد که تئوسوفی در ساختاری غیرتوحیدی به توضیح آنها می پردازد. همانطور که گفته شد هرچند این جریان دست کم قریب به یک قرن پشتوانه فکری و مکتوب دارد ولی ظهور رسانه ای و عمومی آن به دهه گذشته بازمیگردد و پس از این گسترده تر و عمیقتر مشاهده خواهد شد.  منبع: آینده روشن

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2393
زمان انتشار: 14 آوریل 2015
| |
امام مهدی: در برابر فتنه‌ها مقاومت کنید

در آیینه روایات

امام مهدی: در برابر فتنه‌ها مقاومت کنید

در برابر فتنه‌هایی که پیش می‌آید و البته عده‌ای در این آزمایش و برخورد با فتنه‌ها هلاک می‌شوند، مقاومت کنید و البته همه اینها از نشانه‌های حرکت و قیام ما هستند.    به گزارش منتظران منجی ؛یا صاحب الزمان (عج)! نمی دانم الآن کجا هستید...این استقرت بک النوی... [امام مهدی(عج): در برابر فتنه‌ها مقاومت کنید، البته همه اینها از نشانه‌های حرکت و قیام ما است] اما می دانم که دل نازنینتان بر مظلومیت شیعیانتان در سراسر دنیا ریش است... نمی دانم تا طلوع خورشید وجود مبارکتان بر دنیای ظلمانی خلایق چقدر مانده ؟ اما می دانم که شما هم به انتظار اذن الهی هستید برای زدودن تمام ناپاکی ها و پلشتی ها از تارَک دین و دنیا. و چه زیباست روزهای آمدنتان که فصل اقتدار شیعه ی مظلوم و مهجور است.کاش آن روز نزدیک باشد...ونراه قریبا. روزی که صدای آسمانی «انا المهدی» شما در گوش زمینیان بپیچد و نحن نقول الحمدلله رب العالمین اللهم انت کشاف الکرب و البلوی(۱) اللهم عجل لولیک الفرج.... نشانه های ظهور در کلام امام مهدی (عج) در برابر فتنه‌هایی که پیش می‌آید و البته عده‌ای در این آزمایش و برخورد با فتنه‌ها هلاک می‌شوند، مقاومت کنید و البته همه اینها از نشانه‌های حرکت و قیام ما هستند. اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علی‌رغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد. ....من ولی خدا هستم، سعادت پویندگان راه حق را تضمین می‌کنم پس سعی کنید اعمال شما طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید. امر قیام ما با اجازه‌ی خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه فایده‌ای ندارد و سودی نبخشد.(۲) مفهوم علائم ظهور علائم در لغت جمع علامت از مادۀ علم است. و مقصود از آن اثرى است که به توسط آن چیزى دانسته مى‌شود، یا چیزى است که در جایى نصب مى‌شود تا مردم به توسط آن هدایت یابند، مثل علم لشکر و نشانه‌هاى راه‌ها و در اصطلاح علم ملاحم وفتن کلمۀ «علائم ظهور» به هراتفاقى که دلالت بر خبر غیبى دارد اطلاق مى‌گردد که قرار است در آینده تحقق یابد، تا آن‌که علامت و نشانۀ وقوع حادثه‌اى دیگر بعد از آن باشد. و در علم ملاحم این عنوان بیشتر اطلاق مى‌گردد بر خبر دادن از علائم ظهور امام مهدى علیه السلام در آخر الزمان که نشانه‌اى بر نزدیک شدن ظهور آن حضرت است، مثل خروج سفیانى در شام و خروج یمانى از یمن و وقوع صیحۀ آسمانى و.... امام صادق علیه السلام به اصل علائم ظهور اشاره کرده و مى‌فرماید: «همانا قبل از ظهور مهدى علائم و نشانه‌هایى است از جانب خداوند براى مؤمنین»(۳) علائم ظهور مسئله علائم ظهور حضرت صاحب الامر-عجل الله تعالى فرجه الشریف-و حوادث و پیشامدهائى که در طول مدت غیبت، و پیش از ظهور مبارک آن حجت مطلق الهى (ارواحنا له الفداء) واقع خواهد شد، از جمله مباحث مهم دینى و مسائل بسیار حساس مذهبى است که از قرون گذشته تاکنون پیوسته مورد توجه عمیق دانشمندان بزرگ اسلام بوده و هست، و بزرگان ما از عصر معصومین علیهم السلام تا به امروز پیرامون آن از جهات مختلفى بحث کرده و کتابهاى فراوانى نوشته‌اند و دربارۀ وقوع آن حوادث و پیشامدها مانند بلاهاى عمومى، گرفتارى مسلمانان در دوران غیبت و نقش ستمکاران در صحنۀ سیاست و زندگى بشر-نظریات گوناگونى ابراز داشته‌اند... بدین لحاظ ... در صدد تقسیم جملۀ «علائم» برآمده و مجموع حوادث و وقایع مربوط به دوران غیبت را به چند قسمت تقسیم نموده‌اند و عقیده دارند که مجموع علامات ظهور بر شش قسم است. قسم اول: علائم حتمیه که البته خواه ناخواه باید واقع شود مانند «خروج دجال» و «سفیانى» و «صیحۀ آسمانى» و این هر «سه» علاماتى است که مقارن با ظهور خواهد بود. قسم دوم: علائم معلقه و شرطیه که این علائم، منوط و مشروط و معلق است به اراده و مشیت خداوند عالم، که اگر ارادۀ خدا به آن تعلق گرفته باشد واقع مى‌شود و اگر خدا نخواهد واقع نخواهد شد و چه‌بسا مى‌شود که به جهت حکمت و مصلحت و مقتضیات و موانعى که خداوند عالمیان مى‌داند واقع نشود، و یا بر اثر طاعات و دعاهاى مردم رفع گردد و یا تغییر داده شود. قسم سوم: علاماتى است که قبلا و در زمانهاى گذشته تاکنون واقع شده و زمان آنها گذشته است، و آنها را علامات واقعه مى‌گویند. قسم چهارم: علاماتى است که تا هنوز واقع نشده و امید مى‌رود که (بعدها) واقع شود، و اینها را علامات غیر واقعه مى‌گویند. قسم پنجم: علاماتى است خاصه، که این علامات، خاص و مختص به وجود پربرکت خود حضرت صاحب الامر علیه السلام است و کسى در این علامات با آن حضرت شریک نیست، و حضرتش به این وسیله مى‌داند که خداوند او را اذن و اجازۀ ظهور داده است، زیرا علم ظهور حضرت را به جز خدا کسى نمى‌داند. و قسم ششم:علاماتى است عامه، که این علامات از براى عامۀ عوام و خاصۀ خواص ظاهر خواهد شد و دانستن آن اختصاص به حضرت ندارد. بلکه براى همه و عامۀ مردم است و هرکس از عوام و خواص، آنها را (کم و بیش در طول مدت عمر خود اگرچه خیلى کوتاه) خواهد دید.(۲) روایات آخرالزمانی از امام‌حسین‌ علیه‌السلام روایت‌ شده‌: "ما دوازده‌ امام‌ داریم‌، اول‌ آنها امیرمؤمنان‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ علیه‌السلام و آخرین‌ آنها نهمین‌ فرزند من‌ است‌، او امام قائم به حق است‌ و خداوند زمین‌ را پس‌ از آن‌ که‌ با "کفر و بی‌ دینی‌ اهلش‌" مرده‌ باشد، به‌ وسیله‌ او زنده‌ می‌کند و هم‌ با وی‌ دین‌ حق‌ اسلام‌ را بر همه‌ ادیان‌ غالب‌ می‌گرداند، هرچند مشرکان‌ نخواهند. او غیبتی‌ دارد که‌ در آن‌ مردم‌ بسیاری‌ از دین‌ بر می‌گردند و گروهی‌دیگر، بر دین‌ِ حق‌ِ اسلام‌ ثابت‌ می‌مانند و اذیت می شوند و به‌ آنها بگویند: اگر راست‌ می‌گویید این وعده [موقع‌ِ ظهور امام‌ زمان‌ شما] چه‌ وقت‌ عملی می‌شود؟ بدانید کسی که در دوران غیبت او، بر آزار و تکذیب صابر باشد مانند مجاهدی است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم مجاهده کرده است.(۵)   ۱- فرازی از دعای ندبه ۲- احتجاج مرحوم طبرسی، ج ۲ ص ۴۹۵ ترجمه جلد ۱۳ بحارالانوار ص ۵۹۷-۵۹۴ ۳- علائم ظهور ف علی اصغر رضوانی ج ۱ ص۱۲۰ ۴- زمینه سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) از دیدگاه روایاتف اسدالله هاشمی شهیدی ج ۱ صص۲۵-۲۴ ۵- کمال الدین و تمام النعمه/ج۱/ص۵۸۴

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 2344
زمان انتشار: 8 آوریل 2015
| |
حاج اسماعیل دولابی و مهدویت

حاج اسماعیل دولابی و مهدویت

سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند. دیدار بعد از چهل سال حاج آقا اسماعیل دولابی می فرماید: شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه بود. بعد از چهل سال ریاضت و عبادت به محضر منور حضرت مهدی صلوات الله علیه مشرف شد. وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد: « شما که سرانجام مرا به محضر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار زودتر مرا می پذیرفتید و من این همه غصه نمی خوردم و عذاب نمی کشیدم؟» حضرت فرمودند: اگر زودتر ما را می دیدید از ما نان و سبزی می خواستی! حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه بخواهی پاسخ حاج اسماعیل دولابی به یک پرسش درباره غیبت امام زمان (عج)  عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح می‌کنند: سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند. بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می‌گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند.  امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی. برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص 30 تعبیر جالب حاج اسماعیل دولابی از غیبت و ظهور امام زمان(عج)   پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم  خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند  ...  یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید  یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند  یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم  اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد،رد تن آقاش را دید از پشت پرده.تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را  می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست  توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم  آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است،ناراحت نمی‌شود  وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد  ما که خنگ بودیم،گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد.او که زرنگ بود و خندیده بود کلی چیز گیرش آمد  زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش  شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش  نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن  خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید  

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 2264
زمان انتشار: 29 مارس 2015
| |
سينما و دنيای پس از رخداد آخرالزمانی

سينما و دنيای پس از رخداد آخرالزمانی

بخشی از فیلم های سینمایی سعی در ترسیم دنیای پس از رخداد آخرالزمانی دارد. معمولاً « دنیای پسارستاخیز » (1) که پس از واقعه برجای مانده است، دارای مشکلات فراوان انسانی است، ویرانی تمام آن را فراگرفته و جهان از جهت تمدن، به سال های پیشین، بازگشت کرده است. انسان های باقی مانده، امید خود را از دست داده اند و داشته های اندک انسانی از دنیای قدیم در معرض تهدید و نابودی قرار دارد. معمولاً فیلم ها خبر از منجی جدیدی برای جهان دارند، تا امید و انسانیت را به میان بازماندگان برگردانند. قسمت آخر مجموعه فیلم های « نابودگر » زمان پس از فاجعه ی انسانی به واسطه ی جنگ اتمی را نشان می دهد که عامل آن ماشین ها بوده اند. دنیای جدید، فضایی هولناک و وحشت بار است. انسان های باقی مانده نیز به بردگی ماشین درآمده اند و فقط عده ی اندکی در گروه مقاومت علیه ماشین ها مبارزه می کنند. آن ها در شهری دور از ماشین ها با سیستم امنیتی بسیار پیشرفته، خواستار ادامه ی حیات و نابودی ماشین ها هستند؛ امری که در داستان فیلم، به زودی محقق نخواهد شد. داستان فیلم « کتاب ایلای » (2) هم در دوره ی پس از فاجعه ی اتمی آخرالزمانی روایت می شود. انسان ها دچار پوچی و سردرگمی شدیدی شده اند و تنها راه نجات آن ها از این وضع، آموزه های انجیل معرفی می شود. فردی که تطبیق زیادی با نگرش موجود در فرقه ی « مورمون » (3) یا « کلیسای عیسی مسیح علیه السلام قدیسانِ آخرالزمان » (4) دارد، (5) و همانند انبیاء در این فرقه، الهامی برای یافتن آخرین نسخه ی انجیل دریافت می کند و در این راه، آن قدر مقاومت می کند تا این نسخه را برای حفظ و تکثیر انبوه به محل نگه داری در غرب ببرد. در این دوران آب و نیازهای اولیه از گران بهاترین چیزها محسوب می شوند و عده ای شرور به دنبال کسب آخرین نسخه ی انجیل برای حکومت بر انسان ها هستند. در گفت و گوی میان شخصیت های فیلم بحثی درباره جنگ آخرالزمانی گذشته به میان می آید، آن ها می گویند انجیل و دین در شروع جنگ نقش داشته اند. سازندگان فیلم قصد دارند دینی بودن جنگ آخرالزمانی را در این بخش فیلم به مخاطب انتقال دهند. نکته ی استثنایی فیلم این است که در دنیای پس از رخداد آخرالزمانی، انجیل و دین، راه گشای مردم است و البته این رویداد در حالی مطرح می شود که قرآن، تورات و کتب دیگر آسمانی در کتابخانه موجود بوده است؛ اما فقط انجیل، راه گشا خواهد بود. فیلم درصدد مقایسه ی ادیان برآمده و نگاهی برتر به شاخه ای از مسیحیت یا همان مورون ها دارد. در فیلم « جاده » اتفاق هولناکی در کره ی زمین رخ داده است و اکثر انسان ها و موجودات زنده نابود شده اند. کمبود غذا و امکانات غوغا کرده و گروهی از انسان ها به آدم خواری روی آورده اند و انسان های باقی مانده برای ادامه ی حیات تلاش می کنند. در این میان، کودکی وجود دارد که بنا است روزی انسان ها را از این وضعیت نجات دهد و حیات انسانی را تداوم بخشد. جهان در فیلم « چیزهای آینده » پس از ایجاد جنگ جهانی جدید و شیوع بیماری مهلک، عرصه ی دیکتاتوری فردی ظالم می شود. در فیلم « چالش: آخرین شاگرد » پس از جنگی عظیم و مرگبار در سال 2045 م دنیای جدید، محلی برای جولان گروهی تبه کار و سلطه جو می شود. در این فیلم، دنیای پس از وقوع حادثه، شبیه دنیایی در قرن های پیشین شده است و انسان ها به زندگی بدوی نزدیک شده اند. در فیلم های « پنج » و « دنیا، جسم و شیطان » پس از بروز جنگ اتمی، عده ای کم تر از تعداد انگشتان یک دست، زنده مانده اند؛ دنیای جدید، مکانی برای بروز مشکلات میان همین افراد معدود است که در تعامل با همدیگر با آن رو به رو هستند. در فیلم « آخرین نبرد » داستان پس از فاجعه ای عظیم روایت می شود و فقط گروه های اندکی از انسان ها زنده مانده اند. نبود آب، یکی از مشکلات اصلی در این دوره است و همان آب اندک را گروهی سلطه جو و شریر برای سلطه بر انسان ها کنترل می کنند. در این فیلم، تمدن انسانی به کلی نابود شده و انسان ها به شکل بدوی برگشته اند. در فیلم « دنیای آب » تمام سطح زمین را آب فرا گرفته است و مشابه نمونه های یاد شده کمبود منابع و غذا و تجاوز گروه های سلطه جو دیده می شود. در فیلم « پستچی » داستان در سال 2013 م پس از جنگی عظیم روایت می شود که مردم زیادی نابود یا پراکنده شده اند و هیچ دولت مرکزی وجود ندارد. برخی گروه های تبه کار در پی استثمار مردم اند و امیدی در میان مردم وجود ندارد. در فیلم « تعادل » (6) پس از وقوع جنگ جهانی سوم و تلفات انسانی، رهبری از میان انسان های باقی مانده ظهور می کند که خواستار پیش گیری وقوع حادثه ای جدید است. برای رسیدن به این هدف، انسان های باقی مانده ملزم به استفاده ی دارویی هستند که احساسات انسانی را سرکوب می کند. افزون بر آن هر مسئله تداعی کننده ی خشونت، حتی اگر یکی از مهم ترین آثار هنری باشد، نابود می شود. به علت سرکوب احساسات انسانی، مشکلات فراوان روحی و شخصیتی برای انسان ها ایجاد شده که نشان از بحرانی نو برای دنیای جدید دارد. در فیلم « جیسن ایکس » افرادی که در سال 2455 م بعد از حادثه ی آخرالزمانی بیدار می شوند، جهانی خالی از انسان را می بینند. در انیمیشن « نهایت خیال: ارواح درون » بیش تر انسان ها از بین رفته اند و انسان ها در شهری حفاظت شده زندگی می کنند. در فیلم « آزمون » (7) ویروسی در جهان منتشر شده که علایم بسیار ناگواری دارد و بیماران برای زنده ماندن از داروی مخصوصی استفاده می کنند تا دچار تشنج نشوند. دوران پس از واقعه ی آخرالزمانی، مضمون اصلی انیمیشن « نُه » را نیز تشکیل می دهد. انیمیشن زمانی پس از جنگ عظیم میان انسان ها و ماشین ها را نشان می دهد. همه ی انسان ها نابود شده اند و تنها نُه عروسک ساخته ی یک دانشمند، بازماندگان این دوره محسوب می شوند که با شیطانی روباتیک مبارزه می کنند. دانشمند سازنده ی عروسک ها در ابتدای انیمیشن می گوید: « جست و جوی ما به سمت تکنولوژی فقط باعث شد سریع تر به سمت نابودی حرکت کنیم. دنیای ما در حال رسیدن به پایان است؛ اما باید زندگی ادامه پیدا کند ». این دانشمند روح خود را در این عروسک ها به نُه بخش تقسیم می کند که شبیه نظریه ی « سفیروت » (8) در عرفان یهودی یا کابالا است. (9) « تیم برتن » (10) کارگردان معروف سینما که تهیه کننده این انیمیشن بوده، در مراسم افتتاحیه ی انیمیشن، این اثر را بهترین انیمیشن درباره آخرالزمان خواند. او در پاسخ به این که چرا به سراغ یک موضوع آخرالزمانی رفته، به کنایه و طعنه درباره خیل فیلم هایی که به آخرالزمان و مسئله منجی می پردازند، گفته است: « ... یک میلیون فیلم درباره آخرالزمان ساخته شده؛ ولی این از همه ی آن ها بهتر است ». (11) در فیلم « روز قیامت » پس از واقعه ی آخرالزمان دو گروه در منطقه ی قرنطینه شده، درمان را یافته و نجات یافته اند. هر دو گروه انسانیت را به کلی فراموش کرده اند و خشونت و هرج و مرج در دو قالب سنتی و مدرن در این دو گروه دیده می شود. تفریح گروه سنتی، مسابقه هایی همچون گلادیاتورها است. گروه مدرن هم ظاهری آنارشیستی و شبیه شیطان پرستان دارند، آدم می خورند و بدترین کارهای ممکن را برای گذران زندگی انجام می دهند. این وضعِ دنیایی است که پس از بروز واقعه، برجای مانده است. در فیلم « ایان فلاکس » نود و نه درصد مردم در سال 2011 م بر اثر یک ویروس کشته می شوند و تنها پنج میلیون نفر در آخرین شهر جهان به نام « برگنا » تحت سلطه ی خاندانی دیکتاتور زندگی می کنند. در این فیلم ها پس از رخداد آخرالزمانی گویا تازه بحران آغاز می شود و بحران فیزیکی و جسمی، جای خودش را به بحران انسانی و روانی می دهد. شاید بتوان این فیلم ها را راوی دورانی قبل از واقعه ی اصلی دانست، با این توضیح که واقعه ی اصلی هنوز رخ نداده است. اگر بتوان این فرض را درباره فیلم ها درست دانست، نوعی به تصویر کشیدن بلای آخرالزمانی هستند؛ اما از عموم نشانه های موجود در فیلم امر دیگری برمی آید که ابتدا اشاره شد. در هر صورت واقعه ی آخرالزمانی در این فیلم ها فقط پایان یک دوره ی زمانی و شروع دوره ای دیگر است که هر دو دوره در پایان به واقعه ای آخرالزمانی می رسد. اگر این دوره های زمانی سلسله وار ادامه یابند، قطعاً با مضمون ادیان در تضادند؛ زیرا باید دورانی جدید در پس این وقایع به عنوان دوران طلایی انسانی باشد که وعده ی آن در همه ی ادیان آمده است. در دین اسلام و مذهب شیعه بر اساس منابع دینی، دنیایی ورای حادثه ی آخرالزمانی تصویر شده است که با ظهور منجی موعود محقق خواهد شد. پس از وقوع بحران ها و اتفاقات عظیم، دورانی طلایی پدید خواهد آمد که محورهای ذیل به عنوان ویژگی های آن بیان شده است: 1. برتری و استقرار حکومت فراگیر جهانی حق؛ 2. نابودی همه دولت های باطل؛ 3. استقرار و گسترش عدالت و قسط؛ 4. فراگیری صلح و امنیت؛ 5. ریشه کنی جنگ ها، ستم ها،‌ تبعیض ها، بی عدالتی ها و استثمارها؛ 6. رفع اختلاف ها و فتنه ها؛ 7. تعالی و تکامل جامعه از لحاظ اخلاقی، دینی و فرهنگی؛ 8. حاکمیت فضیلت ها و خیرات در جامعه؛ 9. تحقق معنویت و عقلانیت؛ 10. گسترش و فراگیری دین اسلام؛ 11. حاکمیت توحید و یکتاپرستی؛ 12. جلب رضایت و خشنودی جهانیان؛ 13. گسترش پیشرفت و ترقی؛ 14. ایجاد آرامش و گشایش برای انسان ها؛ 15. ریشه کن شدن بیماری ها و ناتوانی ها؛ 16. فراوانی نعمت ها و برکت ها؛ 17. بی نیازی انسان ها؛ 18. آبادانی و سرسبزی جهان؛ 19. فراوانی آب ها و محصولات؛ 20. تقسیم مساوی ثروت ها. و بسیاری از خصوصیاتی که جهانی آرمانی در پی آن محقق خواهد شد. (12) پی‌نوشت‌ها: 1. Post - Apocalyptic. 2. The Book of Eli. 3. Mormon. 4. The Church of Jesus Christ of Latter - day Saints. 5. ر.ک: توفیقی، فاطمه، کلیسای مورمون، هفت آسمان، شماره ی 16، صص 177-192. 6. Equilibrium. 7. Exam. 8. Sephirot. 9. ر.ک: پایگاه اینترنتی دانش نامه ی آزاد ویکی پدیا، مدخل « سفیروت ». 10. Tim Burton. 11. مستغاثی، سعید، شوالیه های معبد تیم برتن، فیلم نگار، شماره ی 85، ص 30. 12. ر.ک: کارگر، رحیم، آینده ی جهان ( دولت و سیاست در اندیشه ی مهدویت )، صص 355-376؛ خادمی شیرازی، محمد، جهان بعد از ظهور یا فروغ بی نهایت، صص 9-12. منبع مقاله : امین خندقی، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آینده گرایی سینمایی، (بررسی و تحلیل بیش از پانصد فیلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 2194
زمان انتشار: 9 فوریه 2019
| |
روش های تبلیغی حضرت زهرا(س) در دفاع از ولایت

روش های تبلیغی حضرت زهرا(س) در دفاع از ولایت

امروزه که دنیا ماشینی شده و بی ‌هویتی و از خود بیگانگی، نسل جوان را به شدت تهدید می کند؛ گسترش فرهنگ فاطمی و الگو گرفتن از ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا(س) به خصوص شیوة تبلیغی ایشان، ضروری به نظر می رسد. درباره حضرت زهرا(س) کتاب‌های فراوان و مقالات متعددی ارائه شده است، اما این تلاش‌ها کافی نیست و ضرورت دارد که تمامی ابعاد زندگی حضرت را مورد مطالعه قرار دهیم. یکی از مواردی که بررسی آن بسیار ضروری می‌باشد، بحث روش تبلیغ آن حضرت در دفاع از ولایت است. باید دید روش تبلیغ حضرت زهرا(س)، چگونه بوده است که همة ائمه: فرزندان خود را به حفظ خطبة فدکیه سفارش می‌کردند؟! چیستی تبلیغ تبلیغ، به معنای رسانیدن عقاید دینی یا غیر آن‌ها با وسایل ممکنه و کشاندن افراد به راهی است که تبلیغ کننده قصد دارد. به طورکلی تبلیغ، عبارت است از رساندن پیام به گیرنده از طریق برقراری ارتباط, به منظور ایجاد تغییر و دگرگونی در بینش, رفتار و کردار او. در تمدن امروز نیز به مجموعه‌ای از شگردها و شیوه‌های تأثیرگذار روانی و انفعالی گفته می‌شود. تبلیغات یا پروگاندا (propaganda) از ریشه لاتین و به معنای ترویج امیال, ایجاد نظر خوب یا بد نسبت به شخص, سازمان, مذهب, عقیده و یا چیز دیگر, از طریق تحت تأثیر قراردادن افکار و عقاید مردم می‌باشد. امام خمینی(قدس ره) در تعریف تبلیغ می‌فرماید: <تبلیغات که همان شناساندن خوبی ها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدی‌ها و نشان دادن راه گریز از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است>. مقام معظم رهبری نیز در تعریف این مقوله می‌فرماید: <تبلیغ در اسلام، به معنای رساندن حقایق و معارف اسلامی و دعوت و تشویق مردم به رعایت و اطاعت از فرامین الهی و تأسی به سیره انبیا و ائمه اطهار: به کار رفته است. آنچه ما به آن اعتقاد داریم، معنای واقعی تبلیغ است؛ یعنی رسانیدن حقایق و واقعیت‌ها به گوش مردم جهان است>. همان طور که از تعریف واژة تبلیغ مشخص است، هر انسانی برای هدف و مقصد خاص خود روشی به کار می گیرد تا بتواند به هدفش جامة عمل بپوشاند. برای تبلیغ موفق، مبلغان و اهل فن دستورالعمل‌هایی ارائه داده اند تا افراد بهتر بتوانند منظور خود را به مخاطبین تفهیم نمایند. از جمله شرایطی که به موفقیت مبلغ کمک می کند و ائمة اطهار: نیز به آن سفارش نموده اند، <آغاز کلام با بسم الله، استناد به قرآن، استناد به سنت، استفاده از تمثیل، استفاده از تاریخ، سخن گفتن از روی علم، در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی، رسا و قابل فهم بودن کلام مبلغ، داشتن فصاحت و بلاغت و درک استعداد و بسیاری از سفارشاتی است که به طور قطع می تواند مانند چراغی؛ راه مبلغین اسلام را روشن نماید. نیم‌ نگاهی خطبة فدکیة حضرت فاطمه زهرا(س)، بیانگر آن است که آن بانوی بزرگوار مانند پدر بزرگوارشان تمام شرایط یک مبلّغ موفق را رعایت نمود که خطبة حضرت این‌گونه جاودانه شد، آن‌گونه که ائمه هدی:به فرزندان خود دستور می‌دادند آن را حفظ کنند. تدابیر حضرت زهرا(س) در حمایت از ولایت 1. بهترین مکان برای یک حرکت انقلابی که تأثیری ماندگار در تاریخ داشته باشد، انتخاب مکان مناسبی که برای مردم دارای اهمیت باشد، بسیار مهم است. حضرت زهرا(س) که در دامان نبوت پرورش یافته بود، به این مطلب کاملاً آگاه بود؛ از این ‌رو مسجد پیامبر(ص) را برای شروع حرکت انقلابی خود آغاز نمود. مسجد پیامبر(ص) در آن روز مناسب ترین نقطه، برای یک حرکت حق طلبانه و مرکز بزرگ اسلامی و جایگاه گردآمدن مردم بود. 2. مناسب‌ترین زمان برای تأثیرگذاری سخن بر مخاطب، زمان نیز باید مناسب باشد. اگر مخاطب آمادگی شنیدن نداشته باشد، سخنرانی بی‌فایده خواهد بود. حضرت زهرا(س) نیز به خوبی به این موضوع واقف و زمانی که مسجد پیامبرا(ص)آکنده از توده‌های مختلف مردم اعم سران مهاجر و انصار بود، در آنجا حضور پیدا کرد. 3. اقدام به صورت راهپیمایی اعتراض‌آمیز آن بانوی فرزانه به تنهایی به سوی مسجد پیامبر(ص) حرکت نکرد؛ بلکه تدبیری اندیشید که گروهی از بانوان آگاه، برجسته، آزادی‌خواه و مخالف بیداد، به همراه او حرکت کردند و آن بزرگ پرچم دار آزادی و آزادگی در حلقة آنان باشکوه و عظمت وصف‌ناپذیر که نشانگر راهپیمایی اعتراض‌آمیز بانوان آزادی‌خواه و نواندیش و مخالف چرخش واپسگرایانة "سقیفه" بود، قرار گرفت. 4. انتخاب مکان مناسب برای استقرار از عبدالله بن حسن نقل است: وقتی ابوبکر و عمر برای منع حضرت زهرا(س) از دستیابی به فدک همدست شدند، حضرت از آن جریان مطلع شد؛ سپس مقنعه بر سر کشیده و پارچه‏ای بر سر انداخت و با چند تن از اطرافیان و زنان قوم خود به سوی مجلس ابوبکر حرکت فرمود و با کمال طمأنینه و آرامش و همچون رسول‌خدا(ص) راه می‏رفت. چون وارد مسجد شد، ابوبکر با گروهی از جماعت مهاجر و انصار نشسته بودند. پس پرده‏ای زدند و آن حضرت در پشت آن پرده جلوس فرمود. ناله‏ای جانسوز کشید و این ناله همگان را به خروش آورد. صدای شیون از مردم بلند شد، به گونه‏ای که مسجد را به لرزه انداخت. قدری مکث کرد تا مردم آرام شدند، آن‌گاه روی سخن به ابوبکر کرده و خطبه ایراد نمود. 5. سخنرانی آن حضرت در اجتماع مهاجر و انصار مهم‌ترین و صریح‌ترین اصل تبلیغی حضرت فاطمه3، موضع‌گیری ایشان در دفاع از ولایت و امامت حضرت علی(ع) بود. خطبه حماسی و پرشوری را که حضرت، در مسجد رسول‌خدا(ص) در اجتماع مهاجر و انصار ایراد فرمود و به خطبه فدکیه شهرت یافت، می‌توان یک دوره معارف اسلامی دانست که اهل بیت: در طول تاریخ به این خطبه توجه خاص داشتند و آن را به فرزندان خود تعلیم می دادند. علامه شرف‌الدین می‌گوید: <اهمیت این خطبه چنان است که اهل بیت:، فرزندان خویش را ملزم به حفظ آن می‌نمودند، آن‌گونه که آن‌ها را به حفظ قرآن دستور می‌دادند. این خطبه شاهد گویایی بر احتجاج به امامت امام علی(ع) می‌باشد>. 6. مراجعه حضرت زهرا(س) به خانه‌های انصار حضرت زهرا(س) در مبارزه‌ای که علیه خلیفه آغاز نموده بود، از هیچ تلاشی در حمایت از حریم ولایت و امامت دریغ ننمود و از راه‌های مختلف به مبارزة خویش ادامه داد. حضرت هیچ‌گاه به سخنان و موضع‌گیری‌های خود در دفاع از امام علی(ع)، رنگ عاطفی نداده است و در هیچ جایی از سخنان حضرت این نکته را نمی‌توان یافت که حضرت از امام علی(ع) به این جهت که همسرش بود، دفاع نموده باشد؛ بلکه ایشان امام علی(ع) را مولا و رهبر خود می‌دانست و از شایستگی‌های امام سخن به میان می‌آورد. حضرت زهرا(س)، در ادامه مبارزات سیاسی خویش در دفاع از حریم امامت و ولایت حضرت علی(ع) و برای اتمام حجت تصمیم گرفت به خانه‌های انصار برود و برای امام بیعت بگیرد. ابن‌قتیبه می‌نویسد: <حضرت علی(ع)، شب‌ها حضرت زهرا(س) را بر چهارپایی سوار می‌کرد و به خانه‌های انصار می‌برد و از آنان یاری می‌طلبید. آنان در جواب می‌گفتند: "ای دختر رسول‌خدا(ص)! کار از کار گذشته است و ما با این مرد (ابی‌بکر) بیعت نموده‌ایم. اگر همسر و پسر عموی تو پیش از این مرد نزد ما می‌آمد و از ما بیعت می‌خواست، ما کسی غیر او را انتخاب نمی‌کردیم". امام علی(ع) در جواب آنان می‌فرمود: "آیا من پیکر رسول‌خدا(ص) را در خانه‌اش روی زمین می‌گذاشتم و دفن نکرده به دنبال حکومت، به نزاع و دعوا برمی‌خاستم؟". حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها، در تأیید امام(ع) می‌فرمود: "ابوالحسن کاری غیر از آنچه سزاوار و مناسب او بود، انجام نداد. آنان نیز کاری کردند که حسابشان با خداست و خداوند از آنان بازخواست خواهد نمود">. حضرت زهرا(س)، با صراحت اعلام داشت که پدرم، در غدیر خم علی(ع) را به عنوان خلیفه و جانشینش معرفی نمود و امروز که بیعت با ابو‌بکر را بهانه قرار می‌دهید، عذر بدتر از گناه می‌باشد و هرگز از شما پذیرفته نیست. همچنان‌که وقتی حضرت زهرا(س)، در سخنان خویش در مسجد رسول خدا(ص) حاضران را مورد خطاب قرار داد و شرایط موجود در جامعه را که به نوعی از غصب فدک آغاز شده و با غصب خلافت و ولایت امام علی(ع)، به انحرافی بزرگ و سنگین در جامعه اسلامی پس از رحلت رسول خدا(ص) تبدیل شده بود، به زیر سؤال برد و به آنان فرمود: <ای گروه مردان جوان، ای بازوان اسلام! این چشم‌پوشی چیست که در حق من روا می‌دارید؟ چرا چنین خواب و بی‌خبری نسبت به ستمی که بر من وارد شده، از خود نشان می‌دهید؟... شما توان آن را دارید که خواسته‌ام را برآورده سازید و آنچه در نظر دارم، انجام دهید... . ای وای، ای فرزندان قبیله! آیا میراث پدرم به یغما رود، در حالی که شما مرا می‌بینید و صدای مرا می‌شنوید؟ آغاز و فرجام کار به شما برمی‌گردد و زمام امور در دست شما می‌باشد. شما هر نوع توان حمایت از من دارید. اینک چرا فریاد ستمدیده را می‌شنوید و پاسخ نمی‌گویید و به داد او نمی‌رسید؟ شما که به جنگجویی معروف بودید و به خیر و صلاح مشهور هستید>. باید توجه کرد که چه چیز پس از درگذشت رسول‌خدا(ص) در جامعة اسلامی به وجود آمد که تنها یادگار رسول‌خدا(ص) این‌گونه فریاد برآورد و از انحرافی که در جامعة اسلامی به وجود آمده بود، هشدار داد، آن را مخالف قرآن دانست و مردم را به بازگشت به اسلام اصیل و سنت ناب نبوی فرا خواند. 7. اعتراض در قالب حزن و اندوه حضرت زهرا(س) در ادامة مبارزات خویش علیه خلیفه و به حمایت از امام علی(ع)، این بار از طریق حزن و اندوه علیه وضعیت موجود قیام کرد و از این طریق اهداف خویش را دنبال نمود تا شاید با ناله‌های جانکاه خویش روح و احساس مرده‌ امت اسلامی را جان تازه بخشد و وجدان خفته‌ آنان را بیدار سازد. او آنچنان ناله از دل برمی‌کشید و اشک می‌ریخت که او را یکی از بکائین (بسیار گریه‌کنندگان) شمرده‌اند. مهم‌ترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام را ناراحت می‌ساخت، این بود که می‌دید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی و طریق مستقیم دیانت منحرف شده و در راهی افتاده است که پراکندگی و بدبختی از نتایج حتمی آن می‌باشد. ایشان پیشرفت‌های سریع اسلام را دیده بود و انتظار داشت که به همان رویه پیشرفت کند و در مدت کوتاهی کفر و بت‌پرستی را از بین ببرد و دستگاه ظلم و بیدادگری را برچیند، ولی با غصب خلافت، پیشرفت و شکوفایی امت پیامبر(ص) متوقف شد. حضرت زهرا(س) آن چنان گریه می‌کرد که مردم مدینه به امام علی(ع) شکایت کردند و گفتند: <گریه‌ها و ناله‌های زهرا(س) آرامش را از ما سلب نموده است> و پیام دادند که امام علی(ع) او را از گریه باز دارد و یا در طول شبانه روز یک نوبت گریه کند. امام علی(ع) پیام مردم را به حضرت زهرا(س) رساند، ولی آن حضرت فرمود: <من به زودی از جمع اینان خواهم رفت. سوگند به خدا! به ناله‌هایم ادامه خواهم داد تا به پدرم ملحق گردم>. تاریخ نشان نداده است که گریه‌های زهرا(س) باعث آزار و اذیت چه کسانی شده است، ولی به یقین باعث آزار آنانی که خلافت و ولایت را غصب نموده بودند، شده بود؛ زیرا آنان بودند که نمی‌توانستند حرکات آن حضرت را تحمل کنند، به ویژه اینکه حضرت زهرا(س) دست به افشاگری می‌زد. سید جعفر عاملی می‌نویسد: <حضور فاطمه س در چند متری مسجد رسول خدا(ص) هیئت حاکمه را زجر می‌داد، به این جهت حاکمان او را از گریه منع کردند>. محمودبن لبید می‌گوید: <حضرت زهرا(س) پس از رحلت رسول‌خدا(ص)، بر مزار عمویش حضرت حمزه می‌آمد و گریه می‌کرد. در یکی از روزها گذرم به مزار شهدای احد افتاد، فاطمه3 را دیدم که به شدت گریه می‌کرد. صبر کردم تا آرام گیرد. جلو رفتم و بعد از سلام عرض نمودم: بانوی من گریه‌های شما رگ‌های قلبم را پاره می‌سازد... . سپس گفتم: بانوی من دوست دارم مسأله‌ای را از شما سؤال نمایم. فرمود: بپرس. گفتم: آیا رسول‌خدا(ص) در زمان حیاتش بر امامت امام علی(ع) تصریح نموده بودند؟ فرمود: وا عجبا! آیا داستان غدیر خم را فراموش نموده‌اید؟ عرض کردم: غدیر خم را می‌دانم، ولی می‌خواهم بدانم رسول‌خدا(ص) به شما در این‌باره چه فرموده است؟ فرمود: خداوند گواه است که رسول‌خدا(ص) به من فرمود، بعد از من، علی(ع) رهبر و امام شما و پس از او، دو فرزندش حسن(ع) و حسین(ع) و نه تن از صلب حسین(ع) امام و رهبر شما می‌باشند و اگر از آنان پیروی نمایید، هدایت می‌شوید و اگر با آنان مخالفت ورزید، دامنة اختلاف تا روز قیامت در بین شما خواهد بود. سپس فرمود: به خدا سوگند! اگر می‌گذاشتند که حق بر محور خود بچرخد و آن را برای اهلش باقی می‌گذاشتند و از خاندان رسول‌خدا(ص) پیروی می‌کردند، هیچ‌گاه دو نفر دربارة خدا با یکدیگر مخالفت نمی‌کردند. آیندگان از گذشتگان آن را به ارث می‌بردند و گذشتگان برای آیندگان خود می‌گذاشتند تا اینکه قائم ما که نهمین فرزند حسین(ع) است، قیام کند. اما اینان کسانی را که خداوند مؤخر دانسته، مقدم داشته و آن‌که را خداوند پیشوا قرار داده، کنار زده‌اند. اینان بعد از رسول خدا(ص) بر طبق هوا و هوس و افکار خود عمل کردند، نفرین بر آنان>. بیت‌الاحزان بیرون کشاندن حضرت فاطمه س از خانه‌اش به بیت‌الاحزان، نه تنها به نفع خلیفه و دستیارانش تمام نشد؛ بلکه باعث وبال حکومت گردید. آن‌ها می‌خواستند حضرت زهرا(س) را از مسجد رسول‌خدا(ص) که محل تجمع مردم بود، دور سازند؛ ولی با این کار سند دیگری بر مظلومیت حضرت زهرا(س) افزودند؛ زیرا مردم می‌دیدند که عده‌ای که خود را از پیروان آنان می‌دانند و به نبوت پدرش اعتراف دارند، ظلم و ستمگری‌شان به جایی رسیده است که نزدیک‌ترین مردم به رسول‌خدا(ص) یعنی دخترش را که عواطف زنانه خود را دارد، در فشار قرار دادند و او را از اظهار حزن و اندوه در فراق پدرش باز داشتند که مبادا حضرت زهرا(س) از ظلمی که بر او روا داشته‌اند، با صدای بلند سخن بگوید. ولی صدیقة طاهره3 به رغم هیئت حاکمه، به اعتراض خویش در قالب حزن و اندوه ادامه داد و از خانه‌اش به بقیع در زیر درختچه‌ای مأوی گزید. هنگامی که آن درخت را قطع نمودند، امام علی(ع) سایبانی به نام بیت‌الاحزان ساخت و حضرت زهرا(س) در آنجا قرار گرفت. 8 . سخنان حماسی حضرت زهرا(س) در جمع زنان مدینه حضرت صدیقه طاهره همچنان به تبلیغات خود ادامه داد. او از هر فرصت برای باز گرداندن امامت و ولایت به جایگاه اصلی و واقعی آن تلاش نمود تا اینکه بر اثر دردها و رنج‌های جسمی و روحی که بر او وارد آمده بود، بیمار گردید و در بستر افتاد؛ در عین حال دست از مبارزه برنداشت. وقتی خبر بیماری حضرت زهرا(س) به گوش زنان مدینه رسید، به عیادت آن حضرت آمدند. سیدکاظم قزوینی می‌نویسد: <به درستی روشن نیست که انگیزه زنان مدینه از عیادت زهرا(س) چه بوده است؟ آیا با اشاره مردان خویش به عیادت حضرت زهرا(س) آمده بودند؟ یا از ظلمی که بر دختر رسول‌خدا(ص) شده بود، ناراحت بودند و آمده بودند تا دردهای دل خویش را تسکین دهند؟ و یا فضای سیاسی آن‌ها را وادار ساخته بود که میان حضرت زهرا(س) و هیئت حاکم ارتباط به وجود آورند؟>. حضرت زهرا(س) از فرصت به دست آمده استفاده نموده به افشاگری پرداخت و در حالی که بیمار بود، خطبة غرایی ایراد نمودند. این خطبه از بهترین موضع‌گیری‌های آن حضرت در دفاع از حریم ولایت و امامت می‌باشد که حضرت اهداف و آرمان سیاسی خویش را نسبت به آینده امت پس از رسول خدا(ص) بیان داشت. تاریخ‌نویسان شیعه و اهل سنّت این خطبه را از آن حضرت روایت نموده‌اند. سویدبن غفلة می‌گوید: <چون حضرت زهرا(س) در بستر بیماری قرار گرفته بود، زنان مهاجر و انصار به عیادت او آمدند و از بیماری حضرت سؤال کردند. آن حضرت اعتراض خویش را از وضعیت موجود این‌گونه ابراز داشت: "به خدا سوگند! شب را به صبح رساندم، در حالی که از دنیای شما کراهت دارم و بیزارم. بر مردان شما خمشناکم. آنان را پس از اینکه امتحان نمودم، به دور انداختم؛ پس چه زشت است کندی و سستی پس از تیزی و چه بد است، بازی پس از جدیت">. بنابراین آنچه از مشی سیاسی حضرت زهرا(س) و با توجه به شرایط آن روز جامعه اسلامی می‌توان برداشت نمود، به این شرح است: 1. حضرت نقش آنان را در وضعیت موجود گوشزد نمود؛ زیرا آنان به گونه‌ای خویش را بی‌تقصیر می‌دانستند و اظهار می‌کردند که اگر امام علی(ع) پیش از ابو‌بکر به سراغ آنان می‌آمد، با او بیعت می‌نمودند. 2. حضرت به نقش تعیین کننده توده‌ها در صلاح و فساد دولت‌ها اشاره نمود و بیان داشت، اینکه امروز امامت و رهبری به وسیلة عده ای از مسیر خودش خارج و به انحراف کشیده شده است، مردم نیز در آن سهیم هستند. 3. بازگشت به جایگاه حقیقی و واقعی آن، نیازمند یاری و تلاش مردم می‌باشد و تا مردم نخواهند، وضعیت موجود ادامه خواهد داشت. حضرت در این سخنان به نکات مهم سیاسی اشاره نمود و دیدگاه خویش را نسبت به آنان بیان کرد. جالب اینکه حضرت با این، سخنان و مطالب پیشین خود را که در مسجد رسول‌خدا(ص) ایراد کرده بود، تکمیل نمود. طاهره محقق منبع: ماهنامه نامه آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2169
زمان انتشار: 8 مارس 2015
| |
شباهت‌های حضرت مهدی (عج) باحضرت زهرا (س)

حضرت مهدی(عج) ادامه حضرت زهرا(س) و آیینه تمام نمای اوست، اهداف حضرت مهدی(عج) اهداف حضرت فاطمه(س) و راه او، راه آن حضرت است،

شباهت‌های حضرت مهدی (عج) باحضرت زهرا (س)

حضرت علی(ع) در ترسیم مظلومیت همسرش فرمود: فاطمه دختر پیامبر(ص) همواره ستمدیده و از حق خود محروم بود و درباره غربت فرزندش مهدی(عج) نیز می‌­فرماید: صاحب این امر، همان رانده‌شده دور شده یگانه و تنهاست. حضرت مهدی(عج) ادامه حضرت زهرا(س) و آیینه تمام نمای اوست، اهداف حضرت مهدی(عج) اهداف حضرت فاطمه(س) و راه او، راه آن حضرت است، حجت‌الاسلام علی مصلحی از کارشناسان مرکز تخصصی مهدویت در این رابطه می‌نویسد: حضرت مهدی(عج) از فرزندان فاطمه(س) به شمار می‌رود، در روایت(۱)، فاطمه(س) رحمت جهانیان خوانده شده است، فاطمه(س) با نام مهدی(عج) شاد می­‌شد و با یاد او خود را تسلّی می­‌داد، بدون مهدی(عج) تحمل شهادت حسین(ع) بر فاطمه سنگین بود، فاطمه(س) به چنین فرزندی می‌بالد و مهدی(عج) بر چنین مادری فخر می‌فروشد. بین این دو بزرگوار ارتباطی ویژه و مشابهت‌هایی وجود دارد که ابتدا به برخی از ارتباط­‌ها سپس به برخی تشابه­‌ها اشاره می‌کنیم: ۱٫ حضرت مهدی(عج) فرزند حضرت فاطمه(س) از مواردی که امامیه و غیر امامیه قبول دارند، این است که حضرت مهدی(عج) از فرزندان حضرت زهرا(س) است، در این زمینه، روایات فراوانی داریم که به یک نمونه اشاره می‌کنیم، پیامبر اعظم(ص) در روایت زیبایی، دخت گرامی خود را به مهدی(عج) بشارت می‌دهد و می­‌فرماید: بشارت بر تو که مهدی از نسل تو است.(۲) ۲٫ یاد مهدی(عج) تسلی دهنده خاطر حضرت زهرا(س) هنگامی که پیامبر(ص) در بستر مرگ بود و حضرت زهرا(س) حال پدر را مشاهده کرد، گریست و کم کم صدایش بلند شد، پیامبر(ص) سربلند کرد و علت را جویا شد، حضرت زهرا(س) عرض کرد: بعد از شما از تباهی و ضایع شدن دین و عترت می‌ترسم، اینجا بود که او را دلداری و تسلای خاطر داد به اینکه مهدی امت از نسل تو ظهور می‌کند و ریشه گمراهی را می­‌کَنَد.(۳). ۳٫ فاطمه(س) الگوی مهدی(ع) الگوسازی و شناساندن الگوی مناسب ازجمله روش‌­های اسلام برای ارائه برنامه زندگی و ارشاد به کمالات و مقام­‌های معنوی است، خداوند متعالی، پیامبر(ص) و حضرت ابراهیم(ع) و پیروان واقعی او را الگو معرفی می‌کند.(۴). در حدیث زیبایی، امام زمان(عج) مادر خود را الگوی نیکو معرفی می‌کند: «فِی ابْنَهِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لِی أُسْوَهٌ حَسَنَه»(۵) برخی تشابه­‌های این دو بزرگوار ۱٫ حضرت زهرا(س) سرور زنان دو عالم و حضرت مهدی(عج) سرور خلق دو عالم است، پیامبر(ص) فرمود: دخترم فاطمه(س) سرور زنان عالم از اولین و آخرین است(۶) و امام رضا(ع) لقب سید خلق را به فرزند گرامی­‌اش حضرت مهدی(ع) داد.(۷) ۲- حضرت زهرا(س) طاهره و پاک و حضرت مهدی(عج) طاهر است طاهره و طاهر لقبی است که پیامبر اعظم(ص) به دخترش فاطمه(س) و به فرزندش حضرت مهدی(عج) داد، پیامبر(ص) فرمود: آیا نمی‌دانی که دخترم پاک و پاکیزه است(۸) و فرمود: خداوند در صلب امام عسکری(ع) نطفه‌ای مبارک، پاک و پاکیزه تعبیه کرد.(۹). ۳- هر دو وجود مبارک هستند از القابی که حضرت زهرا(س) دارد، مبارکه و از القاب حضرت مهدی(عج) مبارک است و هر دو وجود باعث خیر و برکت هستند. ۴- در بسیاری از القاب دیگر نیز با هم تشابه دارند او زکیه هست و او زکی او طیبه هست و او طیب او مطهره هست و او مطهر او تقیه هست و او تقی او نقیه هست و او نقی او محدثه هست و او محدث او منصوره هست و او منصور او صدیقه هست و او صادق المقال (راست گفتار) او صابره هست و او صابر او معصومه هست و او معصوم او نور اهل آسمان هست و او نور اهل زمین او شفیعه قیامت هست او شفیع قیامت هر دو، ستاره درخشان و کوکب دری هستند هر دو، غوث و فریادرس هستند هر دو، عنایت خاصی به زوار امام حسین(ع) دارند هر دو در دنیا زهد دارند هر دو از عابدان زمانه هستند هر دو با انحراف­‌ها و بدعت­‌ها مبارزه می‌کنند هر دو، غم‌خوار مسلمانان به ویژه شیعیان هستند هر دو در ایثار بر دیگران مقدم هستند هر دو، مورد علاقه شدید پیامبر(ص) هستند حضرت زهرا(س) مظلومه هست و حضرت مهدی(عج) مظلوم است در زیارات حضرت زهرا می‌خوانیم: «السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظلُومَه»(۱۰) حضرت علی(ع) در ترسیم مظلومیت همسرش فرمود: «إِنَّ فَاطِمَهَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ لَمْ تَزَلْ مَظْلُومَهً مِنْ حَقِّهَا مَمْنُوعَه»(۱۱)، فاطمه دختر پیامبر(ص) همواره ستمدیده و از حق خود محروم بود. حضرت علی(ع) در ترسیم مظلومیت و غربت فرزندش مهدی(عج) نیز می‌­فرماید: «صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ»(۱۲)، صاحب این امر، همان رانده شده دور شده یگانه و تنها است. مرحوم میرجهانی می‌گفت: در عالم رؤیا، مادر مظلومم حضرت فاطمه صدیقه(س) را دیدم و ایشان سه بیت شعر فارسی خواند، وقتی بیدار شدم فقط یک بیت را به یاد داشتم و آن بیت این گونه است: «دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود/در این زمان دل فرزند من شکسته‌تر است»(۱۳). بیایید با هم، با شناخت آن­‌ها و عمل به وظیفه­‌ها­یمان در زمان غیبت ، این دو مظلوم را از مظلومیت برهانیم.   *پی‌نوشت‌ها: ۱٫ حدیث لوح، کافی، ج۱، ص۵۲۷ ۲٫من هو المهدی(عج) ص۹۰ به نقل از ده منبع عامه ۳٫کشف الغمه ج۳ ص ۲۶۷ ۴٫سوره احزاب، آیه ۲۱ و سوره ممتحنه آیه ۴ تا ۶ ۵٫بحارالانوار ۵۳ ۱۷۸ باب ۳۱ ۶٫ فاطمه من المهد الی اللحد،ص ۱۶۶٫ ۷٫ مرآه العقول ج۲۶ ص ۲۱۷٫ ۸٫ فاطمه من المهد الی اللحد ،ص ۱۲۱ ۹٫روزگار رهایی، ج ۱ ،ص۷۱ ۱۰٫من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۷۲ ۱۱٫بحارالانوار ۴۳ ۲۰۹ باب ۷ ۱۲٫بحارالانوار ۵۱ ۱۲۰ باب ۲ ۱۳٫عنایات حضرت مهدی۴ به علما و طلاب ص ۱۷۶

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed