www.montazer.ir
شنبه 12 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 3691
زمان انتشار: 28 سپتامبر 2015
| |
نقش امام هادي(ع) در انديشه مهدويت (1)

نقش امام هادي(ع) در انديشه مهدويت (1)

انديشه مهدويت يكي از بنيادي ترين انديشه هاي اسلامي است كه كاركردهاي چندي دارد. هرچند نمونه هايي از اين دست در شرايع آسماني و وحياني و حتي اديان غيرتوحيدي وجود دارد ولي مسأله انتظار و ايجاد جامعه جهاني عدالت محور، در انديشه اسلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار مي باشد.

در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح كاركردهای انتظار و جایگاه اندیشه مهدویت در دوران امام هادی(ع) به تلاش خلفای عباسی برای انحصار این تفكر در خانه خود و محدودیتهای شدید آنان نسبت به حضرت هادی برای ممانعت از گسترش اندیشه مهدویت در جامعه پرداخته است كه آن را از نظر می گذرانیم. كاركردهای انتظار   اندیشه مهدویت یكی از بنیادی ترین اندیشه های اسلامی است كه كاركردهای چندی دارد. هرچند نمونه هایی از این دست در شرایع آسمانی و وحیانی و حتی ادیان غیرتوحیدی وجود دارد ولی مسأله انتظار و ایجاد جامعه جهانی عدالت محور، در اندیشه اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. مسأله انتظار دو كاركرد اساسی در حوزه زندگی فردی و اجتماعی بشریت دارد. كاركرد نفی گرایانه و اثبات گرایانه كه همانند توحید وحیانی از دو مؤلفه نفی و اثبات برخوردار می باشد. در تفكر توحیدی همواره نفی در جایگاه مهمی قرار می گیرد؛ زیرا نفی به معنای این است كه وضعیت و یا موقعیت موجود، انتظارات را برآورده نمی سازد و در جست وجوی كمال با نفی موجودیت كنونی می كوشد تا به موجودیتی برتر دست یابد. اگر نفی خدایان و هرگونه قدرتی در صحنه هستی شناسی و جهان بینی به معنای نادیده گرفتن وضعیت موجود است اثبات خدای یگانه به معنای دست یابی به كمال خواهد بود. در عرصه زندگی نیز انسان همواره از وضعیت موجود ناراضی است و این نارضایتی امر مطلوبی است اگر به معنای جست وجوی كمالی باشد كه ظاهراً می تواند به آن دست یابد. انتظار به معنای آن است كه شخص از وضعیت كنونی ناخشنود است و می بایست وضعیت مطلوب تر و كمالی تر را انتظار داشت. از این رو نفی حال به معنای تلاش برای دست یابی به وضعیتی برتر، امری سازنده و حركت زاست. هرگونه تلاش، زمانی صورت می گیرد كه شخص دریابد كه وضعیت كنونی، ناقص و یا در حكم نقص است و امید آن دارد كه با كوششی درخور به موقعیتی دست یابد كه از آن برتر و كمالی تر است. این گونه است كه انتظار به جای آن كه عامل بازدارندگی و كم تحركی گردد عامل تحرك و حركت و تكامل می شود. عصر طلایی در اندیشه های بشر   در اندیشه های انسانی همواره عصر طلایی، عصر گذشته است و انسان به هر طریقی می گوید كه دیروز بهتر از امروز بوده و خواهد بود. از این رو در تاریخ بشریت عصر طلایی همواره گذشته ای است كه دست نیافتنی و یا سخت دست یافتنی می نماید. اروپاییان عصر یونانی را عصر طلایی می شمردند و رنسانس را به معنای بازگشت به آن عصر تعریف و عملیاتی كردند. عصر طلایی مسلمانان(نه اسلام) عصر نبوی و یا خلفای نخست اسلامی می باشد و یا عصر عباسی به عنوان عصر طلایی تمدنی اسلام مطرح می شود. در میان یهودیان نیز عصر طلایی، عصر داوودی و یا سلیمانی(ع) است. این گونه است كه نگاه به گذشته همواره در تاریخ بشریت به عنوان عصر نمونه و برتر و طلایی مطرح است. برخی از روان شناسان بر این باورند كه ریشه این باور را می بایست در مسأله بهشت حضرت آدم(ع) و گناه نخستین و تبعید و هبوط آدم از بهشت دانست. شاید خاطراتی كه آدم و حوا از بهشت برای فرزندان خویش بیان داشتند این عصر طلایی را در ذهن انسان قرار داده كه در گذشته خویش، عصر طلایی را بجوید. عصر طلایی در اندیشه اسلامی   برخلاف این باور عمومی، در فرهنگ ناب اسلامی، عصر طلایی به جای نگاه به گذشته در آینده قرار دارد و انسان می بایست آن عصر برتر و طلایی را در آینده جست وجو كند نه در گذشته؛ از این روست كه مسأله مهدویت و جامعه جهانی و عدالت محور مهدوی به عنوان عصر طلایی مطرح می شود. از كاركردهای این تفكر و فرهنگ آن است كه انسان مسلمان به جای آن كه به گذشته بنگرد و بر آن حسرت و افسوس خورد به آینده طلایی می نگرد و به جای آن كه از وضعیت نومیدكننده كنونی خسته شود و در غم و غصه گذشته به گوشه ای خزد و انگشت ندامت و پشیمانی گزد به تلاش خویش ادامه می دهد و امید به زندگی برتر، وی را به تحرك و حركت وامی دارد. این گونه است كه تفكر مهدویت و فرهنگ اسلامی تفكری تحرك زا و حركت آفرین و امیدپرور می شود. این تفكر، كاركردهای دیگری نیز دارد. در حوزه سیاسی این معنا را خواهد داشت كه نظام كنونی نظامی ناقص و غیرمطلوب است و باید تلاش كرد تا آن را به سوی كمال تغییر جهت داد. اگر كمال در آینده است و این آینده آن به آن و دم به دم می آید و می رود پس می بایست هر دم برای ارتقای نظام كنونی و تغییر آن در راستای كمال كوشید و دست از تلاش برنداشت. عصر امام هادی(ع) عصر مهدویت گرایی   زمانی كه امام هادی(ع) متولد شد و پس از امام جواد(ع) ولایت و امامت امت را به دست گرفت، تفكر مهدویت به شدت در جامعه رو به افزایش بود. این مسئله اختصاصی به شیعیان و علویان نداشت. از آن جایی كه عباسیان خود از بنی هاشم بودند و تفكراتی مشابه تا عصر آغازین عباسی داشتند و بر این باور بودند كه در زمانه ای، جور و ظلم و بی عدالتی افزایش می یابد و از نسل نهم امام حسین(ع) شخصی همنام و هم كنیه حضرت پیامبر، زاده می شود و به عنوان مهدی امت، حكومت جهان را در دست می گیرد و نظام عدالت محور ولایی را ایجاد می كند. این تفكر در میان اهل سنت نیز بخاطر وجود روایات بسیاری از پیامبر(ص) وجود داشت. در برخی از روایات، از امامی قریشی یاد می شد و در برخی دیگر نیز از امامی هاشمی نسب سخن به میان می آمد. در برخی دیگر تصریح به فرزندی از فرزندان حسین(ع) شده بود و این كه او فرزند حسن(ع) است. تركیب حسن و حسین در برخی از روایات گول زننده و از مقوله متشابهات بود. مراد از حسن در این روایات حسن فرزند امام حسین(ع) بود ولی برخی بر این باور شدند كه مراد، فرزندی از فرزندان امام حسن(ع) است. به هر حال آن چه ثابت بود و كسی درباره آن تشكیك نمی كرد مسئله ظهور امامی قریشی و هاشمی بود كه در هنگام ظلم و جور قیام می كند و جامعه جهانی را در عدالت مدیریت می كند و ظلم را ریشه كن می سازد و در آن زمان همه گنج های زمین آشكار می شود و مردم آسایش و آرامش را در زمین تجربه می كنند. این همان حكومت صالحان است كه خداوند در قرآن بدان وعده داده و تفكر عصر طلایی را در آینده در اذهان مسلمانان پرورانده است. تلاش عباسیان برای انحصار تفكر مهدویت   شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) از ائمه به ویژه از امام باقر و امام صادق و امام رضا(ع) روایات بسیاری به خاطر داشتند كه نظام ولایی مهدوی و حكومت عدالت محور وی را مطرح می كرد. آنان به امید ظهور و تولد آن حضرت روز شماری می كردند. هر چه به نسل نهم از فرزندان امام حسین(ع) نزدیك می شدند این تفكر تشدید می شد. در گذشته عباسیان برای این كه مسئله را مدیریت كنند كوشیدند یكی از خلفای خویش را به نام المهدی غالب كنند و به مردم بباورانند كه مهدی از عباسیان و از همین نظام خلافت سلطنتی است؛ چه آنان هم قریشی هستند و هم هاشمی نسب می باشند و این كه خلافت پیامبر(ص) در اختیار آنان قرار گرفت خود بیانگر آن است كه مهدی از نسل آنان است و همین حكومت و نظام است كه روزی جهانی می شود. در عصر هارون الرشید حكومتی نیمه جهانی آن روز تشكیل شده بود و همه در زیر خلافت عباسی زندگی می كردند پس بعید نمی بود كه امام مهدی از همین حكومت و خاندان، زمام امور را به دست می گیرد و جهان را مدیریت می كند. با شكست این تفكر در میان عباسیان به ویژه با فعالیت های امام موسی الكاظم و امام رضا(ع) و در تقابل قرار گرفتن نظام ولایی و نظام خلافت سلطنتی، تفكر ناب شیعی در زمینه ظهور و بروز كرد. روند رو به رشد تفكر مهدویت در جامعه آن روز كه ظلم و ستم در آن بیداد می كرد، موجب شد تا خلافت سلطنتی عباسی در برابر چالش قرار گیرد. اگر تفكر نظام ولایی كه امام رضا آن را مطرح ساخت و به صورت عملی آن را در برابر خلافت عباسی قرار داد به نوعی مشروعیت سیاسی و دینی حكومت خلافت سلطنتی را تضعیف كرده بود، تفكر مهدویت به نوعی دیگر این مشروعیت را سست و بی بنیاد می كرد. اگر مردم در انتظار زاده شدن مهدی موعود و حكومت و خلافت وی باشند، این به معنای عدم مشروعیت نظام كنونی است كه با عنوان خلافت سلطنتی از سوی پیامبر(ص) و مسئله قریشی بودن در رأس قدرت قرار گرفته بود. حال اگر آن حضرت از میان بنی هاشم و آن نیز از تیره علوی است پس حكومت عباسی به زودی زوال می یابد و به جای آن حكومت علویان به شكل جهانی برپا می شود. حضور این تفكر كه به معنی چیزی جز عدم مشروعیت نظام كنونی نبود. افزون بر این كه تفكر مهدوی بیان می كند كه آن حضرت در زمان اوج ظلم و ستم به قدرت می رسد اگر این گونه است باید گفت كه دولت عباسی دولت ظلم است چون بر پایه روایات، آن حضرت به زودی زاده خواهد شد. آنان این گونه تفسیر و تبیین می كردند كه زادن آن حضرت به معنای برپایی حكومت علوی و نفی سلطه هرگونه حكومت دیگری است كه به عنوان حكومت جور و باطل مطرح می باشد. منبع:www.bashgah.net /ن

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 3663
زمان انتشار: 29 ژولیه 2020
| |
عرفه؛ بهترین فرصت خودشناسی و امام شناسی

عرفه؛ بهترین فرصت خودشناسی و امام شناسی

 در عرفه کسی درک درستی پیدا می­کند که روحش، جانش با خلیفۀ الله پیوند برقرار کند؛ با آن خلیفه ­ای که الان در بین من و شماست، آن خلیفه ­ای که الان ما در محضر او هستیم یعنی وجود مقدس آقا امام زمان (علیه السلام).

آآنچه پیش رو دارید گزیده ­ای از سخنان استاد محمّد شجاعی می باشد که به مناسبت روز عرفه ایراد شده است. عظمت عرفه در بخشیده شدن محرومان شب قدر عرفه روز بسیار باعظمت و شریفی است که به تنهایی در برابر همه فضیلت ­های سال خودنمایی می ­کند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ اِلی قابِلٍ اِلاَّ اَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ؛ کسی که در ماه رمضان بخشیده نشود، تا سال آینده بخشیده نمی شود، مگر اینکه [روز] عرفه را درک کند». سرّ بخشش و مغفرت این روز، معرفت است که بدون آن اتفاق نمی ­افتد و این رمز مهمی است که اگر قرار است کسی از جهنم نجات پیدا کند باید معرفت کسب کند. لذا این مسئله حکایت از عظمت این روز می­ کند که به تنهایی خودش را در مقابل همه ایّام الهی نشان می ­دهد. عرفه بزرگترین رحم و فرصت زمانی برای ایجاد تحّول درونی است؛ چون انسان به هدف خلقتش نزدیک می­ شود. در واقع وقتی انسان با خود حقیقی­ اش آشنا می ­شود، الله را هم می ­تواند بشناسد، بدون فهم خودش نمی ­تواند معرفت عمیقی از الله تبارک و تعالی یا اصول و فروع دین داشته باشد. آن گنج حقیقی انسان همان نفس و نفخه ­ای که خداوند تبارک و تعالی به او عطا کرده که معرفت او کلید همه معرفت ­هاست. چنانکه امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند:«مَعرِفَۀُ النَّفس أنفَعُ المَعارِف؛ پرسودترین معرفت­ها شناخت نفس است» و معرفت نفس معرفتی است که اگر حاصل نشود سایر شناخت­ها به داد انسان نمی ­رسد. در قاعده «رابطه دنیا با آخرت مثل رابطه رحم مادر با دنیاست»، اتفاقی که برای جنین در رحم مادر می­ افتد تحول و تکاملی است که هرگز در دنیا امکان­ پذیر نیست. فقط رحم است که آن قدرت فوق ­العاده را دارد که یک نطفه کوچک را تبدیل به یک انسان کامل کند. در حالیکه دنیا هرگز این توان را ندارد؛ چون فعلیت آن خیلی زیاد است. دنیا هم نسبت به نفس ما رحم است. جنین از رحم مادر وفات پیدا می­ کند و به دنیا متولد می­ شود، نفس ما هم از رحم دنیا وفات پیدا می­ کند و به برزخ متولد می ­شود. لذا دنیا فرصتی است که محصولش جاودانگی و آخرت هست. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «بَقیَۀُ العُمر لا قیمَۀَ لَها قَد یُدرَکُ بِها ما فات و یُحیی بِها ما مات؛ برای بقیه عمر نمی توان قیمت گذاشت تمام آنچه که از دست یک انسان رفته و هر چیزی که مرده را می ­شود با آن زنده کرد و به دست آورد». ولی با این حال افراد در نوع انتخاب­ ها، ارتباط­ها، رفتارها و افکارشان گاهی وقت­ها چنان اشتباه می­ کنند که قدرت رحم دنیا نمی ­تواند آن­ها را بسازد و در حالی وارد برزخ می ­شوند که سالم نیستند و این شروع یک زندگی بسیار غم ­انگیز و حسرت ­انگیز است که نمی­توانیم عمق این حسرت و غم را امروز درک کنیم. خداوند تبارک و تعالی در دنیا فرصت­ های مختلفی پیش روی ما قرار داده که انسان بتواند در آن­ها پاک شود؛ چون او مهربان است و دوست ندارد کسی به دوزخ کشیده شود. از جمله این فرصت های زمانی است، مانند ماه رجب، ماه شعبان، ماه مبارک رمضان و.. که هر کدام از این ماه ­ها فضاهایی هستند که تأثیرگذاری ­اش در نفس فوق­ العاده قدرتمند است. یکی از بزرگترین فرصت­ های زمانی، شب و روز عرفه است که می­ تواند همه محرومان قساوت مند در ماه مبارک رمضان را اصلاح کند و فلسفه این روز یادآور فلسفه اصلی خلقت انسان است. منظور از این ارتباط مستقیم عرفه با خلقت انسان چیست؟ قرآن کریم می­ فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند که منظور از «لِیَعرفُون» چیست. فرمودند: یعنی معرفت». یعنی عبادت مستلزم معرفتی است که می ­تواند انسان را به بصیرت، شناخت و معرفت برساند. آن مسئله ­ی که شایسته ­ترین چیز برای شناختن است، خود انسان است. چنانکه طبق فرمایش مولا امیرالمومنین (علیه السلام) که فرمودند:«فَإنَّ الجاهِلَ مَعرِفَۀَ نَفسِهِ جاهِلٌ بِکُلِّ شَیء؛ کسی که نسبت به معرفت نفسش جاهل باشد در واقع به همه امور جهل دارد». لذا اگر کسی نفس را نشناخت هیچ چیز را نشناخته نه الله را و نه هیچ چیز دیگر را. هر علمی که انسان یاد بگیرد به ضررش تمام می ­شود. وقتی خودش را نمی ­شناسد شما تفسیر بخوانی، عرفان بخوانی، فلسفه بخوانی، و... هر علم دنیایی را یاد بگیری، وقتی که محور علوم دستت نیست همه جز تاریکی و ضلالت و عمر تلف کردن کار دیگری نمی­ تواند بکنند. در واقع خودش می­ شود یک بت و مشغله برای اینکه از خودت غافل شوی و به خودت توجه نکنی که اساساً برای چه به دنیا آمدی و هدف از خلقت تو چیست. ما باید در عرفه به این برسیم در غیر این صورت صرف اینکه چند ساعتی برویم دعای عرفه­ای بخوانیم در هر جا  مکه باشد یا منی باشد یا عرفات باشد یا هر جای دیگر، مشکلی را حل نمی­ کند. حقیقت عرفه در گرو شناخت امام توحید بدون ولایت یک امر موهومی است. همانطور که الله بدون ولیّ و مظهر قابل شناخت نیست، چطور می­ توان به مطلق دست پیدا کرد بدون شناخت مظهرش! و چطور کسی که خودش را نشناخته می ­تواند امامش را بشناسد. اینجاست که اگر کسی هیچ ارتباطی با ولی الله نداشت در واقع گمشده است. کسی که نمی ­داند نسبتش در این عالم با ولی الله چیست! اصلاً خودی را که مناسب با این ولی الله است، گم کرده و هنوز پیدایش نکرده است. در حدیث آمده: «مَن ماتَ وَ لَم یَعرَف اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَۀً جاهِلِیَۀ؛ هر کس بمیرد ولی امام زمان را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا م ی­رود». هر درجه ­ای می­ خواهد داشته باشد وقتی که نمی ­داند امام زمانش کیست، و فقط بدانیم امام زمان ما، فرزند حجۀ ابن الحسن العسکری (علیه السلام) است. این را هم دشمنان ما می ­دانند. حسین زمان ما به تعبیر امام علی (علیه السلام) طرد شده آواره تنها و یگانه است و هنوز مشغول یار جمع کردن است. برای اینکه بتواند قیام خودش را انجام بدهد. او منتظر است که لشکریانی به او بپیوندند و از طرفی همان کاری که امام حسین کرد را انجام می ­دهد؛ یعنی چراغ را خاموش می ­کند و به هر کس می­ گوید هر کس نمی ­خواهد بیاید از اینجا دور شود. یک عده از این تاریکی اوضاع دارند استفاده می ­کنند از امام زمان شان به بهانه ­های انواع شهوت ­های عقلی، شهوت ­های وهمی، خیالی و حسی جدا می­ شوند یا درس دارند، می­ خواهند متخصص بشوند که حتی فرصت جنگ و جبهه و جهاد هم نداشتند و ندارند یا زن و بچه دارند یا به شکم و شهوت و چیزهای دیگر باید برسند فرصتی برای حضرت ندارند. امّا برخی خودشان را به قرارگاه حضرت رساندند، در چادر حضرت نشستند و منتظرند. عده دیگری هم خودشان را با شمشیر زدن و تلاش به چادر حضرت می ­رسانند. این سه گروه است. اینجاست که تو باید وضعیت خودت را روشن کنی که الان در کدام یک از این گروه ­ها قرار داری. ارزش عرفه به این است که بدانی در کجا هستی و مختصات خودت را بشناسی. آیا در حال نزدیک شدن به چادر حضرت هستی و یا با انواع مشغله ­ها دور می ­شوی و غفلت ­زده هستی. فضیلت زائران امام حسین (ع) در عرفه امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَبْدَأُ النَّظَرَ إِلَى زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَشِیَّةَ عَرَفَةَ قَبْلَ أَهْلِ عَرَفَاتٍ...؛ خداوند تعالی در روزعرفه به زائرهای امام حسین بیشتر از اهل عرفات توجه می ­کند...». چرا خداوند در روز عرفه قبل از اینکه به اهل عرفات نگاه کند به زائرین سیدالشهداء توجه دارد؟ چون کامل­ترین ظهور الله در مظاهر خودش است و الله مظهری کامل­تر از معصوم ندارد و اساساً تنها راه انحصاری شناخت الله به معنای حقیقی و عبادت الله به معنای حقیقی «معرفت الإمام» است. بدون معرفت امام کسی به الله راه پیدا نمی­ کند. بدون معرفت خلیفه و مَثَل اعلی کسی به ظاهر و مقام غیبت راه پیدا نمی ­کند و کسی می­ تواند در عرفه حضور داشته باشد و به معرفت برسد که از کامل­ترین مظهر الله یعنی معصوم و ولی الله الأعظم غفلت نکند. بنابراین در عرفه کسی درک درستی پیدا می ­کند که روحش، جانش با خلیفۀ الله پیوند برقرار کند؛ با آن خلیفه ­ای که الان در بین من و شماست، آن خلیفه ­ای که الان ما در محضر او هستیم یعنی وجود مقدس آقا امام زمان (علیه السلام). بنابراین چه کسی از عرفه بیشترین بهره ­برداری را می ­کند و چه کسی در زائرها حسینی تر ­است! کسی که مهدوی باشد. یعنی کسی زائر امام حسین نمی ­شود مگر اینکه زائر امام زمان (علیه السلام) باشد. چون خداوند در عرفه به زائران امام حسین نگاه می­ کند الان ما زائر امام حسین (علیه السلام) هستیم یا نیستیم؟ اگر پیوند با منتقمش داریم زائر امام حسین (علیه السلام) هستیم و اگر زائر امام حسین (علیه السلام) هستیم که خداوند اول به تو نگاه می­ کند در بخشش و رحمت و مغفرت و عطایش.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3560
زمان انتشار: 1 سپتامبر 2015
| | |
اینفوگرافی/ مهدویت و ظهور از منظر امام خامنه ای

اینفوگرافی/ مهدویت و ظهور از منظر امام خامنه ای

برای مشاهده در سایز بزرگتر بر روی تصویر کلیک کنید.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3531
زمان انتشار: 31 اوت 2015
| |
روش­هاي تربيت نسل منتظر

انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو

روش­هاي تربيت نسل منتظر

بايد در منزل فضاي تربيت مهدوي حاکم باشد يعني فرزندانمان بايد پايبندي به ارزش­هاي انتظار را در خانه لمس کنند در غير اين صورت، ارزش­هاي انتظار به درستي به او منتقل نخواهد شد. فضاهاي آموزشي اعم از مراکز نگهداري کودکان و دبستان­ها و مدارس راهنمايي و دبيرستان­ها و حتّي دانشگاه ها بايد عطر و بوي فرهنگ مهدويت داشته باشند تا هر کسي که در اين فضاها قرار مي‏گيرد، معطّر به اين عطر گردد.

انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو و کسانی که آشنایی کمتری با امام عصر، حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دارند، کار بسیار سخت و در عین حال، باظرافتی است و کمترین کج­ سلیقگی در آن، باعث وازدگی از این فرهنگ خواهد شد. زیرا فرهنگ مهدویت، فرهنگ ارزش­ها و همان فرهنگ دین است و همان­طور که انتقال ارزش­های دینی بدون ظرافت­های خاصّ خود، ممکن نیست، انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو و تربیت آنها به عنوان نومنتظرانِ ظهور حضرت (علیه السلام) نیز، بدون شیوه‏ های خاصّ خود ممکن نخواهد بود.   بحث در این موضوع را با این سؤال آغاز می‏کنیم که فرهنگ مهدویت و انتظار چیست؟ و اهدافی که ما با انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو به دنبال تأمین آنها هستیم، کدامند؟ فرهنگ مهدویت قبل از اینکه به نجات و رستگاری بشر در آینده مربوط باشد، به زمان حال و الآن جامعۀ شیعه مربوط است. بدون شک، شیعه بودنِ یک فرد در زمانِ ما، در گرو اعتقاد و التزام به امامت امام زمان (علیه السلام) است زیرا در آموزه های شیعی آمده است که در هر عصری، امامی از طرف خداوند برای مردم تعیین شده و ایمان و اسلام فرد، جز به شناخت او و اقرار و التزام به امامتش، پذیرفته نخواهد بود. و بدون این امر، رهایی از پی آمدهای مرگ، به سان مرگ در دوران جاهلیت، ممکن نیست. پس باید به فرزندانمان بیاموزیم «مهدی» کیست؟ و چه نقشی در زندگی ما دارد؟ فرزندانمان باید بدانند مهدی (علیه السلام) امامی است که خداوند برای بشریت تعیین کرده و سعادت اخروی آنها در گرو اعتقاد و التزام به امامت اوست. بنابراین اولین هدفی که ما در انتقال فرهنگ مهدویت به دنبال تأمین آن هستیم، سعادتمند شدن فرزندانمان در آخرت است. زیرا سعادت اخروی نسل نو، با اعتقاد به امامت امامی که الآن در غیبت بوده و دسترسی به او برای ما ممکن نیست، گره خورده است.   دومین هدفی که ما به دنبال تأمین آن هستیم، تربیت زمینه ­سازان ظهور است. بدون تردید ظهور امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مرهون زمینه­ سازی و آمادگی عمومی مردم جهت پذیرش امر ظهور است. مردمِ معقتد به امام زمان (علیه السلام)، باید زمینه را برای ظهور آن حضرت فراهم کنند و این امر، به شناساندن وضعیت مطلوب و ایده­ آل، به جهانیان ممکن خواهد بود. زیرا اگر جامعۀ بشری وضعیت مطلوب و حیات برتری را که در جامعۀ مهدوی به مردم وعده داده شده است، بشناسند، زودتر از مکاتب دیگر مأیوس شده و مشتاق تحقّق جامعۀ آرمانی مهدوی می‏شوند بنابراین یکی دیگر از اهداف انتقال فرهنگ انتظار به نسل نو، در واقع آشنا کردن آنها با وضعیت ایده­ آل جامعۀ بشری، به منظور شناخت جایگاه وضعیت موجود، و سپس شناساندن وضعیت ایده­ آل به جامعۀ جهانی توسط آنهاست. نسل نو باید وضعیت ایده­ آلی را که در جامعۀ مهدوی تحقّق خواهد یافت، بشناسد، تا بتواند جایگاه و وضعیت موجود را مورد نقد و بررسی قرار دهد. زیرا کسی که وضعیت ایده­ آل را نشناسد، کاستی‏ های وضعیت موجود را نیز نخواهد شناخت و در این صورت، چه بسا ممکن است مانند آن باصطلاح اندیشمند امریکایی، وضعیت موجود را بهترین وضعیتی بداند که برای بشریت دست­ یافتنی است لذا یکی از اصلی ‏ترین اهداف انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو، شناساندن کاستی‏ های وضعیت موجود به آنها و جلوگیری از رضایت به حال کنونی جامعه است. نسل نو بعد از شناخت کاستی‏های وضعیت موجود، تلاش می‏کند تا وضعیت ایده­ آل بشری را برای جهانیان تبیین نماید و تبیین وضعیت ایده­ آل برای جهانیان باعث پیدایش شوق و رغبت در آنها نسبت به تحقّق چنین وضعیت خواهد شد و پیدایش این اشتیاق جهانی، یکی از مقدّمات ظهور صاحب الزّمان، مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. در غیر این صورت امام مهدی (علیه السلام) می‏بایست بیشتر از نیمی از مردم جهان را سرکوب نماید. و چنین امری با هدف ظهور آن حضرت همخوانی ندارد.   هدف دیگری که در انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو دنبال می‏شود، همسان ­سازی شخصیت آنها با ایده­ آل­های جامعۀ آرمانیست. نسل نو با شناخت شاخص‏های انسان عصر مهدوی، تلاش می‏کند خود را با این شاخص ‏ها هماهنگ و با انسان­های عصر ظهور همگون نماید و این، همان چیزی است که امروزه از آن به عنوان تربیت مدیر و نیروی انسانی یاد می‏شود. بدون شک یاران حضرت مهدی (علیه السلام) و مدیران حکومت آن حضرت، از بین همین منتظران ظهور خواهند بود، بنابراین لازم است نسل نو، هماهنگ با شاخص ‏های انسان عصر مهدوی تربیت شود زیرا در غیر این صورت هرگز ظهوری رُخ نخواهد داد. با توجّه به مطالب گذشته، پُر واضح است که یکی از ضروری ‏ترین نیازهای نسل نو، آشنا کردن آنها با فرهنگ مهدویت و انتظار است. و یکی از اساسی‏ ترین پیش­ نیازهای تأمین این هدف، بسترسازی است. همان­طور که گیاه در بستر مناسب، جوانه زده و رشد می‏کند و پرورش آن، بدون فراهم نمودن آب و خاک و هوای مناسب ممکن نیست، پرورش نسل نو و تبدیل آنها به نومنتظران ظهور امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز بدون بذرپاشی در بستر مناسب و فضای سالم، ممکن نخواهد بود. بذر اندیشۀ مهدویت و فرهنگ انتظار، برای جوانه زدن در وجود آدمی، نیازمند بستر و فضایی مناسب است تا رشد و نموّ نموده و در وجود آدمی ریشه دوانده و به درخت پُرمیوۀ انتظارِ پویا تبدیل شود. بنابراین نخستین کاری که در انتقال فرهنگ مهدویت باید انجام شود، فضاسازی است. در غیر این صورت امر تربیت با موفقیّت کمتری همراه خواهد بود. مسلماً در امر تربیت، نمی‏توان برای یکایک افراد جامعه پروندۀ تربیتی تشکیل داد و بر فرض امکان چنین امری، تربیت آنها بدون فضای مناسب تربیتی ممکن نخواهد بود. بنابراین باید فضایی که مناسب تربیت مهدوی است، ایجاد کنیم زیرا قرار گرفتن در فضایی خاص، باعث می‏شود تا افراد مطابق آن فضا حرکت کنند و اگر فضای تربیتی ما، فضای تربیت مهدوی نباشد، شناساندن فرهنگ انتظار به افراد در این فضا مانند شنا کردن در خلاف جریان آب است و اما اینکه چگونه می‏توان فضا را فضای تربیت مهدوی نمود، خود سؤال مهمی است، که پاسخ دادن به آن چندان آسان نیست. فضاسازی تربیتی چند مرحله دارد. نخست باید در منزل فضای تربیت مهدوی حاکم باشد یعنی فرزندانمان باید پایبندی به ارزش­های انتظار را در خانه لمس کنند در غیر این صورت، ارزش­های انتظار به درستی به او منتقل نخواهد شد. همانطور که فرهنگ مسواک زدن هنگام خواب بدون پایبندی والدین به این امر، به درستی به بچه منتقل نمی ‏شود، فرهنگ انتظار نیز در وجود کودک بدون پایبندی والدین به لوازم این فرهنگ، شکوفا نخواهد شد. مرحلۀ دوم، مرحلۀ فضاهای آموزشی و در نگاه کلان‏تر، فضای جامعه است. فضاهای آموزشی اعم از مراکز نگهداری کودکان و دبستان­ها و مدارس راهنمایی و دبیرستان­ها و حتّی دانشگاه ها باید عطر و بوی فرهنگ مهدویت داشته باشند تا هر کسی که در این فضاها قرار می‏گیرد، معطّر به این عطر گردد. و اگر فضاهای آموزشی ما با فضای منزل هماهنگ نباشد، اثرات مثبت فضای منزل را نیز از بین خواهد برد. و مهم­ترین مسئله‏ای که در این مرحله قابل دقّت و تأمّل است، مسئلۀ لزوم هماهنگی نظام آموزشی با نظام ارزشی است. متون آموزشی مراکز علمی، باید با فرهنگ مهدویت هم­خوانی داشته باشد. در غیر این صورت تربیت هم­سو با فرهنگ مهدویت، بسیار سخت و بلکه غیرممکن خواهد بود.   مرحلۀ سوم، فضای جامعه است. جامعه‏ای که در انتظار حکومت مهدی (علیه السلام) است با جوامع دیگر تفاوت بسیاری دارد. در این جامعه ارزش­های انتظار و ویژگی‏های عصر ظهور به فراوانی یافت می‏شود. حال اگر فضای حاکم بر جامعه، فضای فرهنگ انتظار نباشد، تربیت نسل نو و آشنا کردن آنها با فرهنگ انتظار در این فضا، بسیار مشکل خواهد بود.   مسئلۀ دیگری که در انتقال فرهنگ انتظار حائز اهمیت است، مسئلۀ توجّه به مخاطب است. مسلماً مخاطبان گفتمان مهدویت و فرهنگ انتظار به گروه­های مختلف سنی و علمی تقسیم می‏شوند.   نخست کودکان هستند. که انتقال فرهنگ مهدویت و انتظار به آنها، تنها به روش عملی ممکن است. زیرا نمی ‏توان برای تفهیم فرهنگ مهدویت به کودک، از استدلال کمک گرفت بنابراین برای آشنا کردن کودکان با فرهنگ انتظار کافیست فضای منزل و مدرسه، به فضای انتظار و ارزش­های آن تبدیل شود.   مسئلۀ دیگری که در انتقال فرهنگ مهدویت به کودکان اهمیت دارد، گره زدن این فرهنگ با علایق کودکانه است. مثلاً کودکان به عیدی گرفتن و قصّه، علاقه زیادی دارند. در انتقال فرهنگ مهدویت می‏توان از همین علاقۀ کودک استفاده کرده و این فرهنگ را در قالب قصّه های جذّاب کودکانه به او منتقل نمود و یا می‏توان به مناسبت­های مختلفی مثل روز نیمۀ شعبان یا روز به امامت رسیدن امام مهدی (علیه السلام)، به کودکان عیدی و هدیه داد و البته عیدی و هدیه‏ای که در این روز به کودک داده می‏شود، باید حداقل با هدایایی که کودک به مناسبت­های دیگر دریافت می‏کند، هم­سنگ و هم­شأن باشد. و به عبارت دیگر باید کاری کرد که کودک به انتظار آمدن این روزها لحظه­ شماری کند.   گروه دوم، گروه نوجوانان و جوانان هستند که می‏توان با تهیۀ درس­ نامه های مهدویت که متناسب با این سن و سال است و همچنین رمان­های جذّاب با اقتباس از فرهنگ مهدویت، و فیلم و مانند این امور، آنها را با فرهنگ مهدویت آشنا کرد. و عمده ‏ترین چالش، در انتقال فرهنگ انتظار به این گروه، ایجاد نیاز در آنهاست. ما باید در برخورد با این گروه سنی، پرسش­هایی را که تنها گفتمان مهدویت جواب­گوی آنهاست، در ذهن آنها ایجاد کنیم و سپس از آنها بخواهیم جواب آنها را پیدا کنند و خود ما نیز در رسیدن به پاسخ ­های درست، آنها را یاری کنیم.   گروه سوم، فرهیختگان جامعه هستند. این گروه به دلیل مطالعات که دربارۀ آخرالزّمان و آیندۀ بشریت دارند، با چالش‏ هایی در زمینۀ مهدویت مواجه هستند. در انتقال فرهنگ مهدویت به این گروه، کافیست این چالش‏ها را برطرف کنیم و این مهم با نوشتن کتاب­ها و مقالات علمی و مدّ نظر قراردادن سؤال­ها و شبهات جدیدی که در عرصۀ مهدویت و آخرالزّمان مطرح شده، حاصل می‏شود.   در آخر درس را دوباره تکرار می‏کنیم که فرهنگ مهدویت و انتظار، فرهنگ ارزش­ها و فرهنگ دین است و القاء فرهنگ دینی به دیگران، محتاج ظرافت­های خاصّ خود است و افراط در القاء این فرهنگ، باعث دلزدگی از آن می‏شود و همان­طور که تفریط در القاء این فرهنگ، نکوهیده و ناپسند است، افراط در آن نیز مذموم و ناپسند است.   انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو و کسانی که آشنایی کمتری با امام عصر، حضرت مهدی (عج) دارند، کار بسیار سخت و در عین حال، باظرافتی است و کمترین کج­ سلیقگی در آن، باعث وازدگی از این فرهنگ خواهد شد.   فرهنگ مهدویت، فرهنگ ارزش­ها و همان فرهنگ دین است و همان­طور که انتقال ارزش­های دینی بدون ظرافت­های خاصّ خود، ممکن نیست، انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو و تربیت آنها به عنوان نومنتظرانِ ظهور حضرت (علیه السلام) نیز، بدون شیوه های خاصّ خود ممکن نخواهد بود.   بدون شک، شیعه بودنِ یک فرد در زمانِ ما، در گرو اعتقاد و التزام به امامت امام زمان (علیه السلام) است زیرا در آموزه های شیعی آمده است که در هر عصری، امامی از طرف خداوند برای مردم تعیین شده و ایمان و اسلام فرد، جز به شناخت او و اقرار و التزام به امامتش، پذیرفته نخواهد بود. و بدون این امر، رهایی از پیآمدهای مرگ، به سان مرگ در دوران جاهلیت، ممکن نیست.   باید به فرزندانمان بیاموزیم «مهدی» کیست؟ و چه نقشی در زندگی ما دارد؟ فرزندانمان باید بدانند مهدی (علیه السلام) امامی است که خداوند برای بشریت تعیین کرده و سعادت اخروی آنها در گرو اعتقاد و التزام به امامت اوست.   اولین هدفی که ما در انتقال فرهنگ مهدویت به دنبال تأمین آن هستیم، سعادتمند شدن فرزندانمان در آخرت است. زیرا سعادت اخروی نسل نو، با اعتقاد به امامت امامی که الآن در غیبت بوده و دسترسی به او برای ما ممکن نیست، گره خورده است.   دومین هدفی که ما به دنبال تأمین آن هستیم، تربیت زمینه­ سازان ظهور است. بدون تردید ظهور امام زمان(عج) مرهون زمینه­ سازی و آمادگی عمومی مردم جهت پذیرش امر ظهور است. مردمِ معقتد به امام زمان (علیه السلام)، باید زمینه را برای ظهور آن حضرت فراهم کنند و این امر، به شناساندن وضعیت مطلوب و ایده­ آل، به جهانیان ممکن خواهد بود.   اگر جامعۀ بشری وضعیت مطلوب و حیات برتری را که در جامعۀ مهدوی به مردم وعده داده شده است، بشناسند، زودتر از مکاتب دیگر مأیوس شده و مشتاق تحقّق جامعۀ آرمانی مهدوی می‏شوند بنابراین یکی دیگر از اهداف انتقال فرهنگ انتظار به نسل نو، در واقع آشنا کردن آنها با وضعیت ایده­ آل جامعۀ بشری، به منظور شناخت جایگاه وضعیت موجود، و سپس شناساندن وضعیت ایده­ آل به جامعۀ جهانی توسط آنهاست.   نسل نو باید وضعیت ایده­ آلی را که در جامعۀ مهدوی تحقّق خواهد یافت، بشناسد، تا بتواند جایگاه و وضعیت موجود را مورد نقد و بررسی قرار دهد. زیرا کسی که وضعیت ایده­ آل را نشناسد، کاستی‏های وضعیت موجود را نیز نخواهد شناخت و در این صورت، چه بسا ممکن است مانند آن باصطلاح اندیشمند امریکایی، وضعیت موجود را بهترین وضعیتی بداند که برای بشریت دست­ یافتنی است.   یکی از اصلی‏ ترین اهداف انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو، شناساندن کاستی‏های وضعیت موجود به آنها و جلوگیری از رضایت به حال کنونی جامعه است. نسل نو بعد از شناخت کاستی‏های وضعیت موجود، تلاش می‏کند تا وضعیت ایده­ آل بشری را برای جهانیان تبیین نماید و تبیین وضعیت ایده ­آل برای جهانیان باعث پیدایش شوق و رغبت در آنها نسبت به تحقّق چنین وضعیت خواهد شد و پیدایش این اشتیاق جهانی، یکی از مقدّمات ظهور صاحب الزّمان، مهدی موعود(عج) است.   هدف دیگری که در انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو دنبال می‏شود، همسان­سازی شخصیت آنها با ایده­ آل­های جامعۀ آرمانیست. نسل نو با شناخت شاخص‏های انسان عصر مهدوی، تلاش می‏کند خود را با این شاخص‏ها هماهنگ و با انسان­های عصر ظهور همگون نماید و این، همان چیزی است که امروزه از آن به عنوان تربیت مدیر و نیروی انسانی یاد می‏شود.   یکی از ضروری‏ترین نیازهای نسل نو، آشنا کردن آنها با فرهنگ مهدویت و انتظار است. و یکی از اساسی‏ ترین پیش­ نیازهای تأمین این هدف، بسترسازی است. همان­طور که گیاه در بستر مناسب، جوانه زده و رشد می‏کند و پرورش آن، بدون فراهم نمودن آب و خاک و هوای مناسب ممکن نیست، پرورش نسل نو و تبدیل آنها به نومنتظران ظهور امام مهدی(عج) نیز بدون بذرپاشی در بستر مناسب و فضای سالم، ممکن نخواهد بود.   بذر اندیشۀ مهدویت و فرهنگ انتظار، برای جوانه زدن در وجود آدمی، نیازمند بستر و فضایی مناسب است تا رشد و نموّ نموده و در وجود آدمی ریشه دوانده و به درخت پُرمیوۀ انتظارِ پویا تبدیل شود. بنابراین نخستین کاری که در انتقال فرهنگ مهدویت باید انجام شود، فضاسازی است. در غیر این صورت امر تربیت با موفقیّت کمتری همراه خواهد بود.   باید فضایی که مناسب تربیت مهدوی است، ایجاد کنیم زیرا قرار گرفتن در فضایی خاص، باعث می‏شود تا افراد مطابق آن فضا حرکت کنند و اگر فضای تربیتی ما، فضای تربیت مهدوی نباشد، شناساندن فرهنگ انتظار به افراد در این فضا مانند شنا کردن در خلاف جریان آب است و اما اینکه چگونه می‏توان فضا را فضای تربیت مهدوی نمود، خود سؤال مهمی است.   باید در منزل فضای تربیت مهدوی حاکم باشد یعنی فرزندانمان باید پایبندی به ارزش­های انتظار را در خانه لمس کنند در غیر این صورت، ارزش­های انتظار به درستی به او منتقل نخواهد شد. فضاهای آموزشی اعم از مراکز نگهداری کودکان و دبستان­ها و مدارس راهنمایی و دبیرستان­ها و حتّی دانشگاه ها باید عطر و بوی فرهنگ مهدویت داشته باشند تا هر کسی که در این فضاها قرار می‏گیرد، معطّر به این عطر گردد.   اگر فضاهای آموزشی ما با فضای منزل هماهنگ نباشد، اثرات مثبت فضای منزل را نیز از بین خواهد برد. و مهم­ترین مسئله ‏ای که در این مرحله قابل دقّت و تأمّل است، مسئلۀ لزوم هماهنگی نظام آموزشی با نظام ارزشی است. متون آموزشی مراکز علمی، باید با فرهنگ مهدویت هم­ خوانی داشته باشد. در غیر این صورت تربیت هم­سو با فرهنگ مهدویت، بسیار سخت و بلکه غیرممکن خواهد بود.   جامعه‏ ای که در انتظار حکومت مهدی(ع) است، با جوامع دیگر تفاوت بسیاری دارد. در این جامعه ارزش­های انتظار و ویژگی‏های عصر ظهور به فراوانی یافت می‏شود. حال اگر فضای حاکم بر جامعه، فضای فرهنگ انتظار نباشد، تربیت نسل نو و آشنا کردن آنها با فرهنگ انتظار در این فضا، بسیار مشکل خواهد بود.   کودکان؛ که انتقال فرهنگ مهدویت و انتظار به آنها، تنها به روش عملی ممکن است. زیرا نمی‏توان برای تفهیم فرهنگ مهدویت به کودک، از استدلال کمک گرفت بنابراین برای آشنا کردن کودکان با فرهنگ انتظار کافیست فضای منزل و مدرسه، به فضای انتظار و ارزش­های آن تبدیل شود.   مسئله­ ای که در انتقال فرهنگ مهدویت به کودکان اهمیت دارد، گره زدن این فرهنگ با علایق کودکانه است. مثلاً کودکان به عیدی گرفتن و قصّه، علاقه زیادی دارند. در انتقال فرهنگ مهدویت می‏توان از همین علاقۀ کودک استفاده کرده و این فرهنگ را در قالب قصّه های جذّاب کودکانه به او منتقل نمود و یا می‏توان به مناسبت­های مختلفی مثل روز نیمۀ شعبان یا روز به امامت رسیدن امام مهدی(ع)، به کودکان عیدی و هدیه داد و به عبارت دیگر باید کاری کرد که کودک به انتظار آمدن این روزها لحظه­ شماری کند.   گروه نوجوانان و جوانان؛ که می‏توان با تهیۀ درس­ نامه های مهدویت که متناسب با این سن و سال است و همچنین رمان­های جذّاب با اقتباس از فرهنگ مهدویت، و فیلم و مانند این امور، آنها را با فرهنگ مهدویت آشنا کرد. و عمده ‏ترین چالش، در انتقال فرهنگ انتظار به این گروه، ایجاد نیاز در آنهاست. ما باید در برخورد با این گروه سنی، پرسش­هایی را که تنها گفتمان مهدویت جواب­گوی آنهاست، در ذهن آنها ایجاد کنیم و سپس از آنها بخواهیم جواب آنها را پیدا کنند و خود ما نیز در رسیدن به پاسخ­های درست، آنها را یاری کنیم.   فرهیختگان جامعه؛ این گروه به دلیل مطالعات که دربارۀ آخرالزّمان و آیندۀ بشریت دارند، با چالش ‏هایی در زمینۀ مهدویت مواجه هستند. در انتقال فرهنگ مهدویت به این گروه، کافیست این چالش‏ها را برطرف کنیم و این مهم با نوشتن کتاب­ها و مقالات علمی و مدّ نظر قراردادن سؤال­ها و شبهات جدیدی که در عرصۀ مهدویت و آخرالزّمان مطرح شده، حاصل می‏شود.   فرهنگ مهدویت و انتظار، فرهنگ ارزش­ها و فرهنگ دین است و القاء فرهنگ دینی به دیگران، محتاج ظرافت­ های خاصّ خود است و افراط در القاء این فرهنگ، باعث دلزدگی از آن می‏شود و همان­طور که تفریط در القاء این فرهنگ، نکوهیده و ناپسند است، افراط در آن نیز مذموم و ناپسند است.     نویسنده: سید نعمت ­الله زندوی منبع: سازمان تبلیغات اسلامی  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3156
زمان انتشار: 20 فوریه 2019
| |
آشنایی با علائم ظهور

آشنایی با علائم ظهور

علائم ظهور جیست ؟ علامت در لغت عرب به معنای نشانه است. بنابراین منظور از علائم ظهور، نشانه‌هایی است كه نزدیك شدن ظهور را نشان می‌دهند. با تحلیل ماهیت علائم ظهور، در می‌یابیم كه علائم ظهور، نسبت به ظهور رابطه سببی ندارند یعنی این گونه نیست كه به محض تحقق نشانه‌ها و علائم ظهور بگوییم پس ظهور هم حتماً تحقق خواهد یافت، بلكه تنها جنبه اعلام و كاشفیت دارند یعنی تحقق آنها كاشف از این واقعیت است كه ظهور نزدیك شده است. علائم را از جهات مختلفی می‌توان تقسیم بندی نمود. از جمله می‌توان آنها را به: 1. علائم عادی و علائم غیر عادی و معجزه آسا تقسیم كرد. 2. با توجه به روایات رسیده می‌توان به علائم حتمی و علائم غیر حتمی تقسیم نمود. 3. بالاخره می‌توان به لحاظ فاصله زمانی بین وقوع علامت و تحقق روز موعود به علائم قریب و علائم بعید تقسیم كرد. آنچه بیشتر از ظاهر روایات به دست می‌آید تقسیم علائم به غیر حتمی یا موقوف و علائم حتمی است. علائم غیر حتمی یا موقوف نشانه‌هایی است كه رخ دادن آنها قطعی نیست و ممكن است به دلیل عدم تحقق شرایط و یا ایجاد مانع به وقوع نپیوندند. و اما علائم حتمی آنهاست كه رخ دادن آنها حتمی و قطعی است. در منابع روایی، بسیاری از رخداد‌های طبیعی و غیر طبیعی و دگر‌گونی‌های سیاسی و اجتماعی به عنوان علائم ظهور، ذكر شده است. بدیهی است كه روایات مربوط به این مسئله، مانند سایر مسائل دیگر، از جهت درستی و اعتبار، یكسان نیستند. در میان این روایات، برخی از جهت سند غیر قابل اعتمادند و برخی هم از جهت مضمون و مطالبی كه در آن مطرح شده، جای بحث و تامل دارند. بنابراین، نمی‌توان به صرف دیدن یك روایت و بدون بررسی كارشناسانه از جهت سند و دلالت، به آن اعتماد كرد. در میان نشانه‌ها، برخی به عنوان «علایم حتمی ظهور» ذكر شده است. علائم معروف حتمی، پنج مورد است: 1. خروج سفیانی؛ پیش از قیام حضرت مهدی(ع) مردی از نسل ابوسفیان، در منطقه شام، خروج می‌كند و با تصرف بخش‌هایی از سرزمین اسلام، برای یافتن و كشتن شیعیان جایزه تعیین می‌كند. (بحار الانوار، ج52، ص182). 2. خسف در بیداء؛ خسف، یعنی فرورفتن، و بیداء نام سرزمینی بین مدینه و مكه است. سفیانی كه در آستانه ظهور حضرت مهدی(ع) خروج می‌كند، هنگامی كه از ظهور ایشان با خبر می‌گردد سپاهی عظیم به مدینه و مكه می‌فرستد و چون به سرزمین بیداء می‌رسند، خداوند آنان را در كام زمین فرو می‌برد و هلاك می‌شوند. 3. خروج یمانی؛ سرداری از یمن قیام می‌كند و مردم را به حق و عدل دعوت می‌كند. خروج یمانی، اجمالاٌ از نشانه‌های ظهور است، هر چند جزئیات و چگونگی قیام وی، روشن نیست. 4. قتل نفس زكیه؛ نفس زكیه، یعنی انسان پاك و بی گناه. در آستانه ظهور حضرت مهدی، جوانی بی گناه، مظلومانه در مسجد الحرام به قتل می‌رسد. 5. صیحه آسمانی؛ منظور از آن، صدایی است كه در آستانه ظهور حضرت مهدی، از آسمان به گوش می‌رسد و همه مردم آن را می‌شنوند. محتوای این پیام آسمانی، دعوت به حق و حضرت مهدی است. امام باقر(ع) می‌فرماید:«ندا كننده‌‌ای از آسمان، نام قائم ما را ندا می‌كند. پس هر كه در شرق و غرب است، آن را می‌شنود.(الغیبة، نعمانی، ص252). البته در برخی از روایات، به علائم دیگری نیز اشاره شده است، مانند خورشید گرفتگی در نیمه ماه رمضان و ماه گرفتگی در آخر آن. (الغیبة، طوسی، ص444) و یا طلوع خورشید از مغرب(الغیبة، طوسی، ص435). سایت : پرسمان دانشجویان مهدویت   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2870
زمان انتشار: 2 ژولیه 2015
راز نهانی بودن زمان ظهور

راز نهانی بودن زمان ظهور

علت مخفی بودن زمان ظهور، یکی از مسائل غیبی به شمار می رود که تنها، خداوند عالم به آن می باشد ولی با تفکر و تأمل در این امر، می توان به وجود حکمت هایی در مخفی بودن امر ظهور رسید: تداوم امید: وقتی که زمان ظهور پنهان باشد، نور امید در دل منتظران همه عصرها باقی خواهد ماند و با این امید می توانند در برابر سختی های دوران غیبت ایستادگی نمایند. زمینه سازی ظهور: بدون تردید، انتظار سازنده و زمینه چینی برای ظهور، تنها در سایه مخفی بودن زمان ظهور شکل خواهد گرفت زیرا با مشخص شدن زمان ظهور، کسانی که می دانستند که عصر ظهور را درک نمی کنند، انگیزه ای برای تحرک و زمینه سازی نخواهند گشت. اجتناب از وقوع انحراف: در صورت معین بودن زمان ظهور، چنانچه برای مصالحی، آن امر به تأخیر بیفتد، چه بسا افرادی، در اصل اعتقاد، دچار شک و تردید شوند. همان طوری که در زمان تخلف وعده حضرت موسی (ع)، که سی روز ملاقات به چهل روز تبدیل شد و امت او دچار تردید شده و به گوساله پرستی روی آوردند.

، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2869
زمان انتشار: 2 ژولیه 2015
حقیقت انتظار

حقیقت انتظار

انتظار، چشم به راه بودن است و این چشم به راهی، به تناسب بستر و زمینه آن، ارزش پیدا می کند و آثار و پیامدهایی دارد. انتظار، تنها یک حالت روحی و درونی نیست، بلکه از درون به بیرون سرایت می کند و حرکت و اقدام را می آفریند. به همین دلیل است که در روایات، انتظار به عنوان یک عمل و بلکه بهترین اعمال، معرفی شده است. انتظار به منتظر شکل می دهد و به کارها و تلاش های او جهت خاصی می بخشد. انتظار با نشستن و دست روی دست گذاشتن نمی سازد همچنان که انتظار با چشم به در دوختن و حسرت خوردن، تمام نمی شود؛ بلکه در حقیقت انتظار، نوعی حرکت و نشاط و شور آفرینی، نهفته است.

، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2868
زمان انتشار: 2 ژولیه 2015
نشانه های ظهور

نشانه های ظهور

«نشانه‏ های ظهور» عبارت است از آن دسته از رخدادها که براساس پیش‏ بینی معصومین ‏علیهم السلام، قبل و یا در آستانه ظهور حضرت مهدی ‏علیه السلام پدید می ‏آید و تحقّق هر یک از آن نشانه‏ ها نویدی از نزدیک‏تر شدن آن قیام جهانی است؛ به گونه‏ای که با تحقق مجموعه رخدادهای پیشگویی شده و به دنبال آخرین نشانه ظهور، حضرت مهدی ‏علیه السلام قیام خواهد کرد.  در میان نشانه‏ های ظهور، شماری از آنها به روشنی به عنوان «علایم حتمی ظهور» یاد شده است. منظور از «نشانه‏ های حتمی» - در مقابل نشانه‏ های غیر حتمی - آن است که پدیدار شدن آنها - بدون هیچ قید و شرطی - قطعی و الزامی خواهد بود؛ به گونه‏ای که تا آنها واقع نگردد، حضرت مهدی ‏علیه السلام ظهور نخواهد کرد. البته باید توجه نمود که حتمی و یا مسلم و قطعی بودن وقوع این نشانه‏ ها، به این معنا نیست که پدید نیامدن آنها، محال است؛ بلکه به حسب فراهم بودن شرایط و مقتضیات و نبودن باز دارنده ‏ها، پدید آمدن آنها - اگر خداوند اراده کند - قطعی خواهد بود. از روایات فراوانی که در میان آنها روایات صحیح نیز وجود دارد حتمی بودن نشانه‏ های پنج گانه ذیل استفاده می‏شود: خروج سفیانی، قیام یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیّه و خسف در بیداء. امام صادق‏ علیه السلام می‏فرماید: «پنج امر قبل از قیام قائم از نشانه‏ ها است: صیحه آسمانی و سفیانی و خسف در بیداء و خروج یمانی و قتل نفس زکیّه». [1] . پی نوشت: [1] کتاب الغیبة، ص 436، ح 427.

، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2867
زمان انتشار: 2 ژولیه 2015
مکان و مسکن حضرت مهدی (عج الله)

مکان و مسکن حضرت مهدی (عج الله)

سوالی که در این موضوع مطرح می شود این است که آیا حضرت، به گونه ای زندگی می کند که هیچ گاه با مردم در تماس نیست و یا اینکه آن حضرت با مردم معاشرت دارد، لکن به گونه ای ناشناس؟! بحث از مکان و مسکن آن حضرت، در هر دو فرض قابل بررسی است. روایاتی که در این زمینه وجود دارند، چند دسته اند: برخی از آنها محل خاصی را تعیین نمی کند و جایگاه حضرت را در بیابان ها و کوه ها معرفی می کند. دسته دوم روایاتی است که مناطق خاصی را به عنوان محل سکونت آن حضرت، نام می برند مثل: مدینه و پیرامون آن یا مکه و پیرامون آن. دسته سوم اخباری است که مانند دسته اول، جایگاه خاصی را نام نمی برد. ولی از وی به عنوان فردی که با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگی می کند، نام برده است. 

، ،

Top
شناسه مطلب: 2863
زمان انتشار: 2 ژولیه 2015
حجت خدا

حجت خدا

روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب باشید پس از من در دین دچار آشفتگی نشوید...

، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed