www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 6785
زمان انتشار: 22 آوریل 2017
| | | |
نگاهی به زندگانی امام كاظم (علیه السلام)

سالروز شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) تسلیت باد

نگاهی به زندگانی امام كاظم (علیه السلام)

ابوالحسن موسي بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم از ائمه اثني عشر (علیهم السلام) و نهمين معصوم از چهارده معصوم (علیهم السلام) تولد آن حضرت در ابواء (محلي ميان مكه و مدينه) به روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ق و تاريخ شهادت آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند. درباره تاریخ ولادت امام موسی کاظم(ع) دو تاریخ 20 ذی الحجه و هفتم صفر ذکر شده است؛ براساس مستندات و تخمین ها می توان بیان کرد، امام موسی کاظم(ع) در 20 ذی الحجه متولد شده اند، بنابراین شایسته است این روز برای تبیین فضائل و مناقب در نظر گرفته شود.

چگونگی به امامت رسیدن آن حضرت در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) كسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی كسانی مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی كه در كتب اسماعیلیه مذكور است. پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت كه بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق(علیه السلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در”ارشاد” متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت كرد و برخی نیز از او پیروی كردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی كردند كه فطحیه موسوم هستند. ـ برادر دیگر امام موسی كاظم (علیه السلام) اسحق كه برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی كاظم (علیه السلام) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می كرد كه او تصریح بر امامت آن حضرت كرده است. ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی كاظم (علیه السلام) بقدری بارز و روشن بود كه اكثریت شیعه پس از وفات امام صادق (علیه السلام) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین كثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الكاظم (علیه السلام) را از امام صادق (علیه السلام) روایت كردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اكثریت شیعه مسجل گردید. شخصیت اخلاقی او در علم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بران و بداندیشان را با عفو و احسان بیكران خویش تربیت می فرمود. شبها بطور ناشناس در كوچه های مدینه می گشت و به مستمندان كمك می كرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در كیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می كرد. صرار (كیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به كسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلك در اطاقی كه نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود. برخورد حاكمان سیاسی معاصر با امام مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابی كه دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی كرد و به مدینه اش بازگرداند گویند كه مهدی از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش قیام نكند این روایت نشان می دهد كه امام كاظم (علیه السلام) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنكه از جهت كثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است كه او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است. ـ زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است كه هارون فرزند مهدی در یكی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدك را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد كرد فرمود می پذیرم به شرط آن كه تمام آن ملك را با حدودی كه تعیین می كنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یك حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش كناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود: می دانستم اگر حدود فدك را تعیین كنم آن را به مامسترد نخواهی كرد (یعنی خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق منست) از آن روز هارون كمر به قتل موسی بن جعفر (علیه السلام) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیك یا رسول الله، السلام علیك یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام كاظم (علیه السلام) حاضر بود و فرمود: السلام علیك یا رسول الله، السلام علیك یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من) می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گردید. زندان نمودن امام و چگونگی شهادت درباره حبس امام موسی (علیه السلام) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می كند كه علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مك بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یكی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت كه اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مكیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (علیه السلام) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی كند. گویند امام هنگام حركت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار كرد و از او خواست كه از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نكند. علی قبول نكرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامی مال به او می دهند تا آنجا كه ملكی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم كه می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افكنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند. عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت كه موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاری ندارد یا كسی بفرست كه او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست كه امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمكی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهك سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد كه ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن كردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6177
زمان انتشار: 8 فوریه 2019
| | | |
عزت اسلام حاصل جان فشانی های حضرت زهرا (سلام الله علیها) است

شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ جلسه هشتم

عزت اسلام حاصل جان فشانی های حضرت زهرا (سلام الله علیها) است

فرزند حقیقی حضرت زهرا سلام الله علیها همچون مادرش با دفاع از ارزش ها و آرمان های انقلابی، عظمت و عزت اسلام را همیشه در همه صحنه حفظ می نماید.

قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ؛ گو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خویش شما و اموالی که بدست آورده اید و تجارتی که از کساد آن می هراسید و مسکن هایی که بدان علاقمندید در نظر شما محبوب تر است از خدا و رسول او و جهاد در راه او». (سوره توبه/آیه 24) یعنی سه معشوق؛ الله و رسول و جهاد باید در رأس معشوق هایت باشد و دغدغه رسیدن به معشوق حقیقی را داشته باشی. زیرا مسئله عزت، مسئله کلیدی و مهمی در اسلام است. بزرگترین آرزوی مومن، عزت اسلام و دین اهل بیت (علیهم السلام) است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ادامه خطبه مبارکشان می فرمایند: «وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ= خداوند جهاد را مایه عزت اسلام قرار داد». جهاد تنها سرمایه ای است که انسان می تواند مثل اصحاب عاشورا هدایایِ گران قیمت خود را تقدیم الله کند.  «حب الجهاد»، فرصت عشق بازی است که انسان می تواند از تمام کمالات مادی، گیاهی، حیوانی و آبروی خود برای خدا مایه بگذارد. جهاد یعنی انسان این شیفتگی را داشته باشد که از این فرصت برای تقرب به خاندان اهل بیت (علیهم السلام) استفاده کند و پیش آنها عزیز و شرافت پیدا کند. در شبهای ماه مبارک رمضان می خوانیم :«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْكَ فِی دَوْلَةٍ كَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِكَ= خدایا به سوى تو مشتاقیم‏ براى یافتن دولت كریمه‏اى كه اسلام و اهلش را به آن عزیز گردانى،و نفاق و اهلش را به وسیله آن خوار سازى، و ما را در آن دولت از دعوت‏كنندگان به سوى طاعتت، و رهبران به سوى راهت قرار دهى» تنها کسانی عزت اسلام برایشان عزیز است که ایمان به خدا داشته باشند. برای فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) همیشه دو چیز مهم است: عزت اسلام و ذلت منافقین و کفار. این هم کافی نیست، بلکه برای او مهم است که در حکومت امام زمان علیه السلام جایگاه حقیقی داشته باشد. در حکومت حضرت مهدی علیه السلام، ریاست براساس شانس، پارتی بازی و رانت خواری و .... نیست. اگر کسی واقعا خواهان جایگاه در حکومت حضرت است، باید به حضرت نزدیک باشد. این آرمان های بخش فوق عقلی انسان است. اگر این طور نیست یعنی هنوز این بخشش شکوفا نشده است. رسالت حضرت زهرا بعد از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حفظ اسلام و عزت آن بود. دفاع از امامت خود و حتی کتک خوردن ایشان که به شهادت منجر شود همه به خاطر اسلام بود.   آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5963
زمان انتشار: 7 ژانویه 2017
| |
محبوب ترین محبوب ها

استاد محمد شجاعی

محبوب ترین محبوب ها

محبوب ترین محبوب ها برای مؤمن، الله، اهل بیت (علیهم السلام) و جهاد در راه خدا است.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5670
زمان انتشار: 20 سپتامبر 2018
| |
مصیبت عاشورا مصیبت یتیم شدنِ میلیاردها نفر انسان است

استاد محمد شجاعی

مصیبت عاشورا مصیبت یتیم شدنِ میلیاردها نفر انسان است

ما امروز انسان های مصیبت زده ای هستیم که داریم با گرفتاری و یتیمی زندگی می کنیم. پدر و حقیقت ما را از ما گرفته اند، ما بدون راهنما، الگو و معیار، گاهی دینی، گاهی غیر دینی و التقاطی زندگی می کنیم.

 

ما امروز برای دختر امام حسین (علیه السلام)  که در کودکی یتیم شد و گفت: «مَنِ الَّذی اَیتَمَنی فی صِغَرِ سِنّی= چه کسی من را در این کوچکی یتیم کرد» گریه می کنیم که حق هم هست. اما حقیقت این است که یتیم واقعی ما هستیم. چه کسی ما را یتیم کرده است؟ یتیمی ما خیلی بالاتر از یتیمی حضرت رقیه (سلام الله علیها) است، او اگر جسماً از پدرش دور بود، خودش روحاً یک ولی خداست و در شام سلطنت می کند. علی اصغرِ امام حسین «باب­ الحوائج» است، علی اصغر، رقیه­، عبدالله بن حسن (علیهم السلام) همه انسان های کاملند. با این وجود، امروز آیا ما بیشتر یتیمی می کشیم یا بچه­ های امام حسین (علیه السلام)؟ ما یتیم تریم یا حضرت رقیه (سلام الله علیها)؟ پاسخ این است که حقیقتاً ما بیشتر یتیمی می کشیم، ولی چون جنبه انسانی ما فعال نیست و هنوز خودمان را نشناخته ایم، دردی احساس نمی کنیم. فکر می کنیم اگر همین پدر مادی، پدر طبیعی بالای سرمان باشد، یتیم نیستیم؛ یا اگر کسی که پدر طبیعی و پدر ظاهری ندارد، او یتیم است. در حالی که یتیم واقعی کسی است که از پدر حقیقی اش دور افتاده است. در زیارت عاشورا می گوییم: «وَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی= و روزی من کند انتقام خون خودم را» منظور از «انتقام خودم» چیست؟ مگر چه مصیبت و چه مشکلی بر من وارد شده که می خواهم «انتقام خودم» را بگیرم؟ انتقام من این است که اگر من لیاقت داشتم، باید امام معصوم بالای سرم می بود تا یتیم زندگی نکنم، با پدر حقیقی ام، امام زمان زندگی کنم، اما الان پدرم بالای سرم نیست و دارم یتیم زندگی می کنم، این خیلی دردناک است. ائمه اطهار که پدران حقیقی ما هستند، خزانه داران علم و ادبند. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:« وَ خُزّانَ الْعِلْم = و خزانه‌ داران دانش». ما غصه داریم که چه کسی ما را یتیم کرده، آیا ما نباید با این وضعیت مبارزه کنیم؟ آیا ما نباید به سراغ پدرمان برویم؟ یا باید با بی ­غیرتی، بی­ عاطفگی و با بدبختی زندگی کنیم؟ آیا نمی شود این مشکل را حل کرد؟ در زیارت عاشورا برای حل این مشکل به ما راهکار داده اند، راهکار آن داشتن «روح جهاد»، روح انتقام و کینه ی مقدس است. من می خواهم انتقام تو و انتقام خودم را بگیرم، چون واقفم چه مصیبتی برای تو و هم برای من اتفاق افتاده است. انتقامِ‌ تو این است که تو را از مقامی که خدا برایت داده بود، طرد کردند و انتقام من این است که پدر و امام معصومی چون تو را ندارم و یتیم زندگی می کنم. چه کسی می تواند این گونه با امام حسین (علیه السلام) حرف بزند؟ کسی که بداند برای چی خلق شده؟ و کی است؟ کسی که بداند، انسان بدن نیست، زن و مرد نیست، طبیعت نیست، انسان صرفاً جنبه زمینی و جنسی ندارد و بداند که انسان یک «حقیقت ابدی» و موجود جاودانه است. وقتی با این مقیاس خود را دید، به میزان خسارتی که می پردازد،‌ آگاه می شود؛ چون می فهمد چقدر بد و فقیر زندگی می کند. با درک این معارف ببینیم ما در کجای آن هدف هستیم؟ هیچ زیارتی به اندازه زیارت عاشورا برای چهره حقیقی انسان قیمت و هدف تعیین نمی کند. قیمت ما زندگی و بودن با امام معصوم در دنیا و آخرت است، قیمت ما، «هم مقام بودن با امام معصوم» است. حالا که بدون امام معصوم داریم زندگی می کنیم، آیا این واقعاً غصه ندارد؟ آیا آنهایی که ما را از پدرمان و مقام مان محروم کردند، نباید لعنت کنیم؟ تا چه موقع باید به وضعیت یتیمی راضی باشیم؟ وقتی مؤسسه­ ای صندوق صدقاتی برای کمک به ایتام می گذارد، کار بزرگی انجام می دهد و ثواب دارد؛ خدمت به ایتامی که پدر و مادر طبیعی شان را از دست داده اند، جزء شروط انسانیست، اگر خدمت و توجه به «ایتام ظاهری» نباشد، انسان اهل عذاب می شود. قرآن کریم آنهایی را که اهل توجه به ایتام نیستند، اهل عذاب می داند. ولی بالاتر از اینها «یتیم های انسانی» و «یتیم های آسمانی» و یتیم های امام زمان هستند. لذا شیعیانی که از نظر معرفتی و از نظر شناخت دین ضعیف هستند، معصوم آنها را به عنوان «ایتام آل محمد علیهم السلام» معرفی می کند. اینها یتیم واقعی هستند. آیا ما نباید برنامه ­ای برای رفع «یُتم» و یتیمی بگذاریم؟   برگرفته از سلسله جلسات جهاد جلسه اول

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5669
زمان انتشار: 20 سپتامبر 2018
| |
مصیبت عاشورا، حذفِ حاکمیتِ امامِ معصوم از جامعه است

استاد محمد شجاعی

مصیبت عاشورا، حذفِ حاکمیتِ امامِ معصوم از جامعه است

مصیبتی که بر امام حسین ع وارد شد و ما در زیارت عاشورا از آن به مصیبت بزرگ یاد می کنیم، کشته شدن و سربریدن و اسارت نبود، بلکه مصیبت طردِ امام از مقام و مرتبه ای بود که خداوند برایش مقرر فرموده بود.

 

ما در زیارت عاشورا می خوانیم:« أنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثارِكَ مَعَ إمام مَنْصُور مِنْ أهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلّى الله عَلَیْهِ وَآلِهِ = خدا روزی من گرداند تا با امام منصور از اهل بیت محمد ص خون خواه تو باشم»، آقا می خواهم انتقام تو را همراه امام زمان بگیرم.  اگر امام حسین علیه‌السلام از ما سؤال کند، انتقام من چیست؟ پاسخ ما چه خواهد بود؟ اکثر عزادارها می گویند سرت را بریدند به شما جسارت کردند، انگشتتان را بریدند، شما را تشنه کشتند، فرزندانت را کشتند و خاندانت را به اسارت بردند. اینها مصیبت امام حسین (علیه‌السلام) نیست، چرا که این گونه جنایت ها در تاریخ زیاد اتفاق افتاده است، مثلاً جنایت هایی که در مورد پیامبران ثبت شده، پیامبر خدا را زنده زنده با اره دو نیم کردند.  قرآن می فرماید:«إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ= كسانى كه به آیات خدا كفر مى ‏ورزند و پیامبران را بناحق مى ‏كشند» (آل عمران/21). انسان های زیادی بودند که وضعیتی فجیع تر از امام حسین علیه‌السلام داشتند، پاسدارهای ما در کردستان با وضع دلخراشی سر بریده شدند، زنده زنده پوست سر شان را با موزاییک و حلبی کندند. اگر تنها خون ریختن، سربریدن، اسارت و کتک خوردن مصیبت امام حسین باشد، انتقام ایشان را مختار گرفت. پس چرا ما در زیارت عاشورا می گوییم، انتقامت گرفته نشده و ما می خواهیم با امام زمان انتقام شما را بگیریم؛ «طلب ثارک» ثارک یعنی چه؟ یا این که می گوییم:«السلام علیک یا ثارالله= سلام بر تو ای خون خدا»؛ امام حسین ع خون خداست، زیرا او عامل حیات انسانی است. وقتی معصوم بالای سر انسان نباشد، انسان از حیات انسانی محروم است و به سختی می تواند، شرائط حیات انسانی را در زندگی خود برقرار کند.  زندگی بدون امام معصوم، مثل زندگی روی قله ی کوه است، در قله ی کوه اکسیژن خیلی کم است و انسان در آنجا به سختی نفس می کشد؛ اما زندگی با امام معصوم، مثل زندگی در کوهپایه است؛ انسان به راحتی نفس می کشد و راحت به بهشت و بالاتر از بهشت می رسد. پس ما در زیارت عاشورا از خدا می خواهیم که انتقامِ حذف امامِ معصوم را بگیریم، انتقامی را که هنوز گرفته نشده است و فقط با روی کار آمدن امام معصوم بر جامعه جهانی گرفته می شود.   تمام مشکلات جهان، از دوری و غیبت پدر حقیقی ما و امام زمان است. ما اگر مشکل پزشکی، اقتصادی، خانوادگی و... داریم یا مشکلات دیگری که در دنیا وجود دارد، همه به خاطر نبودِ پدر مهربان و متخصص معصوم است، از غربت و یتیمی این همه بلا سر ما آمده، اینها مصیبت کمی نیستند. اگر امام زمان 24 ساعت بالای سرمان بود و ارتباط مستقیم با او داشتیم، او در 24 ساعت معادل صدها سال باعث رشد ما می شد، یک دقیقه ارتباط با امام زمان، تمام وجود ما را پاک می کرد؛ در ارتباط با امام زمان هر کدام از ما می توانستیم، ولی خدا باشیم و هم مقام با امام حسین ع باشیم. در زیارت عاشورا می خواهیم: « أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ‏= از خدا درخواست می کنم که به مقام محمودی که خاص شما است مرا برساند». لیاقت ما این بود که در دنیا و آخرت فقط با معصوم زندگی کنیم، ولی الان این گونه نیست؛ امام زمان ما و پدر حقیقی ما در غربت و آوارگی به سر می برد و ما در یتیمی و بی پدری.   برگرفته از سلسله جلسات جهاد جلسه اول

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5577
زمان انتشار: 8 سپتامبر 2016
| |
شهادت امام محمد باقر (علیه السلام)

شهادت امام محمد باقر (علیه السلام)

امام باقر (علیه السلام) دارای ملکات فاضله اخلاقی، دینی و علمی و همانند خورشیدی پر فروغ، بر سپهر دانش پرتو افکن بود به گونه-ای که بیشترین حدیث از آن حضرت و فرزندشان است و این بزرگ ترین گواه در شخصیت علمی ایشان به شمار می رود. آن حضرت سر انجام توسط مامور هشام، در شهر مدینه به شهادت رسیدند و در بقیع دفن گردیدند.

زندگینامه امام باقر (علیه السلام) حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در سوم صفر سال 57 هجری شهر مدینه تولد یافت. پدر ایشان علی بن الحسین، زین العابدین(علیه السلام) و مادرشان ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) می باشد. نام آن حضرت محمد است. این نامی است که رسول خدا (ص) از دیر زمان برای وی برگزیده بود. برای امام باقر(علیه السلام) این القاب یاد شده است: باقر، شاکر، هادی، امین شبیه (به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا (ص)) فضایل و سیره اخلاقی امام باقر (علیه السلام) امام باقر علیه السلام، با همه مهربان بود. حتی با کسانی که نسبت به او رفتار بدی داشتند. اگر نیمه شبی مهمانی می رسید، با مهربانی در به رویش می گشود و در باز کردن بار و بنه به او کمک می کرد. در تشییع جنازه ی مردم عادی شرکت می کرد. ظاهری آراسته داشت. خوردن غذا را با نام خدا آغاز و با حمد خدا ختم می کرد. آن چه را در اطراف سفره ریخته بود، اگر در خانه بود، بر می داشت و اگر در بیابان بود، برای پرندگان وا می نهاد. غذا دادن به مؤمنان به ویژه شیعیان را بسیار مهم می شمرد و به یاران خود سفارش می کرد دوستان و هم کیشان خود را میهمان کنند. یارانش را به کارو کسب تشویق می کرد. آن گرامی تنها و تنها سفارش به کار نمی کرد؛ بلکه خود نیز به باغ و مزرعه ی خویش می رفت وحتّی در هوای گرم تابستان، عرق ریزان کار می کرد. با آن که در آمدش کم، خرجش بسیار و عیال وار بود، درعین حال بخشندگی اش بین خاص و عام، آشکار و بزرگواری اش مشهور و فضل و نیکی اش معروف بود. بخشش او به حدّی بود که مورد اعتراض نزدیکان قرار می گرفت. آن حضرت یاور بیچارگان، یار درماندگان و دستگیر در راه ماندگان بود. بدین سبب، نیازمندان زیادی به منزلش مراجعه می کردند و آن حضرت به غلامان و کنیزانش سفارش می کرد که آن ها را تحقیر نکنند و گدا ننامند، بلکه آن ها را به بهترین نام هایشان صدا بزنند. پیوسته یارانش را به همدردی و دستگیری یکدیگر سفارش می کرد و می فرمود:«چه بد برادری است، برادری که چون غنی باشی همراهت باشد و چون فقیر شوی، تو را تنها بگذارد.» سیره علمی امام باقر (علیه السلام) امام باقر(علیه السلام) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصه فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدّی و گسترده نهضتی بزرگ را در زمینه علم و پیشرفت های آن طراحی کرد. تا جایی که این جنبش دامنه دار به بنیان گذاری و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران امام صادق(علیه السلام)، به اوج خود رسید. امام با برقراری حوزه درس، با کج اندیشی ها، زدودن چالش های علمی، تحکیم مبانی معارف و اصول ناب اسلامی با تکیه بر آیات رهنمون گر قرآن مبارزه کرد و تمام ابواب فقهی و اعتقادی را از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی کمر بست؛ به گونه ای که دانشمندی چون «جابر بن یزید جعفی» هر گاه می خواست سخنی در باب علم به میان آورد ـ با آن توشه ای که از دانش داشت ـ می گفت: «جانشین خدا و میراث دار دانش پیامبران محمد بن علی(علیه السلام) برایم این گونه گفت» و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمی خود در برابر جایگاه امام، از خود نظری به میان نمی آورد. «ابو اسحاق سبیعی» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمی امام را درست می پندارد که وقتی از او در مورد مسئله ای می پرسند، پاسخ را از زبان امام می گوید و می افزاید: «او دانشمندی است که هرگز کسی به سان او [در علم] ندیده ام». عارفی از امام باقر (علیه السلام) امام باقر (علیه السلام) فرمود: مومن را بر عهده خدای عز و جل بیست خصلت ثابت است که خداوند بآنها وفا خواهد فرمود: بر خدای تبارک و تعالی است که او را آزمایشی گمراه کننده نفرماید و او را بر خدا است که برهنه و گرسنه اش نگذارد و او را بر خدا است که مورد سرزنش دشمنش قرار ندهد و او را بر خدا است که خوار و گوشه نشینش نسازد و او را بر خدا است که پرده آبرویش را ندرد و او را بر خدا است که با غرق شدن و سوختن جان او را نگیرد و او را بر خدا است که بر چیز خطرناکی نیفتد و چیز خطرناکی بر او نیفتد و او را بر خدا است که از نیرنگ نیرنگ بازان اش نگه دارد و او را بر خدا است که از حمله های ستمگران اش پناه دهد و او را بر خدا است که در دنیا و آخرت همنشین ما قرارش دهد و او را بر خدا است که از بیماری ها بآنچه صورت ظاهری او را بد نما کند دچارش نسازد و او را بر خدا است که از بیماری پیسی و خوره پناه دهد و او را بر خدا است که در حال انجام گناه کبیره جانش را نستاند و او را بر خدا است که روزگار گنهکاریش را از یادش نبرد تا زود بزود توبه کند و او را بر خدا است که شناسایی حجت خدا را از او پنهان نکند و او را بر خدا است که باطل را در دل او عزیز نکند و او را بر خدا است که روز رستاخیز در حالی که نور ایمانش در پیشاپیش راهنماییش میکند محشورش فرماید و او را بر خدا است که بهر کار خوبی توفیقش عطا فرماید و او را بر خدا است که دشمنش را بر او مسلط نفرماید که او را خوار کند و او را بر خدا است که سرانجام اش را با آسایش خواطر و ایمان بپایان برساند و او را در بهشت بلند پایه همنشین ما قرار دهد این ها است شرطهای خدای عز و جل برای مومنان. (الخصال، ج 3، ص 516) چگونگی شهادت امام باقر(علیه السلام) پس از عمری تلاش در میدان بندگی خدا و احیای دین و ترویج علم و خدمات اجتماعی به جامعه اسلامی، در روز هفتم ماه ذو الحجه سال 114 رحلت کرد. منابع روایی و تاریخی علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته اند، مسمومیتی که دست های حکومت امویان در آن دخیل بوده است. از برخی روایات استفاده می شود که مسمومیت امام باقر (علیه السلام) به وسیله زین آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه ای که بدن آن گرامی از شدت تأثیر سم به سرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد. در این که چه فرد یا افرادی در این ماجرای خائنانه دست داشته اند، نقل های روایی و تاریخی از اشخاص مختلفی نام برده اند. بعضی از منابع، شخص هشام بن عبد الملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند. بخشی دیگر، ابراهیم بن ولید را وسیله مسمومیت معرفی کرده اند. قبر نورانی حضرت باقر (علیه السلام)، در شهر مدینه در قبرستان بقیع قرار دارد. هر سال، حاجیان زیادی در این قبرستان، بر سر مزار چهار امام غریبی که آنجا دفن شده اند، حاضر می شوند. امام حسن مجتبی (علیه السلام)، امام سجاد (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)، چهار امامی هستند که در کنار هم و در قبرستان بقیع دفن شده اند.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5525
زمان انتشار: 28 اوت 2016
| |
جایگاه شهدا

جایگاه شهدا

آری ...شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ).

نگاهی به حقیقت شهادت شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله))انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ)و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند.(اَکْرُمُالمُوًتِ اَلْقُتْلُ) شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود. شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می فرماید: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون (169 آ ل عمران) و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند. شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد. و یا در آیه ای دیگر می فرماید : ((و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون)) که در این آیه نیز به زنده بودن شهید اشاره نموده است. در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت. حیات شهید یکی از ویژگی هایی که قرآن شریف برای شهیدان ذکر کرده است، مساله حیات و زنده بودن آنها است. حال باید بدانیم که منظور قرآن از این حیات چه نوع حیاتی است؟ و مقصود قرآن چیست؟ آیا منظور از حیات، حیات مادی است؟ یا این حیات مخصوص به روح و روان شهدا است؟ آیا این حیات به جسم شهید هم مربوط می شود یا خیر؟ و دهها سوال دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد و به آنها پاسخ داده شود. حیات در لغت به معنای ((زنده بودن)) آمده است. و در اصطلاح از دیدگاه های مختلف تعاریفی از آن ارائه گردیده است. اما مراد از حیات شهیدان که خداوند در قرآن فرموده چیست؟ در ذیل آیه 154 سوره بقره تحت عنوان((و لا تقتلوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون)) که به زنده بودن شهیدان اشاره کرده و اقوال مختلفی از طرف مفسرین ارائه گردیده است. برخی گفته اند که منظور این است که شهدا بزودی در قیامت زنده خواهند شد. برخی نیز گفته اند که : کشته شدگان در راه خدا، دارای هدایت و ایمان و دین صحیح هستند، نمرده اند و زنده هستند. برخی دیگر گفته اند : مقصود این است که، چون از شهیدان، نام نیک در این دنیا باقی مانده است زنده می باشند. مفسرین دیگر نیز اقوال دیگری را آورده اند که هر کدام به نوعی بیان کننده حیات شهدا می باشد و همه این اقوال به زنده بودن آرمان و اهداف شهیدان در جامعه باور دارند. رزق و روزی شهید خداوند در قرآن کریم در سوره آل عمران در آیات 169 تا 171 می فرماید : و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون، فرحین بما آتاهم من فضله و یستبشرون بالذین… در این آیات خداوند بعد از اینکه می فرماید شهیدان را مرده مپندارید اشاره می کند به اینکه شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند(عند ربهم یرزقون) که در این قسمت از آیه به ارتزاق شهیدان اشاره شده است. لذا اگر نوعی حیات مجازی برای شهیدان فرض نمائیم با ارتزاق منافات دارد پس باید حیات را حقیقی در نظر گرفت. زیرا ارتزاق از ویژگی های موجود زنده و حقیقی است و چون خداوند درباره شهیدان گفته است که نزد پروردگارشان، ارتزاق می کنند لذا شهید نمی تواند زنده حقیقی نباشد. در این آیات، سپس خداوند می فرماید : شهدا به خاطر آنچه که خداوند از فضل خود به آنهاارزانی نموده است خوشحال وشادمانند ، ودر تفسیر مجمع البیان آمده است که این خوشحالی به خاطر نعمت های بهشتی است که خداوند نصیبشان نموده است . وبرخی نیز گفته اند این خوشحالی بخاطر رسیدن آنها به مقام حقیقی ولایت و عبودیت است. در ادامه آیات آمده است که : شهدا به آن مومنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعد در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده و بشارت می دهند که از مردن نترسید واز خوف از دست دادن متاع دنیا غم مخورید . وآنها را به فضل و نعمت خدا بشارت می دهند و این که خداوند اجر اهل ایمان را ضایع نمی کند. بنابراین شهدا به واسطه نعمت های خدادادی مسرور و خوشحالند و می خواهند این خوشحالی را با دیگران که به آنها ملحق می شوند تکمیل نمایند و مایلند که به آنها بشارت داده شود که ترس و اندوهی به خود راه ندهند . در تفسیر مجمع البیان برای این موضوع سه دلیل ذکر نموده اند : 1-شهدا از وضع برادران مومن خود که در دنیا زنده اند و در راه خدا به جهاد مشغول هستند اظهار سرور می نمایند. 2-قول دوم این است که نامه ای به شهیدان ارائه می شود که در آن اسامی برادران ایمانی آنها ، که به درجه شهادت نایل و به آنها ملحق خواهند شد ، ثبت است و شهیدان با دیدن این اسامی خوشحال خواهند شد. 3-مراد از(( لم یلحقوا بهم)) مومنانی هستند که در فضل ومقام به آنها نرسیده اند ولی به واسطه ایمان، مقامی عظیم دارند . در همین رابطه حدیثی از پیامبر (ص) نقل گردیده است که بی مناسبت نیست آن را ذکر نماییم وآن این که : از پیامبر اکرم (ص)نقل شده استکه شهید دارای سه خصلت است : عند اول قطرة من دمه یکفرعنه کل خط ویری مقعده فی الجنة، و یزوج من الحور العین، و یومن من الفزع الاکبر ومن عذاب القبر، ویحلی حلی الایمان یعنی با ریختن اولین قطره خون شهید همه خطاها وگناهانش بخشیده و نادیده گرفته می شود ودیگر این که جایگاه خود را در بهشت می بیند و از همسران بهشتی اختیارمی کند و هم چنین از فزع اکبر ( گریه و زاری ) و عذاب قبر در امان است و از لباس های بهشتی بر او می پوشانند. این حدیث و امثال آن دال بر جاودانگی و جایگاه رفیع و حیات حقیقی شهیدان دارد. در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است که رسول اکرم (ص) در روز احد بالای سر ((مصعب بن عمیر)) ایستاد و برای او دعا کرد و سپس گفت : انّ رسول الله یشهد انّ هولاء شهداء عند الله یوم القیام فاتوهم زوروهم وسلمو علیهم فوالذی نفسی بیده ، لا یسلم علیهم احد الی یوم القیامه ، الاّ ردّوا علیه ، یرزقون من ثار الجن ووتح . (کشف الاسرار،ج1 ، ص417 ) یعنی رسول خدا گواهی می دهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت کنید ، بر اینان سلام کنید ، که سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس نباشد که بر آنها سلام کند الا اینکه جوابش را می دهند . وآنها از میوه های بهشتی وهدایای آن روزی داده می شوند . این حدیث نیز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نیز دلالت بر لزوم زیارت آنان دارد. در آیه دیگری از قرآن کریم نیز به روزی شهدا اشاره شده است آن جا که می فرماید : والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا اوماتو لیرزقنّهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خیر الرازقین لیدخلنّهم مدخلا یرضونه. (58 و 59 سوره حج) یعنی آنان که در راه رضای خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دین خدا کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند، رزق و روزی نیکوئی در بهشت ابد نصیبشان می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلی عنایت کند که بسیار به آن راضی و خوشنود باشند. در این آیه پس از این که از رزق و روزی شهدا با نام رزق حسن و نیکو یاد می کند جایگاه آنان را در بهشت معرفی و آنرا مقام رضوان و رفیع می داند. حقیقت رزق شهدا در جهان دیگر بر ما پوشیده است لیکن می دانیم که رزق آنها از جانب خداست. آمرزش گناهان شهید در قرآن کریم درباره بخشش گناهان شهید چنین آمده است. فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لا کفّرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله و الله عنده حسن الثواب ((195 آل عمران)) آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست. در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدی های کشته شدگان در راه خدا را نادیده می گیرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می کند. در همین رابطه احادیثی نیز ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم. قال النبی(ص) : فاذا ودَّعهم اهلوهم بکت علیهم الحیتان و البیوت، تخرجون من ذنوبهم کما تخرج الحیة من سلخها. (کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص347) یعنی چون رزمندگان با اهل و خانواده خود خداحافظی کنند، ماهی ها و خانه ها، بر آنها می گریند و از گناهان خود خارج می شوند، همانگونه که مار، از پوست خود خارج می شود. در حدیث دیگری که قبلاً ذکر شد و پیامبر شش خصلت را برای شهیدان ذکر نمودند اولین خصلت این بود که : اولین قطره خونی که از شهید بر زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده و آمرزیده می گردد. که این لفظ در احادیث دیگری هم تکرار شده است. امام صادق(ع) نیز در روایتی می فرمایند : من قتل فی سبیل الله لم یعرفه الله من سیئاته (وسایل الشیعه، ج11، ص9) یعنی کسی که در راه خدا به شهادت نائل شود، هیچ یک از گناهان و بدی هایش به او ارائه نخواهد شد یعنی از همه آنها چشم پوشی خواهد شد. و در تفسیر آیهان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (170 آل عمران) نیز آورده اند که به شهیدان بشارت می دهند که از گناهان گذشته خوفی نداشته باشند. زیرا خداوند گناهانشان را با شهادت پاک می سازد. و در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) سوال شد که چرا شهید مورد آزمایش و سوال واقع نمی شود؟ پیامبر(ص) فرمود زیرا شهید در زیر برق شمشیر آزمایش خود را به پایان رسانده است. پاداش عمل شهید خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضایع نشدن عمل شهید در قرآن اشاره فرموده است. از جمله : و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضلَّ اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم و یدخلهم الجنة عرفها لهم. آیات 6-4 سوره محمد یعنی کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند و آنان را به سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح نماید و به بهشتی که قبلاً مقامات آن را به آنها شناسانده است، واردشان می سازد. و جالب است که خداوند قبل از این قسمت از آیه می فرماید : اگر خدا می خواست، از کفار انتقام می کشید و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاک می کرد، این برای آزمایش خلق نسبت به یکدیگر است. (سوره محمد آیه 4) در آیه ای دیگر می فرماید : و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً. (74 سوره نساء) یعنی کسی که در راه خدا جهاد کند، و در راه خدا شهید گردد، یا پیروز شود، پاداش بزرگی به او عطا خواهیم کرد. از آیات ذکر شده چنین برداشت می گردد که خداوند خود ضایع نشدن عمل شهید را تضمین کرده است و این گونه نیست که اگر به ظاهر در جهاد شکست خورده باشند خون آنها ضایع شده باشد. بلکه در هر حال پیروز می شوند. در آیه دیگری خداوند پیروزی یا شکست رزمندگان و شهید شدن یا نشدن آنها را یکی از دو نیکی قلمداد می نماید. قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله… (52 سوره توبه) یعنی بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید. یا به شهادت می رسیم و یا پیروز می شویم. در هر حال خداوند خون شهید را تضمین کرده و آن را هدر نمی داند. در زمان پیامبر(ص) نیز منافقین می گفتند اگر مومنین نزد ما بودند و به جنگ نمی رفتند، نمی مردند و کشته نمی شدند، و خداوند در جواب آنها فرمود : که این آرزوهای باطل را حسرت دل آنها خواهد کرد و خداست که زنده می کند و یا می میراند در هر وقت که بخواهد. لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسره فی قلوبهم والله یحیی و یمیت. (156 سوره آل عمران) در هر حال خداوند خون شهیدان را پاداشی نیکو که همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود. و یدخلهم الجنة عرفها لهم (4، سوره محمد) و در آن مقام به رحمت الهی نائل و به سوی خدا در بهشت خواهند بود. لئن متّم او قتلتم لالی الله تحشرون. (158، آل عمران) در بیان مقام و درجات عالی شهدا و فضیلت شهادت و اجر عمل آنها احادیث فراوانی از ائمه معصومین نقل شده است که این مبحث را با ذکر ترجمه یک حدیث از پیامبر(ص) به پایان می رسانیم. رسول گرامی اسلام فرمودند : نیروهای رزمنده هنگامی که تصمیم به شرکت در جنگ می گیرند، خداوند مصونیت آنها را از آتش تضمین می کند. و چون آماده جنگ شوند، فرشتگان به وجود آنها افتخار می کنند. هنگامی که با خانواده خود وداع می کنند ماهی ها و خانه ها گریه می کنند و از گناهان خود خارج می شوند همان گونه که مار از پوست خود خارج می شود. خداوند چهار هزار فرشته را برآنها می گمارد تا از جلو و پشت سرآنان را محافظت نمایند. _کار نیکی انجام نمی دهند مگر اینکه مضاعف شود. در مقابل هر روز در جبهه ثوابی برابر عبادت هزار مرد عابد … برای ایشان می نویسند. چون با دشمن روبه رو می شوند قلم همه اهل دنیا از درک ثواب آنها عاجز است. و چون به مبارزه با دشمن می ایستند و تیرها را آماده نشانه رفتن به دشمن می کنند و با یکدیگر درآویزند فرشتگان بال های خود را بر سر آنها می گسترانند و برای پیروزی و ثابت قدمی آنها دعا می کنند. هنگام ضرب و زخم، همسر بهشتی و نعمت های الهی بر او فرود می آید. مرحبا به روح پاکی که از بدنی پاک و مطهر خارج شد، بشارت باد بر تو کرامت ها و نعمت هایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است و بر قلب هیچ کسی خطور نکرده است. (کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص248 و 249) گل واژه های شهدا

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5392
زمان انتشار: 19 ژولیه 2016
| |
حمزه جوانی و عمرش را در خدمت به پیامبر و دین خدا گذاشت و مدال شهادت گرفت

حمزه جوانی و عمرش را در خدمت به پیامبر و دین خدا گذاشت و مدال شهادت گرفت

حمزه سیدالشهدا در میان جوانان قریش در دلاورى و بزرگوارى برجسته و در آزاداندیشى، آزادمنشى و ستم‏ ستیزى سرآمد بود.

سلحشورى و توان رزمى وى همزمان با آغاز دوره جوانى نمودار شد. آن آزادمرد، حتى پیش از پذیرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاى مشركان‏ حمایت مى‏ كرد و گرویدن وى به اسلام، موجب شد که پس از آن‏ مسلمانان از انزوا بیرون آمدند و قریش بعد این بود که از آزارهاى خود بر پیامبر خدا كاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان‏ ملایم‌تر شد.  حمزه(علیه السلام) همراه دیگر مسلمانان به مدینه هجرت كرد و خدمات ارزنده ‏اى بویژه درامور نظامى ارائه داد. پیامبر با تشكیل گروه‌هاى رزمى درصدد برآمدند امنیت مدینه را تامین كرده، مسلمانان را براى رویارویى با دشمنان آماده سازند. بر این اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستین‏ گروه گشتى رزمى را به فرماندهى حضرت حمزه (علیه السلام) ، اعزام نمودند. گرچه این‏ رویارویى بدون درگیرى پایان یافت؛ ولى حمزه کاری کرد که نشانه ‏اى از اقتدار سپاه اندك اسلام در برابر كاروان بزرگ به نمایش بگذارد.  «حمزه»، آن رزمنده نستوه در جنگ بدر حضورى درخشنده داشت. این نبرد با امدادهاى الهى و دلاورى‏ هاى بى‏ مانند امیرمومنان على (علیه السلام) و سلحشورى حمزه، با پیروزى قاطع سپاه اسلام‏ به پایان رسید. در این پیكار تنى چند از سران كفر به دست تواناى حمزه به هلاكت ‏رسیده یا به اسارت درآمدند. یهودیان بنى‏ قینقاع ‏نخستین گروه یهود بودند كه با اسلام اعلام جنگ نمودند ، سپاه اسلام قلعه آنها را محاصره كرد. آنگاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آنان را از مدینه تبعید نمود و اموالشان رامصادره كرد.  یك سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشركانى كه براى انتقام‏ گیرى‏ از مسلمانان و جبران شكست‏ بدر به سمت مدینه آمده بودند آغاز گردید.  حضرت حمزه (علیه السلام) از معدود قهرمانانى‏ بود كه در جنگ ، نشان بر خود مى ‏نهاد و بدین وسیله خود را به دوست و دشمن معرفى‏ مى‏ كرد. او با این عمل، از یک سو پیامبر و پیروانش را شاد می کرد و از سوی دیگر دشمنان را به غضب و ناامیدی می کشاند. او نمونه ‏اى از شجاعت و دلیرى در میدان نبرد بود، خود را به اعماق صفوف‏ دشمن مى‏ رساند و با دشمن درگیر مى ‏شد، از قدرت بازوى برجسته‏ اى بهره‌مند بود. در احد با دو شمشیر پیش رسول خدا مى‏ جنگید و مى‏ گفت: "من شیر خدا هستم!". وی در جنگ احد، به هنگام تهاجم دشمن،با وفاداری و ثبات‏ قدم از رسول خدا دفاع مى‏ كرد. او توانست‏ ۳۰ تن از مشركان را به هلاكت‏ برساند. یكى از مشركان به نام "وحشى‏"، زیر درختى در كمین آن سردار دلاور نشسته بود حمزه او را دید و آهنگ او كرد. یكى از دشمنان راه‏ را بر او بست ، حمزه به او حمله كرد و وى را به قتل رساند. سپس با شتاب به سوى ‏وحشى خیز برداشت ولى پایش در گل سر خورد و به زمین افتاد. در این هنگام وحشى ‏زوبین به سویش پرت كرد ... و بدین ترتیب آن بزرگوار پس از عمرى جهاد در راه خداو یارى پیامبر گرامى به ملكوت اعلى پیوست و آن سردار رشید، شهید شاهد بارگاه ‏الهى شد. رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در منزلت او فرمود: " سالار شهیدان در روز قیامت نزد خداوند حمزه است‏ " .

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top

جایگاه تاریخی حادثه‌ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن

کربلا بستری است که انسان‌ها مافوق دست و بازوی قوی، می‌توانند نقش خود را ایفا کنند. در این صحنه پیران سالخورده همراه جوانان پاکباخته، سلحشوری‌ها کردند تا تاریخ معنای پیروزی را با نگاهی دیگر بنگرد.

آن‌چه در این کتاب بر آن تأکید شده معنای جایگاه تاریخی حادثه‌ها است و این که چگونه حادثه‌های بزرگ، تاریخ آینده را فتح می‌کنند، و این یکی از نکات حماسی است که ما امروز بدان نیاز داریم تا بدانیم چگونه به انقلاب اسلامی بنگریم و از جایگاه تاریخی آن غفلت نکنیم.

شناسه مطلب: 5137
زمان انتشار: 31 می 2016
| |
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود

عشق بود و جبهه بود و جنگ بود

عشق بود و جبهه بود و جنگ بود عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد مادری فرزند خود را هدیه کرد در شبی که اشکمان چون رود شد یک نفر از بین ما مفقود شد آنکه که سر دارد به سامان می رسد آنکه که جان دارد به جانان می رسد دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت بی سر و جان تا لقاءالله رفت زندگیمان در مسیر تیر بود خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود آنکه خود را مرد میدان فرض کرد آمد از این نقطه طی الارض کرد هر که گِرد شعله چون پروانه است پیکر صدپاره اش بر شانه است تن به خاک و بوی یاسش می رسد بوی باروت از لباسش می رسد دشمن افکنهای بی نام و نشان پوکه ی خونین شده تسبیحشان کار هرکس نیست این دیوانگی پیله وا می ماند از پروانگی

کلیدواژه ها: ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed