www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 2444
زمان انتشار: 21 آوریل 2015
| |
حیرت‌زده‌ای در میان رمل‌های فکه

حیرت‌زده‌ای در میان رمل‌های فکه

در راه بازگشت از دیار پیکرهای جامانده صدای استاد همۀ عقل و دلم را به اسارت گرفت. حق با سید شهیدان اهل قلم بود و جبهه های ما تاریخ کرۀ زمین را تقدیر کردند. اینروزها اسلام سنگرهای دفاع مقدس ما جوانان افغانستان، پاکستان، سوریه، عراق، لبنان، فلسطین، یمن، اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی را بیدار کرده است گروه جهاد و مقاومت مشرق - چند وقتی است که دلم به اجتهاد رسیـده و گاهی فتوا هم می دهد. راستش را بخواهیـد من به آراء و  فتاوی‌اش ایمان آورده ام. یک روز صبح از جناب دل حکم ارادت به خاک را استفتاء کردم و از غروب آفتاب همان روز با لباس خاکی نمازم را اقامه می کنم. حضرت دل در پاسخ مسئله فرمود: بوسیـدن خاکی که در عصر بلوغ عشق قدمگاه مردان خدا بوده و با زمزمۀ ذکر و طراوت اشک ایشان به کمال رسیـده است، شوق شهادت را دل انسان زنده می کند. با حکم عارفانۀ دل در بهار طبیعت مسافر سرزمینی شدم که خاک‌اش، اردیبهشت است و بادش نسیم حیات. نام آنجا را که پرسیـدم کسی از دور گفت: به فکه سرزمین پیکرهای جامانده خوش آمدی...   واژۀ پیکرهای جا مانده، برای من که تازه به آیین عشقبازی مشرف شده بودم عجیب ناشناخته بود. حیرت‌زده و پریشان احوال از صاحب صدا پرسیدم که قصۀ پیکرهای جامانده چیست؟ سکوتی تلخ در سراسر دشت پیچید و در خیالم خاک، زبان به سخن گشود و چیزهایی از عملیات والفجر مقدماتی گفت. به هوش که آمدم غزلی از جناب حافظ به استقبال حال خوشم آمد. گویی تمام آن سرزمین چرخ زنان پای بر زمین می کوبیدند و می گفتند: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد / نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد ... زمان به سرعت از کنارم می گذشت و من زمینگیر خاطره ها شده بودم. جایی در همان حوالی سید مرتضی آخرین نمای فتح را روایت کرده بود. مقتل شهیـد آوینی کار دلم را یکسره کرد و جناب دل تمام نظرات و عقایدش را یکجا به آتش کشیـد. حالا من مانده بودم و یک بیابان سرگشتگی و حیرت بی پایان. لحظات سختی بر من می گذشت. دل که چیزی نمی گفت و مهار روزگار را به دست عقل سپرده بود. عقل هم از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کرد. نه مجال ماندن داشتم و نه پای رفتن که صدایی آشنا دست احساسم را گرفت. گرمای کلام راوی عشق یخ وجودم را آب کرد تا تمام بهت نگاهم در دریای معرفت حماسه غرق شود. سید می گفت: «اگر شب قدر شبی باشد كه تقدیر عالم در آن تعیین می‌گردد، همه‌ شب‌های جبهه شب قدر است و از همین‌ جاست كه تاریخ آینده‌ كره‌ زمین تقدیر می‌شود.» کار که به اینجا رسیـد باز هم سروش حافظ همراه ثانیه های من شد. اینبار خواجه خیلی آرام و مهربان با دست تغزل واژه هایش را بر سر رملهای تشنه کشید. شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت / زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی ... در راه بازگشت از دیار پیکرهای جامانده صدای استاد همۀ عقل و دلم را به اسارت گرفت. حق با سید شهیدان اهل قلم بود و جبهه های ما تاریخ کرۀ زمین را تقدیر کردند. اینروزها اسلام سنگرهای دفاع مقدس ما جوانان افغانستان، پاکستان،  سوریه، عراق، لبنان، فلسطین، یمن، اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی را بیدار کرده است و میلیونها نفر به شهادت افتخار می کنند. یاد شعارهای آن روزگاران بخیر! یادتان هست که می گفتیم « حسین حسین (ع) شعار ماست / شهادت افتخار ماست ». حالا حضرت ثارالله (ع) کار خودش را کرده است و چیزی نمانده که همۀ عالم عاشق شهادت بشوند. خدا کند که اینبار در باغ شهادت به روی ما هم گشوده شود. بگذریم! من را چه به این حرفها! در باغ که گشوده می شود، کسانی به مثل حاج حمید تقوی داخل می شوند که در قنوت نماز ابوحمزه می خواندند و هرگز تسلیم میز و پست و دنیا نشدند. با خودم عهد کردم به نخستین شهر که رسیدم اسب سپیدی بخرم تا امید شهادت در من زنده بماند اما در شهر ما خبری از این حرفها نبود. من مانده بودم و دلی که دیگر فتوا نمی داد و عقلی که به جایی نمی رسید. به ناچار خودم را به طبیب معرفی کردم تا او چاره ای بیاندیشد. طبیب نگاهی به چشمان مبهوت من انداخت و گفت: عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند. نفس حکیمانۀ طبیب درد مرا درمان کرد و دلم راضی شد که باز هم فتوا بدهد و من منتظرم تا به فتوای دل دست به کاری زنم که غصه سر آید. کاش شب قدر جبهه ها فراموشمان نشود و بدانیم که گره گشای حقیقی آن کسی است که جوانان ما را از اروند عبور داد و بر دشمن پیروز ساخت. به قول استاد شهید ما: دنیا وارونه است و دیوانه‌ها و قداره‌ بندها بر آن حاكمیت دارند، اما چه غم، كه صالحین و مستضعفین وارث زمین خواهند بود و طلیعه‌ آن از هم‌اكنون در انقلاب اسلامی ایران ظهور یافته است. آری؛ آن طلیعه ای که دیروز سید مرتضی از آن حرف می زد امروز تمام عالم را روشن کرده است. من از آن می ترسم که سر ما در این مرحله از عاشقی، بی کلاه بماند. *حمید بناء

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2326
زمان انتشار: 7 آوریل 2015
| |
ارادت شهدا به سیدالشهدا

حکایت از عنایات امام حسین علیه السلام

ارادت شهدا به سیدالشهدا

یکی از زیباترین برجستگی های تاریخ در هشت سال دفاع مقدس و در کربلای جبهه ها رخ داد که عشق و ارادت به سیدالشهدا را می توان بن مایه آن دانست.    به گزارش منتظران منجی ؛یکی از زیباترین برجستگی های تاریخ در هشت سال دفاع مقدس و در کربلای جبهه ها رخ داد که عشق و ارادت به سیدالشهدا را می توان بن مایه آن دانست.در ادامه 20 نمونه از این ارادت ها را خواهید خواند.   مشخصات شهید: حاج شیرعلی سلطانی   مسئول تبلیغات تیپ امام سجاد  علیه السلام  فارس  تولد: 1327-شیراز      شهادت: 2/1/1361 غرب شوش، عملیات فتح المبین     محل دفن: کتابخانه مسجد المهدی شیراز «مداح بی سر» هم مداح بود هم شاعر اهل بیت. می گفت: « شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟» بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.  سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش. راوی: مداح اهل بیت حاج کاظم محمدی  

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 2308
زمان انتشار: 5 آوریل 2015
| | | |
قوانین ده گانه شهید علمدار (سبک زندگی شهدا)

قوانین ده گانه شهید علمدار (سبک زندگی شهدا)

* قوانین ده‌گانه * قانون اول: بارالها، اعتراف می‌کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجرا ۴ مرداد۶۹)   قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می‌کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک ۲۴ ساعت (۱۷ رکعت) بخوانم.(تاریخ اجرا ۱۱ مرداد ۶۹)   قانون سوم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید ۲۰ ریال صدقه و ۸ رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجرا ۲۶ مرداد ۶۹)   قانون چهارم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید ۲شب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب ۵۰ ریال صدقه و۱۱ رکعت تمام را بجا بیاورم .(تاریخ اجرا ۱۶ شهریور ۶۹)   قانون پنجم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه «خدا می‌بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم. حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد ۴ صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه‌ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه ۲ حزب قرآن بخوانم.(تاریخ اجرا ۱۳ مهر ۶۹)   قانون ششم: حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده‌های نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات ۱۰ ریال صدقه بدهم و ۱۰۰ صلوات بفرستم.(تاریخ اجرا ۱۸ آبان ۶۹)   قانون هفتم: حداقل باید در هر ۲۴ ساعت ۷۰ بار استغفار کنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در ۲۴ ساعت بعدی باید ۳۰۰ بار استغفار کنم و باز هم ۳۰۰ به ۶۰۰ تبدیل می‌شود.(تاریخ اجرا ۳۰ آذر ۶۹)   قانون هشتم: هر کجا که نماز را تمام می‌خوانم باید در هفته ۲ روز را روزه بگیرم. بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم، در هفته بعد به ازای ۲ روز، ۳ روز و به ازای هر روز ۱۰۰ ریال صدقه باید بپردازم. (تاریخ اجرا ۱۹ بهمن ۶۹)   قانون نهم: در هر روز باید ۵ مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید ۱۵ مسئله بخوانم. (تاریخ اجرا۱۴ فروردین۷۰)   قانون دهم: در هر ۲۴ ساعت باید ۵ بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و ۲ بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار، ۳ مرتبه این عمل را تکرار کنم. (تاریخ اجرا۱۵ خرداد ۷۰)   * پای درس سید سیدمجتبی علاوه بر تهذیب خود، از دیگران و خصوصاً جوانان نیز غافل نبود. در ادامه نمونه‌ای از سخنان این شهید بزرگوار خواهد آمد. «آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می‌دهد. حیف نیست این زبانی که می‌تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا یا حسین (ع)، آن وقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد…؟ احتیاط کن! در ذهنت باشد که یکی دارد مرا می‌بیند، یک آقایی دارد مرا می‌بیند. دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می‌رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده نشود و سرش را پایین نبیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست؟! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می‌خواهیم بدهیم.»   شهید علمدار در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۷۵ ـ همزمان با روز تولدش ـ در اثر جراحات شیمیایی در سن ۳۰ سالگی به درجه رفیع شهادت رسید.   هم‌اتاقی‌های شهید علمدار در بیمارستان درباره نحوه شهادتش می‌گفتند: لحظه اذان، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد، همه را نگاه کرد، بعد از شهادتین، گفت «خداحافظ» و شهید شد …   پیکر مطهر او در گلزار شهدای ساری به خاک سپرده شده است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2284
زمان انتشار: 31 مارس 2015
| |
شهادت - استاد محمد شجاعی

شهادت - استاد محمد شجاعی

شود آیا که در میکده ها بگشایی ... یه بار دیگه فرصتی پیش میاد  که آدم بتونه به خدا بگه دوستت دارم.

فیلم

1 - شهادت - استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1942
زمان انتشار: 15 فوریه 2015
| |
چگونه اعضای بدن در قیامت شهادت می‌دهند؟

طبق آیات قرآن در قیامت اعضای بدن انسان نسبت به اعمالش شهادت میدهند، این شهادت چگونه است یعنی اعضای بدن در قیامت زبان در می‌آورند؟

چگونه اعضای بدن در قیامت شهادت می‌دهند؟

طبق آیات قرآن کریم وقتی قیامت برپا میشود، خداوند متعال به اعضای بدنِ انسان گنهکار اشاره میکند تا علیه او شهادت دهند، یعنی خداوند متعال به دست و پای گنهکار (یس/65) و به زبان وی (نور/24) و به گوش و چشم و پوست او(فصلّت/19-23) دستور میدهد تا به اعمال بد و گناه او شهادت دهند.   اما اینطور نیست که این اعضاء همگی زبان دربیاورند و صدایی از آنها شنیده شود. بلکه شهادت این اعضاء به این شکل است که جلوى خود انسان، مشغول به همان عملى میشوند كه در دنیا توسط آنها انجام شده است. مثلا دست هر چه در دنیا انجام داده را در قیامت تکرار میکند؛ مثلا اگر به قنوت و دعا بلند شده یا به فقیر اطعام كرده یا دزدى و خیانت و قمار نموده، و هر كارى كه بجا آورده است را در برابر دیدگان خودِ انسان، تکرار میکند؛ این میشود سخن گفتن دست. و پاها و سایر اعضاء هم به همین طریق و كیفیّتى كه ذكر شد، به آنچه در دنیا كسب كرده‌اند گواهى میدهند.   و این بهترین نوعِ شهادت است زیرا که در توانِ چه كسى است كه در این صورت أعمال خود را انکار کند؟ به همین جهت است که امام سجاد علیه السلام برای تمام اعضای بدن حقوقی را ذکر کرده است که لازم است انسان این حقوق را رعایت کند تا در قیامت سرافکنده نباشد.(برگرفته از معادشناسی،آیت الله حسینی تهرانی،ج۷،ص۱۸۹ به بعد)   *حق زبان: اما حق زبانت بر تو آنست که از فحشا و منکرات دورش نگهداری و به گفتـن کلمات خوب و نافع عادتش دهی و وادارش کنی که با ادب وخوب سخن گوید و از زیاد گفتن و بیخود چرخیدن در دهان منعش نمائی تا سکوت را رعایت کند مگر در جائی که نیاز به تکلم باشد و نفعی برای دنیا و آخرت داشته باشد و نگذاری سخنی که فائده و نفعی ندارد و جز ضرر و زیان حاصلی در آن متصور نیست، از دهان تو خارج شــود... .   *حق گوش: اما حق گوش بر تو آنست که (آنرا) منزه وپاک کنی مگر برای شنیدن مطالب خوب و مفیدی که در قلب تو خیری ایجاد نماید،(زیرا که گوشت) راهی به سوی قلب تو میباشد ؛ یا آنکه سبب کسب خُلق نیکی گردد ؛ زیرا گوش دروازه‌ی سخن به سوی قلب است و موجـــب انتقال انواع و اقسام معانی به قلب میباشد با تمــام خوبیها یا بدیهای که در آن وجود دارد... .   *حق چشم: اما حق چشمت برتو آنست که برگردانی آنرا از چیزی که خداوند ترا از دیدن آن منع نموده است و بی‌جهت به هر طرف و هر چیز نظر نکنی ؛ مگر در جائی که موجـب پند و عبرتی باشد یا سبب بصیرت و بیداری گردد و یا علمی از آن استفاده شود زیرا چشم دروازه‌ی پند و عبرت گرفتن است .   *حق پا : اما حق پاهایت برتو آنست که از آن به عنوان وسیله ای برای رفتن به طرف حرام استفاده نکنی و پا را مرکب در راهی که سبب کوچکی و زبونی تو میشود قرار ندهی ؛ زیرا که این دوپا ترا حمل میکنند و سیر میدهند در مسیر دین  و سبقت گرفتـن در کارهای خوب... .   * حق دست: اما حق دست بر تو آنست که به سوی حرام دراز نشود زیرا سبب عقوبـت و و عذاب خداوند در آخرت و ملامت و سرزنش مردم در دنیا خواهد بود ؛ و دستهایت را منع نکنی از چیزی که خداوند بر آن واجب نموده است . بلکه با استفاده‌ی صحیح و مشروع، دستهایت را موقر و بزرگ نما به این بیان کــه از تمام جیزهای که حرام است دورش نگهداری و برای بدست آوردن آنچه که مفید اسـت باز وآزادش گذاری .   * حق شکم: اما حقی که شکمت برتودارد پس از آن به عنوان ظرفی برای جمع شدن  حـرام چه کم باشد یا زیاد استفاده نکن ؛ بلکه حتی در خوراکی های حلال نیز حـد اعتـدال  را کاملا رعایت کن...و هیچ وقت به فکر پر کردن شکـم خودت تا حلقوم و نادیده گرفتن دیگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نکن . زیرا که نتیجه‌ی پرخوری تنبلی و کسالت است و تو را از خیر و صلاح و نیکوئی و انجام اعمال صالحه باز میدارد ؛ چنانکه نتیجه‌ی زیاده روی در نوشیدن مایعات نیز سخافـت و جهالت و بی عقلی خواهد بود .   * حق عورت: اما حق عورت ؛ عبارت است از حفظ آن از حرام و برای آنکه بتوانی از حـرام حفظش نمائی ؛چشمت را از حرام برگردان که چشم بسیار کمک کننده است و هم چنین زیاد به یاد مرگ باش و خودت را تهدید به عذاب خداوند کن و از خدا بترسان و دسـت نیاز به سوی خالق بی نیاز  بلند نما و از او طلب کمک کن زیرا که حول و قوه‌ای  نیست مگر به حول و قوه‌ی خداوند .(رساله حقوق امام سجاد علیه السلام)

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1761
زمان انتشار: 27 ژانویه 2015
| | |
آثار تربیتی مجالس عزاداری

آثار تربیتی مجالس عزاداری

تعلیم و تربیت در زندگی بشر یکی از مهمترین و اساسی ترین جنبه های زندگی است. هر گونه انحرافی در این امر، باعث انحراف و لغزش در تمام امور زندگی می شود. در حقیقت، هدایت راستین بشر و شکوفا شدن استعدادهای خدادادی او، در گرو تعلیم و تربیت حقیقی است؛ که این تعلیم و تربیت به دو شکل رسمی و غیر رسمی اعمال می شود.

"از حداقل برکات مجالس معنوی عزاداری، تجربه عاشقی است. تعلیم و تربیت در زندگی بشر یکی از مهمترین و اساسی ترین جنبه های زندگی است. هر گونه انحرافی در این امر، باعث انحراف و لغزش در تمام امور زندگی می شود. در حقیقت، هدایت راستین بشر و شکوفا شدن استعدادهای خدادادی او، در گرو تعلیم و تربیت حقیقی است؛ که این تعلیم و تربیت به دو شکل رسمی و غیر رسمی اعمال می شود. از جمله روشهای موفق تربیت اسلامی که به صورت غیر رسمی اعمال می شود، حضور در مجالس عزاداری امام حسین (ع) و اهل بیت(علیهم السلام) است که در طول اعصار و قرون گذشته و در بسیاری از سرزمین ها، آثار قابل توجهی بر جای گذاشته است. این خصوصیت "فرازمانی" و" فرامکانی" بودن آثار تربیتی مجالس عزاداری، دستمایه مباحث "استاد محمّد شجاعی" استاد حوزه و دانشگاه شده  است. از منظر استاد شجاعی « کلیدی ترین مفاهیم دینی چون شهادت، شجاعت، ظلم ستیزی و ولایتمداری با آهنگ و ریتم خاص سینه زنی و زنجیر زنی به مخاطب القا شده است و باعث رشد و تعالی روحی و معنوی او می شود.» ایشان بر این عقیده اند که « برگزاری این مجالس و مشارکت در آن، نه تنها افسردگی نمی آورد، بلکه خود مقدمه نشاط و مسئولیت پذیری است، از حداقل برکات این مجالس معنوی، تجربه عاشقی است. در این گردهمایی هاست که پیوند عمیقی بین امت و الگوی راستین شکل می گیرد و ... .» برای خرید این سی دی از فروشگاه آنلاین مؤسسه منتظران منجی (عج) کلیک کنید.  برخی از مهمترین عناوین مطرح شده در این لوح فشرده (آثار تربیتی مجالس عزاداری) به قرار زیر است: آموزش مقدمه تربیت معنا و مفهوم واژه رب مهمترین پیام مجالس اهل بیت(ع) عشق به کمال بی نهایت است. ملاک ارزیابی انسانها، میزان دوری و نزدیکی آنها به خداست. ایرانیان آماده ترین مردم برای کمک به نهضت امام زمان(عج) هستند. ترجیح محدود به مطلق، نشانه غیر طبیعی و فاسق بودن انسان است. عشق به الله، ولایت و جهاد در راه خدا، از شاخصه های تفکر بسیجی است. شیطان عاملی در جهت رشد و قدرت انسان و نعمتی الهی است. و ... علاقه مندان به تهیه این لوح فشرده می توانند آن را از فروشگاه اصلی مؤسسه، محل برگزاری جلسات، نمایشگاه های عرضه محصولات فرهنگی مؤسسه و سفارش پستی و فروشگاه مؤسسه منتظران منجی (عج) به آدرس http://montazerstore.ir تهیه نمایند.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1579
زمان انتشار: 14 ژانویه 2015
| | |
شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع) (۳)- فراز سی و دوم

سومین کارگاه آموزشی توحید - اردوی نسیم حیات(۳)

شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع) (۳)- فراز سی و دوم

خداوند، یک نور واحد است، اما تمام تجلیاتش، به تناسبِ ظرفیتِ وجودیِ خود، مانند آیینه هایی عمل می کنند که می‌توانند او را به اندازه ی ظرفیت و قدرت خویش، به نمایش بگذارند. به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه پانزدهم «شرح خطبه امام رضاع (۳)»، استاد محمد شجاعی به  ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:   فراز سی و دوم: لیس فی محال القول حجّه. و لا فی المسأله عنه جواب. و لا فی معناه له تعظیم و لا فی إبائته عن الخلق ضیم، الا بامتناع الازلی، ان یثنّی و ما لا بدأ له أن یبدأ، لا اله الا الله العلیّ العظیم. کذب العادلون، بالله و ضلّوا ضلالاً بعیداً و خسروا خسراناً مبیناً و صلی الله علی محمد النّبی و آله الطیبین الطاهرین. نه در سخن بدون حقیقت حجتی است و نه در پرسش از آن جوابی وجود دارد. و در معنای آن تعظیم مناسبی برای خدا وجود دارد. و نه در کنار زدن او از صفات خلق تجاوزی بر او می شود. مگر اینکه فکر کنیم که او آغازی ندارد. الهی جز خدای علی عظیم نیست. دروغ گفتند آنان که از خدا روی برگرداندند و بسیار گمراه شدند و زیان آشکاری دیدند و درود خداوند بر محمد و اهل بیت پاکش باد. سؤال بی اساس و بی ربط، جواب ندارد. اساساً در گفتار ناصحیح، هیچ دلیلی برای اثبات وجود ندارد. همانگونه که دلیلی برای وجود حرکت و نتایج و آثار آن در خداوند، وجود ندارد. وقتی سؤال و یا حرفی نادرست بود، قطعاً پاسخی نخواهد داشت، حتی اگر در ارتباط با خداوند و یا برای تعظیم و یا تقدیسِ نادرستِ او باشد. بنابراین اگر در صورت مواجهه با چنین سؤالاتی، او را از خصوصیات و صفاتِ مخلوقات منزه دانستیم، تجاوزی به ذاتِ او ننموده ایم. ما راهی نداریم جز اینکه او را به سبب امتناع ذاتش از تمام محدودیت ها و نقص ها، تسبیح و تقدس نموده و او را کمالِ مطلق بی نهایتی بدانیم که مبدأ و منشأ همه ی هستی است.   نور نور یک حقیقت مشترک، بین خداوند و تمام مخلوقاتش می باشد. لفظ نور، در مورد الله بکار می رود. اما در تمام مراحل قوس صعود و قوس نزول، جلوه های بیشمار نور، قابل مشاهده و ادراک است. به این معنا که نور به عنوان یک حقیقت واحد، با حفظ نورانیتِ خودش، از عالی ترین مراتبِ نور تا پائین ترین مراتب نور، جلوه های گوناگونی داشته است، بطوریکه، هیچ کدام از تجلیات خداوند، خالی از نور نیستند، حتی جایی که از آن به ظلمات تعبیر می شود، نیز، به طور کامل، فاقد نور نیست. به عنوان مثال رحم که تاریک ترین جای عالم است، کف اقیانوس ها و دریاها، هسته ی زمین و ... از نور خالی نیستند، فقط مراتبِ نور در تمام تجلیات خداوند با هم متفاوت است. اما برای شناختِ نور و درک مراتب آن، ابتدا باید نور حقیقی را بشناسیم؛ یعنی ریشه ی تمام مراتب نور را که همان الله است، درک نماییم؛ الله نور السموات و الارض (سوره نور، آیه 35) اگر بخواهیم مفهوم نور را در چهارچوب الفاظ بیان کنیم، به صراحت می توان گفت که امری ناممکن است. چرا که الفاظ بدون استثناء مربوط به عالم خلقت هستند و محدودیت از خصوصیات لاینفک عالم ماده می باشد. پس الفاظی که دارای محدودیت هستند، هرگز نمی توانند بطور مطلق نور حقیقی را که حقیقتی غیرمادی است، بدون نقص و تمام و کمال برایمان بیان کنند. در اینجا می توان گفت، قرآن نیز که تجلیِ عظیم خداوند در مقام لفظ می باشد، هرگز نمی تواند کاملاً خداوند را در ظاهر امر برایمان توصیف کند، مگر آنکه در محضر کسانی آنرا بیاموزیم که به باطن قرآن آگاه بوده و از گروه مطهّرون باشند؛ لا یمسُّهُ الا المطهّرون (سوره واقعه، آیه 79) قرآن، خود، گروه مطهرون را برایمان معرفی می نماید؛ یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا (سوره احزاب، آیه 33) اهل بیت، همان مطهرون از دیدگاه قرآنند. نور، حقیقتی روشن و روشن کننده نورٌ، الظاهر بنفسه، المظهرُ لغیره. نور حقیقی است که ذاتاً روشن و ظاهر بوده و غیر خودش را روشن نموده و ظهور می دهد. نور یک مفهوم عام است که تمام مراتب هستی را شامل می شود. نور در جبروت، نور در ملکوت، نور در ناسوت (طبیعت) و... جلوه های نور را در یک تقسیم بندی مختصر می توان به دو دسته تقسیم کرد: 1-    نور مادی: نقطه ی مقابل نور مادی، تاریکی است. مثل نور آفتاب در برابر تاریکی شب 2-    نور معنوی: نقطه ی مقابل نور معنوی، جهل است. جهل پوشش عقل است، هرگاه عقلی نورانی شد، حجاب ها و پوشش هایش برداشته شده و قدرتمند می گردد. نورانی ترین و بزرگترین منشأ نور مادی، خورشید و کم نورترین آنها، کرم شب تاب است. نور معنوی تقریباً برای همه ی ما و کم و بیش قابل درک است. هر چه به خداوند تبارک و تعالی، تقرب بیشتری می یابیم، نور بیشتری وجودمان را در بر می گیرد و هر چه گناه و آلودگی بیشتر بر ما چیره شده و از خداوند فاصله می گیریم، کدورتِ دل و خالی شدن وجودمان از نور را بیشتر درک می کنیم. جدول زیر، تصویرِ جامعی از مراتب نور را با نمایش گذاشته است. بعد از یک مشاهده ی اجمالی، به توضیح تک تکِ گزینه های این جدول می پردازیم؛   مراتب نور تکوینی الله وقتی می گوییم؛ الله نور السموات والارض؛ یعنی خداوند اصلِ هستیِ آسمان و زمین است و همه ی موجودات، هستی شان را از او می گیرند. او ظاهر بنفسه می باشد، به این معنا که ذاتاً ظاهر بوده و نیاز به اثبات ندارد. همانطور که هیچ نوری، نیاز به اثبات ندارد. آیا وقتی واردِ اتاق روشنی می شویم، لازم است ثابت کنیم که در این اتاق، نور موجود است؟ مسلم است که روشن بودن اتاق، خود، اثباتی برای وجود نور در اتاق است؛ أفی الله شکّ فاطر السموات و الارض (سوره ابراهیم، آیه 10) آیا می توان، ذاتی را که سرچشمه و منشأ تمام هستی است را انکار کرد؟ خداوند، یک نور واحد است، اما تمام تجلیاتش، به تناسبِ ظرفیتِ وجودیِ خود، مانند آیینه هایی عمل می کنند که می‌توانند او را به اندازه ی ظرفیت و قدرت خویش، به نمایش بگذارند. پس در حقیقت، تمام موجودات، جلوه هایی از یک نور واحد و یا یک حقیقت مشترک می باشند که بواسطه ی آن نور واحد، ظهور می یابند... أینما تولّوا فثمّ وجه الله. (سوره بقره، آیه 115) بنابراین می توان در یک جمله، اینگونه گفت که هر اندازه ظرفیتِ یک آینه (تجلی) بیشتر باشد، نور بیشتری را از الله جذب و منعکس می نماید. عوالم خلقت جستجو در عوالمِ، ما را به شناخت، انکشاف و استخراج اسماء خداوند از لابه لای تمام پدیده ها می رساند. از همین روست که برای آن کلمه ی عالَم را برگزیده اند؛ به معنای آنچه که ما را به علم می رساند. عالم ناسوت یا همان عالمِ مادی ما نیز مشمولِ همین قاعده بوده و میدانی است برای شناختِ خداوند. از آنجا که خداوند با همه ی ذاتش (همه ی اسماء خود) در تمام تجلیاتش حضور دارد، ثابت می شود که در تمام اشیاء نور خداوند جاری بوده و همه ی آنها، ما را به سوی نور هدایت می کنند. گفتیم که خداوند تنها ذاتی است که ظاهر است و بقیه ی موجودات بواسطه ی او ظهور می یابند. او هستی مطلق بوده و با بی نهایت تجلیاتش، عوالمِ مختلف را ساخته است. آیا این مقدار فهم از تنها ذاتِ ظاهر، جز معنی لا اله الا الله می باشد؟ اکنون براحتی معنای آیه ی زیر را در می یابیم؛ شهد الله لا اله الا هو و الملائکه و اولوالعلم (سوره آل عمران، آیه 18) خداوند، تنها و تنها شهادت این سه دسته را به یگانگیِ ذاتِ خود و الهیتش به رسمیت می شناسد؛ 1-    شهادت خود 2-    شهادت ملائکه 3-    شهادت صاحبان خرد (کسانیکه توحید را پذیرفتند و بعد شهادت دادند.) تمام تجلیات خدا، ثابت کننده ی حضور مطلق اویند و این جز معنای شهادت خداوند به یگانگی خویش نیست. تغییر مبادی میل انسان دریافت یک تصویر حقیقی از خودِ انسانی به هر کسی این قدرت را خواهد بخشید که مبادیِ امیال خویش را تغییر داده و عاداتِ ناپسند را از وجود خویش حذف نماید. شناختِ سرچشمه ی کمال و آشنایی با محبوب های حقیقی، انسان را در جهت حذفِ امیال باطلِ وجودی اش یاری نموده و او را بی هیچ دردسر و تلاش طاقت فرسایی به سوی نور هدایت خواهد کرد و این از آثار معجزه انگیز و شگفت آور معرفت است. اما میزان تغییر این امیال در باطن انسان، به میزان تسلیم بودن او در برابر الله و دستوراتش وابسته است. هر چقدر بیشتر در برابر خداوند و موازینی که از طریق رسولش در اختیارمان قرار داده است، تسلیم باشیم، ترک عادت های بد، آسان تر، و تمایل به امیال نورانی در انسان بیشتر می شود. امام حسین علیه السلام در دعای عرفه چنین عرض می کند؛ خداوندا، تو کسی هستی که نورت را در دل دوستانت تاباندی، تا تو را شناختند و به توحید رسیدند.   نور معصومین «علیهم‌السلام» با توجه به نموداری که از الله تا ناسوت رسم نمودیم، گفتیم که از اولین تجلی خداوند یا همان ظهور کامل، با نام ها و تعابیر مختلفی یاد می شود که یکی از این تعابیر، نور محمد است. پس نور محمد، اولین تجلی خداوند می باشد. و این نور، در خلقت تمام انسان ها، بصورت بالقوه در نهادشان قرار گرفته است. اگر کسی خود را تسلیم نموده و در معرض پذیرش دستورات ربّ العالمین قرار دهد، آرام آرام این نورِ بالقوه را به فعل رسانده و تجلیِ آن را که روز به روز افزون می گردد در وجودش احساس می کند. بنابراین پیامبر و اهل بیت، مرتبه ای از نور خداوند بوده و تمام انسان ها با وجود آنها، نور گرفته و به سمت نور مطلق (الله) پیش می روند. فامنوا بالله و رسوله و النّور الّذی أنزلنا، و الله بما تعملون خبیر. (سوره تغابن، آیه 8) ایمان بیاورید به خدا و رسولش و نوری که با او نازل کردیم، و خدا به هر چه می کنید، آگاه است. امام صادق علیه السلام می فرمایند؛ به خدا قسم، منظور از نوری که توسط خدا نازل شده، پیامبر و اهل بیت او می باشند. قسم به خدا که نور امام در دلهای مؤمنین، نورانی تر از خورشید درخشان در روز است، و قسم به خدا که ائمه دلهای مؤمنین را نورانی می کنند. سؤال؛ میزان نوری که ما از ائمه دریافت می کنیم. به چه عواملی بستگی دارد؟ 1-    به مقدار تسلیم ما، در برابر آنها بستگی دارد، اینکه چقدر دلهایمان را در اختیار آنها قرار می دهیم و چقدر از آنها فرمان می بریم. 2-    به میزان ترک گناه ما نیز وابسته است. هر چقدر دلهای ما از گناه بیشتر پاک شود، آینه ی قلبمان جلی یافته و می تواند نور بیشتری را از خداوند و در مرتبه ی بعد از پیامبر و اهل بیت گرفته و منعکس سازد. گناهِ به منزله ی سوراخی در دل انسان است که شیطان از راهِ آن آرام آرام وارد شده و در نهایت انسان را به مقام تکذیبِ آیات خداوند می رساند؛ ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون (سوره روم، آیه 10) یادمان باشد که لقمه ی حرام، از بزرگترین گناهانی است که به یقین انسان را به مقام کذب خواهد رساند. فراموش نکنیم که؛ ثبات قدم در دین، همیشه و همیشه، دعایِ دستهای خالیِ رو به آسمانمان باشد... یا مقلب القلوب، ثبت قلوبنا علی دینک. با توجه به نمودار نور، دیدیم که عوالم خلقت از جلمه ی عالم ناسوت، راهها و مجاری شناخت خداوند بوده و ما را به سوی این نور حقیقی راهنمایی می کنند. در عالم ناسوت، موجودات به دو دسته تقسیم می شوند؛ 1-    انسان 2-    هر آنچه غیر از انسان، مثل گیاهان، حیوانات، اشیاء و ... که خود شامل دو دسته ی نورانی و غیر نورانی تقسیم می شوند که از گروه موجودات نورانی که از خود نور ساطع می کنند می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ مثل انواع سنگهایی که از خود نور ساطع می کنند، مثل خورشید، مثل کرم های شب تاب و ... انواع مراتب نور در انسان شامل مراتب زیر می باشند؛ 1-    ایمان 2-    عمل 3-    انواع نور ادراکی   انواع نور ادراکی حسی ---- حواس پنجگانه خیال وهم عقل فوق عقل در ارتباط با قوای 5 گانه که همان انواع نور ادراکی در وجود انسان هستند، مفصلاً به شرح پرداختیم. اما ذکر چند نکته در اینجا الزامی است. - با دقت در نمودار می بینیم که در بخش حس، انواع حواس پنج گانه نیز، جزء مراتب نور در انسان می باشند، چرا که هر کدام از حواس پنجگانه ی ما، برای کشف و ادراک آنچه در نظام خلقت به عنوان تجلیات خداوند وجود دارد، طراحی شده و انسان را به سوی معرفت الله هدایت می کنند. - بخش عقلی نیز شامل دو بخش عقل نظری و عقل عملی می باشد. کشف قوانین و فرمول های نظام عالم و انواع اختراعات، اکتشافات و ... که سبب تسلط انسان بر عالم می گردد، بر عهده ی عقل نظری است و از آن جهت که انسان را در رسیدن به شناخت پروردگار یاری می کند، خود مصداق واژه ی نور است. از عقل نظری گاهی به هوش نیز تعبیر می شود. اما عقل عملی، نوری است که توسط آن، حق و باطل از یکدیگر شناخته می شوند. یا به روایت دیگر، عقل عملی، چیزی است که توسط آن خداوند عبادت شده و بهشت حاصل می گردد. بنابراین محدوده ی عقل عملی، چهارچوب بایدها و نبایدهای اعمال ما و تمایز میان اعمالِ صالح و ناصالح است و این جز مصداقِ نور نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: العقل نورٌ فی القلب یفرّق بهِ بین الحقّ و الباطل. عقل نوریست در دل که به واسطه ی آن بین حق و باطل فرق گذاشته می شود. نقطه ی مقابل جهل، عقل است، نه علم. دقت کنید؛ کسی می تواند عالم بوده و مجهز به علوم مختلف باشد، ولی جاهلانه و غیر عقلانی عمل کند. انسانِ عاقل، قطعاً همیشه نور را انتخاب نموده و از ظلمت (جهل) دوری می جوید، چرا که به هدف نهایی خلقتش آگاه است و براساس یک تولد سالم دست به انتخاب ها و ارتباط های مختلف می زند. - بخش فوق عقل، بالاترین مراتبِ نور تکوینی در وجود انسان است. بخشی که طالبِ بینهایت مطلق بوده، آنرا درک نموده و به آن عشق می ورزد. این نور در وجود تمام انسانها وجود داشته و در آنها به سمت یک کمال مطلق بینهایت، کشش ایجاد می نماید. به همین دلیل یکی از مصادیق نور در وجود انسان است. اما آنان‌که سعی می کنند یک کشش بینهایت را از طریق اسباب و آلات دنیایی و محدود ارضاء نمایند، راه را به خطا رفته و به خسران خواهند رسید. رفاقت با الله و انس گرفتن با او، تنها راهِ ارضاء این کشش در وجود انسان است.   - نور ایمان امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند؛ خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، در کجا زندگی می کند و به کجا می رود؟ و اما از سه مرحله ی بالا، مهمترین علم آن است که بدانیم، از کجا آمده ایم؟ قبلاً در کجا بوده ایم؟... شناخت موطنِ اصلی انسان، او را از گرفتار شدن در قالبِ زمینی اش رهانیده و او را در مسیر بازگشت به سوی وطنِ اصلی اش قرار می دهد. انّا لله و انّا الیه راجعون. پس قالب زمینی مان تمامِ دنیا با همه ی تجلیاتش، مسیری است که باید برای بازگشت به موطنِ اصلی، از آن به سلامت عبور کنیم. درگیر شدن با قالبِ دنیایی مان و رسیدن به دغدغه ها و آرزوهایی که فقط جزئی از مسیرِ ما هستند، قطعاً ما را از تولدِ سالم به وطن اصلی مان باز می دارد. قرآن خطاب به انسان هایی که بازگشت را فراموش کرده اند، می فرماید: أثّاقلتم إلی الارض؟ أرضیتم بالحیوه الدنیا؟ (سوره توبه، آیه 38) آیا در زمین، سنگین شده اید؟ آیا به زندگی دنیا راضی گشته اید؟ انسان هایی که مشتاق بازگشت به وطن خویش هستند، مؤمنان واقعی اند، چرا که حبّ وطن نشانه ی ایمان است. انبیاء و معصومین، تنها با یادِ وطن حقیقی شان آرام بوده و به بالاترین مقامات انسانی رسیدند. برای اولین قدم، باید نفس خویش را مشتاق بهشت نماییم. این اشتیاق، آرام آرام مبادی میل ما را و در نهایت سبک زندگی ما را تغییر داده و ما را در صراط مستقیم به یک حرکت سالم و صحیح برای بازگشت خواهد رساند. ارتباط ها، انتخاب ها، رفتارها و افکار ما، باید به سمتی سوق داده شوند که سرعت دهنده ی ما در مسیر بازگشت به وطن اصلی باشند نه آنکه ما را از رسیدن باز دارند.   - نور عمل خطبه ی امام رضا علیه السلام با این فراز آغاز شد؛ اول عباده الله، معرفته. و با این فراز به پایان رسید؛ لا دیانه الا بعد معرفته. با اندک تأملی می توان، رابطه ی میان این دو جمله را درک کرد؛ ضعف های ما در تمام شاخه های دین، حاکی از نقص معرفتِ ماست. اگر نمی توانیم بهشت و بالاتر از بهشت (رسیدن به الله) را به عنوان وطن حقیقی خود و محل بازگشتمان باور کنیم، اگر نمی توانیم سبک زندگی مان را براساس تولد سالم به آخرت پایه ریزی کنیم؛ اگر نمی توانیم با تنها باقی مانده و تجلی کامل خداوند در زمین پیوند برقرار کرده و در سایه ی ارتباط با او به سرعت به سمت بهشت حرکت کنیم، اگر هیچ تلاشی برای برداشتن موانع ظهور نداریم؛ تنها یک دلیلِ واضح دارد؛ ضعف در معرفت الله اگر اطلاعاتی را که کسب می کنیم در حد دانایی هایمان باقی مانده و با تمرین و تکرار به دارایی تبدیل نشود، قطعاً تأثیری در رسیدنِ ما به شادی و آرامش حقیقی ندارد. کسب معرفت صحیح، انسان را به عمل صحیح می رساند. زندگی میدان تمرین مناسبی برای ماست تا آنچه را که آموخته ایم به مرحله­ی عمل برسانیم. تک تک اسماء خداوند برای تمرین در صحنه های گوناگون زندگی، می توانند در وجود ما به فعلیت برسند. این میادین، صحنه هایِ کسب قدرت و یا به عبارتی دقیق تر، صحنه های کسب نور برای ما می باشند. ما به میزان اسمائی که از خداوند جذب می کنیم، نورانی می شویم. نور عمل، همان دارائی هایی است که ما در میادین مختلف زندگی، با تمرین و تکرار کسب کرده ایم. هر کس تلاش بیشتری نمود و زمان بیشتری را در این میادین به مبارزه گذراند، قدرتمندتر و نورانی تر می گردد. فراموش نکنیم که باید قلباً عاشق عمل صالح بوده و به آن تن دهیم، در غیر اینصورت، هیچ عمل خیری، به جذبِ نور در ما کمک نخواهد کرد. به عنوان مثال رعایت حجاب، بدون آنکه قلباً تمایل به آن داشته باشیم، بیشتر به کدورتِ قلب ما کمک می کند تا به نورانیتِ آن. تا نظام مودتی دل ما تغییر نکند و عاشقانه به رعایت دستورات خداوند تن ندهیم، اعمال ما، نوری تولید نخواهند کرد. پیروزترین انسان ها کسانی هستند که سلطان قلبشان محمد و آل محمدند. انواع نور تشریعی 1-    الله 2-    انبیاء و معصومین 3-    قرآن 4-    دین 5-    اساتید و علمای ربانی 6-    کتاب   - الله تشریع، به معنای قانون گذاری است. بنابراین نور تشریعی یا همان هدایت تشریعی تنها مخصوص موجوداتی است که قانون پذیرند. طبق اصل اصالت تخصص، آموختیم که چون خداوند منشأ خلقت بوده و به تمام فرمول ها و قوانین عالم آگاه است، پس منشأ تمام هدایت ها بوده و تنها اوست که می تواند برای مخلوقاتِ قانون پذیرش، آئین وضع نماید؛ قل، انّ هدی الله، هوالهدی  (سوره بقره، آیه 120) - انبیاء و معصومین خداوند در مسیرِ پر خطر صعود، چراغ های راهنمایی زیادی، قرار داده تا در پرتو نور هدایت آنها، مسیر مستقیم را گم نکنیم. تمام پیامبران و امامانِ معصوم، راهنمایانی این مسیر آسمانی اند. آنان آئین ها و قوانینِ وضع شده از سوی خداوند را به مردم ابلاغ کرده و آنها را برای رسیدن، یاری می کنند؛ یا أیها النبیّ، انّا أرسلناک شاهداً و مبشراً و نذیرا. (سوره احزاب، آیه 45) و داعیاً إلی الله باذنه و سراجاً منیرا. (سوره احزاب، آیه 46) ای پیامبر، ما تو را فرستادیم تا؛ 1-    شاهد (ملاک) مردم باشی 2-    بشارت دهی (به سرانجام تولد سالم) 3-    بترسانی (از عذاب تولد ناقص) 4-    دعوت کننده به سوی خدا و به اذن خدا باشی. (ولایت تشریعی). 5-    برای مردم چراغ روشن باشی. این عبارت نشان دهنده ی نور بودن پیامبر و معصومین و مقام هدایت گری شان به سمت خداست. یادمان باشد که زمین، هیچ گاه از راهنمایانِ الهی خالی نبوده و این مسیر. هیچ گاه بدونِ راهبر نمانده است. اما وظیفه ی مهم انسان ها آن بوده که راهنمایانِ عصر خویش را بشناسند و خود را به او نزدیک و نزدیک تر سازند تا بتوانند دست در دستان او گام برداشته و این راه را به سلامت به پایان برند. در عصر ما نیز، امام زمان حضرت حجه بن الحسن، تنها تجلی کامل خداوند در زمین و تنها مربی منتخب خداوند برای انسان ها می باشد. هرگز از خاطر نبریم که بدون انس گرفتن و یاری جستن از ایشان هرگز سالم متولد نخواهیم شد. حرکت به سمت خداوند، جز با همراهی راهنمایانِ این مسیر (امام زمان) میسر نیست.   - قرآن الر، کتاب انزلناه إلیک لتخرج النّاس من الظلمات الی النّور باذن ربهم، الی صراط العزیز الحمید. (سوره ابراهیم، آیه1) این قرآن، کتابی است که ما بر تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات بیرون آری و بعالم نور برسانی و به سوی خدای مقتدر ستوده صفات رهسپار گردانی. پس طبق آیه ی بالا، هر مقدار که انسان با قرآن انس می گیرد، آیاتش را می فهمد و به آن عمل می کند، به نور حقیقی که همان ربّ عزیز و حمید است نزدیک تر شده و نورِ افزون تری را از او جذب نموده و منعکس می کند. دوری از قرآن و عدم رفاقت با آن، قطعاً و یقیناً انسان را به تاریکی کشانده و به ظلمات می افکند. نکته ی بسیار نوید بخشی است اینکه در دولت امام زمان که دولتِ قرآن است، نزدیک ترین انسان ها به ایشان، کسانی هستند که قرآن می فهمند و عمل می کنند. - اساتید علوم الهی، علما و انواع کتاب ها و منابعِ علمی که راهی به سوی نور در برابر انسان باز می کنند، مصداقی از مصدیق نور تشریعی بوده و بهره گرفتن از آنها، انسان را به سوی نور حقیقی پیش خواهد برد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1553
زمان انتشار: 13 ژانویه 2015
| |
وقتی میگی می‌خوام شهید بشم دیگه زن گرفتنت چیه؟

وقتی میگی می‌خوام شهید بشم دیگه زن گرفتنت چیه؟

برای عروسی اش علاوه بر میهمانان ، یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها می نویسد و به ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها می اندازد ، شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده ، شهید ردانی پور به ایشان می گوید: " خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم. حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟» شهید مصطفی ردانی پور دیگر تا صبح نخوابید نماز می خواند ، دعا می کرد، گریه می کرد. میگفت من شهید می شوم. دوستش گفته بود این همه گریه و زاری میکنی، می گی می خوام شهید بشم دیگه زن گرفتنت چیه ؟ جواب داد : «خانمم سیده. می خوام اون دنیا به حضرت زهرا (س) محرم باشم . شاید به صورتم نگاه کنه !» امام خطبه عقدشان را خواند. مصطفی گفت : «آقا ما را نصیحت کنید » امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت: « از خدا می خواهم که به شما صبر بدهد.»» تازه سه روز از عروسی اش گذشته بود که دست زنش را گذاشت تو دست مادر، سرش را انداخت پایین و گفت دلم می خواهد دختر خوبی برای مادرم باشی بعد هم آرام و بی صدا رفت منطقه . بدون عمامه، بدون سمت ، مثل یک بسیجی ، اول ستون راهی عملیات شد .... و برای همیشه پرکشید همان طور که آرزو کرده بود پیکر پاکش هرگز پیدا نشد...

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1364
زمان انتشار: 4 ژانویه 2015
| |
نهی از منکر بار دیگر قربانی گرفت؛

دو ضربه چاقو بر پیکر جوان بسیجی(+عکس)

نهی از منکر بار دیگر قربانی گرفت؛

بسیجی ناحیه امیرالمومنین سپاه تهران در هنگام بازگشت از نماز جمعه درپی امر به معروف ونهی از منکر با ضربات چاقو به شدت مجروح شد.گروه حوادث، بسیجی ناحیه امیرالمومنین سپاه تهران در هنگام بازگشت از نماز جمعه درپی امر به معروف ونهی از منکر با ضربات چاقو به شدت مجروح شد. به گزارش سرویس عکس بولتن نیوز، احمد خسروی بسیجی گردان های واکنش سریع سپاه تهران به هنگام بازگشت از نمازجمعه با مشاهده ایجاد مزاحمت خودروی پراید سفید رنگ ایران 26 به خانمی که منتظر تاکسی ایستاده بود، جهت امر به معروف نزدیک راننده شد که در این هنگام جوان مزاحم با بازکردن در خودرو احمد خسروی را نقش زمین کرد و همچنان به مزاحمت خود ادامه داد. در این حین احمد موتور را از روی پاهای خود کناری زد و به سمت جوان مزاحم رفت و باوجود جثه کوچک و آمادگی جسمانی خوب راننده را از ادامه کار زشت خود منع کرد. در این هنگام راننده از ماشین پیاده شده و با احمد گلاویز می شود اما وقتی به اشتباه خود پی میبرد و توان ادامه درگیری را ندارد از جیب کاپشن خود چاقوی نسبتاً بزرگی را در آورده و از پهلو بر بدن خسروی فرو می کند و به این هم راضی نمی شود و دو ضربه کاری دیگر به وی وارد می کند که موجب بی هوشی و فوران خون از بدن احمد خسروی می شود. [سه ضربه چاقو بر پیکر جوان بسیجی(+عکس)] درپی بروز این حادثه، راننده تاکسی عبوری با مشاهده اتفاق روی داده بعد از رفتن ضارب احمد خسروی را به صورت نیمه جان به بیمارستان شهید چمران انتقال می دهد و تیم پزشکی با مشاهده حال وخیم بیمار مقدمات اتاق عمل را فراهم می کنند، تا عمل های جراحی که تا ساعت 22 به طول انجامید را شروع کنند که با توجه به تجربۀ بالای تیم پزشکی و سرعت عملشان احمد از مرگ حتمی نجات می یابد و بعد از اتمام اولین عمل های جراحی در بخش مراقبت های ویژۀ بیمارستان شهید چمران تحت مراقبت های خاص قرار گرفته است. دکتر تولیت پزشک جراح خسروی حال عمومی ایشان را خوب ارزیابی کرده و به خانواده و همراهان گفته است به علت شدت ضربات وارده کلیه و کبد و ریه احمد به شدت آسیب دیده و احتمال انجام عملهای دیگر نیز میرود. [سه ضربه چاقو بر پیکر جوان بسیجی(+عکس)] در دقایق پایانی تنظیم خبر متوجه شدیم ضارب شهروند دیگری را که معترض مزاحمت ایشان بوده را نیز با چاقو زخمی کرده که همانجا به علت سطحی بودن زخم به بیمارستان مراجعه نکرده است. شایان ذکر است از همان ساعات اولیه مسئول اطلاعات کلانتری 164 قائم پیگیری خوبی نسبت به دستگیری متهم فراری انجام داده که متعاقبا اعلام خواهد شد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1350
زمان انتشار: 3 ژانویه 2015
| |
مرغ ناچیز و محبوس در قفس...

مرغ ناچیز و محبوس در قفس...

خداوندا، مرغ ناچیز و محبوس در قفس، چشم به تو دوخته و با لرزاندن بال‌های ظریفش آماده حرکت به سوی توست. ما نه برای اینکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستی بال و پر بگشاید، نه زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری، جز قفس بزرگتری برای این پرنده شیدا نیست. او می‌خواهد آغوش بارگاه بی‌نهایت را باز کنی و او را به سوی خود بخوانی شهید سعید هدی محل تولد مراغه، محل شهادت شلمچه به سال 1365  

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed