www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 397
زمان انتشار: 23 آوریل 2014
| |
(جلسه 33) رسیدن به کمالِ‌ انسانی جز از طریق مظاهر کاملِ خداوند امکان پذیر نیست

خانواده آسمانی(جلسه 33) 90/2/8

(جلسه 33) رسیدن به کمالِ‌ انسانی جز از طریق مظاهر کاملِ خداوند امکان پذیر نیست

بحث ما به اینجا رسید که ما باید همه‌ی عشق و دلمان را به اهل بیت (انسان کامل) بدهیم و اگر دل ما به عشقی کم‌تر از آنها برسد حتما در دنیا و آخرت ناکام خواهد بود. اگر اهل بیت «علیهم‌السلام» به عنوان واسطه‌ی عشق ما به اهل بیت نبودند هیچ کس به معنای حقیقی نمی‌توانست خدا را دوست داشته باشد. چون وقتی می‌گوئیم «الله» یعنی کمال مطلق، ذاتی که مستجمع جمیع کمالات است. اینکه کسی خداوند را اثبات کند، بحثی جداگانه است مثلاً در خیلی از ادیان و مکاتب خداوند اثبات شده است. با استدلال خداوند را اثبات می‌کنند. اثبات و قبول داشتن خداوند یک بحثی است و دوست داشتن و عشق ورزیدن به خدا و زندگی عاشقانه داشتن با خدا و خدا را به عنوان «اله» پذیرفتن مسئله‌ای دیگر است. اگر معصومین نبودند حرکت حبی و ذاتی و حقیقی به سمت «الله» امکان‌پذیر نبودچون «الله» کمال مطلق است و ائمه «علیهم‌السلام» مصداق آن کمال مطلق هستند. شما زمانی «الله» و خدائی را تصور و اثبات می‌کنید بعد چطور می‌توانید به سمت این «الله» حرکت کرد؟ نهایتا می‌گوییم آدم خوب، مهربان، خدمتگزار به خلق و... باشیم (هر چند اینها جزء کمالات انسانی نیست، حیوانات هم این نوع خدمات را دارند) در برخی موارد عواطف حیوانات از ما شدید‌تر هم هست. آن کمالاتی که ویژه انسان است و انسان برای آن خلق شده مقام بسیار برجسته ووالایی است. فوق کمالات فرشتگان! انسان بدون مظهر «الله» (کمال مطلق) که یک انسان حقیقی و خارجی در مقابلش باشد که مظهر همه‌ی اسماء خدا باشد و بدون عشق‌ورزی به چنین کسی، نمی‌تواند در واقع به خدا عشق‌ورزی کند. امکان عشق‌ورزی به خدا وجود ندارد(بدون عشق به اهل بیت و عشق به خلیفه الله) پس دوست داشتن حقیقی نسبت به خدا زمانی تحقق می‌یابد که ما خلیفه الله یعنی مظهر تام خداوند را دوست داشته باشیم و تبعیت کنیم. خدا هم ما را بدون اهل بیت راه نمی‌دهد. نمی‌توانیم ائمه را کنار گذاشته و به خدا بگوئیم ما با ائمه کاری نداریم. فقط خود تو برای ما عزیز هستی! هیچ وقت خداوند نزدیک شدن به خودش را جز از طریق مظاهر خودش از کسی نمی‌پذیرد. کما اینکه مادر کمالات دیگر نیز جز مظاهر همان کمال نمی‌توانیم وارد شویم. مثلابرای تخصص یافتن در فلان رشته نمی‌توان به استاد دیگری جز آن رشته مراجعه کرد. کسی که می‌خواهد رزمی کار شود نمی‌تواند به استاد فیزیک و شیمی متوسل شود. یا اینکه بگویی من خودم می‌خواهم به مقامات برسم و از طریق استاد عمل نمی‌کنم. این نیز باطل است. باید در هر کمالی از مظهر همان کمال و استاد و متخصص همان کمال برویم جلو. در رفتن و رسیدن به کمال انسانی نیز باید از طریق مظاهر کمال الهی حرکت کنیم. بنابراین بدون عشق به اهل بیت عشق به خداوند تحقق نخواهد یافت! آن الهی که خیلی‌ها بدون معصوم دوستش دارند، آن الله مظهری ندارد. آن الله نمونه ندارد. و ماتنها خدایی را که خالق آسمان‌ها و زمین است را دوست داریم. اما حرکت حقیقی نفس به سمت آن «الله»، تخلق به شکل آن «الله» شدن(تخلق به اخلاق الهی) بدون ظهورات اخلاقی خداوند در عالم امکان ندارد. لذا ما به این عشق واسطه نیاز و احتیاج داریم. روایتی است که شیعه و سنی آن را نقل کرده است. پیامبر اکرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» عرض می‌کند به خداوند (اللهم ارزقنی حبک و حب من یحبک و حب من یقربنی الی حبک واجعل حبک الی من الماء البارد) خدایا روزی من کن محبت خودت وحبّ کسی که تو را دوست دارد و حبّ کسی که من را به محبت تو نزدیک می‌کند این محبت خودت را در نزد من از آب خنک محبوب‌تر بدار. این یعنی خواستن واسطه! محبت کسی که مرا محبوب تو می‌کند، مرا به تو نزدیک می‌کند. خوب! تشنه‌ای که به یک آب خنک می‌رسد چه احساسی دارد؟ کسی که از تشنگی در حال مرگ است با دیدن آب به نجات دهنده‌ی خودش رسیده است واین مطلب پیش پا افتاده‌ای نیست! چرا پیامبر حبّ خداوند را به آب سرد تشبیه کرده است؟ خوب این یک ملاک است. دیدن بعضی از اشخاص برای انسان خنکی دل می‌آورد ندیدن آنها حرارت دل می‌آورد یعنی وقتی آنها را نمی‌بینید غمگین می‌شوید وحرارت دل پیدا می‌کنید و وقتی آنها را می‌بینید و یا صدایشان را می‌شنوید شاد می‌شوید دلتان خنک می‌شود و به آرامش می‌رسید. انسان در برخورد با عزیزانش(پدر و مادروهمسر) چه‌طور این حس را دارد؟ به خصوص وقتی چند روزی آنها را نبینیم چگونه به دلتنگی و غم می‌افتیم؟ و از دیدن آنها چه‌قدر شاد می‌شویم! خداوند باید برای انسان همین‌طور باشد. البته دقت کنید که انسان را عرض می‌کنم. انسان یعنی آن چیزی که فوق فرشته است! فرشته‌ها این حالت شیفتگی نسبت به «الله» را در عالی‌ترین وجه دارند. در دعای سوم صحیفه می خوانیم که فرشتگان بسیار مشعوف و شیفته «الله» هستند اصلاً خوراک و غذای آنها (مایه‌ی حیاتشان) اسم الله است تسبیح و تحمید و تکبیر خداوند است. حالا فکر کنید که یک انسان باید چگونه باشد؟ وقتی اسم الله، اسم نماز، حرم، زیارت، قرآن و مسجد... می‌آید احساس می‌کند در لذیذترین و شادترین ضیافت‌ها و میهمانی‌ها است. (مؤمن در مسجد مثل ماهی در آب است) احساس دلتنگی می‌کند زمانی که از این‌ها دور است وقتی می‌آید احساس آرامش دارد! همه‌ی این‌ها دل داغدار و غم زده‌ی او را شاد و خنک می‌کند. اگر ما با موسیقی‌های الهی این گونه نیستیم(قرآن، مداحی، اذان و...) کلاً نشانه‌ها‌ی خداوند دل ما را خنک نمی‌کند باید فکری برای دل خود بکنیم. اگر کسی با یاد و نامه معشوق و آثارش به شادی و لذت نمی‌رسد باید فکری برای خودش کند. حتماً مشکلی دارد و طبیعی نیست. مگر می‌شود آدم سالم از دیدن گل و بوئیدنش لذت نبرد و یا از غذای خوشمزه لذت نبرد؟ مگر می‌شود چشم وگوشی سالم باشد و از شنیدنی‌ها و دیدنی‌ها لذت نبرد؟ مگر می‌شود بخش انسانی سالم و فعال باشد و از معشوق خویش لذت نبرد؟ اگر اسم «الله» برای ما شیرین نیست اگر خواندن قرآن و شنیدن دعا و... برای انسان دوست داشتنی و با عظمت نیست این نشان‌دهنده‌ی آلودگی دل است. قرآن می فرماید:هرکس نشانه‌ها و شعائر خدا برایش اهمیت دارد آن را بزرگ می‌شمارد(در دلش مهم و عظیم است) این آدم تقوا و پاکی دل دارد. اما کسی که علامت‌ها و نشانه‌ها‌ی آسمانی و خداوندی برایش بزرگ و با اهمیت نیست، حتما آلودگی دل دارد. کسی که کراهت دارد اسم فرزندش را از اسماء خانواده آسمانی خویش بگذارد(اسم‌های خدا و اهل بیت) این فرد، قطعاً دور و مریض است. از این همه اسم و القابی که پدران ما دارند نخواهد و نتواند انتخاب کند و خجالت بکشد این حتما باید دل خودش را معالجه کند. این فرد حقیقت خودش را گم کرده و قیمت اصلی خودش دستش نیست. پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» آینه‌ای قرار داده که ما می‌توانیم تا قیامت دل خودمان را در آن نگاه کنیم. مثل دستگاه‌هایی که الان هست با گذاشتن دستمان در آن‌جا فشار خون، ضربان قلب و... ما را اندازه‌گیری می‌کند. حالا می‌خواهی شرافت و قیمت انسانی خود را بدانی؟ چه‌قدر پیش خدا و ائمه و فرشته‌ها عزیز و بزرگ شدی؟ حرمت خودت در ملکوت را بدانی(اللهم اجعلنی محبوبه فی ارضک و سمائک) خدایا مرا درزمین و آسمانت محبوب کن. محبوب خودت، فرشته‌ها، انبیاء... قرار بده هنگامی که رو به قبله می‌ایستی همه‌ی انبیاء نگاهت کنند. وقتی سلام می‌دهی به حضرت آدم «علیه‌السلام» حضرت صدایت را بشناسد و بگوید صدای آشنا می‌آید. مثلاً هنگامی که در بزنند و تو صدای عزیزترین کس‌ات را بشنوی چه حسی خواهی داشت؟ و حالا اگر آن فردیک غریبه باشد هرچند محترم باشد ولی به هرحال غریبه است. یا کسی باشد که غریبه نباشد ولی شما رابطه صمیمی دوستانه، عاشقانه با او نداری این حس‌ها چه‌قدر با هم متفاوت است؟ انسان وقتی وارد حرم امام رضا «علیه‌السلام» می‌شود حضرت بگوید یک آشنا آمد نه یک غریبه؟ امام از آمدنت خوشحال شود، نه آن خوشحالی عمومی که اگر فردی هم قهر کند وبیاید با گناهان بسیار، حضرت خوشحال می‌شود، نه! منظورم محبت رحمانیه‌ی حضرت نیست!‍ بلکه رحمت و محبت رحیمیه حضرت را می‌گویم! دو نفر که علاقه‌ی زیادی به هم دارند و صدای هم را می‌شناسند وقتی هنگام سلام به انبیاء دلت را بدهی تو را خواهند شناخت که این صدای فلانی است. وقتی سلام به پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» می‌دهی حضرت می‌گوید این مثلاً عزیز من است گل من است علی است حسن است. آنها ما را به اسم کوچک می‌شناسند. چون این آدم آشنای این درگاه است و هر روز به خانواده‌ی آسمانی خویش سر می‌زده و رفت و آمد داشته و بزرگی وافتخار خود را در این رفت و آمد می‌دانسته! آیه‌ای که گفتیم این بود:‌ای استاد،‌ای آقا،‌ای دکتر،‌ ... هر گاه اسم خدا و اهل بیت می‌آید دلت شاد و خنک می‌شود یا خیر؟ این حرف خیلی بزرگ است که خدایا محبت خودت را در نزد من از آب خنک محبوب‌تر قرار بده! باور می‌کنید لذتی را که بعضی‌ها از خوردن چلوکباب، چای، سیگار... بارها برده‌اند تا آخر عمر از یک نماز نبرده‌اند! از یک حرم رفتن از یک قرائت قرآن! این فرد با چه سرمایه و دلی می‌خواهد وارد قبر شود؟ آدم باید در این میدان بدود و دنبال ارزش و قیمت باشد. وقتی معصومین آغوشی به بلندای ابدیت برای ما باز کرده‌اند باید خیلی بیچاره باشیم که خودمان را از این آغوش محروم کنیم. این چه‌طور زندگی است؟ بدون رفاقت، بدون صمیمیت، در رفت و آمدی! هیچ بزم و شادی با خدا واهل بیت ندارد.پس پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» از یک حبّ و عشق واسطه صحبت می‌کند چه می‌گوید؟ می‌فرمایند: انسانهایی هستند که عشق به آنها عشق به خداوند است و هرچه دوستشان داشته باشی گویی خدا را دوست داری! این توهمات که شیطان القاء می‌کند را کنار بگذاریم که خدا مهم‌تر است اهل بیت «علیهم‌السلام» را کنار بگذار و مستقیم برو به سمت خداوند! خداوند می‌فرماید: من بدون پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» و آلش اصلا تو را راه نمی‌دهم. خداوند در قرآن امر کرده و دستور داده اگر می‌خواهید به من نزدیک شوید از مسیرش بیایید (وابتغوا الیه الوسیله) یعنی وسیله را جستجو کنید. بدون وسیله نمی‌توانید و اگر بدون وسیله بروید خداوند گم می‌شود می‌گوئید «الله» اما هیچ مصداق ومظهری برایش ندارید در نتیجه یک خدای توهمی می‌شود. نه مظهر جود، کرم، غفران، عفو، شقاوت و... چیزی نداری پس چگونه می‌توانی به او نزدیک شوی؟ خیلی تلاش کند می‌شود یک حیوان خوب! مثل حیوانات که خدمت به همنوع و غیرهم‌نوع دارند اما تخلق به اخلاق الهی چیز دیگری است. مسئله ما قرب و کمال انسان است! برای همین خدا می‌فرماید بدون اینان نمی‌توانی به سراغ من بیایی! اینجاست که باید دست بالابرد(دعای حضرت) را از خدا خواست. دوست داشتن کسی که مرا به تو نزدیک می‌کند را روزی من کن! کسی که خودشناس است این‌گونه دعا می‌کند. قیمت آدم‌ها از نوع دعاها، هوس‌ها، آرزوها و دغدغه‌هایشان مشخص می‌شود! 20تا از دعاهای خود را فهرست کنید قیمت شما مشخص می‌شود! آدم اشرافی و کسی که بخش انسانیش فعال است یکی از مهم‌ترین خواسته و دعایش عشق به حق تعالی است. از آنچه که پیامبر خواسته و دعا کرده چه‌قدرش در دنیا نصیب ما شده؟ تا حالا چند بار در طول عمر شنیدن این صدا ما را شاد می‌کند؟ تا حالا چند بار از نماز و سجده لذت بردیم و ذوق زده شدیم؟ از رکوع و حمد و تعقیبات؟ سهم ما در زندگی واقعا چقدر است؟ با این همه ثروت(انبیاء و ائمه «علیهم‌السلام»، شهداء،... ) بعد از 40یا 50 سال سهم کمی داشته باشیم. مثل کسی که بهترین استاد را داشته اما بدترین نمره را گرفته! او خیلی منگل و بی‌استعداد است! چنین کسی خیلی بی‌محصول و ضعیف است با یک طلاق و بی‌مهری و مرگ یک عزیز یا بیماری و فقر می‌افتد و می‌میرد چرا که او قائم به معصوم نیست قائم به شوهر و مال و فرزند است. و اگر اینها را از دست بدهد، احساس بدبختی می‌کند. با خدا و اهل بیت درگیر می‌شود. این نمی‌تواند بگوید: از مهرت‌ای خورشید جان/چون ذره‌ام هر سو روان/ مجذوب حسن دیگران / ای ماه خوبان نیستم پس ما این عشق مهم را داریم. رسیدن به این عشق و آدم‌ها باید جزء دعاهای ما باشد. احترام وشناخت چیزی دیگری است رابطه خصوصی و عشق‌ورزی ماجرای دیگری دارد. خیال‌پردازی، و عشق‌بازی خیالی داشته باشد دست‌بوسی و پابوسی داشته باشید! در خیال خود باحضرات حرف بزنید این دیگر خیال نیست. والله، تالله، بالله می‌شنوند و جواب می‌دهند. نه این‌که فقط در حرم، بلکه همه جا در خانه در هر جا و هر کشوری که هستی تو را می‌بیند و می‌شنود و جواب می‌دهد. این‌قدر به ما نزدیک هستند و زندگی با اینان آسان است ما خودمان حاضر نیستیم درب آسمان را به روی خود باز کنیم و درب غیب راچگونه باید زد تا بازشود؟ این سفارش مهم مهم مهم من یادتان نرود اینکه تمرینات خود را در خانه و در خلوت خود شروع کنید. این ارتباط‌گیری‌ها، این حرف زدن‌ها و عشق‌بازی را شروع کنید. مثل فردی که با عکس پدرش حرف می‌زند کسی او را تقبیح نمی‌کند و نمی‌گوید این کار بد است. پس ما با پدری که زنده است و تمام قدرت در دست اوست حرف می‌زنیم. بعضی از حرف زدن‌ها رسمی است و بعضی کاملا شخصی و خصوصی است. این هم خیلی قدرت می‌دهد! شروع کنیم به زدن این حرف‌ها این همه دعا، ذکر و مناجات برای راه افتادن دل است حالا که راه افتاد شروع کن به حرف زدن!

صوت

1 - (جلسه 33) رسیدن به کمالِ‌ انسانی جز از طریق مظاهر کاملِ خداوند امکان پذیر نیست

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 394
زمان انتشار: 22 آوریل 2014
| |
(جلسه 32) عظیم‌ترین نعمت بعد از توحید وجود اهل بیت(علیهم السلام) است

خانواده آسمانی (جلسه 32) 90/2/8

(جلسه 32) عظیم‌ترین نعمت بعد از توحید وجود اهل بیت(علیهم السلام) است

بحث ما در خانواده‌ی آسمانی به موضوع نیاز به معشوق انسانی کامل رسید، یعنی در صحنه‌ی دینداری، زندگی عشق به انسان کامل وجود داشته باشد واین ضرورت از ساختار وجودی ما ناشی می‌شود. ذات و ساختار وجودی ما به گونه‌ای است که بدون یک عشق متعالی و عشق به یک انسان کامل، هرگز احساس خوشبختی نه در دنیا نه در آخرت نمی‌کند. لذا برای سعادت دنیا و آخرت انسان، باید عشق به یک انسان کامل و تبعیت از او در متن زندگی اش حضور اصلی داشته باشد. اگر انسان در مسیر زندگی اش به عشق انسان کامل نرسید مسیر زندگی انسان منجر به عشق یک انسان کامل نشود او در دنیا و آخرت شکست خورده! یعنی او در چیزی به نام عشق شکست خورده برای اینکه عشق در وجود انسان یک ساختار بینهایت دارد و این ساختار محدود نیست و کسی که با موجودات و محبوب‌های محدود می‌خواهد ساختار وجودش را سرو سامان دهد این کار منجر به شکست می‌شود و اصلا محکوم به شکست و لگدمال شدن عشق و احساس و دلش می‌شود. انسان بدون عشق به انسان کامل و مظاهر الهی که مظهر خلیفه الهی هستند زندگیش به له شدن و تحقیر شدن می‌انجامد. اگر عشق به انسان کامل در زندگی انسان نباشد، تمام زحمات و استعدادهایش کور می‌شود. هرقدر هم آن استعدادها را شکوفا کند از آن جهت که اصلی‌ترین بخش انسان که قلب و دل اوست در آن‌جا شکست خورده و ناکام مانده در آخرعمر با وجود تمام تشویق‌ها و اجر نهادن‌ها و بزرگ شدن‌ها و معروف شدن‌ها و برخورداری زیاد از امکانات مختلف باز خودش می‌فهمد چیز مشت پر کنی در دست ندارد. پس ما به عشق انسان کامل نیاز داریم، استعدادهایمان به هدر نرود برای اینکه قیمت ما کم نشود ودچار خودفروشی و کم فروشی در دلمان نشویم. اگر کسی قرار است قدر ما و دلمان را بداند و ما در کنار او کوچک نشویم آن شخص، انسان کامل است. و با داشتن این عشق به انسان کامل، انسان اشباع و ارضاء می‌شود. و عشق‌های دیگر هم برای او زیبا، لذت بخش و معنادار می‌شود اما اگر عشق به انسان کامل را داشته باشد و از عشق‌های پائینی محروم باشد هرگز دچار خلاء و کمبود نخواهد شد اگر آنها را داشت لذت خواهد برد و اگر نداشت احساس کمبود نخواهد کرد. نکته دیگرآنکه بدون عشق به انسان کامل، حرکت به سوی خوشبختی و رسیدن به هدف خلقت امکان پذیر نیست.هر حرکتی که انجام دهد کم وکوچک با برد کوتاه و ناقص است. اما در عشق به انسان کامل است که این حرکت دارای قدرت سهولت و سرعت است. یعنی خیلی زود به آرامش و شادی خواهد رسید و احساس رضایت و خوشبختی به معنای حقیقی‌اش خواهد کرد! اگر مسیر زندگی منجر به رسیدن به عشق انسان کامل نشود یعنی در این مسیر به معشوقی به نام انسان کامل که معصوم می‌باشد، جانشین و مظهر خداوند است، نرسد این به معنای تلف شدن یک استعداد ابدی است. هر انسانی دارای یک استعداد ابدی است وانسان باید برای به هدر رفتن این استعداد ابدی غمگین باشد و گریه و ضجه کند که یک موجود در رحم دنیا سالم به ابدیت متولد نشود.آن رحمی که می‌تواند ما را سالم از این جا به آخرت منتقل کند، رحم اهل بیت «علیهم‌السلام» می‌باشد. وقتی که انسان در رحم اهل بیت «علیهم‌السلام»قرار نگیرد و در رحم انسان کامل نباشد، سیرش به سمت تولد سالم یک سیر توأم با نقص و بیماری است. مثل جنینی که در رحم مادر قرار نگیرد ویا اگر قرار گرفت با آسیب باشد و نتواند استعدادهای لازم را به دست بیاورد. بنابراین اگر بخواهیم یک تولد سالم به حیات ابدی داشته باشیم باید بتوانیم از کامل‌ترین و قدرتمند‌ترین رحم استفاده کنیم. در رحم دنیا اگر بخواهیم هم در دنیا سیر طبیعی و درستی داشته باشیم و هم به نظام آخرتی سالم متولد شویم، باید از کامل‌ترین و قوی‌ترین رحم استفاده کنیم که آن انسان کامل است. همانطور که گفته شده، ما رحم زمانی و مکانی و رحم استاد داریم. اهل بیت«علیهم السلام» کامل‌ترین اساتید و رهبران و معلمان ما هستند و اگر انسان از آنها محروم شود در واقع از علم صحیح خدادادی و کامل محروم شده است. اساتید دیگر غیر از اهل بیت«علیهم السلام» به میزانی برای انسان مفید هستند و رحم‌های ارزشمندی هستند که بتوانند ما را به رحم اصلی و انسان کامل پیوند دهند و إلاّ صرف این‌که کسی پیش کسی درس بخواند و زانو بزند، کفایت نمی‌کند و بگوید من وقتم را درست صرف کردم. چه بسیار انسان‌هایی که به جای این‌که دست انسان را به دست انسان کامل برسانند شخص را مشغول خود می‌کنند و اجازه عبور از خودشان را به شخص نمی‌دهند و این بسیار خطرناک است. در بین میلیاردها انسانی که روی زمین هستند تنها کسانی از بالاترین درجه خوشبختی برخوردار هستند که در مسیر زندگی خود به عشق اهل بیت «علیهم‌السلام» رسیده باشند. بقیه که این عشق را ندارند نمی‌توانند تمام استعداد ابدی را با خود به آخرت ببرند. از این جا معلوم می‌شود که عظیم‌ترین نعمتی که خداوند بعد از توحید به ما داده است نعمت وجود اهل بیت «علیهم‌السلام» است یعنی ما بعد از «الله» نعمتی بالاتر از اهل بیت و معصومین «علیهم‌السلام» نداریم. چقدر باید شکرگزار باشیم؟ شبانه روز باید از خداوند تشکر کنیم که مسیر زندگی ما را طوری قرار داده که با وجود داشتن عاطفه بی‌نهایت این‌ها زندگی دنیا و آخرتمان سر و سامان گرفته است. شکر این همه امام زاده و معصوم و اولیاء الهی که یکی از آنها مثل حضرت معصومه «سلام الله علیها» برای شفاعت کل محشر کافی است. اگر قرار باشد ثروتمندان قیامت را بیاورند، کسانی که در دنیا به 14معصوم«علیهم السلام» پیوند خوره‌اند،جزء اشراف قیامت هستند. کسانی که در دنیا نق و غر دارند ناشی از بی‌معرفتی و نشناختن خودشان است که با خداوند مشکل پیدا می‌کنند که چرا فلان چیز در زندگی من نیست؟ شخصی رفت خدمت امام صادق «علیه‌السلام» و از فقر گله کرد ولی حضرت فرمود: خیر تو فقر نداری و ثروتمندی البته فقر مادی او را رد نمی‌کند در واقع این سئوال را حضرت از همه‌ی ما می‌پرسد که آیا حاضر هستید ثروت دنیا را داشته باشید ولی ولایت ما را نداشته باشید؟ اگر جوابت منفی باشد، پس تو ثروتمندی که حاضر نیستی با ثروت دنیا عوضش کنی! یعنی انسان در ارزیابی و برآورد نعمت‌های خویش باید نبیند که خداوند چه چیزهایی به او داده است. این خیلی بد است که ما فقط نداده‌ها را ببینم داده‌ها را نبینیم. واقعاً چه کسی خوشبخت است؟ کسی که 14تا معصوم در کنارش است و از او پشتیبانی می‌کند این بالاترین داده است یا اینکه شخصی گرفتار غیرمعصوم شود! هر چند ثروت مادی داشته باشد. خیلی بد است که خدا نگاه به قلب ما کند و ما را شاکر این نعمت نبیند. شکر این نعمت زمانی در زندگی مؤثر واقع می‌شود و شکوفا می‌شود که خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» ببینند که من می‌فهمم که خداوند چه نعمت بزرگی به من داده است. هرکس فهمید 2رکعت نماز بخواند و با زبان خودش عرض کند که خدایا من می‌فهمم که تو با من چه کردی! بدان که من می‌دانم و می‌فهمم! در زیارت ائمه و زیارت جامعه خدا را شاهد می‌گیریم که خدایا تو شاهد باش و تمام ملائکه‌ات و انبیاء را به شهادت می‌گیریم که خدایا ببین که من تو را قبول دارم و اعتقاد دارم. حالا که این شهامت را دارم همین را امانت دست خود نگه دارد.تا اینکه روز قیامت آن را به من برگردانی! زمانی که کم آوردم امانتی مرا به من بدهی! خدایا لحظه‌ای رسید که من دو رکعت نماز خواندم و تمام زیبایی‌هایی را که به من داده بودی را فهمیدم وبه تو امانت سپردم. الان روی صراط و قیامت و شب اول قبر به آن امانتی احتیاج دارم. ما در فر هنگ اهل بیت «علیهم‌السلام» شهادت گیری داریم. هر روز آل یاسین بخوانیم که به این امانت سپردن‌ها و شاهد گرفتن‌ها و عشق‌ورزی نیاز داریم. جالب است که تمام ملائکه انبیاء علما و حاملان عرش و تمام کسانی که در آسمان هستند را شاهد می‌گیریم و این خیلی مهم است که ما خودمان این شاهدگیری را بازبان خود انجام دهیم. قدر و قیمت معصوم را می‌فهمیم که چه چیزی به من داده‌ای آن قدر این عشق‌بازی مهم و لذت بخش است که در آل یاسین تک تک ائمه را نام می‌بریم و شهادت بر ولایت آنها می‌دهیم. تک تک نام بردن یعنی این‌که اینان جداگانه برای من عزیزند و با هر کدام عشق‌بازی جداگانه دارم و این برای یک فرد زیرک زمینه‌ای است که با تک تک اینان رابطه دوستی و رفاقت جداگانه بریزد. نه این‌که بگوید روی هم رفته همه را دوست دارم و... آدم زیرک طرح رفاقت و دوستی خصوصی با هر کدام برقرار می‌کند. نیاز به اسم آوردن خیلی قشنگ است. و اگر این نیاز را نفهمد ممکن است از این سلام‌های تک به تک حوصله اش سر برود. آدم‌های اشرافی این‌گونه‌اند که ارتباطات و سلام‌هایشان با اهل بیت جداگانه است و خداوند سئوال می‌کند که از این 14تا چه استفاده‌ای کردی؟ واقعاً خداوند این 14معصوم را گذاشته که ما با این‌ها چه‌کار کنیم؟ روز قیامت کسانی که بیشترین رفت و آمد و دوستی را با اهل بیت«علیهم السلام» داشته‌اند جزء اشراف هستند! (رفاقت‌های حقیقی، خصوصی، دائم و شخصی) متأسفانه ارتباط در حرم، در روضه،هیأت... است گویی خودم عرضه‌ی ارتباط گرفتن خصوصی را ندارم. اگر همه در جمع صلواتی فرستادند من هم می‌فرستم وگرنه خودم به تنهایی نمی‌توانم وبلد نیستم. نه خلوتی، نه شبی، نه سحری! نمی‌توانم خودم به تنهایی رابطه برقرار کنم. در قیامت چه‌قدر حسرت می‌خوریم که ما 14تا معصوم در خانه‌مان داشتیم و اصلا آن رابطه لازم را نتوانستیم برقرار کنیم. بیچاره آن که آنها را داشته ولی آدم بی‌عرضه‌ای بوده وبا داشتن این همه ثروت احساس فقر و نیاز کند. و این واقعا بی معرفتی است و همه اینها برمی‌گردد به این‌که ما خودمان را نشناخته‌ایم و باور نکرده‌ایم که ما فرزندان محمد و آل محمد هستیم. چون اصل و تولد ابدی خودمان و خانواده آسمانی خود را فراموش کرده‌ام پس نمی‌توانم با آن‌ها رابطه برقرار کنم. و چه‌قدر بد است که انسان از پدر و مادر قوی و ثروتمندش نتواند استفاده کند و آنها را حساب نکند. پس یکی از وظایف واجب ما شکر است! و این‌که به خدا بگوئیم که من می‌فهمم تو با من چه کرده‌ای و این 14 معصوم را به من هدیه کردی و من قدر آن را نمی‌دانم! آنها را می‌بوسم و می‌بویم عشق‌بازی می‌کنم و با آنها زندگی می‌کنم وبه قول زیارت جامعه«فمعکم، معکم لا مع غیرکم»! باید یک زمانی بنشینم جلوی آینه و بگویم فلانی تو سرمایه‌ات از ارتباط با پیامبر و آل او چیست و چه‌قدر است؟ جایگاه تو کجاست؟ با حضرت علی «علیه‌السلام» با حضرت زهرا «سلام الله علیها» چه رابطه‌ای داری؟ دارائی‌هایمان را بررسی کنیم! (آن قدر کار را عقب می‌اندازیم تا مرگ فرا برسد) این‌که بصورت کلی همه را دوست داشته باشی کافی نیست! این‌که بروی در خانه‌ی امام‌هادی «علیه‌السلام» در بزنی آیا تو را می‌شناسد؟ آن‌ها عاطفه و مهر پدری دارند اما آیا تو رابطه‌ داری؟ روی این بخش باید کار کنیم(این جزء تکالیف و تمرینات است) در جلسات بعد قوانین و روش‌های برقراری را عرض می‌کنیم. باید مثل یک لشگر واحد عمل کنیم و یکی شویم و همدیگر را کمک و دعا کنیم! خداوند به حرمت دعای دیگران گرفتاری‌ها و شیاطین در این راه را برمی دارد. خداوند می‌بیند که ما با پشتیبانی صدها نفر به درگاه او رفته‌ایم! آن وقت این صداها در پیش خدا صداهای محبوب خواهد شد. چون هرگاه این به در خانه من می‌آید صدها نفر دیگر با او لبیک گفته‌اند. صدها نفر دیگر این بنده را به من سفارش کرده‌اند! والله محال است خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» ما را رد کنند! خصوصی که رفتیم برای همه دعا کنیم. تنها برویم اما سفارش همه را بکنیم. بنابراین ضعیف نیستیم و توانمان چند برابر می‌شود! نحوه‌ی دعا کردن: در زیارت امام رضا «علیه‌السلام» آمده: خدایا من نزدیک می‌شوم به تو به علاقه و ولایت اینان (بدون عشق انسان کامل رسیدن به خدا و عشق به خدا وهم است) عشق یعنی ولایت یعنی این‌ها حاکم بر من هستند با اندیشه و فرامین اینان و اصول اینان حرکت می‌کنم. اساتید و بزرگان من اینان هستند! من برای حرکت به سمت تو از آدم‌های کوچک استفاده نمی‌کنم من برای رسیدن به تو از آدم‌های خیلی بزرگ و قدرتمند استفاده می‌کنم من پاک‌ترین انسانها را به در خانه‌ی تو آورده‌ام. آخر زیارت جامعه کبیره عرض می‌کنیم: خدایا من اگر بزرگ‌تر وآبرومندتر از اینان داشتم به درخانه‌ی تو می‌آوردم.‌ای خدا تو هم اگر داشتی به من معرفی می‌کردی!(اللهم انی اتولّی آخرهم کما تولیت به اولهم) برای کسی که قرار است ارتباط شخصی تو را با با 14 معصوم برقرار کند باید بتواند این‌گونه حرف بزند یعنی من همان‌گونه که عاشق اولی هستم، آخری را هم دوست دارم یعنی هر 14 تا را دوست دارم و این رمزی است که این‌ها رفقای خوبی هستند باید با این‌ها رفاقت و خلوت کرد. در سوره‌ی حمدمی گوییم «انعمت علیهم» و در سوره‌ی آل عمران این «انعمت» را به عنوان رفقا معرفی کرده است و بهترین رفقایی که شما در دنیا و آخرت می‌توانید داشته باشید انبیاء، صدیقین، شهدا، صالحین هستند. فقط از باب احترام به زیارت نرویم! حرف‌های شعاری که شهدا چنین و چنانند... نه این طوری نرو! امام خمینی «رحمه الله علیه» فرمودند: شهدا ذخائر عالم بقاء هستند! این حرف خیلی بزرگ است. مثل کسی که پدر و مادر و همسر را از دست داده و در نگاه اول خیلی تنهاست اما این شخص آن‌قدر بزرگ است که صدها دوست صمیمی دارد. دوستانش نمی‌گذارند او تنها باشد. چون ثروتمند بوده آن‌قدر گدا نبوده که با پدر و مادر و شوهر سر کرده باشد. این‌قدر اسلام سفارش کرده در راه خدا رفقایمان را زیاد کنیم. و هر چه بیشتر بهتر چرا که رفیق فقط مال این دنیا نیست و رفیق در واقع ذخیره عالَم آخرت است. این‌که بعد از مرگش 5 تا مؤمن برایش دعا کنند یا 10تا یا 100تا فرق دارد و مؤمن به تجارت ابدی اهمیت می‌دهد و محدود زندگی نمی‌کند. این همه صله ارحام و داشتن دوستان فطری و محافل فطری سفارش شده برای این‌که در این مجالس رفقایمان را پیدا کنیم. در روایت داریم عاجزترین فرد کسی است که نتواند برای خود دوست پیدا کند واز آن عاجزتر کسی که رفیق خود را از دست می‌دهد. مثل بعضی‌ها که تا ازدواج می‌کنند رفقای خود را فراموش می‌کنند. البته محدودیت وجود دارد اما نباید رفیق بازی دوران مجردی باشد اما نباید کاملا قطع شود. تعدیل رعایت شود. اگر فردی در زندگی طبیعی پدر و مادر ندارد، اما با داشتن این دوستان تنها نیست برعکس آن، فردی هم شوهر و هم پدر و مادر و... دارد اما باز احساس تنهایی می‌کند. برنامه‌ریزی برای رفاقت نداشته است. پس سهم خودمان را در رفاقت‌های ایمانی زیاد کنیم. چون هر برادری روز قیامت شفاعتی دارد هر کدام آبرویی دارند. نزد خداوند وبرای ما سرمایه خواهند شد. حالا یک نفر عرضه دارد با 14تا معصوم رفیق شود و با آنها سرمایه‌گذاری می‌کند. به اینان اکتفا نمی‌کند و با انبیاء ارتباط می‌گیرد، «السلام علی آدم...» دل می‌دهد به پدرش حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت عیسی «علیهم‌السلام» و... وقتی مرد و رفت حضرات به استقبال شخص می‌روند که دوست ما آمده است. حتی ملائکه‌ای که با آن‌ها ارتباط داشته با شهداء با بزرگان و اولیاء و این شخص چه‌قدر ثروتمند است آیا این شخص در قیامت کم می‌آورد؟ این شخص نه غربت مرگ دارد نه شب اول قبر... چون این همه حامی و دوست و رفیق دارد و اینها ثروت و قدرت حقیقی است. این‌ها شادی و آرامش و لذت و عیش است. زندگی با اینان عیاشی به معنای حقیقی است. پس نیاز ما به معشوق انسانی(انسان کامل) مشخص شد که چه معنایی دارد! و چرا ما باید مظهر خداوند (انسان کامل) را دوست داشته باشیم و این دوست داشتن چه کار‌هایی می‌کند. این‌جا یک باشگاه است و باید تمرینات را انجام دهیم تا منشأ اثر باشد تا قلبمان قسی نشود و وبال گردنمان نشود. باید با تمرینات به شادی و قدرت برسیم. حدیثی از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» هست در مورد محبت به کسانی که آن محبت انسان را به عشق حقیقی می‌رساند.

صوت

1 - (جلسه 32) عظیم‌ترین نعمت بعد از توحید وجود اهل بیت(علیهم السلام) است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 391
زمان انتشار: 19 آوریل 2014
| |
(جلسه 30) قرآن را با صدای خدا بخوانیم

خانواده آسمانی (جلسه 30 ) 90/2/1

(جلسه 30) قرآن را با صدای خدا بخوانیم

بحثمان درخانواده‌ی آسمانی به لزوم عشق دردینداری رسید. این‌که اگر عشق حقیقی که لایق دل ماست را پیدا نکنیم، درزندگی دنیا و آخرت شکست خورده‌ایم زیرا اسیر عشق‌های محدود می‌شویم که لیاقت دل بی‌نهایت انسان را ندارند. بعضی‌ها از قرآن فقط استفاده‌ی دنیایی کرده و برای نیل به اهداف جمادی، نباتی و حیوانی آن را می‌خوانند و گاهی هم افراد برای ارتقاء سطح علوم و اطلاعات دینی خود قرآن را مورد مطا لعه قرار می‌دهند. برخی روی لفظ کار می‌کنند وبرخی روی تفاسیر مختلف تحقیق و مطالعه می‌کنند وتفسیری هم می‌نویسند. اما موضوع بحث ما کسانی هستند که با دل با قرآن ارتباط برقرار می‌کنند و آن را مطالعه می‌کنند و تفسیری هم می‌نویسند. موضوع بحث ما کسانی هستند که با دل با قرآن ارتباط برقرار می‌کنند و آن را به عنوان نامه‌ی دوست عزیزی قرائت، و از آن لذت می‌برند این‌ها نیازی به تمرکز برای فهم آن ندارند بلکه قرآن به جانشان رسوخ کرده و مست عشق‌بازی می‌شوند. زبان عربی قدرت بسیار زیادی در پرواز انسان دارد ضمن اینکه همه‌ی زبان‌ها از طرف خداوند هستند ولی زبان عربی از حیث این‌که قدرت خاصی در پرورش شأن فوق عقلانی و انسانی دارد از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و این بسیار بی‌ربط است که برخی تعصب نشان داده و اصرار دارند حتماً به زبان فارسی با خدا صحبت کنند این نشانه‌ی بی‌معرفتی است. کسی که قرآن را نفهمد در آخرت نقص بسیار بزرگی خواهند داشت. کسانی که روی قرآن صرفاً کار عملی انجام می‌دهند با قرآن خواندن شاد و سرمست نمی‌شوند. و چه بسا کسانی که حافظ کل قرآن بوده ولی بهره‌ای از باطن قرآن ندارند. ما باید سعی کنیم قرآن را با صدای خدا بشنویم. درباره‌ی همه‌ی امور شرعی این مطلب صادق است که اگر تقلیدی صرفاً عقلانی باشد تزلزل در آن راه می‌یابد. ممکن است این‌گونه افراد تحت شرایطی نماز، روزه، حجاب، حج و... رارعایت کنند اما با تغییر وضعیتیا ‌ترک کنند یا این‌که شیرینی و لذتی نصیبشان نشود، زیرا به حکم وظیفه انجام داده‌اند. و اگر کسی را دوست داشته باشیم برای دیدارش لحظه شماری می‌کنیم و اگر بخش انسانی ما فعال شده باشد برای رسیدن به لحظه‌ی نماز اشتیاق داشته و آن را لحظه‌ی لقاء می‌دانیم انسان باید از دیدن افراد نیازمند شاد شده و با ذوق و علاقه نیازشان را مرتفع کند. فرق است بین این‌که انسان با عشق هزینه کند یا به امید وعده‌های خداوند در ازدیاد دارایی و جبران خداوند. «مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» اگر عقلانی هم در نظر بگیریم باید جایی سرمایه‌گذاری کنیم که بیشترین بهره‌برداری را نماییم. شخصی سالیانهیک میلیارد تومان در راه خدا انفاق می‌کرد وقتی از او علت این همه سخاوت را پرسیدند، پاسخ داد که من با خدا عهد کرده‌ام که هر مقدار درآمد داشتم نصف آن را در راه خدا انفاق کنم و هر قدر دارایی بدست آوردم نصف آن را انفاق کردم در حال حاضر سالیانه دومیلیارد تومان درآمدم می‌باشد که نصف آن را صرف نیازمندان می‌نمایم. اما برخی افراد بدون درنظر گرفتن آثار مادی آن و صرفا به عشق خدا و اهل بیت «علیهم‌السلام» مالشان را بذل می‌کنند و فقط رضای ایشان و عنایتشان برایشان مهم است چنین شخصی برایش مهم نیست که دیگران چه قضاوتی می‌کنند. ایشان کسانی هستند که خداوند در وصفشان می‌فرماید: «یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله» سوره مبارکه مائده آیه 54. مبنا این است که اساساً عشق از آن طرف آغاز شده است: «لیلی از مجنون بسی مجنون‌تر است» و«ولکنه اول من المذکور و ثان من الذاکر» اول این‌که معشوق است که راه باز می‌کند تا عاشق به خودش اجازه بدهد تا به چنان ساحت مقدس و با عظمتی ابراز عشق کند. فرموده‌اند که هیچ کس در وصف ما شعری نگفته مگر به یاری روح القدس. اصلاً وقتی هوس‌های انسانی می‌کنیم از آن طرف به ما توفیق داده شده است. و البته شخص کاری کرده که مورد توجه خاص قرار گرفته است. و آنجا که می‌فرمایند: «اذله علی المؤمنین»یعنی با مردم از حیث انتساب به خداوند، مهربان و متواضع است. مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم / هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم کسی که با اقبال دنیا پشت به خانواده آسمانی کرده، انسان سستی است که خودش را به هر قیمتی می‌فروشد. بسیاری از طلبه‌هایی که از اروپا و امریکا به قم آمده‌اند، اظهار می‌دارند که عاشق حضرت معصومه «سلام‌الله علیها»هستند آن‌ها فهمیده‌اند که به چه چیز دست یافته‌اند. در صورتی که تمام امکانات طبیعی در کشورش مهیا بوده است. ولی چه کسانی هستند که درکشور خودمان با ماهواره و سایت‌های مختلف در پی پرورش طبیعتشان هستند. معمولاً کسی که برای خانواده‌ی زمینی خود سرمایه‌گذاری کرده و مراقب تأمین نیازهای ایشان است از احترام دیگران بر خوردار است و امام حسن مجتبی «علیه‌السلام» در حدیثی مفصل که اوایل بحث خانواده‌ی آسمانی مطرح شد، فرموده‌اند که ما باید به خانواده‌ی آسمانیمان اهمیتبیشتری بدهیم. «لایخافون لومه لائم» ما چه کار داریم که دیگران چه قضاوتی می‌کنند مهم خداست که باید راضی باشد. همان‌گونه که اصحاب امام حسین «علیه‌السلام» بدون چون و چرا به دنبال حضرت رفتند و زمانی امام «علیه‌السلام» اجازه رفتن و جدا شدن از کاروان را به همه دادند. فقط کسانی ایشان را ترک کردند که عاشق نبودند پس نتیجه می‌گیریم که اصل معرفت است و حرکت با دل.

صوت

1 - (جلسه 30) قرآن را با صدای خدا بخوانیم

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 390
زمان انتشار: 18 آوریل 2014
| |
(جلسه 29) بدون عشق اهل بیت (علیهم السلام) اسماء الهی در انسان تجلی پیدا نمی‌کنند

خانواده آسمانی (جلسه 29 ) 90/1/25

(جلسه 29) بدون عشق اهل بیت (علیهم السلام) اسماء الهی در انسان تجلی پیدا نمی‌کنند

اهل بیت (ع) ظهور نهایی کمالات ما هستند. خود آرمانی ما، اهل بیت (ع) می باشند و تمام جنبه های کمالی و آرمانی ما را اهل بیت (ع) دارا هستند و فقط ایشان ارزش دلدادگی کامل ما را داشته و عشق به غیر ایشان با شکست مواجه می شود. و البته ضرورت این عشق بسیار اهمیت دارد. بدون عشق زندگی برای انسان معنا ندارد. انسانها برای اینکه زندگی خمود و بی روح نداشته باشند به دنبال عشق می روند ولی معمولا معشوقهای ناقص را مصداق برای عشق به بی نهایت قرار داده و اگر اینگونه از دنیا بروند دست خالی به آخرت منتقل می شوند. انسانها بدون عشق حیات دنیوی واخروی موفقی ندارند. انسان بدون عشق به اهل بیت (ع) ممکن است به ظاهر حیات دنیوی موفقی داشته باشد ولی از زندگی لذتی نمی برد. کسی که از شکسته شدن نمازش یا 29 روز شدن ایام ماه مبارک رمضان و... خوشحال می شود از دین بهره ای نداشته وفقط از ترس جهنم یا میل به بهشت ظواهر دین را رعایت می کرده و اساسا عاشق نشده است. انسان عاشق هیچ وقت احساس پوچی و سرخوردگی ندارد زیرا عشق زندگی را لذت بخش می کند. یکی از قهرمانان ورزشی اظهار داشته که برای رسیدن به موفقیت در دوران تمرین مجبور شده که ده ماه خانواده اش را نبیند این شخص اگر عاشق نبود امکان نداشت که تحمل کند. این که انسان عقلش را قانع کند امری است و اینکه بتواند با دل بپذیرد و طی طریق کند امری دیگر. مثلا بسیاری از فرزندان در اثر اصرار والدین رشته تحصیلی خود را انتخاب می کنند ولی غالبا یا به پایان نمی رسانند و یا دچار افسر دگی رشته تحصیلی می شوند. و یا گاهی در ازدواج شخص به توصیه ی دیگران و بنا به مصالحش اقدام به این امر می کند ولی اگر دل نپذیرد معمولا منجر به شکست می شود. و البته عقل باید شناسایی کند ولی باید با دل زندگی کرد. تمام پیشرفتها، موفقیتها در امر تحصیل و فنون حرفه های مختلف محصول عشق است. وتمام انسانهایی که تا "عند ربهم " پیش رفته اند فقط با عشق مسیر را طی کرده اند. بدون عشق دینداری کردن نهایتش این است که انسان به جهنم نمی رود و البته حیوانات و دیوانگان نیز جهنم نمی روند و مهم این است انسانی که جهنم نمی رود کجا می رود. جلوه دادن اسماء الله در وجودمان فقط با عشق میسر است. و بدون عشق تجلی اسماء درانسان امکان ندارد. پذیرش صرفا با استدلال تأثیری در رشد انسان نداشته و اگر انسان بدون عشق کمالی کسب کند ممکن است خطرناک و به ضرر او باشد. بنابراین هم با موسیقی حرام ممکن است انسان جهنمی شود و هم با قرائت قرآن و نماز خواندن. کسانی که یکسره سئوال می کنند، دین را یا تقلیدی پذیرفته اند و یا با استدلال محض. و اساسا پای دل در میان نیست. جایی که جذابیت است اصلا سئوال پیش نمی آید. لذا هرگز کسی سئوال نمی کند چرا گل خلق شده است؟ زیرا جذابیت همه جانبه دارد. و یا کسی نمی پرسد که آب چرا بوجود آمده؟ زیرا با تمام وجود نیازش را به آب احساس می کند. یک کودک خردسال علاقه ی دختر و پسر را درک نمی کند زیرا بخش مربوط به علاقه به جنس مخالف در او فعال نشده است. و بخش انسانی اکثر انسانها فعال نشده که قرآن می فرماید: «اکثرهم لا یعقلون» و «اکثرهم لا یشکرون» و «اکثرهم لا یفقهون» و... اگر انسان خودش را بشناسد می فهمد که قشنگترین اتفاق عالم، «عاشق خدا شدن» است، لذا با تمام وجود می گوید: «لا اله الا الله» و از آن جایی که خداوند می دانست که ما جز با عشق نامحدود ارضاء نمی شویم انسانهایی که تجلی کامل خودش هستند را سر راه ما قرار داده و به ما معرفی کرده است: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهر کم تطهیرا» و در قرآن پاداش تلاشهای پیامبر(ص) را عشق به معصوم بیان کرده است. اگر با یک خلأ جمادی، گیاهی و حیوانی مضطر شده و احساس پوچی کردیم باید بدانیم که خودمان را خوب نشناخته ایم واگر هم چیزی آموختیم محدود به ذهن و عقل است و به دل منتقل نشده است. کسی که وسوسه می شود که واجبات را انجام ندهد و یا مرتکب محرمات شود هرگز عاشق نشده زیرا عشق وسوسه بردار نبوده و شک و تردید در آن راه ندارد. فرق است بین اینکه انسان از روی ادب و ملاحظه به زیارت برود تا اینکه دلتنگ شده و مشتاقانه وعاشقانه به زیارت برود. و همین طور فرق است بین کسی که با فقیری مواجه شده وکمکی می کند تا از لذت بهره مندی خود باز نماند و اینکه انسان به فقرا عشق بورزد و از ایشان دلجویی کرده و به ایشان رسیدگی کند. بعضی ها برای انجام وظیفه جهاد می کنند ولی برخی به عشق خدا همه ی وجودشان را درطبق اخلاص گذاشته وتقدیم خدا می کنند. گاهی انسان در افکار، انتخابها، ارتباطات ورفتارهایش تصمیم عاشقانه می گیرد وگاهی چرتکه انداخته، حساب و کتاب می کند و بهشت و جهنم را در نظر گرفته و تصمیم می گیرد. وقتی انسان با عشق و دل تصمیم گرفته وعمل می کند فقط می خواهد با معشوق باشد کجا و به چه صورت برایش مهم نیست: «الذین یذکرون الله قیاما وقعودا وعلی جنوبهم ویتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار.» پیامبر(ص) به خداوند عرض می کند که من نسبت به توگرسنه ای هستم که هرگز سیر نمی شوم وتشنه ای که هرگز سیراب نمی شوم. اگر بدون عشق دینداری کنیم شاید جهنم نرفته و بهشت هم برویم ولی هرگز طعم عشقبازی با معشوق حقیقی را نچشیده ایم. انسان عاشق درعالم به هرچه می نگرد خدا را شهود می کند: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست **** با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را مبادی افکار، انتخاب، ارتباط و رفتار ما بسیار مهم است و باید دید که ناشی از استدلال است یا ناشی از عشق. زیارت آل یاسین تماما عشق است:«...لاحبیب الا هو و اهله ...» عشق به خود حقیقی، عشق به اهل بیت (ع) است و عشق به ایشان عشق به خداست. و هر سه در واقع یکی هستند. و بدون عشق به اهل بیت (ع) نمی توان اسماء الله را درخود متجلی کرد. می شود خدا را عبادت کرد ولی این عبادت همراه با تعبد و بندگی نیست. ما باید اینقدر به حقیقت ابدی خودمان احترام بگذاریم که با دل تصمیم بگیریم.

صوت

1 - (جلسه 29) بدون عشق اهل بیت (علیهم السلام) اسماء الهی در انسان تجلی پیدا نمی‌کنند

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 389
زمان انتشار: 17 آوریل 2014
| |
(جلسه 28) اهل بیت (علیهم السلام) تجلی غایت ما هستند

خانواده آسمانی (جلسه 28) 90/1/25

(جلسه 28) اهل بیت (علیهم السلام) تجلی غایت ما هستند

اهل بیت علیهم السلام ظهور خود حقیقی و کمال نهایی و خود آرمانی ما هستند. یعنی به آن غایتی که آرزو داریم برسیم. اهل بیت تجلی آن هستند. انسان برای مقام خلیفه اللهی خلق شده است. مقام خلیفه اللهی یعنی: مقام مظهریت خداوند تبارک و تعالی. که وجود انسان آنرا می طلبد و اگر به آن نرسد احساس کمبود می کند تخلق به اخلاق الهی داشته باشد یعنی کمالاتی را که خدا دارد انسان هم آنرا دارا باشد پس اهل بیت ظهور مقام خلیفه اللهی ما هستند یعنی آنچه که انسان ممکن است به آن برسد تجلی آن در اهل بیت علیهم السلام هست. پس در واقع تمام آن جنبه های کمالی و آرمانی که گمشده قلب هر انسانی است در اهل بیت علیهم السلام وجود دارد. به همین علت انسان باید دلش و عشقش را به اهل بیت علیهم السلام بسپارد. در غیر اینصورت شکست بزرگی هم در دنیا و هم در آخرت خواهد خورد. بدون عشق و بدون دین عاشقانه، دینداری ما یا تقلیدی و یا صرفا در اثر امتناعهای فکری است یعنی ذهنش قانع شده است که خداوند انسانها را برای هدایت به سوی کمالی خلق کرده است و بدین جهت رسولانی را فرستاده است اینگونه دینداری پایه و اساس ندارد بسیار ضعیف است. لذا آنچه که باید وسط میدان دینداری باشد دل انسان است. یعنی انسان باید بعد از اینکه عقلش قانع شد و وسوسه ها کنار رفت، سئوالها و شبهاتش بر طرف شد با دلش و عاشقانه به دین بچسبد و عاشقانه با خدا و رهبران دینی ارتباط برقرار کند انسان تا به مقام عشق نرسیده باشد در واقع همه چیز برایش گنگی دارد و دین را به زور با خودش می کشد. اگر کسی دین داری است که شادی ندارد اصلا دین ندارد. زیرا اثر ذاتی دین حقیقی، شادی و آرامش است. دین زمانی شادی و آرامش تولید می کند که با دل همراه باشد. اینکه حضرت می فرمایند: قرآن شراب مؤمن است. اما من مستی و شادی و نشاط ندارم؟ به خاطر این است که دقیقا قرآن با دل ارتباط برقرار نکرده است. لفظ قرآن را یاد گرفته و خیلی زحمت کشیده تفسیر قرآن را مطالعه کرده است یعنی یک برخورد ذهنی با قرآن دارد و هرگز دلش باز نیست. اگر بخواهیم به شادی ممتد و طولانی که اصلا غمی تهدیدش نکند برسیم باید به اندازه دلمان معشوق داشته باشیم یعنی یک معشوقی که لیاقت دل ما را داشته باشد و آن جز معصوم (ع) نیست. پشیمانی، افسردگی، سرخوردگی، سرنوشت آدمهایی است که به دلشان خیانت می کنند و دلشان را به معشوق غیر لایق می سپارند. پیامبر(ص) می فرمایند: فقط یک گروه از آدمها کامروا می میرند و آن کسی است که با معشوق اصلی خودش پیوند و رابطه برقرار کرده باشد یعنی معشوقی که عرضه تولید شادی را در انسان دارد. و بقیه انسانها ناکام از دنیا می روند. پس اگر انسان دلش را به غیر معصوم بسپارد دچار شکست عشقی به معنای حقیقی خواهد شد شکست عشقی یعنی اینکه انسان تمام حقیقت دلش، در دنیا و آخرت ناکام بماند. شکست به معنای واقعی آنجایی است که خدا و اهل بیت را از دست بدهم. در راستای این سخن امام سجاد علیه السلام می فرمایند: آه، وا نفسا برای کسی که نتوانسته با پیغمبر(ص) الفت بر قرار کند. یک آدم با شعور و عاقل، تمام تلا شش این است که همه حجابها ی بین خود و رسول الله و آباء طاهرین را بر طرف کند. انسان باید در انتخابها و ارتباطات و رفتارها و افکارهایش طوری برنامه ریزی کند که با معشوق اصلیش فاصله ای ایجاد نشود. باید نظام تصمیم گیریها را بر اساس ارتباط با خانواده آسمانی تنظیم کرد. تا انسان همیشه خوشبخت و آرام دور از غم و غصه زندگی کند. معصومین، فرشته ها، شهدا، انبیاء امامزاده ها برای دیدن انسانها در بهشت روز شماری می کنند و چقدر برای ما دغدغه دارند چقدر امام زمان علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام برای ما دغدغه دارند ولی ما اصلا احساس تعلق به خانواده آسمانی نداریم.

صوت

1 - (جلسه 28) اهل بیت (علیهم السلام) تجلی غایت ما هستند

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 385
زمان انتشار: 12 اکتبر 2014
| |
تنبلی و بی حوصلگی،جلسه 42 ، 93/03/24

تنبلی و بی حوصلگی،جلسه 42 ، 93/03/24

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی روان شناسی تنبل 1-کم خردی و سبک سری در روایت داریم: تنبلی و سستی، خوی انسان‌های سبک‌عقل است. انسان در تمام ابعاد پنج‌گانه وجودش، نیازهایی دارد که موظف به تأمینِ تمام آنهاست. کوتاهی در تأمین این نیازها، نشانه‌ی کم‌خردیِ یک انسان بوده و در نهایت به آسیب‌های جدّی و ندامت‌باری خواهد انجامید. اوجِ این مسئله در گروهی از انسان‌ها دیده می‌شود که به دنبال تنبلی در استفاده از تغذیه‌ی مناسب، ورزش، رعایت اصول بهداشتی و ... به بیماری‌های گوناگونی دچار می‌شوند. حتی بعضی از انسان‌ها، به سبب تنبلی در رعایت دستوراتِ پزشک بعد از ابتلا به بیماری و مصرفِ صحیحِ داروها، جانِ خویش را از دست داده و فرصتِ گرانبهایِ عمر را در آخرت‌سازی از خویش دریغ می‌نمایند. گروهی دیگر به خاطر تنبلی، حاضر به هیچ‌گونه تغییر، تنوع و پیشرفتی در زندگی نبوده و این تنبلیِ خویش را با بهانه‌هایی از قبیل زُهدورزی توجیه می‌نمایند. انسان ها برای تأمین تمام نیازهایِ وجودیِ خود (جسمی و جنسی، عقلی و وهمی و فوق عقلانی)، نیازمند کسب دانش و دریافتِ مهارت‌هایی هستند که برای هر گونه انتخاب، ارتباط، افکار و رفتار در آن بخش لازم و ضروری می‌باشند. تنبلی در کسب این دانش‌ها و مهارت‌ها، خسارت‌های سنگین و جبران‌ناپذیری را به وجود انسان‌ها تحمیل خواهد کرد. سه دسته از اطلاعاتِ تخصصیِ زیر، از لوازم واجب و اساسی برای تأمین سعادتِ دنیا و آخرتِ هر انسان بوده و «کسب اطلاعات» پیرامون آنها و تمرین برای رسیدن به مهارت در آنها، وظیفه‌ی واجبِ هر انسان است: 1-        خودشناسی و اعتقادات؛ رسیدن به یک شناخت حقیقی از خود به عنوان یک موجود جاودانه و فهم چهارچوب‌ها و اصول اعتقادی که انسان را در جهت رسیدن به سعادت ابدی‌اش یاری می‌نماید. 2-        اخلاقیات؛ که شامل اطلاعاتِ لازم در برقراری ارتباطِ صحیح با خدا، خودِ انسان و دیگران می‌باشد و انسان را از آسیب‌های جدّی در روابط مختلف در امان می‌دارد. 3-        احکام؛ (علوم رساله‌ای و شناخت حرام‌ها و حلال‌ها و ...) که حافظِ حریم انسان‌ها و خانواده‌ها از گزندهای بزرگ می‌باشد. تمام مردان و زنان موظف‌اند، این سه دسته اطلاعات تخصصی را آموخته و در تک‌تک روابط و مراحلِ گوناگونِ زندگی خود جاری کنند. پدر و مادری که هنوز خط قرمزهای دین خود را نمی‌شناسند، قطعاً نمی‌توانند آن را به فرزندانِ خویش بیاموزند. عدم رعایت لقمه‌ی حلال، فرزندان را به موجودات بی‌عاطفه‌ای بَدَل خواهد نمود که اولین قربانیانِ این بی‌عاطفگی، خودِ پدر و مادر در سنین کهولت و در هنگام نیازشان به فرزندان می‌باشند. عدم کسب دانش‌ها و مهارت‌های جنسی، عاطفی و همسرداری است که سبب بروز اختلافاتِ خانوادگی و افزایش آمارِ تکان دهنده‌ی طلاق در جوامع بشری شده است. تنبلی والدین در کسب اطلاعات و مهارت‌های تربیت فرزند، خسارت‌های سنگینی را به اقتصاد و عواطف خانواده تحمیل خواهد نمود و زمان بلوغ و بعد از بلوغِ پُرتنش و آلوده‌ای را برای خانواده رقم خواهد زد. خانواده‌ای که فرزندان خود را در جهت آموزش‌های دینی یاری نمی‌کنند و آنها را در جهلِ انسانی نگه می‌دارند، مرتکبِ بزرگترین خیانت‌ها در حق آنها شده و قطعاً آنها را به تنبلی‌های گوناگون به خصوص تنبلی‌های فوق عقلانی که ناشی از عدم شناختِ حقیقیِ خودشان است، مبتلا خواهند ساخت. فراموش نکنیم که تنبلی‌های فوق عقلانی بسیار شایع‌تر از تنبلی‌های دنیایی است و کسی که در امورات دنیایی خود تنبل باشد، حتماً در اموراتِ آخرتی‌اش تنبل‌تر خواهد بود.   2- به تأخیر انداختن عمل حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «تأخیر العمل، عنوانُ الکَسَل؛ به عقب انداختن یک عمل، علامتِ تنبلی است.» یکی از خصوصیاتِ انسان‌های تنبل، به تأخیر انداختنِ کارهایشان می‌باشد. انسانی که می‌فهمد با گذراندن دوره‌ای خاص و یا با آموختن یک دسته از اطلاعات می‌تواند، مشکلِ بزرگی از خود را حل نموده و به سعادت برسد، اما هر روز آنرا به تأخیر می‌اندازد، به خسران عظیمی دچار خواهد شد.   ریشه‌ی تنبلی در بیماری‌های اخلاقی و روحی از نگاه نبی اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» کلیدهای گرانبهایی در بخشی از دعای نبی اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» نهفته است که آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم؛ «أمنُن علینا با النّشاط (1)، و أعذنا من الفشل و الکسل (2)، و العجز (3) و العمل (4)... پروردگارا منّت گذار بر ما به سرزندگی، و پناه بده ما را از شُلی و تنبلی و ناتوانی و بهانه‌گیری ... (1) سرزندگی؛ قسمتی از سرزندگی و نشاط در زندگی هر انسان، در اختیارِخود اوست. استحمام در شب‌ها، بخشِ زیادی از نیازِ انسان را به خواب کم‌تر نموده و موجب آرامش مغزی و روحی او می‌گردد و برایش نشاط آفرین خواهد بود. انتخاب عطرها، رنگ‌ها، لباس‌ها و ... که با ساختارِ نفس هر کس متناسب اند می‌توانند نشاط‌آفرین باشند. مواد غذایی گوناگون تأثیرات مختلف بر روح انسان‌ها دارند. باید غذاهای نشاط‌آورِ طبعِ خود را شناسایی نموده و از آنها در شرایطِ لازم برای رسیدن به آرامش و شادی استفاده نماییم (مثل شب‌های امتحان، کنکور...) و بعد از تلاش‌های خودمان، نشاط را از پروردگارمان طلب کنیم که هیچ چیز جز به اذن او در عالم جریان نخواهد یافت. از خداوند اِلهام در استفاده‌ی آنچه که به ما نشاط می‌دهند را بخواهیم تا بتوانیم بهتر از پیرامون خود در جهت سرزندگی روحمان بهره جوییم. (1) سستی و تنبلی؛ پناه بردن به خدا از سستی و تنبلی، در حقیقت پناه بردن به او شرّ ریشه‌ی اصلی شقاوتِ انسانی است. انسان‌های تنبل نه حق خود را رعایت می‌کنند، نه حق خداوند و انسان‌های دیگر را و در دنیا و آخرت شقّی و بدبخت خواهند بود. (2) عجز؛ عدم آینده‌نگری‌های ما و تنبلی در اداره‌ی امورات به نفعِ آینده، سبب درماندگی‌ها و شکست‌های بزرگ در زندگی‌مان خواهد شد. انسان‌های زرنگ و زیرک از کارهایی که ممکن است روزی آنها را به عجز برساند، پرهیز می‌کنند. تنبلیِ گروهی از انسانها، آنها را از بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی که آن را متناسب با شئونِ وهمیِ خود نمی‌دانند باز می‌دارد، لذا در بسیاریِ از اموراتِ مادی زندگی خویش به عجز و ناتوانی می‌رسند. (3) بهانه‌گیری؛ بهانه‌گیری در حقیقت به معنای فرافکنی، توجیه کردنِ تنبلی‌ها با عواملِ دیگر و دلیل‌تراشی برای تنبلی‌ها و سستی‌ها به طُرُقِ گوناگون است. اما از خاطر نبریم! که خداوند در تمام محیط‌ها، حجّت‌هایی از خویش قرار داده است تا بهانه‌ای برای هیچ انسانی باقی نماند. انسان‌هایی که در کفرآمیزترین شرایط زندگی، مقدس و متدیّن زندگی می‌کنند. راه بهانه را برای تمام انسانهایی که در شرایط مشابه و یا بهتر زندگی می‌کنند، می‌بندند. «موضوع بهانه‌گیری را در جلسه‌ی بعد پی خواهیم گرفت.»   والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 344
زمان انتشار: 2 آوریل 2014
| |
(جلسه 14): تأکید قرآن به رابطه با خانواده آسمانی

خانواده آسمانی (جلسه14) ؛ 89/11/14

(جلسه 14): تأکید قرآن به رابطه با خانواده آسمانی

اگر کسی بحث خانواده آسمانی را خوب جذب کند، منشأ بسیاری از نشاط‌ها و آرامش‌ها در او می‌شود که منجر به تحصیل سلامت قلب و دل می‌گردد. در بحث خانواده آسمانی بسیار مهم است که انسان نوع خاصی از احساس را به اصل و خانواده اش پیدا کند که این ارتباط و احساس تأثیر زیادی بر شادی و آرامش دارد. احساس فوق ناشی از دو ارتباط ویژه است که اگر این احساس و ارتباط لازم نبود، این همه در قرآن و روایات تأکید نمی‌شد. باید دید ریشه و خاستگاه آن چیست؟ و در حال حاضر ما چه در صدی از آن را بر خور داریم؟ چهار آیه در قرآن در مورد نوع احساس ما به اهل بیت «علیهم‌السلام» می‌باشد البته آیات بیشتر از اینهاست ولی این 4 آیه به وزان یکدیگر هستند. 1.در سوره‌ی شوری می‌فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» در منابع اهل سنت آمده که در مورد «موده فی القربی» از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» پرسیدند و ایشان درجایی فرمودند: علی، فاطمه و حسن و حسین «علیهم‌السلام» و در جای دیگر فرمودند تمام فرزندان ایشان و نام تک تک آنها را ذکر فرمودند. .2 «قل ما سئلکم فهو لکم» نیاز اساسی شما که نتیجه‌ی رسالت پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» است، مودت اهل بیت «علیهم‌السلام» است. خود حضرت در جایی فرمودند؛ آنچه خواستم برای خودم نبوده بلکه برای خود شماست. نتیجه‌ی اجر من، مودت خاندان من است. قرآن در سوره‌ی مائده می‌فرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک و ان لم تفعل فما بلغت رساله...» حضرت اگر ولایت امیر المؤمنین «علیهم‌السلام» را اعلام نمی‌کرد، تمام زحماتش هدر می‌رفت. .3«قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الا ذکر للعالمین» 90/انعام . 4 " قل لا اسئلکم علیه اجرا الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» 57/فرقان در این آیه اشاره به این نکته دارد که "مودت فی القربی" که در آیه اول ذکر شده راه رسیدن به پروردگار است. باید اهل بیت «علیهم‌السلام» را بشناسیم تا بفهمیم چرا برای رسیدن به خدا فقط باید به مودت ایشان برسیم. کسانی که رسیدن به پروردگار در گرو مودت ایشان است باید انسان‌های پاکیزه‌ای باشند که گرد گناه بر دامنشان ننشسته باشد تا بتوانند عامل رسیدن ما به خدا باشند. اساسا دینداری بدون مودت اهل بیت «علیهم‌السلام» امکان ندارد. توصیف خداوند از اهل بیت «علیهم‌السلام»: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» 33/احزاب طهارتی که در آیه 33 سوره‌ی احزاب بیان شده، طهارت تکوینی است. انسان‌ها تدریجا خود را تزکیه می‌کنند تا به مرور به عصمت نزدیک شوند و اگر در دنیا نشود در برزخ و قیامت تحقق می‌یابد. (عصمت تشریعی) پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» در تعریف اهل بیت «علیهم‌السلام» علی، فاطمه و حسنین را بیان فرمودند. باید دید چرا خداوند نتیجه‌ی رسالت و شرط رسیدن به خودش را مودت اهل بیت «علیهم‌السلام» قرار داده؟ چرا فرموده اگر پیام ولایت را نرسانی تمام زحماتت هدر رفته؟ خدا تعدادی را معصوم قرار داده و فرموده اینها مصادیق «تخلقوا باخلاق الله» هستند که نمونه‌های انسان کامل هستند برای اینکه الگوی ما باشند. فلذا فرموده‌اند: "من مات علی حب ال محمد مات شهیدا... مات مستکمل الایمان... مات مغفورا” خداوند ما را از نور اهل بیت «علیهم‌السلام» خلق کرده است و به دلیل اینکه ایشان پدر و مادر آسمانی ما هستند و ریشه در روح ما دارند به گردن ما حق داشته و حق ایشان بسیار بالاتر از والدینی است که منشأ جسم ما هستند. تا اینجا درباره رابطه حقیقی امان با پدر و مادر آسمانی گفتیم. از این به بعد در مورد رابطه حقوقی ما با ایشان سخن خواهیم گفت و اینکه این رابطه با ما چه می‌کند.

صوت

1 - (جلسه 14): تأکید قرآن به رابطه با خانواده آسمانی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 340
زمان انتشار: 29 مارس 2014
| |
(جلسه 10): همه انسان‌ها از روح واحد خلق شده‌اند

خانواده آسمانی (جلسه 10)؛ 89/10/16

(جلسه 10): همه انسان‌ها از روح واحد خلق شده‌اند

امام صادق «علیه‌السلام» فرمودند: شیعیان ما از همان روحی آفریده شدند كه ما خلق شدیم. ریشه ما با معصومین یكی است و نور معصومین در همه ما وجود دارد. «إنّ روح الایمان واحد و خرجت...»؛ از روحی اسم می‌برند بنام روح الایمان كه در انسان‌شناسی از آن به نام بخش وجودمان تعبیر كردیم. مراتب نفس؛ در حس و خیال و وهم كه با حیوانات شریك هستیم و در عقل با فرشته‌ها هم‌سنخ هستیم و فوق عقل كه حقیقت انسانی ما را تشكیل می‌دهد. تا روح انسانی در انسان فعال می‌شود بخش فوق عقلانی‌اش فعال است. اما زمانی كه عاشق خالق این عالم می‌شود بخش انسانی فعال می‌شود و شخص به سمت انسانیت حركت می‌كند. بخشی كه می‌پذیرد و به حق تعالی امنیت پیدا می‌كند،‌ بخش انسانی است. قرآن بشر را بر اساس قلبشان به 5 دسته تقسیم می‌كند؛ 1 ـ سنگ . 2- بدتر از سنگ 3 ـ چهارپایان 4 ـ بدتر از چهارپایان 5- انسان (مؤمنین). كسی كه ایمان دارد حقیقت انسان در ایمان تجلی می‌كند كه روح ایمان نام دارد. فقط مؤمنین حقیقت انسانی دارند و رشدشان انسانی است و حضرت می‌فرمایند: روح ایمان یك امر واحد است كه از نزد یك واحد خارج شده است. در مورد انسان فرمودند: «نفخت فیه من روحی» این روح واحد كه از نزد خداوند واحد خارج شده است، در بدن‌های مختلف قرار می‌گیرد همه بدن‌ها از این روح برخوردارند لذا همه انسان‌ها قابلیت ایمان آوردن را دارند. ائتلاف این روح‌ها بر اساس همان وحدت (واحد) است. حول محور آن واحد الفت می‌گیرند. مهرورزی به همدیگر بر اساس روح واحد است. همه انسان‌ها حقیقت واحد را دارند. همه ما آن نور واحد را داریم و همه ما فرزندان یك حقیقت هستیم بالاتر از انتساب بدنی، اگر انتساب بدنی را در نظر بگیریم همه غریبه هستیم، اما وقتی كه جنبه روحانی انسان را در نظر می‌گیریم همه انسان‌ها باهم خواهر و برادر هستند. حضرت می‌فرمایند: همه باهم برادر هستید و فرزندان یك پدر و مادر هستید. «هو انت»؛ او تویی. امكان ندارد انسان كاری برای كسی بكند و نتیجه‌اش به خودش برگردد. فهم این‌كه ما روح واحد هستیم در بسیاری از موارد (روابط ـ سیاسی اجتماعی ـ اقتصادی) به داد ما می‌رسد. امكان ندارد بد كسی را بخواهیم. این توهم خام است كه كسی فكر كند به كسی بی‌محلی می‌كند و اخم می‌كند. این به خودش برمی‌گردد. هر چیز ناحقی دقیقاً در قبرت ظاهر می‌شود؛ نفس همان قبر است. تكبر كاذب، عذاب صادق به همراه دارد. افراد متكبر را در قیامت شبیه مورچه می‌كند و زیر پاها قرار می‌گیرند. خبر مردن و مرگ برای خیلی‌ها خوشایند است زیرا بهشتی هستند و از آن بهشت خارج نمی‌شوند. خیلی‌ها وقتی بدانند مردن در كار است خیلی ناراحت می‌شوند چون می‌دانند وارد جهنم می‌شوند. تكبر كاذب، ذلت صادق می‌آورد. نفس ما قبر ماست. قبر ما نفس ماست. (برخورد خودخواهانه با همسر) برخورد سلیقه‌ای و طبیعی با انسان‌ها فشار قبر می‌آورد. باید بدانیم این شخص قبل از این‌كه همسر، دوست، پدر یا مادر شما باشد، فرزند امام است. دل انسان گاهی بی‌دلیل می‌گیرد. حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» می‌فرمایند:‌ یاد دل ما گرفته یا دل یكی از خواهران یا برادران شما گرفته است. در روایت است كه رفتارها بو دارد. وقتی عمل زشتی انجام می‌شود فرشته بوی بد آن را استشمام می‌كند. كسی كه دلش كینه دارد، ملائكه را اذیت می‌كند. كسی كه بر اساس طبعش به كسی مهرورزی می‌كند خودخواه است. هر چیزی جلوه اسماء و صفات خداست. (عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.) خودخواهی این‌قدر زیاد می‌شود كه سخت همسر و دوست انتخاب می‌كند به سختی و شاید به طمع با كسی رفیق می‌شود اما مهرورزی ندارد. این قبر بسیار تاریك و سختی دارد. آن مهرورزی كه ائمه می‌فرمایند اگر در ما باشد، ملائكه بر ما نازل می‌شوند و در آرامش هستیم. كسی كه صبح كند و توجه به مشكلات مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست. امام;فرمودند: ما غم همه مظلومان عالم را می‌خوریم. همه ما حامل روح ایمان هستیم. همه ما از یك پدر و مادر هستیم. چه‌قدر زیباست اگر این حقیقت را بفهمیم و بسیاری از مشكلات حل می‌شود. بركت به انجام وظیفه است. زیرا خدا می‌بیند فهم این‌كه ما همه خواهر و برادر هستیم و دارای یك خانواده آسمانی هستیم به ما كمك می‌كند ما عاطفه انسانی نسبت به یكدیگر داشته باشیم. حضرت فرمودند: چه بسیار مركبی كه از راكبانشان بهتر هستند و ذكرشان بیشتر است. حضرت می‌فرمایند: الفت‌گیری انسان‌ها هم به واسطه آن روح ایمان است. در طبیعت‌گرایی جان‌ها از هم جداست ولی در فطرت‌گرایی جان‌ها باهم است. وقتی انسان به حقیقت ایمان نزدیك می‌شود دائماً در حال تخلیه كردن جهنم است از خودش.

صوت

1 - (جلسه 10): همه انسان‌ها از روح واحد خلق شده‌اند

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 339
زمان انتشار: 21 مارس 2014
| |
(جلسه 9): عدم شناختن نفس، باعث هدر رفتن استعدادها خواهد شد

خانواده آسمانی (جلسه 9)؛ 89/10/09

(جلسه 9): عدم شناختن نفس، باعث هدر رفتن استعدادها خواهد شد

در ادامه مباحث خانواده آسمانی در باب شادی و آرامش به اینجا رسیدیم که اگر به قیمت خودمان پی نبریم، باعث هدر رفتن استعدادها و ارزش‌های انسانی‌مان می‌شویم و این‌که اکثر انسان‌ها بعد از مدتی از انتخاب‌ها، ارتباطات، رفتارها و افکارشان پشیمان می‌شوند، دلیل بر نشناختن حقیقت انسانی خودشان قلمداد می‌شود و از طرفی اگر انسان بتواند به این شناخت دست پیدا کند می‌تواند به آن قیمت حقیقی خود دست یابد. از مهم‌ترین سؤالات روز قیامت، پرسش از عمر و جوانی است. پس به دلیل این پرسش لازم است هم انتخاب‌ها، ارتباطات، رفتارها و افکارمان را در دنیا با توجه به ساختار ریاضی وجودیمان بنا کنیم و برای این شناخت لازم است که بتوانیم اصل و ریشه حقیقی‌مان کجاست. در ادامه این مباحث بحث به اینجا کشیده شد که ریشه همه‌ی انسان‌ها از یک ریشه‌ی فوق عقلانی و متعالی گرفته شده است و آن همان انوار طیبه هستند که منظور از انوار طیبه، معصومین «علیهم‌السلام» هستند که جلوه‌های کامل خداوند هستند که هیچ فاصله‌ای بین آنها و خداوند وجود ندارد و سایر مخلوقات الهی همه از این انوار طیبه آفریده و خلق شده‌اند لذا مهم‌ترین پیام عشق و رسیدن به حق تعالی است و خداوند به تناسب این پیام، مخلوقاتی را خلق کرد. لازمه این پیام سنخیت داشتن است و چون معصومین «علیهم‌السلام» کامل‌ترین جلوه‌های خدا هستند لذا کامل‌ترین پیام خدا را هم دارند و در مقابل باید کامل‌ترین پیام‌گیرند ه هم باشد. فرشته‌ها که نمی‌توانند گیرنده این پیام الهی باشند. پس باید کسی باشد که لیاقت این پیام بی‌نهایت را داشته باشد و حتی ظرفیت بی‌نهایت را هم داشته باشد و برای پذیرش این پیام باید مردمی از جنس طینت و نور محمدیه خلق شده باشند و این همان شیعیان هستند که به راحتی می‌توانند گیرنده پیام معصومین «علیهم‌السلام» از طرف خداوند باشند. نتیجه‌ای که از این بحث بدست می‌آید سنخیت بین شیعیان و ائمه معصومین«علیهم‌السلام» است که در واقع یک نوع دلدادگی و کشش و عشق در شیعیان به سمت معصومین وجود دارد و این باعث می‌شود که انسان به دنبال خانواده آسمانی و حقیقت انسانی و ریشه‌ی اصلیش برگردد تا بتواند با آنها رابطه و پیوند برقرار کند و اگر کسی نتواند این دلدادگی را در خود ایجاد و پیدا کند، حتماً در نظام فکریش انحرافی صورت گرفته که نمی‌تواند با جلوه‌های کامل و بی‌نهایت خدا ارتباط بر قرار کند.

صوت

1 - (جلسه 9): عدم شناختن نفس، باعث هدر رفتن استعدادها خواهد شد

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 338
زمان انتشار: 21 مارس 2014
| |
(جلسه 8): برای روح حجابی به نام زمان و مکان وجود ندارد

خانواده آسمانی (جلسه 8)؛ 89/10/2

(جلسه 8): برای روح حجابی به نام زمان و مکان وجود ندارد

در زیارت جامعه کبیره ما خطاب به معصومین لفظ «مثل اعلی» را داریم. در قرآن كریم نیز در سوره نحل، آیه 60 فرمودند: «ولله المثل الأعلی» یعنی عالی‌ترین نمونه و عالی‌ترین مظهر از خداوند تبارك و تعالی. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: ما اهل بیت، كلمه تقوی، راه هدایت، مثل اعلی و عظیم‌ترین حجت خدا و ریشه محكم نجات هستیم. (بحارالأنوار، جلد 26، ص 244) حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض می‌كند؛ «یاعلی انت حجه الله و انت باب الله و طریق الی الله و نبأ العظیم و صراط المستقیم و مثل الأعلی» ما باید اصل و نسب خودمان را بشناسیم و بدانیم كه روح ما كه همه اسماء و صفات خدا در آن هست، از چه جایگاهی در ما دمیده شده است. بدانید كه حقیقت روحانی ما كه جاودانه است و معاد و بازگشت به سوی خدا دارد و تا خدا خدایی می‌كند، زنده است. این روایات اصل و ریشه و وطن ما را به ما یادآوری می‌كند. شما مواظب باشید كه خودتان را فقط یك موجود بدن‌دار معنا نكنید. بدانید كه حقیقت شما قبل از این‌كه به دنیا بیایید وجود داشته و حقیقت شما عالی‌ترین نمونه از خدا بوده، برای همین شما می‌توانید اشرف مخلوقات باشید و برای همین فرشته‌ها مأمور بر سجده بر آدم بوده‌اند. اگر این‌ها را ندانید آن حس لایقی كه شایسته ارتباط ما با معصومین هست و ما را به كمال می‌رساند، نمی‌توانیم پیدا كنیم. اگر خوب فهمیدیم كه اصل و ریشه‌مان كجاست و با توجه به این اصل و ریشه پیش برویم، می‌توانیم این خیرات و بركات را برقرار كنیم و از همان سود ببریم. در بحار الانوار در وصف مقام امیر المومنین علیه السلام آمده است : یاعلی تو دلیل خدا و باب الله و راه هدایت و خبر عظیم و صراط مستقیم و تو همان عالی‌ترین نمونه از خداوند تبارك و تعالی هستی. (بحار ، جلد 36، ص 4) درباره این‌كه اهل بیت:، اصل و ریشه و وطن ما هستند، روایات متعددی وجود دارد. در كتاب شریف كافی می‌توانید ببینید. در زیارت جامعه كبیره خطاب به معصومین عرض می‌كنیم؛ «ارواحكم فی الأرواح و  فی النفوس»؛ روح شما در همه روح‌ها و در همه نفوس وجود دارد. روح‌ها زمان و مكان را درمی‌نوردند. حجابی برای روح به نام زمان یا مكان وجود ندارد. «ارواحكم فی الأرواح انفسكم فی النفوس»؛ یكی از مراتبش این است كه وقتی من با حضرت فاطمه زهرا و ائمه طاهرین سخن می‌گویم درون من حضور دارند. ما با علم حضوری، حضور ایشان را می‌بینیم. اصلی كه درهمه نطفه‌ها دمیده شده، قطع نیست و حضورش همیشگی است. امام باقرعلیه السلام فرمودند: خداوند تبارك و تعالی ما را از اعلی علیین خلق كرده كه عالی‌ترین درجه وجود بعد از حق تعالی است. دل‌های شیعیان ما را از آن‌چه كه ما را خلق كرده، خلق نموده است. آن حسی كه همه اقلیت‌های دینی را برای عزاداری امام حسین علیه السلام ترغیب می‌كند، اصلاً قابل توجیه نیست. حرف شیعه و سنی نیست. همه دنیا عزادار امام حسین علیه السلام هستند. این همان معنای «انفسكم فی النفوس و ارواحكم فی الأرواح» است. آن حسین در همه انسان‌ها سهم دارد. به هر میزان كه تقوی و نورانیت دارید، از نور امام حسین علیه السلام بهره‌مند می‌شوید. همه این نور را حس می‌كنند چون همه بدون استثناء اصل، ‌ریشه و وطنشان امام حسین علیه السلام است. لذا نمی‌توانند نسبت به وطنشان حسی نشان ندهند. قلوب شیعیان ما را از آن‌چه ما را خلق كرده و بدن‌های شیعیان ما را از درجه‌ای پایین‌تر از آن‌چه ما را خلق كرده، خلق نموده است. به همین دلیل كه قلوبشان از آن‌چه ما را خلق كرده به‌وجود آمده، دل‌هایشان به سمت ما كشیده می‌شود. آن حقیقت خویشاوندی است كه هر كدام از ما با ارواح طیبه ائمه داریم. حضرت می‌فرماید: بالاترین رحم شما و اصلی‌ترین رحم شما ما هستیم. ما خویشی نزدیك‌تر و ماندگارتر از محمد و آل محمد نداریم. این‌كه می‌فهمیم بی‌اصل و ریشه نیستیم چه‌قدر لذت دارد. ما چه‌قدر قیمت داریم. وقتی خودمان را نشناسیم شروع اشتباه همین جاست. ملاك ارزیابی از خودمان و دیگران را اشتباه نگیریم. سادات بودن یك انتساب ژنتیكی است. مهم‌تر از سادات بودن این است كه ما روح و نفس و حقیقتمان از انوار طیبه معصومین است. ـ به این دلیل دل‌هایشان به سمت ما می‌آید كه آن‌ها هم از جنس ما خلق شدند. امام صادق علیه السلام فرمودند: نزد ما سری از سر خدا و علمی از علم خدا قرار دارد كه ما را به تبلیغش مأمور فرموده است. ما حقیقتی از خدا داریم كه مأموریم این حقیقت را به جهانیان اعلام كنیم و ما آن را از جانب حق تعالی تبلیغ كردیم و برایش محلی و اهلی و پذیرنده‌ای نیافتیم تا آن‌كه خدا برای پذیرش آن از همان طینت و نوری كه از آن محمد و آل را آفریده بود، خلق كرد. یعنی انسان‌هایی را از نور خودمان خلق كرد كه وقتی ما دین را تبلیغ می‌كنیم آن‌ها دریافت كنند. وقتی گیرنده‌ای در وجود ما هم‌سنخ ما با حرف‌های آن‌ها و دعوت آن‌ها وجود دارد می‌پذیریم وگرنه این دعوت  كار عبث و بیهوده‌ای است. اگر خدا پیامبر می‌فرستد و پیامبر هم ما را به سوی خدا دعوت می‌كند، پس بین من و خدا هم سنخیت وجود دارد. آن‌قدر آن چیز گرانبهاست كه خداوند اصلی‌ترین پیامش را این پیام قرار داده كه: ای انسان‌ها بدانید محبوب و معشوقی جز من وجود ندارد. این شیرین‌ترین پیام است. خدا ما را به حیوان و گیاه و... حواله نكرده است. این‌ها لایق دل شما نیستند. وقتی «لا اله الا الله» را آورده‌اند، هر انسان با شعوری باید فكر كند كه قیمتش چه‌قدر است. من كیستم كه امام حسین علیه السلام واصحاب عاشورا به خاطر من حاضر شدند شكنجه‌ها را تحمل كنند. 14 معصوم با شدیدترین وجه مورد سم و زهر و شكنجه و شمشیر قرار گرفته تا من كجا برسم؟ قرار است به كجا بروم؟ ما متأسفانه به دلیل این‌كه معرفت نفس و خودشناسی‌مان ضعیف است، خیلی غریبانه با خودمان رفتار می‌كنیم. تا رابطه و سنخیت وجودی بین پیام‌گیرنده و پیامبر نباشد،‌ پیام گرفتن معنادار نیست. حضرت سیدالشهداءعلیه السلام چه‌قدر زیركانه عمل می‌كند جنگ را عقب می‌اندازد تا آن‌ها كه حسین‌شان فعال نیست، فعال شود. «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا» . نگفتند هر كدام از شما یك حسین هستید. اگر این را بفهمم وقتی زیارت عاشورا می‌خوانم جز حسین علیه السلام را نمی‌خواهم. به كمتر از مقام امام حسین علیه السلام هم راضی نخواهم شد. این مهم نیست كه چه‌قدر استعداد داریم بلكه سعی شما برای خدا خیلی مهم است. «لیس للإنسان الا ما سعی» اگر امام حسین علیه السلام بداند كه تو برای انتقام گرفتن تلاش می‌كنی، طبق فرمایش امام علی هركس یار امام زمان باشد، با من و هم‌درجه من در بهشت خواهد بود. می‌توانیم به مقام محمود برسیم به شرطی كه بخواهیم و تنبلی نكنیم. آیا برای رسیدن به امام زمان علیه السلام از هنر، قلم، وقت و استعدادمان سرمایه‌گذاری می‌كنیم یا نه؟ ما اول حساب دنیا را می‌كنیم بعد وسط می‌آییم. متأسفانه ما در دلدادگی ضعیف هستیم. هر كسی هستیم سعی ویژه خودمان را داشته باشیم حتماً به عالی‌ترین درجات خواهیم ‌رسید. ـ خدا برای پذیرش آن مردمی را كه از همان نور طینت محمد و آل و ذریه او را آفریده بود، خلق كرد و و آن‌ها را از فضل و رحمت خود ساخت، چنانچه محمد و ذریه او را ساخت. پس چون ما آن‌چه را از جانب خدا مأمور به تبلیغش بودیم، تبلیغ كردیم آن‌ها پذیرفتند (چون هم‌سنخ ما بودند) و تحمل كردند یاد ما به آن‌ها رسید پس دل‌های ایشان به شناسایی و حدیث ما متوجه گشت. اگر آن‌ها از آن طینت و نور خلق نمی‌شدند این‌چنین نبودند نه به خدا قسم آن را تحمل نمی‌كردند. اگر شما می‌بینید مسلمان، شیعه، سنی، یهودی و كلیمی همه دنبال امام حسین هستند به این معنی است که در خودشان نوری از امام حسین وجود دارد كه آن‌ها را به این سمت كشیده است.

صوت

1 - (جلسه 8): برای روح حجابی به نام زمان و مکان وجود ندارد

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed