www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 3232
زمان انتشار: 4 اوت 2015
| |
نکات مهمی که تا حالا نمی دانستید...

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

نکات مهمی که تا حالا نمی دانستید...

ازدواج پیوند بین دو روح است. این پیوند نظامی است که دارای تأثیر شدید و متقابل بین فرد، خانواده و جامعه می باشد و همچنین دنیا وآخرت را در بر می گیرد.ازدواج از نظر ارضای غریزه ی جنسی، تولید مثل، تشکیل خانواده، منشأ تلاش های فردی و اجتماعی بوده واز کمالات حیوانی است و از آن جهت که عامل شکوفایی قوای فوق حیوانی و کمالات ویژه ی انسانی است، امری مقدّس است.

لزوم آگاهی قبل از هر حرکت انسان در انجام دادن هر حرکتی نیازمند شناخت است و ناآگاهی نسبت به آن حرکت، نه تنها سبب افزایش خسارت و کاهش نتایج مفید می شود، بلکه باعث دوری از مقصد و ایجاد بدبینی نسبت به آن حرکت می شود. زمان آموزش اهمیت فراوانی دارد و شامل سه بخش است: الف) قبل از عمل: زمانی است که شخص تصمیم جدی به عمل دارد. وجود فاصله ی زیاد بین زمان آموزش و انجام عمل، سبب فراموشی یا ناتوانی در جذب مطالب می شود. همچنین کمی فاصله، مانع ایجاد آمادگی و عمل به موارد آموخته شده می شود. ب) مقارن با عمل: ممکن است به علت ناآگاهی کامل در بعضی موارد، لطمات شدید در پی داشته باشد. ج) بعد از عمل: این نوع آموزش ها جنبه ی پیشگیری و درمان ندارد، چون عمل واقع شده است. لزوم شناخت قبل از ازدواج ازدواج پیوند بین دو روح است. این پیوند نظامی است که دارای تأثیر شدید و متقابل بین فرد، خانواده و جامعه می باشد و همچنین دنیا وآخرت را در بر می گیرد. با شناخت معیارها و ملاک ها، شخص می تواند پیشاپیش آمادگی های لازم در رابطه با ازدواج را در خود ایجاد کند و مانع بروز مشکلات در زندگی زناشویی شود؛ زیرا منشأ بسیاری ازاختلافات زناشویی «جهالت» است. در روایات از جهل به عنوان دشمن انسان، منشأ کفر و لغزش و فساد در دنیا و آخرت، همچنین ریشه ی مصیبت های بشری نام برده شده است. موانع و مشکلات در بهره مندی ازآموزش های قبل از ازدواج ۱- موانع اخلاقی: آداب و رسوم غلط خانواده ها و شناخت و درک پایین آنها از اهمیّت این موضوع، ازموانع مهم است. ۲- حیای کاذب، که مانع از آشنایی جوانان با مسایل قبل از ازدواج می شود. رسول اکرم(صل الله علیه و آله)می فرمایند: حیا بر دو قسم است: حیای عقل که همان علم است و حیای حماقت که همان جهل است. ۳- محتوای دروس دانشگاهی و حوزوی به لحاظ آموزش مسایل خانواده خالی است؛ آمار طلاق در بین قشر تحصیلکرده حاکی از این امر است. راههای کسب شناخت - تکیه بر معلومات و استفاده از تجارب شخصی: این مورد به علت محدودیت دانش بشر، نسبت به انسان، منتفی است. - استفاده از نظریات دانشمندان: این مورد به علت اختلاف در نظریات و محدودیت دانش آنها قابل استناد نیست. - ارتباط با خالق و توسل به او و معصومین (علیهم السلام): این مورد بهترین راه است؛ چون او خالق جسم و روح بشر است و شناخت و رأفت بیشتری به انسان دارد. خودشناسی کلید سعادت دنیوی و اخروی - شکوفایی استعدادها مستلزم آن است که انسان ابتدا خود را بشناسد وآن ها را بوسیله ی اعمالش بارور سازد. - نداشتن شناخت نسبت به کمالات واقعی، منجر به مبنا قرار دادن کمالات کاذب برای رسیدن به خوشبختی می شود. امام علی (علیه السلام) می فرمایند :"معرفة النفس انفع المعارف"پرسودترین شناخت ها، شناخت نفس است. بررسی دو بعد حیوانی و انسانی در ازدواج ازدواج از نظر ارضای غریزه ی جنسی، تولید مثل، تشکیل خانواده، منشأ تلاش های فردی و اجتماعی بوده واز کمالات حیوانی است و از آن جهت که عامل شکوفایی قوای فوق حیوانی و کمالات ویژه ی انسانی است، امری مقدّس است؛ زیرا شرافت انسان بر سایر موجودات به واسطه ی داشتن این کمالات است. سعادت جامعه در گرو سعادت خانواده سعادت و شقاوت خانواده در جامعه تأثیر گذار است. آثار منفی پدیده ی طلاق، تنها به خانواده ای که طلاق در آن رخ می دهد، محدود نمی شود؛ بلکه تبعات منفی آن، جامعه را نیز در بر می گیرد. انواع خانواده ازدواج تشکیل یک بنای پویاست و زن و مرد در آن به عنوان پی های ساختمانند که بسیاری از عناصر از قبیل فرزند، دنیا و آخرت، بر آن قرار می گیرد. انواع خانواده ها در یک جامعه به شکل های زیر است: ۱) متعادل و مستحکم، خانواده ای است که محکم شکل گرفته و سالیان سال قابل سکونت است. ۲) از هم گسسته، این خانواده ای است که استواری و قدمتش چندان قابل اعتماد نیست. ۳) از هم گسیخته، خانواده ای است به سان یک ساختمان که بر اثر زلزله ویران شده است. خانواده ساختمانی پویا و در حال تحول است. اتفاقی مثل طلاق، یک باره رخ نمی دهد، بلکه مشکلات کوچک و عوامل متعدد در طول زندگی ممکن است منجر به طلاق شود. تأثیر ارتباطات در سعادت انسان از آنجا که انسان در دین اسلام ارزش والایی دارد و تنها محدود به کمالات حیوانی نمی شود، بایدها و نبایدهایی در جنبه های مختلف زندگی اش وضع شده است. انسان در دنیا ارتباطات زیادی دارد که به واسطه ی آنها شخصیتش شکل گرفته و بر اساس آن عمل می کند و همان عمل، دوباره سبب شکل گیری شخصیت او شده و تبدیل به خوراک روح می گردد؛ بنابراین، انسان باید مراقب ارتباط ها و انتخاب هایش باشد و مانع ورودی های باطل به آن شود. تأثیر نوع انتخاب همسر در سلامت روح حرکت انسان به سوی آخرت، حرکتی هدفدار و قطعی است که سلامت روح مهمترین عامل سعادت و شقاوت او است. بنابراین انسان باید قبل از ازدواج، مشکلات روحی خود را برطرف کند و آمادگی روحی لازم را به دست آورده باشد. همچنین در انتخاب همسر، دید ابدی نسبت به او داشته باشد. در غیر این صورت، باعث ایجاد ظلم و تلف شدن استعدادهای انسانی خواهد شد. اساسی ترین معیار در روابط و انتخاب ها همان گونه که اصل کلی در ارتباط با اشیاء، لطمه نزدن به جسم است، در ارتباط با انسان ها (که هر انتخابی منشأ یک سری از ارتباطات است)این اصل شامل همسویی و هماهنگی با حرکت کلی انسان به سوی ارزش های انسانی، حفظ سلامت روح و شخصیت انسانی است. تأثیرپذیری از روابط و نوع انتخاب همسر هر انتخابی منشأ تأثیر و تأثر است. غالباً انسان تحت تأثیر همسر خود و ارتباط هایی که او با دیگران دارد قرار می گیرد و چون تأثیرگذاری مردان بیشتراز زنان است، دختران حق ندارند با شخصی که از نظر روحی ضعیف است ازدواج کنند. پس دختران برای شناسایی همسران خود باید اعمال آنها را بسنجند دقت کنند گرایش روحی به فساد و گناه نداشته باشند. تقسیم بندی انتخاب ها - بی اثر: تاثیر چندانی ندارند و خنثی هستند. - کم اثر: تأثیرات کلیدی و حساس ندارند - موثر: تأثیر گذاری عمیق دارند.   برگرفته از مباحث میثاق مقدس، استاد محمد شجاعی  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2892
زمان انتشار: 7 ژولیه 2015
| | | |
خودشناسی در ادعیه ماه رمضان  (جلسه اول)

خودشناسی در ادعیه ماه رمضان (جلسه اول)

به گزارش موسسه فرهنگی هنری منتظران منجی علیه السلام ، استاد محمد شجاعی کارشناس حوزه و دانشگاه، در سخنرانی خود به مناسبت شبهای قدر که به همت مؤسسه منتظران منجی(ع) و در حسینیه فاطمه الزهرا (س) در شهر ری برگزار شد، فرمودند: قدر یعنی اندازه و مقدار، و شب قدر شبی است که اندازه‌های روزیی‌های افراد در همه ابعاد زندگی دنیایی و روزی‌های آخرتی، معنویت و معرفت تقدیر می‌شود و آن به نوع عملکردها، نیّات و تلاش های ما مربوط می شود. خداوند می‌فرماید که من شما را در این ضیافت مورد اکرام، اعظام و فضیلت و احترام قرار دادم. کسی که نتواند این مفاهیم را درک کند معلوم است که سنخیتی با آن‌ها ندارد. چنانچه اگر به درک آن‌ها نائل شود، نشانه زنده بودن بخش انسانی اوست. دعاهای ماه مبارک همه براساس حقایق و روابط بخش انسانی انسان با الله تنظیم شده است. در ادامه برای بدست حقیقت شب قدر به فرازهایی از دعای «یا علی یا عظیم یا غفور یا رحیم...» می پردازیم.   ایشان در ادامه صحبت خود در باره عظمت ماه رمضان این چنین افزود: «یا علی یا عظیم یا غفور یا رحیم» چهار اسم اعظم در دعای است که معمولاً بعد از نمازها خوانده می شوند که در بین هزار اسم الهی این اسماء برگزیده شده‌اند که خود معنادار هستند. «یاعلی» همان ذکری است که در سجده می‌گوییم: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» یعنی با علوّ خداوند روبرو هستیم. «یاعظیم» ذکر رکوع است: «سبحان ربی العظیم و بحمده» «یاغفور» یعنی کسی که همه گذشته ما را بخشیده و ضمناً نادیده هم می‌گیرد. یعنی حساب ما را صفر می‌کند. مهمترین مسئله ی که در ماه مبارک با آن روبرو هستیم، این است که با صاحبخانه مشکل نداشته باشیم و این اصل و پایه است نه اوج. حق الناس به گردن ما نباشد و اگر بوده توبه و جبران نماییم. وای به حال کسی که قصد صفر کردن حسابش را نداشته باشد چنین شخصی وارد ماه مبارک و ضیافت الهی نشده‌ است. «یا رحیم» بعد از غفران ما به رحمت الهی نیاز داریم، یعنی خدایا تو رحمان هستی که به مؤمن و کافر محبت می‌کنی ولی من به رحمت و نوازش ویژه تو نیاز دارم و قرب و احترام بیشتری را طلب می‌کنیم پس به اسم شریف «رحیم» رو می‌آوریم. «انت ربّ العظیم» ربّ یعنی پرورش دهنده و خیلی چیزها هستند که ما را پرورش می‌دهند. خداوند موجودی عظیم‌تر از انسان خلق نکرده. فلذا برای موجودی عظیم ضرورت دارد که ربّ عظیم پرورش او را به عهده بگیرد آن هم به بلندای خودش، یعنی تا حدِ «مثلِ اعلی» شدن. مثلِ اعلی یعنی خودش قدرت خلق و ایجاد داشته باشد، «مظهر الله». اگر صرفاً زندگی خانوادگی، اجتماعی و سیاسی دنیایی، بدون آخرت بود که بسیاری در حال حاضر اینگونه زندگی می‌کنند ولی قرار است از این زندگی طبیعی ما ابدیت و جاودانگی ساخته شود، فلذا نیاز به پروردگار عظیم است. «و هذا شهرٌ عَظَّمتَهُ ...» این ماهی است که تو او را عظمت بخشیدی.اگر کسی دقت نکند نمی‌تواند با این دعا پرواز کند و خوراک ویژه ضیافت الهی نصیبش نمی‌شود. ... چه کسی عظمت بارگاه الهی را درک می‌کند؟ آیا ما درکی از این عظمت داریم. «... و کرَّمتَهُ؛ کرامت بخشیدی آن را» در این ماه بنده مورد اکرام ویژه حق تعالی است. چنانکه قرآن می‌فرماید: «لقد کرّمنا بنی آدم؛ همانا ما فرزندان آدم را مورد اکرام قرار دادیم». و از آن بالاتر مؤمنین مورد اکرام بیشتر هستند: «لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بَعثَ فیهم رسولا» برانگیختن پیامبر را قرآن منّت به مؤمنین ذکر می‌کند. اینکه خداوند ما را رها نکرده و برای ما سفیر و عظیم‌ترین مخلوقش را بین ما فرستاده، در واقع ما را مورد منت خودش قرار داده‌است. این رسول قرار است ما را به نزد پروردگار ببرد. کسی که این مسائل را نمی‌فهمد، نمی‌تواند با باطن انسانی وارد برزخ شود. «... و شرَّفتَهُ و فضّلتَهُ علی الشُّهُور...» و شرافت و فضیلت بخشیدی این ماه را بر سایر ماه‌ها. کسی که اینها را نفهمیده، ادراکش هنوز فعال نشده است.   کارشناس حوزه و دانشگاه، استاد محمد شجاعی در علت تعظیم، تکریم این ماه عزیز گفتند: این همه عظمت، کرامت، شرافت و فضیلت برای این است که چنین ربّی وارد میدان شده تا انسان را تربیت کند. یعنی به حرمت انسان است که خداوند اینها را به این ماه بخشیده است. خدا و فرشتگان و معصومین «علیهم‌السلام» تدارکاتی برای این ماه دارند و ما چه قدر بی‌خیال از کنار این ماه رد می‌شویم. زمانی ما قیمت این ماه را می‌فهمیم که قدر خودمان را بدانیم. خدا به عشق ما این ضیافت را ترتیب داده است. خودتان می‌دانید که میزان سرمایه‌گذاری میزبان برای میهمان بستگی به عظمت و جایگاه میهمانش دارد. خداوند پادشاه همه مردم است (مَلِکِ الناس) به حرمت انسان ماه به این با عظمتی را به راه انداخته است و فقط خود حقیقی‌مان را راه داده است نه خود طبیعی (حیوانیت). کسی که خودش را نشناخته است با بخش حیوانی‌اش وارد می‌شود. فلذا حضرت فرمودند: «رُبَّ صائِمٍ لیس له من صیامِهِ إلّا الجوع و الضّماء» چه بسیار روزه‌داری که از روزه‌اش جز گرسنگی و تشنگی بهره‌ای نمی‌برد. پس ما باید قبل از ماه مبارک اقدام به خودشناسی کنیم. یعنی همان «خودی» که از جنس خداوند، و «محمد و آل محمد» «صلی الله علیه و آله و سلم» است. تا با خودمان آشتی نکنیم نمی‌توانیم با خدا آشتی کنیم و نمی‌توانیم با امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» و آسمان رفت و آمد کنیم. «... هو الشهر الذی فَرَضتَ صیامَهُ عَلَیّ...؛ خدایا این ماهی است که تو در آن بر من روزه را واجب کردی». یعنی ورود «انسانیت» به ضیافت. کسانی که نمی‌توانند انسانیت و حیوانیت خود را از هم تفکیک کنند از روزه فقط تشنگی و گرسنگی را می‌فهمند. آن گونه که خداوند ماه مبارک رمضان معرفی می‌کند، خیلی حرمت دارد. کسانی که در این ماه به بهانه‌های مختلف از روزه فرار می‌کنند و یا نماز نمی‌خواند، درواقع خودشان را حیوان اعم از زن و مرد معنا می‌کنند. اگر غیر از این بود می‌فهمید که خداوند با نماز و روزه چه احترامی به انسان گذاشته است. برخی ارزش لیالی قدر را ندانسته و از روی اجبار انجام می دهند. شبهای قدر گل میهمانی و ضیافت این ماه است. باید فعالیتهای دیگر را کم کنیم و به عبادت، به ویژه دهه آخر بپردازیم. اگر این ماه، آخرین رمضان ما باشد و توشه‌ای برای حیات جاودانه نداشته باشیم چه کنیم؟ اگر خداوند این همه حرام برای ما قرار داده برای این است که هدف از خلقت ما، پرورش یک موجود به ظرفیت خلیفه اللهی و به بزرگی محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» می‌باشد.

صوت

1 - خودشناسی در ادعیه ماه رمضان (جلسه اول)

فیلم

1 - خودشناسی در ادعیه ماه رمضان (جلسه اول)

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2834
زمان انتشار: 16 ژولیه 2015
| | | |
2 رمز آرامش در زندگی چیست؟

2 رمز آرامش در زندگی چیست؟

در آموزه‌های دینی اسلام تمام قوانین و فرمولهای مربوط به آرامش در اختیار انسانها قرار داده شده است، تا آنها را قدم به قدم به سوی کسب قلبی آرام، هدایت نماید. راههای کسب آرامش تمام انسانها به صورت فطری عاشقِ آسایش و آرامش‌اند و آن را به صورت جاودانه و در عالی‌ترین درجات طلب می‌کنند، مژده آسایش ابدی در بهشت نیز دقیقاً با این نیاز فطری انسانها مطابق و سازگار می‌باشد. اما به راستی انسان چگونه می‌تواند به آسایش و آرامش دست یابد که هم در زندگی دنیا و هم در زندگی آخرتی او موجبات شادی و لذتش را فراهم نماید. به یاری پروردگار، در این سلسله از مباحث به این پرسش مهم و اساسی پاسخ خواهیم داد.   قدم اول در کسب آرامش؛ خودشناسی است خودشناسی کلید سعادتِ بشر است. انسانی که خود حقیقی‌اش را نمی‌شناسد، قادر به آرام نگه داشتن خود نخواهد بود. معمولاً ناآرام‌ترین انسانها کسانی هستند که از نظر شرایط محیطی، از بیشترین سطح امکانات برخوردارند. این فرمول اساسی را که در نظام طبیعت برقرار است فراموش نکنیم؛ هر چه سطح آسایش و رفاهِ محیطی در انسان بالاتر می‌رود. از سطح آرامش او کاسته می‌گردد. اما انسانی که خود حقیقی‌اش را شناخته و با توجه و رسیدگی به نظام درونی خود، به روحی قدرتمند و آرام دست می‌یابد، به راحتی قادر به مدیریت خود در شرایط گوناگون و حفظ آرامش درونی خویش در تمام فراز و نشیب‌های زندگی می‌باشد. انسانها بدون شناختِ ساختار نفس خود، حتی در شرایط کاملاً ایده‌آل و مرفّه بیرونی نیز به آرامش نخواهند رسید. بدون خودشناسی، تمام امکانات و موفقیت‌های بخش بیرونی، نه تنها به آرامش در وجود انسان منجر نمی‌شود، بلکه گاه به بیماری‌های روحی، طلاق‌ها، خودکشی‌ها و ... می‌انجامد.   بنابراین اولین قدم برای داشتن قلب آرام، شناخت ساختار درونی نفس می‌باشد. در آموزه‌های دینی اسلام تمام قوانین و فرمولهای مربوط به آرامش در اختیار انسانها قرار داده شده است، تا آنها را قدم به قدم به سوی کسب قلبی آرام، هدایت نماید.   معصومین «علیهم‌السلام»، به عنوان تنها مظاهر علم الهی، به ساختار نفس انسان کاملاً احاطه داشته و اطلاعات لازم را در تمام ابعاد وجودی او در اختیار دارند. به گونه‌ای که کاملترین، دقیق‌ترین و عالی‌ترین سخنان در خصوص راههای کسب آرامش، از وجود مقدس آنان بر جای مانده است.   دو عامل آرامش در زندگی از نگاه امام صادق «علیه‌السلام» امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «... جعل الرّوح و الرّاحه فی الیقین و الرّضا، و جعل الهمّ و الحُزن فی الشّک و السّخط؛ خوشی و آسایش در رضا و یقین است و غم و حزن در شک و ناخرسندی است.»   امام صادق «علیه‌السلام» دو عامل رضایت از خداوند و یقین به او را عامل آرامش قلب انسان می‌داند. ایشان در روایتی دیگر نارضایتی از عمل و یا دستورات خداوند را کمترین درجه شرک می‌داند. خوب است بدانیم که نارضایتی از خداوند ریشه در عدم شناخت خود حقیقی‌مان دارد. کسی که خود حقیقی‌اش را می‌شناسد، می‌داند که ربّ العالمین، بیشترین محبت را نسبت به بندگانش داشته و تمام رفتارهای او با انسان و یا قوانین وضع نموده برای او، تنها برای تربیت او به بلندای ابدیت است. هنر ما در این است که اجازه دهیم خداوند همانگونه که صلاح می‌داند ما را ربوبیت نماید.   شرافت و لیاقت هر انسان به مربی‌هایی است که برای خویش بر می‌گزیند. هوشیار باشیم که به کمتر از الله برای تربیت خویش رضایت ندهیم. کسی که خود حقیقی‌اش را می‌شناسد، جز از الله و نمایندگان او (معصومین علیهم‌السلام) سبک زندگی‌اش را دریافت نمی‌کند. او از هیچ فعلی از افعال خداوند ناراضی نبوده و همه افعال او را از دریچه مهرش می‌داند. او یقین دارد که تمام اتفاقات و حوادث زندگی‌اش در نهایت، به نفع بخش انسانی او خاتمه خواهد یافت، لذا تمام از دست دادن‌ها و فقدان‌های زندگی‌اش را پس اندازی برای آخرتش می‌داند. خداوند در نگاهِ انسان راضی، هرگز زیر سؤال نخواهد بود. در دایره‌ی لغاتِ او، کلمه‌‌ی ای کاش جایی ندارد. چرا که او یقین دارد در مملکت پروردگاری زندگی می‌کند که ظلمی از این ربّ بر او صادر نمی‌گردد: «سبحان الذّی لا یعتدی علی اهل مملکته»   او «ایّاک نستعین» را باور دارد. به همین دلیل در تمام احوال به نیرویی دلخوش است که می‌تواند از او یاری بگیرد و با آن شاد و آرام است.   او الله را خوب می‌شناسد، لذا مستقیماً از او رحمت و عاطفه دریافت نموده و بی‌توقعِ جبران به دیگران عاطفه پرداخت می‌نماید.   اساساً هر چه انسان از الله راضی‌تر است، نشان می‌دهد که شناخت او از پروردگارش بیشتر است. در این صورت خداوند نیز از او راضی‌تر خواهد بود.   شک و نارضایتی، موانع بزرگِ کسب آرامش «... و جعل الهمّ و الحزن فی الشک و السّخط» کسی که در حقیقت انسانی خویش شک دارد، همّ و غمش افزون می‌گردد. «همّ» به تلاشی اطلاق می‌گردد که به امر خاصی اختصاص می‌یابد. چنین انسانی دائماً در حال تلاش است، اما برای رشد در بخش حیوانی؛ از همین رو، روز به روز، بر میزان فشارها و استرس‌های او افزوده می‌گردد و به جایی راه نمی‌یابد. انحصار غم‌ها و هم‌های انسان در حیطه بخش حیوانی، سبب ناتوان ماندن بخش انسانی او و دور شدن از کانون شادی و آرامش می‌گردد. لذا هر چه بر میزان موفقیت او در بخش حیوانی افزوده می‌گردد، نارضایتی‌ها و اضطراب‌های او نیز بیشتر می‌شود. بنابراین، شک در حقیقت انسانی، در نهایت به نارضایتی از وضعیت موجود انجامیده و رنگ آرامش را از زندگی فرد سلب خواهد نمود.   خودشناسی و شناخت حقیقت انسانی، انسانها را به سمت کسب دارایی‌های درونی پیش برده و بر حجم رضایت، شادی و آرامش او می‌افزاید. هوشیار باشیم که فقر بخش درونی، با هیچ ثروتِ بیرونی قابل جبران نخواهد بود. با چنین فقری، افزایش سطح سرمایه‌های بیرونی، تنها اضطراب آور می‌باشد.   پس این دو نکته را هرگز از خاطر نبریم: ۱- رضا و یقین دو رمز آرامش در زندگی انسان‌اند؛ برای رسیدن به آنها تلاش کنیم. ۲- تردید و نارضایتی دو عامل سلب آرامش از قلب انسانها می‌باشند؛ از آنها فرار کنیم.     برگرفته از سلسله مباحث آرامش، استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2753
زمان انتشار: 15 ژوئن 2015
| |
خودشناسی کلید سعادت انسان

بحث انسان و ایمان (1)، 92/6/17؛ از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

خودشناسی کلید سعادت انسان

عناوین مورد بحث در این جلسه: تنها راه شناخت کامل حق تعالی، شناخت انسان است. کلید همه خوشبختی ها معرفت نفس و کلید همه بدبختی ها عدم شناخت خویشتن است. ریشه همه مشکلات روحی و جسمی انسان در عدم شناخت صحیح بشر از خویش است و برای درمان، نیاز به متخصصی دارد که او را خوب بشناسد. تنها فضائل اخلاقی و معنوی است که میتواند ضامن جاودانگی یک پیوند باشد شیطان عاملی موثر برای تولید تضاد در زندگی ما و همچنین باعث رشد و تقرب به خداوند است مهارتهای علوم دینی بدون شناخت خویش کاربردی نمی باشد.   به گزارش منتظران منجی «عج»، در  جلسه اول از بحث  «انسان و ایمان» كه در تاریخ 92/6/17 برگزار شد، استاد محمد شجاعی به  ایراد سخن پرداختند که شرح آن در زیر می آید:   سرمنشأ همه خیرات و برکات، خودشناسی است. اینکه من کیستم؟ از کجا آمدم؟ برای چه خلق شدم؟ تفاوت من با حیوانات یا فرشتگان چیست؟ ریشه همه مشکلات روحی و جسمی انسان در عدم شناخت صحیح بشر از خویش است و برای درمان، نیاز به  متخصصی دارد که او را خوب بشناسد. خودشناسی کلید سعادت انسان کاملترین مخلوق و ظهور خداوند است و تنها راه شناخت کامل حق تعالی، شناخت انسان است. حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: (مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه) هر کس خودش را بشناسد، پروردگار خودش را هم می شناسد. انسان در دو بعد معرفت و عمل (خوشبختی دنیا و آخرت) به خودشناسی احتیاج دارد. حضرت در روایتی دیگر می فرمایند: که نسبت به خودت جاهل نباش چون کسی که خودش را نمی شناسد، هیچ چیز را نمی شناسد. پس سر منشأ همه خیرات و برکات، خودشناسی است، اینکه من کیستم؟ از کجا آمدم؟ برای چه خلق شدم؟ تفاوت من با حیوانات یا فرشتگان چیست؟ علت حضور من در زمین چه بوده است؟ اساس ارتباط من با الله و وجوب پذیرش دین در چیست؟ .... تا وقتی که این سوالات پاسخ داده نشود، هیچ چیز روشن نیست. کلید همه خوشبختی ها معرفت نفس و کلید همه بدبختی ها عدم شناخت خویشتن است. آسیب شناسی شناخت علوم دیگر بدون انسان شناسی شاید سبب آبادانی و رونق دنیای انسان گردد، اما به طور قطع او را به سعادت ابدی نخواهد رساند. آمار جهانی فقر و فساد نشان دهنده این است که دستاورد علم بدون شناخت انسان تنها آسایش است نه آرامش. خوشبختی بشر تنها در گرو تجمیع این دو عامل اساسی است، بشر تلاش می کند تا انسانی را به خوشبختی برساند که از آن شناخت کاملی ندارد. بیش از یک سوم مردم کشور ما با بهترین سرمایه­ های انسانی، مشکلات روحی و روانی بسیاری دارند به طوریکه از هر چهار ازدواج، سه ازدواج با شکست (جدایی/ طلاق عاطفی) روبرو می شود. در بعد سلامت نیز با تمام پیشرفت های انسان، آمار بیماریها به شدت در حال افزایش است. به عنوان مثال در کشور ما هر ساله حدود هشت هزار و پانصد نفر به بیمارانی که سرطان سینه دارند، افزوده می گردد. همچنین سن سکته تا  اول انقلاب، شصت و پنج سال بود، در حالی که هم اکنون به زیر سی سال رسیده است. آمار جهانی نشان داده که بیشترین معضلات فکری و روحی، در متمولین و افشار تحصیل کرده است و این نشان می دهد که ثروت و تحصیلات نیز تولید شادی و آرامش نمی کند. ریشه همه مشکلات روحی و جسمی انسان در عدم شناخت صحیح بشر از خویش است و برای درمان، نیاز به متخصصی دارد که او را خوب بشناسد. انسان فقط در سایه ارتباط با آن متخصصان به خودشناسی نائل شده و طبق فرموده قران با شادی و آرامش و خشکاندن ریشه افکار منفی به خوشبختی دنیا و آخرت می رسد. نقش اسلام در خودشناسی تنها اسلام، انسان را به گونه ­ای تربیت می کند که در تمام حوادث شاد بوده و نه تنها از پرخاشگری، فقر عاطفه، حساسیت، زودرنجی، اضطراب، حسادت، بدبینی و ... دور می ماند بلکه می تواند در کمال آرامش با مهرورزی و عشق، میلیونها انسان را از محبت خویش سیراب نماید. این شعار نیست، تعریف خالق انسان از انسان است و همان خالق، پیامبری مبعوث می کند که نشانه مومن را عشق به خانواده می داند. اگر از انسانها در مورد عملکردشان در گذشته که بدون مشورت با متخصصان دینی  صورت گرفته سوال شود، اکثر آنان انتخاب دیگری در ازدواج، رشته تحصیلی، شغل، دوست و سبک زندگی خواهند داشت و این نشان میدهد که انسان بر خلاف سعادت خویش،  مصرانه تصمیمات اشتباه زیادی گرفته است. روانشناسان معتقدند در طول زندگی مشترک، جذابیت های ظاهری فرد از قبیل زیبایی، ثروت، تحصیلات و موقعیت اجتماعی، بیش از پانزده ماه دوام ندارد و با سپری شدن آن، تنها فضائل اخلاقی و معنوی است که میتواند ضامن جاودانگی یک پیوند باشد. الگوی ما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند که می فرمایند: خدایا در بهشت نیز خدیجه را نصیب من فرما. نقش مدیریت در خودشناسی لازمه­ مدیریت بر خویشتن، شناخت است. با شناخت می توانیم، آرامش و شادی مان را مدیریت کرده و کینه­، حسادت، بدبینی، اضطراب، عصبانیت، افکار منفی و یاس خود را کنترل کنیم. نتیجه عدم کنترل هر کدام، با فشار قبر آغاز و به صدها سال عذاب در برزخ و گاهی قیامت و بعد از آن، منتهی خواهد شد. بنابراین به جای گفتن این جمله معرف "دست خودم نیست" به دنبال رفع ابهامات و خشکاندن ریشه مشکلات در درون خود باشیم. همه ما با این سوالات روبرو می شویم: منشا این بیماری ها، ناآرامی و افکار منفی من چیست؟ چگونه می توانم افکار منفی را از خویش دور نمایم؟ چگونه می توانم انسانی شاد و آرام بوده و از دارایی هایم لذت ببرم؟ چگونه می توانم در سخت ترین حادثه ها، با آرامش روبرو شوم؟ چگونه می توانم مانند انسانهای برجسته با کنترل غضب، حسادت یا شهوت به الله برسم؟ برای رسیدن به پاسخ سوالات فوق، تامل در نکات زیر و رعایت آنها چاره ساز می باشد: انسان وقتی با خود حقیقی اش آشتی نباشد، با هیچ چیز نمی تواند آشتی نماید. وقتی با خودش قهر باشد، با خدایش، با همسرش، با اطرافیانش، با جامعه و با خود حقیقی اش هم قهر است. پس قدم اول آشتی است. انسان ها باید بیاموزند خوشبختی در درون آنهاست و منشأ تمام شادیها، قدرتها و آرامشها در خود حقیقی اش است. با دست یابی به کانون قدرت می توانیم، درست تصمیم بگیریم و در صورت ارتکاب گناه، دوباره به سمت نور بازگردیم. باید نگاهمان را به خداوند تغییر دهیم. متاسفانه اغلب انسانها با کوچکترین شکست در زندگی به ضعف ارتباط با خداوند دچار می گردند. خداوند تا زمانی برای آنان عزیز است که زندگی بر وفق مرادشان باشد لذا در آموزه­ های دینی ما هیچ چیز به اندازه انسان شناسی اهمیت ندارد، حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: اگر کسی خودش را نشناسد هیچ چیز را نشناخته است، همچنین در جای دیگر می فرمایند: (کَفی بِالمَرءِ جَهلاً اَن یَجهَلَ نَفسَه) برای جاهل بودن یک نفر همین بس که خودش را نشناسد. کسی که خودش را نمی شناسد در همه گمراهی ها و جهالت ها سقوط می کند. توجه به این نکته که خداوند دنیا را به گونه ای آفریده که جریانات منفی می توانند عامل اوج او باشند و او می تواند از آن جریانات مخالف ، نردبانی برای پروازش درست کند، مانند بادبادکی که با وزش باد اوج می گیرد. اما متاسفانه ما به جای استفاده از جریانات منفی در جهت اوج گیری و قدرت یابی، زمین گیر و غصه دار میشویم. انسان در تضادهای ارتباطی با دیگران می تواند زیبایی های بسیاری را جذب نماید. اگر چنین تضادهایی در زندگی انسان رخ ندهد، امکان رشد او وجود ندارد. انسان ها باید بیاموزند همان گونه که از لذتها و زیبایی های زندگی لذت می برند، باید در مشکلات نیز احساس خوشبختی نمایند. شیطان عاملی موثر برای تولید تضاد در زندگی ما و همچنین باعث رشد و تقرب به خداوند است. انسان قدرتی به نام تبدیل دارد و می تواند مانند مهندس بازیافت، زباله را تبدیل به ثروت کند. خدا انسان را به سیستمی مجهز کرده که می تواند همه آلودگی هایی که در پیرامون او به واسطه شیطان، خود، خانواده، دوستان و ... تولید می شود را به ثروتهای بزرگ مثل نورانیت، قدرت، شادی و آرامش تبدیل کند. با شناخت توانایی های خود می توانیم سیستم بازیافتمان را فعال کنیم. ما باید وقت و هزینه صرف کنیم تا بتوانیم به این علم دست یافته و از آن بهره بگیریم تا زندگی مان در امان باشد. به عنوان مثال با چنین مهارتی می توانیم یک ازدواج ناموفق را به ازدواجی موفق تبدیل کرده و به روزهای زندگی خویش رنگ آرامش و شادی بزنیم. دانستن این واقعیت مهم که افکار منفی متعلق به شما نیست و شیطان با ایجاد این افکار، دارایی های شما را نشانه می گیرد، می تواند عاملی برای رویارویی قدرتمندی با شیطان باشد. فراموش نکنیم که شیطان با حمله های جلو، عقب، راست و چپ انسان را فلج می کند، پس حمله های او را با ضدحمله های خود، دفع کنیم. ما ضعیفیم چون از خانواده­ آسمانی مان فاصله گرفته و از اصلمان که خدا و ائمه اطهار است، دور مانده ایم. به همین سبب می توانیم به خاطر امورات کاملا ساده و پیش پا افتاده با دیگران درگیر شویم، اگر کسی به ما سلام ندهد احساس حقارت می کنیم، اگر در ازدواج جواب منفی بگیریم به هم میریزیم و احساس بدبختی می کنیم. چون قیمت و ارزش جاودانه­ مان را نشناخته ایم. حضرت زینب و سیدالشهدا خانواده آسمانی ما هستند. در عاشورا هر چه فشار بیشتر می شد شادتر میشدند، هر چه تعداد شهیدان بیشتر می شد، آرامش و شادیشان افزون می گشت. اگر ما باور کنیم حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مادر حقیقی ماست، می توانیم از ارتباط با ایشان لذت برده و در مشکلاتمان از آنها کمک بگیریم. شناخت و انس با قرآن داروی دیگری برای دردهای ماست. همانطور که فرموده اند: قرآن شراب مؤمن است، اما برای لذت بردن از این شراب، ابتدا باید خود را شناخت. وقتی تو خودت را نمیشناسی، نمیتوانی با این شراب ارتباط برقرار بکنی.  ما با انتخاب ها، افکار، رفتار و ارتباطات نادرست، آرامش و شادی را از خودمان سلب می کنیم. حتی انتخاب یک موسیقی تاثیر بسیار زیادی در شادی ما دارد. امام کاظم(علیه السلام) می فرمایند: (مَن اِغتَمَ کانَ لِلغَمِ اَهلا) یک آدم غصه ­خور لیاقتش هم غصه است. یادمان باشد تمام دنیا برای ما آفریده شده است و این نشانگر قدر و قیمت انسان است. خداوند می فرمایند: (سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ) هر چه در آسمانهاست و هر چه در زمین هست من برای شما خلق کردم. ماه، خورشید، ستاره­ ها، کیهان ها، کهکشان ها فرشته­ ها، حیوانات، گیاهان و همه و همه. پس ما برای چیزهایی غصه میخوریم که آنها برای ما خلق شدند نه ما برای آنها. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: (مَن بَکی عَلَی الدُنیا دَخَلَ النّار) کسی که دنیا بر دنیا بگرید، داخل جهنم میشود. مهارت های علوم دینی بدون شناخت خویش کاربردی نمی باشد. وقتی انسان از خود شناخت ندارد، در برقراری ارتباط با الله ضعیف است و شرکت در کلاس و حوزه نیز برای یادگیری توحید، نبوت، امامت، احکام، قرآن، تفسیر و ... بی فایده است. در نظر گرفتن این موهبت الهی که تمام خطاهای انسان قابل جبران است و می تواند تمام اشتباهات سالهای گذشته را جبران کند. بنابراین تا در رحم دنیا هستیم بیماریهای روح مان را درمان کنیم تا سالم به آخرت متولد شویم. انشاالله نقش خودشناسی در تربیت فرزند   تنها راه برای داشتن فرزندی صالح، خودشناسی است. انسان با رعایت اصول می تواند با تقویت پنچ ژن سلامت و زیبایی، هوش، عقل، دین و اخلاق در فرزند، دِین خود را به جامعه اش ادا نماید؛ و نه تنها از آلودگی های جامعه آسیب ندیده بلکه با نورانیت خود، شادی و آرامش را به خود، خانواده و جامعه هدیه نماید. انتخاب همسر مناسب که منجر به انتخاب پدر یا مادر مناسب می شود. مراقبت های قبل بارداری توسط پدر و مادر. مراقبت های بارداری مادر. تربیت صحیح فرزند در سه دوره اصلی زندگی ایشان.     مطالب بیشتر: پای درس استاد مجموعه سخنرانی های استاد محمد شجاعی مجموعه کتابهای استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2317
زمان انتشار: 7 آوریل 2015
| |
اساساً هر چه انسان از الله راضی‌تر است، نشان می‌دهد که شناخت او از پروردگارش بیشتر است.

بحث آرامش (1)، 93/10/6؛ از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

اساساً هر چه انسان از الله راضی‌تر است، نشان می‌دهد که شناخت او از پروردگارش بیشتر است.

عناوین مورد بحث در این جلسه: راههای کسب آرامش قدم اول در کسب آرامش؛ خودشناسی دو عامل آرامش در زندگی از نگاه امام صادق «علیه‌السلام» شک و نارضایتی، موانع بزرگ در کسب آرامش. به گزارش منتظران منجی «عج»، در  اولین جلسه از بحث «آرامش» كه در تاریخ ۹۳/10/6 برگزار شد، استاد محمد شجاعی در موضوعات زیر به ایراد سخن پرداختند که شرح آن در زیر می آید: راههای کسب آرامش تمام انسانها به صورت فطری عاشقِ آسایش و آرامش‌اند و آن را به صورت جاودانه و در عالی‌ترین درجات طلب می‌کنند، مژده آسایش ابدی در بهشت نیز دقیقاً با این نیاز فطری انسانها مطابق و سازگار می‌باشد. اما به راستی انسان چگونه می‌تواند به آسایش و آرامش دست یابد که هم در زندگی دنیا و هم در زندگی آخرتی او موجبات شادی و لذتش را فراهم نماید. به یاری پروردگار، در این سلسله از مباحث به این پرسش مهم و اساسی پاسخ خواهیم داد. قدم اول در کسب آرامش؛ خودشناسی است خودشناسی کلید سعادتِ بشر است. انسانی که خود حقیقی‌اش را نمی‌شناسد، قادر به آرام نگه داشتن خود نخواهد بود. معمولاً ناآرام‌ترین انسانها کسانی هستند که از نظر شرایط محیطی، از بیشترین سطح امکانات برخوردارند. این فرمول اساسی را که در نظام طبیعت برقرار است فراموش نکنیم؛ هر چه سطح آسایش و رفاهِ محیطی در انسان بالاتر می‌رود. از سطح آرامش او کاسته می‌گردد. اما انسانی که خود حقیقی‌اش را شناخته و با توجه و رسیدگی به نظام درونی خود، به روحی قدرتمند و آرام دست می‌یابد، به راحتی قادر به مدیریت خود در شرایط گوناگون و حفظ آرامش درونی خویش در تمام فراز و نشیب‌های زندگی می‌باشد. انسانها بدون شناختِ ساختار نفس خود، حتی در شرایط کاملاً ایده‌آل و مرفّه بیرونی نیز به آرامش نخواهند رسید. بدون خودشناسی، تمام امکانات و موفقیت‌های بخش بیرونی، نه تنها به آرامش در وجود انسان منجر نمی‌شود، بلکه گاه به بیماری‌های روحی، طلاق‌ها، خودکشی‌ها و ... می‌انجامد. بنابراین اولین قدم برای داشتن قلب آرام، شناخت ساختار درونی نفس می‌باشد. در آموزه‌های دینی اسلام تمام قوانین و فرمولهای مربوط به آرامش در اختیار انسانها قرار داده شده است، تا آنها را قدم به قدم به سوی کسب قلبی آرام، هدایت نماید. معصومین «علیهم‌السلام»، به عنوان تنها مظاهر علم الهی، به ساختار نفس انسان کاملاً احاطه داشته و اطلاعات لازم را در تمام ابعاد وجودی او در اختیار دارند. به گونه‌ای که کاملترین، دقیق‌ترین و عالی‌ترین سخنان در خصوص راههای کسب آرامش، از وجود مقدس آنان بر جای مانده است. دو عامل آرامش در زندگی از نگاه امام صادق «علیه‌السلام» امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «... جعل الرّوح و الرّاحه فی الیقین و الرّضا، و جعل الهمّ و الحُزن فی الشّک و السّخط؛ خوشی و آسایش در رضا و یقین است و غم و حزن در شک و ناخرسندی است.» امام صادق «علیه‌السلام» دو عامل رضایت از خداوند و یقین به او را عامل آرامش قلب انسان می‌داند. ایشان در روایتی دیگر نارضایتی از عمل و یا دستورات خداوند را کمترین درجه شرک می‌داند. خوب است بدانیم که نارضایتی از خداوند ریشه در عدم شناخت خود حقیقی‌مان دارد. کسی که خود حقیقی‌اش را می‌شناسد، می‌داند که ربّ العالمین، بیشترین محبت را نسبت به بندگانش داشته و تمام رفتارهای او با انسان و یا قوانین وضع نموده برای او، تنها برای تربیت او به بلندای ابدیت است. هنر ما در این است که اجازه دهیم خداوند همانگونه که صلاح می‌داند ما را ربوبیت نماید. شرافت و لیاقت هر انسان به مربی‌هایی است که برای خویش بر می‌گزیند. هوشیار باشیم که به کمتر از الله برای تربیت خویش رضایت ندهیم. کسی که خود حقیقی‌اش را می‌شناسد، جز از الله و نمایندگان او (معصومین علیهم‌السلام) سبک زندگی‌اش را دریافت نمی‌کند. او از هیچ فعلی از افعال خداوند ناراضی نبوده و همه افعال او را از دریچه مهرش می‌داند. او یقین دارد که تمام اتفاقات و حوادث زندگی‌اش در نهایت، به نفع بخش انسانی او خاتمه خواهد یافت، لذا تمام از دست دادن‌ها و فقدان‌های زندگی‌اش را پس اندازی برای آخرتش می‌داند. خداوند در نگاهِ انسان راضی، هرگز زیر سؤال نخواهد بود. در دایره‌ی لغاتِ او، کلمه‌‌ی ای کاش جایی ندارد. چرا که او یقین دارد در مملکت پروردگاری زندگی می‌کند که ظلمی از این ربّ بر او صادر نمی‌گردد: «سبحان الذّی لا یعتدی علی اهل مملکته» او «ایّاک نستعین» را باور دارد. به همین دلیل در تمام احوال به نیرویی دلخوش است که می‌تواند از او یاری بگیرد و با آن شاد و آرام است. او الله را خوب می‌شناسد، لذا مستقیماً از او رحمت و عاطفه دریافت نموده و بی‌توقعِ جبران به دیگران عاطفه پرداخت می‌نماید. اساساً هر چه انسان از الله راضی‌تر است، نشان می‌دهد که شناخت او از پروردگارش بیشتر است. در این صورت خداوند نیز از او راضی‌تر خواهد بود. شک و نارضایتی، موانع بزرگِ کسب آرامش «... و جعل الهمّ و الحزن فی الشک و السّخط» کسی که در حقیقت انسانی خویش شک دارد، همّ و غمش افزون می‌گردد. «همّ» به تلاشی اطلاق می‌گردد که به امر خاصی اختصاص می‌یابد. چنین انسانی دائماً در حال تلاش است، اما برای رشد در بخش حیوانی؛ از همین رو، روز به روز، بر میزان فشارها و استرس‌های او افزوده می‌گردد و به جایی راه نمی‌یابد. انحصار غم‌ها و هم‌های انسان در حیطه بخش حیوانی، سبب ناتوان ماندن بخش انسانی او و دور شدن از کانون شادی و آرامش می‌گردد. لذا هر چه بر میزان موفقیت او در بخش حیوانی افزوده می‌گردد، نارضایتی‌ها و اضطراب‌های او نیز بیشتر می‌شود. بنابراین، شک در حقیقت انسانی، در نهایت به نارضایتی از وضعیت موجود انجامیده و رنگ آرامش را از زندگی فرد سلب خواهد نمود. خودشناسی و شناخت حقیقت انسانی، انسانها را به سمت کسب دارایی‌های درونی پیش برده و بر حجم رضایت، شادی و آرامش او می‌افزاید. هوشیار باشیم که فقر بخش درونی، با هیچ ثروتِ بیرونی قابل جبران نخواهد بود. با چنین فقری، افزایش سطح سرمایه‌های بیرونی، تنها اضطراب آور می‌باشد. پس این دو نکته را هرگز از خاطر نبریم: 1- رضا و یقین دو رمز آرامش در زندگی انسان‌اند؛ برای رسیدن به آنها تلاش کنیم. 2- تردید و نارضایتی دو عامل سلب آرامش از قلب انسانها می‌باشند؛ از آنها فرار کنیم.   مطالب بیشتر: پای درس استاد مجموعه سخنرانی های استاد محمد شجاعی مجموعه کتابهای استاد محمد شجاعی   والحمدلله رب العالمین

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1169
زمان انتشار: 11 دسامبر 2014
| |
میثاق خواهران ، جلسه ۲

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

میثاق خواهران ، جلسه ۲

شناخت از خود، كلید سعادت دنیوی و اخروی است. نشناختن عوامل سعادت موجب خود فروشی انسان به اندك بهایی است. علت شرافت انسان بر سایر موجودات به‌خاطر نفخة الهی در اوست. به گزارش منتظران منجی (عج)، در جلسه دوم «میثاق خواهران»، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که عناوین آن در زیر می آید: روان‌شناسی انتخاب و رابطة آن با جهان‌بینی و شخصیت، معیار اصلی انتخاب (قسمت اول) 1. شناخت از خود، كلید سعادت دنیوی و اخروی است. 2. نشناختن عوامل سعادت موجب خود فروشی انسان به اندك بهایی است. 3. بر سر راه خودشناسی موانعی وجود دارد. 4. سه راه طبیعی برای خودشناسی وجود دارد. 5. تكیه به معلومات محدود انسانی راه مطمئنی برای خودشناسی نیست. 6. تكیه به نظرات دانشمندان به دلیل محدود بودن علم آنها و اختلافات موجود در نظرات آنها را قابل اعتمادی برای خودشناسی نیست. 7. چرا برای خودشناسی باید تنها به خداوند تكیه كنیم؟ 8. علت شرافت انسان بر سایر موجودات به‌خاطر نفخة الهی در اوست. 9. موجودات از نظر ظرافت وجودی و كمالاتشان به 4 دسته تبدیل می‌شوند. 10. ‌جمادات، نباتات و حیوانات و بیان برخی از ویژگی‌های وجودی آنها. 11. ‌انسانی كه در زندگی به قدرت بدنی، زیبایی، تغذیه و تولیدمثل بسیار زیاد توجه دارد خود را در حد گیاهان پایین آورده است. 12. ‌انسانی كه زندگی‌اش را به اموری مثل مسكن‌گزینی، تفریح، شهوترانی و كمالاتی از این قبیل می‌گذراند خود را در حد حیوانات كوچك كرده است. 13. ‌اگر تعریف از انسان اشتباه باشد جایگاه انسان گم می‌شود.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 794
زمان انتشار: 9 نوامبر 2014
| |
چگونه می شود که خود را فراموش می کنیم؟!

چگونه می شود که خود را فراموش می کنیم؟!

اگر آدمی همتی بر خودشناسی نداشته باشد و تلاشی نکند؛ در خطر فراموشی و غفلت است. این غفلت به علت غوطه ور شدن و غرق در لذائذ زودگذر دنیوی است و انسانِ فرورفته در لذت های فانی دنیا در واقع خودِ حقیقی خود را فراموش کرده و به اموری پَست سرگرم شده است. این نوع از خود فراموشی مذموم است. نکته قابل ذکر این است که نوعِ دیگر خود فراموشی مخصوص عارفِ نائل به مقام فنا و غرق در دریای شهود حق است؛ (فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه) (سوره بقره آیه 115). توضیح پیرامون این نوع از حوصله این متن و مقاله خارج است. آیات پیرامون خود فراموشیِ مذموم؛ در واقع در مورد آدمیانی است که دیگران را امر به نیکی می کنند؛ در صورتی که خود را فراموش کرده و به سوی امور نیک و پسندیده فرا نمی خوانند. مانند آیه 44 سوره بقره (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُون). معنای آیه این است که وقتی دیگران را امر می کنی چرا خود عمل نمی کنی؟ توبیخ این آیه به نسیان نفس و عمل نکردن است. راز اینکه در انتهای آیه از این گونه افراد، عقل را نفی می کند این است که جمع میان امر مردم به معروف و خود فراموشی با عقل هماهنگ نیست. زیرا فرد عاقل تلاش می کند که عیبی نداشته باشد و اگر دچار عیب شد آن را بپوشاند نه اینکه نمایان و مشهور باشد. طبق وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ می توان مخاطب آیه را همه دین شناسان و عالمان بی عمل در نظر گرفت. آدمی باید بداند که آمر به معروفی که تارک باشد و ناهی از منکری که مرتکب آن است طبق فرمایش امیر مومنان ملعون است و آنچه در نهان انجام می دهد روزی به گوش همگان خواهد رسید. وین راز سر به مهر به عالم سمر شود؛ زیرا فردی که با علم به زشتی امری بدان مرتکب می شود و سپس به رویای کاذب ریا مبتلا می گردد و می خواهد خوب جلوه کند باید بداند که بوی خیر از زهد و ریا نمی آید. گاه این غفلت از خود، کیفری در مقابل فراموشی خداست؛ و ابتدایی نیست. به همین علت قرآن بسیار مومنان را از فراموش کردن خدا بر حذر می دارد. (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون) خداوند کسانی را که خویش را فراموش کرده اند مصداق افرادی می داند که تنها به فکر خود هستند و از یاد خدا غافل می باشند. در سوره آل عمران آیه 154 این نکته را این گونه می خوانیم: (... وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُم یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّة...) این گونه از افراد تنها همتشان حفظ حیات مادی و دنیائی خود بوده است؛ به همین علت نه دینی دارند نه سعادت واقعی و اگر خود را به دین چسبانیده اند به خاطر این بوده است که می پنداشتند دین همواره غالب است. اینان در واقع هدفشان خدمت به دین نبوده است بلکه دین را در خدمت خود دانسته و تا جایی از دین دم می زنند که به نفعشان باشد. اینان سرگرم خودِ طبیعیِ خویشند و تمام تلاششان بهره مندی از مزایای زودگذر دنیاست و خودِ انسانی خویش را فراموش کرده اند. گاه این غفلت از خود، کیفری در مقابل فراموشی خداست و ابتدایی نیست. به همین علت قرآن بسیار مومنان را از فراموش کردن خدا بر حذر می دارد. (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون) (سوره حشر آیه 19). در آیه مذکور إنساء به خدا نسبت داده شده است؛ زیرا همه امور به دست خداوند باری تعالی است و به او ختم می شود. همانطور که شهود نفس؛ نقطه مقابل غفلت، به خدا نسبت داده شده است. (أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِم) (سوره اعراف آیه 172). وقتی آدمی خدا را فراموش کرد اسمای حسنی و صفات علیای خداوند را که با صفات ذاتی انسان ارتباط مستقیم دارد فراموش می کند؛ این فراموشی در واقع غفلت و نسیان فقر و حاجت ذاتی خود انسان است. در این حالت آدمی می پندارد که تمام کمالات در هستی خود است در نتیجه به جای اعتماد و اتکای به باری تعالی به خود اطمینان پیدا کرده و به غیر او توجه می کند. اگر انسان ها همانند فرشتگان هرگز از فرمان خدا سرپیچی نکنند (لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُوْمَرُونَ) (سوره تحریم آیه 6) و از مخالفت پروردگارشان بترسند (یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِم) (سوره نحل آیه 50) هیچ گاه دچار نسیان نمی شوند ولی چون انسان به غیر از فطرت توحیدی که براساس آن خلق شده است، دارای فطرت حیوانی نیز می باشد؛ اگر حقیقت خود را فراموش کند و به سمت حیات پست کشش داشته باشد از مقام اصلی و والای خود هبوط می کند. خداوند کسانی را که خویش را فراموش کرده اند مصداق افرادی می داند که تنها به فکر خود هستند و از یاد خدا غافل می باشند. در سوره آل عمران آیه 154 این نکته را این گونه می خوانیم: (... وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُم یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّة...) یکی از پیامدهای غفلت از خود فراموشی و نسیان مبدأ و معاد است. آنجا که می گوید: "من عرف نفسه فقد عرف ربه" مقصود از رب مبدأ و معاد است. پس: "من عرف نفسه فقد عرف مبدأه و معاده". خدا اوّل و آخر است. (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم) (سوره حدید، آیه 3) اوّل است و همه چیز از اوست و آخر و انجام است و همه چیز به او بر می گردد و او مرجع نهایی است. فراموشی مبدأ و معاد، فراموشی پروردگار است که طبق آیه قرآن مجید این نیز به غفلت از خویشتن بر می گردد. در واقع هر که آفرینش خود را فراموش کند، درباره قیامت و معاد دچار تردید می گردد و آن را دور از عقل می پندارد. آدمی اگر به آفرینش خویش بیاندیشد به این نتیجه خواهد رسید که خلقت مجدد از خلقت نخستین بعید نیست. (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلیم) (سوره یس، آیات 78-79) از تمام این مطالب نتیجه می شود که غفلت از خود، آغاز و شروع سقوط است؛ زیرا آدمی ابتدا خالق خویش را فراموش کرده که در ادامه خود را فراموش می کند و سرگرم لذت های دنیایی می گردد. (كُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ) (سوره الرحمن، آیه 26)  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 549
زمان انتشار: 20 اکتبر 2014
| |
خانواده آسمانی ؛ جلسه 101 ؛ 90/12/18

خانواده آسمانی ؛ جلسه 101 ؛ 90/12/18

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی در مناجات شاکین امام سجاد «علیه السلام» به مسئله شیطان و شکایت از او رسیدیم. تا انسان نسبت به دشمن خود (یعنی شیطان) به شکایت نرسد و از حمله‌های او متنفر نشود نمی‌تواند موضع‌گیری درستی نسبت به او داشته باشد. شیطان مانند یک مربّی ماهر دائماً انسان را تمرین می‌دهد تا ضریب هوشیاری فرد را بسنجد. او دشمن انسان است و ما بنا به فرمایش قرآن باید متقابلاً او را دشمن بگیریم و فریب او را نخوریم «فتّخذُوها عَدوّا» یکی از حملات شیطان، حمله از راست است که در واقع بدترین نوع حمله است چرا که تشخیص آن مقداری سخت تر از حمله‌های دیگر است. اما حمله از جلو که مربوط به آینده است و شامل انواع اضطراب‌ها و آرزوهاست و یا حمله از عقب که مربوط به گذشته است و انواع گناهان، کدورت‌ها و شکست‌ها را در بر می‌گیرد، کاملاً قابل تشخیص است. برگشتن به گذشته و یا توجه به گناهان گذشته تنها زمانی می‌تواند مفید و کارساز واقع شود که فقط برای عبرت گرفتن و بازسازی و آشتی باشد، در غیر این صورت جز توقف و سقوط حاصلی نخواهد داشت. در درمان بیماری‌های سخت مانند سرطان و یا بیماری‌های روحی و روانی، حفظ آرامش و شادی و شکر فوق العاده مؤثر است. اما اگر کسی به خاطر بیماری‌اش دائماً غصه بخورد و یا از آن بترسد، بهبودی حاصل نخواهد شد. شیطان از قوه‌ی واهمه‌ی فرد استفاده می‌کند و دائماً یک چیزی کوچک را در ذهن انسان بزرگ جلوه می‌دهد تا جلوی شادی و آرامش او را بگیرد و او را غمگین کند. «انّما النجوی من الشیطان لَیحزون الذین آمنوا». مثلاً شیطان مشکلات و سختی‌ها و کدورت‌ها و یا شکست و گناهان را آن‌قدر بزرگ جلوه می‌دهد تا مؤمن را غمگین کند. به محض اینکه انسان دچار غصه شد باید بداند تلقین آن غم از ناحیه‌ی شیطان بوده است. چرا که خداوند هیچ مشکلی را برای مؤمن نمی‌فرستد مگر اینکه آن را به او هدیه داده باشد. حتی اگر انسان به خاطر کوتاهی‌های خود مبتلا به مشکلی هم شده باشد، خداوند سختی‌های او را کفاره‌ی گناهانش قرار می‌دهد. پس بنابراین هیچ نوع سختی در زندگی ما وجود ندارد (چه مقصر باشیم، چه نباشیم) مگر اینکه خداوند هزینه‌ی آن را پرداخت کند و در نهایت به نفع ما تمام شود و یا کفاره‌ی گناهانمان محسوب شود و در واقع خداوند در هیچ حادثه‌ای بنده‌ی خود را تنها نمی‌گذارد حتی اگر آن بنده مقصر باشد و یا کوتاهی کرده باشد. و ما خدایی این چنین رحمان و رحیم داریم، خدایی که کوچک‌ترین تلخی‌ها را در زندگی به حساب می‌آورد و کفاره‌ی گناهان قرار می‌دهد. پس چرا ما دائماً دچار غم و غصه می‌شویم و به گذشته بر می‌گردیم؟ برگشتن به گذشته و غصه خوردن برای انسان توقف می‌آورد و جلوی شدن او را بگیرد. انسان فرصتی ندارد و باید دائماً در حرکت باشد تا به لحظه‌ی تولد سالم برسد اما اگر بخواهد مدام به جهنم برگردد و درگیر گذشته شود، از صراط سقوط خواهد کرد. اگر گناهان و شکست‌ها و کدورت‌های گذشته مانع آشتی انسان با خدا و خانواده‌ی آسمانی‌اش شود و او را از آینده‌ی ابدیش غافل کند. قطعاً حمله‌ی شیطان است و توقف در آن حماقت محض است. اما اگر انسان از آن‌ها عبرت بگیرد و سعی کند به وسیله‌ی آن‌ها ضریب اشتباهاتش را پایین بیاورد و حال و آینده‌اش را بسازد و به حرکتش در صراط سرعت ببخشد بسیار مفید و سازنده است. تمام افکاری که در غم سراغ انسان می‌آید اصلاً مال او نیست، شیطان نیتش را در قلب انسان فرو می‌کند تا افکارش را بی سر و صدا به او منتقل کند و او را دچار غم و اضطراب کند. عمر معادل ابدیت و جاودانگی است و چند لحظه از عمر دنیا در مقیاس ابدی معادل چندین هزار سال می‌شود پس چرا باید غصه خورد و عمر ارزشمند را این‌گونه در خیال تلف کرد. حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرماید: «بقیّه العمر لا قیمت لها قد یدرک بها مافات و یحیی بها ما مات» «برای بقیه‌ی عمر اصلاً نمی‌شود قیمتی گذاشت چون با آن هم می‌توان هر چیزی را که از دست داده‌ای به دست آوری و هم می‌توانی همه‌ی چیزهایی را که مرده است زنده کنی.» خداوند در دنیا به اصطلاح وسایل نقلیه زیادی گذاشته که سرعت‌هایشان متفاوت است و با انتخاب پر سرعت‌ترین آن‌ها می‌توان عمر تلف شده را جبران کرد. به شرط آنکه خوب سوارش شویم و سرعتش را تحمل کنیم. پس در دنیا راه جبران کردن عمر گذشته اصلاً بسته نیست. اما ما چون خودمان را نمی‌شناسیم در نتیجه خدا و خانواده‌ی آسمانی‌مان را هم نمی‌شناسیم و دائماً احساس بدبختی و تنهایی و تاریکی و ناامنی می‌کنیم. اگر کسی می‌خواهد معیت خدا و خانواده‌ی آسمانی‌اش را با خود ببیند و حضور فرشته‌ها را درک کند ابتدا باید خودش را بشناسد و با خودش آشتی کند در غیر این صورت هرگز حضور آن‌ها را درک نخواهد کرد. ابتدا باید آینه‌ی وجود خود را پاک و صاف کرد تا بتوان آن‌ها را دید. لذا فرمود: «النظافه نصف الایمان» نظافت نیمی از ایمان است. نظافت از بدن شروع می‌شود و تا خیال و عقل ادامه می‌یابد. اول باید نظافت کرد و بعد همه چیز را دید. در وجود گل آلود نمی‌توان الله و خانواده‌ی آسمانی را دید. فقط کافی است کمی آرام و ساکت شوی و از عهده‌ی حمله­های شیطان بربیایی تا گل‌ها بخوابد و بتوانی دیدنی‌ها را ببینی. با شلوغ کردن و تاریک کردن نمی‌توان چیزی را دید. در حمله جلو و عقب و چپ و همه چیز خیلی شفاف و روشن و قابل تشخیص است اما در حمله از سمت راست شیطان از حجاب‌های نورانی و لباس‌های مقدس استفاده می‌کند و یا دست به روی کمالات و نقاط مثبت شخص می‌گذارد. هیچ انسانی از کمال بدش نمی‌آید اما گاهی ممکن است فرد به کمالی برسد که ظرفیت آن کمال را نداشته بشد و همان کمال بی‌موقع باعث خود فراموشی و سقوطش شود. در دعای عالیه المضامین آمده: «اللهم ارزقنی عقلاً کاملاً و لُبّاً راجحاً و ... و ادباً بارعاً و اجعل ذالک کلّه لی ...» پروردگارا مرا عقل کامل و خرد افزون.... و ادب عالی عطا فرما و تمام این نعمت‌ها را به نفع من قرار بده...» «و لا تجعله علیّ» این‌ها یک دفعه به ضرر من تمام نشود. بعضی‌ها با گناه نکردن به جهنم می‌روند و برعکس بعضی‌ها با گناه به بهشت می‌رسند. بعضی افراد اگر گناه نکنند از خدا طلبکار می‌شوند و آن‌قدر متکبر می‌شوند که به خدا می‌گویند خدایا با عدالت با من رفتار کن من اصلاً نیازی به فضل تو ندارم. اما خداوند در قرآن می‌فرماید اگر من بخواهم با عدلم با شما رفتار کنم حتی یک نفر از شما هم به بهشت نمی‌رود. بعضی افراد گناهکار چون دچار سرشکستگی و حیا و خجالت هستند خیلی قشنگ با خدا رفتار می‌کنند اما برعکس بعضی افرد که گناه نمی‌کنند طلبکار و متکبر از خدا و بندگان او می‌شوند و خیلی راحت دیگران را کوچک می‌شمارند و سرزنش می‌کنند. و این خیلی خطرناک است. «یا داود أنذرِ صدیقین و بشِّرِ المذنبین» ای داود صدیقین را بترسان و به گناهکاران مژده بده». ما نمی‌خواهیم خدای نکرده کسی را تشویق به گناه کنیم. حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرماید: «اگر حتی یک گناه با تو بماند (آنهم گناه بدنی) صدسال به خاطر آن گناه در جهنم می‌مانی». گناه کردن شوخی نیست و انسان را بیچاره می‌کند، اما بعضی افراد بی‌ظرفیت که گناه نمی‌کنند برایشان سقوطی بدتر از گناه به همراه می‌آید. پیامبر «صلی الله علیه و آله» می‌فرماید: «من اگر شما گناه نکنید و بدتر از گناه برای شما می‌ترسم.» (عجب و خودبرتربینی). امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: کسی که خودش را بهتر از بقیه می‌بیند او مستکبر است. «فهو مستکبر» (درصد بالایی از طلاق‌ها و مشکلات زناشویی به خاطر این است که طرف خودش را بهتر از همسرش می‌بیند.) انسان زمانی حق دارد که به سمت یک کمال حرکت کند که ظرفیت آن کمال را داشته باشد، در غیر این صورت سقوط خواهد کرد. مثلاً وقتی به بعضی از مراجع گفته می‌شد که شما مرجع کل شیعیان جهان شده‌اید، قبول نمی‌کردند و هرگز اصرار برای به دست آوردن ریاست و مقام نداشتند اما برعکس کسانی هستند که برای رسیدن به مقام و شهرت از بیت‌المال دزدی می‌کنند و یا دروغ می‌گویند تا به هدفشان برسند. امام سجاد «علیه‌السلام» می‌فرماید: «لا تُحدِثنی عزًّ ظاهراً الا احدَثتنی ذلتاً باطنتاً عند نفسی و قدرها» «خدایا در نزد مردم برای من هیچ عزتی ایجاد مکن مگر آنکه به همان اندازه نزد خودم کوچک و ذلیل شوم.» خدا نکند انسان در نظر مردم بزرگ شود و به همان اندازه در نظر خودش بالا برود. و حتی برخی افراد هستند که در نگاه مردم بزرگ نیستند اما تلاش می‌کنند خودشان را بزرگ‌تر جلوه دهند، اما هیچ وقت بزرگی این‌گونه حاصل نمی‌شود. بزرگی و عزت دست خداست و فقط از خزانه‌ی غیب الهی می‌رسد. «فَلله العزت و لرسول و لِلمومنین» حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرماید: «یا کمیل! انّ ابلیس لا یعَدُ ان نفس و انّما ان ربّه لیَحملهم الا معصیه و فَیورّثهم» شیطان هیچ وقت از طرف خودش وعده نمی‌دهد (گناه هیچ کس گردن کسی نیست) فقط از طرف خدا وعده می‌دهد و شخص این‌گونه با تکیه بر مغفرت خدا معصیت می‌کند. (این حدیث مربوط به زمانی می‌شود که انسان با فریب مغفرت خدا دست به گناه میزند) شیطان گناهان را در چشم شخص کوچک جلوه می‌دهد تا صبح گناه بریزد و شخص جرأت گناه کردن پیدا کند. امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: «لمّا نزّلت هذه الایه والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم...» آیه در سوره‌ی آل عمران آمده است و قرآن می‌فرماید متقین کسانی هستند که اگر دچار یک فحشا و لغزش شدند زود توبه می‌کنند و خدا هم آن‌ها را می‌بخشد. پس انسان می‌تواند مؤمن باشد در ضمن گاهی هم دچار فحشا شود و پایش بلغزد. اما خداوند مهر ایمان و تقوایش را قبول دارد. پس نباید یک‌دفعه او را ساقط کرد. وقتی این آیه نازل شد ابلیس خیلی ناراحت شد، چون ابلیس به خدا گفته بود من مؤمن را آلوده می‌کنم و خدا هم فرمود او توبه می‌کند و من هم او را می‌بخشم. «صَعِدَ ابلیسُ جَبلاً بمکّه یقال له سورُ فَصَرخَ به اعلی صوتِه بافاریطهِ فَجتمعُ علیه فقالُ یا سیدنا لمدا أوطنا قال نزلت هذه الایه فقام افریط من الشیاطین فقال ان لها بکذا و بکذا قال لست لها» پس ابلیس به کوه  در مکه رفت و فریاد زد و همه شیاطین را به دور خود جمع کرد. شیاطین گفتند: سرور ما برای چه ما را به اینجا دعوت کرده‌اید. گفت: این آیه نازل شده (نقشه‌هایمان برباد رفت) پس یکی از شیاطین بلند شد و گفت من خودم می‌دانم باید چه کار کنم (یک طرحی داد) اما ابلیس گفت: طرح تو به درد این آیه نمی‌خورد. یعنی شیاطین برای گمراه کردن انسان‌ها طرح و نقشه می‌دهند و هر شیطانی به تناسب شخصیت و رشد فرد بزرگ می‌شود و نوع شیاطین بسته به تخصص‌ها و اطلاعات و کمال خود انسان‌ها تعیین می‌شوند. مثلاً شیطان یک دکتر، دکتر است و یا شیطان یک مجتهد، اطلاعات و قوانین اجتهاد را می‌داند و شیطان از کمالات فرد برای گمراه کردن او استفاده می‌کند. «فقام آخرُ فقال مثل ذالک، فقال لست لها» پس دوباره یکی دیگر از شیاطین طرح داد و گفت: طرح تو به درد این آیه نمی‌خورد. «أنالها فقال به ماذا؟» بعد شیطانی بلند شد و گفت من به درد این آیه می­خورم. ابلیس گفت چطور: «قال أعِدُهم و اُمَنیهم حتیّ یواقع الخطیعه فإذا واقعٌ الخطیعته ان سیتُهُم الاستغفار...» گفت من به آن‌ها وعده و امید می‌دهم و اصل گناه را از یادشان می‌برم و وقتی گناه کردند، استغفار را از یادشان می‌بریم. (یکی از بیماری‌هایی که شیطان به انسان تحمیل می‌کند فراموشی است. رد مظالم دادن برای بخشش گناهانی که انسان یادش رفته است خیلی مؤثر است.) فقال أنت لها فوّکلّهُ بها الی یوم القیامه» ابلیس به او گفت تو به درد این آیه می‌خوری و مأموریت تو تا روز قیامت. فقط همین کار است. (و آن شیطان کسی جز وسواس خناس نبود.) خنسه یعنی یک جوری پیام می‌دهد که اصلاً انسان نمی‌فهمد که این پیام مال شیطان است. از قشنگی‌های خلقت این است که شیطان خودش را مخفی نگه می‌دارد و حرف‌ها را از زبان خدا و یا کسان دیگر به انسان میزند اما یک سالک موفق این پیام‌ها را شناسایی می‌کند و خلاف آن‌ها عمل می‌کند. «جیفه و طالب‌ها کلب» «دنیا جیفه است و طالب آن سگ است.» کسی که به خاطر جیفه‌ی دنیا دچار حسرت و یا آبروریزی می‌شود و یا به راحتی عصبانی و رنجیده می‌شود در دام شیطان اسیر است. (حسادت گناهی است که ابلیس شخصاً در ایجاد آن شرکت می‌کند.) انسان هوشیار اگر جایی از شیطان ضربه خورد با چندین ضربه محکم به جنگ با شیطان می‌رود و گناهش را جبران می‌کند. مثلاً وقتی نمازش قضا شد علاوه بر خواندن قضای نمازش، نافله هم می‌خواند و صدقه هم می‌دهد و این‌گونه از شیطان انتقام می‌گیرد. «قل اعوذ به رب الناس، ملک الناس، اله الناس» بعد از قل قانون خداوند بیان می‌شود. خداوند سه اسم شریف خود را در این آیات بیان می‌کند. «رب، ملک و اله» و ما برای ارتباط برقرار کردن با این اسماء باید آن‌ها را بشناسیم. « و من شر الوسواس الخناس» یعنی خناس پیشنهاد می‌دهد و زود پنهان می‌شود، اگر انسان پیشنهاد او را قبول کرد، دوباره ادامه می‌دهد تا کاملاً انسان را درگیر دام خود کند. انسان در تمام لحظات زندگی مورد حملات شیاطین قرار می‌گیرد بنابراین باید دائماً حواسش به حملات او باشد و خود را مسلح به دعا و ذکر و علم و معرفت کند تا در مقابله با او کم نیاورد و پیروز شود. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 509
زمان انتشار: 17 اکتبر 2014
| | |
ضرورت خودشناسی و مطالعات انسانی

ضرورت خودشناسی و مطالعات انسانی

این کتاب که به زعم نویسنده یک مقدمه برای ورود به مباحث مهم و کلیدی انسان شناسی و نیز بایدها و نبایدها ی زندگی او در حرکت به سوی ابدیت و جایگاه حقیقی اوست . به ضرورت خودشناسی و نقش آن در تحصیل سعادت دنیا و آخرت و نیز بعضی از آفات کوتاهی در این امر پرداخته و به موضوع مهم ساختار وجودی انسان و جایگاه انسان و جایگاه آن در نظام خلقت اشاراتی لطیف شده است. این اثر با شمارگان 3000 نسخه توسط انتشارات محیی در پاییز 88 وارد بازار کتاب شد. این کتاب که در 71 صفحه تدوین شده است. اولین اثر از مجموعه آثار انسان و ابدیت و از سلسله گفتارهای انسان شناسی و روان شناسی و هدف شناسی است که تألیف استاد محمد شجاعی می‌باشد. علاقه مندان به تهیه این کتاب می توانند آن را از فروشگاه اصلی مؤسسه، محل برگزاری جلسات، نمایشگاه های عرضه محصولات فرهنگی مؤسسه و سفارش پستی و فروشگاه مؤسسه منتظران منجی (عج) به آدرس http://montazerstore.ir تهیه نمایند.

پیوست

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 401
زمان انتشار: 26 آوریل 2014
| |
(جلسه 36) علت شکست رابطه با معصومین(علیهم السلام)، شک و تردید است

خانواده آسمانی (جلسه 36) 90/2/22

(جلسه 36) علت شکست رابطه با معصومین(علیهم السلام)، شک و تردید است

فقط در انسان‌شناسی است که انسان می‌فهمد دلش به کمتر از «الله» راضی نمی‌شود. «لا تدع مع الله الها اخر...»، «لا اله الا الله» و ارتباط با «الله» فقط از طریق مظهر کمال مطلق و خلیفه‌الله امکان دارد که کامل‌ترین تجلی قابل ارتباط و لمس و الگوگیری می‌باشد. و ارزش انسان به این است که معصومین «علیهم‌السلام» تنها معشوق دل انسان می‌باشند نه این‌که به همراه ایشان معشوق‌های دیگر نیز داشته باشد و حتی گاهی روی معشوق‌های اصلی نیز سایه بیاندازند. انسان واقعاً باید بتواند شهادت بدهد: «لا حبیب الا هو و اهله» اگر کسی به این مقام رسید درصورتی که موفق به وصول به بسیاری نیازها و خواسته‌های پایین‌تر نشد هرگز ناامید و سرخوره نمی‌شود. حضرت معصومه «سلام‌الله علیها» با مقامی که قادر به شفاعت اهل محشر است، موفق به ازدواج نگردید و بسیاری از دختران ائمه «علیهم‌السلام» علیرغم مقامات معنویعالی هرگز ازدواج نکردند و این امر خللی به انسانیت انسان وارد نمی‌کند. اگر انسان به‌خاطر بخش‌های پایین‌تر متأثر شود عقده‌ای و سرخورده می‌شود و این ظلم و فسق است که بخش عالی انسان قربانی مراتب پایین شود. ما حق نداریم که خودمان را فدای معشوق‌های محدود کنیم. بنابراین معصومین «علیهم‌السلام» همان محکمات هستند در عقل که سایر محبوب‌ها باید با این محبوب‌ها تنظیم گردند: «قل إن کان ابائکم و ابنائکم و ازواجکم و...» (سوره توبه آیه 24) می‌فرمایند: اگر متعلقات (هشت گانه) شما محبوب‌تر از خدا و رسول و جهاد در راه اوست، شما فاسق هستید. البته در فرهنگ اسلام انسان هرقدر این‌ها را بیشتر دوست داشته باشد نزد خدا محبوب‌تر است ولی نباید بیشتر از کمال مطلق و معصومین و جهاد در راه خدا باشد. انسان تا مدتی می‌تواند به این توفیق برسد و اگر موفق نشود، سرخورده می‌شود و کسی که معشوق اصلی خودش را یافته و به سایر معشوقین‌ترجیح داده باشد در هر مرحله‌ی عمر که باشد، احساس نشاط و جوانی دارد. زیرا دائماً با معشوق‌های اصلی لایق دلش در ارتباط است. خلیل آسا در علم الیقین زن / ندای لا أُحبّ الآفلین زن این شخص معشوق «آفل» راانتخاب نکرده است. حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» بعد از اینکه محدودیت خورشید و ماه و ستارگان را مشاهده کرد فرمود: «إنی لا أُحبّ الآفلین» و «إنی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین» ما باید توحید را از اطفال بیاموزیم. ممکن است بتوان مدتی او را در غیاب مادر سرگرم و ساکت کرد ولی به زودی متوجه عدم حضور مادر شده و بی‌تابی می‌کند. زیرا با «أُم» یعنی اصلش آرام می‌گیرد. انسان هم درباره‌ی اصل خود که خدا و معصومین «علیهم‌السلام» هستند این‌چنین است و فقط با ایشان آرام می‌گیرد. اگر انسان خدا و معصومین «علیهم‌السلام» را دوست داشته باشد ولی تنها معشوق دلش نباشد باز هم آرام و قرار ندارد زیرا دل را یکجا به معشوق اصلی نداده و به عبارتی دل را تکه تکه کرده و هر بخشی را به کسی داده است. از نظر قرآن انسانی مؤمن حقیقی است که وابستگی‌های هشت‌گانه‌اش (درسوره‌ی توبه آیه 24) تابع عشق به خدا و معصومین و جهاد در راه خدا باشد. بحث ما درباره‌ی عشق به معنای حقیقی در زندگی انسان بود. هرقدر ابعاد خودشناسی ما بیشتر شود، فهم ما از این معارف بیشتر خواهد ‌شد. انسان ابعاد وجودی گوناگون دارد «بُعد نباتی، حیوانی، فرشته‌ای و انسانی» و دارای قوای گوناگون است و قوه‌ی عقل و قلب قوایی هستند که انسان در زندگی به کار می‌گیرد. عقل انسان مدرک کلیات است و قوه‌ای که نظام فکری انسان را به عهده می‌گیرد. قلب نظام عشق را رهبری می‌کند. در نظام فکری انسان ادراک کلیات و فرمول‌های جهان هستی را می‌کند و این‌گونه سبب پیشرفت علم می‌شود ولی در عین حال حجم مجهولات بشر بسیار گسترده‌تراز معلومات اوست. مانند رابطه‌ی شعاع دایره با محیط آن. علوم پزشکی، مهندسی، اقتصاد، جامعه شناسی، تعلیم و تعلم و... از فعالیت‌های عقل است. صرفنظر از این علوم، معلومات قطعی‌ای هستند که معقول و یقینی بوده و انسان از ابتدا به آنها مسلح بوده است مانند اهل علیت، امتناع تناقص و... برخی علوم بدیهیات هستند یعنی عقل آنها را کشف می‌کند ولی پس از مدتی بدیهی می‌شوند مانند اینکه جزء همیشه از کل کوچکتر است یا در مثلث قائم‌الزاویه همیشه این قانون حاکم است: a2+b2=c2. بنابراین عقل با دو دسته از علوم مواجه است: 1. علوم ثابتی که تشکیک‌پذیر نیستند (محکمات) و پایه‌ی رسیدن از مجهولات به معلومات هستند. 2. علومی که از طریق علوم ثابت (محکمات) بدست می‌آید و خداوند قلب و دل را برای عشق و مهرورزی به انسان عطا کرده است. همان‌گونه که ما برای عقلمان نیاز به علوم و معقولات داریم برای قلبمان هم نیاز به معشوق داریم. انسان دائماً مایل به کشف مجهولات و ارتقاء سطح معلوماتش است و علم نیاز ذاتی عقل است. همان طور که ما در عقل محکمات و متشابهات داریم دل نیز این‌گونه است. باید ببینیمچه عشقی به اندازه‌ی دل ما بزرگ است و با آن سازگاری دارد. برخی از معشوق‌ها هستند که وقتی انسان آنها را امتحان می‌کند تناسب با وسعت دل ندارد. انسانی که تصور کند گمشده‌ی او فقط علم است زندگی خشک و بی روحی دارد. انسانی که دریافت کرده باشد که عشق به بی‌نهایت است که می‌تواند به او آرامش دهد ولی نخواهد بپذیرد در وضعیت بسیار خطرناکی است. عقل در شناسایی معشوق اصلی به ما کمک می‌کند و ما را می‌رساند به آنجایی که بفهمیم آنچه که لایق دل بی‌نهایت ماست فقط کمال مطلق است. و اگر کسی علیرغم این مطلب معشوق محدود را انتخاب کند پس از مدتی دچار پوچی و سرخوردگی می‌شود. نوع معشوق انسان، قیمت انسان را تعیین می‌کند و به اندازه‌ی شناختی که از خود دارند معشوق خود را انتخاب می‌کنند. اگر شناخت انسان در حد کمالات گیاهی باشد به زیبایی، قدرت بدنی، اندام و تجملات و... اهمیت می‌دهد. توقف در کمالات جمادی، انسان را در جمع آوری پول، طلا، ملک، و... متمرکز می‌نماید. و کسی که خودش را صرفاً در حد یک حیوان می‌داند به کمالات حیوانی می‌پردازد البته حیوانات موجودات بسیار بزرگی هستند تا آنجا که صاحب فرهنگ هستند و می‌توانند به بهشت هم راه یابند و انسان چون این کمالات را بزرگ دید در همین حد توقف کرد. مانند همسرگزینی و علاقه‌ی به همسر، خدمات اجتماعی درباره‌ی همنوعان و... که البته حیوانات در این کمالات اخلاصشان از انسان بیشتر است. البته انسانی که دارای این کمالات گردید بسیار ارزشمند است ولی حد انسان این نیست. رئیس جمهور و وزیر... شدن حد نهایی انسان نیست. و نیز بر اساس تعریف در سوره‌ی «عصر» انسان واقعی و مؤمن اهل ارتباط و اتباع از معصومین «علیهم‌السلام» می‌باشد. اگر انسان با معشوق‌های غیرحقیقی پیوند خورده باشد هرگونه خللی که به‌وجود بیاید باعث ناآرامی او می‌شود. ایمان به غیب است که به انسان آرامش دائمی می‌دهد و قرآن شرط ایمان حقیقی را ایمان به غیب می‌داند: «الذین یؤمنون بالغیب» که اولین شرط حرکت سالم به سمت محبوب می‌باشد. قرآن می‌فرماید: فقط کسانی هدایت می‌شوند که بتوانند با غیب (آنچه که نمی‌بینند) آرام شوند. و میزان موفقیت انسان به اندازه‌ی میزان ارتباط با غیب است و آرامشی که در این ارتباط بدست می‌آورد. وجود مبارک امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» در غیب است باید بتوانیم با ایشان رابطه برقرار کرده و استمداد بطلبیم. در نماز می‌گوییم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» کسی را که نمی‌بینیم می‌پرستیم و هم از او استمداد می‌جوییم. حضرت می‌فرمایند: «واشوقاه! الی‌ من یرانی ولا أراه» چه قدر اشتیاق دارم به کسی که مرا می‌بیند و من او را نمی‌بینم. فرمول مهم این است که میزان موفقیتیک انسان به قدر میزان استمداد او از غیب است. همه‌ی دین و عرفان به اندازه‌ی کمکی است که ما می‌توانیم از غیب بگیریم و ارتباط برقرار کنیم. میزان دارایی هر فرد هم به اندازه‌ی خطابی است که می‌تواند نسبت به غیب داشته باشد: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» فقط اشراف و افراد قوی قادر به خواندن دعای توسل هستند که خدا و چهارده معصوم را مورد خطاب و استمداد قرار می‌دهند: «اللهم انی اسئلک بنبیک نبی الرحمه...» انسان به جایی می‌رسد که خودش را دائماً در محضر خداوند می‌بیند. حضرت می‌فرمایند: «متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک؟» غیبی در کار نبوده که برای حضور به دلیلی نیاز داشته باشد نه تنها «اشهد ان لا اله الا الله» بلکه «اشهد ان محمد رسول الله و علیا ولی الله» شهادت با دانستن متفاوت است. خداوند در قرآن می‌فرمایند: فقط کسانی که شک ندارند می‌توانند از طریق قرآن هدایت شوند: «... ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» انسان اول باید شک‌هایش را برطرف کرده و به یقین برسد سپس به سراغ استفاده از اسماء الله برود. علت شکست ما در ارتباط با معصومین «علیهم‌السلام» و عدم شادی و آرامش ما با ایشان همین شک و ‌تردیدمان است که از آن‌جایی که به امنیت نرسیده‌ایم کوچک‌ترین چیزها می‌تواند ما را از ایشان جدا کند. پیامبر گرامی اسلام «صلی‌الله علیه و آله و سلم» می‌فرمایند: «عاهدنی ربّی ان لا یقبل ایمان عبد الا بمحبة اهل بیتی» نزدیکی به خداوند از هیچ راهی جز معصومین «علیهم‌السلام» امکان ندارد. معصومین «علیهم‌السلام» برای ما همه چیز هستند ولی ما مانند کسی رفتار می‌کنیم که گویی هیچ چیز نداریم.

صوت

1 - (جلسه 36) علت شکست رابطه با معصومین(علیهم السلام)، شک و تردید است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed