www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 7221
زمان انتشار: 3 ژولیه 2017
| | |
خودشناسی

خودشناسی

انسان شناسی، مهم‌ترین و ضروری‌ترین موضوع زندگی انسان است. این انسان کیست که همه چیز و همۀ علوم برای اوست؟ ما اگر انسان را بشناسیم؛ نه سر اقتصادش دعوا می‌شود نه سر جامعه‌شناسی و روانشناسی و نه تربیت و فقه دعوایمان می‌شود. این همه اختلافات بیهوده فقهی، فلسفی و کلامی‌ همه حل می‌شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «رَحِمَ الله عَلِمَ مِن أینَ و فی أین و إلی أینَ» رحمت خدا دعا نیست، خبر است. نه خدا رحمت کند، خدا رحمت می‌کند. آدمی‌ که بداند از کجا آمده و به کجا می‌رود. من کجا بودم؟ از کجا آمده ام؟   برای خرید این سی دی از فروشگاه آنلاین مؤسسه منتظران منجی (عج) کلیک کنید.  عناوین برگزیده بحث: انسان کیست؟ قسام کمالات انسان ضرورت شناخت انسان اکتسابات انسان انسان و ابدیت عجز بشر از شناخت انسان ارزش وجودی انسان ماهیت انسان هدف از آفرینش انسان علاقه مندان به تهیه این لوح فشرده می توانند آن را از فروشگاه اصلی مؤسسه، محل برگزاری جلسات، نمایشگاه های عرضه محصولات فرهنگی مؤسسه و سفارش پستی و فروشگاه مؤسسه منتظران به آدرس http://montazerstore.ir تهیه نمایند.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7148
زمان انتشار: 7 ژوئن 2017
| |
(3) راه درمان بیماری حسادت، «خودشناسی» است

بحث حسادت؛ جلسه سوم

(3) راه درمان بیماری حسادت، «خودشناسی» است

بهترین راه درمان بیماری خطرناک حسادت، خودشناسی و داشتن دیدگاه توحیدی است. دیدِ من و تویی داشتن، اساس بروز حسادت است. یعنی اعتقاد به واحد بودنِ همه بندگان، ریشه ی حسادت را می خشکاند.

از نشانه های خوشبختیِ انسان، این است که قلبش از دارایی های دیگران غمگین نشود. غصه که علّتش «ضعف در خودشناسی» است را می توان با پذیرش دو اصل زیر به شادی و آرامش تبدیل کرد: الف) نگاه موحدانه داشتن به دیگران و اعتقاد به این که همه انسان ها از یک روح واحد تکثیر شده اند، از سه دیدگاه زیر قابل تأمل است: نگاه «هو أنت= او، خود تو هستی». اگر انسان بداند، به سبب خوشحال شدن نسبت به آنچه که دیگری دارد همان چیز نصیب خودش هم می شود، آن وقت حسادت را احمقانه ترین کار دنیا می داند. نگاه «هو رسول الله= او، رسول خداست». نگاه «هو الله= او، خداست». یعنی هر کار  خیری که بی منّت برای بنده ی خدا انجام دهی، دریافت کننده اش خودِ خدا است. خوبی کردن بی منّت به بنده خدا مثل خوبی به خودِ خداست. ب) رسیدن به درک درستی از آیه ی شریفه ی « إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ». اگر انسان بفهمد که برای دنیا خلق نشده و در نهایت باید به جایگاه اصلی خود برگردد، دیگر غصه مال دنیا را نمی خورد. از نشانه های خوشبختی این است که قلب انسان از دارایی هایی که خدا به دیگران عطا می کند غمگین و ملول نشود[1]. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید[2]: "طُوبَی لِمَنْ أخْلَصَ لِلهِ العِبادَة و الدُّعاءَ، وَ لَمْ یَشْتَغِلْ قَلْبَهُ بِما تَرَی عَیْناهُ، و لَمْ یَنْسَ ذِکْرَ اللهِ بِما تَسْمَعُ اذُناهُ، و لَمْ یَحْزُنْ صَدْرَهُ بِما اعْطِیَ غَیْرُهُ= خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند و قلبش به آنچه چشمش می بیند متمایل نگردد و آنچه را که می شنود، باعث فراموشی یاد خدایش نشود و از آنچه به دیگران داده شده است محزون نگردد. واقعاً حیف است که آدم ها استعداد بزرگ خدایی خودشان را به خاطر حسادت، چشم و هم چشمی و مسابقه با دیگران تلف کنند، بعد هم دچار غصه شوند. غصه یک نوع درندگی است. وقتی غمگین هستی نمی دانی که در حق خودت چه جنایتی می کنی. در حقیقت تو داری کودک عزیز روانت (فطرت الهی ای که امانت خدا نزد توست) را می دری. این که دائم بخواهیم غصه ی داشته های دیگران و نداشته های خود را بخوریم، اصلاً با خوشبختی سازگاری ندارد. زیرا دارایی دیگران نمی تواند انسان خوشبخت را محزون کند. همان طور که آمار نشان می دهد، یکی از علل شکست هایی که در زندگی فعلی ما وجود دارد، همین دارایی هاست. یعنی با وجود بیشتر شدن آسایش، آرامش کمتر شده است. به علت اینکه داراها حرص و غصه ی نداشته های خود و داشته های دیگران را می خورند. متأسفانه بعضی ها کمال را در رسیدن به مقامات دنیوی می بینند و وقتی به آن نمی رسند، دچار پوچی و ناامیدی می شوند. در صورتی که اگر انسان به همان میزان از داشته هایی که خدا به او داده راضی باشد و آن را بپذیرد، می تواند به مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه السلام) برسد. فقط باید توفیق رسیدن به این «مقام محمود» را از خدا بخواهد. در زیارت عاشورا می خوانیم:« وَ أسْألُهُ أنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ...= از خدا درخواست می کنم که مرا به مقام محمودی که خاص شماست برساند». هر کسی می تواند به این مقام برسد، به شرطی که مختصات خود را بپذیرد، و این تنها با شکر و رضا ممکن است[3]. ما به میزان شادی و آرامشی که منشأ آن تکیه به الله است، مؤمن هستیم. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که وقتی بنده ای گفت[4]:«لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ الْعَظیم= هیچ نیرو و حرکتی نیست مگر به وسیله ی خدای والا و بزرگ»، همانا سرنوشت خود را به خدا واگذار کرده‌است. بنابراین بر خداست که او را کفایت نماید و نیز فرمودند[5]: "اگر از چیزی اندوهناک شدید، به ذکر شریفِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ الْعَظیم، تمسک جویید". نگاه اهل توحید به دیگران «موحدانه» است. به‌دلیل این که دریچه‌ی نگاهش، حیوانی، نباتی و جمادی نیست. علت شکست های انسان، «ضعف در خودشناسی است». هر چه انسان از خودشناسی دورتر باشد، حجم غصه ها و اضطرابهای او بیشتر است. ضعیف بودنِ ارتباطِ ما با خدا هم، برمی گردد به همان عدم شناخت خود.           امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید[6]: "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ= هر کس خود را شناخت پس به درستی که خدای خود را شناخته است.   اگر خود را درست معنا کنیم به این صورت که همه ما انسان ها قبل از آمدنِ به دنیا، یک روح واحد به بزرگی الله بودیم و با او زندگی می کردیم، سپس به زمین آمدیم و به سبب زندگی در آن، این روح واحد به تعداد انسانها تکثیر شد و با یک جنبه ی طبیعی ضعیف به نام بدن، محدود شدیم و در نهایت نیز با مسئولیت ها و حدود و شئون مختلف، با هدایت الله باید به جایگاه اصلی خود برگردیم. با جمله ی «إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ "[7]، همانا ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم»، می فهمیم که اصلاً زمینی نیستیم و جنسیت (بدنِ مردانه و زنانه) جزء مختصات حیوانی ماست نه انسانی. با رسیدن به این دیدگاه، از تعلقاتی که ممکن است ما را غمگین کند رها می شویم. تعلقاتی نظیر این که، مَرد هستیم یا زن؟ ازدواج کردیم یا نه؟ بچه دار شدیم یا نه؟ چه لباسی می پوشیم؟ کجا زندگی می کنیم؟ و...             زیرا این دغدغه هایی که مردم برای آن عمر می گذرانند مربوط به جنبه  حیوانی، گیاهی و نباتی انسان است. نگاه موحدانه داشتن به دیگران، از سه منظر قابل تأمل است: 1- « هُوَ أنتْ»: حداقل نگاه به دیگران این است که «او خود تو هستی»، اما با یک پدر و مادر زمینی، یک قیافه، یک جنسیت و یک لباس دیگر. وقتی بپذیری که دارایی دیگران دارایی خود توست، قطعاً حسادت به دیگران را کار احمقانه ای می دانی. خداوند در این باره می فرماید: اگر قبول کردی که« او»، « تو» هستی، هر آنچه به او بدهم، به تو هم می دهم. چون تو به فعل او راضی بودی، به الهیّت و تجلی خدا، به این که دین و معنویت به واسطه ی کس دیگری رشد کند، پس از افتخارات آن برای تو هم هست. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید[8]: "الرّاضی بِفِعْلِ قومٍ کالدّاخِلِ فیهِ مَعَهُم و علی کُلِّ داخِلٍ فی باطِلٍ إثمانِ: إثمُ العَمَلِ بِهِ، و إثمُ الرِّضا بِهِ= هر که به کردار جمعی راضی باشد، مانند کسی است که همراه آنان، آن کار را انجام داده باشد[9] و هر کس به کردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد؛ گناه به جا آوردن آن و گناه راضی بودن به آن. گروهی عبادت می کنند و تو از این بابت خوشحالی و به حال آنها غبطه می خوری. خداوند می فرماید: "عین آن را به تو هم می دهم". یعنی اگر از این که شخصی به حج مشرف شده، خوشحال شدی و در دل آرزوی آن را داشتی، مثل این است که به جای تو هم او حج رفته است. برعکس اگر جایی گناه شود و تو خوشحال شوی، حتی اگر آن گناه را انجام ندهی، برای تو هم نوشته می شود. هستند افرادی که تنها به دلیل یکسری از ممنوعیت ها و یا از ترس حرف دیگران، مسائلی نظیر حجاب، خواندن نماز، نخوردن مشروب و... را رعایت می کنند. در صورتی که در دل تمایلی به انجام آن ها ندارند. چقدر خانم با حجاب داریم که در روز قیامت بی حجاب محشور می شوند. درست است که با حجاب است، اما در دلش ذوق و میل به بی حجابی دارد. آدم ها از روی معشوق ها، آرزوها و دغدغه هایشان قیمت پیدا می کنند. ممکن است کسی عقربه ی دلش پیش خدا باشد اما با وجود تنفر داشتن از گناه، مرتکب گناه هم بشود. در این حالت خدا به دل او نگاه می کند. وقتی مؤمن مرتکب گناهی می شود، چون از آن تنفر دارد، گناه جذب روحش نمی شود. خداوند، جهنم گناه مؤمن را به کافر می دهد. چون هیچ مؤمنی گناه نمی کند، مگر به فساد کافری. دائم نگویید چون فکر منفی به سرم می زند، پس آدم بدی هستم[10] و روی رفتن به مسجد را ندارم. آن فکرهای منفی، از تو نیست. همین که از این فکرها متنفری و رنج می بری معلوم می شود از شیطان است و تو پاک هستی. در روایات داریم که[11]: "رَوَی عِدَّةٌ مِنْ أَهْلِ الرِّیِّ أَنَّهُمْ دَخَلُوا عَلَی أَبِیِ عَبْدِاللهِ (ع) وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرِّیِّ فَقَالَ (ع) مَرْحَباً بإِخْوَانِنَا مِنْ أهْلِ قُمَّ فَقَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرِّیِّ فَأعَادَ(ع) الْکَلَامَ قَالُوا ذَلِکَ مِرَاراً وَ أجَابَهُمْ بِمِثْلِ مَا أجَابَ بِهِ أوَّلاً فَقَالَ إنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ إنَّ لِلرَّسُولِ (ص) حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِیْنَةُ وَ إنَّ لِأمِیرِ الْمؤْمِنِینَ (ع) حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ إنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأةٌ مِنْ أوْلَادِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ"= گروهی از اهالی ری به محضر مقدّس امام صادق (علیه السلام) مشرف شدند و گفتند: "ما اهل ری هستیم". حضرت فرمودند: "مرحبا به برادران ما از اهل قم"، دوباره گفتند: "ما اهل ری هستیم"، باز حضرت مانند اول پاسخ دادند. آنان چند بار آن جمله را تکرار کردند و حضرت همان پاسخ را دادند و در ادامه فرمودند: "پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) حرمی دارد و آن مکه است، امیرالمؤمنین (علیه السلام) حرمی دارد و آن مدینه است و برای ما نیز حرمی است و آن شهر قم است. به زودی بانویی از اولاد من به نام فاطمه (سلام الله علیها) در آنجا دفن می گردد که هر کس او را زیارت نماید بهشت بر او واجب خواهد شد". این حدیث اهمیت شهر قم را می رساند، لذا کسی که به زیارت قم می رود گویا همه ی اهل بیت را هم زمان زیارت کرده. برای همین وقتی امام یک شخص خوب از اهالی شهرری را می بیند می فرماید: «اهل قم» است. یعنی ما اهل حرم اهل بیت (علیه السلام)" اهل شهر ری، آمریکا، اروپا و... داریم، که قمی هستند و اهل قم داریم، که قمی نیست. و این خیلی خطرناک است. مهم نیست که اهل کجا باشی. مهم این است که دلت کجا است. در روایات آمده که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند[12]:«إِنَّ اللَّهَ لا یَنظُرُ إِلَی صُوَرِکُم وَ أموَالِکُم وَ لَکِن یَنظُرُ إِلَی قُلُوبِکُم وَ أعمَالِکُم= خداوند به صورت ها و اموال شما نمی‌نگرد، بلکه به دلها و اعمال شما نظر می کند». باید ببینی از این که امام زمان پدر توست، چقدر شاد هستی. تا به حال شده برای تولد امام زمان یا امام حسین علیه السلام از شدت خوشحالی، ترانه سروده باشی. وقتی بفهمی بچه امام هستی و ایشان پدر توست، خیلی بزرگ و ثروتمند می شوی. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده[13]، « رَحم اللهُ شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ‌‌ فاضِلِ طِینِتِنا و عُجِنْوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحزَنُونَ لِحُزنِنا و یَفرَحُونَ لِفَرَحِنا= خدا شیعیان ما را رحمت کند که از زیادی طینت ما آفریده شده اند و با آب ولایت ما عجین گشته اند و در ایام حزن ما محزون و در ایام سرور ما شادمان هستند». و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این باره می فرماید[14]: "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ إِلَی الأرضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیِعَةً یَنْصُرُونَنَا و یَفرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحزَنُونَ لِحُزنِنَا وَ یَبذُلُونَ أموَالَهُم وَ أنْفْسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَإِلَیْنَا= خداوند تبارک و تعالی مخلوقات زمین را مورد توجه و دقت قرار داد، سپس ما (اهل بیت) را اختیار فرمود و برای ما شیعیانی را اختیار فرمود که ما را یاری می کنند و در فرح و شادی ما اظهار خوشحالی می کنند و برای خزن ما اظهار حزن و اندوه می کنند. و آنها اموال و نفس های خودشان را برای ما بذل و بخشش می نمایند. آنها از ما و به سوی ما هستند». بعضی ها دریغ دارند برای امامشان شادی کنند. چون هنوز در بخش های حیوانی، گیاهی و جمادی گیر کرده اند و عزای کمبود این بخشها را دارند. کسی می گوید: با شوهرم مشکل دارم و گرفتارم. دیگری می گوید: هنوز زن نگرفته ام و مریضم و دل خوشی ندارم که بخواهم برای امام علیه السلام شادی کنم. اشتباه این آدمها این است که خود را نشناخته اند و فکر می کنند وجود انسان فقط همین بدن است. به همین دلیل نمی توانند دیگران را هم بشناسند. با داشتن این نوع نگرش، همیشه غصه‌دار خواهیم بود. زیرا برای جنبه زمینی، حیوانی و جنسی، همواره غصه وجود دارد. کسانی که به جای دیدنِ ثروت های بینهایتی که خداوند به بخش فطری شان داده فقط غصه بخشهای طبیعی را می خورند، نمی توانند شاد باشند. خوشا به حال کسی که نسبت به آنچه به دیگران داده شده غصه نمی خورد و اصلاً آرزو نمی کند که جای کسی باشد.    خداوند رب است و او بهتر می داند هر کس را چگونه تربیت کند و به هرکس هر چیزی را با توجه به نیازی که برای تربیت شدن دارد می دهد. بنابراین، به من ارتباطی ندارد که به چه کسی چقدر داده؟!  فقط باید با آن حدی که به من داده به وظایف خود عمل کنم تا به رشد و کمال برسم. در حقیقت انسان مساوی است با دلش[15]. دل و ذهنش هر کجا باشد خودش هم آنجاست. حتی جنسیت هم، نمی تواند انسان را محدود کند. خداوند خالق همه انسانهاست و کسی را اسیر جنسیت قرار نداده است. یک زن می تواند به همه کمالات یک مرد و یک مرد می تواند به همه کمالات یک زن برسد. تنها شرطش آن است که بپذیرد با دیگری یکی است و همه اهل یک خانواده ایم. هر جا هستی می توانی خود را به عالی ترین درجه کمال برسانی. اما قبل از آن باید با رمز «هُوَ أنتْ» از شر بدجنسی ها، غم ها و فشارهای روانی خلاص شوی. تا خواستی به کسی حسادت کنی، خودت را جای او بگذار، بعد می بینی که او، تو هستی. ما این را نمی فهمیم که معصوم می آید و ما را از این حقیقت آگاه می کند. محدود نگاه کردن و دیدِ من و تویی داشتن غلط است. زیرا انسان با این دید، دائماً به دنبال اثبات خودش است. حتی اگر نا حق باشد. برای همین پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند[16]: "...ذَرُوا المِراءِ فَاِنَّ المُماری لا اَشْفَعُ لَهُ یَوْمَ القِیامَةِ ... = مراء[17] را رها کنید که من روز قیامت مراء کننده را شفاعت نمی کنم». کسی که فکر می کند اگر حرف خودش را به همسرش، پدر و مادرش، دوستش و... اثبات کند، بر آن ها غلبه کرده و برنده شده است، اصلاً موحد نیست. او نگاه کفرآمیز دارد. زیرا خودش را غیر از دیگران و برتر از دیگران می داند. این را نمی فهمد که شکست و گرفتاری دیگران، شکست و گرفتاری خود اوست. در عشق ورزی هم، نباید بخل بورزیم. طوری که نزدیکان ما، در عاطفه محتاج غیر باشند. برای این که بفهمیم انسان هستیم یا نه؟ باید به اطرافیان و خانواده خود نگاه کنیم و ببینیم آیا آنها ما را آدم با محبّتی می دانند؟ امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند[18]:«ألتَّوَدُّدُ اِلَی النّاسِ نِصفُ العَقْلِ= مهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است».                                                                                                                           پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این باره می فرماید[19]:«خَیرُکُم خَیرُکُم لأهلِهِ وَ أنَا خَیرُکُم لأهلی ما أکرَمَ النِّساءَ إلاّ کَریمٌ وَ لا أهانَهُنَّ إلاّ لَئیمٌ= بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهتر باشد، و من از همه شما برای خانواده ام بهترم، زنان را گرامی نمی دارد، مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمی کند مگر شخص پَست و بی مقدار». 2-«هُوَ رَسُول الله»: مرحله ی میانه ی آن این است که«او»، «رسول الله» است. 3-«هُوَ الله»: بالاترین مرحله نگاه به دیگران، این است که «او خداست». یعنی هر کاری با هر کسی بکنی با خدا کردی[20]. یعنی اگر خدعه کردی، با خدا کردی؛ گران فروشی کردی، با خدا کردی؛ به بنده خدا لبخند زدی، به خدا لبخند زدی و... روزی خدا به موسی فرمود[21]: "یا موسی! مَرِضْتُ فَلَمْ تَعُدْنِی، قَالَ: یَا رَبِّ کَیْفَ أعْودُکَ وَ اَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟ قَالَ: أمَا عَلِمْتَ أنَّ عَبْدِی فُلَاناً مَرِضَ فَلَمْ تَعُدْهُ أمَا عَلِمْتَ أنَّکَ لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ...= "موسی! من مریض بودم، چرا به ملاقاتم نیامدی". موسی (علیه السلام) گفت: "پروردگارا چگونه؟! مگر تو هم  مریض می شوی؟" خطاب رسید: "آری، فلان بنده من در فلان جا مریض شده است، به ملاقاتش نرفته ای! در واقع به ملاقات من نیامده ای". تا این اندازه خدا خودش را با بنده اش یکی می داند که می فرماید، زیارت چهره مؤمن زیارت من است. و در جای دیگر می فرماید[22]: "مَّنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ وَ لَهُ أجْرٌ کَرِیمٌ= کیست که به خدا وامی نیکو دهد تا خدا آن را برای او دوچندان کند و او را پاداشی نیکو و با ارزش باشد؟ کسی که به بنده من قرض دهد در حقیقت به من قرض داده، این است مفهوم هو الله. خدا صدقات را دریافت می کند، پس با منّت برای کسی کار نکنید و خدا را به کمتر از خدا نفروشید. "یَا أیُّها الَّذِینَ ءَامَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الْأذَی ..."[23]، ای اهل ایمان! صدقه هایتان را با منّت و آزار باطل نکنید. تو تمام خوبی ها، گذشت ها و لطف هایی که در حق دیگران می کنی، به خدا هدیه کن، در این صورت کس دیگری را نمی بینی که بخواهی منّت بگذاری؛ فقط خدا را می بینی که دارد از دست تو می گیرد. نکته: غبطه خوردن غیر از حسادت است. غبطه، یعنی آرزوی داشتن چیزی که دیگری دارد بدون ذره ای غصه و بدجنسی. [1] . در مبحث «اخلاص» توضیح داده شد. [2] . الکافی، ج2، ص16. [3] . در بحث «رضا» بیان شد. [4] . حرعاملی، وسایل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1409ق، ج7، ص218. [5] . بحارالانوار، همان،جلد 90، ص190. [6] . شرح غررالحکم و دررالکلم،عبدالواحد بن محمد تمیمی، ص232. [7] . سوره بقره/آیه 156. [8] . نهج البلاغة، الحکمة 154. [9] .قاعده آن در «امر به معروف» بیان گردید. [10] . در مبحث «وسوسه ،حمله های شیطان»، توضیح داده شد. [11] . بحارالانوار ج57،ص217. [12] . شرح نهج‌البلاغة، ج2، ص181، فصل فی ذکر الآیات و الأخبار الواردة. [13] . شجره طوبی، شیخ محمد مهدی حائری،ج1،ص3.    [14] . بحارالانوار ج 44 ص 287.      [15] . در بحث «قلب» توضیح داده شد. [16] . بحارالانوار،ج2،138. [17] . به معنای "جِدال"/در معنای "پیکار کلامی و رد و بدل کردن سخن" به کار می رود. [18] . تحف العقول،ص 403و 443. [19] . نهج الفصاحه، ص472،ح 1520. [20] .قاعده و فرمول علمی دارد، که مقداری از آن در« شرح زیارت عاشورا» گفته شد و نیز در «شرح جامعه کبیره»  این فرمول ها غوغاست. [21] . صحیح مسلم. [22] . سوره حدید/آیه 11.  [23] . سوره بقره/ آیه 264.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7096
زمان انتشار: 31 می 2017
| | |
آیا تن من خودِ من است؟

آیا تن من خودِ من است؟

اگر انسان مقداری در این مسئله دقت کند و بر خودشناسی حرکت کند و گوش به حرف های اساتید و دانشمندان این فن بدهد، از همه انسان ها یک سر و گردن بالاتر از همه مردم عالم بالاتر است. مسئله «معرفت» آنقدر مهم است که روایات بیشماری آمده است که هر کس خودش را بشناسد خدا را شناخته است.  

فیلم

1 - آیا تن من خودِ من است؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5507
زمان انتشار: 22 اوت 2016
| |
با «خودشناسی»، قابلیت های بی نهایت خود را می شناسیم و با «ایمان»، ابدیت را انتخاب می کنیم

استاد محمد شجاعی

با «خودشناسی»، قابلیت های بی نهایت خود را می شناسیم و با «ایمان»، ابدیت را انتخاب می کنیم

در فعالیت های فرهنگی، معیار مهمی به نام «شناخت نفس» یا «خودشناسی» وجود دارد  که با درک آن و ارتباط با الله و ایمان به خدا، متوجه ظرفیت و قابلیت های بی نهایت مان می شویم و انتخاب های درستی می کنیم.

انسان با آگاهی از قابلیت بی نهایت خود، عشق و عاطفه پیدا می کند. این عشق، ملاک بقیه عشق ها در 4 بخش وجود انسان یعنی، بخش های حسی، وهمی، خیالی و عقلی می گردد. اما این عشق، در همه ی بخش ها نیاز به میزان و معیار دارد.  «خودشناسی» معیار و میزانی به نام «ایمان» به انسان می دهد تا بتواند به ارزش کتاب، استاد، مکتب، درس، سیاست، کلام و فلسفه­ای که به انسان عرضه می شود، پی ببرد. کسی که معرفت نفس داشته باشد، چون خود را به بلندای ابدیت نگاه می کند، می داند که موضوع عرضه شده به او چقدر قیمت و ارزش دارد؛ به همین دلیل، زیر حجم زیاد اطلاعات گم نمی شود. انسان با این میزان می تواند انتخاب ها، ارتباطات و رفتارهای موفقی داشته باشد و در انتخاب موضوعات عبادی، ذکر، ساعت عبادت، انتخاب همسر، رشته تحصیلی، شغل، انتخاب دوست، شکست نمی خورد و سراغ معشوق هایی می رود که به عشق حقیقی اش (عشق به الله) لطمه ای وارد نشود. با همین معیار است که حضرت ابراهیم ع وقتی بین سر بریدن اسماعیل ع و انتخاب الله مخیر می شود، می داند که باید اسماعیل را قربانی کند، چون ملاک «ایمان» را دارد. «معرفت» و «عاطفه» که هر دو موتور حرکت انسان هستند، با میزان و ملاک «ایمان»، رنگ و بوی الهی می گیرد؛ یعنی با افزایش ایمان، انسان عاطفی تر می شود و عشقی که نثار همسرش می کند، با وجودی که مربوط به بخش حیوانی و جزء عواطف حیوانی اوست، اما رنگ و بوی الهی می گیرد. حق تعالی از روز ازل ما را با عشق آفریده، جنس ما از نوع جنس عشق به الله است، ما حیوان، مرد یا زن نیستیم. ما انسان یعنی «انس» هستیم و می توانیم با الله انس بگیریم. خداوند انسان را بین دو بی نهایت «شَرُّ الْبَرِیَّةِ؛ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ= بدترین آفریدگان و بهترین آفریدگان» قرار داده است. دراین مورد قرآن می فرماید: « إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ، إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ = كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزیده‏ اند و [نیز] مشركان در آتش دوزخند [و] در آن همواره مى‏ مانند اینانند كه بدترین آفریدگانند؛ در حقیقت كسانى كه گرویده و كارهاى شایسته كرده‏ اند، آنانند كه بهترین آفریدگانند.» (بینه/6-7).   خداوند سبحان انسان را بین خیر و شر مخیر می کند تا ببیند، او کدام مسیر را انتخاب می کند. عشق بی نهایت یا عشق محدود. بنابراین، افراد عاقل گرایش های بی نهایت طلبانه خود را با خدای بی نهایت گره می زنند. به ندرت کسی توانسته است احساسات و نیازهای بی نهایت­طلبانه اش را با غیرالله ارضا کند؛ به همین دلیل، افرادی که در طول عمرشان، نیازهای بی نهایت طلبانه ی خود را با غیر خدا ارضا می کنند، ناقص، ناپخته، کال و ناکام از دنیا می روند. انسان برای این که بتواند عشقش را در جهت الله هدایت کند، نیاز به استاد، مربی و امام دارد و اینجاست که اصلی به نام اصل «اصالت تخصص» معنا پیدا می کند.   برگرفته از سلسله مباحث مهندسی فرهنگی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top

جوانان و الگوهای موفق (رمز و راز موفقیت مردان بزرگ)

پیروزی و موفقیت آرزوی هر جوان و هر کسی، کامیابی و سعادت است. وقتی سخن از رمز پیروزی به میان می‌آید، شاید ذهن جوانان متوجه اسرار و رموز غیر قابل دسترسی شود، ولی حقیقتاً این طور نیست تنها راه و رمز پیروزی تلاش و داشتن هدف برای رسیدن به قله‌های موفقیت است، هر انسانی به دستور قرآن کریم نتیجه سعی و تلاش خود را خواهد دید. بی‌تردید همه بزرگ مردان تاریخ در دوران جوانی، فرصت جوانی را از دست ندادند و برای رسیدن به پیروزی راه‌های پر پیچ و خم را پشت سر گذاشتند و استقامت کردند. ایمان به هدف، اعتماد به نفس و پشتکار زیاد، ‌آنها را در تاریخ ماندگار کرد.

شناسه پرسش: 5277
2 ژولیه 2016
| |
پرسش80.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

شناسه پرسش: 5276
2 ژولیه 2016
| |
پرسش79.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 4872
زمان انتشار: 10 آوریل 2016
| |
ماه رجب، یک رحم زمانی قدرتمند است

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

ماه رجب، یک رحم زمانی قدرتمند است

ماه رجب آن‌قدر درخشش و قدرت سازندگي دارد كه مي‌تواند معادل 60 - 70 سال براي ما سازندگي ايجاد كند. اين‌قدر مسئله «رجب» اهميت دارد كه در صحنه قيامت مي‌گويند: «اين الرجبيون؟». معلوم مي‌شود كه بين قيامت، نفس انسان و رجب رابطه مستقيم و خاص و ويژه‌اي وجود دارد. رجب با ساختار نفس ما تناسب و هماهنگي دارد كه در قيامت ظهور خاصي پیدا می کند.

خداوند در رحم دنیا یك سلسله رحم های اختصاصی قرار داده كه سرعت شما و قدرتتان را از كل دنیا بیشتر می کند. یعنی رحم در رحم قرار داده است. رحم‌های زمانی، مكانی و استاد. انسان باید خودش را به یك استاد قدرتمند برساند كه تمام مافاتش را بتواند برای او جبران كند یا باید خودش را در شرایط زمانی و مكانی خاصی قرار دهد كه بتواند جبران كند یا در مكان خاصی حضور پیدا كند و بتواند گذشته خودش را جبران كند. آن‌چه كه مهم است و مژده است این است كه ما اجمالاً می‌دانیم گذشته قابل جبران است. هیچ‌كس حق ناامیدی ندارد. بعد از شرك به خدا هیچ گناهی بزرگ‌تر از ناامیدی نیست. قوی‌ترین رحمی كه خداوند تبارك و تعالی برای ما قرار داده است در طول سال رجب، شعبان و ماه مبارك رمضان است. بنابراین ماه رجب آن‌قدر درخشش و قدرت سازندگی دارد كه می‌تواند معادل 60 - 70 سال برای ما سازندگی ایجاد كند. اگر یك آدم واقعاً دلش بیدار شده باشد و خودش را نه به‌صورت یك بدن و طبیعت بلكه به صورت یك انسان سالكی كه به سمت برزخ در حركت است ببیند می‌فهمد كه این زمان، زمان بسیار خاصی است و با زمان‌های دیگر خیلی فرق دارد و می‌تواند تحول زیادی در نفس ایجاد كند.   این‌قدر مسئله «رجب» اهمیت دارد كه در صحنه قیامت می‌گویند: «این الرجبیون؟». معلوم می‌شود كه بین قیامت، نفس انسان و رجب رابطه مستقیم و خاص و ویژه‌ای وجود دارد. رجب با ساختار نفس ما تناسب و هماهنگی دارد كه در قیامت ظهور خاصی پیدا می کند. ماه شعبان هم خاص است و از همه خاص‌تر ماه مبارك رمضان است.  بین «رجب، شعبان و رمضان» و نفس ما و قیامت و مسیر صراط و هدف ما كه حق تعالی است رابطه وجودی وجود دارد. رابطه دنیا و آخرت مثل رحم مادر و دنیاست. ما در رحم دنیا قرار داریم و با وفات متولد می‌شویم. فوت و مرگ نیست، انتقال و تولد است. همان‌طور كه رحم این قدرت را دارد كه در یك مدت كم یك بدن برای ده‌ها و صدها سال به ما تحویل دهد. دنیا هم چون رحم است این قدرت را دارد كه روح ما كه جنین هست را در رحم خودش طوری تربیت كند كه بتواند به بلندای ابدیت زندگی كند. تمام برزخ و پنجاه‌هزار سال قیامت و حیات ابدی بعد از قیامت را نیز پر كند. گاهی اوقات در مسیر دنیا یك سلسله اشتباهات، گناه و آلودگی و عقب‌افتادگی داریم كه از طرفی به وفات نزدیك می‌شویم و از طرفی دچار خسران هستیم و سرمایه‌مان را از دست داده‌ایم، فرصتی هم نداریم. ما نباید دچار غفلت شویم و این سه ماه را از دست بدهیم. اگر كسی هوشیار باشد باید برای این سه ماه برنامه ویژه داشته باشد. یعنی فتیله تمام كارهایش را پایین بكشد. مبادا شهوت درس خواندن سبب شود كه از نفس خود غافل شود. در هر شغلی هست برنامه‌های خودش را كاهش بدهد. حقیقتاً برای این سه ماه برنامه ویژه داشته باشد. و واقعاً تجدیدنظر كند. اگر كسی این كار را كرد می‌تواند گذشته‌اش را جبران كند و مشخص نیست كه ما بتوانیم سال بعد هم این شرایط را درك كنیم یا نه؟ همه بزرگان و اولیاء خدا وقتی به ماه رجب و شعبان می‌رسیدند سرعت كارهایشان را كم می‌كردند. خیلی‌ها به بهانه كارهای مقدس اجتماعی سر خودشان را شلوغ می‌كنند. ما كه از امام سیاسی‌تر و اجتماعی‌تر نیستیم. ایشان رهبر یك نظام بودند. توطئه دشمنان هم همیشگی است. سخنرانی‌های امام كاملاً قطع می‌شود. مقام معظم رهبری می‌فرمودند: همه ما می‌فهمیدیم كه امام قبل از ماه مبارك با امام بعد از ماه مبارك رمضان خیلی فرق دارد. اگر كسی سر خودش را كلاه بگذارد یك شهوت است. جداً در نوع برنامه‌ریزی‌هایمان برای این سه ماه تجدیدنظر كنیم. باید راجع به اساسی‌ترین مسئله زندگیمان تمركز كنیم و ذهنمان را متوجه به هدف خلقتمان كنیم كه برای چه آفریده شده‌ایم؟  ما انسان هستیم، نه زن هستیم و نه مرد. این سه ماه حیثیت‌های طبیعی و حیثیت‌های حیوانیمان را جدا كنیم. روزه برای این است كه یاد بگیریم بخش حیوانی را فراموش كنیم. اعتكاف، روزه و... در سایه انسان‌شناسی و خودشناسی میسر است یعنی انسان باید بداند كه این‌ها به چه دردش می‌خورد. باید یاد بگیریم كه دراین سه ماه این حیثیت‌ها و هویت‌ها را كنار بگذاریم باید یاد بگیریم قبل از این‌كه شوهر كسی یا پدر كسی باشیم ما یك حیثیت انسانی داریم كه همان حیثیت عبد بودن ماست و در درجه اول با شرافت عبد و عبودیت به‌دنیا آمده‌ایم. بزرگ‌ترین وظیفه یك عبد مثل بزرگ‌ترین وظیفه یك جنین در رحم مادر است مهم‌ترین وظیفه‌اش این است كه خودش را برای تولد آماده كند. قبل از این‌كه هر كاره‌ای باشیم عبد هستیم. همان‌طور كه پیغمبر قبل از این‌كه پیغمبر باشد عبد است و این شرافت بزرگی است كه نصیب ما هم شده است. این یك اصل و مبناست. عبد، زن و مرد ندارد و حیثیت‌های دیگری هم در آن به‌كار نمی‌رود. متأسفانه ما چون خودمان را انسان نمی‌بینیم هویت غیربدنی خودمان را نمی‌بینیم وقتی می‌خواهیم دین را معنا كنیم همیشه از دریچه ساختار طبیعی خودمان معنا می‌كنیم. حتی عبودیتمان را هم همین‌طور می‌سنجیم. خدای عزیز را به‌خاطر نگرفتن حاجتمان كنار می‌گذاریم. خدا ذاتاً قیمتی است. باید ارتباط صمیمی با خدا برای ما موضوعیت داشته باشد. تا وقتی كه یاد نگیریم خودمان را درست نگاه كنیم رجب و شعبان و ماه مبارك رمضان می‌آید و می‌رود و هیچ تحولی اتفاق نمی‌افتد. ماه رجب و شعبان و رمضان عید آدم‌هاست. كسانی كه یاد نگرفتند به خودشان درست نگاه كنند از روزه هراسان هستند. اگر آدم خودش را آدم ببیند از ماه رجب خیلی لذت می‌برد. «یا ایها الذین آمنوا»؛ خطاب به كودك عزیز روان است (آدم‌ها). مستحب است بعد از «یا ایها الذین آمنوا» لبیك بگوییم. تا لبیك می‌گویید می‌فرماید: «اذكروا الله ذكراً كثیرا.م زیاد یاد خدا كنید. «خدابازی» شغل آدم‌هاست. امیرالمؤمنین(علیه‌‌السلام) فرمودند: «همُّهنّ زینت الحیات الدنیا»؛ خانم‌ها با تجملات سروكار دارند (بخش حیوانی خانم‌ها). خدابازی یعنی یك زمانی آدم باید ترمز را بكشد و خدابازی كند. اصلاً رغبتی به این بازی نداریم. ماه رجب بهار كسانی است كه می‌خواهند خدابازی كنند. فصل خدابازی برای آدم رجب و شعبان و رمضان است. همان‌طور كه طبیعت انسان دوست دارد یك بازی‌هایی كند، فطرت هم دوست دارد بازی كند، لذت ببرد، عیاشی و كیّافی كند. در روایت‌های ما بهار، به قرآن (ربیع القلوب) و وجود مقدس آقا امام زمان نسبت داده شده است (السلام علیك یا ربیع الانام). كودك عزیز روان وقتی بالغ شود، عاشق می‌شود، اله خودش را می‌خواهد. برای ازدواج با خدا پول نیاز نیست. در رجب و شعبان و رمضان عروسی است. عروسی كسانی كه می‌بینند خدا زوج و اله‌شان است (یا اله المؤمنین) همه دغدغه كسی كه می‌خواهد در این عروسی شركت كند، استغفار و پاك بودن است. انسان از همه هویت‌های طبیعی خودش استغفار كند و فاصله بگیرد. غصه طبیعت را نخورد. دلشوره‌های بخش جنسی و حیوانی را كم كند.(والله خیرالرازقین). كارهایمان را طوری طراحی كنیم كه هر كاری كه می‌شود آن را حذف كرد حذف كنیم و بعد از ماه رمضان انجام دهیم. رجب و شعبان تمرین است و رمضان مسابقه است. باید تمرین كنیم و خودمان را برای مسابقه آماده كنیم. به میزانی كه دلشوره خود حقیقی‌ات را داری می‌بینی كه ماه رجب و شعبان و رمضان بیشتر به شما خوش می‌گذرد. اگر كار را متوقف نگه دارید و تمرین نكنید روز مسابقه نمی‌توانید نتیجه خوبی بگیرید. روز مسابقه فقط كسانی برنده هستند كه از مدتی جلوتر دلشوره‌های روز مسابقه را دارند. تمام حالتی كه قرار است در ماه رمضان به‌دست آورید باید الان دنبال آن بروید. ماه رجب و شعبان اردوی آمادگی است. اردو یعنی همه كارها تعطیل شود و تمركز روی یك كار با برنامه خاص و اهداف خاص باشد. ذره ذره باید از كارهایمان كم كنیم.   مطالب بیشتر: پای درس استاد مجموعه سخنرانی های استاد محمد شجاعی مجموعه کتابهای استاد محمد شجاعی   برگرفته از مباحث شبهای احیاء، استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 4085
1 دسامبر 2015
| | |
پرسش 17.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

شناسه پرسش: 4048
22 نوامبر 2015
| |
پرسش 7.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed