www.montazer.ir
چهارشنبه 9 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 2410
زمان انتشار: 15 آوریل 2015
| |
حقوق همسرداری در سیره اهل بیت(ع)

حقوق همسرداری در سیره اهل بیت(ع)

امروزه یکی از مهم ترین مشکلات خانواده ها نداشتن مدیریت صحیح در زندگی است؛ بسیاری از اختلافات، چالش ها و مشاجرات که مقدمه فروپاشی خانواده ه است، ناشی از نداشتن الگویی کامل در اداره خانواده است. یکی از موضوعات مهمی که هر مؤمنی خواهان فهم آن از کلام درباره معصومین علیهم السلام است، موضوع «آیین همسرداری اسلامی» است. یکی از موضوعات مهمی که هر مؤمنی خواهان فهم آن از کلام گوهربار معصومین علیهم السلام است، موضوع «آیین همسرداری » است . بدین منظور، بر آن شدیم تا به «آیین همسرداری در احادیث اسلامی » نظری بیفکنیم و «40 حدیث » در این زمینه را برگزینیم و با ترجمه هایی دقیق و روان همراه سازیم و با عنوان هایی زیبا و تفکر برانگیز زمینه تدبر فراهم کنیم و این نکته را نیز خاطرنشان کنیم که 20 حدیث آغازین آن ها مربوط به «اخلاق شوهر نسبت به همسر» و 20 حدیث پسین آن ها مربوط به «اخلاق زن نسبت به همسر» است. **اخلاق شوهر نسبت به همسر اظهار محبت بیشتر: ایمان بیشتر 1- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسآء (1); هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبت [وی] به زن ها نیز زیاد می شود.» دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) دوستدار همسر است 2- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا (2); هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد، به زن ها (همسرش) نیز بیشتر دوستی می کند.» صفای زندگی اینجاست، اینجا 3- حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «فدارها علی کل حال واحسن الصحبة لها فیصفو عیشک (3); همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود.» از تکبر و خشونت بپرهیز 4- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «خیر الرجال من امتی الذین لایتطاولون علی اهلیهم و یحنون علیهم ولا یظلمونهم (4); بهترین مردان امت من، آن کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحم و نوازش کنند و به آنان آزار نرسانند.» سیلی، هرگز! 5- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «فای رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالک خازن النیران فیلطمه علی حر وجهه سبعین لطمة فی نار جهنم (5); هر کس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور می دهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت او بزند.» من تو را دوست دارم 6- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابدا (6); این گفتار مرد به همسرش که «من تو را دوست دارم » ، هرگز از قلب زن بیرون نمی رود.» تامین سعادت دینی و دنیایی همسر 7- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «للمراة علی زوجها ان یشبع بطنها، و یکسو ظهرها، ویعلمها الصلاة والصوم والزکاة ان کان فی مالها حق، ولاتخالفه فی ذلک (7); حق زن بر شوهرش این است که او را سیر کند، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را - اگر در مال زن حق زکاتی است - به او یاد دهد، و زن نیز در این کارها با او مخالفت نورزد.» این هم جهاد در راه خداست 8- امام رضا علیه السلام می فرمایند: «الکآد علی عیاله من حل کالمجاهد فی سبیل الله (8); کسی که از راه حلال برای تامین رفاه خانواده اش تلاش می کند، همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند.» آیا هدیه هم می خری؟ 9- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج ولیبدا بالاناث قبل الذکور فان من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل ومن اقر بعین ابن فکانما بکی من خشیة الله ومن بکی من خشیة الله ادخله الله جنات النعیم (9); هر کس به بازار رود و هدیه ای برای خانواده اش بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند کسی است که برای نیازمندان صدقه می برد [ . و هنگامی که هدیه را به خانه می برد]، باید، قبل از پسران، به دختران بدهد، زیرا کسی که دخترش را شادمان کند، مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است. و هر کس [با دادن هدیه ای ] چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خدا گریسته است و هر کس از ترس خدا بگرید، خداوند او را داخل نعمت های بهشت کند.» بازار و خرید گوشت 10- امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «لان ادخل السوق ومعی درهم ابتاع به لحما لعیالی وقد قرموا الیه احب الی من ان اعتق نسمة (10); برای من به بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از بنده آزاد کردن دوست داشتنی تر است.» سوغاتی را فراموش نکن 11- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «اذا سافر احدکم فقدم من سفره فلیات اهله بما تیسر (11); هرگاه یکی از شما به مسافرت رود و سپس از سفر برگردد، پس باید برای خانواده خود به اندازه ای که توانایی دارد سوغاتی بیاورد.» برای او آرایش می کنی؟ 12- امام باقر علیه السلام می فرمایند: «النسآء یحببن ان یرین الرجل فی مثل ما یحب الرجل ان یری فیه النسآء من الزینة (12); همان گونه که مردان دوست دارند زینت و آرایش را در زنانشان ببینند، زنان نیز دوست دارند زینت و آرایش را در مردانشان ببینند.» خانه را گرم نگه دار 13- امام رضا علیه السلام می فرمایند: «بنبغی للمؤمن ان ینقص من قوت عیاله فی الشتآء ویزید فی وقودهم (13); سزاوار است که مؤمن در زمستان از خوراک خانواده اش کم کند، و بر [چوب و زغال و] وسیله گرم کننده آنان بیفزاید.» شاد ساختن خانواده در مناسبت های فرخنده 14- راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حق زن بر شوهرش چیست؟ حضرت فرمودند: «. . . ولاتکون فاکهة عامة الا اطعم عیاله منها ولایدع ان یکون للعید عندهم فضل فی الطعام وان یسنی لهم فی ذلک شی ء ما لم یسن لهم فی سآئر الایام (14); . . . هر میوه ای که همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و در روزهای عید خوراک آنان را افزایش دهد، و چیزهایی برای آنان فراهم کند که در روزهای دیگر فراهم نمی کرده است.» تهمت و سوء ظن هرگز 15- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «لا تقذفوا نسآءکم فان فی قذفهن ندامة طویلة وعقوبة شدیدة (15); به زنان خود تهمت نزنید [و نسبت ناروا ندهید]، زیرا در این کار، [برای شما] پشیمانی طولانی و کیفر سختی خواهد بود.» خواب در خانه خود 16- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «هلک بذی المروة ان یبیت الرجل عن منزله بالمصر الذی فیه اهله (16); از جوانمردی دور است که [مردی] در شهری که خانواده اش هستند باشد، ولی در غیر خانه خود بخوابد.» آداب ورود به خانه 17- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «یسلم الرجل اذا دخل علی اهله واذا دخل یضرب بنعلیه ویتنحنح یصنع ذلک حتی یؤذنهم انه قد جآء حتی لا یری شیئا یکرهه (17); هنگامی که مرد با خانواده اش برخورد می کند، [به آنان] سلام کند و هنگام ورود با صدای کفش و با سرفه کردن، خانواده اش را از آمدن خود با خبر کند، تا اینکه چیزی نبیند که او را ناخوش آید.» در کنار همسر نشستن 18- پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من اعتکاف فی مسجدی هذا (18); نشستن مرد در کنار خانواده اش، نزد خدای بزرگ دوست داشتنی تر از اعتکاف [و نشستن] در این مسجد من است.» تا کنون لقمه در دهانش گذاشته ای؟ 19- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الی فی امراته (19); مرد در برابر لقمه ای که در دهان زنش می گذارد پاداش می برد.» کتک نزن، فریاد نکش! 20- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله به یکی از زنان درباره حق زن بر شوهرش می فرمایند: «حقک علیه ان یطعمک مما یاکل ویکسوک مما یلبس ولا یلطم ولا یصیح فی وجهک (20); حق تو بر شوهرت این است که از آنچه خود می خورد به تو غذا دهد، و از آنچه خود می پوشد تو را نیز بپوشاند، و به روی تو سیلی نزند و فریاد نکشد.»     **اخلاق زن نسبت به همسر زیور اطاعت به گردن آویز 21- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها (21) لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه (22); مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که] چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامی که او را دستوری دهد سرپیچی نکند و پاسخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد.» باران عشق و محبت 22- امام رضا علیه السلام می فرمایند: «اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و هی المتحببة لزوجها والعاشقة له ... (23); بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان دستاوردی گرانبها و تاوان [رنج های آدمی] هستند و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند و عاشق اوست.» رضایت و شفاعت 23- امام باقر علیه السلام می فرمایند: «لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها (24); برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش سودمندتر نیست.» عطر مهر و محبت 24- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده (25); حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند، و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد.» سرانجام ناسپاسی 25- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من وجهک خیرا فقد حبط عملها (26); هر زنی به شوهرش بگوید: من از تو هرگز خیری ندیدم، [ثواب] کارش از بین می رود.» لجبازی هرگز 26- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج (27); بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد.» خشمگین کردن شوهر هرگز 27- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «طوبی لامراة رضی عنها زوجها (28); خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد.» اذیت نکن 28- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول من ترد النار ثم قال: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما (29) ; کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند، خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را در راه خدا انفاق کند . و این زن نخستین کسی است که وارد آتش جهنم می شود. سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند.» چگونه می توانی او را غمگین ببینی؟ 29- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «. . . سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله (30) ; خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند.» چشمداشت بجا و منطقی 30- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته (31); برای زن جایز نیست که شوهرش را به بیش از توانایی اش مجبور کند.» مهمان، با اجازه شوهر 31- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا ولکم علیهن حقا حقکم علیهن [ . . . ان ] لا یدخلن احدا تکرهونه بیوتکم الا باذنکم (32); مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما هم بر آنان حقی دارید. حق شما بر آنان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به منزلتان وارد نکنند.» هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن 32- مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر برای رزق و روزی [و مخارج زندگی ] غصه می خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید (33) ; برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است.» در این کارها نیز به او کمک کن 33- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة ایوب علیه السلام (34); هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد.» شهری در بهشت خدا 34- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة (35); هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش عبادت کند . و خداوند به جای هر مقدار آبی که به شوهرش بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش را می آمرزد.» تامین امنیت روانی همسر 35- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة (36) ; حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای او آماده کند و دست های او را بشوید; و بدون دلیل (عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود.» رحمت خدا از آن کدبانویان است 36- امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند: «ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر الله الیه لم یعذبه (37) ; هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر [رحمت] به او می کند. و هر کس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند.» خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت 37- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر بر زن می فرمایند: «علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها (38) ; بر زن است که [برای شوهرش ] خوشبوترین عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد، و از زیباترین زینت هایش استفاده کند.» هنر آشپزی 38- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله لایخیب ولایندم (39); بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد. هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد. چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان.» آرایش فقط برای شوهر 39- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره (40) ; بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند.» از تو سپاسگزارم 40- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت رضیت (41) ; بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد .» پی نوشت ها: 1) بحار الانوار، ج 103، ص 228 . 2) همان، ج 103، ص 227 . 3) مکارم الاخلاق، ص 218 . 4) همان، ص 216 . 5) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 250 . 6) وسائل الشیعة، ج 14، ص 10 . 7) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 . 8) بحارالانوار، ج 104، ص 72 . 9) وسائل الشیعة، ج 15، ص 227 . 10) همان، ج 15، ص 251 . 11) همان، ج 8، ص 337 . 12) مکارم الاخلاق، ص 80 . 13) وسائل الشیعة، ج 15، ص 249 . 14) همان، ج 15، ص 227 . 15) بحارالانوار، ج 103، ص 249 . 16) وسائل الشیعة، ج 14، ص 122 . 17) بحارالانوار، ج 76، ص 11 . 18) میزان الحکمة، ج 4، ص 287 . 19) المحجة البیضاء، ج 3، ص 70 . 20) مکارم الاخلاق، ص 218 . 21) البته دستورهای شوهر باید مخالف با موازین اسلامی نباشد . 22) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 . 23) همان، ج 14، ص 161 . 24) سفینة البحار، ج 1، ص 561 . 25) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 244 . 26) وسائل الشیعة، ج 14، ص 115 . 27) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 162 . 28) وسائل الشیعة، ج 14، ص 155 . 29) همان، ج 14، ص 116 . 30) بحارالانوار، ج 103، ص 252 . 31) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 242 . 32) بحارالانوار، ج 76، ص 348 . 33) وسائل الشیعه، ج 14، ص 17 . 34) همان، ص 201 . 35) وسائل الشیعة، ج 14، ص 123 . 36) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 254 . 37) وسائل الشیعة، ج 15، ص 175 . 38) الکافی، ج 5، ص 508 . 39) وسائل الشیعة، ج 14، ص 15 . 40) بحارالانوار، ج 103، ص 235 .

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 2394
زمان انتشار: 14 آوریل 2015
| |
زنان از مردان قوی تر هستند...

آقا فرمودند؛

زنان از مردان قوی تر هستند...

در محاسبات نهایی، زن را قویتر از مرد میدانم... این یکی از زیبایی های طبیعت و اسرار خلقت است.زنها بدانند که اگر زنی، هوشمندی به خرج دهد، مرد را اداره خواهد کرد...    به گزارش منتظران منجی ؛به مناسبت فرخنده میلاد سرور زنان عالم حضرت زهرای اطهر(س)، و هفته زن، ضمن تبریک به همۀ مادران و همسران، مجموعه‌ای از «بیانات امام خمینی و امام خامنه‌ای در خصوص نقش و جایگاه زن» که شنیده نشده یا کمتر شنیده شده است،  به بانوان گرامی تقدیم می‌کنیم. امام خامنه‌ای | زن‌ها بدانند که اگر زنی، عقل و هوشمندی به خرج دهد، مرد را اداره خواهد کرد/البته با زرنگی و تحکّم بدست نمی‌آید، بلکه با ملایمت، خوشرویی و اندکی تحمل؛ خیلی هم لازم نیست تحمّل کند! زن‌ها بدانند که اگر زنی، عقل و هوشمندی به خرج دهد، مرد را اداره خواهد کرد. درست است که مرد از لحاظ هیکل قوی‌تر است، امّا خدای متعال طبیعت زن را طوری آفریده که اگر زن و مرد، طبیعی و سالم باشند و زن عاقل باشد، کسی که در دیگری بیشتر نفوذ دارد، زن است که البته با زرنگی به خرج دادن و رندی کردن و تحکّم و زورگویی نمی‌توان به آن رسید. بلکه با ملایمت، استقبالِ خوب، خوشرویی، یک مقدار تحمل کردن ـ البته اندکی؛ خیلی هم لازم نیست تحمّل کند ـ که خدای متعال در طبیعت زن، این تحمل را قرار داده است ... زن باید با شوهر خود این‌طور برخورد کند. (خطبۀ عقد توسط مقام معظم رهبری؛  19/3/1372) امام خامنه‌ای | من در محاسبات نهایی، زن را قوی‌تر از مرد می‌دانم/ این یکی از زیبایی‌های طبیعت و از اسرار خلقت است/مرد ‌هارت و هورتش زیاد است اما.. من گاهی در بعضی از جلسات عقد که عروس و دامادها پیشم می‌آیند وقتی نصحیت‌شان می‌کنم در خلال حرف‌هایم به این نکته هم اشاره دارم که بعضی حمل بر شوخی می‌کنند؛ من در محاسبات نهایی، زن را قوی‌تر از مرد می‌دانم. اعتقادم این است [که] مرد ‌هارت و هورتش زیاد است، اما آنکه بالاخره در یک مقابله، اگر این مقابله طول بکشد، پیروز خواهد شد زن است؛ یعنی زن بالاخره با روش‌ها و وسایلی که خدای متعال در اختیار و طبیعت او گذاشته،‌ بر مرد غالب می‌شود؛ این یکی از زیبایی‌های طبیعت و از اسرار خلقت است. به مرد استخوان درشت‌تر، قد بلندتر و صدای کلفت‌تر داده‌اند، اما به زن در مقابل این امکانات، لطافت‌های روحی و وسایل نفوذ روی مرد را داده‌اند تا تعادل برقرار شود. (بیانات در دیدار شورای مرکزی جمعیت زنان 15/2/71، نقش و رسالت زن،ج3، ص57، دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه‌ای) امام خامنه‌ای | زن‌ها می‌توانند با تدبیر و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند/ این واقعیت قابل اثبات است/مثال افسار بر شیر درنده! این رشته‌های بشدّت رقیق و نازک اعصاب کودک را فقط سرْانگشت ظریف و لطیف مادر است که می‌تواند از هم جدا کند که عقده به‌وجود نیاید، گره به‌وجود نیاید؛ هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند، یعنی هیچ انسان دیگری که از جنس زن نباشد نمیتواند؛ این کار، کار زنانه است. یعنی برخی از کارکردها بقدری همراه با ظرافت است که انسان استعجاب می‌کند از قدرت الهی که چطور این توانایی بالا را همراه با ظرافت به زنان عنایت کرده. من همیشه به دوستان و خویشاوندان و زنان می‌گویم، می‌گویم برخلاف آنچه که معروف است، در بین این دو جنس، آن جنس قوی‌تر زن است. زن‌ها قوی‌تر از مردهایند. زن‌ها می‌توانند با تدبیر و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه این را مشاهده می‌کند، هم با قیاس‌های فکری و عقلی این را می‌تواند اثبات بکند. این واقعیّتی است. بله، زن‌هایی هستند که بی‌تدبیری می‌کنند، لذا این کار را نمی‌توانند انجام بدهند؛ امّا زنی که اهل تدبیر باشد، مرد را می‌کند رام خودش. این مثل این است که یک نفری بتواند یک شیر درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ این معنایش این نیست که او از لحاظ جسمی از این شیر قوی‌تر است، معنایش این است که توانسته این اقتدار معنوی را به‌کار ببرد؛ زن‌ها این توانایی را دارند، منتها با ظرافت؛ یعنی ظرافتی که می‌گوییم، تنها ظرافت در ترکیب جسمانی و ساختمان جسمانی نیست، بلکه ظرافت در فکر و اندیشه و تدبیر و دستگاه تصمیم‌گیری است که خدای متعال در زن قرار داده. (بیانات در دیدار جمعی از بانوان فرهیختۀ حوزوی و دانشگاهی؛ ۱۳۹۲/۰۲/۲۱) روضه نیوز

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 2283
زمان انتشار: 21 فوریه 2016
| |
سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیه) -1- استاد محمد شجاعی

حجاب و حیاء

سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیه) -1- استاد محمد شجاعی

اساسا سلامت در تمام شیوه های زندگی انسان باید تبدیل به یک سبک زندگی سالم شود .

فیلم

1 - سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیه) -1- استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1926
زمان انتشار: 14 فوریه 2015
| | | |
فرمایش امام رضا علیه السلام ...

صوت کامل جلسه ی اول خانواده ی آسمانی مورخ 1393/11/16

فرمایش امام رضا علیه السلام ...

ادامه ی شرح فرمایش امام رضا علیه السلام به حضرت عبدالعظیم الحسنی سلام الله علیه

صوت

1 - فرمایش امام رضا علیه السلام ...
2 - فرمایش امام رضا علیه السلام ...
3 - فرمایش امام رضا علیه السلام ...

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1889
زمان انتشار: 8 فوریه 2015
| |
قابل توجه اونا که دختر دارن!

قابل توجه اونا که دختر دارن!

در طول تاریخ زنان همواره به عنوان پرورش دهنده نسل بعد، وظیفه رسیدگی به امور خانه و خانواده را بر عهده داشته اند. توانایی ذاتی آنان در مراقبت و نگهداری از کودکان، رسیدگی به امور منزل و تربیت نسل بعد، آن ها را به عنوان بهترین کسانی که می توانند به رتق و فتق امور خانه بپردازند، معرفی می کند.   بار اصلی مسئولیت درون خانواده هم بر دوش زنان گذاشته شده است اما در این میان روابط مادر و دختر ممکن است پیچیده تر از روابط مادر با پسر باشد. بعضی مادران دختر خود را به فرزند پسر ترجیح می دهند و برخی خلاف این رفتار می کنند.یكی از بهترین و مهم‌ترین روابطی كه در این دنیا وجود دارد، رابطه میان مادر و دختر است. مادر و دختر می‌توانند بهترین دوست یكدیگر باشند و عاشقانه یكدیگر را دوست بدارند. اما گفتنی است كه به انجام رساندن این كار به وقت زیادی نیاز دارد، تا بتوانید یك رابطه خوب و درست را در میان خودتان برقرار كنید. انجام این كار همچنین به صبر و بردباری زیادی نیاز دارد و باید با میل و رغبت و رضایت هر دوی شما ایجاد شود.   برای برقراری رابطه ای صمیمانه با دخترتان نکات زیر را به خاطر بسپارید: پیچیدگی های رابطه با دختر نوجوان را در نظر بگیرید در سنین بلوغ، بهترین دختران هم به موجوداتی عصبانی، عبوس و ترشرو تبدیل می شوند. لازم است در این سنین بیشتر به او اطمینان بدهید تغییرات ظاهری ای که در او به وجود می آید، ظاهرش را روزبه روز بهتر خواهد کرد. در این دوران به او آزادی بدهید و اجازه دهید از اشتباه هایش درس بگیرد. به هیچ وجه فکر نکنید سرکشی او یا اینکه متهمتان می کند، به دلیل کار اشتباهی است که انجام داده اید. اهل انتقادکردن هم نباشید و بدانید دختران به چیزهای خاصی علاقه دارند و دوست دارند آراسته باشند و گاهی لازم است برای آراسته بودن کمکش کنید. به دخترتان گوشزد کنید دختران باهوش بیشتر از اینکه حرف بزنند، گوش می دهند و می دانند در چه شرایطی باید صحبت کنند. فراموش نکنید در این دوران فرزندتان سعی می کند چیزهایی را از شما پنهان کند و باید سعی کنید به حریم شخصی او احترام بگذارید.     سعی کنید بیشتر مادر باشید تا بهترین دوست معمولا در روابط دوستانه، زمانی که فرد به هر دلیلی با مشکل مواجه می شود، می تواند به راحتی دوستش را کنار بگذارد. اگر قرار است همیشه به عنوان یک دوست با دختران رابطه داشته باشید، ممکن است درباره شما هم چنین تصوری داشته باشد. پس برای او در جایگاه مادر باشید نه دوستی که هر طور می خواهد می تواند با او صحبت و رفتار کند.   با دخترتان هر روز صحبت کنید از اصلی‌ترین کلیدهای یک ارتباط عالی بین مادر و دختر این است که ارتباط راحت و آزادی با یکدیگر داشته باشند؛ به همین دلیل باید سعی کنید زمان‌هایی را برای گوش دادن به افکار و احساسات دخترتان اختصاص دهید. با او خیلی دوستانه و صمیمی درباره افکار و اهدافش صحبت کنید. هرگز به او نگویید وقت ندارم زیرا او احتیاج دارد تا شما به حرف‌هایش گوش بدهید. بدین گونه متوجه می‌شود که شما از صمیم قلب دوستش دارید و به او و اهدافش اهمیت می‌دهید.   دخترتان را درک کنید و به شخصیتش احترام بگذارید  بسیاری از مشکلات مادر و دختر، بنیانی است زیرا تفاوت‌های بین آنها در انتها، منجر به بحث و مشاجره می‌شود. برای مثال اگر شما فردی اهل گردش و تفریح و پرانرژی هستید ولی دخترتان خجالتی و منزوی است، این تضاد باعث می‌شود که رو در روی هم قرار بگیرید و به جر و بحث بپردازید. اگر شما نتوانید از طریق راه‌های مختلف، کارهای دخترتان را کنترل کنید، باعث بروز مشکل می‌شوید.اگر شما دخترتان را نپذیرید، هیچگاه نمی‌توانید به روابطی که می‌خواهید، برسید.   مفهوم «احساس» را به او بیاموزید  نیازهای هر یک از دوره های سنی دخترتان را بشناسید و سعی در برآورده کردن آنها داشته باشید. وقتی کودکتان به سنی می رسد که باید به مدرسه برود، فکر نکنید همه مشکلات تمام شده، زیرا در هر سنی ممکن است با برخوردهای جدید او روبرو شوید. معمولا ارتباط کلامی دختران در این سن بسیار قوی تر از پسران است و به شدت مفهوم «احساس» ذهن آنها را درگیر می کند، به گونه ای که ممکن است دختران برای درک این مفهوم، دائم در حال مقایسه باشند. در این سنین باید با ایجاد رابطه ای صمیمی، برای شناخت و درک احساس هویت به او کمک کنید و در مواقع بحرانی کنارش باشید زیرا اگر احساس کند تنهاست، ممکن است مشکلات زیادی برایش به وجود بیاید.   اجازه دهید دخترتان با رویای خود بزرگ شود و خیالپردازی های کودکانه اش را داشته باشد. باید این حقیقت ساده را درک کنید که فرزندتان احساسات و علایق شخصی و خصوصی خودش را دارد و ممکن است مایل نباشد کارهایی را که در سن او انجام می دادید، در این سن انجام دهد یا اینکه علایقش مانند شما باشد. هرگز نخواهید به خاطر ناکامی های خودتان، فرزندتان را مجبور به کاری کنید   کمتر از دخترتان انتقاد کنید برخی از مادران تصور می‌کنند که با خرده‌گیری و انتقاد می‌توانند دخترانشان را به صورتی که مورد دلخواهشان است، درآورند. انتقاد خیلی شدید به جای تصحیح سازنده و موثر، باعث از بین رفتن اعتماد به نفس در دخترتان می‌شود و بدین ترتیب، دختر امیدش را برای رسیدن به آرزوهایش در آینده از دست می‌دهد.این کار می‌تواند میان هر دوی شما خشم، عصبانیت و اوقات تلخی ایجاد کند. سعی کنید با صحبت‌هایتان باعث ترقی و تعالی اخلاقی و معنوی او شوید و همیشه درصدد یافتن مواردی باشید که در او احساس خوبی را ایجاد می‌کند. این کار می‌تواند شما را به یکدیگر نزدیکتر کرده و باعث صمیمیت بیشتر شود.   مراقب باشید رویاهایتان پله های پرورش و ترقی فرزندتان نباشد اجازه دهید دخترتان با رویای خود بزرگ شود و خیالپردازی های کودکانه اش را داشته باشد. باید این حقیقت ساده را درک کنید که فرزندتان احساسات و علایق شخصی و خصوصی خودش را دارد و ممکن است مایل نباشد کارهایی را که در سن او انجام می دادید، در این سن انجام دهد یا اینکه علایقش مانند شما باشد. هرگز نخواهید به خاطر ناکامی های خودتان، فرزندتان را مجبور به کاری کنید. ممکن است از انجام اشتباه های دخترتان یا مشکلاتش در زندگی نگران باشید اما فراموش نکنید تجربه های ارزشمند، حاصل برخی اشتباه ها هستند. سعی نکنید دخترتان را همانطور که میل خودتان است، بزرگ کنید و از او به دلیل شخصیتی که دارد، قدردانی کنید.   با قوی بودنتان اعتمادبه نفس را به او هدیه دهید رابطه مادر و دختر، بسیار مهم است و می تواند در افزایش عزت نفس، حرمت و درنهایت خودارزشمندی دختران تاثیر بسزایی داشته باشد. سعی کنید برای دخترتان مادری قوی و با اعتمادبه نفس بالا باشید. با این کار به او یاد می دهید چگونه با موقعیت های تنش زا روبرو شود.   مرتبا عشق و علاقه‌تان را به او نشان دهید دخترتان نیازمند این است که شما از او نگهداری کنید، او را در آغوش بگیرید، ببوسید و به او بگویید که چقدر دوستش دارید. این کارها باعث می‌شود که احساسات خوبی درباره شما و خودش در او گسترش یابد. خودبینی، از طریق اعضای خانواده، خصوصا والدین، به وجود می‌آید. به او نشان دهید که می‌تواند تأثیرات مثبتی از شما بپذیرد و این تأثیرات باعث پیشرفتش می‌شود. هرگز تصور نکنید که دخترتان می‌داند که شما دوستش دارید. همواره به او خاطر نشان کنید که چقدر دوستش دارید. یادتان باشد که شما هرگز نمی‌توانید اغراق کنید که تا چه اندازه فرزندتان را دوست دارید.   روش های همسر خوب بودن را به او یاد دهید اولین الگوهایی که در مورد روابط عاطفی و زندگی مشترک در ذهن دختران شکل می گیرد، دیدن روابط عاطفی بین پدر و مادر است. هر چه این روابط شفاف، مناسب و عاطفی تر باشد، الگوی مناسب تری در ذهن دخترتان ایجاد می کند زیرا با مشاهده این روابط، چگونگی ارتباط با مرد را خواهد آموخت. پدر و مادرهایی که در اجتماع و خانواده رفتار مناسب و ارتباط خوبی با یکدیگر دارند، می توانند مطمئن باشند بهترین الگوی فرزندانشان بوده اند.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1862
زمان انتشار: 7 فوریه 2015
| |
خانواده رکن اساسی جامعه ی انسانی

خانواده رکن اساسی جامعه ی انسانی

خانواده رکن اساسی جامعه ی انسانی است و شرط پویایی و استواری آن، وجود روابط صحیح و پایدار میان همسران است. تحصیل معرفت به این گونه روابط، نیازمند آشنایی هر یک از اعضا با وظایف و حقوق خویش است. قرآن کریم به عنوان عالی ترین راهنمای حیات بشر، بهترین هدایتگر در این مسیر است. در نوشتار حاضر، با رجوع به رهنمودهای حکیمانه ی این کتاب عظیم، راه های تحکیم روابط زن و شوهر در خانواده بررسی شده و ضمن معناشناسی خانواده و بیان اهمیت و ضرورت بحث، موضوعات ذیل تحلیل گردیده است: انگیزه تحکیم روابط در خانواده، عوامل مؤثر بر تحکیم روابط، ساختار خانواده آرمانی و اصول تحکیم خانواده در قرآن.   اهمیت پرداختن به موضوع «تحکیم خانواده»، ریشه در اهمیت نهاد خانواده دارد. نهاد مقدس خانواده، رکن بنیادین اجتماع بشری و محمل فرهنگ های گوناگون است تا آن جا که سعادت و شقاوت امت ها، مرهون رشادت و ضلالت خانواده می باشد. اولین شرط داشتن جامعه ای سالم و پویا، سلامت و پایداری خانواده است. همه ی دستاوردهای علمی و هنری بشر در سایه ی خانواده های سالم و امن پدید آمده است. علاوه بر این، کارایی و ارزش علم و هنر نیز در صورت برپایی خانواده است و بدون خانواده، نه تنها هویت انسانی بشر نابود می شود، بلکه همه ی تلاش های فردی و اجتماعی نیز در حقیقت بی ثمر و نافرجام خواهد ماند. از این روست، ملت هایی که در آستانه ی فروپاشی خانواده قرار گرفته اند، درصدد حفظ این نهاد مهم برآمده و با خانواده های جایگزین نظیر خانواده های تک نفره، خانواده های هم جنس (زندگی هم جنس بازان) و شبیه به این ، با این بحران جدی مقابله می کنند؛ غافل از آن که خانواده از نظر جامعه شناختی باید در هر شرایطی سه کارکرد اصلی خود را حفظ کند. «طبق نظریه های قدیمی که هنوز هم اعتبار دارند، خانواده سه وظیفه ی عمده دارد: یکی مسائل جنسی است که در خانواده باید حل شود؛ دیگر فعالیت خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی و بالاخره پرورش کودکان است که از وظایف مهم خانواده به شمار می آید.» (فرجاد، 1363: ص20) از نگاه ادیان به خصوص اسلام، کارکردهای متعالی تری از خانواده انتظار می رود. علاوه بر آن، برپایی و پویایی نهاد خانواده، شاخصه ی اصلی یک اجتماع زنده و رو به توسعه است. یکی از مهم ترین عوامل توسعه، توسعه ی نیروی انسانی است. گرچه معیار نیروی انسانی در توسعه، عموماً با ارزیابی بازدهی و کارایی آن است، اما در یک تحلیل عمیق، کارآیی انسان نیز از خانواده تأمین می شود. چه خانواده ای که در آن متولد شده و به مرحله بازدهی می رسد و چه خانواده ای که تشکیل می دهد و به آن دل بسته و وابسته است؛ بنابراین سهم خانواده در بالابردن توسعه، سهمی اساسی و قابل توجه است؛ اما متأسفانه هنوز در شمار پارامترهای سنجش توسعه قرار نگرفته است. پیوند زناشویی، امری غریزی و از نیازهای اولیه و اساسی انسان است و نیازی به آموزش و محرک خاص ندارد؛ اما تداوم این پیوند و داشتن روابطی صحیح که به پایداری خانواده منجر می شود، نیازمند آموزش و عنایتی ویژه از سوی متولیان و دلسوزان جامعه است. قرآن کریم، به عنوان برترین نسخه ی زندگی و عالی ترین راهنمای بشر برای دست یابی به حیات طیبه، بخش عظیمی از آیات را به تنظیم و تعدیل روابط اعضای خانواده، حقوق و وظایف همسران و فرزندان اختصاص داده است. رجوع به این آیات الهی، می تواند انسان را جهت دستیابی به عالی ترین راهکارها در تحکیم خانواده هدایت کند. اهداف خانواده و اقتضای تأسیس آن ایجاب می کند که بانیان آن یعنی زن و شوهر، در تحکیم و پایداری این بنا، نهایت سعی خود را بکنند و با همان انگیزه که بر تشکیل آن اقدام کردند، بر دوام آن اصرار ورزند تا وحدت و پویایی این نهاد مقدس تا پایان حفظ شود. تأکیدات اخلاقی و سفارشات حقوقی کتاب مقدس قرآن و روایات گرانقدر ائمه طاهرین (ع)، برای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده، بیش از جوانب دیگر حیات بشری است؛ بلکه در یک نگاه کلی، تمامی احکام و دستورات اسلام به نوعی ناظر بر صیانت از خانواده است. بخشی از آن برای تزکیه و تطهیر فرد و بخشی پیرامون اصلاح جامعه و حفظ سلامت آن وضع شده است. از این رو موضوع خانواده، به طور کلی در سه محور تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده قابل بحث و بررسی است. نوشتار حاضر، عوامل تحکیم روابط اعضا در خانواده را در آیات قرآن کریم جستجو کرده است. ویژگی بحث آن است که صرفاً پیرامون جستجوی عوامل تحکیم بوده و از ورود به مباحث تخصصی فقهی و حقوقی خودداری کرده است؛ لکن بر حسب اقتضا به عاملیت آن ها اشاره کرده است. معناشناسی خانواده   تاکنون تعاریف گوناگونی برای خانواده ارائه شده است که عموماً بر اساس دو نکته بیان گردیده؛ یکی ساختارهای موجود خانواده که تاریخ از آن یاد کرده است و دیگری انتظاراتی که از کارکرد خانواده بوده و هست. «خانواده متشکل از افرادی است که از طریق پیوند زناشویی، هم خونی یا پذیرش فرزند با یکدیگر به عنوان زن، مادر، پدر، شوهر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابل هستند؛ فرهنگ مشترک پدید می آورند و در واحد خاص زندگی می کنند.» (منصور قنادان، 1375: ص148) «خانواده همچون گروهی از افراد است که روابط آنان با یکدیگر بر اساس هم خونی شکل می گیرد و نسبت به یکدیگر خویشاوند محسوب می شوند.» (همان) «خانواده گروهی از افراد است که از طریق خون، ازدواج یا فرزندخواندگی به هم پیوند خورده اند و کارکرد اجتماعی اصلی آن ها تولید مثل است.» (ساروخانی، 1370: ص135) سازمان ملل متحد (1994) نیز در آمار جمعیتی خود، خانواده را چنین تعریف می کند: «خانواده یا خانوار به گروه دو یا چند نفره ای اطلاق می شود که با هم زندگی می کنند؛ درآمد مشترک برای غذا و دیگر ضروریات زندگی دارند و از طریق خون، فرزندخواندگی یا ازدواج، با هم نسبت دارند. در یک خانواده ممکن است یک یا چند خانواده زندگی کنند، تمام خانوارها، هم خانواده نیستند.» (نجاریان، 1375: ص19) اولین مفهوم مشترکی که از مجموعه تعاریف ذکر شده و ده ها تعریف ارائه شده ی دیگر استنباط می شود، این است که خانواده پیوند عمیق و پایدار جسمی و روحی چند نفر برای زیستن در فضای واحد است. یعنی بدون تحقق این پیوند، خانواده معنایی ندارد؛ قوام این بنا به میزان پیوند اعضای آن بستگی دارد. بنابراین، جهت تعالی کارایی خانواده، لازم است بر تحکیم پیوند و روابط اعضای خانواده تأکید شود. فلذا، تحکیم روابط در خانواده از جمله مهمترین مسائل در سلامت و رشد فرد، هم چنین پویایی و توسعه همه جانبه در جامعه است. تحکیم روابط خانواده   الف. تبیین مفهومی تحکیم روابط خانواده   در ابتدا و قبل از ورود به بحث، لازم است به تبیین مفهومی عنوان بحث که گویای ساختار کلی مقاله است، پرداخته شود. مقصود از تحکیم خانواده چیست؟ آیا منظور نگه داشتن بنایی هر قدر سست و ناپایدار صرفاً با حفظ نامی از آن است؟ آیا منظور، پایداری خانواده، به قیمت کوتاه آمدن یک طرف و پذیرش ظلم از سوی او و بی عدالتی از طرف مقابل است؟ آیا صرف اجتماع چند وابسته خونی یا سببی، زیر یک سقف با هرگونه روابطی هر قدر ظالمانه، با نادیده گرفتن حقوق و شخصیت انسانی یک نفر و زورگویی و یکه تازی دیگری، خانواده ای محکم خواهد بود؟ به طور قطع، سر پا بودن خانواده با تحکم از سوی یک فرد و بردباری از سر ناچاری و ترس از فروپاشی از سوی دیگری، استحکامی در پی نخواهد داشت و اگر در ظاهر پایدار بماند، از درون پوسیده و فرونشسته است. مقصود از تحکیم خانواده، فراگیری اصل اعتدال میان همگان، حاکمیت اخلاق و حفظ حقوق همه ی اعضاست. اگر هدف از برقراری زوجیت و تشکیل خانواده ، به تعبیر قرآن، «به سکونت رسیدن اعضاست»[1]، لازم است که همه ی رفتارها و تعاملات در راستای تحقق این هدف باشد و منظور از تحکیم، به کمال رساندن همین سکونت است که با کمترین ظلم، نامردی و تحقیر حتی یک عضو در خانواده، سازگار نیست. ب. انگیزه تحکیم روابط در خانواده   پایداری خانواده در طول تاریخ و در پهنه ی جغرافیای ملل، حاکی از انگیزه یا انگیزه هایی برای حفظ روابط و پیوند میان اعضای آن است. تحلیل این پیوند، در خانواده های مختلف با ساختارهای گوناگون، نمایانگر چند انگیزه ی محدود می باشد. برخی روانشناسان معاصر، آدمی را دارای چند انگیزه اصلی و بنیادی می دانند. برخی دو غریزه ی «صیانت ذات و غریزه ی جنسی» را برمی شمارند. برخی «انگیزه ی اجتماعی» را نیز به آن دو می افزایند و برخی چهار غریزه ی «صیانت ذات، تغذیه، غریزه ی جنسی و میل اجتماعی» را جزء این انگیزه ها به حساب می آورند. (سیاسی، 1354: ج1، ص386) برخی که «میل جنسی» را محور تصمیم گیری ها و تحرکات بشر می دانند، اعتقاد دارند که هدف اصلی تشکیل خانواده، شکل حقوقی و رسمی دادن به ارضای این غریزه است. در پاسخ باید گفت: میل جنسی در تشکیل خانواده (ازدواج) انگیزه ی مؤثر و اصلی است؛ اما در روابط و پایداری آن نقش انگیزه را نخواهد داشت و اگر عوامل دیگر به کمک آن نیایند، به تنهایی عاملی کافی نخواهد بود؛ زیرا منظور از تحکیم روابط، تداوم آن تا پایان همزیستی است. در حالی که میل جنسی در طول زندگی شدت و ضعف دارد و در دوران پیری اصولاً نقشی نخواهد داشت؛ ولی روابط در بسیاری از خانواده ها در این دوران قوی تر و پایدارتر است و برعکس در بسیاری از خانواده های جوان که میل جنسی شدیدتری حاکم است، به لحاظ آن که این میل در خارج از خانواده پاسخ داده می شود، سستی بیشتری مشاهده می شود. پس «میل جنسی» در تحکیم روابط اعضای خانواده، نقش انگیزشی نداشته، بلکه عامل تقویت کننده است و به طراوت محیط و بالا بردن آستانه ی تحمل کمک می کند؛ لذا نقش بسیار مهمی در خانواده دارد و همسران می توانند از آن برای یک زندگی پایدار کمک بگیرند. از میان انگیزه های متفاوت و فراوانی که برای برپایی خانواده و حفظ پیوند میان اعضا می توان برشمرد، چند عامل عمده به نظر می رسد: 1- فطرت   انسان برحسب فطرت، جمع طلب است و به طور طبیعی از انزوا و تنهایی گریزان است. به همین لحاظ تا قبل از تشکیل خانواده، به خانواده ای که در آن متولد شده، وابستگی شدید دارد و بعد از آن، در اولین فرصت مناسب، خود تشکیل خانواده می دهد و به آن وفادار می ماند. هم چنین، تعلقات انسان به محیط و افرادی که با آن ها مأنوس شده، به طور فطری انسان را پایبند می کند؛ گرچه به ظاهر امری اکتسابی به نظر می رسد، اما جذبه ای از درون است. 2- اخلاق   «خلق، عبارت از عادت، مروت، طبع و دین» است. (قرشی، 1382: ج2، ص293) غزالی نیز اخلاق را عبارت از «اصلاح و پیراستن قوای سه گانه تفکر، شهوت و غضب» می داند. وی معتقد است، اخلاق، هیئتی رسوخ یافته در نفس است که باعث می شود انسان با سهولت، آسانی و بدون تأمل و اندیشه رفتار نماید. این حالت، زمینه ی صدور افعال پسندیده و نیکو و دوری از افعال زشت و ناپسند است. (رک. غزالی، 1374: ص330) با رجوع به این دو تعریف و دیگر تعاریف اخلاق، مشخص می شود که رابطه ی اخلاق و خانواده، رابطه ای کاملاً مستقیم و الزامی است؛ زیرا جز در محیط امن و سازنده ی خانواده، انسان هرگز قادر به کسب آگاهی، کمال و رفع نواقص از نفس و رفتار خود نمی باشد. بنابراین، انسان که جویای کمال و گریزان از ضعف و نقص است، طالب حضور در خانواده و تحکیم روابط اعضای آن می باشد. به طور کلی، استواری و محکم بودن خانواده ها، حاصل پایبندی های اخلاقی اعضای آن و پرهیز از کج خلقی و فساد است؛ حتی در میان خانواده هایی که چندان پایبند به احکام الهی نمی باشند. هم چنین بسیاری از سنت های پسندیده میان اقوام مختلف ، جهت عمل به همین اخلاقیات است. بنابراین، یکی از راه های حفظ خانواده بها دادن به این سنت هاست. 3- شریعت   نقش ادیان و شرایع مختلف در سامان دهی و هدایت زندگی بشر، به خصوص در روابط اجتماعی، نقشی اساسی، قابل اعتماد و پایدار بوده است. شرایع آسمانی با تعیین ضوابط و آیین نامه های رفتاری، علاوه بر تصحیح روابط انسانی، بشر را مؤدب به آداب درست اجتماعی و خانوادگی کرده و از انسان غارنشین بی هویت، امت های بزرگ انبیای الهی را ساخته است. همه ی ادیان الهی بدون استثنا، شامل احکام دقیقی برای تنظیم روابط خانواده اند. این احکام در شکل اصلیشان و به دور از تحریف، به دلیل آن که بر اساس فطرت وضع گردیده اند، ضامن سلامت و صلح در خانواده اند. به همین دلیل، خانواده در میان اقوام مؤمن، استوارتر بوده و میزان طلاق در آن، بسیار کمتر از اقوام غیرمقید است. بر این اساس، شریعت همواره به منزله ی یک معلم و مراقب در خانواده نقشی مؤثر را ایفا کرده است. در تمامی شرایع آسمانی، محبت ورزیدن، مدارای همسران با یکدیگر، خوش رفتاری و خوش کلامی در خانواده، رعایت حقوق یکدیگر، رسیدگی به کودکان، احترام به بزرگان و حمایت از بیماران، عبادت محسوب می شود و امری مقدس است. مؤمنین به انگیزه ی اطاعت از حق و جلب رضای خدا، سعی در کنترل رفتار خویش و صبوری در برابر ناملایمات زندگی دارند. البته این اطاعت، هم از سوی زن و هم از سوی مرد، پسندیده است؛ در غیر این صورت، یک سویه بودن آن، بنای ظلم در خانواده خواهد بود. این انگیزه (شریعت) تاکنون قوی ترین انگیزه در تحکیم روابط خانواده بوده است. تعالی معرفت دینی و مؤدب شدن به آداب الهی، با پایداری خانواده نسبتی مستقیم دارد. چنان چه دولت ها با کمک مراجع دینی، سطح آگاهی و پایبندی خانواده ها را به تقیدات دینی بالا ببرند، به طور قطع از میزان اختلافات کاسته و بنای خانواده استوارتر خواهد شد. اکنون برخی از جوامع غربی که فروپاشی خانواده را بزرگترین معضل اجتماعی اعلام کرده اند، برای بازسازی خانواده دست به دامان کلیسا و دعوت جوانان به مذهب شده اند. علاوه بر سه انگیزه ی فوق، عواملی چون تأمین اقتصادی، کسب حیثیت اجتماعی، ادامه نسل و حفظ هویت نیز می توانند در شمار انگیزه های تحکیم روابط شمرده شوند؛ ولیکن به طور معمول کارکرد خانواده محسوب می شوند. ج. عوامل مؤثر بر تحکیم روابط خانواده   تحکیم روابط خانواده، به دو دسته عوامل برون خانوادگی و درون خانوادگی بستگی دارد: .1 عوامل برون خانوادگی   این عوامل به طور کلی در سه محدوده ی فرهنگ و محیط اجتماعی، اقتصاد جامعه و خانواده های ماقبل خلاصه می شود. فرهنگ و محیط اجتماعی   روابط انسان، انعکاس آموخته های پیرامونی اوست. فرهنگ و نحوه ی زیست هر فرد، از اولین عوامل مؤثر در روابط او می باشد. به طوری که از رفتار یک جامعه می توان وضعیت فرهنگی و محیط رشد مردم آن را ارزیابی کرد. از این روست که هنجارهای رفتاری در اقوام و ملیت های مختلف، متفاوت است. روابط اعضا در خانواده نیز، متأثر از ادبیات محیط و آموخته های غیرمستقیمی است که از اطراف دریافت می شود. صبوری، مدارا، حفظ عفت، پایبندی به خانواده و همسر یا برعکس پرخاشگری، عدم سازش، طغیانگری و بی بندوباری از ویژگی هایی است که خانواده ها تا حدود زیادی از محیط خود می آموزند. بنابراین، یکی از عوامل مؤثر در تحکیم روابط خانواده، داشتن محیطی سالم و هدایتگر است. تأکید اسلام بر طهارت محیط، حفظ حدود الهی در جامعه و صیانت از فرهنگ اجتماعی از طریق امر به معروف و نهی از منکر، همه به دلیل تأثیر قهری مفاسد بر فرد و خانواده است. این نکته ی مهم از آیه ی کریمه ی «کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر...» (آل عمران، 110) به دست می آید که خداوند امت مسلمان را به شرط امر به معروف و نهی از منکر، بهترین امت می نامد؛ زیرا اصلاح محیط، از وظایف واجب مسلمین است. اقتصاد جامعه   از دیگر عوامل پیرامونی مؤثر در روابط خانواده، اقتصاد کلان در جامعه است. از آن جا که میزان درآمد خانواده و رفاه نسبی مردم، متأثر از اقتصاد عمومی است، همه ی شئون خانواده، تحت تأثیر این جریان خواهد بود. اقتصاد ضعیف، خانواده های فقیر درپی خواهد داشت و روابط در خانواده ی فقیر با خانواده ی بی نیاز متفاوت است. در چنین خانواده هایی، تلاش پدر به تنهایی جوابگو نیست؛ مادر مجبور به کار در خارج از منزل است و گاه فرزندان نیز وارد بازار کار می شوند. این تلاش همگانی، اگر همراه با فرهنگ اشتغال جمعی نباشد و مادران و پدران نسبت به تنظیم روابط عاطفی با یکدیگر و فرزندان توجه نداشته باشند و درصدد جبران برنیایند، در فرهنگ روابط اعضا مؤثر خواهد افتاد و در خانواده ایجاد فاصله و تنهایی خواهد کرد. این نکته، از مسائل مهم مورد ابتلای مادران شاغل در سراسر جهان است؛ زیرا اشتغال مادران و جدایی آنان از کودکان در سنین مختلف از عواملی است که به انحای مختلف در روان کودک و تعادل رفتاری وی مؤثر می باشد. از دیدگاه بسیاری، سپردن کودکان به سازمان های خاص، آن هم در زمانی که کودک بیشترین نیاز را به مادر دارد، موجبات بروز نابسامانی های روانی خاصی را در بزرگسالی فراهم می آورد. (ساروخانی، 1370: ص172) لذا این مسأله، از موضوعات مهم روان شناختی و جامعه شناختی خانواده، در دهه های اخیر است. عدم حضور مادر در مدت زمان طولانی، به تنظیم روابط و اداره ی منزل لطمه می زند و در انهدام خانواده بی تأثیرنمی باشد. «هر قدر اقتصاد و زندگی خانوادگی توسط زنان بیشتر اداره شود، قدرت اجتماعی آن ها نیز در خانواده بیشتر خواهد شد و اشتغال در کار خارج از خانه، در چگونگی روابط عاطفی آن ها با اعضای خانواده اثر می گذارد و هر قدر نظام جدید خانواده تغییر شکل پیدا می کند، روابط عاطفی ضعیف تر می شود.» (فرجاد، 1363: ص15) اما اقتصاد در روابط خانواده های غنی نیز، به گونه ای دیگر تأثیرگذار است. در این قشر نیز اگر داشتن ثروت و امکانات رفاهی فراوان، همراه با فرهنگ سازی نباشد و به فرهنگ صحیح مصرف توجه نشود، سرگرمی افراد به تأمین خواسته های متنوع و متلون خود در داخل و خارج از منزل، موجبات ازهم گسیختگی روابط را فراهم می آورد؛ زیرا ناخواسته از لحظات همنشینی، هم زیستی و هم کلامی کمتر شده و از وابستگی های عاطفی روانی نیز کاسته می شود. نتیجه آن که اوضاع اقتصادی جامعه، در تنظیم و تعدیل روابط خانواده مؤثر است. چنان چه خانواده ها از حیث درآمد، پاسخگوی نیازهای خویش باشند و فرهنگ صحیح روابط را آموخته باشند و بکارگیرند، فرصت رفع نیازهای روحی عاطفی خود را در خانواده پیدا خواهند کرد که به تحکیم روابط آنان خواهد انجامید. خانواده های ماقبل   در خانواده های شرقی، از جمله ایرانی، خانواده ی جدید از خانواده های ماقبل (والدین زن و مرد) بریده نمی شود و همیشه یک وابستگی عاطفی و امدادی با آنان را حفظ می کند. پدران و مادران هم، چندان رضایتی در استقلال کامل زوج جوان ندارند. از این رو، گاه با دخالت های دلسوزانه ی خود زمینه ی اختلاف میان زوج جوان را فراهم می آورند. این ارتباطات گرچه از حیث روانی مطلوب است، اما چنان چه به افراط کشیده شود، مخرب خواهد بود. تفریط در این روابط هم آسیب زننده است. زیرا زوج های جوان تا مدت ها پس از ازدواج، نیازمند راهنمایی و توجه والدینشان می باشند و حذف حضور بزرگان به طور مطلق در تحکیم روابط اولیه زوجین، تأثیر منفی دارد. در تربیت فرزندان و رابطه ی والدین جدید با آنان نیز، حضور خانواده های ماقبل به عنوان مادربزرگ و پدربزرگ مفید است؛ البته حضوری معتدل، به نحوی که به نقش والدین اصلی لطمه نزند. حضور بزرگان در خانواده، در تحکیم روابط همسران و رابطه ی آنان با فرزندان مؤثر است و در بسیاری از مواقع، از سردی روابط و پراکندگی اعضا ممانعت می کند. به همین سبب خانواده های گسترده در گذشته و حال، از بسیاری آسیب های خانوادگی در امان بوده و هستند و میزان طلاق در آنان بسیار پایین است. اسلام بر ادامه ی رابطه فرزندان با خانواده های ماقبل تأکید دارد و آن را مایه ی برکت می داند. احترام به والدین، سرپرستی و نگهداری بزرگسالان و تأمین آن ها و هم چنین وجوب نفقه پدر، مادر، مادربزرگ و پدربزرگ از سفارشات اکید در روایات ائمه (ع) است. خداوند در قرآن کریم، تکریم والدین را در چندین مورد توصیه می کند: 1 احسان به پدر و مادر، وصیت خداوند است. «و وصینا الانسان بوالدیه حسناً.» (عنکبوت، 8 ؛ احقاف، 15) 2 بعد از شکر خداوند، والدین را شکرگزاری کنید. «و وصینا الانسان بوالدیه... ان اشکرلی و لوالدیک و الی المصیر.» (لقمان، 14) 3 احسان به پدر و مادر، سفارش خداوند بعد از سفارش به پرستش خود است. «واذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاّ الله و بالوالدین احساناً و ذی القربی...» (بقره، 83) روشن است که احسان مرتبه ای بالاتر از احترام و اطاعت است. در مکتب اسلام، احترام به هر بزرگتری وظیفه است و اطاعت از هرکس که به انسان خدمتی کرده، از ادب و اخلاق شمرده می شود، اما والدین جایگاه احسان را دارند، نه فقط احترام و اطاعت را. 4 اطاعت از والدین مگر در امر به شرک. «و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم، فلا تطعهما» (عنکبوت، 8)، «اگر والدین بکوشند تا به من (خداوند) از روی جهل شرک ورزی، از امر آن ها اطاعت مکن.» 2 . عوامل درون خانوادگی   عوامل درون خانوادگی، در تحکیم روابط بسیار متعدد است. چنان که به طور مبسوط خواهد آمد، تفکیک امور حقوقی و اخلاقی در خانواده، بسیار مشکل است؛ زیرا همه ی رفتارها و برخوردها در روابط اعضا نقش دارد. خانواده، حقوقی ترین و حساس ترین فضای اجتماعی است. در این مجموعه، روابط باید پایدار و دائمی باقی بماند. بنابراین، هیچ امری نباید موجب تضعیف آن شود. در یک دسته بندی کلی می توان عوامل مؤثر بر تحکیم روابط در درون خانواده را چنین برشمرد: توجه به جایگاه خانواده   درک موقعیت و جایگاه خانواده از سوی اعضا، اولین گام در تنظیم روابط است. هر یک از افراد باید به هدف اصلی خانواده که سکونت اهل آن است، توجه داشته باشد و در جهت تأمین آن تلاش کند و خواسته ها و توقعات خود را به سمت آن هدف سوق دهد. نگاه قرآن به خانواده، نگاه به چند نفر که قصد هم زیستی زیر یک سقف را دارند، نیست. قرآن، خانواده را نظامی جامع و در مسیر کمال می بیند و بالقوه آن را یک مجموعه ی متعالی برای تأمین اهدافی مقدس می انگارد که برای به فضیلت رساندن آن برنامه ریزی می کند و جایگاه حقوقی و وظایف افراد را با این ویژگی تعیین می نماید. آیات ذیل به این ویژگی خانواده مؤمن اشاره دارد: «والذین یقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماماً» (فرقان، 74) «و کسانی اند که می گویند، پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه ی روشنی چشمان ]ما[ باشد و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان.» خداوند در سوره فرقان، دوازده ویژگی برای عبادالرحمن نام می برد. در یازدهمین ویژگی، به توجه خاص مؤمنین به خانواده و فرزندان اشاره می نماید. بر طبق آیه ی مبارکه، آن ها تنها به ابراز احساسات اکتفا نمی کنند، بلکه برای خانواده خویش دعا می کنند. «بدیهی است که منظور این نیست که تنها در گوشه ای بنشینند و دعا کنند؛ بلکه دعا دلیل شوق و عشق درونیشان به این امر است و رمز تلاش و کوشش. مسلماً چنین افرادی آن چه در توان دارند، در تربیت فرزندان و همسران و آشنایی آن ها به اصول و فروع اسلام و راه های حق و عدالت، فروگذار نمی کنند...» (مکارم شیرازی، 1368: ج15، ص167) و در پایان آیه که می فرماید: «و اجعلنا للمتقین اماماً»، دعایی بسیار متعالی برای جمع خانواده می کند و نمی فرماید: «واجعلنی للمتقین اماماً» و امامت و رهبری امت را برای خود و اهل بیت خود می خواهد. به طور مسلم، این دعا خودسازی و آمادگی آنان برای الگو شدن در میان امت را می طلبد. در حقیقت، یک مؤمن با یک برنامه ی دراز مدت، خود و خانواده خود را تربیت می کند تا به عالی ترین مرتبه از بندگی یعنی جایگاه عبادالرحمن مؤمنین ممتاز دست یابند. «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً، حملته امه کرهاً و وضعته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتی اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنة قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علیّ و علی والدیّ و ان اعمل صالحاً ترضیه و أصلح لی فی ذریّتی انّی تبت الیک و انّی من المسلمین.» (احقاف، 15) آیه ی فوق، رابطه ی سه نسل با یکدیگر را بیان می کند. خداوند انسان را به احسان والدین سفارش می کند و برای توجه دادن به فرزند، رنج مادر در سال های حمل، زایمان و شیر دادن (سی ماه) را یادآور می شود تا این که نسل دوم به سن 40 سالگی یعنی به سن کمال می رسد و از خداوند توفیق شکر نعمت های الهی نسبت به خود و والدینش را می خواهد و برای فرزندانش نسل سوم دعا می کند که صالح باشند و مورد رضای خالق قرار گیرند. تربیت جامع قرآنی، در این آیه مشهود است. طبق آیه ی مبارکه، مسلمان باید خود، ریشه خود و نسل بعد از خود را به خداوند وصل کند و از او برای اصلاح همگان کمک بطلبد. این جامعه ی مطلوب قرآنی است که در آن پیوستگی نسل ها با محوریت عبودیت و خداجویی حفظ می شود و هرکس با رشته ی محبت و وفا، به دو نسل قبل و بعد خود وابسته می شود. حضرت امام سجاد (ع) در دعایی که به یکی از دوستان خود تعلیم داد، فرمود: «ربّ لاتذرنی فرداً و انت خیرالوارثین، و اجعل لی من لدنک ولیاً یرثنی فی حیاتی و یستغفرلی بعد موتی واجعله لی خلقاً سویاً و لاتجعل للشیطان فیه نصیباً، اللهم انی استغفرک و اتوب الیک، انک انت الغفور الرحیم» (مجلسی، 1364: ج 8 ، ص544)، «پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین وارثانی. برای من از جانب خود فرزندی قرار ده که در زندگی وارث من باشد و بعد از مرگم، برایم طلب آمرزش کند و او را از نظر خلقت، سالم و هماهنگ گردان و برای شیطان، در او بهره ای قرار مده. خدایا! از تو طلب آمرزش می کنم و به درگاهت توبه می نمایم که تو آمرزنده و رحیمی.» در این دعا نیز، مؤمن برای خود و وارثانش از خداوند مغفرت، خلقت نیکو، دوری از شیطان و زیبایی ظاهر و باطن طلب می کند. ضروری است که اهل خانه به این پیوستگی عاطفی و الهی توجه داشته باشند و خود را در خدمت اعضا بدانند، نه طلبکار از آنان و چنان که اشاره شد، خدمت به دیگران، دعا در حق آنان و رعایت اخلاقیات را وظیفه ی خود و حق آنان دانسته، نه لطف و مرحمت نسبت به آن ها. حاکمیت این فرهنگ قرآنی، به طور مسلّم در تحکیم و تحسین روابط خانواده مؤثر خواهد بود. تثبیت نقش ها   خانواده، جامعه ی کوچکی است که نیازمند مدیریت است. بهترین نمود مدیریت خانواده، در تثبیت نقش هاست. زن و مرد مسلمان، در سایه ی ازدواج، پیمان وحدت بسته اند و دست بیعت بر ایجاد محیطی سرشار از تفاهم و رشد داده اند. آن ها بنیانگذار یک خانواده و یک نسل انسانی هستند. لازمه ی دستیابی به این هدف مقدس، آن است که در یک نظام صحیح، موقعیت هر فرد طراحی و تعیین شود و بپذیرد که نسبت به دیگری حقوقی دارد و در قبال آن وظایفی را متعهد می شود. مرد همسر و پدر خانواده است و حق همسری و پدری دارد؛ پس باید حقوق او در جایگاهش رعایت شود و زن نیز همسر و مادر خانواده است و باید حقوق او نیز در هر دو جایگاه محفوظ باشد. در این میان، انتظارات افراد از یکدیگر برحسب نقش ها تعدیل می شود. فرزندان باید پدر را در جایگاه پدری باور کنند؛ نه خدمت گزار و بانک خانواده و مادر را نیز در جایگاه مادری باور کنند؛ نه خدمه ای با محبت و سخت کوش. همسران نیز باید موقعیت یکدیگر را در نظر داشته باشند. البته همکاری و کمک به دیگری در خانواده، به معنای تزلزل یا جابجایی نقش ها نیست و اختلاف سلیقه هم امری پذیرفته است. در خانواده قرآنی، پدرسالاری، مادرسالاری یا فرزندسالاری معنا ندارد. همه تابع حق اند و عدالت. حفظ شئون فردی   گاه زوجین به نحوی در نقش خانوادگی خود فرو می روند که خود را فراموش می کنند. مادر فقط مادر است برای فرزندان و همسر است برای شوهرش و حقوق خویش را از یاد برده است یا پدر تنها در فکر ایفای نقش پدری و همسری است و کاملاً از نیازهای خود غافل مانده است؛ در حالی که هر دو باید بدانند که زمانی یک کانون فعال و پویا خواهند داشت که هویت شخصی آن ها به طور کامل حفظ شود. شناخت حقوق و وظایف در رشد و تعالی همسران و ایفای مسئولیتشان نسبت به غیر، بسیار مؤثر است. بنابراین، زن و مرد باید علاوه بر اهتمام به نقش های خویش، تأمین خواست ها و نیازهای خود را نیز جزو عوامل تحکیم و تعالی بخش خانواده قلمداد کنند. عبادت، کسب کمالات معنوی و اجتماعی، سلامتی جسمانی و روانی، داشتن روابط دوستانه و اجتماعی در حد لزوم، تفریح، ورزش، سفر، ارتباط منطقی با خانواده و نزدیکان و...، همه باید در دستور کار زن و مرد به طور منظم و مثمر ثمر وجود داشته باشد. نادیده گرفتن این نیازها به بهانه ی مخدوش شدن مسئولیت ها، نه تنها معقول نیست، بلکه یک نوع کاستی در خانواده است و در دراز مدت بر روابط خانواده اثر سوء دارد. چنان که در موارد زیادی شاهد خسته شدن زن و رها کردن همه نقش ها در سنین بالا یا شاهد مردان پشیمانی که در اواخر عمر به گذشته خود معترضند، بوده ایم؛ زیرا خود را فنا شده می بینند و معمولاً ناسپاسی فرزندان، آن ها را به دلسردی و ناامیدی می رساند . در مسیر زندگی، همسران باید یکدیگر را از هر حیث یاری دهند؛ از جمله در حفظ هویت شخصی همسر خود تلاش کنند و ایجاد مانع نکنند و بدانند که اگر هر کدام مانع تحصیل کمالات دیگری شود، مسئولیت همه ی شروری که در اثر جهل از فرد مقابل سر بزند یا خیراتی که باید در اثر کمالش بنا شود و نشود، بر عهده زوج یا زوجه ی مقصر است؛ زیرا مخالفت با تلاش و عمل صالح هر فرد، دور کردن وی از حیات حقیقی اش و باز ماندن از پاداش اخروی است. زن و مرد باید یکدیگر را در رساندن به این حیات طیبه یاری دهند و مانع راه یکدیگر نباشند تا از این طریق علاوه بر انجام تکالیف الهی، در اجر اخروی آن شریک باشند و خانواده را به هدف اصلی آن نزدیک کنند و به انگیزه و شادابی اهل خانه، در داشتن یک خانواده ی متکامل و الهی بیفزایند. آشنایی و پایبندی به تعهدات حقوقی و اخلاقی   خانه با هر محیط دیگر متفاوت است و خانواده متمایز از هر جمع دیگری است. خانه، مسکن و مأمن اهل آن است و هیچ عاملی نباید امنیت و سکونت آن را آشفته سازد. زن و مرد بیش از هر وظیفه ی دیگر، مسئول ایجاد و حفظ این امنیت و آرامش اند و هیچ کس جز آن دو توان این مهم را ندارد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز این تکلیف را از زن و مرد به طور یکسان خواسته است. به موجب ماده 1104 قانون اساسی، «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.» این حکم قانونی، تکلیف الهی یک خانواده ی مسلمان است؛ یعنی اطاعت از آن عبادت حق است و اجر اخروی دارد و ترک آن مخالفت با حکم الهی است. اما برای ایفای این نقش مهم از سوی زن و مرد، «اخلاق» مهمترین نقش را دارد. زیبایی، مال، عنوان اجتماعی، مدرک تحصیلی، مکانت خانوادگی، وجود فرزند و هیچ عامل دیگری خارج از دایره ی اخلاق، مؤثر نخواهد بود. حتی قوانین حقوقی که تعیین کننده حد و مرزهای وظایف و حقوق زن و مرد است، در این امر تأثیر معکوس دارد. «در این رابطه، سخن از عواطف انسانی، عشق، صمیمیت و وفاداری است و حقوق برای حکومت کردن بر آن ها ناتوان است. به زور اجرائیه دادگاه، نه مرد را می توان به حسن معاشرت با زن واداشت و نه زن را به اطاعت از شوهر و وفاداری به او مجبور کرد. بر این اتحاد معنوی تنها اخلاق حکومت می کند و حقوق ناگزیر است که به جای تکیه بر قدرت دولت، دست نیاز به سوی اخلاق و عادات اجتماعی دراز کند. درست است که حقوق نیز برای زن و شوهر تکالیف ویژه ای معین کرده است، ولی مصادیق این تکالیف نیز نوعی الزام اخلاقی است!» (کاتوزیان، 1382: ج1، ص212) زن و مرد باید این ادبیات رفتاری را که ویژه ی خانواده است، بیاموزند. مقدمه ی واجب بر مکلف واجب است. پس اگر رعایت حقوق همسر، حسن معاشرت، تمکین زن، تربیت فرزند و...، از تکالیف همسران است، مقدمه ی آن که آشنایی دقیق وظایف است، نیز به طور قطع واجب می باشد. بنابراین بر جامعه و حکومت اسلامی نیز فراهم کردن زمینه ی این آگاهی واجب می باشد. در این جا لازم است به دو بحث اساسی در تعهدات حقوقی و اخلاقی خانواده اشاره شود: ریاست مرد و تمکین زن   خداوند متعال در آیه ی «الرجال قوامون علی النساء» با نسبت دادن قوامیت به مردان، فصل حقوقی وسیعی را در کانون خانواده می گشاید و تکلیف سنگینی بر دوش مردان بار می کند. در تفسیر این معنا، دو محور مورد بحث است: یکی وظایفی که طبق آیه ی مربوطه برای مردان تعیین می شود و دیگری، جایگاه و موقعیتی که مرد بر حسب این وظیفه در خانه کسب می کند و محدوده ی ولایت و اختیارات اوست. در محور اول اختلافی وجود ندارد و همگان مرد را موظف به انجام اموری چون تأمین نفقه ی خانواده، مراقبت و حمایت همه جانبه از خانواده می دانند؛ اما در محور دوم، اختلافاتی که ناشی از تعبیر مفسرین از کلمه ی «قوام» است، وجود دارد. آیه ی کریمه، با دو عبارت «بما فضل الله بعضهم علی بعض» و «بما انفقوا من اموالهم»، تقریباً دو دلیل یا دو مصلحت برای قوامیت مرد ذکر می کند. با این وجود، تفسیر این دو عبارت و برداشت های دیگر از آیه، زمینه ی تعابیر چندگانه ای را فراهم می کند که ذیل تفسیر آیه در منابع ذکر شده است. اما نتیجه اختلافات و مباحث در مجموع آن است که صاحب نظران در «قوامیت مردان در خانواده» در دو امر اشتراک نظر دارند: 1 قوامیت مرد، در حد وظیفه مندی او در خانواده است. یعنی ریاست خانواده، در حد فراهم آوردن زمینه ی حفظ و تعالی آن بر حسب مصلحت خانواده است و به هیچ وجه، تحکم، زورگویی و قلدری را برای او تجویز نمی کند. در حقیقت، حاکمیت یا حکومت و ریاست مرد را می پذیرد، اما تحکم و دیکتاتوری وی را خیر. 2 گرچه برخی برتری جسمی یا حتی عقلی مردان را ملاک مکلف شدن آنان از جانب خداوند در امر ریاست خانواده می دانند، اما هیچ یک این برتری را به معنای برتری حقیقی، یعنی افضلیت ذاتی مرد نزد خداوند و مأجور بودن بیش از زن را قبول ندارند. اگر طبق آیه ی قرآن، «قوامیت» در خانواده به مرد سپرده می شود، این مسئولیت تفسیری شخصی یا تاریخی را بر نمی تابد تا حاکمیت مرد بر خانواده، طبق سلیقه ی فردی صورت گیرد؛ بلکه این ریاست صرفاً سمتی است که وظایف بسیار مهمی را بر عهده ی مرد می گذارد. اولین وظیفه ی مرد، برپایی و رعایت اصل معروف در خانواده است؛ یعنی قبل از آن که مردان مسئولیت قوامیت بر زنان را بپذیرند، مأمور به فرمان «قل امر ربی بالقسط» (اعراف، 21) و «کونوا قوامین بالقسط» (نساء، 34) می باشند و مهم آن است که برپایی قسط در خانواده توسط مردان، حداقل وظیفه آنان در برقراری روابط در خانواده خواهد بود و باید آن را تا حد متعالی از «حسن معاشرت»، تعالی بخشند. «این مدیریت، فخر معنوی نیست، بلکه یک کار اجرایی است و این چنین نیست که آن کس که رئیس یا مسئول شد و قیم و قوام شد، به خدا نزدیک تر باشد؛ آن فقط یک مسئولیت اجرایی است.» (جوادی آملی، 1369: ص367) «سپردن این وظیفه به مردان، نه به دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانی آن هاست و نه به سبب امتیاز آن ها در جهان دیگر؛ زیرا آن صرفاً بستگی به تقوا و پرهیزگاری دارد. همان طور که شخصیت انسانی یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه های مختلفی بالاتر باشد؛ اما رئیس برای سرپرستی کاری که به او محول شده، از معاون شایسته تر است.» (مکارم شیرازی، 1368: ج3، ص413) «بنابراین، اگر اسلام به زن دستور تمکین و به مرد اختیار سرپرستی می دهد، تنها بیان وظیفه است و هیچ یک نه معیار فضیلت است، نه موجب نقص... نظام آفرینش استعدادهای متقابل و متخالف می طلبد و این تفاوت هم، برای تسخیر دو جانبه و متقابل است، نه تسخیر یک جانبه و این تسخیر نشانه فضیلت نیست، بلکه معیار فضیلت در چیز دیگر است که آن تقرب الی الله است.» (همان، ص365) در این جا با پرهیز از بحث های اجتماعی پیرامون این موضوع، این نکته قابل ذکر است که در هر صورت زندگی انسان باید در یک چارچوب مدون و مشخص، با تعیین دقیق وظایف، حدود، تکالیف و اختیارات اداره شود. در محدوده ی خانواده که کوچک ترین واحد جامعه است، باید بر حسب استعداد، روحیات و ظرفیت افراد، تقسیم وظایف شود. خداوند این تقسیم بندی را در خانواده با واگذاری ریاست آن به مرد و تمکین به زن قائل شده است که گرچه به ظاهر جانب مردان را گرفته است، لکن در یک نظام جامع حقوقی، با ملاحظه همه ی جوانب و نتیجه نهایی، عدالت به طور دقیق رعایت شده است؛ به شرط آن که مرد و زن در محدوده ی الهی گام بردارند. خانواده محفلی است روحانی که اگر همه ی اعضا موظف به وظایف خود و متعهد بر رعایت حقوق دیگران باشند، به تجلیگاه اراده ی حق، مظهر یگانگی و توحید عملی تبدیل خواهد شد. حسن معاشرت مرد با زن، تمکین و مدارای زن، تربیت فرزندان، اطاعت فرزندان و...، همان هدف کلی از خلقت «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» (ذاریات، 56) را در این فضای ملکوتی محقق خواهد کرد. زن در این محیط است که می تواند در سایه ی جهاد اکبر (جهاد المرأه، حسن التبعل)، زمینه تعالی خود ، تربیت فرزندان و نسل های توحیدی را فراهم آورد. حسن معاشرت   ویل دورانت می گوید: «در میان جنگ ها و ماشین ها چنان غرق شده ایم که از درک این حقیقت بی خبر مانده ایم که در زندگی، واقعیت اساسی، صنعت و سیاست نیست؛ بلکه مناسبات انسانی و همکاری افراد خانه از زن و شوهر ،پدر و مادر و فرزندان است.» در حکمت عملی نیز، تدبیر منزل را بر سیاست مدن مقدم می دانند و البته تهذیب اخلاق بر تدبیر منزل نیز مقدم است. در حکمت عملی، اول فردی را مهذب می سازند تا خانواده ای بنا کند و خانواده های تدبیر یافته و سامان گرفته، جامعه ای زنده و سالم بسازند. از ویژگی های انسان، تمایل و نیاز او به معاشرت است و از معاشرت، جز محبت دیدن و محبت ورزیدن انتظار ندارد؛ چرا که خلقت انسان بر اساس عشق و محبت بوده و همین بهترین انگیزه ی او در هر گونه تلاشی است. گرچه انسان عموماً در تشخیص عشق حقیقی به بیراهه می رود، اما عشق های صوری و حتی باطل هم این خاصیت را دارند که انسان را به تکاپو وا دارند و امیدوار و مجذوب کنند. خداوند، رفتارها و برخوردهای صحیح انسانی در خانواده را با «حسن معاشرت» معرفی می کند و از مرد و زن (مردان در حد تکلیف حقوقی و زنان توصیه اخلاقی)، رعایت آن را با میزان «معروف»، یعنی رفتاری پسندیده و انسانی می خواهد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، معروف را به معنای «هر امری که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند و آن را انکار نکنند» معرفی می کند. (طباطبایی، 1363: ج4، ص404) حسن معاشرت در خانواده، در دو محدوده ی مرزهای حقوقی و دستورالعمل های اخلاقی تعیین می شود. «تعبیر حسن معاشرت که به عنوان یک وظیفه برای شوهر و یک حق برای زن مطرح می شود و عامل تحکیم زندگی خانوادگی است، اگر به خوبی باز شود، نشان دهنده ی تمام آن اموری است که مرد در برابر زن باید انجام دهد. در «نفقه» همه ی نیازمندی های جسمی زن باید تأمین شود و در «حسن معاشرت» همه ی نیازمندی های روحی او.» (بهشتی، 1377: ص174) دکتر کاتوزیان در «حقوق مدنی خانواده» معتقد است: «لوازم حسن معاشرت را به دقت نمی توان معین کرد؛ زیرا عادات و رسوم اجتماعی و درجه ی تمدن و اخلاق مذهبی در میان هر قوم، مفهوم خاصی از «حسن معاشرت» به وجود می آورد؛ ولی به اجمال می توان گفت، تمام اموری که از نظر اجتماعی توهین محسوب می شود، مانند ناسزاگویی، ایراد ضرب، مشاجره، تحقیر یا اموری که با عشق به کانون خانواده و اقتضای محبت بین دو همسر منافات دارد، مانند: ترک خانواده، بی اعتنایی به همسر و خواسته های او و اعتیادهای مضر، از مصداق های «سوءمعاشرت» در خانواده است. هرچند که تکلیف مربوط به حسن معاشرت، جنبه ی اخلاقی دارد، از نظر حقوقی نیز بی ضمانت اجرا نمانده است؛ زیرا سوءمعاشرت زن استحقاق او را در گرفتن نفقه از بین می برد.» (کاتوزیان، 1382: ج1، ص219) حساسیت محیط خانواده، اهداف بلند مدت و مقدس آن اقتضا می کند که همسران بیشترین دقت را در رعایت حسن معاشرت با یکدیگر داشته باشند و از خانه فضایی سرشار از انس و ملاطفت بسازند؛ زیرا خداوند زن و مرد را هدفمند در کنار یکدیگر قرار داده است و کمال آن دو را در این آمیختگی و تشکیل خانواده تعبیه کرده است. تعبیر لطیفی در آیات 20 و 21 از سوره ی روم در این خصوص وجود دارد. خداوند در آیه 20 پس از آن که به حیات زمین بعد از مرگش اشاره می کند و پراکندگی بشر بر روی زمین برای کار و تلاش و کسب روزی و مال را یادآور می شود «و من آیاته ان خلق لکم من تراب ثم اذا انتم تنتشرون»، در آیه 21 می فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و...»، «از نشانه های خداوند آن است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با آنان به آرامش برسید.» علامه طباطبایی می فرماید: «منظور از انسان در این آیه، مرد است و مراد از انتشار، به دنبال روزی رفتن و انجام اعمالی که لازمه ی زندگی است...؛ ولی خداوند زن ها را آفرید و در وجود آن ها چیزی تعبیه کرد که موجب آرامش مردان می شود.» (طباطبایی، 1363: ج4، ص231) آن هدفمندی، این طراحی خلقت، ترکیب زوجیت و تقسیم مسئولیت، خود از بزرگترین آیات رحمانی است و بشر هرگاه همگام با این آهنگ خلقت حرکت کرده و خود را با لطایف آن همراه نموده، بهترین بهره ها را از زندگی دریافت کرده است. اما هرچه از این مسیر فطری فاصله گرفته، به معیشتی «ضنکا» دچار شده است؛ چنان که نمونه ی آن را در زندگی های نابسامان در سراسر دنیا شاهدیم. نکته قابل توجهی در آیات مربوط به حسن معاشرت مردان با زنان وجود دارد و آن این است که خداوند در مواقع عادی در روابط زن و مرد، اشاره ای به حسن معاشرت ندارد؛ بلکه در جایی که کمتر کسی به نیکی رفتار می کند و مراقب حکم خدایی است، مثل مرحله ی طلاق زن، دوران عده یا گرفتن مهریه ی زنان به زور و...، به تقوی و نیکی در برخورد با زنان سفارش می کند. «... واتقوالله ربکم لاتخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن إلا أن یأتین بفحشة مبینة ...»، «تقوای الهی پیشه کنید و هیچ گاه همسران و زنان خویش را در ایام عده از خانه بیرون نکنید، مگر آن که گناه آشکاری مرتکب شده باشند.» (طلاق، 1) «یا ایهاالذین امنوا لایحل لکم ان ترثوا النساء کرها و لاتعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن الا ان یأتین بفاحشة مبینة و عاشروهن بالمعروف فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیراً.» (نساء، 19) در این آیه نیز معاشرت به معروف، محور بحث و توصیه به مردان در برخورد با زنان است. آیه بیانگر دو نهی و یک امر به مردان است. نهی از به ارث بردن زنان و گرفتن تمام یا بخشی از مهریه ی آنان به زور و امر به معاشرت به معروف با زنان است. «آیه هم ندا است و هم تنبیه، هم اشارت است و هم شهادت و هم حکم یا نداست. «أیها» تنبیه است؛ «الذین» اشارت است؛ «آمنوا» شهادت است؛ «لا یحل لکم ... کرها» حکم است و بیان حکم آن است که ]زنان را[ از راه تلبیس و تدلیس برایشان حکم نکنید و قهر نرانید و آن چه شرع نپسندد، از ایشان نخواهید؛ بلکه با ایشان به معروف زندگی کنید. (و عاشروهن بالمعروف، ای بتعلیم الدین و التأدب الاخلاق المسلمین).» (میبدی، 1357: ج2، ص471) توصیه ی خداوند به رعایت معاشرت به معروف در مراحل خاص مثل طلاق، حاکی از آن است که در مواقع عادی به طریق اولی مرد باید مراعات معروف را بنماید. معاشرت به معروف، خاص مواضع ذکر شده در آیات نیست؛ بلکه همه رفتارها و برخوردهای مرد نسبت به همسر را شامل می شود. یعنی مردان باید در هر معاشرتی که با زنان دارند، مراعات معروف و نیاز روحی آنان را بکنند. با توجه به جامع نگری و دقت اسلام در روابط زن و مرد در محدوده ی خانواده، این حکم الهی(حسن معاشرت) بهترین ضامن اصلاح روابط در خانواده ها می باشد؛ به شرط آن که آگاهی و عمل آنان را به همراه داشته باشد. دینداری و تعهدات الهی   خانواده ای که قرآن طراحی می کند، مکتب و معبدی است که اعضای آن مدارج بندگی را طی می کنند و به حیات طیبه راه می یابند. افراد در خانواده، علاوه بر تأمین حقوق دنیوی خود نظیر امنیت، آرامش، تغذیه، بهداشت مناسب، تحصیل علوم و... حقوق معنوی خود را نیز جستجو می کنند. زن و مرد موظف به ایجاد زمینه ی مقتضی و رفع موانع برای دستیابی یکدیگر به این حقوق می باشند. «من عمل صالحاً من ذکر او انثی فلنحییّنه حیوة طیبه ولنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» (نحل، 97)، «از مرد و زن هر کس عملی صالح انجام دهد به شرط ایمان به خدا، ما او را در زندگانی خوش و با سعادت، زنده می گردانیم.» خداوند در آیه ی فوق شرط رسیدن به حیات طیبه و دخول در بهشت و دریافت اجر اعمال را، ایمان و عمل صالح ذکر می فرماید و این دو، تنها در محیطی چون خانواده کسب می شود. اسلام، زن و مرد را در کسب حقوق معنوی و کسب خیر و شر به تمام معنی مساوی با یکدیگر می داند. «کل نفس بما کسبت رهینة» (مدثر، 38) «من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها» (مدثر، 74) «والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماماً» (فرقان، 74). «قرة»، از واژه قرار است و منظور از قرةاعین، آرامش دیدگان می باشد. چشم انسان در چیزی که خوشایند اوست، آرام می گیرد. در این آیه، عبادالرحمن از خداوند درخواست می کنند که «همسران و فرزندان ما را مایه آرامش چشم ما قرار ده» و از آن جا که چشم و دل مؤمن جز به رضای حق آرام نمی گیرد، نتیجه آیه آن است: «پروردگارا، نسل و اهل خانه ی ما را در مسیر خود و مورد رضای خود قرار ده.» خلاصه آن که مؤمنین - عبادالرحمن- علاوه بر انجام مسئولیت خود در قبال تأمین حقوق معنوی خانواده، برای کمال معنوی آنان و رسیدن به رضای حق، دعا نیز می کنند. شاید انگیزه برای این خیرخواهی و دعا، این آیه باشد: «والّذین امنوا و اتّبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شیء، کل امرئٍ بما کسب رهینٌ...» (طور، 21)، «وکسانی که ایمان آورده اند و ذریه و اهل ایشان از آنان پیروی کرده اند، ذریه آنان را ]در بهشت[ به ایشان ملحق می سازیم و از خودشان هم چیزی کم نمی کنیم. هر کسی در گرو کسب و عمل خویش است.» در تفسیر قرطبی، ذیل آیه ی فوق از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: «خداوند ذریه مؤمن را در بهشت هم درجه ی او قرار می دهد؛ هرچند آن ذریه از حیث عمل و پاداش از او نازلتر باشند. برای آن که به وجود ایشان و پیوستگی ایشان، چشم روشن شود.» در قرآن کریم از خیرخواهی، نصیحت و دعای والدین برای فرزندان، شواهد دیگری است؛ نظیر نصایح لقمان به فرزندش که در طی پنج نصیحت عمده، وی را به توحید و دوری از شرک، حسن خلق، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، صبر و شکیبایی و میانه روی توصیه می کند و از تکبر، خودپسندی، فقر و مباهات به دیگران منع می کند و درخواست حضرت نوح برای پسرش که خداوند او را به خویش ملحق گرداند: «و نادی نوح ربه فقال رب ان ابنی من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین.» (هود، 45) اما از آن جا که پسر نوح غیر صالح بود و از اهل او حساب نمی شد، پاسخ شنید: «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلا تسألن ما لیس لک به علم.» (هود، 46) پدر مورد تأیید قرآن که به عنوان الگوی والدین معرفی می شود، حضرت زکریاست که فرزندی موحد وحکیم چون یحیی دارد و قرآن او را به عنوان فرزندی نیکوکار نسبت به والدین و پرهیزکار و دور از ستمگری و عصیان می ستاید و به او سلام می گوید. «و براً بوالدیه و لم یکن جباراً عصیاً و سلام علیه یوم ولد و...» (مریم، 15-14) و مریم مادر نمونه ای که فرزندی چون عیسی به دنیا می آورد و خداوند فرزندش را به نیکی به مادر توصیه می کند: «و اوصانی بالصلوة و الزکوة مادمت حیاً و براً بوالدتی و لم یجعلنی جباراً شقیاً.» (مریم، 32-31) خانواده در قرآن   الف. کارکرد و جایگاه خانه در قرآن   واژه ی «بیت» به معنای خانه، 71 بار با مشتقات آن در صیغه های «بیت» و جمع آن «بیوت» در قرآن کریم آمده است. این کلمات در 12 مورد به مصداق بیت الله، یعنی کعبه (خانه خدا)، 2 مورد برای بیت عتیق، 2 مورد بیت معمور و باقی به معنای «خانه»، همان محیط مخصوص زندگی خانواده آمده است. با نظر به آیات الهی و پرداختن آیات متعددی در قرآن به کلمه بیت، چنین به دست می آید که این مکان مسقفِ محدود که محل اجتماع و زیست جمعی بشر و اولین محیط رشد و پرورش وی است، مورد عنایت حق بوده و برحسب کارایی و جایگاهش در حیات انسانی، از اهمیت بسزایی برخوردار است که در اینجا به بعضی از این موارد اشاره می شود: 1 . محل تسکین   اولین کارکرد خانه، تأمین آرامش جسم و تسکین جان اعضای آن است که البته مرهون امنیت همه جانبه ی این محیط برای اعضاست. فضای محدود و امن خانه، حریمی (محل محرم) برای ابراز احساسات، بیان اسرار، ارضای غرایز و تأمین نیازهای جسمی و روحی انسان است. این سکونت و امنیت را خداوند به خود نسبت می دهد و می فرماید: «و الله جعل لکم من بیوتکم سکناً» (نحل،80)، «خداوند از خانه های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرارداد.» واژه «سکن» به معنای هر چیزی است که انسان به وسیله ی آن تسکین یابد. انسان علاوه بر نیاز به سکونت در خانه، به محلی برای تسکین آلام روحی، رها شدن از برخی قیودات اجتماعی، استراحت به نحو دلخواه، خلوت کردن و راز و نیاز با خدا و محرمان نیاز دارد. اگر خانه تأمین کننده این نیازها نباشد، مسکن نخواهد بود. 2 . محل ذکر و تلاوت آیات الهی   «واذکرن ما یتلی فی بیوتکنّ من ایات الله و الحکمة» (احزاب، 34)، «به یاد آورید آن چه در خانه هایتان از آیات و حکمت تلاوت شده است.» آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم (ص) است و نکاتی از آن برداشت می شود: فضایلی که از خانه و خانواده نصیب انسان می شود، ارزشمند است و باید برای بکارگیری در زندگی حفظ شود. - خانواده ی پیامبر (ص) الگویی برای همه خانواده ها است؛ لذا باید بیش از دیگران مراقب امتثال اوامر الهی باشند. - هر فرد باید حافظ شئون، موقعیت و آبروی خانواده خود باشد. - محیط آرام و مأنوس خانه، مناسب ترین محل برای اندیشه، ذکر، یادآوری کلام خدا و ذکر حکمت های الهی است. - خانه مکتبی برای تربیت انسان هایی عبد و مطیع حق است. کارکرد وسیع و گرانقدر خانه، آن را مکانی مورد احترام و عنایت قرار داده است؛ اما چنان چه این محل معبدی برای بندگی و ذکر حق واقع شود، خداوند آن را رفیع و عظیم می گرداند. چنان که خطاب به رسول گرامیش می فرماید: «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبّح له فیها بالغدوّ و الاصال» (نور،36) رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است؛ خانه ای که مسجد خداوند و محل تسبیح او باشد، نیز عظیم و مرفوع است. آن چه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه طباطبایی (المیزان) استفاده می شود، این است که اگر خانه از هر پلیدی و لوثی منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزیّن شود، رفعت می یابد و از یک چهاردیواری سرد و بی روح خارج می شود و هرچه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود، مقامی رفیع تر می یابد که مصداق کامل آن کعبه، خانه ی خدا است. (طباطبایی، 1363: ج15، صص179-178) 3 . محل رابطه ای قدسی   «فاذا دخلتم بیوتا فسلّموا علی انفسکم تحیةً من عندالله مبارکةً طیبةً» (نور،61) «مقصود از سلام کردن بر خود، سلام بر اهل خانه است و اگر در این جا نفرمود: بر اهل آن سلام کنید، خواست یگانگی مسلمانان با یکدیگر را برساند؛ چون همه انسانند و خدا همه را از یک مرد و زن خلق کرده است. علاوه بر این، همه مؤمنند و ایمان ایشان را جمع کرده، چون ایمان قوی تر از وهم و هر عامل دیگری برای یگانگی است.» (طباطبایی، 1363: ج15، ص229) خداوند می فرماید: «بر اهل خانه سلام کنید»؛ از آن جا که سلام بیان تحیتی مبارک از نزد پروردگار است، عالی ترین ایجاد رابطه میان اعضای خانواده آن است که با تحیت و سلام با یکدیگر برخورد کنند و یاد خدا میان آنان باشد. این رابطه قدسی اگر در خانه برقرار شود، به طور قطع به جامعه نیز کشانده خواهد شد. پس حقیقت سلام، گسترش امنیت و سلامتی در میان انسان هاست. 4 . لزوم حفظ حریم خانه   از نظر قرآن، خانه به قدری در مقام و جایگاه بالایی قرار دارد که حفظ حریم آن بر همگان توصیه شده است. خداوند متعال می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتی تستأنسوا و تسلّموا.» (نور، 27) حصردر آیه مذکور به این معناست که خداوند ورود به خانه ی غیر را بدون اذن و سلام ممنوع می کند. حرمت این حریم را مقدس می دارد و ضرورت حاکمیت یک فرهنگ صحیح و صمیمی را در برخورد با اهل خانه بیان می کند و می آموزد که اهل بیت باید در روابط با یکدیگر، علاوه بر رعایت همه ی شئون انسانی در برخوردشان، از راه تکلم که نزدیک ترین و شایع ترین ارتباط است، نیز این یگانگی را بیان کنند و سلام واژه ای است که این پیام را دارد؛ علاوه بر آن که آرزوی سلامت و امنیت از جانب سلام کننده را ابلاغ می کند. از عدی بن ثابت روایت است: زنی انصاریه به نزد رسول الله(ص) آمد و عرض کرد: من در خانه خویش گاه گاه در شرایطی هستم که نمی خواهم هیچ کس مرا ببیند، در این حال اگر پدر، فرزند یا مردی از خویشان من وارد شوند، چه کنم؟ در جواب، آیه فوق فرو فرستاده شد. «تستأنسوا» یعنی «تستأذنوا»؛ گفته شده است که استیناس طلب انس است و به این معنی است که در هیچ خانه ای که ملک شما نیست، وارد نشوید تا مطمئن شوید فردی در آن است و آن گاه اجازه بخواهید. ابن عباس گفت: در آیه تقدیم و تأخر است؛ یعنی «حتی تسلموا و تستأذنوا»، یعنی «حتی تقولوا السلام علیکم، أدخل»؛ سلام مستحب است و استیذان واجب. (رک. میبدی، 1357: ج6، ص509) در آیه 28 از سوره ی مبارکه ی نور نیز، ورود به هرخانه ای مشروط به اجازه یافتن از سوی صاحب خانه شده است. «فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم» (نور، 28)، «اگر در خانه کسی را نیافتید، تا اجازه دریافت نکرده اید، وارد نشوید.» علاوه بر این حکم عمومی، در آیه 53 از سوره احزاب نیز، ورود به خانه پیامبر بدون اذن منع شده است: «یا ایها الذین امنوا لاتدخلوا بیوت النبی الاّ أن یؤذن لکم»، «ای ایمان آورندگان به خانه پیامبر وارد نشوید مگر آن که به شما اجازه دهد.» ب . خانواده آرمانی در قرآن   معروف است که اگر برنامه ی یک ساله دارید، گندم بکارید؛ اگر برنامه ی ده ساله دارید، درخت بکارید و اگر برنامه ی صدساله دارید، انسان بسازید. تربیت انسان با موازینی که خالق او می طلبد و هدایت فرموده است، سرمایه گذاری صدساله، بلکه ابدی است. «...و من احیاها فکأنّما احیاالناس جمیعاً...» (مائده، 32) تربیت انسان از نگاه قرآن، احیای او و دمیدن جان الهی در کالبد اوست. محیط تحقق این مهم، خانواده است. خانواده ای که زمینه ی پرورش انسان قرآنی در آن فراهم آمده است. «والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربّه و الذی خبث لایخرج الا نکداً» (اعراف، 58)، از سرزمین پاک و طیب، ثمره ای نیک به اذن پروردگار خارج می شود و از زمین آلوده و شوره زار، حاصلی ناقص و بی فایده خارج خواهد شد. بنابراین خانواده ی آرمانی قرآن، خانواده ای است که آماده ی پذیرش و پرورش انسان است. خانواده ای که قرآن کریم تربیت می کند، حدود و وظایفش را تعیین می نماید و توصیه های لازم را برای روابط متعالی بین زن و مرد بیان می دارد، با مؤلفه های زیر شناخته می شود: توحید محوری و جلب رضای حق، عدالت جویی و برقراری قسط، اخلاق مداری، وظیفه مندی، رعایت اصل صلح و احسان، گذشت و محبت، مشورت و مصلحت اندیشی. 1 . مبانی روابط در خانواده آرمانی   زیربنای ساختار کلی خانواده ی آرمانی قرآن، دو رکن اساسی اخلاق و حقوق است که با آشنایی همه جانبه اعضا و حاکمیت این دو رکن، استواری و پویایی این بنا تضمین می شود. چرا که رکن حقوقی، ضامن برپایی و استواری اصل خانواده و مانع از فروپاشی آن است و رکن اخلاقی ضامن رشد و بالندگی و تأمین اهداف خانواده می باشد. خانواده یک نظام کاملاً تألیف شده و به هم تنیده است؛ به طوری که تفکیک بعضی مسائل که در محیط ها و مجموعه های دیگر ممکن است، در این فضای خاص ممکن نیست. از آن جمله، تفکیک دو مقوله ی «تکالیف حقوقی» و «وظایف اخلاقی» است. زیرا نظام حقوقی و نظام اخلاقی خانواده، کاملاً بر یکدیگر منطبق است و حوزه ی عملیاتی آن ها واحد می باشد. رعایت اخلاق در خانواده، وظیفه همه ی اعضا است و تأمین حقوقی اعضا نیز امری اخلاقی و شایسته است. بنابراین نمی توان امری اخلاقی را در خانواده، جدای از حق افراد قلمداد کرد و آن را فضل نامید؛ زیرا فرض و واجب است؛ نه فضل. در خارج از محیط خانواده، مرز حقوق و اخلاق تا حدودی متمایز است؛ مثلاً، عدم تواضع در برابر دیگران در خارج از خانواده، امری غیر اخلاقی است؛ اما غیر حقوقی نیست؛ یعنی تجاوز به حریمی قلمداد نمی شود. یا خشن و زبر صحبت کردن، مجازاتی نمی طلبد. اما همین امور در خانواده با حقوق خانوادگی افراد تلاقی دارد. همنشینی در خانه، باید نمایی از بهشت برین در آخرت باشد؛ یعنی کانون «لایسمعون فیها لغواً و لاتأثیماً الاّ قیلاً سلاماً سلاماً.» (واقعه، 26-24) زندگی خانوادگی، صرفاً با حضور در خانه یا خانه داری یا انجام چند فعالیت دسته جمعی محقق نمی شود؛ بلکه واقعاً زمانی تحقق می پذیرد که با مبادله اندیشه ها، احساسات، بحث و گفت و شنود همراه شود. (رک. کازنو، 1373) حقوق و اخلاق در خانواده، دایره ی وسیعی از مباحث حقوقی و اخلاقی را به خود اختصاص داده است. در قرآن کریم نیز بخش عمده ای از آیات متعلق به حقوق افراد در خانواده و رعایت اخلاق در برخوردها و تعاملات خانوادگی است. مبانی حقوقی و اخلاقی در روابط خانواده آرمانی   مجموعه ی قوانین حقوقی خانواده قبل از ازدواج تا تشکیل خانواده و حتی در مرحله ی جدایی، تحکیم حقوقی خانواده را تضمین می کند. شرط صحت عقد و وقوع زوجیت، اقرار طرفین به رضایت در قرارداد عقد است. قرائت خطبه ی عقد در اسلام این واقعیت را آشکار می کند. طرفین با قرائت خطبه، زوجیت را می پذیرند؛ لذا واجب است که خواست خود را واضح به زبان بیاورند یا توسط وکیلی از جانب خود اعلام کنند. در این امر، میان زن و مرد تفاوتی نیست. بنابراین از ابتدا عقل، اراده وتعهد اخلاقی بین زوجین است که پایداری این قرارداد را ضامن می شود؛ فلذا بنای حقوقی خانواده از آغاز بر اساس یک تصمیم عاقلانه و یک تعهد اخلاقی پایه گذاری می شود. با اقرار به زوجیت، طرفین عهده دار تعهداتی حقوقی، اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی نسبت به یکدیگر می شوند. این تعهدات دو سویه است؛ یعنی هر یک علاوه بر آن که وظایفی را بر عهده می گیرند، حقوقی را از دیگری مطالبه می کنند. عمده ی این تعهدات عبارتند از: حسن معاشرت، روابط زناشویی و جلب رضایت طرفین، نفقه، مهریه، اجرت المثل، توافق در داشتن فرزند و تمکین. این ها و ده ها تکلیف و وظیفه خرد و کلان دیگر که اصول آن بر اساس آیات قرآن کریم در قانون اساسی و حدود قانونی و اجرایی آن در قوانین مدنی و غیره آمده است، همه برای تعیین مرزها و محدوده ی اختیارات و انتظارات زوجین می باشد که برای پایداری خانواده و اساس تحکیم روابط، رعایت آن لازم است. اما روابط صحیح و محکم در خانواده تنها حفظ مرزها و حرکت بر روی خطوط تعیین شده نیست؛ آن چه از تعامل حقوقی و اخلاقی زن و مرد در همه موارد، یک خانواده ی پایدار و پویا می سازد، رعایت توصیه هایی است که قرآن کریم بر آن ها تأکید می فرماید: 1 «هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ» (بقره، 187) زوجین در حکم لباس برای یکدیگرند. اگر برای تأمین اهداف کلی خانواده تنها همین توصیه مراعات شود، کافی است که زن و مرد لطیف ترین روابط را با یکدیگر داشته باشند و در سایه ی آن مطلوب ترین فضای زندگی را برای افراد خانواده فراهم کنند. زیرا ارتباطی که انسان با لباس خود دارد، نزدیک ترین، محرمانه ترین و بی آزارترین روابط است. این تشبیه در هیچ امر دیگری جز رابطه زن و شوهر مصداق ندارد؛ حتی در رابطه والدین و فرزندان. 2 «...وعاشروهنّ بالمعروف...» (نساء، 19) از جمله اصولی که قرآن کریم در کنترل رفتارهای انسان ها نسبت به یکدیگر بکار می برد، اصل «معروف» است که در قرآن کریم 9 بار تکرار شده است. بیشترین استعمال آن در حادترین مرحله ی روابط زن و شوهر و هنگام طلاق است: «وأتمروا بینکم بمعروفٍ ...» (طلاق، 6)، «روابط میان خودتان را با رفتارهای پسندیده و مورد پذیرش عرف، نیکو گردانید.» «و لهنّ مثل الذی علیهن بالمعروف» (بقره، 228)، «و برای زنان نیز همانند مردان چنان که وظایفی شناخته شده، حقوقی معین و مقرر شده است.» «...فأمسکوهنّ بمعروف أو سرّحوهن بمعروف» (بقره، 230) وقتی که دیگر امید بازگشت عاطفه، عشق و تداوم زندگی نیست، به دو نحو می توانید عمل کنید: امساک به معروف یا جدایی به معروف. «و علی المولود له رزقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف» (بقره، 233)، «هزینه مادر در امور خوراک و پوشاک بر عهده کسی است که فرزند از اوست؛ در حد معروف و پسندیده.» زیباترین نکته در آیات مذکور و اصل قرآنی «معروف»، آن است که در تمام مراحل زندگی زناشویی از ابتدا تا انتها چه در شرایط عادی و چه در شرایط بحرانی، آن چه مورد نظر خداوند است، حفظ ارزش های اخلاقی، تحت عنوان معروف (آن چه نفس سالم انسان به طور عموم می پسندد) می باشد و خشونت، اهانت و کم لطفی در خانواده قرآنی پسندیده نیست. 3 «فان خفتم الاّ یقیما حدودالله، فلاجناح علیها فیما افتدت به تلک حدودالله فلاتعتدوها و من یتعّد حدودالله، فاولئک هم الظالمون» (بقره، 229) هدف از وضع احکام و تمامی هدایت های الهی توسط انبیا، اولیا و مربیان، رعایت حدود الهی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی است. خداوند در آیاتی از قرآن کریم به این اصل اشاره می کند. نکته ی قابل توجه در این اشارات آن است که این آیات عموماً در مواضعی است که معمولاً بندگان رعایت نمی کنند. مثل زمان طلاق؛ در آیات طلاق چندین بار واژه «حدودالله» و چندین تعبیر بازدارنده ی دیگر نظیر «واعلموا ان الله بکل شی علیم» (بقره، 231)، «ان الله بما تعملون بصیر» (بقره، 237)، «والله بما تعملون خبیر» (بقره، 234) و... بکار رفته است. خداوند در آیه 229 سوره بقره، برای هدایت جریان طلاق در محدوده ی اخلاق، سه بار به رعایت حدودالله تذکر می دهد و می فرماید: «هر کس از حدود الهی تجاوز کند، از ظالمین است.» «الطلاق مرتان، فامساک بمعروف أو تسریح باحسان» مردان را بعد از طلاق بین دو امر مخیر کرده است: «امساک به معروف»، یعنی نگهداشتن همسر که همان رجوع در عده است یا «تسریح به احسان» یعنی رها کردن او تا از عده خارج شود. (رک. طباطبایی، 1363: ج2، ص350) خداوند این دو عمل را که در استثنایی ترین روابط میان زن و مرد است، نیز به معروف و احسان مقید کرده است. حرمت فضای خانه، به حدی است که در هر شرایطی، اهانت، آزار دیگری و هر عمل ناپسند و غیر معروف دیگری در آن جای ندارد و باید این حرمت به بهترین شکل حفظ شود. «چه بسا بتوان از آیه شریفه بویی از عدم جواز تفرقه میان احکام فقهی و معارف اخلاقی استشمام نمود و می توان گفت که آیه اشعاری هم به این معنا دارد که صرف عمل به احکام فقهی و جمود به خرج دادن بر ظواهر دین، کافی نیست. پس اکتفا نمودن بر عمل به ظواهر دین و رعایت نکردن روح آن، باطل کردن مصالح تشریع و از بین بردن غرض دین است، چون اسلام دین عمل است نه دین حرف و شریعت، کوشش است نه فرض...» (همان، ص353) نتیجه آن که در میان کارهایی که انسان انجام می دهد، یک سلسله مناطق ممنوعه وجود دارد که ورود به آن ها فوق العاده خطرناک است. قوانین و احکام الهی این مناطق را مشخص می کند و حتی از نزدیک شدن به این مرزها نهی می نماید. «تلک حدودالله فلاتقربوها.» (بقره، 187) زیرا نزدیک شدن به این مرزها انسان را بر لب پرتگاه قرار می دهد؛ روابط حاکم بر خانواده را تهدید می کند و با اندکی غفلت، حدود الهی نادیده گرفته می شود و ظلم که موجب خشم خداوند است، واقع می شود. «و من یتعدّ حدودالله فاولئک هم الظالمون.» (بقره، 229) 2 . هدف خانواده آرمانی   «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةً و رحمةً» (روم، 21)، «یکی از نشانه های قدرت خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسر آفریده تا وسیله سکون و آرامش شما باشد و در میان شما دوستی و رحمت قرار داده است.» زوجیت در قرآن کریم به انسان، حیوان و سایر موجودات نسبت داده شده و از آیات الهی برشمرده شده است، اما تفاوت انسان و حیوان در زوجیت دو چیز است: زوجیت در حیوانات (به جز چند گونه ی آن ها) به تشکیل خانواده نمی انجامد؛ در حالی که در انسان بلا استثنا با هدف تشکیل خانواده انجام می گیرد. گرچه زوجیت در مورد حیوانات نیز مانند انسان وجود دارد و به تولید نسل می انجامد، اما جفت گرایی در آن ها ایجاد مودت و رحمت نسبت به یکدیگر را در پی ندارد. آیه ی فوق، تنها هدفی را که برای تشکیل خانواده برمی شمرد، «تسکین زوجین» است. گرچه در سایه ی این آرامش مواهب دیگری نصیب انسان می شود و اهداف نسبی دیگری حاصل می گردد، اما خلقت انسان به نوعی است که اگر همه ی مواهب اعم از فرزند، تأمین نیازهای مادی و... را در زوجیت بیابد، ولی سکون و آرامش نداشته باشد، انگیزه ای برای تشکیل خانواده نخواهد داشت و خود را کامیاب نمی بیند. «در محیط خانواده، اگر فقط روابط جسمی و واکنش های فیزیکی مطرح باشد و بس، روح ها سرگردان می مانند و در تمام عمر در حسرت ناکامی می سوزند و می سازند و بی تردید، هرگاه روح ها ناکام و حسرت زده باشند، جسم ها نیز پریشان و ناتوانند.» (بهشتی، 1377: ص41) با توجه به آیه ی 21 سوره ی روم که هدف از خلقت زوج، سکونت ذکر شده است و نیز از آیه ی 4 سوره ی فتح[2]، این نکته به دست می آید که رابطه ای مستقیم میان نزول سکینه و ازدیاد ایمان وجود دارد. زوجیت نیز که تأمین کننده ی آرامش حقیقی در زن و مرد است، محملی دائمی برای افزایش ایمان و نزدیکی به خداوند است. یعنی این امر الهی در صورتی که با نیت قرب الی الله برپا شود و دوام پیدا کند، سراسر عبادت حق خواهد بود. نتیجه آن که با عنایت به هدف اصلی از خلقت انسان، یعنی «عبادت» برحسب آیه ی «و ماخلقت الجن والانس الاّ لیعبدون» (ذاریات، 56) هدف حقیقی از تأسیس خانواده، همان هدف متعالی خداوند در خلقت انسان می باشد که به حاکمیت توحید در جامعه خواهد انجامید. ج. اصول تحکیم روابط خانواده   خداوند در قرآن کریم، تأسیس بنای خانواده را به خود نسبت می دهد و به طهارت، تعالی و پایداری آن، عنایت وافری دارد. در آیه ی ذیل این نسبت تصریح شده است: «والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدةً و رزقکم من الطیبات...» (نحل، 72) از این آیه سه نکته پیرامون موضوع برداشت می شود: 1 خداوند زوجیت و منشأ آن را به خود نسبت می دهد. 2 خداوند به دنبال زوجیت و تشکیل خانواده، به یکی از اهداف و ثمرات آن که تولید فرزند و بقای نسل است اشاره کرده و آن را نیز به خود نسبت می دهد. 3 حمایت از خانواده و بقای آن را در قالب روزی دادن از پاکی ها که شامل رزق مادی و معنوی می شود را به خود نسبت می دهد و همه ی این امور را ارج می گذارد و از آن ها به عنوان نعمت یاد می کند. خداوند در سراسر قرآن برای حفظ بنای خانواده، احکام و اصولی را وضع نموده است و بر رعایت دقیق آن اصرار دارد. احکامی چون وجوب حجاب، حرمت نگاه به نامحرم، رعایت دقیق روابط میان زن و مرد، حکم استیذان، نهی از قذف، حرمت زنا و احکامی پیرامون نشوز، شقاق، حسن معاشرت و واجباتی در روابط فرزندان و...،همه از لوازم حفظ یک خانواده ی قرآنی است. از این اوامر و نواهی اصولی به دست می آید که در این جا به دو اصل آن اشاره می شود: اصل طهارت   در خلقت الهی، شرط تکوین هر چیز، طهارت و صحت بنیان آن است. هیچ دانه ی ناسالم و آلوده ای منشأ خلقی پاک و سالم نخواهد بود. هر ثمره ی نیکویی، قطعاً بنیانی نیکو دارد. «الم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء... و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثة اجتثت من فوق الارض مالها من قرار» (ابراهیم، 26-24) خداوند برای طهارت نسل انسان به عنوان برترین مخلوقش، خانواده را چون حریم امنی به این امر اختصاص داده است. خداوند به هیچ وجه اجازه ی کمترین اهانت و سوءنیت به حریم مقدس خانواده را نمی دهد و مجازات شدیدی برای متجاوزین وضع نموده است. خداوند برای حفظ طهارت کانون خانواده، زنا را تحریم نموده و جزایی برای آن تعیین کرده است و می فرماید: «و لاتأخذکم بهما رأفة فی دین الله» (نور، 2) از این معنا چنین استفاده می شود که زنا مخالفت صریح با دین خداست و طهارت خانواده جزیی از این دیانت است. حکم دیگری که بر اساس حفظ کرامت خانواده و احترام به انسان وضع شده، حکم قذف است که می فرماید: «والذین یرمون المحصنات ثم لم یأتوا باربعة شهدا فاجلدوهم ثمانین جلدة ...» (نور، 4) در حکم زنا نظر بر آن است که اهل خانه (زن و مرد) خیانتی بر علیه خانواده و همسر مرتکب نشوند و در حکم قذف، خانه را از تیررس تهمت، افترا و خیانت خارجی مصون می دارد تا علاوه بر صیانت خانواده، جامعه نیز تربیت شود و حد و مرز پاکی را بشناسد. سختگیری قرآن در اثبات این محرمات (آوردن چهار شاهد با شرایط دقیق فقهی) صرفاً برای حفظ شئون و خوش نامی خانواده ها و جلوگیری از اشاعه ی فحشا در جامعه است. مجازات محرمات دیگری چون لعان و ظهار نیز به حرمت خاص خانواده برمی گردد. خداوند در سوره مجادله با لحنی عتاب آمیز حکم ظهار را تعیین می فرماید: «والذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون...» (مجادله، 3)، «کسانی که همسران خود را «ظهار» می کنند، سپس از گفته خود باز می گردند، باید پیش از آمیزش جنسی با هم، برده ای را آزاد کنند. این دستوری است که به آن اندرز داده می شوید و خداوند به آن چه انجام می دهید، آگاه است.» با این حکم نیز، خداوند نهاد خانواده را پشتیبانی می کند و از زن به عنوان محور این کانون حمایت ویژه دارد؛ زیرا با سست شدن جایگاه زن در خانواده اصل خانواده تضعیف می شود. از احکام دیگری که خداوند توسط آن «طهارت خانواده» را تضمین می کند، موضوع عده بعد از طلاق و بعد از فوت همسر است تا علاوه بر حفظ حرمت خانواده ی قبل و ایجاد فرصتی بین تشکیل دو خانواده، از تداخل نسل ها و حتی ایجاد شک در این امر جلوگیری شود. «والمطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثه قروء...» (بقره، 228) البته عده در طلاق، فرصت و فراغتی است برای زن و مرد تا یک بار دیگر به ادامه ی زندگی با یکدیگر و بازگشتشان بیندیشند؛ شاید از فروپاشی یک زندگی جلوگیری شود. اصل امنیت   امنیت در حیات فردی و اجتماعی انسان، از حقوق اولیه و اصول مهم رشد و پایداری است. این اصل در خانواده از حساسیت ویژه ای برخوردار است. خانواده، نیازمند امنیت درونی و بیرونی است. امنیت درونی بیشتر به جنبه های اخلاقی در روابط برمی گردد. فرد در خانواده باید از حیث مالی، جانی، اخلاقی و ... امنیت داشته باشد. کمترین احساس ناامنی در هر یک از اعضا، آرامش در خانواده را مختل می کند. آن چه در اصل طهارت اشاره شد، توجه خالق یکتا به امنیت معنوی خانواده است که از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ اما امنیت جانی و اقتصادی این نهاد نیز حایز اهمیت است و در تحکیم خانواده نیز بسیار مؤثر است. کسب اجازه ی مؤمنین برای ورود به خانه ی یکدیگر در اسلام، از جمله سفارشاتی است که خداوند برای حمایت از حریم خانواده وضع نموده است. در این حکم صیانت از دو جنبه ی مادی و معنوی خانواده مورد نظر است؛ علاوه بر آن که تزکیه جامعه را در پی خواهد داشت (هو ازکی لکم) « یا ایهاالذین امنوا لاتدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم ....» (نور، 28-27) فرد در خانواده باید کاملاً احساس محرمیت و امنیت داشته باشد و حضور هیچ غیری نباید این آرامش را از او بگیرد و مالکیت او را مخدوش کند؛ لذا خداوند می فرماید: «چنان چه فردی در خانه نبود، داخل نشوید یا اجازه بگیرید و اگر اجازه ورود ندادند، برگردید که به پاکی نزدیک تر است.» دفاع از حریم خانواده بر اعضای آن واجب است و اگر کسی در این راه کشته شود، شهید محسوب می شود. این دفاع از وظایف حکومت اسلامی است و باید در اولویت مصالح جامعه قرار گیرد. پی‌نوشت‌ها:   * - کارشناس ارشد الهیات و معارف اسلامی. [1] - «و من ایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها» (روم، 21). [2] - «هو الذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایماناً مع ایمانهم»، «خداوند آن کسی است که آرامش را در قلوب مؤمنین نازل کرد تا بر ایمان آنان افزوده شود.»   منابع: بهشتی، احمد: «خانواده در قرآن»، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377. جوادی آملی، عبدالله: «زن در آیینه جمال وجلال»، تهران، رجاء، 1369. ساروخانی، باقر: «جامعه شناسی خانواده»، تهران، سروش، 1379. سیاسی، علی اکبر: «نظریه های مربوط به شخصیت»، تهران، دانشگاه تهران، 1354. طباطبایی، محمدحسین: «تفسیر المیزان»، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1363. غزالی، محمد: «احیاءالعلوم»، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374. فرجاد، محمدحسین: «آسیب شناسی اجتماعی»، تهران، بدر، 1363. قرشی، سید علی اکبر: «قاموس قرآن»، تهران، بیان جوان، 1382. قنادان، منصور: «جامعه شناسی مفاهیم کلیدی»، تهران، آوای نور، 1375. کاتوزیان، ناصر: «حقوق مدنی خانواده»، تهران، بهمن برنا، 1382. کازنو، ژان: «جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی»، باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، تهران، اطلاعات، 1373. مجلسی، محمدباقر: «روضةالمتقین»، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، 1364. مکارم شیرازی، ناصر: «تفسیر نمونه»، قم، دارالکتب الاسلامیة، 1368. میبدی، رشیدالدین: «تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار»، تهران، امیرکبیر، 1357. نجاریان، فرزانه: «عوامل مؤثر در کارایی خانواده»، دانشگاه آزاد اسلامی (پایان نامه کارشناسی ارشد)، 1375. فصلنامه کتاب زنان، شماره 26، ارسال توسط کاربر محترم سایت : savin125125 /ج  

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1786
زمان انتشار: 31 ژانویه 2015
| |
قرآن ومساله تنظیم خانواده

قرآن ومساله تنظیم خانواده

فارغ از نگرانی‌های موجود پیرامون وضعیت نامطلوب جمعیت در سن کار و نرخ پایین باروری در کشور -که صدالبته موضوع درخور توجهی است و سیاست‌گذاری‌هایی را می‌طلبد که حتی فراتر از حکم اولی، می‌تواند به عنوان یک حکم ثانوی و حکومتی، ابلاغ گردد - از نگاه قرآنی، این مسئله چگونه تحلیل و ارزیابی می‌شود؟ یکی از نتایج مترتب بر ازدواج و تشکیل خانواده، توالد و تکثیر نسل است. اصل توالد و تولید نسل، تدبیری است که دستگاه آفرینش به‌منظور حفظ بقای نوع انسانی، در سرشت و جبلّت انسانها به ودیعت نهاده است. اما این میل هم مانند سایر امیال غریزی، بنا بر مصالحی، توسط انسان کنترل و تنظیم می‌شود. خانواده، به عنوان کوچک‌ترین واحد اجتماعی، مستقیماً در سرنوشت جامعه نقش ایفا می‌کند، لذا در هر جامعه‌ای، نسبت به اقتضاءات زمان و شرایط حاکم، تدابیری را برای کنترل، بهداشت و تنظیم خانواده اتخاذ می‌کنند. در کشور عزیز ما نیز از حدود پنج دهه گذشته تاکنون سیاست‌هایی به کار گرفته شد که در زمان خود، لازم و ضروری به نظر می‌رسید اما ادامه این سیاست‌ها و غفلت از وضعیت آینده، سرنوشت این القرای اسلامی را تهدید خواهد کرد. در روزگارانی که فشار جمعیت بر حاکمیت زیاد بود و مهار جمعیت، سیاستی مدبرانه به نظر می‌رسید، کارشناسان دینی و اهل فقاهت، به کمک دستگاه حاکمیت آمده با تفقه و استناد به ادله عقلی و نقلی( آیات، روایات و حکایات حاکی از پیشوایان پاک(ع)) مویداتی را برای صحه‌گذاری بر سیاست کنترل جمعیت آوردند. مشخصاً در دو مسئله یکی "تحدید نسل" و دیگری، "کثرت فرزند"، موافقان و مخالفانی چند به اظهار نظر پرداخته‌اند. هر گروه نیز برای اثبات دعاوی خود، به دسته‌ای از آیات و روایات استناد ورزیده است. با این همه، آنچه باید دانست اینکه، دو سوی مسئله، چیزی نیست که بتوان به‌سادگی از آیات قرآن، استفاده کرد. آری، ادله قوی بیشتر ناظر به حوزه مأثورات روایی است. فارغ از نگرانی‌های موجود پیرامون وضعیت نامطلوب جمعیت در سن کار و نرخ پایین باروری، که صدالبته موضوع درخور توجهی است و سیاست‌گذاری‌هایی را می‌طلبد که حتی فراتر از حکم اولی، می‌تواند به عنوان یک حکم ثانوی و حکومتی، ابلاغ گردد، از نگاه قرآنی، این مسئله چگونه تحلیل و ارزیابی می‌شود؟ در حوزه اندیشه دینی، فقیهان، برای استنباط احکام شرع مقدس، به منابع چهارگانه قرآن، سنت، عقل و اجماع مراجعه می‌کنند. اما قرآن اگرچه کلیات احکام و اصول را به دست داده است اما در جزئیات پاره‌ای از احکام، به صراحت، سخنی به میان نیامده است. به عنوان مثال، اینکه نماز صبح دو، مغرب سه و مابقی چهار رکعت، به این صراحت در قرآن نیامده است. در اینگونه موارد، فقها، به منابع دیگر مراجعه می‌کنند. آیا بحث از تکثیر یا کنترل جمعیت، از این مقوله است؟ به دیگر سخن، آیا شواهدی دال بر تأیید مسئله «بهداشت و تنظیم خانواده» یا «تعدد فرزندان» در قرآن، وجود دارد؟ در پاسخ اجمالی بدین سوال باید گفت: اگر چه هیچ آیه‌ای به صراحت، تنظیم جمعیت و روش‌های جلوگیری از تولد فرزند را منع نکرده است. اما می‌توان از ای‌ات متعددی، رجحان تکثیر نسل را استفاده کرد. اما پاسخ تفصیلی: قرآن کریم، آثاری را بر فرزندآوری مرتب دانسته است که روی‌هم‌رفته، دیدگاه تکثیر اولاد را تقویت می‌کند. در پاره‌ای ای‌ات، از فرزندان به عنوان نعمت الهی(نحل/72)، زینت زندگی (کهف/46)، یاری‌رسان به والدین(اسری/6) و آرزوی برخی پیامبران الهی یاد شده است.(آل عمران/38) در یک دسته‌بندی می‌توان آیات ناظر بر کثرت فرزند را به شرح زیر آورد: 1. دسته نخست، آیاتی که فرزندآوری را امداد و نعمتی از ناحیه خداوند برمی‌شمرد: وَیمْدِدْکمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ (نوح/12) و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند ... و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا(اسری/6) و شما را به وسیله دارایی‌ها و فرزندانی کمک خواهیم کرد؛ و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرارمی‌دهیم.   طبق برخی آیات، فرزندکشی، به خاطر ترس از فقر، تردید در رزاقیت خداوند دانسته شده و صراحت دارد در اینکه، فقر نمی‌تواند عامل موجهی برای جلوگیری از تولد فرزند انگاشته شود. از این استفاده می‌شود که کثرت جمعیت، امری مطلوب و یکی از پایه‌های اقتدار است.و امددناکم بانعام و بنین(شعرا/133) ٢. دسته دوم، آیات مربوط به ازدواج، آنجا که هدف از ازدوج را تکثیر نسل می‌داند:جعَلَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یذْرَوُکمْ فِیهِ او آفریننده آسمان‌ها و زمین است و از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفت‌هایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله [= بوسیله همسران]زیاد می‌کند.اللّهُ جَعَلَ لَکم مِّنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکم مِّنْ أَزْوَاجِکم بَنِینَ وَحَفَدَةً و خدا برای شما از (نوع) خودتان، همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگان به وجود آورد.چنانکه ملاحظه می‌کنید تحدید نسل و جلوگیری از بارداری، بر خلاف هدف گفته شده در این آیات است. ٣. آیاتی که قتل فرزندان را از روی ترس تنگدستی، جایز نمی‌داند.وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیاکمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْئًا کبِیرًا(اسراء/31)و فرزندانتان را از ترس فقر، نکشید! ما آن‌ها و شما را روزی می‌دهیم؛ مسلماً کشتن آن‌ها گناه بزرگی است!لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکمْ وَإِیاهُمْ فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آن‌ها را روزی می‌دهیم.طبق این آیات، فرزندکشی، به خاطر ترس از فقر، تردید در رزاقیت خداوند دانسته شده و صراحت دارد در اینکه، فقر نمی‌تواند عامل موجهی برای جلوگیری از تولد فرزند انگاشته شود. ٤. دسته‌ای از آیات که به داشتن فرزند توصیه می‌کند:نِسَاوُکمْ حَرْثٌ لَکمْ فَأْتُوا حَرْثَکمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکمْ (البقرة/223)زنان شما، محل بذرافشانی شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، می‌توانید با آن‌ها آمیزش کنید. و (سعی نمایید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکی برای خود، از پیش بفرستید! برخی از مفسران، مراد از عبارت «قدموا لانفسکم»، را طلب فرزند می‌دانند.... فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کتَبَ اللَّهُ لَکمْ...(بقره/187) اکنون با آن‌ها آمیزش کنید، و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته، طلب نمایید!مرحوم امین الاسلام، طبرسی، در مجمع البیان، براین باورند که آنچه خداوند به طلبیدن آن، امر کرده، فرزند است.آنچه گذشت، صرفاً اشاره به مسانید و آیاتی بود که از سوی اهل نظر، بیشتر مورد استناد قرار گرفته است اما کنکاش و بحث و بررسی بیشتر پیرامون مدلول ایات گفته شده، مجالی فراخ‌تر از این مقال می‌طلبد که به شرط توفیق در آینده، پی گرفته خواهد شد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1678
زمان انتشار: 20 ژانویه 2015
| |
شاخصه های سبک زندگی مهدوی

امام عصر علیه السلام نه تنها عبد صالح خداوند می باشند كه به عنوان "اباصالح" یعنی پدر شایستگان و صالحان معرفی می شوند؛ رسیدن به جامعه ایده آل و الهی و بهره گیری كامل از نعمت های دنیوی در گرو رسیدن به این مقام است.

شاخصه های سبک زندگی مهدوی

غایت و هدف از خلقت رسیدن به مقام بندگی است: «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»(1). برای رسیدن به این بندگی، خداوند تبارك و تعالی تمام امكانات را در اختیار انسان قرار داده و می فرماید: «سخر لكم ما فی السموات و ما فی الارض»(2)؛ و حتی كسانی را شایسته بهره وری از نعمتهای مادی و معنوی زمین معرفی می نماید كه به مقام عبدالهی نائل گردیده باشند: «و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» (3). امام عصر علیه السلام نه تنها عبد صالح خداوند می باشند كه به عنوان "اباصالح" یعنی پدر شایستگان و صالحان معرفی می شوند؛ رسیدن به جامعه ایده آل و الهی و بهره گیری كامل از نعمت های دنیوی در گرو رسیدن به این مقام است. بنابراین خانواده به عنوان اولین و موثرترین كانون اجتماعی وظیفه انسان سازی و مصلح پروری را بر عهده دارد. خانه و خانواده هسته مركزی اجتماع را تشكیل می دهند و مهمترین پایگاه تربیت و انسان سازی به شمار می روند. بر این اساس اسلام بر تشكیل خانواده بسیار تاكید دارد: «ما بنی فی الاسلام بناء احب الله فی التزویج»(4) محبوبترین بنا نزد خداوند بنای خانواده است. در واقع مقدمه رسیدن به جامعه آرمانی در اسلام ایجاد خانواده ای است كه بر اساس معیارها و ارزش های اسلامی تشكیل گردیده. چنین خانواده ای توانایی ایجاد نسل صالح و منتظر را خواهد داشت. دراین مقاله و مقاله بعد به مهمترین شاخصه های زندگی مهدوی می پردازیم تا به همراه آشنایی با این شاخصه ها و تلاش برای عملی كردن آنها بتوانیم در ایجاد جامعه ای ولایی، معتقد، منتظر و مصون از آسیب ها و خطرات اجتماعی نقش آفرین باشیم.   شاخصه های خانواده ایده آل خانواده اولین و مهمترین كانون در شكل گیری شخصیت انسان می باشد. از ویژگی های بارز آن: 1- كانون آرامش در زندگی: «لتسكنوا الیها»(5) 2- یكی از بارزترین جلوه گاه های مودت و رحمت است: «و جعل بینكم مودة و رحمة»(6) 3- تولیدمثل و بقای نسل: امام صادق علیه السلام می فرمایند: «اگر كلونی بر یكی از دو لنگه در دیدی، آیا می پنداری كه آن بیهوده نصب شده؟ بلكه به ضرورت می دانی كه آن را ساخته اند تا با لنگه دیگر، كنار هم بیاید و مصلحت (بستن در) را نتیجه دهد و بدین گونه حیوان نر را می بینی كه گویی برای جفت ماده اش آماده شده است تا دوام و بقای نسل به هم برساند. پس هلاك و ناكامی و نگون بختی، از آنِ فیلسوف نمایانی كه چه سان دلهایشان از این آفرینش شگفت كور است تا آنجا كه تدبیر و هدفمندی آن را انكار می كنند».(7) 4- سازندگی فردی و اجتماعی از لحاظ اخلاقی: «هن لباس لكم و انتم لباس لهن»(8)   برترین الگوی زندگی اسلامی اما چگونه می توان به چنین خانواده ای دست یافت. به بیان بهتر آیا شاخصه ای برای تشخیص، تشكیل و حفظ چنین خانواده ای وجود دارد؟ قرآن كه كتاب انسان سازی است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را الگو و اسوه معرفی نموده: «و لكم فی رسول الله اسوة حسنة»(9) لذا اگر كسی می خواهد حیات طیبه و پاكی داشته باشد باید ازپیامبر صلی الله و علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در زندگی خود بهره بگیرد. در فرازی از زیارت عاشورا می خوانیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد؛ خدایا زندگی مرا همچون زندگی پیامبر و آلش علیهم السلام قرار بده». در واقع نوعی سبك زندگی را از خداوند درخواست می نماید كه محمد و آل محمد علیهم السلام به عنوان اسوه آن می باشند.   محورهای سبک زندگی مهدوی یكی از ویژگیهای منتظران واقعی آنست كه پیوسته در صدد شناخت و معرفی الگوی مناسب برای خود و خانواده می باشند. با مطالعه در سیره آن ذوات مقدسه، معیار و ملاك اساسی در زندگی فردی و اجتماعی مخصوصا تشكیل خانواده ای دینی و ولایی كه در این عصر به زندگی مهدوی معروف شده مشخص می گردد. زندگی مهدوی بر پایه چهار محور استوار است: 1- عقیده محور 2- تكلیف محور 3- دین محور 4- عزت محور   عقیده محوری دختر و پسر پیش از ازدواج و تشكیل خانواده و پس از آن و قبل از پدر و مادر شدن و در نهایت پس از آن باید اعتقادات صحیح را در خود ایجاد نمایند و این كاری بس دشوار است: «من نصب نفسه للناس اماما فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»(10)؛ آن كس كه خود را امام و رهبر قرار می دهد پیش از آموزش و تعلیم دیگران باید به تعلیم خود بپردازد. شناخت صحیح، دقیق و جامع نسبت به ذات و صفات الهی(خداشناسی)، هدفمندی خلقت و تمام اجزاء هستی(معادشناسی)، جایگاه انسان به عنوان خلیفة الله (نبوت و امام شناسی)، جامعیت دین و برنامه عملی و نیز موانع و دشمنان فرا روی انسان از جمله مسائلی است كه باید در سبك زندگی مهدوی به آن پرداخته شود. اصول دین را باید با تفحص و بررسی باور نمود لذا راهی كوتاه برای رسیدن به این مطلوب قرار داده شده و آن شناخت امام می باشد. شناخت امام خود زمینه ای است برای شناخت خداوند. امام حسین علیه السلام می فرمایند: «ما خلق العباد الا لیعرفوا ... معرفة اهل كل زمان امامهم الذی یجب علیهم طاعته»(11)؛ ای مردم بندگان را نیافرید مگر اینكه او را بشناسند [و شناخت خدا] اینست كه اهل هر زمانی امام خویش را كه باید از او فرمان برند بشناسند. حتی در بیان دیگر روح خداپرستی در انسان به واسطه شناخت امام حاصل می شود. امام باقر علیه السلام فرمودند: «بنا عبد الله و بنا عرف الله و بنا وحّد الله تبارك و تعالی»(12)؛ به سبب ما خداوند عبادت می شود، به سبب ما خداوند شناخته می شود و به سبب ما خداوند به یگانگی پرستش می شود. پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه»(13). این حدیث اهمیت و فضیلت شناخت خلیفة الله را بیان می نماید و هركس به این مقام راه یابد حتی اگر در ظاهر از درك مولایش محروم گردد ولی از مقام مومنان زمان ظهور كم نخواهد داشت؛ به طوریكه غیبت امام در نزد ایشان به منزله مشاهده می باشد.(14) امام سجاد علیه السلام می فرمایند: ایشان (كسانی كه معرفت نسبت به امام پیدا نمودند) به منزله مجاهدانی هستند كه در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله با شمشیر جنگیده اند. آنان به حقیقت در شمار مخلصان و شیعیان راستین ما و دعوت كنندگان به سوی دین خدا در نهان و آشكارند.(15)   تكلیف محوری انسان پس از كسب شناخت صحیح، اعتقاد و ایمان به شناخته هایش در گام بعد وارد مرحله عمل می شود: «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات»(16) البته این به آن معنا نیست كه فرد بگوید من انگیزه یا شناخت كافی نیافته ام پس تا زمان حصول آن به تكالیف خود عمل نمی نمایم بلكه باید شخص تكالیف شرعی را انجام دهد و به منظور ارتقاء درجه خود نسبت به سایر جنبه ها تلاش جدی نماید. تكلیف مداری در زندگی اسلامی و به طور اخص در زندگی مهدوی فقط شامل مسئولیت پذیری فردی نمی شود و مسئولیتهای اجتماعی را نیز در بر می گیرد.   لذا اولین قدم در جهت مسئولیت پذیری و هدایتگری از خانواده آغاز می شود: «و انذر عشیرتك الاقربین»(17) در جایی دیگر خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسكم و اهلیكم نارا»(18) در تفسیر "نور الثقلین" آمده هنگامی كه آیه فوق نازل شد فردی از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید كه چگونه خانواده خود را از آتش حفظ كنم. حضرت فرمودند: آنها را به آنچه خدا امر كرده است امر كن و از آنچه خدا بازداشته نهی كن. اگر از تو اطاعت كردند [از آتش دوزخ] آنها را حفظ كرده ای و وظیفه خود را انجام داده ای. در خانواده مهدوی همه باید به مسئولیت خود عمل نمایند در عین حال به اوامر و نواهی خداوند پایبند باشند: «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا لعلكم تفلحون»(19) امام باقر در تفسیر این آیه فرمودند: ای كسانی كه ایمان آورده اید بر انجام واجبات و عبادات بردبار باشید، در برابر دشمن شكیبا و خود را برای یاری امام آماده و مجهز نمایید.(20)   به سوی جامعه آرمانی مهدوی  برای ایجاد جامعه ای ولایی و مهدوی لازم است به معیارهای چنین جامعه ای توجه نمود. دو شاخصه عقیده محوری و تكلیف محوری اساس یك زنگی مهدوی را تشكیل می دهند. جامعه ای می تواند زمینه ساز ظهور باشد كه از اعتقادات صحیح سیراب شده و افراد آن در پی انجام وظایف و تكالیف خود باشند، در هر سمت و جایگاه اجتماعی كه باشند. اساس این جایگاهها خانواده می باشد كه در صورت عمل به وظایف اساسی در این نهاد، جامعه ایده آل و آرمانی به وجود خواهد آمد و چنین جامعه ای توانایی یاری امام خود را خواهد داشت. در واقع، دو شاخصه عقیده محوی و تكلیف محوری، زمینه برخورداری از دو ویژگی دیگر یعنی دین محوری و عزت محوری را در خانواده تقویت می نمایند كه در مقاله بعد به آنها می پردازیم.   پی نوشت: 1- ذاریات / 56. 2- جاثیه / 13. 3- انبیا / 105. 4- من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 382؛ تحریر الوسیله، امام خمینی(ره)، ج 2، ص 211، كتاب النكاح. 5- روم / 21. 6- همان. 7- بحارالانوار: ج3 ص75، دانش‌نامة عقاید اسلامی: ج4 ص262. 8- بقره / 187. 9- احزاب/ 21. 10- نهج البلاغه، كلمات قصار، 73. 11- علل الشرایع، شیخ صدوق، ج1، ص9، بحار الانوار، علامه مجلسی، ج23، ص83. 12- الكافی، كلینی، كتاب توحید، باب نوادر، ح7. 13-صحیح بخاری، ج5، ص13، صحیح مسلم، ج6، ص21، كمال الدین، شیخ صدوق، ج2، ص409. 14- صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهده، شیخ صدوق, کمال‏الدین و تمام النعمة، ج1, ص319, ح2. 15-بحارالانوار، مجلسی، ج52، ص122. 16-عصر / 3. 17-شعرا / 214. 18-تحریم / 6. 19-آل عمران / 200. 20-الغیبه نعمانی، محمد بن ابراهیم بن جعفر، ص 105.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1672
زمان انتشار: 20 ژانویه 2015
| |
اظهار مهر و قهر به همسر

اظهار مهر و قهر به همسر

تعالیم اسلامی اظهار و بیان مهر و محبّت را از یک سو و قهر و بی مهری را از سوی دیگر، به عنوان عاملی مؤثر در تربیت و اصلاح رفتار معرفی می کند. رفتار همسر نیز گاه به گونه ای است که باید تغییر کند و بدون اصلاح آن، آرامش و سازگاری از محیط خانواده رخت بر می بندد؛ از این رو در این بحث، نخست آثار بیان مهر و سپس نتایج اظهار قهر را در روابط همسران پی می گیریم: آثار اظهار مهر آشکار ساختن دوستی و محبّت، نقش فوق العاده ای در تحکیم روابط انسانی دارد. برخی بر این گمانند که موضوع مهمّ در روابط انسانی عموماً و روابط همسران به طور ویژه، وجود علاقه ی قلبی است و بر این اساس، به بیان و آشکار ساختن دوستی وقعی نمی نهند، حال آن که نفس ابراز علاقه اهمیّت معجزه آسایی دارد که در این بخش، این آثار را از بیان امامان معصوم (علیهم السّلام) دنبال می کنیم: الف. اطمینان بخشی هر چند محبوب از علاقه ی محبّ با خبر باشد، همواره این دغدغه در او هست که آیا علاقه ی او به من کاسته نشده؟ آیا رفتار او از نوعی بی مهری و دل زدگی نشان ندارد؟ آیا فرد دیگری محبت او را به تصرف خود نیاورده است؟ این پرسش ها و پرسش های بی شمار دیگر بیانگر آن است که صرف محبّت قلبی به همسر کافی نیست؛ بلکه لازم است این عشق ظاهر شود تا با رفع ابهامات احتمالی، به علاقه ی همسر اطمینان حاصل شود؛ از این رو در روایتی از امام صادق (علیه السّلام) آمده است: اذا احببت احداً من اخوانک فاعلمه ذلک فان ابراهیم (علیه السّلام) قال: ربّ ارنی کیف تحیی الموتی قال اولم تؤمن؟ قال بلی و لکن لیطمئن قلبی؛ (1) هرگاه یکی از برادران خود را دوست داری، پس به او اعلام کن ( تا اطمینان قلبی پیدا کند ) به درستی که ابراهیم (علیه السّلام) گفت: خدایا تو چگونه مردگان را زنده می کنی؟ خداوند فرمود: آیا تو ایمان نداری؟ ابراهیم (علیه السّلام) گفت: چرا، ولی برای اطمینان قلبم چنین درخواستی دارم. بنابراین اطمینان قلبی، امری دلخواه است که آن را می توان با اظهار مهر ایجاد کرد. ب. تسخیر دل تأثیر دیگر ابراز علاقه به همسر، تصرّف حریم دل همسر است. ابراز محبّت مرد به همسر باعث می شود زن به زندگی خود امیدوارتر شود و با انگیزه ای قوی، کانون خانواده را برای زندگی مشترک گرم تر کند. در این شرایط، زن همه ی سختی ها و ناملایمات را به جان می خرد و توقعّات خود را به حداقل کاهش می دهد. امام صادق (علیه السّلام) با نقل حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص تأثیر شگرف اظهار محبّت به زن می فرمایند: قول الرجل للمرأة انّی احبّک لایذهب من قلبها ابداً؛ (2) سخن مرد به همسرش که من تو را دوست دارم، هرگز از دل او بیرون نمی رود. ج. تثبیت مودّت آن گاه که محبت قلبی پا از حریم دل بیرون نهد خود را نشان دهد، آفت بی ثباتی را از خود دور می کند و به زیور ثبات آراسته می شود؛ چون اظهار محبت، هم محبت قلبی محبّ را تقویت می کند و هم محبوب را از آن با خبر می سازد؛ از این رو محبّت را دو سویه می سازد و در نتیجه آن را پایدار می کند. مردی به امام باقر (علیه السّلام) عرض کرد: من این مرد را دوست دارم. امام (علیه السّلام) به او فرمودند: فاعلمه فانه ابقی للمودّة و خیرٌ فی الالفة؛ (3) پس به او اعلام کن؛ چرا که این مودّت را پایدارتر می کند و برای ألفت و دوستی بهتر است. در حدیث دیگری، امام صادق (علیه السّلام) به صورتی کلّی اعلام و اظهار محبّت را مایه ی ثبات مودّت دانسته و فرموده اند: اذا احببت رجلاً فاخبره بذلک فانه اثبت للمودة بینکما؛ (4) هرگاه کسی را دوست داشتی، به او اعلام کن؛ چرا که این کار مودّت میان شما را پایدارتر می کند. البته روشن است هنگامی که اظهار محبّت به تقویت و پایداری در روابط برادران دینی بینجامد، به مراتب ثبات روابط همسران را بیشتر تضمین می کند؛ زیرا شالوده روابط همسران را عاطفه و محبّت تشکیل می دهد: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمةً؛ (5) و از آیات خداوند این است که برای شما از خودتان همسری خلق کرد تا نزد او آرامش پیدا کنید و خداوند میان شما مودّت و رحمت قرار داد. راه های اظهار مهر در پایان این قسمت از بحث، لازم است به این نکته توجه شود که اظهار محبّت راه های گوناگونی دارد که برای تأثیرگذاری بیشتر، مناسب است به یک راه بسنده نشود و هر بار از راهی بدیع و تازه محبّت خود را به همسر ابراز کنیم. متداول ترین شیوه ی ابراز محبّت، اظهار علاقه ی صریح و مستقیم در قالب جملاتی همچون « دوستت دارم » است؛ ولی اظهار محبت منحصر در این ترکیب نیست. آثار اظهار قهر هم چنان که اظهار مهر لازمه ی زندگی و باعث صفا بخشیدن به آن است، گاه لازم می شود که ناراحتی نیز به همسر اعلام شود تا او از شیوه نادرست خویش دست بردارد و زندگی مجدداً به مسیر درست و آرامش بخش خود باز گردد. البتّه روشن است که اظهار قهر نیز، پرتوی از محبّت و در جهت عشق به همسر است. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می فرماید: « من احبّک نهاک؛ کسی که تو را دوست دارد، تو را از بدی ها باز می دارد ». این نیز بدیهی است که یکی از راه های باز داشتن فرد از بدی ها، اظهار ناخشنودی از اوست. در این بخش به برخی از آثار اظهار قهر اشاره می کنیم: أ. تلاش به منظور جلب رضایت اظهار قهر، گاهی به صورت خشم و غضب است. نتیجه ی این خشم اگر به جا و به موقع باشد و در حدّ صحیح اعمال شود، آن است که طرف مقابل را برای جلب رضایت دیگران به تکاپو وا می دارد؛ البتّه همسری که چنین به تکاپو می افتد، نمونه ای از بهترین همسران به شمار می رود: عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): خیر نسائکم... التی ان غضبت او غضب زوجها تقول لزوجها یدی فی یدک لا اکتحل عینی بغمض حتی ترضی عنّی؛ (6) بهترین زنان شما... زنی است که اگر خود یا همسرش غضب کرد، به همسرش بگوید: دست من در دست تو است. خواب به چشمان من نمی رود تا این که از من راضی شوی. ب. توجه به تکالیف در قبال همسر اظهار ناخشنودی به همسری که به وظایف خود بی توجه است، سبب می شود تا او به خود آید و با چشیدن ثمره ی تلخ این بی توجّهی، مسیر خود را تغییر دهد و به وظایف خود عمل کند. قرآن کریم می فرماید: و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلاً ان الله کان علیاً کبیراً؛ (7) آن دسته از زنان که از سرکشی و مخالفت آنان بیم دارید، پند و اندرز دهید. ( اگر مؤثر واقع نشد ) در بستر از آنها دوری کنید و ( اگر مؤثر واقع نشد ) آنان را تنبیه کنید. پس اگر از شما پیروی کردند راهی برای تعدّی بر آن ها پی نگیرید. به درستی که خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. در این آیه شریفه، خداوند متعال مردان را موظف می سازد هنگام مشاهده نافرمانی از همسران در زمینه ی وظایفی که خداوند بر عهده ی آنان گذاشته است، احساس کردند، نخست آنان را موعظه کنند و به گونه ای با آنان سخن بگویند که دل آن ها را نرم کنند و در آن تأثیر بگذارند. در صورت کارگر نشدن موعظه، نوبت به اظهار قهر می رسد و در اظهار قهر نیز رعایت مراتب لازم است. چنانچه با پشت کردن به همسر در بستر بتوان او را متوجه خطای خود ساخت، باید به همین حدّ اکتفا کرد؛ ولی اگر این روش نیز مؤثر نبودب، نوبت به ابراز ناخشنودی در مرحله ی بالاتر می رسد. نباید فراموش کرد که هدف از اظهار قهر متوجه ساختن همسر به تکالیف خود است و این که او از مسیر نادرست باز گردد و کانون خانواده را سرشار از صفا و محبّت کند. طبیعی است به منظور نیل به این هدف باید هم مراتب اظهار قهر رعایت شود و هم به حداقل ممکن اکتفا گردد؛ چون ابراز ناخشنودی بیش از حد نتایجی معکوس به بار خواهد آورد. پس از آن که حضرت ایوب (علیه السّلام) سختی ها و بلاهای بسیاری را تحمل کرد، خداوند نعمت های متعددی را به او عطا کرد، یگانه مشکل ایوبّ سوگندی بود که درباره ی همسرش خورده بود. حضرت در حال بیماری تخلفی از او دید و در همان حال سوگند یاد کرد که هرگاه قدرت پیدا کند، یک صد ضربه یا کمتر به وی بزند. ایشان پس از بهبودی می خواست به پاس وفاداری ها و خدمات همسرش او را ببخشد؛ ولی مسئله سوگند و یاد خدا او را آزار می داد. خداوند این مشکل را نیز برای او حلّ کرد و فرمود: و خذ بیدک ضغثاً فاضرب به و لا تحنث؛ (8) بسته ای از ساقه های گندم ( یا مانند آن ) را برگیر و به او ( همسرت ) بزن و سوگند خود را مشکن. (9) رهنمود خداوند متعال به حضرت ایّوب درباره ی مواجهه با تخلّف همسر - آن هم پس از سوگند او بر تأدیب وی - نشان دهنده ی آن است که در این کار باید به حداقل ممکن اکتفا کرد و تنها باید مسمّای ضرب تحقّق یابد. این نکته به خوبی روشن می سازد که این عمل، بیشتر بهانه ای برای بی تفاوت نبودن و توجه به همسر است. مهارت هایی برای ابراز مهر با آموختن مهارت های ابراز محبت می توانیم زندگی خویش را دگرگون ساخته و آن را سرشار از رضایتمندی کنیم. این مهارت ها عبارتند از: أ. دعا دعای فرد به همسر - آن هم در حضور وی - مصداق بارز و بلکه از بهترین نمودهای ابراز محبّت به اوست. چگونه ممکن است شوهر در حضور همسر دست به دعا بردارد و برای او دعا کند و همسرش از مشاهده ی این صحنه حالت وجد و شعف پیدا نکند؟ یا شوهر از مشاهده ی دعای همسر خویش پی به عشق و محبّت او نبرد؟ دعا به همسر و خانواده علاوه بر آن که سبب جلب رحمت الاهی است، باعث می شود تا همسران به محبّت یکدیگر آگاهی یابند و بخش زیادی از مشکلات زندگی را به جان بخرند. حضرت ابراهیم (علیه السّلام) آن گاه که همسر و فرزند خویش را در بیابان بی آب و علف حجاز قرار داد، این گونه دعا کرد: ربّنا انّی اسکنت من ذریّتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرّم ربّنا لیقیموا الصلاة فاجعل افتدة من الناس تهوی الیهم؛ (10) پروردگارا، من بعضی از خانواده خود را در سرزمینی بی آب و علف، در کنار خانه ای که حرم تو است، ساکن ساختم تا نماز را بر پا دارند. پس تو دل های گروهی از مردم را متوجه آنان ساز. با توجه به غربت هاجر و اسماعیل، دوری آنان از حضرت ابراهیم و شرایط جغرافیایی منطقه، این دعا عاملی بسیار مؤثر در آرامش آنان بوده است. ب. هدیه سپاسگزاری از همسر با دادن هدیه آن گاه که خدمتی می کند، ضمن آن که روحیه ی قدرشناسی را به اثبات می رساند، نوعی اظهار محبّت به همسر به شمار می آید. امام صادق (علیه السّلام) در حدیثی فرمود: ویل لمن یبدل نعمة الله کفراً، طوبی للمتحابین فی الله؛ (11) وای بر کسی که نعمت خدا را به ناسپاسی تبدیل کند و خوشبختی و نیکی باد بر آنان که در راه خدا به یکدیگر محبت می کنند. از همراه شدن سپاس نعمت با محبّت در این روایت، می توان استفاده کرد که تشکر از لطف دیگران که نعمتی الاهی است، نوعی محبّت در راه خدا محسوب می شود. تقدیم هدیه به مناسبت های مختلف، - به ویژه خصوصاً در سال روز تولد او و سال روز آغاز زندگی مشترک نیز - از مصداق های روشن ابراز عشق و علاقه به شمار می رود. در خصوص نقش هدیه در آرامش و سازگاری همسران، در همین تحقیق بحث مستقلی ارائه شده است. (12) ج. انجام دادن برخی امور شخصی همسر در برخی موقعیت ها، انجام دادن امور همسر که قاعدتاً باید خود او انجام دهد، تأثیر معجزه آسایی دارد و حتی از اظهار محبّت زبانی بیشتر کار ساز است؛ چون در این شرایط همسر احساس می کند که نه تنها به او ابراز محبّت شده، بلکه عملاً نیز همسر قدمی در جهت رفع نیازهای او و ابراز عشق به وی برداشته است. در این زمینه، به دو روایت ارزشمند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره می کنیم: ما من امرأة تسقی زوجها شربة ماء الّا کان خیراً لها من سنةٍ صیام نهارها و قیام لیلها و بنی الله لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة و غفرت لها سّتین خطیئة؛ (13) هیچ زنی نیست که شوهرش را یک بار آب دهد مگر این که این کار برای او از یک سال که روزهایش روزه باشد و شب هایش به عبادت مشغول باشد، بهتر است و خداوند در برابر هر بار کار او شهری در بهشت برای او بنا می کند و شصت گناه او را می بخشد. حضرت همچنین درباره این گونه ابراز محبت از سوی مرد به همسر نیز فرموده اند: « ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الی فیّ امرأته؛ (14) به درستی که مرد پاداش می گیرد از این که لقمه ای را به دهان همسرش بگذارد ». د. نامه نگاری گاه تأثیر قلم شیواتر و رساتر از زبان است و احساسات و عواطف را به شیوه ای مؤثرتر منتقل می سازد؛ چرا که انسان در تنهایی خود گاهی عباراتی را سامان می دهد که در مقام گفت و گو از ارائه آن عاجز است. نباید پنداشت که نامه نگاری تنها در صورت دوری و هجران دراز مدّت کاربرد دارد؛ بلکه حتی در مسافرت های نزدیک و کوتاه و حتی در حال حضور نیز مفید است. بسیاری از مطالب را که نمی توان به زبان آورد، می توان نوشت و بسیاری از افراد که در حضور همسر نمی توانند عواطف خود را نسبت به او بیان کنند، می توانند آن را بنویسند و به دست وی دهند و بدین گونه به همسر خود ابراز محبت کنند. نمونه ی زیبای این گونه ابراز محبّت، نامه ای است از حضرت امام خمینی (قدس سره) به همسر گرامی خود که با عاشقانه ترین عبارت ها به قلم آن روزگار به رشته ی تحریر درآمده است در این جا قسمتی از آن را نقل می کنیم: تصدّقت شوم، الاهی قربانت بروم، در این مدّت که مبتلای به جدایی از نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم، متذکّر شما هستم و صورت زیبایت در آینه ی قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. حالِ من با هر شدّتی باشد می گذرد؛ ولی به حمد الله تاکنون هر چه پیش آمد، خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالی است. تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوشی دارد. صد حیف محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد... جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده است. امید است هر دو به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند... ایام عمر و عزّت مستدام، تصدقّت، قربانت، روح الله. (15) هـ. ارزش قائل شدن با قدردانی (16) قدردانی، کوششی است از سوی یک شخص تا این که عزّت نفسی را در شخص دیگر ایجاد کند. این کوشش از راه احترام، تحسین، تمجید و علایم دیگرِ پذیرفته شدن به وقوع می پیوندد. در زندگی مشترک، شیرینی ها و تلخی ها با یکدیگر همراه است و راهی برای کنار زدن همه تلخی ها وجود ندارد. تلخی ها بخشی از زندگی است که می تواند خارج از اراده ی زن و شوهر و گاهی بر اساس رفتارهای اختیاری آنان پدید آید؛ بنابراین نباید پنداشت که ابراز محبّت، تنها به زندگی ای ارتباط دارد که یک پارچه خوشی است. هیچ اشکالی ندارد که ما حتّی درباره ی تلخی های مبتنی بر رفتارهای اختیاری با یکدیگر سخن بگوییم، به شرط آن که نخست از شیرینی های زندگی - به ویژه آن بخش که پیامد رفتارهای اختیاری یکدیگر است - سخن بگوییم. منفی نگری و اولویّت دادن به احساس منفی در گفت وگو، با سلامت زندگی در تعارض است. به همین جهت وقتی که عمیقاً از همسرتان گلایه مندید یا همسرتان سخنی می گوید که شما را عصبانی می کند، پیش از اشاره به احساس و اعمال منفی باید به او نشان دهید که برای رفتارهای مثبت وی ارزش قائلید و او را خیلی دوست دارید. او نیز پیش از هر نکته ای باید دوستی خود را به شما ابراز کند. این نشان می دهد شما قبل از این که اشکالات یکدیگر را بگویید، برای یکدیگر ارزش قائلید. شما به عنوان یک زن و شوهر با قدردانی از یکدیگر می توانید رابطه ای قوی تری به وجود آورید. این مهارت باعث می شود فرد مقابل از شما احساس خوشی داشته باشد و رفتار منفی خود را تغییر دهد تا سازگاری بیشتری فراهم شود. بچّه ها نیز با دریافت نمونه های قدردانی شما، عمل صالحی را از شما می آموزند و دیگران را خوشحال می کنند. و. تقویت مثبت (17) با ایجاد هویّت موفّق (18) هویّت موفق، حالتی است که افراد خود را در چنین حالتی در داد و ستد عشق و محبّت توانا می یابند و احساس می کنند که از نگاه دیگران مهم هستند و از حسّ خود ارزشمندی قوی برخوردارند. افراد در این حالت می خواهند نیازهایشان برطرف شود؛ امّا حاضر نیستند نیازهای خود را به قیمت رفع نشدن نیازهای دیگران برطرف کنند. (19) وقتی شخصی با تقویت مثبتی رو به رو می شود، حس می کند که دیگران کار او را دوست دارند و در نتیجه، احساس خوبی از خود پیدا می کند. ایجاد چنین احساسی به یک نوع پایداری در تصمیم گیری، برنامه و رفتار منتهی می شود. هر فرد می خواهد چیزی را برگزیند و به طور منظم آن را انجام دهد. چنین شخصی روز به روز احساس می کند چه قدر دیگران او را دوست دارند و همواره احساس بهتری نسبت به قبل، از خودش خواهد داشت. این نوع تقویت باعث می شود فرد به خود از دریچه ی دل خواه دیگران بنگرد و تقویت را نمادی از دوست داشتن دیگران قلمداد کند. تأیید، نشان دهنده ی علاقه شما به ویژگی های فرد مقابل است؛ بنابراین او در می یابد که شما چه احساس مثبتی از وی دارید و او را محبوب خود می دانید. این روش در پیدا کردن اعتماد به نفس و دوری از اضطراب و ایجاد سازگاری نقش بسزایی دارد. تبیین خوبی ها و تمرکز بر آن ها در زندگی مشترک، تأثیر مثبتی دارد. « در آزمایشی که از زوج ها در ارتباط با تضاد به عمل آمد، از نیمی از زوج ها سؤال شد بهترین بخش رابطه خود را توصیف کنند و از نیم دیگر خواسته شد بدترین جنبه رابطه خود را توضیح دهند. کسانی که جنبه مثبت آن را توضیح دادند، به میزان 15 درصد از فشار عصبی آنان کاسته شد، در حالی که زوج هایی که جنبه منفی را تعریف کردند، 28 درصد عصبی تر شدند. » (20) ز. هماهنگی میان اعضا (21) بر اساس تشریک مساعی (22) عضو خانواده بودن مانند این است که عضو یک تیم باشی. ما به عنوان اعضای یک تیم جملگی طوری رفتار می کنیم که گویی به الگوهایی از تیم خود پاسخ می دهیم. این رفتار تشریک مساعی است و چنانچه برخی اعضای خانواده همکاری نکنند، دیگران مجبورند خود را با آنان هماهنگ سازند. (23) احساس مشارکت در کارهایی که میان چند نفر به وقوع می پیوندد، نشانه ی ارتباطی است که میان آنان وجود دارد. با ارتباط مثبت و دل خواه میان آنان، انگیزه ای به وجود می آید تا نمادی از رضایتمندی را نشان دهد. تشریک مساعی به ما کمک می کند تا محبت به یکدیگر را آشکار سازیم؛ بنابراین تشریک مساعی راهی برای نشان دادن دل بستگی و احساس تعهّد به زندگی مشترک است. کسی که نمی خواهد نمادی از دل خواهی را به دیگران نشان دهد تا دیگران احساس نکنند او از زندگی احساس رضایت دارد، هیچ گاه به سمت تشریک مساعی رو نمی آورد؛ چون دلیلی ندارد با آنان همراهی کند. چنین افرادی چنانچه موافقتی را با اعضای دیگر اظهار کنند، بی شک یک موافقت لفظی بی محتواست. آنچه باعث می شود زندگی مشترک در وضعیتی نابسامان نیز شادابی خود را حفظ کند و رنگ نبازد، تشریک مساعی دیگر اعضاست؛ یعنی آن ها به دلیل این که می خواهند زندگی را محبوب نشان دهند، مسئولیت عضو کم کار را نیز به دوش می کشند. این نشان می دهد آن ها هنوز می خواهند به دیگران ابراز محبت کنند. ح. گوش دادن (24) ما نیاز داریم که مهارت گوش دادن را هم به صورت انفرادی و هم در خانواده گسترش دهیم. این فن را می توان به صورت فرآیند زیر به کار گرفت: أ. گوش دادن با ذهن باز: اعضای خانواده باید پیش از هر گونه تصمیم گیری، همه جوانب مسئله را در نظر بگیرند؛ ب. گوش دادن و تمرکز بر موضوع سخن به منظور برانگیختن علاقه که همه ما در این زمینه مسئولیت داریم؛ ج. گوش دادن برای درک مفاهیم و عقاید اصلی به جای گوش دادن به واقعیت ها؛ د. گوش دادن به منظور جلوگیری و غلبه بر حواس پرتی؛ هـ. گوش دادن به کلّ پیام. اعضای خانواده باید پیش از پاسخ گفتن به هر جزء از پیام ما، کلّ پیام را گوش دهند؛ و. گوش کنید بدون این که وانمود به گوش دادن کنید. وانمود کردن به گوش دادن، برای فریب دیگری است. (25) همه می خواهند جایگاهی داشته باشند تا مورد توجه دیگران قرار گیرند. جایگاه، موقعیتی است که شریک زندگی شما احساس می کند با صمیمیّت در کنار شماست، شما او را پذیرفته اید، با نشان دادن علاقه او را تأیید می کنید، به او اطمینان می دهید و به او اولویّت می دهید تا به آسایش برسد و صادقانه و بدون فریب می کوشی به حرف های او گوش دهید. با داشتن چنین موقعیتی، همسر در خانواده احساس آرامش بیشتری دارد و انواع مختلفی از حمایت را در زندگی مشترک احساس می کند. ط. نگاه کردن (26) زن وشوهر هنگام بحران، اغلب دست از نگاه کردن به یکدیگر بر می دارند و آنچه می بینند امور روزمرّه، برنامه ریزی شده و آرایش یافته است. از زن و شوهر خواسته نمی شود که به یگدیگر خیره شوند؛ امّا آن ها باید از زوایای مختلف به یکدیگر نگاه کنند. (27) گاهی همسران به سبب وضعیّت نامطلوبی که پیش آمده است، عادت می کنند که از نگاه کردن به یکدیگر بپرهیزند. برای این که آن ها نشان دهند از رفتار دیگری متأثر شده اند، ولی از یکدیگر تنفّر پیدا نکرده و می خواهند به همدیگر محبت بورزند، باید نگاه به یکدیگر را تمرین کنند؛ البته نه نگاهی تند و خیره که پیام منفی ارسال می کند، بلکه نگاهی که نشان دهد حتّی آن جا که همسر رفتار نامطلوبی بروز داده است، به انگیزه خوب او شک ندارد. ما کمتر از این فن استفاده می کنیم. در زندگی پر مشغله ای که برای خود ساخته ایم، به ندرت اتفاق می افتد وقتی را فقط برای نگاه کردن به شریک زندگی مان، اختصاص دهیم. این در حالی است که وقتی همسر حس می کند شریک زندگی اش با توجّه به او نگاه می کند، احساس تازه ای به او دست می دهد و متوجه می شود که همسر به او محبّت دارد، گرچه ممکن است از رفتار او خرسند نباشد. ی. لمس کردن (28) کلمه ی لمس در خانواده درمانی به تماس بدنی اطلاق می شود. نوازش کردن پشت دست یا دست دادن، نمونه ای از لمس است که می توان برای نشان دادن حمایت از شخصی که لمس می شود، از آن استفاده کرد. (29) در طول زندگیِ زوجین ناکامی هایی را می توان احساس کرد. این ناکامی ها می تواند در روابط مطلوب همسران تأثیر منفی بگذارد. برای مهار این ضایعه، از زن و شوهر می خواهیم تا در حلقه ای به یکدیگر نزدیک تر شوند، دست همدیگر را بگیرند، دست های همدیگر را نگه دارند و در کنار یکدیگر بمانند تا بدانند که گرچه ناکامی هایشان بسیار است، آن ها تنها نیستند، همدیگر را درک می کنند و ذهنیّت مثبتی به یکدیگر دارند. گاهی پیام لمس یکدیگر، کمتر از پیام زبان نیست و انرژی و ویتامینی که از راه لمس به دیگری منتقل می شود، بسیار مؤثرتر از زبان است. دلگرمی و همدلی را می توان از پیامدهای لمس دانست. ک. استفاده از شوخی (30) خانواده ها هنگامی که با مشکلات زندگی رو به رو می شوند، اغلب از شوخی کردن می پرهیزند، در حالی که با شوخی و بیهوده خواندن موقعیت یا بالعکس مبالغه آمیز دانستن می توان در حد بالایی به بینش و خویشتن شناسی رسید. شما می توانید درباره قصه های خنده دار و وقایع خانوادگی یا کارهایی که انجام می دهید، فکر کنید و از آن ها شوخی بسازید تا در موقعیت های مختلف زندگی از آنها استفاده کنید. (31) زمانی که شما وقایع خنده داری را در کتاب طنز خانوادگی خود گرد می آورید، فرصت مناسبی پیدا می کنید تا هنگام تنش، اضطراب یا تعارض از آن ها استفاده کنید. هر چه شما در این کتاب مطالب بیشتری بنویسید و در زمینه کتاب طنزتان بیشتر کار کنید، موقعیت های بهتری در زندگی ایجاد خواهید کرد؛ چرا که با این روش، شما به شریک زندگی خود اعلام می کنید هیچ حادثه یا مسئله ای - هر چه هم نگران کننده یا اضطراب آور باشد - به دیواره ی محکم محبّت حاکم در میان شما لطمه ای وارد نمی کند. شما حاضرید همه ی آنچه را که به طور طبیعی در زندگی تان پیش می آید، بیهوده بخوانید یا در نقطه مقابل، آن را مبالغه آمیز بنگرید و بر همین اساس با آن ها از باب شوخی وارد شوید؛ امّا آنچه برای شما جدّی است و همواره مورد توجه شماست، محبّت و ابراز آن است. از شوخی در زمینه ی همه رفتارهای عادی زندگی راهی می یابید تا محبّت خود به همسرتان را آشکار سازید؛ زیرا نشان داده اید که همه چیز را می توانید فدای محبّت به همسر خود سازید. شوخی نقش مهمّی در خانواده سالم دارد و خانواده به یک کتاب طنز، بسیار نیازمند است. ل. تخریب خیرخواهانه ( سخاوتمندانه ) (32) تخریب خیرخواهانه، فنّی است که نوعاً در میان خانواده هایی از آن استفاده می شود که برخوردهای آزار دهنده دارند، امّا مخفیانه همدیگر را پذیرفته اند. در این فن نگرش خانواده از حالت آزارندگی به یکی از عواطف خیرخواهانه تغییر می کند. (33) همه ی خانواده ها پس از ازدواج می کوشند در حدّ امکان زندگی را آن گونه که می خواهند، بسازند و در این میان به گونه ای به یکدیگر ابراز محبّت کنند؛ امّا چنانچه تلاش ها در این جهت به نتیجه نرسید، به نحوی می خواهند همدیگر را مهار کنند. این جاست که اظهار قهر شروع می شود. در این میان بعضی از راه های ابراز نارضایتی ممکن است در دوره ای کارآمد باشد؛ ولی به مرور زمان این ابزارها می تواند فرد مقابل را سَرِ لج بیاورد و نارضایتی ها نه تنها در رفتار او تغییر ایجاد نکند، بلکه رفتارهای نامطلوب وی را افزایش دهد. برای این که چنین اتفاقی نیفتد، مناسب است به تخریب خیرخواهانه رو آورید. به این سبک که وقتی همسر رفتار بدی از خود نشان می دهد، شما اظهار بی اطلاعی کنید، امّا نشان دهید که او را دوست دارید. برای مثال چنانچه او دیر وقت به خانه آمد و از وقت شام گذشته بود، شام را صرف کنید و منتظر نمانید. هنگامی او به خانه آمد و شام طلبید، با لحنی عاطفی - نه پرخاشگرانه بگویید - متأسفم فکر می کردم تا این ساعت که بیرون هستی، حتماً چیزی خورده ای. ممکن است این کار او را عصبانی کند و مدّتی با عصبانیت با دیگران رو به رو شود؛ ولی برای برخورد با او به یاد داشته باشید که فقط رفتار او را آماج حملات قرار دهید و به خود او حمله نکنید. م. بازسازی (34) بازسازی، اصلاح عملکرد معمولی خانواده است. بازسازی ممکن است متضمّن تغییر دادن نقش های اعضای خانواده باشد و آنچه قبلاً در میان ما به راحتی پذیرفته شده بود و به آسانی با آن رو به رو می شدیم، به امر تازه و چالش انگیزی مبدّل شود. مقصود از این فن آن است که عملکرد دارای اختلال شناسایی شود. (35) گاهی اعضای خانواده چنان در ارتباط برقرار کردن با همدیگر به شیوه خاصّی عادت می کنند و نقش های مشخصی را به خود می گیرند که حتی اگر تشخیص دهند مشکلی وجود دارد و شیوه های معمول آن خلاف و نادرست است، باز هم روال معمول را محکم حفظ می کنند. این عادت ممکن است بر اساس روحیّه و ویژگی اخلاقی همسران تحقق یابد یا بر اساس سنت های اجتماعی حاکم بر زندگی افراد جامعه شکل بگیرد. معمولاً در پیش گرفتن یک شیوه معمول در برقرار کردن ارتباط با همدیگر و تعهد به محدودیت ها و نقش های آن باعث می شود زندگی به روال آنچه در نوع خانواده ها در جریان است، ادامه پیدا کند. با این حال این روال عادی چنان خشک و بی انعطاف است که به روابط خانوادگی آسیب می رساند. ما با بازسازی نقش ها و محدودیّت ها می کوشیم علامت های تازه ای را در زندگی ایجاد کنیم که از آسیب ها دور شویم؛ البته این کار به پایداری و مقابله با ناملایمات مقطعی نیازمند است که باید بهای آن را بپردازیم تا از زندگی مشترک بهره ی بیشتری ببریم. برای مثال در یک جامعه ممکن است این قاعده پذیرفته شده باشد که مرد نباید در کارِ خانه به همسرش کمک کند و افراد جامعه کار در خانه را برای مرد زشت تلقی کنند. در این فضا باید کوشید نقش معمول را تغییر داد و با همراه کردن مردان در بخشی از کارها، آنان را با نقش جدیدی آشنا کرد. ن. دعوای منصفانه (36) دعوای منصفانه به خانواده ها می آموزد چگونه هنگامی که بحث و جدال در می گیرد، با وضع مقررات خاصّ و به کار گرفتن آن با همدیگر ارتباط بهتری برقرار کنند. (37) جرّ و بحث افرادی که در روابط خود به سرعت عصبانی می شوند در مقایسه با افرادی که آرامش خود را حفظ می کنند، 81 درصد بیشتر طول می کشد. (38) در زندگی مشترک گاهی رفتارهای یک شخص به شدّت مورد اعتراض دیگر اعضای خانواده قرار می گیرد؛ آنها بر سر یکدیگر فریاد می کشند و بیشتر وقت خود را به جرّ و بحث می گذرانند. این حالت به مرور زمان به یک منش خانوادگی تبدیل می شود و آسیب در خانواده نهادینه می گردد. در این هنگام است که مبارزه با آن بسیار مشکل می شود. برای پیدا کردن روشی در جهت آسیب کمتر، لازم است دست کم منصفانه عمل کنیم؛ یعنی نخست بدانیم این نوع برخوردها مستلزم آن است که بهای سنگینی را بابت آن بپردازیم که علاقه مند به پرداخت آن نیستیم و از طرفی مواظب باشیم فقط رفتار او را محکوم کنیم و به حریم های آسیب پذیر دیگران ( مثل موقعیت شغلی، دینی یا وضع فیزیکی و ظاهری او ) وارد نشویم؛ زیرا مشکل موجود ربطی به این مسائل ندارد. پس پای آن ها را به میان نکشید. حتی به مسائلی که در گذشته پیش آمده است، کاری نداشته باشید. ما می توانیم با به کارگیری قواعدای از قبیل « انگ زدن ممنوع »، « تخطئه شخصیت ممنوع » و « رفتار قیّم مأبانه ممنوع » بحث منصفانه تری داشته باشیم و از این راه نشان دهیم حامی یکدیگر هستیم و مشکلات را منصفانه بررسی می کنیم. یک سیستم حمایتی قوی در خانواده بیش از آن که به تعداد افرادی که مهر می ورزند مربوط باشد، به روابط خاصّ حاکم میان آنان مربوط است. برخورداری از یک سیستم حمایتی خوب چندان به زیاد اجتماعی بودن یا داشتن آشناهای فراوان ارتباط ندارد و بیش از آن، نحوه ی ارتباط میان دو نفر است که حسّ خوبی را به وجود می آورد. گاهی ممکن است فردی یک حامی داشته باشد، امّا به حدّی حمایت از لحاظ کیفی قوی باشد که حامیان متعدد چنین کارآیی را نداشته باشند. (39) پیامد چنین حمایتی می تواند به شکل زیر نمود پیدا کند: 1. نیازِ به مهر ورزی (40) و دلبستگیِ (41) فرد را ارضا کند، حسّ ارزشمند بودن و اعتماد به خود را در او تقویت کند و جهت زندگی را روشن و او را از پوچی خارج سازد. هرگاه شما به اعتماد به نفس (42) به طور جدّی نیازمندید، سیستم حمایتی خوب می تواند اعتماد به نفس را در شما به وجود آورد؛ 2. فرد را در به کار بردن تمام تلاش خود برای دستیابی به حلّ مشکلات زندگی کمک می کند تا برای مقابله با مشکلات موجود، آمادگی بیشتری داشته باشد و از تمام توان برای تعادل زندگی بهره مند و به زندگی دلگرم شود؛ 3. ارتباط خوب و دلگرمی به زندگی باعث می شود روحیه فرد تقویت شود و در نتیجه عزّت نفس او بالا رود. احساس برخورداری از حمایت دوستان و خودی ها انسان را در برابر غریبه ها عزیز می سازد و روح سازشکاری در برابر بیگانه را از میان بر می دارد. پی‌نوشت‌ها: 1. محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 54. 2. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 569. 3. محمدبن حسن بن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 54. 4. همان. 5. روم، 21. 6. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 160. 7. نساء، 34. 8. ص، 44. 9. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 19، ص 298. 10. ابراهیم، 37. 11. محمدن بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 171. 12. ر.ک: به ص 172 همین اثر. 13. حسن دیلمی، ارشاد القلوب، ص 175. 14. ملا محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج 3، ص 70. 15. امام خمینی، صحیفه امام، ج 2، ص 77. نامه امام به همسرش خانم خدیجه ثقفی، فروردین 1312 ذی القعده 1351، لبنان، بیروت. 16. Appreciation 17. positive Reinforcement 18. success identity 19. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 116. 20. دیوید نیون، صد راز موفقیت در زندگی زناشویی، ترجمه نفیسه معتکف، ص 13. 21. Harmony among parts 22. cooperation 23. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصّص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 51 و 162. 24. Listening 25. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصّص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 240. 26. Looking 27. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصّص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 170. 28. touch 29. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصّص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 215. 30. Humor Applied 31. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصّص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 165. 32. Benevolent sabouage 33. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصّص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 39. 34. Restructuring 35. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصّص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 196. 36. fair fighting 37. دیویس کنث، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصّص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 158. 38. دیوید نیون، صد راز موفقیت در زندگی زناشویی، ترجمه نفیسه معتکف، ص 127. 39. کریس، ال. کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ص 87. 40. nurturance 41. attachment 42. self - confidence منبع مقاله : حسین زاده، علی؛ (1391)، همسران سازگار: راهکارهای سازگاری، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سیزدهم  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1477
زمان انتشار: 10 ژانویه 2015
| |
اخلاق پیش از ظهور

اخلاق پیش از ظهور

سست شدن بنیان خانواده، خویشاوندی، دوستی، و سردی عواطف انسانی و بی مهری از ویژگی های بارز آخرالزمان است. الف) سردی عواطف انسانی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) وضعیت آن روزگار را از نظر عاطفی چنین بیان می دارد: « در آن روزگار، بزرگ تران به زیر دستان و کوچک تران رحم نمی کنند و قوی بر ضعیف ترحم نمی نماید. در آن هنگام، خداوند به او( مهدی ) اذن قیام و ظهور می دهد ». (1) نیز آن حضرت می فرماید: « قیامت بر پا نمی شود تا آن که زمانی فرا رسد که مردی ( از شدت فقر ) به اقوام و بستگان خود مراجعه کند و آنان را به خویشاوندی سوگند دهد تا بلکه به او کمک کنند؛ ولی چیزی به او نمی دهند. همسایه از همسایه خود کمک می طلبد و او را به حقّ همسایگی سوگند می دهد؛ ولی همسایه کمکش نمی کند ». (2) نیز آن حضرت می فرماید: « از نشانه های قیامت، بد رفتاری با همسایه و گسستن پیوندهای خویشاوندی است ». (3) از آن جا که در برخی از روایات « الساعه » به ظهور حضرت تأویل شده است، (4) روایات « اَشراط الساعه » را به نشانه های ظهور تفسیر کردیم. ب) فساد اخلاقی هر گونه انحراف و فسادی ممکن است به گونه ای قابل تحمّل باشد، جز فساد جنسی که برای انسان های غیرتمند و شرافتمند، بسیار ناگوار و غیر قابل تحمّل است. از انحراف های بسیار زشت و خطرناکی که جامعه پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن گرفتار می شود، بی امنیتی خانوادگی و ناموسی است. در آن روزگار، فساد و بی بندوباری خلاقی، به طور گسترده ای گسترش می یابد. قبح و زشتی کردارهای حیوانی گروهی انسان نما، بر اثر گسترش فساد و تکرار آن از بین می رود و حالت عادی و طبیعی به خود می گیرد. فساد چنان فراگیر می شود که کم تر کسی می تواند و یا می خواهد از آن جلوگیری کند. جشن های دو هزار و پانصد ساله سلطنتی در سال 1350 شمسی و در زمان سلطنت محمد رضا پهلوی، با عنوان جشن هنر شیراز که در آن صحنه های بسیار زشتی از زندگی حیوانی نمایش داده شده، اعتراض و خشم جامعه اسلامی ایران را برانگیخت؛ ولی در روزگار پیش از ظهور، خبری از این اعتراض ها نیست و تنها اعتراض، این است که چرا در وسط چهار راهها چنین اعمال زشتی صورت می گیرد. این بالاترین نهی از منکری است که انجام می شود و چنین شخصی، عابدترین فرد زمان خود است. اینک نظری به روایات می افکنیم تا عمق فاجعه از بین رفتن ارزش های اسلامی و گسترش فساد در آن روزگار را درک کنیم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « قیامت بر پا نمی شود تا آن که زنی را در روز روشن و به طور آشکار( و در روی پیش همگان از چنگ صاحبش ) گرفته، در وسط راه به او تعّدی کنند؛ ولی احدی این کار را نکوهش نکند و از آن جلوگیری ننماید. بهترین آن مردم، کسی است که می گوید: ای کاش کمی از وسط راه کنار می رفتی و کارت را انجام می دادی ». (5) هم چنین حضرت می فرماید: « سوگند به آن که جان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در دست اوست، این امّت ازبین نمی رود تا آن که مرد بر سر راه زنان می ایستد ( و چون شیر درنده ) به آن تجاوز می کند. بهترین آن مردم، کسی است که می گوید: ای کاش او را پشت این دیوار پنهان می کردی و در ملأعام، این عمل را انجام نمی دادی ». (6) در بیانی دیگر می فرماید: « آن مردمان چون حیوانات، در وسط راه بر هم می شورند و با هم می ستیزند و آن گاه یکی از آنان به مادر، خواهر و دختر او در وسط راه و در حضور همگان تجاوز می کند، سپس آنان را در معرض تعدّی دیگران قرار می هد و یکی پس از دیگری عمل زشت را انجام می دهند؛ ولی کسی این کردار زشت را نکوهش نمی کند و تغییر نمی دهد. بهترین آنان کسی است که می گوید: اگر از جاده و از نظر مردم دور می شدید، بهتر بود ». (7) ج) گسترش اعمال منافی عفّت محمد بن مسلم می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: « هنگامی که مردم خود را شبیه زنان کنند و زنان شبیه مردان شوند. آن گاه که مردان به مردان اکتفا کنند [ یعنی لواط کنند ] و زنان به زنان ». (8) روایت دیگری به همین مضمون از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است. (9) ابوهریره نیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند: « قیامت بر پا نمی گردد تا مردان برای انجام عمل زشت بر یک دیگر سبقت بگیرند؛ چنان که نسبت به زنان چنین می کنند ». (10) روایات دیگری نیز به همین مضمون آمده است. (11) د) آرزوی کمی تعداد فرزند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « رستاخیز بر پا نمی شود، تا آن که کسی که پنج فرزند دارد، آرزوی چهار فرزند کند و آن که چهار فرزند دارد، می گوید ای کاش سه فرزند داشتم و صاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد و آن که دو فرزند دارد، آرزوی یک فرزند نماید و کسی که یک فرزند دارد، آرزو کند که، ای کاش فرزندی نداشت ». (12) در روایت دیگری می فرماید: « روزگاری خواهد آمد که غبطه مرد کم فرزند را بخورید، چنان که امروز غبطه فرزند و ثروت زیادتر را می خورید؛ تا آن جا که یکی از شما، از کنار قبر برادرش می گذرد و خود را بر قبر او می غلطاند؛ آن گونه که حیوانات خود را بر خاک چراگاه می غلطانند و می گوید: ای کاش من به جای او بودم و این سخن نه به سبب شوق دیدار خداوند و یا به دلیل اعمال نیکی است که از پیش فرستاده است؛ بلکه به جهت بلاها و گرفتاری هایی است که بر او فرود می آید ». (13) نیز آن حضرت می فرماید: « قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که فرزند کم گردد ». (14) در این روایت « الولد غیظاً » آمده است که معنای آن نقص و حبس (15) و شاید به معنای سقط جنین و جلوگیری از بارداری نیز باشد؛ ولی کلمه « غیظاً » که در روایت دیگری آمده است به مشقّت و محنت و جوشش غضب است. یعنی مردم در آن دوران با سقط جنین و جلوگیری از افزایش فرزند، مانع زیاد شدن فرزند می شوند. یا فرزند داشتن موجب غم و اندوه و خشم خواهد بود و شاید این به علت مشکلات سخت اقتصادی، گسترش بیماری ها در کودکان و نبودن امکانات، تبلیغ و تشویق به کنترل جمعیت و یا عامل دیگر باشد. ه) افزایش خانواده های بی سرپرست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « از نشانه های قیامت این است که مردان کم می شوند و زنان بسیار، تا آن جا که هر پنجاه زن یک سرپرست خواهند داشت ». (16) شاید این وضعیت بر اثر افزایش تلفات جانی مردان باشد که در جنگ های پی در پی و طولانی صورت می گیرد. نیز آن حضرت می فرماید: « قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که روزگاری فرا رسد که به دنبال یک مرد، حدود سی زن به راه افتد و هر کدام از او تقاضا کند که با او ازدواج نماید ». (17) حضرت در روایت دیگری می فرماید: « خداوند دوستان و برگزیدگان خود را از دیگران جدا می کند تا این که از منافقان و گمراهان و فرزندان آنان پاک شود. زمانی فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد روبه رو شده، یکی می گوید: ای بنده ی خدا! مرا بخر و دیگری می گوید: به من پناه ده ». (18) آنس می گوید: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که زمانی فرا رسد که ( بر اثر تلفات مردان و کثرت زنان) زنی کفشی را در راه بیابد و ( از روی دریغ و افسوس ) گوید: این کفش از آن مردی بوده است؛ در آن روزگار، برای هر پنجاه زن، یک سرپرست خواهد بود ». (19) اَنس می گوید: آیا نمی خواهید حدیثی را که از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم، نقل کنم؟ پیامبر فرمود: « مردان از بین خواهند رفت و زنان باقی می مانند ». (20) پی‌نوشت‌ها: 1- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : « ... فلا الکبیر یرحم الصغیر، و لا القوی یرحم الضعیف، فحینئذ یأذن الله له بالخروج ». بحار الانوار، ج52، ص 380، و ج36، ص 335. 2- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : « إن الساعة لا تقوم حتی یدخل الرجل علی ذی رحمه، یسأله یرحمه فلا یعطیه، و الجار علی جاره یسأله بجواره فلا یعطیه ». الأمالی للشجری، ج2، ص 271. 3- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : « من أشراط الساعه سوأ الجوار، و قطیعه الأرحام ». اخبار اصبهان، ج1، ص 274؛ فردو الاخبار، ج4، ص 5؛ الدرر المنثور، ج6، ص 50؛ جمع الجوارح، ج1، ص 846؛ کنز العمال، ج14، ص 240. 4- ر.ک: تفسیر قمی، ج2، ص 340؛ کمال الدین، ج2، ص 465؛ تفسیر صافی، ج5، ص 99؛ نور الثقلین، ج5، ص 175؛ اثبات الهداه، ج3، ص 553؛ کشف الغمه، ج3، ص 280؛ شافعی، البیان، ص 528؛الصواعق المحرقه، ص 162. برای بررسی واژه های یوم الظهور، یوم الکره و یوم القیامه به تفسیر المیزان، ج2، ص 108 رجوع کنید. 5- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) : « لا تقوم الساعه حتی تؤخذ المرأه نهاراً جهاراً فی وسط الطریق ( تنکح ) لا ینکر ذلک أحد و لا یغبره. فیکون أمثلهم یومئذ الذی یقول: لو نحیتها عن الطریق قلیلاً ». عقد الدرر، ص 333؛ حاکم، مستدرک، ج4، ص 495. 6- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) : « و الذی نفس محمد بیده: لاتفنی هذه الأمه حتی یقوم الرجل إلی أمرأه فیفترشها فی الطریق، فیکون خیارهم یومئذ من یقول: لو واریتها وراء هذا الحائط ». المعجم الکبیر، ج9، ص119؛ فردوس الاخبار، ج5، ص 91؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 217. 7- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) : « یتهارجون فی الطریق تهارج البهائم، ثم یقوم أحدهم بأمه و أخته و اینته فینکحها فی وسط الطریق، یقوم عنها واحد و ینزو علیها آخر، لاینکر و لا یغیر، فأفضلهم یومئذ من یقول: لو تنحیتم عن الطریق کان أحسن ». ملاحم ابن طاوس، ص 101. 8- عن محمد بن مسلم، قلت لأبی جعفر (علیه السلام) : یابن رسول الله: متی یخرج قائمکم؟ قال: « إذا تشبه الرجال بالنساء، و النساء بالرجال و اکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء ». کمال الدین، ج1، ص 331. 9- مختصر اثبات الرجعه، ص 216؛ اثبات الهداة، ج3، ص 570؛ مستدرک الوسائل، ج12، ص 335. 10- عن أبی هریرة: « لا تقوم الساعه حتی یتغایرون علی الغلام کما یتغایرون علی المرأة ». فردوس الاخبار، ج5، ص 226؛ کنز العمال، ج14، ص 249. 11- الف) عن الصادق (علیه السلام): « إذا رأیت الرجال یعیر علی إتیان النساء » کافی، ج8، ص 39؛ بحار الانوار، ج52، ص 257؛ بشاره الاحکام، ص 133. ب) « إذا صار الغلام یعطی کما تعطی المرأه، و یعطی قفاه لمن ابتغی ». کافی، ج8، ص 38؛ بحار الانوار، ج52، ص 257. ج) « یزف الرجال للرجال کما تزف المرأة لزوجها » بشاره الاسلام، ص 76؛ الزام الناصب، ص 121. د) قال الصادق (علیه السلام) : « یتمشط الرجل کما تتمشط المرأه لزوجها، و یعطی الرجال الأموال علی فروجهم ویتنافس فی الرجل و یغار علیه من الرجال، و یبذل فی سبیله النفس و المال » کافی، ج8، ص 38؛ بحار الانوار، ج52، ص 257. هـ) قال الصادق (علیه السلام) : « تکون معیشة الرجل من دبره، و معیشه المرأه من فرجها ». کافی، ج8، ص 38. و) قال الصادق (علیه السلام) : « عندها یغار علی الغلام کما یغار علی الجاریه ( الشابه) فی بیت أهلها ». بشارة الاسلام، ص 36، 76، 133. ز) قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) : « کأنک بالدنیا لکتکن إذا ضیعت أمتی الصلاه و اتبعت الشهوات و غلت الأسعار و کثر اللواط ». بشاره الاسلام، ص 23؛ الزام الناصب، ص 181. 12- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) : « لا تقوم الساعه حتی یحسب أبو الخمسه أنهم أربعه، و أبو الأربعه أنهم ثلاثه، و أبو الثلاثه أنهم اثنان، و أبو الاثنین أنهما واحد، و أبو الواحد لیس له ولد ». فردوس الاخبار، ج5، ص 227. 13- عن ابن مسعود قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : یقول: « لیأتین علی الناس زمان تغبطون فیه الرجل بخفه الحال، کما تعبطونه الیوم بکثره المال و الولد حتی یمر أحدکم بقبر أخیه فیتمعک علیه کما تتمعک الدابة فی مراعها، و یقول: یا لیتنی مکانه، ما به شوق إلی الله و لا عمل صالح قدمه إلا مما ینزل به من البلاء ». المعجم الکبیر، ج10، ص 12. 14- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) : « لا تقوم الساعه حتی یکون الولد غیظاً ». الشیعه و الرجعه، ج1، ص 151؛ فردوس الاخبار، ج5، ص 221؛ المعجم الکبیر، ج10، ص 281؛ بحار الانوار، ج34، ص 241. 15- جوهری، صحاح اللغة، ماده ی « غیض ». 16- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) : « من أشراط الساعه أن یقل الرجال و النساء حتی یکون فی خمسین امرأه قیم واحد ». طیالسی، مسنتد، ج8، ص 266؛ احمد، مسند، ج3، ص 120؛ ترمذی، سنن، ج4، ص 491؛ ابویعلی، مسند، ج5، ص 273؛ حلیه الاولیاء، ج6، ص 280؛ دلائل النبوه، ج6، ص 543؛ الدر المنثور، ج6، ص 50. 17- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) : « لا تقوم الساعه حتی یتبع الرجل قریب من ثلاثین امرأه کلهن تقول: أنکحنی: أنکحنی ». فردوس الاخبار، ج5، ص 509. 18- عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : « یمیز الله أولیاء و أصفیاء « حتی یطهر الأرض من المنافقین و الضالین و أبناء الضالین. و حتی تلتقی بالرجل یومئذٍ خمسون امرأه. هذه تقول: یا عبدالله: اشترنی، و هذه تقول: یا عبدالله؛ آونی ». مفید، امالی، ص 144؛ بحار الأنوار، ج52، ص 250. 19- عن أنس، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : « لا تقوم الساعه حتی أن المرأة لتمر بالتعل فترفعهاو تقول: قد کانت هذه الرجل، و حتی یکون فی خمسین امرأه القیم الواحد » عقد الدرر، ص 232؛ فردوس الاخبار، ج5، ص 225. 20- عن أنس قال: ألا أحدثکم بحدیث سمعته عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: « یذهب الرجال و یبقی النساء ». احمد، مسند، ج3، ص 377. منبع مقاله : طبسی، نجم الدین؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم )، چاپ ششم  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed