www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 2309
زمان انتشار: 5 آوریل 2015
| |
چند نکته کلیدی برای حفظ بنیان خانواده

چند نکته کلیدی برای حفظ بنیان خانواده

زن با از دست دادن شخصیت خویش، ارزشهایش منهدم شده و هوسرانی را در جامعه رواج می دهد، در نتیجه سلامت اخلاقی و به دنبال آن امنیت اجتماعی نیز کاهش می یابد.   حجاب تأثیرات مثبتی بر روی فرد می گذارد و فرد را از جهات مختلف بیمه می کند. حتی می تواند از نفوذ استعمار جلوگیری کند. در ادامه توضیح میدهیم که چگونه این اتفاق می افتد.   حجاب مانعی برای نفوذ استعمار یکی از دلایل وجوب حجاب، مانع بودن آن در برابر نفوذ فرهنگ های بیگانه است. اولین اقدام استعمارگران، تهاجم فرهنگی برای نابودی فرهنگ ملت مورد ستم است؛ زیرا اگر ملت استعمار شده، مانند استعمارگر حرف بزند، غذا بخورد، لباس بپوشد و رفت و آمد کند و به طور کلی فرهنگ استعمارگر را بپذیرد، دیگر برای وی هیچ خطری نخواهد داشت. به این اظهارنظر که نشان گر گوشه ای از طرح استعمار پیر، یعنی انگلستان است دقت کنید: در مسئله بی حجابی زنان، باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر، مشتاق شوند. باید به استناد شواهد و دلایل تاریخی ثابت کنیم که پوشیدگی زن از دوران بنی عباس متداول شده و مربوط به اسلام نیست؛ مردم، همسران پیامبر را بدون حجاب می دیده اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگی، دوش به دوش مردان فعالیت داشته اند و پس از آن که حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان عریان غیر مسلمان، تشویق کنند و این زنان باید کاملاً بی حجاب ظاهر شوند؛ تا الگویی برای زنان باشند. در جامعه ما در سال های قبل و بعد از ۱۳۱۴، آنها که تغییر لباس را پذیرفتند، همان کسانی بودند که فرهنگ غربی را پذیرفته بودند و آنها که این لباس را نپذیرفته بودند نیز دقیقاً آنهایی بودند که آن فرهنگ را نپذیرفته بودند و فریب اصطلاحات دروغین، ترقی، دموکراسی، آزادی و تساوی حقوق را نخورده بودند و همان ها بودند که در مقابل زور، مقاومت کردند. رضاخان می خواست زنان را از پوشش چادر بیرون آورد و آنان را وارد دنیای پر نور و مترقی جدید کند؛ ولی اکثریت مردم ایران در برابر این پیشنهاد، تا سر حد جان مقاومت کردند و حتی حاضر شدند جان خودشان را فدا کنند و کفن بپوشند؛ اما لباس غربی نپوشند. از این رو، می توان دریافت که یکی از عواملی که باعث می شود زنان تحت تأثیر هجوم فرهنگ غرب قرار بگیرند، ضعف ایمان و عدم آگاهی آنان از اسلام و تعالیم رهایی بخش آن است و هنگامی که کاملاً غافل و جاهل می شوند، نقشه استعمار عملی می شود و به این ترتیب، آنان به اهداف سیاسی و اقتصادی خود می رسند.   آثار سوء بی حجابی و زوال امنیّت اجتماعی بی حجابی یا حضور تحریک کننده زنان در جامعه، از آثار زیانبار اخلاقی، سیاسی، آخرتی و اجتماعی مختلفی برخوردار است که یکی از مهم ترین آن ها زوال امنیّت اجتماعی است. بی حجابی با اثرات مهلک خود که در ذیل شرح داده می شود، باعث از بین رفتن بنیه اعتقادی و امنیّت اجتماعی بشریّت می گردد.   ۱- سقوط شخصیّت حجاب، قانون فطرت است و سرپیچی از قوانین فطری، زن را از هویت او خارج می سازد و خروج از هویت انسانی باعث سقوط از جایگاه بلند ارزشی شخصیت او می شود. با افول شخصیّت زن، بی بند و باری در جامعه رایج و نظام خانوادگی مختل می گردد و در نتیجه امنیّت اجتماعی از افراد جامعه، سلب می شود. سقوط شخصیت زن به دلایل زیر باعث اضمحلال امنیّت اجتماعی می شود: الف. زن با از دست دادن شخصیت خویش، ارزش هایش منهدم شده و هوسرانی را در جامعه رواج می دهد، در نتیجه سلامت اخلاقی و به دنبال آن امنیت اجتماعی نیز کاهش می یابد. ب. زنان، با غفلت از اصول اخلاقی اسلام، مسایل جنسی را به محیط جامعه کشانده و زمینه گسترش گناه و از هم پاشیدگی نظم اجتماع را به وجود می آورند. ج. زنان، با بی حجابی به گناه بزرگ  خودنمایی گرفتار شده و بی حیایی را در جامعه ترویج می دهند، در نتیجه امنیّت اجتماعی، نابسامان گشته، از بین می رود.     ۲-تزلزل خانواده ها یکی از آثار زیانبار بی حجابی بانوان، تزلزل خانواده هاست، زیرا آنان با گسترش و رواج مسایل جنسی از خانواده به جامعه، مرتکب ظلمی فاحش و غیرقابل جبران به اجتماع می گردند و روابط زناشویی در خانواده ها را متزلزل می کنند، در نتیجه امنیّت خانوادگی با خطرات جدی از قبیل از هم پاشیدگی بنیان خانواده و عقده مند شدن مردان، روبرو می شود و این مشکلات زیانبار به محیط جامعه کشیده شده، امنیّت اجتماعی را در نظام اسلامی با آشفتگی جدی مواجه می سازد. از دیگر آثار سوء بی حجابی و تأثیر آن در زوال امنیّت اجتماعی می توان به فقدان تعادل فکری، روانی و اجتماعی افراد جامعه، ایجاد احساس بی مسئولیتی در نسل جوان جامعه، از بین بردن انگیزه های ازدواج مشروع در جوانان و تقویت احساس بی ارزشی و پوچی انسان ها اشاره نمود، که به دلیل گستردگی بحث، از توضیح آنها در اینجا خودداری می شود.   ۳-فساد اجتماعی از دیگر آثار بی حجابی و بد حجابی فساد اجتماعی است. هنگامی که در یک جامعه، خانواده ها، سست و بی بنیاد شدند و از هم پاشیدند، اعضای خانواده به فساد کشیده می شوند و شعله این فساد به تدریج دامنه اش  اجتماع را در بر گرفته، به آتش خواهدکشید. گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، قتل و خونریزی، اعتیاد و بزهکاری و…از دردناک ترین پیامدهای بی حجابی در چنین جوامعی است.     از مباحث بیان شده در این مقاله، به خوبی رابطه حجاب و امنیّت اجتماعی، آشکار می گردد و نمایان می شود که اسلام، جهت حفظ امنیت اجتماعی، طرفدار حجاب بیشتر و حداکثر بانوان، به ویژه زنان و دختران جوان در بیرون از منزل و در مواجهه با نامحرم است. از دیرباز، بعضی از مصادیق حجاب برتر، مانند لباس های بلند، مقنعه و چادر مشکی، ضامن امنیت بوده و دارای اصل و ریشه قرآنی می باشند. از این مقاله به خوبی این نکته فهمیده می شود که مسأله حجاب، یکی از مهم ترین چارچوب های احکام الهی جهت تضمین سعادت فردی و اجتماعی بشریّت است و اینکه عده ای با استفاده از شبهات و روش های القایی تبلیغ منفی، به جای ارائه دادن طرح مشخص و جالب برای ترویج الگوهای مطلوب از حجاب اصیل و برتر، به جنگ روحی و روانی بر علیه زنان متدیّن و عفیف جامعه و اضمحلال امنیت اجتماعی اقدام می نمایند، به سختی در اشتباه و گمراهی آشکارند و باید بدانند که از اقدامات نابهنجار خویش سودی جز تخریب شخصیت درونی خود نخواهند برد. با توجه به واقعیّتهای موجود از حجاب در جامعه، باید تمام ابزارهای فرهنگ ساز از قبیل کتاب، مطبوعات و صدا و سیما به سوی ارزش های اسلامی که یکی از بارزترین آنها رعایت پوشش و حجاب برتر و مطلوب و امنیت اجتماعی فراگیر است، هدایت شوند و همه افراد را به مهم ترین وجهی رهنمون گردند.     کاری از گروه دین و فرهنگ باحجاب

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2069
زمان انتشار: 25 فوریه 2015
| |
لباس هدیه الهی است

لباس هدیه الهی است

«ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حُریّت شناخته شوند و مورد آزار و تعرّض هوسرانان قرار نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است»   اسلام لباس را «هدیه الهی» معرفی نموده و وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبی به جامعه بشری ارزانی داشته است. از انحرافات و یا افراط و تفریط هایی که پیرامون پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشریح قانون، حدّ و مرزی متناسب با غرایز انسانی را در نظر گرفته است. در حجاب اسلامی، سهل انگاری های مضر و سختگیری های بی مورد، وجود ندارد. حجاب اسلامی آن گونه که غرب تبلیغ می کند، به معنای حبس زن در خانه یا پرده نشینی و دوری از شرکت در مسائل اجتماعی نیست؛ بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد. با توجّه به غریزه قدرتمند جنسی، احکام و دستورهای اسلام، تدابیری است که خداوند برای تعدیل و رام کردن و همچنین ارضای صحیح این غریزه، تشریح فرموده استکه آخرین آیین الهی و بالطبع کامل ترین دین است و برای همیشه و همه بشریت، از طرف خداوند.   حجاب در قرآن کریم   در قرآن کریم، آیاتی چند به طور صریح، در مورد وجوب حجاب و حد و کیفیت آن نازل شده است. در سوره نور، در آیه مفصّلی آمده است: «… و به مردان مؤمن بگو که چشم های خود را فروپوشند و نیز دامان خویش را، که برای ایشان پاکیزه تر است. همانا خداوند به آنچه انجام می دهند، آگاه است. و به بانوان با ایمان بگو چشم های خود را فرو پوشند و عورت های خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینت های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، ننمایند و زینت های خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم کیششان، کنیزانشان، مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند، و یا کودکانی که از امور جنسی بی اطلاع اند (غیر ممیز). و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینت های پنهانشان آشکار شود. و همگی به سوی خداوند بازگردید، ای مؤمنان! باشد که رستگار شوید».(۱) همچنین در سوره احزاب آمده است: «ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حُریّت شناخته شوند و مورد آزار و تعرّض هوسرانان قرا نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است».(۲) «ای زنان پیامبر! شما اگر تقوا داشته باشید، همانند دیگران نیستید. بنابراین، هرگز نرم و نازک با مردان، سخن مگویید تا آن که دلش بیمار است، به طمع افتد. بلکه متین و نیکو سخن بگویید و خانه را منزلگاه خویش قرار دهید و هرگز مانند دوره جاهلیت نخستین،(برای نامَحرمان) آرایش و خودآرایی نکنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و رسولش اطاعت نمایید».(۳)   [پوشش در اسلام]   حجاب در روایات   پیامبر گرامی اسلام(ص) و معصومین(ع) علاوه بر تأکیداتی که بر رعایت حجاب داشته اند، با ارائه دستورالعمل هایی، جامعه اسلامی را به سوی تهذیب و پاکی، رهنمون گشته اند که در این قسمت، برخی از آنها را نقل می کنیم.   پرهیز از پوشش بدن نما و نازک روزی، اسماء – که خواهر زن پیامبر بود – ، با جامه بدن نما و نازکی به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روی خود را از او برگرداند و فرمود: ای اسماء! زن، وقتی به حدّ بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست ها».(۴)   نهی از آرایش و استعمال عطر در خارج از خانه پیامبر، در ضمن حدیثی، نهی فرمودند از این که زن، برای دیگران، خود را بیاراید، و فرمود: «اگر برای غیر شوهر، خود را آرایش نمود، لازم است خداوند او را با آتش بسوزاند».(۵)   پرهیز زنان از شبیه ساختن خود به مردان پیامبر(ص) فرمود: خداوند، مردانی را که شبیه زن می شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرار می دهند، نفرین کرده است».(۶) امام باقر(ع) نیز، در ضمن حدیثی فرمودند: «جایز نیست که زن، خود را شبیه مرد نماید؛ زیرا پیامبر، مردانی را که مشابه زنان می شوند و همچنین زنانی که خود را شبیه مردها قرار می دهند، نفرین کرده است».(۷) در قرآن و روایات، علاوه بر دستورهایی که در مورد حفظ حجاب زنان آمده است، مسئولیت هایی نیز به مردان واگذار شده است که ذیلاً به آنها اشاره می گردد:   عفّت نسبت به زنان مردم پیامبر فرمود: «نسبت به زنان مردم، عفیف باشید تا زنان شما عفیف بمانند».(۸)   دوری از چشم چرانی از امام صادق(ع) نقل شده که می فرماید: «چشم چرانی، تیری است مسموم از تیرهای شیطان؛ چه بسا، نگاهی که حسرت های طولانی را درپی دارد».(۹) در آخر باید بیان کرد از بررسی استنباط می گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است. به طور مثال، پوشاندن صورت، گرچه در زمان زرتشت معمول نبوده و بعد از او در میان زرتشتیان معمول شده است، اما طبق آنچه گذشت، چادر و روبنده از ارکان اخلاقی مسیحیان و یهودیان محسوب می شده است؛ درحالی که بنابر نظر اکثر فقهای اسلامی، پوشاندن صورت واجب نیست. محق دانستن مرد در طلاق زنی که صدایش در کوچه شنیده شده بدون پرداخت مهریه از طرف دین یهود، رکن بودن چادر و روبند و ذکر نام آن دو به طور صریح در کتاب مقدّس مسیحیان و وجوب سکوت زن نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت، بهترین گواه بر این مطلب است. «وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است، به این معنی نیست که آنها از خانه بیرون نروند، زندانی کردن و حبس زن در اسلام، مطرح نیست، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد.» دین اسلام با در نظر گرفتن چهارچوبی متعادل و با آزادی زنان در تمامی عرصه های زندگی امر حجاب را واجب شمرده  و با توجه به فلسفه واقعی آن بدون ایجاد هیچ گونه محدودیتی زن را از قرار گرفتن در معرض خطرات ظاهری و باطنی محفوظ می دارد.   بنابراین، نه تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیری از افراط و تفریطهایی که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن و غیرتمندی مرد، ارائه نموده است.   [پوشش در اسلام]   کاری از گروه دین و فرهنگ باحجاب  منابع:   ۱-سوره نور، آیه ۳۱٫ ۲-سوره احزاب، آیه ۵۹٫ ۳-سوره احزاب، آیه ۳۲٫ ۴-سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۸۳٫ ۵-بحارالأنوار، ج ۱۰۳، ص ۲۴۲٫ ۶-بحارالأنوار، ج ۱۰۳، ص ۲۴۴٫ ۷-همان، ص ۲۵۸٫ ۸-وسایل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۴۱٫ ۹-همان، ج ۱۴، ص ۱۳۸٫

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 1840
زمان انتشار: 9 ژولیه 2020
| |
حجاب بانوان از نظر امام على (علیه السلام)

حجاب بانوان از نظر امام على (علیه السلام)

حضرت امیرالمومنین على (ع) در ضمن فرمایشاتشان به فرزندش (ع) مى فرماید: در مورد حجاب بانوان سختگیر باش، چرا که رعایت حجاب به طور جدّى و محکم ، زنان را به سالمتر و پاکیزه، حفظ خواهد کرد.(۱) و نیز فرمودند: پوشیدن لباس ضخیم بر شما لازم است، زیرا کسى که لباسش نازک و بدن نما باشد، دینش نیز ضعیف و نازک است.(۲) و نیز فرمودند: شوهرى که از همسرش اطاعت کند، خداوند او را از جانب صورت به طور واژه گونه وارد دوزخ گرداند. شخصى پرسید: این اطاعت که موجب چنین مجازاتى است کدام اطاعت است؟ حضرت فرمودند: زن از او مى خواهد که با لباس نازک (به مراکز پر جمعیت مانند) حمّام ها و عروسی ها و مجالس ترحیم برود، و شوهرش، به او اجازه دهد و از سخن او اطاعت کند.)(۳) (زیرا عدم کنترل این قبیل مراکز عمومى با موازین شرعى و اخلاقى ، جایگاهى براى فساد خواهد شد) و نیز فرمودند: پیغمبر (ص) نهى کرد، زنى را که براى غیر شوهرش آرایش نماید و اگر چنین کند بر خداوند سزاوار است که او را در آتش دوزخ بسوزاند.(۴) امیرمومنان على (ع) در یکى از فرمایشات شان به همین مطلب اشاره و نیز فرمودند: در آخرالزمان که بدترین زمان ها است، زنان بى حجاب و برهنه آشکار مى شوند که با زینت و آرایش بیرون مى آیند، آنان از مرز دین خارج شده اند و در فتنه ها وارد گشته اند و به سوى شهوت ها تمایل و شتاب دارند، حرام ها را حلال مى کنند و سرانجام در جهنم و دوزخ گرفتار آتش و عذاب ابدى خواهند شد.(۵) از این فرمایشات هشدار دهنده شش مطلب مهم زیر فهمیده مى شود: ۱ – آن زمانى که زنان رعایت حریم حجاب و عفاف نکنند، بدترین زمان ها است. ۲ – زنانى که با آرایش و نمایش از خانه بیرون مى آیند و سنگر عفّت را بشکنند، از دین خارج شده اند و در مقابل دین قرار گرفته اند. ۳ – این گونه زنان در فتنه ها وارد شده اند و موجب فتنه ها و انحراف ها و گناهان خواهند شد. ۴ – این گونه زنان گرایش به هوس هاى شهوت انگیز دارند، شهوت پرستى بر آنها حاکم است نه عقل و منطق. ۵ – این گونه زنان حرام هاى الهى را حلال کرده و با بى بند و بارى خود، حدود الهى و مرزهاى دینى را زیر پا مى گذارند، و موجب افزایش فساد مى شوند. ۶ – سرانجام این گونه بانوان، عذاب ابدى در دوزخ خواهد بود. آرى آنانکه حریم حجاب و عفّت اسلامى را رعایت نمى کنند، این گونه موجب انحراف ها و پلیدی ها شده، و موجب گسترش دامنه فساد مى گردند و سرانجام، خود نیز در میان دنیاى جهنمى خود مى سوزند و زندگى پوچ شان، به عذاب ابدى الهى مى پیوندد.(۶) ۱-نهج البلاغه : نامه ۳۱ / حجاب برتر: ۵۶ ۲- بحارالانوار: ۸۳/۱۸۳ / حجاب برتر: ۶۰ ۳- ثواب الاعمال : ۲۰۱ / بحار: /۱۰۳/۲۴۳ / حجاب برتر: ۶۶ ۴- بحارالانوار: ۱۰۳/۲۴۳ / حجاب برتر: ۶۷ ۵- وسائل الشیعه : ۱۴/۱۹ / حجاب برتر: ۷۷ ۶- حجاب بیانگر شخصیت زن : ۷۷  منبع: کتاب داستانهایى از پوشش و حجاب

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1690
زمان انتشار: 21 ژانویه 2015
| |
چادرم مرا تا بی کران ها خواهد برد....

چادرم مرا تا بی کران ها خواهد برد....

چه زیبا گفت شهید آوینی... بالی نمی خواهم این پوتین های کهنه نیز می توانند مرا به آسمان ببرند... سید شهیدان اهل قلم، من نیز بالی نمی خواهم... چادرم مرا تا بی کران ها خواهد برد.... فرقی نمی کند کجآ یا ک‍ی! در هیاهوی این شهر هرکجا و هر وقت دچار واهمه شدی با " ایمانت" وضو بگیر زیر لب نیت کن "حجاب می کنم قربة الی الله"

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1635
زمان انتشار: 19 ژانویه 2015
| |
ده گام برای حجاب دختران

ده گام برای حجاب دختران

٭ حجاب را به دخترت بیاموز! انسان‌های پاک و مؤمن، حجاب دخترانشان را دوست دارند و بر پوشش آن‌ها دقیق هستند و دوست دارند تا آن‌ها را با تقوا و صالح به جامعه تحویل دهند، اما چگونه...؟ در این‌جا، ده گام برای با حجاب کردن دختران پیشنهاد می‌شود که در هیچ‌یک از این روش‌ها، چیزی به نام توبیخ، تنبیه، داد و بیداد کردن و امثال این‌ها نمی‌یابید! ٭ از کودکی شروع کن از همان کودکی دخترت را به حجاب تشویق کن، و منتظر نباش تا به سن تکلیف برسد، سپس او را بدان امر کنی؛ چه بسا وقتی به سن تکلیف رسید، نتوانی او را قانع سازی، و هوای نفس بر وی غلبه کند؛ پس بهتر آن است که از کودکی به تدریج شروع کنیم. ٭ ذکر خوبی‌های حجاب خوبی‌های حجاب را برایش ذکر کن، از محاسن بسیار آن صحبت کن و بگو که حجاب، وقار و سنگینی است؛ حجاب، مظهر تربیت صحیح و حسن نیت پاک است. ٭ حجاب، امری واجب او را با خبر ساز که همانا حجاب، امری واجب از جانب خداوند است و او را آگاه ساز که این عمل را فقط برای رضای خداوند انجام می‌دهد، نه برای مردم؛ و این‌که خداوند در همه حال او را می‌بیند؛ و خداوند از زن محجبه خشنود می‌شود؛ آیات حجاب را برایش تلاوت کن و او را تشویق کن تا آن را حفظ نماید و معانی آن را نیز فرا گیرد. ٭ معرفی زنان محجبه نمونه‌ای از زنان محجبه و صالحه را برای دخترت ذکر کن، از زنان بزرگ تاریخ اسلام و زنان صالحی که نمونه بارز عصر خویش بودند، برایش بگو. هم‌چنین نمونه‌ای از زنان محجبه عصر حاضر، به ویژه زنان غیر مسلمانی که به اسلام روی آورده‌اند و حجاب را اختیار نمودند، برای دخترت ذکر کن. ٭ تفاوت‌ها را بگو تفاوت بین زنان محجبه و غیر محجبه را برای دخترت ذکر کن و خطر بی‌حجابی در اجتماع امروزی را برای وی بازگو کن. ٭ پاداش زنان صالح از اخلاق و رفتار زنان صالح سخن بگو و ثواب التزام به عمل صالح و پاداش زنان صالح؛ و این‌که چگونه یک زن صالح می‌تواند سبب هدایت دختران دیگر شود. ٭ معاشرت با محجبه‌ها مواظب باش تا دخترت همراه دختران محجبه باشد و با آن‌ها دوست باشد و او را همراه دختران بی‌بندوبار، رها مساز؛ چه بسا که دوست و همنشین، بیشترین تأثیر را بر همنوع خود می‌گذارد. ٭ مادر، الگوی فرزند مادر باید الگویی صالح برای دختر باشد، تا با وی در مورد حجاب و کیفیت آن سخن بگوید؛ و دختر، حکایات و داستان‌های حجاب را از مادری عامل و رعایت‌کننده حجاب بشنود. ٭ کلاس‌های دینی تلاش شود تا مادر، دخترش را در کلاس‌های دینی و علمی و جلسات قرآن در مساجد مشارکت دهد، چون در این کلاس‌ها بر حجاب خویش بیشتر اهتمام می‌ورزد و بدین وسیله، کم کم به آن خو گرفته و پرورش می‌یابد. ٭ تشویق حجاب در مقابل پوشش و حجاب دخترت، هدایا و جوایزی در نظر گرفته و بدین وسیله، او را بر این عملش تشویق کن، و به او بفهمان که خداوند در روز قیامت، جایزه بزرگی را به او عطا می‌کند و آن هم، بهشت بلندمرتبه و جاویدان است. منبع: تبیان

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1497
زمان انتشار: 11 ژانویه 2015
| |
حدیث تکان دهنده درباره عذاب بدحجابی

حدیث تکان دهنده درباره عذاب بدحجابی

دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.. • به گزارش پایـگاه جوان انقلابی ؛ متن کـامل این حدیث از کـتاب داسـتانهای بحارالانوار ٬ ج۵ ٬ص۶۹ – زبده القصص ٬ ص۲۰۲ بدین شرح است : ـ امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرماید: « روزی با فاطمه (سلام الله علیها) محضر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند. گفتم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله! چرا گریه می کنی؟ ـ فرمود: یا علی! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. (و اکنون گریه ام برای ایشان است.) ـ زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد... زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.… زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.… زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند .… زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.… زنی را دیدم که… زنی را دیدم که ٬ که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است.… زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند .… زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.… زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود... و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.… ـ ـ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عرض کرد : پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟! ـ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ـ دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.… زنی که از پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده.… و زنی که از زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان اذیت می کرد …. و زنی که گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.… و زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد. و زنی که کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.… و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.… و زنی که صورت و دستانش می سوخت و او او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت . و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ او زنی سخن چین و دروغگو بود.… و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی خواننده و حسود بود.… سپس فرمودند: وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1430
زمان انتشار: 7 ژانویه 2015
| |
حجاب و استحكام خانواده

حجاب و استحكام خانواده

حجاب از زوایای متعدد و مختلفی قابل طرح و بررسی است. حجاب از احكام فرعی دین است؛ یعنی جزء دستورالعمل‌ها و قوانینی است كه در دین اسلام طراحی شده است. اهداف و كاركردها و فوایدی برای حجاب یا به عبارت دیگر، مصالحی برای آن وجود دارد. در خصوص بحث ارتباط حجاب و استحكام خانواده، ضرورت دارد مقدماتی را در ابتدا توضیح دهم. نخست، باید خانواده را تعریف كنم. تعریف خانواده از این جهت دارای اهمیت است كه علی‌رغم وجودی كه خانواده به عنوان مجموعه از نظر مفهومی و مصداقی برای ما یعنی كشورهای شرقی یا كشورهایی با بافت سنتی یا كشورهایی با بافت اسلامی دارد، امروزه در سطح مطالعات دانشگاهی و آكادمیك و در سطح آن اتفاقی كه در روزمرة زندگی انسان‌ها، به خصوص در دنیای غرب، اتفاق افتاده مفهوم خانواده وضوح و روشنی خود را از دست داده و مصداق خانواده دچار یك خطا شده است. مشكلاتی اتفاق افتاده كه در خانواده تأثیر اساسی گذاشته است. منظور ما از اتفاق چیست؟ تعبیرهای متعددی دربارة این اتفاق وجود دارد. دانشمندان و جامعه‌شناسان غربی تعابیر مختلفی از این اتفاق دارند. اوین تافلر می‌گوید: اتفاقی افتاده به نام «جبر تكنولوژی» دنیا به مرحله‌ای از صنعتی شدن رسیده كه این صنعتی شدن خانواده را در موقعیتی قرار داده كه ما ناچاریم آن را بپذیریم. خانوادة دارای تعریف از نظر مفهومی و دارای مصداقی كه در سال‌های پیش از دوران صنعتی شدن داشت، دیگر نخواهد بود. منظورش از جبر تكنولوژیك این است كه صنعتی شدن پدیده‌ای است كه در سطح فرهنگ جامعه، روابط اجتماعی و برنامه‌های متعدد تأثیرگذار بوده است. فقط زندگی ماشینی نشده، یعنی فقط سخت‌افزار به زندگی‌های ما انسان‌ها وارد نشده؛ بلكه این سخت‌افزار و ماشینیزم، فرهنگی را وارد كرده است. این صنعتی شدن در روابط انسان‌ها با یكدیگر تأثیر گذاشته است. ما ناچاریم به خاطر وجود این پدیده، سطحی از تغییر را در مفاهیم اساسی زندگی خودمان بپذیریم. تافلر می‌گوید ما الآن وارد دنیای الكترونیك شدیم، وارد دنیای مجازی اینترنت و كامپیوتر شدیم. كلبة الكترونیك باعث می‌شود سطح روابط انسان‌ها از آن روابط ساده و بسیط وارد برنامه‌های پیچیده‌تری شود. از آثار مهم صنعتی شدن، كند كردن یا بی‌رنگ كردن یا بی‌محتوا كردن روابط عاطفی در خانواده، علاقه‌مندی و آزمندی شدید زنان و مردان در كسب ثروت و ورود به بازار اشتغال است. یكی از لوازم بزرگ صنعتی شدن كه در زندگی زنان نقش دارد پدیدة ارضای غرایز بدون داشتن فرزند است. اكنون زنان می‌خواهند در پدیدة كنترل موالید، خودشان كنترل كامل داشته باشند و بدون این‌كه مادر بشوند بتوانند زندگی متأهلی داشته باشند؛ می‌خواهند روابط جنسی آزاد داشته باشند. این اتفاق افتاد. این صنعتی شدن آثارش در بلوك غرب و شرق فرق می‌كند؛ یعنی در كشورهایی كه حكومتش لیبرالیستی است با كشورهایی كه حكومتش سوسیالیستی است دقیقاً دوگونه اثر متفاوت در زندگی زنان داشته است. در حال حاضر، این شرایط را اگر روی هم انباشته و انبار كنیم به وضعیتی می‌رسیم كه خواه ناخواه در خانواده اثر جدی و مؤثری خواهد گذاشت. یكی از آن اثرها این است كه انسان‌ها به گونه‌های مختلف برقراری ارتباط روی آوردند. این رابطه‌ها ممكن است رابطه‌های غریزی باشد؛ یعنی محور این رابطه، غریزه باشد. ممكن است محور این رابطه، عاطفه باشد. از این رو، خانواده‌های متعددی شكل می‌گیرند؛ خانواده‌هایی تك والد كه فقط شخص می‌خواهد رابطة عاطفی خودش را حفظ بكند و به دنبال ارضای غرایز نیست. پس صبر می‌كند به گونه‌ای كه در زحمت و دردسر نیفتد صاحب فرزند بشود. ممكن است این رابطه خیلی منحصر به فرد باشد؛ مثل رابطة دو همجنس. امروز در كشورهای اروپایی و آمریكایی به طور روشن از روابطی صحبت می‌كنند كه بین دو همجنس برقرار می‌شود. در نتیجه، تصمیم گرفته شد براساس تغییراتی كه در فرایند زندگی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بشر رخ داد، گونه‌های مختلف خانواده را تعریف كنند؛ یعنی روابط را تعریف كنند. آن وقت طبیعی است كه ما باید یك سری حواشی و مسائل جانبی را تغییر بدهیم تا كل سیستم با گونه‌های مختلف خانواده جور در بیاید. بعضی از جامعه‌شناسان غربی اعتقادشان این است كه تغییراتی كه در سطح خانواده رخ داد به مراتب سریع‌تر بود نسبت به تغییراتی كه در هنجارها و اصول اخلاقی پذیرفته شده جوامع رخ داد؛ یعنی به آن سرعتی كه خانواده‌ها تغییر مسیر دادند به همان سرعت اصول اخلاقی خانواده‌ها تغییر نكرد، اصول اخلاقی جوامع تغییر نكرد. در قدیم، رابطة بین دو همجنس یا رابطة خارج از روابط مشروع در بسیاری از فرهنگ‌ها به عنوان ناهنجار اخلاقی شمرده می‌شد. از این رو، سی – چهل سال پیش، جامعه‌شناسان غربی پیشنهاد دادند برای این‌كه این گونه‌های مختلف خانواده احساس سرشكستگی و گناه نكنند و رابطة خودشان را رابطة غلط ندانند یا مثلاً اگر یك مادر برای پیشرفت شغلی سقط جنین می‌كند، خودش را مجرم نداند، هنجارها و اصول اخلاقی خودمان را تغییر بدهیم تا این افراد در این جوامع احساس ناراحتی نكنند. یعنی به این فكر نمی‌كنند كه خانواده‌ای با یك تعریف روشن و ثابت و یك سری خواست‌ها و اهداف معین به نام خانوادة طبیعی وجود دارد كه در آن رابطة بین یك مرد و یك زن به پشتوانة قانون یا شریعت‌ها برقرار بشود و به عنوان تنها هستة پذیرفته شدة قانونی حق حیات داشته باشد. اصلاً به این مسائل فكر نمی‌كنند. آنان معتقدند گونه‌های مختلف روابط در خانواده را باید بپذیریم. این بدین معنا حتماً خوب بوده كه اتفاق افتاده. ممكن است بعضی‌ها هم مثل اوین تافلر معتقد باشند كه اصلاً خوب نیست. برخی در كتاب‌های خودشان تصریح كرده‌اند كه خانوادة سنتی خوب بود اما اكنون جواب نمی‌دهد؛ چون افراد ناچارند به ازدواج‌های پیاپی و طلاق‌های پیاپی بیاندیشند، ناچارند به انواع رابطه‌های متعدد بیاندیشند. در نتیجه، اتفاقی كه خواهد افتاد این است كه باید اخلاق و قوانین متناسب با این گونه‌های مختلف خانواده تغییر بكند. بنابراین، در حال حاضر، خانواده در دنیا از نظر تعریف و مصداق، در یك حالت سیّالیت و عدم ثبات به سر می‌برد كه تقریباً مرزهای شناخت آن در دنیا مشكل می‌شود. از این رو، در اسناد بین‌المللی به جای تعبیر خانواده سعی می‌كنند از تعبیر چهار دیواری كه در آن زندگی می‌كنند استفاده بكنند كه می‌تواند شامل گونه‌های مختلف برقراری ارتباط باشد. در المیزان مرحوم علامه طباطبایی آمده كه هدف اصلی و منحصر به فرد ازدواج، ابقای نسل است. این مسئله در دنیا دچار چالش است. می‌گویند نه، ما به شما نمونه می‌دهیم از میلیون‌ها افرادی كه خانواده تشكیل می‌دهند كه از اول به هم تعهد می‌دهند كه هیچ‌وقت بچه‌دار نشوند؛ یعنی ابقای نسل اصلاً هدف آنان نیست. مسائل به آن صراحت و سادگی كه ما در این شرایط در موضوعات مختلف الآن داریم فكر می‌كنیم در دنیا نیست. بنابراین، وقتی داریم راجع به خانواده بحث می‌كنیم، ابتدا باید به یك تعریف اجمالی و متفق العمل راجع به خانواده برسیم. سپس رابطة بحث خانواده را با مفاهیم مختلف، از جمله بحث حجاب، تعیین بكنیم. ما تصمیم می‌گیریم كه خانواده را دارای بافت طبیعی بدانیم نه یك بافت تاریخی كه به مرور زمان بر حسب شرایط ممكن است مدل‌های مختلف را بپذیرد. در حال حاضر، این اتفاق افتاده؛ یعنی انسان‌ها به گونه‌های مختلف و به اغراض مختلف تشكیل یك چهار دیواری می‌دهند و اسمش را می‌گذارند خانواده و كل سیستم‌های موجود اطلاع‌رسانی و خبر سازی مثلاً فرهنگی هم در راستای ترویج همین تفكر است؛ اما ما اعتقادمان این است چیزی كه اهداف اساسی و تكوینی را - كه در نهاد خلقت وجود دارد - تأمین می‌كند، همان خانوادة طبیعی با بافت معیّن خودش است. شاید به همین دلیل است كه ما می‌بینیم با وجود همة تغییراتی كه در سطح فرهنگ جوامع رخ داد، با وجود تمام تحولاتی كه در سطح زندگی زنان رخ داد، ‌با وجود پیدایش گونه‌های مختلف خانواده در دنیا، هنوز خانوادة سنتی؛ یعنی خانواده متشكل از پدر، مادر و فرزند، خانواده‌ای است كه مادر خانواده، خانه‌دار است و هنوز خانوادة سنتی به عنوان یكی از اقسام موجود و پذیرفته شده در تمام جوامع غربی و شرقی، حیات دارد؛ یعنی با وجود این‌كه تمام شرایط مساعد تحول در گونه‌های مختلف خانواده هست باز هم خانوادة سنتی وجود دارد. ویلیام گردر در گزارش خود از وضعیت خانواده می‌گوید: بسیاری از مردم تصور می‌كنند در نظام‌های لیبرالیستی خانواده با تهدید بیش‌تری موجه است، ولی قضیه برعكس است؛ یعنی در كشورهایی با نظام سوسیالیستی، خانواده‌ها مورد تهدید بیش‌تری هستند؛ چون نظام سوسیالیستی گرچه جمع‌گراست، ولی منظورش از جمع‌گرایی، جامعه‌گرایی است، نه هر تجمعی مثل تجمع خانواده. یعنی هر كدام از افراد خانواده به عنوان یك مهرة تولید در عرصه و چرخة كار برای دولت شناخته می‌شوند. از ابتدا كه بچه‌ای در خانواده به دنیا می‌آید به خانواده و آن بچه تفهیم می‌شود كه قبل از این‌كه این بچه، بچة شما باشد فردی از اجتماع كلی است كه برای آن اجتماع كلی كار می‌كند. طبیعتاً چیزی به نام خانواده كه بخواهد از اقتدار خودش، از قدرت دوراندیشی خودش استفاده كند، اعضای خودش را تحت پوشش بگیرد و از آنان در مقابل اجتماع محافظت بكند، جانبداری بكند، آنان را احیاناً تهدید یا تشویق كند، این چنین اقتداری برای خانواده در نظام سوسیالیستی وجود ندارد. ایشان می‌گوید در سوئد، بالاترین تهدیدها به سمت خانواده‌هاست. در خانوادة سنتی، یعنی خانواده هایی كه دو نفر به عنوان پدر و مادر حاضرند ولی نان آور خانواده فقط یك نفر است، یعنی فقط پدر، علی رغم تصوری كه در مورد نظام‌های لیبرالیستی این‌گونه است كه هركسی كه شاغل باشد باید مالیات بر درآمد بدهد، یعنی دو نفر شاغل را كنار هم بگذاریم كه وقتی ازدواج كردند به جای این‌كه ثروتشان بیش‌تر بشود كم‌تر می‌شود، به خاطر این‌كه باید در این شرایط جدید مالیات‌های بیش‌تری بپردازند، اما در كشورهای سوسیالیستی برای خانواده‌ای كه یك نان‌آور دارد مشكلات بیش‌تری ایجاد می‌شود یعنی خانه‌ای كه در آن خانه فقط پدر نان‌اور و شاغل است و در آن خانواده حضور دارد و مادر خانه‌دار است به جرم این‌كه این خانواده بافت سنتی دارد باید بیش‌تر به دولت بها بپردازد؛ مثل این‌كه یك عنصر انگل در آن خانواده است یا عنصر مضرّ برای اجتماع در آن خانواده است. علی‌رغم این‌كه آمار نشان می‌دهد كه در سوئد در بیش‌تر فاكتورهای مربوط به خانواده و ارزش‌ها و اصول، از همة كشورها وضعیت وخیم‌تری دارد و تمام شمشیرها برای خانواده به رو بسته شده، اما در همان بافت هم درصد قابل توجهی خانوادة سنتی وجود دارد. این نیست مگر به خاطر این‌كه ریشة خانوادة قدیمی در طبیعت بشر است و اگر بشر به سمتی برود كه از این نهاد فاصله بگیرد به دلیل شرایط مختلف محیطی باز به این سمت برمی‌گردد. وقتی می‌خواهیم رابطة حجاب را با بحث خانواده مشخص كنیم باید تعیین كنیم كه راجع به چه خانواده‌ای صحبت می‌كنیم و برای ما خانواده چه مفهوم یا مصداقی دارد. مطلب بعد این است كه ما به چیزی به نام پایداری خانواده می‌اندیشیم یا نه؟ بحث حجاب طبیعتاً كم كم داخل این فضا معنا پیدا می‌كند. اصول لیبرالیسم، خواه ناخواه وارد زندگی ما می‌شود. در یكی از سفرهایم به آمریكا، یكی از ایرانیان از من پرسید: ما چه كار كنیم كه در این فضا فرزندانمان آن زمینه‌های اساسی و آن عرق شرقی و دینی خودشان را از دست ندهند. در آن محیط، حفظ هویت خیلی مشكل است، چون سیستم لیبرالیستی است. در این سیستم، همه چیز طراحی شده؛ اخلاق، فرهنگ، سیاست، حتی دینداری، همه چیز سكولار است. یعنی اگر كسی بخواهد دیندار باشد باید فضای دیانت را از زندگی خودش جدا كند. خیلی مشكل است كه انسان بخواهد براساس یك اندیشة ثابت و پایداری زندگی بكند. به آن شخص عرض كردم شما وقتی وارد خانه خود می‌شوید توقع دارید براساس اصول لیبرالیسم، كسی مزاحمت ایجاد نكند، كسی آزادی دیگری را مورد مخاطره قرار ندهد، چیزی به نام سلسله مراتب وجود ندارد، هركس كه داخل خانه شد، داخل اتاق خصوصی خودش می‌رود در آن‌جا همه چیز هست؛ یعنی كم‌تر بهانه‌ای برای بیرون آمدن و سؤال كردن از پدر و مادر و خواهر و برادر پیدا می‌كند. این فضا در واقع خانه نیست؛ یك چهار دیواری متشكل از سوئیت‌های مختلف است. هركس وارد سوئیت خودش می‌شود. غذاها آماده است. آن سفرة متمركز كه براساس سلیقه‌های مادرانه شكل می‌گیرد و افراد خانواده بنا به بهانه‌ای دور هم جمع می‌شوند در آن سیستم وجود ندارد. طبیعی است اگر در آن سیستم هضم بشویم خود به خود در آن فرهنگ غرق می‌شویم. اصول تفكر لیبرالیسم، عدم مزاحمت افراد برای همدیگر است، اصالت عدم درد است، اصالت عدم رنج است، اصالت لذت است. ما در خانواده‌ها و زندگی‌های شرقی و اسلامی خودمان هم اگر مبتلا به چنین وضعیتی هستیم، زندگی لیبرالیستی داریم. یكی از بحث‌هایی كه در اصول لیبرالیسم است این است كه انسان براساس مفهوم اصالت لذت، دلیلی برای رنج كشیدن ندارد. این مفهوم در همه جا در زندگی‌های انسان غربی حاضر است. انسان‌ها دلیلی ندارند كه چیزی به نام كمال و حلم و بردباری را تجربه كنند. برای چه چیزی بردبار باشند؟ انسان وقتی بردبار می‌شود كه به اصول اخلاقی جمعی پایبند باشد كه او را وا دارد كه به خاطر دیگری سكوت كند. یا گذشت كند، یا به خاطر پایداری نهاد خانواده از حقوق فردی خودش بگذرد. این‌ها اساساً در فرهنگ لیبرالیستی پذیرفته نیست. تحمل و صبر و گذشت و اصول اخلاقی جمعی به این معنا كه افراد به اوج فداكاری برسند، چون مادرند به اوج محبت برسند، چون پدرند به اوج گذشت و خدمت برسند، بی‌معناست. پس دلیلی برای پایداری وجود ندارد. ما باید مشخص كنیم موضعمان در مورد خانواده چیست؟ ما به پایداری می‌اندیشیم یا نه؟ در آن فضا بچه‌ها اجازه دارند یا اصلاً باید به خاطر انجام تجارب شخصی بعد از هیجده سالگی از خانواده‌هایشان جدا بشوند. در اسلام، قانون حضانت هم این را می‌گوید. در اسلام، طبق قانون حضانت، دختر بعد از نُه سال و پسر بعد از هیجده سال مسئولیتی را متوجه والدین از نظر قانونی نمی‌كند كه حتماً به بچه رسیدگی كنند. طبق قانون حضانت اسلامی، بچه‌ها بعد از تمام شدن سن بلوغ، تكلیفی را از نظر قانونی متوجه والدینشان نمی‌دانند كه از آنان مراقبت كنند ولی اخلاق اسلامی به ما نشان می‌دهد، قانون رحم بر صغار، بحث عشیره، بحث صلة رحم، همه نشان می‌دهد كه گرچه قانون برای ما یك خط‌كشی می‌گذارد كه ما می‌توانیم به استناد قانون بگوییم به ما چه، به شما چه، به دیگری چه، ‌ولی اخلاق و تدیّن و دینداری به ما می‌گوید كه ما باید برای همدیگر و به خاطر همدیگر و برای حفظ نهاد اجتماعی عمل كنیم. پس ما راجع به خانواده‌ای با تعریف روشن كه بر مبنای اصل پایداری شكل گرفته می‌خواهیم صحبت كنیم، اما رابطه بحث حجاب با این مسئله چیست؟ انسان در مراحل مختلف رشد، ظرفیت‌های درونی‌اش شكوفا می‌شود. مثلاً در یك سنی عواطفش بروز می‌كند و در یك سنی غرایزش بیدار می‌شود. در یك سنی دستگاه خلقت و عقلانیتش شكوفا می‌شود. طبیعی است كه به مناسبت این مراحل، زمینه‌های مختلفی برای این‌كه خوب باشد یا بد باشد، پیدا می‌كند. در هر مقطعی از این مراحل، انسان می‌تواند تحت هر شرایطی و به هر دلیلی، موجودی به شدت قانون‌گریز یا موجودی به شدت قانون‌پذیر و مطیع باشد. انسان این طوری است. هیچ وقتی نشنیده‌ایم و نخواهیم شنید كه روزی مثلاً در یك جهش ژنتیكی فرض كنید زنبورهای عسل تصمیم بگیرند چیزی كه تعریف زنبور عسل به او بسته است كه تولید عسل است از آن دست بكشند؛ ولی انسان موجودی است قانون‌گریز یا قانون‌پذیر، یعنی گاهی وقت‌ها می‌تواند آن قدر قانون‌پذیر باشد كه در زندگی‌اش حتی مرتكب یك مكروه هم نشود یا این‌كه آن قدر قانون‌گریز باشد كه در تمام زندگی‌اش یك واجب را انجام ندهد و یك حرام را ترك نكند یا تمام قوانین اجتماعی را زیر پا بگذارد. استحكام خانواده به عناصر مختلفی مرتبط است. یكی از این عناصر بحث پوشش و حجاب است. در بحث پوشش و حجاب، موضوعات متعددی مطرح است. از مهم‌ترین موضوعات، فلسفة پوشش و حجاب. برخی می‌گویند: «الانسانُ حریص علی ما مُنِع»، انسان‌ها نسبت به آن‌چه كه ممنوع می‌شوند حریصانه‌تر و آزمندانه‌تر دنبالش می‌روند و علاقه‌مندتر هستند. بسیاری از مدافعان حجاب این مسئله را رد می‌كنند و می‌گویند جوامع غربی كه خیلی فضا آزاد است هنوز این آزمندی وجود دارد. من می‌خواهم بگویم این قاعده درست است، یعنی الانسان حریص ما منع. این جزء برنامه‌های فطری یا غریزی خداوند است كه انسان این حالت را داشته باشد كه برای آن چیزی كه منع می‌شود حرص و آزمندی داشته باشد. اگر انسان از آن چیزی كه او را به یك حركت و یك واكنش سوق می‌دهد خالی باشد این انسان با یك تكه سنگ هیچ تفاوتی ندارد. شما تصور كنید انسانی را كه از نظر ذهنی دچار مشكل است، یعنی عقب مانده است یا از نظر مغزی دچار مشكل است، مراكز مهم مغز كه او را نسبت به كنش‌هاو عوامل بیرونی محرك‌ها حسّاس می‌كند و عكس‌العمل نشان می‌دهد، از تمام آن كنش‌ها خالی است؛ مثلاً كسی به او توهین می‌كند، درك نمی‌كند كه به او توهین شده و واكنش نشان نمی‌دهد. به او می‌گویند تو دیشب وارث یك میلیارد تومان پول شدی، اصلاً عكس‌العملی نشان نمی‌دهد. طمع و حرص و مال خواهی در وجود او نیست. نسبت به این كنش، هیچ واكنشی ندارد. شما این انسان را تأیید نمی‌كنید. انسان‌ها باید در درونشان عواملی باشد، زمینه‌هایی باشد، فعالیت‌ها یا انفعال‌هایی باشد كه آنان را نسبت به محرك‌های بیرونی فعال كند. انسان‌ها به یكدیگر جذب می‌شوند، چون میل غریزی و جنسی دارند. انسان‌ها نسبت به آن چیزی كه منع می‌شوند حریص هستند. آیا اینها بد است؟ خوب است. لذات دو بخش‌اند: لذات معنوی و لذات مادی. به ما نگفتند اگر در نماز، حالت معنوی به شما دست داد، اشك شما سرازیر شد، دیگر بس است، ضرر دارد، دیگر نمی‌خواهد در نماز این حالت به شما دست بدهد. اگر مثلاً در ماه مبارك رمضان یك شب احیا گرفتید، احساس بهجت معنوی كردید، دیگر بس است و نمی‌خواهد ماه رمضان سال بعد چنین حالتی به شما دست بدهد؛ اما در لذات مادی، ایستگاه داریم، آستانه داریم. دستورالعمل‌های دینی آمدند این آستانه را نگه دارند؛ یعنی برای ما یك سوپاپ گذاشتند. این سوپاپ، سوپاپ اطمینان است. به ما گفته‌اند اگر كسی می‌خواهد غرایز خود را تأمین كند، باید غرایز خود را در یك برنامة انحصاری تأمین كند؛ یعنی در خانواده. در روابط، یك جور هنجار و اخلاق جنسی داریم كه متأسفانه بسیاری از افراد از آن با خبر نیستند. دستورالعمل‌ها، مستحبات و واجباتی‌اند كه دربارة مسائل جنسی وارد شده‌اند. زن و شوهرها باید به این مسائل آگاه باشند و آن‌ها را رعایت كنند. به ما دستور داده شده چگونه عمل كنیم تا همواره احساس لذت و رضایت كنیم. اگر انسان‌ها این آستانه را نگه ندارند، چیزی به عنوان لذت دیگر وجود نخواهد داشت؛ چون ذائقة آن‌ها دچار مشكل می‌شود و ذائقة آن‌ها چیزی به نام لذت را نمی‌فهمد. انسان‌ها بدون پای بندی به چهارچوب ازدواج، چیزی به نام عشق را تجربه نمی‌كنند، غریزه را تجربه می‌كنند، عنصر معنوی خانواده كه عشق است را تجربه نمی‌كنند، فقط با هم هستند تا غرایز خود را تأمین كنند. هرگونه رابطة عشقی و غریزی هم كه به وجود می‌آید، به قول روانشناسان یك دورة‌ به شدت رمانتیك دارد. بسیاری از ارتباطات یك سال عمر دارد. یك سال اول كه آتش علاقه فروكش كرد و آن جبنة رمانتیك كه تمام شدند، نیازی به خانواده نخواهند داشت. بنابراین، حدی برای آستانة این رضامندی وجود دارد. دو بچه را با هم مقایسه می‌كنیم. بچة اول كه از خانوادة معمولی است، گاهی برای او یك عروسك به قیمت 500 تومان می‌خرند. این بچه ساعت‌ها و روزها با این اسباب‌بازی مشغول است. او را مقایسه كنیم با بچه‌ای كه همه چیز در اختیار اوست و همه نوع عروسك در اطرافش هست ولی احساس لذت نمی‌كند. بعضی پدرها و مادرها سعی می‌كنند همه چیز را برای فرزندان تأمین كنند. با این كار ذائقة آنان را از بین می‌برند و فرزندان احساس لذت نمی‌كنند، چون آستانة رضامندی آنان را بالا می‌برند. این مثال را برای این زدم كه حجاب باعث می‌شود سطح آزمندی انسان‌ها تا سرحد بی‌نهایت تأمین نشود؛ یعنی حد می‌گذارند. همة مردها و زن‌ها حرص دارند كه از یكدیگر بهره‌مند شوند، برایش حد می‌گذاریم. زن‌ها دوست دارند از نظر عاطفی بهره‌مند شوند، برایش حد می‌گذاریم. مردها دوست دارند با دیدن كسی لذت ببرند، برایش حد می‌گذاریم. باید نگاهش را كنترل كند. باید این حجاب و چادر زنان را در سطح اجتماعی بپذیرد. رابطة زن‌ و شوهر در محدودة رابطة خانواده، جنسی است، برای یكدیگر موضوع جنسی هستند، اما در فضای اجتماعی، این چنین نیست. حجاب به استحكام خانواده كمك می‌كند. شهید مطهری بحثی دارد كه هر چه زمان می‌گذرد بحث ایشان كهنه نمی‌شود. ایشان در كتاب مسئله حجاب می‌فرماید شما دو جامعه را در نظر بگیرید كه در یكی از این دو جامعه رابطه به شدت آزاد است و افراد تا می‌آیند به سنی برسند كه تصمیم بگیرند در آن سن ازدواج كنند گونه های مختلف از مردان و زنان را تجربه می‌كنند و با آنان رابطه دارند. این جامعه را مقایسه بكنید با جامعه‌ای كه افراد آن جامعه همواره در تب و تاب ازدواج هستند، چون در آن روابط محدود است و استفاده‌های غریزی ممنوع است. باید توجه داشت که حجاب، یكی از عوامل پایبندی خانواده است. ما خانواده‌هایی را سراغ داریم كه در آن‌ها زن حجاب دارد اما پایبندی در آن خانواده نیست. حجاب یكی از مسائلی است كه می‌تواند استحكام خانواده را تأمین كند. عوامل متعدد دیگری هم وجود دارد؛ مثل پایبندی و حیای مردان. پس: 1. اگر گونه های مختلف خانواده در جامعه‌مان رواج پیدا كند فقط به خانواده مشروع می‌اندیشیم؛ فقط به خانواده طبیعی می‌اندیشیم؛ 2. به پایداری خانواده ها می اندیشیم؛ یعنی برایمان مهم است که خانواده به هر وسیلة ممكن و مشروع حفظ بشود و ثابت بماند؛ 3. معتقد هستیم كه دستورالعمل‌های مشروع دینی در حفظ پایبندی خانواده مؤثر است، از جمله پوشش. باید بدانیم كه نقش حجاب در جامعه باعث می شود آستانة رضامندی افراد پایین نگه داشته بشود؛ یعنی در یك جامعه‌ای كه حجاب در آن جامعه یك عرف است، یك هنجار است، روشن است كه كنار رفتن كمی روسری و كنار رفتن آن پوشش و حجاب لذت می‌آورد، بهجت و علاقه مندی می‌آورد؛ ولی در جامعه‌ایی كه پوشش وجود ندارد هیچ چیز در آن جامعه لذت آفرین نیست؛ لذت و ارضای غرایز یكی از زمینه های مهمی است كه انسانها به خاطرش ازدواج می كنند و تشكیل خانواده می دهند و همواره این علاقه‌مندی در آنها است. اگر انسان‌ها به خاطر ارضای غرایز و تامین عواطف ازدواج می كنند و اگر این مسئله با مسئله پوشش و حجاب ارتباط مستقیم دارد قطعا ًحجاب در استحكام خانواده مؤثر است . خانم تونی گِرِد در كتاب «زن بودن» می‌نویسد: مخاطبان شبكة رادیویی‌ام اكثراً جوان هستند. آنان همیشه از من سؤال می‌كنند ما نمی‌دانیم چرا بعد از این‌كه رابطه‌ای با كسی برقرار كردیم هرچه منتظر می‌مانیم آن شخص از ما درخواست ازدواج نمی‌كند و ما اگر این ریسك را بكنیم و درخواست ازدواج بكنیم با پذیرش او مواجه نمی‌شویم. من در پاسخ می‌گویم روشن است كه پیشنهاد شما را برای ازدواج نمی‌پذیرد. در هیچ زمانی همجنسان ما یعنی زنان به قدر امروز بدبخت‌تر و از حقوق بیگانه‌تر نبودند؛ چون نهایی‌ترین رابطه را برقرار می‌كنند كه طرف مقابل آن‌ها یعنی مردانشان كم‌ترین تعهدی را به آن‌ها نپرداختند و روشن است كه اگر یك شخص بتواند از نهایی‌ترین رابطه بین زن و مرد، بدون پرداختن تعهدی به طرف مقابل استفاده كند دلیلی برای ازدواج كردن و پرداختن مالیات به دولت و پرداخت نفقه به خانواده و تحمل مشقات برای نگهداری فرزند ندارد. پرسش و پاسخ پرسش: آیا روابط نامشروع در خانوادة سنتی پیدا نمی‌شود؟ پاسخ: منظور ما از خانوادة سنتی، خانواده‌ای متعادل و سالم است. ما از این خانواده دفاع می‌كنیم. مشكل اصلی هم این است كه ما فكر می‌كنیم ضوابط و خط‌كشی‌های قانونی می‌توانند مشكلات ما را حل بكنند. به هیچ‌وجه این طور نیست. قانون در برخی از سیستم‌های خیلی پیشرفتة دنیا كه به شدت قانون‌گرا هستند نقض ذاتی دارد، یعنی قانون نمی‌تواند سعادت را سامان بدهد. مشكل این‌جاست كه ما نهاد دین را به عنوان یك ضرورت در زندگی خودمان و فرزندانمان درونی نمی‌كنیم. دین‌داری اگر درونی نشود یعنی از حد شعائر و ظواهر احكام به باطن اعتقاد و باورهای افراد نفوذ نكند روشن است كه این نتیجه و این ثمر را برای افراد نخواهد داشت. پرسش: آیا آرایش خفیف و كم‌رنگِ تقریباً نامعلوم مشكلی در حجاب ما ایجاد می‌كند؟ پاسخ: آرایشی كه نامعلوم است برای چه صورت می‌گیرد؟ زنان آرایش می‌كنند كه دیده بشود. پس اگر این فایده را نداشته باشد آرایش كردن معقول نیست. آرایش بر طبق فتوای مراجع، ممنوع است. پرسش: آیا پوشیدن لباس‌ها و مانتوهای رنگی و تنگ در زیر چادر اشكال دارد؟ پاسخ: چند مسئله این‌جا وجود دارد. یكی از مسائل مهم این است كه بین لباس و حجاب باید تفكیك قائل شویم. انسان لباس را برای اغراض گوناگون می‌پوشد؛ لباس را برای محافظت از سرما و گرما می‌پوشد، برای این می‌پوشد كه زیباتر شود. خیلی از افراد لباس می‌پوشند برای این‌كه لباس برای آنان یك آرایه است. لباس گاهی اوقات با شخصیت فرد مرتبط است؛ مثلاً دیپلمات‌ها لباس مخصوص می‌پوشند. حجاب، فقط یك فلسفه بیش‌تر ندارد؛ پوشاندن زیبایی‌ها و كم كردن عناصر و كنش‌های تحریك جنسی. از این رو، هرگونه تلاش در راستای جذاب‌سازی حجاب، مخالفِ فلسفة آن غلط است. هرگونه تلاش در جهت رهاسازی پوشش مغایر فلسفه پوشش است. مطلب دیگر این‌كه باید بین بحث حجاب، مد و لباس تفكیك كرد. اگر هم افراد اجتماع تابع مد باشند روشن است كه كسی به برنامه‌ریزی اجتماعی، طراحی و هدف‌گیری اجتماعی نمی‌اندیشد؛ چون به شدت گرفتار است. به قول نویسنده‌ای سه گروه از زنان خیلی بهره می‌برند: 1. كسانی كه این بدن‌ها را به تیغ جراحی می سپارند (جراحان زیبایی)؛ 2. كسانی كه این بدن‌ها را می آرایند (صاحبان صنعت وسایل آرایشی )؛ 3. كسانی كه به این بدن‌ها لباس می پوشانند (صاحبان مد). اینها بهرة خودشان را از این زنان می برند. می‌گویند از اول خلقت، مد گرایی وجود داشته است. من نفهمیدم كه این طنز است یا واقعی است. انسان‌ها معمولاً با برگ درخت بلوط برای خود تن‌پوش درست می كردند و كسی پیدا شد و مثلاً با برگ درخت چنار برای خود تن پوش درست كرد. حالا این اگر طنز است یا راست، به هر حال یك چیزی را نشان می دهد كه همیشه مد گرایی بوده است. انسان اگر تابع مد باشد، به مسائل متعالی كمتر می اندیشد. محیط تحصیلی باید از سایر فضاهای دیگر تفكیك بشود. شما اگر در محیط تحصیلی پروندة سادگی را مختومه اعلام كنید، به همان مقدار افت پیشرفت تحصیلی خواهید داشت. در اسلام راجع به لباس زیاد حرف زده شده است. همة این حرف‌ها راجع به حجاب نیست. مثلاً ما چیزی داریم به نام « لباس شهرت » كه ممنوع است. چیزی كه انسان را متمایز و خاص می‌كند و او را به نوعی در واقع، نورم شكن نمایش می دهد، ممنوع است. لباس‌های زنانه برای مردان و لباس‌های مردانه برای زنان جایز نیست؛ چون لباس با آن شاكلة درونی انسان ارتباط دارد. شما در نظر بگیرید در خانواده‌ای كه مقید است حتماً تن دختر بچه‌اش از كودكی لباس اسپورت و پسرانه باشد، شما می‌بینید به طور خیلی واضحی اختلاف جنسی در آن دختر شكل می گیرد و وقتی كه بزرگ می‌شود نمی‌تواند آن طنازی‌هایی كه لازم است به عنوان جنس مونث نشان بدهد انجام بدهد. لباس با شأن ما هم ارتباط دارد. انسان باید بپذیرد که بین شأنش یا شغل و صنفش با لباسش رابطه‌ای داشته باشد. مجموع اینها را كه روی همدیگر می‌گذاریم نشان می‌دهد كه به هر حال یك مركز آموزشی یك سری دستورالعمل‌ها باید داشته باشد؛ البته بعضی از محدودیت‌ها معقول نیست. بعضی اوقات ممكن است محدودیت هایی اعمال بشود كه روا نباشد . پرسش: چه كنیم كه زندگی ما شرقی‌ها مثل غربی‌ها نباشد و فرزندانمان از خانواده جدا نشوند ویا ما آنها را دور نكنیم و یا جوانان ما كه هیجده سال می شوند از خانواده جدا نشوند ؟ پاسخ: خلاصه عرض می‌كنم؛ ما از ابتدا از نیمه راه شروع نمی كنیم؛ یعنی ما زمانی كه شخص دلایل مختلف درونی و بیرونی برای عدم مطابقت را از ما پذیرفته ، چیزی به نام مقولة تربیت دینی را شروع می‌كنیم؛ در حالی که این اشتباه است. زمانی تربیت دینی را شروع می‌كنیم که چیزی را به نام سنت‌ها و آداب به آنها تلقین كرده‌ایم و آنها در موقعیتی سنی و رشدی قرار گرفته‌اند و می‌گویند نه، این اشتباه است. متأسفانه، نمی‌خواهم بگویم که راهش بسته است، ولی خیلی مشكل است. بهترین سن برای این‌كه ما این اصول رفتاری معین و دلخواه را در فرزندانمان نهادینه كنیم سنی است كه اصلاً فكرش را نمی‌كنیم، و آن سن، سن شعور است. یعنی زیر هفت سال. یك حدیثی را بعضی‌ها اشتباه متوجه شده‌اند كه پیامبر مراحل سن را تقسیم كردند، بعد فرمودند: بچه‌ها هفت سال اول سرور هستند، كارشان نداشته باشید. این طور نیست. ما مهم‌ترین و بزرگ‌ترین سن را كه در آن سن، بچه قابلیت پذیرش را دارد، از دست می‌دهیم. بچه، بازی می‌كند و مشغول بازی است و ما هم مشغول كارهای خودمان هستیم. بعد در سنینی كه بچه - به تعبیر امیرالمومنین (ع) - در درونش آرام آرام قسی می شود، یعنی زمینه پذیرش در آن از بین رفته و محیط او را بیشتر می‌رباید در آن سن شروع می‌كنیم، در حالی كه در سن زیر هفت سال دورة بلاغت و زود باوری بچّه است؛ شما هر چه بگویید باور می‌كند؛ به همان سرعت كه غول و دیو و تاریكی را باور می‌كند و می‌ترسد، به همان سرعت خدا، انبیا و پیامبران را هم باور می‌كند و سنینی است كه گروه مرتبط با بچه، جز پدر و مادر شخص دیگری نیست. ما رها می‌كنیم، بعد دچار مشكل می‌شویم . پرسش: اگر زن و شوهر فرزند نخواهند و برای مقاصد دیگری ازدواج كند،‌مثل عشق به یكدیگر و بهتر درس خواندن و به خدا رسیدن، این خانواده تا چه قدر استحكام دارد؟ پاسخ: خانواده كاركردهای مختلف می‌تواند داشته باشد. افراد برای این‌كه در كنار هم احساس ایمنی كنند یا برای این‌كه غرایزشان تأمین بشود ازدواج می‌كنند. تأمین غریزه، هدف نهایی ازدواج نیست. دلیلش هم خیلی روشن است. غرایز به دلایل و عوامل مختلف بستگی دارد. زندگی هرچه جلو می‌رود غریزه فوران بیش‌تر نمی‌كند، بلكه افول می‌كند. انسان‌ها وقتی در یك رابطة صحیح نسبت به همدیگر وظیفه‌شان را انجام می‌دهند و راضی می‌شوند به طور طبیعی این جریان رو به قوت نیست، بلكه رو به ضعف است ولی وجود دارد. زن و شوهرهایی كه بچه نمی‌خواهند خیلی زود احساس می‌كنند كه خلائی در زندگی دارند؛ مخصوصاً زنان كه به طور طبیعی با فرزند دار شدن رابطه‌شان با حیات و زندگی و پویایی و سرّ زندگی تشدید می‌شود. این مسئله از نظر بحث روانكاوی هم كاملاً ثابت شده است. بنابراین استحكام خانواده بدون فرزند كمتر است. پرسش: حجاب كامل كدام است؟ پاسخ: در حجاب، یك سقف داریم و یك كف. كف حجاب در قرآن مشخص شده است. در سورة مؤمنون آمده است: «ای پیامبر، به این زن‌ها بگویید كه این مقنعه‌ها را در جلو ببندند». حجاب در تمام ادیان وجود داشته است. زنان می‌خواستند در نماز عشای پیامبر (ص) شركت كنند، عده‌ای از جوانان مزاحم آنان می‌شدند. زنان خدمت پیامبر (ص) آمدند و عرض كردند: یا رسول الله ما علاقه داریم در نماز عشای شما شركت كنیم اما عده‌ای مزاحم ما می‌شوند. پیامبر منتظر وحی شد. آیه نازل شد كه ای رسول ما، بگو به زنان با ایمان، به همسران خودت، كه اگر می‌خواهند به حیا و عفت معروف‌تر و شناخته شده‌تر باشند، جلباب بپوشند؛ تن پوش كاملی كه كل بدن را می‌پوشاند. یعنی اگر دنبال ایمنی بیش‌تری هستند این حجاب كامل را انتخاب كنند. بنابراین، مدل حجاب در قرآن آمده است. پس هر لباسی كه تمام بدن را بپوشاند، محرك نباشد و مفسده‌آور نباشد، حجاب كامل است. البته یك حد اكثری هم برایش گذاشتند كه همان بحث جلباب است؛ ضوابط دیگری هم گفته شده؛ مثلاً خداوند فرموده است طوری صحبت نكنید كه به شما طمع بكنند، درست است آن كسی كه به شما طمع می كند، مریض است اما برای اینكه شما در معرض آسیب قرار نگیرید یا وقتی كه طمع می كند ممكن است كه شما را در معرض انواع خشونت های جنسی قرار بدهد شما حجابتان را حفظ کنید. یك حجاب كامل وجود دارد كه این حجاب كامل، حجاب شخصیت مطهر حضرت صدیقه طاهره (س) است. حضرت زینب(س) می‌فرمایند كه وقتی مادرم وارد مسجد شد و می‌خواست خطبه فدك را بیان کند، مقنعه سر كرد، جلباب بست و در میان دختران بنی هاشم رخت بست . اگر كسی علاقه مند است كه در بحث حجاب ارتقاء پیدا كند - البته به سقف حجاب هم می شود رسید - آن وقت در كشور‌های مختلف می تواند متفاوت باشد. در اصل این قضیه، شرایط می تواند تاثیر گذار باشد؛ یعنی ممكن است كسی كه در آن شرایط زندگی می كند مثلاً با یك محدودیت شدید نسبت به چادر مواجه باشد. البته بعضی از اینها تعارف است؛ من خودم به كشورهای زیادی رفتم، درنیویورک آمریكا با چادر مشكی رفتم خیلی از دوستان در آنجا اصرار داشتند چادرتان را در بیاورید؛ مثلاً در كالیفرنیا و در مركز شهر لوس‌آنجلس كه مركز تجمع منافقین است می گفتند شما آنجا چادر سر نكنید ممكن است اذیتتان كنند ولی هیچ اتفاقی نیافتاد. یعنی اگر از جهت سیاسی نخواهند ممانعت کنند، به این‌كه این حجاب از نظر سیاسی مسجد متحرك است، اقتضای پلورالیسم این است كه به حجاب ما بی اعتنا باشند. شخصی در اتریش به من گفت وقتی شما با این چادر مشكی می آیید افراد می ترسند، من هم گفتم كه شما كه این قدر برهنه هستید، ما هم می‌بینیم، می ترسیم از این‌كه این قدر برهنه هستید؛ یعنی انسان نباید این قدر منفعل باشد. منبع:www.miu.ac.ir ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : mohammad_43  

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1150
زمان انتشار: 9 دسامبر 2014
| | |
شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع)- فراز نهم

اولین کارگاه آموزشی توحید - اردوی نسیم حیات (۱)

شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع)- فراز نهم

دلیل این‌که خداوند مخلوقات را محتاج به استفاده از آلت‌های متفاوت نموده است، این بوده که خداوند وابسته به آلات و ابزار نیست. جریانِ اموراتِ نظام هستی توسط اسباب و آلات، تنها برای ما که در حجاب طبیعت محصوریم، معنادار است. معجزات و خرق عادت‌ها از قبیل شقّ القمر نمودن ماه توسط محمد«صلی‌الله علیه و آله و سلم»، گلستان شدن آتش برای ابراهیم «علیه‌السلام»، به اژدها تبدیل شدن عصای حضرت موسی «علیه‌السلام» و ... نشانه‌ی آن است که اسباب و آلات در تحقق اراده خداوند نقشی ندارند.   به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه نهم «شرح خطبه امام رضا ع»، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید: و ابتداؤه إیاهم دلیلٌ علی أن لا ابتداء له لعجز کلِّ مبتداءٍ عن ابتداءِ غیرهِ و إیداوُهُ ایّاهم دلیلٌ علی أن لا أداة فیهِ لشهادةِ الأدوات بفاقة المؤدّین. معنی: از این فراز به بعد کماکان با یک سلسله استدلال‌هایی از سوی امام رضا «علیه‌السلام» مواجه می‌شویم که با اثبات ضعف موجود در مخلوقات، وجود خالق را ثابت می‌کنند. بخش اول این مسئله که خداوندی وجود دارد که تمامیِ مخلوقات را ایجاد نموده است، نشان می‌دهد که این خداوند، خودش ابتدا و آغاز ندارد. زیرا موجودی که خودش ابتدا داشته است (توسط موجود دیگری ایجاد و آغاز شده است)، عاجز از آن است که موجود دیگری را ایجاد و آغاز نماید. در فراز قبل آموختیم که تفاوت خداوند با بندگانش در نوع تحقق هستی آن‌هاست. نوع تحقق هستی نشان می‌دهد که کدام‌یک خالق و کدام مخلوقند. موجودی که برای هست بودن نیازمند کس دیگری است تا او را ایجاد نماید، هرگز نمی‌تواند خالق باشد، چرا که این نیاز، نوعی فقر به خالق بوده و موجود فقیر و محدود نمی‌تواند با قدرت خویش به کسی هستی ببخشد. بخش دوم: دلیل این‌که خداوند مخلوقات را محتاج به استفاده از آلت‌های متفاوت نموده است، این بوده که خداوند وابسته به آلات و ابزار نیست. جریانِ اموراتِ نظام هستی توسط اسباب و آلات، تنها برای ما که در حجاب طبیعت محصوریم، معنادار است. معجزات و خرق عادت‌ها از قبیل شقّ القمر نمودن ماه توسط محمد«صلی‌الله علیه و آله و سلم»، گلستان شدن آتش برای ابراهیم «علیه‌السلام»، به اژدها تبدیل شدن عصای حضرت موسی «علیه‌السلام» و ... نشانه‌ی آن است که اسباب و آلات در تحقق اراده خداوند نقشی ندارند. پس درمی‌یابیم که تحقق هستی خداوند به‌عنوان ذاتی نامتناهی با علم و قدرت نامحدود که جز او هستیِ دیگری وجودندارد، نشان‌دهنده‌ی آن است که او هرگز نیازمند اسباب و علل نیست. خودِ اسباب و علل، گزارش عملیِ فقرِ موجوداتی هستند که برای رسیدن به اهدافشان از آن‌ها استفاده می‌کنند و این فقر، هرگز در خداوند راه ندارد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1148
زمان انتشار: 9 دسامبر 2014
| | |
شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع)- فراز هشتم

اولین کارگاه آموزشی توحید - اردوی نسیم حیات (۱)

شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع)- فراز هشتم

بدن، مرتبه‌ی نازله‌ی نفس است. تا حدودی می‌توان از روی بدنِ یک انسان به حالاتِ ذاتی نفسِ او پی برد. اما آیا می‌توان از روی بدن، تمامِ نفس را شناخت؟ ۵ قوه‌ی نفس نیز دقیقاً همان‌طور که نشانه‌هایی برای شناخت نفس هستند،حجاب‌هایی نیز برای نفس می‌باشند. چرا که نمی‌توانند تمام نفس را به ما بشناسانند و هرکدام در محدوده‌ی خود توانایی شناساندن نفس را به ما دارند. برای نفس، بدن حجاب مادی (ظلمانی) است و مراتبِ پنج‌گانه قوا حجاب‌های «نورانی» هستند.   به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه هشتم «شرح خطبه امام رضا»، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:     «خلق اللهُ الخلقَ حجابٌ بینه و بینهم مباینته ایّاهم مفارقته انّیَّتهم» خداوند مخلوقات را به‌صورت حجابی میان خودش و آنان آفریده است و جدا شدن او از آنان به فرق داشتن او در چگونگی تحقق مخلوقات است. اسماء خداوند قبل از شرح این فراز، اندکی کلیّات اسماء خداوند را مورد بررسی قرار می‌دهیم؛ گفتیم که هر صفت وقتی با ذات خداوند جمع می‌شود اسم را تشکیل می‌دهد. اسماء خداوند همه ذاتی هستند، یعنی اسماء عین ذات او هستند و میان اسماء و ذات خداوند نمی‌توان فاصله‌ای درنظر گرفت. اما تفاوتی که ما برای اسماء قائل می‌شویم در مقام تجلی و در هنگام ظهورشان است. به تقسیم‌بندی زیر دقت کنید: ۱ ـ اسماء ذات؛ ظهور این دسته از اسماء در ذات بیشتر است، یعنی اگر تجلی هم اتفاق نیفتد انسان می‌تواند آن‌ها را از ذات استخراج کند مانند حی، علیم، قادر... ۲ ـ اسماء صفات؛ در این دسته از اسماء، صفات خداوند بیشتر ظهور پیدا می‌کند مانند سمیع، بصیر و... ۳ ـ اسماء فعل؛ این دسته از اسماء بیشتر دلالت بر افعال دارند، یعنی مفعول یا مخلوق می‌خواهند، مثل اسمِ خالق، رازق و... فراموش نکنیم که تمام اسماء، صفات ذاتی خداوند هستند یعنی اگر ظهور هم نداشته باشند، جزو ذات او هستند. خداوند نیاز به تجلی نداشت، چرا که اگر تجلی هم نمی‌نمود، از خداوندی او کاسته نمی‌شد. او تجلی نمود تا ما بشناسیمش. پس هیچ دسته از اسماء خداوند وابسته به مخلوق نیستند. خلق الله الخلق حجابٌ بینه و بینهم حجاب؛ برای درک مفهوم حجاب دوباره سری به نفس می‌زنیم؛ بدن، مرتبه‌ی نازله‌ی نفس است. تا حدودی می‌توان از روی بدنِ یک انسان به حالاتِ ذاتی نفسِ او پی برد. اما آیا می‌توان از روی بدن، تمامِ نفس را شناخت؟ ۵ قوه‌ی نفس نیز دقیقاً همان‌طور که نشانه‌هایی برای شناخت نفس هستند،حجاب‌هایی نیز برای نفس می‌باشند. چرا که نمی‌توانند تمام نفس را به ما بشناسانند و هرکدام در محدوده‌ی خود توانایی شناساندن نفس را به ما دارند. برای نفس، بدن حجاب مادی (ظلمانی) است و مراتبِ پنج‌گانه قوا حجاب‌های «نورانی» هستند. به یک مثال توجه کنید؛ اگر یک دیوار در برابر نور خورشید قرار گیرد، یک حجاب مادی و ظلمانی را تشکیل می‌دهد، اما نور خورشید نیز یک حجاب محسوب می‌شود. چرا که وقتی ما به نور خورشید نگاه می‌کنیم، دیگر از دیدن خود خورشید بازمی‌مانیم. بنابراین به نور خورشید حجاب نورانی می‌گوییم. در مورد اسماء خداوند نیز وضع به همین‌گونه است. تمام اسماء خداوند، نوعی حجاب میان او و مخلوقاتش هستند. چرا که توجه به هر صفت، فقط می‌تواند خداوند را در محدوده‌ی همان صفت معرفی نماید. اما اسماء فعلی، حجاب‌های قوی‌تری نسبت به اسماء صفاتی می‌باشند. اما در مجموع، اسماء خداوند حجاب‌های نورانی او هستند. عالم طبیعت نیز به‌عنوان تجلی پروردگار با بی‌نهایت مخلوق، همان‌طور که آیه و کلمه خداست، خود نوعی حجاب میان ما و خداوند محسوب می‌شود. از آن‌جا که طبیعت از جنس ماده است، حجاب قدرتمندتری محسوب می‌شود. به همین سبب درگیر شدن ما در طبیعت که حجاب مادی و ظلمانی برای ماست، مانع از درک ما از عالم نور شده و ما را از راه یافتن به عوالم ماوراءالطبیعه بازمی‌دارد. برای درک عوالم ماوراءالطبیعه چگونه باید حجاب‌ها را دید؟ برای رسیدن به ماوراء طبیعت باید از طبیعت دست برداشت. برای این منظور رعایت نکات زیر لازم است: ۱ ـ کنترل فکر؛ باید تمام توجه و تمرکزمان را به سمت ماوراء طبیعت سوق دهیم. اگر هم به طبیعت مشغول می‌شویم، هدفمان تفکر در صُنع خدا برای رسیدن به صانع باشد. هرگز نباید به طبیعت با نگاه مستقلی بنگریم. خداوند طبیعت را آیه‌ی خویش دانسته، همان‌گونه نگاهش کنیم. در این صورت دیگر طبیعت برای ما حجاب نیست. به تمامِ حجاب‌های هشت‌گانه‌ی سوره توبه نیز اگر با نگاهِ نشانه‌های خدا بنگریم، دیگر برای ما حجاب نخواهند بود. رمز روزه، حج، خمس، صدقه، حجاب، انفاق و... کَنده شدن بخشی از طبیعت برای صعود ما به ماوراء است. ۲ ـ باید نظام محبت‌مان را بر اساس محبت خدا تنظیم کنیم. قل إن کنتم تحبّون الله، فاتّبعونی یحببکم الله... انسانی که می‌خواهد پرواز کند، باید بال محبت را برگزیند. در دنیا جز راه عشق، راه صحیح دیگری وجود ندارد. تمام توجه و علاقه‌هایمان باید در چارچوب محبت خدا باشد. ۳ ـ اخلاق؛ تا خُلق‌های بد آرام آرام از وجودمان رخت بربندند، هرگز به ماوراء دست نخواهیم یافت. تا تصفیه نشویم، نمازمان ما را بالا نخواهد برد. تا وقتی حسودیم، زودرنجیم، متکبریم، بدبینیم و... نمی‌توانیم از عبودیت دَم بزنیم. تخلیه‌ی وجود از ناپاکی، نور خداوند را منعکس خواهد نمود. مباینته ایّاهم مفارقته انّیّتهم آموختیم که تمام مخلوقات خداوند، حجابی میان او و خلق هستند. اما همین مخلوقات از نظر انّیت (کیفیت تحقق) نیز نوع دیگری از حجاب محسوب می‌شوند. ذات خداوند نور است، مطلق، ازلی و ابدی است، اما ذات موجودات سراسر فقر است، محدودیت و وابستگی به خالق است. همین تفاوت در کیفیت هستیِ خالق و مخلوق، خود نوع دیگری از حجاب میان آن‌هاست. به عبارت ساده‌تر می‌توان گفت که کیفیتِ هستی مخلوقات به علت فقر و محدودیت و... مانع از شناخت کامل خالقشان که بی‌نهایت، بی‌نیاز، مطلق و... است، می‌شود. شرط لازم برای ظهور اسماء در انسان حال که دریافتیم این دو حجاب بزرگ بر سر راه ما برای رسیدن به نور وجود دارند، باید با نهایت هوشیاری، راهِ صحیح را انتخاب کنیم. به رشد یک دانه توجه کنید؛ او در ظلمات قعرِ خاک با تمام عواملی که برای نابودی‌اش کافی‌اند مبارزه می‌کند و بالاخره سر از خاک بیرون آورده و به نور می‌رسد. اما نباید فراموش کرد که اگر همین خاک نبود، دانه هیچ‌گاه رشد نکرده و ثمری نمی‌داد. زمین و حجاب‌های طبیعی و ظلمانی آن از شرایط لازم برای شکوفایی اسماء الهی در ما هستند. اما آیا می‌توانیم چون یک دانه‌ی کوچک، پوسته طبیعت را بشکافیم؟ آیا می‌توانیم کمالات نهفته در وجودمان را شکوفا کنیم؟ آیا می‌توانیم سر بلند کرده و به نور برسیم؟ در سوره‌ی بقره، آیه 257 می‌خوانیم؛ «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...» دستورات دین آمده‌اند تا ما را از ظلمات دنیا به نور برسانند. از محدودیت (انّیت مخلوقات) به بی‌نهایت (انّیّت خالق). برداشتن «منِ طبیعی‌مان» از سر راهِ ما و خدا قطعاً تنها راه ممکن است. باید از «من» گذشت تا به «او» رسید. راه سختی در پیش است!!! اما باید بیاموزیم که چگونه از تاریکی‌های راه نهراسیم. توحید یعنی این‌که، یک پشتیبانِ بی‌نهایت، تکیه‌گاهِ من است. نترسیم که تنهاییم، نترسیم که فقیریم، ... او که قدرتی بی‌نهایت است از ما حمایت خواهد کرد و این یعنی توکل. تنها وکیلِ قابل اعتماد در این مسیر، کسی است که هم ما و هم این مسیر را آفریده و به تمام پیچ و خم‌های راه آگاه است. تا به او اعتماد نکنیم نمی‌توانیم از منیت فاصله گرفته و رشد نماییم. خوب است یک نتیجه زیبا را به آخرین فراز اضافه کنیم؛ توکل، بدون توحید حاصل نخواهد شد. توحید، اساس توکل را می‌سازد. وقتی او را شناختیم، قطعاً به او اعتماد خواهیم کرد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1118
زمان انتشار: 9 دسامبر 2014
| |
اسماء الله 2، 1386/2/6

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

اسماء الله 2، 1386/2/6

باید با تقدیرات آشنا شویم. اندازه‌ها را بشناسیم. هر قدری قضای خودش را دارد. با انتخاب درست، خوشبخت می‌شوی. قضا و قدر الهی است ولی خواست خدا نیست. كل شیء عنده بمقدار. قاعده علیت (علت و معلول) حاكم است. هرچه انتخاب كنی، قضای خودش سرت می‌آید. به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه دوم «شرح اسماءالله»، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید: برای درازمدت نمی‌شود بیماری فكری و روحی و قلبی را پنهان كرد. می‌توانی بر عوامل وراثتی (سلامت و زیبایی، عقل، هوش، دین، اخلاق و هرچه از پدر و مادر گرفتی) غلبه كنی. امام باقر «علیه‌السلام» فرمودند: كلید همه بدی‌ها در تنبلی و بی‌حوصلگی است. اگر نخواهید بر این ژن‌ها كه یا از محیط یا از پدر و مادر گرفتی غلبه كنی، بعد از مدتی ظهور می‌كند. خداوند با فطرت پاك همه را آفریده است. سلول‌های وراثتی نقاشی‌هایی است كه پدر و مادر می‌كنند. فكر نكنید اگر در دلتان مرض است، خداوند آن را ظهور نمی‌دهد. بعضی‌ها می‌توانند نجات را درون خودشان به پاكی تبدیل كنند. این جهان كوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا به كلمات حسبان، میزان، وزن توجه كنید. آیات معاد همه را در قواعد ریاضی می‌آورند. خودت حق نداری قواعد زندگی برای خودت تنظیم كنی. افرادی كه نسبت به همسر، فرزند، پدر و مادر وظایفی دارند و زیر بار نمی‌روند كافر هستند. 17 آیه در مورد حجاب آمده است. كفر عملی، خواركننده است. هر بار مخالفت مثل كفر عملی در مقابل دستورات عالم است. به محض اینكه نكته تربیتی را اهمیت ندهی به همان میزان در دنیا خوار می‌شوی. آیه 284 سوره مباركه بقره: و ان تبدوا ما فی انفسكم ... ؛ اگر آنچه شما درونتان ظهور دهید یا مخفی كنید، هر كاری می‌خواهید بكنید، خدا درون شما را حسابش را خواهد كشید. هرچه دل شما جذب كند، خدا محاسبه می‌كند. جنینی كه بیمار متولد می‌شود زمانی كه با شرایط ریاضی دنیا تطبیق پیدا می‌كند، بهبود می‌یابد. بهشت دنیا یعنی زندگی شاد و آرام. باید ریاضیاتی به نام سعادت، سلامت و عزت را بشناسی و خودت را با آنها تنظیم كنی. با تنبلی تنظیم نكن. قضا و قدر، اختیار شماست. خدا همه قضاها را در طبیعت آفریده است. قدرهای مختلف را انتخاب می‌كنید. باید با تقدیرات آشنا شویم. اندازه‌ها را بشناسیم. هر قدری قضای خودش را دارد. با انتخاب درست، خوشبخت می‌شوی. قضا و قدر الهی است ولی خواست خدا نیست. كل شیء عنده بمقدار. قاعده علیت (علت و معلول) حاكم است. هرچه انتخاب كنی، قضای خودش سرت می‌آید. اگر كسی سحر رویش اثر گذاشت، ببین چه‌كار كرده كه نظام علی و معلولی روی او اثر گذاشته است. یك مجموعه كسب‌هایی داشتی كه دامنت را می‌گیرد. همزمان با زدن، جزایش را می‌گیرد. به محض عمل، عكس‌العمل در خودت ظهور پیدا می‌كند. قبل از اینكه به كسی آسیب برسانی به خودت آسیب رساندی. اگر گفتند جهنمی هستی، باور نكن جهنمی می‌مانی. انسان تا زنده است، فرصت جبران دارد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed