www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025

فرزندم این چنین باید بود (جلد دوم)

همچنان که مستحضرید توصیه‌های زندگی‌ساز حضرت مولی الموحدین (علیه السلام) به فرزندشان برنامه‌ی کاملاً جامعی برای شکل دادن به یک زندگی است و لذا نباید به این کتاب با این دید نگاه کرد که بخوانیم و از محتوای آن مطلع شویم و دیگر تمام. بحث‌ها طوری است که پس از آگاه شدن از محتوای آن باید در شرایط‌های مختلف به آن رجوع نمود و از رهنمودهای حضرت متذکر شد و به خود آمد. کتابی است که باید همواره دردست باید و بدان دل داد و از آن نور گرفت.

شناسه مطلب: 5337
زمان انتشار: 11 ژولیه 2016
| | | |
گزیده ای از نظرات استاد شجاعی درباره حجاب در برنامه هنگام درنگ

برنامه هنگام درنگ (کلاه پهلوی)

گزیده ای از نظرات استاد شجاعی درباره حجاب در برنامه هنگام درنگ

برنامه «هنگام درنگ» شرحی بر موضوع حجاب دارد که بعد از سریال «کلاه پهلوی» از شبکه یک سیما پخش می‌شد و به موشکافی و نقد و بررسی حجاب می‌پرداخت. چند قسمت از این برنامه با حضور استاد محمد شجاعی برگزار شد. 

جایگاه زن یک جایگاه ویژه ای می باشد .  قیمت یک زن به جنسیت او نیست به بخش انسانی او می باشد. .. . . . .

فیلم

1 - جنس زن از نظر استاد محمد شجاعی
2 - جایگاه زن از نظر استاد محمد شجاعی
3 - قیمت یک انسان از نظر استاد محمد شجاعی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 5304
10 ژولیه 2016
| |
پرسش83.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

شناسه پرسش: 5303
10 ژولیه 2016
| |
پرسش82.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 4060
زمان انتشار: 9 ژولیه 2020
| |
یک دلیل عرفانی زیبا در مورد حجاب

زن تا زمانی که در حجاب است، حق است، اما زمانی که از حجاب درآمد، وجهه خلقی پیدا می کند و توانایی اش شکسته می شود.

یک دلیل عرفانی زیبا در مورد حجاب

این حجاب در حقیقت صفت خدا داشتن زن است، خداوند هم محجوب است. خودش فرمود: «از پشت هفت هزار حجاب دارید من را می بینید» اگر عدد را بالاتر ببرد، باز هم حق است.

کل عالم و مقام عصمت عالم اگر به صورت یک شکل و بافت و صورتی دربیاید، قهراً به بافت انسان درمی آید. همان طور که قوه خیال، حقایق آن سویی را مطابق با مناسباتی که بین شان است، با اشکال این سویی برای انسان پیاده می کند، قوه خیال عالم هم، عصمت نظام عالم را در نشئه طبیعت به صورت انسان شکل می دهد و چون عصمت بیشتر با اسم شریف «الباطن» سازگار است، لذا به صورت زن شکل می دهد، نه صورت مرد. چون مرد بیشتر با اسم شریف «الظاهر» و زن بیشتر با اسم شریف «الباطن» در ارتباط است، لذا همان مقام اسم شریف «الباطن» در شریعت، برای زن به صورت حجاب مطرح شده است. این حجاب در حقیقت صفت خدا داشتن زن است، خداوند هم محجوب است. خودش فرمود: «از پشت هفت هزار حجاب دارید من را می بینید» اگر عدد را بالاتر ببرد، باز هم حق است. نه این که دین اگر به زن می گوید حجاب را نگه دار، العیاذ بالله جسارت به زن است، بلکه این در حقیقت، احترام به زن است. به او می گوید چون تو مطابق اسم شریف «الباطن» الهی پیاده شده ای، ما نمی خواهیم در معرض دید هر کسی قرار بگیری، لذا محجوب باش. بگذار اگر دیگران می خواهند تو را ببینند، از پشت حجاب ها ببینند. این حجاب برگرفته از حجاب حق است، لذا حجاب دژ زن است، چه این که خداوند هم دژ دارد. فرمود: هرچه کوشش کنید، نمی توانید حقیقت غیبیه ذات مرا ببینید. آن قدر محجوبم، آن قدر در حجابم که هر چه حجاب ها را خرق کنید، باز هم همچنان باید مرا در پشت حجاب ببینید. هرگز من کشف تام نمی کنم. حتی در قرآن هم کشف تام ذاتی نکرد. قرآن هم اگرچه خدا را به ما معرفی می کند، اما یا با الفاظ است یا با معانی یا صور که هم الفاظ حجابند، هم معانی و هم صور. خدا از پشت حجاب ها خود را معرفی کرد، و الا حق آن طوری که حق است، برای خلق جلوه نمی کند، که لازمه جلوه گری حق برای خلق، بساط خلق را جمع کردن است. زن تا زمانی که در حجاب است، حق است، اما زمانی که از حجاب درآمد، وجهه خلقی پیدا می کند و توانایی اش شکسته می شود. پس حجاب برای زن یک احترام است تا بیشتر شبیه به خداوند شود. واقعیت این است که اگر بخواهند «عصمت اعظم» را به صورت بشر در بیاورند، به بهترین شکل در خواهند آورد که بهتر و زیباتر از این چهره در نظام هستی نباشد. لذا مشابه چهره جناب صدیقه طاهره علیهاسلام در عالم هرگز زنی پیدا نمی شود، چه این که مشابه چهره پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهم السلام هرگز در عالم پیدا نمی شود. حال که عصمت کبرای الهی در حضرت صدیقه طاهره علیها سلام تجلی کرده است، او آن چنان در حجاب قرار می گیرد که فقط امیرالمؤمنین علیه السلام لیاقت دیدار همچنین جمالی را داشته باشد. لذا اگر علی بن ابی طالب نبود، برای تو هرگز در عالم کفوی برای این بانو وجود نداشت.[1]   پینوشت: 1. سخنان حضرت استاد صمدی آملی/ محرم ۸۸   منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3997
زمان انتشار: 15 نوامبر 2015
| |
چگونه دختری محجبه داشته باشیم؟

تقریباً در همه فرهنگ ها، همیشه پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده و کمتر قوم و ملتی بوده است که زنان آنان پوشش مناسبی نداشته باشند.

چگونه دختری محجبه داشته باشیم؟

 به گزارش روضه نیوز ؛تقریباً در همه فرهنگ ها، همیشه پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده و کمتر قوم و ملتی بوده است که زنان آنان پوشش مناسبی نداشته باشند. البته چگونگی و حدود آن متفاوت بوده است. اسلام نیز حجاب را بر زنان واجب کرده است زیرا حجاب بهترین وسیله ای است که زن را از خطر آسیب های اجتماعی حفظ می کند. زن بی حجاب همچون میوه درختی است که شاخه آن از دیوار باغ به بیرون آویزان است و هررهگذری ممکن است در آن طمع کند یا مانند گلی است که هرکس به چیدن آن تمایل دارد. مادران که ارتباط و مسئولیت بیشتری در تربیت دختران دارند، در رابطه با مسأله حجاب نقش مهمی دارند، اگر آن ها از حجاب کامل مثل چادر در مواجهه با نامحرم استفاده کنند، دخترانشان از همان کودکی با حجاب اسلامی آشنا می شوند. پوشش زن و مرد از آغاز تاریخ و با تولد حضرت آدم و حوا(ع) همراه بوده است. برخی از آیات قرآن کریم به این حقیقت اشاره دارد.[1] از سکه ها، تندیس ها، نقاشی ها و دیگر آثار به جا مانده از دوره های قبل، معلوم می شود که همه اقوام و ملل گذشته پوشش نسبتاً کاملی داشته اند.[2] از کتاب مقدس فهمیده می شود که در عهد حضرت سلیمان نبی(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، صورت را نیز با روبند می پوشانیدند.[3] در زمان حضرت ابراهیم پیامبر(ع) هم این سنت رایج بوده است.[4] لباس و پوشش جدای از حفظ بدن و آراستگی آن دارای آثار مثبت و فراوان، هم برای خود زنان و هم برای جامعه است. لذا مذاهب مختلف در نوع لباس مردم نقش مؤثری داشته اند و در اسلام نیز بر لزوم پوشیدگی و حجاب به ویژه برای زنان تأکید شده است.[5] متأسفانه در غرب با گسترش تفکر لیبرالیسم جنسی و رواج کامیابی نامشروع، «برهنگی» فراگیر شده که امروزه شاهد پیامدهای منفی آن هستند. حال با توجه به قدمت دیرینه و آثار مثبت حجاب، چه راهکارهایی برای آموزش و ترویج حجاب در کشور پهناور اسلامی ما وجود دارد؟   وظایف مردم و نهادهای دولتی جهت ترویج حجاب [برای هیئات «اتاق فکر» نداریم]  وظیفه نهادها و اقشار مختلف مردم در راستای عملی سازی این آموزه دینی در جامعه چیست؟ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی این چنین پاسخ می دهد: برای آموزش، ترویج، گسترش و نهادینه سازی فرهنگ حجاب و عفاف، به بهره گیری از همه توانایی ها و امکانات موجود در نهادهای مختلف کشور نیازمندیم. نهاد آموزش و پرورش، خانواده، حوزه ها، دانشگاه ها، نهادهای اقتصادی و فرهنگی و حتی بهداشتی کشور در رسیدن به هدف مورد نظر نقش بسزایی دارند. حجاب و پوشش اسلامی را می توان به کمک نهادی گوناگون و اقشار مختلف مردم از راه های آگاهی بخشی، الگودهی، تشویق، فعالیت های علمی، فرهنگی و هنری و احیای فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر ترویج و گسترش داد.   تقریباً در همه فرهنگ ها، همیشه پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده و کمتر قوم و ملتی بوده است که زنان آنان پوشش مناسبی نداشته باشند. البته چگونگی و حدود آن متفاوت بوده است. اسلام نیز حجاب را بر زنان واجب کرده است زیرا حجاب بهترین وسیله ای است که زن را از خطر آسیب های اجتماعی حفظ می کند. زن بی حجاب همچون میوه درختی است که شاخه آن از دیوار باغ به بیرون آویزان است و هررهگذری ممکن است در آن طمع کند یا مانند گلی است که هرکس به چیدن آن تمایل دارد.[6]   انسان در پناه محافظ، احساس آرامش می کند. پوشش اسلامی نیز نگهبان زن است و به او امنیت و آرامش می بخشد. پس هرچه این پوشش کامل تر شود، درصد امنیت و حفاظت زنان بالاتر می رود. زحمت حجاب، حق بیمه ای است که زن برای تأمین سلامت خود می پردازد؛ زیرا حجاب، مانع جریان یافتن هوای نفس و نگاه های آلوده و فساد آمیز، به حریم پاک زنان می شود. پوشش، سدّی بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است.[7]   راهکارهای ترویج حجاب ۱.آگاهی بخشی   ۱-۱.خانواده ها خصوصاً مادران که ارتباط و مسئولیت بیشتری در تربیت دختران دارند:   اولاً: از حجاب کامل مثل چادر در مواجهه با نامحرم استفاده کنند، تا از این طریق فرزندان دختر نیز از همان کودکی با حجاب اسلامی آشنا شوند و از همان کودکی به آن عادت کنند. امروزه همه کارشناسان مسایل تربیتی به نقش فراوان و شگرف تمرین و عادت در تربیت فرزندان اذعان دارند.   ثانیاً: ابعاد مختلف مربوط به حجاب را برای فرزندان خویش تبیین کرده آنان را در جهت رعایت پوشش کامل اسلامی تشویق و ترغیب کنند.   ثالثاً: ترتیبی اتّخاذ کنند تا دخترانشان با کسانی دوست شده و ارتباط برقرار کنند که مقید به حفظ ظواهر شرعی در عین آراستگی ظاهری هستند.   ۱-۲.مراکز آموزشی مانند آموزش و پرورش، در دوره های مختلف تحصیلی (ابتدایی، راهنمایی، متوسطه) در قالب کتاب های درسی، به طور سلسله وار مباحث مختلف حجاب را به شکل ترتیب دوره های تحصیلی برای دانش آموزان دختر مطرح کنند تا از همان سنین خردسالی دختران جامعه نسبت به فلسفه حجاب، آثار مثبت حجاب و آثار منفی بدحجابی، آگاه شده و اعتقاد عمیق و راسخ پیدا کنند.   ۱-۳.در مراکز آموزش عالی و دانشگاه ها که مقدار آگاهی افراد نسبت به این مسایل بیشتر است، در مورد شبهاتی که دختران و پسران دانشجو و اساتید، پیرامون اهمیت و ضرورت حجاب، آثار آن، کیفیت حجاب کامل و برتر اسلامی دارند، می توان جلسات پرسش و پاسخ و سخنرانی برگزار کرد.   ۱-۴.مراکز فرهنگی و رسانه های جمعی مثل مطبوعات، با نگارش آثار و مقالات علمی و استدلالی به تبیین مسائل مهم و اساسی حجاب بپردازند و از درج مقالات و آثاری که به نوعی در تضعیف حجاب کامل اسلامی بانوان خدشه کرده و اثر منفی دارد اجتناب کنند.   ۱-۵.صدا و سیما به عنوان گسترده ترین وسیله ارتباط جمعی نقش مهمی در تبیین مسائل مختلف مربوط به حجاب دارد. ضمن آنکه رعایت پوشش اسلامی خانم ها در فیلم ها نقش خاصی در ارائه الگوی صحیح حجاب به مخاطبین و خصوصاً نسل جوان دارد.   ۲.معرفی الگوهای شایسته   یکی دیگر از راهکارهای ترویج فرهنگ حجاب، الگودهی است. انسان فطرتا الگوگزین و اسوه پذیر است و دوست دارد ارزش های باورمند خود را در چهره های مجسم دیده و همانندسازی کند. الگوها و نمونه های اخلاقی، همیشه نیروی محرکه جامعه بوده اند و کاروان بشریت را به هدف های متعالی سوق داده اند. با معرفی الگوهای شایسته از صدر اسلام و ایجاد تنوع در پوشش اسلامی، می توان تا حدود زیادی به نیازهای بانوان پاسخ داد.   مراکز آموزشی نظیر وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و حتی دیگر مراکزی که زنان به عنوان معلم و استاد شاغل هستند و نقش الگویی برای افراد جامعه خصوصاً دختران و بانوان را دارند، آراسته بودن آن ها به حجاب کامل اسلامی می تواند تأثیر فراوانی بر مخاطبان و دختران داشته باشد.   ۳.تشویق   این اصل در تربیت انسان کاربرد فراوان دارد. ماهیت تشویق ها متفاوت است و می تواند بار عاطفی، مالی، تشریفاتی، شغلی، سیاسی، عملی و امثال آن داشته باشد که در ترویج فرهنگ حجاب مورد استفاده قرار خواهد گرفت. اگر فردی نیازمند نوعی تشویق نباشد، باید از نوع دیگر بهره بگیریم. احترام لازم و محسوس مردم به بانوان با حیا و با حجاب جامعه سبب ترویج فرهنگ حجاب خواهد شد. همان طور که برخورد منفی با زنان بی حجاب نیز می تواند عاملی بازدارنده به حساب آید؛ با این شرط که حد و اندازه آن را باید رعایت کرد تا به لجاجت نینجامد.   ۴.فعالیت های علمی، فرهنگی و هنری   انتشار نشریه و کتاب، تشکیل میزگرد های ادبی، فراخوانی مقاله، تعیین موضوع حجاب برای انشا و پرسش، به کارگیری هنرهای تصویری، مسابقات فرهنگی، پخش آیات، روایات و کلمات حکمت آمیز و تصاویر الهام بخش درباره حجاب در محیط های عمومی، تابلوهای شهری و محیط های مناسب دیگر و … آثار مثبتی دارند. تولید برنامه ها و فیلم های مفید و آموزشی نیز در رادیو و تلویزیون اثری فراگیر دارد. رعایت کامل پوشش دینی بانوانی که در فیلم های سینمایی و تلویزیونی بازی می کنند یا عکسی که با پوشش اسلامی در صفحات مطبوعات به چاپ می رسد، آثار مثبتی دارد.   ۵.احیای امر به معروف و نهی از منکر   پس از تقویت ریشه های حجاب، شناخت معروف و اجرای امر به معروف و نهی از منکر تأثیر به سزایی در ترویج فرهنگ حجاب دارد. امر و نهی دینی، تکلیف عمومی است. زن، ناموس جامعه اسلامی است و همه باید در حفظ این گوهر الهی بکوشند. جامعه دینی، هیچ گونه تساهل و تسامحی را در این راستا برنمی تابد. بی اعتنایی در این راه پسندیده نیست ولی وسواس و بدگمانی هم کارساز نخواهد بود.[8]           پی نوشت ها:   [1] اعراف، آیات ۲۰، ۲۲، ۲۶ و ۲۷, طه، آیه ۱۲۱.   [2] کاکس روت تریزویل، تاریخ لباس، ص۱۱.   [3] عهد قدیم، سفر غزل، غزل های سلیمان، باب۵.   [4] عهد قدیم، سفر تکوین، باب ۱۴.   [5] نور، آیه ۳۱؛ احزاب آیه ۵۹-۶۰.   [6] معصومه جهانی، نگاهی به فرهنگ حجاب و عفاف در نظام اسلامی، مجله پیام زن، شهریور ۱۳۸۷، شماره ۱۹۸، ص۵۴.   [7] سیدحسین اسحاقی، بایسته های پوشش و عوامل بی حجابی، مجله پیام زن، دی ۱۳۸۸، شماره ۲۱۴، ص۳۰.   [8] اقتباس و تصرف از مجله پیام زن، بایسته ها و راهکارهای ترویج فرهنگ حجاب، - مرداد و شهریور ۱۳۸۹ - شماره های ۲۲۱ و ۲۲۲، ص۴.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3823
زمان انتشار: 19 اکتبر 2015
| |
علم نوروبیولوژی چگونه حجاب را اثبات می کند؟

علم نوروبیولوژی چگونه حجاب را اثبات می کند؟

وقتی یک مردی حالا در هر سنی چشمش به یک خانم بیفتد که حجاب ندارد و یا پوششش نامناسب است؛ تحریکاتی که توسط این تصویر در ذهن مرد ایجاد شده به آمیگدال این فرد می‌رود و آمیگدال این فرد را برای انجام عمل جنسی آماده می‌کند. حالا اگر امکان پاسخ این مسأله نباشد آمیگدال این فرد فعال باقی می‌ماند که این امر موجب استرس بسیار خطرناک می‌شود، که این استرس خودش را به انواع مختلف ظاهر می‌کند مثلا در جایی با خشم و در جاهای دیگر با عمل ‌های دیگر.   علم نوروبیولوژی یا زیست شناسی عصبی از علومی است که در سال های اخیر بسیار مورد توجه صاحبان سلطه قرار گرفته و با رازداری و سلطه‌های مافیائی مواجه شده است؛ به طوری که به گفته کارشناسان اطلاع از آخرین دست آوردهای پژوهشی در این زمینه حتی برای بسیاری از متخصصین این رشته نیز مشکل است. علت این امر را در این نکته باید جستجو کرد که این علم ارتباط کامل با عمکرد ذهن داشته و می تواند امکان کنترل ذهن انسان را فراهم آورد. چند وقتی است که کتابی با موضوع «حجاب و عفاف از دیدگاه علم نوروبیولوژی» به همت چند تن از متخصصان و پژوهشگران در این رشته توسط مؤسسه فرهنگی شهید آوینی منتشر شده است که به ارتباط این علم با مقوله حجاب و لزوم داشتن پوشش در زنان و کنترل نگاه توسط مردان می پردازد. در ادامه مقاله به بخشی های از این کتاب از زبان نویسندگان اشاره می کنیم.   همه رفتار های انسان پایه نوروبیولوژیکی دارند    دکتر هدایت صحرایی یکی از گردآورندگان این کتاب در ارتباط با این علم بیان داشت: «نوروبیولوژی علمی ‌است که تمام جنبه‌های عملکرد دستگاه عصبی از سطح مولکولی تا سطح کل دستگاه عصبی را دربر می‌گیرد. یعنی هرآنچه که در دستگاه عصبی داریم در این علم می‌توان مطالعه کرد. نوروبیولوژی عملکرد دستگاه عصبی را می‌سنجد و عملکرد دستگاه عصبی خود را در پدیده‌ای به نام رفتار نشان می‌دهد؛ یعنی هر رفتاری که از انسان سر می‌زند؛ حتما ریشه و پایه آن دستگاه عصبی و نوروبیولوژیکی می‌باشد مثل رفتارهای پرخاش، خنده، قضاوت، هدف دار، بی هدف و… . پس بر اساس این تعریف، از نظر نوروبیولوژی شخصی نمی‌تواند بگوید که فلان رفتار که از من سر زد تقصیر من نیست یا به اصطلاح بگوید “من نبودم دستم بود؛ تقصیر آستینم بود “. در واقع شخصی این حرف را می‌زند که می‌خواهد مسئولیت رفتارش را از خود سلب کند که این رفتار در شخصی صادق است که دستگاه عصبی‌اش کار نمی‌کند یا اینکه خوب کار نمی‌کند وگرنه در افراد عادی این چنین ادعایی صحت ندارد.»   حجاب پدیده بیولوژیکی است نه دینی !!!!!   ایشان بیان داشت: «ما در مرکز تحقیقات علوم اعصاب دانشگاه بقیه الله، به دنبال یک هدف بزرگ یعنی شناخت بیولوژیک رفتارهای اجتماعی هستیم و از میان این رفتارها، رفتار پوشش انتخاب شد چرا که برای مسئله پوشش و مقابله با آن دنیایی از امکانات برای ایجاد جنگ نرم نهفته است. پوشش در جانوران وجود ندارد و این یک رفتار انسانی است مثلا در مورچه چنین چیزی نداریم که برگی دور خود بپیچد یا مثلا در پرندگان از چیزی برای پوشش خود استفاده نمی‌کنند. ولی در انسان این رفتار پوشش وجود دارد. مثلاناحیه‌ای به نام قشر پیشانی (frontal  cortex‌)  که رفتار پوشش توسط عملکرد این ناحیه از مغز صورت می‌گیرد، مخصوص دستگاه عصبی انسان است.  قشر پیشانی در حیوانات وجود دارد ولی ضعیف‌تر از انسان است و بسیار جزیی و تکامل نیافته است. در رفتار پوشش خیلی‌ها حجاب را تنها پدیده‌ای دینی می‌دانند. در صورتی که این طور نیست حجاب پدیده‌ای است انسانی و بیولوژیکی. مثلا فرض کنید با یک خانم در خیابان برخورد بکنید و به او بگویید که خدا در قرآن فرموده خودتان را بپوشانید و او به شما بگوید من اصلا خدا را قبول ندارم. اما همین خانم دیگر نمی‌تواند بگوید من علم نوروبیولوژی را قبول ندارم؛ افرادی که خود را به خواب زده‌اند را اگر با تلنگرهای دینی نشود بیدار کرد با تلنگر های علمی‌ می‌توان بیدار کرد و این کمکی است به برهان قاطع که خداوند در کتابش آورده است.     چه ارتباطی میان علم نوروبیولوژی و حجاب وجود دارد؟   استاد دکتر هدایت صحرایی در پاسخ به این سوال که چه ارتباطی میان علم نوروبیولوژی که علمی ‌است تجربی و حجاب و عفاف که بحثی است کلامی ‌و دینی پاسخ دادند: «هرجا از انسان صحبت می‌شود بحث نوروبیولوژی مطرح است و حجاب هم یک رفتار انسانی است که در علم نوروبیولوژی وجود دارد. در مغز مراکز مهمی در ارتباط با پروسه عفاف و حجاب وجود دارد که از مهمترین آن ها می توان به مرکز کنترل هیجانات (آمیگدالا)، مرکز کنترل تصمیم­گیری و قضاوت (پری فرونتال) و مرکز تشکیل حافظه (هیپوکمپ) اشاره کرد، تمام عملکرد مغز تحت تأثیر فعالیت این مراکز است و رفتارهایی که از فرد بروز می­ یابد در واقع برآیند عملکرد این مراکز می باشد. در اسلام از مردان خواسته شده که چشم های خود را از دیدن نامحرم نگه داشته و زنان نیز خودشان را بپوشانند و طوری که باعث جلب توجه آقایان می‌شود حرکت نکنند؛ این مسأله دقیقا علت آناتومی دارد و به ساختار و آناتومی مغز مرد ارتباط دارد.   بزرگتر بودن آمیگدال در مردان و تحریک پذیری بیشتر آن ها   وقتی چشم توسط محرک های بینایی که بین ۶۸ تا ۸۱ درصد از ورودی­ های انسان را تشکیل می­ دهند، تحریک می‌شود برای تفسیر آن فقط به قشر بینایی نمی‌رود، بلکه قسمتی از آن به یک ناحیه به نام آمیگدال که مرکز هیجانات در مغز بوده و در آقایان به لحاظ اندازه بزرگتر و همراه با پاسخ های شدیدتری است می رود. علاوه بر این آمیگدال دارای قسمتی است به نام آمیگدال میانی کهرفتارهای جنسی جنسِ نر را کنترل می‌کند و دارای تعداد گیرنده ­های هورمون­ های جنسی بیشتری نسبت به زنان است و اگر قشر مخ به این ناحیه دستور ندهد این ناحیه خاموش نمی‌شود، بلکه فعالیت آن بیشتر هم می‌شود. همچنین آمیگدال یک مدیر اجرایی نیز دارد به نام هیپوتالاموس که می تواند ترشح برخی هورمون­ ها از جمله کورتیزول را موجب شود، هیپوتالاموس نیز در آقایان بزرگتر است؛ در نظر بگیرید یک فرمانده به جای یک گردان ۱۰ گردان زیر دستش باشد زمانی که فرمان می­ دهد اجرای فرمان خیلی قوی­تر اتفاق می افتد.     تحریک آمیگدال در اثر بدحجابی زنان و اثرات آن بر مردان   دکتر صحرایی بیان داشت: «وقتی یک مردی حالا در هر سنی چشمش به یک خانم بیفتد که حجاب ندارد و یا پوششش نامناسب است؛ تحریکاتی که توسط این تصویر در ذهن مرد ایجاد شده به آمیگدال این فرد می‌رود و آمیگدال این فرد را برای انجام عمل جنسی آماده می‌کند. حالا اگر امکان پاسخ این مسأله نباشد آمیگدال این فرد فعال باقی می‌ماند که این امر موجب استرس بسیار خطرناک می‌شود، که این استرس خودش را به انواع مختلف ظاهر می‌کند مثلا در جایی با خشم و در جاهای دیگر با عمل ‌های دیگر. حالا اتفاقی که برای این فرد می‌افتد این است که این فرد مغزش دچار مشکل می‌شود و قشر فرونتال کورتکس که از قضا محل قضاوت و تصمیم‌گیری هم هست تحت تاثیر آمیگدال قرار می‌گیرد و از کار می‌افتد، و این فرد که تحت تاثیر صحنه‌ای قرار گرفته  تا مدت‌ها توانایی تفکر و تصمیم‌گیری صحیح را ندارد. پس به همین دلیل است که قرآن خطاب به آقایان می­ فرماید: «قل للمؤمنین یغضوّامن ابصارهم و یحفظو فروجهم» و به خانم­ ها می­گوید: «و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن» تاکید بر زنان برای آشکار نکردن زینت هایشان دقیقا به همین علت است؛ که زینت های خانم ­ها موجب برانگیخته شدن مرکز هیجان در مغز آقایان می شود. با این وجود می توان دریافت که تاکید اسلام برای کنترل نگاه به چه علت است.   آیا محرک‌ های بینایی بر روی خانم ها به اندازه مردان اثر دارد؟   در خانم ها نیزآمیگدال وجود دارد. ولی قدرت و تاثیر آن به اندازه مردان نیست. خانم زینب اختری عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات علوم و اعصاب دانشگاه بقیه الله(عج)، دکترای تخصصی فیزیولوژی و یکی از گردآورندگان این کتاب در این رابطه بیان داشت: «ممکن است خانمی بگوید من با دیدن صحنه های نامناسب یا همان ورودی های حسی جنسی هیچ مشکلی برایم پیش نمی آید و مثل یک آقا تحریک نمی شوم. پاسخ این سوال را می توانیم دربخش جانبی «کمپلکس آمیگدالا» که قابلیت تشکیل حافظه هیجانی را دارد و در خانم ها گسترده تر و بزرگتر است جستجو کنیم، این حافظه در خانم ها بهتر تشکیل شده و ماندگاری بالاتری را داراست. مثلا خانمی با آقایی به سفر ماه عسل می­ روند پس از چند سال بویی در فضا پخش شده است که یادآور خاطرات آن زمان برای خانم است؛ اما چون چنین حافظه ای در مرد تشکیل نشده است، نسبت به آن بی اعتنا است. این موضوع به دلیل حافظه هیجانی بویایی است که در آمیگدالای خانم تشکیل شده است. که ممکن است در ارتباط با طعم و مزه غذاها هم اتفاق بیفتد. یا با دیدن صحنه و یا شنیدن صدایی باز هم خاطره ای را برایشان تداعی کند. و این به دلیل حافظه هیجانی قوی است که خانم ها دارند.   آمیگدال و علت افسردگی بیشتر زنان نسبت به مردان   وی در ادامه این مطلب تصریح کرد: «این حافظه تا کجا خوب است، تا زمانی که از حد طبیعیش خارج نشود اما مداومت بر ورودی­ های بینایی جنسی با استفاده از فیلم، عکس یا حضور در مکان های نامناسب که به شدت حافظه هیجانی ایجاد می کند، موجب فعالیت بیش از حد آمیگدالا می شود و روشن ماندن این بخش از مغز، اجازه فعالیت صحیح را به مرکز تشکیل حافظه یا هیپوکمپ نمی دهد و در نتیجه حافظه کلی دچار اختلال می شود. فعالیت بالا و بیش از اندازه آمیگدال موجب بیماری افسردگی در فرد می شود و این موضوع همان علت آمار افسردگی بالای خانم ها نسبت به آقایان است؛ میزان افسردگی خانم ها نسبت به آقایان ۲ برابر است؛ ممکن است در خانم ها به لحاظ جسمی اتفاقاتی که در آقا  رخ می دهد، به وجود نیاید اما  به خانم ها نیز آسیب جدی وارد می شود؛ به طور مثال خانم فکر و ذهنش جای دیگری است و مثلا می خواهد درس بخواند کتاب را باز می کند اما نمی تواند بر موضوع کتاب تمرکز پیدا کند.»     بعد بویایی در نوروبیولوژی و ارتباط آن با اختلاط بین محرم و نامحرم   خانم اختری، دکترای تخصصی نوروبیولوژی بیان داشت: «کموسیگنال ها یا پیام رسان های شیمیایی در عرق، ادرار و ترشحات دستگاه تناسلی وجود دارد و ما آن ها را از طریق سیستم بویایی درک می کنیم. در واقع کموسیگنال ها مشابه با فرمون ها در حیوانات است، بسیاری از ارتباطات حیوانات با همنوع خود از این طریق برقرار می­ شود همچنین صیاد صید را از این طریق به دام می اندازد، در جفت گیری هم بسیار مؤثر است و نقش ویژه ای را برعهده دارد.   به جا ماندن کموسیگنال ها در محیط و تحریک شدن زنان و مردان   به گفته دکتر اختری: «سیستم بویایی در حیوانات قوی تر از انسان است و در انسان خیلی محدود شده است، اما وجود دارد و اثرات منحصر به فردی را نیز دارد، این کموسیگنال ها در زنان و مردان متفاوت است. این سیگنال ها توسط جنس مخالف جذب می شود؛ همچنین این کموسیگنال ها در جنس مخالف اثراتی را بر بدن و عملکرد آن دارد. به طور مثال دختری که به سن بلوغ نرسیده در مواجهه با کموسیگنال مردان می تواند دچار بلوغ زودرس شود، همانطور که شاهد هستیم امروزه سن بلوغ بچه ها پایین آمده است. کموسیگنال ها دو جزء دارند، یک جزء فرار و دیگری غیرفرار، جزء غیرفرار در عرق و ادرار فرد می تواند در محیط باقی بماند، ممکن است شما وارد محیطی شوید که به صورت فیزیکی شخص نامحرمی را نمی بینید اما اثرات او یعنی جز غیر فرار کموسیگنال او آنجا وجود داشته باشد و اثرات خود را بگذارد، شاید این یکی از دلایلی باشد که در اسلام توصیه شده است که اختلاط بین محرم و نامحرم نباید صورت بگیرد. به طوری که در احادیث آمده که وقتی حضرت زهرا (س) در خانه بودند و مردی نامحرم و نابینا وارد خانه می‌شوند آن حضرت خود را می‌پوشانند که وقتی از ایشان سؤال می‌شود، می‌فرمایند من ترسیدم بوی من به مشام ایشان برسد.» خانم دکتر اختری بیان داشت: «برای هر حکمی که در اسلام آمده است، حکمتی وجود دارد که انجام دادن آن به نفع انسان است و چنانچه فردی بخواهد در این دنیا زندگی سالم، آرام و بی تنشی داشته باشد و در کنارش احساس خوبی هم داشته باشد و احساس پشیمانی نکند می بایست این موارد را رعایت کند؛ در واقع رعایت این احکام به سود انسان است؛ چرا که هر انسانی برای آفریدگار مهم است و تأکیداتی که در دین آمده و علم هم آن را به اثبات رسانده است بر این امر صحه می گذارد.

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 2451
زمان انتشار: 21 آوریل 2015
| |
من شوهر همان خانم بی حجاب هستم

من شوهر همان خانم بی حجاب هستم

همانطور که می دانید حجاب یکی از دستورات ادیان الهی است، تمام ادیان آسمانی بر این مهم تاکید داشتند و پیروان خود را بر انجام آن سفارش می کردند، نمونه اش، پوشش حضرت مریم در عکس ها و مجسمه ها و یا راهبه های مسیحی!   اما با گذشت زمان و تحریف و تغییرهای صورت گرفته، کم کم این امر به فراموشی سپرده شد، اما با ظهور دین اسلام دوباره حجاب به میان مردم بازگشت تا جایی که مارک و پرچمی شد برای بانوان مسلمان. در این میان و با توجه به دستور خدا و رسول بر این امر آسمانی، خیلی ها فلسفه هایی را هم برای حجاب بر شمردند، کتاب ها نوشته شد، مناظرات انجام گرفت و موافقان و مخالفان، ادله خود را مطرح می کردند، نگاهی به این ادله و بر شمردن این داستان ها و ذکر ماجرای افرادی که خود حجاب را انتخاب کرده اند، شاید نه تنها خالی از لطف نباشد، بلکه روشن کننده راه بسیاری از افراد باشد.   داستان زیر هم یک ماجرای واقعی می باشد در مورد شخصی که به حجاب اعتقادی ندارد، اما به تفکر و قاضی کردن وجدان، واداشته شده و با اراده خویش، این پوشش آسمانی را اختیار می کند. امام جماعت یکی از مساجد تهران تعریف می کرد که: قبل از انقلاب بود و خانم های بسیاری در خیابان ها ،بی حجاب بودند، یک روز صداى در منزل بلند شد، وقتى در را باز کردم ، خانمى بدون حجاب اسلامی ، با لباس باز و آرایش کرده را مقابل خود دیدم ، ابتدا خواستم در را ببندم و به او بى اعتنایى کنم، اما بعد فکر کردم، همین که در این روزگار، به خانه یک روحانى آمده، خودش خیلی است، شاید معایب بى حجابى را نمی داند و بتوانم نصیحتش کنم . سرم را پائین انداخته و گفتم بفرمائید، خانمم را هم صدا کردم و هر سه باهم داخل اطاق شدیم، آن خانم، مسئله اى در مورد ارث از من سوال کرد، پاسخش را دادم، وقتی می خواست برود، گفتم: خانم، من هم از شما مى خواهم مسئله اى بپرسم.  گفت : شما از من بپرسید؟ گفتم: بله با تعجب گفت: بفرمائید! گفتم: شخصى در محل عمومی، مثلا در خیابان، مشغول غذا خوردن است، غذا هم بسیار مطبوع و خوشبو است ، گرسنه اى از کنار او مى گذرد، پایش از حرکت مى ایستد، جلوى او مى نشیند، شاید تعارفش کند، ولى او اعتنا نمى کند. شخص گرسنه تقاضاى یک لقمه می کند، او می گوید: غذا متعلق به من است و نمى دهم، هر چه التماس مى کند، او به خوردن ادامه میدهد، خانم این چگونه آدمیست ؟ گفت : آن شخص بیرحم، از شمر بدتر است .می تواند جوری غذا بخورد که افراد گرسنه را آزار ندهد. گفتم : گرسنه دو جور است ، یکى گرسنه شکم و یکى گرسنه شهوت . جوان گرسنه شهوت ، خانم نیمه برهنه و زیبائى را مى بیند که همه نوع عطرها و آرایش هاى مطبوع دارد، هر چه با او راه میرود، شاید خانم توجهى به او بکند و مقدارى روى خوش به او نشان بدهد، جوان او اعتنا نمى کند. جوان اظهار علاقه می کند، زن محل نمى گذارد، جوان خواهش ‍ مى کند، زن می گوید: من نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت کنم . جوان التماس میکند، زن توجه نمى کند. این خانم چگونه آدمى است؟ خانم سرش را پایین انداخت و از خانه بیرون رفت . بعد از یکی دو روز، دوباره در منزل به صدا درآمد، دیدم سرهنگى دم در ایستاده و اجازه ورود مى خواهد، وقتى وارد اطاق شد و نشست . گفت : من شوهر همان خانم بی حجاب هستم ، وقتى که با او ازدواج کردم، چون خانواده اى مذهبى بودیم، از او خواستم با حجاب باشد، گفت : بعد از ازدواج ، اما بعد از ازدواج به عهد خود وفا نکرد و کماکان بی حجاب ماند، هر چه با او صحبت کردم و از او خواهش می کردم ، هیچ نتیجه ای نداشت،خیلی می ترسیدم که زندگیمان از هم بپاشد، ولى دیروز آمد و از من روسری و پوشش اسلامى خواست ، شما دیروز به او چه گفتید که به یکباره با حجاب شد؟ در حالی که در دل تسبیح خدا را می گفتم، ماجرا را برایش تعریف کردم.       تبیان برگرفته از : کتاب «حیاء و خودآرایی و نقش آن‌ها در سلامت روانی زن» / نوشته عباس رجبی

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2443
زمان انتشار: 21 آوریل 2015
| |
ریشه‌یابی جامعه‌شناختی و روان‌شناختی «بدحجابی»

ریشه‌یابی جامعه‌شناختی و روان‌شناختی «بدحجابی»

خانواده و جامعه دو عامل مهم در ایجاد و تقویت پیوند میان فرد و جامعه و به دنبال آن کاهش کج‌رفتاری هستند. این دو عامل می‌توانند به عنوان ابزار «یادگیری اجتماعی» که مهم‌ترین روش درونی کردن ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی است، به کار روند. حجاب مانند هر آموزه‌ی دینی و اجتماعی دیگر، نیازمند یادگیری و اکتساب از محیط پیرامون است گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/راحله کاردوانی؛ بدحجابی، پدیده‌ای پیچیده، چندوجهی و برخاسته از علل و عوامل مختلف است و در جامعه‌ی امروز ایران، نوعی آسیب اجتماعی جدّی تلقی می‌شود که در صورت مهار نشدن آن، می‌تواند به یک بحران اجتماعی با پیامدهای گسترده، عمیق و غیرقابل پیشگیری تبدیل شود. مسئله‌ی «بدحجابی» را می‌توان از جهات مختلفی مانند واکاوی ریشه‌ها یا پیامدها، در حوزه‌های مختلف تاریخی، جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، علوم سیاسی و حتی علوم اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار داد. در این نوشتار برآنیم در حوزه‌های علوم اجتماعی و روان‌شناسی، با بررسیمهم‌ترین ریشه‌های رشد و گسترش «بدحجابی»، به ارائه‌ی راهکارهایی عملی در جهت حل این معضل فراگیر بپردازیم.   «حجاب» یکی از اساسی‌ترین احکام دین اسلام و از ضروریات و واجبات آن به شمار می‌آید که شامل مجموعه‌ای از اصول مورد تأکید این دین در زمینه‌ی پوشش، رفتار و گفتار زنان در جامعه‌ی اسلامی است. بر این اساس، «بدحجابی» مفهومی است که با کوتاهی در التزام عملی به بخش یا بخش‌هایی از اجزای تشکیل دهنده‌ی حجاب، محقق می‌شود و عمدتاً به پوشش و رفتار غیراسلامی زن در عرصه‌ی اجتماع ناظر می‌باشد. هرچند که پوشش مردان نیز در شریعت اسلام، شرایط و ویژگی‌های خاص خود را دارا می‌باشد و جامعه‌ی کنونی ما، از حالت مطلوب آن فاصله‌ی بسیاری گرفته است؛ اما در این مجال به دلیل اهمیت خاص حجاب زن در دیدگاه اسلام و از سوی دیگر، نقش بی‌بدیل آن در تأمین سلامت و پیشبرد اهداف جامعه‌ی اسلامی؛ عوامل گسترش روزافزون «بدحجابی» در جامعه‌ی کنونی ایران مورد بحث قرار گرفته است.   «جان آدامز»، از رهبران جنگ‌های استقلال آمریکا، اهمیت پاکدامنی زنان - که یکی از ثمرات حجاب آنان است - را در پیشبرد اهداف جامعه این چنین توصیف می‌کند: «با مطالعه‌ی تاریخ دولت‌ها، زندگی و رفتار آدم‌ها به این نتیجه رسیده‌ایم که رفتار زنان قابل اطمینان‌ترین و کم خطاترین شاخص برای تعیین میزان پایبندی یک ملت به اخلاقیات و پاکدامنی است. یهودیان، یونانی‌ها، سوئیسی‌ها و آلمانی‌ها همگی زمانی هویت ملی و شکل استقلال طلبانه‌ی دولت‌هایشان را از دست دادند که پاکدامنی خانوادگی و حجب و حیای زنانشان از دست رفت.»[1]   «همفر»، جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی، در کتاب خاطرات خود اذعان می‌دارد که؛ یکی از نقاط قوت و نیرومندی اسلام و از علل پیشرفت مسلمانان، حجاب زنان است که موجب جلوگیری از فساد و روابط نامشروع می‌گردد و باید برای نیل به اهداف استعمارگرانه، نابودی آن را در سولوحه‌ی اقدامات وزارت مستعمرات انگلیس قرار داد. او همچنین در این بارهمی‌گوید: «در مسئله‌ی بی‌حجابی زنان، باید کوشش فوق‌العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی‌حجابی و رها کردن چادر مشتاق شوند... پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه‌ی مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان تشویق کنند و بدین وسیله فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند.»[2]   بر این اساس، ریشه‌یابی و درمان معضل «بدحجابی» را می‌توان از جهات متفاوتی حائز اهمیت دانست و این اهمیت عمدتاً در گرو ماهیت اجتماعی این مسئله است. در حقیقت، «بدحجابی»، افزون بر آثار و تبعات فردی مانند افزایش مزاحمت‌ها، آزارها وخشونت‌های جنسی؛ دارای پیامدهای اجتماعی متعددی است که به طور مستقیم نهادهای اجتماعی مانند خانواده و حقوق دیگر افراد جامعه مانند سلامت روانی و جنسی آن‌ها را نشانه رفته است و از این بابت، سزاوار اقدامات جدّی حکومت اسلامی در مبارزه و کنترل این پدیده‌ی مخرب می‌باشد.   منظور از حجاب زن به طور مشخص، پوشانیدن تمامی بدن و برجستگی‌های آن به جز گردی صورت و دست‌ها از مچ به پایین، با رنگ‌های متناسب با عرف جامعه یا غیرزننده است، که همراه با رفتار و گفتار متین و به دور از عشوه‌گری و خضوع در کلام باشد و منجر به خودنمایی و جلب نظر در جامعه نگردد. بنابراین، هر آنچه اعم از لباس‌های تنگ و کوتاه، با رنگ‌ها، نوشته‌ها ونقش‌های محرک، آرایش صورت و مو، رفتار، گفتار و حرکات عشوه‌گرانه، استفاده از زیورآلات، عطرهای محرک و زننده، کفش‌های صدادار، غیرمعمول و ... را می‌توان از مصادیق بدحجابی زنان به شمار آورد.   ریشه‌های اجتماعی «بدحجابی»   «بدحجابی» را از دو جهت می‌توان نوعی ناهنجاری یا کج‌روی اجتماعی به شمار آورد و بر مبنای نظریات مطرح در جامعه‌شناسی انحرافات به تحلیل و تبیین آن پرداخت. از یک سو، «بدحجابی» خلاف بین اعتقادات مذهبی و دینی قشر قابل توجهی از متدینین کشورمان است و از این جهت، به دلیل نقض هنجارهای اخلاقی و دینیِ این قشر، نوعی ناهنجاری و کج‌رفتاری به شمار می‌رود. از سوی دیگر، «بدحجابی»، نقض قوانین موضوعه‌ی کشورمان است که به طور مشخص در ماده‌ی 638 قانون مجازات اسلامی، مورد جرم انگاری قرار گرفته است. این شاخصه، اهمیت به‌سزایی در تعیین رفتارهای نابهنجار دارد. چرا که مهم‌ترین و اولین عامل در تعیین کج‌رفتاری‌های اجتماعی، نقض قوانین به عنوان قوی‌ترین هنجارهای هر جامعه،می‌باشد[3].   از نظریات مطرح در جامعه‌شناسی انحرافات که در حال حاضر می‌تواند در ریشه‌یابی جامعه شناختی «بدحجابی» مورد استفاده قرار گیرد، نظریه‌ی نظارت اجتماعی است. در این دیدگاه، افراد اصولاً دارای قابلیت بهنجار بودن یا نابهنجار بودن هستند. نکته‌ی اصلی این است که جامعه چه رفتاری با فرد داشته باشد. بر اساس این نظریه، رفتار بهنجار و نابهنجار تنها در درون جامعه دارای معناست و هر جامعه‌ای سعی می‌کند که هنجارهای خود را بر فرد تحمیل کند. موضوع مورد نظر این نظریه این است که چه عواملی باعث محدود شدن رفتارها می‌گردد.   «هیرشی» که پایه‌گذار اصلی این نظریه به شمار می‌رود، در همین راستا موضوع پیوند اجتماعی را مطرح می‌سازد و بر این اعتقاد است که کج‌رفتاری، زمانی واقع می‌گردد که پیوند میان فرد و جامعه، ضعیف یا گسسته شود. او بر این باور است که چهار عنصر اصلی، باعث پیوند فرد و جامعه می‌شود و به کنترل و کاهش کج‌رفتاری می‌انجامد. این عناصر عبارت‌اند از:«وابستگی، تعهد، درگیری و اعتقاد.»[4] استفاده از این عناصر در ریشه‌یابی بدحجابی، تا حدود زیادی عوامل اصلی این پدیده را مکشوف می‌نماید.   - وابستگی؛   از نظر هیرشی، مبنای اصلی درونی کردن هنجارها، وابستگی به دیگران است. در اینجا مفهوم «وجدان» به شکل یک عامل مستقل مطرح نمی‌شود، بلکه آنچه اهمیت دارد رابطه‌ی اجتماعی فرد است. به همین خاطر؛ وابستگی به دیگران را می‌توان یکی از متغیرهای مهم در کنترل رفتار محسوب نمود؛ به طوری که به علت وابستگی اجتماعی، این احساس در فرد به وجودمی‌آید که به انتظارات و خواسته‌های دیگران پاسخ دهد. بیشتر افراد سعی می‌کنند که آسیبی به خویشاوندان خود وارد نسازند و رفتارشان باعث ناراحتی و شرمندگی نزدیکان آن‌ها نشود. با داشتن این احساس، افراد، وابسته و محدود می‌شوند و کمتر خود را آزاد و رها می‌بینند که هنجارهای اجتماعی را نقض کنند. وابستگی به دیگران، بُعد جامعه‌شناختی وجدان در روان‌شناسی تلقی می‌شود.   از نظریات مطرح در جامعه‌شناسی انحرافات که در حال حاضر می‌تواند در ریشه‌یابی جامعه شناختی «بدحجابی» مورد استفاده قرار گیرد، نظریه‌ی نظارت اجتماعی است. بر اساس این نظریه، رفتار بهنجار و نابهنجار تنها در درون جامعه دارای معناست و هر جامعه‌ای سعی می‌کند که هنجارهای خود را بر فرد تحمیل کند. موضوع مورد نظر این نظریه این است که چه عواملی باعث محدود شدن رفتارها می‌گردد.    بر این اساس، می‌توان یکی از مهم‌ترین ریشه‌های شیوع روزافزون مسئله‌ی «بدحجابی» که در دو دهه‌ی اخیر، به وضوح در جامعه مشاهده می‌شود را؛ افزایش آستانه‌ی تحمل افراد جامعه در مقابل این ناهنجاری و به عبارت دیگر، کاهش قبح و زشتی این عمل، در نظر افراد جامعه دانست. در هر حال، دختران بسیاری از مادران محجبه و متدین جامعه‌ی اسلامی ایران، در ردیف بدحجابان جامعه قرار گرفته‌اند و فراوان دیده می‌شود که افراد یک خانواده، نسبت به اعضای بدحجاب خانواده‌ی خویش کمترین انزجار و اعتراضی از خود نشان نمی‌دهند.   گذشته از عقبه‌ی دینی مقوله «تذکر» در دین مبین اسلام که ذیل عنوان فقهی «نهی از منکر» و در زمره‌ی واجبات مؤکد دینی مطرح می‌باشد، در گذشته‌ی نه چندان دور، اغلب افراد جامعه در مقابل کسانی که حرمت حجاب و عفاف را خدشه‌دارمی‌کردند، عمدتاً به دلیل پایبندی به احکام شرعی، تذکر و هشدار به سهل‌انگاران در امر حجاب را وظیفه و مسئولیت دینی و وجدانی خویش می‌دانستند.   تأثیر چنین واکنشی از سوی این افراد، تا بدانجا بود که افراد بدحجاب، از بیم انزوا و کنار گذاشته شدن توسط بستگان و دوستان خویش، دست کم در ظاهر، خود را ملتزم به پوشش اسلامی نشان می‌دادند. با اُفول مراتب اعتقادی برخی متدینین و اُفول حساسیت ایشان نسبت به برخی حرمت‌شکنی‌ها، بدحجابی نیز در جامعه‌ی ما به تدریج در طول دهه‌های 70 و 80، از شکل کج‌رفتاری خارج شده و امری مقبول و پذیرفته به شمار آمد؛ به طوری که، افراد بدحجاب، به واسطه‌ی وابستگی هرچند نزدیک خود با افراد محجّبه، بدحجابیِ خود را باعث ناراحتی و شرمندگی آن‌ها ندیده و بدین ترتیب، عامل «وابستگی» که امیدمی‌رفت، باعث ترمیم و یا لااقل مانع رشد تصاعدی این کج‌رفتاری گردد، مغلوب برخی توجیهات همچون «عدم دخالت در حریم خصوصی دیگران»، «بی‌نتیجه بودن سخت‌گیری در مسائل عقیدتی» و «رعایت احترام و همزیستی مسالمت‌آمیز و پرهیز از مرافعه» واقع گردید.   در این باره می‌توان به تحقیقی که دکتر «رفیع‌پور»، در سال 1371 به عمل آورده است نیز استناد نمود. بر اساس نتایج حاصله از این تحقیق؛ 86.2درصد پاسخگویان معتقد بودند در سال 1365، رعایت نکردن حجاب از نظر مردم عیب تلقی می‌شده است؛ بدین معنا که زنان متمایل به بدحجابی، به علت اینکه احساس می‌کردند مردم از بی‌حجابی اکراه دارند و احتمال دارد آن‌ها را، به گونه‌ای مورد اهانت (مجازات) قرار دهند، بیشتر حجاب را رعایت می‌کردند. این ارزیابی برای سال 1371 به 41.5درصد رسید.[5] از این رو می‌توان گفت قبح بدحجابی در اذهان افراد جامعه، در عرض 6 سال به حدود نصف رسیده است؛ که این نتیجهمی‌تواند فرضیات مطرح شده در مورد کاهش تأثیر عنصر «وابستگی» بر کنترل «بدحجابی» را تأیید نماید.   عوامل بسیاری که عمدتاً ناشی از تلاش رسانه‌های بیگانه در تغییر پوشش زنان ایرانی و در پی آن، کاهش سطح حجاب دررسانه‌های داخلی به ویژه فیلم‌های سینماییِ اکران شده و نشده که به راحتی در دسترس مردم جامعه قرار می‌گرفت و مفاهیم تجدّدخواهی و آزادی‌طلبی به معنای لاابالی‌گری و عصیان‌گری را به وضوح، مورد تبلیغ قرار می‌داد؛ موجب تجری و جرئت بخشی نسل جوان، در هنجارشکنی و شکستن ارزش‌های اعتقادی به‌خصوص حجاب گردید. در تأیید این نظر می‌توان به پژوهش دکتر رفیع‌پور در زمینه‌ی مقایسه‌ی وضعیت پوشش زنان در فیلم‌های سینمایی ساخته شده در دهه‌های اول و دوم انقلاب اشاره نمود.   بنا بر این پژوهش؛ حد پوشش و حجاب در فیلم‌های دهه‌ی دوم انقلاب نسبت به دهه‌ی ماقبل، کاهش چشم‌گیری داشته است[6] و این روند با شتاب افزون‌تری، در دهه‌های بعد نیز ادامه یافت که عمدتاً با تحقیر یا تضعیف پوشش چادر نیز همراه بوده است.[7]   - تعهد؛   از نقطه نظر هیرشی، تعهد نیز بُعد جامعه‌شناختی مفهوم «خود» در روان‌شناسی است؛ به این معنا که ما وقت و انرژی خود را در راه دستیابی به اهدافی مانند تحصیل، کار و داشتن شهرت خوب در میان دیگران صرف می‌کنیم. فردی که به فعالیت‌های متعارف در زندگی روزمره متعهد باشد به منظور حفظ موقعیتی که با کوشش برای خود به دست آورده، کج‌رفتاری نمی‌کند و خود را به خطر نمی‌اندازد. بیشتر افراد می‌خواهند آینده‌ی خوب داشته باشند و برای این منظور، شیوه‌ی زندگی متعارف را دنبال می‌کنند. از دیدگاه نظریه‌ی نظارت اجتماعی؛ عمل کننده، هزینه‌ها و منافع ناشی از هر عمل خود را می‌سنجد و بر آن اساس انتخاب می‌کند. حال اگر هزینه‌ی کج‌رفتاری سنگین باشد، فرد کوشش می‌کند تا از آن اجتناب کند.[8]   تاریخچه‌ی ظهور و گسترش پدیده‌ی بدحجابی در ایران نشان می‌دهد که برخورد مسئولین ذی‌ربط در طول زمان نسبت به این پدیده، با تغییرات بسیاری همراه بوده است و یکی از مهم‌ترین این تغییرات در زمینه‌ی برخورد با بدحجابان، در بهره‌ی آن‌ها ازفرصت‌های شغلی و امکان حضور در اماکن مختلف نظیر اداره‌ها، فروشگاه‌ها، رستوران‌ها و ... بوده است. در اوایل دوره‌ی شروع بدحجابی که عمدتاً از سال 1362 آغاز می‌گردد؛ صدور اطلاعیه‌ها و اعمال نظارت‌های جدّی مبنی بر محروم نمودن زنان بدحجاب از حضور در اماکن مختلف صورت گرفت که این محرومیت، به معنای از دست دادن موقعیت‌های مختلف حضور اجتماعی و در پی آن بالا رفتن هزینه‌ی کج‌رفتاری برای بدحجابان تلقی می‌شد.   ملاحظه‌ی اطلاعیه‌ای که در تاریخ 4 مرداد 1363 توسط دادستان عمومی تهران در روزنامه‌ی جمهوری اسلامی منتشر شده است، شدت اهمیت بدحجابی را در نظر مسئولین برنامه‌ریز و اجرایی کشور و عزم راسخ آنان در برخورد با این مسئله را به خوبی نشان می‌دهد: «به کلیه‌ی مسئولان در ادارات و سازمان‌های دولتی و شرکت‌ها و سایر واحدهای دولتی و خصوصی، اماکن عمومی از قبیل هتل‌ها، مسافرخانه‌ها، تالارها و باشگاه‌های برگزار کننده‌ی مجالس جشن عروسی، غذاخوری و سایر اماکن عمومی اعلام و ابلاغ می‌دارد از تاریخ انتشار این اطلاعیه موظف‌اند از ورود بانوانی که رعایت حجاب و پوشش اسلامی را نمی‌کنند، جلوگیری به عمل آورند.»   در این دوران، بدحجابان احساس انزوای زیادی می‌کنند و بسیاری از ادارات، اماکن اقامتی و فروشگاه‌ها در عمل یا از پذیرش بانوان بدحجاب خودداری می‌کنند و یا ضمن تذکر، ایشان را به اصلاح حجاب دعوت می‌نمایند. این توصیفات را می‌توان با وضعیت کنونی در این زمینه مقایسه نموده و به یکی از ریشه‌های اجتماعی گسترش بدحجابی دست یافت.   در حال حاضر یکی از ارکان ثابت در بسیاری از مؤسسه‌های خصوصی، حضور منشی یا کارمند با پوشش و رفتار غیراسلامی است که بدون اِعمال هیچ‌گونه نظارتی از سوی دستگاه‌های مسئول، به فعالیت خود مشغول می‌باشند. فراتر اینکه؛ در بسیاری از اداره‌های دولتی، اختلاط بی‌مورد، غیرضروری و در برخی موارد منافی شئونات اسلامی در میان کارمندان زن و مرد مشاهده می‌شود. در حالی که اجبار اداره‌های دولتی و مؤسسه‌های خصوصی به تفکیک جنسیت و رعایت شئونات اسلامی توسط کارمندان در محیط کار و نظارت بر حُسن اجرای این مهم، هزینه و اقدام ویژه و هنگفتی را در قیاس با آسیب‌هایی که به دنبال دارد، نمی‌طلبد.   بدین ترتیب، با ضعف نظارت‌های اداری، هنجارهای اجتماعی لازم الإجرا نیز فاقد ضمانت اجرا گردید که این خود، مؤثرترین عنصر در رشد چشم‌گیر بدحجابی و حضور فزاینده‌ی زنان بدحجاب در جامعه بود؛ چرا که با ضعف اهرم‌های نظارتی، ایشان نیز لزومی به التزام عملی در حفظ حدود شرعی حجاب نمی‌دیدند. جوّ غالب جامعه اعم از دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی، محیط‌های کاری، مراکز تفریحی و .... نیز محدودیتی برای حضور آن‌ها ایجاد نکرد. از این رو، یکی از ریشه‌های افزایش بدحجابی در کشور رامی‌توان فقدان یا کاهش نظارت حکومتی بر چگونگی پوشش زنان در حضور ایشان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، به ویژهحوزه‌های کاری و آموزشی دانست.   تاریخچه‌ی ظهور و گسترش پدیده‌ی بدحجابی در ایران نشان می‌دهد که برخورد مسئولین ذی‌ربط در طول زمان نسبت به این پدیده، با تغییرات بسیاری همراه بوده است و یکی از مهم‌ترین این تغییرات در زمینه‌ی برخورد با بدحجابان، در بهره‌ی آن‌ها از فرصت‌های شغلی و امکان حضور در اماکن مختلف نظیر اداره‌ها، فروشگاه‌ها، رستوران‌ها و ... بوده است.   - درگیری؛    عنصر سوم نظریه‌ی نظارت اجتماعی که به کاهش کج‌رفتاری منجر می‌شود، درگیری است. به اعتقاد هیرشی، بیشتر افراد در طول زندگی خود زمان و انرژی محدودی دارند. درگیری در امور زندگی روزمره وقت زیادی نیاز دارد و خود باعث محدود شدن رفتار می‌شود. افراد بیکار و بیهوده وقت بیشتری برای هنجارشکنی دارند در حالی که کسی که کار می‌کند خانواده‌ای تشکیل داده و سعی می‌کند در حرفه‌ی خود موفق باشد، وقت و انرژی اضافی برای ارتکاب جرایم را ندارد. به همین دلیل بیشتر جرم‌شناسان معتقدند که افزایش سال‌های تحصیل، انجام خدمت نظام وظیفه، و فراهم بودن تسهیلات ورزشی، باعث کاهشکج‌رفتاری در میان نوجوانان می‌گردد.[9]   عامل درگیری به طور مؤثر می‌تواند در کاهش انواع ناهنجاری‌های اجتماعی و اخلاقی مؤثر باشد، اما پیرامون مسئله‌ی «بدحجابی» می‌بایست با تردید به این عامل نگریست زیرا در طول دو دهه‌ی اخیر؛ این معضل، در بین اقشار مختلفی از زنان مشاهده شده است. اما حالت‌های خاص بدحجابی که به صورت مدگرایی افراطی و تنوع‌گرایی روزافزون بروز می‌یابد؛ عمدتاً در زنانی با دغدغه‌ها و درگیری‌های اجتماعی کمتر مشاهده می‌شود زیرا به دلیل تبلیغات گسترده‌ی کالاهای مصرفی و تغییر سریع مدها، یکی از فعالیت‌های ثابت برخی از زنان و دختران غیرشاغل و غیرمحصل و عمدتاً از طبقات مرفه جامعه، برای پر کردن اوقات فراغت، تغییر در نوع پوشش و آرایش با شیوه‌های متفاوت است.   - اعتقاد؛    هیرشی معتقد است که میزان اعتقاد افراد به هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین متفاوت است. هر چه این اعتقاد در فردضعیف‌تر باشد احتمال دارد که هنجارشکنی کند. بنابراین انحراف به علت فقدان اعتقاد به اعتبار هنجارها و قوانین واقعمی‌شود. فردی که خود را تحت تأثیر اعتقادات معمول در جامعه نبیند، هیچ وظیفه‌ی اخلاقی برای همنوا بودن و رعایت قوانین در نظر نمی‌گیرد.[10]   از مهم‌ترین و کلیدی‌ترین عوامل اجتماعی ایجاد و گسترش بدحجابی را می‌توان ضعف اعتقاد و نیز آگاهی زنان از این دستور الهی دانست. در تحقیقی میدانی این نتیجه به دست آمده است که یکی از علل رعایت نکردن دقیق حجاب اسلامی که درصد قابل ملاحظه‌ای را به خود اختصاص داده– 83 درصد- ضعف اعتقاد مذهبی می‌باشد.[11] همچنین، از نظرسنجی و تحقیق 8 ساله‌ی محققی، پیرامون علت کم توجهی دختران و زنان به حجاب، این نتیجه به دست آمد که اساسی‌ترین علت این پدیده، ناآگاهی است. از 500 نفر بانوی بدحجاب، اظهارنظر 80درصد از آنان نشان داد که بی‌اطلاعی از آثار و پیامدهای نوع پوشش،اصلی‌ترین عامل بدحجابی ایشان است.[12]   عمل به آموزه‌های دینی مانند حجاب برخاسته از اعتقاد درونی فرد است و اعتقاد به حجاب به طور مؤثر ناشی از سطح آگاهیِ فرد نسبت به شرایط، ویژگی‌ها و مصالح وجوب این حکم است. در حقیقت اگر والدین که نقش مهمی را در درونی‌سازی حجاب در فرزند خود دارند، از عواقب و خطرات فردی، خانوادگی و اجتماعی بدحجابی مطلع باشند؛ نقش تأثیرگذار خود را به نحو مطلوب می‌توانند انجام دهند. خانواده و جامعه دو عامل مهم در ایجاد و تقویت پیوند میان فرد و جامعه و به دنبال آن کاهش کج‌رفتاری هستند. این دو عامل می‌توانند به عنوان ابزار «یادگیری اجتماعی» که مهم‌ترین روش درونی کردن ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی است، به کار روند. حجاب مانند هر آموزه‌ی دینی و اجتماعی دیگر، نیازمند یادگیری و اکتساب از محیط پیرامون است. نظریه‌ی یادگیری در زمره‌ی نظریات روان‌شناسی اجتماعی است که ذیل بخش ریشه‌یابی روان‌شناختی بدحجابی مطرح خواهد شد.   از نظریات مطرح در جامعه‌شناسی انحرافات که در حال حاضر می‌تواند در ریشه‌یابی جامعه شناختی «بدحجابی» مورد استفاده قرار گیرد، نظریه‌ی نظارت اجتماعی است. در این دیدگاه، افراد اصولاً دارای قابلیت بهنجار بودن یا نابهنجار بودن هستند.    ریشه‌یابی روان‌شناختی «بدحجابی»   در بحث از ریشه‌یابی روان‌شناختی بدحجابی می‌توان از دو دسته نظریات روانکاوی و روان‌شناسی رفتاری بهره گرفت. در نظریات روانکاوی، بر زمینه‌های زیستی- روانی مانند شخصیت، هوش و ویژگی‌های جنسیتی در انجام کج‌رفتاری تأکیدمی‌شود. مهم‌ترین رکن نظریات روانکاوی در ریشه‌یابی انحرافات، رابطه‌ی اجزای شخصیتی افراد است. به طور کلی، برای ساختار شخصیت انسان سه مجموعه نیرو که عوامل کنترل رفتاری نامیده می‌شوند، می‌توان بر شمرد: «ضمیر (تابع اصل لذت)، خود (تابع اصل واقعیت) و فراخود (تابع وجدان فرد).» در میان این اجزا، «خود» که امکان درک و اندیشیدن در مورد واقعیت‌های اجتماعی زندگی را به فرد می‌دهد، باید بر سایر اجزای درونیِ شخص کنترل داشته باشد. هنگامی که این کنترل نباشد یا ضعیف باشد، فرد در ارضای نیازهایش ممکن است مرتکب رفتار انحرافی شود.[13]   در مورد گسترش معضل بدحجابی این بحث قابل درک است. یکی از ریشه‌های روانی بدحجابی برخاسته از تسلط اصل لذت بر شخصیت افراد است. تعدادی از زنان، فلسفه و آثار حجاب را می‌دانند اما در عمل به دلیل لذت‌گرایی و تنوع‌طلبی ملتزم به آن نیستند. احساساتی چون تنوع‌طلبی، زیبایی‌خواهی، لذت‌گرایی، تمایل به تبرج و خودآرایی، تمایل به جلب توجه دیگران و به رخ کشیدن زیبایی‌ها و برانگیختن تحسین و تمجید دیگران؛ در تمامی زنان وجود دارد. اما برخی، به واسطه‌ی دریافتآموزش‌های درست و به موقع توسط خانواده و محیط آموزشی و اجتماعیِ خود، راه‌های کنترل این احساسات و بروز صحیح و سودمند آن‌ها را یاد گرفته‌اند و از همین الطاف الهی که در اختیار زنان قرار داده شده است، برای حفظ و زیبایی و استحکام روابط خانوادگی، بهره‌ی کافی و وافی را می‌برند.   بنابراین، نبود آموزش‌های صحیح و به موقع خانوادگی و اجتماعی در مورد تمامی زمینه‌های مرتبط با حجاب برای دختران نوجوان و جوان در دو دهه‌ی اخیر توانسته است به پیروی نسل‌های جدید انقلاب از احساسات درونی میدان دهد و بر گسترش روزافزون و قارچ گونه‌ی بدحجابی دامن زند. حتی تدابیر آموزشی و فرهنگی حکومت اسلامی باید به گونه‌ای باشد که تأثیراتخانواده‌های غیرمعتقد یا ناآگاه را خنثی نماید. زیرا تمایلات طبیعی انسان‌ها تنها در پرتو فرهنگ و نظام ارزشی جامعه شکل و جهت می‌یابد و در مجاری صحیح و سودمند آن جلوه‌گر می‌شود. افزون بر نظریات روانکاوی، برخی از نظریات روان‌شناسی اجتماعی نیز می‌تواند در ریشه‌یابی بدحجابی استفاده شود.   مهم‌ترین مفاهیم مطرح در روان‌شناسی اجتماعی که می‌تواند به طور مؤثر در ریشه‌یابی بدحجابی مورد استفاده قرار گیرد؛ مفاهیم کنترل‌های درونی و بیرونی، جامعه‌پذیری، تقلید و الگوسازی است. نظریه‌ی کنترل اجتماعی از نظریات مطرح درروان‌شناسی رفتاری است و بر این پیش فرض استوار است که برای کاستن از تمایل به کج‌رفتاری باید همه‌ی افراد کنترل شوند.   این نظریه رفتار انحرافی را عمومی و جهان شمول دانسته و آن را نتیجه‌ی کارکرد ضعیف سازوکارهای کنترل اجتماعی وکنترل‌های شخصی و درونی می‌داند. کنترل‌های اجتماعی از کنترل‌های رسمی نظیر قوانین و کنترل‌های غیررسمی همچونضمانت‌های اجتماعی (تذکر، توصیه، تمسخر، طرد، تهدید موقعیت و اعتبار اجتماعی و ... ) منتج می‌شوند و عوامل مؤثر بر کنترل‌های شخصی و درونی؛ احساسات شخصی، خودپنداره، ناکامی، روان پریشی، اعتماد به نفس، وسواس، ترس، تنش، لذت‌جویی‌های آنی و ... می‌باشند.[14]   به سبب وجود کنترل‌های درونی است که برخی از افراد علی‌رغم وجود فرصت بروز رفتار انحرافی به سبب کنترل‌های اجتماعی ضعیف، این رفتارها را انجام نمی‌دهند. برای نمونه می‌توان به خانواده‌ها و به ویژه زنانی اشاره داشت که در دوران قبل از انقلاب، با وجود موقعیت‌های بدحجابی و به طور کلی فساد و بزهکاری، مرتکب چنین رفتارهایی نمی‌شدند و حتی بسیاری از این بانوان، در زمان کشف حجاب توسط رضاخان تا مدت‌های مدیدی از منزل خود خارج نشدند.   اگرچه تحقیقات تجربی بازدارنده‌های شخصی و درونی را در رفتار انحرافی مؤثر می‌داند، ولی در شرایطی که عوامل اجتماعی و محیطی نظیر خانواده، مدرسه و گروه‌های همسالان فعال هستند، عوامل درونی و شخصی به تنهایی قادر به کنترل رفتار فرد نیستند.[15] از عوامل مؤثر بر افزایش بدحجابی، ضعف کنترل‌های درونی و اجتماعی(رسمی و غیررسمی) است. در وجود این ضعف نیز نبود آموزش‌های هدفمند و سیستمی بسیار مؤثر است. می‌توان با ارتقای سطح محتوایی و اجرایی مراکز فرهنگی و آموزشی در ایجاد شخصیت‌های سالم و با قدرت خودکنترلی بالا اقدام کرد و از سوی دیگر با افزایش کنترل‌های اجتماعی، برای افراد بدحجاب این احساس را ایجاد کرد که در برخورداری از امکانات اجتماعی با مشکلات اساسی روبه‌رو هستند و باید حوزه‌های شخصی اعتقادات خویش را از فعالیت‌های اجتماعی‌شان تفکیک کنند.   از دیگر نظریات مطرح در روان‌شناسی اجتماعی که به طور مؤثر در ریشه‌یابی گسترش بدحجابی می‌توان مورد استفاده قرار داد، نظریه‌های یادگیری اجتماعی- شامل نظریه‌ی همنشینی افتراقی و نظریه‌ی تقلید- است. بر اساس این نظریه، بدحجابی رفتاری است که در فرآیند رابطه با افراد دیگر، با کمک فرآیند الگوسازی و از راه مشاهده و تقلید به خصوص در گروه‌های کوچک (تصادفی و آگاهانه) آموخته می‌شود. انتخاب الگوی یادگیری توسط شخص، تحت تأثیر عوامل مختلفی نظیر سن، جنس و موقعیت اجتماعی است.   پژوهش‌هایی که در مورد بی‌حجابی انجام شده است، تأثیر عنصر تقلید و الگوبرداری بر گسترش بدحجابی را به خوبی آشکار می‌سازد. نتایج پژوهش‌هایی در این زمینه نشان می‌دهد که نوع پوشش مادر و خواهران با نوع پوشش دختران همبستگی دارد. همچنین این پژوهش‌ها نشان می‌دهد که دختران در زمینه‌ی حجاب، بیشترین الگوگیری را از اعضای خانوده‌ی خود دارند. از دیگر نتایج این پژوهش که البته بسیار تأسف برانگیز است، این نتیجه است که؛ با افزایش میزان استفاده از رسانه‌های جمعی و کالاهای فرهنگی، نگرش افراد به حجاب، منفی‌تر می‌شود.[16]   این نتیجه به وضوح نشان می‌دهد که متأسفانه در حال حاضر رسانه‌های جمعی و کالاهای فرهنگی موجود در جامعه‌ی ما در ایجاد الگو برای افزایش بدحجابی و کاهش علاقه در جوانان و نوجوانان به ویژه دانشجویان نسبت به حجاب بسیار موفق عملمی‌کنند. همین امر نیز از مهم‌ترین ریشه‌های روانی و اجتماعیِ بدحجابی به شمار می‌رود.   احساساتی چون تنوع‌طلبی، زیبایی‌خواهی، لذت‌گرایی، تمایل به تبرج و خودآرایی، تمایل به جلب توجه دیگران و به رخ کشیدن زیبایی‌ها و برانگیختن تحسین و تمجید دیگران؛ در تمامی زنان وجود دارد. اما برخی، به واسطه‌ی دریافت آموزش‌های درست و به موقع توسط خانواده و محیط آموزشی و اجتماعیِ خود، راه‌های کنترل این احساسات و بروز صحیح و سودمند آن‌ها را یاد گرفته‌اند.   حفظ ارزش‌های جامعه و انتقال فرهنگی ازنسلی به نسل دیگر، بدون تأکید بر ابزار تقلید امکان‌پذیر نیست. می‌توان از تقلید به عنوان ابزاری کارآمد در راستای جامعه‌پذیری مفید و سازنده بهره جست به شرط آنکه اسوه‌ها و الگوهای دینی و فرهنگی خویش را به نسل بعد معرفی کنیم. حضور نمونه‌ها و سرمشق‌های شایسته در زندگی به عنوان محرک‌هایی جهت دهنده و مثبت مورد تأکید قرآن کریم است تا از حضور محرک‌های بازدارنده و منفی بکاهد.   نتیجه‌گیری   حجاب، کلید تعدیل تمایلات جنسی و کنترل فضای ارزشی در جامعه است و از سوی دیگر، بدحجابی از مهم‌ترین ابزار در راستای اضمحلال فرهنگ و در نتیجه هویت دینی یک جامعه است. زیرا منجر به افزایش و گسترش تلذذات جنسی به عرصه‌ی اجتماع و انحراف‌های اخلاقی می‌شود. اسلام، زن را موجودی متفکر و فعال می‌بیند که التزام به پوشش اسلامی بهترین زمینه را برای امنیت فعالیت او فراهم می‌آورد. مهم‌ترین ریشه‌های اجتماعی و روانی بدحجابی را می‌توان چنین برشمرد:«کاهش وابستگی، تعهد، اعتقاد و آگاهی در زمینه‌ی حجاب، کنترل اجتماعی ضعیف، تبعیت بدحجابان از اصل لذت به دلیل کاستی در تربیت دینی، تأثیر یادگیری اجتماعی و نوع الگوهای خانوادگی و اجتماعی ارائه شده به نوجوانان و جوانان، نقص جدّی در کالاهای فرهنگی کشور و ... .»   راهکارهای کاهش یا جلوگیری از افزایش بدحجابی:   - مشخص ساختن حدود شرعی حجاب و ارائه‌ی تعریف جامع و مشخص از بدحجابی در کتب درسی و دیگر منابع آموزشی در دسترس نوجوانان و خانواده‌ها؛   - تلاش برای انتقال فرهنگ حجاب از راه سازمان‌های فرهنگی و رسانه‌های جمعی. در این راستا می‌بایست به تبیین و تشریح آثار مثبت و کارکردهای فردی و اجتماعی حجاب و نیز آثار منفی بدحجابی و افشای سیاست‌های تهاجمی دشمنان اقدام کرد؛   - برنامه‌ریزی دقیق برای مدارس، دانشگاه‌ها و خوابگاه‌های دخترانه در راستای تبیین حجاب، به وسیله‌ی مبلّغان آگاه، جوان، توانا، خوش اخلاق و با قدرت بیان مناسب. در این راستا می‌توان از جایگاه امام جماعت بهره برد و ایشان را از بانوان طلبه انتخاب کرد؛   -  غنی سازی اوقات فراغت دختران و زنان در جهت تخلیه‌ی هیجان‌های درونی و افزایش آگاهی؛   - فرهنگ‌سازی ازدواج آسان و ایجاد امکان ازدواج به هنگام جوانان؛   - آگاه سازی مستمر و علمی جامعه پیرامون جوانب مختلف حجاب و بدحجابی از راه رسانه‌ی ملی؛   - الگوسازیِ حجاب و عفاف از راه‌های مختلف به ویژه رسانه‌ی ملی برای نسل جوان و رفع تناقض‌های الگویی موجود در این زمینه. منظور از تناقض‌های الگویی، وجود تفاوت‌های عمیق و متناقض میان الگوهای نظری و دینی و الگوهای عملی و در دسترس است. آنچه امروزه در محافل دینی و عمدتاً حوزوی مطرح است، تأکید بر ابعاد وجودی حضرت زهرا(سلام‌‌الله‌علیه‌) به عنوان برترین الگوی زنان عالم است. اما الگوهای عملی مطرح در زمینه‌ی حجاب و عفاف مانند آموزگاران، اساتید وشخصیت‌های مشهور تلویزیونی و سینمایی؛ در تناقض آشکار با الگوهای مذهبی قرار داشته و مسیری متفاوت را فرا روی پیروان و دوستداران خویش قرار می‌دهند؛   - به دلیل اثرپذیری غیرقابل انکار و بالای توده‌های مردم از هنرپیشه‌های تلویزیونی و سینمایی، برای جلوگیری از افزایش معضل بدحجابی و پیشگیری از ایجاد یک بحران اعتقادی و فرهنگی در جامعه، می‌بایست نظارت جدّی و آگاهانه‌ای در این زمینه وجود داشته باشد؛   - ارتقای ساختارهای نظارتی و کنترلی رسمی و غیررسمی در سطح جامعه و برنامه‌ریزی مناسب برای بهره‌گیری از مشارکت جمعی در حل این معضل اجتماعی؛   - کنترل مفاسد اخلاقی و ابتذال در پوشش و آرایش در سازمان‌های دولتی و خصوصی؛   - کنترل اختلاط غیراسلامی زن و مرد از راه نظارت بر تولیدات رسانه‌های تصویری و همچنین اماکن عمومی؛   - تولید و عرضه‌ی لباس‌های مناسب و زیبا، با توجه به سلایق متفاوت موجود در جامعه؛   - پاسخ‌گویی به شبهات مربوط به پوشش و ضرورت‌های آن؛   - تقویت حس مسئولیت والدین در برابر فرزندان و آموزش شیوه‌ی نظارت و کنترل روش‌مند آنان؛   - بهسازی محصولات فرهنگی به ویژه کتاب‌ها، نشریات، فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی، برنامه‌های رایانه‌ای و ... و نیز نظارت و کنترل جدّی بر گلوگاه‌های ورودی محصولات فرهنگی به کشور؛   - برخورد قاطع با متخلفان و مهره‌های اصلی فساد و ابتذال با استفاده از اصلاح قوانین و تعریف راهکارهای مؤثر در این زمینه؛   - ارتقای سطح تأثیر مراکز فرهنگی دانش آموزی در زمینه‌ی حجاب و عفاف، از راه تعریف اهدافی ویژه در این باره، تخصیص بودجه‌ی لازم و استفاده از عناصر متخصص و کارآمد.(*)   منابع:   1. وندی، شیلت و نانسی لی دموس، دختران به عفاف روی می‌آورند، ترجمه و تلخیص سمانه مدنی و پریسا پورعلمداری، قم: نشر معارف، 1388، ص 250.   2.  همفر، خاطرات همفر، جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی، ترجمه‌ی دکتر محسن مؤیدی، تهران: امیرکبیر، 1377، ص 84.   3.  ممتاز، فریده، انحرافات اجتماعی؛ نظریه‌ها و دیدگاه‌ها، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1387، ص 12.   4. همان، صص 119 و 120.   5. رفیع‌پور، فرامرز، توسعه و تضاد، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377، ص 164.   6. همان مؤلف، وسائل ارتباط جمعی و تغییر ارزش‌ها، تهران، نشر کتاب فردا، 1387، صص 33 و 34.   7. مرکز پژوهش‌های اسلامی صداوسیما، نگاه اجمالی به پوشش چادر در سریال‌های تلویزیونی (ابتدای سال 80 تا پایان 82)، قم، مرکز پژوهش‌های صدا و سیما، 1384.   8. ممتاز، ص121.   9. همان، ص122.    10. همان، ص122.   11. رحیمی، عباس، حجاب و نقش آن در سلامت روان، قم، مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، 1387، ص166.   12. غلامی، یوسف، اخلاق و رفتارهای جنسی، قم، نشر معارف، چاپ چهارم، 1387، ص168.   13. ‌احمدی، حبیب، جامعه‌شناسی انحرافات، چاپ چهارم، تهران، سمت، 1389، ص33.   14. همان، صص 85 تا 89.   15. ‌همان، صص89 و 90.   16. رستگار خالد، امیر، مقاله‌ی بررسی نگرش دانشجویان دختر به حجاب، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387.    *راحله کاردوانی؛ کارشناس ارشد رشته‌ی مطالعات زنان، دانشگاه تربیت مدرس/انتهای متن/  

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2402
زمان انتشار: 14 آوریل 2015
| |
در کدام لحظه ، زن به خدا نزدیک تر است؟

آیا میدانید حجاب حضرت زهرا(س)چگونه بود؟

در کدام لحظه ، زن به خدا نزدیک تر است؟

در کدام لحظه ، زن به خدا نزدیک تر است؟ پاسخ مناسبی مطرح نشد، تا اینکه حضرت زهرا (علیها السلام) سئوال پدر را شنید و پاسخ داد…   در آخرین روزهاى زندگى ، زهراى مرضیه به اسماء ( اسماء از نزدیکان حضرت فاطمه علیهاالسلام و از مهاجران حبشه بود وى نخست همسر جعفر بن ابیطالب بود، چون جعفر در جنگ موته شهید شد ابوبکربن ابى قحافه او را تزویج نمود.    ظاهرا در شستشوى حضرت زهرا علیهاالسلام به امیرالمؤ منین علیه السلام کمک مى کرده و شکل تابوتهاى کنونى از پشنهاد او مى باشد. چون در گذشته شاید هنوز هم در بعضى جاها هست ، جنازه را روى چند چوب مى گذاشتند و به سوى مغسل و قبرستان مى بردند.) دختر عمیس ‍ فرمود:اسماء! من این عمل را زشت مى دانم که (جنازه را روى چهار چوب مى گذارند و پارچه اى روى جناره زنان مى اندازند، به سوى قبرستان مى برند) زیرا اندام او از زیر پارچه نمایان است و هر کسى از حجم و چگونگى او آگاه مى شود.اسماء گفت :من در حبشه چیزى دیدم ، اکنون شکل آن را به تو نشان مى دهم . آنگاه چند شاخه تر خواست.   شاخه ها را خم کرد و پارچه اى روى آنها کشید. به صورت تابوت کنونى درآورد حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:چه چیز (تابوت ) خوبى است . زیرا جنازه اى که در میان آن قرار گیرد تشخیص داده نمى شود که جنازه زن است ، یا جنازه مرد.(۱)   آرى زهراى اطهر راضى نبود پس از مرگ نیز نامحرمى حجم بدان او را ببیند.  حضرت رسول (ص) از اصحاب پرسید: در چه حالی زن به خدا نزدیک تر است ؟ اصحاب جواب نتوانستند بدهند ، چون فاطمه علیهاالسلام این مطلب را شنید عرض کرد که نزدیکترین حالات زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نشود ، حضرت محمد (ص) فرمود : فاطمه پاره تن من است.(۲)   سید فضل الله راوندی در نوادر روایت کرده از امیرالمومنین (ع) که شخص نابینایی اذن خواست از حضرت فاطمه (س) که داخل خانه شود ، فاطمه (ع) خود را از او پنهان کرد ، پیغمبر خدا (ص) به فاطمه فرمود به چه سبب خود را پنهان کردی و حال آنکه این مرد نابینا نمی بیند تو را ، عرض کرد اگر او مرا نمی بیند من او را می بینم ، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه من می نماید. پس حضرت فرمود : شهادت می دهم که تو پاره تن من میباشی.(۳)    حضرت على علیه السلام مى فرماید : در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم ، فرمود : به من بگویید بهترین و پسندیده ترین چیز براى یک زن مسلمان چیست ؟ما همگى از پاسخ عاجز ماندیم .سپس از خدمت حضرت بیرون آمدیم و من به خانه برگشتم ، قضیه را به فاطمه اطلاع دادم .زهراى مرضیه اظهار داشت :بهترین چیز براى یک زن مسلمان آن است که مردهاى نامحرم را نبیند و مردهاى اجنبى هم او را نبینند.آنگاه خدمت پیامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم . پیغمبر صلى الله علیه و آله از شنیدن جواب به قدرى خوشحال شد که فرمود: ان فاطمه بضعه منى حقا فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است.(۴)   با تفاوت ( ظاهرا پرسش رسول اکرم براى اظهار عظمت حضرت فاطمه (س) بوده . بدین جهت على علیه السلام پاسخ پرسش را در مجلس بیان نکرد) لحظه ای که زن به خدا نزدیک تر است ؛ پیامبر گرامی اسلام (ص) از یاران خود پرسید : در کدام لحظه ، زن به خدا نزدیک تر است؟ پاسخ مناسبی مطرح نشد ، تا اینکه حضرت زهرا (علیها السلام) سئوال پدر را شنید و پاسخ داد : آن لحظه ای که زن در خانه خود می ماند (و به امور زندگی و تربیت فرزند میپردازد)به خدا نزدیک تر است. (۵)   منابع: ۱) بحارالانوار جلد ۴۳، صفحه ۱۸۹ ۲) منتهی الآمال ( شیخ عباس قمی ره ) جلد ۱ صفحه ۱۶۲ ۳) منتهی الآمال ( شیخ عباس قمی ره ) جلد ۱ صفحه ۱۶۱ ۴) بحارالانوار جلد ۴۳ صفحه ۵۴ و جلد ۱۰۳ صفحه ۲۳۸٫ ۵) بحارالانوار جلد ۴۳ صفحه ۹۲ و نوادر راوندی صفحه ۱۴

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed