www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 8631
زمان انتشار: 3 دسامبر 2017
| |
«ترس» مانع از انجام تکلیف الهی است

اضطراب و بی تابی، جلسه 11؛ 96/08/05

«ترس» مانع از انجام تکلیف الهی است

ترس چه ضررهایی به انسان می‌زند؟ درحالی که «شادی و آرامش» شایسته زندگی انسان در دنیا و آخرت است، ترس موجب از دست دادن آن و  زیر پاگذاشتن ارزش‌های دینی، ابدی  و انسانی‌ خواهد شد.

در جلسات قبل گفته شد که ترس انواع و اقسامی دارد. گاهی ترس، ترس اقتصادی است. مثل آنهایی که در روز عاشورا ترسیدند پول و ثروت یا موقعیت‌شان را از دست بدهند، امام حسین علیه‌السلام را یاری نکردند؛ یا کسانی که از خمس دادن فرار می‌کنند. علت این که زندگی بسیاری از مردم از نظر اقتصادی به هم می‌ریزد، این است که خمس نمی‌دهند. امام زمان علیه‌السلام فرمود: «خدا لعنت کند کسی که ذره‌ای از خمس در دستش بماند».  این لعنت یعنی دورباد. کسی که خمس و زکات نمی‌دهد، سیستم زندگی‌اش را نکبت می‌گیرد. چون مورد لعن «محور خیر» یعنی آقا امام زمان علیه‌السلام است. برای همین است که پولش برای درمان بیماری‌ها، تصادف ماشین، آتش‌سوزی، دزدی، و سایر هزینه‌های اضافه در زندگی‌اش می‌شود. گاهی ترس، ترس «از دست دادن جان» است. ما آدم‌هایی داریم که اگر به آنها بگویید وظیفه‌ات رفتن به جنگ است، به جبهه نمی‌روند. چون ترس‌های موهوم‌شان مانع از رفتن آن‌ها می‌شود. شیطان با این وسوسه شرک‌آمیز که با کشته شدن تو، آینده زن و بچه‌ات به خطر می‌افتد، مانع از رفتن او می‌شود. او فکر می‌کند عامل حفظ و سلامت خانواده خودش است. در حالی که این طور نیست. بعضی‌ها هم آنقدر قوی هستند که هیچ ترسی ندارند؛ حتی برای از دست دادن جان‌شان ترسی ندارند. شیطان هم نمی‌تواند چنین فردی را وسوسه کند. ترس باعث می‌شود که انسان از وظایف و تکالیف الهی و انسانی‌اش سر باز بزند. نتیجه چنین عملی، بدبختی و محروم ماندن انسان از تولد سالم و از دست دادن زندگی بهشتی و حیات طیبه و انسانی است. اعتماد نکردن به خدا ناشی از ضعف ایمان و ترس انسان‌ چرا به خدا اعتماد نمی‌کنیم؟ چون ‌اعتقاد و ایمان ما ضعیف است؛ چون یقین نداریم، اضطراب داریم و همین ضعف اعتقاد و باور، موجب تزلزل شخصیتی و لذت نبردن از زندگی می‌شود.  پس وجود غم،‌ اضطراب، زودرنجی، حساسیت و بدبختی، همه برای این است که ما یقین نداریم و ایمان‌مان ضعیف است و در نتیجه انواع مختلف ترس را داریم. شیطان در کجا می‌تواند در ما ترس ایجاد کند؟ آنجایی که شما وابستگی به کمالات دنیا و ضعف یقین دارید. اما وقتی ایمان باشد، دیگر شیطان نمی‌تواند در ما وسوسه کند. چون وسوسه در آنجایی است که ما خلاء و نقطه ضعف داشته باشیم. این جمله یادتان نرود: «اگر بترسی، می‌ترسی». وقتی نترسیدی، آرامش داری. وقتی اضطرابت را کنار گذاشتی، آرامش به سراغت می‌آید. اما اگر از چیزی ترسیدی و حاضر شدی به خاطر آن، ابدیت و آخرتت را زیر پا بگذاری، باید منتظر انواع ترس‌ها باشی. چنانکه خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكًا[1]= هر کس از یاد من اعراض کند، زندگی‌اش تنگ می‌شود». پس شما نمی‌توانید فرد بی‌نمازی را پیدا کنید که شادی حقیقی داشته باشد. ممکن است ظاهرا بگوید و بخندد، ولی دلش پر از غصه و ترس است. ریشه «تردید» در ترس‌های درونی است یکی از آثار ترس، «تردید» است. شما در ترس، بین معارضه دنیا و آخرت قرار می‌گیرید. مثل آنهایی که اصحاب عاشورا بودند و نمی‌دانستند باید چه کار کنند؛ یا بعضی انسان‌ها که 40 سالشان شده، ولی هنوز در انجام واجبات الهی تردید دارند. چنین افرادی در برزخ و ابدیت فاصله زیادی خواهند داشت. از طرفی انسان چون می‌خواهد آزاد باشد و دوست دارد هر کاری که دلش خواست انجام دهد، برای توجیه کارهایش و انجام دادن دستورات الهی، «تردید» دارد. قرآن نیز به این مسئله اشاره می‌کند: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ[2]= بلكه او مى‌‏خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت، در تمام عمر گناه كند». از پیامدهای منفی ترس، «پشیمانی» است یکی دیگر از آسیب‌های ترس، «پشیمانی» است. آدم ترسو، پشیمانی زیادی در انجام کارهایش اعم از کار اقتصادی، علمی، سیاسی و... دارد. چون ترس و اضطراب دارد. به عنوان مثال، در مقوله عشق‌های زمینی، مثل عشق زن و شوهر یا عشق پدر و مادر یا برادر یا دوست یا همسر، زمانی این این مسئله تثبیت می‌شود که در راه آن با مشکلاتی رو به رو شود. اگر این عشق تثبیت نشود، پشیمانی‌های زیادی به سراغش می‌آید. مثل این که چرا ازدواج کردم؟ چرا چه؟ و.... گاهی فرد شروع به ورزش کردن می‌کند، اما بعد از مدتی آن را رها می‌کند. در حالی که ورزش طبق سخن مقام معظم رهبری برای جوانان لازم و برای افراد مسن واجب است. پس وقتی باشگاه می‌روید، وضو بگیرید و به نیت قربة الی الله و نزدیکی به خدا ورزش کنید. مطمئن باشید همان حالی که در نماز به شما دست می‌دهد، در ورزش هم دست می‌دهد. چون یک امر واجب و خداپسندانه را انجام داده‌اید. خدا خیلی دوست دارد بندگانش بدن قوی، ورزیده و سالمی داشته باشند. برای همین است که علی علیه‌السلام در دعای کمیل می‌خواند: «قَوّ علی خدمتک جوارحی= خدایا! اعضا و جوارحم را برای خدمت به خودت، قوی کن. این را هم بدانید؛ یک ورزشکار زودتر از دیگران ورود به غیب پیدا می‌کند و زودتر از بقیه به رؤیت می‌رسد. برای همین است که فرمودند با شخص ترسو مشورت نکنید و وارد ارتباط و معامله نشوید. چون پشتت را خالی می‌کند و زود پشیمان می‌شود. تا آخر با شما همراهی نمی‌کند.  پس در چهار مورد «انتخاب ها، ارتباط ها، رفتارها و مهندسی فکر»، بهترین کار این است که اول تزلزل‌ها‌، ترس‌ها و اضطراب‌هایتان را از بین ببرید، بعد وارد عمل شوید. و گرنه پشیمانی به سراغتان می‌آید. در کار معنوی هم نباید ترس داشته باشید. باید شجاعت انسانی زندگی کردن را داشته باشد. وقتی نترسید؛ عزت، قدرت، خیر و برکت در همه جنبه‌ها به سراغتان می‌آید. حضرت موسی علیه‌السلام در جریان فرار از دست فرعون، از دو طرف محاصره شد. از یک طرف دریا و از طرف دیگر فرعون که پشت سرش بود. همه ترسیدند جز موسی که گفت: «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ= زیرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى خواهد كرد». در این لحظه، رود نیل باز شد و موسی با یارانش از آن رد شدند. فرعون هم که آمد رد شود در دریا غرق شد. پس اگر در پیچ و خم‌های زندگی از خدا و فرشته‌ها طلب کمک کنید، مطمئن باشید که کمکتان می‌کنند. به شرط اینکه ترس نداشته باشید. علامت ترس نداشتن هم این است که اعتماد دارید و متزلزل نیستید. وقتی کسی به خدا توکل کند، خدا هم به او کمک می کند و به شما قدرت، عزت، خیر و برکت می‌دهد.   ترس [1] . سوره طه/ 124. [2] . سوره قیامت/آیه 5.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7712
زمان انتشار: 23 اکتبر 2017
|
مباحث «اضطراب و بی‌تابی»

مباحث «اضطراب و بی‌تابی»

سلسله مباحث استاد محمد شجاعی در مشهد مقدس با موضوع «اضطراب و بیتابی» جمعه 96/8/5 ساعت 14 الی 19 برگزار می گردد.  آدرس: شهر مقدس مشهد، سرافرازان 9، دانشگاه اقبال

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7510
زمان انتشار: 8 اکتبر 2017
| |
علت افسردگی و اعصاب خردی و....این است که از «یاد خدا» کم گذاشته‌ایم

استاد محمد شجاعی

علت افسردگی و اعصاب خردی و....این است که از «یاد خدا» کم گذاشته‌ایم

هر وقت دیدی کم آوردی، افسردگی داری، اعصابت خرد است، ببین کجا از «ذکر و یاد خدا» کم گذاشته‌ای. سند این حرف آیه ۱۱۴ از سوره طه است که می‌فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكًا= هرکس از یاد من غافل شود، زندگی‌اش در تنگنا قرار می‌گیرد». فرشتگان غذا و شرابی ندارند و فقط با «ذکر» به حیات می‌رسند. یعنی وقتی ذکر می‌گویند، قدرت دارند. حیات‌شان به تقدیس بستگی دارد. همان‌طور که حیات ما به هوا و غذا بستگی دارد، این دسته از فرشته‌ها هم حیات شان به تقدیس خداست. جالب این است که انسان هم می‌تواند چنین شود. امام سجاد علیه‌السلام به خداوند عرضه می‌دارد: «وَ أَغْنَیتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِتَقْدِیسِک = و به وسیله تقدیس خود، ایشان را از خوردنی و آشامیدنی بی‌نیاز نموده‌ای». شرح این که می‌گوییم آدم‌ها هم می‌توانند مثل ملائکه بدون غذا حیات داشته باشند،  این است که بعضی از آدم‌ها قدرت‌شان، سر پا بودن‌شان و نشاط‌شان با یاد و ذکر حق تعالی است. یعنی اگر ذکر نگویند، قرآن نخوانند، مسجد نبینند، تسبیح نداشته باشند، نماز نخوانند، انرژی شان به شدت کم می‌شود. وقتی خسته می‌شوند، یا مشکلات زیادی به آنها هجوم می‌آورد، انرژی شان را از «ذکر» و یاد خدا می‌گیرند. بوده اند انسان‌هایی که گاهی ساعت‌ها و روزها‌ به خوردن غذا و آب نیازی نداشتند. اینها اگر ذکر بگویند و یاد خدا کنند، سرپا هستند. خدا همه این توان و نیرو را به همه ما هم داده است. برای همین است که فرمودند: «الذکر قوت الارواح= ذکر غذای روح است». روح اگر قوی بشود‏، جسم ناتوان نیست. پس هر وقت دیدی کم آوردی، افسردگی داری، اعصابت خرد است، ببین کجا از ذکر و یاد خدا کم گذاشته ای. خوش به حال کسی که قدرت و نشاطش را از قرآن، از مجالس ذکر، از معرفت، از مسجد، حسینیه و سجّاده می گیرد.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7440
زمان انتشار: 7 سپتامبر 2017
|
سلسله مباحث «اضطراب و بی‌تابی»

سلسله مباحث «اضطراب و بی‌تابی»

سلسله جلسات استاد محمد شجاعی با موضوع «غدیر پیام عقل و فطرت» یکشنبه 19 شهریور ماه در مشهد برگزار می گردد. ساعت: 16 الی 18:30 مکان: بلوار رضوی، نبش رضوی 4، مسجد المهدی (عج)

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7376
زمان انتشار: 16 اوت 2017
| |
چگونه «اضطراب» و «استرس» با انتخاب دوست خوب درمان می شود؟

عزت و ذلت خیالی، جلسه 9 ؛ 96/5/11

چگونه «اضطراب» و «استرس» با انتخاب دوست خوب درمان می شود؟

بعد از «تفکر» که اولین راهکار درمان اضطراب معرفی شد، دومین درمان عملی برای برطرف کردن اضطراب و استرس، «ارتباط مستمر با دوستان خوب است» دوستانی که ثبات و قدرت روحی دارند. دوست خوب می‌تواند بیماری های جسمی و روحی‌مان را درمان کند. چنین افرادی وقتی کمک‌مان می‌کنند که لغزش ها و اشتباهاتمان را ببینیم. آنها دستمان را می گیرند و بالا می برند.

تمام مواد عالم اعم از سلول ها، مولکول ها، الکترون ها، نوترون ها، اتم ها و کوارک‌ها از شعور و آگاهی برخوردارند. هیچ ماده‌ای بی‌شعور یا ناآگاه در عالم وجود ندارد. چون همه جلوه های خداوند هستند. یکی از عوامل تاثیرگذار در شادی و آرامش انسان، «دوست خوب» است. ما باید با کسانی دوست باشیم که آلودگی به ما منتقل نکنند. نه از لحاظ سمعی یا بصری یا لمسی یا خیالی یا وهمی یا عقلی یا حتی فوق عقلی. چون تمام وجود ما دریافت کننده است و آلودگی ها اثر نامطلوبی در روح و روان ما برجای می گذارند. قاعده ای در اخلاق هست که بزرگان فرمودند: «الطبع من الطبع یسترق کل من الرذیله و الفضیله= طبع انسان از طبع انسانِ دیگر می‌دزد؛ چه فضلیت باشد و چه رذیلت». یعنی طبعِ انسان هم خوبی ها را می دزد و هم بدی ها را. گلی خوشبوی در حمام روزی           رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم که مشکی یا عبیری             که از بوی دلاویز تو مستم بگفتا من گِلی ناچیز بودم                  ولیکن مدتی با گُل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد              وگرنه‌ من‌ همان‌ خاکم‌ که‌ هستم پس برای این که انسان بخواهد زندگی شاد، آرام و قدرتمندی داشته باشد؛ باید دوستان و هم‌نشینانش، افراد مضطرب و منفی گرائی نباشند. باید از افراد منفی گرا دوری کرد. اگر هم کسی مجبور باشد با آنها زندگی کند، مثل پدر و مادر، همسر، خواهر و برادر، باید خودش را واکسینه کند و مصلح کند. یعنی باید حائلی به دور خودش بکشد تا موج های منفی آنها دفع شود. یکی از واکسن هایی که به وسیله آن می توانیم موج منفی دیگران را از خود دور کنیم و به ضررمان تمام نشود، سیستم «مبدل» است. که این هم نیاز به قدرت روحی دارد. پس این خیلی مهم است که ما حتما دوست خوب انتخاب کنیم. اگر به این مسئله توجه نکنید، آسیب زیادی می بینید. گاهی افراد با وجود این که می‌دانند فرد مورد نظر، آدم منفی و مضطربی است، ولی باز هم چنین کسانی را انتخاب می‌کنند. علت این که این همه ازدواج‌ها شکست می‌خورد، این است که خیلی وقت‌ها انتخاب‌های افراد درست نیست. یعنی دختر یا پسری با وجود این که می‌داند فرد مورد انتخابش از نظر «سلامت، زیبایی، هوش، عقل، اخلاق و معنویت» نمره‌ی قابل قبولی ندارد، ولی باز هم او را انتخاب می‌کند. بعد از مدتی می‌بینید که زندگی آنها متلاشی یا دچار کشمکش‌های خانوادگی می‌شوند. دلیلش این است که این خانم و آقا توان آرام و شاد کردن همدیگر را ندارند. پس حتما در انتخاب دوست دقت کنید. با چه کسانی دوست نشوید؟ برای اهمیت این مسئله، آیاتی از قرآن کریم به این موضوع اختصاص داده شده است. می‌فرماید: «یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا[1]= وای بر من! ای کاش که فلان (رفیق فاسق) را دوست خود نمی‌گرفتم». این آیه به عاقبت دوست بد در قیامت اشاره می‌کند که چقدر دوست در سرنوشت و ابدیت انسان تاثیرگذار است. حتی می‌تواند انسان را دچار عذاب الیم جاودانه کند. بنابراین، ‌یکی از ملاک های انتخاب دوست این است که طرف مقابل، توان شاد و آرام کردن شما را داشته باشد، نه این که جسم و روان تان را بیشتر دچار بی تابی و نگرانی کند و نظام آخرتی، ابدی و روحی تان را به هم بریزد. در آیه 29 همین سوره می‌فرماید: «لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی= پس از آن که (فلانی) به من رسید، بى گمان مرا گمراه کرد از این قرآن که یادآور خداست». پس همان‌طور که انسان در غذا خوردن دقت می‌کند و هر چیزی را نمی‌خورد. چون ممکن است بعضی غذاها اضطراب و خواب آلودگی در جسم و روان ایجاد کند. در انتخاب دوست، رفیق و معاشر هم باید دقت کرد. باید کسی را به دوستی بگیرید که با طبع شما سازگاری داشته باشد. این آیه اشاره می‌کند بعد از این که من خدا را داشتم و با دین آشنا بودم، دوست بد سر راه من قرار گرفت و رهزن شد و مرا کافر کرد. ما چقدر آدم هائی داریم که روند طبیعی خیلی خوبی داشتند، اما بعد از مدتی به واسطه دوست‌های بد، مسیرشان عوض شد و به سمت جهنم رفتند. این گونه دوست‌ها معمولاً در محیط‌های ناسالمی مثل فضای مجازی و تلگرام و .... پیدا می‌شوند. بنابراین، انسان باید خیلی هوشیار باشد و بو بکشد که شخصی که بر سر راه او قرار می‌گیرد، چه تاثیری بر روح او دارد و او را به کجا می خواهد ببرد! گاهی ممکن است یک فرد مذهبی بر سر راه شما قرار بگیرد، حتی با چنین افرادی هم اگر دوست شدید و بعد از مدتی سطح اضطراب ها، نگرانی ها و غصه هایتان زیاد شد، بدانید که اینها نشانه‌هایی از غفلت و سقوط است. در سوره ای دیگر، از مجالست با دوستان بد پرهیز داده شده که می فرماید:‌ «وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ[2]= و چون گروهی را دیدی که برای خرده گیری و طعن زدن در آیات ما گفتگو می‌کنند، از آنان دوری گزین تا در سخنی دیگر وارد شوند، و چنانچه شیطان البته فراموشت ساخت، بعد از آنکه متذکّر (کلام خدا) شدی، دیگر با گروه ستمکاران مجالست مکن». این یعنی هر جا مجلسی رفتید که در مورد خدا و معارف دین حرف‌های باطل می‌زنند و مسخره می‌کنند و زیر سوال می‌برند و اینها باعث سستی شما می شود، دوری کنید. مگر این که بتوانید موضوع بحث را عوض کنید که راجع به آن مسائل صحبت نشود. در غیر این صورت مجلس را ترک کنید. گاهی ممکن است حواستان نباشد که در مجلسی که هستید، حرف‌های باطل زده می‌شود. به محض این که یادتان آمد، زودتر خارج شوید و با ظالمین مصاحبت نکنید. ظالم کسی است که ابدیت را از ما می‌گیرد و ما را نسبت به اعتقادات دچار شک و تردید می‌کند و وسوسه‌های شیطانی در ما ایجاد می‌کند. هر موجودی که ما را از خودمان جدا کند یا ابدیت و خانواده آسمانی را از ما بگیرد و در ما اضطراب ایجاد کند برای ما حکم شیطان را دارد. در آیه دیگر خداوند می فرماید: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ= با کسانی که بامداد و شبانگاه پروردگار خویش را می‌خوانند و رضای او را می‌جویند، با شکیبایی قرین باش». این امر به صبر یعنی خودت را صبور کن و در ارتباط با آدم هایی که معنوی هستند، حوصله ات را بالا ببر. از آدم های خوب و معنوی کناره گیری نکن. خیلی وقت ها آدمی چون طبع تنبل دارد، سراغ افراد غافل و سست دین می رود و می خواهد با آنها باشد. این اصلا خوب نیست. ما حق نداریم محیط بد برای زندگی و تحصیل مان انتخاب کنیم. روز قیامت فرشتگان از بعضی افراد که آدم‌های خوبی بودند، ولی سر از جهنم درآوردند، سوال می‌کنند شما چرا اینجا هستید؟ آنها هم در پاسخ می‌گویند: «قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ[3]= پاسخ مى‏ دهند ما در زمین از مستضعفان بودیم». یعنی در مکانی زندگی می‌کردیم که محیطش پر از غفلت بود. فرشته‌ها در پاسخ می‌گویند: «أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا= مى‌گویند مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت كنید». هیچ چیزی در دنیا آنقدر ارزش ندارد که به خاطرش مجبور باشید در محیط بد یا با آدم‌های بد باشید، بلکه باید فضایی را انتخاب کنید که آدم های خوب و نورانی در آن باشند تا حس های قشنگی دریافت کنید . محیط بد اثرش را می‌گذارد. حضرت مسیح علیه‌السلام می‌فرماید: در آب رونده، خیس شونده است. یعنی محیطی که دیدنی و شنیدنی و خوردنی های بد دارد و پر از غفلت و آلودگی و پر از شیطان است، نباید انتظار داشته باشید که حالتان خوب بماند. اگر هم از خدا دور شدید و ذکر یادتان رفت و روحیه‌ی شما عوض شد، مقصر خود شما هستید که آن فضا را انتخاب کردید و الان گرفتار شدید. همیشه در درون انسان نوعی مقاومت برای دوستی با آدم های خوب وجود دارد که با توجیهات شیطانی و نفسانی از آنها فرار می‌کند. گاهی هم ما تحمل دیدن آدم‌هائی قوی و موفق را نداریم و با آدم‌های شکست خورده بیشتر آرامش می‌گیریم. در حالی که اصل دوست داشتن آدم موفق به انسان الگو، شادی، آرامش و موفقیت می‌دهد. حتی اگر از آنها هم نباشید. در روایت داریم که یا در مسیر علم برو یا عالم را دوست داشته باش. چون این دوست داشتن اثرگذار است و توفیقاتی را برای انسان می‌آورد. پس بر مقاومت‌تان غلبه کنید و در کنار آدم‌های موفق، قوی، آرام و شاد بمانید تا شاد باشید. همچنین آیه «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ و َلَا تَعْدُ عَیْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا[4] = خشنودى او را مى‏‌خواهند و دو دیده‏‌ات را از آنان برمگیر كه زیور زندگى دنیا را بخواهى» اشاره می‌کند به این که خیلی وقت‌ها انسان نعمت‌های خوبی دارد مثل دوستان خوب، محیط خوب، معلمان خوب، پدر و مادر یا خواهر و برادر خوب. ولی به خاطر هوس‌های دنیائی‌اش از آنها فاصله می‌گیرد و این خوب نیست. چون ممکن است همین قطع ارتباط با آدم های خوب و قوی و پر ظرفیت برای انسان خطرناک باشد. در ادامه آیه می‌فرماید:‌ «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا= و از آن كس كه قلبش را از یاد خود غافل ساخته‏ ایم و از هوس خود پیروى كرده و كارش بر زیاده‏ روى است، اطاعت مكن». هیچ وقت از کسی که دلت را از یاد خدا می‌برد، تبعیت نکن و با او همراهی نکن. چون انسانی که از یاد خدا غافل است، سقوط می‌کند. قیمت انسان به این است که به یاد مقصدش باشد و حرکت کند. همیشه افرادی موفق اند که اله و معبود حقیقی‌شان را از یاد نبرده باشند. یادشان نرفته باشد برای چه زنده‌اند و برای چه به این دنیا آمده‌اند. اما آدم‌هائی که نمی‌دانند «از کجا آمده‌اند و الآن در کجا هستند و می‌خواهند به کجا بروند»، اینها برای دوستی و معاشرت به درد نمی‌خورند. فقط در جائی می‌توانید با چنین افرادی ارتباط بگیرید که بخواهید آنها را درمان و کمک‌شان کنید، مثل یک طبیب. یک طبیب هیچ وقت در میان صد بیمار هم که باشد، مریض نمی‌شود. چون خودش را از قبل واکسینه و قوی کرده و راه و رسم برخورد با بیماران را یاد گرفته است. شما هم اگر بخواهید در میان افرادی باشید که مسیر را گم کرده اند، فقط به شرط قوی بودن خود می‌توانید دوستی برقرار کنید. در غیر این صورت آسیب می‌بینید.  هشدار دیگری که آیه به ما می‌دهد، این است از کسی که تابع هوای نفس و شهواتش است، اطاعت نکن. چون آدمی که اهل افراط و زیاده روی است و شهوت های دنیایی کورش کرده، به درد دوستی نمی خورد. چون تو را به جهنم نزدیک می‌کند. پس شناختن آدم های قوی، آدم‌های آرام و موفق، یکی از وظائف مهم ماست.  در روایت داریم کسی که همراه نداشته باشد، به راحتی به مقصد نمی‌رسد. سعی کنید همراه و رفیق خوبی برای راه زندگی انتخاب کنید، یعنی دوستانی داشته باشید که بتوانید رابطه عاطفی قوی، قدرتمند و بهشتی با آنها برقرار کنید. این عاطفه‌ی سالم و معنوی که مبنایش خداست، می تواند ما را خیلی قوی کند. علی علیه‌السلام فرمود: «الغَریبُ مَن لَم یَكُن لَهُ حَبیبٌ= غریب آن كسى است كه دوستى نداشته باشد». انسان غریب کسی است که دوست محبوب و دوست داشتنی ندارد. در فرمایش دیگری نیز فرمودند: «أكثَرُ الصَّلاحِ وَالصَّوابِ فی صُحبَةِ اُولِی النُّهى والألبابِ= بیشترین صلاح و درستى، در همنشینى با خردمندان و صاحبدلان است». یعنی آدم‌های صاحب فهم، صاحب فکر، فهمیده و قدرتمند را برای رفاقت انتخاب کنید. هر چه قوی‌تر باشند، شما هم در کنار آنها قوی هستید. دوست و رفیق خوب، دوستی است که وقتی مریض می‌شوید و احتیاج به پرستاری دارید، او تحملت می‌کند و در کنارت می‌ماند؛ به خاطر ایرادها و مشکلاتی که داری، سرزنشت نمی‌کند، بلکه دستت را می‌گیرد و با خودش می‌برد و حتی می‌تواند عقب‌ماندگی‌های چندین ساله‌ات را جبران کند. همچنین فرمودند: «أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ اكتِسابِ الإخوانِ، و أعجَزُ مِنهُ مَن ضَیَّعَ مَن ظَفِرَ بِهِ مِنهُم= ناتوان ترین مردم، كسى است كه از به دست آوردن دوست، ناتوان باشد و ناتوان تر از او كسى است كه دوستانى را كه به دست آورده است، از كف بدهد». عاجزترین مردم کسی است که توان انتخاب دوست خوب را نداشته باشد، یعنی باید بگردید دوستان خوب پیدا کنید. دوستان خوب یا بد همدیگر را بو می کشند و جذب می کنند. ناریان مر ناریان را طالبند                         نوریان مر نوریان را جاذبند گاهی انسان کسی را دوست دارد، ولی نمی‌تواند جذبش کنی. می‌خواهد نزدیکش بشود، ولی تحویلش نمی‌گیرد. در حالی که لازم نیست التماس کنید و گدائی عاطفه‌اش را بکنید یا نازش را بکشید. مهم این است که روی خودتان کار کنید. مثل کسی که می‌خواهد جلب توجه کند، می رود آرایش می‌کند، عطر می‌زند. در مسائل معنوی نیز همین طور است. یعنی اگر می‌خواهید دوست‌داشتنی باشید، باید نورانیت، قشنگی و زیبائی در روح تان ایجاد کنید. در ادامه، حضرت می‌فرمایند، عاجزترین کس آن است که دوست خوب دارد، ولی با ضایع کردن و رفتار نامناسب، او را از دست می‌دهد. انسان باید مواظب معاشرت هایش باشد تا به گونه‌ای عمل نکند که دوستان خوبش را از دست بدهد. [1] . سوره فرقان/آیه 28. [2] . سوره انعام/آیه 68. [3] . سوره نساء/آیه 97. [4] . سوره کهف/آیه 28.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7307
زمان انتشار: 26 ژولیه 2017
| |
«خودشناسی» کلید موفقیت و خوشبختی انسان در دنیا و آخرت است

عزت و ذلت خیالی جلسه 8؛ 96/4/19

«خودشناسی» کلید موفقیت و خوشبختی انسان در دنیا و آخرت است

مهم ترین عامل کسب سعادت و خوشبختی و شادی و آرامش، «خودشناسی» است. وقتی انسان خود را شناخت، از اضطراب و بی تابی در امان خواهد ماند. اما وقتی که گرفتار بیماری اضطراب شد، باید به دنبال درمان آن باشد. بهترین راه درمان این بیماری، «تفکر» است.

در ابتدا لازم است قبل از ورود به بحث مفاسد دو نکته بیان شود: نکته اول‎؛ انسان چون عشق به خود دارد، برای کسب سعادت، چه در دنیا و چه در آخرت، تلاش می کند.  نکته دوم؛ با وجود تلاش هایی که اکثر انسان ها می کنند تا خودشان را به خوشبختی و آرامش برسانند، ولی باز هم به این هدف نمی رسند. در جلسات قبل، دو مؤلفه مهم خوشبختی در دنیا و آخرت گفته شد: یکی شادی بود و دیگری آرامش. تاکید قرآن و روایات بر این دو نکته حائز اهمیت است. اگر انسان نتواند خودش را شاد و آرام نگه دارد، نه سعادت دنیا را می تواند به دست بیاورد و نه سعادت آخرت را. پس برای کسب سعادت، انسان باید خود حقیقی اش را بشناسد و عاشق خویشتن خویش باشد. برای این شناخت می گوییم هر انسانی دارای پنج خود است: «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی یا حقیقی» خود فوق عقلی یا حقیقی بالاتر از خود عقلی است. افرادی که به خودشناسی نمی رسند، نمی توانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنند. اینها خود اصلی شان را دوست ندارند و از آن فرار می‌کنند. اینها به رقابت، چشم و هم چشمی و مقایسه های بی ارزش با دیگران می‌افتند و اینها خود، منشأ اضطراب، ناآرامی، زود رنجی، افسردگی و غصه های دنیایی و آخرتی آنها می شود. یعنی همه ی فسادها و انحراف‌های انسان از اینجا شروع می‌شود که شخص خود حقیقی اش را نمی شناسد و عاشق خودش نیست. با خودش انسی ندارد و خود جاودانه اش را دوست ندارد. او خودی را دوست دارد که یا در قالب زن یا مرد خودش را تعریف کرده و با این خودها بیشتر انس دارد تا با خود حقیقی اش. از این رو، این عدم خودشناسی منشأ تولید اضطراب، ناآرامی، غصه، احساس شکست، احساس بدبختی و سرشکستگی در انسان می شود. مفاسد بی حوصلگی، بی تابی و اضطراب اضطراب هلاکت می آورد؛ قدرت تصمیم گیری و مدیریت کردن امور زندگی را از انسان می گیرد؛ فرد را منزوی می کند و هیچ دوستی برایش باقی نمی ماند؛ روح آدم مضطرب بر دیگران اثر منفی می گذارد، حتی اگر خودش دکترای روانشناسی و روان پزشکی داشته باشد؛ نداشتن اراده ی قوی و روحیه ی با ثبات و منظم، از آثار اضطراب است؛ اضطراب مادر شکست هاست، عمل انسان را ضعیف کرده و نمی گذارد انسان به آرزوهایش برسد و اندوهش را زیاد می کند؛ اضطراب انسان را در حد فعالیت‌های جمادی، گیاهی، حیوانی و انسانی محدود کرده و نمی‌گذارد انسان به خود اصلی و حقیقی اش که هدف غایی خلقت است برسد. در فرد بی حوصله و بی تاب و مضطرب انواع خطر و بدی و فساد وجود دارد. از امور کوچک گرفته تا مسایل و آثار منفی بزرگ. آخرِ کارِ چنین کسانی هم هلاکت و نابودی است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «الجَزَعُ هَلاكٌ= بی تابی هلاکت بار است». یعنی بی تابی نوعی مرگ است. آدمی که بی تاب و مضطرب است، انگار می‌میرد. این واقعا هلاکت است. ولی هلاکتی که هم دنیایش را نابود می‌کند و هم ابدیتش را به خطر می‌اندازد. دومین اثر این بیماری این است که شخص مضطرب قدرت تصمیم گیری ندارد، یعنی آدمی که در اضطراب است، چون تزلزل و ثبات ندارد، نمی تواند در زندگی اش تصمیم جدی و درستی بگیرد. سومین اثر این بیماری این است که شخص مضطرب مدیریت خوبی ندارد. یعنی نمی تواند در هیچ زمینه ای مدیریت خوبی داشته باشد. هر چند که تحصیلات عالیه هم داشته باشد. یعنی همه زیردستانش از او گریزانند و به رفتار نامناسب او اعتراض دارند. این بخاطر آن است که مدیریت کردن بر دیگران، استحکام شخصیتی، ثبات و قدرت روحی می خواهد. شخص مدیر باید وزانت و اقتدار داشته باشد و خیلی چیز ها حول محور او می گردد. مثلاً وقتی یک مدیر سطح مدیریتش خیلی وسعت پیدا می کند، اگر فرد آرام و با ثباتی نباشد، در مدیریتش با همه درگیری پیدا می‌کند. کسی که اضطراب دارد، نمی تواند رابطه اش را با پدر و مادرش، همسر و فرزندانش و دیگران مدیریت کند. زیرا از آن جا که ثبات نظر و عقیده ندارد، دائماً دچار تزلزل روحی و تغییر تصمیم گیری می شود. اثر بعدی اضطراب این است که شخص مضطرب تنهاست. چون اضطراب دارد، دائماً تزلزل خودش را به فرزندانش،  همسرش، خواهر و برادرش،  دوستانش انتقال می دهد، برای همین دیگران هم خیلی حوصله او را ندارند و از اطرافش پراکنده می شوند. چقدر آدم هایی وجود دارند که به ظاهر سطح تحصیلات عالی و خوبی هم دارند. اما برای خود و اطرافیان‌شان خاصیتی ندارند، جز انتقال اضطراب و ناراحتی و بیماری هایشان به اطرافیان اعم از همسر و والدین و دوستان. از ویژگی‌های این گونه افراد، این است که معمولاً هیچ دوست صمیمی ندارند. زیرا هر عاقلی از اینها کناره گیری می کند. اگر کسی مضطرب باشد یا آرامش داشته باشد، این هر دو در دیگران اثر می گذارد. معصوم (علیه‌السلام) در این مورد فرمود: «الطبع من الطبع یسترق کل من الرذیله و الفضیله= طبع از طبع می دزدد، چه رذیلت را چه فضیلت را». یعنی دو نفر که در کنار هم قرار گرفتند، طبعشان از همدیگر می دزدد و بین خوبی و بدی در این جا فرقی ندارد. پس اگر شما آدم با فضیلتی باشید، دیگرانی که در کنار شما قرار می گیرند، فضیلت را از شما می گیرند و اگر انسان اهل رذیلتی باشد، این رذیلت را به دیگران منتقل می کند. البته میزان اثر گذاری هر یک از رذیلت ها و فضیلت ها بستگی به میزان قدرتی دارد که صاحب آن دارد. یعنی هر یک قوی تر باشد، بر دیگری اثر می گذارد. برای همین است که گاهی شما می بینید یک زن خوب وقتی در کنار یک مرد بد قرار می گیرد، بعد از مدتی خراب و بد می شود. پس یادتان باشد رفتارهایتان، منش‌تان، آرامش‌تان، شادی تان و شخصیت‌تان روی دیگران تاثیر می‌گذارد. بنابراین، طبع از طبع می‌گیرد. نیاز نیست که شما کار خاصی بکنید. مضحک این جاست که بعضی افراد که خودشان متزلزل و ضعیف اند، می خواهند به دیگران کمک کنند و بر روح منحرف دیگران اثر مثبت بگذارند. گاه دیده می شود یک نفر که خودش دچار انواع بیماری های روحی است می خواهد دیگران را در نقش مشاور نجات دهد. این امر به ویژه در خصوص کسانی صادق است که چه در کشور خودمان و چه در کشورهای خارجی نقش مشاور را برای مردم ایفا می‌کنند، بدون این که از ماهیت وجودی و روح انسان اطلاع درستی داشته باشند. یعنی صرف یادگیری ذهنی و کسب اطلاعات علمی، اصلاً دلیل نمی‌شود که کسی بتواند به دیگران مشاوره بدهد و بر روح دیگران تاثیرگذاری کند و آنان را هدایت کند. من چقدر افرادی را سراغ دارم که به من مراجعه می کنند- هم داخل کشور هم خارج کشور- که دکترای روانشناسی و روانپزشکی  و...دارند، ولی به شدت مضطرب هستند و خودشان مشکلات و بیماری های روحی زیادی دارند. بنابراین، شخص مضطرب طوری است که وقتی دیگران در کنارش قرار می گیرند، بلاتکلیفی، ناآرامی و اضطراب آنها خود به خود به این شخص منتقل می شود؛ حتی اگر حرف هم نزند، این نفوس بر روی یکدیگر اثر می‌گذارد. به همین دلیل است که افراد عاقل معمولاً ترجیح می دهند از افراد مضطرب دوری کنند. از دیگر آثار اضطراب، نداشتن اراده ی قوی و بی نظمی است. فرد مضطرب چون ثبات ندارد، نمی تواند یک برنامه را بطور منظم انجام بدهد. مثلاً ورزش می رود، کلاس زبان می رود، به کلاس نقاشی و خط می رود، کلاس هنری می رود، برنامه علمی به او می دهند، ولی نمی تواند بطور منظم آن را اجرا کند، چون انسجام فکری ندارد.  بنابراین باید دانست که اضطراب، مادر شکست ها است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «ایاک والجزع انه یقطع الامل و یضعّف العمل و یورث الهم = » بی تابی نمی گذارد به آرزویتان برسید و عمل شما را ضعیف می کند و خاصیت عمل را از بین می برد و دغدغه و اندوه شما را زیاد می کند». اضطراب باعث می شود ارتباط انسان با بخش انسانی اش قطع شود و در حد شأن های پایینی (جمادی، گیاهی، حیوانی و..) باقی بماند. چون درگیر تنش های دنیایی است، با خود حقیقی اش نمی تواند ارتباط برقرار کند. با این که کلاس رفته، استاد دیده و درس گرفته و دکترا و فوق دکترا هم گرفته و همه چیز را می داند، ولی چون مضطرب است، نمی تواند با خود اصلی اش ارتباط برقرار کند. ارتباطش با خود حقیقی و جاودانه و الهی اش قطع است. روحش گل آلود است. از این رو، نمی تواند خودش را در این آب گل آلود اضطراب ها و مشکلات درست ببیند. با خدا که معشوق حقیقی اش است، اصلاً نمی تواند رابطه برقرار کند. ممکن است ۵۰ سال نماز بخواند و بگوید: «اشهد ان لا اله الله/ وحده لا شریک له= شهادت می دهم من جز الله معشوقی ندارم» اما ده دقیقه نمی تواند با این معشوق ارتباط بگیرد و او را بغل کند و ببوسد. ارتباط با خانواده آسمانی اش قطع است. ۵۰ سال در مشهد زندگی می‌کند ولی یک بار هم نتوانسته با امام رضا صمیمی باشد. یک بار نشده که دلتنگ امام رضا بشود. چون عاشق خدا نشده است، دلش برای خدا تنگ نمی‌شود که بگوید: خدایا! الان دلم برای شنیدن صدایت تنگ شده. دوست دارم قرآن بخوانم یا قرآن بشنوم که ببینم تو چه می‌گویی؛ یا چند رکعت نماز بخوانم و با تو حرف بزنم یا دعا بخوانم. اصلاً چنین حالت های معنوی هم به او دست نمی دهد. چون مضطرب است. این آدم دائماً تا آخر عمر یا درگیر مسائل جمادی یا گیاهی یا حیوانی یا حداکثر مسائل علمی است. اصلاً درگیر خود حقیقی اش نمی‌شود. با خود حقیقی اش رفیق نیست. انسی ندارد. خواسته های خود حقیقی اش برایش اهمیتی ندارد، اما همه عمرش را صرف خواسته های خودهای پایینی مثل آب و هوا و نیازهای جسمی اش می‌کند. یعنی برای این آدم ابدیت گم است. اصلاً اندیشه ای، نگرشی، تصویری و نامه ای برای بعد از وفات ندارد. انگار همیشه در دنیا خواهد ماند. این خیلی خطرناک است. در حالی که همه‌ی قشنگی دنیا به خاطر بهشت است. کما این که همه ی زیبایی های بارداری، ازدواج دوران زایمان همه اش به خاطر به دنیا آمدن فرزند است. اگر قرار شد بچه در رحم مادر بماند، دیگر ارزشی ندارد. اگر قرار شد بچه مریض و بیمار و ناقص به دنیا بیاید، دیگر ارزشی ندارد. همه ی قیمت دنیا هم برای بعد از وفات است، یعنی بهشت که شروع داستان ابدی زندگی ماست. حال آدمی که مضطرب است و دائماً در تکاپو و خطر و بالا و پایین شدن است، ابدیت هم از او گرفته می شود. هر کسی به تعداد و نوع غصه هایش فشار قبر دارد. اما کسی که غصه ندارد و آرامش دارد، فشار قبری هم ندارد. شاد و راحت در بهشت عالم برزخ زندگی می کند. همه ی بدبختی های بعد از مرگ، مال غم و غصه های دنیاست. اینها خیلی خطرناک است. یک آدم مضطرب اصلاً راهی به غیب، بهشت، آسمان و ملائکة الله ندارد. او اصلاً از این مفاهیم خیلی سر در نمی آورد، فکر می کند این حرفها فقط مال اولیای خداست. اینجوری نیست. این راه شادی و عزت، برای تک تک افراد باز است. ولی ما چون مضطربیم و نمی توانیم خودمان را آرام کنیم، این دغدغه های ارزشمند اصلاً به سراغ ما نمی آید. یکی دیگر از مفاسد بی تابی، بدبینی است. فرد مضطرب به الله، آسمان، غیب و به ائمه و به دینداران کاملاً بدبین است و با هیچ یک از اینها نمی تواند انسی بگیرد. اما برعکس، درحالی با دشمنان اینها انس می گیرد که گاه خودش هم متوجه موضع گیری های فکری اش نمی شود. یکی دیگر از آثار خطرناک اضطراب این است که شخص مضطرب چون انس با غیب ندارد همانطور که دنیایی ها او را پس می زنند، آسمانی ها هم این شخص را پس می زنند. آدم بداخلاق و صفت بداخلاقی گناهی است که آمرزیده نمی شود، آدم بداخلاق و مضطرب و آدم زودرنج، آدمی است که زود با دیگران قهر می کند، آدمی‌است که خیلی زود یک چیزی به او بر می‌خورد، غیب هم در را بر رویش می بندد. چنین فردی مورد خشم خداست. این ها همان مغضوب علیهم هستند. شخص مضطرب چون استقامت دینی ندارد، هر کاری را شروع می کند، نمی تواند آن را ادامه بدهد، یک مدت مثلاً رنگ دینی می‌گیرد، بعد کار را رها می کند. نماز را شروع می کند بعد از مدتی آن را رها می کند. مثلاً یک کمی معنوی می شود، بعد از مدتی معنویت را هم رها می کند. دائماً تغییر وضعیت می دهد.  حضرت علی علیه السلام فرمود: «مَنِ استَقَامَ فَإِلَی الجَنَّهِ، وَمَن زَلَّ فَإِلَی النَّارِ= آدمی که اهل استقامت است، به سمت بهشت حرکت می کند و آدمی که متزلزل است، به سمت جهنم حرکت می کند». فرشتگان خدا هرگز بر آدم متزلزل و متردد فرود نمی آیند، اما بر آدم با ثبات عقیده فرود می آیند. این همان است که قرآن فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ[1]= در حقیقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست‏، سپس دراین راه، ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى ‏آیند [و مى‏ گویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى كه وعده یافته بودید شاد باشید». یعنی فرشته ها واقعاً به قلب آدم آرام و مستقیم فرود می آیند و دائماً به او بشارت می دهند. مستقیم کسی است که استقامت دارد. واقعاً نازل می شوند و  می گویند: «الا تخافوا و لا تحزنوا= نترسید و حزن نداشته باشید». یعنی تمام اضطراب ها و غصه های انسان با ثبات از او گرفته می شود. «و ابشروا» دائماً هم شاد است به امید بهشت. او لذت بهشت را در همین دنیا می برد. اینطور نیست که بایستد و منتظر باشد و اول بمیرد تا بعد به بهشت برود، نه؛ واقعاً همه ی لذت را در همین جا دارد. اینکه می گویند امام رضا حرمش قطعه ای از بهشت است، وقتی آدم مؤمن وارد حرم می شود، واقعاً تمام آن فضای بهشتی حرم را کاملاً با روحش دریافت می کند. وقتی به مسجد یا حسینیه می رود، وقتی ذکر می گوید، وقتی روی سجاده می نشیند، وقتی نماز می‌خواند، وقتی قرآن می شنود، وقتی با دوستان خوب و مؤمن همراه است، تمام حس بهشتی را دارد و لذت های بهشتی را می‌برد، بلکه به قول بعضی از اولیاء خدا لذت هایی را می برد که بهشتیان در بهشت نمی برند. پس شخص مضطرب نمی تواند از نظر معنوی آدم با استقامتی باشد، باید خودش را آرام کند تا بتواند مسیر ابدیت را طی کند وگرنه در همین دنیا سقط می شود. «تفکر» اولین راه درمان اضطراب است بهترین درمان اضطراب «تفکر» یعنی خوب فکر کردن است. تفکر باعث می شود انسان بتواند از تمام گناه های ۳۰ و ۴۰ ساله بیرون بیاید و گذشته اش را جبران کند و اوج بگیرد. برای تفکر هم  انسان باید اول خوب بشنود. جانور فربه شود از راه نوش      آدمی فربه شود از راه گوش یکی از چیزهایی که ما باید به آن فکر کنیم، تفکر در مفاسد اضطراب است، یعنی این که فکر کنیم که اضطراب چقدر خطرناک است. نه دنیائی برای آدم می گذارد و نه آخرتی، یعنی اگر بخواهی در مسائل اقتصادی و مالی و علمی موفق بشوی، اضطراب شکستت می‌دهد. هوش تو هم در این وضعیت به کار نمی آید. شما بروید در زندان نگاه کنید که چقدر آدم های باهوش و با سابقه در مسائل اقتصادی شکست خورده هستند. من به جرأت می گویم عامل اساسی شکست های اقتصادی شان، اضطراب و بی تابی است. بعضی آدم ها در جنبه های گیاهی مفاسد دارند. غذا می خورد، بهترین غذا ها را می خورد، ولی چون مضطرب است، اضطرابش آثار غذا و دارو را از بین می برد. ممکن است وزن بدنش روز به روز اضافه شود، چاق تر بشود، ولی بدنش واقعا گداست. یعنی آن موادی که باید در جایگاه خودش مصرف بشود، مصرف نمی شود. یعنی از غذا هم لذت نمی برد. جالب اینجاست که او دائماً فرافکنی می کند، یعنی اگر از بچه لذت نمی برد، می گوید این بچه خل است، بی تربیت است. در حالی که بچه محصول پدر و مادر است. گاهی به زنش ایراد می گیرد و همه تقصیرهای شکست را به عهده زنش می اندازد. خیلی وقت ها ایراد هایی که در همسرمان است به خود ما بر می گردد. اگر او الان ایراد دارد و تو نمی توانی با او ارتباط برقرار کنی و دوستش داشته باشی و با او انس بگیری و خوبی هایش را ببینی، این است که فقط سراغ زشتی ها و ضعف هایش می روی. در حقیقت عیب از خود تو است. بنابراین، انسان باید از بی تابی و اضطراب بترسد. چون مرگ و نابودی در پی دارد. همان طور که اکثر ما الان از مرگ می ترسیم، از اضطراب هم باید بترسیم. اگر حادثه تلخی برایتان اتفاق افتاد، سعی کنید زود آن را حل کنید و مشکل را برطرف کنید. نگذارید کهنه شود. زیرا به قلب شما وارد می شود و وقتی به قلبت بریزد، آرامش از دست شما می رود. این قلب دیگر مریض است و باید درمانش کرد. اما اگر آن را حل نکنید و درمانش نکنید، آرامش از دست می رود و وقتی آرامش از دست رفت، توفیق حل کردن مشکلات را هم پیدا نمی کنید. [1] . سوره فصلت/آیه 30

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7298
زمان انتشار: 22 ژولیه 2017
| |
آثار و مفاسد «اضطراب» و «بی تابی»

عزت و ذلت خیالی جلسه 5 و 6 ؛95/11/19

آثار و مفاسد «اضطراب» و «بی تابی»

«بی تابی» و «اضطراب»، حالت بی قراری و آشفتگی در برابر حوادث و مشکلات است. مثل زلزله ای می ماند که دنیا و آخرت انسان را تباه می کند. از مهمترین آثار بدی که اضطراب برجای می گذارد، عبارت اند از: مرگ، از بین رفتن قدرت تصمیم گیری، نداشتن مدیریت خوب، تنهائی، از دست رفتن اراده، شکست و تلخی زنگی.

انسان برای خوشبختی اش در دنیا و آخرت به دو ابزار کلیدی نیاز دارد: شادی و آرامش. چون با شادی و آرامش می توان هم دنیای قشنگی ساخت و هم آخرت را آباد کرد. شیطان در وسوسه های چهارگانه اش (راست، چپ، گذشته و آینده) هدف اصلی اش ایجاد غم و ناآرامی در انسان است. این جنگ حقیقی است بین انسان و شیطان که متاسفانه جدی گرفته نمی شود. کسی که خود را نمی شناسد، وارد رقابت های دنیایی و توهمی در همه شئونات مختلف زندگی می شود. مثل مسابقه گذاشتن برای پول، زیبائی، مقام و موقعیت، مدرک گرفتن و... که هر چه موفق تر می شود، بدبخت تر است. غبطه، چشم و هم چشمی و مسابقه به شرطی خوب است که فقط در کمالات حقیقی باشد. «جزع  و بی تابی» یا «اضطراب» نوعی آشفتگی در افکار و و روان انسان است. انسانی که دچار اضطراب و بی تابی است، تزلزل و نابسامانی هم در کارها و هم در روانش بسیار دیده می شود.. از این رو، همه چیز را نابود می کند. مهمترین تاثیری که اضطراب و بی تابی دارد، مرگ است. امروزه بیشترین آمار مرگ و میرها، سکته است. مردم به خاطر اضطراب می میرند. چون سطح رقابت هایشان بالا رفته و تمام جسم و روح شان اعم از خیال، وهم و عقل را نابود می کند. این تعریف کلی از اضطراب و آثار بد اوست. پس هیچ بخشی از زندگی انسان نیست که در اثر اضطراب آسیب نبیند. بی تابی و اضطراب آثار دیگری دارد که عبارت اند از: اضطراب، نابودی است حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «الجَزَعُ هَلاكٌ= بی تابی هلاکت بار است». اضطراب مثل زلزله است که هم جسم و هم روح را خراب می کند. چه بسا بعضی از ازدواج ها در اثر اضطراب و ضعف شخصیتی یکی از زوجین نابود می شود. ممکن است زن و شوهر علاقه به هم داشته باشند ولی به خاطر ترس و نگرانی از هم جدا شوند. درحالیکه اگر آرامش داشته باشند، زندگی به طلاق کشیده نمی شود. پس اضطراب هلاکت بار است. همه شئون انسان را نابود می کند. مضطرب قدرت تصمیم گیری ندارد یکی دیگر از آثار اضطراب، این است که مضطرب در حالت بی‌تصمیمی به سر می‌برد. او مشتری خوبی برای شیطان است. چون یکی از حمله های شیطان، حمله از آینده است. مضطرب دائما نسبت به آینده نگران و ترس دارد. فال بد می زند. از این رو، نمی تواند تصمیم درستی بگیرد. اگر تصمیمی هم بگیرد، آن را می شکند. مثل کسانی که دائما در انتخاب هر چیزی نظرشان را تغییر می دهند: انتخاب شغل، انتخاب رشته، انتخاب همسر و .. مضطرب، مدیریت خوبی ندارد از دیگر آثار اضطراب، از دست دادن سرمایه های دنیایی و آخرتی است. مضطرب امکانات دارد ولی به خاطر اضطرابش نمی تواند مدیریت خوبی کند. از این رو، سرمایه های مادی و معنوی اش را از دست می دهد. مضطرب، تنهاست مضطرب تنهائی زیادی دارد. چون نمی تواند پیوند خوبی با دیگران برقرار کند و به خاطر تأثیرات منفی اش، کسی او را دوست ندارد. مضطرب، اراده قوی ندارد کارهای بزرگ و تصمیمات مهم نیاز به آرامش، همت، نشاط و اراده قوی دارد. مضطرب چون نمی تواند تصمیم گیری جدی داشته باشد، مجبور است تن به کارهای پست و کوچک بدهد. بنابراین، روی آوردن به کارهای کوچک در تمام انتخابات و ارتباطاتش از علائم و نشانه های اضطراب است. مضطرب، بی نظم است فرد مضطرب، پریشانی و بی انضباطی زیادی دارد. کلاس های مختلف اعم از زبان، باشگاه، آموزش رانندگی، آشپزی و... ثبت نام می کند ولی هیچ کدام از آنها را به سرانجام نمی رساند. بی نظمی، مایه عقب ماندن انسان در تمام عرصه های زندگی است. اضطراب، شکست را به همراه می آورد امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در مذمت جزع می فرمایند: «إیّاكَ وَ الجَزَعَ؛ فَإِنَّهُ یَقطَعُ الأَمَلَ و یُضعِفُ العَمَلَ و یورِثُ الهَمَّ = از بی تابی بپرهیز كه آن، امید را قطع مى كند و عمل را به ضعف مى كشانَد و اندوه به بار مى آورد». وقتی مضطرب هستید، به آرزوهایتان نمی رسید. مثل خانمی که آرزو دارد باردار شود ولی به خاطر اضطرابش نمی تواند بارداری موفقی داشته باشد. از این رو از داشتن فرزند محروم می شود. فرد مضطرب نمی تواند کار قوی و خوبی ارائه بدهد. مثل مدیر یا کارمندی که کیفیت کاری خوبی ندارد. مضطرب، دغدغه های زیادی دارد. دغدغه جدای از غم است. بی تابی، مشغله های فکری و روانی زیادی بهمراه دارد که اجازه داشتن زندگی راحت نمی دهد. اضطراب، زندگی را تلخ می کند یکی دیگر از آثار اضطراب، تلخ کامی است. یعنی شخص به خاطر نداشتن صبر و حوصله بی تابی می کند و بی تابی تلخی می آورد. مثل کسانی که خانه مجردی می گیرند. بعضی از افراد چون حوصله دیگران را ندارند، بی تاب اند. از این رو، ترجیح می دهند که تنها زندگی کنند. نتیجه آنکه، اضطراب، ترس و بی تابی خسران دنیا و آخرت را به همراه دارد. برای درمان آن، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) راهکاری ارائه دادند که عبارت انداز: «المؤمنُ كالغریبِ فی الدُّنیا لایأنَسُ فی عِزِّها و لا یَجْزَعُ مِن ذُلِّها= مؤمن در دنیا همچون غریب است، به عزّت آن انس نمى گیرد و از خوارى آن بی تابی نمی کند». فرد آرام و شاد به هیچ کدام از نعمت های دنیا وابسته نیست. هر چند تلاش می کند اما وابسته به آنها نمی شود. دلبستگی اش فقط به معشوق حقیقی اش است. دلیل آن روشن است. زیرا بی تابی هیچ مشکلی را حل نمی کند. تنها اثرش این است که روح و جسم انسان را به هم می ریزد. علاوه بر این، اجر و پاداش را نیز از بین می برد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7297
زمان انتشار: 22 ژولیه 2017
| |
مفاسد و پیامدهای منفی بی‌تابی

عزت و ذلت خیالی جلسه هفتم 96/2/11

مفاسد و پیامدهای منفی بی‌تابی

یکی از معایبی که آدم را بی‌تاب پیدا می‌کند، این است که به خدا و خانواده آسمانی‌اش بدبین می‌شود. مثل مریضی که نسبت به دکتر بدبین هست و یا بچه‌هایی که از دکتر یا بیمارستان خوششان نمی‌آید.

مضطرب و بی‌تاب همیشه به خدا بدبین است که چرا خدا با من این کار را کرد؟ چرا خدا این بلا را سر ما می‌آورد؟ مثلاً در ماه رمضان دائماً غر می‌زند که چرا خدا این گرسنگی را قرار داده؟ در حالی که اگر به حکمت روزه پی ببرد، می‌فهمد که این روزه، تمرینی برای رشد اوست. آدم بی‌تاب به محض اینکه به مشکلی برمی‌خورد، بدبینی‌اش نسبت به خدا و خانواده آسمانی اش شروع می‌شود. این بدبینی باعث می‌شود که رفاقت و توکل به خدا را از دست بدهد و نتواند از خدا کمکی بگیرد. از دیگر مفاسد بی‌تابی و اضطراب، ادامه ندادن کارهای خوب است؛ چون اضطراب باعث می‌شود که انسان انگیزه ی کار خوب را از دست بدهد. مثلاً دانش آموزی که به ‌خاطر بالا بودن سطح اضطراب و نگرانی از امتحان کنکور باز می‌ماند، یا فردی که با داشتن روحیه ی بی‌تابی باعث می‌شود که ازدواج خوبی نداشته باشد و همسرش از او متنفر شود، یا شخصی که در کلاس ورزشی شرکت می‌کند، اما بعد از مدتی آن را رها می‌کند. پس فرد مضطرب به‌خاطر اضطرابش نمی‌تواند کارهای قشنگی را که شروع کرده به سرانجام برساند. حتی در مسائل معنوی هم بسیاری از فیوضات الهی را از دست می‌دهد. اضطراب و بی تابی باعث می‌شود که انسان قدرت پیشگیری از مشکلات را نداشته باشد و برای درمان هزینه زیادی بپردازد. مثلا فردی که مضطرب است در مسواک زدن تنبلی می‌کند، در نتیجه هزینه و وقت زیادی برای سلامتی دندان‌هایش صرف می‌کند. یا والدینی که در تربیت فرزندانش مهارت‌های لازم را یاد نمی‌گیرند، بعد از مدتی نمی‌توانند بچه‌ها را کنترل کنند. در حالی که اگر از روز اول تنبلی و بی‌حوصلگی نمی‌کردند و مهارت‌ها را یاد می‌گرفتند به دردسر نمی‌افتادند. بنابراین، برای درمان تمام بیماری جسمی یا روحی‌تان، با داشتن برنامه می‌توانید همه غم‌ها و غصه‌هایتان را به شادی و آرامش تبدیل کنید. آخرین اثر بی‌تابی این است که شخص مضطرب به مرور زمان عقاید و باورهای خود را از دست می دهد و به سمت بی ایمانی و کفر کشیده می شود. زیرا شیطان به فرد مضطرب راحت تر حمله کرده و همه باورهایش را از او می گیرد. اضطراب روح و روان انسان را تحت پوشش قرار می‌دهد و آسیب هایی به شخص می زند که عبارتند از: شخص مضطرب قدرت تصمیم‌گیری ندارد. ثبات رأی و نظر ندارد. در تصمیم‌ها شکست می‌خورد. به سمت تصمیمات بزرگ نمی‌رود و در رفتارش بی انضباط است. یکی از آثار بد اضطراب این است که فرد مضطرب مورد خشم خدا قرار می‌گیرد. خشم خدا یعنی دور شدن از خدا. وقتی مصائبی در زندگی انسان پیش می آید، در حقیقت ثواب و اجر و کفاره گناهان او محسوب می‌شود و مثل باشگاهی می ماند که برای رسیدن به مقام سختی و تمرین زیادی را به انسان تحمیل می کند. در باشگاهِ دنیا قرار است که انسان تشبه به اسماء الهی پیدا کند. پس اضطراب و بی‌تابی چرا؟! کسی که خودش را نمی‌شناسد و هدف زندگی‌اش را نمی‌داند، مشکلات و مصائب زندگی را دردسر و گرفتاری می‌بیند و چون حوصله «شدن»، دینداری و انجام واجبات را ندارد، پس به خدا هم نمی‌رسد. فرد مضطرب و بی‌قرار حوصله جلوگیری از آلودگی به گناه را ندارد. بنابراین، از خدا و خانواده آسمانی اش دور می‌شود. یعنی هیچ وقت نمی‌تواند به اهل‌بیت و امام زمان (علیه‌السلام) ملحق شود. چون نمی‌تواند سبک زندگی که براساس زندگی مادرمان حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و اهل‌بیت باشد، انتخاب کند. از این‌رو، ناخودآگاه از خدا دور می‌شود. شخص بی‌تاب در هر چیزی که برایش پیش می‌آید، متزلزل می‌شود. حتی در کوچکترین حادثه‌ای به هم می‌ریزد. امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «وَ الْجَزَعُ یُظْهِرُ ما فى بَواطِنِهِمْ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ الْوَحْشَةِ[1]؛ بى‌تابى، ظلمت و ترس باطن آدمی را آشكار مى‌كند». انسان مضطرب در هر کاری تزلزل داشته و وزن ندارد و ثبات شخصیتی ندارد. مثل انتخاب ریاست جمهوری که خیلی از افراد برای رسیدن به این مقام، به راحتی به هم می‌ریزند و خودشان را به راحتی بدبخت و جهنمی می‌کنند. گاهی برای داشتن یک انگشتری، کیف، عینک و ... در حال غر زدن و اعتراض کردن است. چون ظرفیت ندارد، مضطرب و بی‌قرار است. یکی دیگر از مفاسد بی‌ثباتی، ضعف نفس است. آدمی که سر هر چیزی به هم می‌ریزد، نشان از ضعف نفس او دارد که در این صورت، ثواب آخرتی‌ و ابدی‌اش را از دست داده و در قیامت حسرت می خورد که چه چیزهائی را از دست داده است. امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: «خداوند هیچ بلائی برای مؤمن نمی‌فرستد مگر اینکه حتما آن بلا را هاله‌ای از نعمت احاطه کرده است». پس اگر در زندگی ات بلائی وجود دارد به ظاهر بد آن نگاه نکن. زیرا در این سختی گوهر و شادی بی‌نهایتی نهفته است که باید حواست باشد تا از دستش ندهی. بی‌تابی باعث می‌شود آدم‌های حسود و دشمنان‌تان شاد شوند. همچنین باعث آزار دادن هم نشینان انسان می شود و محبوبیت انسان را از بین می برد. مثل مادرانی که از دست نق و غرهای بچه‌های خود خسته می شوند. [1] . مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص90.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6829
زمان انتشار: 30 آوریل 2017
|
سلسله مباحث «عزت و ذلت خیالی»

سلسله مباحث «عزت و ذلت خیالی»

به اطلاع می رساند: سلسله مباحث استاد محمد شجاعی  با موضوع «عزت و ذلت خیالی» با عنوان خاص «بی تابی و اضطراب» در مشهد مقدس برگزار می گردد. زمان: دوشنبه 11 اردیبهشت ساعت 16:30 الی 19 مکان: مشهد مقدس، بلوار دانشجو، دانشجو 29 ، فرهنگسرای ترافیک

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6789
زمان انتشار: 2 می 2017
| |
اضطراب

اضطراب

  آثار و مفاسد «اضطراب» و «بی تابی»

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed