www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 5842
زمان انتشار: 11 دسامبر 2016
| |
برنامه دشمن برای ترس و ایجاد نفرت از امام معصوم و انقلاب جهانی او  ادامه دارد

از استاد محمد شجاعی

برنامه دشمن برای ترس و ایجاد نفرت از امام معصوم و انقلاب جهانی او ادامه دارد

استكبار جهانى سال‏هاست كه درگير مسئله‏اى به نام مهدى موعود (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) است و از این ناحیه متحمل ضربات سنگینی شده است. يهودیت و مسيحيت از منابع دينى ما، با يك خبر مشترك از آينده بشريت، روبه‏رو شده‏اند و آن، آمدن موعود جهانی است. برای همین است که نسبت به آمدن حضرت ایجاد ترس می کنند.

آنان در ایجاد ترس و تنفر جهانى نسبت به حضرت، به ساخت فیلم «نوسترا داموس» اكتفا نكردند؛ بلكه از سال تولید این فیلم تاكنون، بدون وقفه فیلم، داستان، رمان و حتّى بازى‏ هاى رایانه‏ اى متعدد تولید و پخش كرده ‏اند. متأسفانه باید گفت این تبلیغات جهانى كه براى ایجاد ترس و تنفر جهانى نسبت به امام زمان‏ (علیه ­السلام) است، در بین مسلمین و شیعیان ناآگاه، نیز بى‏ تأثیر نبوده است. تقابل ما با دشمنان قسم خورده ی انقلاب اسلامی، تقابل كفر و ایمان است و هرگز پایان نمى‏ یابد و به آشتى و نزدیكى نمى ‏انجامد؛ زیرا هویت امام‏ زمان (علیه­ السلام)، شیعیان او و فرزندانش هرگز تغییرپذیر نیست. ما هرگز دست از آیین حق خود برنمى ‏داریم و تابع آیین باطل نخواهیم شد. ربّ­ العالمین آیین ما را براساس شناخت مخلوق و سعادت حقیقی او تنظیم نموده است و به وسیله ی رهبران متخصّص و معصوم براى ما تبیین شده است. این در حالی است که آیین آن‏ها خودساخته است. بنابراین، ما هرگز تابع راه و روش آن‏ها نخواهیم شد و این همان چیزى است كه آن‏ها از ما مى‏ خواهند. نظریه ‏پردازان دشمن نیز سال‏هاست که مسئله «برخورد تمدن‏ها» یا «جنگ نهایی» را بعنوان یکی از فرضیه­ های علمی خود مطرح كرده ‏اند. طبق این نظریه است كه تلاش خود را براى آمادگى در آن جنگ آغاز كرده ‏اند. پس از پیروزى انقلاب اسلامى و تشكیل حكومتى به نام امام زمان‏ (علیه ­السلام) و تربیت میلیون‏ها انسان فطرت‏گراى بیدار، تلاش سران کفر براى مبارزه با حضرت و نبرد نهایى، شدّت و سرعت بیشترى گرفت. درست در بحبوحه ی جنگ تحمیلى علیه سربازان امام زمان (‏علیه ­السلام) بود كه رئیس جمهور آمریكا استراتژى «نظم نوین جهانى» را اعلام نمود. معناى چنین نظمى، رهبرى آمریكا بر همه جهان با برنامه واحد سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و... است. جهانى ‏سازى آن هم با سلطه برنامه‏ اى آمریكایى، مدت‏هاست كه آغاز شده است. در این مورد نیز، با توجه به تفکرات شیعه، با آن­ها تضاد جدّی و اساسی داریم. درون­مایه ی انقلاب اسلامی با منافع نامشروع استكبار جهانى و اشتهاى سیرى‏ ناپذیر آن‏ها درمورد منابع و ثروت ملل مظلوم و روح تجاوزگرى و توحش آن‏ها تضاد اساسى و جدّى دارد. این مساله اجازه ی سکوت را به انقلابیون جمهوری اسلامی نمی ­دهد و آن­ها را نسبت به جریان­ های موجود در کشور حساس نگه داشته است. انقلاب اسلامی ایران، مقدمه و زمینه­ سازحکومت حضرت مهدی (عج الله تعالی الشریف)‌ است. مبانی نظری و عملی وجود دارد که این دو انقلاب را به هم مرتبط می‌سازد. بخشی از جوهره ی انقلاب اسلامی عبارت است از: * اعتقاد راسخ به مهدى موعود (عجل­اللّه تعالى فرجه الشریف) و عشق ورزیدن به او؛ * مسئول دانستن خود در برابر او؛ *  حس فرزندى نسبت به او كه پدر حقیقى ماست؛ حال باید از خود پرسید: ما چه وظیفه‏ اى داریم؟ آیا دست روى دست بگذاریم و اجازه بدهیم این روند همچنان ادامه پیدا كند؟ آیا وظیفه نداریم تا امكانات و نیروهاى خود را براى ترس‏زدایى و ایجاد شناخت و کسب معرفت نسبت به حضرت، بسیج كنیم تا با این كار، قدم‏ هاى اصلى به سوى ظهور برداشته شود و میل و رغبت جهانى نسبت به ایشان گسترش یابد؟ آیا این اقدامات، بخشی از خودسازی ما نیست؟ چه میزان تلاش فکری، عملی، شخصی و اجتماعی برای تحقق ظهور انجام می­دهیم؟ این اصل بدیهی را فراموش نکنیم که انس، محبت، بی­قراری و طلب، نتیجه شناخت و معرفت است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top

بصیرت و انتظار فرج

انتظار ظهور عالی ترین شخصیت هستی، نشانه ی بلوغ بشریت است. باید تلاش کرد تا این انتظار زنده و باطراوت بماند.

نویسنده سعی کرده ذهن ها را متوجه این نکته ی مهم کند که لازمة انتظار حقیقی، معرفت خاصی است و اگر با معرفت صحیح همراه شود، برکات فوق العاده ای به همراه دارد و مانع می گردد که انسان ها گرفتار اکنون زدگی شوند و سرنوشت خود را به دوران حاکمیت ظلمات آخرالزمان بسپارند.

آخرالزمان شرایط ظهور باطنی ترین بعد هستی

شرایط ظهور حضرت مهدی به قدری عجیب و عظیم است که اندیشه های زیادی را جهت درک آن شرایط به خود مشغول می کند تا انسان متوجه شود چگونه با ظهور آن حضرت، ابعاد پنهان و باطنی عالم به ظهور

می آید و سنگ و درخت با یاران مهدی سخن می گویند.

رابطه ی بین ظهور پیامبر آخرالزمان به عنوان حاصل آخرین و کامل ترین دین و ظهور آخرین ولی خدا به عنوان حاصل آخرین اسرار الهی ما را به آیت تأمل دعوت می کند که در آخرالزمان باطنی ترین ابعاد هستی ظهور خواهد کرد.

شناسه مطلب: 5036
زمان انتشار: 18 می 2016
| |
آرماگدون بیولوژیکی (1)

آرماگدون بیولوژیکی (1)

حوزه مواد غذایی و دارویی، جبهۀ جدید گشوده شده از جانب ائتلاف صلیبی، صهیونی علیه جامعۀ بشری و خصوصاً مسلمانان است. اندیشۀ قوم برتر مندرج در «تورات» تحریف شده، یعنی مانیفست و راهنمای عمل خود برگزیدگانِ داعیه دار حاکمیت مطلق بر جهان و پردازندگان اسرائیلیاتی، همچون نظم نوین جهانی، مشرکان و کافران جدید را برای توطئه ای براندازانه علیه بشریت و خاصّه مسلمانان، به ائتلافی راهبردی واداشته است. توسط این جبهۀ ائتلاف صلیبی، صهیونی رویارویی جدیدی، تحت عنوان نبرد بیوتکنولوژیکی سازمان داده شده است که طی آن، انعدام نژادهای بشری ای که پست و بی ارزش می خوانندشان، با هدف ایجاد نژاد برتر در قالب اقدامات متنوعی تحت پوشش سناریوها و پروژه های دارویی و غذایی برنامه ریزی شده و به اجرا گذارده می شود. این گروه اقدامات، در کمال آرامش و بدون اینکه صدای اعتراض جدی ای را موجب شود، با حمایت همه جانبۀ کانون های قدرت سیاسی و مالی، با کمترین سر و صدا و در کمال خفا، به پیش برده می شود. استراتژی ای که باید آن را استراتژی کشتار خاموش نام نهاد. استراتژیست های این کشتار خاموش، خاندان های خود برگزیدۀ پر نفوذی اند که حلقۀ قدرت و ثروت جهانی را تشکیل می دهند. این خاندان ها یا تباری یهودی دارند یا مسیحیانی هستند با رویکرد عهد عتیقی که به نظریۀ الحادی قوم برگزیده و ایجاد نظامی جدید توسط این قوم برگزیده، مطابق با آموخته های مندرج در تورات تحریف شده اعتقاد دارند. به این ترتیب، این خاندان ها عموماً از عصبیّت تباری و نژادی ویژه ای برخوردارند که ریشه در عهد عتیق، نه به عنوان کتابی آسمانی که به عنون مانیفستی کاملاً قومی دارد. استراتژیست های این رویارویی بزرگ، آرمگدون بیوتکنولوژیک، شرکت های غول آسای انحصارات بیونکنولوژی، همچون «مونسانتو»، «دوپوینت»،«پایونیرهای- برید»، «سینگتا»، «گروه بین المللی تحقیقات کشاورزی» (CGIAR) و حامیان مالی و جهانی آن، خاندانهای خود برگزیده ای، همچون راکفلرها، روچلیدها، فوردها، هریمن ها، بیل گیتس ها و نهادهایی جهانی، همچون «بانک جهانی»، «صندوق بین المللی پول»، «سازمان بهداشت جهانی» به عنوان متروپُلیتن شرکت های غول آسای غذایی، دارویی و تولید کنندۀ مواد شیمیایی و جنایت کاران نظامی، همچون دونالد رامسفلد از سهام داران بزرگ شرکت داروسازی «Gilead Sciences» می باشند. هدف نبرد آرمگدون بیوتکنولوژیک، براندازی نژادهای پست و ایجاد یک جامعۀ آرمانی و نظامی نوین، بر اساس نظمی تعریف شده از جانب قوم برگزیده (!) و ایجاد دولت جهانی به سروری ماشیح است که در تفسیر کابالایی تورات تحریف شده، از او به عنوان نجات دهنده و سروری بخش قوم یهود و نه یک پیامبر، نام برده شده است! در این رویارویی ناجوانمردانه و براندازانه، پروژه ها و برنامه های متنوعی به کار گرفته شده است؛ از جمله عقیم و نازا کردن زنانی که عموماً در سنین باروری قرار دارند، مقطوع النّسل کردن مردان، به اجرا گذاردن برنامه هایی از قبیل تنظیم خانواده و شعارهایی مثل جمعیت کمتر و زندگی بهتر (!)، عمومی و اجباری کردن کشت بذرها و دانه های تغییر ژنتیک داده شده (GMO) که دارای آثار مخرّب و مرگ آوری بر محیط زیست و سلامتی و حیات انسان است؛ مثل پروژه های تولید ذرت عقیم کننده و برنج سرطان زا به عنوان دست آورد مهندسی ژنتیک، دستکاری ژنتیکی DNA حیوانات و تغییر ماهیت طبیعی آنها و در نتیجه بیماری زا نمودن گوشت و محصولات لبنی و گوشتی حاصل از آنها، که حامل بسیاری از بیماری های کشنده و مرگ آفرین، مثل سرطان پروستات در مردان و سرطان سینه در زنان، به عنوان حاصل این گونه اقدامات ژنتیکی اعلام شده است ان، تولید داروهای مرگ آفرین یا تعبیه نمودن مواد عقیم کننده در داروها، تولید و فروش بیماری ها! و … انبار بذر قیامت، نبرد آرماگدون بیوتکنولوژیک آخرین توطئه براندازانۀ به اجرا در آمده در فرآیند آرمگدون بیوتکنولوزیکی، از سوی کانون های صلیبی، صهیونیِ خود برگزیدگان و حلقۀ قدرت و ثروت که متأسفانه از طرف محافل و نهادهای سیات گذارو تصمیم ساز جهان (!) با سکوت و بی اعتنایی معناداری روبه­رو گردیده، پروژۀ ایجاد انبار و مخزن بذر و دانۀ اسوال بارد است. پروژه ای که به «انبار روز قیامت» معروف گردیده. این پروژه از سال ۲۰۰۷م. عملیاتی شده است. توطئه ای که متأسفانه هنوز اهداف خطرناک آن پوشیده نگاه داشته شده اند. تأمل و دقت در اهداف مربوط به این پروژه، روشنگر ابعاد خطرناکی است که آرمگدون بیوتکنولوژیکی به آن نائل شده است. دست اندرکاران این پروژه، به طور مشخص، بنیادهای راکفلر، بیل گیتس و شرکت هایی همچون مونسانتو، بیرد، سینگنتا، و گروه بین المللی CGIAR می باشند. با این پروژه، نبرد آرمگدون بیوتکنولوژی علیه ملت ها و خصوصاً مسلمانان وارد مرحلۀ تازه ای گردیده است. هدف این پروژه، در انحصار گیری نمونه های بذر موجود در پهنۀ جهانی، نابودی و انعدام دیگر بانک های بذر موجود در اقصا نقاط دنیا، جایگزینی بذرهای تغییر ژنتیکی در انحصار شرکت های غول آسای چند ملیتی بذر و دانه، اعمال سیطرۀ جهانی در خصوص تأمین موادّ غذایی و در نهایت، استفاده از سلاح غذا و موادّ غذایی در کاهش جمعیت جهان و نهایتاً نابودی نژادهای پست (!) و دست یازی به ایجاد نژاد برتر و نظام جهانی جدید است. آنچه در ادامه خواهید خواند، داستان مربوط به این انبار، دست اندرکاران، اهداف اعلام شدۀ تبلیغاتی و اهداف حقیقی ای است در راستای این پروژه که به عنوان بخشی از استراتژی نبرد آخرالزمانی خود برگزیدگان صلیبی، صهیونی که با استفاده از نوشته های ولیام انگدال، محقّق و پژوهشگر آلمانی الاصل و نویسنده کتاب افشاگرانۀ «بذرهای مرگ؛ طرح شیطانی موسوم به تغییر ژنتیک ارگانیزم ها» بیان می شود. بیل گیتس و غول های موادّ غذایی بیل گیتس در سنّ ۱۴ سالگی به برنامه نویسی روی آورد و در ۲۰ سالگی در حالی که هنوز دانشجوی «هاروارد» بود، مایکروسافت را بیان نهاد. وی در سال ۱۹۹۵ م. به بزرگ ترین شریک مایکروسافت، بزرگ ترین شرکت انحصاری در بازار کامپیوترهای شخصی تبدیل شد و از طرف «Forbes» ثروتمندترین شخصیّت جهان نام گرفت. بیل گیتس در سال۲۰۰۶ م. تصمیم گرفت تا تمامی توان مالی خود را به بنیاد «Bill & Melinda Gates» منتقل نماید. این موسسۀ ۶/۳۴ میلیارد دلاری معاف از مالیات، که مالک آن برای حفظ وجهۀ بشر دوستانه خود، سالانه ۵/۱ میلیارد دلار به پروژه های جهانی- به اصطلاح- بشر دوستانه کمک می کند، بزرگ ترین بنیاد دولتی قانونی و شفاف دنیاست. در سال ۲۰۰۶ م. با افزوده شدن سهم ۳۰ میلیارد دلاری شرکت «Berkshire Hathaway» متعلق به Warren Buffet غول سرمایه گذاری و دوست او، بنیاد گیتس مخارجی معادل بودجۀ سالانۀ سازمان بهداشت جهانی ملل متحّد داشت. سرمایه گذاری ۳۰ میلیون دلاری در پروژۀ انبار قیامت هیچ چیز به اندازۀ سرمایه گذاری میلیون ها دلاری بیل گیتس در پروژۀ جالب توجه به اجرا درآمده در «اسوال بارد» در ۱۱۰۰ کیلومتری قطب شمال واقع در نزدیکی های اقیانوس شمالی قابل تأمل نیست. اسوال بارد[۱]، جزیرۀ سنگی عریانی است که «نروژ» آن را وابسته به خود می داند و در سال ۱۹۲۵م. بر اساس یک توافق نامۀ بین المللی، مجبور به ترک آن گردیده است. بیل گیتس به همراه بنیاد راکفلر، شرکت مونسانتو، بنیاد سینگنتا، حکومت نروژ و دیگران در پروژه ای موسوم به «انبار بذر روز قیامت»، ده ها میلیون دلار سرمایه گذاری نموده است. این پروژه که در جزیرۀ «اسپی دسبر گن»[۲]، یکی از جزایر مجمع الجزایر اسوال بارد به اجرا در آمده است، به عنوان بزرگترین انبار و محل نگهداری جهانی بذر و دانه شناخته می شود. ادامه دارد...

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 4992
زمان انتشار: 11 می 2016
| |
ارزش عمل به نیّت آن است

ارزش عمل به نیّت آن است

یک عمل خاص، بسته به شرایط و حالات مختلفی که فاعل آن دارد، می‌تواند ارزش‌های مختلفی نزد خداوند داشته باشد. عوامل گوناگونی در میزان ارزش یک عمل تأثیرگذار است که در رأس همه‌ی آنها «نیّت» آن می‌باشد. یک عمل خاص اگر با نیّت‌های مختلف انجام شود، در حقیقت اعمال مختلفی می‌شود که هر کدام ارزشی غیر از دیگری دارد. «نیّت» همان انگیزه‌ی فاعل و محرّک او در انجام عمل است. در حقیقت می‌توان گفت هر عملی یک کالبد و جسم دارد که همان ظاهرش می‌باشد و آنچه به نظر دیگران می‌آید، همان جسم عمل است. ولی روح عمل همان نیّت و قصد فاعل از انجام آن می‌باشد. و هر قدر آن نیّت در پیشگاه خداوند ارزش والاتری داشته باشد، عمل هم ارزش بیشتری پیدا می‌کند، و هر چقدر پست‌تر باشد، عمل هم بی‌ارزش‌تر خواهد بود. بنابراین درجات و مراتب مختلف یک عمل، به نیّت انجام آن بستگی دارد. پیامبر اکرم (صلی ‌الله علیه و آله ‌و‌ سلم) در اهمیت و نقش «نیّت» در یک عمل، فرمایش زیبایی دارند: إنّما الاَعمالُ بِالنّیات. و لِکُلِّ امرِیٍ ما نَوی. فَمَن غَزی ابتِغاءَ ما عندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ، فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَی اللهِ عَزِّوَجَلَّ. و مَن غَزی یُریدُ عَرَضَ الدّنیا. أو نَوی عِقالاً، لم یَکُن له اِلّا ما نَوی. (1) ارزش اعمال به نیّت‌های انجام آن‌هاست. و بهره‌ی هر کس (از عمل) همان چیزی است که نیّت کرده. پس اگر کسی به انگیزه‌ی خدایی به جنگ برود، پاداشش با خدای عزوجل است. و اگر برای به دست آوردن منفعت دنیوی، یا به قصد گرفتن عِقال (چیزی که پاهای چارپایان را به وسیله‌ی آن می‌بندند) بجنگد، بهره‌اش چیزی جز آنچه قصد کرده نیست. شرکت در جنگ با دشمنان خدا، عملی است که می‌تواند با نیّت‌های مختلفی انجام شود. اگر انگیزه‌ی شرکت کننده قصد قربت به سوی خدای عزوجل باشد بهره و پاداشش از جنگیدن، رضای پروردگار و اجر گرانقدرِ اوست. ولی اگر مثلاً برای گرفتن غنیمتی به جنگ برود، ارزش جنگیدنش به اندازه‌ی ارزش آن غنیمت خواهد بود. و به طور کلی هر کس متناسب با نیّتی که از انجام یک کار دارد، از آن بهره می‌برد و ارزش اعمال به نیّت‌های انجام آن‌ها بر می‌گردد. قصد قربت در نیّت حال که روشن شد ارزش هر عملی به نیّت انجام آن بستگی دارد، باید عوامل تشکیل دهنده‌ی نیّت را بررسی کنیم که مهم‌ترین آن‌ها «قصد قربت» می‌باشد. قصد قربت یعنی این که قصد و انگیزه‌ی فاعل در انجام کار، کسب رضای خداوند و تقرّب به سوی او باشد. چنین قصدی در انجام عمل ارزش آن را بسیار بسیار متفاوت می‌کند با وقتی که فاعل کار را برای غیر خدا انجام می‌دهد. عمل کسی که برای خدا می‌جنگد با آن که برای به دست آوردن غنیمتی پیکار می‌کند، از نظر روح و ارزش کاملاً متفاوت خواهد بود. بنابراین می‌توان گفت قصد قربت زمانی وجود دارد که انگیزه‌ی شخص از انجام کار، اطاعت خداوند و امتثال امر او باشد. در این صورت کار او را می‌توان «عبادت» نامید. عبادت بودن یک عمل به همین قصد قربت بستگی دارد. البته بعضی اعمال هستند که ذاتاً عبادت هستند و «صحّت» آن‌ها به قصد قربت در انجام آن‌ها بستگی دارد، به طوری که اگر بدون چنین قصدی انجام شوند، مانند این است که اصلاً انجام نشده‌اند؛ مانند نماز. اگر کسی امر خداوند به انجام نماز را به قصد قربت اطاعت نکند، اصلاً نماز نخوانده است. ولی همه‌ی دستورات پروردگار متعال این‌گونه نیستند. مثلاً امر به اینکه مؤمنان به دیدن یکدیگر بروند (تَزاوَرُوا) (2)، چنین نیست که اگر بدون قصد قربت امتثال شود، صحیح نباشد. مؤمنان اگر با قصد قربت یا بدون آن، به دیدن یکدیگر بروند، در هر دو صورت به این دستور الهی عمل کرده‌اند؛ ولی البته «عبادت» بودن عمل بستگی به وجود قصد قربت دارد. دو نفر مؤمن که به ملاقات یکدیگر می‌روند، هر کدام که با این کار قصد امتثال امر پروردگار و تقرّب به سوی او داشته باشد، عملش عبادت خواهد بود، و اگر چنین قصدی نکند، عبادتی هم انجام نداده است. چه بسا یکی از این دو از این طریق خداوند را عبادت کند و دیگری که قصد قربت ندارد، به این عبادت موفق نشود. تفاوتی که در این دو حالت وجود دارد این است که اگر فاعل این کار در انجام عملش قصد قربت داشته باشد، مستحقّ پاداش‌ها و ثواب‌هایی می‌گردد که خداوند برای این عمل مقرّر فرموده است، در صورتی که اگر چنین قصدی نکند، مشمول وعده‌های الهی نمی‌گردد و استحقاق آن‌ها را پیدا نمی‌کند. البته ممکن است خداوند اجر و پاداشی- کم یا زیاد- بابت انجام آن عمل به او عطا فرماید، امّا چنین پاداش‌هایی از روی تفضّل بوده و خداوند به لطف و کرم خویش او را مورد مرحمت قرار داده است بدون آن که استحقاقی نسبت به آن‌ها داشته باشد. (3) به طور کلی حساب «فضل» پروردگار از وعده‌های او کاملاً جداست. چه بسا به کسی اصلاً وعده‌ای داده نشده باشد ولی بیش از کسی که به او وعده داده‌اند و او هم مطابق وعده عمل کرده است، مشمول لطف و عنایت پروردگار قرار بگیرد. البته این امر هیچ تعارضی با عدل پروردگار ندارد، چون فضل الهی بر پایه‌ی استحقاق فرد نمی‌باشد. نکته‌ی دیگر در مورد قصد قربت این است که چه بسا فرد در انجام یک عمل، دو یا چند نیّت داشته باشد؛ در این صورت دو حالت متصوِّر است: یکی اینکه نیّت‌ها در عرض هم باشند. یعنی هر کدام سهم مستقلّی در انگیزه‌ی فاعل داشته باشند. و دوم اینکه انگیزه‌ی اصلی و واقعی یکی باشد و نیّت‌های دیگر در طول آن و به تَبَع آن مطرح گردند. در این صورت انگیزه‌ی مستقل در انجام عمل همان نیّت اصلی است و انگیزه‌های تَبَعی در قصد فاعل از انجام کار به طور مستقل هیچ نقشی ندارد. به عنوان مثال کسی که روزه می‌گیرد، ممکن است دو انگیزه برای عمل خود داشته باشد: یکی اطاعت امر الهی نسبت به انجام روزه، دوم کسب سلامتی و بهداشت بدن. حال اگر این دو نیّت در عرض هم مطرح باشند، یعنی هر کدام درصدی از انگیزه‌ی شخص را تشکیل بدهند، در حقیقت هر دو نیّت، اصلی می‌شوند و برای عملی مانند روزه که صحّت آن بستگی به قصد قربت فاعل دارد، وجود نیّتی در کنار قصد قربت، باعث ابطال آن می‌گردد. ولی اگر نیّت و انگیزه‌ی اصلی اطاعت امر خداوند باشد و سلامت بدن به عنوان تَبَعی و طفیلی و در حقیقت به صورت فایده‌ی روزه برای شخص مطرح باشد، چنین قصدی خلوص عمل برلی خدا را از بین نمی‌برد. چون در حقیقت این نیّت تَبَعی برای شخص به هیچ وجه به صورت استقلالی مطرح نیست و حتی درصد کمی هم در قصد اصلی او تأثیر ندارد. پس روزه‌ی او باطل نمی‌شود و عملش صحیح خواهد بود. عکس حالت دوم هم امکان پذیر است؛ یعنی اینکه شخص، نیّت اصلی‌اش از انجام روزه بهداشت بدن باشد و به تَبَع آن قصد امتثال امر الهی را در این کار بکند. در این صورت آنچه در واقع نیّت شخص را تشکیل می‌دهد، همان انگیزه‌ی اوّلی و اصلی است؛ به طوری که اگر آن انگیزه را نداشته باشد، روزه نمی‌گیرد. به همین دلیل می‌توان گفت که عملش را برای امتثال امر خداوند انجام نمی‌دهد و لذا روزه‌اش باطل است. پس به طور خلاصه در مواردی که دو یا چند نیّت برای فاعل مطرح است، قصد قربت در انجام عمل به دو صورت محقق می‌شود: یا اینکه انگیزه‌ی او در آن کار فقط و فقط کسب رضای خداوند و امتثال اوامر او باشد و هیچ قصد دیگری برایش مطرح نباشد. و دوم اینکه قصد دیگری هم داشته باشد ولی این قصد به تَبَع و به صورت طفیلی برایش مطرح باشد نه به صورت استقلالی. پس در این حالت هم آنچه مستقلاً نیّت او را تشکیل می‌‌دهد، همان امتثال امر الهی است و به قصد قربت در این حالت لطمه‌ای نمی‌خورد. مراتب قصد قربت قصد قربت به معنایی که گفته شد، خود دارای درجات و مراتبی است که بعضی از آن‌ها بر بعضی دیگر ترجیح دارند و به طور کلی همه‌ی قصد قربت‌ها در یک درجه و رتبه نیستند. هر چه خلوص فرد در قصد قربتش بیشتر باشد، ارزش و رتبه‌ی آن بالاتر است. و همان طور که وجود قصد قربت در انجام یک عمل، تضمینِ «عبادت» بودن آن را می‌کند، وجود قصد قربت خالص‌تر، ارزش آن عبادت را بالاتر می‌برد، و این امر عامل مهمّی در تحقّق مراتب مختلف عبادت می‌باشد. به این حدیث امام صادق (علیه السلام) در مراتب قصد قربت و عبادت توجه فرمایید: [اِنَّ] العُبّادَ ثلاثةٌ: قَومٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خوفاً. فتلک عِبادةُ العَبیدِ. و قومٌ عَبَدُوا اللهَ تَبارک و تعالی طَلَبَ الثَوابِ. فتلک عبادةُ الاُجَراءِ. و قومٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً له. فتلک عِبادَةُ الاَحرارِ. و هی اَفضَلُ الِعبادَةِ. (4) [همانا] عبادت کنندگان (خداوند) سه گروه هستند: گروهی خدای عزّ وجلّ را از روی ترس (از عقاب الهی) عبادت کرده‌اند. این عبادت، عبادتِ بردگان است. و گروهی خدای متعال را به انگیزه‌ی پاداش گرفتن عبادت کرده‌اند. این عبادت، عبادتِ مزد بگیران است. و گروهی خدای عزّ وجلّ را به خاطر محبّتی که به او دارند بندگی کرده‌اند. این عبادت، عبادت آزادگان است. و این بهترین و بافضیلت‌ترین عبادتهاست. در این حدیث سه درجه‌ی قصد قربت در انجام عبادت مطرح شده که هر کدام درجه‌ای از عبادت را به وجود می‌آورد. در فرمایشی از امیرمؤمنان (علیه السلام) انگیزه‌های عبادت خداوند، چنین مطرح شده است: اِنَّ قوماً عَبَدوا اللهَ رَغبَةً. فتلک عبادةُ التّجّارِ. و اِنَّ قوماً عَبَدُوا اللهَ رَهبَةً. فتلک عبادةُ العَبیدِ. و اِنّ قوماً عَبَدُوه شکراً. فتلک عبادةُ الاَحرارِ. (5) همانا کسانی خداوند را از روی شوق ( به ثواب) بندگی کرده‌اند. این بندگی، بندگی تجارت کنندگان است. و گروهی خداوند را از روی ترس (از کیفر الهی) بندگی کرده‌‌اند. این بندگی، بندگی بردگان است. و کسانی خداوند را به خاطر شکر (نعمت‌هایش) بندگی کرده‌اند. این بندگی، بندگی آزادگان است. در این‌جا به جای انگیزه‌ی «حبّ»، انگیزه‌ی «شکر گزاری» از نعمت‌های الهی مطرح شده است. در فرمایش دیگری از همین بزرگوار - رئیس الموحّدین و امیرالمؤمنین (علیه السلام) – در مناجات با پروردگار چنین آمده است: ماعَبَدتُکَ خَوفاً مِن نارِک ولا طَمَعاً فی جَنَّتِک، و لکِن وَجَدتُکَ اَهلاً لِلعِبادَةِ فَعَبَدتُک. (6) (پروردگارا) تو را از روی ترس از آتش تو و به خاطر طمع به بهشت تو، بندگی نکرده‌ام، ولکن تو را شایسته‌ی بندگی کردن یافتم، پس عبادتت نمودم. اینجا تعبیر دیگری مطرح شده که عبارت است از این‌که بنده‌ای خدای خود را شایسته‌ی بندگی کردن یافته باشد. توجّه به دو نکته در این بحث لازم به نظر می‌رسد: نکته‌ی اول: «ترس از عذاب الهی» و «شوق نسبت به پاداش خداوند» و «شکر نعمت‌های پروردگار» هیچکدام با قصد قربت شخص در انجام عبادت برای خدا، منافات ندارد. کسی که خدا را به خاطر اینکه به آتش قهر او گرفتار نشود، بندگی می‌کند، در حقیقت خداوند را بندگی کرده، ولی انگیزه‌اش برای این عبادت، ترس از کیفر او می‌باشد. پس داعی و انگیزه‌ی اصلی و مستقّل برای او، امتثال امر خدا و بندگی اوست، ولی البته داعی بر این داعی و انگیزه‌ی این انگیزه، ترس از عقاب الهی است که این ترس فی نفسه مطلوب و محبوب پروردگار است و دقیقاً در مسیر بندگی کردن اوست و چیزی نیست که با قصد قربت او در عبادت منافات داشته باشد. همین طور است انگیزه‌ی به دست آوردن پاداش و ثواب الهی که این هم انگیزه‌ی عبادت پروردگار می‌تواند باشد و اگر کسی به این شوق، خداوند را بندگی کند، از دایره‌ی توحید و عبادت خداوند خارج نشده است. ملاحظه می‌شود که در احادیث مذکور هم، «عبادت کنندگان خدا» (عبدوا الله) به سه گروه تقسیم شده‌اند. پس معلوم است که همه‌ی این‌ها خدا را عبادت کرده‌اند ولی البته انگیزه‌هایشان در عبادت او مختلف بوده است و همین اختلاف، باعث اختلاف در درجه و مرتبه‌ی عبادت‌های آن‌ها شده است. قطعاً کسی که خدا را به خاطر شکر نعمت‌هایش بندگی می‌کند از آنکه به خاطر شوق به ثواب پروردگار عبادت می‌کند، در درجه‌ی بالاتر و عبادتش دارای ارزش بیشتری است، ولی رتبه‌ی بالاتر داشتن یک عبادت، دلیل بر این نیست که رتبه‌ی پایین‌تر، بندگی خدا نباشد و عمل او از عبادت بودن خارج گردد. انگیزه‌های مختلف در بندگی خداوند، درجات مختلف قصد قربت را به وجود می‌آورد که پایین‌ترین آن‌ها ترس از عقاب و طمع نسبت به ثواب پروردگار می‌باشد و بالاترین آن‌ها هم عبادتی است که امیر مؤمنان (علیه السلام) در وصف خود فرموده‌اند و آن اینکه کسی خداوند را شایسته‌ی بندگی یافته باشد و به این سبب او را عبادت نماید. به هر حال همه‌ی این‌ها عبادت خداوند است ولی هر کدام درجه‌ای دارد. نکته‌ی دوم: هر درجه‌ای از عبادت خداوند می‌تواند با درجات پایین‌تر آن جمع شود. مثلاً کسی که خداوند را به خاطر شکر نعمت‌هایش بندگی می‌کند، ممکن است ترس از عذاب الهی و شوق به بهشت او هم داشته باشد و علی القاعده چنین است. بله؛ انگیزه‌ی او از بندگی خدا، ترس نیست، ولی ترس از عذاب‌های الهی هم دارد. همچنین است کسی که خداوند را چون شایسته‌ی بندگی کردن یافته است، بندگی می‌کند. او هم ممکن است ترس از جهنّم و شوق به بهشت را داشته باشد، ولی این‌ها انگیزه‌ی عبادت او نباشند. دعاها و مناجات‌هایی که از امیرمؤمنان (علیه السلام) و سایر امامان (علیهم السلام) به ما رسیده است، شاهد قطعی بر این مطلب است که آن بزرگان - خدا را چون شایسته‌ی عبادت یافته بودند، عبادت می‌کردند - از عذاب و کیفر الهی می‌ترسیدند و به وعده‌ها و پاداش‌های او طمع داشتند و این هیچ منافاتی با درجه‌ی بالای عبادت ایشان ندارد. و به طور کلّی لازمه‌ی این که کسی خداوند را به خاطر ترس از آتش و طمع به بهشت بندگی نکند، این نیست که از آتش نترسد و به بهشت طمع نداشته باشد. در دعای شریف «کمیل» از زبان مولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به درگاه الهی چنین می‌‌خوانیم: یا إلهی و سیّدی و ربِّی، اَتُراک مُعَذِّبی بِنارِک بَعدَ تَوحِیدک. (7) ای معبود و آقا و پروردگار من، آیا واقعاً مرا به آتش خود عذاب می‌کنی با آن که به توحید درباره‌ی تو اعتقاد دارم. اگر ترس از عذاب به آتش جهنّم نبود، هرگز امیرمؤمنان (علیه السلام) چنین مناجات نمی‌فرمود. در دعای دیگری که به نام دعای «ابوحمزه‌ ثُمالی» معروف است که ایشان آن را از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل کرده است، چنین می‌خوانیم: أجِرنی مِنَ النارِ بِعَفوِک. أدخِلنِی الجَنَّةَ برحمتک. و زَوِّجنی مِنَ الحُورِ العینِ بِفَضلِک. (8) (خدایا) مرا به عفو و بخشایش خود از آتش پناه بده. و به سبب رحمت خود وارد بهشت گردان. و با فضل خود، حوریان بهشت را به من تزویج کن. ملاحظه می‌شود که امام سجاد (علیه السلام) از آتش قهر الهی به عفو او پناه برده‌اند و تقاضای بهشتی شدن به سبب رحمت الهی کرده‌‌اند و اظهار شوق نسبت به ثواب‌های اخروی را در دعای خویش به درگاه خداوند عرضه داشته‌اند. در این عبارات و امثال آن‌ها ترس از آتش غضب الهی و طمع به بهشت و نعمت‌های اخرویِ پروردگار کاملاً آشکار است. البته نباید از این سخنان معصومان چنین برداشت شود که امامان (علیه السلام) چون مرتکب معاصی شده‌اند، از آتش قهر الهی می‌ترسیده‌اند. هرگز چنین نیست! این بزرگواران دارای چنان مقام طهارت و عصمتی بوده‌‌اند که فکر انجام گناه را هم در سر نمی‌پروراندند، چه رسد به آن که مرتکب آن بشوند. آنچه منشأ ترس این ذوات مقدّس و نورانی بوده، قطعاً چیزهایی نیست که غیر معصومین به آن مبتلا هستند، بلکه آن‌ها در درجه‌ای بوده و هستند که بعضی امورِ غیرگناه را برای خود گناه می‌شمردند یا عوامل دیگری باعث خوف ایشان از عقاب الهی می‌شده است که به کلّی با معاصیِ نهی شده از جانب خداوند، متفاوت است. ما اکنون در مقام توضیح و توجیه این مطلب نیستیم (9) امّا به هر حال می‌‌خواهیم نتیجه بگیریم: از این که ایشان - آنچنان که امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند - در مقامی بوده‌اند که خداوند را نه از روی ترس و نه به شوق ثواب، بلکه چون او را شایسته‌ی عبادت می‌دیدند، عبادت می‌کردند، نمی‌توان نتیجه گرفت که ترس از آتش غضب پروردگار و طمع به پاداش‌های اخروی در ایشان نبوده است. عصاره‌ی مطلب این که: قصد قربت در انجام عبادت پروردگار دارای مراتب و درجاتی است. و هر کس بنا به رتبه‌ی ایمانی و معرفتی خود و متناسب با اخلاصی که در بندگی خداوند دارد، در یکی از این درجات قرار می‌گیرد، هر چند که همه‌ی این‌ها بالاخره عبادت خداست و مراتب بالاتر با درجات پایین‌تر قابل جمع می‌باشد. پی‌نوشت‌ها: 1. وسائل الشیعه، ج 1 باب 5 ح 10. 2. اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب تذکر الاخوان، ح 2. 3. گاهی در احادیث به مواردی بر می‌خوریم که خداوند برای کاری که به قصد قربت هم انجام نشده، پاداشی معیّن فرموده است. مانند این حدیث شریف از امام صادق (علیه السلام): «من تَرَکَ الخَمرَ لِغَیرِاللهِ عَزَّوَجَلَّ سُقاهُ‌اللهُ مِنَ الرحیقِ المَختُومِ.» (کافی ج 6 ص 430 ح 8) کسی که نوشیدن شراب را به خاطر غیرخدای عزّوجل ترک کند، خداوند به او از نوشیدنی بهشتی که مُهر خورده است، می‌نوشاند. در این گونه موارد - ک به صورت معدود و استثنایی به چشم می‌خورند - فضل مضاعف خداوند در حقّ بندگان ظهور و بروز پیدا می‌کند. 4. اصول کافی، کتب الایمان و الکفر، باب العبادة، ح 5. 5. بحارالانوار ج 78 ص 69 ح 18. 6. مرآة العقول ج 8 ص 89 باب النیّة. 7. مصباح المتهجّد ص 844. 8. اقبال الاعمال ص 75. 9. علاقه‌مندان به این بحث می‌توانند به فرمایش مرحوم علّامه مجلسی در کتاب شریف بحارالانوار ج 25 ص 209 تا 211 مراجعه کنند. منبع مقاله : بنی‌هاشمی، سیّدمحمّد؛ (1390)، سلوک منتظران، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ ششم  

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4854
زمان انتشار: 6 آوریل 2016
| |
سخن واضح قرآن درباره‌ی مجهزبودن به سلاح‌های پیشرفته

سخن واضح قرآن درباره‌ی مجهزبودن به سلاح‌های پیشرفته

هر شخص و ملتی که بخواهد روی پای خود بایستد و زیر بار زورگویی دیگران نرود، از جانب همان زورگویان دائماً در معرض تهدید و خطر است. در چنین شرایطی، هر عقل سلیمی حکم می‌کند که برای دفاع از آرمان‌ها و عقاید متعالی، باید به دفاع و ایستادگی پرداخت. دفاع و ایستادگی هم ابزار و وسیله‌ی مخصوص به خود را طلب می‌کند و نمی‌توان با دست خالی یا ابزارهای ابتدایی در مقابلِ دشمنی که به پیشرفته‌ترین سلاح‌ها مجهز است، ایستادگی نمود. این‌روزها این اصلِ کاملاً عقلایی و بدیهی، توسط برخی در داخل کشور، مورد خدشه قرار گرفته و حرکت کشور در جهت تقویت بنیان دفاعی را مورد هجمه قرار داده و تضعیف می‌کنند! واقعا کدام عقلی حکم می‌کند که ما در برابر ساخت سلاح‌های نسل چندم در اردوگاه دشمن، دست از تقویت ابزارهای دفاعی خود برداریم؟ اگر گویندگان این سخن، مدعی پیروی از عقل باشند حرفشان مردود است و اگر ادعای تبعیت از قرآن و اسلام را داشته باشند هم حرفشان پذیرفتنی نیست. اسلام می‌گوید: «این قوا و امكانات دفاعى را تدارك ببینید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را ترسانیده و از آنان زهر چشم گرفته باشید»[۱] و اساساً «تجهیز قوا براى غرض دفاع از حقوق مجتمع اسلامى و منافع حیاتى آن است، و تظاهر به آن تجهیزات، دشمن را اندیشناك مى‏‌كند كه خود تا اندازه‏‌اى و به نوعى یك نحوه دفاع است.»[۲] اهتمام به مجهزکردن ارتش اسلام به پیشرفته‌ترین سلاح‌های روز دنیا در صدر اسلام هم مشاهده شده است تا جایی که در ایام جنگ حنین به پیامبر (صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) خبر دادند كه سلاح جدید و کارآمدی در یمن اختراع شده است، پیامبر (صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) فوراً افرادی را به یمن فرستاد تا آن سلاح را براى ارتش اسلام تهیه كنند.[۳] کسانی که دنیای فردا را دنیای مذاکره می‌دانند و نه دنیای موشک، در واقع از واقعیات موجود در عالَم، بی‌اطلاع هستند چرا که «غالب دشمنان گوششان بدهكار حرف حساب و منطق و اصول انسانى نیست، آنها چیزى جز منطق زور نمی‌فهمند! اگر مسلمانان ضعیف باشند همه گونه تحمیلات به آنها مى‌شود، اما هنگامى كه كسب قدرت كافى كنند دشمنان حق و عدالت و دشمنان استقلال و آزادى به وحشت می‌افتند و سر جاى خود می‌نشینند.»[۴] بنابراین نه از نظر عقل مادی و نه از نگاه دستورات وحیانی، ما مجاز نیستیم با بیان سخنان غیرمنطقی، آب به آسیاب دشمن بریزیم و هجمه‌ی او علیه توان موشکیِ خود را تقویت کنیم! آمریکا از آن طرف دنیا می‌گوید ایران چرا موشک دارد؛ در داخل هم عده‌ای می‌گویند دنیای فردا دنیای گفتمان است و نه موشک! پی‌نوشت: [۱] علامه طباطبایی(رحمه‌الله)، تفسیر المیزان، ذیل آیه‌ی ۶۰ سوره‌ی انفال [۲] همان [۳] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ذیل آیه ۶۰ سوره‌ی انفال [۴] همان

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4846
زمان انتشار: 3 آوریل 2016
| |
امام رضا علیه السلام و بشارت منجی

امام رضا علیه السلام و بشارت منجی

امام رضا(ع): من صاحب این امر هستم، اما آنکه زمین را پر از عدل می‏کند همچنانکه پر از جور شده بود، من نیستم   امام هشتم شیعیان(ع) در موارد متعددی به توصیف ویژگیهای ظاهری و جسمی امام مهدی(ع) پرداخته‏ اند تا باب هرگونه شبهه و اشتباه را بر مردم ببندند. از جمله آن حضرت در پاسخ «ریان بن صلت» که می‏پرسد: أنت صاحب هذا الأمر؟ آیا صاحب این امر[حکومت اهل بیت(ع)] شمایید؟ می‏فرماید: أنا صاحب هذا الأمر ولکنّی لست بالذی أملؤها عدلاً کما ملئت جورا، و کیف أکون ذلک علی ماتری من ضعف بدنی و إنّ القائم هوالذی إذا خرج کان من سنّ الشیوخ و منظر الشبّان، قویّا فی بدنه حتّی لومدّ یده إلی أعظم شجرة علی وجه الأرض لقلعها ولو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها یکون معه عصا موسی و خاتم سلیمان علیهماالسلام، ذاک الرابع من ولدی یغیّبه اللّه‏ فی ستره ما شاء، ثم یظهره فیملوء [به] الأرض قسطا و عدلاً. کما ملئت جورا و ظلما.(1) من صاحب این امر هستم، اما آنکه زمین را پر از عدل می‏کند همچنانکه پر از جور شده بود، من نیستم. و چگونه من با این ناتوانی جسمی که می‏بینی می‏توانم او باشم. به درستی که قائم کسی است که به هنگام قیامش در سن پیرمردان و با چهره جوانان ظاهر می‏شود. او از چنان قوت بدنی برخوردار است که اگر دستش را به سمت بزرگ‏ترین درختی که بر روی وجود دارد دراز کند آن را از ریشه برمی‏کند و اگر در بین کوهها فریاد کشد، صخره‏ ها متلاشی می‏شوند. عصای موسی و خاتم سلیمان، که بر آنها درود باد، با اوست و او چهارمین فرزند من است. خداوند او را تا زمانی که بخواهد در پوشش خود غایب می‏سازد، سپس او را آشکار می‏سازد تا زمین را به وسیله او از قسط و عدل آکنده سازد آنچنانکه ]پیش از آن ] از جور و ستم پر شده بود. همچنین آن حضرت در پاسخ «ابی صلت هروی» که می‏پرسد: ما علامات القائم منکم إذا خرج؟ نشانه‏های قائم شما به هنگام ظهور چیست؟ می‏ فرماید: علامته أن یکون شیخ السنّ، شاب المنظر، حتّی أنّ الناظر إلیه لیحسبه ابن أربعین سنة أو دونها و إنّ من علاماته أن لایهرم بمرور الأیّام واللیالی، حتّی یأیته أجله.(2) نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد، تا آنجا که وقتی کسی او را مشاهده می‏کند گمان می‏برد که چهل سال یا کمتر سن دارد. به درستی که از نشانه ‏های او این است که گذر شب و روز او را پیر و سالخورده نمی‏سازد تا زمانی که اجل او فرا رسد. آن حضرت در روایت دیگری به توصیف جمال نورانی امام دوازدهم پرداخته، می‏فرماید: بأبی و أمّی سمیّ جدّی، صلی ‏اللّه‏ علیه و آله، و شبیهی و شبیه موسی بن عمران، علیه‏ السلام، علیه جیوب النور یتوقّد من شعاع ضیاء القدس.(3) پدر و مادرم به فدای او که همنام جدّم، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است. بر او نوارهای نورانی است که از پرتو نور قدس روشنایی می‏ گیرد. فضیلت انتظار و چشم به راه بودن امام مهدی(ع) موضوع دیگری که در زمینه باور مهدوی در کلام امام رضا(ع) یافت می‏شود، موضوع «انتظار فرج» یا چشم به راه گشایش بودن است. آن حضرت در روایات متعددی به موضوع فضیلت انتظار فرج اشاره کرده‏اند. از جمله در روایتی خطاب به «حسن بن جهم» که از ایشان در مورد «فرج» می‏پرسد، می ‏فرماید: أولست تعلم أنّ انتظار الفرج من الفرج؟ قلت: لا أدری إلاّ أن تعلّمنی. فقال: نعم إنتظار الفرج من الفرج.(4) آیا می‏دانی که انتظار فرج [ جزیی ] از فرج است؟ گفتم: نمی‏دانم مگر اینکه شما به من بیاموزید. فرمود: آری انتظار فرج، جزیی از فرج است. در روایت دیگری نیز می‏فرماید: ما أحسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول العبد الصالح: «و ارتقبوا إنّی معکم رقیب»20 «وانتظروا إنّی معکم من المنتظرین»(5) فعلیکم بالصبر إنّما یجی‏ء الفرج علی الیأس و قدکان الذین من قبلکم أصبر منکم...(6). چه نیکوست صبر و انتظار فرج، آیا سخن بنده صالح خدا [ شعیب ] را نشنیدی که فرمود: «و انتظار برید که من [ هم ] با شما منتظرم» و «پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم»، بر شما باد به صبر و بردباری؛ چرا گشایش بعد از ناامیدی فرا می‏رسد و به تحقیق کسانی که پیش از شما بودند از شما بردبارتر بودند. و بالاخره در روایت بسیار زیبایی فضیلت انتظار را این‏گونه بیان می‏کنند: ... أما یرضی أحدکم أن یکون فی بیته ینفق علی عیاله ینتظر أمرنا فإن أدرکه کان کمن شهد مع رسول اللّه‏، صلی‏اللّه‏ علیه و آله، بدرا، و إن لم یدرکه کان کمن کان مع قائمنا فی فسطاطه...(6) ... آیا هیچ یک از شما خوش ندارد که در خانه خود بماند، نفقه خانواده‏اش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد؟ پس اگر در چنین حالی از دنیا برود مانند کسی است که به همراه رسول خدا(ص) در [نبرد] بدر به شهادت رسیده است. و اگر هم مرگ به سراغ او نیاید مانند کسی است که به همراه قائم ما و در خیمه او باشد. 6. ظهور امام مهدی(ع) موضوع دیگری که در روایات رضوی به آن پرداخته شده، موضوع ظهور امام مهدی و آثار و پیامدهای آن است. از جمله در روایتی که «حسین بن خالد» آن را نقل می‏کند آن حضرت در پاسخ این پرسش که: یا ابن رسول اللّه‏ و من القائم منکم أهل البیت؟ ای فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بیت کیست؟ می‏فرماید: قال الرابع من ولدی ابن سیّدة الإماء، یطهّر اللّه‏ به الأرض من کلّ جور و یقدّسها من کلّ ظلم، [و هو] الذی یشکّ الناس فی ولادته و هو صاحب الغیبة قبل خروجه. فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره [بنور ربّها] و وضع میزان العدل بین الناس فلایظلم أحد أحدا، و هوالذی تطوی له الأرض ولایکون له ظلّ و هوالذی ینادی مناد من السماء یسمعه جمیع أهل الأرض بالدّعاء إلیه یقول: ألا إنّ حجة‏اللّه‏ قد ظهر عند بیت‏اللّه‏ فاتّبعوا فإنّ الحقّ معه و فیه و هو قول اللّه‏ عزّوجلّ: «إن نشأ ننزّل علیهم من السماء آیة فظلّت أعناقهم لها خاضعین»(7) چهارمین از فرزندان من، فرزند سرور کنیزان، کسی است که خداوند به واسطه وی زمین را از هر ستمی پاک و از هر ظلمی پیراسته می‏سازد و او کسی است که مردم در ولادتش شک می‏کنند و او کسی است که پیش از خروجش غیبت می‏کند و آنگاه که خروج کند زمین به نورش [نور پروردگارش] روشن گردد و در میان مردم میزان عدالت را برقرار کند و هیچکس به دیگری ستم نکند واو کسی است که زمین برای او درهم پیچیده می‏شود و سایه‏ای برای او نباشد و او کسی است که از آسمان ندا کننده‏ای او را به نام ندا کند و به وی دعوت نماید به گونه‏ای که همه اهل زمین آن ندا را بشنوند، می‏گوید: «آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است پس او را پیروی کنید که حق با او و در اوست» و این همان سخن خدای تعالی است که فرمود: «اگر بخواهیم از آسمان برایشان آیتی نازل می‏کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند». پی نوشتها: 1. محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص376، ح7. 2. .همان، ص652، ح12. 3.همان، ص370. 4..ابو جعفر محمدبن الحسن (شیخ طوسی)، کتاب الغیبة، ص276؛ محمدباقر المجلسی، همان، ج52، ص130، ح29. 5.عبداللّه‏ بن جعفر الحمیری، قرب‏الاسناد، ص224، به نقل از: عزیزاللّه‏ العطاردی، همان، ص217، ح373. 6.محمدبن یعقوب الکلینی، همان، ج4، ص260، ح34. 7.سوره شعرا(26)، آیه 4. 8.محمدبن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص372، ح5.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4845
زمان انتشار: 3 آوریل 2016
| |
بزرگترین دشمن صاحب الامر (عجل ا... تعالی فرجه الشریف)

بزرگترین دشمن صاحب الامر (عجل ا... تعالی فرجه الشریف)

ابلیس(علیه اللعنه) که امروز مورد ستایش و گاهی پرستش برخی از مردم است، بزرگ ترین دشمن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است. علّت آن را در انتهای این مطلب متوجّه می شوید؛ همچنین می فهمید که بزرگترین نبرد حضرت مهدی(عج) در آخرالزّمان، با ابلیس و لشکریانش است؛ چرا که تا این ملعون از بین نرود، زمینه هدایت مردم، فراهم نمی شود. آفرینش ابلیس ابلیس، آفریده شده از آتش و از مخلوقات جنّی خداوند است. نام او در ابتدا «عزازیل» به معنای عزیز خداوند بود؛ ولی بعد از آنکه از سجده بر حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) سر باز زد و توبه نکرد، او را «ابلیس» به معنای مأیوس شده از رحمت خداوند خواندند. (1) در قرآن کریم درباره ی «جنّ» بودن ابلیس می خوانیم: «و یاد کن هنگامی که به فرشتگان گفتیم، آدم را سجده کنید. پس همه، جز ابلیس سجده کردند که از گروه جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید.» (2) عبادت ابلیس ابلیس به سبب زیادی عباداتش، به مقام تقرّب خداوند ارتقا یافته بود. امیرمؤمنان، حضرت علی (ع)در این باره فرموده اند: «از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوشش های مداوم او با تکبّر از بین رفت. او شش هزار سال عبادت کرد که مشخص نیست از سال های دنیا یا آخرت است؛ امّا با لحظه ای تکبّر، همه را نابود کرد.» (3) امتحان ابلیس از طریق حضرت آدم(ع) حضرت علی (ع) درباره ی سرباز زدن ابلیس از فرمان خداوند در سجده بر حضرت آدم(ع) چنین فرموده اند: «شیطان بر آدم، به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکبّر به اصل خود که از آتش است، دچار تعصّب و غرور شد. پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصب ها و سرسلسه ی متکبران است که اساس عصبیت را بنا نهاد و بر لباس برتری جویی و خودبزرگ بینی با خداوند در افتاد. لباس بزرگی را بر تن پوشید و پوش تواضع و فروتنی را از تن به در آورد.»(4) نتیجه این غرور و خود بزرگ بینی، رانده شدن از درگاه خداوند بود. خداوند فرمود: «از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آی! تو حق نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنی! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی! »(5) ابلیس از این زمان کینه ی انسان را به دل گرفت و به حضرت باری تعالی عرض کرد: «پروردگارا! مرا تا قیامت مهلت ده! [خداوند] فرمود: تو از مهلت داده شدگانی؛ ولی تا روز و زمان معین!»(6) معرفی ابلیس از زبان خودش امام هادی(ع)، روزی ابلیس را دید و به او فرمود: «تو چه کسی هستی؟» آن ملعون پاسخ داد: «من قابیل و کشنده ی فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم (برای تباهی آنها و هلاکت اهل کشتی) و من کشنده ی شتر صالح پیامبرم. من موجب به آتش انداختن ابراهیم هستم. من نقشه ی قتل یحیی را کشیدم. من سبب قتل زکریّا با ارّه شدم. من روان کننده ی لشکر فرعون به رود نیل شدم که آنها غرق شوند. من جادوگران را راضی نمودم که با موسی درگیر شوند و آنها را راهنمایی نمودم، من سازنده ی گوساله ی سامرّی بودم. من مردم را در جنگ حنین برای کشتن پیامبر اکرم(ص) جمع کردم. من حسادت را در دل امّت در روز سقیفه انداختم (تا غصب خلافت حضرت علی(ع) بشود) من محمل عایشه را در جنگ جمل با علی(ع) بستم. من در لشکر معاویه در جنگ صفّین، کارساز بودم. من در روز عاشورا، در کربلا لشکر یزید را تشویق می ‌کردم در ریختن خون حسین بن علی(ع) و اصحابش. من امام اهل نفاق هستم. من نابود کننده ی اقوام اوّلین بودم و گمراه کننده ی اقوام آخرین هستم. من از آتش، نه از خاک خلق شده ‌ام. من مورد خشم خداوند تا آخر خلقت هستم.» (7) تلاش های شیطان پس از ظهور حضرت مهدی (ع) فعالیت های شیطان در آخرالزمان در این بخش نمی گنجد. رواج این همه گناه و شرک و آلودگی، خود گواه همین مدّعاست که شیطان، در فریب فرزندان آدم (ع)، تمام کوشش خود را به کار بسته است و دست به دست نفس امّاره، بسیاری از انسان ها را به از خوی انسانی شان جدا کرده است. در بخش های دیگر همین ویژه نامه می توانید بیشتر با فعّالیتهای این ملعون آشنا شوید. پس از ظهور حضرت مهدی (ع)، تلاش های شیطان برای وفای به عهدی که با خداوند برای گمراه کردن آدمیان بسته همچنان ادامه دارد. در آستانه ظهور، شیطان کاری انجام می دهد که در سرنوشت مردم بسیار تأثیر گذار است: صبح گاه روز بیست و سوم ماه رمضان، پیش از ظهور، جبرئیل امین (ع) با ندای اعجازگونه ای حجت را بر مردم تمام می کند و نوید ظهور حضرت مهدی (ع) را به همه ی آنها می دهد. عصر گاهان، ابلیس برای مقابله با این ندا به میدان می آید. این ماجرا از زبان امام باقر (ع) چنین نقل شده است: «...و صدا، صدای جبرئیل روح الامین است و صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود. درباره ی آن شک نکنید. گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز، صدای ابلیس ملعون [شنیده می شود] که ندا می دهد: آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند.» (8) پایان زندگی شیطان به بیان روایات، پایان یافتن زندگی شیطان در دستان حضرت صاحب الامر(ع) است. حضرت مهدی (ع) در پی گسترش عدل و داد در زمین هستند و برای رسیدن به این هدف پاک و مقدّس، کارهای مختلفی انجام می دهند که از جمله آنها جنگیدن با موانع تحقّق عدالت جهانی است. از مهم ترین این جنگ ها می توان به موارد زیر اشاره کرد: جنگ با سفیانی، سپس با یهودیان، سرکوب دجّال و نابود کردن یأجوج و مأجوج و در آخر، جنگ با ابلیس آغاز می شود که نتیجه ی آن هلاکت شیطان است. (9) اسحاق بن یعقوب می گوید: «از امام صادق (ع)پرسیدم: اینکه خداوند به شیطان فرمود منتظر وقت معلوم باش، این وقت معلوم کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: روز قیام قائم ماست. وقتی خداوند او را برانگیخته می کند و آماده ی قیام در مسجد کوفه است، در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می رود به آنجا می آید و می گوید: ای وای، از خطر امروز! قائم پیشانی شیطان را گرفته و گردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد.» (10) پی نوشت : 1. مسعودى، على بن حسین، ترجمه إثبات الوصیة، مترجم: محمد جواد نجفی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362، ص 7؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5. همچنین در سایت ویکی فقه بیان شده است. 2. سوره ی کهف (18)، آیه ی 50. 3. نهج البلاغه ترجمه ی محمد دشتی، خ 192. 4. همان. 5. سوره ی اعراف ، آیه ی 13. 6. سوره ی ص (38)، آیات 79-81. 7. کتاب طوالع الانوار، ص166؛ نقل از سایت موعود 8. نعمانی، غیبت، ص17، بحارالانوار، ج2، ص231. 9. برای دست یابی به اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله ی از ظهور تا قیامت، ماهنامه ی موعود، شماره ی 97 را پیشنهاد می کنیم. 10. بحارالانوار، ج 2، ص 231. منبع: افخمی، فاطمه، «ابلیس دشمن فرزندان آدم»، نشریه ی موعود شماره 101؛ با تصرّف و تلخیص.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4792
زمان انتشار: 6 مارس 2016
| | | |
صوت/چگونه در آخرالزمان مراقب خانواده خود باشیم؟

حجت الاسلام و المسلمین عالی:

صوت/چگونه در آخرالزمان مراقب خانواده خود باشیم؟

صوت سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین عالی درباره نحوه مراقبت از خانواده منتشر می شود.  

صوت

1 - چگونه در آخرالزمان مراقب خانواده خود باشیم؟

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 4654
زمان انتشار: 2 فوریه 2016
| |
ايرانيان و نقش آنان در دوران ظهور

ايرانيان و نقش آنان در دوران ظهور

  على كورانى ، ترجمه: عباس جلالى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، كشور ایران در تصور غربیها پایگاهى حیاتى، آن هم در مرز شوروى و در قلب جهان اسلام به حساب مى‏آمد و از دیدگاه مسلمانها كشورى اسلامى و اصیل به شمار مى‏رفت كه «شاه‏» سر سپرده غرب و هم‏پیمان اسرائیل بر آن حكومت مى‏كرد و براى خوش خدمتى به اربابانش، كشورش را دربست در اختیار و خدمت آنان قرار داده بود. علاوه بر آنچه كه در تصور دیگران بود، در ذهن یك فرد شیعه مانند من، كشورى بود كه در آن مرقد مطهر امام رضا، علیه‏السلام، و حوزه علمیه قم وجود داشت، كشورى داراى تاریخى اصیل و ریشه‏دار در تشیع و علما و اندیشمندان شیعه و تالیفات گرانبها، زمانى كه به روایات وارده در خصوص مدح و ستایش ایرانیان بر مى‏خوریم و آنها را بررسى مى‏كنیم، به یكدیگر مى‏گوییم: این روایات مانند روایتهایى است كه مدح و ستایش و یا مذمت اهل یمن، و یا بنى خزاعه را مى‏نماید. از این رو هر روایتى كه مدح و ستایش و یا مذمت گروهها و قبیله‏ها و بعضى كشورها را در بر دارد، نمى‏تواند بدون اشكال باشد. گرچه این روایات صحیح و درست مى‏باشند، اما مربوط به تاریخ گذشته و احوال مختلف ملتهاى صدر اسلام و قرنهاى اولیه آن است. این طرز فكر رایج‏بین ما بود، كه امت اسلامى در حالتى جاهلانه، فرمانبردار سلطه كفر جهانى و نوكران اوست، در بین ملتها هیچ یك بر دیگرى برترى ندارد و چه بسا همین ایرانیان مورد بحث، بدتر از سایر ملتها بوده‏اند، به دلیل اینكه آنان طرفداران تمدنى كفر آمیز و برترى جوییهاى ملى و نژادى بوده‏اند كه سر سپردگانى چون شاه و اربابان غربى‏اش براى ایجاد چنین تز و طرز فكرى و تربیت مردم ایران، بر همین روش پافشارى مى‏كردند. ... تا اینكه پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، مسلمانان را در سطح جهان غافلگیر كرد و قلبهاى غمگین آنان را چنان از خوشحالى و شادى سرشار نمود كه در قرنهاى گذشته بى‏سابقه بود، بلكه بالاتر، آنان تصور چنین پیروزى را نداشتند. این سرور و خوشحالى همه كشورها و ملتهاى مسلمان را در بر گرفت، از جمله مظاهر خوشحالى مردم، این بود كه همه‏جا صحبت از فضل و برترى ایرانیان و طرفداران سلمان فارسى بود، بطور مثال، یكى از صدها عنوانى كه در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد، عنوان و تیتر مجله تونسى «شناخت‏» بود كه در آن آمده بود: «پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، ایرانیان را جهت رهبرى امت اسلامى برمى‏گزیند» این نوشته‏ها، خاطرات ما را درباره ایرانیان تجدید كرد و دریافتیم روایاتى كه از پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاریخ گذشته آنها نبوده، بلكه ارتباط به آینده نیز دارد... ما با مراجعه به منابع و تفسیر و بررسى روایات مربوط به ایرانیان، به این نتیجه رسیدیم كه این روایات و اخبار بیش از آنكه مربوط به گذشته باشد، مربوط به آینده است و جالب اینكه اینگونه روایات در منابع حدیث اهل سنت‏بیشتر از شیعه وجود دارد. چه مى‏توان كرد، زمانى كه در روایات مربوط به حضرت مهدى، علیه‏السلام، و زمینه سازى حكومت آن بزرگوار، ایرانیان و یمنیها داراى سهم بسزایى بوده و كسانى هستند كه به مقام ایجاد زمینه مناسب براى ظهور آن حضرت و شركت در نهضت وى نائل مى‏شوند... و همچنین افراد شایسته‏اى از مصر و مؤمنانى حقیقى از شام و گروههایى از عراق... نیز از این فیض بهره‏مند مى‏شوند و همینطور سایر دوستداران آن حضرت كه در گوشه و كنار جهان اسلام پراكنده هستند، از این موهبت‏برخوردار مى‏شوند، بلكه آنان از یاران ویژه و وزرا و مشاورین آن حضرت، ارواحنافداه، مى‏باشند. ما اینك، روایاتى را كه پیرامون ایرانیان بطور عموم وارد شده است مورد بررسى قرار داده و سپس به نقش آنان در زمان ظهور مى‏پردازیم.   آیات و اخبار در ستایش ایرانیان روایاتى كه درباره ایرانیان پیرامون آیاتى كه تفسیر به ایرانیان شده وارد گردیده است، تحت این نه عنوان است: الف. طرفداران سلمان فارسى ب. اهل مشرق زمین‏ ج. اهل خراسان د. یاران درفشهاى سیاه ه. فارسیان و. سرخ رویان ز. فرزندان سرخ‏رویان ح. اهل قلم ط. اهل طالقان. البته خواهید دید كه غالبا مراد از این عناوین یكى است، اخبار دیگرى نیز وجود دارد كه با عبارتهاى دیگرى از آنان یاد كرده است. 1. در تفسیر قول خداى سبحان: «ها انتم هولاء تدعون لتنفقوا فى سبیل‏الله فمنكم من یبخل و من یبخل فانما یبخل عن نفسه والله الغنى وانتم‏الفقراء و ان تتولوا بستبدل قوما غیركم ثم لایكونوا امثالكم‏». (1) اینك شما كسانى هستید كه فراخوانده مى‏شوید تا در راه خدا انفاق كنید، برخى از شما در انفاق بخل مى‏ورزد و كسى كه بخل مى‏كند و خداوند بى‏نیاز است و شما نیازمندید و اگر روگردان شوید خداوند گروهى را غیر از شما جایگزینتان مى‏نماید و آنان مثل شما نیستند. صاحب كشاف نقل كرده كه از پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، درباره كلمه «قوم‏» كه در آیه شریفه آمده است‏سؤال شد. سلمان فارسى نزدیك پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، نشسته بود آن حضرت با دست مبارك خود به ران پاى سلمان زد و فرمود: «به خدایى كه جان من در دست و قدرت اوست، اگر ایمان به كهكشانها بستگى داشته باشد مردانى از فارس به آن دست مى‏یابند.» (2) به نقل صاحب «مجمع‏البیان‏» از امام باقر، علیه‏السلام، روایت‏شده كه فرمود: «اى اعراب، اگر روى برگردانید، خداوند گروه دیگرى را جایگزین شمامى‏گرداند یعنى ایرانیان‏» و صاحب «المیزان‏» آورده كه «درالمنثور» روایتى را عبدالرزاق و عبد بن حمید و ترمذى و ابن جریر و ابن ابى حاتم و طبرانى در كتاب «اوسط‏» و بیهقى در كتاب «دلائل‏»... از ابوهریره نقل كرده است كه وى گفت: پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، این آیه را «و ان تتولوا یستبدل قوما غیركم، ثم لا یكونوا امثالكم‏» قرائت فرمود، عرض كردند یا رسول‏الله! اینها چه كسانى هستند كه اگر ما رویگردان شویم جایگزین ما مى‏شوند؟ پیامبر اسلام، صلى‏الله‏علیه‏وآله، با دست مبارك به شانه سلمان فارسى زد و سپس فرمود: «او و طرفداران او، به خدایى كه جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگى به كهكشانها داشته باشد مردانى از فارس (ایرانیان) به آن دست مى‏یابند.» (3) مانند این روایت‏به طرق دیگرى از ابوهریره و همچنین از ابن مردویه از جابر بن عبدالله نقل شده است. در این روایت دو معنا كه همه بر آن اتفاق دارند، وجود دارد كه عبارتند از: 1. ایرانیان (فرس) خط و جناح دومى بعد از اعراب، براى به‏دوش كشیدن پرچم اسلام مى‏باشند. 2. آنان به ایمان دست مى‏یابند هرچند از آنان دور و دسترسى به آن دشوار باشد. چنانكه در همین روایت‏ سه مطلب قابل بحث است: اولا: اینكه خداوند متعال اعراب را تهدید به جایگزینى ایرانیان نموده است، آیا مخصوص زمان نزول آیه در زمان پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، است و یا اینكه مربوط به همه نسلهاست، بگونه‏اى كه داراى این معنى باشد: اگر شما (اعراب) از اسلام رویگردان شوید در هر نسلى كه باشد ایرانیان (فرس) را جایگزین شما مى‏گرداند؟ ظاهر معنى این است كه به حكم قاعده «مورد، مخصص نمى‏باشد» این نكته در همه نسلهاى بعدى نیز استمرار دارد و آیات مباركه قرآن در هر طبقه و نسلى، نقش خورشید و ماه را دارند (یعنى در نورافشانى یكسان‏اند) چه اینكه این مطلب در روایات آمده و مفسران نیز بر آن اتفاق نظر دارند. ثانیا: حدیث‏شریف مى‏گوید مردانى از فارس به ایمان دست‏خواهند یافت نه همه آنان، بدیهى است كه این خود، ستایشى است نسبت‏به افراد نابغه‏اى از بین آنها نه جمیع آنها. اما ظاهر آیه شریف و روایت این است كه هر دو، بطور عام ستایش از «فرس‏» مى‏نمایند، چون در میان آنان كسانى هستند كه به درجه دستیابى به ایمان و یا علم مى‏رسند. بویژه با ملاحظه اینكه صحبت از گروهى است كه بعد از اعراب حامل آیین اسلام هستند، بنابراین مدح و ستایشى كه براى آنان به شمار آمده بدین جهت است كه آنها زمینه مناسبى براى به وجود آمدن نوابغ خود مى‏باشند و از آنان اطاعت و پیروى مى‏كنند. ثالثا: آیا تاكنون رویگردانى اعراب از اسلام و جایگزین شدن «فرس‏» به جاى آنان صورت گرفته است‏یا خیر؟ جواب: بر اهل دانش و علم، پوشیده نیست كه مسلمانان امروز، اعم از عرب و غیر عرب از اسلام واقعى اعراض نموده و رویگردان شده‏اند. بدین‏ترتیب متاسفانه فعل شرط، در آیه شریفه « ان تتولوا؛ اگر رویگردان شوید» تحقق یافته و تنها جواب شرط، یعنى جایگزین شدن فرس به جاى آنان باقى مانده است، در این زمینه هم با دقتى منصفانه مى‏توان گفت كه وعده الهى، در آستانه تحقق است. بلكه، روایت‏بعدى كه در تفسیر «نورالثقلین‏» آمده است دلالت دارد كه این جایگزینى، در زمان بنى‏امیه حاصل شده است، چون زمانى كه عربها متوجه مراكز و مناصب و مال‏اندوزى شدند، فرس (ایرانیان) به كسب علوم اسلامى روى آورده و از آنان سبقت گرفتند. از امام صادق، علیه‏السلام، منقول است كه فرمود: «قد والله ابدل خیرا منهم، الموالى‏». سوگند به خدا كه بهتر از آنها را جایگزین فرمود، یعنى عجم را. گرچه تعبیر به «موالى‏» در آن روز شامل غیر فرس (ایرانیان) یعنى تركان و رومیها كه اسلام آورده بودند نیز مى‏شده است، اما آنچه مسلم است «فرس‏» به عنوان مركز ثقل، اكثریت آنان را تشكیل مى‏داده‏اند. بویژه با توجه به شناخت امام صادق، علیه‏السلام، نسبت‏به تفسیرى كه پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، از آیه شریفه درباره «فرس‏» فرموده است. 2. در تفسیر گفته خداى سبحان: «هو الذى بعث فى‏الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبین× و اخرین منهم لما یلحقوا بهم و هوالعزیز الحكیم‏». (4) اوست‏آنكه برانگیخت‏در بین درس نخوانده‏ها رسولى را از خودشان كه آیات خدا را بر آنان مى‏خواند و آنان را پاك مى‏سازد و كتاب و حكمتشان مى‏آموزد اگر چه قبلا در گمراهى آشكارى بودند و افراد دیگرى از ایشان كه به آنان نپیوسته‏اند و اوست‏خداى عزیز و حكیم. مسلم، در صحیح خود از ابوهریره روایت كرده كه گفت: «ما حضور پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، بودیم كه سوره مباركه جمعه نازل شد و حضرت آن را تلاوت فرمود تا رسید به آیه «و آخرین منهم لما یلحقوابهم‏» مردى از او سؤال كرد، یا رسول‏الله! اینان چه كسانى هستند كه هنوز به ما نپیوسته‏اند؟ حضرت پاسخ نفرمود: ابوهریره گفت: سلمان فارسى نیز در بین ما بود پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، دست مباركشان را بر سر سلمان نهاد و فرمود: به خدایى كه جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگى به كهكشانها داشته باشد مردانى از اینها (طرفداران سلمان) به آن دست‏خواهند یافت‏». در تفسیر على بن ابراهیم، ذیل آیه «و آخرین منهم لما یلحقوا بهم‏» آمده است كه: «و افراد دیگرى كه به آنها نپیوسته‏اند» یعنى كسانى كه بعد از آنان اسلام آورده‏اند. و صاحب «مجمع‏البیان‏» آورده است: آنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قیامت، سپس گفته است كه آنان عجمها و كسانى كه به لغت عربى حرف نمى‏زنند مى‏باشند چون پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، به سوى هركسى كه وى را مشاهده كرده و كسانى كه بعدا مى‏آیند، اعم از عرب و عجم برانگیخته و مبعوث شده است‏به نقل از سعید بن جبیر و نیز امام باقر، علیه‏السلام. مطلق بودن كلمه «و آخرین منهم‏» اقتضا دارد كه شامل همه طبقات و نسبهاى بعدى از زمان پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، از عرب و غیرعرب شود، اما با مقایسه كلمه «امیین‏» و «آخرین‏» بهتر است كه بگوییم مراد از «امیین‏» اعراب و از «آخرین‏» افرادى از غیرعرب كه اسلام مى‏آورند مى‏باشد، چنانكه بعضى روایات اهل‏بیت، علیهم‏السلام، گویاى این مطلب است و صاحب «كشاف‏» نیز همین مبنا را پذیرفته است. بنابراین، پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، كه آیه شریف را به «فرس‏» تفسیر نموده است، در حقیقت منطبق بر مصداق مهمى براى كلمه «آخرین‏» و یا مهم‏ترین مصداق، از بین مصادیق آن مى‏باشد، گرچه صرف تطبیق، باعث فضل و برترى بیشتر نمى‏گردد، اما چون پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، آنان را ستوده به اینكه آنان به ایمان و علم و یا اسلام هر چند دور و مشكل باشند نائل خواهند شد و از طرفى رسول خدا، صلى‏الله‏علیه‏وآله، در تفسیر هر دو آیه عمدا، عین گفته خود را تكرار مى‏كنند و زدن آن حضرت بر شانه سلمان فارسى، دلیل روشنى بر این مدعى است.    پى‏نوشتها: 1. سوره محمد(47)، آیه 38. 2. الزمخشرى، جارالله محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 331. 3. الطباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج‏18، ص 250. 4. سوره جمعه(62)، آیات 2 -3.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed