www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 9893
زمان انتشار: 25 دسامبر 2018
| |
سوء استفاده ترانه سازان و خواننده ها از کمبود عاطفی مردم

استاد محمد شجاعی

سوء استفاده ترانه سازان و خواننده ها از کمبود عاطفی مردم

کمبودهای عاطفی به قدری خطرناکند و گدایی عاطفه به قدری آزاردهنده است که در ترانه­‌های روز و عشق و عاشقی که الان تولید می شود، محتوای شعرها طوری است که به جای این که مردم را شاد کند، غم­ و غصه ایجاد می‌کند.

ما حتی در بخش موسیقی هم عُرضه نداریم شادی ایجاد کنیم. شعرهایی که برخی خواننده­‌ها می‌خوانند، بطور عمده با ایجاد نیاز کاذب، عقده ایجاد می‌کند. عقده­‌های یک آدم که نمی‌تواند با بینهایت و با کمال‌های بزرگ، خودش را ارضاء کند و محتاج آدمها و گداهایی مثل خودش شده، حالا آن گدا ناز کرده و او را تحویل نگرفته و او یکدفعه احساس شکست و خلأ می‌کند. موسیقی ها و ترانه هایمان مشکل اساسی دارند؛ کسی که شعر را می نویسد؛ کسی که می خواند؛ کسی که گوش می‌کند؛ و کسی که می‌پذیرد؛ همه در بیراهه هستند. آدم باید خیلی کوچک باشد که گدایی عاطفه کند. خیلی ریز باید باشد که این چیزها در زندگی او منشأ اثر باشد. خدا ما را برای گدایی نیافریده است. خدایی که معشوق من است، صمد است. می‌گوید: تو هم باید مثل من صمد شوی و به هیچ کس باج ندهی. باید بگویی معشوقم اوست و من هم باید مثل معشوقم شوم. اصلاً عشق یعنی شباهت دو عاشق و معشوق به همدیگر. شما باید به معشوق خودت شبیه بشوی تا بتوانی تکمیل شوی. بلال که سیاه­پوست بود، با اعتماد به نفس، خواستگاری دختری زیبا رفت و گفت: «إن تُزَوِجُونا الحَمدُ لله وَ إن لَم تُزَوِّجُونا فَاللهُ أکبر» = اگر دخترتان را به ما بدهید، خدا را شکر می‌کنیم و اگر نمی‌دهید خدا بزرگ است». در مقابل این تفکر، آدم های کوچک و ریز هستند که از خودشان چیزی ندارند و می خواهند از کسی چیزی بگیرند. اینها می گویند: اگر من با فلانی ازدواج نکنم، خودم را می کشم. اگر با کسی که قرار است ازدواج کنم و عاشقم نباشد، به چه درد می خورد؟ این ذلت است. برخی خانمها و آقایان جوان برای من نامه می نویسند که این دختر یا این پسر دیگر تحویلم نمی گیرد؛ چه کار کنم؟ جواب اینها را حضرت علی(علیه السلام) اینطور داده است: «ما رَأیتُ ذُلً مِثلَ إشتِغالِ قَلبی بِفارِقِ القَلبِ مِنّی»[10]= هیچ ذلتی را مثل این ندیدم که دلم به کسی مشغول باشد که دلش به من مشغول نیست».  ضرب ­المثل خوبی است که می گوید: برای کسی بمیر که برایت تب می کند. اگر قرار است او عاشق من نباشد، من برای چه عاشق او باشم؟  برای این عشق های یکطرفه در دختر و پسرهای ما اتفاق می افتد که ما سراغ منبع عشق نرفته ایم. قرآن می گوید: سراغ منبع بیا تا دیگر به هیچ کس احتیاج پیدا نکنی.   برگرفته از مباحث استاد شجاعی، دروس «دشمن شناسی» جلسه 40 آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9774
زمان انتشار: 14 نوامبر 2018
| |
24 آبان، روز بزرگداشت آیت الله علامه سید محمد حسین طباطبائی

24 آبان، روز بزرگداشت آیت الله علامه سید محمد حسین طباطبائی

«شادروان علامه طباطبایی، عمری را در راه خدمت به اسلام و معارف اسلامی و تحقیق و تتبّع در این راه صرف کردند. این چشمه جوشان و فیّاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی در تعلیم و تربیت شاگردانی که هر یک در عالم اسلام دانشمندی برجسته اند، توفیقی کم مانند داشته است. فقدان این عارف جلیل القدر و فیلسوف و متفکر بزرگ جهان اسلام، ضایعه ای جبران ناپذیر است و بی شک جهان اندیشه باید از این فقدان و مصیبت سوگوار و داغدار باشد.» (حضرت آیة الله خامنه ای)

سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله معروف به علامه طباطبایی، یکی از مطرح ترین مفسران، فیلسوفان و مبلّغان عالم اسلام، و بزرگ ترین مفسر شیعه در دوران غیبت بوده است. ایشان از جمله مبلّغانی است که تبلیغ دینی را به معنای واقعی محقق نمود؛ چرا که اولاً با تربیت شاگردان بسیار که هر یک دنیایی از علم و عمل اند و ثانیا با تألیف کتب گرانسنگی همچون: تفسیر ارزشمند المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، شیعه در اسلام و ... که هر یک در جایگاه خود راهگشای بسیاری از جویندگان حق و حقیقت بوده اند، راه هدایت و سعادت واقعی را نمایان ساخته است. تبلیغ و اطلاع رسانی دینی، مقوله ای است که دارای جنبه ها و محورهای مختلفی می باشد. یکی از آن جنبه ها و شاید برجسته ترین آنها، به میراث گذاشتن آثار نوشتاری در عرصه تبلیغ است که انصافا مرحوم علامه، وظیفه خویش را در این زمینه به نحو احسن ادا نمود. به راستی که ایشان به برکت برقراری دروس تفسیر قرآن، در زمان حیات خویش و باقی گذاشتن تفسیر مکتوب برای بعد از رحلتشان، جزء مبلّغان نمونه قرآن کریم بوده و هستند. نگارنده در این سطور می خواهد با نگاهی گذرا به زندگانی پربرکت علامه بزرگوار سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله ، خدمات تبلیغی این شخصیت برجسته را نسبت به عالم اسلام مرور نماید. امید است که مبلغان محترم بتوانند با سرلوحه قرار دادن رفتار آن مرحوم و با استفاده از تألیفات گرانبهای ایشان، وظیفه خویش را در عرصه تبلیغ و اطلاع رسانی دینی به نحو مطلوب انجام دهند. زندگی نامه زندگانی علامه طباطبایی رحمه الله را می توان به چهار دوره تقسیم کرد: 1. دوره کودکی و نوجوانی که در تبریز سپری شد؛ 2. دوره تحصیل در حوزه علمیه نجف؛ 3. دوره بازگشت به تبریز و شروع تبلیغ؛ 4. دوره هجرت به قم و تدریس و تألیف و نشر معارف دینی. 1. کودکی و نوجوانی سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله که از دودمان سادات طباطبایی آذربایجان است، در سال 1281 ش در تبریز متولد شد. در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را از دست داد. وصی پدر و تنها برادرش، وی را برای تحصیل به مکتب فرستاد. تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را از سال 1290 تا سال 1296 ش فراگرفت و سپس از سال 1297 تا سال 1304 ش به تحصیل علوم دینی پرداخت و به تعبیر خود، «دروس متن در غیر فلسفه و عرفان» را به پایان رساند و در 24 آبان 1360 دعوت حق را لبیک گفت. خود ایشان، در باره تحصیلشان چنین نوشته اند: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو، هر چه می خواندم، نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن، یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان ایّام تحصیل که تقریبا هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده، تلخ و شیرین حوادث را برابر می پنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می کردم و اگر اشکالی پیش می آمد، با هر زحمتی بود، حل می نمودم و وقتی که به درس حضور می یافتم، از آنچه استاد می گفت، قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم.» 2. تحصیل در حوزه علمیه نجف پس از مدتی، سید محمد حسین با خواندن کتابهایی در علوم صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، فقه، اصول، منطق، فلسفه و کلام، دروس مقدماتی و سطح را در این علوم فرا گرفت؛ اما این علوم احساس نیاز شدید او را به فراگیری معارف دین برطرف نساخت. احساس کرد که برای رشد بیشتر، نیاز به کسب فیض از محضر اساتید فن و بزرگان زمان دارد. از این رو، تصمیم گرفت تا از وطن خویش هجرت نماید و به نجف اشرف برود تا در جوار بارگاه ملکوتی حضرت علی علیه السلام و به مدد تفضلات بی کران آن امام عزیز، طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید. با ورود به نجف اشرف، دری از درهای رحمت الهی به روی علامه باز شد و آن آشنایی با معلم اخلاق، مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی رحمه الله بود. ایشان، در مورد ورود به نجف اشرف، نحوه آشنایی با میرزا علی آقای قاضی رحمه الله و شروع درس و بحث خویش می فرمایند: «هنگامی که از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به سوی نجف اشرف حرکت کردم، از وضع نجف بی اطلاع بودم. نمی دانستم کجا بروم و چه بکنم. در بین راه همواره به فکر بودم که چه درسی بخوانم، پیش چه استادی تلمذ نمایم و چه راه و روشی را انتخاب کنم که مرضی خدا باشد. ... در همان روزهای اول، قبل از اینکه در جلسه درس شرکت کرده باشم، در منزل نشسته بودم و به آینده خود فکر می کردم. ناگاه در خانه را زدند. باز کردم، دیدم یکی از علمای بزرگ است. سلام کرد و داخل منزل شد. در اتاق نشست و خیر مقدم گفت. چهره ای نورانی و بسیار جذاب داشت. با کمال صفا و صمیمیت به گفتگو نشست و با من انس گرفت. در ضمن صحبت، اشعاری برایم خواند و سخنانی بدین مضمون گفت: کسی که به قصد تحصیل به نجف می آید، خوب است علاوه بر تحصیل، از فکر تهذیب خود غافل نماند. این را فرمود و حرکت کرد. من در آن مجلس، شیفته اخلاق و رفتار اسلامی او شدم. سخنان کوتاه و با نفوذ آن عالم ربانی چنان دردل من اثر کرد که برنامه آینده ام را شناختم. تا مدتی که در نجف بودم، محضر آن عالم با تقوا را رها نکردم، در درس اخلاقش شرکت می کردم و از محضرش استفاده می نمودم. آن دانشمند بزرگ آقای حاج میرزا علی آقای قاضی رحمه الله بود.» این چنین بود که علامه طباطبایی رحمه الله ، با توسل به مولای متقیان، حضرت علی علیه السلام ، راه سعادت را شناخت و توانست با کسب فیض از محضر نورانی استاد اخلاق و عرفان خویش، نفس خود را مهذب سازد و آن گاه در راه تبلیغ و ارشاد مسلمین گام گذارد. و این درس بزرگی است که مبلغین ما همواره باید بدان توجه داشته باشند؛ یعنی ابتدا باید نفس خویش را مهذب ساخت و بعد در عرصه تبلیغ دین گام نهاد؛ زیرا نفسی که مهذب نباشد، هرگز نخواهد توانست دیگران را تهذیب کند؛ چه اینکه «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» به هر حال، ایشان اندیشمندی بود که از علم و ادب اساتید خود بهره ها برد. وی در مدت یازده سال اقامت در جوار مرقد مطهر حضرت علی علیه السلام و تحصیل در حوزه علمیه نجف، از فلسفه، فقه، اصول، ریاضیات، رجال و در نهایت از سرچشمه زلال عرفان بزرگان عرصه معرفت جرعه ها نوشید. 3. بازگشت به تبریز و آغاز ارشاد و تبلیغ دینی علامه طباطبایی رحمه الله یازده سال پس از هجرت به نجف اشرف، در سال 1314 ش به علت تغییر در وضع زندگی، ناچار می شود که به زادگاه خویش یعنی تبریز بازگردد. از این رو، غم بزرگی به دلیل محرومیت از معارف اساتید گرانمایه بر چهره ایشان نشست؛ اما چندی نگذشت که وی حکمت این رجعت ناخودآگاه را دریافت و آن هم تدریس معارف اصیل اسلامی به دیگران بود. آری، خداوند سبحان، علامه را از نجف به زادگاه خویش بازگرداند تا معارفی را که در طی سالیان متمادی در محضر اساتید بزرگوار خویش آموخته بود، به دیگران بیاموزد و بدین سان قدم در راه تبلیغ و ارشاد گذارد و زکات علم خویش را ادا نماید که: «زَکاةُ العِلمِ نَشرُهُ.» در این دوره، علاّمه برای امرار معاش خود به کار کشاورزی اشتغال داشت؛ اما این اشتغال، وی را از درس و بحث و ارشاد و تبلیغ دینی غافل نمی ساخت؛ چرا که ایشان علاوه بر برپایی کلاس و درس و بحث، تحقیقات و تألیفاتی نیز در این دوران داشت. مهم تر از همه، با غور علامه در بحار الانوار، نهال مبارک «المیزان» در همین دوران کاشته شد. 4. هجرت به قم مرحوم علامه، بعد از یک دهه اقامت در تبریز، تفأّلی به قرآن کریم می زند و با مشاهده آیه مبارکه «هُنالِکَ الوَلاَیَةُ ِللهِ الحَقِّ هُوَ خَیرٌ ثَوَابا وَ خَیرٌ عُقبا»، تصمیم می گیرد تا به قم عزیمت نماید. بالاخره این تصمیم خود را در سال 1325 ش عملی می کند و بسان چشمه ای جوشان در میان روحانیت قم جاری می شود تا تشنه کامان حقیقت را سیراب گرداند. گرچه آن عالم وارسته علاقه ای به شهرت نداشت و با کمال سادگی زندگی می کرد؛ اما دیری نگذشت که طلاب حق جو و فضیلت طلب را گرد خویش جمع دید. آن گاه بود که با تعلیم و تربیت آنان، یک نهضت فکری و اخلاقی پویا را پی ریزی کرد و گامی دیگر در عرصه تبلیغ دینی برداشت. ژرف نگری علامه علامه طباطبایی رحمه الله از شخصیتهای کم نظیری بود که با شناخت مقتضیات زمان، توجه به جهان اطراف و بررسی وضعیت حال و آینده، در دهه 20 و 30 نقش حساسی در هدایت جامعه ایفا کرد. ایشان به هنگام نفوذ شبهات گمراه کننده، آحاد ملت به خصوص نسل جوان را آگاه ساخت و به شاهراه هدایت رهنمون ساخت. تألیفات هدایتگر مرحوم علامه در آن زمان، مؤید همین مطلب است. دکتر رضا استادی می گوید: «مرحوم علامه رحمه الله همیشه در طول زندگی علمی شان دقت داشتند که به نیازها پاسخ دهند. اینکه مرحوم شهید مطهری رحمه الله فرمود: من هر کار علمی که انجام داده ام، در پاسخ یک نیاز اجتماعی بوده است؛ می توانم ادعا کنم که این روحیه و روش را از استادش علامه طباطبایی رحمه الله اخذ کرده است.» علامه همچنین، به دلیل آنکه دغدغه دین در سر داشت و می خواست که همواره به بهترین شکل معرفت دینی را فراگیرد و به دیگران تعلیم دهد، به هر رشته ای از دین که گام می گذاشت، تمام مأخوذات و محفوظات آن رشته را در نظر می گرفت تا کمبودهای آن را برای مخاطب دریابد و سپس در جهت رفع آن کمبودها تلاش نماید. برای مثال، آن گاه که قصد تألیف تفسیر المیزان را نمود، دریافت که اساسی ترین کمبودهای زمان، در زمینه قرآن و نیز بحثهای عقلی است. بنابراین، سعی کرد تا تفسیر خویش را بر ستونهای عقل و نقل استوار نماید. آیة الله مصباح یزدی، مبنای علمی و فرهنگی ایشان را این چنین بیان می کند: «پس از ورود به حوزه علمیه قم، درباره نقشی که باید به عهده بگیرد، نیک اندیشید و نیازها را با نیروها سنجید و راهی را که باید بپیماید، برگزید. آن گاه با دوراندیشی و ابتکار ویژه خود، طرحی ترسیم نمود و با تمام توان کوشید و بهترین ارزشها را آفرید و سرانجام پیروز و سرفراز به هدف والا و محبوب حقیقی خود دست یافت.» خود علامه در این مورد می فرماید: «هنگامی که به قم آمدم، مطالعه ای در برنامه درسی حوزه کردم و آن را با نیازهای جامعه اسلام سنجیدم و کمبودهایی در آن یافتم و وظیفه خود را تلاش برای رفع آنها دانستم. مهم ترین کمبودها، در زمینه تفسیر قرآن و بحثهای عقلی بود. از این رو، درس تفسیر و درس فلسفه را شروع کردم و با اینکه در جوّ آن زمان، تفسیر قرآن، علمی که نیازمند به تحقیق و تدقیق باشد، تلقی نمی شد و پرداختن به آن شایسته کسانی که قدرت تحقیق در زمینه های فقه و اصول را داشته باشند، به حساب نمی آمد؛ بلکه تدریس تفسیر، نشانه کمی معلومات به حساب می آمد، من اینها را برای خودم عذر مقبولی در برابر خدای متعال ندانستم و آن را ادامه دادم تا به نوشتن تفسیر المیزان انجامید.» این تشخیص نیاز و تکلیف شناسی سبب گردید تا مرحوم علامه، از همان آغاز، رویکردی جدی به مباحث قرآنی داشته باشد. ایشان، از سال 1325 ش دروس تفسیر خود را در قم آغاز کرد و آنچه را که در آن جلسات می فرمود، مکتوب می ساخت تا اینکه نخستین مجلد المیزان درسال 1334 ش منتشر شد و نگارش کل آن حدود 17 سال به طول انجامید. بی شک، تفسیر قرآن برای علامه طباطبایی رحمه الله نه یک کار علمی، بلکه ایفای وظیفه و ادای تکلیف در عرصه تبلیغ عملی بود و امروزه المیزان یکی از مهم ترین منابع مبلغین در عرصه تبلیغ دینی می باشد. شهید مرتضی مطهری رحمه الله ، درباره این کار سترگ می فرماید: «کتاب تفسیر المیزان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است و حتی من می توانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است. ... تفسیر المیزان علامه طباطبایی رحمه الله را مردم ما 60 و یا 100 سال دیگر می فهمند که چیست.» علامه حسن زاده آملی تفسیر شریف المیزان را امّ الکتاب تألیفات استاد خویش، علامه طباطبایی رحمه الله خوانده و فرموده اند: «بهترین معرف آن جناب، سیر و سلوک انسانی و آثار علمی از تدریس و تألیف اوست. افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسی تدریس اصول معارف حقه جعفریه اند، از تلامذه اویند و تفسیر عظیم الشأن «المیزان» که عالَم علم را مایه فخر و مباهات است، یکی از این آثار قلمی و امّ الکتاب مؤلفات اوست.» خود علامه درباره سیر کار نگارش این اثر جاودانه می فرماید: «من اول در روایات بحار الانوار تفحص بسیار و تتبع زیادی نمودم تا از این راه کاری کرده و تألیفی در موضوعی خاص داشته باشم. به دنبال آن، در تلفیق آیات و روایات زحمت بسیار کشیدم تا اینکه به فکر افتادم بر آن تفسیری بنویسم؛ ولی چنین پنداشتم که چون قرآن بحر بی پایان است، لذا بخشی از آیات آن را که آیات معاد بود، جدا کردم و در هفت موضوع تألیف نمودم تا اینکه به تفسیر قرآن پرداختم و سرانجام در 20 جلد عربی نوشته شد. در این تفسیر، قرآن با قرآن تفسیر می شود، نه با رأی تفسیر کننده و من این روش را از استادمان مرحوم قاضی فرا گرفتم.» نمونه هایی از تبلیغ عملی علامه از زبان شاگردان علامه بزرگوار سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله علاوه بر به یادگار گذاشتن تألیفات ارزشمند و تربیت شاگردان بسیار ـ که از مهم ترین روشها و شیوه های تبلیغ می باشد ـ در رفتار و کردار خویش نیز اسوه و الگو برای همگان بود. یکی از علما از استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله پرسیده بود که این همه تجلیل شما از علامه طباطبایی و تعبیر «روحی فداه» برای چیست؟ ایشان فرموده بودند: «من فیلسوف و عارف بسیار دیده ام. احترام مخصوص من به استاد نه به خاطر این است که ایشان یک فیلسوف است؛ بلکه به این جهت است که عاشق و دلباخته اهل بیت علیهم السلام است. ایشان در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار می کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف می شد، ضریح مقدس را می بوسید، سپس به خانه می رفت و غذا می خورد. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است.» علامه تهرانی نیز در خصوص ارادت قلبی علامه به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می فرمایند: «آن گاه که نام یکی از معصومین علیهم السلام برده می شد، اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود می شد و نسبت به امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ تجلیل خاصی داشتند و بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می کردم و اگر اشکالی پیش می آمد، با هر زحمتی بود، حل می نمودم و وقتی که به درس حضور می یافتم، از آنچه استاد می گفت، قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم مقام و منزلت آنها و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام را فوق تصور می دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی و وجدانی نسبت به آنها داشتند و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می دانستند و به سیره و تاریخ آنها کاملاً واقف بودند.» آیة الله جوادی آملی در باره اخلاق نیکوی علامه طباطبایی رحمه الله می فرمایند: «اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش قرآن بود. هر آیه ای را که خداوند در قرآن، نصب العین انسان کامل می داند، ما در حد انسانی که بتواند مُبَیِّن و مفسر قرآن باشد، در این مرد بزرگ می یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلامی و خُلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کم تر اتفاق می افتاد. نام کسی را به بدی نمی برد، بدی کسی را نمی خواست و سعی می کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند.» و آیة الله مصباح یزدی، فروتنی علامه را این گونه بیان می کنند: «در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم، هرگز کلمه «من» را از ایشان نشنیدم. در عوض عبارت «نمی دانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیده ام. همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن عار دارند؛ ولی این دریای پر تلاطم علم و حکمت از فرط تواضع و فروتنی آن کلمه را به آسانی می گفت. جالب اینجاست که به دنبال آن، پاسخ سؤال را به صورت احتمال و با عبارت «به نظرم می رسد» بیان می کرد.» سخن آخر آنچه در پایان لازم به ذکر است، آن است که مرحوم علامه رحمه الله در تفسیر قرآن از الهامات و توجهات غیبی محروم نمانده اند. خود ایشان معتقدند که یک حقیقت قرآنی وجود دارد که نمی شود انکار کرد و آن این است که هرگاه انسان به وادی ولایت الهی گام نهاد و به ساحت قدس و کبریا نزدیک گشت، دری از ملکوت آسمانها و زمین به رویش گشوده می شود که از آن آیات کبری و انوار جبروت الهی را که بر دیگران مخفی است، مشاهده می کند. و از همین جاست که ایشان سروده است: مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد         رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت      از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه        ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم        او که می رفت، مرا هم به دل دریا برد خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود              که به یک جلوه ز من نام و نشان یکجا برد همه دلباخته بودیم و هراسان، که غمت           همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9772
زمان انتشار: 15 نوامبر 2018
| |
خورشید سامراء

خورشید سامراء

روز هشتم ربیع الاول سال 260 هجری، روز دردآلودی برای شهر سامرا بود؛ زیرا خبر شهادت امام عسکری در عنفوان جوانی همه جا را فرا گرفت. بازارها تعطیل شد و توده های محرومی که محبت خود را نسبت به امام، از ترس سرکوب نظام، نهان می داشتند، امروز عنان عواطف خروشان خویش را از کف دادند و شتابان و گریان به سوی خانه امام حرکت کردند.

کرامت امام (علیه‌السلام) علی بن زید گفت: من اسبی داشتم و بدان می نازیدم و در هر جا از او سخن می گفتم. یک روز خدمت ابومحمد علیه السلام رسیدم. به من فرمود اسبت چه شد؟ گفتم آن را دارم و هم اکنون بر در خانه شماست. فرمود: تا شب نرسیده، اگر خریداری پیدا شد آن را عوض کن و تأخیر مکن. در آن هنگام کسی بر ما وارد شد و رشته سخن را برید. من اندیشناک برخاستم و به خانه رفتم و به برادرم گزارش دادم. در پاسخ من گفت: من نمی دانم چه بگویم. از فروشش به مردم دریغم آمد. چون شب شد نوکری که آن اسب را تیمار می کرد آمد و گفت: ارباب! اسبت مرد. مرا غم فرا گرفت و دانستم امام از گفتار خود این را در نظر داشته است. گوشه ای از زندگی امام یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسگری علیه السلام در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند. از آن جایی که امام حسن علیه السلام به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر سکونت اجباری داشتند «عسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب حضرت نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمر شریفش 28 سال بود و در سال 260 ه. ق به شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد. تدبیر امام ابوهاشم جعفری می گوید: ما در زندان بودیم که امام حسن عسگری علیه السلام و برادرش جعفر را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت، به سوی حضرت شتافتیم و دور ایشان جمع شدیم. در زندان مردی عجمی بود و ادعا می کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و فرمود: اگر در جمع شما بیگانه نبود به شما می گفتم کی آزاد می شوید. آنگاه به مرد عجم اشاره فرمود که بیرون برود و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست. از او برحذر باشید. او گزارشی از آنچه گفته اید برای خلیفه تهیه کرده است که در لباس های اوست. یکی از حاضران او را تفتیش کرد و آن گزارش را که در لباسش، پنهان کرده بود، پیدا کرد. او مطالب مهم و خطرناکی درباره ما نوشته بود. کوشش های علمی حضرت گرچه امام حسن عسکری علیه السلام به حکم اوضاع نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسیان برقرار کرده بود، موفق به گسترش دامنه دانش خود در سطح جامعه نشد، اما در عین حال، در همان فشار و خفقان شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان نقش موثری داشتند. شیخ طوسی(ره) شاگردان حضرت را متجاوز از صدنفر ثبت کرده است که در میان آنها چهره های روشن و شخصیت های برجسته ای مانند احمد اشعری قمی، عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار به چشم می خورند. کرم امام امام حسن عسگری علیه السلام همچون سایر پدران بزرگوار خود منبع جود و سخا بود و در بسیاری از مواقع قبل از این که کسی چیزی بخواهد، او را بی نیاز می کرد. از ابویوسف، شاعر هم عصر حضرت، نقل شده است که گفت: تازه صاحب پسری شده بودم و دستم تنگ بود. کاغذی به عده ای نوشتم و از آنها کمک خواستم، اما از آنها ناامید شدم. در این هنگام ابوحمزه، فرستاده امام حسن عسگری علیه السلام ، در حالی که کیسه سیاهی به دست داشت و در آن چهارصد درهم بود بیرون آمد و گفت: مولایم فرمود: این مبلغ را برای آن کودک نورسیده صرف کن. خداوند در آن کودک برایت برکت قرار دهد. شکوه و عظمت امام گروهی از عباسیان نزد صالح، که از مخالفان حضرت بود، رفتند و به او گفتند بر امام سخت بگیر و او را لحظه ای راحت نگذار. صالح گفت دو نفر از نانجیب ترین مردانی که می توانستم پیدا کنم بر او گماشتم. اما آن دو نفر تحت تأثیر او واقع شدند و در عبادت و نماز و روزه کوشا شدند. آنها را احضار کردم و پرسیدم در آن مرد چه دیدید؟ آنها گفتند چه می توانیم بگوییم درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را تماما بیدار است و شب زنده داری می کند. نه سخن می گوید و نه به جز عبادت به کاری مشغول می شود و هنگامی که به او نگاه می کنیم زانوانمان به لرزه می افتد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم. عباسیان هنگامی که این را شنیدند ناامید و سرافکنده برگشتند. پند و نصیحت امام محمد بن حسن گفت نامه ای به امام عسگری علیه السلام نوشتم و از تنگدستی شکایت کردم سپس با خود گفتم مگر امام صادق علیه السلام نفرمودند که فقر و تنگ دستی با ما بهتر از توانگری با دیگران است و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است. امام در پاسخ نوشت: هر گاه گناهان دوستان ما زیاد شود خداوند آنها را به فقر گرفتار می کند و گاهی از بسیاری از گناهان می گذرد. هم چنان که پیش خود گفته ای تنگدست بودن با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند پناه گاهیم و برای کسانی که از ما هدایت بجویند نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که برای نجات از گمراهی، به ما متوسل می شوند. حجت یازدهم حجت یازدهم نور ولایتْ حَسَنم کینه اهل ستم کرده جَلای وطنم پدر ختم امامان، وصی ختم رُسل ولی امر خدا واقف سرّ و عَلَنم والد حجت ثانی عشر و ناصر دین خدا مالک مُلک وجود و ولی مُؤتمنم معتمد زهر خورانیده مرا از ره جور کین چنین سوخته بال من و فرسوده تنم سامراء ماتمکده عسکری از دار فانی دیده بسته گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته گشته سامرا دوباره وادی غم بر پدر، صاحب زمان بگرفته ماتم عازم جنت شده با قلب سوزان نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان او به دست معتصم گردیده مسموم قلب پاک انورش را کرده مغموم شست و شو داده پسر جسم لطیفش شد به سامرا مکان قبر شریفش

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9771
زمان انتشار: 14 نوامبر 2018
|
شرح زیارت آل یاسین

شرح زیارت آل یاسین

سخنرانی استاد شجاعی در شرق تهران با موضوع «شرح زیارت آل یاسین»  جمعه 25 آبان ماه 97 برگزار می گردد.

ساعت 15:30:  قرائت زیارت آل یاسین

ساعت 16:00:  سخنرانی استاد شجاعی با موضوع شرح زیارت آل یاسین 

 

نشانی: تهران، خیابان پیروزی، بین چهارراه کوکا و خیابان اول نیروی هوایی، پلاک 289، طبقه دوم، خیریه صاحب الزمان علیه السلام

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9770
زمان انتشار: 14 نوامبر 2018
|
سی و نهمین نشست جامعه پزشکی مهدوی

سی و نهمین نشست جامعه پزشکی مهدوی

سی و نهمین نشست جامعه پزشکی مهدوی جمعه 25 آبان، ساعت 7 صبح با قرائت دعای ندبه و سخنرانی استاد شجاعی در ساعت 8 صبح برگزار می گردد.

نشانی: بزرگراه صدر شرق، بلوار شهید کاوه شمال - ابتدای بلوار شهید اندرزگو نبش خیابان شهید مهر محمدی شمالی - مقابل مسجد مفتخر - کانون فرهنگی سیدالشهدا علیه السلام

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8865
زمان انتشار: 26 دسامبر 2018
| |
«صله رحم» سکرات موت را آسان می کند

منازل الاخره، جلسه 8، 88/6/22

«صله رحم» سکرات موت را آسان می کند

توحید و انس با حق تعالی و شناخت و انس با پیامبر و معصومین، دو عامل آسانی سکرات موت بود. عامل مؤثر دیگر در آسانی سختی های مرگ «صله ارحام» می باشد.

«صله» یعنی پیوند و «رحم» یعنی خویشان؛ صله رحم یعنی حفظ برقراری پیوند انسان با خویشانش. انسان نباید تحت هیچ عنوانی ارتباط با ارحامش را قطع کند. حتی اگر آنها کافر باشند به شرطی که این ارتباط آسیب عقیدتی و دینی را در پی نداشته باشد. در غیر اینصورت انسان باید تحت هیچ عنوانی ارتباطش را با خویشان خود قطع نکند و این ارتباط و اتصال به گونه­ای باشد که اگر آنها به او نیاز پیدا کردند بتواند به آنها کمک بکند. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «هر کس که می‌خواهد خداوند سکرات مرگش را بر او آسان کند باید صله رحم به جا بیاورد و به والدین خود نیکی و احسان نماید، پس هر گاه چنین کند خداوند بر او دشواری­های مرگ را آسان کند و در حیاتش هرگز فقر به او نرسد». پس سومین عامل مهم در آسانی سکرات موت صله ارحام و نیکی به پدر و مادر است. صله رحم و نیکی به پدر و مادر اثر دنیایی هم دارد. یعنی کسی که دائما صله ارحام دارد و به پدر و مادر خود نیکی می‌کند و در حیات خود هرگز فقر به او نرسد. یکی از آثار ارزنده ارتباط خوب با پدر و مادر و خویشان همین آسان گذشتن زندگی دنیاست که انسان فقیر نمی شود و آسان گذشتن سکرات موت است. انفاق و صدقه مرگ را آسان می کند از دیگر عواملی که سکرات موت را بر انسان آسان می‌کند، کمک به فقرا و کمک به افراد بی­‌بضاعت است. امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «هر کس بپوشاند برادر خود را جامه زمستانی یا تابستانی خداوند او را از جامه‌­های بهشت می­‌پوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان می‌کند و گشاده می‌کند بر او قبر او را». نکته خیلی مهم این است که ما فقیر را نباید یک آدم بیگانه ببینیم. زن و مرد فقیر و انسان‌های بی­‌بضاعت، حقیقتا خواهران و برادران ما هستند انسان باید با این حس به آنها کمک بکند نه به عنوان یک آدم غریبه‌­ای که هیچ علاقه­‌ای به او ندارد. دوستی با فقرا از گنج­‌های بسیار مهم در سلوک إلی الله است. انسان فقرا را قلبا دوست داشته باشد از آنها فاصله نگیرد و طوری کمک نکند که حریم­‌ها دور باشد. بعضی­‌ها هستند که به فقرا کمک می کنند، اما هیچ وقت طبع‌شان نمی‌گیرد با اینها نشست و برخواست و رفت و آمد داشته باشند. قرآن چند بار به پیغمبر تأکید می‌کند که فقرا را دوست داشته باش؛ با آنها ارتباط داشته باش و هرگز آنها را از دور خودت دور نکن. بیشترین ضربه­‌ها از نظر فردی و اجتماعی به جامعه‌ای می خورد که در آن فقرا طرد می‌شوند. حتی اگر به آنها کمک هم بشود. یکی از شرایط ضروری مدیریت که باعث پیشرفت کشور می شود، این است که حاکم و ولی و مدیر ارتباط خود را با فقرا حفظ کنند و قلباً اینها را دوست داشته باشند. برای همین امام صادق (علیه السلام) از آنها تعبیر به خواهر و برادر می کند. با «روزه» سختی های مرگ آسان می شود امام صادق(علیه‌السلام) درباره روزه ماه رجب به یکی از اصحاب خطاب می کند: «ای سالم، هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بگیرد، خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب مرگ». این روایت را مرحوم شیخ صدوق از قول امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند. همه این عوامل لطف خداوند تبارک و تعالی است که سر راه انسان قرار داده تا انسان زودتر پاک شود. یک فرمول و قاعده مهم برای آسان مردن یک فرمول کلی برای آسانی مرگ این است که آسان­گیری در زندگی، آسان مُردن و گشایش قبر را در پی دارد. کسانی که اهل تکلف و سخت­گیری هستند، هم دنیای سختی را خواهند داشت و هم مُردن و قبرشان با سختی همراه خواهد بود. اخیراً دانشمندان بیان کردند، کسانی که نسبت به رعایت نظم حساسیت خیلی بالایی دارند، معمولا در فشارهای قلبی زیادی قرار میگیرند و زودتر از بقیه هم می میرند. به این معنی نیست که نظم چیز بدی است. نظم خیلی هم خوب است و توصیه معصوم هم است:«اُوصیکُم بِتَقوَی الله وَ نَظم اَمرِکُم»؛ از طرفی نظم داشتن کار عقلانی هم است. اما اینکه انسان تعصب داشته باشد و خیلی سخت­گیر باشد در مسائلی که حتما باید همه چیز همانطور که من میخواهم باشد؛ یا همانطور که من فکر میکنم؛ یا همانطور که قبلا برنامه­ریزی کردیم. این تعصب ها بخصوص در مسائل شخصی باعث فشار روح می شود. به هر حال آنهایی که در زندگی سخت­‌گیر هستند، دائما اصول و قانون و پیش­‌فرض­‌های ذهنی، بایدهای ذهنی، سلیقه، رسوم غیر قابل قبول، آداب غیر منطقی دارند، اینها فشار قبر دارند. مثلا در ازدواج شرایط سخت و سخت‌گیری‌های بی منطق و بی‌پایه که در دین خدا نیست قرار می‌دهند. قوانین و مقررات من‌­درآوردی در خانواده‌­ها نسبت به ازدواج جوانان بسیار زیاد است. اینها سخت­‌گیری‌­هایی است که خدا قرار نداده و انسان وقتی سخت می‌گیرد، خدا هم به او سخت می‌گیرد. در تربیت­ ما خیلی وقتها سخت‌­گیری‌­های خاصی داریم که پشت آن هیچ منطقی وجود ندارد. در امور اداری در مدیریت در مسائل اجتماعی، مسائل دینی سخت­‌گیری هایی ایجاد کرده ایم که اصلا جزء دین نیست. اگر بخواهیم بشمریم که ما چقدر سخت‌­گیر‌ی‌­های دینی داریم که اصلا ریشه در دین ندارد، آداب و رسوم­هایی است که بعدا به دین تحمیل شده خیلی زیاد است. بعضی از این آداب و رسوم­ درست هستند. برای همین امیرالمومنین(علیه‌السلام) در نامه­ای که به مالک اشتر می­نویسد:«اگر در جامعه­ای رفتی (مصر) سنت­‌هایی را دیدی که مخالف دین نیستند، آنها را تثبیت بکن». مثلاً سنت نوروز سنتی است که ریشه در دین اسلام ندارد و تاریخ آن از تاریخ اسلام هم بیشتر است. وقتی اسلام آمد این سنت را تثبیت و تأیید کرد و مقرراتی هم بر آن وضع کرد؛ چون آثار، خیرات و برکات زیادی دارد. ولی در همین سنت مورد تأیید و خوب، بعضی ها دچار افراط گری هایی می شوند و خود و دیگران را تحت فشار عصبی قرار می دهند. ما خیلی وقتها برای اینکه ظواهر و امور مستحبی را حفظ بکنیم به واجبات لطمه می زنیم. پس یک فرمول کلی است که هر وقت انسان گشایشی، شادی و انبساطی ایجاد کند و دست از سخت­گیری بردارد؛ اثر این کار در موقع مُردن او آشکار خواهد شد و عکس این مسئله هم درست است. در خصوصیات مؤمن داریم که مؤمن آسان گیر است و خیلی سخت گیر نیست مگر در واجبات و محرمات الهی. سختی های مرگ، تصفیه کننده کافر است در جلسه قبل روایتی خواندیم که مرگ مؤمن را از گناه تصفیه می کند. همانطور که سختی مرگ گناهانِ مؤمن را پاک می کند، کافران را نیز از حسنات تصفیه می کند، یعنی آخرین لذت هایی است که یک کافر از دنیا می برد. امام کاظم در مورد کافر فرمود:« الموت هو المصفاة وتصفی الكافرین من حسناتهم فیكون آخر لذة أو راحة تلحقهم هو آخر ثواب حسنة تكون لهم = موت تصفیه­کننده است و کافران را از حسنات شان تصفیه می کند و آخرین لذّتی است كه به آنان می‌رسد و آخرین پاداش كار خوبی است كه احیاناً انجام داده‌اند». اگر کافری و یا گناهکار حرف‌ه­ای حسنات و کارهای خیر انجام دهد و چون خداوند اجر هیچ کس را ضایع نمی کند، خدا به او هم پاداش می دهد. حال پاداش هایی را که خداوند یک یک به کافر می دهد، از قول خداوند تبارک و تعالی برایتان عرض می کنیم. بعضی از کافرها هستند که کارهای خیرشان را خدا به انواع مختلف در دنیا جواب می‌دهد. مثلاً سلامت جسمانی، خیر و برکت، فرزند به آنها می‌دهد. از دست ظلمه نجات شان می‌دهد. زندگی آسان به آنها می‌دهد که اگر کار خیری هم کرده اند به ازای آن کار خیر پاداش شان را در دنیا گرفته باشند. گاهی کارهای خیرِ بعضی از کفار خیلی زیاد است. بنابراین خداوند تبارک و تعالی موقع مُردن هم به اینها آسان می گیرد و خیلی راحت جان می­دهند. امام کاظم(علیه‌السلام) می‌فرماید: «این آسانی به ازای ثواب آخرین حسنه و کار خیری است که آن کافر و گناهکار انجام داده است». کافرانی که کار خیر شان خیلی زیاد است و خدمات زیادی به جامعه جهانی کرده اند، چون کافر بودند، بهشت نمی‌روند؛ ولی عذاب شان در برزخ کم می شود. حدیث قدسی در نحوه جان دادن کافر در حدیث قدسی که در جلسه ششم منازل آخرت[1] بیان کردیم، گفته شد که بیماری، گرفتار ظلمه شدن، تنگ شدن روزی و در آخر سکرات موت مراحلی هستند که باعث پاک شدن مؤمن از گناه می شوند. امام صادق(علیه‌السلام) ادامه حدیث قدسی را از قول خدای تبارک و تعالی برای نحوه جان دادن کافر بیان می کنند. در حدیث قدسی می‌فرماید: «وَ ما مِن عَبدٍ اُریدُ عَن اُدخِلَهُ النّار إِلّا صَحَّحۀُ لَهُ جِسمَه= هیچ بنده­ای نیست که من بخواهم او را داخل جهنم بکنم، مگر اینکه در دنیا یک بدن سالم به او می دهم». بعضی از کفار این گونه هستند و کمتر مریض می شوند و مشکلات کمتری دارند. «فَإِن کانَ ذلِکَ تَمامُ طَلبَتِه= اگر این تمام طلبش از من بود بخاطر کارهای خیرش که هیچ» و اگر نبود «وَ إلّا آمَنتُ خَوفَهُ مِن سُلطانِه= به او امنیت می‌دهم از دست سلاطین و حاکمان زمان خودش». «فَإِن کانَ ذلِکَ تَمامُ طَلبَتِهِ عِندی= اگر این شد تمام آن طلبی که از من دارد» این امنیت آن طلبش را تصفیه کرد که کرد. ولی اگر باز طلبکار بود، یعنی کار خیرش بیشتر از این امنیت ارزش داشت:«وَسَّعتُ عَلیِه رِزقَه= به او وسعت رزق می دهم».  برکت مالی و اقتصادی به او می دهم. «فَإِن کانَ ذلِکَ تَمامُ طَلبَتِهِ عِندی= اگر آن طلبش تصفیه شد که هیچ» و اگر نشد باز هم طلبکار بود. «و إلّا یَسَّرتُ عَلَیهِ عِندَ المُوت حَتّی یَأتِیَنی وَ لا حَسَنَتَ لَهُ ثُمَّ اُدخِلُهُ النّار = موقع مُردن به او آسان می گیرم، تا اینکه موقع مُردن دیگر با من حسابی نداشته باشد و سپس وارد جهنم می شود». پس در واقع با این دو روایتی که دو جنبه داشت از نحوه مردن مؤمن و کافر که امام کاظم(علیه‌السلام) فرمودند، و حدیث قدسی که امام صادق(علیه السلام) از قول پیغمبر نقل کردند، ما به این نتیجه می‌رسیم که نباید از نحوه مُردن یک نفر قضاوت خاصی بکنیم. گاهی وقتها افراد آسان می میرند برای اینکه آدم خوبی بوده آسان می میرد. گاهی وقتها سخت می میرد. باز هم برای اینکه آدم خوبی بوده دارد سخت می میرد که تصفیه بشود. از طرف دیگر اگر آسانی را در زندگی کفار دیدیم، تعجب و حسودی نکنیم، ممکن است آدم خوبی بوده؛ کارهای خیر و به­دردبخوری کرده؛ خدماتی داده و چون خداوند اجر اینها را هرگز ضایع نمی کند، زندگی توأم با آسایش دارند. کار خوب از هر کسی سر بزند حتی از یک حیوان، خداوند پاداشش را خواهد داد. برای مطالعه بیشتر در موضوع مرگ کلیک کنید. هر آسایشی، دلیل رضایت و هر سختی دلیل غضب خداوند نیست با نگاهی دیگر پی می‌بریم، اینطور نیست که اگر همیشه یک نفر در آسایش بود، یعنی خدا از او راضی است. یا اگر در سختی بود، یعنی خدا از او راضی نیست. بسته به وضعیت ارتباط این شخص با خداوند تبارک و تعالی دارد. برای همین در سوره مبارکه توبه در دو آیه با اختلاف اندکی می‌فرماید:«وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ[2] = اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد جز این نیست كه خدا مى‏‌خواهد در زندگى دنیا به وسیله اینها عذابشان كند و جانشان در حال كفر بیرون رود». هیچ وقت زیادی اموال و خانواده و فرزندانِ کفّار تو را به تعجب وادار نکند. عذاب کافران در آسایش و راحتی دنیاست. چرا زیادی فرزند و مال عذاب دارد؟ زیادی فرزند و اموال و ثروت دلبستگی می آورد و علاوه بر آن هر کدام دردسرهای خاص خود را دارند و به همین دلیل مایه عذاب می شوند. مثلاً والدینی که 4 فرزند دارد، یکی­ از این 4 فرزند اگر ناخلف بشود، برای پیر کردن پدر و مادر کافی است. قبلاً که مال نداشت، راحت می‌خوابید؛ درآمد مختصری داشت، زندگی­اش هم انجام می شد. اما حالا که ثروتش بالا رفته می‌­بیند که فشار خونش هم از 20 پایین نمی‌­آید. این آرامش نیست. سطح آسایش بالا رفته، اما سطح آرامش پایین آمده، بنابراین رابطه بین آرامش و آسایش مثل رابطه قند و چربی و نمک است در بدن. که باعث سکته­‌ها، فشارهای عصبی، سکته­‌های قلبی، مغزی می‌شود. بدن تا حدی به چربی و قند و نمک احتیاج دارد اگر بیشتر از این حد شود برای بدن کشنده است. آسایش هم همینطور تا حدی برای زندگی لازم است اما اگر بیش از حد شود، اضطراب آور می‌شود. از طرف دیگر هر چه دلبستگی و وابستگی بیشتر می‌شود، موقع مُردن جان دادن سخت­تر می شود. فشار سکرات و غمرات موت از آن طرف هم فشار قبر خیلی زیاد خواهد شد. پس خیلی خوش به حال آدم نیست، وقتی خیلی آسایش داشته باشد. هر چه سطح طبیعت بیشتر می شود، دل انسان ضعیف­تر و پخش­تر می شود. از این رو موقع مُردن این دل جمع نمی شود به 100 چیز وابسته است. هر چه موقع مُردن انسان کمتر دلبسته باشد و عواملی که انسان را به خودش می­‌چسباند کمتر باشند، انسان موقع مُردن خیلی راحت به آن عالم متولد می‌شود. بنابراین داشتن همیشه به نفع انسان نیست. آدم زیرک کسی است که با مقوله ثروت و پول و خانواده و فرزندان به گونه­‌ای ارتباط برقرار می‌کند که مانع صمیمیتش با خداوند و اهل بیت و مانع راحت جان دادنش نشود. اگر ارتباط غلط با عوامل دنیایی برقرار بکنیم، هم دنیا را خراب می کنند و هم آخرت را. اهل بیت(علیه‌السلام) هیچ کدام آدم‌های فقیری نبودند، هر کدام از ائمه در همه زمانها از نظر ثروت جزء افراد درجه اول جامعه خودشان بودند. اما نحوه زندگی و برقراری ارتباط‌شان با ثروت، تجارت، با تجارت با ثروت به گونه‌­ای بود که هیچ وقت ذره‌­ای اُنس شان به حق‌­تعالی، به مرگ و اُنس شان به عالم آخرت کم نشد. همیشه در اوج اشتیاق و مشتاق­‌ترین و عاشق­‌ترین انسانها به حق­‌تعالی و مرگ بودند. علی(علیه السلام) درباره مرگ فرمود:«من اشتیاقم به مرگ از اشتیاق یک بچه به سینه مادرش بیشتر است». آرزوهایی که افراد هنگام مرگ دارند آدمها موقع مُردن آرزوهای مختلفی دارند و این بحث انسان­‌شناسی و روان­‌شناسی دارد. ما در همین آیینه آرزوها می‌توانیم بفهمیم که چطور آدمی بودیم و چطور زندگی کرده ایم. می‌فرماید: آرزوهایی که افراد موقع مرگ دارند متفاوت است از نوع آرزوهای افراد و نوع استقبال شان نسبت به فرشته مرگ و نظام برزخی معلوم می‌شود که یک نفر چه دورانی داشته چه گذشته­‌ای را سپری کرده است. آرزوی یک مؤمن در لحظه مرگ چیست؟ در مورد مؤمنین در سوره مبارکه یس آیه 27 و 28 در مورد حبیب نجار می‌فرماید که به کمک انبیاء آمده بود و مردم را نصیحت میکرد که انبیاء را اذیت نکنید، اینها از طرف خدا آمده اند؛ حرف‌هایشان را گوش کنید؛ این قوم هم عصبانی بودند و نسبت به انبیاء کینه داشتند. جناب حبیب نجار را که جزء طرفداران انبیاء بود، کشتند. به آرزوی او در هنگام مرگ دقت کنید: « قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِی رَبِّی بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُكْرَمِین[3] = گفت اى كاش قوم من مى‌دانستند كه پروردگارم چگونه مرا آمرزید و از کرامت یافتگان قرارم داد». اگر استقبال ما از فرشته مرگ اینگونه باشد، لحظه مردنمان برای ما لحظه باشکوهی خواهد بود و با دلتنگی دوست می‌داریم که به آن عالم منتقل شویم به وطن خودمان برگردیم. چون وطن ما اول آنجا بوده و ما از آنجا به دنیا آمده‌ایم. ولی فراموش کردیم که ما مال اینجا نیستیم. ما الآن در ناسوت هستیم. عالم ناسوت عالم نسیان است، به همین دلیل به آن ناسوت می‌گویند. یادمان رفته قبلا کجا بودیم. اگر وطن مان یادمان بیاید، برای آنجا دلتنگ و بی­تاب می شویم و دیگر ترسی نداریم از این که  می خواهیم پیش خدای «اَرحَمُ الرّاحِمین» برویم. آرزوی کسانی که با خدا قهر بودند در هنگام مردن چیست؟ اولین آرزو و درخواست افراد گناهکار و آنهایی که با خدا قهرند این است که درخواست توبه می‌کنند. به آنهایی که ظلم کردند حلالیت می‌طلبند و عبادت‌هایی که از آنها فوت شده را جبران می‌کنند. این یک مقدار ساده‌­اندیشی است که در یک روز انسان بخواهد چنین کارهایی بکند. حضرت فرمود:«مُوتُوا قَبل ان تَمُوتُوا = بمیرید قبل از این که میرانده شوید». انسان باید تمرین مردن کند. یعنی بگوییم اگر امشب شب آخرمان بود چطور بود؟ اگر نماز آخرمان بود نماز را چطور می خواندیم؟ اگر ماه رمضان آخرمان باشد چطور خواهد بود؟ در سوره نساء آیه 18 می‌فرماید:« وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا= و توبه كسانى كه گناه مى‌كنند تا وقتى كه مرگ یكى از ایشان دررسد مى‌گوید اكنون توبه كردم پذیرفته نیست و [نیز توبه] كسانى كه در حال كفر مى‏ میرند پذیرفته نخواهد بود آنانند كه برایشان عذابى دردناك آماده كرده‏ ایم». یعنی تا لحظه‌ی مرگ گناه می‌کنند، وقتی مرگ شان می‌رسد، توبه می‌کنند‌ این توبه پذیرفته نیست. آرزوی دوم شان این است:« حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ؛ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا[4]= تا آنگاه كه مرگ یكى از ایشان فرا رسد مى‏‌گوید پروردگارا مرا بازگردانید؛ شاید من در آنچه وانهاده‌ام كار نیكى انجام دهم نه چنین است این سخنى است كه او گوینده آن است». تا مرگ شان می‌رسد، آرزوی برگشتن به دنیا و انجام اعمال صالح می کنند. قرآن می‌فرماید: هرگز. بیهوده می گویید. هر وقت شما میخوابیدید می‌مردید. یعنی این همه شما خوابیدید و مردید و سپس بلند شدید، ولی توبه نکردید. برای همین در حدیث داریم وقتی از خواب بلند شدید؛ دعا بکنید؛ سرتان را به سجده بگذارید و بگویید خدایا شکر که من را بعد از آنکه میرانده بود، دوباره زنده کرد. خیلی­‌ها در خواب رفتند و دوباره بلند نشدند. حال باید ببینیم، ما جزء آنهایی هستیم که توبه را به لحظه مردن موکول می‌کنیم؟ یا جزء کسانی هستیم که آرزو می‌کنیم، خدایا به ما عمر دوباره بده، بگذار از این به بعد درست رفتار کنیم. آرشیو مباحث استاد شجاعی فروشگاه آنلاین با محصولات ناب سفر پرماجرا [1] - حدیث قدسی درباره مراحل پاک شدن مؤمن از گناه (جلسه ششم منازل الاخره) [2] - سوره توبه/ آیات 55 و 85. [3] - یس/ 26 و 27. [4] - سوره مؤمنون/ 99و100.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 8672
16 دسامبر 2017
|
180
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

شناسه پرسش: 8670
16 دسامبر 2017
| |
179
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 5856
زمان انتشار: 31 اکتبر 2016
| | | |
مقام محمود یعنی اهل بیت علیهم السلام و یاری آنها را مقدم بر خواسته هایمان بدانیم

بحث مقام محمود جلسه 15

مقام محمود یعنی اهل بیت علیهم السلام و یاری آنها را مقدم بر خواسته هایمان بدانیم

از عوامل زمینه ساز برای کسب مقام محمود این است که یاری اهل بیت (علیهم السلام) را مهمتر از خواسته های خودمان بدانیم.

معصوم (علیه السلام) به ما یاد می دهد که بگوییم: «وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِی وَ حَوَائِجِی وَ إِرَادَتِی فِی كُلِّ أَحْوَالِی وَ أُمُورِی = مقدّم كننده شما قبل از خواسته ام و حاجاتم و اراده ام در همه احوال و امورم هستم».  امام هادی (علیه السلام) می فرماید: تو زمانی با ما هستی که همه ی احوال و امور، ما را جلوتر از همه ی خواسته هایت بدانی. یعنی اگر می خواهی به مقام محمود برسی بدانی که مقام محمود همان هزار پله ای است که در آخرین پله ی آن حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) نشسته اند و امیرالمومنین (علیه السلام) در پله پایین تر و تا پایین این پله ادامه دارد و هم اکنون در دنیا هست‏. قیامت و آن صحنه محشر همین الان هست و این پله برافراشته شده است. پس برو و خود را به این مقام برسان. برو و از لابلای جمعیت میلیاردی آدم ها خودت را به آنجا برسان. صحنه محشر شلوغ است و در آن میلیاردها انسان حاضر می شوند. آنجا به سختی می توانی از لابه لای جمعیت رد بشوی؛ آنجا دیگر نمی شود رد بشوی. الآن باید قدرت رسیدن به آنجا را کسب کنی. دیده اید جاهایی که شلوغ است و انسان می خواهد رد بشود‏، مثلاً در مکه می خواهید دست به حجر بزنید، مگر می توانید بروید؟ استخوان هایتان در میان جمعیت خرد می شود. بنابراین، اگر در اینجا خودت را به آن مقام نرسانده باشی، در صحنه محشر که شلوغ است، محال است انسان بتواند به آن مقام برسد. پس ما باید درهمین دنیا مقامات مورد پسند خدا و اهل بیت (علیهم السلام) را کسب کنیم. در همین دنیا باید بگوییم: «مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِیَتِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِی ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَیْكُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِیهِ مَعَكُمْ وَ قَلْبِی لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْیِی لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِی لَكُمْ مُعَدَّةٌ = به نهان و آشكارتان، و حاضر و غائبتان و اوّل و آخرتان ایمان دارم و در همه این امور، واگذارنده كار به شمایم و در همه اینها به همراه شما و تسلیم شمایم؛ دلم تسلیم شماست؛ رأیم تابع شماست و یارى ام براى شما مهیّاست». وقتی دراین دعا می خوانیم:«من تابع شما هستم و یاری من آماده است برای شما»؛ یعنی امکان ندارد من کاری بتوانم برای شما بکنم‏ و انجام ندهم. اگر برای امام زمان لازم باشد که هزینه کنی، باید هزینه کنی. گاهی می بینیم افرادی را که بلندگو به دست می گیرند و در کوچه و خیابان در مورد اهل بیت شعر و غزلی می خوانند و پولی هم می گیرند. یک آقایی بود‏، خیلی با عشق و علاقه می رفت به این جور افراد پول می داد و می گفت من به مستحق بودن و نبودنش کار ندارم. وقتی در این کوچه ها اسم معشوق مرا می آورد، همین برایم مهم است. بعد می گفت: من آن قدر به حضرت ارادت ندارم که بروم اسم معشوقم را این طوری در کوچه صدا بزنم. همین که او می تواند این کار را انجام بدهد من خوشحالم و به او پول می دهم. مجنون از کسی پرسید: «لیلی کجاست؟» گفت: من اگر آدرس بدهم می روی؟ گفت: بله وخیلی به او پول می دهم. او به دروغ به مجنون گفت: لیلی آنجاست. کسی به مجنون گفت او دروغ می گوید. مجنون گفت: می دانم دروغ می گوید؛ برای دروغش به او پول دادم؛ اگر راست می گفت که جانم را می دادم. احساس و عشق آدمها را ببین: مثلاً کسی می گوید:آقا بیا این پول را بگیر و یک روضه ی علی اکبر برایم بخوان تا با اسمش صفا کنم. چه کار دارم مستحق است یا نیست. عاشقی این گونه است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top

استاد شجاعی در فضای مجازی

پیام رسان ایتا

  • کانال رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

پیام رسان سروش

  • کانال رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

پیام رسان بله

  • کانال رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

پیام رسان گپ

  • کانال رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

پیام رسان تلگرام

  • کانال رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

شبکه اجتماعی اینستاگرام

  • صفحه رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

سرویس اشتراک ویديو یوتیوب

  • کانال رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

سرویس اشتراک ویديو آپارت

  • کانال رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

شبکه اجتماعی توییتر

  • صفحه رسمی استاد محمد شجاعی
به ما بپیوندید

معلمان مهدوی در فضای مجازی

پیام رسان ایتا

  • کانال رسمی معلمان مهدوی
به ما بپیوندید

پیام رسان سروش

  • کانال رسمی معلمان مهدوی
به ما بپیوندید

پیام رسان بله

  • کانال رسمی معلمان مهدوی
به ما بپیوندید

پیام رسان تلگرام

  • کانال رسمی معلمان مهدوی
به ما بپیوندید

پیام رسان واتساپ

  • گروه رسمی معلمان مهدوی
به ما بپیوندید

فرزندان آفتاب در فضای مجازی

پیام رسان ایتا

  • کانال رسمی فرزندان آفتاب
به ما بپیوندید

پیام رسان سروش

  • کانال رسمی فرزندان آفتاب
به ما بپیوندید

پیام رسان بله

  • کانال رسمی فرزندان آفتاب
به ما بپیوندید

پیام رسان تلگرام

  • کانال رسمی فرزندان آفتاب
به ما بپیوندید

شبکه اجتماعی اینستاگرام

  • صفحه رسمی فرزندان آفتاب
به ما بپیوندید

پیام رسان واتساپ

  • گروه رسمی فرزندان آفتاب
به ما بپیوندید

حرکت جهانی اربعین در فضای مجازی

پیام رسان تلگرام

  • کانال رسمی حرکت جهانی اربعین
به ما بپیوندید

شبکه اجتماعی اینستاگرام

  • صفحه رسمی حرکت جهانی اربعین
به ما بپیوندید

شبکه اجتماعی توییتر

  • صفحه رسمی حرکت جهانی اربعین
به ما بپیوندید
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed