www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه پرسش: 8774
17 ژانویه 2018
| |
پرسش.182
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 7030
زمان انتشار: 24 می 2017
| | | |
آیا جایز است سر سفره حرام خوار برویم حتی اگر والدین اصلی باشند؟

آیا جایز است سر سفره حرام خوار برویم حتی اگر والدین اصلی باشند؟

آیا جایز است سر سفره حرامکار و حرام خور بنشینیم و چطور همسرم را از آن خانه دور کنم. البته اگر این شخص مادر همسر باشد چه باید کرد. ترس من از بچه دار شدن است می ترسم که از نظر ژنتیکی به مادرشوهرم برود؟ برگرفته از سخنان استاد در برنامه پرسمان مورخ 27 فروردین 96در شبکه قرآن سیما پاسخ را در فایل صوتی زیر بشنوید. https://telegram.me/porsemantv8

صوت

1 - آیا جایز است سر سفره حرام خوار برویم حتی اگر والدین اصلی باشند؟

فیلم

1 - آیا جایز است سر سفره حرام خوار برویم حتی اگر والدین اصلی باشند؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7024
زمان انتشار: 24 می 2017
| | | |
عاق فرزند چيست و چه رفتارهايى از سوى والدين موجب عاق فرزند مى شود؟

عاق فرزند چيست و چه رفتارهايى از سوى والدين موجب عاق فرزند مى شود؟

 در مورد احترام به پدر و مادر، کارشناس برنامه فقط از حق پدر و مادر گفت. چرا هیچ جا حرفی از حق فرزند زده نمی شود، با یک پدر و مادر بداخلاق چگونه رفتار کنیم؟ برگرفته از سخنان استاد در برنامه پرسمان مورخ 31 اردیبهشت در شبکه قرآن سیما پاسخ را در فایل صوتی زیر بشنوید. کانال برنامه «پرسمان» https://telegram.me/porsemantv8

صوت

1 - عاق فرزند چيست و چه رفتارهايى از سوى والدين موجب عاق فرزند مى شود؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6863
زمان انتشار: 6 می 2017
| |
ازدواج عاملی برای رشد و خودسازی انسان است، اما گاهی می تواند مانع رشد باشد

استاد محمد شجاعی

ازدواج عاملی برای رشد و خودسازی انسان است، اما گاهی می تواند مانع رشد باشد

«ازدواج» زمینه های رشد و کمال انسان را فراهم می کند. اما اگر رعایت اصول مهمی نشود، ممکن است بر سر راه رشد و کمال انسان مانع ایجاد کند. یکی از زمینه های رشد در ازدواج، فرزند دار شدن است.

برخی افراد قبل از تولد فرزندشان خواب راحتی می کردند؛ تن پرور و تنبل بودند؛ گرایش به خواب و آسایش و با سکوت خوابیدن داشتند؛ خیلی«لی لی به لالای» بدن شان می گذاشتند. اما چون خدا می خواهد برخی از اینها را رشد بدهد، بعد از ازدواج یک بچه به آنها می دهد و محبت او را در دلشان قرار می دهد و سختی ها شروع می شود. مادر از زمانی که باردار می شود، باید سختی هایش را بکشد. پدر هم بعد از تولد گریه ها، شب بیداریها، مریض شدن های فرزند را باید تحمل و کمک کند. بعد که نوزاد کمی جان می گیرد و مثلاً دو ساله می شود، شروع به مقاومت در مقابل پدر و مادر می کند. چون می خواهد برای خودش شخصیت سازی کند. هر چه پدر و مادر می گویند، کودک برعکس آن را می گوید. یعنی درست می زند در ذوق مادر و پدر. پدر و مادری که نظرشان حاکم است، حالا باید یک بچه فسقلی را تحمل کنند. هیچ کاری هم نمی توانند بکنند. به قول پیغمبر ۷ سال اول،  سالهای سلطنت بچه است. آدم گرفتار یک سلطان زبان نفهمی مثل بچه می شود که هر جوری که دلش بخواهد پدر و مادر را اذیت می کند و بهانه گیری و گریه می کند و مزاحم خوابشان می شود. نصف شب مثل یک پادشاه دستور می دهد و می گوید شیر و غذا به من بدهید. مرا بشویید. هر وقت دلش بخواهد می خوابد و بیدار می شود و فرمان می دهد. والدین هم مثل کلفت و نوکر باید در خدمت او باشند و به خواسته هایش برسند. کودک می گوید: مرا به تفریح و گردش ببرید. این را می خواهم؛ آن را  می خواهم.  شما هم پول کافی ندارید. او می گوید: به من مربوط نیست. برو هر کاری می خواهی بکنی بکن و پول تهیه کن، من این را باید بخورم، من این را می خواهم. اما با وجود همه این سختی ها، پدر و مادر تربیت می شوند. در این مشکلات، یاد می گیرند که مثل یک کلفت و نوکر باید بله قربان گو باشند. والدین تمرین اطاعت می کند و این فوق العاده برای سازندگی آنها لازم و سازنده است. چون از منیت ها و خودخواهی ها و از جنبه حیوانی شان کم می کنند. والدین یاد می گیرند که هر وقت بخواهند، نمی توانند بخوابند. یاد می گیرند که مهرورزی و محبت کنند و عاشق باشند. یاد می گیرند بخاطر عاطفه، خیلی هزینه ها بکنند و ربوبیت را یاد بگیرند. رب بودن را یاد می گیرند که مثل خدا تربیت کنند دیگران را  و رب باشند برای بچه. چون پدر و مادر رب بچه هستند. قرآن می فرماید: « رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا= پروردگارا! به والدینم رحم کن، همان گونه که آنها در کودکی به من رحم کردند». آنها رب من بودند. ببینید چقدر سازندگی دارد. یک بچه این همه سازندگی دارد برای والدین خود. خدا رحمت کند حضرت امام سلام الله علیه وقتی که نوه شان شکایت کرده بود به امام به خاطر اذیتهای دو فرزندش، امام فرموده بود: «من حاضرم ثواب عبادت عمرم را به تو بدهم، تو هم ثواب اذیت بچه هایت را به من بدهی». اذیت و آزار همسر، از مواهب ازدواج برای رشد انسان است اذیت همسر خیلی اجر دارد. یک عده که این را نمی دانند و بی ظرفیت و نادانند، از اذیت زن و بچه عصبی می شوند. به جای این که با تحمل سختی ها رشد کنند، پرخاشگری و بی حوصلگی کرده و مثل یک طاغوت، درشت و بداخلاق و غلیظ می شوند و به جهنم می روند. پس باید بدانیم که تحمل بدیهای همسر، یک نعمت است که به سراغ انسان می آید. اگر انسان با آن درست برخورد کند، می شود غفور، کریم، بزرگوار، مرد، انسان، حلیم، صبور، شاکر. اما اگر نتواند با آن درست برخورد کند، می شود نامرد، جفاکار، بی وفا، قلدر، طاغوت، لوس، زودرنج، حساس، عصبی، و سر از جهنم در می آورد. خداوند بزرگواری می کند و یک همسر یا یک فرزند نصیب انسان می کند. بعضی افراد چون عرضه ندارند نقش خداگونگی را بازی کنند، زن را تباه می کنند؛ مرد را تباه می کنند؛ بداخلاقی می کنند؛ غرغر و تهدید می کنند؛ حرفهای دلسرد کننده و ناراحت کننده می زنند. اعصاب سایر اعضای خانواده را خرد می کنند. یکسره نق و غر و توقع و دستور. چنین افرادی می روند به جهنم. «سعد ابن معاذ» کسی بود که در رکاب پیغمبر مجروح شده و به شهادت رسیده بود. مقامش چنان بلند بود که پیغمبر «کفن و دفن» اش را به عهده گرفت. اما به خاطر همین درشتی ها و بداخلاقی ها در خانه، سر از جهنم فشار قبر در آورد. چون بد اخلاقی با خانواده حق الناس است. انسان حق ندارد بی دلیل عصبانی بشود و مفت حرف بزند، مفت غر و نق و حرفهای بی عاطفه بزند؛ حرفهای خلاف محبت بزند. چنین کسی بدبخت می شود. اگر کسی وقتی که بدی می بیند، ببخشد، سختی ببیند، عفو کند، نافرمانی و اشتباهی ببیند، عفو کند،  این ها نشانه آن است که او مغفرت دارد و اهل مغفرت است. مثل خدا که می گوییم : «یا اهل المغفرة= ای خدایی که اهل بخشش هستی»! او تمرین غفور بودن و عفو بودن می کند و کم کم این شخص به خدا نزدیک می شود و بزرگ می شود. پس ببینید که مایه های سقوط و اوج ما با خودمان است. همین بابا و ننه و زن و بچه و خواهر و برادر و دوستان و نزدیکترین کسان و همکارانت می توانند عامل این باشند که تو اوج بگیری. همان ها هم می توانند عامل این باشند که تو سقوط کنی. پس یک موقع نگوییم چرا در عالم سختی وجود دارد؟ سختی برای رشد انسان است. برای رشد باید کم کم امتیاز کسب کرد. خوب حالا در میان گروه های دانش آموزان، ورزشکاران و هنرمندان، کدامیک بزرگ می شوند؟ آن کسی که امتیاز های بیشتری را کسب کرده و صحنه های امتحان بیشتری را گذرانده است. کسی که قوی است، می خواهد امتحان های بزرگ بدهد. هیچ وقت دنبال سوالهای سطح پایین و مثلا ۱۰  امتیازی نمی رود، بلکه درخواست سوال ۵۰ امتیازی می کند. چون می داند که توان جواب دادن به آنها را دارد. او می داند که پس از جواب دادن، ۵۰ درجه بالا می رود. پس کسی نباید به خدا بگوید خدایا چرا چنین سوالهای سخت و مشکلی را برسر راه من قرار دادی؟ خدا هم با ما به اصطلاح «رو» بازی کرده، همه سوالات امتحانی را خودش لو داده، از اول گفته ببین! من تو را امتحان می کنم با گرسنگی، با مشکل مالی و فقر، با یک خانواده زبان نفهم، با یک آدم بداخلاق، با یک پدر و مادر بی منطق، با یک منافق یا ضد انقلاب، با یک کافر، با یک فاسق، با یک رئیس زبان نفهم و بداخلاق و قلدر، با یک سلطان و حاکم زبان نفهم یا هر کس دیگر. ما نباید از امتحان پس دادن، ترس داشته باشیم. حضرت فرمود: یک عقربی در جهنم هست که وقتی انسان را نیش می زند، انسان بقدری آتش می گیرد و حرارت به او دست می دهد که برای خنک شدن، خودش را در مس مذاب می اندازد. عقربی که خودت هستی؛ حرف بی ربط می زنی؛ با قلدری حرف می زنی؛ منم منم می کنی؛ مرد سالاری یا زن سالاری می کنی که اینها بیچاره می کند انسان و خانواده را. در یک خانواده زن سالار است و حرفهای نیشدار می زند به شوهرش  و جان شوهر را به آتش می کشد. او باید بداند و مواظب باشد که  آن عقرب به سراغش خواهد آمد. آن اژدها و مار خواهد آمد. در خانواده ی دیگر مرد سالار است. زن متواضع و با تقوا گیرش آمده و قلدری می کند. معصوم (علیه السلام) فرمود: بترسید از ظلم کردن به کسی که جز خدا کسی را ندارد. بچه ی شما جز شما چه کسی را دارد که به او ظلم می کنید. این قدر حرفهای زور می زنید به بچه ات. به او می گوید من پدر هستم. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله اشرفی اصفهانی شهید محراب را که پسرش می گفت پدرم برای این که ما عاق والدین نشویم، از ما درخواستی نمی کرد که مبادا یک موقع چیزی بگوید و ما آماده نباشیم انجام بدهیم و عاق شویم، می گفت نمی خواهم بچه ام جهنمی شود. حالا الان پدر متکبرانه می نشیند و می گوید: «مگر من بابای تو نیستم، به تو دستور می دهم تو این کار را بکن». البته بچه باید ادب داشته باشد و قبل از این که پدر و مادر چیزی بگویند، خودش بداند که والدین چه نیازی دارند، فورا برود دنبال نیاز. ولی به پدر و مادر هم امر شده که «تو هم اینقدر قلدری نکن برای بچه ات». زیاد دستور نده و ادای سلاطین را در نیاور، متکبر نباش، حالا خدا به تو یک اذنی داده و گفته تو شوهری، حق اطاعت شدن داری. دیگر سوء استفاده نکن! تو رئیسی و حق دستور دادن داری، اما خیلی دستور نده. نگو کسی خلاف نظرم کاری کرد، باید اخراج بشود و نانش بریده شود. چرا به حرف من گوش نکردی! رییس باید حلم داشته باشد. فرمودند: آلة الریاسة الحلم= ابزار ریاست کردن، حلم داشتن است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 6741
17 آوریل 2017
| |
پرسش144.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 6713
زمان انتشار: 15 آوریل 2017
| |
حرمت استاد

استاد محمد شجاعی

حرمت استاد

حرمت حریم استاد از حریم پدر و مادر شدیدتر و خطرناک تر است.

برگرفته از بحث آثار دعا جلسه 10 و استغفار جلسه 3

مباحث پای درس استاد

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6705
زمان انتشار: 13 آوریل 2017
| |
حقوق والدین و محترم داشتن آن

استاد محمد شجاعی

حقوق والدین و محترم داشتن آن

در مورد مقام والدین امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: خدایا، کاری کن با من که از پدر و مادرم به اندازه ی یک سلطان ستمگر بترسم. یعنی حضرت با این دعا به ما می‌آموزد که اگر فرزندی از پدر و مادر حریم نگیرد و  علاقه و عاطفه ی پدر و مادر به فرزند باعث پررویی و بی حیایی آنها شود، عاقبت به شر و عاق والدین شده و بدبخت می شود.

از طرفی قرآن می‌فرماید: « فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ= به آنها [حتى] اوف مگو»[1]. حضرت می فرماید اگر کمتر از «اف» چیزی می‌بود، خداوند حتماً آن را می گفت. اف در زبان ما یعنی «اه، اه...». یعنی همین حد از اظهار ناراحتی  را هم نباید داشته باشی. بعضی ها مادران و پدران شان را به اسم کوچک صدا می کنند. حرف های درشت به پدر و مادران شان می گویند، متلک می گویند، طعنه می زنند، غرغر می کنند، نق می زنند، گیر می دهند. خیلی نسبت های ناروا به پدر و مادران شان می دهند. در حدیث داریم این افراد اگر شهید شوند، وارد جهنم می شوند. برای این که ما دچار عاق والدین نشویم و تمام عبادتها و زحمات مان و حتی جنگیدن و شهادت مان به هدر نرود، امام سجاد (علیه السلام) در دعای صحیفه به ما فرمول تربیتی می دهد و می فرماید: خدایا کمک کن که من از پدر و مادرم به اندازه ی سلطان ستمگر بترسم. چون بچه ای که بی حیاست، از پدر و مادرش نمی ترسد. اینجا دو مقوله است دقت کنید. لازمه ی یک رابطه ی سالم، بین پدر و فرزند و مادر و فرزند، این است که بچه از پدر و مادر حریم بگیرد. یعنی هیبت پدر و مادر در دل بچه باشد. بچه دریده و بی حیا و خیره سر نباشد. با بی شرمی و بی حیایی با پدر و مادر حرف نزند. این وظیفه ی کیست؟ اگر یک بچه ی عاقل و بالغی باشد و بخواهد جهنمی نشود، خودش باید هیبت والدین را رعایت کند. هر چند آنها صمیمی و مهربان اند. عیبی ندارد که انسان با پدر و مادرش صمیمی و مهربان باشد، شوخی کند، مزاح کند و... ولی یک جاهایی باید حواسش باشد که نباید پررو شود. یک جاهایی باید خیلی حرمت را رعایت کند. باید به هیچ وجه خاطر پدر و مادر را مکدر نکند. اگر کرد، عاق والدین است. قرآن می فرماید: بوی بهشت از 500 سال می رسد، اما کسی که عاق والدین است نمی تواند بوی بهشت را استشمام کند. یعنی اصلا نزدیک بهشت هم نمی رسد. پس اگر پدر و مادر با تو صمیمی هستند و شوخی می کنند، متلکی به تو می گویند و در حریمت می آیند، تو نباید این کار را با آنها بکنی. یعنی در حریم پدر و مادر نرو، اگر شوخی هم می کنی، شوخی هایت لطیف باشند که آنها شاد شوند و بخندند. شما نگاه کنید مرحوم شیخ مرتضی انصاری (رحمه الله علیه) به قدری این مرد بزرگ است که امام خمینی (رحمه الله علیه) می فرماید: اگر خداوند ما را با شیخ مرتضی محشور کند برایمان بس است. او مرجع تقلید کل جهان شیعه است. آن زمان ها هم چند مرجعی نبوده، تمام شیعیان در کل دنیا یک مرجع داشتند که آن هم مرحوم آقا شیخ مرتضی انصاری بود. او مادری غرغرو داشت، مادری که منطق هم نداشت و حرفهایی می زد که منطقی نبود، اذیت می کرد و از شیخ توقعات بی جا داشت. شیخ هر روز می آمد و لطیفه تعریف می کرد تا مادرش بخندد. البته ما در روایت داریم: برای هیچ کس انسان حق چاپلوسی ندارد به جز خدا و پدر و مادر. شیخ مرتضی انصاری یک مرجع به آن عظمت و به آن جدیت و با آن درجه از تقوا آنقدر پیش این مادر لطیفه می گفت تا مادرش را می خنداند و بعد می رفت. آدم می تواند برای شاد کردن والدینش  با آنها بگوید و بخندد وشوخی کند. ولی اگر خدای ناکرده شوخی کردن به مسخره کردن و تحقیر کردن پدر و مادر بیانجامد، به زیر سوال بردن پدر و مادر بیانجامد، این شروع جهنم است و خیلی وحشتناک است. ما از بزرگان یاد گرفته ایم که هرگاه هر کسی مشکلی در زندگی داشت، برای حل مشکلش از محضر این بزرگان کمک می گرفت. آنها اولین سوالی که می کردند این بود که آیا پدر و مادرت از تو راضی هستند یا نه؟ بی ادبی نکردی، تحقیر شان نکردی، دل شان را نشکستی؟ زیرا این موضوع ربط بسیار اساسی و مستقیم با سعادت انسان در دنیا و آخرت دارد. شما نقشه می ریزی، هر چی حساب و کتاب می کنی، می بینی همه اش به هم می ریزد. در آمدت خوب است؛ کار اقتصادی ات خوب است؛ سواد وتخصصت خوب است؛ بازرگانی داری، مطالعه داری و خلاصه همه چیزهایت ردیف است، اما باز می بینی یک دفعه ورشکست شدی. چرا؟ چون یک جایی مادر را خرد کردی و دل مادر را شکستی؛ یک جا دل پدر را شکستی. برای همین پیش هر کدام از بزرگان و اولیای خدا که بروی و بگویی که من مشکل و گرفتاری دارم، می گوید رابطه ات با پدر و مادرت چگونه است ؟ پدر و مادر رفیق آدم نیستند؛ شوهر یا زن آدم نیستند که یک رابطه ی دو طرفه بین آدم با آنها وجود داشته باشد. رابطه با والدین با ما یک طرفه است. می گوید: اگر پدر و مادر ظالم اند تو باید کوتاه بیایی. تو نباید بی ادبی کنی. اگر کافر هم باشند تو باید رعایت ادب را بکنی. حتی اگر تو را علیه خدا و دین خدا تحریک می کنند، همانطور که در قرآن می گوید: «فلا تطعهما = اطاعت شان نکن». اما باید اطاعت نکردنت مودبانه باشد، نه با پرخاشگری.  حالا چون تو مسلمان هستی و حزب اللهی هستی و آنها کافرند، هر چی از دهنت در می آید باید به آنها بگویی؟ هرگز. یک جا ممکن است شما جلو پدر و مادرت بایستی، آن هم فقط موقعی است که پدر و مادرت دست به اسلحه علیه خدا ببرند. تازه آنجا هم اسلام می گوید تو سلاح برندار و تو آنها را نکش، بگذار کس دیگری بکشد. چون اثر وضعی دارد. یعنی اگر قرار است پدر و مادرت کشته شوند، بگذار یکی دیگر آنها را بکشد. خودت به خاطر اعتقادات و به خاطر خدا اقدام به قتل آنها نکن. حتی تا این اندازه این مسئله مهم است. بنابراین می فرماید: شفیع هر انسانی در روز قیامت مادرش است. چون حق مادر از پدر هم بزرگتر است. معصوم (علیه السلام) می فرماید: شفیع مرد در قیامت مادرش است، ولی شفیع زن در قیامت شوهرش است. خانمی که عقل سالم دارد، دین و ایمات درست و حسابی دارد و قیامت را باور کرده، هیچ وقت کاری نمی کند که شوهرش به خاطر او مجبور شود با مادرش درگیر شود. اگر شوهر شما به خاطر شما با پدر و مادرش درگیر شود، یعنی با عزیزترین کسانش که زحمتش را کشیده اند درگیر شود، مطمئن باش که این مرد تو را هم یک روزی به خاطر دنیا و هوس هایش زیر پا می گذارد. حریم پدر و مادر را به راحتی نمی توان شکست. این کار، خودش جهنم است. خط قرمز است. مثل برق است، برق خیلی خوب است، ما به آن عادت می کنیم، آن را به خانه می آوریم و چراغ های مختلف می گذاریم و از روشنایی آن لذت می بریم. اما دست به آن نمی زنیم. چون خطرناک است و باعث مرگ انسان می شود. اگر پدر و مادر هستی، رعایت پدر و مادرت را بکن تا بچه هایت هم رعایتت را بکنند. این یک قاعده. ولی قاعده دوم این است که مواظب باش، بچه هایت را بی ادب نسبت به خودت بار نیاوری، به خصوص در کشور ما، این خیلی رسم است که خانواده ها بچه ها را پررو و بی ادب بار می آورند. چند وقت پیش خانمی آمد و گفت که دخترم من را در خانه کتک می زند. گفتم: بیرونش کن. می دانم که مثلا شاید در وادی گناه و فحشا بیفتد، ولی این بهتر است. گناهکار می شود و خدا ممکن است او را ببخشد. معصیتی در رابطه با حریم خودش کرده، خودش و خدا. ولی اینجا که عاق والدین است، نه دنیا دارد نه آخرت. کسی که عاق می شود، هم دنیایش خراب است و هم آخرتش. حضرت فرمود: «لعنت بر والدینی که بچه‌هایشان را نسبت به خودشان بی ادب بار بیاورند». الان هم تو داری جهنمی می شوی و هم فرزندت. یعنی هم دنیای شما خراب می شود و هم دنیای آنها. متأسفانه نظام ارزشی ما وارونه است. اگر شخص زنا کند، می گوید آبروی ما در پیشگاه خداوند رفت. ولی عقاب و عذاب تند و خیره نگاه کردن به پدر و مادر از هزاران زنا بیشتر است. این همه کودک بدون پدر و مادر بزرگ شدند و اتفاقا بعضا به جای خوبی هم رسیدند. پدر و مادر باید از اول حواسشان را جمع کنند و از اول عملا به فرزندشان احترام به پدر و مادر را یاد بدهند و هم به پدر و مادر خودشان احترام بگذارند. اساسا آدمی که خودش عاق والدین است، بچه ی خوب تربیت نمی کند. بچه ی خودش را جهنمی می کند. خودش را هم جهنمی می کند. در روایت داریم که به بزرگان و ریش سفیدان تان احترام بگذارید. و باز در روایت داریم که اگر این ریش سفیدها نبودند، خداوند عذاب نازل می کرد. پیر مرد ها و ریش سفید ها پیر زن ها خیلی بزرگ اند. ریشش را در مسجد، در هیئت، سفید کرده جوانی اش را در این راه ها گذرانده، حق عظیمی برگردن ما دارند. اینها اگر هیچ کاری هم نکرده باشند، همین که فرهنگ عظیم بهشتی بودن، یعنی شیعه بودن را، به نسل بعدی انتقال داده اند، آدمهای بزرگی هستند.   برگرفته از بحث آثار دعا جلسه 10 مضامین دعاها فرمول های انسان سازی و بازگو کننده رموز خلقت اند (بحث آثار دعا جلسه 10) [1] - اسراء/23.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6537
زمان انتشار: 3 آوریل 2017
| |
والدین برای تقویت هوش و حافظه و عقل کودکان چه کارهایی باید انجام دهند؟

ژن برتر (4) برگرفته از سلسله مباحث تربیت کودک (استاد محمد شجاعی)

والدین برای تقویت هوش و حافظه و عقل کودکان چه کارهایی باید انجام دهند؟

بعداز آن که والدین اقدامات لازم را برای ایجاد «ژن برتر» انجام دادند و دوران بارداری و مرحله جنینی پشت سر گذاشته شد، اکنون نوبت به اقدامات هدایتی والدین برای تربیت کودک از ابتدای نوزادی می رسد. بسیاری از والدین از نقشی که برای تقویت هوش و حافظه و عقل وفهم کودکان دارند، غافلند. والدین می توانند درهمه این موارد، از ابتدای نوزادی فرزندشان ایفای نقش کنند.

گرایش کودکان بر اساس تفاوت هایی است که در زمینه عقل و هوش و فهم و حافظه دارند. پس در برخورد با هرکدام ازآنان، ما باید آن قسمت از مغزشان را که مربوط به همان گرایش و استعداد است را فعال ‌كنیم. کودکان از نظر عقل و هوش و فهم و حافظه یك جور نیستند. حتّی ممكن است از دو کودک تیز هوش، یكی در ریاضیّات و دیگری در ادبیّات مستعد باشند. اینها چیزهایی است که والدین می توانند از ابتدای کودکی آنها را در وجود کودکشان مورد شناسایی قرار داده و آن را تقویت کنند. نقش بازی در پرورش کودک در جنبه ­های مختلف، حیاتی است. زیرا طبیعی ­ترین فعالیت بچه در هفت سال اول بازی ها است. بازی هایی که بچه ­ها می کنند، در آغاز، تحرک بدنی است و جست ­و خیز و غلت خوردن و سینه ­خیز رفتن. این حرکتها با عضلات بچه سر و کار دارد. در واقع اولین دسته از بازیها را می توانیم بگوییم همین بازیهای ورزشی هستند که در ابتدا به صورت نامنظم و بدون قاعده توسط بچه صورت می گیرد. بچه از همان سنین اول، بدنش را تکان می دهد؛ دست و پایش را تکان می دهد؛ غلت می خورد و چهار دست و پا خیز می رود. همه اینها آن اثراتی را  دارد که قبلاً به طور مفصل در مورد بازیها گفتیم. همه اینها باعث می شوند که هم انرژی های بچه تخلیه بشود و هم بچه رشد عضلانی و قدرت بدنی پیدا کند که برای سلامتش  ضروری است. سپس رفته رفته وقتی که بچه به سن ۳ یا ۵ سالگی می رسد، بازی هایش قانونمند می شود. یعنی شکل خاصی از نظم و قانون پیدا می کند. بخصوص اگر به سمت بازیهای اجتماعی برویم، مدام با قواعد سر و کار دارد و در همه اینها کودک رفتار اجتماعی و چیزهای دیگر را یاد می گیرد. کودکان بعدها که بزرگ تر می شوند، به انواع بازیهای ورزشی کشیده می شوند. ورزش هایی در قالب بازی های کودکانه غیررسمی مثل بازی های محلی است. مثلاً لی­لی کردن، گانیه، الک دو لک، چل توپ و.... اقوام مختلف هم برای خودشان بازیهای این چنینی دارند که بعد تبدیل می شود به بازیهای ورزشی و کشوری و رسمی مثل فوتبال، والبیال، بستکبال و بازیهای دیگر که اینها همه بازیهای بدنی هستند و رسمی و کشوری و جهانی هستند و قانونمندند. هدف از این نوع بازیها عبارت است از تقویت عضلات و بالا بردن کارآیی و تقویت بدن و خارج کردن انرژیهای زائدی که در بدن وجود دارد. چون این انرژیها اگر خارج نشود، گرفتاری برای بچه درست می کند. خروج این انرژیها باعث تقویت عضلات و سلامت جسمی کودک و تعادل روانی و نشاط او می شود. این در مورد بازیهای ورزشی بود. اما بخش بعدی، بازیهای فکری است. بازی هایی که برای تقویت ذهن و هوش بچه ابداع شده است. مثل بازی با جورچین ها. مثلاً شما برای یک بچه 3 ـ 4 ساله جورچینی تهیه می کنید که قطعاتی را به هم وصل کند تا یک شکل خاصی ایجاد شود. کودکان بعداً که بزرگتر می شوند به طرف بازی با حروف، بازی با کلمات، بازی با اسماء و بازی هایی می روند که هرکدام از آنها به نوعی در تقویت هوش موثرند و قواعد دارند. گاهی هم ترکیب اینها است. یعنی هم  بازیهایی جسمی  و هم بازیهای فکری هستند.  هدف از بازیهای فکری، پرورش ذهنیات و تقویت هوش کودک است. یعنی باید فکر کودک به کار گرفته بشود. چون فکر هم مثل بدن است. اگر بدن از اول بچه آن را به کار نگیرد و عضلات کار نکنند، این بچه ضعیف بار میاید بچه ای که یک جا ساکت می نشیند و حرکت و جست­وخیز ندارد، عضلات بدنش ضعیف بار میاید. کودکی که زیاد از بدنش کار می کشد  وتحرک زیادی دارد و انرژی زیادی مصرف می کند، بدنش سالم تر و قوی تر از کودکی است که اینطور تربیت نشده است. ذهن کودک هم همینطور است. ذهن اگر با مسائل مختلف درگیر نشود و از آن کار کشیده نشود، تیز بار نمیاید. ضعیف یا خدای نکرده کودن بار میاید. بنابراین، بچه را از همان سنین کودکی باید با چالشهای مختلف ذهنی و فکری رو به رو کرد و به طور غیر مستقیم وادارش کرد که فکر بکند. یعنی ذهنش درگیر بشود که فلان مساله را باید چه کار بکند؛ چطور فلان مشکل را از سر راهش بردارد. باید یکسره برایش معما ایجاد کرد. این کارها را باید به وسیله اسباب ­بازیهای مختلف و راه های مختلف انجام داد تا ذهن کودک کار بکند و یاد بگیرد که فکر کند؛ یاد بگیرد که باید برای هر مشکلی یک راهی پیدا بکند. برای حل مشکل خودش مشکلات وقتی پیش میاید ذهن قوی می شود مثل بدن که وقتی درگیر و فعال است قوی می شود، ذهن هم همینطور است.  وقتی که فعالیت می کند، یواش یواش قوی می شود. برای همین هم بچه ­هایی که قبل از سنین دبستان یعنی در اواخر ۷ سال اول مسائل مختلف ذهنی برایشان پیش میاید بازیهای هوشی و ذهنی می کنند، اینها برای مدرسه آماده ­تر هستند. این که گفتیم «وادار کردن غیر مستقیم» معنایش این است که بدانیم ۷ سال اول دوران آزادی کودک است که به پادشاهی کودک معروف است. باز هم این نکته را تذکر میدهیم که چون ۷ سال اول، ۷ سال آزادی و بازی است، ما نباید فرزندانمان را رسماً درگیر مسائل فکری بکنیم، بلکه باید بطور غیر دستوری و غیر رسمی او را وادار به فکر کردن کنیم. کودک باید تا ۷ سالگی آزاد باشد و تا ۷ سال باید خودش را با بازی کردن تخلیه بکند. پس ما باید کمتر بچه ­ها را به طور رسمی برایشان درگیری ایجاد بکنیم. حالا یک کسی مثل محمدحسین طباطبایی وقتی 5 سالش است حافظ قرآن است از چند سالگی پدرش ذهنش را درگیر کرده یا آن بحث استثناء است و یا باید گفت که پدرش درقالب بازی و به طور غیر مستقیم ذهن او را درگیر فراگیری قرآن کرده است. در بازیهای اجتماعی، هم مسئله تقویت بدن و حفظ سلامت بدن و هم خروج انرژیهای زائد از بدن وجود دارد، و هم نشاط و رشد فکری بچه را تأمین می کند. پس در بازیهای اجتماعی لزوماً باید هوش  به کار گرفته بشود و بازی باید مستلزم فکر هم باشد. خیلی از بازیها یعنی بازیهای اجتماعی وقتی وارد می شود اکثر قریب به اتفاقشان همینطوری هست که احتیاج به فکر دارد بچه خودبه خود تقویت هوشی هم می شود جدا از اینها آثار زیادی هم دارد که در جلسه قبل گفتم که بازیهای اجتماعی برای کودکان در واقع تمرینی است برای یک زندگی اجتماعی در همه جنبه-هایش. یعنی کودکان وقتی در اجتماع وارد می شوند، معلوم می شود که آیا دوره ی تمرینی زیست اجتماعی را پشت سر گذاشته اند یا نه. نظم پذیری، قانون پذیری، مسئولیت پذیری، وظیفه شناسی، قانون تشویق و تنبیه و خیلی چیزهای دیگر را خود به خود بچه در همین بازیهای جمعی یاد می گیرد. اگر نگذاریم بچه وارد بازیهای جمعی بشود، پس ضربه زیادی به او زده ایم. از کوچه رفتن بچه ها و بازی کردن و جست وخیزهایی که نباید ترسید. نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از جایی رد میشدند که دیدند کودکان دارند خاکبازی می کنند و اصحاب می خواستند آنا را از این کار باز دارند. حضرت فرمود: بگذارید اینها خاکبازی کنند. سپس فرمود: «اَلتُرابُ رَبیعُ الاَطفال= خاک، بهار یا پرورشگاه کودکان است.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5866
زمان انتشار: 15 دسامبر 2016
| | | |
اخلاقیات سوئی که در زندگی روزمره با آن دست به گریبانیم

استاد محمد شجاعی؛ مقام محمود، جلسه 12

اخلاقیات سوئی که در زندگی روزمره با آن دست به گریبانیم

زندگی روزمره ی ما پر از اخلاقیات سوئی است که متأسفانه به صورت عادت درآمده یا گاهی قبح شان را از دست داده اند. این مطلب که برگرفته از سخنان گهربار استاد شجاعی است، آینه ای در برابر ماست تا این عیب ها را ببینیم و در رفع آنها بکوشیم.

اسلام می گوید: احکام شوهرداری این گونه است و زن باید آن را با طیب خاطر انجام دهد، به مرد می گوید احکام زن داری این گونه است،‌ نباید نسبت به زن و بچه هایت ظلم کنی. باید بپذیرند. آقایی می آید با خانمش دعوا کرده و از او شکایت می کند، خانم هم همینطور، وقتی احکام و وظایف زن وشوهر را برایشان شرح می دهیم، هیچ کدام زیر باز نمی روند. مرد تکبر دارد، اعصابش خرد می شود و می گوید من باید این کار را انجام بدهم؟! می گوییم بله باید انجام بدهی. وظیفه ات این است. پس وقتی به تو بر می خورد، ناراحت هستی، یعنی ایمان نداری. زنی آمد پیش پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گفت: حقّ شوهر بر من چیست؟ فرمود این است، این است... این ها را گفت. زن گفت: این حرف ها چیست یا رسول الله من شوهر نمی کنم. رسول خدا فرمود: مختاری شوهر کنی یا نکنی. ولی اگر خواستی شوهر کنی این وظایفت است و باید انجام دهی. در اسلام گفته شده حق پدر و مادر این است، شما باید به احترام پدر و مادرت از جایت بلند شوی، حتی اگر امیر و پادشاه باشی. اگر می‌گوید حسادت بد است، تو هم تمامش کن. اگر می گوید برنگرد به گذشته، گذشته را به یاد خودت و همسرت و پدر و مادرت، شوهرت، مادر شوهرت، پدرشوهر، پدر زن، مادر زن، باجناقت نیاور، پس فراموش کن. با گذشته زندگی نکن. وقتی نمی توانی گذشته را رها کنی، پس چسبیدی به جهنم، نمی توانی با معصوم باشی. حرکت معصوم رو به جلو است، سرعت و سبقت دارد. پس هیچ وقت گذشته تان را با هیچ کس مطرح نکنید جلو نیاورید. طرف ده سال است زندگی کرده و حالا تا حرفشان می شود، می گوید تو شب عروسی این طوری کردی، دوران عقدمان یادت است، آن طوری کردی. آدم این قدر بدبخت، بیچاره، ضعیف و کوچک است که دلش نسبت به گذشته پاک نمی شود. زود برمی گردد به گذشته. می گوییم اگر تو اهل پیامبر وآل هستی، باید نسبت به آینده ات اضطراب نداشته باشی، معصوم یک آدم آرام است، شیعیان حقیقی معصوم دلشوره ی آینده را ندارند که بنشینند برایش غصّه بخورند. اگر گفته اند، سوءظن بد است، واقعاً از آن دوری کن. اگر می گوید بد دهنی، تمسخر، اذیت دیگران، له کردنِ دیگران بد است، کنار بگذار. پیغمبر فرمود: بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهترین باشد. یعنی واقعاً اعضای خانواده از او لذّت ببرند. تو کاری نداشته باش که اعضای خانواده ات لیاقت دارند یا ندارند. خداوند فرموده که شما برای خانواده تان بهترین باشید، باید از تو شرّی به آنها نرسد، اذیت و آزاری نبینند، خانواده را در فشار اقتصادی می توانی نگذاری، ولی می گذاری. بدبختی این است که گاهی وقت ها ما این کارها را به اسم اسلام می کنیم. می گوییم تو الان وسع مالی ات می رسد، یک کاری بکن، یک ذره خانواده ات را در آسایش بگذار، نمی گذارد. برایشان کم می گذارد. یک «حداقل» هایی را زن و بچه خودت نیاز دارند، می گوییم «حداقل» ها، که زیاده روی نکرده باشیم. معصوم می گوید: هیچ کس حق ندارد در کارهای دنیایی تنبل باشد،«مَن کَسَلَ عن امر دنیا فهو عَن امر آخرته اکسل= کسی که در کارهای دنیایی تنبل باشد، پس در کارهای آخرتی تنبلتر است.» پدر و مادر دارند هزینه می کنند، مادر زحمتش را می کشد ولی می بینی بچه در درس خواندن تنبلی می کند، یک شیعه و این قدر تنبلی در درس خواندن، یک دیپلم می خواهد بگیرد، چقدر پدر و مادرش را اذیت می کند، دانشگاه می خواهد برود، حوزه می خواهد برود، کلّی تنبلی می کند. می گوید الان پسرم 7 سال است، دانشگاه درس می خواند. یک کارشناسی 7 سال طول کشیده است، هر چند وقت یک بار مشروط می شود، نمره اش کم می شود، ردّ می شود هی پول می دهیم، این معصیت است. زن و بچه احتیاج دارند می گویند بیا برو سر کار می گوید این کارها در شأن من نیست. من به این کارها عادت ندارم. امیرالمؤمنین که پدر آسمانی ات بود، قنات حفر می کرد، از دیگران پول می گرفت برایشان کار می کرد، کارگری می کرد، تو می گویی در شأن من نیست. شأن تو بالاتر است یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)؟ خانواده در فشار است ولی نمی رود کار کند. کارگری عیب نیست، امیرالمؤمنین کارگری می کردند. یا فردی زن و بچه اش لنگ هستند، گرفتارند، می گوید: من برای خدا کار می کنم، این اشتباه است. در مورد اخلاق می گویند سوءظن، حسادت،‌ زودرنجی را بگذار کنار، زود رنجی اخلاق جهنمی ها است. شما نمی توانی جلوی شرایط زیستی ثابت بایستی و بگویی من اینگونه هستم و تغییری نمی کنم، وقتی هوا سرد است نمی توانی بگویی خوشم نمی آید کلاه سرم بگذارم و لباس گرم بپوشم، نپوش ولی سرما می خوری. وقتی سرماخوردی نسبت به بدنت معصیت کردی، بدن موجود زنده است حرمت دارد. در حدیث داریم اگر شب شام نخورید، رگی است به نام «رگ شام» که لعنت تان می کند. بدنت به این مواد غذایی نیاز دارد و باید آن را مصرف کنی می گوید از مزه اش خوشم نمی آید، پس تو خیلی گرفتار خودت هستی، هنوز خودپرستی داری، خیلی تکبرداری که فکر می کنی آن چیزی که می خواهی بخوری باید به تو بچسبد. یک موقع یک غذای مطبوع می خواهی درست کنی، خوب است مطبوع درست کن، بخور. ولی یک موقع است که بدنت یک ضرورت خاصّی را اقتضا می کند باید بخوری این دیگر میل نیست بدن احتیاج دارد نخوری لعنت می شوی. چون به هر میلی که دل خواهی سپرد                           از تو چیزی در نهان خواهند برد طرف نُه میلیون تومان حاضر است بدهد تا عمل قلب انجام دهد به او می گویم باور کن با سه هزار تومان با ده هزار تومان زالو این مشکل تو حل می شود، زالو بینداز. لازم نیست عمل سنگین انجام بدهی، قفسه سینه ات را بشکافی، حاضر نمی شود زالو بیندازد. اهل مبارزه و درگیر شدن با خودت باش، اهل یقه گرفتن خودت باش. تا وقتی این «من» بر تو حاکم است نمی گذارد تو به وظایفت درست عمل کنی. پا بگذار روی میل و هوس، روی فرهنگ و باورهای غلط و آداب و رسوم غلط، می خواهد این ها را حفظ کند. مثلاً‌ می گوید: «ما مرد هستیم ناسلامتی نمی شود». در راه خدا مردی و زنی نداریم. وقتی چیزی با حکم شرع مطابق نیست حتی اگر نذر و قسم کرده باشی، غلط است. به قول امام خدا رحمت کند ایشان را، می گفت: حرف مرد یک کلام نیست. مرد یعنی وقتی فهمید اشتباه کرده، مردی کند و بگوید اشتباه کردم. خیلی از خانم ها از آقایان مردترند، چون حاضرند، معذرت خواهی کنند.  «أن یجعلنی معکم فی الدّنیا و الاخرة= خدا ما را در دنیا و آخرت با شما قرار دهد» معصوم می گوید: بیا در دنیا با ما باش، ولی تو آنقدر هوس و معشوق داری که اصلاً نمی گذارد در دنیا با آنها باشی. ما وقتِ بودن معصوم را نداریم، وقت بودن با خدا را نداریم. آنقدر اعتباریات و شهوت های وهمی و خیالی ما را گرفته است، که فرصت نمی کنیم به معصوم برسیم. خانمی آمده بود، از دست شوهرش شکایت می کرد، می گفت: شوهرم را دوست ندارم. پرسیدم: برای چه؟ می گوید آبروی مان را در خانواده ام می برد. میپرسم: چه کار می کند؟ می گوید: در مهمانی های ما نمی آید، خانه مادرم نمی آید، خانه خواهرم نمی آید، از شوهر پرسیدم، شوهرش می گوید: من می آیم، آنجا خواهرهایش حجاب اسلامی را رعایت نمی کنند، ماهواره تماشا می کنند. من باید بروم؟ نه، نباید بروی. می گوید: من زنش هستم باید حرف من را گوش کند. نه باید حرف خدا را گوش کند. حق ندارد بیاید آنجا، حرام است. صله ارحام زمانی درست است که حرامی ایجاد نشود. وقتی مستلزم حرام است پس واجب نیست. می گوییم رسول خدا فرموده، این مهریه اشتباه است، گوش نمی دهد. می گویم، امام معصوم فرموده گوش نمی کنند همان کار خودش را می کند. اگرخواستگارت گفت نمی خواهمت احساس کوچکی نکن، اگر دختر به تو جواب منفی داد، احساس کوچکی نکن. برای این که تو با این چیزها بزرگ و کوچک نمی شوی. شوهر تو بشود یا نشود قبولت بکند یا نکند تو تحت ذمه ی امام زمان هستی. حواست باشد انتصاب به حضرت داری، فرزند اویی. انسان اعتبارش را از شوهر، زن، پست و مقام و مدرک تحصیلی نمی گیرد، این ها جنبه ی حیوانی است. هیچ کسی با مسخره بازی، با تهمت، با غیبت با فحش دادن، با توطئه نمی تواند من را تحقیر کند، من به یک کوهی بسته شده ام به یک بزرگانی وصل هستم که به هیچ وجه تحقیر نمی شوم به هیچ وجه کوچک نمی شوم. این که لباسم این طوری است، خانه ام این طوری است، مستأجرم، تلفن همراه ندارم، آبرویم می رود؟ اگر این حس به تو دست داد، معلوم است که تو احتجاب بذمة نداری، تو هنوز بدبختِ یک مشت کاغذ و آهن و پشم و پارچه هستی. این چیزها چیزی نیستند که انسان با داشتن شان خود را بزرگ بداند، خدا ما را پیش خودش بزرگ کند ان شاءالله.    

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5792
زمان انتشار: 23 نوامبر 2016
| |
آیا والدین روی فرزندشان بنزین می ریزند و آنها را می سوزانند؟

استاد محمد شجاعی

آیا والدین روی فرزندشان بنزین می ریزند و آنها را می سوزانند؟

برخلاف این تصور که ممکن نیست پدر  و مادری بنزین بریزند روی فرزندانش و آنها را آتش بزنند، برخی از والدین، جاهلانه این کار را انجام می دهند.

استاد شجاعی با تاکید می گوید: بچه هایتان را جهنمی نکنید. اگر دختر و پسرتان گفتند ما مراسم گناه آلود می خواهیم، قبول نکنید. چون با قبول این کار، بچه هایتان را می سوزانید. اگر بچه ای به مادرش بگوید من را آتش بزن، آیا مادر این کار را می کند؟ حتی اگر مادر بی رحمی باشد، این کار را نمی کند. ممکن است دولت بچه شما را بگیرد و بگوید این فرزند شما جنایت کرده و باید سوزانده شود، اعدام شود، اما اگر او را بدهد به دست پدر و مادر، آنها هیچ وقت روی فرزندشان بنزین نمی ریزند و او را نمی سوزانند. اما با این همه، ما دقیقاً همین کارها را با آوردن سی دی مبتذل، با آوردن اینترنت و ماهواره با فرزندان مان می کنیم. بدون هیچ کنترلی این وسایل را در دسترس شان قرار می دهیم. شما بعنوان والدین باید بلند شوی با فرزندت بروی مغازه و برایش انتخاب کنی. همینطوری پول نده هر چه خواست بخرد. باید مراقبت کنی. آیا شما به فرزندتان مثلا ۵۰ هزار تومان می دهید که برود و گوشت بخرد؟ می گویی: نه. سر بچه کلاه می گذارند؛ خودم باید بروم گوشت بخرم. گوشت یک چیز دیگر است؛ پودر لباسشویی نیست که بگویم از این پودر بخر. اما همین والدین وقتی غذای روح می خواهد برای فرزندش بخرد، می بینید که چه مزخرفاتی را انتخاب می کند و بچه را آلوده می کند. من چند وقت پیش رفتم خودم یک اسباب بازیِ جنگی گرفتم برای بچه ی خودم که فقط جنگی باشد. علاقه به یک اسباب بازی جنگی داشت. رفتم یک چیز جنگی گرفتم که برای روحیه اش خوب باشد. اما بعد دیدم که وسط همین چیز جنگی چیزی آمد که ما اصلاً فکرش را هم نمی کردیم. چیزی که بنیان تفکر بچه را متزلزل می کند. پس والدین باید دقت کنند همان گونه که برای غذای طبیعی فرزندان شان دقت می کنند که آلوده نباشد، غذای روح نیز باید پاک باشد.   برگرفته از بحث مقام محمود جلسه 11

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed