www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 10986
زمان انتشار: 17 ژوئن 2019
|
سخنرانی استاد شجاعی در قائمشهر و ساری

سخنرانی استاد شجاعی در قائمشهر و ساری

سخنرانی استاد محمد شجاعی با موضوع «بزرگی و قدرت روح» روز جمعه 98/03/31 ساعت 10 صبح در قائمشهر و سخنرانی دوم ایشان با موضوع «تغییرات در زندگی» ساعت 17:00 عصر همان روز در شهر ساری برگزار می گردد.

شرکت برای عموم آزاد است.

نشانی: قائمشهر، خیابان ساری، جنب یاس 21 (کوچه ولیعصر) سالن اجتماع مؤسسه رهپویان حق

نشانی: ساری، بلوار امیرمازندرانی، خیابان شهبند، مسجد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7527
زمان انتشار: 10 اکتبر 2017
| |
«شیطان» خلق شد تا وسیله رشد انسان باشد

بحث «دشمن شناسی» جلسه 8

«شیطان» خلق شد تا وسیله رشد انسان باشد

محور خلقت، انسان است و آنچه که در آسمانها و زمین وجود دارد، برای انسان خلق شده و در تسخیر او قرار داده شده است. خداوند تبارک و تعالی شیطان را هم برای انسان خلق کرده تا وسیله ای باشد برای رشد انسان.

اما باید ببینیم، شیطان که به تعبیر قرآن دشمن ماست و از جلو و عقب و راست و چپ به ما حمله می‌کند، چگونه می‌تواند عامل رشد ما باشد. اساساً فلسفه خلقت شیطان چیست؟ نحوه­ حمله او چگونه است؟ تولیداتش چیست و چگونه می‌توانیم با او مقابله بکنیم؟ برای رسیدن به پاسخ این سوالات، می‌رویم به سراغ خداوند تبارک و تعالی. چون او سازنده ماست و از کتاب تخصصی خداوند یعنی قرآن که کاتالوگ حقیقی و معتبر انسان و جهان است. همچنین از فرمایشات معصومین علیهم‌السلام استفاده می‌کنیم. مضاف بر این که این سیر به صورت عقلانی هم تا حدودی برای انسان میسر است و انسان می‌تواند با فکر و عقل مسیر خلقت را که خداوند تبارک و تعالی برای او معرفی کرده در وجود و نهاد خودش کشف کند و ببیند. داستان خلقت: غیر از خدا هیچ کس نبود داستان را از روز اول خلقت شروع می‌کنیم، به قول قدیمی‌ها یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. کلمه روز اول و روز آغاز خلقت به تناسب فهم ما بیان می‌شود وگرنه خداوند تبارک و تعالی دائم الفضل و دائم الجود و دائم الخلق است. یعنی تا خدا بوده، خلق هم وجود داشته است. وقتی بحث از روز اول می‌کنیم به این معنا نیست که خداوند زمانی بیکار بوده و بعد یک دفعه به ذهنش رسیده و تصمیم گرفته انسان را خلق بکند. بلکه منظور از آغاز همان تجلی خداوند و کیفیت جریان خلقت از سوی خداوند تبارک و تعالی است. خداوند در اولین تجلیات خود حقیقتی را خلق می‌کند که در آیات قرآن و روایات اسامی مختلفی دارد، اما حقیقت شان یک حقیقت واحد است و به خاطر جنبه‌­ها و کارکردهای مختلف، اسامی مختلف به خود گرفته است. در قرآن به اسامی مختلفی از قبیل «روح»، «مَثَل اعلی»، «لوح»، «قلم» یاد شده و در روایات هم اسم‌های دیگری مثل «عقل»، «درّۀٌ بیضاء» و «نور محمد صلی الله علیه و آله» بیان شده، در حدیث هم اگر به کلماتی مثل « اَوَّلُ ما خَلَقَ الله اَلعَقل؛ اَوَّلُ ما خَلَقَ الله اَلقَلَم؛ اَوَّلُ ما خَلَقَ الله اَللُوح؛ اَوَّلُ ما خَلَقَ الله دُرَّۀٌ بَیضاء ؛ اَوَّلُ ما خَلَقَ الله نوری» برخوردید، بدانید که همه اینها یک حقیقت هستند. اولین چیزی که خداوند خلق کرد، یک حقیقت بود که به دلیل کاربردهای مختلف این اسامی را به خود گرفته است. مثلاً وقتی به آن «قلم» می‌گویند، یعنی سایر مخلوقات به وسیله قلم نوشته می‌شوند. در قرآن همه موجودات را «کلمه» نامیده‌اند که برای نوشتن کلمه، نیاز به قلم هست و با قلم روی لوح نوشته می‌شود؛ یا به علت این که تدبیر همه موجودات با این موجود است، به آن عقل می‌گویند. چون تدبیر کار عقل است؛ یا از آن جهت که مثل خود خداوند، آینه تمام‌­نمای خداست، کاملترین موجود مثلِ خداوند است، به آن مثل اعلی می‌گویند. مثل اعلی از عالیترین ظهورات خداوند تبارک و تعالی است که بقیه موجودات یعنی بقیه عوالمِ خلقت، مثل عالم جبروت، عالم ملکوت و عالم ناسوت که همان طبیعت یا دنیاست، از این موجود خلق می‌شود و داستان خلقت از خدا تا ماده و دنیا را «قوس نزول عالم»  و داستان بازگشت انسان و موجودات به مبدأ خودشان، یعنی معاد را «قوس صعود عالم» می‌گویند. پس جریان یک جریان رفت و برگشت است: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، از خدا به خدا. انسان دارای دو منشأ وجودی است خداوند تبارک و تعالی در قرآن برای انسان دو منشأ ذکر می‌کند. یک منشأ عبارت است از آب، خاک، گِل و نطفه و منشأ دوم، «حقیقت ماورای طبیعی» وجود انسان است. این چهار جنبه آب، خاک، گِل و نطفه در این منحنی خلقت عالم در قسمت «ناسوت» قرار می‌گیرد. منشأ دوم یعنی همان حقیقت ماورای طبیعی و بُعد دیگری غیر از این بُعد بدنی و دنیایی است که قرآن از آن به نفخه و دمش الهی یاد می‌کند. همانطور که فرمود:«نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی= از روح خودم در انسان دمیدم». پس در منحنی خلقت، جای «روح» بعد از خداوند است، یعنی اولین مخلوق بعد از خداوند که مثل اعلی است. وقتی در رحم مادرمان قرار داریم، روح در ما دمیده می‌شود و ما حامل یک روح بینهایت می‌شویم. با دمش این روح، انسان دارای استعداد بی‌نهایت می‌شود که می‌تواند به وسیله این استعداد بی‌نهایت مسیر تکاملی بی‌نهایت را طی کند و از فرشته‌­ها هم بالاتر برود و مثل خداوند تبارک و تعالی خلیفه خدا بشود. زیرا خداوند در قرآن انسان را خلیفه و مظهر خود نامیده، خلیفه یعنی کسی که تمام صفات مستخلفٌ عنه را دارد و می‌تواند تمام اسماء و صفات الهی را داشته باشد و آیینه تمام‌­نمای خداوند تبارک و تعالی باشد. پس حقیقت ما و چهره حقیقی ما همین حقیقت واحد است. این حقیقت واحد به نطفه‌­های مختلف تعلق گرفته و همه نطفه‌­های انسانها، یعنی همه نفوس ناطقه‌­ای که در روی زمین وجود دارند، از این حقیقت برخوردارند. ضمن این که یک جنبه مادی، طبیعی و بدنی هم دارند. ما در اصول دین و در قوس صعود، اصلی داریم به نام معاد. معاد یعنی بازگشت. بازگشت منطقاً زمانی درست است که شما قبلاً در جایی بودید. یعنی اگر از شما بپرسند، چه موقع به منزلتان برمی‌گردید، شما بگویید مثلاً ساعت 5 به منزلمان برمی‌گردیم. سؤال منطقی است و جواب هم دارد. اگر سؤال کنم، شما چه موقع به مشهد برمی‌گردید یا کربلا بر می‌گردید؟ سؤال غلط است. چون شما می‌گویید: ما از آنجا نیامدیم که برگردیم.  بنابراین کسی می‌تواند به اصل معاد اعتقاد داشته باشد که بپذیرد زمانی پیش خدا بوده، زندگی را در کنار خدا لمس و تجربه کرده است. معاد یا بازگشت منطقاً زمانی درست است که «رفت» صورت گرفته باشد. ما در عالیترین چهره و نزدیکترین حالت به خداوند تبارک و تعالی بودیم و حالا اینجا آمدیم و درست نقطه مقابلِ عالیترین وجه قرار گرفتیم. علی علیه‌السلام می‌فرماید:«اِنَّما سُمِیَّتِ الدُنیا دُنیا لِاَنَّها اَدنی مِن کُلِّ شَیء= دنیا دنیا نامیده شد، چون از هر چیزی پست­تر است». ما در دار دنیا، به دار ماده آمده ایم و در خانه محدودیت قرار گرفته ایم. جایی که اسمش ارض است و آن وضعیت اولیه ما و فرهنگی که ما با آن خلق شدیم را ندارد، برای همین، هیچ انسانی نمی‌تواند با فرهنگ زمین کنار بیاید، تمام انسانها بدون استثناء عاشق فرهنگ اولیه خودشان هستند. یعنی عاشق بینهایت و جاودانه بودن، عاشق وضعیتی که بالاترین کمالات را داشتند. آمدن این روح در ما باعث می‌شود که ما نتوانیم زندگی دنیا را تحمل کنیم و هیچ چیز برای ما کافی نباشد و همیشه کمال‌های زیادی را بخواهیم؛ از علم، قدرت، ثروت، لذت و میل به جاودانگی. همه اینها به خاطر این است که چیزی در نهادمان وجود دارد که با فرهنگ دنیا سازگاری ندارد. برای همین وقتی قرآن انسان را معرفی می‌کند، می‌گوید انسان موجودی است که معشوق، معبود، اله و دلبری جز خدا ندارد. یعنی جز خدا که بینهایت است کسی و چیزی نمی‌تواند انسان را ارضا و آرام بکند. حقیقت انسان و اصلاً داستان خلقت داستان عشق است. خدا از روی محبت و از روی حبّ آدم را خلق کرده و همه موجودات هم که خلق شدند، عاشق حقیقت و اصل و وطن خودشان هستند. ما هم همینطور؛ عاشق وضعیت اولیه خودمان و عاشقِ معشوق خودمان هستیم. برای همین هم پیامبر فرمود:« ما قلت و لا قال القائلون قبلی مثل لا اله الا الله= نه من و نه کسانی قبل از من، سخنی مانند (لا اله الا الله) نگفته است». در «لا اله الا الله»، اله یعنی همان دلبر، معشوق و معبود، آن که انسان را واله، شیدا و سرگشته خودش می‌کند. چون انسان با روح بی‌نهایت‌­طلب آمده به این دنیای محدود و جز بی‌نهایت هم چیزی او را ارضا و اشباع نمی‌کند. اگر می‌خواهید خوشبخت شوید و به آرامش برسید. باید با معشوق خودتان پیوند برقرار بکنید. برای همین در در قرآن کریم اینگونه تذکر می‌دهد: « أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». (أَلا) یعنی حواستان جمع باشد، آهای! آگاه باشید ودقت کنید! قلبهای شما با یاد بی‌نهایت و یاد الله آرام می‌گیرد. قلب، حقیقت انسان و همه چیز انسان است. نمی‌گوید، (أَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بِذِكْرِ اللَّهِ) بلکه می‌گوید:«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». یادتان باشد شما فقط با خدا آرامش پیدا می‌کنید. «الله» کیست؟ الله کسی است که تمام تجلیات کمال را در مراتب وجود جلوه‌­گر شده و هر چیزی که شما از کمالات می‌بینید، تجلیات او هستند. آینه‌­هایی هستند که او را نشان می‌دهند. کمال مطلق، زیبایی مطلق، علم مطلق، قدرت مطلق الله است. همه انسان‌ها از طاغوت‌ها گرفته مثل معاویه، شمر، فرعون، نمرود، شداد، رییس جمهور آمریکا و ... تا بهترین انسان ها مثل رسول الله، امیرالمؤمنین، سیدالشهدا و ... بی‌نهایت طلب هستند. طاغوت‌ها چون حقیقت خودشان را نمی‌شناسند، فکر می‌کنند این روح بی‌نهایت را باید در همین دنیا که محدود است، ارضا کنند. لذا دنبال معشوق شان در طبیعت می‌گردند و دست به جنگ، حمله، غارت، استثمار و استعمار می‌زنند. ولی مردان خدا و انبیاء در سایه شناختی که خداوند تبارک و تعالی به آنها داده و آنها تبعیت کرده‌اند و حقیقت خود را شناختند، شاد و آرام و مطمئن هستند. برای همین مسیر زندگی‌شان را طوری تنظیم کردند که روزبه‌­روز به اله حقیقی‌شان و آن زوج حقیقی‌ و معشوق حقیقی‌شان نزدیک بشوند. قرآن می‌فرماید:«لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُو = همراه خدا دنبال معشوق و دلبر دیگری نباشید»(قصص/88). (لا إِلهَ إِلاَّ هُو) اله دیگری جز او اصلاً وجود ندارد؛ اصلاً کسی وچیزی نیست که شما بخواهید خودتان را با او آرام کنید. همه چیز برای خدا نزدیک است:«لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ= هیچ چیزی در آسمان و زمین از خدا خالی نیست». خدا فاصله زمانی و مکانی با اشیاء ندارد. این طور نیست که جبروت به خدا نزدیکتر از ملکوت یا دنیا باشد. همه آنها تجلیات یک نفر و یک خدا هستند. «هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ ما كُنْتُمْ = او با شماست هر جا که باشید». بنابراین ما می‌توانیم همین جا با معشوق خودمان پیوند برقرار بکنیم و خوشبخت و آرام شویم. قاعده «زوجیت» خداوند قاعده‌­ای در قرآن دارد به نام «قاعده زوجیت». هر چیز با زوج خودش آرام می‌گیرد. چشم، با طول موج است. یعنی زوج چشم و معشوق چشم، طول موج است. معشوق گوش، فرکانس است. فرکانس مناسب که زوج گوش است، وقتی به آن برسد، آرامش پیدا می‌کند. من دارای روحی هستم که از جنس خداست. کلمه جنس غلط است. ما داریم تشبیه می‌کنیم که فهم آن آسان شود. روحی دارم که از خداست. حقیقت الهی است. آنقدر نزدیک به خداست که خدا از او تعبیر به «روحی= روح خودم» کرده است. بنابراین حقیقت انسان عبارت است از عشق به حق تعالی. پس ما جلوه او و کاملترین تجلی از خداوند تبارک و تعالی هستیم. باید طبق همان فرمول‌هایی که خودش می‌دهد حرکت کنیم تا به وطن اصلی‌مان برسیم، جایی که برای همیشه و ابد خوشبخت باشیم و به بلندای جاودانگی و ابدیت در کنار خداوند تبارک و تعالی زندگی کنیم. شیطان/ داستان خلقت/ معاد/ قاعده زوجیت/روح ع ل 8

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7446
زمان انتشار: 10 سپتامبر 2017
| |
«کوتاهی در دستورات دین»، ظلم به نفس است

خانواده آسمانی؛ جلسه 476؛ 96/6/16

«کوتاهی در دستورات دین»، ظلم به نفس است

روح نیز مانند بدن، ساختار کاملا ریاضی دارد. همان طور که بدن غذای مادی می خواهد، روح هم غذاهای معنوی می‌طلبد؛ اما اگر کسی در رساندن این غذا تنبلی کند و در اجرای دستورات خدا کوتاهی و سهل انگاری کند، به خودش ظلم کرده و این ظلم، باعث عواقب مخربی در دنیا و ابدیتش خواهد بود.

بحث مان درباره روابط اعضای خانواده آسمانی به موضوع ظلم به نفس اختصاص داشت که یک سلسله جلوه‌ها و ابعاد ظلم به نفس را عرض کردیم. در مورد بحث این جلسه، امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَن أهمَلَ العَمَلَ بطاعَةِ اللّه ِ ظَلَمَ نفسَهُ= هر کس در عمل به طاعت الهی کوتاهی کند، به خودش ظلم کرده». مثل کسی که می‌خواهد رانندگی کند، اما قوانین را شل می‌گیرد و اگر تصادف کرد‎ و مُرد یا فلج و معلول شد، این ظلم را خودش به خودش کرده است. کسی که در انتخاب همسر، مراقبت قبل از انعقاد نطفه، تقویت ژن، مراقبات دوران بارداری،‌ مراقبت‌های شیرخوارگی و ... تنبلی و کوتاهی می‌کند؛ یا کسی که در تمرکز و حضور قلب در نماز و درست به جا آوردنش دقت نمی‌کند، ضررش را هم خواهد دید. نماز با این نقص‌ها نماز درستی نمی‌شود. پس اگر شما آداب ذکر و نماز را درست به جا بیاورید، امکان ندارد به حسادت، غیبت، تهمت، اضطراب، غم و غصه خوردن، زودرنجی و حساسیت و بیهودگی و ....برسید. چرا این همه سال عبادت، نماز، دعا و زیارت رفتی، ولی همان آدم عصبی که بودی، هنوز هم هستی؟ باز هم داری غصه می‌خوری، احساس بدبختی، شکست و نکبت در زندگی‌ات داری. علتش این است که در دستورات الهی کوتاهی می‌کنی. اگر ما اهمال نکنیم، این دستورات خاصیت خودش را دارد و ما را عوض می‌کند. الان کل مردم ایران بیشتر از چند صد میلیون نفر آدم غذا می‌خورند. 70 درصد بچه‌های زیر 20 سال اضافه وزن دارند و بالای 50 درصد از بزرگسالان اضافه وزن یا سوء‌تغذیه دارند. یعنی آن انرژی لازم را از غذا دریافت نمی‌کنند. در روح ما هم همین اتفاق افتاده. فقط می‌خواهیم نماز بخوانیم. در حالی که نماز باید فهمیده شود تا آن اتفاقات قشنگ در روح بیفتد. مثلاً «بسم الله الرحمن الرحیم» را بفهمیم، «الحمدلله رب العالمین» را بفهمیم. اگر کسی الحمدلله را فهمید، محال است حسادت داشته باشد. امکان ندارد احساس حقارت پیدا کند یا به رقابت با کسی بیفتد. اگر فهم الحمدلله را کسی پیدا کرد، قشنگترین رابطه‌ها را با اطرافیانش برقرار می‌کند، اما ما چون الحمدلله نداریم، این همه بدبختی سراغ ما می‌آید. اگر کسی به حقیقت سبحان الله رسید، محال است که در دلش با خدا مشکلی پیدا کند. علت این که کسی با خدا و اهل‌‌بیت که خانواده آسمانی‌اش هستند، مشکل پیدا می‌کند و نمی‌تواند روابط عاشقانه داشته‌باشد، این است که سبحان الله را یاد نگرفته. اگر کسی سبحان الله را فهمید، خیلی با آن اوج می‌گیرد. اگر کسی «لا اله الا الله» را فهمید، ضد ضربه می شود. یعنی هیچ غصه ای نمی تواند سراغ او برود. اگر کسی «الله‌اکبر» را فهمید،‌استحکام شخصیتی پیدا می‌کند، زیرا این هزاران خیر و برکت دارد. ولی ما واقعا در دین کوتاهی کرده‌ایم. فقط یک ظواهری را به خود گرفتیم. چون اصالت را به چهار بخش (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) داده‌ایم. در زندگی ما اساساً بخش فوق عقلانی اصالت ندارد. چون اصالت ندارد، دین و مسائل دینی در اولویت های آخر قرار می‌گیرند، برای همین هم نماز در ما اثر ندارد. سیدالشهدا علیه‌السلام می‌فرماید: «إنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَالدّینُ لَعقٌ عَلى ألسِنَتِهِم ، یَحوطونَهُ ما دَرَّت مَعائِشُهُم= مردم  بنده دنیایند و دین، لَقلَقه زبان آنان است. از آن هوادارى مى‌كنند، تا لوزام زندگى‌شان فراوان گردد». یعنی هر وقت خواستند دین را قورتش میدهند و هر وقت خواستند بیرون می ‌ریزند. اگر هم دین دارند، تا آنجا که به دنیای‌شان لطمه نخورد دین‌داری می‌کنند. در غیر این صورت، همه چیز را اعم از خدا، اهل بیت، رساله را رها می‌کنند. در دین جدی نیستند، این نوعی ظلم به نفس می‌شود. «ظلم به نفس» یعنی تو قوانین دقیق و ریاضی خدا را دست کم بگیری. «حالا این چی هست»، «حالا ولش کن» و «حالا بی خیال» یا با اجتهادهای شخصی، انسان این قوانین را بالا و پایین می‌کند، در اینجاست که اتفاقات وحشتناکی می‌افتد و ظلم از اینجا شروع می‌شود. تو اگر این رساله دینی را درست رعایت نکنی، قوانین دین را درست رعایت نکنی، داری به خودت، بچه‌‌ات، نسل و آینده‌ات ظلم می‌کنی. اگر ما این همه طلاق داریم که از 5 ازدواج 4 دارد در کشور ما شکست می‌خورد، برای این است که افراد به وظایف شان عمل نمی‌کنند. کوتاهی می کنند. این ظلم به نفس می شود. پس این خیلی مهم است که ما در دینداری‌مان اهمال نکنیم، یعنی وقتی چیزی را می‌شنویم، به قول قرآن «خُذِ الکتاب بقوه= وقتی به شما دین را دادند، آن را محکم بگیرید». محکم دینت را بگیر و رعایتش کن. اینطور که شد، در دنیا و آخرتت سالمتر می‌مانی. ابدیت انسان در کار است. خیلی وقتها آدم چون دین دار است، باید یک سری مشکلات و محدودیت‌ها را تحمل کند. در این صورت آرامش خواهد داشت. نظام ابدی‌اش هم سر جای خودش است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «فضیلَةُ السادَةِ حُسنُ العِبادَةِ= برترین مرتبه مهتران، به نیكویى عبادت است». این که شما می‌بینید تعدادی از آدم‌ها در اجتماع فضیلت پیدا می‌کنند و بزرگ می‌شوند، بزرگی حقیقی نه، بزرگی توهمی، این به خاطر کیفیت عبادت هایشان است. «حسن العباده» یعنی روی عبادت‌هایشان سرمایه‌گذاری می‌کنند. گاهی کسی را می‌بینیم که وضویش را می‌خواهد بگیرد، به دعاهای وضو توجهی نمی‌کند، در قبله، طهارت و نجاست هم همین طور. بعد نماز را شروع می‌کند. اصلاً نمی‌فهمد چه می‌خواند. نگو چرا فلان آیت الله، چرا فلان مقام و فلان کس رشد کرده، چون با کیفیت کار کرده، زحمت کشیده و به آن درجات رسیده. پس این نکته یادمان نرود که اگر کسی در طاعت الهی و در دستورات خدا سهل انگاری کند، به خودش ظلم کرده است. روح نیز مانند بدن ساختار ریاضی دارد قبلاً گفته شد‎ ساختار وجود انسان و جهان یک ساختار کاملاً ریاضی است و همانطور که بدن ما یک سیستم کاملاً منظم و ریاضی دارد. در برخورد با آن هم حساب و کتابی وجود دارد که اگر این برخورد درست نباشد، به صورت درد، بیماری، زخم، عفونت یا حتی مرگ، عکس العمل نشان می‌دهد. روح از مخلوقات خداوند تبارک و تعالی است که مثل سایر مخلوقات خداوند ساختار ریاضی دارد. وقتی قرآن می‌فرماید: «قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْرًا= به راستى خدا براى هر چیزى اندازه‏ اى مقرر كرده است». روح نیز از این قاعده مستثنی نیست، یعنی یک ریاضیات و نظم فوق‌العاده پیچیده بر روح انسان حاکم است. حالا این روح هدفی دارد که قرار است به جایی برسد. سعادت و شقاوتش نیز تعریف شده است، بی‌حساب و کتاب نیست. ‌اگر با آن بدرفتاری کنید، عکس العمل‌های خودش را نشان می‌دهد. برای اینکه ما از نظر جسمی و روحی در دنیا و آخرت آرامش داشته باشیم و سعادتمند باشیم، خداوند تبارک و تعالی به تناسب ریاضیات جسم و روح، یک سلسله فرمول ها و قواعدی را در سه شاخه‌ی «احکام، اخلاق و عقاید» توسط قرآن به صورت فرمول‌ها و قواعد کلی و از طرف اهل‌بیت علیهم‌السلام که به شکل فرمول‌ها و قواعد جزئی است، عرضه کرده است. تخلف از این قواعد کلی و جزئی، مثل تخلف از قواعد بهداشتی است. وقتی شما آنها را رعایت نکنید، قطعاً به بدن‌تان ضرر می‌زنید. مثل مریضی که برای درمان بیماریش هر چه پزشک گفت، باید بگوید «چشم». این «چشم» را اصطلاحاً «طاعت» می‌گویند. در روح هم همین‌طور است. خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام یک سلسله قواعد و فرمول‌هایی را برای سعادت و سلامت جسم و روح ما قرار داده‌اند که هر چقدر شما بیشتر اطاعت کنید، به نفع خودتان خواهد بود، اما اگر این طاعت نباشد، انسان کار غیر عاقلانه‌ای می‌کند و به خودش ضربه می‌زند. احکام و رساله را نگاه کنید. همه‌اش عدد دارد، یعنی ریاضی‌ترین کتاب احکام است. رساله‌ای که مراجع عظام می‌دهند که آن را هم از خودشان نمی‌دهند، بلکه از آموزه‌های قرآن و اهل‌بیت استخراج می‌کنند و به ما می‌دهند. مثلا شستن دست دو مرتبه است و... پس رساله یک کتاب ریاضی زندگی است. این را بخور، این را نخور، این‌‌ها حرام است، اینها نجس است، اینها پاک است، اینها مستحب است، اینها مباح است، اینها مکروه است... همه حکم‌ها کاملاً ریاضی با ساختار وجود ما طراحی شده است. اول خلقت انسان یا خلقت دین، کدامیک؟ قرآن می‌فرماید:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا= پس روى خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین کن. با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است». سوالی که در این آیه مطرح است آیا اول انسان خلق شد و بعد دین وضع شد یا نه، دین قرار داده شد و انسان برای این دین آفریده شد؟ این بحثی است که باید باز بشود. مثلا شما می‌خوانید:«الرَّحْمَنُ/ عَلَّمَ الْقُرْآنَ/ خَلَقَ الْإِنْسَانَ= [خداى] رحمان/ قرآن را یاد داد/انسان را آفرید». توجه کنید این آیه چقدر ریاضی است. خدای رحمان قرآن را آفرید، بعد انسان را خلق کرد. یعنی قبل از انسان قانون زندگی‌اش آمده. عقل می‌گوید بشر یک لحظه نباید بعد از این که به دنیا آمد، بی‌قانون باشد. بنابراین،‌ طبق این آیه خدا اول قانون را آفرید، یعنی اول پیامبر را آفرید، امام را آفرید؛ بعد وقتی که مردم به دنیا آمدند، دیگر معطلی نداشته باشند. آیین نامه و دستور داشته باشند. بر فرض مثال، آیا در تربیت فرزند، اول شما بچه را به دنیا می‌آورید، بعد تربیتش می‌کنید یا نه، اول قوانین تربیتی‌اش را مهیا می‌کنید، بعد بچه را دعوت می‌کنید؟ کدام است؟ عرف عموم، اول بچه‌دار می‌شوند، بعد می‌گویند حالا تربیتش کنیم. بگردیم ببینیم قانون تربیتی دارد یا نه. مثلا فرزند 15 سالش شده، تازه یادمان می‌افتد که این بچه احتیاج به تربیت دارد. ولی ما می‌گوییم: این درست نیست. یک دختر و پسر قبل از اینکه بخواهند ازدواج کنند، باید قوانین تربیتی را بر روی اسپرم و تخمک‌ها پیاده کنند. این 5 ژن‎ سلامت (زیبایی، هوش، عقل و اخلاق و معنویت ) را روی اسپرم و تخمک‌ها داشته باشند. بعد که می‌خواهند بچه‌دار شوند، این جنین یک زمینه‌ی قدرتمندی از لقاح تخمک و اسپرم پیدا می‌کند تا سعادتمند متولد شود. قرآن می‌گوید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ» رویت را به یک دینی که دین فطرت گرایی است، برگردان. دین حنیف است. برو سراغ یک دین درست و حسابی. بعد می‌گوید:«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»، خدا مردم را براساس این دین «فطرت»‏ خلق شان کرد. یعنی ساختار قبلاً بود. حالا برای این دین، انسان خلق کرد که انسان بی‌تکلیف نباشد، بی‌وظیفه نباشد، بلاتکلیف و سردرگم نباشد. 

صوت

1 - «کوتاهی در دستورات دین»، ظلم به نفس است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7160
زمان انتشار: 13 ژوئن 2017
| |
نزول فرشتگان و روح در شب قدر

استاد محمد شجاعی

نزول فرشتگان و روح در شب قدر

در شب قدر ملائكه به همراه روح نازل مي‏ شوند و تقدیرات عالم را به دست اولی الامر می رسانند.

شب قدر دارای چه ویژگی است كه خداوند آنرا بر شبهای دیگر برتری بخشیده است. قرآن کریم می فرماید: شب قدر، شب نزول قرآن است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ* وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ* لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» این گزاره دوم -شب قدر بالاتر از هزار ماه است- ما نمی دانیم که چه اتفاقی در این شب می افتد! اولاً؛ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» فرشته ­ها و حضرت روح(علیه السلام) نازل می­ شوند. روح همانی است که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «یَقُولُ یَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ؟ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی. قَالَ: خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیكَائِیلَ= درباره روح از تو می پرسند: بگو: روح از امر پروردگارم است. گفت: آفریده ای عظیم تر از جبرئیل و میکائیل است». پس اگر روح نباشد، ملائکه توان کاری را ندارند. چرا که در جای دیگری از قرآن می فرماید:«یُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ= خداوند ملائکه را بوسیله روح نازل می­کند». پس روح آن چیزی است که ملائکه را نازل می‌کند. بنابراین در این شب، قرآن و ملائکه همراه و به مدد روح با اجازه پروردگارشان نازل می‌شوند «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیهابِإِذْنِ رَبِّهِمْ». «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» یعنی همه چیز، یعنی هیچ استثنائی ندارد و هر چیزی که در مخیله ما بیاید و میلیاردها چیزی که نمی آید، ملائکه تقدیرات هر چیزی را در این شب می‌آورند. «سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» نتیجه این تقدیر و این تنزل ملائکه هم سلامتی است تا مطلع الفجر، اما کل امر به ولی امر نازل می‌شود، «ولی امر» چه کسی است؟ همان کسی است که در قرآن فرمود: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ= اطاعت کنید خدا و رسولش و ولی امرتان را». اولی همان جمع ولی است، صاحبان امر، والیان امر، یعنی  کارها همه به خدمت ولی امر و وجود مقدس آقا امام زمان (علیه السلام)می آیند.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6975
زمان انتشار: 17 می 2017
| | | |
کمکم کنید تا مثل آدم زندگی کنم

کمکم کنید تا مثل آدم زندگی کنم

پرسش: در سرازیری بدی افتاده ام، نمی توانم جلوی هوس های خودم را بگیرم‏، از خدا دور شدم، فیلم های مبتذل می بینم، بداخلاق شدم، نمی توانم نمازم را  با حضور قلب بخوانم، کسی را می خواهم که کمکم کند مثل آدم زندگی کنم. خواهش می کنم راهنمایی ام کنید. پاسخ را در فایل صوتی زیر بشنوید. برگرفته از سخنرانی استاد در برنامه پرسمان شبکه قرآن سیما https://telegram.me/porsemantv8  

صوت

1 - کمکم کنید تا مثل آدم زندگی کنم

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6923
زمان انتشار: 13 می 2017
| |
«استغفار» درمان فراموشی

استاد محمد شجاعی

«استغفار» درمان فراموشی

گاهی انسان کم حواس می شود و فکر می کند که به علت پیری کم حواس شده، در صورتی که کم حواسی هم یک ضربه و آلودگی روحی است. قرآن می‌گوید، شیطان خیلی چیزها را از یاد انسان می‌برد. شما گاهی خواب های قشنگ می‌بینید، اما صبح که بیدار می‌شوید، می‌بینید خوابهای قشنگتان یادتان رفته است. این ناشی از درد و مریضی نیست. انسان یک چیزهایی از خواب یادش هست. مثلا می گوید من دیشب خواب امام حسین (علیه السلام) را دیدم، ولی یادم نیست که محتوایش چه بود. خودِ فراموشی، درد و آلودگی و مرض روح است و استغفار داروی آن است. انسان در اثر گناه به عواقب زیادی دچار می‌شود، دارویش هم استغفار است.   برگرفته از مباحث استغفار جلسه دوم

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6162
زمان انتشار: 26 فوریه 2017
| | | |
عوامل سعادت را از لحاظ اهمیت چگونه رتبه بندی کنیم؟

بحث سعادت و شقاوت، جلسه 18؛ 73/8/30

عوامل سعادت را از لحاظ اهمیت چگونه رتبه بندی کنیم؟

عوامل سعادت به سه دسته کلی «عوامل روحی، عوامل بدنی و عوامل خارجی» تقسیم می شوند. از نظر میزانِ تاثیر و اهمیت، «عوامل روحی» در درجه اول قرار دارند. بعد از آن «عوامل بدنی» و در آخر «عوامل خارجی» هستند.

متاسفانه اکثر افراد بشر، در ارزش گذاری و وقت گذاری برای تحصیل سعادت، برعکس عمل می کنند. یعنی اول به عوامل خارجی بیشتر اهمیت می دهند، سپس به عوامل بدنی، و در آخر به عوامل روحی. ترتیب اهمیت عوامل سعادت در نظر انسان به دلیل این است که آگاهی های انسان از ابتدای تولد متوجه اشیاء خارجی است. اگر انسان در کودکی از تربیت صحیحی برخوردار نشود و به او نگویند که چه چیزهایی اهمیت بیشتری دارد، تا آخرعمرش به همان گونه پیش خواهد رفت. یعنی اول به مسائل خارجی اهمیت می دهد، بعد به مسائل بدنی، و در درجه آخر به مسائل روحی،  البته برخی نیز، چنین هستند که اصلاً به هیچ کدام اهمیت نمی دهند. برای همین در جامعه می بینیم که افراد به پول بیشتر از سلامت جسمانی شان اهمیت می دهند. مثلا برای به دست آوردن پول، تلاش زیادی می کنند و غم و غصه ی زیادی متحمل می شوند تا لوازم خارجی مثل فرش، لوستر، خانه گران قیمت، اتومبیل آخرین سیستم، وسایل تزئینی و لباس و ... را تهیه نمایند. گاهی آنقدر دوندگی می کنند که سلامتی شان به خطر می افتد و مریض می شوند؛ زیرا تهیه این وسایل فشار روحی زیادی را بر شخص وارد می کند. متأسفانه، خیلی از افراد، توجهی به این موضوع ندارند. شبانه روز می دوند تا پول بیشتری به دست آورند و در این تلاش و تکاپوی بیش از حد معمول، از بدن خود سرمایه گذاری می کنند و در نتیجه چشم، دست، کلیه، و ... سایر اعضای بدن درگیر بیماری های جسمانی می شوند. حتی گاهی ممکن است دچار نقص عضو شوند که نقص عضو را به راحتی نمی شود جبران کرد. چون هم خسارت مالی و هم خسارت روحی در پی دارد.  بعضی افراد گاهی به خیال خود می خواهند صرفه جویی کنند، ولی دو برابر آنچه که صرفه جویی می کنند، آسیب بدنی می بینند. مثلاً با 8 ساعت کار می توانند یک زندگی ساده و مطلوبی داشته باشند، اما شغل دوم یا سوم می گیرد و از بدنش خیلی کار می کشد که در دراز مدت، بدن مریض می شود. زیرا با فطرت و طبیعت نمی شود مبارزه کرد. هیچ چیزی قانونمندتر از طبیعت و فطرت وجود ندارد. نمی خواهم بگویم کار دوم بد است. بعضی وقتها لازم است، اما به شرطی که انسان به سعادت روحش صدمه نزند. کسی که شغل دوم و سوم دارد، برای پول در آوردن وقت بیشتری می گذارد. چنین کسی به تربیت فرزندش و نیاز های عاطفی خانواده اش نمی رسد. در نتیجه مشکلات روانی در خانه ایجاد می شود. بعد از مدتی خودش هم مسئله دار می شود؛ ناراحتی اعصاب می گیرد؛ دچار خستگی و عصبانیت بیش از حد می شود؛ در عصبانیت هم هزاران مشکل اخلاقی برایش به وجود می آید که همه اینها گناه است و در نامه عمل او نوشته می شود. زن و فرزند غیر از مسائل اولیه و مادی زندگی، چیز های دیگری هم نیاز دارند. اگر شما آنها را تهیه نکنید، آرامش خانواده تأمین نشده و همسر و فرزندت به مشکل روانی دچار می شوند و متعاقبا فرزندت دچار مشکلاتی در مدرسه می شود. شما در داخل منزل می بینید که مشکلی ندارد، وضعش خوب است، لباس، خوراک و پول تو جیبی اش به راه است. اما بچه از نظر روانی سالم نیست. آسیب های روانی زیادی دیده است.   اگر فرهنگِ معنوی شیعه در جامعه درست جا بیفتد و انسان «علم چگونه زیستن» یا علم «اخلاق» را بیاموزد، عوامل خارجی در درجه اول اهمیت قرار نمی گیرند. عامل بدنی نسبت به عوامل خارجی از ارزش بیشتری برخوردارند بعد از عوامل خارجی که در درجه پایینِ اهمیت قرار دارند، انسان به دومین عامل که مسائل بدنی است توجه دارد. در حالی که گفته شد، اولین و مهمترین عامل در نیل به سعادت، عامل روحی است. ولی انسان به بدنِ خود بیشتر از روحش اهمیت می دهد. البته فراموش نشود که در دین ما بدن ارزش دارد. باید به بدن رسیدگی کرد و از آن مراقبت نمود. اهمیت بدن به اندازه ای است که اگر کسی به بدن فردی آسیب بزند، باید دیه بپردازد. اگر یک عبادت که از نوع «عوامل روحی» شمرده می شود، برای سلامتی بدن ضرر داشته باشد، انسان از آن عبادت منع شده است. مثلا اگر گرفتن روزه به سلامتی شخصی لطمه وارد کند، آن شخص نباید روزه بگیرد. یا این که قضا کند و بعد وقتی بدن سالم شد، قضای آن را به جا آورد. ولی نباید با بدنی که بیمار است، روزه بگیرد و روزه ای که می گیرد، باطل است. بدن در دین اسلام خیلی محترم است. این احترام و شرفِ بدن به خاطر وجود روح است. ولی ما متأسفانه متوجه نیستیم. به فکر حمام جسم مان هستیم که هفته ای دو بار و سه بار حمام برویم. وقتی دستمان چرب می شود، باید بشوییم یا لباسمان را تمیز کنیم. بعضی ها که توجه بیشتری به سلامت بدن دارند، ورزش می کنند، برای ورزش وقت می گذارند، باشگاه می روند، تربیت بدنی کار می کنند. به هر نحوی خودشان را فارغ می کنند که به جسم شان رسیدگی کنند که همه این رفتارها خیلی خوبند. ولی روح چی؟ آیا روح نظافت نمی خواهد؟ طهارت نمی خواهد؟ اگر کثیف و مریض شد، آیا اشکالی ندارد؟ گاهی اصلاً روح می میرد. شخص دیگر مرده است و یک حیوان شده و روح انسانی ندارد. شما که چندین ساعت برای بدنت وقت می گذاری، چند ساعت هم برای روحت وقت بگذار. خود را برای روحت فارغ کن. بگو می خواهم روحم را تربیت کنم. برای بدنت به باشگاه می روی؛ دل به حرف مربی می دهی و همه سختی های تمرین را تحمل می کنی. برای روح هم این کار را انجام بده. اما متأسفانه انسانها فکر می کنند، اصلاً روح نیازی به رسیدگی ندارد و مریض نمی شود.  در روایت داریم، 6 حالتی که برای جسم ایجاد می شود، برای روح هم ایجاد می شود: 1) خواب، 2) بیداری، 3) مرگ، 4) حیات، 5) صحت و 6) بیماری. پس حالا که روح هم همه این 6 حالت را دارد. باید توجه کنیم که روح ما کجا می خوابد؟ بیدارش کنیم. با غفلت به کجا می رود؟ غفلتی که اگر انسان متوجه نشود، تمام هستی اش و تمام ابدیت و همه ی آخرتش را به خطر می اندازد. روح ما در چه زمانی و در کجا بیمار می شود؟ اگر با این بیماری به آن طرف منتقل شود، درد سرها برای انسان درست خواهد کرد. بعضی از ما هیچ غمی برای رشد خودمان نداریم و لحظه ای تأمل نمی کنیم که بالاخره ما هم آدم هستیم. فردایی و ابدیتی داریم. خداوند ما را بیهوده خلق نکرده است. ما هیچ وقت احساس درد نمی کنیم، درد انسانیت، درد آخرت، درد ابدیت، درد دین. وقتی این دردها سراغ ما نمی آید، یعنی ما مریض هستیم. بدنی که به موقع درد نگیرد، مریض است. بدن سالم بدنی است که وقتی خطر تهدیدش می کند، درد بگیرد و با «درد» به انسان هشدار دهد، تا انسان بداند که مریض است و به پزشک مراجعه کند. پس وقتی که آلودگی سراغ بدن می آید، اگر بدن هیچ هشداری ندهد، مریض است. مثل دست یا پایی که سر و بی حس شده باشد، اگر سوزن به آن بزنی یا حتی اگر بسوزد، انسان متوجه نمی شود. چرا؟ چون حس خود را از دست داده است. روح سالم نیز، نسبت به جدایی از خوشیِ واقعی و جدایی از سعادت، حساسیت نشان می دهد. جدایی از سعادت برایش مسئله است و برای آن، غم و اضطراب دارد. راجع به این مسئله واقعاً فکر می کند که «من جوانم»، «فردایی دارم»، «وقتی روز به روز از عمرم می گذرد، توانایی ام از دست می رود»، «من چه کار باید بکنم؟»، «وقتی ازدواج کنم آیا مسائل ازدواج را می دانم؟»، «آیا از مسائل تربیت فرزند آگاهی دارم؟». برای فرزندمان واکسن می زنیم. اگر بیمار شود از او پرستاری می کنیم. برایش لباس و کفش و ... تهیه می کنیم. اما این کودک انسان است. روح دارد، سلامتی روح می‌‌‌خواهد، بهداشت نیاز دارد. پزشک روحانی و تربیت روحانی لازم دارد. حتی وقتی می‌خواهیم مسائل روحش را درمان کنیم، سعی می کنیم با رفع مشکلات و مسائل جسمی درمانش کنیم، یعنی با توجه به عوامل بدنی، می خواهیم مشکلات روحی فرزندمان را مداوا کنیم. اما این کارِ غلطی است. مثلا کودک روحش مریض است. ما برایش دوچرخه می خریم. آیا با خریدن دوچرخه روحش درمان می شود؟ آیا مشکل روحی و روانی خانمت با خریدن لباس و زیورآلات حل می شود؟ اصلا چنین نیست. وقتی فرزندت مریض است، می گویی مدرسه نرو؟ می گویی این غذا را نخور، فلان خوراکی را نخور تا بدنت سالم شود. روح هم همین گونه است. وقتی روح مریض می شود، باید فعالیت هایی را که برای روح مضر است، محدود کنید. یک سری فعالیت ها را تعطیل کنید. وقتی جسم بچه مریض می شود، پدر مرخصی می گیرد، مادر کارهایش را کم می کند و به کودک رسیدگی می کنند، تا حال فرزندشان خوب شود. روح هم همین مراقبت ها را نیاز دارد. مسائل روحی ماندگارند. برای این که روح مثل بدن نیست که بپوسد. روح جاودانه است. برای همین در بالاترین درجه اهمیت قرار دارد. سعادت آخرت ما بسته به این است که روح را چگونه پرورش دهیم و برای پرورش آن، نیاز به آگاهی و وقت گذاری و عمل داریم. اشتباه بزرگ جوانان این است که فکر می کنند، یک روزی در آینده فراغتی پیدا می کنند و می توانند به مسائل روحی، معنوی، مسائل تربیتی و علمی شان برسند، اما این درست نیست. هر مقدار از عمرتان بگذرد، مشکلات خارجی و مادی تان بیشتر خواهد شد. مسائل روحی و معنوی در اولین درجه اهمیت قرار دارند. دومین مسئله که در درجه دوم اهمیت قرار دارد، مسئله جسم است. اگر غذای کمتری بخوری، خانه ات به جای فرش، موکت باشد، اما بدنت سالم باشد، خیلی بهتر از این است که در خانه ات مبل باشد و وسایل رفاهی آن چنانی داشته باشی. پول و ثروت فراوان داشته باشی، ولی در عوض زخم معده و زخم اثنی عشر گرفته باشی. انسان نباید بدنش را به خاطر مسائل خارجی، خیلی به زحمت بیاندازد. باید بداند که تا آخر عمر به این بدن نیاز دارد. پس ترتیبِ اهمیتِ عوامل سعادت، به این صورت است که عوامل روحی در درجه اول، عوامل بدنی در درجه دوم و عوامل خارجی در درجه سوم اهمیت قرار دارند. بنابراین در برقراری ارتباطات اجتماعی اولین شرط این است که معنویت، ابدیت و آخرت مان به خطر نیفتد. از آخرت مان مایه نگذاریم. نباید از روح که اصل است، برای مسائل بدنی که فرع است سرمایه گذاری کنیم. به خاطر مسائل خارجی نباید بدن را فدا کنیم و به خاطر مسائل بدنی نباید از روحمان سرمایه گذاری نکنیم.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5689
زمان انتشار: 25 اکتبر 2016
| |
(جلسه پنجم) انسان بین «اسفل السافلین» و «اعلی علیین» قرار دارد

سخنرانی آیت الله حائری شیرازی، جلسه 5، 95/8/3

(جلسه پنجم) انسان بین «اسفل السافلین» و «اعلی علیین» قرار دارد

انسان از دو قسمت روح و بدن تشکیل شده است. بدن پایین ترین بُعد و روح بالاترین بُعد وجود انسان است.

آیت الله حائری شیرازی در جلسه پنجم درس اخلاق گفت: خداوند انسان را گل آفرید، طبق فرموده ی قرآن:«إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ = من بشرى را از گل خواهم آفرید» (ص/71). این گِل چیست؟ ماده است که در نتیجه ی همه ی تحولات واقع می شود. معلولِ همه علت هاست. معلول علتها یعنی چی؟ علت «عالی» است، معلول «سافل» است. علت به معلول حکومت می کند، معلول زیردست علت است. چیزی که معلول همه ی علتها باشد، معلول نهایی گفته می شود. اسفل همه اسفل ها هم است، که به آن «اسفل السافلین= پایین ترین پایین ها» می گویند. بدن انسان پایین ترین پایین ها است، از پایین ترین پایین ها ساخته شده است. این خاک زیر پای ما چشم و پلک انسان، قد و بالا و صورت انسان ها بوده که خاک شده است. از این خاک تا ثریا همه هستی دارند یاد خدا می کنند، ذکر می گویند و در مناجاتند. قیام و قعود دارند. همه آنها کار خدایی می کنند. همه دستگاه عالم و این جانوران همه آرتیست های فیلم الهی اند. همه هنرپیشه های فیلمی اند که خدا آن را کارگردانی می کند. خداوند این سینما را ساخته که بیاییم و تماشا کنیم. جالب است که اینها نقش خود را خیلی قشنگ بازی می کنند. شیری که آهویی را پاره می کند دارد هنر خود را نشان می دهد، فیلم خود را نشان می دهد. چه آن آهویی که شکار می شود و چه شیری که شکار می کند هردو را خدا کارگردانی می کند. چون رب العالمین است. پس یک بُعد انسان این است که اسفل السافلین است، « فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی = پس چون او را [كاملا] درست كردم و از روح خویش در آن دمیدم » (ص/72). وقتی این خلقت بدن به اتمام رسید، روح با آن تماس می گیرد. بُعد دیگر وجود انسان روح اوست. روح از کجاست؟ در نماز میت می خوانیم: « اللهم اجعل روحه فی اعلی علییّن = خدایا روح او را در بالاترین بالاترها قرار بده». جسم انسان از اسفل السافلین و روح او از اعلی علیین است. از روح بالاتر نیست و از جسم پایین تر نیست. فرض کنید، هستی وسط این دوتا پرانتز است، مثل این است که انسان دهان باز کرده، تمام هستی در حوزه انسان است. اگر از بدن چیزی پایین تر بود، آن «اسفل السافلین» می شد، نه بدن انسان و اگر از روح چیزی عالی تر بود، آن «اعلی علیین» می شد، نه روح. خروجی با هم بودن روح و بدن انسان چیست؟ خروجی و نتیجه ی با هم بودن جسم و روح که یکی پایین ترین و دیگری عالی ترین است، در چیست؟ در پاسخ باید گفت که نتیجه این است: همه هستی بین اسفل اسافلین و اعلی علیین قرار گرفته است. یعنی انسان جامعیت همه هستی را دارد، همه هستی از انسان خارج نیست. به همین دلیل وقتی خداوند آدم را خلق کرد، چون همه هستی در آدم بود، خدا همه اسما را به او داد، زیرا ظرفیت داشت.  «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا = و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت» (بقره/31). از منهای بی نهایت تا مثبت بی نهایت در حوزه کاری انسان است. شرورترین شرارت ها جز کار انسان است. شرافتمندترین کارها هم جز کار انسان است. اهمیت عاشورا به این است که دهن باز کرده و همه چیز را در خودش گرفته، هم بدترین انسانها و هم بهترین انسانها. مجموعه ی هر دو می شود «انسان». یعنی در عاشورا  انسان را مشاهده می کنید.  

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 5098
29 می 2016
| |
پرسش66.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

خدایا چگونه شاد باشم؟

طراوت و جوانی، بهترین عامل رشد انسان و شادی نیز یک ضرورت فردی و اجتماعی است. سفارش روانشناسان در برقراری فضای شاد و مسرت‌بخش برای افراد جامعه و دیدگاه دین مبین اسلام در باب شادی و نشاط همه و همه مؤید این مهم است.

بدیهی است که محیط تربیتی شاد موجب پویایی ذهن، گویایی زبان و شکوفایی استعدادها می‌شود. هرگز نباید فراموش کرد که ملاک و معیار در همه‌ی احساسات و انفعالات روحی به میزان و نوع حالات انسان،‌ در رسیدن به کمال روحی و معنوی بستگی دارد؛ بنابراین آن شادی که ما را به خدا نزدیک نماید، ارزشمند و مورد حمایت اسلام است.

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed