www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه پرسش: 4926
19 آوریل 2016
| |
پرسش56.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 1824
زمان انتشار: 3 فوریه 2015
| |
عالم ذر

عالم ذر

در یکی از این عوالم، خدای تعالی ارواح انسان‌ها را دوهزار سال پیش از آفرینش بدن‌ها خلق کرده است، به این ارواح معرفت اعطا شده و آنها مورد تکلیف و امتحان قرار گرفته‌اند، امتحانی خاص که تناسب با همان عالم دارد و طبعاً برخاسته از معرفت است. دربارة جزئیات آن معرفت و امتحان، اطّلاع جزیی زیادی نداریم؛ ولی به هر حال، بر پایة قرآن و احادیث معتبر، می‌دانیم که در نتیجة این امتحان برای هر روح، بدنی متناسب با آن تقدیر شده است. بدن‌ها در عالم ذرّ، خلق شده و هر یک با روح خاصّ خود ترکیب شده‌اند و به این ترتیب، در عالم ذرّ، انسان، کامل شده یعنی انسان مرکّب از روح و بدن تحقّق یافته است. بر پایه متون معتبر دینی، انسان پیش از گام نهادن در دنیا، عوالمی را پشت سر گذاشته است. وجود انسان در دو عالم ارواح و ذرّ، به روشنی در روایات اهل بیت(ع) بیان شده است. این عوالم از نظر انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی اهمّیت فوق‌العادّه‌ای دارند؛ زیرا به تصریح «قرآن کریم» و روایات معتبر معصومان(ع) خدای تعالی در عوالم پیشین، انسان‌ها را مورد تفضّل قرار داده و معرفت خویش را به آنها عطا فرموده است. بنابراین انسان‌ها به هنگام قدم نهادن به این دنیا، از معرفت خداوند برخورداند؛ بنابراین خداوند از آنها می‌خواهد که به آن معرفت اقرار آورند و نام این عمل را ایمان نهاده؛ چنان‌که سرپوش نهادن بر این معرفت را کفر نامیده است. در یکی از این عوالم، خدای تعالی ارواح انسان‌ها را دوهزار سال پیش از آفرینش بدن‌ها خلق کرده است. به این ارواح، معرفت اعطا شده و آنها مورد تکلیف و امتحان قرار گرفته‌اند؛ امتحانی خاص که تناسب با همان عالم دارد و طبعاً برخاسته از معرفت است. درباره جزئیات آن معرفت و امتحان، اطّلاع جزیی زیادی نداریم؛ ولی به هر حال، بر پایه قرآن و احادیث معتبر، می‌دانیم که در نتیجه این امتحان برای هر روح، بدنی متناسب با آن، تقدیر شده است. بدن‌ها در عالم ذرّ، خلق شده و هر یک با روح خاصّ خود ترکیب شده‌اند و به این ترتیب، در عالم ذرّ، انسان، کامل شده است؛ یعنی انسان مرکّب از روح و بدن تحقّق‌یافته است. این انسان‌ها همان ذرّیه حضرت آدم(ع) هستند که خداوند، آنها را در صلب آدم(ع) قرار داده و در ذرّ دوم تمام ذریّه حضرت آدم(ع) را از صلب او بیرون کشیده و آنها را به صورت ذرّات ریز معلّق در هوا پراکنده کرده است. در این عالم که با عناوین مختلفی همچون عالم ذرّ، عالم عهد و میثاق و عالم الست از آن یاد می‌شود، خدای تعالی خود را به فرزندان آدم(ع) شناسانده، از آنان بر ربوبیّت خویش اقرار گرفته و برای استقامت بر این معرفت و اقرار بدان، با آنان پیمان بسته است. خدای تعالی می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛2 و یادآور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنها را بیرون کشید و آنان را بر خودشان گواه گرفت، آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری. شهادت می‌دهیم تا اینکه روز قیامت نگویید ما از این غافل بودیم یا بگویید همانا پدران ما پیش از ما مشرک شدند و ما فرزندان بعد از آنها هستیم. آیا ما را به جهت آنچه باطل‌گرایان انجام داده‌اند، هلاک می‌کنی؟» این آیه، به آیه «ذرّ» معروف است. آیات دیگری نیز وجود دارد که ناظر بر خلقت پیشین انسان است؛ از جمله آیه «هل أتی»3، «آیه 101 سوره اعراف»، آیه «انذار اوّل»4 و آیات یادآوری‌کننده میثاق.5 همچنین در روایات بسیاری به این بحث پرداخته شده است؛ مانند روایات تفسیری در توضیح آیه «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»6، روایات تفسیری در توضیح آیه «فَمَا کَانُواْ لِیؤْمِنُواْ»7 و... در این نوشتار، برای پرهیز از طولانی شدن کلام، تنها آیه ذرّ و روایاتی که به نوعی بیانگر محتوای پیمان الهی با بندگان هستند، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در ادامه، پس از بررسی معنای لغوی واژه‌های ذرّ، الست و عهد به بررسی دلالت آیه ذرّ، روایات تفسیری در توضیح آیه، محتوای پیمان الهی با بندگان، پیشی‌گیرندگان در اقرار به ربوبیّت خدا و تعدّد عالم ذرّ خواهیم پرداخت. واژه‌پژوهی الف) ذرّ واژه ذرّ، از نظر واژه‌پژوهان در امور زیر به کار رفته است: 1. مورچه کوچک8 یا کوچکترین مورچه9 یا مورچه سرخ کوچک؛10 2. ذرّات بسیار ریزی که در شعاع نور تابیده شده از یک روزنه، قابل رؤیتند؛11 3. تفریق و پراکنده ساختن.12 بنابراین از نظر لغت، در واژه ذرّ دو جهت وجود دارد: یکی ریز بودن، دیگری پراکندگی و انتشار. ب) الست الست اصطلاحی است که از قرآن با مضمون و محتوای اقرار به ربوبیّت خداوند گرفته شده که ناظر به توحید فطری است. این کلمه از نظر لغوی، مرکّب از أ (= ادات استفهام) به معنی آیا است که این استفهام از نظر ادبی، استفهام اقراری نامیده می‌شود و لستُ (= متکلّم وحده ماضی از لیس) به معنای نیستم می‌باشد و ترکیب آن، به معنای آیا نیستم؟ می‌شود. این واژه در استعمال، صورت اسمی یافته و به روزی اطلاق می‌شود که خداوند، فرزندان آدم را با خطاب ألستُ خطاب کرد. ج) عهد واژه‌پژوهان، معانی متفاوتی برای عهد گفته‌اند؛ از جمله نگه‌داشتن مودّت،13 پیمان بستن و شرط کردن با کسی، وفای به وعده14 و مراعات چیزی در حالات مختلف. در «مفردات» آمده است: عهد به معنای مراعات و حفظ چیزی به طور پی‌درپی و مستمرّ است و پیمان را از آن جهت «عهد» گویند که مراعات آن لازم است. از امر و توصیه به جهت لزوم حفظ آن نیز به عهد تعبیر می‌شود. در «اقرب الموارد» می‌گوید: عهد فلان... الشیء؛ یعنی آن را پی‌درپی نگهداری و مراعات کرد. بررسی دلالت آیه ذرّ آیه شریفه ذرّ، به روشنی دلالت دارد که خدای متعال، در زمانی خاص، فرزندان بنی‌آدم را از پشت آنان بیرون کشیده است. ذریّه حضرت آدم(ع) همه به صورت ذرّه‌ای کوچک، پس از بهره‌مندی از عقل و اختیار، معرفت خدا را به افاضه او دریافت کرده و مورد خطاب مستقیم پروردگار قرار گرفته‌اند. خداوند در برابر این معرفت‌بخشی، از آنان اقرار می‌خواهد: «ألَستُ بربِّکُم؛ آیا من خداوندگار شما نیستم؟» و بندگان نیز در برابر این معرفت روشن و آشکار، اقرار می‌كنند: «قالوا بلی؛ گفتند: بله.» بدیهی است خطاب پروردگار و طلب اقرار، هنگامی صحیح و رواست که انسان، به طور کامل خدای خویش را بشناسد و با تمام وجود، حضور او را دریابد. تنها چنین رؤیت و شهودی است که جایی برای تردید باقی نمی‌گذارد و انسان چاره‌ای جز اقرار و تسلیم ندارد. البتّه انسان مختار، با زبان، توان مخالفت و انکار دارد؛ امّا قلب او با مشاهده حقیقت، نمی‌تواند آن را از خود دور سازد. بر پایه دلالت صریح آیه، خطاب الهی عمومیت دارد و همه فرزندان آدم(ع) را ـ تا قیامت ـ در برمی‌گیرد. خداوند متعال نیز با همگان بر این معرفت پیمان بسته و شاهد گرفته تا حجّت را بر ایشان تمام کند و راه هرگونه عذر و بهانه را ببندد. همه فرزندان آدم(ع)، در آن عالم، در عرض واحد و از هر جهت مساوی بوده‌اند. بنابراین کسی حق ندارد شرک و انکار خویش را در این دنیا، به گردن دیگری نهد. از سویی با توجّه به شدّت و وضوح معرفت و پس از یادآوری آن در این دنیا، احدی نمی‌تواند مدّعی غفلت از آن شود. در آیه شریفه، از مراحل بعدی سخن به میان نیامده و بیان نشده که پس از پایان این تعریف و اخذ پیمان، خداوند با فرزندان آدم(ع) چه کرده است. روایات تفسیری آیه ذرّ روایات فراوانی در کتب معتبر حدیثی درباره عالم ذرّ وجود دارد که در اینجا فقط به برخی از روایات مطرح شده در توضیح این آیه اشاره می‌شود. امام باقر(ع) درباره عالم ذرّ می‌فرمایند: «خدای تعالی ذریّه حضرت آدم(ع) را تا روز قیامت، از پشت آن حضرت خارج کرد. آنها همچون ذرّه‌هایی خارج شدند. خداوند خودش را به آنها نمایاند و شناساند و اگر این معرفت‌بخشی نبود، احدی پروردگارش را نمی‌شناخت.»15 از حضرت امام صادق(ع) سؤال شد: انسان‌هایی که به صورت ذرّ بودند، چگونه [مخاطب خدا قرار گرفته و] به او پاسخ دادند؟ حضرت فرمودند: «جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ؛16 در آنها چیزی قرار داد که به هنگام سؤال از ایشان پاسخ دهند.» در روایت دیگری از امام باقر(ع) از وعده بهشت به اصحاب یمین و جهنّمی شدن اصحاب شِمال سخن به میان آمده است. همچنین به اخذ پیمان درباره رسالت پیامبر اکرم(ص) و امامت امامان شیعه(ع) تا حضرت مهدی(عج)، تصریح شده است.17 شیخ طوسی در «امالی» خود، ضمن حدیثی، به سخن عمر به هنگام استلام «حجر» اشاره دارد که گفت: تو را می‌بوسم؛ درحالی که می‌دانم تو سنگی هستی که نه ضرر می‌رسانی و نه نفعی داری ... امیرالمؤمنین به وی فرمودند: «به خدا سوگند! او هم ضرر می‌زند و هم نفع می‌رساند.» سپس با استشهاد به آیه ذرّ فرمودند: «چون خداوند، آدم را آفرید، پشتش را مسح کرد و ذریّه او به شکل ذرّ از صلبش خارج شدند. خداوند، عقل را ملازم آنان ساخت و به آنها معرفت بخشید و اقرار خواست که او پروردگار است. آنان به ربوبیّت او اقرار کردند و بر بندگی خویش شهادت دادند؛ امّا از آنجا که خداوند می‌دانست مردم درباره این اقرار درجات گوناگونی دارند، نام بندگانش را در پوستی نوشت و آن را در دهان این سنگ قرار داد. این سنگ در آن زمان، دو چشم و دولب و زبان داشت. خداوند فرمود: «دهانت را بگشا.» او دهان گشود و خداوند، آن پوست را در دهانش نهاد. سپس به او فرمود: «هرکس به طور کامل به عهدش وفا کرد، در روز قیامت به نفع او شهادت بده...»18 در روایتی از ابن‌مسکان از امام صادق(ع) آمده است: «درباره [نحوه معرفت‌بخشی خداوند در] آیه ذرّ پرسیدم که آیا این معرفت عیانی بوده است؟ فرمود: «بله. پس معرفت تثبیت شد و انسان‌ها موقف را فراموش کردند و به زودی به یاد خواهند آورد و اگر آن نبود، احدی نمی‌دانست که خالق و روزی‌دهنده‌اش کیست. عدّه‌ای از انسان‌ها در عالم ذرّ به زبان اقرار کردند؛ در حالی‌که به قلبشان ایمان نیاورده بودند.» روایت دیگری به همین مضمون، از زراره از امام صادق(ع) نقل شده است.19 در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده است: «خداوند بر همه خلق حجّت دارد؛ زیرا این چنین در روز اخذ میثاق، از آنان پیمان گرفته است.»20 در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نیز مکالمه خدای تعالی با همه خلق مطرح شده است. اصبغ‌بن نباته می‌گوید: روزی ابن‌الکّواء نزد امیرالمؤمنین آمد و پرسید: آیا خداوند، پیش از حضرت موسی(ع) با احدی از فرزندان آدم سخن گفته است؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «خداوند، با همه آفریدگانش ـ اعمّ از نیک و بد ـ سخن گفته و آنان به او پاسخ داده‌اند.» در ادامه روایت آمده است: این سخن بر ابن‌الکّواء سنگین آمد و او از چگونگی این کار پرسید که امیرالمؤمنین (ع) با استشهاد به آیه ذرّ فرمودند: «خداوند ضمن معرّفی خود و نیز پیامبران و رسولان و اوصیا، از خلق بر تسلیم در برابر خویش و ایشان پیمان گرفت.»21 عرضه ولایت امیرالمؤمنین(ع) در عالم ذرّ بر اساس روایات اهل بیت(ع) در عالم ذرّ، ولایت اولیای الهی به خلایق عرضه شده و همه بندگان نسبت به ولایت ایشان معرفت دارند. در ضمن، روایات تفسیری عالم ذرّ به برخی از این قبیل روایات اشاره شد. در اینجا نیز به عنوان نمونه، روایتی را از امام صادق(ع) نقل می‌كنیم. نعیم صحّاف می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره آیه شریفه «فَمِنكُمْ كَافِرٌ وَمِنكُم مُّؤْمِنٌ» پرسیدم. آن حضرت فرمودند: «خداوند ایمان و کفر آنان را به ولایت ما (اهل بیت(ع)) شناخت؛ روزی که در صلب آدم از ایشان پیمان گرفت؛ در حالی‌که به صورت ذرّ بودند.»22 این روایات، به صراحت بر عرضه ولایت و معرفت بندگان نسبت به آن دلالت دارد. تعیین یاران و پیروان امام عصر(عج) در عالم ذرّ برخی روایات به روشنی، گویای این حقیقت هستند که خداوند در عالم ذرّ، درجه بالایی از معرفت اولیای خویش و شناخت حقیقت ولایت را به بندگانش عطا فرموده است. تا آنجا که در همانجا از مؤمنان پیمان گرفته که به هنگام قیام حضرت قائم، روحی و ارواح العالمین له الفداء، ایشان را همراهی کنند. این روایات همچنین بیانگر آن است که یاران حجّت بن‌الحسن(ع) از پیش تعیین شده و با ایشان در قیام حضرتش هم‌پیمان گشته‌اند و خدا نیز از آنان بر این امر پیمان گرفته است. حضرت امام صادق(ع) می‌فرمایند: «چون قائم(عج) خروج کند، مردم انکارش می‌كنند. او به سوی ایشان باز می‌گردد؛ در حالی‌که جوانی کامل است. پس کسی با او نمی‌ماند؛ مگر مؤمنی که خدای تعالی پیمان او را در ذرّ اوّل گرفته است.»23 سبقت پیامبر(ص) در گفتن بلی پیشتر گفتیم که خدای تعالی همه فرزندان آدم(ع) را در عرض واحد و در کنار هم، از پشت او خارج کرد و پس از اعطای معرفت، آنها را به اقرار بر ربوبیّت خویش تکلیف کرد. کیفیّت پاسخ‌گویی بندگان در ایمان و کفر و مراتب آن دو، تأثیر داشته است. پیامبر اکرم(ص) نیز به جهت سبقت گرفتن از همگان، در پاسخ مثبت به پروردگار، اشرف مخلوقات شده است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «برخی از قریشیان به رسول خدا(ص) عرض کردند: به سبب چه عاملی بر پیامبران سبقت گرفتی؛ در حالی‌که بعد از همه آنها مبعوث شدی و آخرین آنها هستی؟ فرمودند: «من نخستین کسی بودم که به پروردگارم ایمان آوردم و نخستین کسی بودم که خدا را اجابت کردم؛ آنگاه که خداوند میثاق پیامبران را می‌گرفت و ایشان را بر خودش گواه قرار می‌داد که: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: آری. پس من نخستین پیامبری بودم که گفت: «بلی.» و به این ترتیب من در اقرار به خدا بر آنان سبقت گرفتم.»24 اخذ میثاق از اهل بیت(ع) و شیعیان ایشان براساس برخی روایات، خدای متعال در عالم ذرّ اهل بیت(ع) و شیعیانشان را از مصائب و مشکلات پیش رویشان در دنیا آگاه ساخته و ضمن دعوت ایشان به صبر و شکیبایی و تقوا، از آنان بر این امر پیمان گرفته است. پیامبر اکرم(ص) نیز با ایشان بر این امر پیمان بسته است. این روایات، گویای این حقیقت هستند که انسان‌ها در عالم ذرّ همدیگر را می‌شناختند و از احوال یکدیگر آگاه بودند. شیعیان نیز به خوبی جایگاه خود را می‌دانستند و از امور پیش روی خویش اطّلاع داشتند؛ از پاداش خداوند در برابر ایمان، اعتقاد و اعمال نیک خود با خبر بودند و به ثبات قدم و استواری بر عهد خود، هم‌پیمان شده و با سلام بر پیامبر اکرم(ص)، با حضرتش تجدید پیمان کردند و از خدای متعال عمل به وعده‌اش را خواسته شدند. داوودبن کثیر رقّی از امام صادق(ع) معنای سلام بر پیامبر(ص) را پرسید. حضرت نیز چنین پاسخ دادند: «خداوند متعال آنگاه که پیامبرش و وصیّ او و دختر و دو پسر او  و همه امامان و شیعیان ایشان را آفرید، از آنها پیمان گرفت که صبر پیشه سازند و همدیگر را تحمّل کنند، با یکدیگر در ارتباط باشند و راه تقوا پیش گیرند. خداوند در برابر آن به ایشان، وعده داد که زمین مبارک و حرم امن را تسلیم آنها سازد... رسول خدا(ص) از همه امامان(ع) و شیعیان ایشان بر این امر پیمان گرفت. سلام بر رسول خدا(ص) یادآوری همان عهد و تجدید پیمان بر خداوند است تا اینکه خدای متعال در امر خویش تعجیل فرماید و سلام خود را با تمام آنچه در آن است، به زودی برساند.» تعدّد عالم ذرّ در روایات، تصریحی به تعدّد عالم ذرّ نشده است؛ امّا در چند روایت، این عالم با صفت اوّل توصیف شده است؛ به عنوان نمونه در تفسیر آیه «هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَی»25 سخن از مبعوث شدن پیامبر(ص) بر خلق، در ذرّ اوّل به میان آمده است.26 در روایت دیگری آمده است: «آنگاه که امام زمان(عج) به هیئت جوانی خروج می‌کند، فقط مؤمنانی بر ولایت او ثابت و استوار می‌مانند که در ذرّ اوّل، از آنها برای ولایت آن حضرت پیمان گرفته شده است.»27 توصیف ذرّ به اوّل، دلالت دارد که غیر از ذرّ اوّل، عالم ذرّ دیگری نیز در کار بوده است؛ زیرا تعلیق اخذ پیمان در عالم ذرّ اوّل، دلالت بر خصوصیتی در آن عالم دارد که بدون آن خصوصیت، تعلیق به وصف، لغو و بیهوده می‌شود. نکته اساسی و مهم در این مقام، آن است که از محتوای روایات می‌توان دو عالم ذرّ به دست آورد؛ در ذرّ اوّل، پیش از خلق آدم(ع)، خداوند همه فرزندان او را تا قیامت از گِلی که دو قسمت شده بود، به صورت ذرّ آفرید و از آنها عهد و پیمان گرفت. سپس همه آنها را به حالت سابق- که گل بودند، برگرداند و از آن گِل، آدم(ع) را آفرید. ذرّ دوم بعد از انتقال حضرت آدم(ع) به زمین صورت گرفته است. خداوند متعال پس از آنکه حضرت آدم(ع) را به زمین منتقل کرد، همه فرزندان آن حضرت را تا قیامت از پشت او بیرون کشید، بار دیگر خود را به آنان شناساند، انبیا و رسولان خویش را بر آنها عرضه داشت و بر ولایت خلفایش از آنها عهد و پیمان گرفت. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «آنگاه که خدا خواست آدم(ع) را خلق کند، آب را بر گل جاری کرد. سپس یک مشت از آن را برداشت و به هم مالید. بعد با دست خویش آن را به دو قسمت تقسیم کرد. بعد آنها را پخش کرد و آنها مانند ذرّاتی بودند که حرکت می‌کردند. بعد آتشی شعله‌ور ساخت و اهل شِمال را امر کرد داخل آن شوند. آنان به سوی آتش رفتند و ترسیدند و داخل نشدند. سپس اهل یمین را امر کرد تا داخل آتش شوند. آنان به سوی آتش رفتند و داخل آن شدند. خداوند به آتش امر کرد که بر آنان خنک و سلام گردد. وقتی اهل شِمال این امر را دیدند، گفتند: خداوندا! به ما فرصت دیگری بده. خداوند هم فرصت داد و به آنها گفت: داخل شوید. آنها به سوی آتش رفتند و در مقابل آن ایستادند و داخل آن نشدند. پس خداوند آنها را به صورت گِل درآورد و از آن، آدم(ع) را خلق کرد.»28 در این حدیث شریف، سخنی از اخراج ذریّه آدم(ع) از پشت او مطرح نشده؛ بلکه حدیث دلالت دارد که همه فرزندان آدم(ع) تا قیامت، با خود او از آب و گل که دو قسمت شده بود، به صورت ذرّاتی مشخّص درآمده‌اند و خداوند متعال آنان را از قبل جدا کرده، عدّه‌ای را در طرف راست و عدّه‌ای دیگر را در طرف چپ قرار داده و سپس آنان را تکلیف کرده است. آنان که در طرف راست بودند، اطاعت و گروهی که در طرف چپ بودند، مخالفت کردند. آنگاه خدای تعالی همه را به صورت اوّل درآورده و بدن حضرت آدم(ع) را با آن گل ساخته است. در این حدیث تصریح نشده است که آیا در آن مجموعه، خود حضرت آدم(ع) و سایر پیامبران و اولیا هم بوده‌اند یا نه؛ ولی با توجّه به اینکه امتحان عمومی است و در این امتحان‌ها اتمام حجّت است، روشن می‌شود که تمام فرزندان آدم(ع) با خود او در آن محفل، مجتمع بوده‌اند. پس بدن حضرت آدم(ع) در آن محفل، بدن ذرّی خاصّ خود او بود و همه ذریّه او در آنجا به صورت جداگانه و در کنار او حاضر بودند. این محفل، پیش از آن بوده که آدم(ع) به صورت ابوالبشر خلق شود و ممکن است تعبیر ذرّ اوّل که در برخی روایات به کار رفته است، ناظر به همین محفل باشد. خداوند متعال بعد از اتمام این محفل، همه ذریّه آدم(ع) را دوباره فشرده کرد و بدن آدم(ع) را به عنوان ابوالبشر از این گل که حاوی مجموع ذرّات بود، آفرید. ذرّ دوم نیز ناظر به عالم و محفلی است که خداوند متعال بعد از خلق حضرت آدم(ع) به عنوان ابوالبشر، سامان داده، فرزندان حضرت آدم(ع) را تا آخرین فرزندش از پشت او بیرون کشیده و در آن محفل گرد آورده است. اکثر روایات عالم ذرّ، بلکه می‌توان گفت همه روایات مربوط به آن عالم، به جز تعداد اندکی از آنها، ناظر به همین عالم است. مرحوم ملّا صالح مازندرانی هم در این مورد می‌نویسد: از روایات فهمیده می‌شود که تکلیف اوّل، یعنی تکلیفی که پیش از تکلیف در دنیا و به ارسال رسولان و انزال کتاب‌ها صورت گرفته، متعدّد بوده است: اوّل در عالم ارواح خالص؛ دوم موقع خمیر کردن گل، پیش از آنکه آدم(ع) از آن خلق شود؛ سوم بعد از خلق آدم(ع) موقعی که ذریّه آدم(ع) را از صلب او بیرون آورد؛ در حالی‌که آنان مانند مورچه به راست و چپ می‌رفتند.29 مرحوم آیت‌الله مروارید نیز در این زمینه می‌نویسد: به مقتضای جمع بین روایات، ممکن است گفته شود که خداوند متعال بعد از اخذ عهد و میثاق از ارواح... و بعد از اخذ میثاق از ابدان ذرّی که دارای روح و واجد نور علم بودند، جسد آدم(ع) را از گل ساخت... و گلی را که مجموع بدن‌های ذرّی بوده است، در پشت آدم(ع) به هنگام خلق او با بزرگی‌ای که بدن او داشت، قرار داد.... سپس او را با نفخ روحی که از پیش خلق شده بود، حیات داد.... و بعد از آنکه او به زمین هبوط کرد، خداوند ذریّه او را از پشتش در صحرایی بین «مکّه» و «طایف» که «روحاء» نامیده می‌شود، بیرون آورد و از آنها عهد و میثاق گرفت؛ چنان‌که پیش از آن گرفته بود و این ذرّ متأخّر است.30 می‌بینیم که مرحوم مروارید در باب تعدّد عالم ذرّ با کلام مرحوم مازندانی به‌رغم تفاوت جزیی، مطابقت دارد. پی‌نوشت‌ها: 1. این مقاله برگرفته از سلسله مقالات «انسان در عالم ارواح» و «انسان در عالم ذرّ» نوشته استاد محمّد بیابانی اسکویی است که در شمارههای 15 تا 25 مجلّه «سفینه» منتشر شده است. علاقه‌مندان به مباحث تفصیلی در این رابطه می‌توانند به آن مقالات مراجعه فرمایند. 2. سوره اعراف، آیه 172- 173. 3. سوره انسان، آیه 1. 4. سوره نجم، آیه 56. 5. سوره یس، آیات 60-61. 6. سوره روم، آیه 30. 7. سوره اعراف، آیه 101. 8. «العین»، ج 8، ص 175؛ «معجم مقاییس اللّغه»، ج 2، ص 343. 9. «صحاح»، ج 2، ص 663. 10. «لسان العرب»، ج 4، ص 304. 11. «النّعایه فی غریب الحدیث»، ج 2، ص 157. 12. همان؛ «لسان العرب»، ج 4، ص 305. 13. «منتهی الارب» 14. «اقراب الموارد» 15. «الکافی»، ج2، ص 10، ح 4. بنگرید: «التّوحید»، ص 330، ح 9. 16. همان، ح 1. 17. همان، ص 6، ح 1. 18. «امالی»، ج 2، ص 90؛ «تفسیر العیّاشی»، ج 2، ص 38. 19. «تفسیر العیّاشی»، ج 2، ص 39، ح 108. 20. «المحاسن» ص 242، ح 229. 21. «خصائص الأئمّه»، ص 87؛ «تفسیر العیّاشی»، ج 2، ص 41، ح 116. 22. «کافی»، ج 1، ص 413. 23. «بحارالانوار»، ج 52، ص 287. 24. «کافی»، ج 1، ص 441 و ج 2، ص 10. 25. سوره نجم، آیه 56. 26. «تفسیر القمی»، ج 2، ص 340. 27. «بحارالانوار»، ج 52، ص 287. 28. «کافی»، ج 2، ص 7. 29. «شرح اصول کافی»، ج 8، ص 13. 30. «تنبیهات حول المبدء و المعاد»، ص 222. منبع: مجله «سفینه»، سال هفتم، شماره 27، تابستان 1389، صص 168-181. بازدیدها: 307 مرتبه مجموعه مربوطه رجعت برچسب ها ماهنامه موعود شماره 164

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 350
زمان انتشار: 7 آوریل 2014
| |
(جلسه 18): تمام ابعاد وجودیِ انسان، زوج متناسب به خود دارند

خانواده آسمانی (جلسه18) ؛ 89/12/05

(جلسه 18): تمام ابعاد وجودیِ انسان، زوج متناسب به خود دارند

در جلسه‌ی پیش گفتیم که چرا خداوند مودت را اجر رسالت قرار داده است. امروز به مبانی مودت می‌پردازیم. در دین تا محبت و عشق وجود نداشته باشد، رشدی صورت نمی‌گیرد. حیاتی بالاتر از حیات جمادی، نباتی و حیوانی وحتی ملکوتی وجود دارد و آن حیات انسانی است. تمام ابعاد وجودی ما زوج مناسب خود را دارند. حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل. انسان موفق کسی است که با زوج مناسب این پنج بُعد ازدواج کرده باشد. اگر چشم طول موج نامناسب جذب کند، بیمار می‌شود. گاهی باید عینک بزند تا طول موج را متناسب با چشم نماید و در این حالت است که چشم به آرامش می‌رسد. گوش هم اینچنین است. خداوند برای حس ما محسوسات را خلق کرده است. اگر خدا در غذا لذت قرار نمی‌داد کسی برای تهیه غذا تلاش نمی‌کرد. همین لذت برای تلاش ما کافی است لازم نیست کسی به ما بیاموزد. انسان ساعتها برای تهیه مواد مناسب و طبخ غذا وقت صرف می‌کند برای لذت چند دقیقه‌ای خوردن، قوه‌ی خیال هم زوج مناسب خود را دارد که مخیلات هستند و موهومات نیز زوج مناسب قوه وهم می‌باشند. انسان عاشق محسوسات، مخیلات و موهومات است و حتی حاضر است ساعتها با خیالی سرگرم شده و لذت ببرد. معشوقهای عقلانی هم اینچنین هستند. بسیاری از افراد حاضرند برای جذب اطلاعات عقلانی هزینه کنند. زیرا از علم لذت می‌برند. معقولات، محبوب و معشوق عقل هستند. افراد از درس اجباری لذت نمی‌برند و اگر بتوانند خودشان را خلاص می‌کنند. ما در بخش حس، خیال و وهم با حیوانات مشترکیم و در بخش عقلانی با فرشته‌ها. این بخش فوق عقلانی ماست که ما را از سایر موجودات متمایز می‌کند که این بخش فقط با رسیدن به «الله» آرام می‌گیرد. دین متولی رساندن ما به «الله» است و بدون عشق انسان نمی‌تواند هزینه‌های راه را بپردازد و به «الله» برسد. اگر عشقی در کار نباشد کسی حاضر نیست هزینه کند: «لا اکراه فی الدین» اگر دین اجباری باشد کسی به «الله» نمی‌رسد. امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرماید: والله بسیاری از شما پنجاه سال نماز می‌خواند و یک رکعت آن هم قبول نمی‌شود. غایت انسان بهشت رفتن نیست. بلکه رسیدن به کمال مطلق است. امام کاظم «علیه‌السلام» می‌فرماید: «بهشت پاداش بدنهای شماست.» بهشت برای ما خلق شده نه ما برای بهشت. لذا پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» حرف آخر را همان اول زد: «لا اله الا الله» کسی غیر از «الله» لایق عشق‌ورزی نیست. دین بدون محبت و دین زوری انسان را به «الله» نمی‌رساند و خداوند امر فرموده که به مظاهر بی‌نهایت و جلوه کامل حق تعالی عشق بورزیم. این شیفتگی، راه را برای انسان آسان می‌کند. برای همین اجر رسالت پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» مودت اهل بیتِ پیامبر است. گاهی بعضی از عشق‌های زمینی انسان را به پائین‌ترین درکات سرنگون می‌کند. فقط معصومین «علیهم‌السلام» تمنای دل بی‌نهایت طلب ما را پاسخ می‌دهند. چرا خداوند این همه تأکید کرده: «وابتغوا الیه الوسیله» اساساً ما چه نیازی به واسطه و وسیله داشته‌ایم؟ امام باقر «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «اساس الدین حُبّنا اهل البیت» تا دین لذت نداشته باشد، جذب صورت نمی‌گیرد. در روایات داریم چه بسیار روزه دارانی که بهره‌ای جز تشنگی و گرسنگی از روزه نمی‌برند زیرا اینها فلسفه روزه را نمی‌دانند. در صورتی که افراد با معرفت و سرمست از رجب شروع می‌کنند. و اینکه امام صادق «علیه‌السلام» باطن برخی حجاج را نشان می‌دهند که حیوان هستند به این دلیل است که نماز و روزه و... نتوانسته آنها را از بخش حیوانی به فوق عقل پرواز دهد. انسان عاشق سئوال نمی‌کند. ولی کسی که عاشق نشده یکسره می‌پرسد: نماز چرا؟ روزه و حجاب و... چرا؟ باید شخص به بلوغ انسانی برسد تا احساس نیاز کند و خودش تمنا داشته باشد. کسانی که از شب تا صبح با معشوق‌های حسی، خیالی و وهمی خلوت کرده و لذت می‌برند کسی به آنها نگفته، خودش گرایش داشته و لذت می‌برد. کسی هم که به بلوغ فوق عقل رسیده باشد خودش خوراک می‌طلبد. اگر ما بخواهیم تا پیش خدا برویم به کدام عشق دل ببندیم؟ فقط وجودی می‌تواند ما را برساند که خودش بُرد بی‌نهایت داشته باشد. معصوم بودن اهل بیت «علیهم‌السلام» به نیاز و ضرورت ما بازمی‌گردد. غیرمعصوم محدود است و محدود نمی‌تواند ما را به نامحدود برساند. چیزی که با فطرت ما سازگار است این است که از آن جا که معشوق بی‌نهایت و راه هم بی‌نهایت است، باید وسیله هم بی‌نهایت باشد. وقتی دل بی‌نهایت خودم را به معشوق محدود بدهم، نتیجه‌ی آن پوچی، سرخوردگی و اتلاف استعداد است. لذا غذا وجود بی نهایت را دارند. اطلاعات تخصصی هفت‌گانه مورد نیاز ما عبارتنداز: 1. از کجا آمده ام؟ 2. به کجا می‌روم؟ (و چگونه رفتن) 3. شناخت جسم 4. شناخت روح 5. شناخت روابط جسم و روح 6. شناخت طبیعت 7. شناخت روابط بین جسم و روح و طبیعت. دانشمندان معتقدند عمر طبیعی انسان چند هزار سال است. قرنهاست که مرگها غیرطبیعی است 60 سال عمری نیست که شخص پیر شده یا بمیرد، علت آن نداشتن اطلاعات تخصصی است. دانشمندان مرگ در تصادف و زلزله را غیرطبیعی و سکته و امثالهم را طبیعی می‌دانند. تمام اطلاعات هفتگانه مورد نیاز سعادت بشر فقط در اختیار معصوم است.

صوت

1 - (جلسه 18): تمام ابعاد وجودیِ انسان، زوج متناسب به خود دارند

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 337
زمان انتشار: 21 مارس 2014
| |
(جلسه 7): روح، از جبرئیل مقرب نیز عظیم‌تر است

خانواده آسمانی (جلسه 7)؛ 89/9/18

(جلسه 7): روح، از جبرئیل مقرب نیز عظیم‌تر است

خداوند فرمودند: «ونفخت فیه من روحی». «الروح خلق اعظم من جبرئیل»؛ روح، مخلوقی است که از جبرئیل که مقرب‌ترین فرشته نزد خداست، هم عظیم‌تر است. به تعبیر قرآن کریم؛ «ینزل الملائکه بالروح»؛ خداوند فرشته‌ها را به وسیله روح نازل می‌کند. عامل نزول فرشتگان است و قوام فرشته‌ها به این روح است یعنی فرشته‌ها به این روح وابستگی دارند.کمال مطلق و بی‌نهایت یکی بیش نیست. یک وجود بی‌نهایت داریم که همه کمالات را باهم و به صورت عینیت با ذات دارد. «الله» ذات مستجمع همه صفات کمال است. «الله» خالق زمان است. زمان بردار نیست، ازلی است. از نظر رتبه بعد از «الله» حقیقتی وجود دارد که تمام صفات و اسماء خداوند را دارد. «الله» در اولین تجلی خودش موجودی را خلق می‌کند که هیچ فرقی با خدا ندارد. جز در این جنبه که خدا خالق و او مخلوق است. روح کامل‌ترین مظهر و کامل‌ترین تجلی حق تعالی است. همه کمالات حق تعالی را ظهور دارد و مخلوق خدا و فانی در حق است که اسم‌های مختلفی برایش ذکر شده است. نبی اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: اول ما خلق الله «العقل»/ «القلم»/ «اللوح» / «نور محمد صلی الله علیه وآله » هرچند در کارکرد باهم فرق دارند اما همه ظهورات و جلوه‌های یک حقیقت هستند. همان اولین چیزی است که از خداوند ظهور و تجلی کرد. همه کمالات حق تعالی را دارد. از آن جهت که حیات همه موجودات به او وابسته است، روح نام دارد. از آن جهت که تدبیر همه موجودات به او وابسته است، عقل نام دارد. و از آن جهت که ظهور سایر موجودات و تمام جلوه‌های الهی از این موجودات است قلم نام دارد. مخلوقات خدا کلمات خدا هستند. خداوند بارها در قرآن از مخلوقات به‌عنوان کلمه یاد کرده است. سخن گفتن یکی از اسم‌های حق عالی متکلم است.گل کلمه خداست. خدا با آن خودش را نشان می‌دهد. خدا با همه مخلوقات، با ما سخن می‌گوید. همه طبیعت با ما سخن می‌گوید. هیچ دانشمندی پیدا نشده که همه ابعاد وجودی یک موجود و همه پیام‌هایش را بشنود.انسان یک حس سیری‌ناپذیری برای شنیدن سخنان خدا دارد. خدا را یاد می‌کنند ایستاده، نشسته، خوابیده و... «یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم» در خلق خدا فکر می‌کنند آسمان و زمین می‌گویند نه من و نه تو بیهوده خلق نشدیم. کلمات خدا اسم‌های خدا را به ما یاد می‌دهند. تنها موجودی که همه اسم‌های خدا را داراست انسان است. چون فرمود: من از روح خودم در انسان دمیدم.یعنی نور حقیقت ما، آن نور و حقیقتی است که خدا همه چیز را از آن‌ها خلق کرده است. صورت اصلی من «نور محمد صلی الله علیه وآله » است. مرحله‌ای است قبل از آن که به زمین بیاییم و نورگیری کنیم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: خدا رحمت می‌کند کسی که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا می‌رود. امام باقر علیه السلام فرمودند: اگر مردم داستان اول خلقت را می‌دانستند دیگر این همه روی زمین باهم نمی‌جنگیدند. جنسیت جزء شخصیت حقیقی ما نیست. جنبه زمینی ماست که اینجا به ما دادند. وطن من و اصل من قبل از این‌که به دنیا بیایم بالاتر از فرشته‌ها بود. انسان مثل اعلی است. عالی‌ترین نمونه است. همان حقیقت محمد صلی الله علیه وآله است. جنس من و حقیقت من برتر از فرشته‌هاست. حتی بالاتر از جبرئیل علیه السلام است. سجده در جایی صورت می‌گیرد که یک نفر از دیگری برتر باشد. خداوند صحنه‌ای را ایجاد کرده که بگوید حقیقت انسان برتر از فرشته‌هاست. مهم‌ترین مرحله در رشد انسانی این است که انسان اصل و ریشه خودش را باور کند. اگر پیش خدا بودیم بازگشتن به سوی خدا چه معنایی دارد؟ آن موقع کامل‌ترین موجود بودم. اراده و لطف خداوند تعلق گرفت که بی‌نهایت انسان را که همه شان مَثَل خودش باشند را بیافریند. همه اسماء و صفات خداوند را داشته باشند. نامه‌ای که خداوند در بهشت به بهشتیان می‌دهند؛ «من الحی القیوم الذی لا یموت الی الحی القیوم الذی لا یموت»؛ یعنی از زنده پایداری که هرگز نمی‌میرد به زنده پایداری که هرگز نمی‌میرد. «عبدی علیک منی السلام»؛ بنده من از من به تو سلام. سلام یعنی تو از من در امنیت و آرامشی. من خدایی هستم که هرچه اراده کنم همان خواهد شد و تو امروز چنین شده‌ای که هرچه اراده کنی همان خواهد شد. اگر در دنیا گدای عواطف دیگران شویم نشان می‌دهد که واقعاً از اصل خودمان دور افتاده‌ایم. خیلی فرق است بین این‌ که بدانیم از کجا آمده‌ایم و باور کنیم از کجا آمده‌ایم. اگر باور کنیم امکان ندارد به کسی حسادت کنیم یا سر دنیا با کسی اختلاف پیدا کنیم. اگر قیمت دستمان بیاید در حسرت کمالات جمادی، نباتی و حیوانی نمی‌مانیم. منشأ آرامش را در خودمان بیابیم. اگر قیمت دستمان باشد شیطان نمی‌تواند حمله از عقب داشته باشد. اسم = ذات + صفت. یعنی من می‌توانم یک صفتی را بگیرم و جزء دارایی‌های من باشد. آیا می‌شود 60 سال گناه را با اسم «مبدل» خدا پاک کنیم و تبدیل به خوبی‌ها کنیم؟ «اولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات»؛ مهم این نیست گناه کردیم، مهم این است که در گناه نمانیم. در لجن و نجاست و آلودگی نمانیم. اگر حواسم به اصل و ریشه و وطنم باشد، شادی و آرامش بر وجودم سرریز می‌شود. دنیا خیلی کوچک و پست می‌شود. بعد از خدا باعظمت‌ترین اصل، مال من است. اصل من خود خداست. حقیقتی که می‌گوییم، روح خداست. لذا قرآن می‌فرماید: این‌ها آن‌قدر آدم‌های بزرگی هستند که تا یک مشکل در زندگیشان پیش می‌آید باید به این‌ها بشارت داد. «الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و انا الیه راجعون» تا به خودمان ایمان نیاوریم هم در دنیا و هم در آخرت بدبختی می‌کشیم. اگر بخواهیم همه اضطراب‌ها و غصه‌ها از ما برطرف شود باید ایمان بیاوریم. مهم‌ترین چیزی که باید ایمان بیاوریم اصل و نسب خودمان است. «انا لله و انا الیه راجعون»؛ (ما ز بالاییم و بالا می‌رویم) دست از نظام ارزیابی نباتی، جمادی و حیوانی برداریم تا زمانی که با این قیمت‌ها زندگی می‌کنیم و تمام دلمان متوجه آن‌هاست پوچی و محروم شدن را داریم. چون بزرگیم و خودمان را کوچک فروختیم. باید بدانیم که با اصل و وطن خودمان چه رابطه‌ای داشته باشیم؟

صوت

1 - (جلسه 7): روح، از جبرئیل مقرب نیز عظیم‌تر است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 254
زمان انتشار: 6 اکتبر 2014
| |
ماهیت وسوسه و راهکارهای درمان آن

وسوسه و وسواس

ماهیت وسوسه و راهکارهای درمان آن

نظام خلقت نظام قضا و قدراست، و همه مخلوقات از اندازه و حد مشخصی برخوردارند. همچنین حرکت انسان به سمت ابدیّت نیز، فرمول هایی کاملا ریاضی دارد که انسان باید آنها را کشف نموده و در همان محدوده حرکت کند. موفقیّت انسان برای حرکت مستقیم به سمت بهشت در رعایت حدود الهی است، لذا تمام تلاش شیطان نیز، تغییر همین اندازه ها و حدود میباشد. زمانی که شیطان نمی تواند فرد را به گناه وادار کرده و او را مرتکب فعل حرام گرداند، از طریق جابه جا کردن حدود و اندازه ها در مقدّسات وارد شده و آرام آرام به انسان می آموزد که حدود الهی مقدّس نبوده و او را با اندازه ها و حدود خود به کارهای خوب و مقدس دعوت می نماید. بعد از مدّتی میبینیم که فرد مومن و بانشاط دیروز به انسان ظاهراً مومن، اما منحرف و پژمرده امروز تبدیل شده است. بیماری وسواس یک بیماری بسیار خطرناک بوده و ناشی از عدم رعایت ریاضیات و اندازه های خداوند، و رعایت حدود شیطان است. وسواس در اثر بی عقلی، انحراف عقیدتی و اخلاقی و برخورد ناصحیح در برابر اینگونه حملات ایجاد میشود. باید یادآوری کنیم که شخص وسواس از آنجا که به ریاضیات شیطان عادت کرده است، معمولا پندپذیر نیز نخواهد بود. از طرفی تغییر در اندازه ها و حدود الهی، مکتب های مختلفی را پدید آورده که پیروی از آنها، انسان را به سرعت به آغوش جهنم می رساند، چرا که ساختارها و حدود رعایت شده کاملاً شیطانی بوده اند. مکاتبی با عناوین عرفانهای هندی، عرفانهای سرخپوستی و ... از این دسته مکاتبند. وسواس در شستشو نجاست در دو حالت تأیید می شود: ۱- خود شخص با چشم، عین نجاست را ببیند. ۲- یک مسلمان یا دو عادل نجاست را تأیید کند. بنابراین به واسطه احتمال و احساس نباید حکم به نجاست و پاکی داد. چنین وسواسی مادر دو گناه بزرگ است: یکی کفر به علّت توهین به حدود الهی و دیگری اسراف که در واقع خیانت به دیگران در استفاده از موهبتهای الهی است. آگاه باشیم که بیهوده چیزی را نشوییم و یا هیچ شستشویی را تکرار نکنیم مگر آنکه عین نجاست را ببینیم. شک در نماز و نحوه برخورد با آن به شک هایی که شیطان به هنگام نماز، در ذهنتان ایجاد می کند بی اهمیّت باشید. اولین باری که با شکی غیرصحیح نمازتان را بشکنید، همان آغاز سقوط شما به دامن شیطان و مانوس شدن با او خواهد بود. در این هنگام شیطان درمی یابد که مرید خوبی برای خویش یافته و دیگر به آسانی رهایتان نخواهد کرد. شیطان تربیت پذیر است و ادامه روابطش با انسان به نوع واکنش فرد در برابر حمله هایش بستگی دارد. هدف اصلی او از اینگونه حمله ها ایجاد خستگی از تکرار عبادت و درنتیجه دلزدگی از آن است. هرگز فراموش نکنید که؛ شک در نماز به مرور زمان باعث تنفّر از آن می شود. بصورتیکه دیگر نه تنها از اینکه وقت نماز رسیده خوشحال نمیشوید، بلکه غم بزرگی در دلتان پدیدار میگردد. از طرفی میدانیم که غم و ایمان دو چیزی هستند که هرگز در یک انسان جمع نخواهند شد. ورود هر کدام از ایندو به قلب آدمی، دیگری را از خانه دلش خواهد راند. برای تمییز دادن شکهای صحیح و باطل حتما به رساله مراجع تقلید مراجعه کنید. نکته مهم اینجاست که اعاده کردن واجبات بدون هیچ دلیل فقهی بسیار خطرناک است. مراقب باشید حتی عدم حضور قلب در نمازتان شما را به اعاده آن واندارد. میتوانید جهت جبران، تعقیبات نماز را با حضور قلب خوانده و یا نمازهای نافله و یا مستحبی را با نهایت دقت و آرامش به جا آورید. یاد خدا و شکست شیطان خداوند می فرماید: دین اسلام دین آسانی است؛ (ان الله یرید بکم الیسر) امّا شیطان با وارد کردن خرافه ها و بدعت ها در دین آن را سخت و سنگین جلوه میدهد. بنابراین باید تیزهوشانه از اینگونه بدعت ها فاصله گرفت. هرگز از خاطر نبریم که رشد انسانی ما در بی توجهی به نجواهای شیطان میسر است. شیطان تسلطی بر انسان نداشته و به فرموده قرآن کیدش بسیار ضعیف است ( ان کید الشیطان کان ضعیفا. سوره نساء، آیه 76.) تنها راه حملات او وسوسه هایی است که از طریق افکار گوناگون به ذهن انسان وارد می سازد. در سوره مؤمنون آیه 97 میخوانیم: ( و قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذ بک رب ان یحضرون؛ بگو پروردگارا پناه می برم به تو از شرّ وسوسه های شیاطین، و پناه می برم به تو از اینکه در نزدم حاضر شوند ). طبق آیه بالا درمی یابیم که تنها راه نجات از وسوسه های شیطان، پناه بردن به آغوش خداوند و همنشینی با اوست. یاد خدا و وسوسه های شیطانی در یک قلب جمع نمیشوند، به محض اینکه قلبی به یاد خدا سرگرم شود شیطان به سرعت از آن خواهد گریخت. وبالعکس اگر آن را غافل از ذکر حق بیابد او را پناهگاه خویش میسازد. واین همان معنای دقیق عبارت وسواس الخناس است پناهگاههای فرار از وسوسه ـ ذکر لا اله الا الله، و اذکاری که پیشتر به آن اشاره کردیم، مأمن های بسیار عظیم و موثری هستند. ـ ارتباط با اهل بیت باعث شادی، آرامش و امنیت در زندگی می گردد. افرادی که اهل توسل و دوستی با معصوم و اهل بیت نیستند خطر شکستشان بیشتر است. خواندن دعای روز و زیارت روز جهت ارتباط با خدا و معصومین در ابتدای روز بسیار آرامش بخش است. - روزه در ابتدا، وسط و آخر ماه، در پاکی دل از وسوسه ها و افکاربسیارموثر است. کنترل فکر در بسیاری از موارد دلشوره ها و نگرانی های ما معلول ارتباطات ما هستند، زیرا ارتباطات، تولیدکنندگان افکارند. اگر دریافتیم که تبعات یکی از ارتباطات ما ، افکار بد و اضطراب آور است، باید به سرعت آن ارتباط را قطع کنیم. انسانی که فکری آرام و روحی شاد می طلبد، موظف است منشأ فکرهای ناآرام و اضطراب آور را در وجودش قطع کند. اولین قدم برای رسیدن به این هدف آن است که به حلال بودن لقمه خود یقین داشته باشید. لقمه حرام تمام زحمات شما را نابود خواهد کرد. غیر از خوردنیها، شنیدنیها، بوییدنها و دیدنیها نیز درایجاد فکر بسیار موثرند. لذا باید هوشیارانه مراقب ورودی های حواس خود باشیم. از همین امروز سعی کنیم به غیر از امور متعالی و خیر به چیزی فکر نکنیم. اموری که سوء ظن، بدبینی، اضطراب، غم و ترس را به دنبال دارند، باید به سرعت از لوح ذهن ما پاک شوند، چرا که هیچ فکری ارزش توقف و یا عقب گرد ما را در مسیر حرکت ابدیمان ندارد. باید بدانیم که لذات خیالی از لذات حسی قویترند و کم کم منشأ عمل میگردند. خیالات آلوده اگر کنترل نشوند، درنهایت فرد را به سمت انجام آن در واقعیت سوق خواهند داد. نظر اسلام درباره درمان روح اسلام جهت کنترل آسانتر اذهان مومنین از افکار آلوده، کنترل روابط و ایجاد محیط عاری از عوامل تحریک کننده را توصیه می نماید. اما جوامع غربی این رفتار را مخالف آزادی دانسته و آنرا عامل ایجاد مصیبت های بسیاری دانسته اند. گفتیم که ذهن و دل، ابزار اصلی فعالیتهای انسانی است. ذهن آلوده و خسته هرگزنمی تواند از ارتباط با خدا لذت برد. بنابراین طبق دستورات آئین اسلام، همیشه پیشگیری آسانتر و کم هزینه تر از درمان است. پس فراموش نکنیم که بزرگترین قدم برای سالم نگه داشتن روحمان، دوری از تمام شرایط، مکانها، ارتباطات و تمام چیزهایی است که بگونه ای برای ما عامل تحریک کننده محسوب شده و تولید افکار منفی مینماید. راهکارهایی برای سلامت فکر ...ـ ورودی های فکر و ذهن را کنترل کرده و مراقب باشیم تا تغذیه روحی خوبی داشته باشیم. ـ وابستگی هایمان را به هرآنچه که مشغولمان کرده، کم کنیم؛ چرا وابستگیها اضطراب زا هستند. امام علی(ع) می فرماید: (ما رأیت ضلا مثل اشتغال قلبی بفارغ القلب منی ـ من هیچ گمراهی را از این بالاتر ندیدم که دلم به کسی مشغول باشد، که دل او مشغول من نیست.) ـ سخت گیری ها و تجملات را کنار گذاشته و ساده ترزندگی کنیم. سادگی در آرامش فکر بسیار موثر است. ـ از رقابت هایی که باعث ایجاد اضطراب می شود بپرهیزیم. ـ برای حل تمام مسائل زندگی برنامه ریزی کرده و آنها را در زمانهایی که به آرامش و حرکت معنوی ما آسیب نمی رسانند، انجام دهیم. تصور اینکه کار مشخصی باید در زمان خاصی به پایان رسد، استرس زا بوده و ما را عصبی خواهند کرد. نکته آخر؛ الا بذکر الله تطمئن القلوب آگاه باشید که دلها با یاد خدا آرام می گیرد.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed