www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 9839
زمان انتشار: 8 دسامبر 2018
| |
بیماری وسواس، تبعات فراوانی دارد

دشمن شناسی، جلسه 37

بیماری وسواس، تبعات فراوانی دارد

بیماری وسواس باعث می شود انسان در درازمدت از عبادت متنفر شده و در طول عبادت حضور قلب نداشته باشد. در نماز به جای اینکه دقت کند که در حال حرف زدن با خدا و معشوق خودش است و از خدا لذت ببرد، همه فکرش این است که کلمات را درست ادا کرده یا نه؟ حروف از مخرج بود یا نبود؟ با وسواس، وضویی که قرار است برای ما طهارت بیاورد، عامل نجاست روح ما می شود. غسلی که قرار است پاکی بیاورد، انواع بیماریها را در نفس ایجاد می کند. بیماری وسواس، از طریق ژنتیک منتقل شده و انسان را تا جهنم می برد.

انسانِ وسواسی، در بند شیطان است حضرت امام(سلام الله) در کتاب «اربعین حدیث» (چهل حدیث) می فرماید: «آری وسواس از خطرات شیطانیه و اعمال ابلیس لعین است که به وسیله آن، شخص وسواس را افسار کرده است.» امام می فرماید: «شک و تزلزل، از القائات شیطان است و این القائات، منشأ تخیلات باطل و اوهام خبیثه می گردد.» سؤال مهمی که یک وسواسی باید از خودش بپرسد، این است که من برای چه می خواهم عددها را تغییر بدهم؟ چه کسی به من می گوید این عددها را تغییر بده؟ آیا دین خدا سخت است؟ وقتی که کارشناسان دینی گفته‌اند دو بار آب ریختن روی فلان چیز کافی است، پس چرا من این کار را سه و چهار بار انجام می‌دهم؟ «یکی از مسلمانان در وضو گرفتن وسواس داشت و چندین بار اعضای وضو را می شست؛ ولی باز هم به دلش نمی چسبید و آن را نادرست می خواند و تکرار می کرد. عبدالله سنان می گوید: به حضور امام صادق(علیه السلام) رفتم و از آن شخص یاد کردم و گفتم با اینکه او مرد عاقلی است، در وضو گرفتن وسواس دارد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: این چه عقلی است که در او وجود دارد؟ چگونه مرد عاقلی است، با اینکه از شیطان پیروی می کند؟ هیچ آدم باشعور و عاقلی وسواسی نمی شود. اگر عقل داشته باشد، می داند که این کار حرام محض است و مخالفت با خداست و چنین کسی ملعبه شیطان شده است.گفتم چگونه از شیطان پیروی می کند؟ حضرت فرمود: از او بپرس: این وسوسه که به او دست می دهد و وسواسی که دارد، از چیست؟ خود در جواب خواهد گفت: کار شیطان است.»[1] انسان وسواسی، با احکام دین آشنا نیست بیمار وسواسی، دین جدایی برای خودش درست می کند. چون  با احکام خدایی آشنا نیست؛ حدود و اندازه ­های دیگری را می دهد. باید از شخص وسواسی سؤال کرد: شما با تعریف خودت، چیزی را نجس می دانی یا با تعریف خدا؟ اگر تعریف خودت هست که خودت کارشناس نیستی، چون تعداد نجاسات و راه اثبات آنها در دین مشخص است. بنابراین، اگر در دستشویی منزل یا دانشگاه، چیزی افتاد که خیس بود، نمی توانی حکم کنی که این نجس است. اگر آب بپاشد و ترشح کند، نمی توانی بگویی؛ چون در توالت بوده، پس من نجس شدم. لزوماً همه جای توالت نجس نیست. شما باید با چشم خودت ببینی که نجس شده یا عین نجاست در آنجا باشد. برای غسل کردن به اندازه ­ای که عرفاً زیر دوش بایستی و آب به همه جای بدنت برسد، کافیست. تجسس هم لازم نیست که آیا آب رسیده یا نه. یکی از بزرگان دین، غسلی کرد و از حمام خارج شد. کسی به او گفت: فکر کنم به قسمتی از بدن شما آب نرسیده. ایشان  گفت: من باید  مقداری که عرفاً لازم است زیر دوش بایستم، ایستادم و پاک شدم. من پشتم چشم ندارم که ببینم. در روابط زن و شوهر که باید پر از صمیمیت و عشق و محبت باشد، زن آنقدر حساس است که گاه، مرد وقتی از در داخل می شود، به جای سلام و علیک و دست دادن و روبوسی کردن، همانجا خانم، مرد را به حمام می فرستد و می گوید به نظرم تو نجس شده ای. از حمام درآمدن و به فضای خانه آمدن هم یک مصیبت است که حوله نباید به جایی بخورد. شوهر بیچاره تا بیاید بنشیند، باید چند تا حوله عوض کند. وسواسی ها چیزهایی را نجس می دانند که در دین نجس نیست و چیزهایی را آب می کشند که لزومی برای آب کشیدنش ندارد. بیماری وسواس، انسان را از خدا دور می کند اعتقاد به نجاست و پاکی، مخصوص آدمهایی است که به دین اعتقاد دارند. اگر شما واقعاً به دین اعتقاد داری و می گویی خدا گفته، اندازه­ های خدا روشن و آسان است، پس این حرفها مال خدا نیست. بیمار وسواسی به خدا نزدیک نمی شود، بلکه از خدا دور می شود. چون یک نماز با حضور قلب نمی‌تواند بخواند و از یک عبادت هم نمی تواند لذت ببرد. وسواسی حدود و اندازه ­های ریاضی خدا را هم متهم می کند و خود خدا را هم متهم می کند. باید به او گفت: بالاخره خدا بهتر می داند یا تو؟ کدام اندازه ­ها درست است؟ آن که خدا داده، یا آن که تو دادی؟ کار به یک جایی می رسد که وقتی به یک وسواسی گفتند: مرجع تقلید تو اینطور می گوید، گفت: فلانی اینطور گفته! او حالیش نمی شود.   چرا وسواسی ها در امور اقتصادی وسواس به خرج نمی دهند؟ «کسانی که گمان می‌کنند، وسواس آنها از روی کمال تقوا و احتیاط در دین است، مانند وسواس داشتن در شستشو، طهارت، وضو گرفتن و غسل کردن، چرا در مورد سایراحکام الهی مثل امور اقتصادی و مالی که احتیاط بیشتری لازم است، احتیاط و مراقبت نمی کنند؟» از همین جا باید بدانیم که وسواس،  نشانه تقوا و دینداری نیست. امام سؤال می کند که اگر واقعاً وسواس شما از روی دینداری است، در مسائل اخلاقی، اعتقادی و مسائل دیگر احکام که خیلی بیشتر باید رعایت کنید!  آیا کسی را می شناسید که در اموال شبهه ­ناک که حلال و حرام بودن آنها کاملاً معلوم نیست، وسواس داشته باشد؟  می گویند: خانه فلانی رفتیم. می دانیم خمس نمی دهد؛ لقمه ­اش هم حرام است، ولی می خورد و کیف می کند و تردید هم نمی کند و اصلا به فکر رد مظالم دادن هم نیست. اگر قرار است احتیاط کنی، باید در حیا، حجاب و مسائل اخلاقی، ارتباط با پدر مادر، با همسر، با فرزندان  احتیاط بیشتری کنی. در اینطور جاها ما به خودمان خیلی باج می دهیم و اصلاً هم وسواس نداریم. تاکنون کدام شخص وسواسی را دیده ­اید که عوض یک مرتبه خمس و زکات دادن، چند مرتبه داده باشد؟! به جای یک مرتبه حج چند مرتبه رفته باشد؟! در کمک به فقرا، آیا وسواسی ها می گویند احتیاطاً ما صد تومان دادیم، صد تومان دیگر بدهیم؟ چرا اینجا شیطان نمی گوید به دلم نچسبید؛ این صد تومان کم بود، بهتر است ده تا صد تومان دیگر هم بدهم؟ اینطور جاها چرا دلم اصلاً مطرح نیست؟ اگر واقعا اهل طهارت هستی، چرا اهل حلیت واقعی نیستی؟ حرام هم نوعی نجاست است. چطور وقتی کینه ی مومنی در دلت می آید، نمی گویی؛ دلم نجس شد؟ بهتر است دلم را بشویم و پاک کنم؛ بهتر است احتیاطاً حرف نزنم؛ تهمت نزنم؛ غیبت نکنم و کینه به دل نگیرم؛ بهتر است احتیاطاً این حرفی که در مورد دیگری زده شده را قبول نکنم و منشأ اثر قرار ندهم. برای کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید. وسوسه و وسواس برای درمان وسواس چه کنیم؟ وسواس،  نشانه رعایت بهداشت نیست بعضی ها وسواس را یک کمال، پز و پرستیژ می دانند. شخص می گوید: من آنقدر اهل نظافت هستم که یک ظرف را که کسی با آن آب خورده، باید چهار بار بشویم. شخص مقابل هم خیال می‌کند: او چقدر با کلاس است، پس من پنج بار می‌شویم و همینطور وسواس را از همدیگر یاد می‌گیرند. با هم به رقابت می افتند که چه کسی بیشتر احتیاط می کند و چه کسی بیشتر مثلاً بهداشت را رعایت می کند؛ ولی این بهداشت نیست. از حد که می گذرد و  می خواهی بهداشت را رعایت کنی؛ مریض می شوی. می گوید: موهای من چرب است. آنقدر شامپوی ضد چربی می زند که چربی مورد نیاز مو از بین می رود و موی سرش خشک می شود. پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: «اَلتُرابُ رَبیعُ الاَطفال»[3] = خاک، بهار بچه­ هاست». بچه­‌ها باید خاکبازی و گِل بازی کنند. در این خاک و گِل، چیزهایی هم به دست می آورند. خود پیغمبر هم گِل بازی کرده است. ولی ما می گوییم؛ بچه باید در محیط بسته آپارتمان، صد بار دستش را بشوید. چنین بچه ای با کمی خاک، سریع مریض می شود؛ چون بدنش نسبت به میکروب عادت ندارد. این بچه ­هایی که در خیابان و کوچه، در روستا و بیابان خاک بازی می کنند و بزرگ می شوند، همیشه سالمتر و قویتر از بچه هایی هستند که این گونه رشد نکرده اند. نمی گویم بهداشت رعایت نشود و مثلا دست شسته نشود. از خانم فاطمه زهرا(سلام الله) سفارش شده که حتماً باید دستها، قبل از غذا و بعد از غذا شسته شود. [4] پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) می فرماید: اگر برایتان سخت نبود، می گفتم مسواک زدن واجب است. نمی گوییم بهداشت رعایت نشود؛  اما وقتی زیاد به آن سمت برویم، بیماری های زیادی برای ما درست می شود. زندگی بشر پر از این افراطهاست. سوء ظن از وسوسه های شیطان است چطور وقتی از خواب بلند می شوی و شیطان خودش را در خواب به شکل پدر، مادر، همسر و برادر به شما عرضه کرده؛ نسبت به همه بدبین می شوی؟ چرا در اینجا احتیاط نمی کنی و نمی گویی القاء شیطان و وسوسه بوده؛  بلافاصله تا خواب می بینی قبول می کنی و  خواب شیطانی را منشأ اثر قرار می دهی؟ سوءظن هم یکی از وسوسه هاست. هر وقت به کسی، خصوصا مومنی بدبین شدید، بگویید: می توانم این حرف و عمل زشت او را به صورتهای قشنگ هم تفسیر کنم. اگر اینها را روی کاغذ یادداشت کنید، می‌بینید که صورت‌های قشنگ، بیشتر از زشتی هاست؛ ولی همیشه ذهن ما سراغ بدترین نوع تفسیر می رود و زود به اطرافیان بدبین می شویم. زیرا از وسوسه های شیطانی تبعیت می کنیم و توجه نمی کنیم که خداوند می فرماید:«إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ= محققا شیطان اراده کرده است که بین شما دشمنی و کینه واقع شود». اگر قرار باشد وسوسه و وسواس، منشأ تقوا داشته باشد، باید اینطور جاها احتیاط کنیم و بگوییم: درست است که من با چشم خودم دیدم و با گوش خودم شنیدم؛ اما انشاءالله که اینطور نیست. ولی ما به جای این که اینطور باشیم، با خیال و خاطره هم به آدمها بدبین می شویم و شیطان راحت به ما القا می کند. در ادامه حضرت امام (سلام الله) فرمودند:«بنابراین، شخص وسواسی باید بداند وسواس داشتن، ربطی به دین و دیانت ندارد؛  بلکه از جهل، نادانی و نفهمی و مخالف دین است. ولی چون حقیقت امر را به شخص وسواسی نگفته اند و نه تنها او را از این حرکت انحرافی، منع و ملامت و سرزنش ننموده اند؛ بلکه از کار او تعریف و تمجید هم کرده ­اند؛ او هم این عمل زشت را تعقیب کرده و به حد کمال رسانده و خود را ملعبه دست شیطان و بازیچه لشکریان و یاران او قرار داده و از ساحت قدس مقربین دور کرده است.» شک در مورد خدا و دین  باید توسط کارشناسان رفع شود علامه جعفری می گوید: اگر از شک در مورد دین، عبور کنید، آن شک، مقدس است؛ اما اگر در آن بمانید، همان شک، تبدیل به شک نامقدس و شوم و شیطانی تبدیل می شود. امام امت(سلام الله) در مورد وسواس در کتاب اربعین خود می فرماید: «بدان که وسوسه، شک، تزلزل، شرک و مانند آنها از خطورات و القائات ابلیس است که در دل مردم می اندازد.» شک کردن معمولا در مورد خدا، پیغمبر، قرآن، ائمه و اصلاً در مورد حقانیت دین حق صورت می گیرد و هیچ اشکالی هم ندارد؛ اما باید با شک به طرز درستی برخورد شود. شخصی به امام رضا(علیه السلام) عرض کرد: من خدا، قیامت و اینها را قبول ندارم. امام رضا(علیه السلام) فرمودند: تو یقین داری که نیست یا شک داری؟ شخص کمی فکر کرد و گفت: تردید دارم؛ یعنی حضرت او را از مرحله یقین به شک آورد. حضرت فرمودند: اگر خدا و قیامت وجود نداشته باشد، چه کسی باخته؟ من باخته ام یا تو؟ گفت: هیچ کدام، هر کس به عقائد خودش دلخوش بوده؛ بعد هم که مُردیم اگر قیامت و خدایی وجود نداشته باشد، کسی نباخته است. حضرت فرمودند: اگر قیامت و آخرت وجود داشته باشد چه کسی باخته است؟ شخص فکر کرد و گفت: اگر وجود داشته باشد، من باخته ام.[2] یک خانم آمریکایی داستان مسلمان شدن خودش را اینطور بیان کرد که دوست مسلمانم به من گفت: ببین  اسلام اینها را گفته؛ اگر راست باشد، کسی که اینها را قبول نکند باخته است. این را گفت و رفت. اما دیگر من نتوانستم از این فکر در بیایم که اگر بعد از مسیح هم پیامبری آمده باشد، من باید دین او را بپذیرم. چون از طرف یک خدا آمده اند. کتاب آسمانی او هم همان کتاب انجیل ما است؛ ولی کاملتر. اگر راست باشد من چکار کنم؟ نمی توانم جوابگو باشم. همین دغدغه باعث شد تا من تحقیق کنم و مسلمان شوم. عقل می گوید: اگر چیزی شایع شد، باید در موردش تحقیق کنم. باید با شک، عاقلانه برخورد کنم. اگر دو نفر اعلام کردند سالن را ترک کنید؛ در اینجا بمب کار گذاشته شده، می گویید: شاید راست باشد؛ پس بهتر است برویم، هر چند هم اگر دروغ باشد، ضرری نکرده ایم. عقل می گوید: باید فرار کنیم. اکثر قریب به اتفاق مردم کره زمین، یک میلیارد و چند صد هزار مسلمان، مسیحی، یهودی همه به خدا و قیامت معتقد هستند. اگر در قیامت و خدایی که میلیاردها انسان روی کره زمین می گویند هست، راست باشد و من در مقابل این خدا ایستاده باشم، چه می شود؟ مسئله قیامت است؛ شوخی نیست. نص قرآن است. می گویند در قیامت پنجاه سؤال از نحوه زندگی شما می کنند؛ راست است یا دروغ است؟ اگر یقین داری که دروغ است، میلیاردها آدم می گویند راست است. بیا با آنها صحبت و بحث کن. آیا می توانی ده ها هزار جلد کتاب تحقیقی و علمی در این زمینه نوشته شده را رد کنی؟! بنابراین، برخورد با «شک»، کار علمی می‌طلبد و روش علمی دارد و باید به کارشناس مراجعه کرد. مثل اینکه من دندان درد داشته باشم، می‌توانم پیش پزشک گوش و حلق و بینی بروم؟ اگر بروم هم دکتر و هم بقیه می‌گویند: تو دیوانه هستی. باید پیش دندانپزشک می رفتی. امروزه کسی نمی تواند بگوید در باره چیزی شک داشتم و کسی جواب مرا نداد امروزه طوری است که هر کس در هر جای دنیا سؤال راجع به مسائل دینی  داشته باشد، مرکز پژوهش حوزه علمیه با تلفن و نامه و سایت، در سطوح مختلف موجود است و پاسخ می دهند.  الان کسی نمی تواند بهانه داشته باشد که من در مورد خدا، دین، پیغمبر شک کردم وسؤال داشتم و سؤالم  بی­جواب ماند. در این زمینه ده‌ها هزار جلد کتاب به زبان های مختلف و در سطوح مختلف نوشته شده که هیچ کس نمی تواند ردشان کند. خیلی محکم در مورد قیامت، ائمه، خدا، خصوصیات خدا و همه چیز صحبت شده و به سؤالات نیز پاسخ داده اند.  اما این اشتباه است که من به همکار، پدر و خواهر خودم که هیچی بلد نیستند، بگویم: خدا را برای من اثبات کن. آنها را هم مریض می کنم. این خیلی کار اشتباهی است. سؤال داری پیش استاد خبره و کارشناس مذهبی برو. یادمان باشد که هر روحانی که عمامه سرش بود و عبا روی دوشش بود، کارشناس مذهبی نیست. تخصص روحانی باید با سؤال شما تناسب داشته باشد. روحانیون هم مثل پزشکان، یک دوره عمومی تقریباً ده ساله دارند. بعد از آن می‌توانند در رشته‌­های تخصصی مثل فقه، فلسفه،  قرآن ، تفسیر، حدیث، تاریخ اسلام و کلام و... کار کنند. متخصصان، شبانه ­روز در ده ها سایت علمی قدرتمند مشغول پاسخگویی به سؤالات و شبهات هستند؛ هر چند از روی لجبازی و عناد طراحی شده باشد.   نهاد نمایندگی ولی فقیه نیز، 22 هزار پرسش و پاسخ  دانشجویان کشور را در طول چند سال در تمام زمینه­ های فقه، منطق، فلسفه، عرفان، کلام، مسائل اجتماعی، سیاسی، حقوقی، خانوادگی، و احکام، جمع آوری کرده است و در قالب سی­دی های آموزشی ارائه داده است. بعد از ایجاد شک و شبهه، نباید اعمال دینی را کنار گذاشت شک خوب است. خوب است که شک کنیم. اشکالی هم ندارد؛ اما شیطان خیلی ناجوانمردانه برخورد می کند. سؤال را ایجاد می کند و تو را همانجا نگه می دارد و می گوید: ببین! از کجا معلوم خدا هست؟ حالا که شک داری، نماز و روزه را رها کن. بعد از آن نمی گذارد سراغ بیماریت بروی و شکت را برطرف کنی و اگر در آن حالت بمیری، برایت خیلی خطرناک است. ما اگر شک هم برایمان ایجاد شود، حق نداریم به ترکیبات دینی مان دست بزنیم. سؤال طبیعی است؛ سؤال هم داری، نمازت را بخوان! رها کردن دین، مثل این است که وقتی لباست کثیف یا نجس شده، نمی گویی که این لباسم نجس است، آن را دور بیندازم و تا خانه عریان بروم و در آنجا لباس نو بپوشم؛ بلکه تا خانه با همان لباس کثیف تنت می روی و  لباست را عوض می کنی. سؤال که برای انسان پیش می آید، نباید دینش را کنار بگذارد و بگوید من که شبهه برایم پیش آمده، دیگر دینم را کنار می گذارم و  چیزی را رعایت نمی کنم. این حرف، حرف شیطانی است.   [1] چهل حدیث ( اربعین حدیث) امام خمینی / ص 399 [2] منبعی یافت نشد.  [3]مجمع الزوائد ج8 /  ص 198 [4]كتاب العوالم : ج 11 /  ص 629

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 9023
زمان انتشار: 24 آوریل 2018
| |
ترس آفت است

‌اضطراب و بی تابی؛ (جلسه 16):96/12/11

ترس آفت است

امیرالمومنین علیه السلام فرمود:« الجبن آفتة = ترس آفت است». شما وقتی می گویید، محصولی آفت زده، یعنی دارد نابود می شود، یعنی این محصول صدمه دیده است.

آفت جان انسان، ترس است. ترس حمله از جلوی شیطان است. چون گفتیم حمله از جلو، یعنی آینده ما، جلوی ما آینده است. این که انسان همیشه از آینده بترسد که چه خواهد شد. ترس از آینده در بخش های جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی است. مثلا فکر می کند آیا من موفق می شوم؟ و ... . شیطان یک سره در انسان ترس ایجاد می کند تا او نتواند جلو برود و مایوس شود. شیطان با نجوا انسان را غمگین می کند و همانطور که غم یک آفت بزرگ است برای ایمان انسان. ترس هم یکی از آن وسیله هایی است که انسان را غمگین می کند. اضطراب برای انسان به بار می آورد که انسان شجاعت حرکت را از دست بدهد. مثلاً دیده اید، وقتی پدر و مادر پایین می ایستند و به بچه می گویند بپر. بچه اول یک ذره ترس دارد و نمی پرد، همین که پرید و این کار را کرد، آن ترس می ریزد و آن ترس تبدیل می شود به یک لذت و تفریح. مثل ترس شنا کردن است. آنهایی که می ترسند، هیچ وقت شنا را یاد نمی گیرند. ولی وقتی خود را به مربی می سپارند و تمرین می کنند دیگر نمی ترسند. همین ول کردن و رها کردن خودت، تو را به کمال می رسد. جایی که باید خودت را برای خدا رها کنی نباید امساک کنی. امساک، محدودیت، نگهداشتن برای روح انسان عفونت می آورد. هر چه بترسی،‌ برای بدنت بترسی، برای مالت بترسی، برای علمت بترسی ... همه اینها عفونت می آورد. انسان باید خودش را رها کند. نگذارد این آفت سراغش بیاید. انسان وقتی در هر بخشی خودش را رها می کند و نمی ترسد. آن وقت به توانایی و مهارت و قدرت می رسد. مثل پرواز می ماند که اگر کسی بترسد از هواپیما، هیچ وقت نمی تواند پرواز کند. ترس، منشأ شرک است سرمنشأ شرک، ترس است. برای همین است که خداوند هم می فرماید: ان الشیطان یخوف اولیائه= شیطان دوستان خود را می ترساند». ترس یعنی شما خدا را در کنارت نمی بینی. یعنی فکر می کنی که خودت هستی و خودت. اما ذکر هایی مثل «لا حول و لا قوه الا بالله» و «الحمدلله» باعث می شود ترس انسان بریزد. چون همه توان ها و قشنگی ها مال خداست. تو فکر می کنی فقط خودت هستی، وابسته به خودت هستی، محافظی نداری، پس می ترسی. مثل بچه ها که اعتماد شان به پدر و مادر است و نمی ترسند و خودشان را همینطوری ول می کنند و می روند. چون بچه می داند که پدر و مادرش هست. گاهی از این که بچه هیچ ترسی ندارد، پدر و مادر نگران می شوند. انسان نیز نباید نترسد و به خدا اعتماد داشته باشد. خدا می گوید، بنده هر اندازه ای که من را کنارش می بیند، من هم کنارش هستم. به هر اندازه ای که در هر کاری روی من حساب می کند، من با او هستم. ترس آفت اقتصادی است. ترس آفت بدنی، عمر، حرکت های بزرگ سیاسی و اجتماعی است. آنهایی که با توکل به خدا شروع کردند، معجزه انقلاب اسلامی را رقم زدند. آنهایی که خودشان را به یک جریانی برای خدمت به امام زمان می رسانند به زودی به حضرت می رسند. پس در هیچ بخشی نباید بترسیم؛ حتی در بخش فوق عقلی. بعضی ها آن قدر نماز شب برایشان ترسناک می شود که می ترسند بروند روی سجاده. شیطان هم گناهانش را به رخش می کشد و او را بیشتر می ترساند تا شجاعت رفتن رو سجاده را نداشته باشد. پس از نماز و ذکر و تسبیح و  قرآن نترس. در قدم اول، یک مقدار نیاز به هُل دادن است، یک ذره که تلاش کردید و هل دادید و موتور حرکت به سوی خدا روشن شد، یعنی انس گرفتید، دیگر خودش تو را می برد. تلقین برای رفع ترس برای رفع ترس، تلقین خیلی مهم است. تلقین اولیه در شروع هر کاری باعث کاهش ترس می شود. یک قاعده خیلی مهم این است که هر چه سطح نیتت را بالا ببری، همانقدر به تو توفیقات الهی داده می‌شود: «الا قدر نیه تکون من الله عطیه= به اندازه نیت تان، خدا به شما توفیق می‌دهد». نیتت را که بالا می‌بری، همانقدر روزی به تو می‌رسد. برای این که وسعت نیت پیدا کنی و نیتت را ببری بالاتر، باید به خدا توکل کنی و این بسته به این است که تو کدام خدا را می پرستی. آن خدایی که تو می خواهی به او توکل کنی، چقدر بزرگ است. اینجاست که به اهمیت معرفت الله پی می بریم. اگر شما خدا را درست بشناسی، می بینی مثل بچه ای است که اعتماد می کند به پدر و مادرش و در نتیجه ،به آنها تکیه می کند. کسی که به خدا توکل می کند، می رسد به جایی که به خدا می گوید، من در زمین با هیچ کس کاری ندارم، امیدم به هیچ کس نیست. «ایاک نعبد و ایاک نستعین». عدم معرفت و ضعف در یقین، ترس می آورد  ترس به علت عدم معرفت و ضعف یقین و جهالت ایجاد می شود. امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند:«شِدّةُ الجُبنِ مِن عَجْزِ النَّفْسِ و ضَعفِ الیقینِ[1]؛ رسویى زیاد، از ناتوانى نفس و سستى یقین است». مثل بدنی که غذا نخورده و ضعیف است. روح هم همین طور است. آدم هایی که زود به افسردگی می افتند، به خاطر عجز نفس شان است. یقین شان به خدا کم است. خدایی را که می پرستند ، خدای واقعی نیست، مخلوق خودشان است. پس هر چقدر شما سطح معرفت و سطح یقین تان را بالا می برید، می بینید که شجاعت و اعتماد به نفسی که اتکال به خدا (نه اعتماد به نفس مستقل، چون اعتماد به نفسِ مستقل شرک است) داشته باشد، در تو زیاد می شود. چون خدا هست، من قوی هستم. من چهل سال گناه هم داشته باشم خدا گناهم را پاک می کند. وقتی ترس آمد، یک مریضی ضعیف آدم را از بین می‌برد. اما وقتی شجاعت آمد، انسان بدترین سرطان هم بگیرد، چون روح قوی است، بدن مقاومت می کند. در روایت داریم، آنجایی که روح قوی باشد، بدن ناتوانی نشان نمی دهد. هر چقدر سطح یقین بالا می رود، مشکلات کوچکتر می شود و رشد شما در هر 5 شأن (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی) بیشتر می شود. پس روی یقین و معرفت کار کنیم. ترس،‌ ذلت و خواری می آورد یکی از آفت های ترس، این است که وقتی انسان ترسو شد، دائماً ذلیل و خوار است. حاضر می شود همه جور ذلت و خواری را تحمل می کند. زندگیش هم تلخ می شود، چون ترس دائماً تزلزل به بار آورده و شخص دیگر آرامش ندارد. همه اش احتمالات بد می دهد. حوادث بد در زندگی اش پیش می آید. ترس برای انسان تنبلی و بی حوصلگی می آورد. انسان دست روی دست می گذارد و کاری نمی کند. «عنوان بصری» وقتی نزد امام صادق می رود، امام به او دستورالعمل می‌دهد. نمی‌گوید، دیر است. می گوید، شروع کن. کسی که امید دارد در 90 سالگی هم شروع کند، از هزاران جوان بی انگیزه جلو می زند. ترس باعث طمع دشمنان می شود مسئول ترسو و فاسق، و مسئولی که از پارس کردن دشمن می ترسد و می خواهد باج بدهد، مملکت را به باد می دهد. آدمی که ترسو است، دیگران به مال و جان و دارایی اش طمع می کنند. چون می بینند با یک تهدید می ترسد. دشمنانش از بیرون همینطور به مالش و به کشورش و به استعدادهایش طمع می کنند. به محض این که دشمن تهدید کرد و ترسیدید، دشمن طمع می کند. اما آنجایی که می ایستی و کشته می دهی و نمی ترسی، موفقی. مثل جریان حزب الله لبنان، قبل از تشکیل حزب الله لبنان، پست ترین کارها مال شیعیان بود. اما وقتی خودشان را باور کردند و نترسیدند، الان صاحب مملکتند و عزت و بزرگی پیدا کرده اند و دیگران به اینها تکیه می کنند. چون حاضر شدند نترسند و خون بدهند. کافر و مؤمن هم ندارد، کافر هم نترسد همین وضع را دارد. این اثر وضعی است که خداوند در طبیعت گذاشته است. همانطور که در روایت داریم؛ اگر خانواده ی کافر با هم همدل و مهربان باشند و به یکدیگر محبت داشته باشند، برکت می بینند. هر جا محبت است برکت است. اینها چون با هم رحمت دارند و همدیگر را دوست دارند، خداوند به آنها خیر و برکت می دهد. اما یک خانواده مسلمان است؛ اما از همدیگر خوش شان نمی آید، با هم دعوا دارند،‌ مهرورزی ندارند، برکت هم از میان آنها می رود. همه ی موفقیت ها در ترس از آدم گرفته می شود. وقتی می ترسی، موفقیت در 5 شأن از تو گرفته می شود. از دیگر آثار ترس این است که آدمی که ترسو است، مفتضح و رسوا می شود. تحقیر می شود. وقتی تزلزل دارد، کسی برای او حرمت و احترام قائل نیست. شخصیتش حفظ نمی شود. کسی روی او حساب نمی کند. از دیگر آفات ترس این است که انسان ثبات تصمیم ندارد. در ازدواج؛ در شغل یا شروع کار علمی و ... می ترسد و نمی تواند تصمیم بگیرد. آدم های ترسو به جامعه شان هم ظلم می کنند. خسارت می زنند. بخصوص اگر مسئولیتی داشته باشند. یک مدیر شجاع برای زیرمجموعه اش برکت می آورد. آدم ترسو سازشکار است. تا کسی با او مخالفت کند، زود سازش می کند. امروز بیماری بزرگی در خانواده ها هست به نام «فرزند سالاری» که والدین می ترسند از بچه و به بچه ها باج می دهند و بچه ها هم روز به روز فاسدتر و ذلیل تر می شوند. از دیگر آثار ترس، این است که آدم ترسو نمی تواند مهندسی آرزوها بکند. کسی که باطن انسانی داشته باشد، باید چینش آرزوها بکند و سه تا معشوق را در رأس قرار دهد. اما آدم ترسو نمی تواند این کار را بکند و از جهاد می ترسد. روح جهاد ندارد. کشور و دین و حیثیتش را می دهد به دشمن. ذلت جهاد نکردن برایش می ماند. پیامبر فرمود: آدمی که نجنگیده باشد با دشمن؛ به شعبه ای از نفاق مرده است. یکی از آفت های ترس، این است که انسان رفاه زده می شود. چون روح جهاد نداشته، رفاه طلب شده و این نمی تواند با شرافت به ملاقات خدا برود. هیچ کاری در عمرش نکرده در راه خدا؛ نه سیلی خورده نه مالی از دست داده و نه وقتی گذاشته. هنر عاشق همین فدا شدن در راه معشوق است. در راه معشوق نباید از هیچ چیز ترسید معصوم می داند چی شما را به عزت می رساند. امام هادی علیه‌السلام می فرماید، وقتی دارید با ما صحبت می کنید، اگر می خواهید به مقام ما برسید، باید به عشق ما از این بخش هایتان سرمایه گذاری کنید. شما تا می آیید حرف عاشقانه بزنید و کمی گرم شوید، می بینید که می گوید: «بابی انت امی و نفسی و اهلی و مالی و اسرتی= پدر مادرم و خودم و اهل خانواده ام و مالم و ....فدای تو باد». مرحله فدا مرحله ای است که شخص اوج می گیرد. سوخت مصرف می کند تا پرواز کند. از بخش های پایینی سرمایه گذاری می کند؛ یعنی می گوید پدرم و مادرم و ... فدای شما. اما کسی که دهش ندارد و جانش به کمالات پایینی وصل است، این اوج را نمی گیرد. آدم ترسو کارهای بزرگ نمی تواند انجام دهد. مالش هم نکبت است؛ مال می تواند جمع کند؛ ولی مالش برکت ندارد. جانش و عمرش و هنرش و وقتش و روح و ذهنش و عبادتش برکت ندارد. ترس ننگ و نقص است علی علیه السلام فرمود: « احْذَروا الجُبنَ؛ فإنَّهُ عارٌ و مَنْقَصة[2] = از ترسوبودن دورى كنید كه آن ننگ و كاستى است». یعنی آبروی تان می روید، وقتی می ترسید. یک کسی در محضر خدا و ائمه از دنیا بترسد؛ یا از مشکلات زندگی اش بترسد. و جا بزند و اراده اش سست شود. اینها عار و ننگ است و نقص است. این را باید برطرف کنید. برای همین است که معصوم علیه‌السلام می‌فرماید: «لا تُشرِكَنَّ فی رأیكَ جَبانا یُضَعِّفُكَ عنِ الأمرِ، و یُعظِّمُ علَیكَ ما لَیسَ بعَظیمٍ[3]= با آدم ترسو رایزنى و مشورت مكن كه او تو را در تصمیم و اراده ات سست مى گرداند و آنچه را بزرگ نیست در نظر تو بزرگ نشان مى دهد». مشورت با آدم ترسو نکنید. شیطان هم وسوسه می کند. اینها خودشان شیاطین الانس هستند. اگر می خواهید کار اقتصادی بکنید، با کسانی که موفقیت دارند مشورت کنید. آدم های ترسو، ماوراءالطبیعه را از تو می گیرند، قدرت های الهی را از تو می گیرند و تو را سست می کنند؛پس با اینها مشورت نکنید.   [1] - غرر الحكم : 5773. [2] - غرر الحكم : 2582. [3] - غرر الحكم : 10349.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8742
زمان انتشار: 4 ژانویه 2018
| |
چرا شیطان برای منع از انجام کار خوب، در ما ترس ایجاد می کند؟

دشمن شناسی، جلسه 24

چرا شیطان برای منع از انجام کار خوب، در ما ترس ایجاد می کند؟

شیطان برای این که انسان را از انجام هر کار خیر و تولیدهای زیبا منصرف کند، در او ترس، اضطراب و غصه ایجاد می‌کند. علت این امر آن است که انجام کار خیر برای انسان، پیامدهای خوب مادی و معنوی فراوانی داشته و باعث رشد معنوی انسان و تشبه او به خدا می‌شود.

ما حسی در درون‌مان داریم که به آن «حب ذات» می‌گویند. حب ذات یعنی انسان اساساً عاشق خودش است و همه چیز را برای خودش می‌خواهد و خودش را دوست دارد. دنیا و آخرت را برای خودش می‌خواهد، بنابراین ترفند شیطان در اینجا این است که اولاً، آن خودی را که ما نسبت به آن حب و عشق داریم، محدود به خود دنیایی، یعنی تولد تا موت می‌کند. ثانیاً، ما را از فکر کردن به «خود ابدی» منع و آن را از نظر ما می‌پوشاند. شیطان از نیروی وهم ما سوء استفاده کرده و مقدمات منطقی می­‌چیند که نتیجه‌­اش دروغ است. ولی ما فکر می‌کنیم که راست است. مثلاً می‌گوید: اگر تو صدقه بدهی، از مالت کم می‌شود. در حالی که صدقه یکی از کارهای خوبی است که آثار خیلی زیادی دارد. یکی از چیزهایی که باعث می‌شود ما فکر کنیم که اگر به دیگران صدقه بدهیم و انفاق کنیم، خودمان ضرر می‌کنیم، این «محدودبینی» است. یعنی با این طرز فکر که جزء القائات شیطان است، ما خود را موجودی محدود می‌بینیم. بزرگان دین به ما گفته‌اند: شما اگر هر چه بیشتر صدقه بدهید و از خودتان به نفع دیگران خروجی بیشتری داشته باشید، ورودی بیشتری خواهید داشت. این حس غلط است که تو فکر کنی اگر از ماده برداشت کنیم، کم می‌شود. جالب اینجاست برای این که ما خدای نکرده وسوسه نشویم و گرفتار این توهم شیطانی نشویم، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)می‌فرماید: من تضمین می‌کنم هیچ مالی از صدقه کم نشود. یعنی تضمین کردند که نه تنها مالی با صدقه کم نشود، بلکه اضافه هم بشود؛ حتی فرمودند که آثار صدقه اقتصادی و مالی فقط در مادیات نیست که مثلا اگر ما چند تومانی صدقه دادیم، جایش چند برابر فقط پول بیاید؛ بلکه همین صدقه اقتصادی، علاوه بر آثار مادی، آثار معنوی زیادی نیز، در دنیا و آخرت دارد. شیطان برای همین است که می‌ترسد و تلاش می‌کند تا تو صدقه ندهی. نتیجه وسوسه شیطان فقط این نیست که اگر صدقه بدهی، مال تو کم می‌شود، پس این کار را نکن؛ بلکه مسئله این است که او می‌داند که تو با دادن صدقه نه تنها رشد اقتصادی پیدا می‌کنی، بلکه رشد معنوی، شادی، آرامش، اطمینان و امید نیز دریافت می‌کنی. امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرماید:« إنّ الصَّدَقَةَ لَتَدفَعُ سَبعینَ عِلَّةً مِن بَلایا الدنیا مَعَ مِیتَةِ السُّوءِ؛ إنَّ صاحِبَها لا یَموتُ مِیتةَ سُوءٍ أبدا[1] = صدقه ۷۰ بلا از بلاى دنیوى و مردن بد و دلخراش را دفع مى‌كند. صدقه دهنده هرگز با مرگ دل خراش نمى‌میرد».   صدقه 70 نوع بلای دنیایی را از انسان برطرف می‌کند که شیطان می‌تواند در تمام اینها در ما ترس و اضطراب ایجاد کند. اما با صدقه دادن، ترس از بین می‌رود و آرامش می‌آید. نه ترس فقط در مسائل اقتصادی؛ بلکه در مسائل معنوی و عاطفی و مسائل دیگر هم صدقه برطرف کننده آن موانع معنوی و عاطفی است. آقایی به من مراجعه کرده و می‌گفت: «بعد از مدتها خدا به من یک دختر داده، خیلی به او علاقه دارم. ولی از وقتی که این دختر به دنیا آمده، روزگارم سیاه شده». گفتم: چرا؟ گفت: «با آن که هر دفعه او را می‌­بینم، بغلش می‌کنم، می­‌بوسمش. اما با خود می‌گویم: خدایا اگر او بمیرد من چه کار کنم؟» ببینید شیطان با انسان چه کار می‌کند و حتی با داشتن نعمت‌ها چگونه ترس ایجاد می‌کند؟ هر بلایی که می‌ترسی و هر چیزی که نسبت به آن دلشوره داری، می‌توانی با صدقه برطرفش بکنی و حتی مرگ بد را. اگر می‌ترسی که یکی از عزیزانت مرگ بدی داشته باشد، با صدقه درمانش کن و خود و عزیزانت را محافظت کن که اصلاً مریض نشوید. در دوره دروس دشمن شناسی، ما باید بشناسیم که این‌گونه افکار و خیالات ناصحیح، اصلاً مال ما نیست. اینها مال شیطان است و نباید به آن اهمیت بدهیم. هر چیزی که شما در مورد آن دلشوره دارید، صدقه آن را برطرف می‌کند؛ چه صدقه‌­های اقتصادی و چه صدقه‌­های معنوی. خروجی‌های قشنگ مثل محبت، خندیدن، مهربانی کردن، خیرخواهی برای دیگران، تواضع، ادب و دعا کردن برای دیگران، همه‌ی اینها بلاها را دفع می‌کند. دعا برای دیگران، کار خیر و صدقه است دعا برای خود و دیگران، یکی از کارهای قشنگی است که مانند صدقه اثرات مثبت مادی و معنوی زیادی دارد. یکی از اولیاء خدا مستجاب الدعوه بود و هر وقت برای هر کس دعا می‌کرد، مشکل او برطرف می‌شد. یک بار گفت: این همه سال برای دیگران دعا کردم، یکبار هم برای خودم دعا کنم. دعا کرد و اجابت نشد. پرسید: خدایا چرا اجابت نشد؟ خدا فرمود: زبان تو برای دیگران پاک است. برای همین در روایت داریم که «با غیر از زبانی که گناه آلود است، دعا کنید تا خدا دعای شما را اجابت کند». پرسیدند: مگر می‌شود ما که همیشه با زبان‌مان گناه کرده‌ایم. زبان ما که پاک نیست. فرمود: دیگران با زبان شما گناه نکرده‌اند. دیگران وقتی در حق شما دعا می‌کنند، اجابت می‌شود. این یعنی همه‌ی شما برای دیگران، نزد خدا دعاهای اجابت شده دارید. وقتی دستت را بالا می‌بری و برای مشکلات همه مردم از نزدیک‌ترین کسان خودت تا دورترین افراد، از صمیم قلب دعا می‌کنی، این دعا به اجابت نزدیکتر است و باعث می‌شود خیلی‌ها هم برای تو دعا کنند. «صدقه درمانی» عجیب ترین مهندسی نظام خلقت است یگانه خالق نظام خلقت، سیستم شگفت انگیزی را مهندسی و طراحی کرده و قانونی وضع کرده به نام «مکتب صدقه و انفاق» که به کمک آن می‌توانیم همه مشکلات، علل، امراض و غم‌ها را درمان کنیم.    با «صدقه درمانی» نه تنها مشکلات و مرگ بد و غصه‌ها را درمان می‌کنیم، بلکه با آن رشد می‌کنیم و به کمال می‌رسیم. انسان‌ها به وسیله «مکتب صدقه» خیلی زود به هدف خلقت نائل می شوند. نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود:«تَصَدَّقُوا و داوُوا مَرضاكُم بالصَّدَقَةِ؛ فإنَّ الصَّدَقةَ تَدفَعُ عنِ الأعراضِ و الأمراضِ، و هِیَ زیادَةٌ فی أعمارِكُم و حَسَناتِكُم[2]  = صدقه بدهید و بیماران خود را با صدقه درمان كنید ؛ زیرا صدقه از پیشامدهاى ناگوار و بیماریها جلوگیرى مى كند و بر عمر و حسنات شما مى افزاید». جایی که شیطان از دادن صدقه شاد می‌شود در حالی که صدقه باید شیطان را اذیت کند، اما گاهی که ما صدقه می‌دهیم، شیطان از صدقه دادن ما خوشش می‌آید. یکی از جاهایی که شیطان از صدقه دادن ما خوشش می‌آید این است که ما خسیس گونه صدقه بدهیم. مثلا بنده برای بچه‌­ام میلغ ۵ هزار تومان چیپس می‌خرم؛ اما وقتی می‌خواهم صدقه بدهم، هزار تومان می‌دهم. تازه جیبم را می‌گردم که اگر مبلغ کمتری هست، آن را بدهم. این خوب نیست. صدقه باید واقعاً آدم را اذیت کند. یعنی مبلغی باشد که خودت دردت بیاید. صدقه باید کریمانه و با اعتماد به خدا باشد. انسان با اخلاق الهی باید نگاه کند. زیرا ما می‌خواهیم شبیه خدا بشویم. در غیر اینصورت شیطان از این گونه صدقه دادنِ خسیسانه ما خوشش می‌آید. حتی اگر به نیازمند بودن سائل شک داری، از دادن صدقه خودداری نکن امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: اگر ما شک هم داشته باشیم که کسی واقعا نیاز دارد یا نه، باید به شک خود توجه نکنیم و صدقه بدهیم. چون اگر واقعاً نیاز داشته باشد و ما بخل کرده باشیم و ندهیم، روی این حساب که از کجا معلوم نیاز دارد، ما مسئول خواهیم بود. پس حتی اگر تردید دارید که طرف نیازمند است یا نه، باز هم بدهید. اصلاً او چه کاره است، قرار است تو شبیه خدا بشوی. پس صدقه بده که این به نفع تو است. سائل فرستاده خداست و آمده در خانه تو که تو آدم بشوی و شبیه خدا بشوی، اگر فقیری پولی را از شما قبول کرد، از او تشکر کنید. چون همین صدقه، شما را به مقام خیلی بزرگی می‌رساند. پس باید بهانه‌­های شیطانی را کنار بگذاریم که می‌گوید: از کجا معلوم که این صدقه درست باشد؛ از کجا معلوم که.... یعنی شیطان القائاتی می‌کند که شما را از صدقه دادن باز دارد. اما باید دانست که «آنقدر که ما به پرداخت کردن احتیاج داریم، به دریافت کردن احتیاج نداریم». ما آمده ایم تا شبیه خدا بشویم و اخلاق الهی پیدا کنیم. بنابراین، برای نیل به این مقصود، یکی از نیازهای ما این است که کسی باید باشد تا تولیدی من را دریافت کند. چون اگر فقیری نباشد تا از من بپذیرد، رشدی نمی‌کنم و متوقف می‌شوم. برای همین است که سیدالشهداء(علیه‌السلام) می‌فرماید: «إنَّ حَوائِجَ النّاس إلَیکُم مِن نِعَمِ الله عَلَیکُم فَلا تَمُلُ النِعَم = نیازهای مردم به شما از نعمتهای خداست بر شما؛ پس از این نعمتها ملول نشوید». یعنی اگر کسی در خانه شما را زد، نگویید چرا فقط سراغ ما می‌آید. پس هیچ کس را تحقیر نکنید و به او ریز نگاه نکنید؛ با تحقیر و منت به کسی کمک نکنید. ما با دادن‌ها و عطا کردن بزرگ شده و شبیه خداوند و به خدا نزدیکتر می‌شویم و از همه قشنگتر خنده‌ی رضایت خداست. من خدا را می‌خندانم. خیلی عُرضه می‌خواهد کسی بتواند خدا را بخنداند. توصیه شیطان به موسی علیه‌السلام در خصوص صدقه دادن شیطان به حضرت موسی (علیه‌السلام) می‌گوید:«إذا هَمَمتَ بِصَدَقَۀٍ فَامضِها فَإذا هَمَّ العَبد بِصَدَقَۀٍ کُنتُ صاحِبَهُ دُونَ أصحابی حَتّی أحُولُ بَینَهُ وَ بَینَهُا= هر وقت خواستی صدقه بدهی، زود بده. پس هر گاه بنده ای اراده می‌کند که صدقه دهد، من نمی‌گذارم هیچ کدام از شیطان‌ها و شیطانک‌ها و اصحابم بیایند. بلکه خودم شخصاً می‌آیم و جلوی طرف را می‌گیرم و وسوسه­‌اش می کنم که صدقه ندهد». شیطان خودش دارد وسوسه می‌کند؛ خودش هم دارد به موسی یاد می‌دهد و می‌گوید: هر وقت خواستی این کار را بکنی، معطل نکن. زیرا من سراغ شما می‌آیم و نمی‌گذارم. «إذا هَمَمتَ بِصَدَقَۀٍ فَامضِها» موقعی که همت می‌کنی که صدقه­ بدهی، زود انجام بده و کار را تمام کن. کار خیر اینگونه است. اگر قرار است با کسی آشتی کنی، نگو حالا باشد تا بعدا با او آشتی می‌کنم؛ بگذار امتحاناتم تمام بشود؛ بعدا به او زنگ می‌زنم. نه؛ همین الان تلفن را بردار زنگ بزن. اگر قرار است از کسی معذرت­‌خواهی بکنی، نگو: باشد بعداً. همین الان زنگ بزن و معذرت‌­خواهی کن. هر کار قشنگی را معطل نکن. «عجلوا بالخیر= در کار خیر عجله کنید» یعنی این. صدقه جزء اولین شروط تقوی و هدایت است صدقه در شمار اولین شرائط برای بهره مند شدن از تقوا و قرآن و هدایت ویژه الهی است. قرآن می‌فرماید:«ذلكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ؛ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ[3] = این است كتابى كه در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است؛ آنان كه به غیب ایمان مى ‏آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ ایم انفاق مى كنند». قرآن فقط آدم‌های باتقوا را هدایت می‌کند. صدقه فقط پول دادن به گدا نیست. هر چه که روزی­ انسان می‌شود، باید از بخشی از آن را خودش رد کند و در خودش نگه ندارد. من باید در اجتماع مولد و خَیِر باشم. باید یک تکه نور باشم. خَیِر یعنی کسی که تمام وجودش خیر است. وقتی فقط یکبار کار خیر می‌کنیم، خَیِر نمی‌شویم. خَیِر یعنی کسی که دائماً اهل خیر است. چه مادی و چه معنوی. من باید تولیدگر باشم. فقط صدقه نیست. کارهای زیبای دیگری نیز هست که به ما آرامش می‌دهند و تمام ترفندهای شیطان را نابود می‌کنند. ما اگر اینها را یاد بگیریم، خیلی وقتها می‌توانیم از دست شیطان در امان باشیم و آرامش فکری داشته باشیم. از طرف دیگر، جهان جای حوادث است. اصلاً طبیعت، گذرگاه حادثه‌­هاست. ما در محاصره‌ی انواع حوادث هستیم. ذات طبیعت اینطوری مهندسی شده و ساخته شده. عالمی بر روی منبر سکته کرد و مُرد. خدا رحمت کند حضرت آیت الله توسلی را که در حین سخنرانی قلبشان گرفت و به رحمت ایزدی رفت. این جهان جهان حادثه‌هاست. طبیعی است که هر لحظه ممکن است برای هر کس اتفاقی بیفتد. پس اگر می‌خواهی اتفاق نامناسبی برایت نیفتد، از «مکتب صدقه» کمک بگیر. صدقه مکتبی است که از همه جهت به انسان امنیت می‌دهد. پس احتیاط‌های لازم را بکنید و صدقه هم بدهید. دعا هم مؤثر است. دعا همه انواع بلا را برطرف می‌کند. حتی اگر مقدر شده باشد که اتفاقی بیفتد، از آن جلوگیری می‌کند. ما چقدر سرطانی داشتیم که با دعا شفا گرفتند. حوادث تلخ زیادی داشته‌ایم که با دعا برطرف شدند. ذکر و یاد خدا به انسان کمک می‌کند. وقتی انسان حواسش به خدا است، دیگر شیطان سراغش نمی‌آید. اما هر وقت رفاقت و صمیمیتت را با خدا از دست می‌دهی، باید منتظر هر اتفاقی هم باشی. خداوند راه‌های زیادی برای جلوگیری از حوادث برای ما گذاشته و ورای این طبیعت، دست‌های زیادی است که دارند از ما حفاظت می‌کنند. سگ بازها چطور جلوی ورود فرشته را  می گیرند «افراد سگ باز» از این مساله مهم غافلند که چطور با آوردن سگ یا تصویر آن به خانه و محل زندگی خود، فرشته‌ها را از خود دور میکنند. معصوم علیه‌السلام فرمود: لا تدخل الملائکة بیتا فیه کلب= فرشتگان به خانه ای که در آن سگ باشد، وارد نمی‌شوند. خداوند نیز در قرآن می‌فرماید:« له معقبات من بین یدیه و من خلفهم= برای انسان فرشتگانی هست که از پیش رو و پشت سر از او پاسداری می‌کنند»(رعد/11). خداوند فرشته را برای حفاظت از ما قرار داده است؛ اما این خود ما هستیم که خواسته و ناخواسته؛ دانسته یا ندانسته، با برخی اعمال نادرست، از ورود این فرشته‌ها جلوگیری می‌کنیم. یکی از این کارها آوردن سگ یا تصویر آن به محل زندگی ماست. گاهی راننده‌ای را می‌بینیم که سگ یا مجسمه یا عروسکِ سگ یا عکس‌های آن را برای زینت در اتومبیلش می‌گذارد. حتی سگ یا تصویرش را به خانه می‌آورند. معصوم(علیه‌السلام) می‌فرماید: هر جا سگ یا عکس یا صورت سگ باشد، فرشته­‌ها به آنجا نمی‌آیند. پس به خاطر نبود فرشتگانی که خدا برای حفاظت و مراقبت از ما قرار داده است، خیلی از حادثه ممکن است اتفاق بیفتد. مهندس عالم این گونه به ما زندگی کردن  و سبک زندگی اسلامی را یاد می‌دهد. پس این مجسمه‌ها و عروسک‌های سگی را بردار و به جای آنها چیزهای قشنگی مثل آیه الکرسی بگذار که حفاظت کننده است. عکس‌های شهداء و اولیای خدا و آدم‌های مؤمن را بگذار. انسان باید گرایش معنوی­ خود را در نظر بگیرد. گرایش معنوی به صورت‌های زیبا و صورت‌های ملکوتی و انسانی است. به جای اینکه عکس یک هنرپیشه خارجی اهل فحشا و فساد را روی اتومبیلت یا در خانه‌­ات بگذاری، عکس کسی را بگذار که خیر و برکت می‌آورد و راه ورود فرشته‌­ها را به محل زندگی شما باز می‌کنند.  این نص قرآن است که خداوند فرشته را برای حافظت شما از جلو و عقب همراه شما می‌فرستد. اما من که خود سگ یا صورت و مجسمه سگ را دارم یا یک کار فسقی دارم، فرشته خوشش نمی‌آید و می‌رود، در نتیجه حادثه‌ها اتفاق می‌افتد. شیطان/ترس/ کار خیر/دعا/ صدقه/ فرشتگان/سگ   [1] - بحار الأنوار : 96/135/68 . [2] - كنز العمّال : ۱۶۱۱۳. [3] - بقره/ 2و 3.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7914
زمان انتشار: 14 نوامبر 2017
| |
«ایمان و توکل» عامل نجات از شر شیطان است

بحث «دشمن شناسی» جلسه 16

«ایمان و توکل» عامل نجات از شر شیطان است

«ایمان» و «توکل» دو ابزار مهم برای نجات از شر شیطان است. یعنی مؤمنین و کسانی که بر خدا به معنای واقعی توکل می‌کنند از وساوس شیطان در امانند.

قرآن در این باره می‌فرماید:«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ[1] = شیطان تسلطی ندارد به کسانی که ایمان بیاورند و به پروردگارشان توکل کنند». پس تسلط شیطان بر مؤمنین نیست. سپس می‌فرماید:«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ[2]= تسلط او فقط بر كسانى است كه ولایت او را می‌پذیرند و بر كسانى كه به [=خدا] شرك مى‌‏ورزند». تسلط شیطان بر کسانی است که خودشان ولایت شیطان را می‌­پذیرند و راه را برای تسلط او باز می‌گذارند. در فرمایشات معصومین(علیهم‌السلام) آمده که شیطان سگ دست‌­آموز خداست و با کسانی که با خدا دوست هستند، کاری ندارد. طبق همین آیه­‌ی«الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ»، شیطان فقط با دشمنان خدا کار دارد؛ مثل سگ دست‌آموز. برای همین هم در فرمایشات امام صادق(علیه‌السلام) داریم:« فكن معه كالغریب مع كلب الراعی یفزع إلى صاحبه فی صرفه عنه، وكذلك إذا أتاك الشیطان موسوسا لیصدك عن سبیل الحق ، وینسك ذكر الله فاستعذ بربك وربه منه، فانه یؤید الحق على الباطل، وینصر المظلوم= با شیطان مثل غریبه‌ای باش که با سگ گله می‌خواهد برخورد بکند. وقتی که آمد و می‌خواهد با وسوسه تو را از راه حق باز دارد و ذکر خدا را از یاد تو ببرد، پناه ببر به پروردگار که هم پروردگار توست و هم پروردگار این سگ است. او حتماً حق را علیه باطل تأئید می‌کند و تو را یاری می‌کند». حضرت می‌فرمایند: وقتی شیطان می‌آید، همان کاری که تو در برابر سگ آن چوپان می‌کنی که وقتی صاحب سگ می‌گوید بایست! اگر حرکت بکنی پایت را گرفته است. سگ گله با کسانی که آشنا هستند، کاری ندارد و فقط سراغ غریبه‌­ها می‌رود. بنابراین، شیطان هم فقط با دشمنان خدا کار دارد؛ با کسانی که با خدا قهر هستند کار دارد. نه با کسانی که دوست خدا هستند و با خداوند ارتباط خوب و نزدیکی دارند. نقش شیطان در خلقت چیست؟ شیطان در نظام خلقت به عنوان ابزاری برای رشد و پیشرفت ماست. شیطان با وسوسه انسان در بین تضادها، میزانی برای سنجش سلامت قلب انسان است. شیطان یکی از آن ابزارهایی است که همیشه به ما کمک می‌کند تا ما میزان سلامت قلب‌مان را بشناسیم. شیطان انواع و اقسام وسوسه‌­ها و حمله‌­ها را دارد. شیطان دائماً از جاهای مختلف وارد قلب می‌شود و اساساً نمی‌تواند به قلب سلیم لطمه‌­ای وارد بکند. شیطان وسیله‌­ای است برای سنجش خودمان. یعنی به ما کمک می‌کند تا ما بتوانیم بسنجیم که کجای قلب ما مشکل دارد. در چه قسمت‌هایی آسیب­پ‌ذیر هستیم تا بتوانیم در آن زمینه‌­ها به اصلاح و بازسازی وضعیت قلبی خودمان بپردازیم. در جلسات گذشته گفتیم که انسان حرکتی دارد به آخرت و ابدیت و به سمت جاودانگی. این حرکت را با بیان نسبتِ رابطه دنیا با آخرت مثل رابطه رحم مادر با دنیاست، توضیح دادیم. ما مثل جنینی در رحم دوم مان که دنیاست به سمت آخرت در حال حرکت و صیرورت و شدن هستیم. در این حرکت آنچه که مهم است، تولد سالم به آخرت و برزخ است. یعنی وفات ما باید وفات سالم باشد. همانطور که برای جنین هم چیزی جز بدن سالم به درد نمی‌خورد، مأموریت اصلی انسان در دنیا سالم‌­سازی و ساخت و نگه داشتن یک قلب سالم برای زندگی در نظام ابدی است. عمری که به ما داده شده، خیلی مهم است، همانگونه که دوران جنینی ما مهم بوده است. اگر دوران جنینی نباشد، زندگی دنیایی هم وجود ندارد. همانطوری که اگر عمر دنیا نباشد، زندگی آخرتی و ابدی هم برای ما معنا ندارد. حیات حقیقی و حیات شایسته انسان بعد از وفات است. قلب سالم مثل بدن سالم یک امر حقیقی است، نه یک امر خیالی و موهوم. روح سالم باید با ساختار ریاضی برزخ و آخرت تناسب داشته و بتواند از شرائط زیستی آنجا بهره‌­برداری کند. بدن سالم هم بدنیست که با ساختار ریاضی دنیا سازگاری دارد و می‌تواند از نعمت‌ها و امکانات دنیا بهره‌­برداری کند. ما در طول مسیر حیات دنیایی‌مان مثل دوران جنینی، نیاز به ابزاری داریم که بتوانیم همیشه میزان سلامتی‌مان را بسنجیم. امروزه با سونوگرافی و معاینه‌­هایی که پزشکان انجام می‌دهند، دائماً جنین را تحت مراقبت دارند که با مشکلی روبه‌­رو نشود. چون ما می‌خواهیم قلب سلیم بسازیم که تعریف حقیقی دارد و نه موهوم، باید ابزاری داشته باشیم تا بتوانیم در نظام دنیا میزان سلامت قلب مان را بسنجیم. نظام ناسوتیِ دنیا، عالمِ تضاد فطرت و طبیعت است جریان حرکت انسان در دنیا با تضاد همراه است. اساساً در نظام دنیا و نظام ناسوتی، همیشه تضاد وجود دارد. این اصل در همه موجودات و هم در انسان وجود دارد. یعنی شما همیشه دو قوه در وجودتان هست: یکی قوه زمینی، حیوانی و شیطانی و دوم، قوه آسمانی و الهی و انسانی، بین این دو قوه همیشه تضاد و تقابل وجود دارد. یک نیرو ما را به سمت کمالات زمینی و حیوانی می‌کشاند، و نیروی دیگر ما را به سمت هدف خلقت‌مان و کمالات الهی و انسانی می‌کشاند. اگر انسان در این تضاد و تعارض، زمانی که با حمله­‌های شیطان و وسوسه‌­های طبیعی روبه­‌رو می‌شود، بتواند بر نفس خودش مسلط بشود، در نتیجه رشد فطری پیدا می‌کند. یعنی بین فطرت و طبیعت، این رابطه وجود دارد که شما هر چقدر طبیعت را کنترل می‌کنید، فطرت اوج می‌گیرد و هر جا طبیعت را آزاد می‌گذارید، فطرت ضعیف می‌شود. بین تغذیه این دو، یک سلسله فرمول‌ها وجود دارد. اسلام نمی‌گوید که ما باید طبیعت را حذف بکنیم و یا ریاضت بکشیم که خیلی‌ها این برداشت اشتباه را از اسلام دارند. حقیقت این است که بین تغذیه‌ی این دو نیرو تضاد وجود دارد. هر چقدر بُعد حیوانی تغذیه و تقویت بشود، بُعد فطری و انسانی ضعیف و زمین‌گیر می‌شود و هر چقدر بُعد فطری تغذیه بشود، بُعد حیوانی متعادل‌­تر می‌شود و در استخدام بُعد انسانی قرار می‌گیرد. ساختن قلب سالم مثل ساختن بدن سالم است. بدن ورزشکاری و سالم، در اثر «تضاد» به دست می‌آید. یک ورزشکار در تضاد بین تنبلی و بدنسازی، بدنسازی را انتخاب می‌کند. واقعاً ریاضت می‌کشد. ریاضت به عربی یعنی ورزش. به درس ریاضی هم به خاطر سختی و مشقتی که در آن و در حل کردن تمرین‌هاست، درس ریاضی می‌گویند. ما کمالی به اسم «بدن سالم» را در اثر تمرینات سخت به دست می‌آوریم. شیطان هم برای ما مثل یک مربی عمل می‌کند. مثل یک باشگاه ورزشی عمل می‌کند. برای ما دائماً صحنه‌­ها و وسوسه­‌هایی را ایجاد و میدان‌هایی را با امتیازها و نمره‌­های مختلف ایجاد می‌کند. ما باید بتوانیم در این میدان‌ها با برخورد مناسب در مقابل پیشنهادهای شیطان مقاومت بکنیم و هر بار که مقاومت می‌کنیم، قدرت‌مان بیشتر و قلبمان سالم­تر می‌شود. از دل حمله­‌های شیطان، «انسان» بیرون می‌آید یک ورزشکار خوب در ورزش‌های رزمی، به کسی می‌گویند که وقتی از چهار طرف به او حمله می‌کنند، بتواند از خودش دفاع بکند و حریف‌ها را زمین‌گیر بکند. شیطان با حمله‌های چهارگانه ی خود، زمینه و میدان مسابقه برای ما ایجاد می‌کند. ما هم با برخورد مناسب با حملات او «درجه انسانی» می‌گیریم. مثلاً شما وقتی که یک کیف پول را پیدا می‌کنید، بین دو نیروی متضاد می‌مانید. نیروی انسانی از یک طرف و نیروی حیوانی از طرف دیگر شما را دعوت می کند. بخش انسانی به شما می‌گوید: این پول مال شما نیست و نباید از این پول استفاده بکنید. در طرف دیگر هم شما نفسی دارید که می‌گوید: حالا این پول گیر تو آمده، برو لذت ببر، برو مشکلاتت را حل کن. این پول را برای خودت بردار. در همه مکاتب و در بین همه انسان ها چه کافر و چه مسلمان، فرقی نمی‌کند، همه یک قضاوت واحد دارند که هر کس بر این وسوسه‌اش غلبه کند، انسان قابل تقدیر و قابل ستایشی است. اما اگر کسی پول را برای خودش برداشت و به صاحبش برنگرداند، انسان شکست خورده و ذلیلی است و مورد مذمت قرار می‌گیرد. جالب است که وقتی انسان بر وسوسه شیطان غلبه می‌کند، این احساس پیروزی و قهرمانی و بزرگی، در درون خودِ انسان هم به وجود می‌آید. یعنی شما وقتی که به جنبه حیوانی و شیطانی خود و حمله‌­های شیطان و وسوسه‌های شیطان غلبه می‌کنید، بعد از غلبه احساس قدرت، رشد، کمال، سلامت و شادی به شما دست می‌دهد. اما هر وقت به سمت لذت و معصیت و بهره‌­برداری‌های غیر مجاز طبیعی و حیوانی می‌روید، با این‌که لذت بردید، اما در درون خودتان احساس شکست می‌کنید. یعنی شکست در این میدان مسابقه، تلخکامی هم دارد. در میدان‌های ورزشی نیز، یک طرف که شکست می‌خورد، ناراحت و طرفی که پیروز می‌شود، خوشحال است. پس اگر وسوسه‌­ای نباشد، انسانیتی هم وجود ندارد و اگر شیطانی وجود نداشته باشد، بهشتی هم وجود ندارد. به فرموده بزرگان دین ما، هر کس به هر مقامی از مقامات انسانی و آخرتی می‌رسد، به برکت پیروزی و غلبه بر شیطان می‌رسد. زمانی به یک نفر می گویند«مؤمن»، که در وسوسه‌ی کفر باشد و سپس بر کفر غلبه کند. اینجاست که معنای ایمان تجلی پیدا می‌کند. اما اگر زمینه بدی و انحراف نباشد؛ اگر وسوسه‌ای وجود نداشته باشد، خوب و بد شناخته نمی‌شوند و انسان از حیوان شناخته نمی‌شود. بدون وجود زمینه‌­های انحراف و کجی، به هیچ وجه نمی‌توانیم، شاهد به وجود آمدن انسان  مؤمن در جامعه باشیم. همه آدم‌های خوب، زمانی معنای خوب و تعریف خوب را می‌گیرند که در مقابل‌شان بد و بدی وجود داشته باشد. ما باید همیشه خودمان را بسنجیم که در کدام یک از این دو طرف قرار داریم. پس نگوییم، چرا گناه وجود دارد؟ چرا زمینه گناه وجود دارد؟ چرا زمینه انحراف وجود دارد؟ چرا وسوسه وجود دارد؟ چرا هوای نفس وجود دارد؟ بدون هوای نفس و بدون وسوسه، هیچ انسانی انسان نمی‌شود. بزرگان دین می‌فرمودند: «اگر شهوت و میل نباشد، انسان به خدا نمی‌رسد، اگر غضبی نباشد، انسان به جهاد و شهادت نمی‌رسد». انسانهای خوب و مثبت کسانی هستند که شهوت‌شان را متوجه خدا می‌کنند و به جای توجه به جنبه‌­های حیوانی و میل‌های شهوانی، میل‌شان را به مقامات عالی متوجه کردند و حب‌شان را به سمت جنبه­‌های فطری و انسانی خودشان کشاندند. اگر خواهش و خواستنی هم هست، خواستن‌ها و خواهش‌های فوق حیوانی است. برای همین هم در دعا داریم: «خدایا شهوت من و هوای من را در خودت قرار بده». «شیطان و هوای نفس» جزء لا ینفک نظام خلقت است. هر کدام از ما که اینجا نشسته‌ایم و در خودمان احساس انسانیت، ایمان، نزدیکی به خدا، نزدیکی به ماوراء طبیعت، پیشرفت در هدف خلقت، پاکی و دوری از گناه می‌کنیم، به این برکت است که همیشه بر سر راه ما گناهانی وجود داشته و وسوسه‌هایی وجود داشته و ما بر این وسوسه­‌ها و گناهان غلبه کرده‌ایم و الان احساسی داریم به نام احساس پاکی، یک وجدان شاد و آرام، یک روح شاد و انسانی. همه می‌دانیم که اگر در مقابل ما وسوسه‌­هایی وجود نداشت، ما الان نمی‌توانستیم خودمان را به عنوان یک انسان شاد و آرام و پاک ارزیابی کنیم. ایمان/توکل/ تضاد فطرت و طبیعت                      [1] - نحل/ 99. [2] - نحل/100.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7911
زمان انتشار: 13 نوامبر 2017
| |
شیطان تنها بر جاهلان و گمراهان مسلط می شود

بحث «دشمن شناسی» جلسه 15

شیطان تنها بر جاهلان و گمراهان مسلط می شود

خداوند به شیطان فرمود: تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، مگر کسانی که از گمراهان باشند و خودشان بخواهند دنبال تو بیایند. «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ = در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند»سوره حجر آیه 42 .

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در خطبه 192 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «فقط فرزندان جهل و نادانی‌­اند که شیطان را تصدیق می‌کنند و به او جرأت می‌دهند». این کلام خیلی ظریفی است. «فرزندان جهل و نادانی» از شیطان  پیروی می‌کنند و او را تصدیق می‌کنند و به او جرأت می‌دهند. «جرأت می‌دهند» یعنی شیطان از اول جرأت ندارد. جرأت را ما به او می‌دهیم. زمینه را ما به دست او می‌دهیم. شیطان دورشونده و خناس یعنی پنهان شونده است. شیطان از مومن فراری است و از او می‌ترسد. برای همین است که خداوند می‌فرماید: شیطان ابتدا دور و بر قلب انسان گردش می‌کند. اگر انسان او را پذیرفت، وارد می‌شود. خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ=در حقیقت كسانى كه [از خدا] پروا دارند چون وسوسه‌اى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند»(اعراف/201). طایف یعنی طواف کننده. ما چه موقع به او این اجازه را می‌دهیم که جرأت پیدا می‌کند و جلو می‌آید؟ زمانی که یاد خدا را فراموش می‌کنیم. فراموشی یاد خدا و گمراهی، ناشی از جهل است. جهل معدن شر است. در سه حدیث امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود:«الجَهلُ مَعدَنُ الشَّر= جهل معدن شر است»؛ «الجَهلُ أصلُ کُلَّ شَر= جهل اساس همه بدی هاست»؛ «الجَهلُ أصلُ کُلَ فَساد= جهل اساس همه فسادهاست». جهل و نادانی انسان را تابع و مطیع شیطان می‌کند وگرنه شیطان قدرت و تسلطی بر انسان ندارد. پس توجه کنیم که شیطان یک نیرو و یک قدرت در مقابل خداوند تبارک و تعالی نیست. یعنی ما یک جهان دو قطبی نداریم که بگوییم در مقابل خداوند تبارک و تعالی یک شیطانی وجود دارد که موجودی است مستقل و مثل خدا می‌تواند فرمان بدهد و عمل بکند. چنین چیزی صحت ندارد. فقط در جهان یک فرمان و منشأ و قدرت وجود دارد: «لا حول و لا قوۀ إلا بالله العلی العظیم». شیطان هم اگر آزاری می‌رساند و ضرری می‌زند، مثل بقیه اسباب و عللی است که در نظام طبیعت وجود دارد. بعضی از این اسباب و علل مفید هستند و برخی به تناسب مضر هستند. مثلاً «برق» هم می‌تواند مفید باشد هم می‌تواند مضر باشد. «سیل» هم می‌تواند مفید باشد و هم می‌تواند مضر باشد. چاقو، آتش و ... .   شیطان هم یکی از این وسائل است که اگر شما با او درست رفتار بکنید، می‌تواند در خدمت شما قرار بگیرد و گر نه می‌تواند برای شما خطرساز و مضر باشد. نه این‌که واقعاً یک قدرت مستقلی در مقابل خداوند تبارک و تعالی وجود داشته باشد. این هم تصریح خود خداوند تبارک و تعالی است که به ما می‌فرماید: شیطان فقط در محدوده فکر و خیال می‌تواند عمل بکند. مثلاً وقتی که شما می‌گویید 2×2 مساوی است با 4. چون جنبه عقلی محض دارد، هیچ وقت شیطان ما را وسوسه نمی‌کند که بگوید 2×2 می‌شود 3 یا می‌شود 5. کسی که 100 تومان در جیبش است، شیطان به او نمی‌گوید 200 تومان در جیبت است. چون این یک امر محض است. یک امر حساب شده و مشخص شده است. اما آنجاهایی که ما خودمان تردید و شک و تزلزل داریم، شیطان سراغمان می‌آید. «ضعف بینش و یقین» عاملی است برای تسلط شیطان هر چقدر سطح دانش یقینی و علم حقیقی و بینش انسان بیشتر و عقائدش محکمتر باشد، قدرت وسوسه و تسلط شیطان بر او کمتر می شود. ما در نگاه نظری همه می‌دانیم، مرده با کسی کاری ندارد؛ حتی مقاله هم می‌­نویسیم که مرده نمی‌تواند به این دلائل کاری با ما داشته باشد، اما چون دلمان این را باور نکرده و به این قضیه یقین نداریم، از مرده می‌ترسیم. وقتی یقین نباشد، شیطان می‌تواند در وهم و خیال برای ما تولید ترس و وحشت بکند. مثل ترس از تاریکی که شیطان می‌تواند کمک بکند به این‌که ما دائماً از تاریکی بترسیم و احساس ضعیف کنیم. اما وقتی دقیق نگاه می‌کنیم، می­‌بینیم واقعاً تاریکی هیچ ترسی ندارد. آدم‌هایی که از نظر عقلانی ضعیف هستند و روی عقل‌شان کار نمی‌کنند، مناسب­ترین افراد برای تولید وهم و خیال هستند. علت ترس کودکان از تاریکی نیز همین است. غلبه‌ی وهم و خیال بر عقل. دانش یقینی و علم حقیقی بالا، زمینه را برای اضطراب‌ها، ترس‌ها و انواع وهم‌ها و خیال‌ها روزبه­‌روز کم می‌کند. پس حد وسوسه شیطان در حدود وهم و خیال انسان است. در عقلانیات و چیزهای یقینی و عقائد هرگز تصرفی ندارد. مگر اینکه آن چیزهایی که ما فکر می‌کنیم عقلانی است و واقعاً فکر می‌کنیم جزء عقائدمان است، حقیقتاً جزء عقائد ما نشده باشد، یعنی در آنها تردید داشته باشیم. اما وقتی شک‌ها و تردیدها را خودمان با بحث و مطالعه و دیدن استاد و شرکت در جلسات علمی برطرف می‌کنیم، دیگر اضطراب سراغ مان نمی‌آید. مثال هایی از القاء فکر توسط شیطان گاهی شیطان افکار منفی را نسبت به دیگران در ذهن و فکر ما القاء می‌کند. شیطان حتی نسبت‌های بد و زشت را در ذهن برخی افراد که ایمانشان ضعیف است، نسبت به خداوند تعالی ایجاد می‌کند. ناامیدی و ترس و نبود توکل به خدا و ... مثال‌هایی از القائات شیطان هستند. مثلاً ممکن است کسی خدا را ظالم، بی­‌منطق، زورگو و بد و بی­رحم بداند. این به خاطر آن است که مطالعه و شناختی در مورد خداوند ندارد. اما اگر شناخت پیدا کرد، یعنی صفات خداوند را شناخت، می‌فهمد که آن چیزهایی که در ذهن او نسبت به خدا به وجود می‌آید، کار شیطان بوده تا بین او و خدا را به هم بزند و پی می‌برد که اساساً هیچ کدام از این اتهامات قابل انتساب به خداوند نیست. امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرماید:«وَ اِنَّما یَحتاجُ اِلی الظُّلمِ ضَعیف[1]= آن كسی كه ضعیف است، احتیاج دارد به این‌كه ظلم كند». خدایا تو ضعیف نیستی؛ تو هر کاری بخواهی می‌توانی بکنی؛ قدرت مطلق هستی؛ ریشه‌ی ظلم، حسادت یا کمبود و نیاز و یا ضعف و جهل است. هیچ کدام از این صفات در خدا وجود ندارد. اگر جاهایی چنین اتهاماتی در ذهن ما ایجاد می شود، برای این است که ما خدا را نشناخته‌ایم و شیطان هم از فرصت جهل ما سوء استفاده کرده و ما را فریب می‌دهد. مثل انسان‌های شیطان‌صفتی که  همیشه سر کسانی کلاه می‌گذارند که اطلاعات ندارند. کسی که کارشناس است، نمی‌توانند سرش را کلاه بگذارند. چون مطالعه و اطلاعات دارد. در مسائل مربوط به حرکت به سمت آخرت هم وقتی شما کار کارشناسی انجام می‌دهید و اطلاعات‌تان را دقیق می‌کنید؛ مطالعه می‌کنید و با اهل یقین و با اهل تخصص در ارتباط هستید، خیلی زود می‌توانید شک و شبهه‌ها را برطرف کنید. چون به یقین و بینش رسیده‌اید. مثلاً زمانی انسانی گناهی را انجام می‌دهد. یکبار، دوبار، ده بار، صد بار، یکسال، دو سال، ده سال یک گناهی را مرتکب می‌شود؛ غرق در گناه می‌شود؛ بعد پشیمان می‌شود و تصمیم می‌گیرد که با خداوند تبارک و تعالی آشتی بکند. وقتی تصمیم به آشتی می‌گیرد، دوتا فکر به سراغش می‌آید: یکی این‌که می‌گوید: با خداوند آشتی کن، گذشته هم جبران می‌شود. خداوند هم ارحم الراحمین است. توبه حقیقی کن و گذشته را جبران کن. فکر دیگر می‌گوید: تو این همه گناه کرده ای. مگر می‌شود بعد از 10 سال 15 سال 30 سال و یک عمر گناه، خدا تو را ­ببخشد. گناه تو خیلی بزرگ است، خیلی آلوده هستی. اینها حمله شیطان به انسان است. این فکرها مانع از توبه و آشتی او با خدا می‌شود. اما در اینجا شناخت، یقین و اطلاعات به داد آدم می‌رسد. یعنی هیچ وقت گناه ما از عفو خدا بزرگتر نیست. کسی که گناه خودش را از خدا و عفو خدا بزرگتر می‌داند، خدا را کوچک می‌کند. کسی که از رحمت خدا ناامید است، کافر است. برای این که اعتقاد به بخشندگی خدا، غفور بودن و تواب بودن خدا ندارد. به همین دلیل، ناامیدی از رحمت خدا بعد از شرک، دومین گناه کبیره است. چون شما هر وقت ناامید می‌شوی، یعنی آن گناه و آلودگی خودت را از عفو خدا بزرگتر دانستی و خدا را ناتوان­تر و ضعیف­تر از آن دانستی که تو را ببخشد، این کفر است. پس اطلاعاتت در مورد خدا ضعیف است. اگر کسی خدا را شناخته باشد، متوجه می‌شود که بزرگترین ظلم ناامیدی است. بزرگترین ظلمی که انسان به خودش می‌کند این است که از رحمت خدا ناامید شود. پس زمینه نفوذ شیطان از بی­‌اطلاعاتی، از نشاختن خداوند و ائمه است. پس گاهی نفس اماره‌مان آلوده است که زمینه وسوسه شیطان ایجاد می‌شود و گاهی در اثر بی اطلاعی و جهل، راه نفوذ شیطان باز شده و مورد حمله قرار می‌گیریم. اگر کسی در معامله با آدم شیادی فریب می‌خورد، خودش دوست نداشته که فریب بخورد، ضعف اطلاعات و نداشتن تخصص موجب فریب او شده است. برای همین در اسلام به کسب اطلاعات، شناختن خداوند، شناختن اصول دین، شناختن دین و آخرت، به عنوان یک امر واجب دستور داده شده است. یعنی هر انسانی موظف است مسائل انسانی و آخرتی خودش را یاد بگیرد تا فریب نخورد و اطلاعات غلط نداشته باشد. قرین شدن با شیطان، حاصلِ غفلت و اعراض از یاد خداست حیطه نفوذ شیطان و خناس، زمان‌هایی است که ما از یاد خدا غفلت می‌کنیم و در اثر آن ضربه می‌خوریم. قرآن در این رابطه می‌فرماید:«وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ[2]= و هر كس از یاد [خداى] رحمان دل بگرداند بر او شیطانى مى‏‌گماریم تا براى وى دمسازى باشد؛ و مسلما آنها ایشان را از راه باز مى‌دارند و [آنها] مى‌‏پندارند كه راه یافتگانند». هر کس از ذکر خداوند دوری کند، یعنی از آنجایی که او را به سمت نور می‌برد، غفلت و تنبلی و بی­‌حوصلگی بکند و اهل ذکر نباشد و به مجالس ذکر و مکان‌هایی که انسان را به ذکر وادار می‌کند، نرود و افراد نورانی را از دست بدهد، قرین شیطان می‌شود. یعنی در طبیعت عالم، شما وقتی از صراط مستقیم منحرف می‌شوید، این انحراف، خطر می‌آورد. دره و ارتفاع و سقوط را کسی نمی‌سازد. ما وقتی از کوه بالا می‌رویم، سقوط زمانی ایجاد می‌شود که انسان در جایی از این مسیر، تعادلش را از دست بدهد. در ذاتِ پیشرفت و در ذاتِ کمال، ضد کمال هم وجود دارد. این در ذات خوبی‌هاست که اگر شما نتوانید از یک خوبی، نهایت استفاده را بکنید، خودِ آن خوبی برای شما خطرساز می‌شود. ما یک صراط مستقیم داریم در صراط مستقیم خدایی هست:«إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ». در این صراط مستقیم، شما وقتی با رب و پروردگار هستی و داری مسیر مستقیم را طی می‌کنی، آسیب نمی‌­بینی. اما کافی است که غفلت بکنید. می‌شود: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ». شما وقتی خدا و ابدیت و بخش انسانی را فراموش کردی، در ذاتِ نادیده گرفتن بخش انسانی، غلبه بخش حیوانی وجود دارد. پس اینگونه نیست که خدا بگوید اگر حرف من را گوش نکنی، شیطان را بر تو مسلط می‌کنم، بلکه اساساً در ذات حرکت نکردن به سمت خداوند، چنین آلودگی‌ای وجود دارد. مثل اینکه در ذاتِ عدمِ رعایت بهداشت، مریضی وجود دارد. حالا مریضی خلق می‌شود یا خلق نمی‌شود؟ خیر، مریضی از عدم رعایت بهداشت ایجاد می‌شود. پس شما وقتی به سمت نور نمی‌خواهی حرکت بکنی و پشت به نور می‌کنی، ایجاد سایه یک امر کاملاً ذاتی و طبیعی است. سایه و تاریکی زمانی ایجاد می‌شود که ما به نور پشت می‌کنیم. این خیلی طبیعی است. کسی که از همنشینی با خدا اعراض می کند، با شیطان هم قرین می‌گردد. پس ما با اعراض از ذکر، خودمان از شیطان استقبال می‌کنیم و زمینه را برای انحراف خودمان و پذیرش وسوسه­‌های او ایجاد می‌کنیم. شیطان/ ضعف ایمان/ ذکر/ جهل/ وهم و خیال/یقین   [1] - صحیفه سجادیه دعای ۴۸.                                                                                                  [2] - زخرف/36-37.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 7519
9 اکتبر 2017
| |
پرسش. 163
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 7134
زمان انتشار: 6 ژوئن 2017
| |
روزه؛ فرصت آزادی از وسوسه های شیطان است

استاد محمد شجاعی

روزه؛ فرصت آزادی از وسوسه های شیطان است

مؤمن وقتی چشم، زبان و اعضایش روزه باشد، شیطان هیچ بهانه ای برای تسلط بر او ندارد. چنین است که  شیاطین در ماه مبارک رمضان در غل و زنجیرند.

 «وَ الشَّیاطِینُ مَغلٌولة». یعنی شیاطین  نمی توانند کاری کنند. شیطان برای اینکه یک نفر را به سمت گناه تحریک کند، احتیاج به دست آویز و دستگیره دارد. وقتی دستگیره در وجود شخص نیست، دست شیطان بسته می ماند. یعنی می خواهد از چشم استفاده کند، می بیند چشم روزه است و خودش را آلوده نمی کند و گرایش به پاکی دارد. از گوش می خواهد استفاده کند، می بیند گوش روزه است. از زبان می خواهد استفاده کند، روزه است. از بینی می خواهد استفاد کند، روزه است. شیطان در فکر او می خواهد بیاید، می بیند شخص نمی خواهد که اصلا فکرش را به طرف گناه و زشتی ببرد. چون فکرش را هم در ماه مبارک متوجه خداوند کرده است. متوجه ذکر، تسبیح، عبادت، قرآن و معنویت، مسائل علمی، مسائل دینی، مباحث دینی، صرف اینها کرده، وقف این کارها کرده است. پس شیطان نمی تواند کنترلی روی این جور آدمها داشته باشد. چه تسلطی شیطان می تواند داشته باشد؟ بنابراین در غل است. روزه ای که روی شیطان را سیاه می کند انسان روزه دار با حاکمیت بخش انسانی اش، میل ها و شهواتش را کنترل کرده و مانع نفوذ شیطان در او می شود. در این صورت است که شیطان از او ناامید شده و به کام خود نمی رسد و با روی سیاهی از او روبر می گرداند. نبی اکرم (صلی الله علیه و آله ) در باب روسیاهی شیطان می فرماید:«ألا اُخبِرُكُم بِشَیءٍ إن أنتُم فَعَلتُموهُ تَباعَدَ الشَّیطانُ مِنكُم كَما تَباعَدَ المَشرِقُ مِنَ المَغرِبِ؟ قالوا: بَلى. قالَ: الصَّومُ یُسَوِّدُ وَجهَهُ، وَالصَّدَقَةُ تَكسِرُ ظَهرَهُ، وَالحُبُّ فِی اللّه ِوَالمُوازَرَةُ عَلَى العَمَلِ الصّالِحِ یَقطَعُ دابِرَهُ، وَالاِستِغفارُ یَقطَعُ وَتینَهُ= آیا شما را از چیزى آگاه گردانم كه اگر انجامش دهید، شیطان از شما دور مى شود، آن سان كه مشرق از مغرب، دور است؟». گفتند: بفرمایید! فرمود: «روزه گرفتن، شیطان را روسیاه مى كند؛ صدقه دادن، كمرش را مى‌شكند؛ دوست داشتن به خاطر خدا و همیارى در كار نیك، ادامه سلطه اش را قطع مى نماید؛ و استغفار، شریان قلب او را پاره مى‌كند.»(الكافی : ج 4 ص 62 ح 2 ، تهذیب الأحكام : ج 4 ص 191 ح 542 ) دوری مشرق از مغرب یعنی بینهایت دوری. حضرت می فرماید:«روزه صورت شیطان را سیاه می کند». شیطان روسیاه می شود. مثل این که می گویند فلانی در این قضیه روسیاه شد. یعنی به کام خودش نرسید. یعنی نتوانست به هدف خودش برسد. حدیث می گوید شیطان در این نیت خبیثی که نسبت به تسلط بر شخص روزه دار و کشاندن او به سمت حیوانیت و جهنم دارد، ناکام می ماند. وقتی شخص روزه می گیرد، یعنی به همه کشش ها می گوید نه! یاد گرفته که بگوید نه. می گوید من آدمم، من حیوان نیستم، من گیاه نیستم. می گوید نه! من عبد نفس نیستم. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: بنده شهوت، بنده میل، پست تر از برده ای است که در خانه یک نفر کار می کند. یعنی این اشیاء خارجی هستند که به وجود شخص کمک می کنند. یعنی حرکات، رفتار، فکر و حرف زدن شخص را دیگران باید به او دیکته کنند. چیزها، امور و اشیاء بر او حاکم هستند. میل‌ها، حیوانیت و گیاه بودن بر او حاکم هستند. خودش صاحب خودش نیست. حر و آزاده نیست و واقعاً هم عجب ذلتی است، وقتی میل انسان بر او حاکم می‌شود و انسان از درون احساس ذلت می کند. انسان وقتی روزه می گیرد به همه چیز نه می گوید. من آدم هستم و فقط بنده یک نفر هستم. به یک نفر می گویم چشم. آن یک نفر هم فقط خداست و به همه کس می گویم نه. چقدر کیف دارد که انسان فقط بنده یک نفر باشد و آزاد و حر باشد. این طوری انسان عزیز می شود. اما خیلی ها از عبادت این یک نفر یعنی خداوند تبارک تعالی، طفره می روند. در نتیجه ذلیل، عبد و بنده صدها امر حیوانی و گیاهی می شوند. بعد هم که به خودش مراجعه می کند، ممکن است بدن خیلی قوی داشته باشد و بتواند مثلا سنگ های بزرگی را خرد کند، با یک مشتش مثلا چنین و چنان بکند، اما ذلیل است. وقتی به خودش نگاه می کند، می بیند اسیر است. خودش از خودش خجالت می کشد که اینقدر ذلیل است. کسی که انسانیت بر او حاکم است یا گرایش به مسائل انسانی دارد، خوشحال است از این که نفسش را در فشار می گذارد و دست و پای شیطان را می بندد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7020
زمان انتشار: 24 می 2017
| | | |
وسواس فکری شدید در دین

وسواس فکری شدید در دین

درمان وسواس فکری شدید در دین چگونه است؟ برگرفته از سخنان استاد در برنامه پرسمان مورخ 31 اردیبهشت در شبکه قرآن سیما پاسخ را در فایل صوتی زیر بشنوید. https://telegram.me/porsemantv8

صوت

1 - وسواس فکری شدید در دین

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6988
زمان انتشار: 17 می 2017
| | | |
وسواس فکری

وسواس فکری

متاسفانه من دچار وسواس فکری شدیدی هستم و فکرهای که جنبه مذهبی و دینی دارند، از بقیه افکار اذیت کننده تر هستند. حتی پزشک به من می گوید: این فکرها از مصرف مواد مخدر بیشتر برایت ضرر دارد. ولی من دوست دارم خیر دنیا و آخرت را. پاسخ را در فایل صوتی زیر بشنوید. برگرفته از سخنرانی استاد در برنامه پرسمان شبکه قرآن سیما https://telegram.me/porsemantv8

صوت

1 - وسواس فکری

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6780
زمان انتشار: 19 آوریل 2017
| |
آثار و مفاسد «اضطراب» و «بی تابی»

عزت و خیالی جلسه چهارم

آثار و مفاسد «اضطراب» و «بی تابی»

«بی تابی» و «اضطراب»، حالت بی قراری و آشفتگی در برابر حوادث و مشکلات است. اضطراب مثل زلزله ای  است که دنیا و آخرت انسان را تباه می کند. از مهمترین آثار بد آن این موارد است: مرگ، از بین رفتن قدرت تصمیم گیری، نداشتن مدیریت خوب، تنهائی، از دست رفتن اراده، شکست و تلخی زندگی.

انسان برای خوشبختی اش در دنیا و آخرت به دو ابزار کلیدی نیاز دارد: شادی و آرامش. چون با شادی و آرامش می توان هم دنیای قشنگی ساخت و هم آخرت را آباد کرد. شیطان در وسوسه های چهارگانه اش (راست، چپ، گذشته و آینده) هدف اصلی اش ایجاد غم و ناآرامی در انسان است. این جنگ حقیقی است بین انسان و شیطان که متاسفانه جدی گرفته نمی شود. کسی که خود را نمی شناسد، وارد رقابت های دنیایی و توهمی در همه شئونات مختلف زندگی می شود. مثل مسابقه گذاشتن برای پول، زیبائی، مقام و موقعیت، مدرک گرفتن و... که هر چه موفق تر می شود، بدبخت تر است. غبطه، چشم و هم چشمی و مسابقه به شرطی خوب است که فقط در کمالات حقیقی باشد. «جزع  و بی تابی» یا «اضطراب» نوعی آشفتگی در افکار و و روان انسان است. انسانی که دچار اضطراب و بی تابی است، تزلزل و نابسامانی هم در کارها و هم در روانش بسیار دیده می شود.. از این رو، همه چیز را نابود می کند. مهمترین تاثیری که اضطراب و بی تابی دارد، مرگ است. امروزه بیشترین آمار مرگ و میرها، سکته است. مردم به خاطر اضطراب می میرند. چون سطح رقابت هایشان بالا رفته و تمام جسم و روح شان اعم از خیال، وهم و عقل را نابود می کند. این تعریف کلی از اضطراب و آثار بد اوست. پس هیچ بخشی از زندگی انسان نیست که در اثر اضطراب آسیب نبیند. بی تابی و اضطراب آثار دیگری دارد که عبارت اند از: اضطراب، نابودی است حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «الجَزَعُ هَلاكٌ= بی تابی هلاکت بار است». اضطراب مثل زلزله است که هم جسم و هم روح را خراب می کند. چه بسا بعضی از ازدواج ها در اثر اضطراب و ضعف شخصیتی یکی از زوجین نابود می شود. ممکن است زن و شوهر علاقه به هم داشته باشند ولی به خاطر ترس و نگرانی از هم جدا شوند. درحالیکه اگر آرامش داشته باشند، زندگی به طلاق کشیده نمی شود. پس اضطراب هلاکت بار است. همه شئون انسان را نابود می کند. مضطرب قدرت تصمیم گیری ندارد یکی دیگر از آثار اضطراب، این است که مضطرب در حالت بی‌تصمیمی به سر می‌برد. او مشتری خوبی برای شیطان است. چون یکی از حمله های شیطان، حمله از آینده است. مضطرب دائما نسبت به آینده نگران است و ترس دارد. فال بد می زند. از این رو، نمی تواند تصمیم درستی بگیرد. اگر تصمیمی هم بگیرد، آن را می شکند. مثل کسانی که دائما در انتخاب هر چیزی نظرشان را تغییر می دهند: انتخاب شغل، انتخاب رشته، انتخاب همسر و .. مضطرب، مدیریت خوبی ندارد از دیگر آثار اضطراب، از دست دادن سرمایه های دنیایی و آخرتی است. مضطرب امکانات دارد ولی به خاطر اضطرابش نمی تواند مدیریت خوبی کند. از این رو، سرمایه های مادی و معنوی اش را از دست می دهد. مضطرب، تنهاست مضطرب تنهائی زیادی دارد. چون نمی تواند پیوند خوبی با دیگران برقرار کند و به خاطر تأثیرات منفی اش، کسی او را دوست ندارد. مضطرب، اراده قوی ندارد کارهای بزرگ و تصمیمات مهم نیاز به آرامش، همت، نشاط و اراده قوی دارد. مضطرب چون نمی تواند تصمیم گیری جدی داشته باشد، مجبور است تن به کارهای پست و کوچک بدهد. بنابراین، روی آوردن به کارهای کوچک در تمام انتخابات و ارتباطاتش از علائم و نشانه های اضطراب است. مضطرب، بی نظم است فرد مضطرب، پریشانی و بی انضباطی زیادی دارد. کلاس های مختلف اعم از زبان، باشگاه، آموزش رانندگی، آشپزی و... ثبت نام می کند ولی هیچ کدام از آنها را به سرانجام نمی رساند. بی نظمی، مایه عقب ماندن انسان در تمام عرصه های زندگی است. اضطراب، شکست را به همراه می آورد امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در مذمت جزع می فرمایند: «إیّاكَ وَ الجَزَعَ؛ فَإِنَّهُ یَقطَعُ الأَمَلَ و یُضعِفُ العَمَلَ و یورِثُ الهَمَّ = از بی تابی بپرهیز كه آن، امید را قطع مى كند و عمل را به ضعف مى كشانَد و اندوه به بار مى آورد». وقتی مضطرب هستید، به آرزوهایتان نمی رسید. مثل خانمی که آرزو دارد باردار شود ولی به خاطر اضطرابش نمی تواند بارداری موفقی داشته باشد. از این رو از داشتن فرزند محروم می شود. فرد مضطرب نمی تواند کار قوی و خوبی ارائه بدهد. مثل مدیر یا کارمندی که کیفیت کاری خوبی ندارد. مضطرب، دغدغه های زیادی دارد. دغدغه جدای از غم است. بی تابی، مشغله های فکری و روانی زیادی بهمراه دارد که اجازه داشتن زندگی راحت نمی دهد. اضطراب، زندگی را تلخ می کند یکی دیگر از آثار اضطراب، تلخ کامی است. یعنی شخص به خاطر نداشتن صبر و حوصله بی تابی می کند و بی تابی تلخی می آورد. مثل کسانی که خانه مجردی می گیرند. بعضی از افراد چون حوصله دیگران را ندارند، بی تاب اند. از این رو، ترجیح می دهند که تنها زندگی کنند. نتیجه آنکه، اضطراب، ترس و بی تابی خسران دنیا و آخرت را به همراه دارد. برای درمان آن، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) راهکاری ارائه دادند که عبارت انداز: «المؤمنُ كالغریبِ فی الدُّنیا لایأنَسُ فی عِزِّها و لا یَجْزَعُ مِن ذُلِّها= مؤمن در دنیا همچون غریب است، به عزّت آن انس نمى گیرد و از خوارى آن بی تابی نمی کند». فرد آرام و شاد به هیچ کدام از نعمت های دنیا وابسته نیست. هر چند تلاش می کند اما وابسته به آنها نمی شود. دلبستگی اش فقط به معشوق حقیقی اش است. دلیل آن روشن است. زیرا بی تابی هیچ مشکلی را حل نمی کند. تنها اثرش این است که روح و جسم انسان را به هم می ریزد. علاوه بر این، اجر و پاداش را نیز از بین می برد.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed