مناسب ترين راه حل مشكل تضاد ميان جنبه هاى جسمانى و روانى انسان، ايجاد هماهنگى ميان آندو است. به اين معنا كه انسان در حدود شريعت نيازهاى جسمانى خود را ارضا كند و همزمان با آن به ارضاى نيازهاى روانى خويش نيز بپردازد. اگر انسان در زندگى به ميانه روى و اعتدال و دورى از زياده روى و افراط در ارضاى انگيزه هاى جسمانى و روانى ملتزم باشد، ايجاد هماهنگى ميان نيازهاى جسم و روح كاملاً امكان پذير است. خداوند در اين باره مى فرمايد: «وَ ابْتَغِ فِيمَآ ءَاتَكَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا»(3) در آنچه خدا به تو داده سراى آخرت را جستجو كن و بهره ات را از دنيا فراموش مكن.
با برقرارى تعادل ميان جسم و روح، ماهيت انسان به طور حقيقى و كامل شكل مى گيرد. تعادل جسم و روح در شخصيت انسان، نمايانگر توازن عمومى است. هر كس كه بخواهد از اين تعادل برخوردار باشد بايد به آموزه ها و دستورهاى قرآن توجه نمايد، زيرا نه تنها ايمان به آن گزاره ها و عمل به آن آموزه ها و دستورها موجب تحقق بهداشت روانى است بلكه بهداشت جسمى بشر و سعادت دنيوى و اخروى او را نيز فراهم مى آورد.
از نظر قرآن تعادل شخصيتى و شخصيت بهنجار در صورتى حاصل مى آيد كه جسم و روح در آن متعادل باشد و نيازهاى هر يك به خوبى ارضا شود. انسانى كه داراى شخصيت بهنجار است، به جسم و سلامت و نيرومندى آن اهميت مى دهد و نيازهاى آن را در حدود شرع مقدس روا داشته و برآورده مى سازد.
از آنجا كه اسلام و قرآن بنيادش بر محوريت توحيد است، تعادل شخصيتى و عدم تعادل را بر پايه عقيده به آن ترسيم و تصوير مى كند. قرآن مردم را بر اين اساس به سه نوع مؤمن، كافر و منافق دسته بندى مىنمايد. به نظر قرآن مؤمن كسى است كه از تعادل شخصيتى برخوردار است و كافر و منافق دچار عدم آن و نابهنجار هستند؛ زيرا به نظر قرآن كفر و نفاق بيمارى است كه مى بايست درمان شوند و در حقيقت اين افراد از چنين تعادلى برخوردار نمىباشند. آموزه ها و دستورهاى قرآنى در راستاى ايجاد تعادل و درمان اين بيمارى است؛ از اينرو قرآن خود را به عنوان دارو و درمانگر معرفى مىكند: «وَشِفَآءٌ لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين»(4)؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين»(5)
بر اين پايه بهداشت روانى از نظر اسلام يعنى ايجاد زمينه براى بروز ايمان به توحيد و عمل به آنچه او را به توحيد مى رساند و تعادل شخصيتى درونى و بيرونى را پديد مى آورد.
