مقدمه
معرفتالله یعنی چه؟
اصلیترین و مهمترین هدف ما در زندگی، کسب معرفت است. بهگونهای که تمام شئونات دیگر زندگی از قبیل شئونات طبیعی، اجتماعی، ذهنی و... باید در جهت رسیدن انسان به این هدف قرار گیرند، در غیر اینصورت ارزشِ انسانی خویش را از دست خواهند داد.
بنابراین میزانِ انسانیت و یا انسان زیستنِ ما، به میزانِ معرفت ما بستگی دارد. اشتباه نکنیم؛ کسبِ علوم خداشناسی و معارف الهی، صرفاً به معنای کسب معرفت الله نیست. بلکه میزان دارائیها و تواناییهای ماست که تعیینکنندهی سطحِ معرفتی ما میباشد.
معرفتالله؛ به معنای شناخت اخلاق خداوند بهعنوان موجودی است که وظیفهی ما، تشبه یافتن نسبت به اوست. فراموش نکنیم که هدف از شناخت اسماءالله، شناخت ذهنی آنها نیست، بلکه دریافتِ وجودیِ آن اسم توسط انسان است. بهگونهای که با اسمی از اسماء خداوند یکی شده و به آن متخلّق گردد.
مسیر رسیدن به معرفت الله؛
قدم اول؛ ما کجای راه ایستادهایم؟
قدم اول، تعیین سطح معرفتی خودمان است. ابتدا باید بدانیم که نقاط قوت و یا ضعف معرفتیِ ما کجاست؟ تا واقعیت را در مورد خودمان باور نکنیم، نمیتوانیم قدم در مسیر کسب معرفت بگذاریم. چرا که توهمات ما از خودمان که گاهی بسیار بسیار از واقعیت وجودمان فاصله دارند، تمام فعالیتهای ما را در این مسیر، بینتیجه خواهند گذارد.
امامان متخصص و معصوم ما از اولین قدم تا آخرین قدمِ مسیر کسب معرفت را برایمان چارهاندیشی و برنامهریزی نمودهاند، آنها برای دریافتهای صحیح ذهنی از خود واقعیِ انسان، آثار معرفتالله را در وجود او برایش برشمردهاند، تا با مقایسهی این آثار و خصوصیات وجودیش، به یک تصویر صحیح از سطح معرفتیِ خویش دست یابد.
شناختِ نقاط ضعفِ وجودیمان، باید ما را به سمت کشف ریشههای آنها سوق دهد. ریشهها که حذف شدند، ضعفها نیز به دنبال آن برطرف میگردند. درگیرشدن مستقیم با یک خُلق، بدون کشف ریشهها، قطعاً نتیجهای نخواهد داد.
برای تثبیت قوتها و خوبیها در باطن نیز باید روی ریشههای آنها سرمایهگذاری نمود. ریشهی یک صفت خوب اگر در باطن نفوذ کند، پایدار و حقیقی خواهد بود، در غیر اینصورت در وجودمان از بین خواهد رفت.
ایمانِ ما، از کدام گروه است؟
بر اساس نکاتی که آموختیم میتوانیم انواع ایمان را به دو دسته تقسیم کنیم؛
۱ ـ ایمان مستقر؛ در باطن همیشگی و پایدار است.
۲ ـ ایمان مستودع؛ با یک حادثه، امتحان، بلا و... از باطن شخص حذف میشود.
ثباتِ ایمان مستقر، نتیجهی استقرار ریشههای کمالات در باطن انسان است. نفوذ ریشهها در باطن، نور ایمان را در قلب مستقر میکند. این ایمان است که دائماً میوه داده و در برابر حملات شیطان قدرتمندتر میگردد. حتی در صورت شکست در برابر شیطان و آلوده شدن به گناه، ثباتِ ریشهها در باطن، راه پیروزیِ دوباره را برای انسان بازنموده و کسب قدرتهای پیاپی را برایش به دنبال خواهند داشت.
باطن، تولیدکننده ظاهر است. باطن صحیح، ظاهری با اخلاقیاتِ الهی خواهد ساخت.
آثار معرفتالله از دیدگاه متخصصان معصوم
۱ ـ آیا اهل ندیدن عیب دیگران هستیم؟
امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام» میفرمایند:
عارفترین مردم به خدا، کسی است که بیش از همه عذرپذیر است. حتی که عذری هم برایشان وجود نداشته باشد.
ندیدن عیب دیگران، پذیرش اعتراضات آنها، اهل سازش بودن، سختگیری نکردن، اهل مچگیری نبودن و... از خصوصیات بارزِ خداشناسترینِ انسانهاست.
انسانی که خداوند را به خوبی میشناسد، یقین دارد که او اهل حساب و کتاب و سخت گرفتنِ بر بندگانش نیست، که اگر چنین بود، جنبندهای از عذاب او در امان نمیماند.
خداوند اهلِ ملاطفت و مهربانی است. آرام از کنار گناهان ما میگذرد، بیآنکه حتی خودمان نیز، متوجه بسیاری از گناهانمان شویم. خداوند با همهی عظمتش به دنبال بهانههایی کوچک میگردد تا گناهانِ بزرگ ما را بیامرزد...
آیا ما هم از کنار عیوب دیگران، با چشمانی بسته میگذریم؟...
آیا شکایت و عذر دیگران را از خودمان به آسانی و با آغوشی گشاده میپذیریم؟...
۲ ـ آیا از خداوند به همان اندازه که امید به رحمتش داریم، میترسیم؟
امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودند:
شایسته است برای کسی که خدا را میشناسد، اینکه قلبش از امید و ترس به خدا خالی نباشد.
عارفترین مردم به خداوند گروهی هستند که به سبب شناخت از او، به رحمت لایتناهی او چشم امید داشته و هرگز ناامید نمیشوند. حملات شیطان از سمت عقب هرگز نمیتواند با به رخ کشیدن گناهانشان، آنها را گرفتار افسردگی و ناامیدی از محبت خداوند نماید. از سویی آنچنان از مقام خداوند بیم دارند که با تکیه بر محبت او هرگز بر گناهی با تعمد، اصرار نمیورزند. بالهای خوف و رجا در آنها، دو بال با قدرتهای برابرند.
نگاهی به خودمان، قدرتِ این دو بال را در وجود ما، نشان میدهد. ما از کدام گروهیم؟...
۳ ـ آیا مشتاقانه در انتظار رسیدن به وعدههای خدا هستیم؟
امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودند:
شایسته است برای کسی که خدا را میشناسد، اینکه به آنچه در نزد خداست راغب باشد.
رغبت به وعدههای الهی و بالاتر از آن رغبت به آغوش خود خداوند، از نشانههای معرفت او در باطن انسان است.
نشاطی که مؤمن را به تلاش برای رسیدن به چنین مقاماتی ترغیب مینماید. از علاماتِ یقین او به وعدههای خداوند و ایمانِ ریشهدارِ اوست.
پروردگار عالم، هرگز مؤمنِ بینشاط، غمگین و افسرده نیافریده است.
شناخت خداوند؛ یعنی شناختِ تمام آنچه را که میتوان در کنارش سرمست و شاد بود.
اگر انسان پژمرده و بینشاطی هستیم، او و آنچه در نزد اوست را نشناختهایم...
4 ـ آیا حقیقتاً اهل تواضع هستیم؟
امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام» فرمودند:
هرقدر معرفت انسان از اِله و معبودش بیشتر میشود، تواضع، خاکساری، مهرورزی، صمیمیت و... در او بیشتر جلوه میکند. کسی که عظمت خداوند را شناخته، میداند که وجود او در گسترهی پادشاهی پروردگارش، آنقدر ناچیز است که جایی برای علوّ و تکبر برایش باقی نمیگذارد.
برتری جُستن، پُز دادن، تکبر و خودبرتربینی، رقابت کردن در امورات دنیا و... همه و همه حاکی از آنند که ما نه خودمان را واقعاً شناختهایم نه خدایمان را...
۵ ـ چهقدر اهل تسلیم و رضا هستیم؟
امام باقر «علیهالسلام» فرمودند:
شایستهترین بندگان خداوند برای تسلیم در برابر قضای الهی کسی است که خدای عزوجلّ را میشناسد. با نفود معرفت در قلب، انسان در برابر هیچ دستوری از سوی پروردگارش مقاومت نکرده و با لذت تن به اجرای آنها میدهد. او به قضای الهی راضی است و پیشامدهای روزگار را هرچند ناخوشایند با آغوش باز و نه با اکراه میپذیرد.
تمام سؤالات و چون و چراهای انسان زمانی ایجاد میشود که خداوند را نمیشناسد. اگر او را بهعنوان یک ربّ مدبّر میپذیرفتیم و یقین داشتیم که؛ ـ «ربّکم اعلم بکم؛ خداوند نسبت به احوال شما آگاهتر است.» (سوره اسراء، آیه 54) هرگز علامتِ سؤالی از او و ارادهی او در اداره عالم در ذهن ما نقش نمیبست.
یقین به ربّ مدبری با قدرتی لایتناهی، راه هر ترس و اضطرابی را در وجود انسان خواهد بست. چرا که او هماره مراقبش خواهد بود، نه ترسی از آینده دارد و نه هراسی از گذشته...
انسان عارف، تحت ربوبیت پروردگاری که همه کاره عالم است، بیهیچ دغدغهای، فقط بندگی میکند... فقط بندگی...
6 ـ دستانمان چهقدر به دعا برمیخیزند؟
امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام» فرمودند:
داناترین مردم به خدا، کسی است که دعایش از همه بیشتر است.
انسانی که تنها یک موجودِ صاحب اراده در عالم میشناسد، و یقین دارد که جز او قدرت مؤثرِ دیگری در عالم نیست؛ لا مؤثر فی الوجود الاّ الله دستانش به سوی او بالاست و لبانش جز به دعا و مناجات اُنس ندارند. تکیه ما بر اسباب و علل مادی، نشانهی عدم شناخت صحیح ما از خداوند است. دستان ما، چهقدر به دستانِ خداوند اعتقاد دارند؟ چهقدر به او تکیه میکنند؟ چهقدر از او میخواهند؟...
۷ ـ خلوت با خدا را چهقدر دوست داریم؟
امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودند:
(من عرّف الله توحّده)؛ کسی که خدا را شناخت، تنها شد.
وقتی شناختیاش، عاشق میشوی، آنوقت تمام راهها را امتحان میکنی تا دلش را تصاحب کرده و در نگاهش چون ستارهای بدرخشی...
وقتی الله، اله حقیقیات شد، دیگر تکالیف شرعی برایت رنگِ واجبات ندارد. بلکه تمامشان فرصتی است برای در آغوش کشیدن معشوقت. از صبح که چشم میگشایی به دنبال راهی میگردی تا راضیاش کنی. به دنبال خلوتی میگردی تا سر بر شانههایش گذاشته و با او نجوا کنی.
آنوقت است که دیگر این جمله برای تو بیمعنا میشود؛ «آنچه من میخواهم» ... تمام زندگی تو فقط حولِ یک محور خواهد چرخید: «آنچه خدا میخواهد»
پس علی «علیهالسلام» علامتِ انسانِ عارف را دوست داشتنِ خلوتها و تنهاییها برای دربرگرفتن معبود میداند.
راستش را بگوییم... چهقدر به دنبال خلوتی عاشقانه با خدا میگردیم؟
تا کنون چند بار از کثرات زندگی فرار کرده و به آغوش خدا پناه بردهایم؟ ... راستش را بگوییم...
۸ ـ چهقدر به خدا اعتماد داریم؟
امام صادق «علیهالسلام» فرمودند:
«ثِق بالله، تکن عارفا»؛ به خدا اعتماد کن تا عارف شوی.
برای توضیح این کلام امام صادق «علیهالسلام»، ابتدا به نکات زیر توجه کنید:
مراحل دست یافتن به معرفت را به اختصار میتوان اینگونه طبقهبندی نمود:
۱ ـ شناخت کلی؛ کسب علم از طریق شنیدن، خواندن و...
۲ ـ عمل کردن به علم کسب شده
۳ ـ شناخت جزئی (معرفت)
پس طبق این تقسیمبندی، ابتدا باید علومِ خداشناسی را از طُرُق مختلف مانند کتاب، استاد، سخنرانیها و... کسب نمود. سپس به آنچه کسب شد، عمل کرد. همین عمل، که قرآن از آن به نام عمل صالح یاد میکند، آرام آرام معرفت خداوند (شناخت جزئی او را) در دل وارد مینماید. پس از مدتی تکرار، معرفتِ کسب شده جزء داراییهای انسان میگردد.
فراموش نکنیم که عمل یک تلقین برای ریشهدار کردن علمِ کسب شده در باطن است. تلقینهای مکرر، حتماً انسان را به مهارت خواهند رساند.
حال به سراغ روایت امام صادق «علیهالسلام» میرویم؛
ابتدا باید اعتماد کرد تا به معرفت رسید. به یقین خداوند برای رسیدن به قلبی سلیم، حمایتمان خواهد کرد. نباید هراسید. شک به یاری خدا، قطعاً انسان را بر زمین خواهد کوبید. این جمله را هرگز فراموش نکنیم؛ تا به خداوند اعتماد نکنیم، به یقین نخواهیم رسید.
گاهی بسیاری از عوام تنها با اعتماد به خدا با حذف مرحلهی اول (کسب علم) راهِ معرفت را طی میکنند. خداوند آنها را مستقیماً هدایت نموده و علوم را به قلبشان وارد میکند. آنها نیز به ندای قلبشان گوش کرده و به دنبال آن، به اعمال صالح میپردازند و اعمال صالح در پسِ اعتماد به خدا، قطعاً معرفتزا خواهند بود. از بارزترین نمونههای معتمدین به خداوند، شهدا هستند. اعتمادِ آنها به خداوند نردبانی بود برایشان تا مقام شهود. تا جایی که ارتباط با آنها نیز، برای ما بسیار بسیار رساننده و مددکار خواهد بود.
۹ ـ چهقدر برای خانه ابدیمان تلاش میکنیم؟
امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودند: تعجب میکنم اگر کسی خداوند را شناخته است، چگونه برای خانه آخرتش تلاش نمیکند.
نوع زندگی انسان در نظام آخرتی کاملاً به نوع زندگی او در دنیا وابسته است.
در نگاهِ اهل معرفت، خانه حقیقی، آخرت است. آنها دنیا را تنها گذرگاهی دانسته و خود را در آن به دیدهی مسافر مینگرند. بنابراین تمام انتخابها، ارتباطات، رفتارها و افکارشان را به گونهای تنظیم میکنند که نه تنها به آرامش و آبادانیِ آخرتشان لطمهای وارد نکرده، بلکه سازندهی آن خانه نیز باشد.
معرفت، آخرتباوری میآورد. وقتی آخرت را باور کردی، از هیچ تلاشی برای آرامشِ فردایت فروگذار نخواهی کرد. باور به آخرت، آرام آرام انسان را به سمت خلوص پیش خواهد برد. هرقدر یاد معاد در تو بیشتر شود، بر اخلاص و پاکیات نیز اضافه خواهد شد.
۱۰ـ دنیا، چهقدر میتواند ما را به اضطراب و یا هیجان بکشاند؟
امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام» فرمودند: کسی که اندکی معرفت به خداوند داشته باشد، در دنیا اهل زُهد خواهد بود.
واژهی زُهد در تعبیرات قرآن به معنای دلآرامی است. دلِ آرام با داشتنها، به هیجان و با نداشتنها به اضطراب نمیافتد. اگر با نگاه امیرالمؤمنین «علیهالسلام» نگاه کنیم، باید بپذیریم که اندکی معرفت کافی است تا انسان به جایی برسد که در همه احوالات روزگارش آرام و شاد باشد. فقط اندکی از معرفت کافیست که ...
چهقدر روزهای ما آرام میگذرند؟
ما چهقدر در روزهای ناآرام آرامیم؟...
بهتر است واقعیت را در مورد خودمان باور کنیم...
توهمات ما از خودمان، اولین مانعِ جذب اسماءالله در وجودمان است.
باید این مانعِ بزرگ را بشکنیم...
راستش را بگوییم؛ اول به خودمان بعد به دیگران...
سلامت فکر
امیرالمومنین علی «علیه السلام» میفرمایند: «افضل العباده، الفکر»؛ تفکر بالاترین عبادت است. (غررالحکم، ج ۷۹، ص 188).
کوچکترین تأمل در این سخن حکیمانهی امیرالمؤمنین، دو سوال اساسی را در ذهن هر انسانی تداعی می کند که؛
1- به چه چیزهایی باید فکر کنیم؟
2- چطور فکر کنیم؟
3- در روایت دیگری، خود حضرت امیر، به سوال اول ما پاسخ میدهند؛
«التفکر فی آلاء الله، نعم العباده»؛ تفکر در نعمت های خداوند، بهترین عبادت است. (بحارالانوار، ج 71، ص 61).
میدانیم که پایگاه مورد تهاجم شیطان، فکر انسان است. اگر افکار ما، توسط خودمان کنترل نشده و معطوف امور الهی نگردد، به یقین در برابر حملات شیطان آسیب خواهد دید. تا جایی که خداوند در سورهی ملک، آیه 10، علت اساسی ابتلاء انسانها به دوزخ را عدم تعقل و تفکر معرفی مینماید؛
«و لو کنّا نسمعُ او نعقل؛ ما کنّا فی اصحاب السّعیر»
بنابراین موفقیت در کنترل فکر و تغذیهی آن در مسیر تقرب به خداوند، باطنی صحیح برای فرد خواهد ساخت، و باطن صحیح نیز ظهوراتِ صحیح از خویش صادر خواهد نمود. بنابراین برای اصلاحِ عملکرد، ابتدا باید به اصلاح فکر و تولیدات آن پرداخت. به مثال زیر توجه کنید؛
در تهاجم فرهنگی، دشمنان، دقیقاً افکار انسانهای جامعه را نشانه میگیرند. چرا که اگر فکرِ انسان، آسیبی را بپذیرد، باورها و عقایدش را آرام آرام از دست خواهد داد، در اینصورت صورتهای مقدس و عملکردهایی که مطابق باورهایش از او صادر میشد، دیگر وجودِ خارجی نخواهند یافت. به عنوان مثال، وقتی عصب بینایی شخصی آسیب میبیند، دیگر چشمی که ساختار بیرونیاش کاملاً سالم است، قادر به دیدن نخواهد بود، چرا که پایگاهِ قدرتِ حس بینایی، عصبِ بینایی است.
بنابراین در یک جمله میتوان اینگونه گفت که؛ فکرِ آسیب دیده، باطنی بیمار را میسازد، و باطن بیمار نیز ظهورات ناسالم تولید خواهد کرد.
تغذیه ی فکر
برنامهریزیهای ما برای تغذیهی فکرمان، باید مداوم و مکرر باشند؛ درست مانند برنامهی غذایی روزانهی هر انسان. چرا که عدم تکرار و تداوم آنها، قطعاً قدرت و قوت لازم را برای تولید تفکرات صحیح به ما نخواهند بخشید. زیرا فکری که از اشتغال و تغذیهی سالم، باز بماند، سریعاً با حملات شیطان، مشغول خواهد شد.
باید قوهی تعقلمان را نیرومند کنیم. عقل قدرتمند، میتواند با تمام سوالات جاهلانه و توهمات شیطانی مبارزه نماید. عقلی که اله خود را آنگونه که هست میشناسد، هرگز در عبودیت خویش دچار اشتباه و عقبگرد نخواهد شد. فراموش نکنیم که ابتداییترین بخشِ کار ما در کسب معرفت الله آن است که: با عقلی شفاف، پروردگارمان را بشناسیم.