www.montazer.ir
جمعه 20 سپتامبر 2024
شناسه مطلب: 1164
زمان انتشار: 10 دسامبر 2014
شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع) (۲) - فراز پانزدهم

دومین کارگاه آموزشی توحید - اردوی نسیم حیات (۲)

شرح خطبه توحیدی امام رضا(ع) (۲) - فراز پانزدهم

معشوق نهایی و مطلق انسان، خداوند است (لا اله الا الله). برای فانی شدن در این اِله، ابتدا باید او را در جلوه­ها و اسم­های گوناگون دید، شناخت و پیدا کرد. بنابراین کارِ اصلی و اساسی یک انسان رؤیت حق در جلوه­ها و اسماء گوناگون و سپس تشبه و تخلق به این اسماء و صفات است. پس صحیح دیدن (رؤیت) از مهم‌ترین اهداف ما به شمار می­رود. ما باید قدرت دیدن «الظاهر» را در مظاهر گوناگونش کسب کنیم.

به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه پنجم «شرح خطبه امام رضاع (۲) »، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:

فراز پانزدهم:

«أحد لا بتأویل عدد، ظاهرٌ لا بتأویل المباشره، متجلّ لا باستهلال رؤیه، باطنٌ لا بمزایله، مباینٌ لا بمسافه، قریب لا بمداناه، لطیف لا بتجسّم»؛ یکتاست نه به مفهوم عددی، ظاهر است نه به معنای جلوه ظاهری، جلوه می­کند نه به این معنا که بشود در پی دیدنش بود، باطن است نه به معنای جدا بودن (از نقطه­ای معین)، جداست نه به معنای مسافت داشتن، نزدیک است نه به معنای نزدیکی ظاهری و محسوس و لطیف است نه به معنای جسمی آن.

امام رضا «علیه‌السلام» در این فراز، شروع به معرفی اسماء خداوند می­نماید، اما در کنار هر اسمی، برداشتهای نادرستی که ممکن است از آن اسم شود را نیز ذکر می­فرماید تا ذهن ما به بیراهه نرود.

أحد: اینکه می­گوییم خداوند أحد است به این معنا نیست که از او فقط عدد وجود دارد، و ممکن است زمانی، دومی هم برایش بوجود آید. مثل اینکه تا کنون فقط یک خورشید در منظومه­ی شمسی شناخته شده است. پس ما فقط یک خورشید داریم. اما ممکن است زمانی در یک منظومه­ی دیگری، خورشیدِ دومی هم شناخته شود.

اسم أحد زمانی بکار می­رود که با یک وجود ممتاز مطلقی سر و کار داریم که هرگز دومی برایش وجود نخواهد داشت.

أحد یکتائی است، یعنی بی نهایتی که دو بردار نیست.

الظاهر: او آشکار و پیداست، اما نه به آن معنا که بتوان به ذات او راه یافته و با او مباشرت ورزید (ارتباط فیزیکی برقرار کرد)، کلمه­ی ظاهر، اسم فاعل است، مثل کاتب (نویسنده)؛ نویسنده کسی است که نویسندگی‌اش ظهور می­یابد. اما وقتی می­گوییم خداوند ظاهر است، اسم فاعل به معنای ظهور کننده را به کار برده­ایم، یعنی کسی که از مقام خفا و بطون درآمده و خودش را به ما نشان می‌دهد. در سوره­ حدید، آیه 3 داریم؛ «هو الأول و الاخر و الظاهر و الباطن».

جالب اینجاست که در این آیه خداوند تنها و تنها خودش را ظاهر معرفی می­نماید. چرا که تمام مخلوقات در واقع ظهورات او بوده و به واسطه­ی ظهور خداوند، وجود یافته­اند. پس هیچ حضوری بدون ظهور او ظاهر نیست و حقیقتاً فقط اوست که ظاهر است.

به شب توجه کنید، به محض آنکه نور از میان رفته و شب فرا می­رسد، تمام آنچه که در پیرامون ماست، ظهور و جلوه­اش را از دست می­دهد. اگر شبی در کار نبود، ما هرگز به وجود نور پی نمی­بردیم. نور ذاتاً ظاهر است و موجب ظهور بقیه­ی چیزها می­شود.

نور همه چیز را به ما می­نمایاند، پس ظاهر و ظهور دهنده است، اما از شدت ظهور، خودش دیده نمی­شود؛ از این‌روست که باطن (مخفی) است، خداوند نیز از شدت ظهورش مخفی است.

به عنوان مثال، زمانی که ما به مظهری از مظاهر خداوند نگاه می­کنیم (مثل یک درخت) قطعاً می‌دانیم که این درخت از ذاتِ خداوند تجلی یافته و ظاهر شده است. اما توجه ما به آن درخت، سبب می­شود که ذهن ما منحصراً معطوف آن درخت شده و از توجه به حقیقتی که از آن تجلی و ظهور یافته­است، غافل می­شویم.

از همین روست که می­گوییم خداوند از شدت ظهورش مخفی (باطن) است، یعنی در حالی که حضور قطعی دارد (ظاهر)، ظهور ندارد (دیده نمی­شود).

به آیات زیر توجه کنید:

1- «کلّ شیء هالک الا وجهه». (سوره قصص، آیه 28)

1-    «کلّ من علیها فان، و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام». (سوره الرحمن، آیه 26 و 27)

همه چیز فانی می­شود ... فانی به چه معناست؟ آیا همه­ ی آنچه در پیرامون ماست، نیست و نابود می­شوند؟ هرگز، چرا که اساساً چیزی به اسم نابودی و عدم وجود ندارد. تمام ظهورات خداوند بعد از فانی شدن به اصل وجود خود که همان وجه پروردگارشان است و از آن ظهور یافته­ اند، باز می­گردند. به مثال زیر توجه فرمایید:

هر موج در یک اقیانوس، دارای آثار تخریبی و قدرت خاصی است که بعد از طیِ مسیری مشخص در اقیانوس یا دریا فانی می­شود. فانی شدن یک موج به معنای هلاک شدن و نابودی آن نیست، بلکه به معنای بازگشتش به آغوش خودِ اقیانوس است.

تمام جلوه­ها و صورت­های خداوند در عالم فانی می­شوند؛ اما وجود خداوند (وجه ربّک) هرگز فانی نمی­شود، چرا که ظهورات دوباره به وجود او بر می­گردند؛ «انا لله و انّا الیه راجعون».

از اسم ظاهر تا رؤیت حق

غایت نهایی انسان آنجایی است که بتواند خدا را در همه چیز ببیند. «رؤیت حق»، و یا به عبارت دیگر لقاء حق در همه چیز، مقامِ کمال انسان است.

معشوق نهایی و مطلق انسان، خداوند است (لا اله الا الله). برای فانی شدن در این اِله، ابتدا باید او را در جلوه­ها و اسم­های گوناگون دید، شناخت و پیدا کرد. بنابراین کارِ اصلی و اساسی یک انسان رؤیت حق در جلوه­ها و اسماء گوناگون و سپس تشبه و تخلق به این اسماء و صفات است. پس صحیح دیدن (رؤیت) از مهم‌ترین اهداف ما به شمار می­رود. ما باید قدرت دیدن «الظاهر» را در مظاهر گوناگونش کسب کنیم.

اکنون، به راحتی مفهوم روایت امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» را درک می­کنیم؛ «من هرگز ربی را که ندیده­ام، عبادت نکرده­ام» (علی علیه‌السلام)

باید با اسم ظاهر انس گرفته و همنشینی کنیم، تا این اسم در درون ما به اثبات نرسد، نمی­توانیم خدا را بیابیم، عاشقش شویم و در هر شیء به ملاقاتش نائل شویم.

باید تمرین را آغاز کنیم، در مباحث گذشته نیز گفتیم که مقدمه­ی هر تمرین، پاکسازی روح و دوری از گناه است. بعد از آن باید در کنار هر پدیده­ای بنشینیم و سعی کنیم که هم مظاهر را ببینیم و هم ظاهر را. آن‌وقت آرام آرام تکرار کنیم، یا ظاهر، یا ظاهرُ...

هر پدیده، پُر است از خدا، فقط باید چشمانمان را خوب باز کنیم:

1-    هو معکم، اینما کنتم

2-    أینما تولّوا، فثمّ وجه الله

یار نزدیک تر از من به من است            وین عجب‌تر که من از وی دورم!!!

هر چه سرمایه­گذاری ما روی این اسم بیشتر شود؛ رؤیت‌های صحیح ما نیز بیشتر می­شود. سپس آرام آرام از غفلتِ آلودگی‌هایمان کاسته شده و حملات شیطان برای ما قابل شناسایی می­گردد. دیگر بوی وسوسه­هایش را ادراک می­کنیم و تمییز حق از باطل برایمان آسان­تر می­گردد.

ما زمانی گرفتار توهمات، ترس­ها، خیالات غلط، اضطراب­ها و ... می­شویم که کمالی را به خویش نسبت داده و به آن مباهات ورزیم. اگر بیاموزیم که خداوند را در درونمان ببینیم و مرجع هر کمالی را از وجود او بدانیم، هرگز به تکبر آلوده نخواهیم گشت.

فراموش نکنیم، اگر اسم ظاهر را در پدیده­های اطراف و حتی در وجود خودمان گم نکنیم، قطعاً راه را نیز گم نخواهیم کرد.

پایان تمام ترس­ها و اضطراب­های زندگی ما، زمانیست که بتوانیم ظاهر را در مظاهر ببینیم، و این ظاهر سلطان قلب ما باشد، نه مظاهر تن. عبدِ او باشیم، نه عبد مظاهرش...

تهدید بزرگ!

خطر بزرگی تهدیدمان می­کند و آن این است که اگر در دنیا موفق به رؤیت حق در پیرامونمان نشویم، در واقع کور زیسته­ایم و در آخرت نیز از لقاء حق بی­بهره خواهیم ماند.

«و من کان فی هذهِ أعمی، فهو فی الاخره أعمی...»؛ و آنکس که در دنیا کور زیسته است، پس در آخرت نیز کور خواهد بود. (سوره اسراء، آیه 72)

چنین انسانی در آخرت می­پرسد، خدایا من در دنیا بینا بودم، چرا اکنون نمی­بینیم. خدا می­آید، درست است؛ می‌دیدی! اما مظاهر را، و ظاهر (خداوند) را فراموش کرده­ بودی. از همین رو، امروز فراموش خواهی شد. و این جز همان عملی نیست که در دنیا مرتکبش شده­ای.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed