مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
معشوق نهایی و مطلق انسان، خداوند است (لا اله الا الله). برای فانی شدن در این اِله، ابتدا باید او را در جلوهها و اسمهای گوناگون دید، شناخت و پیدا کرد. بنابراین کارِ اصلی و اساسی یک انسان رؤیت حق در جلوهها و اسماء گوناگون و سپس تشبه و تخلق به این اسماء و صفات است. پس صحیح دیدن (رؤیت) از مهمترین اهداف ما به شمار میرود. ما باید قدرت دیدن «الظاهر» را در مظاهر گوناگونش کسب کنیم.
به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه پنجم «شرح خطبه امام رضاع (۲) »، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:
فراز پانزدهم:
«أحد لا بتأویل عدد، ظاهرٌ لا بتأویل المباشره، متجلّ لا باستهلال رؤیه، باطنٌ لا بمزایله، مباینٌ لا بمسافه، قریب لا بمداناه، لطیف لا بتجسّم»؛ یکتاست نه به مفهوم عددی، ظاهر است نه به معنای جلوه ظاهری، جلوه میکند نه به این معنا که بشود در پی دیدنش بود، باطن است نه به معنای جدا بودن (از نقطهای معین)، جداست نه به معنای مسافت داشتن، نزدیک است نه به معنای نزدیکی ظاهری و محسوس و لطیف است نه به معنای جسمی آن.
امام رضا «علیهالسلام» در این فراز، شروع به معرفی اسماء خداوند مینماید، اما در کنار هر اسمی، برداشتهای نادرستی که ممکن است از آن اسم شود را نیز ذکر میفرماید تا ذهن ما به بیراهه نرود.
أحد: اینکه میگوییم خداوند أحد است به این معنا نیست که از او فقط عدد وجود دارد، و ممکن است زمانی، دومی هم برایش بوجود آید. مثل اینکه تا کنون فقط یک خورشید در منظومهی شمسی شناخته شده است. پس ما فقط یک خورشید داریم. اما ممکن است زمانی در یک منظومهی دیگری، خورشیدِ دومی هم شناخته شود.
اسم أحد زمانی بکار میرود که با یک وجود ممتاز مطلقی سر و کار داریم که هرگز دومی برایش وجود نخواهد داشت.
أحد یکتائی است، یعنی بی نهایتی که دو بردار نیست.
الظاهر: او آشکار و پیداست، اما نه به آن معنا که بتوان به ذات او راه یافته و با او مباشرت ورزید (ارتباط فیزیکی برقرار کرد)، کلمهی ظاهر، اسم فاعل است، مثل کاتب (نویسنده)؛ نویسنده کسی است که نویسندگیاش ظهور مییابد. اما وقتی میگوییم خداوند ظاهر است، اسم فاعل به معنای ظهور کننده را به کار بردهایم، یعنی کسی که از مقام خفا و بطون درآمده و خودش را به ما نشان میدهد. در سوره حدید، آیه 3 داریم؛ «هو الأول و الاخر و الظاهر و الباطن».
جالب اینجاست که در این آیه خداوند تنها و تنها خودش را ظاهر معرفی مینماید. چرا که تمام مخلوقات در واقع ظهورات او بوده و به واسطهی ظهور خداوند، وجود یافتهاند. پس هیچ حضوری بدون ظهور او ظاهر نیست و حقیقتاً فقط اوست که ظاهر است.
به شب توجه کنید، به محض آنکه نور از میان رفته و شب فرا میرسد، تمام آنچه که در پیرامون ماست، ظهور و جلوهاش را از دست میدهد. اگر شبی در کار نبود، ما هرگز به وجود نور پی نمیبردیم. نور ذاتاً ظاهر است و موجب ظهور بقیهی چیزها میشود.
نور همه چیز را به ما مینمایاند، پس ظاهر و ظهور دهنده است، اما از شدت ظهور، خودش دیده نمیشود؛ از اینروست که باطن (مخفی) است، خداوند نیز از شدت ظهورش مخفی است.
به عنوان مثال، زمانی که ما به مظهری از مظاهر خداوند نگاه میکنیم (مثل یک درخت) قطعاً میدانیم که این درخت از ذاتِ خداوند تجلی یافته و ظاهر شده است. اما توجه ما به آن درخت، سبب میشود که ذهن ما منحصراً معطوف آن درخت شده و از توجه به حقیقتی که از آن تجلی و ظهور یافتهاست، غافل میشویم.
از همین روست که میگوییم خداوند از شدت ظهورش مخفی (باطن) است، یعنی در حالی که حضور قطعی دارد (ظاهر)، ظهور ندارد (دیده نمیشود).
به آیات زیر توجه کنید:
1- «کلّ شیء هالک الا وجهه». (سوره قصص، آیه 28)
1- «کلّ من علیها فان، و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام». (سوره الرحمن، آیه 26 و 27)
همه چیز فانی میشود ... فانی به چه معناست؟ آیا همه ی آنچه در پیرامون ماست، نیست و نابود میشوند؟ هرگز، چرا که اساساً چیزی به اسم نابودی و عدم وجود ندارد. تمام ظهورات خداوند بعد از فانی شدن به اصل وجود خود که همان وجه پروردگارشان است و از آن ظهور یافته اند، باز میگردند. به مثال زیر توجه فرمایید:
هر موج در یک اقیانوس، دارای آثار تخریبی و قدرت خاصی است که بعد از طیِ مسیری مشخص در اقیانوس یا دریا فانی میشود. فانی شدن یک موج به معنای هلاک شدن و نابودی آن نیست، بلکه به معنای بازگشتش به آغوش خودِ اقیانوس است.
تمام جلوهها و صورتهای خداوند در عالم فانی میشوند؛ اما وجود خداوند (وجه ربّک) هرگز فانی نمیشود، چرا که ظهورات دوباره به وجود او بر میگردند؛ «انا لله و انّا الیه راجعون».
از اسم ظاهر تا رؤیت حق
غایت نهایی انسان آنجایی است که بتواند خدا را در همه چیز ببیند. «رؤیت حق»، و یا به عبارت دیگر لقاء حق در همه چیز، مقامِ کمال انسان است.
معشوق نهایی و مطلق انسان، خداوند است (لا اله الا الله). برای فانی شدن در این اِله، ابتدا باید او را در جلوهها و اسمهای گوناگون دید، شناخت و پیدا کرد. بنابراین کارِ اصلی و اساسی یک انسان رؤیت حق در جلوهها و اسماء گوناگون و سپس تشبه و تخلق به این اسماء و صفات است. پس صحیح دیدن (رؤیت) از مهمترین اهداف ما به شمار میرود. ما باید قدرت دیدن «الظاهر» را در مظاهر گوناگونش کسب کنیم.
اکنون، به راحتی مفهوم روایت امیرالمؤمنین «علیهالسلام» را درک میکنیم؛ «من هرگز ربی را که ندیدهام، عبادت نکردهام» (علی علیهالسلام)
باید با اسم ظاهر انس گرفته و همنشینی کنیم، تا این اسم در درون ما به اثبات نرسد، نمیتوانیم خدا را بیابیم، عاشقش شویم و در هر شیء به ملاقاتش نائل شویم.
باید تمرین را آغاز کنیم، در مباحث گذشته نیز گفتیم که مقدمهی هر تمرین، پاکسازی روح و دوری از گناه است. بعد از آن باید در کنار هر پدیدهای بنشینیم و سعی کنیم که هم مظاهر را ببینیم و هم ظاهر را. آنوقت آرام آرام تکرار کنیم، یا ظاهر، یا ظاهرُ...
هر پدیده، پُر است از خدا، فقط باید چشمانمان را خوب باز کنیم:
1- هو معکم، اینما کنتم
2- أینما تولّوا، فثمّ وجه الله
یار نزدیک تر از من به من است وین عجبتر که من از وی دورم!!!
هر چه سرمایهگذاری ما روی این اسم بیشتر شود؛ رؤیتهای صحیح ما نیز بیشتر میشود. سپس آرام آرام از غفلتِ آلودگیهایمان کاسته شده و حملات شیطان برای ما قابل شناسایی میگردد. دیگر بوی وسوسههایش را ادراک میکنیم و تمییز حق از باطل برایمان آسانتر میگردد.
ما زمانی گرفتار توهمات، ترسها، خیالات غلط، اضطرابها و ... میشویم که کمالی را به خویش نسبت داده و به آن مباهات ورزیم. اگر بیاموزیم که خداوند را در درونمان ببینیم و مرجع هر کمالی را از وجود او بدانیم، هرگز به تکبر آلوده نخواهیم گشت.
فراموش نکنیم، اگر اسم ظاهر را در پدیدههای اطراف و حتی در وجود خودمان گم نکنیم، قطعاً راه را نیز گم نخواهیم کرد.
پایان تمام ترسها و اضطرابهای زندگی ما، زمانیست که بتوانیم ظاهر را در مظاهر ببینیم، و این ظاهر سلطان قلب ما باشد، نه مظاهر تن. عبدِ او باشیم، نه عبد مظاهرش...
تهدید بزرگ!
خطر بزرگی تهدیدمان میکند و آن این است که اگر در دنیا موفق به رؤیت حق در پیرامونمان نشویم، در واقع کور زیستهایم و در آخرت نیز از لقاء حق بیبهره خواهیم ماند.
«و من کان فی هذهِ أعمی، فهو فی الاخره أعمی...»؛ و آنکس که در دنیا کور زیسته است، پس در آخرت نیز کور خواهد بود. (سوره اسراء، آیه 72)
چنین انسانی در آخرت میپرسد، خدایا من در دنیا بینا بودم، چرا اکنون نمیبینیم. خدا میآید، درست است؛ میدیدی! اما مظاهر را، و ظاهر (خداوند) را فراموش کرده بودی. از همین رو، امروز فراموش خواهی شد. و این جز همان عملی نیست که در دنیا مرتکبش شدهای.
کلیدواژه ها:
آثار استاد