www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 5209
زمان انتشار: 16 ژوئن 2016
| | |
چرا پزشکان «جفت» را بعد از تولد دور می اندازند؟

استاد محمد شجاعی

چرا پزشکان «جفت» را بعد از تولد دور می اندازند؟

علت این که پزشکان بعد از تولد نوزاد، «جفت» را دور می اندازند، این است که «جفت» در عالم رحم مادر، تغذیه کننده جنین بود؛ اما بعد از تولد نوزاد، دیگر به دردی نمی خورد. نسبت جفت در رحم، مثل نسبت بدن است به روح.

همان گونه که جفت تغذیه کننده جنین است تا آن را به ثمر برساند، بدن نیز بمنزله مرکبی است برای روح ما که دردوره زندگی دنیایی به کار می آید؛ اما بعداز تولد به عالم آخرت که با مرگ اتفاق می افتد، این بدن، دیگر کارایی ندارد و محاسبات الهی که صورت می گیرد، با روح است که اصل شخصیت ما را تشکیل می دهد. بنابراین، حركت ما در دنیا به سمت آخرت، یك حركت روحی است و آن كیفیتی كه از ما انتظار می رود در آخرت داشته باشیم، كیفیت روحی است. اما خیلی از افرادی که از کمالات روحی و مسیری که خداوند برای ما مشخص کرده آگاه نیستند، تمام وقت عمرشان را صرف ماده و جسم و کالات جسمی شان می کنند. عمررا صرف چیزی می کنند که به آخرت انتقال پیدا نخواهد كرد؛ دراین میان، آنچه كه فراموش می شود و مظلوم واقع می شود، روح است. بر اساس نوع تولد روحی ما، شرایط زیستی آخرت متغیر خواهد بود شرایط زیستی ما در آخرت، براساس نوع تولدی که در آنجا خواهیم داشت، رقم می خورد. پس باید نحوه استفاده ما از عمرمان و ارزیابی مان از مسایلی كه دراین دنیا با آنها ارتباط داریم، تغییر یابد تا تولد مناسبی داشته باشیم. اصل در حركت ما از دنیا به سمت آخرت  این است که تولد روحی با ارزشی داشته باشیم و یک روح قوی و با كیفیت بسازیم. پس برای یک تولد «سالم» یعنی تولد نوع چهارم، و یا «سالم قوی» که تولد نوع پنجم است، باید روحمان را با تغذیه مناسب، آماده چنان تولدی کنیم. درحركت از رحم مادر به سوی دنیا، «جنین» آنچه كه در دنیا لازم دارد، یعنی تمام شرایط زیستی دنیا را در رحم تهیه می کند تا در دنیا از آن استفاده کند؛ زیرا قاعده زندگی این است که در این دنیا كسی چیزی به او نمی دهد؛ برای همین است معصوم ع فرمود: « الیوم عملٌ و لاحساب؛ و غداً حساب و لا عمل= امروز روز عمل است، نه روز حساب و نتیجه؛  و فردا روز حساب، نتیجه و بهره برداری است؛ نه روز عمل».   برگرفته از سلسله مباحث معاد

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top

پرسش‌های امروز جوانان 1

کتاب حاضر مجموعه پرسش‎ها و پاسخ‎هایی در زمینه مسائل مختلف مندرج در قرآن است. در این نوشتار سؤالات مختلفی كه جوانان در زمینه‏های نماز، هدف زندگی، زندگی اخروی و مسائل متفرقه مطرح می‏كنند؛ گردآوری شده و با رویكردی روایی و قرآنی پاسخ آن‌ها درج گردیده است. نگارنده با استفاده از خود قرآن، تمثیلات مختلفی در زمینه پرسش‏ها و پاسخ مربوط به آن‌ها استفاده كرده (به گونه‏ای كه این سوالات و پاسخ آن‌ها متناسب با مسائل مبتلا‏به امروز باشد) به بررسی مباحث فوق‏الذكر می‏پردازد.

برگزیده ای از عناوین کتاب:

شناسه پرسش: 4195
22 دسامبر 2015
| |
پرسش 35.
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 4093
زمان انتشار: 13 دسامبر 2015
| |
2 عاملی که جان دادن را آسان می کند

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

2 عاملی که جان دادن را آسان می کند

ای نفس که به واسطه محمد و آلش آرامش یافتی بازگرد به سوی پروردگارت درحالیکه ولایت ائمه را پذیرفته و بدان خرسندی، پس داخل شو در زمره بندگانم و داخل شو در بهشتی که مهیا ساختم.

عواملی که جان دادن انسان را آسان می‌کند: 1- انس با حق تعالی 2- دوستی محمد و آل«صلی‌الله علیه و آله و سلم» پیامبر اکرم«صلی‌الله علیه و آله و سلم» می‌فرمایند: سوگند به خداوندی که جانم در دست اوست، روح مؤمن از او جدا نمی شود مگر اینکه هنگام موت به همراه ملک الموت، مرا و علی و فاطمه و حسن و حسین را می‌بیند، پس اگر از دوستداران ما بود ما را می‌بیند و من به ملک الموت می‌گویم با او مدارا کن که او مرا و اهل بیت مرا دوست می‌داشت و اگر از دشمنان ما باشد به ملک الموت می‌گوییم که به او سخت بگیرد که او مرا و اهل بیت مرا دشمن می‌داشت. این که چگونه پنج تن را می‌بینیم بستگی به این دارد که رابطه ما در اینجا با آنها دوستانه و گرم است یا ضعیف و خشن؛ سینه زن ها، گریه کنان، کسانی که اهل نذر هستند بدعاقبت نمی شوند، ارتباط با ایشان باید از طریق دل برقرار شود نه عقل، اما دلدادگی که عقل و معرفت آن را پشتیبانی می‌کند. نام گذاری برای فرزندان باید با استفاده از اسامی زیبای اهل بیت باشد، زیبایی این اسامی برای کسی که ذائقه سالمی دارد قابل درک است. افرادی که از حجاب یا ذکر خوششان نمی آید بد جان می‌دهند زیرا با تجلیات و ظواهر دنیا انس داشته اند. امام حسن عسگری«علیه‌السلام» می‌فرمایند: هیچ زن و مردی نیست که در ظاهر با امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بیعت کرده و در باطن آن را نقض کرده و در نفاق بماند، مگر هنگام آمدن ملک الموت و قبض روحش، شیطان و اعوان و انصارش برای او متمثل می‌شوند و هم چنین آتش جهنم و عذاب های آن در جلو چشمش ظاهر می‌گردند. امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: رشته مرگ در موقع قبض روح مؤمن، به او می‌گوید آرام باشد، سوگند به خدایی که محمد«صلی‌الله علیه و آله و سلم» را به حق مبعوث کرد، من برای تو از پدری مهربان، مهربانترم، دیدگانت را بگشای و بنگر، سپس پیامبر و علی و حسن و حسین و سایر ائمه بر شخص مجسم می‌شوند. ملک الموت تک تک ائمه را به مؤمن معرفی می‌کند و می‌گوید اینها هم نشینان تواند. در این هنگام ندا می‌آید: ای نفس که به واسطه محمد و آلش آرامش یافتی بازگرد به سوی پروردگارت درحالیکه ولایت ائمه را پذیرفته و بدان خرسندی، پس داخل شو در زمره بندگانم و داخل شو در بهشتی که مهیا ساختم. ملک الموت مؤمن را مخیر می‌کند بین ماندن در آن عالم و بازگشت به دنیا، در آن حال هیچ چیز برای او بهتر از خارج شدن جان نیست.   برگرفته از مباحث منازل آخرت، استاد محمد شجاعی   مطالب بیشتر: مجموعه سخنرانی های استاد شجاعی مجموعه کتاب های استاد محمد شجاعی پای درس استاد  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1920
زمان انتشار: 14 فوریه 2015
| |
دوست دارید هم‌نشینتان در قبر چه کسی باشد؟

دوست دارید هم‌نشینتان در قبر چه کسی باشد؟

در برخی از روایات بیان شده است که انسان در قبر دارای هم‌نشین است؛ حال هم‌نشین او یا جوانی زیبا و نیکو صورت است یا حیوانی با چهره‌ای بسیار خشن و ترسناک که تا روز قیامت انسان را اذیت خواهد کرد. در «أمالى» شیخ صدوق روایتی از «قَیس بن عاصِم» نقل شده که می‌گوید: من با جماعتى از «بنى تمیم» بر رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله)  به عنوان میهمان وارد شدیم، من عرض كردم: اى پیغمبر خدا! ما را موعظه‏‌اى فرما كه از آن نفع ببریم، چون ما قومى هستیم كه در صحرا زندگى می‌كنیم و خدمت شما كمتر می‌رسیم؛ حضرت فرمودند: «اى قیس! به درستى كه با هر عزتى ذلتى است و با هر زندگى مرگی وجود دارد و با دنیا آخرتی است و براى هر چیزى حساب‌گرى است و بر هر چیزى مراقب و پاس‌دارى قرار داده شده است، براى هر كار نیكویى ثوابى و براى هر كار زشتى عِقابى و براى هر أجلى كتاب و تقدیرى مقدر شده است. اى قیس! حتماً و بدون شك با تو قرین و هم‌نشینی خواهد بود كه با تو دفن می‌شود، در حالی‌که او زنده است و تو نیز با او دفن می‌‌شوى در حالی‌که مرده هستى. پس اگر آن قرین، كریم باشد تو را از گزند حوادث حفظ خواهد کرد و اگر لئیم و پست باشد، تو را دست‌خوش خطرات و آفات نموده به طوفان بلا خواهد سپرد. و روز قیامت نیز محشور نمی‌شوی مگر با او و از تو بازپرسى نخواهد شد مگر از او، پس او را صالح قرار بده چون اگر صالح باشد، با او انس خواهى گرفت و اگر فاسد باشد از هیچ چیز وحشت ندارى مگر از او؛ و آن كردار و عمل تو است».[1] در این روایت حضرت می‌فرماید اعمال آدمی به صورت یک انسان تجلی خواهد یافت و اگر انسان دارای عمل صالح و کرداری نیک در دنیا باشد، آن هم‌نشین هم زیبا، جوان و خوش‎سیما خواهد بود که انسان از مصاحبت با او لذت می‌برد و دیگر ترسی از قبر و قیامت ندارد، ولی اگر اعمال آدمی زشت بوده و نافرمانی خداوند  متعال را کرده باشد، این اعمال به صورت انسانی کریه المنظر و بسیار زشت در آمده و تا روز قیامت و بعد از آن نیز هم‌نشین آدمی خواهد بود، به طوری‌که انسان از هم نشینی او بسیار بیم دارد و این هم‌نشینی بسیار درد آور و عذاب دهنده خواهد بود. حتماً و بدون شك با تو قرین و هم‌نشینی خواهد بود كه با تو دفن می‌شود، در حالی‌که او زنده است و تو نیز با او دفن می‌‌شوى در حالی‌که مرده هستى. پس اگر آن قرین، كریم باشد تو را از گزند حوادث حفظ خواهد کرد و اگر لئیم و پست باشد، تو را دست‌خوش خطرات و آفات نموده به طوفان بلا خواهد سپردامام صادق(علیه‌السلام) نیز فرمودند: «هنگامی‌که خدا بنده مۆمنش را از گور برانگیزد، با او جوانی زیبا بیرون آید كه جلو او باشد و هر جا مۆمن هراسى از هراس‌هاى عرصه قیامت را ببیند آن جوان به او بگوید: نترس، غم مخور، تو را مژده می‌دهم که به شادى و احترام از طرف خداوند (عزّوجلّ) تا این‌که آن بنده مۆمن در پیش‌گاه خداوند متعال به آسانی حساب‌رسی شود و اجازه رفتن به بهشت را به دست آورد؛ در این هنگام بنده مۆمن به آن جوان بگوید: رحمت خدا بر تو باد چه خوب هم‌نشینی هستی كه با من از گور بیرون آمدى و پیوسته به من مژده شادى و احترام از خداوند متعال را دادی، بگو تو چه کسی هستی؟ آن جوان در پاسخ بگوید: من همان شاد کردن دل مومن در دنیا هستم، تو در دنیا دل بنده مومن خدا را شاد کردی، خداوند متعال نیز من‌را از آن آفرید تا هم‌نشین تو باشم و به تو مژده دهم.[2] بنابراین انسانی كه در قبر قرار می‌گیرد، شخصی با او ملازم است، از او سۆال می‌كند: تو كیستى كه من تا به حال به زیبائى و محبّت و انس با تو ندیده‌‏ام؟ در پاسخ می‌‌گوید: من عمل خودت هستم، من نتیجه كردار و رفتار خودت هستم، من ظهور ملكات و سَجایا و رفتار تو هستم. من از دنیا با تو به این‌جا آمده‌‏ام و از این‌جا تا روز قیامت نیز با تو خواهم بود. و وقتى كه سر از قبر در مى‏‌آورى من با تو وارد محشر شده و در پیشگاه عرض و مقام عدل الهى خواهیم رفت. این مساله در لسان علماء به تجسم اعمال معروف است، یعنی اعمال آدمی در قالبی خاص، تجسم خواهند یافت، حال به عمل ما بستگی دارد، اگر خوب باشد تجسمی خوب و اگر بد باشد، تجسمی زشت و ناپسند خواهد داشت.[3]   پی‌نوشت ها: [1]. امالی شیخ صدوق، مجلس اول، ص 2. [2]. آداب معاشرت(ترجمه جلد 16 بحارالانوار) ج‏1، ص 188. [3]. معاد شناسى، ج‏3، ص 265.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1618
زمان انتشار: 18 ژانویه 2015
| | |
معاد

معاد

معاد و برگشت به سوی حضرت حق از نظر آیات قرآنی و احادیث یک مسئله کلی و عام بوده و مخصوص به انسان یا طبقه خاصی از موجودات نیست. وجود و هستی از مبدأ متعال بوده و از او سرچشمه می گیرد و به سوی او بازگشت می کند و این بازگشت و برگشت بر اساس عشق هر موجود است نسبت به کمال بالا و بالاتر و در نهایت نسبت به کمال بی نهایت و جمال و جلال مطلق.

"یاد مقصد و لقاء حق است که آرام کننده انسان بوده و رغبت او را نسبت به مرگ افزایش می دهد" معاد بازگشت آفرینش و هستی است به مبدأ آفرینش و پدیدآورنده آن. معاد و برگشت به سوی حضرت حق از نظر آیات قرآنی و احادیث یک مسئله کلی و عام بوده و مخصوص به انسان یا طبقه خاصی از موجودات نیست. وجود و هستی از مبدأ متعال بوده و از او سرچشمه می گیرد و به سوی او بازگشت می کند و این بازگشت و برگشت بر اساس عشق هر موجود است نسبت به کمال بالا و بالاتر و در نهایت نسبت به کمال بی نهایت و جمال و جلال مطلق. مراد از معاد، زنده شدن هر فرد در عالم آخرت و پاسخگویی او در مقابل اعمالش و گرفتن پاداش آن است. با توجه به ادله عقلی و نیز استدلالهای نقلی برگرفته از قرآن، محققان و متفکران دین پژوه به اثبات و بیان چگونگی معاد پرداخته اند. از جمله پژوهشگرانی که در این زمینه به تحقیق و بررسی پرداخته و سلسله مباحثی را پیرامون این موضوع (معاد) ترتیب داده است، "استاد محمّد شجاعی"، استاد حوزه و دانشگاه است. سلسله مباحث «معاد» با حدود دویست جلسه، شرح کتاب دوجلدی معاد، تألیف حضرت آیت الله محمد شجاعی «حفظه الله»، توسط استاد شجاعی می‌باشد. (تشابه اسمی میان مؤلف و مدرس) بر اساس نظریات استاد محمّد شجاعی« انسان دارای دو نوع حرکت صعودی و نزولی است. حرکت نزولی او به عالم ناسوت ختم شده و حرکت صعودی اش نیز از همین عالم ناسوت یعنی عالم ماده شروع شده و مسیری را که طی کرده بود، بر می گردد. یاد مقصد و لقاء حق است که آرام کننده انسان بوده و رغبت او را نسبت به مرگ افزایش می دهد.» ایشان معتقدند « انسان در حرکت سریع به سمت آخرت به 2 چیز نیاز دارد: شناخت کامل مسیر حرکت و شناخت موانع راه.شرط حرکت هر موجودی به سوی هدف خویش، حساس کردن آن موجود نسبت به آن هدف است. در معاد همه چیز در آسمانها و زمین جنبه وجه الخلقی خود را از دست داده و جنبه وجه الهی خویش را پیدا می کند.برخلاف پندار مردم، در معاد، آسمانها و زمین نابود نمی شوند بلکه، تغییر یافته و به چیز دیگری مبدل می شوند و... .» برای خرید این سی دی از فروشگاه آنلاین مؤسسه منتظران منجی (عج) کلیک کنید.  برخی از مهمترین عناوین مطرح شده در این لوح فشرده (معاد) به قرار زیر است: حرکتی که به سوی مبدأ صورت می گیرد بر اساس شعور است. معاد شناسی بدون خود شناسی محال است. هدایت و انواع آن بهشت و جهنم مخلوق نفس خود انسان است. هر چیزی به مجرد خلق شدن به سوی هدفش شروع به حرکت می کند. شرایط زیستی آخرت ثابت است و این ما هستیم که باید روح و شاکله خود را تطبیق دهیم و... علاقه مندان به تهیه این لوح فشرده می توانند آن را از فروشگاه اصلی مؤسسه، محل برگزاری جلسات، نمایشگاه های عرضه محصولات فرهنگی مؤسسه و سفارش پستی و فروشگاه مؤسسه منتظران منجی (عج) به آدرس http://montazerstore.ir تهیه نمایند.(این مبحث در قالب  سی دی صوتی(mp3)  نیز ارائه شده است. )

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1423
زمان انتشار: 7 ژانویه 2015
| |
ولایت ، جلسه 11

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

ولایت ، جلسه 11

وقتى خداوند متعال در نهاد و ذات هر مخلوقى شعور و عشق و طلب را قرار داده است راه و مسیر حركت آنرا هم برابر آن قرار می ‏دهد. در ماوراى این عالم، عالم دیگرى است باقى و دائمى كه تمامى موجودات بدانجا منتقل می ‏شوند و این دنیا مقدمه است براى انتقال به آن عالم و آن زندگى آخرت است. به گزارش منتظران منجی «عج»، جلسه یازدهم «ولایت»، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که عناوین آن در زیر می آید: 1. قرآن می ‏فرماید: ما آسمان وزمین را و آنچه كه بین آن است را به بازیچه خلق نكردیم. 2. آسمان و زمین چون تحت ربوبیّت هستند باید غایت داشته باشد چون تدبیر بدون غایت متصور نیست. 3. معاد مخصوص كل شى‏ء است معاد مخصوص كل نظام خلقت است. 4. در ماوراى این عالم، عالم دیگرى است باقى و دائمى كه تمامى موجودات بدانجا منتقل می ‏شوند و این دنیا مقدمه است براى انتقال به آن عالم و آن زندگى آخرت است. 5. قرآن در سوره محمد «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم» آیه27: این گمان كه كسى فكر كند بیهوده خلق شده یاما آسمان و زمین را بیهوده خلق كردیم این گمان كفّار است. 6. یك كافر هیچ وقت زندگی ‏اش را براساس آخرت انجام نمی ‏دهد وزندگى را بر اساس تولد تا مرگ انجام می ‏دهد. 7. وقتى انسان می تواند از آینده بهره ‏بردارى كند كه براى آینده تلاش كرده باشد و خودش را آماده كند. 8. كسى می تواند در شرایط آخرت بهره ‏مندى كافى ببرد كه در رحم دنیا بعنوان یك جنین خودش را براى شرایط زیستى بعد از تولد خودش آماده كرده باشد. 9. معبود به این جهت مستحق عبادت است كه داراى ربوبیّت است. 10. همه موجودات داراى هدف معیّنى هستند كه تحت تربیت الهى به سمت آن هدف در حركت هستند. 11. هدایت هر موجودى بر اساس خلقت ویژه آن موجود است. 12. همه موجودات تحت تقدیر الهى هستند یعنى قوای شان تقدیر شده است. 13. همه موجودات عالم پس از هستى یافتن به سوى او باز می گردند، اسم این بازگشت كلى را معاد می ‏گذاریم. 14. هر موجودى معادش متناسب با وجود خودش است. 15. خلق وایجاد هر موجودى ملازمه با اعاده و برگشت دادن آن است. 16. هر موجودى ذاتاً كمال بالاتر را می ‏طلبد پس كل شى‏ء خواهان خدا هستند. 17. وقتى خداوند متعال در نهاد و ذات هر مخلوقى شعور و عشق و طلب را قرار داده است راه و مسیر حركت آنرا هم برابر آن قرار می ‏دهد. 18. یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الْأرْضِ.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 749
زمان انتشار: 4 نوامبر 2014
| |
خانواده آسمانی،جلسه 170 ، 91/10/28

خانواده آسمانی،جلسه 170 ، 91/10/28

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی «معاد» به معنای بازگشت است و این امر بیان می‌کند که ما از جایی آمده‌ایم که قرار است به آنجا باز گردیم. ما قبلاً نزد خدا و خانواده آسمانی‌مان بوده‌ایم. کسی که اعتقاداتش صحیح است ریشه و اصل خود را شناخته و به آن تعلق دارد، به نحوی که عضویت در خانواده آسمانی مهم‌ترین موهبت الهی برای اوست. کسی که این امر برایش مهم نیست قیمت خودش را نمی‌شناسد. اگر کسی خودش را عضو مجموعه‌ای اعم از جامعه، اداره، حزب خاص، هیأت و ... تأثیرخاصی می‌پذیرد. عضویت در خانواده آسمانی باید به زندگی ما رنگ و بوی خاصی بدهد. در غیر اینصورت انسان خودش را محدود به خلقت مادی‌اش یعنی بدن دانسته و فعالیت‌ها و دغدغه‌هایش حول همین محور است. اما اگر انسان بداند که کیست و از کجا آمده و قرار است به کجا برود، هدفِ خلقش را شناخته و اساساً سبک زندگی‌اش کاملاً متفاوت است. اگر کسی قصد دارد منزلت خودش در آسمان را بداند باید بررسی کند آیا کلیه انتخاب‌ها، ارتباطات، افکار و رفتارش متناسب با خدا و غیب و طبق رضایت آن‌هاست یا نه، اگر چنین است معلوم می‌شود خدا برای او مهم است و «الله» و خانواده آسمانی را دوست می‌دارد. کسی که دنیا را به خدا ترجیح می‌دهد در واقع خدا نزد او منزلتی ندارد. در حدیث دیگری علی «علیه السلام» اینگونه می‌فرماید: «من أراد مِنکم أن یَعلَمَ کیف منزلَته عندالله فَلیَنظُر کیف منزلَه الله مِنه عند الذّنوب کذلک تکون منزله عندالله تبارک و تعالی» هر یک از شما که می‌خواهد بداند جایگاهش نزد خدا چگونه است پس بنگرد به منزلت خدا در نزد او، هنگام گناه (کردن)؛ اینچنین جایگاه او نزد خدا معین می‌گردد. کسی که با جسارت گناه می‌کند معلوم است خدا را در نظر نمی‌گیرد ولی اگر از خدا حیا می‌کند و اعتقاداتش به کمکش می‌آیند یعنی خدا و خانواده آسمانی در نزد او به گونه‌ای هستند که جلوی گناه او را می‌گیرند. شخصی نزد من آمده‌بود که به شدت بداخلاق بود و خانواده را آزار می‌داد و توجیه او این بود که رفتارم ژنتیکی است و من «موج گرفته» هستم. درصورتی که هیچ کدام دلیل مناسبی نیست و انسان به عشق خدا و خانواده آسمانی می‌تواند هر رفتاری را کنار گذاشته و خودش را اصلاح کند. بعضی‌ها سید بودن خودشان را بهانه می‌کنند و این بسیار ناپسند است و اتفاقاً با چنین انتسابی باید انسان به خلق معصومین «علیهم السلام» نزدیک‌تر باشد. انسان اگر توجه داشته‌باشد هر رنجاندن و هر رنجیدن چه‌قدر برای او عذاب در پی دارد، برای او کافیست که دست بردارد. قبر ما همان نفس ماست و به میزانی که در نفسمان فشار احساس می‌کنیم به همان اندازه در قبر دچار فشار و عذاب خواهیم بود همه آتش‌ها، مار و عقرب‌ها و تلخی‌ها برای این است که روح انسان در دنیا دچار فشار و عذاب بوده است. طفل هر طور که به دنیا بیاید محصول مجموعه فعالیتهای دوران جنینی او در رحم مادر می‌باشد. آخرت هم انسان را متناسب با نوع عملکردش در دنیا ارزیابی کرده و پاسخ مناسب می‌دهد. توجه به خانواده آسمانی در کنترل رفتار ما بسیار مؤثر است، همان طور که انسان در حضور میهمانانش جلوی عصبانیتش را گرفته و با همسرش تندی نمی‌کند علیرغم اینکه ممکن است در درون به شدت از وی خشمگین باشد. بعضی‌ها به قدری بی‌حیا هستند که با ولی نعمت خود از جمله والدین تندی می‌کنند. حتی اگر حق هم با انسان باشد، اجازه بدرفتاری با ایشان را ندارد. کسانی که درک می‌کنند در محضر حق تعالی هستند، اگر به هر دلیلی مرتکب گناهی هم شوند عذاب می‌کشند و بعد از اینکه به خود می‌آیند به شدت خود را ملامت می‌کنند. برای درک منزلت حق تعالی باید شرایط گناه و یا غیر خدا فراهم شود که شخص بین خدا و آن‌ها یکی را انتخاب کند که اگر خدا را برگزیند نزد او منزلت یافته و عزیز می‌گردد. خدا نه تنها برای ما بلکه برای انبیاء هم شیطان آفریده است؛ «و کذلک جعلنا لکلّ نبیّ عدوّاً شیاطین الانس و الجنّ...»(انعام/112) اینچنین ما قرار دادیم برای هر پیامبری شیاطینی از انس و جن. وقتی که پیامبر مورد اذیت و وسوسه شیاطین قرار می‌گیرد و مقاومت می‌کند اوج گرفته و نزد خدا عزیز می‌گردد. چنانچه بدن در ورزش و حرکات خاص و منظم ورزیده و توانا می‌گردد. در عربی به آن «ریاضت» گفته می‌شود. واکسن علیرغم اینکه میکروب و آلودگی است بدن را در حمله میکروب‌ها مقاوم می‌کند. خداوند زینت‌هایی را در زمین قرار داده که دائماً ما را به سوی خودشان جذب می‌کنند ولی در صورتی که مقاومت کنیم، رشد می‌نماییم. «إنّا جعلنا ما علی الارض زینه لّها لِنبلوهم أحسن عملاً»(کهف/7) آنچه را که ما در زمین قرار دادیم زینتِ آن کردیم تا ایشان را بیازماییم که کدامیک عملشان نیکوتر است. یعنی تعلقاتی که مربوط به حس، خیال و وهم و عقل می‌باشند، ولی ابدیت مربوط به فوق عقل است. «احسن» یعنی بهتر، بهتر یعنی آنچه که کمال بیشتری دارد. بی‌نهایت نسبت به محدود از کمال بیشتری برخوردار است. کسی که محدود را به بی‌نهایت ترجیح دهد انتخابش احسن نیست. خداوند دنیا و تعلق‌هایش را بد نمی‌داند ولی ابدیت را بهتر می‌داند: «والاخره خیر و ابقی»(اعلی/17) آخرت بهتر و پایدارتر است. ماندگاری و جاودانگی بسیار مهم است. امام «رضوان الله» فرمودند: شما وقتی وارد برزخ می‌شوید متوجه می‌شوید دنیا نسبت به آنجا یک لحظه بوده است و حضرت می‌فرمایند: «کانّه لم یکن» مثل اینکه نبودهاست. افراد در دنیا برای رسیدن به وضعیت بهتر حاضرند سختی‌های زیادی را تحمل کنند مثل اینکه مردی شش ماه از سال را در خارج از کشور می‌گذراند و یکماه با خانواده است به امید دریافت مدرک تحصیلی عالی، که بعد از آن بتوانند امکانات دنیایی بهتری داشته‌باشند؛ اما حاضر نیستند برای جاودانگی از حرام دنیا بگذرند در صورتی که از حلال آن می‌توانند بهره ببرند. بعضی‌ها به امید اینکه وضعیت بهتر با امکانات بیشتر پیدا کنند ازدواج خود را به تأخیر می‌اندازند که هیچ کارشناسی این کار را تأیید نمی‌کند. اگر انسان با وضع مالی پایین، ازدواج کند خدا برکت و توسعه به او می‌دهد. انسان معلوم نیست برای آینده دنیا حتماً زنده بماند به همین دلیل باید زودتر از فرصت‌هایش بهره ببرد. خانواده آسمانی نقد هستند و همین الان ما می‌توانیم از وجودشان بهره ببریم و این بستگی به منزلتی دارد که ما برای ایشان قائل هستیم. خدا بر سر راه ما معشوق‌هایی قرار می‌دهد تا ما را بیازماید که آیا حاضریم برای آن‌ها مقاومت کرده و آلوده نشویم. خداوند به ما فرمان سرعت و سبقت گرفتن به سوی خودش داده‌است. به حدی خدا مشتاق ماست که مایل نیست مابین راه معطل شویم و زود به نزد او بازگردیم. ولی ما متأسفانه اکثر امکانات و دارایی‌هایمان را برای دنیا هزینه می‌کنیم. علی «علیه السلام» اگر صد دینار داشت هشتاد دینار آن را به آخرت می‌فرستاد. ما برای دین خدا از مال کلان خود نمی‌پردازیم و به خرده‌ها اکتفاء می‌کنیم. خیلی مهم است که محبوبیت در نزد خدا برای انسان موضوعیت داشته‌باشد. خدا روز قیامت با افرادی که در دنیا رفاقت کرده‌اند رفتار ویژه داشته و آن‌ها را از صحنه محشر دور کرده و به نزد خود می‌برد و اجازه نمی‌دهد که دغدغه حساب و کتاب، و بهشت و جهنم داشته‌باشند. آنچه در قیامت شدیدترین حسرت را برای ما خواهد داشت این است که خدا با ظهور آخرتی که برای ما خواهد داشت چه‌قدر در دنیا سراغ ما آمد که با او رفیق شویم ولی ما اجابت نکردیم. چه‌قدر خانواده آسمانی در دنیا از ما می‌خواهند که به در خانه آن‌ها برویم و اینهمه برای خواسته‌هایمان نزد مردم خودمان را کوچک نکنیم. خانواده اصلی ما ثروتمندترین و تواناترین خانواده‌ای است که خدا خلق کرده است. عزت، شرافت، قدرت، ثروت و ... نزد آن‌هاست. حضرت موسی «علیه‌السلام» خیلی عاشق خدا بود تا آنجا که مستقیم با خدا تکلم می‌کرد و به او لقب «کلیم الله» داده‌بودند و جایگاهش نزد خدا برایش خیلی مهم بود. ایشان از خدا سؤال می‌کند: کدام بنده نزد تو محبوب‌تر است؟ خداوند در پاسخش می‌فرمایند: «مَن اذا اخذت حبیبه سالمنی» کسی که اگر من عزیزش را گرفتم با من دشمن نشود. خدا هر که را از ما بگیرد نزد خودش می‌برد ضمن اینکه آن‌ها را به ما امانت داده‌است. گاهی خدا می‌بیند ما به چیزی خیلی علاقه داریم، می‌خواهد با گرفتنش ما به درجه و مقام برسیم؛ «لن تنالوا البرّ حتّی تُنفقوا ممّا تحبّون»(آل عمران/92) شما به «برّ» و نیکی نمی‌رسید مگر از آنچه که دوست دارید در راه خدا انفاق کنید. مرحوم میرزا پسری داشت که بسیار به او علاقمند بود. ایشان تعریف می‌کرد: در مکه به خدا عرض کردم که من عزیزترین کَسَم را به تو می‌دهم تو هم عزیزترین کس خود را به من بده. از مکه که برگشتم پسرم شهید شده‌بود. هم پسر به خواسته‌اش رسیده‌بود هم پدر. ما هر چه را در راه خدا بدهیم ماندگار می‌شود و ما چیزی را از دست نداده‌ایم در آخرت به آن‌ها ملحق می‌شویم؛ «... انا ان شاءالله بکم لاحقون» کسی که فرزند از دست داده در واقع در آخرت شفیع او هستند و معلوم نیست اگر در دنیا می‌ماندند خیری داشتند. خدا هر چه را می‌گیرد جای خالی آن را با خودش پر می‌کند. این بهترین معامله است. محبوب‌ترین بنده خدا کسی است که وقتی خدا چیزی را از او می‌گیرد با خدا درگیر نشود. کسی که غیر از این است با داشتن‌ها خدا را دوست دارد و خدا به تنهایی برای او ارزشی ندارد. کسی که برای دنیا عصبانی می‌شود خیلی کوچک است. هر وقت از چیزی ناراحت شدیم به موضوع آن توجه کنیم و دقت کنیم که آن موضوع ما را کوچک می‌کند یا بزرگ. فقط غصه ابدیت است که انسان را بزرگ می‌کند. وقتی دنیا بعضی‌ها را غصه‌دار می‌کند سبب ناراحتی و رنجاندن دیگران هم می‌شوند و با این کار حجم فشار قبرشان را بیشتر می‌کنند. حدیث جلسه گذشته را کامل بخوانیم؛ امام علی «علیه‌السلام» می: «من أحبّ لقاءالله سبحانه سلا عن الدّنیا» کسی که لقاء خدای سبحان را دوست می‌دارد دنیا را فراموش می‌کند. یعنی کمالات جمادی، نباتی، حیوانی و حتی عقلانی بین او و خدا فاصله نمی‌اندازد. کسی که خدا برایش مهم است برای دنیا غصه نخورده و برای عشقهای زمینی خوار و ذلیل نمی‌شود. بعضی ترانه‌ها انسان را خیلی کوچک می‌کند. البته بعضی ترانه‌ها انسان را به یاد ابدیت و بهشت می‌اندازد و بالا می‌برد که مناسب هم هستند. همانطور که ما عطر، رنگ و انسانِ فطری داریم، موسیقی‌هایی هم داریم که فطری هستند و انسان را یاد خدا می‌اندازند. کُنم تا خویش را قربان، از آن ابرو و آن مژگان                 به دست آورده‌ام تیری، کمانی کرده‌ام پیدا اگر جان در ره جانان فــدا گـردد فـدا گـردد                   ز یُمن عشق، جان جاودانگی کرده‌ام پیدا خوش به حال کسی که جانش را بدهد و جانان و خانواده آسمانی را بگیرد، این شخص جاودانه می‌شود. کسی که خانواده آسمانی‌اش را از دست بدهد فانی و بیچاره است. خوشا به سعادت کسی که به او اذن بدهند تا جانش و هر آنچه که دارد فدای خانواده آسمانی‌اش کند. «... و ممّا رزقناهم ینفقون» از آنچه که روزی‌شان کرده‌ایم. به ما می‌دهند. از آنچه که به ما داده قرض می‌خواهد؛ «من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً...» خدا که نیازی به ما ندارد می‌خواهد ما با این کارها با او عاشقی کنیم. چه معامله عاشقانه‌ای! «إنّ الله اشتری من المؤمنین باموالهم و انفسم بانّ لهم الجنّه»(توبه/111) خداوند مال‌ها و جانهای مؤمنین را از ایشان می‌خرد برای اینکه بهشت از آن ایشان باشد. بعضی‌ها حاضرند از جانشان بگذرند ولی از مال خود نمی‌توانند انفاق کنند. خداوند از قارون می‌خواهد مالی را که خودش به او داده به خداوند بدهد، ولی قارون گفت: با علم خودش به دست آورده است؛ موسی «علیه‌السلام» فرمود: من دعا کردم تو ثروتمند شوی، کمی به فقراء کمک کن ولی قارون امتناع کرد و به فرمان خدا در زمین فرو رفت. یعنی با عدم انفاق، انسان خودش را دفن کرده است و راه را به روی خودش بسته است. چه خوب است که انسان ثروت و مدرک تحصیلی و مقامش را جاودانه کند، ولی بعضی‌ها مقامشان را آلوده و خراب می‌کنند. بعضی‌ها از موقعیتشان برای خدمت به مردم و نزدیک شدن به امام زمان استفاده می‌کنند ولی برخی برای بالارفتن خودشان و فخرفروشی و ضایع کردن دیگران. بعضی‌ها با مال، بعضی دیگر مقام و برخی با خانواده‌هایشان دفن می‌شوند. ما هم دفن شده‌ایم و إلاّ باید نشاط، قدرت و پرواز داشتیم.   والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 387
زمان انتشار: 12 اکتبر 2014
| |
تنبلی و بی حوصلگی،جلسه 43 ، 93/05/18

تنبلی و بی حوصلگی،جلسه 43 ، 93/05/18

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی            از بهانه‌گیری تا انکار خداوند می‌دانیم که انسان‌ها، کشش‌های فطری بسیاری دارند؛ آنها فطرتاً عاشق زیبایی مطلق، علم مطلق، لذت مطلق، حیاتِ مطلق و... می‌باشند. یکی از این کشش‌های فطریِ مشترک در تمام انسان‌ها، داشتنِ راحتی‌ِ مطلق است. انسان ذاتاً راحت‌طلب بوده و از کار و تلاش بیزار است و همواره سعی می‌کند تا خود را به راحتی و آسایش برساند. او نه تنها تحمل سختی را در مورد خویش ندارد، بلکه آن را برای متعلّقین و وابستگانِ خود نیز نمی‌پسندد و تلاش می‌کند تا آنها را به راحتی و رفاه برساند. راحتیِ مطلق، تنها در زندگیِ آخرتی برای انسان حاصل می‌گردد، حال آنکه بسیاری از انسان‌ها در دنیا به دنبالِ آن می‌گردند. این توهمِ دردسرساز، این دسته از انسانها را به سمت راحت‌طلبی‌هایی در دنیا سوق می‌دهد که به سودِ ابدیت آنان نبوده و تمام آخرتشان را به آتش می‌کشد. آنها برای آنکه راحت‌تر بتوانند به این راحتی دست یافته و از زیر بار مسئولیت‌های انسانی، الهی، دینی و اخلاقی خود فرار کنند، از پذیرش خداوند و اصل معاد سر باز زده و آن را انکار می‌کنند. به تصویرسازیِ قرآن از این موضوع دقت کنید؛ «بَل یرید الانسان لیفجر امامه، یسئل ایّان یوم القیامه» (سوره قیامت، آیه 6 ـ5) ترجمه: بلکه انسان می‌خواهد هرچه از عمر او در پیش است همه را به فجور و هوای نفس بگذراند (که دائم با شک و انکار) می‌پرسد کی روز قیامت بود؟ اساساً در تمام طول تاریخ، هرگز منکران خدا و قیامت، استدلال قانع‌کننده‌ای برای انکارشان نداشته و ندارند، از همین رو همواره از حضور در میادینِ مناظره شانه خالی کرده‌اند تا نکند ناچار به پذیرش مسئولیت‌های الهی و انسانی گردند. این نوع بهانه‌گیری‌ها از اصول و مبانیِ توحیدی و اعتقادی تنها در انسان‌های تنبل و بی‌حوصله‌ای دیده ‌می‌شود که راحت‌طلبی را در این دنیا جستجو می‌کنند. حتی در میان کسانی که به یگانگی خداوند و معاد معتقدند، گروهی که تنبل و بی‌حوصله‌اند، آسان‌تر جذبِ فضاهای غیرمذهبی شده و یا به راحتی به ارتباط با کسانی تن می‌دهند که می‌توانند فضای اعتقادیِ ذهن آنها را رفته رفته کمرنگ‌تر نموده و انجام بسیاری از گناهان را در نزدشان موجّه و قابلِ ارتکاب جلوه دهند. چرا که بهانه‌گیری و سرباز زدن از مسئولیت‌ها از خصوصیاتِ مشترک انسانهای تنبل و بی‌حوصله است. انسان‌هایی که شجاعت و قدرتِ عمل کردن را دارند و با اقتدار مسئولیت‌های الهی و انسانی خود را می‌پذیرند، هرگز به دنبال بهانه‌گیری و عذرتراشی نیستند. بعضی از مصادیق بهانه‌گیری در تنبلی فراموش نکنیم که هر آنچه را که در راه اطاعت خدا هزینه نکنیم، حتماً روزی در راه معصیت خداوند هزینه خواهد شد. تنبلی‌ها در کسب لقمه‌ی حلال، پرداخت خمس، زکات، صدقه، انفاق و... قطعاً انسان را از قرب به خداوند روز به روز دورتر نموده و گرفتار معصیت خواهد نمود. همه‌ی ما می‌دانیم که عدم تحرک کافی و تغذیه‌ی سالم بخصوص در زندگی‌های شهری، عاملِ مهم و مؤثری در بروز بیماری‌های خطرناک و مهلکی چون بیماری‌های قلبی و عروقی است. اما غالبِ انسان‌ها در زندگی شهرنشینی با علمِ به این موضوع، به سراغ ورزش و تحرک بدنیِ کافی نرفته و یا زمانِ لازم را برای تهیه‌ی خوراک‌های سالم و کم‌خطر صرف نمی‌کنند و بیشتر از غذاهایی استفاده می‌نمایند که سریعتر آماده شده و یا ارزش غذایی کافی ندارند. همین تنبلی‌ها، در نهایت به بیماری‌های خطرناکی منجر می‌شوند که پرداخت هزینه‌های هنگفت درمانی و صرف وقت و انرژیِ زیاد برای درمان، جزء لاینفکِ آنها می‌باشد. حتی گاهی تنبلی در مراجعه‌ی به پزشک، گروهی از این انسانها را به دام مرگ کشانده است. تنبلی در تأمین نیازهای فرزندان (سلامت و زیبایی، هوش، دین، عقل، اخلاق) سبب شده که در نسل جدید شاهد کمرنگ شدن اصول اخلاقی و اعتقادی باشیم. پدر و مادری که خود در جنبه‌های فوق عقلانی قدرتمند نیستند، هرگز نمی‌توانند فرزندانِ قدرتمند و متدینی را بپرورانند. تنبلی در آموختنِ مهارت‌هایِ ارتباطیِ خانواده، بی‌شک ضربه‌های سنگینی را بر پیکره‌ی خانواده و اجتماع وارد خواهد نمود. غالباً گروهی، برای روزه‌های تابستان، حجاب، جهاد و ... گرمای هوا را بهانه‌ای قرار می‌دهند تا بتوانند از زیر بار این مسئولیت‌ها شانه خالی کنند. اما این نکته را هرگز از خاطر نبریم که خداوند همواره در زمین حجت‌هایی قرار داده است که در شرایطی، شجاعانه و با قدرت تن به انجامِ مسئولیت‌های خویش سپردند که صدها بار سخت‌تر و طاقت‌فرساتر از شرایط آنان بوده است. اما به هر حال طبق فرموده‌ی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم»، بیشتر ناله‌های اهل جهنم از امروز و فردا کردن است. و این فرمایش نشان می‌دهد که بیشتر اهل جهنم، دین ستیز نبوده‌اند، بلکه دین‌گریز بوده‌اند و با بهانه‌جوایی‌ها و تنبلی‌ها از زیر بار مسئولیت‌های الهی و انسانی سر باز زده‌اند.                         والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته .  

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 310
زمان انتشار: 21 مارس 2014
| |
(جلسه 2): علامت خودشناسی احساس شهود و خوشبختی است

خانواده آسمانی (جلسه 2)؛ 89/7/29

(جلسه 2): علامت خودشناسی احساس شهود و خوشبختی است

دانستن این‌كه ما از كجا آمدیم؟ اساسی‌ترین پایه‌های شناخت ماست. كسی كه نمی‌داند از كجا آمده تكلیف خودش را در دنیا نمی‌داند. یعنی نمی‌داند برای چه به دنیا آمده و باید چه كار كند. به طریق اولی در مورد آخرت هم با مشكل مواجه خواهد شد. كسی كه نمی‌داند از كجا آمده و در كجا هست، فهم این‌كه به كجا می‌رود برایش خیلی سخت است. لذا مهم‌ترین وظیفه انسان این است كه بداند از كجا آمده، در كجا هست و به كجا می‌رود. حضرت می‌فرماید: به بزرگ‌ترین رستگاری رسیده كسی كه موفق به شناخت نفس شود. جریان خودشناسی یك جریان فعال است كه با موانعی روبه‌روست و انسان باید به آن موانع در شناخت خودش غلبه كند، در غیر این‌صورت به شناخت حقیقی نائل نمی‌شود. اگر ما فكر كنیم كه شناخت انسان یك شناخت نظری است، اشتباه است. مانعی كه سر راه ما هست و باید به آن غلبه كنیم، ‌این است كه در عمل باور كنیم جنبه جمادی، گیاهی و حیوانی و حتی جنبه عقلانی ما جنبه اصلی زندگی و شخصیت ما نیست. ما از آن جهت كه جسم داریم "جماد " هستیم .از آنجا که بدنمان رشد و تغذیه می‌كند و قدرت بدنی پیدا می‌كند "گیاه " هستیم . از آن جهت كه با جنس مخالف ازدواج می‌كنیم و تشكیل كانون گرم خانواده را می‌دهیم. با عواطف و احساسات بچه‌هایمان را بزرگ می‌كنیم و خدمت به همنوع می‌كنیم. زندگی اجتماعی داریم و قوه غضبیه داریم و در مقابل دشمنان خودمان مقاومت می‌كنیم و بسیاری از خصوصیاتی كه در جامعه می‌شناسیم ما یك «حیوان» هستیم. از آن جهت كه فكر می‌كنیم، عقلانیت داریم و كسب علم می‌كنیم، جنبه فرشته‌ای ماست. جنبه انسانی ما همان فوق عقل و فوق تجرد است. عشق به بی‌نهایت و حقیقت «لا اله الا الله» از حقیقت انسانی ماست. ما باید به این باور برسیم كه زن یا مرد نیستم، گیاه نیستم و... هرچند این كمالات را دارم، این‌ها ابزاری هستند كه من با در اختیار داشتن آن‌ها می‌توانم به هدف خلقت نائل شوم. كل طبیعت ابزاری هستند برای شكوفایی بخش انسانی و فطرت. برای همین فهم این مسئله و باور این مسئله و برنامه‌ریزی زندگی بر اساس این باور كار هر كسی نیست. چون غالب افراد شیفته كمالات جمادی،‌ نباتی و حیوانی هستند. اساساً بخش انسانی مظلوم می‌ماند و رشد نمی‌كند. تحت فشار شهوت‌های علم‌خواهی و... سِقط می‌شود. كسی كه موفق شود به این باور و توان برسد. روی انتخاب‌ها،‌ ارتباطات، رفتار و افكارش تأثیر بگذارد. این‌كه ما صرفاً بدانیم كافی نیست،‌ باید جزو باور و دارایی ما شود. زمانی جزء باور ماست كه روی انتخاب‌های ما تأثیر بگذارد. گرایش‌ها و حبّ و بغض‌های ما بر اساس حقیقت انسانی ما تنظیم شود. به خیلی چیزها علاقه داریم برایمان ضرر دارد. از خیلی چیزها بدمان می‌آید برایمان خوب است؛ «و عسی أن تكرهوا شیئاً و هو خیر لكم و عسی أن تحبوا شیئاً و هو شرّ لكم» ما توجه نداریم كه داستان خلقت ما چه بوده است. من اول پیش خدا بودم و بعد از زندگی دنیا به جایگاه اصلی خودم برمی‌گردم. وقتی مبانی خلقت را نمی‌دانیم چون نگاهمان به خودمان غلط است نوع ارزش‌گذاری‌هایمان هم غلط از آب درمی‌آید. وطن ما كجا بوده؟ پدر و مادر حقیقی ما چه كسانی هستند؟ اساساً اگر من دنیایی هستم كشش‌های بی‌نهایت در وجود من چه‌كار می‌كنند؟ این‌ها نشان می‌دهد كه انسان مال این‌جا نیست. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: كسی كه موفق و پیروز شود  او به رستگاری اكبر رسیده است. اگر به این شناخت رسیده باشم باید این حس به من دست بدهد كه خیلی خوشبخت هستم. قرآن می‌فرماید: علامت ایمان و انسانیت انسان، شادی و آرامش است. كسی كه با از دست دادن یك كمال جمادی، نباتی و گیاهی، احساس باختن پیدا می‌كند یا با به‌دست‌ آوردنشان احساس خوشبختی می‌كند، ‌اصلاً خودش را نشناخته است. علامت خودشناسی احساس شهود خوشبختی است. چرا ما در عشق و عواطف محتاج آدم‌هایی مثل خودمان هستیم؟ چون موفق به معرفت نفس نشده ایم. اگر موفق به خودشناسی شویم و اگر به كسی چیزی رسید همان لذت را می‌برد كه انگار به خودش رسیده. به مقایسه‌های غلط نمی‌رسد و اسم «رحمن» در انسان تجلی می‌كند. این‌جاست كه آدم دائماً در انبساط و شادی است. حضرت زینب (سلام الله علیها) به معرفت نفس دست پیدا كرده كه با این همه از دست دادن‌ها می‌فرماید؛ «و ما رأیت الا جمیلا» احساس خوشبختی باید ناشی از حیثیت ابدی خودم باشد. قرآن می‌فرماید: «و بشّر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون»؛ من می‌خواهم پیش خدایی برگردم كه خودم را بیشتر از خودم دوست دارد. حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) چه در دست دارد كه هرچه فشارها بر او بیشتر می‌شود شادتر می‌شود؟ تمام موفقیت‌ها، شادی‌ها و آرامش و رستگاری دنیا و آخرت منوط به شناخت خودمان است. تمام آلودگی‌ها برای این است كه خودمان را نمی‌شناسیم تا انسان خودش را نشناسد، تمام وقایع دنیایی به ضررش است. وقتی كه انسان دارایی معرفت نفس را نداشته باشد همه چیزهایی كه امتیاز است به ضررش تمام می‌شود. چون تمام امكانات انسان صرف خودی می‌شود كه به ضرر انسان است و حجم غصه‌ها و اضطراب‌ها و احساس پوچی‌ها بیشترمی‌شود. وقتی خودت را نشناسی، هرقدر امتیاز بالاتر باشد،‌ شكست انسان بیشتر است. بعد از خودشناسی، ثروت بهترین یار برای آخرت و تقوی است و اگر چنین نباشد، آدم را زمین می‌زند.

صوت

1 - (جلسه 2): علامت خودشناسی احساس شهود و خوشبختی است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed