www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 7446
زمان انتشار: 10 سپتامبر 2017
| |
«کوتاهی در دستورات دین»، ظلم به نفس است

خانواده آسمانی؛ جلسه 476؛ 96/6/16

«کوتاهی در دستورات دین»، ظلم به نفس است

روح نیز مانند بدن، ساختار کاملا ریاضی دارد. همان طور که بدن غذای مادی می خواهد، روح هم غذاهای معنوی می‌طلبد؛ اما اگر کسی در رساندن این غذا تنبلی کند و در اجرای دستورات خدا کوتاهی و سهل انگاری کند، به خودش ظلم کرده و این ظلم، باعث عواقب مخربی در دنیا و ابدیتش خواهد بود.

بحث مان درباره روابط اعضای خانواده آسمانی به موضوع ظلم به نفس اختصاص داشت که یک سلسله جلوه‌ها و ابعاد ظلم به نفس را عرض کردیم. در مورد بحث این جلسه، امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَن أهمَلَ العَمَلَ بطاعَةِ اللّه ِ ظَلَمَ نفسَهُ= هر کس در عمل به طاعت الهی کوتاهی کند، به خودش ظلم کرده». مثل کسی که می‌خواهد رانندگی کند، اما قوانین را شل می‌گیرد و اگر تصادف کرد‎ و مُرد یا فلج و معلول شد، این ظلم را خودش به خودش کرده است. کسی که در انتخاب همسر، مراقبت قبل از انعقاد نطفه، تقویت ژن، مراقبات دوران بارداری،‌ مراقبت‌های شیرخوارگی و ... تنبلی و کوتاهی می‌کند؛ یا کسی که در تمرکز و حضور قلب در نماز و درست به جا آوردنش دقت نمی‌کند، ضررش را هم خواهد دید. نماز با این نقص‌ها نماز درستی نمی‌شود. پس اگر شما آداب ذکر و نماز را درست به جا بیاورید، امکان ندارد به حسادت، غیبت، تهمت، اضطراب، غم و غصه خوردن، زودرنجی و حساسیت و بیهودگی و ....برسید. چرا این همه سال عبادت، نماز، دعا و زیارت رفتی، ولی همان آدم عصبی که بودی، هنوز هم هستی؟ باز هم داری غصه می‌خوری، احساس بدبختی، شکست و نکبت در زندگی‌ات داری. علتش این است که در دستورات الهی کوتاهی می‌کنی. اگر ما اهمال نکنیم، این دستورات خاصیت خودش را دارد و ما را عوض می‌کند. الان کل مردم ایران بیشتر از چند صد میلیون نفر آدم غذا می‌خورند. 70 درصد بچه‌های زیر 20 سال اضافه وزن دارند و بالای 50 درصد از بزرگسالان اضافه وزن یا سوء‌تغذیه دارند. یعنی آن انرژی لازم را از غذا دریافت نمی‌کنند. در روح ما هم همین اتفاق افتاده. فقط می‌خواهیم نماز بخوانیم. در حالی که نماز باید فهمیده شود تا آن اتفاقات قشنگ در روح بیفتد. مثلاً «بسم الله الرحمن الرحیم» را بفهمیم، «الحمدلله رب العالمین» را بفهمیم. اگر کسی الحمدلله را فهمید، محال است حسادت داشته باشد. امکان ندارد احساس حقارت پیدا کند یا به رقابت با کسی بیفتد. اگر فهم الحمدلله را کسی پیدا کرد، قشنگترین رابطه‌ها را با اطرافیانش برقرار می‌کند، اما ما چون الحمدلله نداریم، این همه بدبختی سراغ ما می‌آید. اگر کسی به حقیقت سبحان الله رسید، محال است که در دلش با خدا مشکلی پیدا کند. علت این که کسی با خدا و اهل‌‌بیت که خانواده آسمانی‌اش هستند، مشکل پیدا می‌کند و نمی‌تواند روابط عاشقانه داشته‌باشد، این است که سبحان الله را یاد نگرفته. اگر کسی سبحان الله را فهمید، خیلی با آن اوج می‌گیرد. اگر کسی «لا اله الا الله» را فهمید، ضد ضربه می شود. یعنی هیچ غصه ای نمی تواند سراغ او برود. اگر کسی «الله‌اکبر» را فهمید،‌استحکام شخصیتی پیدا می‌کند، زیرا این هزاران خیر و برکت دارد. ولی ما واقعا در دین کوتاهی کرده‌ایم. فقط یک ظواهری را به خود گرفتیم. چون اصالت را به چهار بخش (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) داده‌ایم. در زندگی ما اساساً بخش فوق عقلانی اصالت ندارد. چون اصالت ندارد، دین و مسائل دینی در اولویت های آخر قرار می‌گیرند، برای همین هم نماز در ما اثر ندارد. سیدالشهدا علیه‌السلام می‌فرماید: «إنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَالدّینُ لَعقٌ عَلى ألسِنَتِهِم ، یَحوطونَهُ ما دَرَّت مَعائِشُهُم= مردم  بنده دنیایند و دین، لَقلَقه زبان آنان است. از آن هوادارى مى‌كنند، تا لوزام زندگى‌شان فراوان گردد». یعنی هر وقت خواستند دین را قورتش میدهند و هر وقت خواستند بیرون می ‌ریزند. اگر هم دین دارند، تا آنجا که به دنیای‌شان لطمه نخورد دین‌داری می‌کنند. در غیر این صورت، همه چیز را اعم از خدا، اهل بیت، رساله را رها می‌کنند. در دین جدی نیستند، این نوعی ظلم به نفس می‌شود. «ظلم به نفس» یعنی تو قوانین دقیق و ریاضی خدا را دست کم بگیری. «حالا این چی هست»، «حالا ولش کن» و «حالا بی خیال» یا با اجتهادهای شخصی، انسان این قوانین را بالا و پایین می‌کند، در اینجاست که اتفاقات وحشتناکی می‌افتد و ظلم از اینجا شروع می‌شود. تو اگر این رساله دینی را درست رعایت نکنی، قوانین دین را درست رعایت نکنی، داری به خودت، بچه‌‌ات، نسل و آینده‌ات ظلم می‌کنی. اگر ما این همه طلاق داریم که از 5 ازدواج 4 دارد در کشور ما شکست می‌خورد، برای این است که افراد به وظایف شان عمل نمی‌کنند. کوتاهی می کنند. این ظلم به نفس می شود. پس این خیلی مهم است که ما در دینداری‌مان اهمال نکنیم، یعنی وقتی چیزی را می‌شنویم، به قول قرآن «خُذِ الکتاب بقوه= وقتی به شما دین را دادند، آن را محکم بگیرید». محکم دینت را بگیر و رعایتش کن. اینطور که شد، در دنیا و آخرتت سالمتر می‌مانی. ابدیت انسان در کار است. خیلی وقتها آدم چون دین دار است، باید یک سری مشکلات و محدودیت‌ها را تحمل کند. در این صورت آرامش خواهد داشت. نظام ابدی‌اش هم سر جای خودش است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «فضیلَةُ السادَةِ حُسنُ العِبادَةِ= برترین مرتبه مهتران، به نیكویى عبادت است». این که شما می‌بینید تعدادی از آدم‌ها در اجتماع فضیلت پیدا می‌کنند و بزرگ می‌شوند، بزرگی حقیقی نه، بزرگی توهمی، این به خاطر کیفیت عبادت هایشان است. «حسن العباده» یعنی روی عبادت‌هایشان سرمایه‌گذاری می‌کنند. گاهی کسی را می‌بینیم که وضویش را می‌خواهد بگیرد، به دعاهای وضو توجهی نمی‌کند، در قبله، طهارت و نجاست هم همین طور. بعد نماز را شروع می‌کند. اصلاً نمی‌فهمد چه می‌خواند. نگو چرا فلان آیت الله، چرا فلان مقام و فلان کس رشد کرده، چون با کیفیت کار کرده، زحمت کشیده و به آن درجات رسیده. پس این نکته یادمان نرود که اگر کسی در طاعت الهی و در دستورات خدا سهل انگاری کند، به خودش ظلم کرده است. روح نیز مانند بدن ساختار ریاضی دارد قبلاً گفته شد‎ ساختار وجود انسان و جهان یک ساختار کاملاً ریاضی است و همانطور که بدن ما یک سیستم کاملاً منظم و ریاضی دارد. در برخورد با آن هم حساب و کتابی وجود دارد که اگر این برخورد درست نباشد، به صورت درد، بیماری، زخم، عفونت یا حتی مرگ، عکس العمل نشان می‌دهد. روح از مخلوقات خداوند تبارک و تعالی است که مثل سایر مخلوقات خداوند ساختار ریاضی دارد. وقتی قرآن می‌فرماید: «قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْرًا= به راستى خدا براى هر چیزى اندازه‏ اى مقرر كرده است». روح نیز از این قاعده مستثنی نیست، یعنی یک ریاضیات و نظم فوق‌العاده پیچیده بر روح انسان حاکم است. حالا این روح هدفی دارد که قرار است به جایی برسد. سعادت و شقاوتش نیز تعریف شده است، بی‌حساب و کتاب نیست. ‌اگر با آن بدرفتاری کنید، عکس العمل‌های خودش را نشان می‌دهد. برای اینکه ما از نظر جسمی و روحی در دنیا و آخرت آرامش داشته باشیم و سعادتمند باشیم، خداوند تبارک و تعالی به تناسب ریاضیات جسم و روح، یک سلسله فرمول ها و قواعدی را در سه شاخه‌ی «احکام، اخلاق و عقاید» توسط قرآن به صورت فرمول‌ها و قواعد کلی و از طرف اهل‌بیت علیهم‌السلام که به شکل فرمول‌ها و قواعد جزئی است، عرضه کرده است. تخلف از این قواعد کلی و جزئی، مثل تخلف از قواعد بهداشتی است. وقتی شما آنها را رعایت نکنید، قطعاً به بدن‌تان ضرر می‌زنید. مثل مریضی که برای درمان بیماریش هر چه پزشک گفت، باید بگوید «چشم». این «چشم» را اصطلاحاً «طاعت» می‌گویند. در روح هم همین‌طور است. خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام یک سلسله قواعد و فرمول‌هایی را برای سعادت و سلامت جسم و روح ما قرار داده‌اند که هر چقدر شما بیشتر اطاعت کنید، به نفع خودتان خواهد بود، اما اگر این طاعت نباشد، انسان کار غیر عاقلانه‌ای می‌کند و به خودش ضربه می‌زند. احکام و رساله را نگاه کنید. همه‌اش عدد دارد، یعنی ریاضی‌ترین کتاب احکام است. رساله‌ای که مراجع عظام می‌دهند که آن را هم از خودشان نمی‌دهند، بلکه از آموزه‌های قرآن و اهل‌بیت استخراج می‌کنند و به ما می‌دهند. مثلا شستن دست دو مرتبه است و... پس رساله یک کتاب ریاضی زندگی است. این را بخور، این را نخور، این‌‌ها حرام است، اینها نجس است، اینها پاک است، اینها مستحب است، اینها مباح است، اینها مکروه است... همه حکم‌ها کاملاً ریاضی با ساختار وجود ما طراحی شده است. اول خلقت انسان یا خلقت دین، کدامیک؟ قرآن می‌فرماید:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا= پس روى خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین کن. با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است». سوالی که در این آیه مطرح است آیا اول انسان خلق شد و بعد دین وضع شد یا نه، دین قرار داده شد و انسان برای این دین آفریده شد؟ این بحثی است که باید باز بشود. مثلا شما می‌خوانید:«الرَّحْمَنُ/ عَلَّمَ الْقُرْآنَ/ خَلَقَ الْإِنْسَانَ= [خداى] رحمان/ قرآن را یاد داد/انسان را آفرید». توجه کنید این آیه چقدر ریاضی است. خدای رحمان قرآن را آفرید، بعد انسان را خلق کرد. یعنی قبل از انسان قانون زندگی‌اش آمده. عقل می‌گوید بشر یک لحظه نباید بعد از این که به دنیا آمد، بی‌قانون باشد. بنابراین،‌ طبق این آیه خدا اول قانون را آفرید، یعنی اول پیامبر را آفرید، امام را آفرید؛ بعد وقتی که مردم به دنیا آمدند، دیگر معطلی نداشته باشند. آیین نامه و دستور داشته باشند. بر فرض مثال، آیا در تربیت فرزند، اول شما بچه را به دنیا می‌آورید، بعد تربیتش می‌کنید یا نه، اول قوانین تربیتی‌اش را مهیا می‌کنید، بعد بچه را دعوت می‌کنید؟ کدام است؟ عرف عموم، اول بچه‌دار می‌شوند، بعد می‌گویند حالا تربیتش کنیم. بگردیم ببینیم قانون تربیتی دارد یا نه. مثلا فرزند 15 سالش شده، تازه یادمان می‌افتد که این بچه احتیاج به تربیت دارد. ولی ما می‌گوییم: این درست نیست. یک دختر و پسر قبل از اینکه بخواهند ازدواج کنند، باید قوانین تربیتی را بر روی اسپرم و تخمک‌ها پیاده کنند. این 5 ژن‎ سلامت (زیبایی، هوش، عقل و اخلاق و معنویت ) را روی اسپرم و تخمک‌ها داشته باشند. بعد که می‌خواهند بچه‌دار شوند، این جنین یک زمینه‌ی قدرتمندی از لقاح تخمک و اسپرم پیدا می‌کند تا سعادتمند متولد شود. قرآن می‌گوید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ» رویت را به یک دینی که دین فطرت گرایی است، برگردان. دین حنیف است. برو سراغ یک دین درست و حسابی. بعد می‌گوید:«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»، خدا مردم را براساس این دین «فطرت»‏ خلق شان کرد. یعنی ساختار قبلاً بود. حالا برای این دین، انسان خلق کرد که انسان بی‌تکلیف نباشد، بی‌وظیفه نباشد، بلاتکلیف و سردرگم نباشد. 

صوت

1 - «کوتاهی در دستورات دین»، ظلم به نفس است

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6196
زمان انتشار: 10 مارس 2017
| |
روح مانند جسم 6 حالت دارد

استاد محمد شجاعی

روح مانند جسم 6 حالت دارد

در روایت داریم، 6 حالتی که برای جسم ایجاد می شود، برای روح هم ایجاد می شود. 1) خواب، 2) بیداری، 3)مرگ، 4) حیات، 5) صحت و6) بیماری. روح هم همه این 6 حالت را دارد. باید توجه کنیم روح ما کجا می خوابد؟ بیدارش کنیم. با غفلت به کجا می رود؟ غفلتی که اگر انسان متوجه نشود، تمام هستی اش را، تمام ابدیتش را همه ی آخرتش را به خطر می اندازد. چه زمانی و کجا بیمار می شود؟ اگر با این بیماری به آن طرف منتقل شود، درد سرها برای انسان درست خواهد کرد.   سعادت و شقاوت جلسه 19

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6162
زمان انتشار: 26 فوریه 2017
| | | |
عوامل سعادت را از لحاظ اهمیت چگونه رتبه بندی کنیم؟

بحث سعادت و شقاوت، جلسه 18؛ 73/8/30

عوامل سعادت را از لحاظ اهمیت چگونه رتبه بندی کنیم؟

عوامل سعادت به سه دسته کلی «عوامل روحی، عوامل بدنی و عوامل خارجی» تقسیم می شوند. از نظر میزانِ تاثیر و اهمیت، «عوامل روحی» در درجه اول قرار دارند. بعد از آن «عوامل بدنی» و در آخر «عوامل خارجی» هستند.

متاسفانه اکثر افراد بشر، در ارزش گذاری و وقت گذاری برای تحصیل سعادت، برعکس عمل می کنند. یعنی اول به عوامل خارجی بیشتر اهمیت می دهند، سپس به عوامل بدنی، و در آخر به عوامل روحی. ترتیب اهمیت عوامل سعادت در نظر انسان به دلیل این است که آگاهی های انسان از ابتدای تولد متوجه اشیاء خارجی است. اگر انسان در کودکی از تربیت صحیحی برخوردار نشود و به او نگویند که چه چیزهایی اهمیت بیشتری دارد، تا آخرعمرش به همان گونه پیش خواهد رفت. یعنی اول به مسائل خارجی اهمیت می دهد، بعد به مسائل بدنی، و در درجه آخر به مسائل روحی،  البته برخی نیز، چنین هستند که اصلاً به هیچ کدام اهمیت نمی دهند. برای همین در جامعه می بینیم که افراد به پول بیشتر از سلامت جسمانی شان اهمیت می دهند. مثلا برای به دست آوردن پول، تلاش زیادی می کنند و غم و غصه ی زیادی متحمل می شوند تا لوازم خارجی مثل فرش، لوستر، خانه گران قیمت، اتومبیل آخرین سیستم، وسایل تزئینی و لباس و ... را تهیه نمایند. گاهی آنقدر دوندگی می کنند که سلامتی شان به خطر می افتد و مریض می شوند؛ زیرا تهیه این وسایل فشار روحی زیادی را بر شخص وارد می کند. متأسفانه، خیلی از افراد، توجهی به این موضوع ندارند. شبانه روز می دوند تا پول بیشتری به دست آورند و در این تلاش و تکاپوی بیش از حد معمول، از بدن خود سرمایه گذاری می کنند و در نتیجه چشم، دست، کلیه، و ... سایر اعضای بدن درگیر بیماری های جسمانی می شوند. حتی گاهی ممکن است دچار نقص عضو شوند که نقص عضو را به راحتی نمی شود جبران کرد. چون هم خسارت مالی و هم خسارت روحی در پی دارد.  بعضی افراد گاهی به خیال خود می خواهند صرفه جویی کنند، ولی دو برابر آنچه که صرفه جویی می کنند، آسیب بدنی می بینند. مثلاً با 8 ساعت کار می توانند یک زندگی ساده و مطلوبی داشته باشند، اما شغل دوم یا سوم می گیرد و از بدنش خیلی کار می کشد که در دراز مدت، بدن مریض می شود. زیرا با فطرت و طبیعت نمی شود مبارزه کرد. هیچ چیزی قانونمندتر از طبیعت و فطرت وجود ندارد. نمی خواهم بگویم کار دوم بد است. بعضی وقتها لازم است، اما به شرطی که انسان به سعادت روحش صدمه نزند. کسی که شغل دوم و سوم دارد، برای پول در آوردن وقت بیشتری می گذارد. چنین کسی به تربیت فرزندش و نیاز های عاطفی خانواده اش نمی رسد. در نتیجه مشکلات روانی در خانه ایجاد می شود. بعد از مدتی خودش هم مسئله دار می شود؛ ناراحتی اعصاب می گیرد؛ دچار خستگی و عصبانیت بیش از حد می شود؛ در عصبانیت هم هزاران مشکل اخلاقی برایش به وجود می آید که همه اینها گناه است و در نامه عمل او نوشته می شود. زن و فرزند غیر از مسائل اولیه و مادی زندگی، چیز های دیگری هم نیاز دارند. اگر شما آنها را تهیه نکنید، آرامش خانواده تأمین نشده و همسر و فرزندت به مشکل روانی دچار می شوند و متعاقبا فرزندت دچار مشکلاتی در مدرسه می شود. شما در داخل منزل می بینید که مشکلی ندارد، وضعش خوب است، لباس، خوراک و پول تو جیبی اش به راه است. اما بچه از نظر روانی سالم نیست. آسیب های روانی زیادی دیده است.   اگر فرهنگِ معنوی شیعه در جامعه درست جا بیفتد و انسان «علم چگونه زیستن» یا علم «اخلاق» را بیاموزد، عوامل خارجی در درجه اول اهمیت قرار نمی گیرند. عامل بدنی نسبت به عوامل خارجی از ارزش بیشتری برخوردارند بعد از عوامل خارجی که در درجه پایینِ اهمیت قرار دارند، انسان به دومین عامل که مسائل بدنی است توجه دارد. در حالی که گفته شد، اولین و مهمترین عامل در نیل به سعادت، عامل روحی است. ولی انسان به بدنِ خود بیشتر از روحش اهمیت می دهد. البته فراموش نشود که در دین ما بدن ارزش دارد. باید به بدن رسیدگی کرد و از آن مراقبت نمود. اهمیت بدن به اندازه ای است که اگر کسی به بدن فردی آسیب بزند، باید دیه بپردازد. اگر یک عبادت که از نوع «عوامل روحی» شمرده می شود، برای سلامتی بدن ضرر داشته باشد، انسان از آن عبادت منع شده است. مثلا اگر گرفتن روزه به سلامتی شخصی لطمه وارد کند، آن شخص نباید روزه بگیرد. یا این که قضا کند و بعد وقتی بدن سالم شد، قضای آن را به جا آورد. ولی نباید با بدنی که بیمار است، روزه بگیرد و روزه ای که می گیرد، باطل است. بدن در دین اسلام خیلی محترم است. این احترام و شرفِ بدن به خاطر وجود روح است. ولی ما متأسفانه متوجه نیستیم. به فکر حمام جسم مان هستیم که هفته ای دو بار و سه بار حمام برویم. وقتی دستمان چرب می شود، باید بشوییم یا لباسمان را تمیز کنیم. بعضی ها که توجه بیشتری به سلامت بدن دارند، ورزش می کنند، برای ورزش وقت می گذارند، باشگاه می روند، تربیت بدنی کار می کنند. به هر نحوی خودشان را فارغ می کنند که به جسم شان رسیدگی کنند که همه این رفتارها خیلی خوبند. ولی روح چی؟ آیا روح نظافت نمی خواهد؟ طهارت نمی خواهد؟ اگر کثیف و مریض شد، آیا اشکالی ندارد؟ گاهی اصلاً روح می میرد. شخص دیگر مرده است و یک حیوان شده و روح انسانی ندارد. شما که چندین ساعت برای بدنت وقت می گذاری، چند ساعت هم برای روحت وقت بگذار. خود را برای روحت فارغ کن. بگو می خواهم روحم را تربیت کنم. برای بدنت به باشگاه می روی؛ دل به حرف مربی می دهی و همه سختی های تمرین را تحمل می کنی. برای روح هم این کار را انجام بده. اما متأسفانه انسانها فکر می کنند، اصلاً روح نیازی به رسیدگی ندارد و مریض نمی شود.  در روایت داریم، 6 حالتی که برای جسم ایجاد می شود، برای روح هم ایجاد می شود: 1) خواب، 2) بیداری، 3) مرگ، 4) حیات، 5) صحت و 6) بیماری. پس حالا که روح هم همه این 6 حالت را دارد. باید توجه کنیم که روح ما کجا می خوابد؟ بیدارش کنیم. با غفلت به کجا می رود؟ غفلتی که اگر انسان متوجه نشود، تمام هستی اش و تمام ابدیت و همه ی آخرتش را به خطر می اندازد. روح ما در چه زمانی و در کجا بیمار می شود؟ اگر با این بیماری به آن طرف منتقل شود، درد سرها برای انسان درست خواهد کرد. بعضی از ما هیچ غمی برای رشد خودمان نداریم و لحظه ای تأمل نمی کنیم که بالاخره ما هم آدم هستیم. فردایی و ابدیتی داریم. خداوند ما را بیهوده خلق نکرده است. ما هیچ وقت احساس درد نمی کنیم، درد انسانیت، درد آخرت، درد ابدیت، درد دین. وقتی این دردها سراغ ما نمی آید، یعنی ما مریض هستیم. بدنی که به موقع درد نگیرد، مریض است. بدن سالم بدنی است که وقتی خطر تهدیدش می کند، درد بگیرد و با «درد» به انسان هشدار دهد، تا انسان بداند که مریض است و به پزشک مراجعه کند. پس وقتی که آلودگی سراغ بدن می آید، اگر بدن هیچ هشداری ندهد، مریض است. مثل دست یا پایی که سر و بی حس شده باشد، اگر سوزن به آن بزنی یا حتی اگر بسوزد، انسان متوجه نمی شود. چرا؟ چون حس خود را از دست داده است. روح سالم نیز، نسبت به جدایی از خوشیِ واقعی و جدایی از سعادت، حساسیت نشان می دهد. جدایی از سعادت برایش مسئله است و برای آن، غم و اضطراب دارد. راجع به این مسئله واقعاً فکر می کند که «من جوانم»، «فردایی دارم»، «وقتی روز به روز از عمرم می گذرد، توانایی ام از دست می رود»، «من چه کار باید بکنم؟»، «وقتی ازدواج کنم آیا مسائل ازدواج را می دانم؟»، «آیا از مسائل تربیت فرزند آگاهی دارم؟». برای فرزندمان واکسن می زنیم. اگر بیمار شود از او پرستاری می کنیم. برایش لباس و کفش و ... تهیه می کنیم. اما این کودک انسان است. روح دارد، سلامتی روح می‌‌‌خواهد، بهداشت نیاز دارد. پزشک روحانی و تربیت روحانی لازم دارد. حتی وقتی می‌خواهیم مسائل روحش را درمان کنیم، سعی می کنیم با رفع مشکلات و مسائل جسمی درمانش کنیم، یعنی با توجه به عوامل بدنی، می خواهیم مشکلات روحی فرزندمان را مداوا کنیم. اما این کارِ غلطی است. مثلا کودک روحش مریض است. ما برایش دوچرخه می خریم. آیا با خریدن دوچرخه روحش درمان می شود؟ آیا مشکل روحی و روانی خانمت با خریدن لباس و زیورآلات حل می شود؟ اصلا چنین نیست. وقتی فرزندت مریض است، می گویی مدرسه نرو؟ می گویی این غذا را نخور، فلان خوراکی را نخور تا بدنت سالم شود. روح هم همین گونه است. وقتی روح مریض می شود، باید فعالیت هایی را که برای روح مضر است، محدود کنید. یک سری فعالیت ها را تعطیل کنید. وقتی جسم بچه مریض می شود، پدر مرخصی می گیرد، مادر کارهایش را کم می کند و به کودک رسیدگی می کنند، تا حال فرزندشان خوب شود. روح هم همین مراقبت ها را نیاز دارد. مسائل روحی ماندگارند. برای این که روح مثل بدن نیست که بپوسد. روح جاودانه است. برای همین در بالاترین درجه اهمیت قرار دارد. سعادت آخرت ما بسته به این است که روح را چگونه پرورش دهیم و برای پرورش آن، نیاز به آگاهی و وقت گذاری و عمل داریم. اشتباه بزرگ جوانان این است که فکر می کنند، یک روزی در آینده فراغتی پیدا می کنند و می توانند به مسائل روحی، معنوی، مسائل تربیتی و علمی شان برسند، اما این درست نیست. هر مقدار از عمرتان بگذرد، مشکلات خارجی و مادی تان بیشتر خواهد شد. مسائل روحی و معنوی در اولین درجه اهمیت قرار دارند. دومین مسئله که در درجه دوم اهمیت قرار دارد، مسئله جسم است. اگر غذای کمتری بخوری، خانه ات به جای فرش، موکت باشد، اما بدنت سالم باشد، خیلی بهتر از این است که در خانه ات مبل باشد و وسایل رفاهی آن چنانی داشته باشی. پول و ثروت فراوان داشته باشی، ولی در عوض زخم معده و زخم اثنی عشر گرفته باشی. انسان نباید بدنش را به خاطر مسائل خارجی، خیلی به زحمت بیاندازد. باید بداند که تا آخر عمر به این بدن نیاز دارد. پس ترتیبِ اهمیتِ عوامل سعادت، به این صورت است که عوامل روحی در درجه اول، عوامل بدنی در درجه دوم و عوامل خارجی در درجه سوم اهمیت قرار دارند. بنابراین در برقراری ارتباطات اجتماعی اولین شرط این است که معنویت، ابدیت و آخرت مان به خطر نیفتد. از آخرت مان مایه نگذاریم. نباید از روح که اصل است، برای مسائل بدنی که فرع است سرمایه گذاری کنیم. به خاطر مسائل خارجی نباید بدن را فدا کنیم و به خاطر مسائل بدنی نباید از روحمان سرمایه گذاری نکنیم.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top

خدایا چگونه شاد باشم؟

طراوت و جوانی، بهترین عامل رشد انسان و شادی نیز یک ضرورت فردی و اجتماعی است. سفارش روانشناسان در برقراری فضای شاد و مسرت‌بخش برای افراد جامعه و دیدگاه دین مبین اسلام در باب شادی و نشاط همه و همه مؤید این مهم است.

بدیهی است که محیط تربیتی شاد موجب پویایی ذهن، گویایی زبان و شکوفایی استعدادها می‌شود. هرگز نباید فراموش کرد که ملاک و معیار در همه‌ی احساسات و انفعالات روحی به میزان و نوع حالات انسان،‌ در رسیدن به کمال روحی و معنوی بستگی دارد؛ بنابراین آن شادی که ما را به خدا نزدیک نماید، ارزشمند و مورد حمایت اسلام است.

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed