www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 11774
زمان انتشار: 2 ژولیه 2020
| |
زیارتی که آرامش و رضایت در پی دارد

زیارتی که آرامش و رضایت در پی دارد

همه ی ما این تجربه را داشته ایم که کوهی از تنش های قلبی بوده ایم، اما بعد از زیارت امام رضا (علیه السلام) به آرامش و رضایت رسیدیم. 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6107
زمان انتشار: 11 فوریه 2017
| |
«راضی بودن به وضع موجود» مصیبت است و با سعادت برابر نیست

بحث سعادت و شقاوت، جلسه 13؛

«راضی بودن به وضع موجود» مصیبت است و با سعادت برابر نیست

«رضایت» با سعادت مساوی نیست. اگر انسان به وضعی که دارد راضی باشد، این بدترین مصیبت است.

در رابطه‌ی «رضایت» با «سعادت» گفته شد، همان گونه که آرزوها مختلفند‏، رضایت نیز سطوح مختلفی دارد. اگر بپذیریم که سعادت مساوی با رضایت است، زمینه‌ی ظلم برای یک عده ستمکار، جبار و مستکبر فراهم می شود. به طوری که آنها عده‌ای را در حد پایینی از زندگی راضی نگه داشته و در حق آنها ظلم می کنند.   نکته بعدی این است که «کمال رضایت» و «کمال سعادت» دو مقوله ی جدا از هم هستند. یعنی هیچ وقت کمال رضایت، با کمال سعادت برابر نیست. اگر شخصی از زندگی خود کمال رضایت را داشت، به این معنا نیست که حتماً سعادتمند است. افرادی وجود دارند که از وضعیت زندگی شان خیلی راضی هستند، اما سعادتمند نیستند. رضایت کامل از وضعیتی که شخص دارد ثابت نیست. زیرا سعادت مقوله ای است که با آینده انسان سر و کار دارد. اما رضایت مقوله ای مربوط به زمان حال است، یعنی من الان از زندگی ام راضی هستم و هیچ بعید نیست که در آینده این وضعیت تغییر کرده و راضی نباشم. پس کمال سعادت، با کمال لذت هم برابر نیست. مثالی که از شهید مطهری برای کدخدای ده و رئیس یک مملکت گفتیم، این بود که کدخدا خیلی تلاش کرده و رسیده به کدخدایی یک ده و خیلی هم راضی است؛ پادشاهی هم که حاکم شده بر یک کشور، راضی است. هر دو کمال رضایت را دارند؛ اما آیا هر دو کمال لذت را هم دارند؟ یعنی لذت هایشان هم با هم برابرند؟ لذت پادشاهی یک مملکت با کدخدایی یک ده کوچک قابل مقایسه نیست. علت این که کمال رضایت با کمال لذت برابر نیست، این است که ریشه های لذت با ریشه های رضایت متفاوتند. در این قسمت می‌خواهیم یک گریز اخلاقی بزنیم که دقیقاً منطبق با بحث ماست و آن بررسی حدیثی درباره رضایت است. این حدیث به ما می‌فهماند که هیچ‌وقت رضایت با سعادت و کمال رضایت با کمال سعادت برابر نیست. حدیث از امام محمد باقر(علیه السلام) است، می فرمایند:«لا مُصیبَةَ كاستِهانَتِكَ بالذنبِ ورِضاكَ بالحالةِ التی أنتَ علَیها= مصیبتى چون كوچك شمردن گناهت و رضایت دادن به وضعیت موجودت نیست»(تحف العقول : 286). بخش اول حدیث مربوط به بحث ما نیست، اما توضیح مختصری راجع به آن بیان می کنم. گناه هر مقدار که کوچک باشد، انسان نباید آن را کوچک بشمارد. پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:«لا تَنظُروا الی صَغیرِ الذّنبِ ولَکَنِ انظروا الی ما اجتَرَأتُم = به کوچکی گناه نگاه نکنید، بلکه به چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید بنگرید.»(جهاد النفس،ح 405). انسان باید ببیند که چه کسی را دارد معصیت می کند. در روایت داریم، حضرت فرمود: از گناهانی که بخشیده نمی‌شوند، بپرهیزید. سؤال کردند که چه گناهانی بخشیده نمی‌شود؟ فرمود: گناهان کوچک. اگر کسی گناه کبیره مرتکب شود، مثلاً کسی زنا کند و بعد توبه کند؛ دزدی کند و حلالیت بخواهد و استغفار کند، احتمال بخشش هست. اما گناهان کوچک را نمی بخشند؛ چون شخص با جسارت تمام، آن گناه کوچک را انجام می دهد. فردی که دزدی می کند، از خدا شرمنده است؛ زنا می کند، شرمنده است؛ یا گناهان کبیره ی دیگری انجام می‌دهد، شرمنده است؛ اما گناهان کوچک را با پررویی و جسارت تمام انجام می‌دهد و شرمنده هم نیست. مثلاً می‌گویند:«بابا این که گناه نشد؛ کاش همه گناهان اینطوری باشند». همین کم و کوچک گرفتن گناه، باعث می شود که بخشیده نشود. مثلاً فرموده اند: دروغ نگویید، حتی اگر به شوخی باشد. یک‌عده خیلی راحت به شوخی دروغ می‌گویند و احساس ناراحتی هم ندارند. کوچک شمردن گناه، در حکم مسخره کردن خداست و بخشیده نمی‌شود. هیچ حرامی نیست، مگر این که در آن ضرر است و هیچ واجبی نیست، مگر این که در آن نفعی برای انسان هست. قسمت دوم حدیث منظور بحث ماست. «ورِضاكَ بالحالةِ التی أنتَ علَیها= و‌ رضایت دادن به وضعیت موجودت»؛ و مصیبتی نیست مگر رضایت داشتن به حالتی که در آن هستی. این قطعه از حدیث را شاهد مثال آوردیم که بگوییم از نظر اسلام، کمال رضایت با کمال سعادت برابر نیست. برای انسان تعریف خاصی وجود دارد، اگر از دیدگاه درست یعنی همان دیدگاهی که خدا می‌پذیرد و انسان را آفریده، به انسان نگاه شود؛ متوجه می‌شویم که رضایت در هیچ حالتی برای ما مفید نیست، زیرا اولاً: خداوند انسان را برای بی‌نهایت خلق کرده، نه برای فنا و نابودی. بنابراین انسان توان تربیت نامحدود و توان رشد نامحدود دارد، برخلاف فرشته ها که تا یک حدی می‌توانند رشد کنند. اما حدی در تربیت انسان نیست. ثانیاً: انسان بی نهایت طلب و خواهان لذت بی نهایت است. ثروت، زیبایی، قدرت، رفاه و ... بی نهایت را می‌خواهد؛ یعنی کمال مطلق را می‌خواهد. خدا انسان را به گونه ای آفریده که فقط عاشق خود خداست. انسان جز با خود خدا آرام نمی شود: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ = آگاه باش كه با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد»(رعد/28). مؤمنین و مردان خدا در طول تاریخ، همیشه آرام و خوشبخت زندگی کرده‌اند. چه کسی در تاریخ مثل امام (رحمه‌الله‌علیه) می‌تواند بگوید:«با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌کنم‌». انسان فقط یک معبود و معشوق دارد و فقط با او آرام می شود. انسان باید به او رغبت کند. امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود:«معاشِرَ شیعتِنا، أمّا الجنّةُ فلَن تَفوتَكُم سَریعا كانَ أو بَطیئا، و لكنْ تَنافَسُوا فی الدَّرَجاتِ = اى شیعیان ما! شما بهشت را هرگز از دست نمى دهید، چه شتاب كنید و چه كندى، اما براى رسیدن به درجات آن با هم رقابت كنید.»(بحار الأنوار: 74/308/61). یعنی شما بالاخره به بهشت خواهید رسید؛ ولی این کافی نیست. به قول یکی از بزرگان حیوانات، دیوانه ها و کودکان هم به بهشت می‌روند. حضرت امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «بهشت‌پاداش بدن‌های شماست» به فکر روح‌تان باشید. به درجات بهشت رغبت داشته باشید. افسوس حال بزرگانی را بخورید، که این درجات را طی کردند. افسوس خودرو، پول و خانه و... را نخورید. هر مقدار که به طرف دنیا میل پیدا کنی، از آخرتت کاسته می شود. چون به هر میلی که دل خواهی سپرد                  از تو چیزی در نهان خواهند برد پس هیچ مصیبتی مثل سبک شمردن گناه و «رضایت» به حالتی که در آن قرار داری، نیست. رضایت با سعادت برابر نیست. «رضایت» دشمن سعادت بوده و مصیبت است. علی (علیه السلام) می فرماید: رضایت به وضع موجود، مصیبت است؛ افول است؛ سقوط است؛ عقب افتادگی و محرومیت است و در آخرت پشیمانی و غصه می آورد. هیچ وقت نباید به حالت ها و مقام هایی که کسب کرده ایم راضی باشیم. همچنین نباید با کسب مدارج علمی و معنوی دچار عُجب و غرور شویم.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6105
زمان انتشار: 9 فوریه 2017
| |
آیا «سعادت» انسان به «رضایت» داشتن او از زندگی بستگی دارد؟

بحث سعادت و شقاوت، جلسه 12؛ 73/7/4

آیا «سعادت» انسان به «رضایت» داشتن او از زندگی بستگی دارد؟

نظر ديگرى كه درباره خوشبختى و سعادت ارائه شده، اين است كه سعادت و خوشبختى مساوى است با «رضايت» كامل انسان از حالتى كه دارد. يعنى اگر انسان از اوضاع و احوالى كه دارد، راضى باشد، سعادتمند و خوشبخت است. این نظریه به چند دلیل قابل قبول نیست.

نظر دیگرى كه درباره خوشبختى و سعادت ارائه شده، این است كه سعادت و خوشبختى مساوى است با «رضایت» كامل انسان از حالتى كه دارد. یعنى اگر انسان از اوضاع و احوالى كه دارد، راضى باشد، سعادتمند و خوشبخت است. اما اگر راضى نباشد، سعادتمند نیست. این صورت مسئله است. یعنى این گونه بیان شده كه سعادت مساوى است با «رضایت داشتن، خوش بودن و راضى بودن به وضع موجود». مثلاً کسی مى ‏گوید: « من از وضعى كه دارم راضى هستم»، پس سعادت دارد و خوشبخت است. بعضى ‏ها به وضع موجود، راضى نیستند و حرص دارند و تلاش مى ‏كنند كه به جایى برسند. مدام افسوس و غصه مى‏ خورند. اینها خوشبخت نیستند. حال باید بررسى كنیم و ببینیم که این نظریه درست است یا خیر؟ در پاسخ باید گفت که این نظریه هم به چند علت درست نیست. 1. احساس رضایت مربوط به زمان حال است «رضایت» داشتن بحث زمان حال است. اما آرزو آینده را هم در برمى‏ گیرد. یعنى وقتى افراد آرزو دارند، فقط زمان حال را نمى‏ بینند، بلکه آینده خودشان را هم مدّ نظر دارند. اما در «رضایت» این گونه نیست. زیرا  رضایت به زمان «حال» تعلق می گیرد. در بحث رضایت گفته می شود که هر وقت انسان راضی بود، خوشبخت است، یعنی شما که در حال حاضر راضى هستید، پس خوشبختید. اما سعادت و خوشبختى علاوه بر زمان حال، آینده را نیز در بر دارد. همه ما همین طور هستیم. همه ما شاید در زمان حال بگوییم: «الان خوب است»، «الان راضى هستیم از این وضعی كه در آن هستیم»؛ اما چون آینده‏اى هم در پیش رو داریم، پس باید برای آن هم موجبات رضایت و سعادت ما فراهم شود. 2. سطح فهم و معرفت افراد در «رضایت» آنها نقش دارد در بحث «آرزو» ها گفتیم که افراد در «آرزو»ها مختلف هستند و نوع آرزوی آنها به سطح آگاهی و معرفت شان بستگى دارد و این که انسان خوشبختى خود را در رسیدن به چه چیزى بداند. مثلاً فردی بگوید سعادت من این است كه یك تراكتور بخرم؛ راننده اتوبوس شوم؛ اگر یك اتوبوس داشته باشم، هیچ غمى ندارم؛ اگر در دانشگاه قبول شوم و لیسانس بگیرم؛ اگر با فلان شخص ازدواج کنم؛ اگر مهندس شوم، دیگر آرزویى ندارم؛ و ... پس آرزوهای افراد با سطح دانش‏ و شناختى كه از خودشان دارند، ارتباط دارد. اما اگر كسى خودش را با مقیاس ابدى نگاه كند، مسلماً سعادتش با امور وهمى و خیالى و مادى تأمین شدنى نیست، بلکه فقط در مقیاس ابدی تأمین می شود. برای چنین افرادی اگر بحثى از سعادت، خوشبختى، هدف زندگى، آرزو و مسایلى از این قبیل مطرح ‏شود، این ها با مقیاس ابدى به خودشان نگاه مى‏ كنند. «رضایت» هم همینطور است. یعنی به سطح فکر، سواد و معرفت هرکس بستگی دارد. به قول شهید مطهری برخی افراد در سطحی هستند که اگر كدخدای یک روستا شوند، راضى هستند، اما برخی افراد اگر شخص اول جهان هم بشوند، راضى نیستند. مثلاً یک نفر تمام هم و غمش این است که کدخدای یک ده شود، ولی برای کسی دیگر کدخدا شدن توهین به حساب می آید و دوست دارد، حاکم و رئیس یک مملکت شود. ببینید اگر این فرد رئیس یك مملكت شود، راضى است و آرامش پیدا مى كند؛ شخص دوم هم اگر كدخدای یک ده شود، راضى است. ولى سطح یک مملكت با سطح یك دِه ؛ یعنی مملکت داری با کدخدایی تفاوت زیادی دارد. پس در واقع اگر قبول كنیم كه رضایت مساوى است با سعادت، باید بگوییم که هم كدخدا سعادتمند است و هم آن رئیس مملكت سعادتمند است. حالا آیا چون هر دو راضى شده اند، پس به یک اندازه سعادتمند هستند؟ اما این گونه نیست. زیرا در رضایت، سطح فهم و روحیه افراد نقش دارد، روحیه ها مختلف هستند و در نتیجه رضایت ها هم مختلف می شوند. روحیه افراد بستگی به این دارد که روح شان چقدر قوی باشد و چه اندازه معرفت داشته باشند. 3. «رضایت» ممکن است حربه ای برای موجه نشان دادن ظلمِ ظالمین شود نکته بعدی این است که اگر قبول کنیم که سعادت مساوى با رضایت است؛ آن وقت اگر یك عده‏ سر دیگران را كلاه گذاشتند و آنها را در یك سطح ضعیفى از زندگى نگه داشتند و آنهایى كه در سطح ضعیف نگه داشته شده اند، راضی بودند؛ پس این افراد حیله‏ گر و مُزدور و مستكبر ظلم نكرده ‏اند؛ چون رضایت آن افراد ضعیف دلیلی بر سعادت شان می شود. در حالی که این نظریه درست نیست و در واقع با این استدلال، ظلم افراد ظالم را توجیه کرده ایم. یا به عبارت دیگر وانمود کرده ایم که ظلمی صورت نگرفته است. حال اگر حق این افراد خورده یا پایمال شود، چون راضی هستند، پس خوشبختند و هیچ ظلمی هم صورت نگرفته است. به عنوان مثال، آمریكا تمام دارایى ‏های یك مملكت را غارت می كند و آنها را از هر نظر در سطح پایینی نگه می دارد. الان مردم آفریقا و كشورهاى گرسنه و قحطى زده به چه چیزى فكر مى‏ كنند؟ در حال حاضر تقریباً هفته‏ اى 250 هزار كودك، یعنى در یک ماه یك میلیون کودک در اثر گرسنگی مى ‏میرند. در کشورهای قحطی زده، افراد شب ها خواب یک تکه نان یا یک ذره خوراکی را می بینند که بتوانند با آن شکم شان را سیر کنند. رویایشان یک وعده غذاست. از طرفی هم افرادی هستند که می گویند: «مُردیم از بس مرغ خوردیم»، یا «کباب خوردیم. دیگر حالمان از کباب به هم می خورد». آفریقایى بیچاره كه شب خواب نان مى‏ بیند و حتی یك عده ‏اى از آنها که در حال مرگ هستند را اصلاً غذا نمى‏ دهند و با ماژیك در پیشانى شان علامت مى ‏زنند كه سرى بعد به اینها غذا ندهند و منتظر مى‏ شوند كه بمیرند تا دفنشان كنند. آدم هایی که اصلاً چیزی به اسم غذا نمی شناسند و فقط با دیدن مقداری ذرت یا لوبیا و یک خوراکی ساده راضی می شوند. حال آمریكایى ها بگویند که ما مى‏ خواهیم در حق شما آقایى كنیم و به شما سه وعده غذا بدهیم. می ببینید که اینها چقدر خوشحال و راضى مى‏ شوند. دیگر به این فكر نمى‏ كنند كه آمریكا دارد از کشورشان عاج فیل مى ‏برد، پوست ببر و پلنگ مى ‏برد. اورانیوم و الماس‏ و طلاها را غارت مى ‏كند، نفت مى ‏برد. پس اگر بگوییم رضایت مساوى است با سعادت؛ آیا این گرسنگان که به مقداری غذا رضایت دارند، خوشبختند؟ همه افراد فطرتاً مى ‏فهمند كه انسانها با هم برابرند. حضرت فرمود: انسانها مثل دندانه ‏هاى یك شانه با هم برابرند. اعلامیه منشور حقوق بشر را در سازمان ملل بخوانید. همه انسانها را جداى از رنگ و نژاد و هر چیز دیگرى مساوى مى‏ دانند. ولى درحقیقت این گونه نیست. حقیقت خارجى این است که آمریكای «توسعه ‏طلب»، این طور فکر می کند که «من» آره و «همه» نه. برای آنها مهم نیست که 250 هزار كودك در هفته مى‏ میرند. آنها براى این كه به سیاست شان برسند، هزاران تن برنج را در دریا مى‏ ریزند، اما به این گرسنه ها نمى‏ دهند تا بخورند و زنده بمانند. سیاست شان اقتضا می کند که باید آنها را گرسنه نگه دارند تا حاکم بر آنها باشند. راه استعمار شان همین است که آنها را در همین سطح راضى نگه دارند تا كارى نداشته باشند كه شما نفت و اورانیوم و طلا و الماس آنها را كجا مى ‏برید. اما اگر اینها غذای کافی داشته باشند و شكم شان سیر باشد، دیگر به مسئله غذا فكر نمى‏ كنند. نیازهاى فیزیولوژیک، اولین نیازهاى بشرى هستند و تا وقتى برآورده نشود، انسان به چیز دیگرى فكر نمى‏ كند. بدن در درجه اول اهمیت قرار دارد. این مسئله غیر از سطح جهانی که بیان کردیم، در زندگی خصوصی افراد نیز ریشه دارد. یعنی یک مسئله اخلاقی بزرگی است. این که ما در وجود خودمان استعمارگر نباشیم. یک عده افراد در زندگی با ما، دوستی با ما راضی باشند. اما از ارتباط با ما سرشان کلاه برود. خیلى پیش آمده افرادى به خاطر موقعیت‏ هایى كه داشته ‏اند، دیگران حاضر شده اند با آنها زندگى كنند، رفاقت كنند و براى آنها وقت بگذارند. در حالى كه به نفع شان نبوده. نمونه ‏اش ازدواج هاى اجبارى است. مثلاً ازدواج اجباری دو نفر که از نظر سن اختلاف زیادی دارند. یک مرد مسن با یک دختر با سن کم ازدواج می کند. آن دختر در خانه خودش وضع مالی خوبی نداشته، به خاطر غذا و لباس و وضع خوب مالی راضی به این ازدواج شده است. بعضی افراد می گویند ما همه نیازهای همسر و فرزندان مان را از لباس‏، طلا، تلویزیون، فرش و مبل و اتومبیل و... تأمین کرده ایم و آنها راضی هستند. در حالی که این درست نیست، اگر سعادت ابدی آنها تأمین نشود در قیامت مسئولید. رسول اللَّه (‏صلى الله علیه وآله) فرمود: خداوند را هیچ كس به گناهى بالاتر از جهالت همسر و اولادش ملاقات نمى‏ كند. خیلى آیات و روایات داریم كه حكایت از این قضیه مى‏ كند كه زن و فرزندان، افراد یك مملكت، افراد یك محله، یك شهر و روستا از رئیس شان شكایت مى‏ كنند که ما نمى‏ دانستیم وضع این گونه است. ما نمى‏ توانیم به رضایت خانواده توجه نکنیم، ما باید ببینیم سعادت شان در چیست. شاید فرزند من خوشش نیاید که به او بگویم در 7 – 8 سالگی نماز بخواند و احکام دین را به او یاد دهم، یا از او بخواهم حجاب داشته باشد. اینجا که پای سعادت ابدی او در میان است من کاری ندارم که فرزندم از من راضی است یا نه خوشش می آید یا نمی آید.

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top

هنر رضایت از زندگی

خالق جهان و انسان، خداوند متعال است. او برای خلقت خویش، هدفی را اراده کرده است. جالب است که آفرینش انسان، به تصریح قرآن کریم، خود، هدف برخی از خلقت‌های دیگر است. چه بسا ابر و باد و مه و خورشید و فلک و بسیاری از موجودات دیگر، برای بودن ما در این دنیا باشند!

حال، این سؤال مطرح است که هدف از به وجود آمدن خود ما چیست؟

شناسه مطلب: 749
زمان انتشار: 4 نوامبر 2014
| |
خانواده آسمانی،جلسه 170 ، 91/10/28

خانواده آسمانی،جلسه 170 ، 91/10/28

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی «معاد» به معنای بازگشت است و این امر بیان می‌کند که ما از جایی آمده‌ایم که قرار است به آنجا باز گردیم. ما قبلاً نزد خدا و خانواده آسمانی‌مان بوده‌ایم. کسی که اعتقاداتش صحیح است ریشه و اصل خود را شناخته و به آن تعلق دارد، به نحوی که عضویت در خانواده آسمانی مهم‌ترین موهبت الهی برای اوست. کسی که این امر برایش مهم نیست قیمت خودش را نمی‌شناسد. اگر کسی خودش را عضو مجموعه‌ای اعم از جامعه، اداره، حزب خاص، هیأت و ... تأثیرخاصی می‌پذیرد. عضویت در خانواده آسمانی باید به زندگی ما رنگ و بوی خاصی بدهد. در غیر اینصورت انسان خودش را محدود به خلقت مادی‌اش یعنی بدن دانسته و فعالیت‌ها و دغدغه‌هایش حول همین محور است. اما اگر انسان بداند که کیست و از کجا آمده و قرار است به کجا برود، هدفِ خلقش را شناخته و اساساً سبک زندگی‌اش کاملاً متفاوت است. اگر کسی قصد دارد منزلت خودش در آسمان را بداند باید بررسی کند آیا کلیه انتخاب‌ها، ارتباطات، افکار و رفتارش متناسب با خدا و غیب و طبق رضایت آن‌هاست یا نه، اگر چنین است معلوم می‌شود خدا برای او مهم است و «الله» و خانواده آسمانی را دوست می‌دارد. کسی که دنیا را به خدا ترجیح می‌دهد در واقع خدا نزد او منزلتی ندارد. در حدیث دیگری علی «علیه السلام» اینگونه می‌فرماید: «من أراد مِنکم أن یَعلَمَ کیف منزلَته عندالله فَلیَنظُر کیف منزلَه الله مِنه عند الذّنوب کذلک تکون منزله عندالله تبارک و تعالی» هر یک از شما که می‌خواهد بداند جایگاهش نزد خدا چگونه است پس بنگرد به منزلت خدا در نزد او، هنگام گناه (کردن)؛ اینچنین جایگاه او نزد خدا معین می‌گردد. کسی که با جسارت گناه می‌کند معلوم است خدا را در نظر نمی‌گیرد ولی اگر از خدا حیا می‌کند و اعتقاداتش به کمکش می‌آیند یعنی خدا و خانواده آسمانی در نزد او به گونه‌ای هستند که جلوی گناه او را می‌گیرند. شخصی نزد من آمده‌بود که به شدت بداخلاق بود و خانواده را آزار می‌داد و توجیه او این بود که رفتارم ژنتیکی است و من «موج گرفته» هستم. درصورتی که هیچ کدام دلیل مناسبی نیست و انسان به عشق خدا و خانواده آسمانی می‌تواند هر رفتاری را کنار گذاشته و خودش را اصلاح کند. بعضی‌ها سید بودن خودشان را بهانه می‌کنند و این بسیار ناپسند است و اتفاقاً با چنین انتسابی باید انسان به خلق معصومین «علیهم السلام» نزدیک‌تر باشد. انسان اگر توجه داشته‌باشد هر رنجاندن و هر رنجیدن چه‌قدر برای او عذاب در پی دارد، برای او کافیست که دست بردارد. قبر ما همان نفس ماست و به میزانی که در نفسمان فشار احساس می‌کنیم به همان اندازه در قبر دچار فشار و عذاب خواهیم بود همه آتش‌ها، مار و عقرب‌ها و تلخی‌ها برای این است که روح انسان در دنیا دچار فشار و عذاب بوده است. طفل هر طور که به دنیا بیاید محصول مجموعه فعالیتهای دوران جنینی او در رحم مادر می‌باشد. آخرت هم انسان را متناسب با نوع عملکردش در دنیا ارزیابی کرده و پاسخ مناسب می‌دهد. توجه به خانواده آسمانی در کنترل رفتار ما بسیار مؤثر است، همان طور که انسان در حضور میهمانانش جلوی عصبانیتش را گرفته و با همسرش تندی نمی‌کند علیرغم اینکه ممکن است در درون به شدت از وی خشمگین باشد. بعضی‌ها به قدری بی‌حیا هستند که با ولی نعمت خود از جمله والدین تندی می‌کنند. حتی اگر حق هم با انسان باشد، اجازه بدرفتاری با ایشان را ندارد. کسانی که درک می‌کنند در محضر حق تعالی هستند، اگر به هر دلیلی مرتکب گناهی هم شوند عذاب می‌کشند و بعد از اینکه به خود می‌آیند به شدت خود را ملامت می‌کنند. برای درک منزلت حق تعالی باید شرایط گناه و یا غیر خدا فراهم شود که شخص بین خدا و آن‌ها یکی را انتخاب کند که اگر خدا را برگزیند نزد او منزلت یافته و عزیز می‌گردد. خدا نه تنها برای ما بلکه برای انبیاء هم شیطان آفریده است؛ «و کذلک جعلنا لکلّ نبیّ عدوّاً شیاطین الانس و الجنّ...»(انعام/112) اینچنین ما قرار دادیم برای هر پیامبری شیاطینی از انس و جن. وقتی که پیامبر مورد اذیت و وسوسه شیاطین قرار می‌گیرد و مقاومت می‌کند اوج گرفته و نزد خدا عزیز می‌گردد. چنانچه بدن در ورزش و حرکات خاص و منظم ورزیده و توانا می‌گردد. در عربی به آن «ریاضت» گفته می‌شود. واکسن علیرغم اینکه میکروب و آلودگی است بدن را در حمله میکروب‌ها مقاوم می‌کند. خداوند زینت‌هایی را در زمین قرار داده که دائماً ما را به سوی خودشان جذب می‌کنند ولی در صورتی که مقاومت کنیم، رشد می‌نماییم. «إنّا جعلنا ما علی الارض زینه لّها لِنبلوهم أحسن عملاً»(کهف/7) آنچه را که ما در زمین قرار دادیم زینتِ آن کردیم تا ایشان را بیازماییم که کدامیک عملشان نیکوتر است. یعنی تعلقاتی که مربوط به حس، خیال و وهم و عقل می‌باشند، ولی ابدیت مربوط به فوق عقل است. «احسن» یعنی بهتر، بهتر یعنی آنچه که کمال بیشتری دارد. بی‌نهایت نسبت به محدود از کمال بیشتری برخوردار است. کسی که محدود را به بی‌نهایت ترجیح دهد انتخابش احسن نیست. خداوند دنیا و تعلق‌هایش را بد نمی‌داند ولی ابدیت را بهتر می‌داند: «والاخره خیر و ابقی»(اعلی/17) آخرت بهتر و پایدارتر است. ماندگاری و جاودانگی بسیار مهم است. امام «رضوان الله» فرمودند: شما وقتی وارد برزخ می‌شوید متوجه می‌شوید دنیا نسبت به آنجا یک لحظه بوده است و حضرت می‌فرمایند: «کانّه لم یکن» مثل اینکه نبودهاست. افراد در دنیا برای رسیدن به وضعیت بهتر حاضرند سختی‌های زیادی را تحمل کنند مثل اینکه مردی شش ماه از سال را در خارج از کشور می‌گذراند و یکماه با خانواده است به امید دریافت مدرک تحصیلی عالی، که بعد از آن بتوانند امکانات دنیایی بهتری داشته‌باشند؛ اما حاضر نیستند برای جاودانگی از حرام دنیا بگذرند در صورتی که از حلال آن می‌توانند بهره ببرند. بعضی‌ها به امید اینکه وضعیت بهتر با امکانات بیشتر پیدا کنند ازدواج خود را به تأخیر می‌اندازند که هیچ کارشناسی این کار را تأیید نمی‌کند. اگر انسان با وضع مالی پایین، ازدواج کند خدا برکت و توسعه به او می‌دهد. انسان معلوم نیست برای آینده دنیا حتماً زنده بماند به همین دلیل باید زودتر از فرصت‌هایش بهره ببرد. خانواده آسمانی نقد هستند و همین الان ما می‌توانیم از وجودشان بهره ببریم و این بستگی به منزلتی دارد که ما برای ایشان قائل هستیم. خدا بر سر راه ما معشوق‌هایی قرار می‌دهد تا ما را بیازماید که آیا حاضریم برای آن‌ها مقاومت کرده و آلوده نشویم. خداوند به ما فرمان سرعت و سبقت گرفتن به سوی خودش داده‌است. به حدی خدا مشتاق ماست که مایل نیست مابین راه معطل شویم و زود به نزد او بازگردیم. ولی ما متأسفانه اکثر امکانات و دارایی‌هایمان را برای دنیا هزینه می‌کنیم. علی «علیه السلام» اگر صد دینار داشت هشتاد دینار آن را به آخرت می‌فرستاد. ما برای دین خدا از مال کلان خود نمی‌پردازیم و به خرده‌ها اکتفاء می‌کنیم. خیلی مهم است که محبوبیت در نزد خدا برای انسان موضوعیت داشته‌باشد. خدا روز قیامت با افرادی که در دنیا رفاقت کرده‌اند رفتار ویژه داشته و آن‌ها را از صحنه محشر دور کرده و به نزد خود می‌برد و اجازه نمی‌دهد که دغدغه حساب و کتاب، و بهشت و جهنم داشته‌باشند. آنچه در قیامت شدیدترین حسرت را برای ما خواهد داشت این است که خدا با ظهور آخرتی که برای ما خواهد داشت چه‌قدر در دنیا سراغ ما آمد که با او رفیق شویم ولی ما اجابت نکردیم. چه‌قدر خانواده آسمانی در دنیا از ما می‌خواهند که به در خانه آن‌ها برویم و اینهمه برای خواسته‌هایمان نزد مردم خودمان را کوچک نکنیم. خانواده اصلی ما ثروتمندترین و تواناترین خانواده‌ای است که خدا خلق کرده است. عزت، شرافت، قدرت، ثروت و ... نزد آن‌هاست. حضرت موسی «علیه‌السلام» خیلی عاشق خدا بود تا آنجا که مستقیم با خدا تکلم می‌کرد و به او لقب «کلیم الله» داده‌بودند و جایگاهش نزد خدا برایش خیلی مهم بود. ایشان از خدا سؤال می‌کند: کدام بنده نزد تو محبوب‌تر است؟ خداوند در پاسخش می‌فرمایند: «مَن اذا اخذت حبیبه سالمنی» کسی که اگر من عزیزش را گرفتم با من دشمن نشود. خدا هر که را از ما بگیرد نزد خودش می‌برد ضمن اینکه آن‌ها را به ما امانت داده‌است. گاهی خدا می‌بیند ما به چیزی خیلی علاقه داریم، می‌خواهد با گرفتنش ما به درجه و مقام برسیم؛ «لن تنالوا البرّ حتّی تُنفقوا ممّا تحبّون»(آل عمران/92) شما به «برّ» و نیکی نمی‌رسید مگر از آنچه که دوست دارید در راه خدا انفاق کنید. مرحوم میرزا پسری داشت که بسیار به او علاقمند بود. ایشان تعریف می‌کرد: در مکه به خدا عرض کردم که من عزیزترین کَسَم را به تو می‌دهم تو هم عزیزترین کس خود را به من بده. از مکه که برگشتم پسرم شهید شده‌بود. هم پسر به خواسته‌اش رسیده‌بود هم پدر. ما هر چه را در راه خدا بدهیم ماندگار می‌شود و ما چیزی را از دست نداده‌ایم در آخرت به آن‌ها ملحق می‌شویم؛ «... انا ان شاءالله بکم لاحقون» کسی که فرزند از دست داده در واقع در آخرت شفیع او هستند و معلوم نیست اگر در دنیا می‌ماندند خیری داشتند. خدا هر چه را می‌گیرد جای خالی آن را با خودش پر می‌کند. این بهترین معامله است. محبوب‌ترین بنده خدا کسی است که وقتی خدا چیزی را از او می‌گیرد با خدا درگیر نشود. کسی که غیر از این است با داشتن‌ها خدا را دوست دارد و خدا به تنهایی برای او ارزشی ندارد. کسی که برای دنیا عصبانی می‌شود خیلی کوچک است. هر وقت از چیزی ناراحت شدیم به موضوع آن توجه کنیم و دقت کنیم که آن موضوع ما را کوچک می‌کند یا بزرگ. فقط غصه ابدیت است که انسان را بزرگ می‌کند. وقتی دنیا بعضی‌ها را غصه‌دار می‌کند سبب ناراحتی و رنجاندن دیگران هم می‌شوند و با این کار حجم فشار قبرشان را بیشتر می‌کنند. حدیث جلسه گذشته را کامل بخوانیم؛ امام علی «علیه‌السلام» می: «من أحبّ لقاءالله سبحانه سلا عن الدّنیا» کسی که لقاء خدای سبحان را دوست می‌دارد دنیا را فراموش می‌کند. یعنی کمالات جمادی، نباتی، حیوانی و حتی عقلانی بین او و خدا فاصله نمی‌اندازد. کسی که خدا برایش مهم است برای دنیا غصه نخورده و برای عشقهای زمینی خوار و ذلیل نمی‌شود. بعضی ترانه‌ها انسان را خیلی کوچک می‌کند. البته بعضی ترانه‌ها انسان را به یاد ابدیت و بهشت می‌اندازد و بالا می‌برد که مناسب هم هستند. همانطور که ما عطر، رنگ و انسانِ فطری داریم، موسیقی‌هایی هم داریم که فطری هستند و انسان را یاد خدا می‌اندازند. کُنم تا خویش را قربان، از آن ابرو و آن مژگان                 به دست آورده‌ام تیری، کمانی کرده‌ام پیدا اگر جان در ره جانان فــدا گـردد فـدا گـردد                   ز یُمن عشق، جان جاودانگی کرده‌ام پیدا خوش به حال کسی که جانش را بدهد و جانان و خانواده آسمانی را بگیرد، این شخص جاودانه می‌شود. کسی که خانواده آسمانی‌اش را از دست بدهد فانی و بیچاره است. خوشا به سعادت کسی که به او اذن بدهند تا جانش و هر آنچه که دارد فدای خانواده آسمانی‌اش کند. «... و ممّا رزقناهم ینفقون» از آنچه که روزی‌شان کرده‌ایم. به ما می‌دهند. از آنچه که به ما داده قرض می‌خواهد؛ «من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً...» خدا که نیازی به ما ندارد می‌خواهد ما با این کارها با او عاشقی کنیم. چه معامله عاشقانه‌ای! «إنّ الله اشتری من المؤمنین باموالهم و انفسم بانّ لهم الجنّه»(توبه/111) خداوند مال‌ها و جانهای مؤمنین را از ایشان می‌خرد برای اینکه بهشت از آن ایشان باشد. بعضی‌ها حاضرند از جانشان بگذرند ولی از مال خود نمی‌توانند انفاق کنند. خداوند از قارون می‌خواهد مالی را که خودش به او داده به خداوند بدهد، ولی قارون گفت: با علم خودش به دست آورده است؛ موسی «علیه‌السلام» فرمود: من دعا کردم تو ثروتمند شوی، کمی به فقراء کمک کن ولی قارون امتناع کرد و به فرمان خدا در زمین فرو رفت. یعنی با عدم انفاق، انسان خودش را دفن کرده است و راه را به روی خودش بسته است. چه خوب است که انسان ثروت و مدرک تحصیلی و مقامش را جاودانه کند، ولی بعضی‌ها مقامشان را آلوده و خراب می‌کنند. بعضی‌ها از موقعیتشان برای خدمت به مردم و نزدیک شدن به امام زمان استفاده می‌کنند ولی برخی برای بالارفتن خودشان و فخرفروشی و ضایع کردن دیگران. بعضی‌ها با مال، بعضی دیگر مقام و برخی با خانواده‌هایشان دفن می‌شوند. ما هم دفن شده‌ایم و إلاّ باید نشاط، قدرت و پرواز داشتیم.   والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed