مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
جلسه قبل روایتی خواندم که در آن یکی از رموز بسیار مهم انسان شناسی وجود دارد و آن این است که خداوند به ما اجازه داده که هم در دنیا و هم در قیامت، خودمان نجات دهنده از جهنم باشیم.
جلسه قبل روایتی از امام صادق علیهالسلام خواندیم، به این مضمون که یکی از شما مؤمنین روز قیامت شخصی را میبیند که دستور داده میشود آن شخص به جهنم برود. آن شخص، مومنی را میبیند که او را در دنیا می شناخته و میگوید: نجاتم بده! من در دنیا در حق تو نیکی کردم. چون مؤمن آنجا خودش جزء شئون ربوبی شده، بدون اذن از کسی و بدون شفاعتگیری از کسی، به فرشته میگوید: رهایش کن و خداوند هم دستور مؤمن را امضا میکند و میفرماید: هر چه مؤمن گفت، اجرا کنید. یک موضوع در این حدیث، بحث معروف بود که اگر کسی به یک نفر کمکی بکند، این معروف آنقدر اثر دارد که در قیامت هم میتواند به کار ما بیاید.
نکته بعدی که نکته مهمی است و گفتم جزء رموز انسان شناسی به حساب می آید، این است که اگر خدا در قیامت به مؤمن این قدرت را داده که بدون اذن و شفاعت کسی، برای نجات از عذاب، اقدام نماید و خدا هم آن را امضاء می کند، حتماً در دنیا هم مؤمن این قدرت را دارد و می تواند اولین کس را که خودش می باشد، از عذاب نجات دهد و خدا هم امضا کند. مثلاً امشب که شب قدر است، شما به خدا می گویی، خدایا محو و اثبات نامه عمل دست توست؛ اگر من امشب جزء سعدا هستم، سعادت من را زیادتر کن و اگر جزء اشقیا هستم، اسم من را از بین اشقیا خط بزن و در بین سعدا بنویس. خدا این اجازه را به خودِ ما داده است. یعنی امشب هر کدام از ما اجازه داریم و می توانیم هر چه را که میخواهیم، در نامه عمل مان بنویسیم و هر چه را که نمیخواهیم، پاک کنیم. این دست خودِ ماست و یک اصل خیلی مهم است. در شب قدر میگویند، نامه عملت را دست خودت میدهیم، هر چه میخواهی خودت پاک کن هر چه میخواهی امضا کن. برای آیندهات چه تصمیمی داری؟ هر چه در نامه عملت بنویسی، ما امضا میکنیم. امام زمان هم امضا میکند، مطمئن باش. هر چه را پاک کنی، ما امضا میکنیم و تو دیگر آن را نمیبینی. ولی خودت باید آن را پاک کنی. نامه عمل هر کس یعنی خودش و نفسش.
نامه عمل هر انسان، نفس اوست
«كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ اِلی عُنُقِهِ[1]= و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته ایم». نامه عمل، خودت هستی، نویسنده، خودت هستی، پاک کننده، خودت هستی، قاضی هم خودت هستی. روز قیامت هم میگوید:«اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیباً[2]= نامه ات را بخوان كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى». خودت نامه عملت را بخوان، خودت هم قضاوت کن، خودت هم نتیجه بگیر، اگر بهشتی هستی، برو بهشت و اگر جهنمی هستی برو جهنم.
چگونه نامه عمل خود را پاک کنیم؟
خدا این اجازه را به ما داده که هر چه گناه کرده ایم را از نامه عمل مان پاک کنیم. مهمترین خواسته امشب همه ما مغفرت است و این که جهنم نرویم. حال چگونه نامه عمل یا نفس مان را پاک کنیم؟ برای این کار، ذهنت را از همه کدورتهایی که از دیگران داری، خطاهایی که از دیگران داری، پاک کن. ذهن خودت را که پاک میکنی، نامه عملت هم پاک میشود. میخواهی محو شود، اول خودت محو کن. رمز بزرگ این است.
اگر حقِ الله است، بگو، خدایا معذرت میخواهم، دیگر کوتاهی نمی کنم؛ در حفظ حجاب کوتاهی نمیکنم؛ در نماز کوتاهی نمیکنم؛ در روزه کوتاهی نمیکنم؛ در خمس، صدقات، انفاق، جهاد کوتاهی نمیکنم. خدایا من امشب تمام گذشته ام را پاک کردم، تو هم پاکش کن. خدا میگوید، قبول است. امشب، اینجا قیامت ماست. دوست داری قیامتت چگونه باشد؟ پس همین الان انجامش بده. امشب شب اول قبر است. هر کاری میخواهی بکنی، امشب بکن. تفاوت در این است که در قیامت و شب اول قبر، کار از دستت در رفته؛ ولی الان کار هنوز در دستت هست. تا دیر نشده، همین امشب بجنبیم.
جایی برای ادای حقِ امام زمان در نامه عمل مان داشته باشیم
اگر حقِ امام زمان است، از همین امشب برای امام زمانمان یک تصمیمی بگیریم. بگوییم آقا من نمیخواهم از این به بعد یک فرزند بیعرضه برای تو باشم. یک سرباز بیخاصیت باشم. تصمیم گرفته ام، در زندگیم تو باشی. من تصمیم گرفته ام همه «تصمیماتم، انتخابهایم، ارتباطهایم، رفتارهایم» را با خانواده آسمانی ام تنظیم کنم. کسی که قیمت خودش را نمیداند، خودش را ارزان میفروشد. شما تا وقتی قدر خودتان را ندانید، شب قدری هم، در کار نیست.
چه کسی مورد لعن خدا و فرشتگانش قرار می گیرد؟
«اَسبَق» از یاران خاص امیرالمؤمنین بود، یکبار با حضرت، خصوصی با هم یک جایی بودند. اسبق گفت: دوست دارم یک حدیثی از پیغمبر که خودت شنیده ای، به من بگویی. حضرت فرمود: یک روز پیغمبر من را صدا کرد و گفت: یا علی! برو مسجد و همه را جمع کن. وقتی همه جمع شدند، بگو: خدا، پیغمبر و فرشتهها لعنت کند کسی را که به پدرش [یا ولی نعمتش] انتساب نداشته باشد. مردم همه گیج شدند که یعنی چه؟ اما امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میدانست. وقتی یکی از حضرت سؤال کرد، گفت: بگذار من با پیغمبر صحبت کنم و اول ببینم پیغمبر چه میگوید.
پیامبر فرمود: یا علی! من و تو پدران این امت هستیم. بگویید هر کس که با من و تو هماهنگ نیست، خدا لعنتش کند، فرشتهها لعنتش کنند، انبیاء لعنتش کنند.
اگر کسی با امام زمان و خانواده آسمانیاش هماهنگ زندگی نکند، سبک و شیوه زندگیش با اهل بیت هماهنگ نباشد، از آنها دور میشود. لعنت یعنی دورباد. خوب است آدم، غیرت خانوادگی داشته باشد و سبک زندگی خود را با خانواده اش هماهنگ کند.
زندگی به قیمت آسمان و آسمانی ها
ما از آسمان آمدهایم و باید به قیمت آسمان زندگی کنیم، نه به قیمت زمین و زمینیها. خود را با آدمهای زمینی که قدر خود را نمیشناسند، مقایسه نکنیم.
در فرهنگ اسلام، مؤمن به قدری با شخصیت و بامناعت است و روحش بزرگ است که وقتی در دنیا دچار مصیبتی میشود، عارش میآید از این که گریه کند:«الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ= کسانی که هرگاه مصیبتی بر آنها وارد شود، می گویند ما از خداییم و به سوی او بازمی گردیم». پیامبر فرمود:«مَن بَکی عَلَی الدُنیا دَخَلَ النّار= هر کس برای دنیا گریه کند، وارد جهنم می شود». این روایت نمیگذارد آدم مومن، بیشخصیت، کوچک و حسود بشود. این روایت نمیگذارد آدم چشم و همچشمی کند، یا آدم زودرنج و حساسی باشد. اگر حسود، زودرنج، عصبانی و پرخاشگر شدی، اگر فحش دادی، قهر کردی، زندگی شیرین زناشویی ات را به هم زدی، یعنی دنیا تو را به گریه واداشته و سوزانده. اگر دنیا نتواند کسی را بسوزاند، زندگیش همیشه شاد است، یعنی می داند، او مال خداست.
اصلا خود آدم باید عارش بیاید که در دنیا برای دنیا عصبانی شود. ما جزء خانواده حضرت زینب هستیم که بعد از آن همه مصائب فرمود: «وَ ما رَأَیتُ اِلاّ جَمیلا = جز زیبایی چیزی ندیدم». ما چرا زود آشفته میشویم؟ زود عصبانی میشویم؟ زود پرخاش میکنیم؟ داد میزنیم؟ زود به پوچی میرسیم؟ زود احساس بیپناهی میکنیم؟
چون قیمت خودمان دست مان نیست، بیخود خودمان را به لجن میکشیم. قرآن میگوید مومنین تا مصیبتی به آنها میرسد، اصلاً به هم نمیریزند.«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» این ذکر باید را زیاد بگویید. اگر یک جایی داری به هم میریزی، این ذکر را بگو، سلاح بسیار مهم و اثرگذاری است. یعنی من شرافتم الله است و زمین نیست.
ذلت برای کسی است که می خواهد زمینی زندگی کند و زمینی بماند
ما قیمت مان را از آدمها نمی گیریم. اگر کسی خواست پیش زمینیها قیمت پیدا کند، خدا به همان زمینیها واگذارش میکند و ذلیل میشود. در حقیقت، قیمت تو و قَدَر تو و قدر تو آن چیزی است که تو را به هم میریزد.
هر وقت چیزی تو را به هم ریخت و غصهدارت کرد، ببین قیمتت بود یا نبود، میارزید یا نه. مثلاً یک نفر به تو گفت، دوستت ندارم. خوب نداشته باشد. این نباید تو را به هم بریزد. علی(علیهالسلام) فرمود:«ما رَأیتُ ذُلاً مِثلَ اِشتِغالِ قَلبی بِفارِغِ القَلبِ مِنی= من هیچ ذلتی را مثل این ندیدم که به کسی علاقه داشته باشم که او به من علاقه ندارد». آدم قیمتش را از ریشه و خانواده خودش و از خدا میگیرد. آدم باید یک ذره فکر کند آیا برای چیزی که به هم میریزد، ارزش دارد؟ امشب شب قدر است. شب قدر یعنی باید تو قدر خودت را بدانی. قیمت دستت باشد و کمتر از قیمتت خودفروشی نکنی.
فرمول «جز زیبایی چیزی ندیدم» مختص حضرت زینب س نیست
این فرمول فقط مختصِ حضرت زینب سلاماللهعلیها نبوده، وقتی حضرت فرمود: «وَ ما رَأیتُ اِلا جَمیلا = جز زیبایی چیزی ندیدم». حضرت زینب سلاماللهعلیها میخواهد همه شیعیانش هم همینطوری باشند. او میخواهد ما قوی باشیم و شخصیت داشته باشیم و این قاعده در همه زندگی ما جاری باشد.
آرزوهای آرمانی و خانوادگی ما، با انتساب به اهل بیت علیهمالسلام
کسی که جزء خانواده آسمانی است، آرزوهایش هم از نوع همین خانواده است؛ آرزوهایش آرمانی است.
به ما یاد دادند هر شب ماه رمضان بگوییم:«اَللّهُمَّ اِنا نَرغَبُ اِلَیکَ فی الدَولَۀٍ کَریمَه= رغبت ما دولت کریمه شماست». آرزوی من برقراری دولت کریمه شماست. «تُعِزُ بِهَا الاِسلامَ وَ اَهلَه وَ تُذِلُ بِهَا النِفاقَ وَ اَهلَه = که به وسیله آن، اسلام و اهلش عزیز و نفاق و اهلش ذلیل می شوند».
من باید در این دولت کریمه سهم داشته باشم. چون بعد از دعای افتتاح میگوید:«اَللّهِمَّ اِجعَل لی مِمَن تَنتَصِرُ بِه لِدینِک وَ لا تَستَبدِل بی غَیری= خدایا من را از کسانی قرار بده که دینت را به وسیله من یاری میکنی و هیچ کس را هم جای من نگذار». من نمیخواهم عادی زندگی کنم. میخواهم با خانوادهام و با قیمت خانوادهام زندگی کنم. می خواهم تنفسم، ضربان قلبم با خواسته مادرم فاطمه زهرا تنظیم میشود. فاطمه زهرا و اهل بیت علیهمالسلام دارند من را نگاه میکنند. من باید همیشه با سبکی زندگی کنم که آنها را خوشحال کنم. ما از ورزشکاران کمتر نیستیم؛ آنها هم آدمهای بسیار بزرگی هستند. نسبت به کشور و اصلشان غیرت زیادی دارند. ما هم باید از آنها یاد بگیریم و خانواده آسمانی و وطن آسمانی ما برایمان مهم باشد.
«وَ تَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاۀِ اِلی طاعَتِک= خدایا ما را در حکومت امام زمان از کسانی قرار بده که مردم را به طاعت تو دعوت میکنند». «وَ القادَۀِ اِلی سَبیلِک= ما رهبر مردم باشیم به راه تو». چقدر ما را تحویل گرفته اند که به ما یاد دادند تا کوچک دعا نکنیم. بزرگ درخواست کنیم و بزرگ شویم.
خداوند امشب لوح را دست خودتان داده، هر چه از حافظه خودت و از گناهان خودت میتوانی ببخشی، ببخش. بگو خدایا من میخواهم با شما آشتی کنم، میخواهم به من اجازه دهید، جزء مقربین شما شوم. من اول همه گناهان خودم را بخشیدم. خودم را هم بخشیدم. تو هم من را ببخش. من آمده ام، با تو آشتی کنم. اصلا باورم نمیشود آن گناهانم بتواند رابطه مان را خراب کند. خوش به حال کسی که برای دیگران هم دعا میکند. کسی که مشغول دعا برای دیگران است، خدا و فرشتهها در کارش هستند. تمام مظلومان عالم را بیاد بیاورید و مضطر حقیقی، وجود مقدس امام زمان، در رأس شان باشد. غصهها و گریههایتان برای حضرت باشد. چقدر خوب است آدم اینقدر برای حضرت غصه بخورد و نگران باشد که یادش برود برای خودش دعا بکند. زیرا اگر خودش را فراموش کرد، آن موقع حضرت است که برای شما دست به دعا می شود.
چرا 28 ماه رمضان، باز هم درخواست فضیلت شب قدر می کنیم؟
روز بیست و هشتم هم شما در دعا میخوانید:«اَللّهُمَّ ارزُقنی فَضلَ لَیلَۀ القَدر= خدایا فضیلت شب قدر را نصیب من بکن». روز بیست و هشتم از خدا فضیلت شب قدر را میخواهیم. این بدین معناست که هنوز وقت داری. شب بیست و هفتم هم بیا بنشین و فکر کن و تقدیراتت را رقم بزن. اگر برای تنظیم سبک زندگیت احتیاج به زمان داری، شب بیست هفتم هم فرصت هست، کارهایت را بکن، تصمیماتت را بگیر.
بگو خدایا میخواهم، از اول شروع کنم. میگوید، شروع کن. بگو خدایا میخواهم همه گذشته را جبران کنم. میگوید ما قبول داریم و همه گذشتهات را باک می کنم. بگو خدایا هر چه گناه کرده ام، میخواهم امشب تبدیل به عبادت و ثوابش کنم. خدا میگوید، من تبدیل میکنم. خودِت هم میتوانی تبدیل کنی. من رمز تبدیل را دست خودت میدهم. قرار است ما اسم بگیریم، همهاش به خدا نگوییم، تبدیل کن. خودمان هم تبدیل کنیم. خداوند در را باز گذاشته، بیا بدو، باید بدوی و خودت را برسانی. در بسته نشده، پس هر تصمیمی امشب میخواهی بگیری، بگیر. خدا شما را تنها و بیکس نگذاشته.
دو لحظه خطیر بلافاصله بعد از مرگ
دو صحنه خطیر، موقع رفتن ما از این دنیا وجود دارد:
لحظه اول) ملاقات با امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمودند:« مَن یَموت یَرَنی= هر کس بمیرد من را میبیند». برای بعضیها خانم فاطمه زهرا هم تشریف می آورند. برای بعضیها پیغمبر و حسنین هم میآیند. آن لحظه خیلی لحظه خطیری است. اولین کسانی که سراغ ما میآیند خانوادهمان هستند. چون داریم متولد میشویم. خدا نکند فاطمه زهرا بیاید و ببیند ما خیلی خراب کرده ایم. خدا نکند آدم آن لحظه امیرالمؤمنین را غصهدار و غضبناک ببیند. ما باید از الان تصمیم بگیریم، خدایا آن لحظه که قرار است خانوادهام به دیدنم بیایند، خوشحال بیایند و من هم خوشحال بروم در آغوششان.
لحظه دوم) ملاقاتی است که با خود خدا داریم. یادآوری آن لحظه، قرار و امان را از آدم می بُرد. لحظه ای که آدم با خدا روبرو می شود و خدا میپرسد، چه کار کردی؟ من روح خودم را، روح 14 معصوم را امانت به تو دادم، با خودت چه آورده ای؟ چه شکلی آمده ای؟ این خیلی صحنه خطرناکی است. حال اگر خداوند به آدم لبخند بزند و بگوید بارک الله! خوب آمدی. این مهمان من است. از او پذیرایی کنید.
پس اگر امشب تصمیم گرفتی و گذشته را پاک کردی و آدم جدیدی شدی، زمانی که وارد برزخ می شوی، اصلاً یادت نمیآید در عمرت گناه کرده باشی. چون همه را از ذهن خودت پاک کرده ای. از ذهن ملائکه هم پاک شده و وقتی آنجا می روی، فقط قشنگی و زیبایی می بینی. فقط خوبیها، خدمات، زحمات و کارهای قشنگت معلوم می شود. مغفرت یعنی همین. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. اگر می خواهی اینگونه با تو برخورد کنند، تو هم با دیگران همینطور رفتار کن. آنها را ببخش و خاطرات بدشان را از ذهنت پاک کن. خودت را هم ببخش و نگو من نمیتوانم اوج بگیرم. من نمیتوانم آشتی کنم. من نمیتوانم سرباز ویژه حضرت باشم. من نمیتوانم رفیق حضرت باشم. من نمیتوانم جزء اولیاء خدا، و جزء فرزندان و سربازان خاص حضرت باشم. این حرف ها حرف شیطان است.
ع ل 148
کلیدواژه ها:
آثار استاد