مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بحثمان درباره عوامل شادی بود که به یاد و انس با خداوند رسیدیم. اصل مسائل مربوط به یاد خدا و کیفیت تأثیرگذاری یاد خدا در شادی و آرامش را توضیح دادیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:«سَهَرُ الْعُیُونِ بِذِكْرِ اللَّهِ فُرْصَةُ السُّعَدَاءِ وَنُزْهَةُ الْأَوْلِیَاءِ= بیداری چشمها در شب به یاد خدا، فرصت دوستان و خوی پرهیزکاران است».
اینکه انسان بخشی از شب را بیدار باشد تا با محبوب و معشوق اصلیاش یعنی خداوند تبارک و تعالی سخن بگوید، فرصتی است برای افراد سعادتمند.
در قاعده جذب، قبلاً بیان شد که هر چقدر سطح کیفیت رابطهتان با خدا بالاتر برود، چون خدا مسبب الاسباب است، در بخشهای پایینی یعنی منِ جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی، خوشبخت تر میشوید و حاجتروا. در بخش انسانی، منِ ما فقط یکی است و از جنس خداست. عمرمان هم به اندازه عمر خداست. اگر میتوانیم به بهشت برویم یا بالاتر از بهشت، به خاطر داشتن بخش انسانیمان است. هر چقدر شما این بخش را با حقیقت خودش رو در رو کنید و انس بیشتری پیدا کنید و رفاقت و صمیمیت بیشتری با حقیقت و اله خودتان برقرار کنید، بخشهای پایینی روزیشان بیشتر میشود. یعنی روزیهای معرفتی و علمی ما نیز بیشتر میشود. روزیهای بخش زمینی و زندگی طبیعی مان نیز بهتر میشود. روزی بخش گیاهیمان، یعنی سلامت جسم و روحمان بهتر میشود.
حضرت در این کلام میفرماید که شب بیداری برای افراد سعادتمند، یک فرصت است و برای اولیاء و دوستان خدا هم یک تفریح. این گزارشی است که امیرالمؤمنین از نظام خلقت میدهد. مثلاً یک فیزیکدان میگوید فلان قانون فیزیکی اینطور است؛ یا ریاضیدان میگوید رادیکال 16 مساوی 4 است؛ یا مجموع زوایای داخلی مثلث 180 درجه است؛ یا آب در صد درجه به جوش میآید. این هم یک گزارشی از نظام خلقت است.
این قاعده هم در خلقت وجود دارد که شما هر چقدر با بخش فوق عقلانیتان، یعنی خود حقیقی تان آشتی کنید و به آن نزدیکتر شوید، جهان با شما در آشتی قرار میگیرد و همه چیز با تو در صلح خواهد بود.
اگر هرکس بخشی از شب را به سخن گفتن با انس با خدا یا سخن گفتن که نماز میشود یا شنیدن سخنان خدا که قرآن خواندن است، بگذراند؛ این هم یک فرصت سعادت است و هم یک تفریح که همراه با شادی و آرامش است. منتها آدمهایی این را میفهمند که بلوغ انسانی دارند. کسانی که از نماز و قرآن بدشان میآید یا انس ندارند، نمیتوانند از آنها لذت ببرند. اینها مثل یک دختر بچه پنج ساله هستند که به او بگویند میخواهیم شوهرت بدهیم، او اصلاً لذتی نمیبرد، تازه متنفر هم میشود. چون او هنوز بالغ نشده. اما وقتی بالغ شد، به طور طبیعی این لذت را خودش میطلبد.
انس و لذت برای شخصی است که به بلوغ رسیده. در همه بخشها این مسئله صادق است. در بخش اقتصادی اگر کسی بلوغ عقلی ندارد، نمیفهمد که پول چیست یا طلا و الماس و جواهرات چیست.
در بخش گیاهی شما اگر چلوکباب، مرغ و .... جلوی بچه شش ماهه بگذارید، نمیتواند آن را بخورد. پس هیچ جذابیتی هم برایش ندارد و تحریک هم نمیشود. همان سینه مادرش را به همه چیز ترجیح میدهد. چون بلوغ گیاهی ندارد.
در بخشهای عقلی، کسانی میتوانند از مطالعه و علم لذت ببرند که ذهن تشکیل داده باشند. اگر کسی منگول باشد، حتی اگر 30 سالش هم بشود، وقتی به او بگویی کتاب، مطالعه، دانشمند، اصلاً نمیفهمد. چون او بلوغ لازم را ندارد.
در بخش فوق عقلی هم همینطور است، یعنی کسی که اساساً بخش انسانیاش بلوغ ندارد وقتی به او بگویید یاد خدا، مسجد، حسینیه، حرم، شب، نماز شب، چون بخش فوق تجرد یا فوق عقلانیاش هنوز رشد نکرده، مسخره هم میکند و اصلاً میگوید: یعنی چی وضو بگیریم یا مسجد نماز بخوانم، حرم بروم؟! البته بعضیها هم هستند که بلوغ آن چنانی ندارند؛ ولی یک لذتهایی میبرند و آرامشهایی دارند یا حداقل برای نیازهای بخشهای پایینیشان پناهنده به آسمان میشوند؛ حتی اگر لذت نبرند.
قیمت هر انسانی به اندازه بلوغ انسانی اوست
آدم یعنی کسی که بخش انسانیاش شکل گرفته و به عنوان یک انسان، قیمت و جاودانگی خودش را میشناسد؛ خانواده آسمانیاش را میشناسد و میداند که فرزند اهل بیت است. بنابراین، اساساً در دنیا هم براساس اصل و نسب حقیقی و انسانیاش، نه اصل و نسب حیوانیاش، زندگی می کند. وقتی این را میفهمد، آن موقع است که به بلوغ رسیده. حالا که به بلوغ رسیده، یکی از لذتهای مهمش ارتباط با غیب است. یعنی دنبال یک فرصت میگردد که از بقیه فرار کند تا با معشوق حقیقی اش خلوت و معاشقه کند.
بعضیها بلد نیستند از شب استفاده کنند. عشقبازی با خدا مثل عشقبازی با آدمهای دیگر است؛ چه از جنس موافق چه از جنس مخالف. عشق بازی زمانی به درد می خورد که انسان حالش را دارد. مثل زمانی که انسان قبلا غذا خورده و الان میل به خوردن آن ندارد. پس ذکر و عبادت را هم زمانی بگوئید که میتوانید رابطه عاشقانه برقرار کنید و حوصله و تمرکزش را دارید و حسش با تو است. اما باید دنبال یک فرصت باشید که با ماوراءطبیعت ارتباط برقرار کنید. یعنی با همه حقیقت و اصل و نسب و خانواده و ریشه خودت و کسانی که بیش از زمینیها عاشق تو هستند. بیش از زمینیها دوستشان داری و اصل تو هستند.
بنابراین، شب را نباید از دست بدهیم، باید دلت را راه بیاندازی. بعضیها آدمهای خوبی هستند، فقط موتور قلبشان یک ذره سرد است. مثل ماشینی که سرد است و باید هولش بدهی تا راه بیافتد. برای همین قلبتان را برای این کار هول بدهید. یعنی خودتان را در رابطه عاشقانه بیاندازید. همانطور که در برخورد با دوستان صمیمی خودتان یا معشوقهای زمینی خودتان، بقیه را قال میگذارید یا ساعتهایی خلوت میکنید و به بقیه «نه» میگویید، چون میخواهید با او خلوت کنید، در معنویت هم انسان باید خلوت کند. یعنی به غیب بگوید من دوستت دارم و به خاطر اینکه تو را دوست دارم، بقیه را قال میگذارم. حتی اگر 15 دقیقه، 20 دقیقه یا نیم ساعت باشد، قشنگ است. یک فرصت است و باعث بروز و ظهور خیلی خبرها، ارتباطها و پروازها میشود. پس بهتر است که انسان عاشقانه و عامدانه به سمت این کار برود. مثل نماز واجب.
با خدا شاد باش و لذت ببر
نقل است که خداوند خطاب به حضرت داود می گوید: «یَا دَاوُدُ! بِی فَافْرَحْ وَ بِذِكْرِی فَتَلَذَّذ= ای داود! با من شاد باش و از من لذت ببر». کسی این را میفهمد که بلوغ انسانی پیدا کرده باشد و میتواند از بودن با طرف مقابل، شاد باشد و از او لذت ببرد، یعنی یک سنخیت میخواهد.
یکی از اسمها خدا «مرتاح= شاد» است. نمیشود به خدا نزدیک شوی و شاد نشوی. برای همین هم پیغمبر فرمود: «مَنْ بَكَى عَلَى الدُّنْیَا دَخَلَ النَّار=کسی که برای دنیا گریه کند، داخل جهنم میشود». کسانی که به خاطر دنیا یعنی چهار بخش (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) غصه میخورند، جهنمی هستند. چون یک شادی بالاتر دارند. این نیاز به بلوغ دارد. میارزد آدمی این بخش خودش را فعال کند، یعنی دائم غذای معنوی بخورد تا بالغ بشود. آدم بالغ که شد و به عشق افتاد، دنیا برایش قشنگ میشود و همه چیزش لذتبخش، زیبا و دوستداشتنی میشود.
اساس دین، عشق و محبت است
خدا دینش را با عشق شروع کرده. «لا اله الا الله» یعنی شهادت میدهم که هیچ دلبری و هیچ معشوقی جز خدا نیست. اگر برای رابطۀ عاشقانه کلمهای قشنگتر از این بود، خدا آن را میگذاشت. ولی این را چه کسی میفهمد؟ کسی که سرش روی پای خدا برود. این سعنی سجده. اگر سرت را روی پای خدا گذاشتی و بلند بکنی این حرفها را میزنی.
خدائی که هیچ نیازی به تو ندارد، اما به تو مهرورزی میکند. این خیلی قشنگ است. چون خالص است. این مسئله خوب و بد هم ندارد. خدا خوبها را که یک طور دیگر دوست دارد. در مورد بدها هم که گناه میکنند نقل است که اگر گناهکاران که با من قهر کرده اند، میدانستند من چقدر به شوق آشتی آنها نشسته ام از شوق من میمردند. این خدای ماست. قرآن فرمود: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ= خدا بدی هایتان را به حسنات تبدیل می کند». خدا همه را دوست دارد. بعد تازه میگوید که با من هم شاد باشید و از یاد من لذت ببرید. این خیلی مهم است. یعنی شما باید یک ذائقۀ مناسب با معشوق داشته باشید که وقتی میگویید «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ* الْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمین یا سبحان الله* لا اله الا الله» کام شما به لذت برسد و آن حس قشنگ به شما دست بدهد. این یک اثر طبیعی است. یعنی آدم وقتی کسی را دوست دارد، نمیخواهد همیشه یک چیزی از او بگیرد. میگوید من بالاخره میخواهم پنج دقیقه با او تلفنی صحبت کنم. میخواهم ده دقیقه او را ببینم. خود این دیدن و حرف زدن، مقصود است. قرار نیست بده و بستانی باشد، خود حرف زدن مورد نظر است.
بنابراین، کارهایت را هم به خدا بفروش. بدبختی آدمها این است که وقتی آن طرف میروند، میفهمند که چقدر میتوانستند با این خدا، انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین شاد و خوشبخت باشند، ولی بعدا می بینند که یک عمر با اینها قهر بودند. یعنی از عزیزترین، باحالترین، پر عشق و محبتترین افراد، میترسیدند. این از بیمعرفتی است.
فرزندان آخرت از یاد خدا سیر نمیشوند
در ادامه روایت آمده است: «فَعَنْ قَلِیلٍ أُخَلِّی الدَّارَ عَنِ الْفَاسِقِینَ وَ أَجْعَلُ لَعْنَتِی عَلَى الظَّالِمِینَ= زیرا به زودى خانه را از گنهكاران خالى كنم و لعنتم را بر ستمگران قرار دهم». این به این معنا است که فاسقان و ظالمان را به من بسپار؛ اذیتکنها و شرها را به من بسپار؛ تو فقط پیش من باش و با من لذت ببر. دائم از این طرف و آن طرف ابراز کینه نکن، از مشکلات روزگار کینه نکن. من این مشکلات روزگار را برای تو جبران میکنم. حتی اگر خودت مقصر باشی، من جبران میکنم.
پس این را دقت کنیم که انس با حق تعالی، بهترین وسیله شادی ماست. شادی حقیقی و ماندگاری که در آن پر از آرامش است.
امام باقر علیهالسلام در بیان اوصاف آخرت گرایان می فرماید: «لَا یَمَلُّونَ مِنْ ذِكْرِ الله = از یاد خدا خسته و ملول نمىشوند».
فرزندان آخرت و بهشت، از یاد خدا سیر و خسته و ملول نیستند. چطور آدم با معشوقهای دنیایی اش خسته نمیشود؟ معشوق اصلی آسمانی و جاودانه هم همینطور است. آنهایی که انسانیتشان شکوفا شده، به هیچ وجه از یاد خدا خسته نمیشوند.
قا/117
عوامل شادی/ یاد آخرت
کلیدواژه ها:
آثار استاد