مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اگر بخواهیم از حجاب عادت دور شویم، باید به هر مطلبی که نگاه می کنیم، با نگاه نو و تازه نگاه کنیم؛ نه نگاه از روی عادت. ما باید مثل دانشجوی پزشکی عمل کنیم که وقتی میخواهد سراغ بدن برود یا سر کلاس بنشیند، یقین دارد که با یک امر تخصصی و بسیار بسیار پیچیده که ۸ هزار سال بشر به خاطر آن وقت می گذارد و تحقیق می کند، روبهرو است.
«حجاب عادت» در گفتن اذکار و نماز موجب تباهی انسان میشود
سخت ترین مانع برای رشد انسان در مقولههای معرفتی و قلبی، «حجاب عادت» است. این حجاب باعث میشود انسان از درک درست معارف محروم شود. امروز دو نکته از زیارت عاشورا را خدمت عزیزان عرض میکنم. ما دو نوع درک داریم: یک درک با عقلمان داریم که به آن «علم» میگویند. مثلاً وقتی شخص با عقلش یک چیزی را میفهمد، در واقع اطلاعات جدیدی را به دست میآورد. به این اطلاعات جدید علم گفته می شود، اما وقتی این فهم و فقه با قلب انجام شود، معرفت گفته می شود. پس «علم»، کار عقل است و «معرفت» کار دل؛ یعنی دل باور میکند و درگیر میشود. در هر دو مقوله حجاب عادت بسیار خطرناک است. چون این حجاب نمیگذارد انسان از آن ادراکی که شایسته اوست، بهرهمند شود.
به عنوان مثال، ما همیشه اذکار «سبحان الله و الحمدلله و لا إله إلا الله و الله اکبر» را از روی عادت می گوییم؛ اما به محض اینکه انسان به این چهار ذکر، بطور غیرعادی نگاه کند، تمام زندگیاش پر از آرامش و شاآهادی میشود. گریهها، غصهها، مشکلات روحی و روانی از زندگیاش بیرون میرود. این چهار ذکر تمام زندگی انسان را میسازد. انسان را از آسیبهای راهی که تا الله میخواهد طی کند، یعنی به هدف خلقتش برسد و وارد برزخ شود؛ نه فقط سالم، بلکه قدرتمند، بیمه میکند و به انسان فوقالعاده نشاط و قدرت میدهد.
«تسبیحات اربعه» یک زندگی فوقالعاده شاد و آرام و پیشرو به انسان میدهد. ولی ما چون با حجاب عادت با آن برخورد میکنیم، اصلاً آن را نمیفهمیم. صرفاً در مرحله لفظ با آن ارتباط میگیریم. در نتیجه انرژیاش را به ما نمیدهد.
از دیگر مصادیقی که به آن عادت داریم و اصلاً نمیتوانیم از آن استفاده کنیم، خود نماز است. در حالی که نماز معراج مومن است؛ یعنی یک ملاقات و عروجی در نماز اتفاق میافتد که تازه و جدید است. مثل غذایی که خیلی دوست دارید و میخورید. هیچ وقت در عمرتان حالت تکراری بودن، به شما دست نمیدهد. هر دفعه که میخورید، یک لذت تازه برای شما دارد و شما با آن یک سیر جدیدی دارید. تکرار معنا ندارد.
سال ها برای شناخت یک اتم، الکترون، دارو، میکروب یا جنبههای گیاهی، وقت و سرمایهگذاری میکنیم، اما به غذاهای مورد نیازمان برای سلوک توجهی نداریم. برای همین است که نه کار مطالعاتی و علمی دقیقی داریم و نه درگیری قلبی، یعنی شهود و معرفت؛ اصلاً راه نیفتاده ایم و در رحم قرار نگرفته ایم که بخواهیم حالا حرکتی بکنیم. با چنین وضعی، خیلیها بیرون رحم میمانند و همانجا میپوسند و از بین میروند.
چگونه حجاب عادت را از خود دور کنیم؟
اگر بخواهیم از حجاب عادت دور شویم، باید به هر مطلبی که نگاه می کنیم، با نگاه نو و تازه نگاه کنیم؛ نه نگاه از روی عادت. ما باید مثل دانشجوی پزشکی عمل کنیم که وقتی میخواهد سراغ بدن برود یا سر کلاس بنشیند، یقین دارد که با یک امر تخصصی و بسیار بسیار پیچیده که ۸ هزار سال بشر به خاطر آن وقت می گذارد و تحقیق می کند، روبهرو است.
اگر به این مسئله دقت کنیم که زیارت عاشورا را کسی فرستاده که اتمها و الکترونها را هم او خلق کرده؛ زیارت عاشورا را کسی فرستاده که گیاهان را هم او خلق کرده؛ زیارت عاشورا را کسی فرستاده که حیوانات و ستارهها و کیهانها و کهکشانها را هم او خلق کرده؛ زیارت عاشورا را کسی طراحی و تدوینش کرده که انسان را آفریده؛ بهشت و جهنم و آخرت و ابدیت را آفریده؛ دیگر دل مرده و بی مبالات، خواندن زیارت عاشورا را آغاز نمی کنیم اما وقتی ما با قرآن و اذکار و زیارت عاشورا روبرو میشویم که خدا تنظیمش کرده، اینطور نگاه دقیق نمی کنیم. چون متوجه نیستیم و سطح فکرمان هنوز پایین است. چون از نگاه یک خانم یا آقا بودن خودمان، به مقولههای دینی نگاه میکنیم. یک زن و مردی که عقل هم دارد. به همین دلایل است که می گوییم: «حجاب عادت باید دریده شود. انسان تا به این یقین نرسد که من یک انسان هستم و بخش زمینی من، یک بخش امانتی و رحمی هست و بعد از مدتی ترکش میکنم، میبازد. همان گونه که شما در تاریخ خوانده اید، چه بسیار انسان هایی وحشتناکی بوده اند که در عین حال که زیر نظر ائمه و انبیاء بودند، تربیت نشدند. چرا؟ چون دل و عقل به معارف آنان ندادند.
پس حجاب عادت بسیار بسیار خطرناک است و راه دفعش این است که در نظام معرفتی باور کنید که زن و مرد نیستید. وقتی میخواهید نماز بخوانید یا ذکر بگوئید، با آن جنبهای ذکر بگوئید که از جنس خدا و اهل بیت است. با آن حس است که می توانی با خانواده آسمانی ات ارتباط برقرار کنی.
مرغ باغ ملکوتم، نیام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
***
من طائر قدوسیام، مرغ گلستان نیستم مست می لاهوتیام، زین میپرستان نیستم
اهل بیت به ما گفتند، ولی ما باورمان نمیشود و تا باور نکنیم، در دنیا دفن میشویم؛ یعنی حرکتی صورت نمیگیرد. این حجاب عادت اذیتمان خواهد کرد و باعث میشود که حتی اگر بهترین مرکبها را هم داشته باشیم، نتوانیم از آن استفاده کنیم و بالا برویم. چون هنوز بلوغ انسانی نداریم.
پس زیارت عاشورا، دعای ندبه، نماز، اذکار و.. اینها بسیار بسیار بسیار ریاضی طراحی شده اند. من اگر فهمیدم زیارت عاشورا را آن کسی تنظیم کرده که شیرینکاریهای دنیا در جمادات، گیاهان، حیوانات، ستارهها، کهکشانها دارد، آن موقع است که ذهنم با آن درگیر میشود. حالا قلب بماند. حداقل ذهنم با آن درگیر میشود که این چیست. داستان زیارت عاشورا چیست. چون این زیارت عاشورا تنظیم شده برای اینکه تو را تا خدا ببرد؛ یا زیارت جامعه کبیره تنظیم شده برای اینکه تو را تا «مقام محمود» و «مثل اعلی» بالا ببرد.
"اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ" معیاری برای دوستی و مخالفت است
در زیارت عاشورا دو کلمه وجود دارد که کلید حل همه مشکلات بشریت هستند. شما با خلیفة الله و انسان کامل، یعنی امام حسین (علیه السّلام) روبرو هستید. خود روبرو شدن یک داستان است که ما با ایشان حرفی بزنیم. اما چون ما حجاب عادت داریم، خواندن زیارت عاشورا را زیاد نمیفهمیم که واقعاً زیارت حضرت است. یعنی حضرت جلوی ما نشسته و ما را میبیند و حرفهای ما را میشنود. اگر این حجاب عادت را برداریم، ما هم میبینیم.
در زیارت عاشورا می خوانیم: «إنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیمة= من تسلیمم و در صلحم با کسی که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت». آن ارتباطی که باید بین تو و خانواده آسمانیات بیفتد، «سلم و حرب» است، یعنی دو روی زندگی یک انسان «سلم لمن سالمکم= با هر کس که با شما در سلامت است من در سلم هستم». کینهای، نفرتی، جنگی، اختلافی با هر کسی که با شما در سلم باشد، من هم در سلم هستم.
نقل است معصوم به اصحابش پول میدهد و میگوید: این پول دستتان باشد تا هر جا دو شیعه با هم اختلاف کردند حلش کنید. چون هیچ سمّی برای انسان خطرناکتر از درگیر شدن با بندگان خدا در حرکت و سلوک نیست. شما به محض اینکه یک جا قلبت با کسی درگیر بشود، دیگر نمیتوانی سلوک کنی. حالا دائم گریه کن و نماز شب بخوان و دعا کن؛ فایده ندارد و حرکتی به سوی الله نمیکنی.
کسی که با اهل بیت در سلم است، آنها هم با او در سلم هستند. الان پدر و فرزند، مادر و فرزند، زن و شوهر، خواهر و برادر با هم در سلم نیستند. چون موضوع دعواها، دنیاست. این وحشیبازیهایی که شما الان در اجتماع میبینید، سر مسائل اقتصادی است که افراد جامعه با هم در صلح و سلم نیستند.
«سلم لمن سالمکم» یعنی مبنای سلم مهرورزی و عشقورزی «من» نیستم. مبنایش کس دیگری است. وقتی مبنا خودم باشم، این بخش حیوانی است و خیلی ارزشی ندارد. زنانگی و مردانگی و اینطور چیزهاست.
«و حرب لمن حاربکم» ما این موضوع را در زندگی کم داریم. حرب و جنگ است. دقت کنید کسی که در یک آزمایشگاه کار میکند یا یک پزشکی که در مطب درگیر است؛ یا یک مشاوری که مشکلات مردم را حل میکند، هر جا هستند در محراب اند. محراب یعنی محل جنگ، یعنی تو درگیر این مسئله هستی.
چرا به محراب، محراب میگویند؟ برای اینکه ما در محراب باید حرب و جنگ بکنیم، اما ما وقتی سر سجاده میرویم صلح داریم. با کسی جنگ و دعوا نداریم و چون جنگ نداریم، سلوک و حرکت هم نداریم. چون سلوک در جنگ و در تقابل اتفاق میافتد.
قرآن میگوید ما برای هر پیغمبری دشمن گذاشته ایم: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ= و اینچنین ما هر پیغمبری را از شیطانهای انس و جن دشمنی در مقابل برانگیختیم». چون پیغمبر در سلوکش تا رسیدن به خدا به دشمن احتیاج دارد. خدا شیطان را برای این آفریده که باید با ما دشمنی کند. ما بدون دشمنی نمیتوانیم رشد کنیم. شیطان ما را تمرین میدهد. این را باید اول بفهمیم. چون حیات ما به این تعارضهاست. حالا وقتی من فهمیدم که حیات من به این تعارضهاست، دیگر نمیگویم من ازدواج نمیکنم؛ چون حوصله مردها را ندارم؛ یا بگوییم چه کسی حوصله زنها را دارد؟ چرا بچهداری کنم؟ چنین کسی از «شدن» فرار میکند. او اصلاً نمیفهمد چرا به این دنیا آمده. بچه ها چالشهای پدر و مادر هستند؛ برای اینکه انسان اوج بگیرد. فقط باید بلد باشند از آن استفاده کنند.
پس دقت کنید که ما برای اثبات عشقمان، برای شدنمان به این حربها نیاز داریم. ولی چون تنبلی و بیحوصلگی داریم، از حرب فرار میکنیم.
در قرآن هم در جائی دیگر می فرماید: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا= او دشمن شماست؛ شما هم او را دشمن بگیرید». اما ما او را دشمن نمیگیریم؛ بلکه با او رفیق هستیم. یعنی همه وسوسههای او را میپذیریم؛ حمله جلو، عقب، راست و چپ، همه را قبول داریم. چون حوصله درگیر شدن را نداریم. شیطان هم ما را با کسانی درگیر میکند که در سلم باید باشیم. نمیگذارد با خودش درگیر باشیم؛ یعنی به جای اینکه حواس مان به سمت شیطان برود، ما را درگیر پدر و مادر، شوهر، همسر، خاله، دخترخاله، باجناق، جاری، دوستان و... می کند تا به ما بخندد. در حالی که قاعده های زیادی برای مقابله با شیطان به ما داده اند. ولی نمیتوانیم خودمان را کنترل کنیم. چون اهل حرب با خودمان یا شیطان نیستیم. بلکه اهل حرب با مردم هستیم.
«حرب لمن حاربکم»، یعنی دشمنی و مخالفت با هر چیزی که با شما در تضاد است. بعضی افراد در معامله در شوهرداری، در زنداری، در بچهداری، در لباس پوشیدن، در حجاب، در تربیت بچه، در امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی میدانند. اهل بیت چنین رفتارهایی را دوست ندارند ولی مردم انجام میدهند.
در «حرب لمن حاربکم»، این حرب باید در تمام جنبههای مثبت و منفی در زندگی ما بیاید. خستهمان هم میکند. انصافاً واقعاً حوصله میخواهد، اما عروج همین است. یک جنین در رحم مادر، از روز اول تا آخر حرب دارد تا به دنیا بیاید.
پس شما باید به جورچین زیارت عاشورا مثل جورچین بدن نگاه کنید. باید با آن درست برخورد کنیم و از حجاب عادت فرار کنیم.
برگرفته از مباحث جامعه پزشکی مهدوی ؛ 97/6/16
زیارت عاشورا/سلم و حرب
کلیدواژه ها:
آثار استاد
خیلی مفید و پر مغز
خیلی مفید و هشیار کننده انشالاه که در عمل استفاده کنیم