مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ماجرای گنجینة الاسرار «عمان سامانی» را بخوانید که جناب آقای مجاهدی هم خیلی زیبا شرح داده است. عمان می گوید: «خدا جامی را فراهم کرده بود و به همه مدعیان محبت و عشقش پیشنهاد کرد. هیچ کس جز سیدالشهداء علیه السلام آن را سر نکشید».
وقتی یک نفر آن جام محبت الهی را بنوشد، ببینید چه می شود! آن از علی اکبر که روز عاشورا در سما و رقص، شمشیر و نیزه به بدنش می خورد و هر یک نیزه ای که می خورد، شاد تر می شود. مثل بچه بسیجی های ما که در جبهه ترکش می خوردند و می گفتند: ای جانم! من یک تیر خوردم. اصلاً برای کسی که تیر می خورد، تیر یک مژده بود؛ همین که یک ترکش می خورد و چند قطره خون می ریخت، سرمست می شد. اما آن هایی که تیر و ترکش نمی خوردند، از عملیات ناراحت برمی گشتند که چرا به ما تیر و ترکشی نخورد! ما هم دوست داشتیم چیزی برای خدا بدهیم.
علی اکبر سلام الله علیه چه کار کرد؟ علی اکبر آن قدر بزرگ است، آن قدر عاشق است، آن قدر مست است که خداوند در زیارت عاشورا به او جداگانه سلام می دهد:«السّلام علَیَ الحسین و عَلَی علی ابن الحسین». حضرت زینب چه آدمی بوده که می گوید:« َما رَأیتُ إلّا جَمیلا»؟ این بزرگواران در این رفاقت، اصلاً هیچ خم به ابرو نیاوردند.
ما خیلی کوچکیم که نشسته ایم و راجع به این بزرگان حرف می زنیم. مایی که اصلاً نمی توانیم از خودمان بگذریم. ما اصلاً اهل قمار نیستیم. در این وادی ها اگر خدا بخواهد یک ذره ما را بپیچاند و در دست انداز قرار دهد، فنرها و کمک فنرها و شاسی و همه چیزمان می شکند. خدایا، آن ها کی بودند که به خدا می گفتند: همه را بده! همه خوبی ها را بده. دعای سحر را خوانده اید؟ دعای سحر مال آن 7 خط هاست. خیلی از افراد می خوانند، ولی کی می فهمد که این دعا چیست؟ می گوید: خدایا! من از آن عظمتت، بیشترین ها را می خواهم؛ کامل ترین ها را می خواهم؛ اما همه کلمات تو، همه چیزهای عظیمی هستند. «اللهُّمَّ اِنّی اسئَلُکَ بکِمالکَ کُلِّه، ... عَظَمَتُکَ کلِّها...» همه شده «کُلُّها» خیلی اشتها زیاد است که میگوید همه اش را می خواهم؛ آن را می خواهم؛ این را می خواهم؛ آن هم «کلّها».
کلیدواژه ها:
آثار استاد