www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 9503
زمان انتشار: 15 اوت 2018
اهل بیت نهایت حلم و بردباری اند

شرح زیارت جامعه کبیره جلسه 67؛ 97/5/18

اهل بیت نهایت حلم و بردباری اند

خطاب به اهل بیت علیهم السلام می خوانیم: «وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ= منتهای حلم». «منتهی» اسم مکان از ریشه «ن، ه ی»، یعنی غایت و انتهای چیزی که دیگر نمی تواند جلوتر برود و امکان رشد ندارد.

وقتی می گوییم اهل بیت علیهم السلام «وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ» هستند، یعنی هر چه که باشد، ائمه آخرین درجه‌اش را دارند و هیچ کس دیگری نمی‌تواند آن حد را داشته باشد.

مرحوم مصطفوی در «التحقیق» درباره «حلم» می‌نویسد: «اِنْضِباطُ النَّفس وَ الطَّبع عَن هَیَجانِ الغَضَب وَ عَنِ الاِحساسات وَ حُصُولِ حالَتِ السُکُون وَ الطُمَأنِینَه وَ الصَبر فی مقابِلِ ما لا یُلائِمُ الطَّبع فی مُقابِلِ العَجَلَ وَ التَّیش وَ النَزَغ وَ الغَضَب= حلم به معنی انضباط و نگهداری نفس و طبع از هیجان و غلیان غضب و از احساسات است و حاصل کردن حالت آرامش و طمانینه و صبر کردن در مقابل چیزهایی مثل عجله و غضب و . . . که با طبع انسان ناملایم است ».

«اِنْضِباطُ النَّفس وَ الطَّبع عَن هَیَجانِ الغَضَب» حلم یعنی انسان بتواند انضباط نفس داشته باشد، بتواند نفس و طبعش را از غضب و عصبانیت نگه دارد.

 «وَ عَنِ الاِحساسات» یعنی جلوی غلیان و غلبه احساسات بر خودش را بتواند بگیرد.

«وَ حُصُولِ حالَتِ السُکُون وَ الطُمَأنِینَه» طوری خودش را نگه دارد که حالت آرامش و سکون را داشته باشد.

«وَ الصَبر فی مقابِلِ ما لا یُلائِمُ الطَّبع» صبر کند آنجایی که ملایم طبعش نیست؛ یعنی هیجان او را نگیرد و در مقابل هر چیزی که ملائم طبعش نیست، یک دفعه احساساتی نشود.

آدم حلیم به راحتی تکان نمی‌خورد. آدم حلیم طمأنینه و سکون دارد، ضبط و نگهداری نفس دارد. اینطور نیست که در محیط کارش اگر اتفاقی بیفتد، بی‌تاب شود؛ مثلا یک غذای خوشمزه درست کرده، ولی برحسب اتفاق یکی آمده آن را خورده. شروع به داد و بیداد و غر زدن کند.

حلیم در طوفان های زندگی به هم نمی ریزد

اگر چیزی ملائم طبعت نبود، به هم نریز. بعضی ها تا یک ذره گرم یا سردشان می‌شود، بداخلاق می شوند. یک ذره گرسنه می‌شوند، به هم می‌ریزند. شرائط زندگی شان مناسب و دلخواهشان نیست، دائما غر می زنند. این خوب نیست. در زندگی زیاد از این مسائل اتفاق می افتد. باید حواست باشد که خدا درست به همان چیزی که تو به آن وابستگی داری یا از همان چیزی که تو بدت می‌آید، از تو امتحان می‌گیرد. این قانون خداست.

اگر می خواهی ببینی که حلیم هستی یا نه، ببین در طوفان ها و حوادث زندگی تکان می‌خوری یا نه! به هم می‌ریزی یا نه! ببین در درونت چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر بهم ریختی، یعنی ضعیف، بی‌پایه و بی‌ریشه هستی؛ یعنی به جهنم نزدیک هستی. چون گفتیم هر زودرنجی و حساسیتی و هر بار عصبانیت برای ما فشار قبر می‌آورد.

خداوند دائم ما را تکان می‌دهد. چون دوست دارد ما استحکام پیدا کنیم و مثل خودش حلیم شویم. به همین خاطر، چیزهایی برای مامی‌فرستد که تکانمان بدهد. اگر تکان نخوردیم، به مرور خوش‌اخلاق‌تر، مهربان تر، قوی‌تر و شادتر می‌شویم. بنابراین، شاکله انسان از شکل حیوانی در می‌آید و آدم می‌شود و باطن انسانی پیدا می‌کند. آن وقت خدا به وزان آدمیت مان رزق، علم و حکمت می‌دهد.

شما اوجش را در کربلا می بینید. حتی یکی از مصائب سیدالشهداء می‌تواند هزار تا مثل ما را نابود کند؛ اما کسی مثل زینب کبری وقتی بالای سر امام حسین علیه السلام می‌آید، این گونه به خدا خطاب می کند: خدایا این قربانی را بپذیر. یا در آنجائی که ابن زیاد شروع می‌کند به فحش دادن یا نفرین ‌کردن که خدا با شما اینطوری کرد؛ یا به امام حسین جسارت و توهینی می کند؛ می‌بینید زینب کبری محکم نشسته و می گوید: «ما رأیت الا جمیلا= جز زیبایی چیزی ندیدم». این معنای حلم است.

آدم حلیم، عجول و شتابزده نیست

در ادامه تعریف حلم راغب اصفهانی این گونه می گوید: «فی مُقابِلِ العَجَلَ وَ التَّیش وَ النَزَغ وَ الغَضَب» حلم در مقابل عجله است، یعنی شتابزدگی. بعضی ها خیلی عجله دارند یک کاری را انجام بدهند. مثلا می‌خواهد یک چیزی بخرد، تا صبح خوابش نمی‌برد؛ می‌خواهد یک ماشین بخرد؛ یا یک مهمانی برود یا مسافرتی برود و ... اضطراب دارد و عجله می کند و در نتیجه، اقدامات نابخردانه می‌کند؛ یعنی کارهایی می‌کند که در آن عقلانیت، آرامش و طمأنینه نیست.

حلیم به کسی می‌گویند که می‌تواند انتقام بگیرد و نمی‌گیرد. می‌تواند صفتهای بدی داشته باشد و ندارد. می‌تواند عجله کند، بی‌پروایی کند، اقدام نابخردانه کند، ولی نمی‌کند. چون دستور دارد که «اَحْسِنْ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَیْكَ= به کسی که به تو بدی می‌کند تو مقابل خوبی کن».

به کسی که بدی کرده، خوبی کنید!

یک سؤال: ما تا به حال در زندگی‌مان چند بار به کسی که با ما بد بوده، خوبی کرده ایم؟ یکبار بشماریم و ببینیم این در زندگی ما زیاد است یا نه انگشت‌شمار است.

وقتی یزید به مدینه حمله کرد، به لشکریانش گفت: ناموس همه به شما حلال است. به دختران و زنان تجاوز می‌کردند. اصلاً مدینه را زیر و رو کردند. بنی‌امیه دشمنان خونین امیرالمؤمنین، امام حسین علیه‌السلام، امام مجتبیعلیه‌السلام و دشمنان خونین خود امام سجاد علیه‌السلام است. اینها وقتی به خانه حضرت پناه آوردند، حضرت با شیرینی و مهربانی گفت به خانه من بیایید؛ یعنی دشمنانش را پناه داد.

ما می‌توانیم به کسی که بدی کرده، به او خوبی کنیم یا نه؟ به هم نریزیم، متلاشی نشویم، بی‌قرار نشویم، استحکام داشته باشیم و در نقطه مقابل با خوبی به او جواب بدهیم. این را باید تمرین کنیم. چون می‌خواهیم شبیه خدا شویم. پس بیاییم نقشه بریزیم، برنامه بریزیم و ببینیم که چه کاری می‌توانیم بکنیم. این یک تمرین بسیار مهمی است.

مامور دولتی که میلیاردی پول پیدا می کند کجا؛ و ماموری که میلیاردی می دزدد کجا؟

همه جا آدم های بد وجود دارد، ولی اولیاء الهی هم هستند. چون خدا همه جا حجت خود را می‌گذارد تا کسی بهانه نداشته باشد. وقتی که یک مأمور دولتی میلیاردی پول پیدا می‌کند، بعد آن را تحویل می‌دهد، مگر حقوقش چقدر است؟ اما او را خدا به عنوان حجت نشان می دهد و بعداً می آورد جلوی برخی از این مسئولینی که میلیارد میلیارد از اموال بیت‌المال را می‌دزدند و می‌خورند، تا نتوانند بگویند ما نمی‌توانستیم طاقت بیاوریم.

صفت «حلم» با بهای زیادی از اسماء خدا که ما را به بهشت می رساند، بر روی ما باز می‌کند و نیز درهای زیادی از جهنم را به روی ما می‌بندد. این قدرت حلم است.

این صفت مختص ائمه نیست. کسی نگوید ائمه این طور بودند. شاگردانشان بعد از انقلاب اسلامی خیلی شدند؛ چه شاگردان ایرانی، چه شاگردان افغانی، چه شاگردان پاکستانی‌، هندی‌ها، اروپایی‌ها، آمریکاییها به برکت انقلاب از اولیاء خدا شدند.

ما برویم زندگی‌نامه ائمه را بخوانیم. خلفایی که به ائمه بدترین توهین‌ها را می‌کردند، ائمه چطور جواب می‌دادند؟ البته به این معنا نیست کسی که حلیم است نباید جواب بدهد. بلکه توصیه می کنند که عجله نکنید. با صبر وحوصله اقدام مقتضی را انجام بدهید. اگر لازم است در جائی شکایت کنید، شکایت کنید. اگر قرار است جواب بدهی، الان نده. به هم نریز، آرام باش، یک روز دیگر، دو روز دیگر، به جوانبش فکر کن، بعد ببین چطوری باید برخورد کنی. وقتی که زود می‌خواهی جواب بدهی، معلوم می شود که حلیم نیستی.

حلیم کسی است که نسبت به کارهای بد دیگران، زود تصمیم به انتقام نمی گیرد. آرام است، فکر می‌کند و دقیق‌ترین برخورد را انتخاب می‌کند. اینطور نیست که زود به هم بریزد و همانجا بخواهد جواب بدهد یا انتقام بگیرد.

خدا به انسان حلیم حکمت می دهد

در مورد حلم پیامبر رحمت صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «تَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ وَ مِنَ الْحِلْمِ الْعِلْمُ= از خرد، بردبارى سرچشمه مى گیرد و از بردبارى، دانش». هر کس علم حقیقی می‌خواهد، یعنی علم به معنای «روشنایی و نور»، باید آدم حلیمی باشد. آدم غیرحلیم اگر به دانشگاه و حوزه هم برود، علمش به درد نمی‌خورد. ما چقدر افراد حوزوی داریم که نمی‌توانند از علم شان استفاده کنند. چقدر افرادی داریم که حافظ قرآن هستند، کلاسهای تفسیر رفتند، کلاسهای اخلاق رفتند، کلاسهای عرفان رفتند، اما اصلاً نتوانستند از علمشان استفاده کنند. پس علم بدون حلم به تعبیر حضرت به درد نمی‌خورد.

اگر کسی عالم شد، حتماً باید حلیم هم باشد. علم بدون حلم، جهنم و ظلمت است. منظور از عالم، فقط روحانی نیست. بلکه هر کسی به هر کلاسی می‌رود، مثل تفسیر، عرفان، فلسفه و... چه دانشگاه و چه حوزه، اگر حلیم نباشد، علمش فقط مایه گناه و انحراف و غفلتش می‌شود. خود علمش برایش جهنم‌ساز می شود.

آنچه که به علم زینت می‌دهد و آن را نگه می‌دارد، حلم است و نیز آنچه باعث می‌شود علم بیشتری گیر انسان بیاید، حلم است.

خدا به آدم حلیم بدون استاد هم حکمت و دانش می‌دهد. مثلاً ممکن است یک آدمی اصلاً وقت زیادی برای کار علمی نداشته باشد، ولی می بینیم که دانش زیادی دارد. همه تعجب می کنند که او از کجا این همه علم دارد؟ چه موقع رفته این کارها را کرده؟ خدا به واسطه حلمی که او دارد، در سینه‌اش همینطور ریخته است. بنابراین، هر چقدر عقل یک نفر بیشتر باشد، حلمش هم بیشتر می‌شود و هر چه حلمش بیشتر شود، علم این شخص بیشتر می‌شود. هیچ فرقی نمی‌کند در چه رشته ای باشد.

وقتی شما می‌گویید: «مُنْتَهَى الْحِلْمِ» منظور این است که امام در نهایت و عالی‌ترین درجه عقلانیت قرار دارد.

عقل یعنی جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن، تا به دست آمدن فرصت مناسب

حلم، سکون و سکوت نیست. به امام سجاد علیه‌السلام گفتند: عقل چیست؟ فرمود: «التَّجَرُّعُ لِلغُصَّةِ حَتّى تَنالَ الفُرصَةَ = جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن تا به دست آمدن فرصت».

همچنین حضرت علی (علیه السّلام) فرمود: «صَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَدْیً وَ فِی الْحَلْقِ شَجیً= صبر کردم مثل کسی که یک استخوان در گلویش گیر کرده و در چشمش خار است». ائمه آنجایی که قدرت داشتند، دست به شمشیر می‌بردند، شجاعت هم داشتند و برخورد می‌کردند، ولی در جاهائی هم سکوت می کردند.

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: من کسی هستم که هیچ وقت در جنگ نترسیدم و هیچ وقت هم پشت به دشمن نکردم. کسی هستم که هیچ کس با من جنگ نکرد، مگر اینکه خونش ریخته شد. این امام با این قدرت، حالا باید نقش حلیم را بازی کند. آن جائی که می‌آیند خانه‌اش را آتش می‌زنند یا آن بلا را سر حضرت زهرا می‌آورند، امیرالمؤمنین در ابتدا برای اینکه می‌خواهد بفهماند که داستان چیست، آن نفر اصلی را می‌گیرد، او را زمین می‌زند، روی سینه‌اش می‌نشیند، مشتش را روی بینی‌اش می‌گذارد، می‌گوید ببین من اگر بخواهم شما را نابود می کنم، می توانم. شما کسی نیستید که بیایید در خانه من این کار را بکنید. چه کنم که مأمور هستم که ساکت باشم. این حلم است.

پس اشتباه نگیریم حلم فقط به زبان نیست. حلم پستی و ظالم‌پروری نیست. اگر می‌توانی حقت را بگیری، حقت را بگیر. ولی آنجایی که نمی توانی و زورت نمی رسد، آرام باش و کارت را به خدا بسپار. خیلی هم خوب است وقتی به خدا می‌سپاری، خدا هم برایت یک چیزهای عالی ذخیره می‌کند. هم آثار دنیایی دارد و هم آثار آخرتی. چه بسا خدا بهترش را در دنیا به تو بدهد. اگر هم نداد، در ابدیتت یک ثروت جاودانه داری. فهم این معرفت باعث می‌شود تا ما بتوانیم بسیار حلیم باشیم و بی‌خود دچار کینه‌ها، اختلافات، دعواها، اختلاف‌انگیزی‌ها، سخن‌چینی‌ها، بدگویی‌ها، غیبت‌ها، و مشکلات و مصائب و جهنم‌های دیگر نشویم.

 

شرح زیارت جامعه کبیره/اهل بیت/ انتهای حلم

صوت

1 - اهل بیت نهایت حلم و بردباری اند

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed