مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امروز یکی از موضوعات ویژۀ زبان را عرض میکنیم و آن بحث سخنچینی است.
بدترین مردم شخص مثلث است، یعنی در روابطش با دیگران چند نفر را با زبانش به دردسر میاندازد: یکی خودش، یکی آن کسی که برضد او صحبت میکند و سوم کسی که حرف او را باور میکند و اقدامی میکند.
ابتلاء به بیماری سخنچینی و پشت کسی بدگویی کردن بسیار بسیار زیاد است، آفتی است که در خیلی از عرصههای خانوادگی، اجتماعی و سیاسی وجود دارد و آسیبهای زیادی را در حوزههای مختلف روابط انسانی ایجاد کرده است.
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «شَرُّ الناسِ المُثَلِّثُ، قیلَ: یا رسولَ اللَّهِ، وما المُثلِّثُ؟ قالَ: الذی یَسعى بأخِیهِ إلى السُّلطانِ، فَیُهلِكُ نَفسَهُ، ویُهلِكُ أخاهُ، ویُهلِكُ السلطانَ= بدترین مردم، شخص «مثلِّث» است. عرض شد: اى رسول خدا! مثلّث یعنى چه؟ فرمود: كسى كه از برادر خود نزد سلطان سعایت و بدگویى كند و در نتیجه، هم خودش را به هلاكت افكند، هم برادرش را و هم آن سلطان را».
سلطان یعنی کسی که سلطنت دارد. حالا فرق نمیکند سلطنتش یک استاندار است، فرماندار است، رئیس یک اداره است، پادشاه یا حاکم است. سعایت کننده اول خودش نابود میشود و سپس برادر خودش را نابود میکند.
کلمه (أخاه) کلمه واقعی است. ما یک روابط خونی و طبیعی داریم. میگوییم مثلاً فلان کس و فلان کس و فلان کس؛ این سه نفر برادران من هستند؛ یعنی این سه نفر بچههای پدر من هستند. ما هم با همدیگر برادر هستیم. این برادری جنبه طبیعی و زمینی دارد. اما حضرت فرمود: مؤمنین با همدیگر برادر هستند و از یک پدر و مادرند. «مِنْ أَبٍ وَ أُمٍ» یعنی اهل بیت (علیهم السّلام) ریشه همه انسانها هستند. همه انسانها اعم از مسلمان یا غیرمسلمان، روحشان از یک حقیقت آفریده شده است. این که خداوند میفرماید من از روح خودم در انسان دمیدم؛ این «روح خدا» همان نور محمد و آل محمد (علیهم السّلام) است. ممکن است کسی این را نفهمد و باور نکند و بگوید یعنی چی همه آدمها از اهل بیت هستند؟ چطور همه انسانها از یک ریشه هستند؟ یا بگوید من این روایت را قبول ندارم. دلیل خارجی برای اثبات این حقیقت، اربعین است.
وقتی مردم از دین های مختلف در اربعین گرد هم می آیند، نشانه ریشه واحد آنهاست
شما در اربعین می بینید مردم شیعه، سنّی، مسیحی، یهودی، هندو، زردتشتی، صائبی، و حتی افراد بیدین در کربلا همه حول محور معصوم گرد هم میآیند. برای یک هدف میآیند. همه به عشق امام حسین علیه السلام میآیند.
حالا شما بخواهید از سیستمهای مطالعاتی، اجتماعی، سیاسی، بزرگترین مفسران جامعهشناس، روانشناس بگویید این را تفسیر کنند که چطور همه کسانی که از نظر نژاد، رنگ، زبان، دین با هم اختلاف دارند، در یک جا با هم متحد بشوند و عاشق هم باشند و به هم خدمت کنند و همه عاشق یک نفر هستند. یعنی عشق به یک نفر همه را آنجا جمع کرده، آن یک نفر امام حسین علیه السلام است. پس یک رابطه وجودی، در همه وجود دارد و موجب جذب و کشش انسان ها می شود. همه انسانهای روی زمین، نسبت به سیدالشهداء این اشتراک را دارند. این دیگر دلیل فلسفی نمیخواهد که بنشینیم و اثباتش کنیم یا نیازی به آوردن حدیث ندارد.
پس همه از یک ریشه هستیم. نه یک دلیل خارجی است. اجتماع همیشه دلیل مشترک میخواهد. مثلا عروسی رفتن که می بینید در عروسی هم فامیل دختر و هم فامیل پسر همه حاضرند. شما برای این امر مشترک، دور همدیگر جمع می شوید؛ اما همدیگر را نمیشناسید.
در اربعین هم که مردم جمع میشوند، یک امر مشترک و یک امر واحد، آنها را جمع میکند؛ آن امر واحد این است که همه شما یک روح انسانی دارید و به خاطر آن روح انسانی گرد هم جمع می شوید. پس هرگاه اجتماعی را در جایی دیدیم، باید برایش دلیلی وجود داشته باشد؛ یعنی یک امر مشترک بین آنها وجود دارد.
حال علت اجتماع شیعه، سنّی، مسیحی، یهودی، هندو، صائبی، زردتشتی، لائیک در چیست؟ در چه چیزی مشترک هستند که آنها را جمع میکند؟ فقط یک چیز و آن «روح مشترک انسانی» است، عشق به کمالات انسانی همه را در آنجا جمع میکند. پس ما برادر هستیم.
لذا حضرت میفرماید: «ویُهلِكُ أخاهُ» این شخص برادر خودش را نابود میکند. مدام ایراد نگیریم. نگوییم قابیل چرا هابیل را کشت، عجب آدم بدی بوده برادر خودش را کشته، نه این اتفاق در ما به کرّات اتفاق میافتد. خواهر و برادر خودمان را میکشیم، هلاکش میکنیم، زندگی اش به خاطر اخلاق بدمان نابود میکنیم. انسان اینقدر پست می شود که پشت سر یک نفر صحبت کند. در اینجا دو نفر هلاک میشوند. نفر سوم هم کسی است که میشنود، ممکن است مدیر و رئیس یا استاندار و فرمانداری باشد. حضرت میگوید آن کسی که به حرف این گوش میکند، حق نداشت گوش کند، حتی اگر حرفش هم راست باشد، نباید گوش کند، یعنی آدمی که برضد یک نفر حرف میزند، آنقدر پست و رذل و بیوجود و بیارزش است که حضرت میگوید تو حق نداری حرف راست این آدم را هم گوش کنی.
سعایت كننده با «هامان» وزیر فرعون در یك درجه از آتش قرار میگیرد
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَن سَعی بأخیهِ إلی سُلطانٍ أحبَطَ اللهُ تعالی عَمَلَهُ کُلَّهُ، وإن وَصَلَ إلَیهِ مَکروهٌ أو أذیً جَعَلَهُ اللهُ تعالی مَع هامانَ فی درَجَةٍ فی النّارِ= هر كس از برادر خود نزد سلطانى سعایت كند، خداوند متعال همه اعمال او را بر باد دهد و اگر به شخصى كه از او سعایت كرده است ناراحتى یا گزندى برسد، خداى متعال سعایت كننده را با هامان در یك درجه از آتش قرار می دهد».
اگر کسی بدگویی برادرش را پیش یک حاکم یا سلطان بکند؛ یعنی وقتی میروی علیه یک نفر به او حرفی میزنی، او هم آن شخص را تنبیه کند یا اذیتی به او برساند، خداوند همه اعمال او را نابود میکند. یعنی هر کار خیری کردی از بین می رود. فقط هم عمل را نابود نمیکند، بلکه اگر به خاطر این بدگوییها برضد این آدم به او اذیت و شری برسد، خداوند بدگو را در یک درجه با هامان وزیر فرعون در آتش میگذارد، یعنی در پایینترین درجات جهنم است. در جهنم یک چاهی داریم که به آن چاه «ویل» میگویند. این چاه ۱۲ تابوت در آن هست. آتشِ کل طبقات جهنم، از آن تابوتی است که این ۱۲ نفر در آن هستند که یکی از آنها فرعون است. این فرعون را چه کسی کمکش میکرده؟ «هامان» که وزیرش بود و در تمام جنایت هایش، کشتن آن همه کودک و خیلی جنایتهای دیگر شریک بود. حضرت اشاره می کند که آدم بدگو با وزیر فرعون در آتش جهنم هم درجه است. حضرت این را برای مسلمانان میگوید؛ نه برای کافران.
حضرت زهرا سلام الله علیها میفرماید: بعضی از شما کارهایی میکنید که من نمیتوانم موقع مردن، شما را نجات بدهم. در برزخ هم تا قیامت دستم به شما نمیرسد. روز قیامت هم که 50 هزار سال است، دستم به شما نمیرسد. این مربوط به سبک غلط زندگی است که ما انتخاب میکنیم و نمیتوانیم جلوی زبان و نفسمان را بگیریم.
تو که میدانی اگر یک حرف برضد جاریت یا باجناقت یا همسرت بزنی، فاجعه میشود، برای چی جلوی زبانت را نمیگیری؟ چرا باید راحت همینطوری برویم بنشینیم آنجا پشت سر یک نفر هر چه دلمان بخواهد بگوییم؟
امام صادق علیه السلام فرمودند: «اَلسَّاعِی قَاتِلُ ثَلاَثَةٍ= بدگو قاتل سه نفر است». امام در حالی می فرماید قتل که قتلی صورت نگرفته. چرا می فرماید قتل؟ برای این که ممکن است کسی برضد یک کسی حرفی بگوید و آن کسی که مظلوم است، کشته شود. ولی حضرت میگوید نه. اولین کسی که کشته شده، خود گوینده است. این کسی که میرود حرف میزند، در واقع مُرده است. پس پشت سر کسی حرف زدن، شوخی نیست. راست یا دروغ هیچ فرقی ندارد.
«قَاتِلُ نَفْسِه= قاتل خودش». یعنی اولین نفر خودش را کشته است. «وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى بِهِ= و قاتل كسى كه از او سعایت مى كند»، یعنی قاتل کسی است که برضد او بدگویی کرده. چون گاهی حرف هایی برضد کسی میگویند که از صد بار مردن او بدتر است. یعنی یک آبرویی از او میبرند و چیزی علیه او میگویند که این شخص هزاران بار آرزو میکند ای کاش من اصلاً زنده نباشم.
«وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى إِلَیْهِ= و قاتل كسى كه پیش او سعایت مى كند». قاتل کسی است که آمده حرف بد را به او گفته، چون این هم تصمیم میگیرد، یا تصمیم هم نگیرد، دلش چرکین میشود.
تو رفتی علیه یک زن، به شوهرش چیزی گفتی که این شوهر حس بدی نسبت به زنش پیدا کرد، این خیلی خطر دارد.
بدگویی کننده پشت سر کسی، دروغگو است
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «اَلسَّاعی کاذِبٌ لِمَن سَعی اِلَیه ظالِمُ لِمَن سَعی عَلَیه= شخص سعایت كننده، نسبت به كسى كه پیش او سعایت مى كند، دروغگو است و نسبت به كسى كه از او سعایت مى كند، ستمگر است».
وقتی که از کسی بدگویی می کنید، از ایمان و انسانیت ساقط می شوید؛ و این ظلم، ظلم خیلی بد و وحشتناکی است؛ با آن درجه از بدبختی و عذاب که بیان شد.
یک ذره فکر کن ببین دهانت چطوری است؟ زبانت چطوری است؟ ببین اخلاقت چطوری است؟ کسی می گوید کلاس تفسیر میروم، کلاس عرفان میروم، کلاس قرآن میروم، کلاس نهجالبلاغه میروم، ولی نمیتوانم جلوی زبانم را بگیرم. چنین وضعی آدم را ساقط میکند. تو شاگرد پیغمبر خدا هم که باشی فرقی نمیکند، آدم نمیشوی و سقوط میکنی.
حضرت در کلام دیگری روشی به ما یاد میدهند: «أَكْذِبِ السِّعایَةَ وَ النَّمیمَةَ باطِلَةً كانَتْ أَوْ صَحیحَةً= سعایت و سخن چینی را دروغ بشمار، نادرست باشد یا درست». سعایت با نمیمه یک فرقی دارد،. سعایت بدگویی است و نمیمه این است که حرف یک کسی را بروی یک جای دیگر بزنی و بگویی فلانی آنجا این طور گفت. مثلا الان با خواهرت نشستی یک حرفی زدی و تمام شد. دیگر حق نداری به مادرت بگویی. مثلاً مریم اینطوری گفت. فاطمه اینطوری گفت. نمیتوانی خبر یک کسی را به کس دیگری بدهی.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: چه حرفهایی که میزنند، غلط باشد و چه درست باشد؛ بگو دروغ است و تکذیبش کن. باورش نکن و آن را منشأ اثر قرار نده. یعنی روی این حرفهایی که شنیدی حساب باز نکن. همه را درست و غلطش را دروغ تلقی کن. شوهرت را دیدم داشت فلان کار را میکرد، زنت را دیدم داشت فلان کار را میکرد، من که زنم را اینطوری ندیدم، من که شوهرم را اینطوری ندیدم. پس چنین چیزی نیست. تمام، اما اگر باور کردی، خودت را نابود کردی. غیر از اینکه شوهر و زنت و غیر از هر کس دیگری که علیه او پیش تو حرف زدند. تکذیبش کن.
بدترین مردم کسی است که خوبی های دیگران را فراموش کند
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: «شَرُّ النّاسِ مَن سَعى بالإخوانِ و نَسِیَ الإحسانَ= بدترین مردم كسى است كه از برادران سعایت كند و احسان و خوبى [كردن خود] را از یاد برد». گاهی فرزند علیه پدر و مادرش نمکنشناسی میکند، گاهی شاگرد علیه معلمش، گاهی علیه همسرش، همسری که سالها با تو زندگی کرده، هزاران خون دل خورده، فداکاریها کرده، گرفتاریها کشیده. چرا احسانش را فراموش میکنی؟ چرا قشنگیها، خوبیها و زحماتش یادت میرود؟ اگر خدا با ما این کار را میکرد، تا الان هزار بار نابود شده بودیم. با این همه ظلم و جنایتی که ما میکنیم و فساد و معصیتی که داریم، خدا با ما چه کار میکند؟ هر کاری که دوست داری خدا با تو بکند، تو هم با بندگان خدا همان کار را انجام بده.
پس به تعبیر حضرت، بدترین آدمها کسانی هستند که محبت دیگران را نمیفهمند، حق دیگران را به گردن خودشان انکار میکنند. فراموش میکنند که این آدم چه نقشی در زندگی او داشته و چقدر به او رشد داده، چقدر به او تعالی داده، چقدر به او آرامش داده، چقدر به او قدرت داده، چقدر به او تقرب داده، چقدر او را از جهنمهای زیادی نجات داده، اصلاً این را متوجه نیست و راحت او را کنار میگذارد.
این فراموشی ها کار دست آدم میدهد. آن را در قاعده «هو أنت= او خود تو هستی». به کار ببریم. حالا تو برو پشت سر کسی بدگویی کن، مسخره بکن؛ سرزنش کن. در واقع خودت را سرزنش و مسخره میکنی. محبتهای یک آدم را فراموش بکن؛ در واقع خودت فراموش میشوی. این فراموش شدن، خیلی خطرناک است. طوری می شود که یک جایی در این دنیا عدهای تو را له میکنند؛ یعنی برای یک عده جان میکنی، ولی تو را نمیبینند. در قیامت هم فراموش میشوی، یعنی بعد از مردن، کسی به دادت نمیرسد.
قرآن میفرماید: «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِیراً[1]= مى گوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور كردى با آنكه بینا بودم؟». یکی از دلایل کور محشور شدن این است که آدمها کور هستند. زنشان را نمیبینند، شوهرشان را نمیبینند، بچههایشان را نمیبینند، بزرگانشان را نمیبینند، اساتیدشان را نمیبینند و کور هستند. قیامت هم کور محشور میشوند.
در آیه دیگر، خدا چنین پاسخ میدهد: «قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَكَذَلِكَ الْیَوْمَ تُنْسَى[2]= مى فرماید همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز همان گونه فراموش مى شوى» آیات و نشانههای ما برای تو آمد، اگر میخواستی آدم بشوی، اگر میخواستی بفهمی، اگر میخواستی یقین پیدا بکنی، هزاران دلیل برایت آوردیم؛ اما همه را فراموش کردی. امروز تو فراموش میشوی، یعنی کسی تو را نمیبیند. هیچ چیزی بدتر از این نیست که انسان در جائی گرفتار عذاب شود و کسی نباشد به آدم سر بزند.
اخلاق/قوه غضبیه/زبان/سخن چینی
[1] . سوره طه/آیه 125.
[2] . همان/آیه 126.
کلیدواژه ها:
آثار استاد