مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اگر بخواهیم برای انواع حیات ارزشگذاری کنیم، در میان آنها «حیات معنوی و طیب» برترین و اصیل ترین حیاتهاست و انسان باید تمام تلاش خود را بکند تا به این حیات دست یابد. این حیات، همان معرفت به حقیقت «لااله الا الله» است که اگر این را از انسان بگیرند، انسان در مدار فسق قرار می گیرد که به آن «حیات حیوانی» می گویند.
استاد شجاعی در ادامه شرح دعای ندبه گفت: خداوند با اولیاء الهیاش زهد نسبت به کالاهای دنیا را شرط میکند.برای همین در دعای ندبه می خوانیم: «أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا= بعد از آنكه زهد در مقامات و لذات و زیب و زیور دنیاى دون را بر آنها شرط فرمودى».
ذات و حقیقت انسان «لا اله الا الله» است و اگر این را از انسان بگیرید، چیزی به اسم انسان باقی نمی ماند. برای همین پیغمبر فرمودند: خیلیها در قیامت به صورت حیوان محشور میشوند. چون اساساً اینها در زندگی دنیاییشان از حیات انسانی خارج شدند. قرآن این خروج از حیات انسانی را «فِسق» میگوید. انسان به محض اینکه اله و معشوقش را از دست بدهد، دیگر خود را فقط یک خانم یا یک آقا می بیند. دیگر انسان نیست و حیات انسانی ندارد و حیاتش فاسقانه میشود. اما اگر در فرصت حیات دنیایی، یک موقعی دوباره به الهاش وصل بشود، احیاء میشود. در غیر این صورت مرده است و باطن حیوانی دارد و چنین کسی در نظام برزخی هم حیوان محشور می شود و آخرش هم به جهنم کشیده می شود.
پس «لا اله الا الله» را باید خیلی جدی بگیریم. باید تمرین کنیم تا این را بفهمیم که «لا اله الا الله» اصل و ریشه ما است. اگر هر چیزی در چهار شان «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی»، ارتباط صمیمی و عاشقانه من با الله را از من بگیرد، من نابود شده ام و اصلاً فلسفه وجودی دیگری ندارم. این دو کلمه را توجه کنید: «صمیمی و عاشقانه». «عشق» هم که مشخص است. خداوند تجربههای عشقهای جمادی، گیاهی، و حیوانی و عقلی را برای ما میگذارد تا بفهمیم وقتی میگوییم «عاشق»، یعنی چه؟ بدانیم که انس با خدا یعنی چه؟ انس با اهل بیت و خانواده آسمانی یعنی چه؟ تا بعد نگوییم ما نمیدانستیم.
بعضیها عشقشان جمادی است. اگر این را از آنها بگیرید، خودکشی میکنند؛ یعنی اصلاً مهم نیست که زن و بچه وسایر مسوولیت ها را دارد، همین که ورشکسته شد، با ورشکستی افسرده میشود. گاهی هم خودکشی می کند.
بعضیها عشقشان گیاهی است. یعنی کافی است قیافهاش یک ذره به هم بریزد و مثلا یک ذره مریض بشود؛ یا تصادف کند؛ یا نتواند ورزش کند یا راه برود، او دیگر حیاتی ندارد و افسرده و نابود میشود.
بعضی ها عشقهای حیوانی زمینی دارند؛ یعنی اگر زنده هستند، با شوهرشان زنده هستند و بچههایشان، اگر اینها را از آنان بگیرند، هیچ عشق دیگری ندارند که بخواهند براساس آن حیات دنیا را دوست داشته باشند و از آن لذت ببرند و زنده باشند.
شکند اگر سر من، به فدای چشم مستت سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی
این یک داستان واقعی است که اگر کسی سر اینطور مسائل به غصه و اضطراب بیفتد، این جهنم است. چون انسان در این وضعیت نابود شده و حیات انسانی ندارد.
کسی که با بچهاش، با شوهرش، با همسرش، با شغل و این گونه امور سرپا است، فاسق است؛ اما کسی که با خدا سرپاست، دنیا و زندگی برایش قشنگ است. چنین کسی به همسر و فرزند و کار اجتماعی و سیاسی و همه چیز نوع دیگری توجه دارد؛ زیرا آن عامل شوق و حرکتش یک عامل مافوق عقلی و یک انگیزه و شور و عشق پایانناپذیر معنوی است. یعنی به واسطه همان انگیزه ی اصلی، چیزهای دیگر دنیایی را هم دوست دارد و به آنها توجه میکند. اما اگر آن انگیزه اصلی نباشد، دچار فسق هستیم و باید تلاش کنیم تا از این فسق در بیاییم و تکلیف خودمان را روشن کنیم. این یک حقیقت بسیار مهم است. خیلی فرق میکند که انسان، عشقش الله و اهل بیت باشد و براساس آن عشق اصلی، به چیزهای پایینی هم توجه کند و برایشان وقت بگذارد و یک عنایتی به آنها بکند یا حتی عاشق کمالات پایینی هم بشود.
اما برخی افراد برعکس این هستند؛ یعنی درست است که از خدا و اهل بیت خوشش میآید؛ ولی عامل اصلی حیات و انگیزه و شور و نشاط و امیدش، از صبح که از خواب بلند میشود، تا شب همین دنیاست. این دو گروه، با همدیگر خیلی فرق میکنند.
چون شما جامعه پزشکی مهدوی هستید، اگر این را ندانید، حضورتان حضور قلابی میشود؛ یعنی یک حضور حقیقی نیست. تمام ماجرای کشته شدن 13 معصوم، همه سر همین فسق مردم است. هر چند مردم اهل بیت را دوست داشتند؛ ولی فاسقانه دوست داشتند، نه انسانی. ریشه ی داستان 1180 سال غیبت امام زمان علیهالسلام هم همین علاقه فاسقانه ما به اهل بیت است. یعنی ما را به عنوان مسلمان و متدین سرپا نگه میدارد و ما این توهم را داریم که مؤمن هستیم؛ ولی او همچنان آواره، طرد شده و تنها و غریب و مظلوم است و ما درگیر معشوق های زمینی خود هستیم، ضمن اینکه اهل بیت را هم خیلی دوست داریم و برایشان هم فداکاری میکنیم و زحمت میکشیم و هزینه هم میکنیم، اما این کارها را در تابع دنیایمان انجام میدهیم، در تابع دنیا به آنها یک ارادتی داریم. یعنی اصل را به دنیای خودمان گذاشته ایم. این باعث میشود که او آواره باشد و آن لشکر لازم را برای هدایت روی کره زمین هیچ وقت نداشته باشد. چون هیچ کس حاضر نیست در آن لشکر برود.
ما حاضر هستیم پول بدهیم، اعتبار و پول بگذاریم و خرج کنیم؛ اما می گوییم حضرت با خود من کاری نداشته باشد. چون من دکتر هستم، مهندس هستم، رئیسجمهور هستم، استاد دانشگاه هستم، نویسنده هستم، مداح هستم، نظامی هستم، خانهدار هستم، من زن و بچه دارم و در مورد همه اینها مسوولیت دارم.
دعای ندبه؛ گمشده مؤمن
دعای ندبه برای ما آینه است. با «أین» ها شروع میشود و با «یابن» ها اوج میگیرد و با «اللهم» به نتیجه میرساند. اما ما اصلاً اینها را در زندگی نداریم. ما «أین» نداریم، «أین» یعنی گمگشتگی. وقتی انسان یک عشق داشته باشد مثل مال و آن را گم کند، به اضطراب میافتد یا مریض میشود. چطوری به (أین أین) میافتد، چطوری یک دفعه سرگشته میشود، این را پیدایش کند و تا پیدایش نکند، دیوانه میشود.
امام دائم تلاش میکند که ما را به این مرحله برساند که به «أین أین» بیفتیم؛ ولی ما به «أین أین» نمیافتیم و روند عادی زندگیمان را داریم و خیلی معمولی جلو میرویم. ضمناً اگر کاری هم از دستمان بر بیاید، آن را در حاشیه زندگی دنیایی مان انجام میدهیم. این همان جهنم است. داستان غیبت امام زمان (ارواحنا فداه) این است که ما قائل به «لا اله الا الله» نیستیم.
اهل جهاد برای امام زمان(اروحنا فداه) هستی یا نه؟
قرآن میگوید: «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِیرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها، أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ = بگو که اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان و اموالی که جمع آوردهاید و مالالتجارهای که از کسادی آن بیمناکید؛ و منازلی را که به آن دل خوش داشتهاید را بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست میدارید، منتظر باشید تا خدا امر خود را جاری سازد و خدا فسّاق را هدایت نخواهد کرد».
دقت کنید که خداوند نمیگوید که فاسق بودن شما به این دلیل است که «الله و اهل بیت و جهاد» را دوست نداشته اید، نه. می فرماید آنها را هم دوست داری؛ ولی اگر آنها را در رتبههای بعدی زندگیت قرار بدهی، فاسق هستی. علامتش هم این است که تو غصه نخوری و یک آدم شاد و قوی باشی.
بنابر این باید برای «عشق به خدا و اهل بیت» ملاک داشته باشید؛ زیرا بدون ملاک، نه خودت میفهمی که بالاخره آیا من واقعاً عاشق خدا و اهل بیت علیهمالسلام هستم یا نیستم؟ آیا واقعا من انسان هستم یا باطنم حیوانی است. جهاد یک شاخص عملی میطلبد. اگر دیدی که اهل جهاد و انقلاب و مبارزه با دشمنان امام زمان(ارواحنا فداه) هستی، تو در راه برطرف کردن موانع ظهور حضرت هم هستی و از دشمنان حضرت هم متنفر میشوی. این تنفر خیلی مهم است. اگر از هر چیزی که به فرهنگ این خانواده نمیخورد، تنفر داری، نشانه ی این است که جهاد کرده ا ی.
دیندار واقعی کیست؟!
وقتی با اعتقاد می خوانی: «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی=پدر و مادر و خانواده و مال و همه چیزم فدای شما» معلوم می شود اهل فدا کردن هستی؛ اهل خرج شدن و خرج کردن هستی. البته وقتی در دعا به این قسمت میرسیم، می بینیم که دیندار حقیقی کم است.
کلمه دیندار شوخی نیست، دیندار یعنی دین را در وجودش دارد، یعنی مالکش هست. دارایی چیزی است که از کسی کَنده نمیشود؛ چون دینداری در ذاتش رفته و دین از او کَنده نمیشود.
آیا الله، اهل بیت (علیهمالسلام) و امام زمان (علیهالسلام) جزء داراییهایت هستند یا نه؟ این «داشتن» خیلی مهم است. داشتن یعنی اگر در هر بخشی از شان های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» غصه یا آسیب دیدی، به رغم وجود آن غصه ها، آرام و شاد باشی. «داشتن» اهل بیت (علیهمالسلام) نمیگذارد تو را اضطراب بگیرد یا غمگین بشوی و به گناه بیفتی.
وقتی انقلابی نیستی، جهاد نداری. قرآن چقدر صریح میگوید: «ما لَكُمْ إِذا قِیلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا= شما را چه شده که وقتی میگویم جهاد بروید، روی زمین سنگین شدید؟ آیا راضی شدید به این حیات دنیا؟». «رضایت به حیات دنیا» یعنی معشوقهای پایینی وجودت را اصل قرار داده ای و دین و خدا و اهل بیت فرع هستند. نتیجه آن میشود که سیزده معصوم کشته میشود و چهاردهمین نفر هم 1180 سال آواره میشود.
در تاریخ آمده که مسلمانها همه دیندار بودند؛ ولی اینطور نبوده است. اگر ایمان داشتند که این همه اتفاق ناگوار و به شهادت رساندن معصومین صورت نمی گرفت. تنها در برههای از تاریخ که مردم حاضر شدند آتش را در دست نگه دارند، انقلاب اسلامی بود. یعنی امام خمینی و پیروانش گفتند ما هستیم و نگه میداریم و نگه هم داشتند. معجزه انقلاب اسلامی این بوده که دهها و صدها میلیون آدم وسط میدان بیایند.
ما اگر درک درستی از جامعه خودمان و حرکت جهانی اربعینمان نداشته باشیم، این هم یک سرگرمی برای دلخوشی خودمان میشود. در حالی که ما باید بفهمیم در این برهه از زمان چه کار میخواهیم بکنیم و چه مراحلی را باید طی کنیم؟
عشق به دنیا، فسق به همراه دارد
برای این که اول حب و عشق ملاک است؛ نبی اکرم ] فرمودند: «حُبُّ الدُّنیا رَأسِ کُلِّ خَطیئَةِ= دنیادوستى ریشه هر خطا و كلید هر گناهی است». یعنی محبت دنیا شروع هر انحرافی است و همه خطاها از اینجا آغاز میشود که انسان این عشق را از دست بدهد و سراغ عشق دیگری برود.
«دنیا» عشق با واسطه و محبوب با واسطه است. ما به واسطه الله باید دنیا را دوست داشته باشیم. به محض اینکه زن، شوهر، خانواده، شغل، تحصیلات، مقام، رتبه، فعالیت اجتماعی و سیاسی محبوب مستقیم و بیواسطه ی ما شد، فسق اتفاق میافتد؛ زیرا حب دنیا در خلق و خوی آدم اثر میگذارد. وقتی که فعالیتهای مذهبی هم محبوب بیواسطه ما شد، روی خلق و خو اثر میگذارد.
علت اینکه ما نمیتوانیم شبیه اهل بیت بشویم و به شادی و آرامش و قدرت برسیم و از طرفی نمیتوانیم تندخویی، حساسیت، زودرنجی و غم و غصه را کنار بگذاریم، حتی گاهی دیده می شود کسی روحانی یا پیشنماز هم هست، اما چنین تشابهی با اهل بیت (علیهمالسلام)در او دیده نمی شود، این است که روحانی و آخوند بودن، برایش محبوب بیواسطه بوده، اما اگر کسی الهاش الله شد، دیگر اخلاقش بد نمیشود، تندخویی و حسادت و عصبانیت و پرخاشگری و اینها را ندارد؛ بلکه شاد و آرام است. مثلا امروز اینجا هستی، فردا می گویند نمیخواهد در این مقام باشی یا اصلاً نمیخواهد مقام داشته باشی، نباید برایش فرقی بکند. چون ریاست و مقام و پست اصلاً برایش محبوب نیست. پس اگر کسی «الله»، الهاش شد، اساساً محبوبی در این پایینیها ندارد که دلبسته آن باشد. چون می داند محبت مستقل کار دست آدم میدهد. محبت مستقل باعث میشود انسان به دروغگویی و بیصداقتی بیفتد و نتواند خودش یا فرزندانش را درست تربیت کند.
اگر انسان به این معرفت برسد که در میان شخصیتهای زمینی، اهل بیت بالاترین محبوبهایش هستند، یعنی خدا معشوق اصلی اش باشد و اهل بیت مهمتر از خانواده زمینی اش باشند، حیات انسانی دارد.
ائمه آدم های خودشیفتهای نبودند. در زیارت عاشورا که حدیث قدسی است، خدا میگوید وقتی با امام حسین (علیهالسلام) حرف میزنی بگو: «بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی». این «بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی»، تو را متعادل میکند، اگر بطور جدی بگویی پدر و مادرم فدای تو، فرزند و همه چیزم فدای تو، همین تو را متعادل می کند.
اگر کسی چهارده معصوم را داشته باشد، این داشتن، فقط داشتن برای آخرت نیست؛ فقط مال شب اول قبر به بعد نیست، مال همی دنیاهم هست.
گاهی دلت می گیرد یا غصهای داری، در این هنگام چه کار می کنی؟ یاد چه کسی می کنی؟هر وقت مونسهایت چهارده معصوم بودند و حرم بود و نماز بود، معلوم می شود که خیلی ثروتمند شده ای و دارا هستی.
تو ببین در طول روز برای شوهر و زنت چند بار دلت تنگ میشود؟ برای فرزندت چند بار دلت تنگ میشود؟ چند بار میخواهی پیامک بزنی یا زنگ بزنی تاصدایشان را بشنوی؟
اگر تو از آل محمد هستی، دیگر غصههای دنیوی، اضطراب، عصبانیت، تندخویی، وابستگی و چسبندگی را نداری. اما اگر با داشتن آل محمد] غصه میخورید، خیلی زشت است و واقعاً قباحت دارد. مثل اینکه یک کسی پدر و مادرش ثروتمند باشند، بعد برود و یک تخممرغ یا گوجهفرنگی بدزدد. پس امکان ندارد اهل بیت دارایی ما باشند، ولی آنان را حس نکنیم. اگر آنها دارایی بشوند همه جا و در هر شرایطی متوسل به آنها می شویم.
ملاک عشق به خدا و اهل بیت، فدا شدن است
ما باید تلاش کنیم از فسق دست برداریم و از آن بیرون بیاییم. یعنی باید برسیم به جایی که آنها را داشته باشیم. حیف است که آنها را نداشته باشیم و بمیریم. چون اگر نداشته باشیم و بمیریم ، دیگر به دست مان نمیآیند. خیلی فرق است بین کسی که خدا و اهل بیت را دارد، با کسی که ندارد. طلاق، خودکشی، افسردگی و مصرف مواد ضد افسردگی، همه به خاطر فسق باطنی ما است. یعنی اگر کسی اهل بیت را داشته باشد، به راحتی کارش به طلاق نمیکشد.
پس «لا اله الا الله» را باید جدی بگیریم. ملاک داشتن «لا اله الا الله» و ملاک اهل بیت چیست؟ جهاد، شهادتطلبی، فداکاری، ریختن چهاربخش جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی به پای معصوم، پای خانواده آسمانی ات.
اگر اینطوری پای آنها ریختی، به تو میدهند.اما تا نریزی، خبری نیست. اگر میخواهی آنها را بخری، باید بهایش را بپردازی. بهایش فدا کردن چهار بخش جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی هستند.
این یک تجارت است. اگر میارزد وارد این تجارت بشو و بگو: «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی= پدر و مادرم و اهل و مال و طایفه ام فدای شما». ترسهایت، تردیدهایت، دلشورههایت را بردار و با احتیاط با امام زمان علیهالسلام رابطه برقرار نکن. با چرتکه انداختن با امام زمان علیهالسلام رابطه برقرار نکن.
دعای ندبه/زهد/حیات طیبه
کلیدواژه ها:
آثار استاد
سلام تا حال کمتر مطالب به این جالبی ندیده نخوانده بودم خیلی ممنون