مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در جلسه قبل گفته شد که یکی از دستگیره های شیطان در حمله از عقب (گذشته)، گناهان است. در حمله از عقب، انسان همیشه خود را آلوده و گناهکار دیده و توان و قدرت حرکت به سمت جلو و اصلاح گذشته را از دست می دهد. برای دفع حمله شیطان از عقب، شناختن انواع گناهان الزامی است و گفتیم، گناهان به دو دسته حق الله و حق الناس تقسیم می شود که حق الله به دو بخش محرمات الهی و واجبات الهی و حق الناس به حق الناس مادی و معنوی و هر کدام از آنها به فردی و اجتماعی تقسیم شدند.
در مورد حق الله از نوع محرمات الهی توضیح دادیم که انسان باید توبه و استغفار کند و برای جبران آن با ریاضیت های شرعی نفس خود را تنبیه کند و اگر حق الله از مقوله عبادات و واجبات الهی بود باید قضای واجبات را به جا آورده و جبران کند.
گناه حق الناس و انواع آن
گناه از نوع حق الناس بسیار خطرناک است. حق الناس مادی فردی و اجتماعی و حق الناس معنوی فردی و اجتماعی داریم.
اگر حق الناس از نوع مادی فردی و یا حق الناس مادی اجتماعی باشد نیز باید جبران شود، جبران حق الناس فردی این بود که به طور مستقیم یا غیر مستقیم از شخص مورد نظر حلالیت بخواهیم یا مبلغی را که بدهکار هستیم به او بپردازیم. اگر اجتماعی باشد باید به سازمان و نهادی که بدهکار و مدیون هستیم برگردانیم.
حق الناس جزو احکام وضعی است و سن تکلیف هم ندارد. یعنی هر وقت شما ظلم کردید باید جبران کنید. ممکن است سؤال کنند، اگر حق الناسی از دوران طفولیت به گردن ماست، باید چه کار کنیم؟ یا فراموش کرده ایم که در حق دیگران ظلم اقتصادی داشتیم یا نداشتیم، یا احتمال بدهیم که داشتیم چگونه باید جبران کنیم؟ در این مورد انسان تا زنده هست، باید محاسبه ای انجام دهد و برای احتیاط مقداری بیشتر از حقی که به گردنش هست پرداخت کند.
نوشتن وصیت نامه کاری الزامی و پسندیده است
یکی از کارهای خیلی مهم نوشتن وصیتنامه است. در روایت داریم، هر کس بدون وصیت بمیرد، مسلمان نمرده.
نوشتن وصیت نامه کار خیر است، از این رو شیطان در این مورد هم بیکار نمی نشیند و با حمله از جلو (آینده) به انسان می گوید: «تو حالا حالا عمر داری؛ تا مرگ خیلی فرصت داری؛ بعداً می نویسی». با این کار شیطان نوشتن وصیت نامه را عقب می اندازد؛ با بالا بردن آرزوها و وعده های دروغ انسان را فریب داده و وانمود می کند که عمر طولانی خواهد داشت. شیطان حتی این توهم را ایجاد می کند که نوشتن وصیت نامه چون بوی مرگ می دهد، بنابراین مرگ را جلو می اندازد، با این توهم فرد را از نوشتن وصیت نامه باز می دارد. در حالی که اصلاً اینطور نیست، وقتی آدم وصیت می نویسد، پاک و آرام می شود و امورش را اصلاح می کند و حتی این آرامش هم به طول عمر انسان کمک می کند. خوب است، انسان وصیتنامه بنویسد، به خصوص وصیتنامه اقتصادی و مالی داشته باشد، تکلیف همسر و فرزندانش و تکلیف مردم و طلبکارها و بدهکارها روشن شده باشد. در هر صورت دائماً باید حساب و کتاب داشته باشیم و یا یادداشت کنیم و به عزیزی یا کسی که می شناسیم و به او اعتماد داریم، بدهیم. خوب است انسان در وصیتنامه حتماً یک مبلغی را هر چقدر بیشتر بهتر، به عنوان رد مظالم بنویسد. چون آن طرف انسان واقعاً گیر می کند. هیچ کس در دنیا این قیمت را ندارد که ما به خاطرش جهنم برویم.
حق الناس معنوی فردی و اجتماعی چیست؟
حق الناسِ معنوی گاهی فردی و گاهی اجتماعی است. حق الناس معنوی فردی، یعنی زمانی شما نسبت به یک نفر عصبی می شوید، ترس در دلش ایجاد می کنید، دوست داری حرف آخر را تو بزنی، از تو حساب ببرند، این ترسی که از تو در دل دیگران می افتد خیلی خطرناک است. ما حق نداریم، هیچ بنده خدایی را بترسانیم. در زندگی هم همینطور است، زنسالاری مردسالاری هر دو غلط است. زندگی جای خدامحوری، جای ارتباط صمیمانه و عاشقانه و جای فدا شدن برای همدیگر است.
هر چقدر اطرافیان ما مثل همسر و فرزند ما، زیردست ما، کارمند ما و ... بی زبانتر باشند، خطرناکتر است. اینطور نیست که اگر حرفی نمی زند بی زبان است هر کاری دلت بخواهد بتوانی بکنی. هر بار غضب، عصبانیت، اخم کردن و ... فشار قبر دارد. غیبت کردن، تهمت زدن، آزاردن کسی، تمسخر و تحقیر کسی، بداخلاقی کردن نسبت به کسی، با آبروی کسی بازی کردن حق الناس است.
گاهی در حق الناس اجتماعی ممکن است، شخص آبروی یک جمع یا یک جای مقدسی یا آبروی یک ملت را با عملکردش ببرد. مثلاً در خارج از کشور کاری کند که بگویند همه ایرانیها اینطوری هستند، مثلا سوار اتوبوس شود بدون اینکه بلیت تهیه کند. حق مردم آن کشور است، شما باید بلیط تهیه کنید. حق الناس کافر و مسلمان ندارد. در هر صورت طبق فرمایشی از امیرالمؤمنین علیه السلام که جلسه گذشته درباره آن شرح دادیم؛ گذشته قابل جبران است. ما به هیچ وجه چیزی به اسم ناامیدی نداریم. ناامیدی چه در کارهای دنیایی چه در کارهای آخرتی پیام دروغین شیطان است. هر کس به این پیام دروغین چه در امور دنیایی چه در امور آخرتی توجه کند عبادت شیطان را می کند. خداوند در قرآن می فرماید:« أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ[1] = اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشكار شماست». سؤال: خدایا چه موقع عهد گرفتی؟ اصلاً یادمان نمی آید به تو قولی داده باشیم؟ این یک عهد درونی است که از شما در فطرتتان گرفته شده و علامت هایش هم در قرآن گفته شده است.
هیچ کدام از پیام هایی که در آنها ناامیدی، بداخلاقی، غم، افسردگی، ترس هست، از طرف خدا و فرشته ها نیست. پیامهای فرشته ها سرشار از امید، شجاعت، قدرت، شادی و نشاط هست. «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ= شیطان را عبادت نکنید»؛ یعنی به این پیام های منفی شیطان توجه نکنید.
دستگیره بعدی حمله شیطان از عقب، ایجاد و تداوم کدورت هاست
بخش اول حمله شیطان از عقب، گناهان بود که توضیح دادیم، بخش دوم کدورت هاست. کدورت و دلچرکین بودن از آدمها بدترین درد و بدترین بیماری روح است که شیطان با یادآوری خاطرات گذشته، بذر آن را در دل انسان می کارد.
پیام قرآن به ما شادی و آرامش است و مؤمن به این علامت شناخته می شود. آنچه که ضد شادی و آرامش ماست، داشتن دلچرکینی و کدورت از دیگران است. ایجاد رابطه خوب همراه با صمیمیت، فضای زندگی را بهشتی تر می کند. اما تا انسان می خواهد فضا را صمیمی و بهشتی کند، شیطان با حمله از عقب (گذشته)، خاطرات گذشته اطرافیان را به رخ انسان کشیده و کدورت ایجاد می کند. اگر قرار است ما با همدیگر زندگی کنیم، خوب است، با شادی، شیرینی و صفا باشد. هیچ وجه عقبگرد نکنیم، حرکت به سمت عقب خیلی خطرناک است.
کدورت و کینه توزی در کلام امیر سخن علی علیه السلام
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرماید:« الحِقْدُ اَلْأمُ العُیوبِ[2] = كینه توزى، پست ترین عیبهاست». یعنی اگر بخواهیم عیبها را درجهبندی کنیم، پست ترین عیب که انسان با آن خیلی زشت میشود و زشتتر از آن وجود ندارد، کینه است. باز حضرت فرمود:«ألْأمُ الخُلقِ الحِقدُ[3]= پست ترین خوى، كینه توزى است ». در اخلاق نیز بدترین خُلق که با وجود آن انسان به صورت بدترین حیوان بعد از مرگ ظاهر می شود؛ کینه و دلچرکینی است.
در حدیث داریم، وقتی یک زن و شوهر به هم با مهربانی نگاه می کنند، به هم می خندند یا پدر و مادر، یا پدر و فرزند، مادر و فرزند، به همدیگر لبخند میزنند و آرامش میگیرند، با این کار عبادت بزرگی کردند. خوب نگاه کردن به چهره همدیگر، مهربان نگاه کردن، خندیدن و لذت بردن از همدیگر به شدت شیطان را عصبانی می کند. بیماری آدم های زودرنج و حساس خیلی سخت است. باید خودشان را درمان کنند. علی(علیه السلام) می فرماید:« نصف شخصیت عاقل تحمل است و نصفش بیخیالی است». عاقل یعنی کسی که همه بهشت را دارد. عقل مساوی است با کل بهشت. عاقل کسی که تحمل دارد. اینطور نیست که بیرون بریزد زود جوش بیاورد. خیلی وقتها انسان اگر بخواهد جواب بدهد فقط خودش را آلوده کرده. امکان ندارد یک نفر به شما توهین کند و تحقیر نشود. خداوند مهندس عالم است و در همه بخش ها قاعده و فرمول قرار داده است. همانطور که در روابط طبیعی و در عالم ماده این قوانین و فرمول وجود دارد، مباحث معنوی نیز ریاضیات مخصوص به خود دارد: « قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا[4] = به راستى خدا براى هر چیزى اندازه اى مقرر كرده است». خداوند همه چیز را ریاضی خلق کرده، امکان ندارد یک نفر به شما توهین کند و به شما یا ظلم کند و در این دنیا جزایش را نبیند.
پس کینه و کدورت کسی را برای انتقام در دلت نگه ندار. خدا و فرشته ها انتقام تو را خواهند گرفت. این به بدین معنا نیست که هرگاه ظلمی در حق ما شد، ما از هر گونه پیگیری، شکایت یا مبارزه با آن ظلم خودداری کنیم؛ خیر، بلکه اگر شکایت هم می کنیم، نباید از طرفی که به ما ظلم کرده بدمان بیاید یا کینه اش را به دل بگیریم. یادمان باشد، هیچ وقت حق نداریم از آدمها بدمان بیاید. از عمل و رفتار بدشان متنفر باشیم نه از خود افراد. مگر ما در حق کسی ظلم نمی کنیم؟ مگر ما در حق کسی بیادبی نمی کنیم؟ مگر ما در حق کسی اشتباه نمی کنیم؟ مگر ما در حق خود خدا ظلم و گناه نمی کنیم؟ آیا خوب است خدا بگوید از تو دیگر خوشم نمی آید. خدا همیشه ما را دوست دارد؟ چه آلوده باشیم چه پاک.
کینه را از دل بیرون کن، تا مغفرت خداوند را دریابی
وقتی شما از خدا طلب مغفرت می کنید و از خدا می خواهید که گذشته شما را ببخشد؛ شما هم باید بتوانی دیگران را ببخشی و از آنها کینه به دل نداشته باشی تا مورد مغفرت خداوند قرار بگیری. قرآن می فرماید:«وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ[5]= و باید عفو كنند و گذشت نمایند مگر دوست ندارید كه خدا بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است». بنابراین، شما زمانی می توانی دستت را بالا ببری و به خدا بگویی: خدایا 40 سال گذشته من را ببخش که شما هم دیگران را ببخشی و کینه ای از کسی در دل نداشته باشی. کینه روح را نجس می کند.
همانطور که ما نجاسات ظاهری داریم و می گوییم بول و خون ... بدن را نجس می کند و باید آب بکشیم. کدورت و کینه نیز روح را نجس می کند و انسان به محض اینکه کدورت در دلش می آید باید زود آن را پاک کند. نباید از کسی هیچ خاطره ای نگه داریم.
در روایت داریم بدترین آدمها کسانی هستند که از دیگران در ذهن و خاطرشان لغزشها را نگه می دارند. موقعی که با او درگیر می شوند، همه گذشته او را به رخش می کشند و سرزنش می کنند.
پس یادمان باشد، قلب ما باید کاملاً پاک باشد. شیطان از کینه و کدورت خیلی لذت می برد. اصلاً خوراکش است. آن چیزی که به شیطان جان می دهد و مایه حیاتش است و لذت می برد، همین کینه داشتن ماست و ما خیلی وقتها به این دشمن داریم کمک می کنیم. شیطان روابط تلخ ما را با دیگران، اشتباهات ما نسبت به دیگران و اشتباهات دیگران نسبت به ما را دائماً به رخمان می کشد که بین ما صلح و صفا ایجاد نشود و آشتی نکنیم. انسان باید هم خود خودش را ببخشد و از خودش کینه نگیرد، چون شیطان این کار را هم می کند. انسان را آنقدر پیش خودش کوچک می کند و نمی گذارد انسان خودش را ببخشد. این هم بدترین کار است. شما حتی اگر می خواهی خدا هم تو را ببخشد، اولین مرحله باید خودت خودت را ببخشی. در خودت پاکی ببینی. بگویی من می توانم با خدا آشتی کنم. می توانم جبران کنم. پست ترین اخلاق کینه است. روشه ایی را در این زمینه به ما یاد دادند یکی این روشها تغافل است. تحمل بکنیم. یعنی خودمان را به بیخیالی بزنیم. این نوع بی خیالی را یاد بگیریم و تمرین بکنیم.
کینه بیماری مُسری است
حضرت می فرماید:«الحِقْد داءٌ دَوِیٌّ، و مَرَضٌ مُوبِی[6]= كینه توزى، دردى سخت و مرضى مهلك و مُسرى است». یعنی نسل به نسل انتقال پیدا می کند. بسیاری از جنگها، جنگ های بزرگ که در دنیا اتفاق افتاده به خاطر کینه بوده.
کینه ای که بین دو نفر بوده کم کم به نسل هایشان سرایت کرده، در حالی که اینها هیچ دلیلی برای جنگ نمی بینند، ولی یاد گرفتند که از همدیگر متنفر باشند.
از فلان نسل، فلان آدمها، ترکها از لرها، لرها از ترک ها، فارس ها از آنها، آنها از شمالی ها، شمالی ها از جنوبی ها، آن یکی می گوید عرب از عجم، عجم از عرب، نسل به نسل انتقال پیدا می کند.
گاهی میبینی در دو خانواده دو برادر با هم دشمن هستند. بچه هایشان را هم نسبت به هم دشمن بار میاورند. می گویند، خانه خالهات نروی، خانه عمویت نروی، خانه داییات نروی، خانه عمه نروی راضی نیستم؛ شیرم را حلالت نمی کنم؛ نفرینت می کنم. به همین صورت نسل به نسل، این کینه منتقل می شود، در حالی که آنها خیلی هم با هم خوب هستند؛ دلیلی ندارد با هم ناراحت و غصه دار باشند و با هم کدورت داشته باشند. ولی جرأت نمی کنند به خاطر کینه بدی که پدر و مادر و بزرگترها به آنها منتقل کرده اند. پس سعی کنیم خودمان هم منشأ کینه نباشیم. کینه در دلمان ایجاد نشود. چون کسانی که بعد از ما خواهند آمد، هر چه از ما کینه بگیرند، جهنمش را ما باید تحمل کنیم.
[1] - سوره یس/60.
[2] - غرر الحكم : 966 .
[3] - غرر الحكم : 2917 .
[4] - سوره طلاق/3.
[5] - سوره نور/22.
[6] - غرر الحكم : 1499 .
کلیدواژه ها:
آثار استاد