مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره مقایسه ی بین دنیا و آخرت این گونه می فرمایند: «تو با آن همه ناز و کرشمه و خوش سیمایی و جمالت، به منزلی آشفته و ویرانه و جایگاهی پر از خاک و غبار می روی».
خیلی ها هستند در دنیا صاحب خیلی چیزها هستند، مثلاً پول و ثروت دارند؛ محبوبیت دارند؛ مقام دارند؛ زیبایی دارند؛ ناز و کرشمه و ادا و اطوار دارند؛ پایه ای دارند؛ اعتبار اجتماعی دارند. با وجود همه این چیزهایی که نام برده شد، در آخر باید به منزلی پر از خاک و غبار برویم.
« و در لحد خویش بر گونه ات خوابانده می شوی، در منزلی که دیدارکنندگانش اندکند». این منزلی است که کسی نمی آید به تو سر بزند. اکثر کسانی که پدران شان فوت کرده، هفتم، چهلم و سالی برایش می گیرند، بعد هم ابتدا سال به سال به او سر می زنند و کم کم او را فراموش می کنند. این تنهایی را حتماً هر کدام از ما خواهیم داشت و بعداً کسی به ما سر نخواهد زد.
«و کارگرانش خسته و دلتنگ تا آنگاه که از گور سر برآوری و به صحرای محشر روانه شوی». حالا در قبر چه می گذرد، در جلسات قبل بیان کردیم.
در آن هنگام، آدمها تقسیم می شوند. می گوید، تو در آن هنگام دوتا وضعیت داری، وضعیتت اینطوری است اگر مُهر سعادت بر تو خورده باشد، رهسپار شادمانی می شوی و پادشاهی مطاع و آسوده خاطری بی هراس خواهی بود.
باید بعد از هر نماز این را از خدا بخواهیم که خدایا بر من منت بگذار و من را از آتش آزاد کن. بخصوص در ماه مبارک رمضان که بعد از هر نماز دعای «یا علی یا عظیم» را می خوانیم و در آن از خدا می خواهیم:« مُنَّ عَلَیَّ بِفَکاکِ رَقبَتی مِنَ النّار= منت بگذار به من و من را از اسیری در آتش آزاد کن».
دعایی بعد از دعای ابوحمزه هست که خیلی تکان دهنده است. خوب است انسان در سحرهای ماه رمضان ده دقیقه وقت بگذارد و این دعا را بخواند. خواندن ترجمه فارسی آن هم تاثیرگذار است.
دعا با این جملات شروع می شود:« یا عُدَتی فی کُربَتی وَ یا صاحِبی فی شِدَّتی وَ یا وَلیی فی نِعمَتی= ای ذخیره ی من! در زمان بیچارگیم؛ و ای همراه من در گرفتاریها؛ و ای ولی من در نعمتم».
دعایی مهم برای پناه بردن از آتش جهنم به خداوند
بعد از دعای ابو حمزه دعایی هست که در آن، مرتب از آتش به خدا پناه می بریم؛ از آتش به سوی خدا فرار می کنیم و در مقابل آتش از خدا حمایت می خواهیم.
دعا این است :« یَا رَبِّ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَجِیرِ بِكَ مِنَ النَّارِ هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَغِیثِ بِكَ مِنَ النَّارِ هَذَا مَقَامُ الْهَارِبِ إِلَیْكَ مِنَ النَّارِ هَذَا مَقَامُ مَنْ یَبُوءُ لَكَ بِخَطِیئَتِهِ وَ یَعْتَرِفُ بِذَنْبِهِ وَ یَتُوبُ إِلَى رَبِّهِ هَذَا مَقَامُ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ هَذَا مَقَامُ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ هَذَا مَقَامُ الْمَحْزُونِ الْمَكْرُوبِ، هَذَا مَقَامُ الْمَغْمُومِ [الْمَحْزُونِ] الْمَهْمُومِ هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیقِ هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِقِ هَذَا مَقَامُ مَنْ لا یَجِدُ لِذَنْبِهِ غَافِرا غَیْرَكَ وَ لا لِضَعْفِهِ مُقَوِّیا إِلا أَنْتَ وَ لا لِهَمِّهِ مُفَرِّجا سِوَاكَ یَا اللَّهُ یَا كَرِیمُ لا تُحْرِقْ وَجْهِی بِالنَّارِ بَعْدَ سُجُودِی لَكَ وَ تَعْفِیرِی بِغَیْرِ مَنٍّ مِنِّی عَلَیْكَ بَلْ لَكَ الْحَمْدُ وَ الْمَنُّ وَ التَّفَضُّلُ عَلَیَّ ارْحَمْ أَیْ رَبِّ أَیْ رَبِّ أَیْ رَبِّ = پروردگارا! این است جایگاه پناهنده به تو از آتش؛ این است جایگاه پناه خواه از تو از آتش؛ این است جایگاه دادخواه از تو از آتش؛ این است جایگاه گریزان به سوى تو از آتش؛ این است جایگاه كسى كه از خطایش به تو بازگشته؛ و به گناهش اعتراف مى كند؛ و به سوى پروردگارش توبه مى نماید؛ این است جایگاه بی نواى تهیدست ؛ این است جایگاه هراسنده ی پناه جو؛ این است جایگاه اندوهناك غمگین؛ این است جایگاه دلگیر افسرده؛ این است جایگاه غریب غرق شده؛ این است جایگاه ترسنده هراسان؛ این است جایگاه كسى كه براى گناهش آمرزگارى جز تو نیابد؛ و توان بخشى براى ناتوانى اش جز تو پیدا نكند؛ و براى اندوهش برگزیده اى جز تو نبیند؛ اى خدا اى كریم! چهره ام را به آتش مسوزان؛ آن هم پس از سجده ام براى تو و به خاك ساییدن رویم به درگاهت؛ بى آنكه منّتى از من بر تو باشد، بلكه تو را بر من و سپاس و منّت و تفضّل است، رحم كن بر من پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا...».
«هذا مَقامُ البائِسِ الفَقیر= این است مقام و جایگاه بیچاره ی فقیر». خدایا می دانی من کی هستم؟ دارم با تو حرف می زنم. «بائس» یعنی آدم بدبخت بیچاره. « هذا مَقامُ الخائِفِ المُستَجیر=این است مقام ترسنده و پناه خواه!» من آدمی هستم که ترس وجودم را گرفته، از تو حمایت می خواهم و هیچ کس را ندارم غیر از تو.
اینها حالت های واقعی ما باید در مقابل خدا باشد. ولی حالتهای ما چنین نیست. برای این هم خیلی تأثیری روی ما ندارد. خواندن این کلمات هم خیلی ما را تکان نمی دهد. چون ما اینطوری نیستیم، نه پریشانیم؛ نه غمباریم؛ نه غمناکیم؛ نه احساس بدبختی و بیچارگی می کنیم. نه فقر اذیت مان می کند. می دانید چرا؟ چون ما خودمان را نمی شناسیم، خدا را هم نمی شناسیم، نمی دانیم کی هستیم.
« هذا مَقامُ الغَریبِ الغَریق= این است مقام غریب غریق». یعنی خدایا من غریبی هستم که در حال غرق شدن هستم. خودم می بینم که دارم روز به روز دور از تو می شوم. روز به روز فاصله می گیرم از تو. این را خودم می فهمم. می فهمم آسمان آشنایی ندارم. خودم با آنها قهر کرده ام؛ با آن طرف انسی ندارم. از این طرف هم دارم خودم را غرق می کنم.
«هذا مَقامُ المُستَوحِشِ الفَرِق=این است مقام وحشت زده ی هراسان». من وحشتزدهای هستم که دارم می لرزم. خدایا اینها چه حالی داشتند که می گویند وحشتزده لرزان؟
تا حالا در مقابل چه چیزی، ما اینگونه شده ایم؟ اینها چه نگاهی داشتند در مقابل جهنم؟ اینها چه نگاهی داشتند در مقابل آخرت؟ اینها درجه است؛ آینه است تا ما در این آینه ها خودمان را نگاه بکنیم و ببینیم میزان قساوت قلب ما، میزان سنگدلی ما و میزان بی خیالی ما چقدر است. باید فکری بکنیم برای خودمان.
آدم دعا می خواند و در این دعا خودش را نگاه می کند، می بیند واقعا چرا او گریه اش می گیرد و من نه؟ چرا او می ترسد و من نمی ترسم؟ چرا او می لرزد و من نمی لرزم؟ چرا او دغدغه دارد و من دغدغه ندارم؟ فکری باید آدم برای دل خودش بکند.
«هذا مَقامُ مَن لا یَجِدُ لِذَنبِهِ غافِراً غَیرَک=خدایا هیچ کس جز تو را برای بخشش پیدا نمی کنم». هیچ کس را سراغ ندارم غیر از تو نجاتم بدهد. هیچ کس نمی تواند ضعف من را تقویت کند، جز تو. هیچ کس نمی تواند غصه های من را باز کند غیر از تو.
خدایا صورتم را نسوزان به آتش. بعد از آنکه روی پایت افتادم. سجده یعنی افتادن روی پای خدا.
خدایا بعد از اینکه من افتادم روی پایت، دیگر این صورت را تو چطوری می خواهی بسوزانی؟حتماً این دعا را بخوانید زیاد وقت شما را نمی گیرد.
«اگر مهر سعادت به تو خورده باشد، رهسپار شادمانی می شوی و پادشاهی مطاع و آسوده خاطری بی هراس خواهی داشت. پسرکانی مرواریدسان با جامی از باده ناب و سپید که نوشندگان را لذتی خاص می دهد، بر گرد شما به گردش در می آیند».
چون هر کس بهشت می رود، آنجا در ملک عظیمی پادشاه می شود. قرآن فرمود:« وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْكاً كَبِیراً= هنگامی که بهشت را ببینی، سپس نعمتها و پادشاهی بزرگی را خواهی دید». هیچ آدم بهشتی وارد بهشت نمی شود، مگر اینکه در آنجا پادشاهی دارد. یعنی خداوند یک فضای بسیار با عظمتی به او خواهد داد و او پادشاه خواهد شد و حکومت خواهد کرد. حضرت می فرماید: اگر سعادت نصیبت شود، آنجا یک پادشاه مطاع می شوی. «مطاع» یعنی همه از تو اطاعت می کنند.
یعنی وقتی چیزی را می خواهی اصلاً به زبان نمی آوری، تا در فکرت می آید، آن چیز جلویت حاضر می شود. هر چیزی را که اراده کنی، به محض اینکه اراده کردی، مثل خدا خواهی شد.
مقایسه حال بهشتیان و دوزخیان
بهشتیان در بهشت، همواره در ناز و نعمت به سر می برند و اما جهنمیان و دوزخیان در دوزخ عذاب می کشند. بهشتیان در جامه هایی از پرنیان نرم (پرنیان یعنی حریر) می خرامند. یعنی در آن ناز و نعمت در آن لباسهای خیلی عالی هستند و دوزخیان در دوزخ و آتش سوزان دست و پا می زنند.
جمجمه های بهشتیان از مشک بهشتی پر شده است. یعنی وقتی که بو می کنند، در بهشت مغزشان حال می آید و صفا می کنند؛ تکتک این سلولهای مغز وفضای جمجمه شان پر از عطر بهشتی می شود. اما بر سر اهل جهنم گرزهای آتشین فرو کوفته می شود.
آنان با سیه چشمان بهشتی یعنی همان همسران بهشتی در حجله ها هم آغوش می شوند. اما بر گردن جهنمی ها طوق ها و غل و زنجیرهایی از آتش بسته می شود.
حضرت می فرماید: همین که این زنجیر را به گردنش می اندازند، آنقدر داغ است که به استخوان گردن می خورد و همه گردن را در جا می سوزاند. وقتی دستبند می اندازند به دستش، تمام ساعدش را می سوزاند. همان لحظه می خورد به استخوان. اهل دوزخ در دلشان وحشتی است که طبیبان را از درمان ناتوان ساخته. یعنی هیچ کس نمی تواند وحشت اهل جهنم را از دلشان بیرون بیاورد. آنجا هیچ آرامبخشی وجود ندارد و در او دردی است که درمان نمی پذیرد، این حال و روز اهل جهنم است.
تحمل عذاب آخرت به مراتب سخت تر از مشکلات دنیاست
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) می فرماید:«اعلَموا أنَّهُ لَیس لهذا الجِلْدِ الرَّقیقِ صَبرٌ على النّار، فارْحَموا نُفوسَكُم؛ فإنَّكُم قد جَرّبْتُموها فی مَصائبِ الدُّنیا أ فَرَأیتُم جَزَعَ أحدِكُم مِن الشَّوكَةِ تُصیبُهُ، و العَثْرةِ تُدْمیهِ، و الرَّمْضاءِ تُحْرقُه ؟! فكیفَ إذا كانَ بینَ طابِقَینِ مِن نارٍ ، ضَجیعَ حَجَرٍ ، و قَرینَ شَیطانٍ = بدانید كه این پوست نازك را یاراى آتش نیست؛ پس به خود رحم كنید، شما در مصیبتها و گرفتاری هاى دنیا آتش را آزموده اید. آیا دیده اید كه وقتى یكى از شما خارى به بدنش مى خلد، یا به زمین مى خورد و خونى مى شود و یا شنهاى داغ، پایش را مى سوزاند، چگونه بیتابى مى كند؟! پس، چگونه خواهد بود، اگر میان دو لایه آتش، همبسترِ سنگ و همدمِ شیطان باشد؟!».
«اِعلَموا اَنَّهُ لَیسَ لِهذَا الجِلدِ الرَقیق صَبرٌ عَلَی النّار» مردم بدانید این پوست نازک شما تاب آتش را ندارد، همه هم این را می فهمند که تحمل کمترین حرارت، تحمل گرمای تابستان را ندارند، چه برسد به آتش جهنم. حالا که شما صبر ندارید، «فَارحَموا اَنفُسَکُم» پس لااقل خودتان به خودتان رحم کنید.
حضرت می فرماید: شما در مشکلات دنیا خودتان را آزمایش کردید، آدم مصیبت های دنیا نیستید. الان شما نگاه کنید چقدر آدم داریم در این دنیا بر اثر سختی های دنیا که احمقانه خودکشی می کنند. چون خودکشی کردن یعنی از یک مشکل دنیایی رفتن در یک مشکلی که تا آخر هم ادامه دارد. کسی که خودکشی می کند، فرمود مخلّد در عذاب است. مشکلات دنیا طوری است که معده و روده و چشم و مغز و اثنی عشرت را به هم می ریزد، تحمل نمی کنی. طرف به قرص خوردن می افتد، چقدر افراد داشتیم، تحمل مشکلات دنیا را نداشتند و جا در جا سکته کردند، سکته ناقص، سکته کامل و تیمارستان رفتند.
حضرت علی علیه السلام برای همین می فرمایند: شما که می دانید مشکلات دنیا را نمی توانید تحمل کنید، برای چه خودتان را در مشکلات آخرت می اندازید. شما که می دانید مشکلات دنیا سخت است، چرا برای فرار از آن گناه می کنی. می خواهی تلویزیونت را تبدیل به تلویزیون ال سی دی کنی، لقمه حرام می خوری. می خواهی ماشین بخری، می خواهی خانه ات را وسیع کنی، لقمه حرام می خوری و حقه بازی می کنی. می گوید من چارهای نداشتم، چون زنم به من فشار آورد، تو فشار زنت را تحمل نمی کنی، چگونه می خواهی عذاب جهنم را تحمل کنی؟ شما تحمل مصیبت های دنیا را ندارید که خدا از روی رحمت به شما داده و هم کفاره گناهان است و هم درجات بهشتی دارد، قرض و ورشکستگی و گرفتاری های دیگرش همه رحمت است. چگونه می توانید عذاب آخرت را تحمل کنید؟
کلیدواژه ها:
آثار استاد